شصت و چهارمين برنامه كلمه طيبه با عناوين:
- نقش صحابه رسول خدا صلی الله عليه وآله در كشتن عثمان بن عفان
- بررسی دلالت آيه امام حضرت ابراهيم علیه السلام بر الهی بودن مقام امامت
تاریخ:18/11/1400
برنامه:کلمه طیبه
مجری:
حاج آقا همانطور که حالا بینندگان عزیز هم قطعاً در جریان هستند می دانند که ما ابتدای برنامه این توفیق را داریم در ابتدای برنامه کلمه طیبه بشنویم از حضرت استاد مطالبی راجع به حضرت ولی عصر راجع به زمان ظهور آقا و منجی مان، إن شاءالله که با شنیدن همین صحبت ها مشتاق تر بشویم و دعای که برای تعجیل می کنیم إن شاءالله از جان دل برخیزد، حاج آقا استفاده می کنیم و این روایات را آماده ایم که بشنویم.
استاد یزدانی:
یک روایت بسیار زیبای هست در کتاب شریف امالی شیخ طوسی که با سند صحیح نقل شده خیلی روایت زیبای است که ثابت می کند بحث انتظار مربوط به دوران غیبت نیست مردم شیعیان از صدر اسلام تا امروز منتظر ظهور و فرج هستند، روایتی که شیخ طوسی در کتاب امالی خودش صفحه 161 حدیث شماره 20 نقل می کرده سنت کاملاً صحیح است از معاویة بن وهب می گوید پیش امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم حضرت جعفر بن محمد
«إذ جاء شیخ قد انحنی من الکبر»
که دیدم یک پیره مردی که قدش از پیری خمیده بود وارد شده
امالی، شیخ طوسی، ص 161، ح 20
«فقال: السلام علیک ورحمة الله وبرکاته»
سلام داد به حضرت امام صادق (علیه السلام)، امام هم جوابش را داد و فرمود
«یا شیخ ادن منی»
شیخ نزدیک بیا
چقدر انسان باید مقام داشته باشد که امام زمانش به او بگوید بیا نزدیک تر، چقدر لذتبخش است این لحظه و چقدر این انسان ها خوشبخت بودند و ما چقدر بی چاره هستیم که از امام مان چقدر دور هستیم، شخص نزدیک شد این پیره مرد نزدیک شد و رفت و دست امام صادق (علیه السلام) را بوسید و گریه کرد
«فقبل یده فبکی»
دست امام صادق را بوسید و شروع کرد به گریه کردن
امام از او سؤال کرد
«وما یبکیک یا شیخ؟»
پیره مرد چرا داری گریه می کنی؟
«قال له: یابن رسول الله أنا مقیم علی رجاء منکم منذ نحو من مائة سنة»
یعنی چه؟ جمله نیاز به توضیح دارد؛ این پیره مرد که هم عصر امام صادق (علیه السلام) هست می گوید من صد سال است که منتظر شما هستم منتظر فرج هستم منتظر اینکه حکومت به دست شما برسد بالاخره، تا کی؟ صد سال، امام صادق متوفی 148 هستند حالا حداقل این شخص اگر صحابی نباشد که حالا تابعی قطعاً هست و قطعاً از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده، و با خودم همیشه این را می گویم امسال دیگر نوبت اهل بیت (علیهم السلام) هست امسال دیگر حکومت به اهل بیت می رسد، این ماه دیگر نوبت به اهل بیت می رسد، امروز دیگر آن روزی است که ما باید منتظر دولت اهل بیت (علیهم السلام) باشیم، اما این اتفاق نمی افتد اما چرا؟
«فتلومنی أن أبکی»
من صد سال است که منتظر این روز هستم شما ملامت می کنید که چرا گریه می کنی؟ چرا نباید گریه کنم؟ صد سال است منتظر هستم، امام صادق هم گریه کردند
«فبکی أبو عبدالله (علیه السلام)»
امام صادق (علیه السلام) هم گریه کردند
و فرمودند
«یا شیخ إن أخرت منیتک کنت معنا»
نگران نباش اگر به این آرزویت الآن نرسیدی تو با ما خواهی بود
«وإن عجلت کنت یوم القیامة مع ثقل رسول الله (صلی الله علیه وآله)»
اگر هم مرگت زودتر رسید آن دوران ظهور را درک نکردی روز قیامت با ثقل رسول خدا (ص) محشور خواهی شد، خیلی روایت زیباست و بعد آن پیره مرد گفت
«ما أبالی ما فاتنی بعد هذا یابن رسول الله»
دیگر بعد از این برای اینکه چیزی را از دست بدهم ناراحت نخواهم بود و حتی اگر بمیرم هم دیگر آرزو و غصه ای نخواهم داشت، حالا روایت طولانی هست بقیه اش بحث زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) هست و این موارد، به هر حال از این روایت استفاده می شود که منتظران ظهور دولت حق منتظران ظهور دولت اهل بیت (علیهم السلام) از همان صدر اسلام بوده کسانی و ناامید نمی شدند صد سال منتظر بوده محضر امام زمان خودش را درک کرده اما منتظر دولت اهل بیت (علیهم السلام) منتظر فرج هست و ناامید نمی شود و امام هم به او می گوید ناراحت نباش اگر درک کردی خب درک می کنی، اگر هم درک نکردی قیامت با ما خواهی بود و این مژده ای هست برای ما شیعیان که اینقدر زخم زبان می شنویم اینقدر حرف های نامربوط از دشمنان مان می شنویم بالاخره آن روز هم می رسد یا درک می کنیم آن دوران را، خودمان هستیم در آن دوران در زمان ظهور و شاید مثل این پیره مرد توفیق پیدا کردیم محضر امام را درک کردیم شاید توفیق پیدا کردیم دست امام را بوسیدیم شاید توفیق پیدا کردیم در محضر امام مان گریه کردیم و اگر هم توفیق پیدا نکردیم دوران ظهور را درک نکردیم قطعاً قیامت با اهل بیت (علیهم السلام) خواهیم بود و از این جهت که از آقای مان دور هستیم ناراحتیم اما امیدوار هستیم که إن شاءالله آن دوران را هم إن شاءالله درک کنیم.
مجری:
إن شاءالله، بسیار زیبا، الحمد الله همین که انسان می شنود حداقل با منتظر بودن هرچند به عنوان منتظر در چرگه چه افرادی وارد می شود چه منتظرانی که در زمان خود اهل بیت (علیهم السلام) هم بودند خودش چه نعمت بلند و بالای است الحمد الله، إن شاءالله که جزء منتظران حقیقی آن حضرت باشیم.
همانطور که شما بینندگان عزیز هم منتظر هستید برویم کلیپ اول را با هم ببینیم بر می گردیم به نقد آن خواهیم نشست.
کلیپ:
مولوی عبدالغنی بدری:
بعد از اینکه در این امتحانات موفق شد
«قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»
ای إبراهیم ما تو را قرار می دهیم برای مردم امامی، امام مردم می شوی، مراد از امام اینجا نبوت است پیامبری، همه مفسرین نوشتند امام یعنی نبوت، پیشوا چون هر نبی امام است پیشوا است مقتدا است بقیه همه مأموم اند همه مقتدی اند همه دنباله رو هستند لذا إبراهیم هم چنان پیشوای بود که همگان از نسل او بر جاده نبوت و مسیر نبوت قرار گرفتند.
مجری:
باز هم دیدیم و شنیدیم از این آقای مولوی عبدالغنی بدری فردی که خیلی زیاد هم حالا در این شبکه از او صحبت شده و با هم شنیدیم صحبت هایش را صحبت های که بعضاً مشاهده می شد به جای اینکه سخنگوی اهل سنت واقعی باشد سخنگوی آل سعود شده سخنگوی این وهابیتی شده که متأسفانه این ریشه هایش آرام آرام ممکن است در خود ایران هم رشد بکند و اهل سنت حقیقی را از مسیر خودش منحرف بکند، الآن یک سؤالی که مطرح کرده بود یک بهتر بگوییم تفسیر جدیدی که مطرح کرده بود و قائل شده بود به اینکه این تفسیر تفسیر همه علماء و همه فقها هست این بود که اصلاً این آیه ی را که تلاوت کرد نسبت به حضرت إبراهیم اینکه «إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا» یعنی «إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ نَبِیِّا» حالا این تفسیر را ادعای ایشان این بود که یک چیز واضح و مسلمی است که همه هم قائل شدند به آن، حالا بخواهیم جزئیاتش را از حضرت عالی بشنویم ببینیم آیا این تفسیری هست که همه قائل شدند یا خود همین می شود سخن شاذ و نادری که الآن مطرح شد؟
استاد یزدانی:
بله اینها برای اینکه امامت را بخواهند نفی کنند و علیه امامت صحبت بکنند حاضرند هر حرفی را بزنند حتی اگر مخالف صریح قرآن کریم باشد، این حرفی که ایشان می زند با آیات متعدد قرآن در تضاد هست که می گوید مقصود از اینجا از امام نبوت هست، کلمه امام را اینجا تأویل می برند به نبوت با اینکه تأویل بردن را خودشان جایز نمی دانند اما اینجا راحت تأویل می برند، حالا ببینیم آیه چه هست
«وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»
وقتی إبراهیم از آن ابتلاها و امتحانات سربلند بیرون آمد
«فَأَتَمَّهُنَّ»
خدا به او چه گفت؟
«إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»
من تو را امام قرار دادم
می گوید نه تو امام قرار ندادی پیامبر قرار دادی اصلاً متوجه نیستی خدا؟ دارد به خدا اعتراض می کند می گوید خدا تو متوجه نشدی تو امام قرار ندادی تو إبراهیم را پیامبر قرار دادی، خدا می گوید
«إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»
این سنی می آید می گوید نه خدا متوجه نشده خدا پیامبر قرار داده
«إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ نَبِیَّا»
این چه کاری است؟
«قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي ۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»
وقتی إبراهیم این مقام را دید رسید به این مقام عظیم، برای فرزندانش هم خواست، خدا گفت باشد ولی به ظالمین نمی دهم این مقام به ظالمین نخواهد رسید، حالا این مقام چه هست؟ نکتۀ که خیلی واضح است خیلی روشن هست اینکه إبراهیم بعد از امتحان های بسیار زیاد به این مقام رسید، این امتحانات چه بود؟ حالا خدمت تان از منابع اهل سنت نشان خواهم داد امتحان های که گفتند خیلی مهم است این امتحانات بعد از اینکه سال ها گذشت و حضرت إبراهیم صاحب فرزند نشد، بعد از اینکه سال ها گذشت آتش نمرود را خدا برایش سرد کرد، از امتحان آتش نمرود هم سربلند بیرون آمد و امتحانات دیگر، ببینید در قرآن کریم وقتی مشخص است که این امتحان، حضرت إبراهیم (علیه السلام) وقتی جوان بود پیامبر بود، ببینید در جوانی پیامبر بوده سوره مبارکه انبیاء آیه شماره 60
«قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ»
انبیاء/60
آن زمانی که نمرودیان رفتند به بیابان برای عبادت خودشان و مراسم خودشان، یک جوانی نرفت با آنها، آن جوان چه کسی بود؟ اسمش إبراهیم بود، پیامبر بود، چیکار کرد؟ بُت های مشرکین را یکی یکی شکست، در جوانی پس پیامبر بوده و بعد سال ها گذشت تا خدا به او فرزند داد، در قرآن آیات متعددی داریم مثلاً آیه 53 سوره مبارکه حجر که وقتی آمدند آن دو فرشته به حضرت إبراهیم
«إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ، قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَىٰ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ»
حجر/53-54
من الآن دیگر پیره مرد شدم
«فَبِمَ تُبَشِّرُونَ»
منی پیره مرد صاحب فرزند بشوم؟ پیر شده بود، خدا می گوید
«مَسَّنِيَ الْكِبَرُ»
پیر شده بود، هنوز امام نیست هنوز این امتحان را نگذرانده.
یا بعد در خود سوره حضرت إبراهیم آیه شماره 39 از زبان خود حضرت إبراهیم نقل می کند
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاءِ»
إبراهیم/ 39
این آیه هم ثابت می کند که فرزندش را اسماعیل و إسحاق را خدا در پیری به او داده.
یا از زبان خانومش خداوند نقل می کند آن زمانی که، سوره مبارکه هود، آیه شماره 72، وقتی آن دو فرشته آمدند بشارت دادند به حضرت إبراهیم و همسرش ساره
«قَالَتْ يَا وَيْلَتَىٰ أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَٰذَا بَعْلِي شَيْخًا»
هود/72
چطور می شود من صاحب بچه بشوم؟ من یک پیره زن هستم عجوز هستم و این شوهرم هم که پیره مرد هست چطور می توانیم ما
«إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ»
این چیزی عجیبی است.
مجری:
یعنی اینقدر دیگر از سن شان هم گذشته بود که ناامید شده بودند.
استاد یزدانی:
نا امید شده بودند، بعد از اینهمه سال بعد از اینهمه امتحان خدا به او اسماعیل داد اسماعیلش بزرگ شد اسماعیل را برد در بیابان در مکه در بیابان لم یزرع مکه رها کرد برگشت، بعد دوباره آمد مکه پسرش را آن امتحان سخت را پشت سر گذاشت، همه اینها که تمام شد حدا به او چه گفت؟
«إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا»
من الآن تو را امام قرار دادم، یعنی چه؟ یعنی بعد از اینهمه سال که پیامبر بوده دوباره پیامبر شده؟ تحصیل حاصل؟ اینها فکر نمی کنند اگر سر سوزنی فکر بکنند آیه را اینطوری معنی نمی کنند، واضح است روشن است بعد از سال ها بعد از اینهمه سال (80 سال نبوت) تازه رسیده به جای که امام شده، بعد می گوید نه این همان منظور امامت نیست منظور نبوت است خدا گفته باشد امام ما که از خدا بهتر می فهمیم خدا «إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ نَبِیَّا» بوده «إماما» نبوده، بعد هم می گوید همه مفسرین اینطوری گفتند، یک خورده فکر بکن شما استاد هستی مثلاً در یک مدرسه معروف، معاوین آموزش هستی اینطوری ادعا می کنی درست است آنهای که زیر درست نشستند متوجه نیستند اما مردم می فهمند سخنرانی ات را می گذاری مردم گوش می دهند می فهمند که تو چقدر یا بی خبر هستی واقعاً یا که واقعاً قصد دیگری داری.
مجری:
ما الآن فقط با ترجمه پیش رفتیم یعنی اصلاً سراغ علمای تفسیر هم نرفتیم اصلاً شما ببینید اصلاً مترجمی آمده اینطوری که این آقا دارد می گوید ترجمه بکند، چه برسد به اینکه بخواهیم برویم سراغ مفسر.
استاد یزدانی:
یکی از امتحاناتی که خیلی سخت بوده و گفتنش هم برای من سخت است ولی مجبورم از اینجا، علمای اهل سنت گفتند یکی از امتحانات سخت ابراهیم این بوده من فقط متن روایت را می خوانم، قضاوت و سختی این امتحان را واگذار می کنم به بینندگان عزیز، صحیح بخاری، در صحیح مسلم هم هست من از صحیح بخاری خدمت تان نشان می دهم، چاپ ریاض عربستان سعودی، چاپ وزارت اوقاف، چاپ اول، چاپ 1417، کتاب الإستعظان باب 51، باب الختان بعد الکبر، حدیث از ابو حریره هست، حالا چه بگوییم ابو حریره را که این روایتی که نقل کرده ما قضاوت نمی کنیم که پیغمبر فرموده باشند
«اختتن ابراهیم (ع) بعد ثمانین سنة»
صحیح بخاری، ریاض عربستان سعودی، وزارت اوقاف، چاپ اول، سال1417، کتاب الإستعظان، باب 51، باب الختان بعد اکبر
یکی از امتحانات حالا خدمت تان نشان می دهم امتحانات حضرت ابراهیم را یکی از امتحاناتش این بود که می گویند بعد از 80 سال خودش را ختنه کرد حضرت ابراهیم (ع) خب 80 ساله بوده، آن زمان که پیامبر بود چه بود؟ جوان بود، حالا که 80 سالش شده خدا به او دستور داده باید خودت را ختنه کنی و ختنه کرده حضرت ابراهیم خودش را، طبق این روایت جعلی و دروغی که اینها نقل کردند؛ بعد از این امتحانات سخت رسیده به مقامی که من تو را امام قرار دادم؛ من از آقای سمعانی، شمقطی، بیضاوی، ابو حیان اندلسی خیلی های دیگر مستندش را آوردم، این تفسیر آقای بیضاوی هست، انوار التنزیل و اسرار التأویل، نویسنده آقای قاضی ناصر الدین ابی سعید بیضاوی متوفای 791 یکی از بهترین تفاسیر اهل سنت است، جلد1، چاپ دار الرشید بیروت و دمشق، چاپ اول، چاپ 1421 ذیل همین آیه، امتحاناتی که حضرت ابراهیم شده را برخی از آنها را می شمارد، خب خیلی ها شمرده اند، این هم می شمارد، ده تا از سنت هایی که مخصوص حضرت ابراهیم بوده، مثل مناسک حج، خب مناسک حج را چه زمانی انجام داد حضرت ابراهیم؟ در جوانی انجام داد مناسک حج را؟ یا بعد از اینکه پسرش اسماعیل را آورد، آنجا گذاشت، بعد از سالها گذاشتند پسرش بزرگ شد، خانه کعبه را با اسماعیل باهم ساخت، پس پسر داشته، بعد از سالها آمد مناسک حج را انجام داد، و مناسک را درست انجام داد، آنجا موفق بود در امتحان خدا به او امامت داد، حالا آن کواکب و قمرین و الختان، یکی از امتحاناتی که حضرت ابراهیم شد ختنه بوده، آن هم طبق روایت صحیح بخاری بعد از 80 سال ، ذبح ولد، آتش نمرود، هجرت، همه اینها را که پشت سر گذاشت خدا به او گفت «إنی جاعلک للناس اماما» بد از این تازه شدی امام، حالا این امامت چه هست، ایشان می گفت همه مفسرین گفتند امامت منظور همان نبوت است، حالا ببنیم این آقا چه می گوید
«قال لا ینال عهدی الظالمین اجابة إلی ملتمسه و تنبیه علی أنه قد یکون من ذریته ظلمه و أنهم لا ینالون الإمامة»
انوار التنزیل و اسرار التأویل، قاضی ناصر الدین ابی سعید بیضاوی متوفای جلد1، چاپ دار الرشید بیروت و دمشق، چاپ اول، چاپ 1421
این می گوید امامة، می گوید ین فرزندان ظالم تو به امامت نمی رسند، چرا؟ چون امانت خد است،
«لأنها امانة من الله و عهد و الظالم لایصلح لها»
ظالم شایستگی ندارد که به مقام امامت برسد، فقط برره می رسند، فقط انسان های پاک، انسان های متقی می توانند به مقام امامت برسند بعد می گوید این دلیل بر عصمت هست، و اینکه فاسق صلاحیت امامت را ندارد، شما می گفتی همه مفسرین، خب این یک مفسر؛ حالا مفسر بعدی را من خدمت شان نشان بدهم:
آقای سمعانی یکی از بزرگان تاریخ اهل سنت و از مفسران معروف و مشهور اهل سنت «تفسیر القرآن» آقای سمعانی مجلد اول، چاپ ریاض دار الوطن، چاپ اول، چاپ 1418، صفحه شماره 136 ببینید چه می گوید؛ می گوید مقصود از این «عهد» چه هست در این آیه؟ اختلاف کردند بعضی ها گفتند همان نبوت است، خلاف قرآن است اگر بگوییم نبوت است، مجاهد گفته مقصود امامت است
«وهو الألیق بظاهر النسق»
تفسیر القرآن، سمعانی، چاپ دار الوطن ریاض، چاپ اول، چاپ 1418، مجلد اول، ص 136
می گوید اگر این مقصود از عهد امامت باشد با ظاهر قرآن با سیاق آیه بیشتر می سازد، خدا می گوید من به مقام امامت تو را رساندم، اینها می گویند نه تا پیره مردی پیامبر نشده بود، اینهم آقای سمعانی.
أبو حیان أندلسی در «تفسیر البحر المحیط» خودش جلد اول، صفحه شماره 548 همین «لا ینال عهدی الظالمین» می گوید
«والظاهر من هذه الأقوال»
تفسیر البحر المحیط، أبو حیان أندلسی، ج 1، ص 548
اقوال مختلف را نقل می کند
«أن العهد هی الإمامة»
مقصود امامت هست
«أن الإمامة لا تنال الظالمین»
امامت به ظالمین نمی رسد
خدا به او گفت
«فاعلم إبراهیم»
إبراهیم فهمید
«أن الإمامة لا تنال الظالمین»
امامت به ظالمین نمی رسد
اینهم نفر سوم.
إبن جوزی یکی از بزرگترین مفسران تاریخ اهل سنت در «زادالمسیر» خودش، تفسیر «زادالمسیر» آقای إبن جوزی چاپ دار ابن حزم که در یک مجلد چاپ شده، متوفی 597 در ذیل آیه 124 سوره مبارکه بقره همین را می گوید در این که عهد چه باشد هفت قول است اهل سنت هفت قول دارند یکی از آنها این است که مقصود امامت هست، آخرش چه می گوید؟
«والأول أصح»
زادالمسیر، إبن جوزی، متوفی 597، چاپ دار ابن حزم
قول اول که مقصود از عهد اینجا امامت باشد صحیح ترین اقوال هست، اینهم آقای إبن جوزی در تفسیر خودش در ذیل این آیه.
آقای شنقطی یکی از مفسرین سلفی مسلک هم هست در «اضواء البیان» خودش چاپ دار عالم الفوائد مکه مکرمه، مجلد چهارم، چاپ اول، چاپ 1426 ایشان ببینید چه می گوید؛ می گوید این آیه «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» از این آیه استفاده می شود که درخواست إبراهیم امامت برای ذریه اش بوده، امامت را برای ذریه اش می خواسته همان که در سوره بقره گذاشت و خداوند گفت حتماً می دهم به شما ولی به بعضی از ذریه ات می دهم به بعضی ها نمی دهم
«أن الظالمین من ذریته لا ینالون الإمامة»
اضواء البیان، شنقطی، چاپ دار عالم الفوائد مکه مکرمه، چاپ اول، چاپ 1426، مجلد 4
««وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً» وطلب إبراهیم هو المذکور فی قوله تعالی: «وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ…» أی واجعل من ذریتی أئمة یقتدی بهم فی الخیر»
از خدا خواست خدایا از ذریه من ائمۀ قرار بده که در خیر مردم به آنها اقتدا کنند
خدا هم گفت بله باشد چشم ولی
«لا ینال عهدی الظالمین»
این «عهد» چه هست؟ می گوید امامت هست و این بهترین قول هست.
آقای مولوی بزرگوار! اگر فرصت باشد من از مکتبه شامله بخواهم نشان بدهم ده ها نفر از علمای اهل سنت را برایت می توانم بیاورم که همه گفتند مقصود از اینجا مقصود چه هست؟ امامت است، قرآن صریح خودش می گوید شما را امام قرار دادم صریح قرآن است دیگر، شما چرا امام را تبدیل می کنید به نبی؟ با چه مجوزی؟ جز اینکه لجاجت می کنید در برابر حق چیزی دیگری می تواند باشد؟ خدا می گوید «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، می گوید نه خدا که متوجه نشده لابد، مقصود چه هست؟ «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ نَبِیَّا».
مجری:
سلامت باشید خیلی زیبا خیلی عالی و این صحبت ها حالا ورای از خود اصل مطلب علمی را که الآن ما مشاهده می کنیم حضرت استاد هم بسیار استفاده کردیم که پاسخ دادند، یک چیز بیشتری اثبات می کند برای ما که شما ببینید دیگر اوضاء به چه صورتی است وقتی که معاوین آموزش یک مکانی به این صورت هست یک وقتی که می خواهد صحبتی بکند صحبت های می کند که موافق با مذاهب غیر از اهل سنت اصیل هست وقتی که می خواهد بیاید تفسیر قرآن بکند تفسیری می کند که خلاف خود نص صریح قرآن هست خلاف خود صحبت های هست که خود مفسرین شان گفتند حضرت استاد اشاره کردند مفسرینی هم که آمدند این احتمال را مطرح کردند گفتند که ما خودمان کامل قبول داریم که این احتمال سازگاری ندارد با اصل آن مطلبی که در خود قرآن آمده، بالاخره حالا این آقای هست که الآن ما داریم مشاهده می کنیم و می آید به این صورت تبیین می کند و قرار است آموزش بدهد تمام این دانش آموزان و طلاب و حالا هر بالاخره افرادی که در آن منطقه مشغول تحصیل هستند.
الحمد الله توانستیم یکی از این کلیپ ها را ببینیم و متوجه بشویم حالا طبق آن روالی هم که حضرت استاد داشتند این بود که حتماً سعی شده که در این چند هفته اخیر و ماه های اخیر حتماً یکی از آن کلیپ های که یکی از اصطلاحاً حالا بخواهیم بگوییم افرادی که اسم و رسمی دارند در خود ایران دارند زندگی می کنند حتماً از اینها پخش بشود و به نقد آنها بنشینیم که این هم نکته بسیار مهمی است و قابل تحسین هست این تصمیمی که حضرت استاد گرفتند نسبت به پخش این نوع سخن ها.
برویم سراغ کلیپ بعد و کلیپ شماره 233 را هم ببینیم إن شاءالله بر می گردیم و به نقد آن خواهیم نشست.
کلیپ شماره 233:
این دیگر وظیفه ما نیست وظیفه ما و وظیفه این شبکه و وظیفه تمام کارشناسان محترم این شبکه و علمای اهل سنت از جمله مولانا گرگیج تبیان است، تبیان است کمااینکه این قرآن تبیان الکل شیء است همه چیز در قرآن خدا جا داد، وظیفه ما پیروان پیامبر توضیح دادن و شرح دادن این آیات قرآنی است کمااینکه وظیفه پیامبر بود «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» تا اینکه توی محمد تبیین کنی شرح دهی آنچه که از این 30 جزء بر این ملت به عنوان دستورالعمل خود بر توی محمد ما نازل کردیم، آیا جای در رابطه با این مسئلۀ افضلیت و حانشینی و امامت توسط پیامبر گفته شده که تبیان این مسئله باشد؟ هرگز نه آیه این را فرموده نه پیامبر این را فرموده، حالا هر کس ادعا می کند خود داند ادعا باید با دلیل باشد «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ».
مجری:
بله «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» ما هم همواره این آیه را خواندیم و منتظر هم هستیم ببینیم حقیقت امر چه چیزی هست، حضرت استاد این صحبت بارها و بارها هم تکرار شده بود اما باز هم اینها کوتاه بیا نیستند اینبار از این جنبه و از این منظر به آن نگاه کردند که بالاخره در آیه قرآن آمده که این باید (قرآن) باید تبیان کل شیء باشد و ما باید پیدا بکنیم بالاخره در قرآن آیا جای آمده گفته امامت و خلافت و وصایت باید به دست چه کسی برسد؟ به دست افضل برسد؟ چه کسی باید این زمام امور را به دست بگیرد؟ وقتی نیامده پس دیگر شیعیان دارند ادعای باطل می کنند.
استاد یزدانی:
اتفاقاً این سؤال ما هم هست سؤال ما هست از اینها که خداوند در قرآنکریم فرموده
«وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ»
ما قرآن را بر تو نازل کردیم که تبیاناً لکل شیء هست
همه چیز در قرآن آمده تبیان شده بیان شده، حالا این لکل شیء چه هست باید سر جای خودش بحث کنیم، و باز در همین قرآن کریم در آیات متعدد آمده که خداوند می فرماید
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ»
آمده دیگر در قرآن کریم جاهای متعدد هست که خداوند فرموده ما این قرآن را نازل کردیم
«لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ»
در چیزی اگر مسلمان ها اختلاف داشته باشند تو بیان بیان کنی از همین قرآن برای مردم، حالا این سؤال مهم مهمترین مشکل بشریت در طول تاریخ چه بوده؟ مهمترین مشکل بشریت در طول تاریخ بحث قدرت هست که قدرت دست چه کسی باشد از روز اول تا امروز، همین الآن تمام دنیا را نگاه بکنیم همه مشکلات بر می گردد به حکما به آنهای که حاکم اند در همه دنیا جنگ سر چیست؟ سر حکومت، سر قدرت، خب چرا پیغمبر هیچ صحبتی در این باره نکرده این عاقلانه است؟ اصلاً کتاب های حدیثی اینها را ببینید، مثلاً همین سنن ابی داوود را، مثلاً صحیح بخاری را، صحیح مسلم را باز کنید کتاب الوضو را، ابوابی دارند بنام ابواب تخلی، که آدم دستشویی می رود چه آدابی را باید رعایت کند، دهها روایت بلکه صدها روایت از پیغمبر نقل کردند که ما وقتی که می خواهیم وضو بگیریم با پای راست برویم یا با پای چپ برویم، چطور بنشینیم چطور بلند بشویم، چطور بشوریم، همه اینها را پیغمبر جزئیاتش را گفته است، صدها روایت است، چطور شده این پیغمبر مهمترین مشکل بشریت را حل نکرده، مهمترین مشکلی که بشر دارد در طول تاریخ حاکمیت است، قدرت هست، چرا پیغمبر این را نگفته، چرا خدا این را نگفته، این خدا چطور خدایی است، این خدا نعوذبالله عقل کل است چرا همه چیز را گفته این را نگفته، چرا در باره سگ و خوک و همه این مسائل صحبت کرده، چرا پیغمبر این کار را نکرده.
مجری:
عذر خواهی می کنم حاج آقا وسط فرمایشات حضرت عالی هم هست، اما ما وقتی که داریم شبهه را مطرح می کنیم باید تا آخرش برویم، حالا بینندگان عزیز هم این انتظار را از ما دارند، خب ما این صحبت را خیلی شنیدیم، اما پاسخش را هم اتفاقاً از جانب آنها شنیدیم، آنها دارند می آیند می گویند که خداوند هم در قرآن فرمان داده، شما وقتی که چنین اتفاقی افتاد،
«و امرهم شوری بینهم»
شوری/38
در سوره شوری آیه 38 دقیقاً به همین نکته اشاره کرده، خود اهل سنت هم به همین پایبند شدند، گفتند ما با شورا می توانیم این مسئله را حل بکنیم، پس آنها می توانند دلیل داشته باشند
استاد یزدانی:
«و امرهم شوری بینهم»
چقدر جالب، اتفاقاً این بهترین دلیل هست بر عدم مشروعیت خلافای سگانه و بر مشروعیت خلافت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، چرا؟ چون تنها کسی که برای انتخاب خلافتش شورا تشکیل شد همه مردم نظر دادند جز یک عده ای که آنها حساب نبودند، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بوده، تنها کسی که همه اجماع کردند بر خلافتش و بیعت کردند همه مردم مدینه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود، شما ببینید برای خلیفه اول، روایت صحیح بخاری است که شورا تشکیل نشد،
«إن بيعة أبي بكر كانت فلتة»
فلته بود یک دفعه ای بود
یک دفعه اتفاق افتاد و صریح آنجا می گوید اگر کسی بار دیگر اینطوری می خواست به خلافت برسد هم خودش را باید کشت و هم آن کسانی که با او بیعت کردند، روایت صحیح بخاری است، که سر وقتش باید نشان بدهیم،قبلاً هم نشان دادیم، در انتخاب خلیفه دوم مگر مشورت شد با کسی، صحابه مخالف بودند، آمدند اعتراض کردند، با همه اعتراضات انتخاب شد، خلیفه سوم مگر برایش شورا تشکلی شد؟ آن شورای کذایی، خب آن که شورا نیست، چرا خداوند نگفته، شورا ؟ پس فقط امیرالمؤمنین بر حق است، بقیه چون شورا نشده برایشان شورا تشکلی نشده برایشان، چرا پیغمبر نگفت که چطور شورا تشکیل بدهید، چرا اعضای شورای مشخص نکرد، همه مردم رأی بدهند، شورای حل و عقد رأی بدهد، اهل حل و عقد چه کسانی باشند، چه کسانی اهل حل و عقد را انتخاب بکنند، چرا پیغمبر این جزئیات را نگفت، چرا در باره مسواک زدن حرف زده پیغمبر جزئیات مسواک زدن را هم گفته، اما جزئیات شورا را نگفته مگر می شود، مطلب در این باره زیاد هست، بحث امامت الهی را هم ما بارها و بارها گفتیم، اعلام کردیم که شما یک جمله بگویید، یک کلام بگویید که اگر پیغمبر می گفت ما می پذیرفتیم ما همان را برایتان بیاوریم، از کتاب های خودتان باسند صحیح بیاوریم، امام می گویید، پیغمبر گفته امیرالمؤمنین امام هست، خلیفه می گویی پیغمبر با سند صحیح در کتاب های شما است که پیغمبر فرموده امیرالمؤمنین بعد از من خلیفه است، ولی می گویید پیغمبر صریح و واضح گفته بعد از من ولی است، در میان همه مؤمنین ولی بعد از من هست، مولا می گویید پیغمبر گفته، أولی می گویید پیغمبر گفته، حاکم می گویید پیغمبر گفته، چه چیزی می خواهید؟ شما فقط سفارش بدهید، هرچه که می خواهید پیغمبر گفته باشد، به شرطی که قبول بکنید، لجاجت نکنید، وصی می گویید هست، وارث می گویید هست، من یک زمان لیست همه اینها را گفتم، روایاتش را هم نشان دادم، خب شما می گویید پیغمبر نگفته خب این همه روایت پیغمبر که همه اینها را گفته اند.
مجری:
سلامت باشید احسنتم، خب پس بهتر که دفاع نکنیم از آن صحبت ها چراکه اگر بخواهند همین دلیل را بیاورند که «و امرهم شوری بینهم» باز أوضاع برایشان خراب تر می شود.
برویم کلیپ بعدی را باهم ببینیم ان شاء الله برمی گردیم و در خدمت تان هستیم.
کلیپ:
– سلام جان خدا هست از خوزستان، در مورد با صحابه، صحابه همان کسانی بودند که به خانه عثمان خلیفه سوم شما حمله کردند، مثلاً آقای محمد بن ابی بکر، محمد پسر ابوبکر، که حمله کرد به خانه عثمان، شما درباره این چه نظری دارید، نه می توانی ردش بکنی، نه می توانی بگویی نه قبولش داریم، از یک طرف صحابه است از یک طرف خلیفه سوم تان، و این تناقضات در مذهب شما زیاد است،
+ دوست عزیز هیچ تناقضی در مذهب ما نیست، محمد بن ابوبکر دو ساله بوده که رسول اکرم وفات کرده، به هر حال ایشان را جزو صحابه دانستند برخی، و برخی هم جزو صحابه ندانستند، اولاً این نکته را بگویم که هیچ نفری در میان کسانی که عثمان را به شهادت رساندن هیچ فردی وجود ندارد که صحابی بودنش قطعی باشد، یعنی در صحابه بودنش اختلاف نظری وجود نداشته باشد، مثلاً یکی از افراد بلند پایه مهاجرین باشد، یکی از افراد بلند پایه انصار باشد، یکی از آن کسانی باشد که خداوند در قرآن بصراحت از او اعلام رضایت و خشنودی نموده، این وجود ندارد، یک سری افرادی اسم شان وجود دارد که در رابطه با صحابی بودنش شان بین علما اختلاف نظر وجود دارد، من جمله این محمد بن ابوبکر، ولی با وجود این وقتی که محمد بن ابوبکر (رضی الله تعالی عنه) اگر صحابی حسابش بکنیم، وقتی وارد خانه عثمان شد تا عثمان را به شهادت برساند عثمان به او گفت اگر پدرت زنده بود چنین اجازه ای به تو نمی داد و تو نمی توانستی چنین کاری انجام بدهی، ایشان منصرف شد و رفت، و به این خاطر برخی می گویند که ایشان توبه کرد، و ایشان در شهادت، درست است اول می خواست این کار را انجام بدهد ولی بعد منصرف شد، ولی اگر این مورد را هم ما قطعاً بپذیریم شما نمی توانید هزاران نفر از مهاجرین و انصار و کسانی را که قرآن کریم از آنها اعلام رضایت کرده همه آنها را خط بطلانی برای آنها بکشید بخاطر یک نفری که در مورد صحابه بودنش اختلاف نظر وجود دارد، و آن هم یک جریانی که مشکوک هست بگویید این دچار مشکل هست.
مجری:
بسیار خب دیدیم این صحبت ها را تقریباً هر چند وقت یکبار راجع به عدالت صحابه ما می شنویم چیز طبیعی هم هست دیگر، تمام بنیان و أساس این مذهب بر أساس همین چیده شده طبیعی است که به هر شکلی هست بخواهند از آن دفاع بکنند و نگذارند یکبار خدشه ای به هیچ جای این مطلب وارد بشود، الآن استاد سؤالی که مطرح کرد، هرچند بعضی ها نسبت به آن صحبت شده، اما خب وقتی مطرح می کنند باید باز هم این سؤآل را پرسید، مطلب این بود که قاتلین عثمان شما پیدا نمی کنید که صحابه در آنها باشد، و آن افرادی هم که هستند، اختلافی هستند، حالا بیننده عزیز اسم محمد بن ابی بکر را آورد که ایشان هم گفت که نه ما اصلاً قبول نداریم ایشان از صحابه است، و حالا نهایتاً اگر هم بپذیریم این خللی به ما وارد نمی کند، که این صحبت آخرش نمی دانم درس خوانده، خب وقتی یک کلیت را می گذارید یک مثال نقض بیاورید کلاً آن کلیت می خورد، اما حالا کاری با ای مطلب نداریم، محمد بن ابوبکر آیا جزء صحابه بوده یا نبود، مطلب دیگر هم که باز ادعای شان بود این بود که این افرادی که جزء قاتلین بودند از سران مهاجرین و انصار نبودند، بلاخره افراد ناشناخته ای ممکن است بودن، یکبار همینطوری اسم شان جزو صحابه آمده اما، آدم های شناخته شده جزو قاتلین عثمان نبودند.
استاد یزدانی:
بحث کشته شدن عثمان به دست صحابه مثل خار گیر کرده در گلوی اینها، ندارند جوابی برایش، از آن طرف می گویند همه صحابه همه اهل بهشت همه فلان و فلان و همه از اولیاء الهی، از آن طرف خب همین صحابه آمدند خلیفه سوم شما را کشتند، از آن طرف می گویید امامت به انتخاب مردم هست، از آن طرف همین مردم آمدند عثمان را عزل کردند، دیگر چه می ماند برایتان، چیزی برایتان باقی نمی ماند، اگر خلافت حق مردم باشد، خب مردم هم عثمان را عزل کردن دیگر مشروعیت خلافتش کلاً زیر سؤال می شود، آن هم چه کسانی شرکت داشتند؟ ایشان گفتند از سران مهاجرین و انصار از آنهایی که خدا اعلام رضایت کرده نبوده، حالا من برای اینها نشان می دهم، فقط یک نمونه نشان می دهم از آنهایی که خدا از آنها اعلام رضاتی کرده، در کشتن عثمان هم نقش داشتند، مثلاً آقایی عبد الرحمن بن عدیس بلوی، که رهبر شورشیان علیه عثمان بود، این تاریخ الإسلام آقای ذهبی هست، جلد3، بحث عهد خلفاء، حوادث 11ت ا 40، صفحه 531، شرح حال عبد الرحمن بن عدیس را می آورد،
«عبد الرحمن بن عدیس أبو محمد البلوی له صحبة و بایع تحت الشجرة»
تاریخ الإسلام، ذهبی، ج 3، عهد خلفاء، حوادث 11-40، ص 531
این عبد الرحمن بن عدیس آنجا در بیعت رضوان حاضر بوده و با پیغمبر هم بیعت کرده زیر درخت، ایشان می گفت نبوده دیگر، کسی نبوده، این چه کسی بود؟
«و کان ممن خرج علی عثمان سار إلی قتاله»
از آنهایی که علیه عثمان خروج کرد و آمد عثمان را بکشد
ابن یونس گفت
«کان رئیس الخیل التی سارت من مصر إلی عثمان»
این نه فقط یک آدم معمولی بلکه رئس شورشیان علیه عثمان بوده،
صحابه هست اهل بیعت رضوان هست، و رئیس کسانی هست که علیه عثمان شورش کردند و عثمان را کشتند، خب دیگر چه می خواهید، جالب است آقای محمد بن یحی زحلی، ایشان می گفت من از این اصلاً حدیث نقل نمی کنم، چرا؟ چون رأس فتنه بوده، رأس فتنه یکی از کسانی هست که اهل بیعت رضوان هست چکار کنیم، یا آن داستان تان بحث بیعت رضوان خراب است از بیخ، یا اگر بگویید خب عثمان هم عجب کاری کردند اینها، دست شان درد نکند، طبق مبنای شما باید اینطوری بگوییم، این یک نفر از اهل بیعت رضوان که در کشتن عثمان هم رئیس بوده، حالا یکی دیگر را بیاوریم، یکی که خیلی رئس است خیلی گنده است، آقای طلحه، الإصابة في تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، جلد 3، صفحه 432، بحث طلحه را می آورد می گوید ابوالقاسم بغوی با سند صحیح نقل کرده که در روز جمل مروان به سمت طلحه نگاه کرد،
«فقال لا أطلب ثأری بعد الیوم فنزع له بسهم فقتله»
الإصابة في تمييز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، جلد 3، صفحه 432
یک صحابی مروان بن حکم، از أصحاب است طبق بعضی از مبانی، همه ابن حجر را به بعضی های دیگر، صحابی بوده پیغمبر را دیده در زمان پیغمبر هم مؤمن بوده در فتح بوده، در حجة الواع هم بوده و پیغمبر را دیده و حرف هم از پیغمبر قطعاً شنیده ایشان چکار کرد؟ طلحه را کشت، یک صحابی یک صحابی دیگر را کشت، همین صحابی شهادت داد چرا من این را کشتم، چون این قاتل عثمان بوده، نقش داشته در قتل عثمان، طلحة بن عبید الله، هم جزو السابقون الأولون هست، هم جزء أصحاب بیعت رضوان هست هم از سران مهاجرین هست، سند روایت هم صحیح است، ابن حجر عسقلانی می گوید صحیح است، باز روایت بعدی
«و أخرج یقوب بن سفیان بسند صحیح»
با سند صحیح از قیس بن ابی حازم که مروان وقتی طلحه را دید گفت این
«هذا اعان علی عثمان»
این بود که کمک کرد تا عثمان کشته بشود،
با تیر زد در زانویش و او را کشت، اینقدر خون از پای طلحه رفت که حتی مات، از دنیا رفت، این دومین نفر که از کله گنده ها است، دیگر از این گنده تر هم دارید، که در کشتن عثمان نقش داشته باشد و صحابی باشد و خیلی شما هم به آن علاقه داشته باشید اما محمد بن ابی بکر، خیلی جالب هست محمد بن ابی بکر، رضوان الله تعالی علیه، واقعاً علاقه دارم من به محمد بن ابی بکر بخاطر آن معرفتش، بخاطر ولایتی که داشت، خیلی جالب هست حالا بحث زیاد هست، در باره محمد بن ابی بکر اما من فقط بگویم که ایشان که بود و کجا نقش داشت در کشتن عثمان، سیر اعلام النبلاء آقای شمس الدین ذهبی، جلد3، چاپ مؤسسه الرساله، چاپ 1402، صفحه 481، محمد ابن ابی بکر، شرح حال104، می گوید در حجة الوداع در وقت احرام به دنیا آمد، والی عثمان بود در مصر،
«ثم سار لحصار عثمان»
آمد برای محاصره عثمان
سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، چاپ مؤسسه الرساله، چاپ 1402، جلد3، صفحه 481، شرح حال104
«و فعل امراً کبیراً»
یک کار خیلی بزرگی انجام داد،
حالا رویش نمی شود بگوید چه کاری انجام داد، چطور ریش عثمان را می گرفت و کارهایی انجام می داد که لازم نیست که من بگویم، این از آن کسانی بود که
«فکان احد من ثوّب علی عثمان حتی قتل»
این از همان های بود که حلمه کرد به عثمان تا عثمان کشته شد
حالا چه کارهایی انجام داده، در پایین توضیح می دهد، و همین محمد بن ابی بکر هم کسی بود که عمرو بن عاص او را بخاطر اینکه قاتل عثمان بود عمرو بن عاص او را کشت، این هم حرف آقای شمس الدین ذهبی.
یک روایت جالبی هست از عایشه با سند صحیح، که آقای بخاری در تاریخ الأوسط خودش نقل کرده، خیلی روایت جالبی هسـت، تاریخ الأوسط آقای محمد بن اسماعیل بخاری، صاحب کتاب صحیح، مجلد اول، چاپ دار السمیعی ریاض، چاپ 1418، چاپ اول، صفحه 198، می گوید مسلم بن مخراق
«سمعت مسلم بن مخراق أبا سوادة»
من از مسلم بن مخراق شنیدم
تاریخ الأوسط، محمد بن اسماعیل بخاری، چاپ دار السمیعی ریاض، چاپ 1418، چاپ اول، ج1، صفحه 198،
او از طلق بن خشاب شنید، که
«قال أتیت عاییشه قتل فیم قتل امیرالمؤمنین»
پیش عایشه رفتم و گفتم چه شد چرا کشته شد عثمان
«قالت قتل مظلوماً»
مظلوم کشته شد
لعنت خدا بر قاتلانش، خب لعنت خدا بر قاتلانش اولین کسی که نام می برد چیست؟ برادر خودش،
«أقاد الله ابن ابی بکر»
خدا نابود کند، خدا بکشد پسر ابوبکر را،
چه کسی دارد نفرین می کند؟ همسر پیغمبر برادر خودش را نفرین می کند برای چه؟ برای اینک قاتل عثمان بوده، عثمان را مظلومانه کشته، لعنت می کند، اولین کسی که نام می برد، برادر خودش محمد بن ابی بکر است، آقای طلق می گوید بخدا قسم هیچ کدام از اینهایی که بودند باقی نماندند، مگر اینکه گرفتار نفرین عایشه شدند، از جمله اب ابی بکر، محمد بن ابی بکر را گرفتند و زندانی کردند و آن اتفاقاتی که برایش افتاد، گرفتند و کشتند، جنازه اش را انداختند داخل شکم یک الاغی و آتشش زدند، چرا اینطوری کردند؟ چون عایشه نفرینش کرده بود، سند روایت چطوری است؟ آقای حیثمی در مجمع الزوائد، جلد18، کتاب المناقب، چاپ دارالمنهاج جده، چاپ اول، چاپ 1436، همین روایت را از طبرانی نقل می کند می گوید همه راویانش راویان صحیح بخاری هستند، غیر از آقای طلق که او هم ثقه هست، پس سند روایت هم معتبر هست، اگر محمد بن أبو بکر در کشتن عثمان نقش نداشت چرا عایشه نفرینش کرد، چرا گرفتار نفرینش شد، چرا کشته شد؟ اگر نقش نداشت، برای چه معاویه محمد بن ابی بکر را کشت، بی گناه کشت؟ که این بدتر است برای شما.
مجری:
خیلی قشنگ شد، همین یک جمله را بینندگان داشته باشند که عایشه لعن می کند محمد بن ابی بکر را، بخاطر اینکه قاتل عثمان بوده، از هر کلمه این جمله هزار تا تناقض در مکتب اهل سنت بوجود می آید.
استاد یزدانی:
باز یک روایت دیگر از حسن بصری این روایت هم سندش صحیح است، خیلی روایت قشنگی هست در طبقات الکبری، ابن سعد آمده، جلد3، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 1410، صفحه 61، از حسن بصری نقل می کند،
«لما ادرکوا بالعقوبه یعنی قتلة عثمان بن عفان»
وقتی قاتلان عثمان همه گرفتار عقوبت شان شدند
طبقات الکبری، ابن سعد، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 1410، ج 3، ص 61
«قال اخذ الفاسق ابن ابی بکر»
چه شد؟ قاتلان عثمان همه گرفتار شدند، فاسق بن ابی بکر، اسم محمد را تغیر می داد به چه؟ به فاسق، أبو الأشهب که راوی روایت هست می گوید حسن بصری هیچ وقت اسم محمد بن ابی بکر را نمی گفت محمد بن ابی بکر، می گفت فاسق بن ابی بکر، چرا فاسق بن ابی بکر بود؟ مگر صحابه نبود؟ صحابه فاسق داریم، پسر ابوبکر فاسق بوده؟ حالا فاسق بوده یا نبوده اینها را کاری نداریم، به هر حال قاتل عثمان بوده یا نبوده؟ اگر قاتل عثمان نبود چرا فاسق شد؟ خال المؤمنین هست، اگر معاویه خال المؤمنین باشد که این هم خال المؤمنین هست، چرا این فاسق است؟ آن یکی خال المؤمنین است، این یک روایت، و از این گذشته روایت صحیح که بارهای نقل کردیم در منابع اهل سنت هست، که بعد از اینکه محمد بن ابی بکر را گرفتند مظلومانه در مصر به شهادت رساندند، و جنازه اش را گرفتند در داخل شکم الاغی انداختند و آتشش زدند، خب ببینید چه می گوید آقای ابن کثیر، از زبان خود عایشه نقل می کند، در کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر، جلد7، چاپ دار ابن کثیر در بیروت – دمشق، چاپ دوم، چاپ 1431،
«فعند ذلک غضب معاویة بن حدیج فقدمه فقتله ثم جعله فی جیفة حمار فأحرقه بالنار»
البدایة و النهایة، ابن کثیر، چاپ دار ابن کثیر، بیروت – دمشق، چاپ دوم، چاپ 1431، ج 7
معاویة بن حدیج که ایشان هم از فرمانده ها معاویة بن ابی سفیان هست به دستور ایشان آمده، محمد بن ابی بکر را به شهادت رساند و جنازه اش را در داخل جیفه حمار انداخت و آتش زد، خبر وقتی به عایشه رسید، عایشه ای که خودش نفرین کرده بود برادرش را، وقتی خبر به عایشه رسید،
«جزعت علیه جزعاً شدیدا»
به شدت گریه کرد
و خانواده اش را جمع کرد، عیال خودش را جمع کرد، از جمله قاسم بن محمد ابوبکر را
«و جعلت تدعوا علی معاویة و عمرو بن العاص دبر الصلاة»
پشت نماز خودش معاویه و عمرو بن العاص را نفرین می کرد
خودش برادر خودش را نفرین کرده بود سندش هم صحیح بود، و برادرش گرفتار نفرینش شده بود، حالا که معاویه او را کشته بود، باز ناراحت بود برعکس معاویه و عمرو بن عاص را نفرین می کرد، خب چی کار کنیم ما این وسط؟ اگر محمد بن ابی بکر نقش داشته، در کشتن خب این دیگر گرفتاری شما است، مشکل شما است، اگر نقش نداشته چرا نفرین کرد، چراکشته شد بخاطر اینکه قاتل عثمان هست، مطلب در این باره زیاد هست. طبق مبنای عده ای زیادی از علمای اهل سنت چون پیغمبر را دیده، مسلمان بوده پیغمبر را دیده مؤمن هست، اگر نباشد اینطوری هم سن های اینها را همه را باید حذف کنیم از جزو صحابه، مثل عبد الله بن عباس، مسور بن مخرمه و خیلی های دیگر، این تدریب الراوی آقای سیوطی هست، جلد1، چاپ دار العاصمه ریاض، صفحه 296، می گوید هر کسی پیغمبر را دیده باشد و ممیز نباشد مثل محمد بن ابی بکر
«فإنه صحابی»
تدریب الراوی، سیوطی، چاپ دار العاصمه ریاض، جلد1، صفحه 296
مجری:
شاهد مثال هم خود محمد بن ابی بکر آورده
استاد یزدانی:
اصلاً بحث بحث محمد بن ابی بکر هست، صحابی هست یا نیست، آقای سیوطی می گوید صحابی هست، آقای عبد الرئوف مناوی محمد عبد الرئوف مناوی در کتاب الیواقیت والدرر جلد2، چاپ مکتبة الرشد ریاض، صفحه 349 می گوید هر کسی پیغمبر را دیده باشد و ممیز هم نباشد مثل محمد بن ابی بکر صحابی هست، باز آقای صدیق حسن خان قنوجی، ایشان هم در کتاب الحطّة فی ذکر الصحاح الستّة، صفحه 159، می گوید محمد بن ابی بکر صغیر بوده غیر ممیز بوده اما صحابی هست، چرا؟
«لأنه صلی الله علیه و آله رآه»
الحطّة فی ذکر الصحاح الستّة، ص 159
یا پیغمبر او را دیده یا او پیغمبر را دیده، همدیگر را دیدند، تازه روایت درایم که وقتی به دنیا آمد و متبرکش کرد با آب دهان خودش، و شاید همان هم باعث شد که ایشان…، به هر حال طبق مبنای بعضی از شما این صحابی هست، حالا این اختلافاتی کهش ما دارید به ما ربطی ندارد، شما با هم اختلاف دارید چه کسی صحابی هست چه کسی نیست، اصلاً صحابه یعنی چه؟ عادل یعنی چه؟ اصل اینکه بحث عادل یعنی چه، اینها 17-18 تا قول دارند، هر کسی آمده یک چیزی گفته، این بحثی که ستون مذهب شما است، شما نه در مصداق صحابی با هم اتحاد دارید نه در معنای عدالت که عادل یعنی چه؟ این عادل که می گویید یعنی چه؟
مجری:
خیلی لطف فرمودید،خیلی استفاده کردیم حضرت استاد خب الحمد الله، این مطلب هم واضح و روشن شد برای آنهایی که دنبال پیدا کردنحقیقت هستند.
برویم سراغ تماس های شما عزیزان، آقا محمد علی از تهران پشت خط هستند، آقا محمد علی صدایتان را می شنویم، بفرمایید،.
بیننده:
سلام علیکم خسته نباشید، عرض ادب و خسته نباشید خدمت شما مجری و مجریان این شبکه و کارشناس کیس و باهوش و کارشناسان و کیس و باهوش تان، سه تا سؤال داشتم از محضرتان، یک سؤالش اصلاً مربوط به برنامه شما نیست ولی شما اشراف دارید به مبانی اهل سنت و اهل تشیعه خواستم ببینیم که تحت الحنک چیست و در روایات شیعه و سنی وارد شده یا نه؟ دوم اینکه مکتب سلفی گری چه مکتبی است، اساساً به چه کسی می گویند سلفی، مبانی اعتقادی یا مذهب اعتقادی اهل سنت چندتا است اسم هایشان چیست، و چندتا از منابع تفسیری و رجالی که موضوعش معرفی اصحاب باشد از اهل سنت می خواستم، ببخشید وقت تان را گرفتم ممنونم.
مجری:
سلامت باشید، خیلی ممنون تشکر می کنم آقا محمد علی عزیز که از تهران تماس گرفتند، حالا ان شاء الله ببینیم تا جایی که فرصت بشود پاسخ گوی سؤالات شما باشیم، و ان شاء الله که برسیم همه سؤالات شمارا پاسخ بدهیم؛ خب تماس بعدی آقا محمد از شهر کرد هستند، آقا محمد در خدمت تان هستیم بفرمایید.
بیننده:
سلام عرض می کنم محضر شما و استاد عزیز، یک سؤال کوچک داشتم مختصراً می گویم که وقت گرفته نشود، درباره کتب اربعه که بعضاً گفته می شود تمام روایات کتب اربعه صحیح است، اگر معارضی هست که البته هست در کلام علماء آیا چنین چیزی وارد شده یا نه، معارضش را اگر وارد شده ممنون می شوم که حضرت استاد بفرمایند،
مجری:
معارض با اصل صحت کل کتب اربعه، یا در تک تک روایات منظورتان هست؟
بیننده:
می گویند کتب اربعه کلاً صحیح است تمام روایاتش، این را در کلام علماء بفرمایید اگر هست.
مجری:
بسیار خب ان شاء الله، مبحث رجالی می شود بیشتر اما در خدمت تان هستیم، تشکر می کنم و ان شاء الله پاسخگوی سؤال شما هم خواهیم بود؛ آقا سعید از هرات برایمان پیام صوتی فرستادند، حالا طبق ترتیبی که داریم پیش می رویم به این پیام صوتی عزیز مان رسیدیم بشنویم پیام صوتی این عزیز را.
پیام صوتی:
سلام به شما دو بزرگوار در برنامه کلمه طیبه، جناب آقای مرعشی و حضرت استاد یزدانی، مطلبی را می خواستم خدمت شما عرض بکنم، حالا سؤال هم هست، امروز در یک برنامه زنده رادیویی در ولایت هرات، یک خواهری که اهل سنت بود تماس گرفت در یک برنامه ای که مربوط به پاسخ به پرسش های فقهی بود، و از کارشناس برنامه که یک مولوی بود سؤالی پرسید، این خواهر گفت که من سنی هستم و شوهرم اهل تشیع است، گفت من فرزندان خود را به مساجد اهل سنت می فرستم، و شوهرم مخالفت می کند و می گوید تو اینها را می خواهی به طرف خودت بکشانی، و اینها را به مساجد اهل سنت نفرست اینها را به مساجد تشیع بفرست، در پاسخ به پرسش این خواهر این مولوی گفت که: اولاً تو باید کوشش بکنی که اینها را به طرف مذهب خود بکشانی، یعنی اینها هم حنفی بشوند، و دیگر اینکه گفت اصلاً تو نباید با یک اهل تشیع ازدواج می کردی، گفت اگر ما برگردیم به اصل مذهب حنفی، و فتاوای دیوبند، گفت این ازدواج ناجایز است، گفت مثلاً یک مسلمان می تواند، با یک یهودی یا یک مسیحی ازدواج بکند، چون اینها شناخته شده هستند، اما در بخش اهل تشیع در بین علماء اختلاف وجود دارد که آیا اینها مسلمان واقعی هستند یا نه، حالا در این قسمت من خواستم حضرت استاد دو پاسخ داشته باشند، دو سؤال مطرح بکنم، اول اینکه آیا واقعاً همچین چیزی وجود دارد بر اساس مذهب حنفی و فتاوای دیوبند، ازدواج یک حنفی با غیر حنفی ناجایز هست یا نه این نظر شخصی کارشناس متعصب متمایل به وهابیت تکفیری بود که همچین پاسخی داد و همچین صحبتی کرد، و سؤال دوم این است که مسؤلیت ما در برابر همچین افرادی متعصبی که در یک برنامه زنده رادیویی، شیعیان را تکفیر می کنند چیست، ما چه وظیفه ای درایم؟ خواستم حضرت استاد پاسخی داشته باشند، صحبتی داشته باشند موفق و مؤید باشید التماس دعا خدا حافظ.
مجری:
سلامت باشید خدا نگهدار شما، آقا سعید عزیز بودند که صوت شان شنیدیم، از هرات پیام صوتی فرستاده بودن؛ جناب آقای محمدی از ایران پشت خط هستند، جناب آقای محمدی در خدمت تان هستیم بفرمایید.
بیننده:
سلام علیکم و رحمة الله، شب شما بخیر، همچنین سلام خدمت استاد ارجمند و حضرت عالی، صحبت آقای محمد بن ابی بکر پیش آمد و بحث تفصیلی بود، می خواستم یک مطلب تفصیلی چون شروع کردند آقای وهابی در درجه اول و صحبت محمد بن ابی بکر هم دنباله اش آمد، من می خواستم یک مطلبی را از کتب اهل سنت، راجع به این بزرگان خدمت شما عرض کنم، و آن مطلب این است که غیر از اینکه حضرت محمد بن ابی بکر علیه الرحمة مورد بحث قرار گرفت آقای سیوطی در در المنثور، جلد7، صفحه 546، (چاپ دار الفکر ) مطلبی را از صحیح بخاری آورده، در ارتباط با اینکه یک تعدادی افراد بی تقوا را در سوره حجرات معرفی کرده چه کسانی هستند، آیه این است که
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»
حجرات/1
بعد آقای بخاری در جلد 3، صفحه 123 بنا به نقلی که عرض کردم، نوشته که: از عبد الله بن عمیر نقل می کند جمعی از بنی تمیم خدمت پیامبر رسیدند ابوبکر عرض کرد یا رسول الله، امرالقعقاع بن معبد را برایشان امیر کن عمر گفت یا رسول الله الاقرع بن حابس را بر ایشان امیر کن، ابوبکر عمر را مخاطب قرار داد گفت، تو برای مخالفت با من این سخن را گفتی، عمر گفت من چنین قصدی نداشتم، سپس در حضور رسول خدا میان آن دو مجادلۀ سخت روی داد، و صدای آنها بلند گردید در این هنگام آیه کریمه نازل شده که حاکی از بی تقوایی آنها است، باز در همین سوره مبارکه حجرات این آیه نهی از تمسخر عده ای از مؤمنین عده ای دیگر را مطرح شد، و همینطور که زنان نباید زنان دیگر را مسخره کنند شأن نزولش را این آقای در المنصور و کشاف، خیلی قشنگ توضیح دادند، مورد اول را درالمنصور می نویسد، تنی چند از بنی تمیم بلال و خباب و عمار و ابوذر را مسخره کردند، این خودش نشان می دهد صف اهل حق کجا است، صف منافقین کجا است، کشاف می نویسد که زنان پیامبر بر کوتاهی قد ام سلمه خورده می گرفتند، بعد از بین این زنان عایشه را جدا کرده گفته که زیبا است، عایشه گفت ام سلمه زیبا است ولی قدش کوتاه است، این نشان می دهد که بین این خانواده غیر از اینک از نظر اهل سنت محمد بن ابی بکر اشکال دارد، از نظر بقیه علمای تان هم خود ابوبکر و خود عایشه هم دارای مشکل هستند و این از تفاسیر خودشان برگرفته شده، ان شاء الله که خداوند گمراهان را به راه راست هدایت کند، و از برنامه خوب شما هم تشکر وافی و کافی داریم، ان شاء الله موفق باشید.
مجری:
سلامت باشید، تشکر می کنم از شما جناب آقای محمدی عزیز که از ایران یا از أصفهان، خدمت تان بودیم و تشکر می کنیم از شما.
بسیار خب حضرت استاد آقا محمد علی چهار تا سؤال پرسیدند که بعید می دانم که بتوانیم به همه شان پاسخگو باشیم، حالا آنهایی که مرتبط تر هستند با بحث خودمان یکی این است که مکتب سلفی گری چیست و بحث دیگری که هست مبانی اعتقادی و مبانی مذاهب اهل سنت را بشمارید اگر امکانش هست.
استاد یزدانی:
این خودش چندتا برنامه است، سؤال اول شان در باره تحت الحنک بود، تحت الحنک عمامه هایی که بازش می کنند و زیر گردن می اندازند که این مستحب است در نماز که حضرت آیت الله سیستانی حفظه الله در توضیح المسائل خودش مسئله شماره 73 می گوید چند چیز در لباس نماز گذار مستحب است که از آن جمله است عمامه با تحت الحنک، می شود عمامه ای داشته باشی که باز می کنند بالایش را و دور گردن شان می اندازند، این می شود تحت الحنک و مستحب هست در نماز که نماز گذار داشته باشد، عبا بپوشد لباس سفید بپوشد و از این مسائل، این سؤال اول شان، اما سلفی چه هست، سلف به معنای گذشته است، سلفی به چه کسی می گویند، سلفی به کسی که خودش را پیرون ابن تیمیه می داند و ابن تیمیه مدعی بود که همه مسلمانان عصر من همه مرتد شدند و باید برگردیم به اصل سلف، سلف چه کسی هست؟ صحابه تابیعن و اتباع تابعین، سه قرن اول را تا زمان احمد بن حنبل را آقای ابن تیمه بعنوان سلف می شناسد و می گوید ما باید برگردیم به عهد سلف، هر کاری سلف انجام داده خوب است، هر کاری سلف انجام نداده بدعت اسـت هر چیزی در آن عصر بوده خوب است، اگرچه فهم سلف از فهم ما بهتر است و خیلی از مسائل دیگر، مثلاً بعنوان نمونه صحابه برای خودشان جشن تولد نگرفتند، می گوید وقتی صحابه برای خودشان جنش تولد نگرفتند، شما چرا جشن تولد می گیرید، سالگرد ازدواج نگرفتند، مثلاً آیا پیغمبر تاحالا برای خودش سالگرد ازدواج گرفته؟ نه وقتی پیغمبر نگرفته ما چرا بگیریم، این استدلال های عجیب و غربی که اینها می گویند هر کاری آنها انجام ندادند پس ما هم ندهیم، پهن کردن سجاده در مسجد بدعت است، چرا؟ چون صحابه که سجاده نداشتند، که پهن کنند،
مجری:
در برنامه های زیادی هم حضرت عالی نشان دادید
استاد یزدانی:
بله ما مفصل اینها را بحث کردیم قبلاً جواب هایش را هم دادیم، این بحث سلف را حالا مبانی شان خودش نیازمند دهها جلسه بحث هست
مجری:
یک منبعی هم می خواستند راجع به معرفی اصحاب و اینها که ببینند در اهل سنت چه کسانی را صحابه می نامند
استاد یزدانی:
بهترین کتاب الإصابه فی تمیز الصحابه آقای ابن حجر عسقلانی است که خیلی کتاب خوب هست، که ایشان اگر می خواهند این کتاب را ببینند، الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، اینهم کتاب خوبی برای آقای ابن عبد البر هست.
مجری:
آقا محمد از شهر کرد راجع به صحت کتب اربعه پرسیدند، اینکه هر آنچا در این کتب هست طبق نظر برخی کاملاً صحیح هست، و اصلاً ما نیاز نداریم به بررسی سندی اینها، آیا این صحبت معارضی دارد؟
استاد یزدانی:
دوتا دیدگاه هست در بین شیعیان، اخباری ها و اصولی ها، اخباری ها مدعی هستند که تمام روایات کتب اربعه صحیح است، تمام روایات کتب اربعه سندش صحیح است، از آنطرف اصولی ها می گویند اینطور نیست که همه از دم صحیح باشند، نمی شود اینطور پذیرفت، و دلیل هم برایش زیاد هست برای اینکه صحیح نیسـت، ما فراوان روایات در یک باب داریم که متعارض هستند، از یک امام دو گونه روایت نقل شده، خب نمی شود که هردو صحیح باشد، مگر می شود هردو صحیح باشد، قطعاً یکی از آنها را باید بپذیریم و یکی دیگر را باقرائنی که هست رد کنیم، و بگوییم این قابل قبول نیست و زیاد داریم از این موارد، خصوصاً کتاب الإستبصار را شما ببنید اصلاً موضوعش، خیلی جاهایش همین است که یک روایت می آورد معارضش را می آورد و معارض را رد می کند، خب نمی شود همه اینها صحیح باشد، خب چرا باید کتب اربعه صحیح باشد، ما کتاب هایی داریم که در بحث سندی شاید خیلی هایشان از کتب اربعه هم بهتر باشند، بصائر الدرجات چرا صحیح نباشد، کتاب امالی شیخ صدوق چرا صحیح نباشد، عیون اخبار الرضا چراصحیح نباشد؟ خب اگر قرار باشد ایطوری بحث بکنیم، باید همه کتب قدما را صحیح بدانیم و اینطور گرفتار می شویم. سر جای خودش باید بحث بشود و حضرت استاد عباسی هم فکر کنم مفصل این را بحث کردند.
مجری:
خیلی ممنون و تشکر هم می کنیم از آقا محمد عزیز، آقا سعید در این پیام صوتی که فرستاده بودند، آقا سعید پرسیدند که جریاناتی که آنجا وجد دارد، حنفی ها صحبت هایی که می کنند از جمله بیانات شان این بوده که نباید با شیعیان ازدواج کنند خود افرادی که مقلد این مذهب هستند چونکه حالا شک هست اصلاً در مسلمان بودن شان، یک سؤال شان این بود که این صحبت این فرد هست یا کلاً حنفی های دیوبندی چنین مذهبی دارند.
استاد یزدانی:
حالا شیعه که هیچ اینها بین خودشان هم ازدواج را گاهی حرام می دانند با شافعی ها هم گفتند ازدواج جایز نیست، مثلاً در کتاب بهر الرائق که یکی از کتاب های معتبر احناف هست، الشیخ ابو حفص از شخصی بنام شیخ ابو حفص نقل می کند که
«لا ینبغی للحنفی عن یزوجبنته من رجل شفعوی المذهب»
شایسته نیست که یک حنفی دخترش را به یک شافعی بدهد
بهر الرائق
یک کسی که شافعی هست، به خیلی های دیگر بدهد اما به شافعی دختر ندهد، حالا شیعه که هیچ، این کتاب البهر الرائق هست، برای آقای ابن نجیم مصری، چاپ دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، که تاریخ چاپ ندارد، حتی اینها ازدواج با خوداهل سنت را هم مشکل دارند فقط حنفی با حنفی،
مجری:
منظور تکفیر هست یا اینکه حکم خاصی هست
استاد یزدانی:
تکفیرنیست ولی می شود از این تکفیر هم برداشت کرد، که تکفیر هم می کنند، خب تکفیر که زیاد کردند، حنفی ها شافعی ها را، شافعی ها حنفی ها را، جنگ های تاریخی داشتند اینها، خصوصاً در بغدادخصوصاً در اصفهان در افغانستان مگر الآن جنگ نیست بین اهل سنت، طالبان مگر سنی ها را نمی کشد، برای چه می کشد، برای اینکه مؤمن هست می کشد؟ چطور می کشید همدیگر را، شما کافر می دانید دیگر، مردم افغانستان را کافر می دانستند طالبانی که آمدند افغانستان را گرفتند و کشتند، این همه آدم را کشتند، برای چه دارند می کشند، اگر مسلمان هستند، مسلمان می شود مسلمان را بکشد؟ قطعاً کافر می دانند که دارند می کشند.
مجری:
بسیار خب خیلی تشکر می کنم ازمحضرتان، بسیار استفاده کردیم، و تشکر هم می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه برنامه خودتان برنامه کلمه طیبه بودید ان شاء الله موفق و منصور مؤید باشید تا دیدار آینده خدا نگهدار