هفدهمين برنامه كلمه طيبه با موضوعات:
ـ چشم چراني صحابه در صف نماز جماعت
ـ لعن معاوية بن هند توسط رسول خدا صلی الله عليه وآله
ـ اهانتهاي اهل سقيفه به رسولخدا صلی الله عليه وآله در صحيح بخاري
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ:03/09/ 1399
برنامه: کلمه طیبه
مجری:
بدون فوت وقت برویم سراغ کلیپ اول و کلیپ شماره 65 را با هم ببینیم.
کلیپ شماره 65:
اینکه صحابه چشم چرانی میکنند بله این حدیث هست که صحابه جدید که آمده چشم چرانی کرده ما که نگفتیم، این کفر نیست چشم چرانی که کفر نیست.
مجری:
این از کلیپ اول که داشتند راجع به چشم چرانی میگفتند که چیزی خاصی نیست ظاهراً بین صحابه وجود داشته و هیچ خدشهای هم به عدالت وارد نمیکند.
استاد یزدانی:
یک آیۀ در قرآن کریم هست جالب هست که خداوند در سوره مبارکه حجر آیه 24 میفرماید:
«وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ»
ما افرادی از شما را که پیشی می گیرند را می دانیم چه کسانی هستند و با چه انگیزه ای این کار را انجام می دهند و آنهایی که به تأخیر میاندازند و دیر میآیند را هم میشناسیم.
سوره مبارکه حجر، آیه 24
این آیه در باره چه کسانی نازل شده است؟ ببینیم در کتابهای اهل سنت ببینیم که در این باره چه گفتهاند. در «صحیح سنن ترمذی» «آقای امام حافظ محمد بن عیسی ترمذی» متوفی 279 با تحقیق آقای محمد تاصر الدین البانی جلد 3 چاپ مکتبة المعارف ریاض، این کتاب جزء صحاح ستۀ شان هست و این از صحیحترین کتابهای اهل سنت است . در صحیح سنن ترمذی آقای البانی سند روایت را تصحیح کرده.. روایت خیلی جالبی هست. بینندههای عزیز توجه کنند که آقای سجودی و همفکران شان چطور صحابه ای را قبول دارند و از او پیروی میکنند. از إبن عباس نقل شده که:
عن ابن عباس ، قال : « كانت امرأة تصلي خلف رسول الله صلى الله عليه وسلم حسناء من أحسن الناس ، فكان بعض القوم يتقدم حتى يكون في الصف الأول لئلا يراها ، ويستأخر بعضهم حتى يكون في الصف المؤخر ، فإذا ركع نظر من تحت إبطيه » ، فأنزل الله تعالى { ولقد علمنا المستقدمين منكم ولقد علمنا المستأخرين } الحجر 24
پشت سر رسول خدا صلی الله علیه وآله زنی میآمد و نماز میخواند که از زیباترین زنهای زمان خودش بود.
بعضیها خیلی زود میآمدند که در صف اول قرار بگیرند که آن زن را نبینند.
بعضیها دیر میآمدند که در صف آخر نماز قرار بگیرند که وقتی رکوع میرفتند از زیر بغل خودشان این زن را نگاه کنند.
قضیه این طور بوده که زنی زیبا در نماز پشت سر رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز می خوانده. در صف نماز جماعت مردها جلوتر هستند، زنها پشت سر هستند، بعضیها خیلی زود میآمدند که زنها را نبینند،ممکن بود به فتنه بیفتند، اما بعضی از این صحابه خیلی دیر میآمدند، اینقدر دیر میآمدند که در صف آخر نماز قرار بگیرند، انگیزهشان از این کار چه بود؟ که وقتی به رکوع می روند از زیر بغل خودشان بتوانند این زن را دید بزنند. بقول آقای سجودی بعضی از صحابه بودند که چشم چرانی میکردند، خب چشم چرانی که کفر نیست، مگر حتماً باید کفر باشد؟ بعد خداوند در این باره آیه نازل کرد:
آنهایی که زود میآیند هم ما میدانیم با چه انگیزهای زود میآیند، آنهایی که دیر میآیند هم میدانیم با چه انگیزهای دیر میآیند.
صحیح سنن ترمذی، آقای امام حافظ محمد بن عیسی ترمذی، متوفی 279، محقق محمد تاصر الدین البانی، چاپ مکتبة المعارف ریاض، ج 3
شما خود را در مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله تصور کنید. جایی که شیعه و سنی گفته مقامش از عرش خدا بالاتر است، از لوح بالاتر است، از قلم بالاتر است، برترین مکان در عالم هست، چون آنجا پیغمبر صلی الله علیه وآله دفن شده، در برترین مکان عالم هستی، پشت سر اشرف مخلوقات خدا هم داری نماز میخوانی، نماز جماعت است، در بهترین جای نماز، در حالت رکوع هستی، و در همین حالت از زیر بغلت چشم چرانی هم بکنی، آن وقت همین صحابه، همین افراد بهترین مخلوقات خدا بعد از انبیاء شوند. همین ها اولیاء الهی شوند. یا مدتی قبل از آقای عبدالرحمن سربازی کلیپی بود که میگفت صحابه همه اینطوری هستند، آنطوری هستند، حتی وحشی از همه ما بالاتر است. خیلی عجیب بود میگفت هزاران ابوحنیفه، هزاران جنید بغدادی، هزاران معروف کرخی فدای خاک پای حضرت وحشی!!! وحشی که در آخرین سال در فتح مکه تسلیم شده، مسلمان شده یا نشده را قطعی و قابل اثبات نیست، این ها چنین اشخاصی بودند در مدینه پشت سر پیغمبر در بهترین مکان عالم در حال رکوع نماز چشم چرانی میکردند، بعد از همه ما هم بهتر هستند چرا؟ چرا باید کسی که در چنین جایی ، چنین گناهی انجام میدهد از همه ما بهتر باشد؟ چرا همه حرفهای این افراد برای ما باید حجت باشد؟ چرا همه کارهایی که انجام می دهند باید برای ما مشروعیت بخش باشد؟ چرا کارهایی را که نکردند، ما انجام بدهیم بدعت است؟ این خیلی عجیب هست، یک کم باید تفکر کرد، باید دید از چه کسی باید پیروی کرد، از آنهایی که زود میآمدند، یا از آنهایی که دیر میآمدند، باید این ها را تفکیک کرد، آدمهای خوب را از آدمهای بد تفکیک کرد. ما صحابه خوب کم نداشتیم. طبق روایاتی که در کتابهای شیعه هست12هزار صحابی داشتیم که همهشان آدمهای خوبی بودند و خوب هم از دنیا رفتند.
مجری:
در ضمن این سؤال که از چه کسی باید پیروی کرد، یکی از عزیزان بیننده دیشب تماس گرفته بودند و پیشنهادی دادند که چرا شما کلیپی آماده نمیکنید و راجع به بحث عقیل هاشمی و زندان وکیل آباد و آن برنامههایی که در فساد جنسی بوده، صحبت نمی کنید؟ ما نمیخواستیم به این مسائل اشاره کنیم، اما الآن با سؤال حضرت عالی واضح میشود که اینها دارند از چه کسی پیروی میکنند، و بزرگان اینها چه کسانی هستند.
استاد یزدانی:
ما اصلاً بنایمان بر این نیست که وارد مباحث شخصی دیگران بشویم ، کلیپ دیگری از یکی از کارشناسان شبکه وصال ناحق هم پخش شده که در افغانستان و آنجاها سر و صدا زیاد به پا کرد. بجث ما، بحث عقیدتی است. اگر اشکال عقیدتی داشته باشند وظیفهمان هست در اینجا بگوییم و وارد مسائل شخصیشان نمیشویم از این جهت ضرورتی نمیبینیم که وارد زندان وکیل آباد و چیزهای دیگر شویم.
مجری:
سراغ کلیپ بعد کلیپ شماره 66 می رویم و آن را باهم می بینیم.
کلیپ66:
– شما چرا کسی را که خداوند خودش را و پدرش و برادرش را لعن میکند ایشان را امیر و رضی الله عنه خطاب میکنید؟
+ مثلاً چه کسی را خدا لعن گفته؟ برای ما توضیح بدهید که بدانیم
– بله آقای بزّار در مسند خودش جلد 9، صفحه286، حدیث شماره 3839، میگوید پیامبر معاویه برادرش یزید و پدرش ابو سفیان را لعن کردند، و همچنین ام المؤمنین عایشه هم ایشان را همیشه در نمازش نفرین میکردند
+ چه کسی را نفرین میکرده؟
– ام المؤمنین عاشیه آقای معاویه را همیشه در نمازشان لعن میکردند
+بله دیگر؟ تمام شد فرمایشتان؟ این چیزی که شما میگویید نادرست است، من حالا کتاب بزّار جلویم نیست و شما که حدیث میگویید ، من شما را میشناسم دیگر، ما با این گفتههای شما اصلاً موافق نیستیم، و مطمئن هستیم که چنین چیزی نبوده، و حضرت عایشه لعن نکرده، پیامبر ما لعن نکرده، تا آنجایی که ما میدانیم ایشان، و شما شیعهها هم قبول دارید ،حضرت معاویه کاتب وحی بوده، شما میگویید نه کاتب نامهها بوده من در کتاب شبهای پیشاور خواندم، که نه میخواهد یک کم ارزشش را پایین بیاورد، وقتی که کاتب وحی بوده، دیگر چطور میتواند که ملعون باشد؟، خودتان را هم گول نزنید، بینندگان را هم گول نزنید، اگر که پیغمبر خدا کسی را لعنت کند ما هم او را لعنت میکردیم، برای اینکه ما پیرو پیغمبر خدا هستیم، و حضرت عایشه هم هرگز چنین چیزی نکرده ما در این ندیدیم و حرفی که شما میزنید حرف کاملاً غلطی است شما عادت دارید که به کتبی حواله میدهید که اصلاً نمیدانید که فرق بین دوغ و دوشآب چیست، حدیث ضعیف و صحیح را که نمیدانید.
مجری:
بله فرق بین حدیث صحیح و ضعیف یا بین این دوتا را میگویند متوجه نمیشویم، ببینیم حدیث صحیح چیست حدیث ضعیف چیست ،حالا ایشان که داشتند میگفتند که ما اصلاً نداریم چنین چیزی که رسول الله بخواهند معاویه را لعن بکنند، و البته آن بیننده هم دلیل خواست گفت من کتاب بزّار را ندارم ، پس دلیلی وجود ندارد، آیا چنین چیزی بوده تا ما از مصادر خودشان ببینیم.
استاد یزدانی:
نمیدانم چرا این ها چشم بسته هر چیزی را انکار میکنند. میگوید من که کتاب بزّار را ندیدم، پس حتما شما دروغ میگویید. چرا تحقیق نکرده همین طور حکم میکنید؟ این چه استدلالی هست، این چه منطقی هست، قبلاً در ذهنت از صحابه بتی را درست کردید، بعد هر ایرادی به آن ها وارد شود، قبول نمی کنید. تحقیق کنید، روایت را ببیند، بعد حکم کنید.
من خیلی خلاصه این مسند بزّار را خدمت ایشان و همه هم فکرانش نشان می دهم.کتاب «بحر الزخار» معروف به مسند بزّار، از علمای بزرگشان، حافظ امام ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق بزّار، متوفای292، هست چاپ مکتبة العلوم و الحکم در مدینه منوره با تحقیق دکتر محفوظ الرحمن زین الله، جلد9، الجزء التاسع، صفحه 286:
وحدثنا حماد بن سلمة ، عن سعيد بن جمهان ، عن سفينة رضي الله عنه ، أن النبي صلى الله عليه وسلم كان جالسا ، فمر رجل ، على بعير وبين يديه قائد ، وخلفه سائق ، ، فقال : ” لعن الله القائد ، والسائق والراكب “
از فلانی از فلانی از سفینه نقل شده که پیغمبر صلی الله علیه وآله نشسته بود جایی که شخصی شتر سوار از آن جا رد می شد. جلوی او کسی بود که شتر را میکشید. پشت سرش هم کسی بود که هُل میداد.
حضرت فرمودند لعنت خدا بر آن کسی که روی شتر نشسته، لعنت خدا بر کسی که شتر را میکشد ، و آن کسی که از پشت سر حرکت میدهد
بحر الزخار، معروف به مسند بزّار، حافظ امام ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق بزّار، چاپ مکتبة العلوم و الحکم، مدینه منوره،ج9،ص286
راکب و سائق و قائد، ابو سفیان نشسته بود، یزید پسر ابو سفیان شتر را میکشید و معاویه هم دنبال شتر راه افتاده بود. در مورد سند روایت هم آقای هیثمی در مجمع الزوائد گفته :
«رواه البزّار و رجاله ثقات»
تمام راویان این روایت ثقه هستند
محقق کتاب این مطلب را در پاورقی میگوید و هیچ اشکالی هم به سند روایت نمیگیرد. حالا ما از کجا بفهمیم قائد و سائق و راکب چه کسانی بودند؟ در کتابهای دیگر هم کسان دیگر این روایت را تصریح کردند از جمله آقای سلیم حسن اسد الدارانی، در کتاب «تاریخ طبری» اسم این افراد به طور دقیق در تاریخ طبری آمده.ابو جعفر محمد بن جریر طبری، متوفای 310، چاپ دار الکتب العلیمیه لبنان،چاپ اول، چاپ 1407، جلد5، صفحه 622، خیلی جالب هست
«و منه رسول (ص) قد رأه مقبلاً علی حمارٍ»«و معاویه یقود ویزید ابنه یسوق»«لعن الله قائد»«لعن الله قائد و الراکب و السائق»
حالا این حمار دارد آن بئیر داشت، البته فرقی هم نمیکند حالا به هر حال سواره بوده
معاویه افسار این الاغ را میکشید یزید هم از پشت سرش حرکت میکرد،
ضمیر رأه به ابو سفیان برمی گردد.
لعنت خدا بر او که روی این اسب یا این مرکب نشسته، لعنت خدا بر آن کسی که این را میکشد و لعنت خدا بر آن کسی که از پشت سر این را هُل میدهد .
تاریخ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، چاپ دارالکتب العلمیه، لبنان، چاپ اول، چاپ 1407، ج5، ص622
روایت خیلی واضح است، سندش هم صحیح است. طبیعی است که چه کسانی بودند و آن را سانسور کنند و روایاتی که در مذمت صحابه نقل شده را قیچی کنند. ولی در این جا با آقای طبری و خیلیهای دیگر هماهنگ نکرده.
جالب است از امام مجتبی (ع) هم در «معجم کبیر» طبرانی روایتی نقل شده، الجزء الثالث، متوفای 360، جلد3، چاپ مکتبة ابن تیمیه در قاهره، صفحه 71، دقیقاً همین داستان را نقل میکند، روایتی که سندش حسن میتواند باشد، این روایت خیلی عجیب هست .
المعجم الکبیر، طبرانی، چاپ مکتبة ابن تیمیه، قاهره، ج3، ص71
که عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و یک عدۀ دیگر به معاویه پیشنهاد کردند که امام حسن علیه السلام به در مجلس بیاور تا اذیتش کنیم و دست بیاندازیم. هرچه معاویه نصیحتشان کرد، گوش نکردند. مدینه بود امام حسن علیه السلام را که در مدینه بودند را دعوت کرد، حرفهایی زدند
«فصعد عمرو المنبر فذکر علیاً و وقع فیه»
عمرو بن عاص روی منبر رفت، نامی از امیرالمؤمنین علیه السلام برد و به آن حضرت فحاشی کرد.
مغیرة بن شعبه همین کار را کرد، بعد امام حسن بالای منبر رفت و بسیار واضح و صریح الهجه دانه دانه معایب معاویه و عمرو بن عاص و بقیه را گفت :
«یا عمرو و انت یا مغیره تعلمان أن رسول الله (ص) قال لعن الله سائق و الراکب و أحدهما فلان؟»«أتعلمان أن رسول الله (ص) لعن عمرا بکل قافیة قال لعنة؟ قال اللهم بلی»
در اینجا چون بحث معاویه بوده، کلمه معاویه را به فلان تبدیل کردند، آن ها را قسم داد که
معاویه تو را قسم به خدا، مغیره تو را قسم به خدا آیا میدانید که پیامبر صلی الله علیه وآله عمرو را به هر قافیه شعری که می گفت لعن کرد و خدا او را لعن کرد که آن ها تصدیق کردند و گفتند درست است.
عمرو بن عاص شاعر بود و علیه پیغمبر صلی الله علیه وآله شعر میسرود و آن حضرت را هجو میکرد و شعرهای رکیک در مذمت ایشان میسرود. پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمودند با هر قافیهای که علیه من سروده خدا او را لعنت کند و لعنت کرده و اینها هم گفتند بله، این لعنت کاملاً درست است. و بعد ادامه روایت. این روایت خلاصه است و در کتابهای دیگر مفصلش آمده. به هر حال آقای سجودی باید دقت کند ، همینطوری نه نیست که بگوید کتاب پیشم نیست ولی میدانم تو دروغ میگویی. شما می توانید با یک مراجعه یک سرچ کوچک در اینترنت مطلب را پیدا کنید.
«لعن الله القائد و السائق و الراکب»
راحت پیدا میشود، مشخص هم میشود سندش هم مشخص میشود.
مجری:
یک نکته دیگری که آقای سجودی بیان کردند این بود که امکان ندارد عایشه علیه معاویه صحبت کرده باشد. آیا این مطلب درست است؟
استاد یزدانی:
روایت در این باره هم زیاد هست، اما به علت کم بود وقت فقط یک آدرس خدمت ایشان نشان میدهم. «کتاب البدایه و النهایه» ابن کثیر، جلد7، چاپ دارابن کثیر، چاپ دوم، چاپ 1431، با تحقیق عبدالقادر الارنعوط و دکتر بشار عواد معروف،از چاپهای بسیار خوب و معروف البدایه و النهایه ابن کثیر، صفحه528، حوادث سال 38، داستان بسیار دردناک شهادت محمد بن ابی بکر را نقل می کند:
معاویة بن حدیج، محمد بن ابی بکر را در مصر به شهادت رساند و جنازه ایشان را که خدا رحمتش کند را در شکم الاغی انداخت و آتش زد، کار خیلی زشتی بود، خبر به عایشه رسید.
«عایشه جزعت علیه جزعاً شدیداً»«و جعلت تدعو علی معاویه و عمر بن عاص دبر الصلاة»
بسیار ناراحت شد و به شدت ناله کرد
خانواده محمد بن ابی بکر را جمع کرد از جمله قاسم بن محمد بن ابی بکر را
بعد از نمازش معاویه و عمرو بن عاص را لعنت و نفرین میکرد.
ابدایة و النهایة، ابن کثیر، چاب ابن کثیر، چاپ دوم، چاپ 1431، تحقیق عبدالقادر الأرنعوط، بشار عواد معروف، ج7، ص528
مجری:
برای یک بار یا برای همیشه این فعلش چطور بود؟
استاد یزدانی:
«و جعلت تدعو»
از این کلمه جعلت و تدعو با هم اثبات می شود که همیشه این کار را میکرد؛ یعنی بعد از هر نمازی لعن معاویه و عمرو عاص را فراموش نمی کرده. اگر سرچ کوچکی در کتاب های علمای خود داشته باشید توجه می شوید که تعداد زیادی از علمای شما این داستان را نقل کردند.
مجری:
نکته دیگری که باز در استبعاد چنین امری حالا البته واضح شد که چنین چیزهایی دارند اما یک دلیل عقلی که کأنه میخواست بیان بکند آقای سجودی این بود که بلاخره معاویه کاتب وحی بوده، چطور ممکن است که پیامبر بخواهد کاتب وحی را نفرین بکند و بخواهد لعن نسبت به کاتب وحی بکار ببرد.
استاد یزدانی:
بحث کاتب وحی بودن معاویه، باید به صورت مفصل و جداگانه بحث شود. هیچ مستندی در هیچ کتابی، نمیتوانند مستند قطعی پیدا کنند که معاویه کاتب وحی باشد، بلکه خلافش هست. در «سیر أعلام النبلاء» آقای شمس الدین ذهبی ،جلد3، صفحه 123، واضح آمده که
سیر أعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج3، ص123،
معاویه کاتب وحی نبود،
«و کان معاویة کاتباً فیما بین النبی (ص) و بین العرب»
اصلاً معاویه چه زمانی مسلمان شده؟ فتح مکه. فتح مکه چه زمانی هست؟ سال 8، تا سال 8 چه کسانی وحی را مینوشتند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام، زید بن ثابت و افرادی که سواد داشتند. بعد از فتح مکه وقتی معاویه به ظاهر اسلام آورد، آنها کجا رفته بودند؟ آنها نمینوشتند؟ هر کسی سواد داشت آیهای نازل میشد مینوشت. بر فرض اگر معاویه نوشته باشد، طبق این داستان معاویه کاتب نامههای پیغمبر صلی الله علیه وآْله بین حضرت و عرب بوده، نه اینکه کاتب وحی باشد. این یک مطلب که خیلی خلاصه گفتم.
از این گذشته داستانی که اینها نقل کردند، تنها روایتی است که در صحیح مسلم هست. من این روایت را از صحیح مسلم خدمت بینندگان عزیز سرچ می کنم.
در صحیح مسلم این روایت آمده و تنها مستندی که برای اثبات کاتب وحی بودن معاویه نقل شده.
از فلانی از ابن عباس نقل شده که
«کان المسلمون لا ینظرون إلی ابی سفیان و لا یقاعدونه فقال للنبی (ص) «یا نبی الله ثلاث أعطیهن قال نعم قال عندی أحسن العرب و أجمله أمّ حبیبه بنت ابی سفیان أزوجکما قال نعم و قال معاویه تجعله کاتباً بین یدیک قال نعم»
خلاصه داستان را بگویم، میگوید
مسلمانها از آن زمانی که ابو سفیان تسلیم شده بود با ابو سفیان خوب نبودند و اصلاً به او نگاه نمیکردند. با او در یک مجلس نمینشستند و از دستش ناراحت بودند ؛ چون جنایاتی که ابو سفیان در این سالها علیه پیغمبر صلی الله علیه وآله کرده بود، کم نبود. ابو سفیان برای اینکه این مشکل را حل کند، نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:من سه تا خواسته از تو دارم، این سهتا چیزی که من از تو میخواهم را قبول کن. اولاً پیش من أحسن العرب وجود دارد، زیباترین زن عرب پیشم هست ( ام حبیبه دخترش) با او ازدواج کن. دوما این که معاویه را کاتب پیش خودت قرار بده.
صحیح مسلم
این جا نگفت کاتب وحی باشد، فقط کاتب باشد و اینها استدلال میکنند از اینکه معاویه کاتب وحی بود. بر فرض قبول این روایت، بزرگان اهل سنت، بر این روایت اشکال کردند که این چه روایتی است؟ ابوسفیان چه زمانی ایمان آورده؟ بعد از فتح مکه. ام حبیبه چه زمانی با پیغمبر صلی الله علیه وآله ازدواج کرده؟ چند سال قبل از این قضیه . ام حبیبه سالهای قبل از پدرش مسلمان شده و به حبشه رفته بود و مهاجر در حبشه بود و آنجا که شوهرش را از دست داده بود وقتی به مدینه آمد، پیغمبر صلی الله علیه وآله با او ازدواج کرد. سالها قبل از اینکه ابوسفیان وارد مدینه شود و مسلمان شود و این خواستهها را داشته باشد. به همین خاطر از نظر تاریخی نمیسازد. آن کسی که این روایت را جعل کرده، به این قضیه حواسش نبوده . آن کسی که میخواسته کاتب بودن وحی معاویه را ثابت کند آمده این داستان را هم کنارش ساخته و واضح است که ام حبیبه سالها قبل از این ازدواج کرده و این داستان کاملا دروغ است.
از جمله کسانی که خیلی مفصل روی این قضیه صحبت کرده، ابن قیم الجوزیه شاگرد ابن تیمیه است. در رد این روایت، خیلیها این حرف را زدند که«جلاء الأفهام» آقای ابن قیم الجوزیه، جلد اول، صفحه 244،
میگوید این روایت به دلائل متعدد درست نیست و اصلا چنین روایتی وجود ندارد. چند دلیل وجود دارد از جمله:
«الثانی أن تزویج أم حبیبه و هی بأرض الحبشه قد جرت مجری التواتر کتزویجه خدیجه بمکه و عایشه بمکه»
جلاء الأفهام، ابن قیم الجوزیه، ج1،ص244
ایشان خیلی مفصل داستان را نقل میکند که اصلاً چنین چیزی وجود ندارد. سالها قبل از این نزدیک7-8 صفحه در رد این روایت، ابن قیم الجوزیه، شاگر ابن تیمیه در جلد اول صفحه244 به بعد صحبت کرده که دیگر نیاز نیست من به آن بپردازم. این تنها روایتی است که برای اثبات کاتب وحی بودن معاویه استدلال کردند، آن هم روایتی که چنین مشکل بزرگی دارد. کسی که این روایت را جعل کرده به تاریخ ازدواجهای پیغمبر صلی الله علیه وآله واقف نبوده یا فراموش کرده . از این گذشته ما کسانی داشتیم کاتب وحی بودند و مرتد شدند حتی وقتی میخواستند دفنش کنند زمین جنازه آنها را قبول نمیکرده که آن هم در همین صحیح مسلم آمده. افراد زیادی از کاتبهای وحی بودند که مرتد شدند. حتی یکی از آنها وقتی مرتد شد پیغمبر صلی لله علیه وآله فرمودند حتی اگر او را دیدید که خودش را به پرده کعبه آویزان کرده، بکشید.
صحیح مسلم چاپ دار الطیبه ریاض المجلد الثانی، دو جلدی چاپ شده در یک مجلد، چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی صفحه 1283 از انس بن مالک نقل شده که شخصی از ما از بنی نجار سوره بقره و آل عمران را خواند:
«وَکَانَ یَکتُبُ لِرَسُولِ الله(ص)»
مثل همان معاویه
«حَتّی لَحِقَ بِأَهلِ الکِتَابِ«فَوَارَوهُ ثُمّ عَادُوا فَحَفَرُوا لَهُ فَوَارَوهُ فَتَرَکُوهُ مَنبُوذًا»
ایشان یهودی و مرتد شد. وقتی از دنیا رفت، خواستند دفن کنند. چند بار زمین را کندند تا دفن کنند.
جنازهاش را زمین قبول نمیکرد از خودش بیرون میانداخت. چند بار این قضیه اتفاق افتاد که بلاخره در بیابانی رهایش کردند.
صحیح مسلم، چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی، ج 2، ص 1283
این شخص هم مثل معاویه کاتب وحی بود که زمین قبولش نمی کرد. مگر شما کاتب وحی نیستید؟ چه کسی است که الان کاتب وحی نباشد ؟ اگر قرار به نوشتن باشد، اگر بگویم معاویه تنها کاتب وحی پیغمبر صلی الله علیه وآله در همه آن سالها بود، میشد آن را به عنوان یک فضیلت دانست. ولی وقتی در سال هشتم تازه تسلیم شده و امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد او می فرماید که اصلاً مسلمان نشده، حال اگر در بین صد نفری که وحی را مینوشتند ایشان هم نوشته باشد چه فضیلتی دارد؟ مگر شماها قرآن را ننوشتهاید ؟ کدام مسلمانی است که خطی از قرآن را ننوشته باشد؟ اگر او کاتب وحی است ما هم کاتب وحی هستم، چه کسی است که کاتب وحی نباشد؟ پیغمبر صلی الله علیه وآله که به او نگفت تو مأمور کتابت وحی هستی و من به خاطر این من تو را کاتب وحی کردم، اگر برای فضیلت دلیلی دارید، مستندی برایش دارید، در خدمتتان هستیم؛ ولی مستندی وجود ندارد .حتی اگر کاتب وحی هم باشد بخاطر اینکه با امیرالمؤمنین علیه السلام جنگیده و هفتاد هزار نفر را کشته و حرفهای زیادی که درباره معاویه گفته شده، این یک فضیلت کوچک در برابر آن ها هیچ ارزشی ندارد.
مجری:
تا این جا هر مطلبی را این کارشناس وهابی بیان کرد دقیقا برعکس آن شد. شاید از در این باره بتوان به ایشان حق داد. چون واقعا مستندی در خصوص مطالب بیان شده نداشتند از این بابت گفت من کتاب ندارم تا پاسخ بیننده را بدهم.
در ادامه ، کلیپ شماره 67 هست که با هم میبینیم.
کلیپ شماره 67:
-جناب آقای حسینی خسته نباشید
+وعلیکم السلام و رحمة الله بفرمایید
-جناب آقای حسینی اگر کسی معتقد باشد که پیامبر نعوذباالله سحر شده بود یا عریان به استقبال مهمانش میرفت، یا مثلاً به شریعت خودش آشنا نبود و میخواست یک منافقی نماز بخواند، یا هذیان میگفت، آیا اینها را شما مصداق توهین به پیامبر میدانید یا نه؟
+ ان شاء الله پاسخ میشنوید، برادر عزیز ما الآن صحبتمان، من نمیدانم شما چقدر دوست دارید، همیشه این قضایای، بین شیعه و سنی را بوجود بیاورید، اصلاً شما هیچ گونه احساس دشمنی نسبت به یهود ونصارا اصلاً نداشتید و ندارید، آنطور که همیشه بزرگان دین میگفتند حقیقتاً وقتی شیخ ابن تیمیه میآورد و باقی میگویند که اینها همیشه، روافض با یهود و نصارا بودند، همکار بودند، خب الآن شما و ما بحث این داریم میکنیم که، اینها این اهانتها را میکنند اینگونه با اسلام برخورد میشود، بعد میگویید که بله کسی که به پیامبر اهانت کند، میخواهد بر گردد به آنجا، دروغهایی که میبافند، یعنی دروغ بافتن، عریان ظاهر شدن پیامبر، خب پیامبر بود در آن وقتی که عریان ظاهر شد؟
مجری:
بیننده یک سؤال ساده از او میپرسد اگر کسی بگوید العیاذ بالله پیامبر صلی الله علیه وآله سحر شده ، یا اینکه العیاذ بالله جلوی مهمان به صورت عریان آمده یا باز هم العیاذ بالله هذیان گفته، چنین فردی چه حکمی دارد، آیا کارش توهین نیست؟
کارشناس وهابی به جای این که پاسخ بیننده را بدهد، میگوید شما با با یهود و نصاری همراهی میکنید حالا ببینیم این همراهی را چه کسانی انجام دادند؟
استاد یزدانی:
همه بینندگان عزیز در جریان هستند که مدتی پیشدر فرانسه و آن مجله خاص که سالها است به پیامبر صلی الله علیه وآله توهین میکند ، توهینهای رکیکی کرد و آن اتفاقاتی که افتاد. ما آن زمان خیلی نخواستیم به این مسئله بپردازیم، ولی همین آقای یزیدی، برنامهای در دفاع از پیغمبر صلی الله علیه وآله گذاشت که چرا این کار را میکنید، این چطور آزادی بیان هست و حرف هایی از این دست.
حرفهایی که میزند درست است، ولی بینندهای زنگ زد گفت حرفهایی که آن آقا در کاریکاتورش آورده ، عین همینها در کتابهای شما هست، اگر توهین بد است، اگر توهین زشت است ،اینها را از کتابهایتان حذف کنید. این آقا به جای جواب دادن عصبانی شد و گفت شیعه همیشه با یهود بوده، شیخ الإسلام بن تیمیه گفته همیشه اینها با یهود ارتباط داشتند. این چه حرفهایی عجیب و غریبی هست که بیان می کنید.
چرا این مسائل را رد نمی کنید. از کتابهایتان نشان بدهید و بگویید که همه اینها دروغ است و هیچ کدام راست نیست. همه مطالبی که این بیننده عزیز خواند و مطالبی که خیلی وقتها کفار و اروپاییها سوء استفاده میکنند در صحیح بخاری و کتابهای دیگر هست و ما معتقد هستیم، همانطوری که بارها حضرت آیت الله قزوینی حفظه الله گفتند این روایات همهشان بلا إستثناء جعلی هستند. روایاتی هستند که قطعاً یهود وارد کتابهای اینها کردند.یهودیانی که در لباس راوی در میان مسلمانها جا گرفتند، و چون نتوانستند در فتح خیبر و جنگ بنی قریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع با پیغمبر صلی الله علیه وآله مبارزه کنند و از پیغمبر صلی الله علیه وآله شکست خوردند، این طور انتقام گرفتند و این روایات جعلی را در کتابهای شما وارد کردند. چه ضرورتی دارد شما از اینها دفاع کنید.
بنده فقط چند نمونه را نشان میدهم و پیشاپیش هم از رسول خدا (ص) بخاطر توهینهایی که در کتابهایشان آمده عذر خواهی میکنم و همانطوری که گفتم این روایات را یهود وارد این کتابها کرده و اصلاً واقعیت ندارد، من خیلی خلاصه از اینها می گذرم، صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، دار السلام، چاپ اول، چاپ 1417، داستان بسیار بسیار بدی و زشتی را صفحه 1407، کتاب التعبیر باب 12، باب الرؤیا، حدیث 7001، از أنس بن مالک نقل کرده
«کان رسول الله (ص) یدخل علی أم حرام بنت ملحان»
کان فعل از افعال ناقصه وقتی بر فعل مضارع وارد بشود استمرار و دوام را ثابت میکند.
پیغمبر صلی الله علیه وآله خیلی وقتها، یا همیشه بر ام حرام بنت ملحان وارد میشد .
ام حرام که بود؟ همسر عبادة بن صامت بود، با پیغمبر صلی الله علیه وآله چه نسبتی داشت؟ اصلاً در روایت چیزی نیامده.
«فدخل علیها یوماً فأطعمته»
روزی بر آن زن وارد شد. زن غذا برای پیامبر صلی الله علیه وآله درست کرد.
« و جعلت تفلی رأسه»
نعوذ بالله سرش را روی بالش یا روی زانو آن زن گذاشت و آن زن شروع به بافتن موی پیغمبر صلی الله علیه وآله کرد. حضرت خوابیده بود از خواب بیدار شد در حالی که می خندید.
صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، دار السلام، چاپ اول، چاپ 1417، ص 1407، کتاب التعبیر باب 12، باب الرؤیا، حدیث 7001،
این توهین رکیکی است که در کتاب های شما آمده. حال اگر یهودی ها، مستشرقین، نصاری و بی دین ها این مطالب را ببینند، چه می گویند؟ کسی که هیچ نسبتی با پیغمبر صلی الله علیه وآله ندارد و اصلا زن کس دیگری هست، به چه دلیل باید پیش او برود؟ بچه حقی دارد پیش یک زن اجنبی و نامحرم برود و آن زن اجنبی و نامحرم هم موی پیغمبر را شروع به بافتن کند؟
همین روایت در صفحه 566، «کتاب الجهاد و السیر» باب 3، باب الدعا بالجهاد و الشهادة للرجال و النساء، حدیث 2788، با همان داستانش فقط مقداری طولانیتر نقل شده . باز در همین صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب 48، باب الخطبه، باب 49، باب ضرب الدف فی نکاح و الولیمه، روایت 5147، روایتی با همین مضمون نقل شده است.
از خالد بن زکوان از ربیع بنت معوذ بن افراه، ربیع دختر معوذ بن افراه
«جاء النبی یدخل حین بنیَّ علیه فجلس علی فراش کمجلسک منی»«فجلت جویریات لنا یضربن بالدُف»«و یندبن من قتل من آبائی یوم بدر»
با آقای زکوان نقل میکند میگوید آن زمانی که شب عروسی من بود، پیغمبر صلی الله علیه وآله آمد، همینطور که شما نشستی ، پیغمبر صلی الله علیه وآله هم همینطور نشست،
کجا نشست؟
روی همین تشک من نشست. این کنیزکانی که اینجا بودند شروع به نواختن دف کردند.
خیلی عجیب است، پدر این زن در جنگ بدر در لشکر مشرکین بوده و آنجا کشته شده، واین کنیزکان برای آنها نوحه میخواندند پیغمبر هم میشنید بعضی از این زنها شعری خواندند که شخصی گفت نه این ها را نخوان و مانع شد، پغمبر صلی الله علیه وآله گفت نه بخوان.
«دعی هذه و قولی بالذی کنت تقولین»
همان که میخواند را بخواند.
صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب 48، باب الخطبه، باب 49، باب ضرب الدف فی نکاح و الولیمه، روایت 5147
در یک مجلس عروسی زنانه پیغمبر صلی الله علیه وآله آمده در روی تشک این زن نشسته و زنان و دختران برایش دف مینوازند و شعر میخوانند، شما اگر چنین چیزی را بشنویی چه تصوری می کنی؟
جالب است علمای اهل سنت به شدت خواستند این روایت را جواب بدهند. این روایت قابل جواب نیست هم آن زن نامحرم هست هم آن ام حرام بر پیامبر صلی الله علیه وآله حرام است.
آقای ابن حجر عسقلانی در فتح الباری چاپ دار الطیبه ریاض جلد 11 ،متوفی 852 چاپ 1426 صفحه 747 دقیقاً همان روایت دوم را توضیح میدهد و میگوید:
اینکه می گویند پیغمبر صلی الله علیه وآله نشسته، از پشت حجاب بوده. چطور از پشت حجاب پیغمبر صلی الله علیه وآله با این ها صحبت میکرده؟ اصلاً چرا از پشت حجاب باید بیاید؟ شخص دیگری گفته قبل از نزول آیه حجاب بوده. این ها جواب های عجیب و غریبی هست که می دهند. آقای إبن حجر عسقلانی میگوید جواب ها به دل من نمی چسبد. ایشان میگوید:
«والذی وضح لنا بالأدلة القویة أن من حصائص النبی(ص) جواز الخلوة بالأجنبیة و النظر إلیها»
عجیب است میگوید:
از ویژگیهای پیغمبر صلی الله علیه وآله این است که میتواند با یک زن نامحرم خلوت کند و به آن زن نامحرم نگاه کند.
اصلاً خیلی توهین آمیز است
جواب صحیح از قصه أم حرام بنت ملحان هم همین است که پیغمبر بر او وارد میشد کنارش میخوابید
«و نومه عندها و تفلیتها رأسه»
کنار یک زن مامحرم میخوابید
«لم یکن بینهما محرمیة و لا زوحیة»
خانم کسی دیگر بود و هیچ گونه محرمیتی بین آن خانم و پیغمبر صلی الله علیه وآله نیست.
فتح الباری، إبن حجر عسقلانی، متوفی 852، چاپ دار الطیبه ریاض، چاپ 1426، ج 11، ص 747
پیغمبر کنارش خوابیده و او هم به بافتن موی پیغمبرصلی الله علیه وآله کرده. میگوید این از اختصاصات پیغمبر بود، از کجا این مطلب را میگویی ؟ به جای که بگویی این روایت جعلی هست این روایت دروغ است این روایت را یهودیها ساختهاند نصاری ساختهاند، از روایت دفاع میکند که از اختصاصات پیغمبر صلی الله علیه وآله است که با زن نا محرم میتواند بنشیند، چه کسی چنین حرفی گفته؟ چه دلیلی برایش وجود دارد؟ جز این روایت جعلی که شما ساختهاید، بعد آقا ناراحت میشود و میگوید شما همیشه در کنار یهود بودید، الآن معلوم است چه کسی در کنار یهود است، الآن چه کسی با یهود مبارزه میکند چه کسی در کنار یهود است؟ همان عربستانی که به شما پول میدهد، همین امروز یا دیروز نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای اولین بار به عربستان رفت و با بن سلمان مذاکره کرده که حتی بی بی سی هم پخش کردند، الآن چه کسی در کنار یهود است؟ چه کسی با یهود هم دست است؟ چه کسی الآن با یهود هم دست شده علیه مسلمانها؟ شما یا شیعیان؟ این یک روایت از دهها و صدها روایت در این باره .
مجری:
در کتاب لغت هم اتفاقاً راجع به همین بحث آوردهاند که همان «تفلیت» را به معنای کشتن شپش گرفتهاند که یعنی در ضمن همین روایت هم میخواستند اشارههای هم به خود اصل شخص آقا رسول الله داشته باشند که چه شخص و چه شخصیتی داشته که علناً تماماً هدفشان…
استاد یزدانی:
بله بعضیها «تفلید» را به معنای شپش کشتن هم گرفتهاند ولی اکثراً به معنای بافتن موی پیغمبر صلی الله علیه وآله گرفته اند، به هر حال به مویهای پیغمبرصلی الله علیه وآله دست می زده . این هم یک توهین به پیغمبر صلی الله علیه وآله است.
یک مورد دیگر باز هم از «صحیح بخاری» بخوانم. از این باب روایت در صحیح بخاری به قدری زیاد هست که اگر تا صبح بخواهم می توانم بخوانم. «صحیح بخاری» همان چاپ ریاض عربستان در اوقاف عربستان چاپ شده با بودجه اوقاف عربستان سعودی، چاپ اول چاپ 1417 صفحه شماره 1190 کتاب «الذبائح و الصید» حدیث شماره 5499 باب 16 از این کتاب الذبائح، روایت بسیار عجیبی را از سالم از عبدالله به عمر نقل می کند:
«یُحَدِّثُ عَن رَسُولِ الله(ص) أنَّهُ لَقِیَ زَید بنَ عَمرو بن نُفَیل بِأَسْفَلِ بَلْدَحٍ»
پیغمبر صلی الله علیه وآله زید بن عمرو بن نفیل را در پایین منطقه بلده ملاقات کردند
«وَذَاكَ قَبْلَ أَنْ يُنْزَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الوَحْيُ»
قبل از اینکه پیغمبر صلی الله علیه وآله به نبوت برسد و وحی بر ایشان نازل شود با هم ملاقاتی داشتند چه ملاقاتی؟
«فَقَدَّمَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سُفْرَةً لَحْمٌ»
پیغمبر صلی الله علیه وآله سفره ای پهن کرد که در آن گوشتی بود
«فَأَبَى أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا»
زید بن عمرو بن نفیل گفت من از این گوشت نمیخورم،
چرا نمیخوری؟
«ثُمَّ قَالَ: «إِنِّي لاَ آكُلُ مِمَّا تَذْبَحُونَ عَلَى أَنْصَابِكُمْ»
من از این گوشتی که شما برای بُتها ذبح کردید نمیخورم
«وَلاَ آكُلُ إِلَّا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ»
من جز از آن چیزی که نام خدا در موقع ذبح بر آن گفته نشده، نمیخورم
صحیح البخاری، الذبائح و الصید، چاپ ریاض عربستان در اوقاف عربستان، چاپ اول چاپ 1417، حدیث شماره 5499، باب 16، ص 1190
این روایت چه را ثابت میکند؟ ثابت میکند که شخصی به نام زید بن عمرو بن نفیلی که هیچ اسم و رسمی هم در تاریخ ندارد ایشان قبل از نبوت با پیغمبر صلی الله علیه وآله ملاقات کرده، حضرت غذایی برای او آورده که برای بُتها ذبح کرده بوده، یعنی پیغمبر صلی الله علیه وآله نعوذ بالله قبل از نبوتشان مشرک بوده. علاوه بر این، آن شخص به پیغمبر صلی الله علیه وآله یاد میدهد که تو برای بُتها ذبح کردی من نمیخورم؛ چون اسم خدا بر آن برده نشده. اگر آن گوشت را برای مهمانش آورده، قطعا خودشان هم خورده اند.
جالب است در «عمدة القاری شرح صحیح البخاری» جلد شماره 21 چاپ دار الکتب العلمیه بیروت صفحه 168 ذیل همین روایت 5499 دقیقاً همین روایت را همینطور نقل میکند و میگوید:
این حدیث قبلاً هم گذشته، در کجا گذشته؟ در آخر کتاب «مناقب» در باب حدیث زید عمرو بن نفیل، این روایت جزء فضائل زید بن عمرو بن نفیل نقل شده که حتی قبل از اسلام هم ذبائحی که برای بُتها بود را نمیخورده، ولی پیغمبر صلی الله علیه وآله چه؟ نعوذ بالله استغفر الله، بعد داستان را با جزئیات نقل میکند و میگوید:
«فَقَدَّمَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سُفْرَةً و فی هذا الموضع اختلاف»
میگوید: پیغمبر صلی الله علیه وآله سفر را پهن کرد یا کسانی دیگر پهن کردند اختلاف است
باید این روایت را یک طوری توجیه بکنند دیگر نمیشود
«فروایة الأکثرین هکذا»
یعنی چه؟
یعنی «فَقَدَّمَ إِلَيْهِ» یعنی «إلی زید» «رسوال الله» پیغمبر سفره را پهن کردند و غذا را پیغمبر صلی الله علیه وآله تعارف کردند که بیا بخور و او قبول نکرد، اکثرا اینطور گفتهاند غیر از یک نفر.
«و فی روایة الکشمیهنی: فقدم إلی رسول الله(ص)»
در روایت آقای کشمیهنی آمده که این گوشت به پیغمبر صلی الله علیه وآله هدیه کرده.
میگویند فقط این آقا نقل کرده و به صورت صیغه مجهول نقل شده، میگوید به هر حال ما باید جمع ببندیم اکثر اینطوری گفتهاند یک نفر آنطور گفتهاند، جمع آن چه است؟
«و الجمع بینهما بأن القوم الذین کانوا هناک قدموا إلی رسول الله سفرة فقدمها رسول الله(ص) إلی زید»
این که قومی که اسمش در روایت نیامده آمدند و به پیغمبر صلی الله علیه وآله غذایی دادند و پیغمبر صلی الله علیه وآله آن را پیش زید برده.
عمدة القاری شرح صحیح البخاری، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، روایت 5499، ج 21، ص 168
عجیب است، باز بحث سؤال هنوز باقی است چرا پیغمبر صلی الله علیه وآله غذایی را که برای بُتها ذبح شده بوده ،برای این شخص آورده و تعارف کرده؟ پیغمبر صلی الله علیه وآله مشرک بوده نعوذ باالله؟ البته این توجیهات هیچ کدام فایده ندارد چون روایت واضح است همه هم همینطوری خواندهاند دقیقاً همینطور که الآن در صحیح بخاری هست خواندهاند و این روایت نعوذ باالله ثابت میکند که پیغمبر صلی الله علیه وآله مشرک بوده و برای بُتها ذبح میکرده.
مجری:
این ها به خاطر این که صحابه را بالا بکشند و چون دلیل نداشتند، تنقیص هایی را بیان کردند و مقام رسول خدا صلی الله علیه وآله را پایین آوردند. همان طور که استاد عزیز ما حضرت آیت الله قزوینی بارها فرمودند آقایان به خاطر حقد و کینه ای که نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله داشتند، آمدند و انتقام خود را از نفس پیامبر صلی الله علیه وآله، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام با غصب خلافت و کارهای دیگری که انجام دادند، گرفتند.
استاد یزدانی:
در آخر خدمت آقای حسینی و همۀ یزیدیهای شبکههای وهابی! می گویم که شما باید خجالت بکشید و اصلاً وارد این بحث توهین به پیغمبر صلی الله علیه وآله بحث ارتباط شیعه با یهود نشوید، که اگر ما بخواهیم وارد این بحث شویم مطلب زیاد هست و اصلاً از پیغمبر صلی الله علیه وآله دفاع نکنید، شمایی که این مسائل را در کتابهایتان آوردهاید اصلاً نباید به خود اجازه دهید که به مکرون و کفار دیگر ایراد بگیرید، شما اول این روایات را که یهودیها در کتابهایتان وارد کرده را از کتابهایتان پاک کنید یا لااقل از این روایات دفاع نکنید. همانطور که خداوند در سوره مبارکه بقره آیه شماره 44 میفرماید:
«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنفُسَکُمْ»«وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»
شما همه مردم را دستور میدهید که کارهای خوب بکند ولی خودتان را فراموش کردید.
سوره مبارکه بقره، آیه 44
عقل دارید یا ندارید؟ اگر عقل داشتید شما اگر قرآن خوانده بودید هرگز وارد این بحث نمیشدید این برای شما یک خط قرمز هست. وارد این مباحث شوید همه زنگ میزنند .شیعه هم زنگ نزند، یک مسیحی زنگ میزند و می گوید این حرفی که شما زدید خیلی خوب است اصلاً توهین نباید شود توهین کار زشتی است اصلا عاقلانه نیست این مسائل آزادی بیان نیست، ولی چرا شما در کتابهایتان آوردهاید ؟ توهین هست یا نیست؟ هیچ راه فراری هم وجود ندارد. به نظر من این ها اصلاً وارد این مباحث نشوند و تنها کسی که میتواند از پیغمبر صلی الله علیه وآله خوب دفاع کند، شیعیان امیرالمؤمنین علی یابن أبی طالب علیه السلام هستند که پیغمبر صلی الله علیه وآله را معصوم مطلق میدانند و همۀ اینها را توهین به پیغمبر صلی الله علیه وآله میداند و هیچ کدام این روایات در کتابهای ما وجود ندارد.
بینندگان:
بیننده1:
بنده سؤالی راجع به یک سری از رفتارهای که میبینیم و خودمان هم انجام می دهیم دارم . در خصوص بوسیدن ضریح امامها و امام زادهها یا اینکه بعضی ها دست روی ضریح می کشند و به سر و صورت خود می مالند. آیا این کار درست است؟
بیننده:
بسم الله الرحمن الرحیم أللهُم جعَلنَا مِنَ المُتَمَسِّکینَ بوِلاَیَةِ أمیرِالمُؤمِنینَ وَ آلَ أمیرِالمُؤمِنینَ(ع)
بنده می خواستم در مورد متعه و تناقضاتی که در این خصوص در کتاب های اهل سنت نقل شده توضیحاتی را بیان کنید. چون در این خصوص روایات صحیح و متواتری داریم. اما در مقابل روایاتی را نقل می کنند که عمر از این کار نهی کرده و دلیلش را روایاتی از قبیل این که رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگ خیبر یا در جنگ تبوک یا بعد از حجه الوداع متعه را نهی کرده . سؤال من این است که این دسته از روایات به هر حال در کتب شیعه هم هست که بزرگان شیعه گفتهاند که این حمل بر تقیه است چون موافق عامه است، میخواستم ببینم کلیت اینگونه روایاتی که در واقع گفتهاند صحیح هم هست، در کتب اهل سنت در کجاها آمده و در کتب ما شیعیان هم در کجاها آمده تکلیف این را إن شاءالله امروز برای ما مشخص کنید تا مثل همیشه حق برای همه ما عزیزان إن شاءالله آشکار بشود.
استاد یزدانی:
تفصیل این قضیه که ممکن نیست. من فقط بحث نسخ خیبر را می گویم. این خیلی عجیب هست که میگویند پیغمبر صلی الله علیه وآله در جنگ خیبر متعة النساء را نسخ کرد. همانطور که علمای اهل سنت هم بارها در کتاب هایشان گفتهاند مگر در جنگ خیبر زن بیوۀ با مسلمانها رفته بود؟ با یهودیها که نمیشد ازدواج مؤقت آن زمان انجام داد، طبق فتوای مذاهب شما با یهودی ها که ازدواج موقت نمی شد. پس این زن های بیوه چه کسانی بودند؟ این اصلاً قابل قبول نیست . همانطور که «إبن حجر عسقلانی» در «فتح الباری شرح صحیح بخاری» چاپ دار الطیبه جلد 11 صفحه شماره 419 همین روایت را میآورد که پیغمبر صلی الله علیه وآْله در روز جنگ خیبر از نکاح متعه نهی کرده. ایشان از سهیلی نقل میکند میگوید این روایت یک اشکال مهم دارد چرا؟
«لأن فیه النهی عن نکاح المتعة یوم خیبر»
در این روایت بحث نکاح متعه آمده
«و هذا شیء لا یعرفه أحد من أهل السیر و رواة الأثر»
فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، چاپ دار الطیبه، ج 11، ص 419
اصلاً چنین چیزی هیچ کدام از اهل تاریخ آنهای که تاریخ را نقل کردهاند آنهای که اثر را نقل کردهاند چنین چیزی را نمیشناسند با چنین چیزی برخورد نکردهاند که پیغمبر صلی الله علیه وآْله این کار را انجام داده باشد اگر بود که میگفتند که در فلان جنگ در جنگ خیبر فلان خانم بیوه با فلانی این کار را انجام داد و پیغمبر صلی الله علیه وآله گفته دیگر از این به بعد انجام ندهید.
اگر روایت بیشتری بخواهید در صحیح مسلم فراوان آمده من فقط آدرسش را میتوانم نشان بدهم چون فرصت کم است. صحیح مسلم چاپ دار الطبیه ریاض عربستان سعودی کتاب النکاح باب 3 باب نکاح المتعة روایت اول، روایت شماره 11، روایت شماره 15، 13، 16، و روایات متعدد 17، 18، 19. روایت 16:
از جابر إبن عبدالله انصاری:
«کُنَّا نَستَمتِعُ بِالقُبضَةِ مِنَ التّمرِ وَ الدّقِیقِ الأیامَ عَلَی عَهدِ رَسُولِ الله(ص) وَ أَبِی بَکر حَتّی نَهَی عَنهُ عُمَرُ، فِی شَأنِ عَمرِو بنِ حُرَیثٍ»
صحیح مسلم، کتاب النکاح، چاپ دار الطبیه ریاض عربستان سعودی، باب 3 باب نکاح المتعة، روایت شماره 16
عمرو بن حریث را بینندگان عزیز در فیلم مختار کامل میشناسند و جنایاتی که در آن زمان انجام داد را تا حدودی دیدند. ایشان با زنی ازدواج مؤقت انجام داده بود بچه دار شده بود بعد بچه را قبول نکرد، بچه را نزد خلیفه آوردند، خلیفه ناراحت شد. به جای این که مشکل را حل کند، گفت دیگر این کار جایز نیست. این داستان را ایشان نقل میکند: ما در زمان پیغمبر این کار را انجام میدادیم متعه میکردیم با یک مشت خرما یا با یک کمی آرد، در زمان أبی بکر هم همین کار را انجام میدادیم، تا اینکه خلیفه دوم حرام کرد. روایات دیگر هم هست که خودشان می توانند مراجعه کنند.
بیننده2:
سؤالی داشتم که ما وقتی با وهابیت در بحث حدیث ثقلین یا حدیث خلیفتین صحبت میکنیم که ابوبکر عمر و عثمان، قرآن هستند یا عترت هستند، آنها حدیثی برای ما می خوانند که در آن پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرموده بعد از من به ابوبکر عمر و عثمان اقتدا کنید. خواستم بدانم سند این روایت صحیح است یا خیر؟
استاد یزدانی:
یک روایتی در این زمینه هست که
«اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر»
این بحث، بحث گسترده ای هست که سر جای خودش باید جواب بدهم . ان شالله در جلسه بعد پاسخگو هستم اگر نشد، شب جمعه حضرت آیت الله قزوینی برنامه دارند از ایشان بپرسند، باز یک شنبه حضرت آیت الله قزوینی برنامه دارند از ایشان بپرسند، إن شاءالله آنجا مفصل جوابش را بگیرند.
بیننده3:
ببخشید من چندتا در مورد توسل و زیارت سؤال دارم ، اول باید به آقای یزدانی بگویم که برای اثبات حقانیت شیعه به تخریب مذاهب دیگر نپردازند. بهتر است شبهاتی که در مورد تشیع هست را جواب بدهند. سؤال من در مورد این است که چرا شما برای مقبره انسان بزرگ و پاک و متقی هزینه میکنید برای این که آن بزرگوار شما را به خدا نزدیک کند. ولی وقتی ما قرآن میخوانیم به چنین چیزی نمیتوانیم برسیم، یعنی در قرآن زیارت و زیارتگاه جایگاهی ندارد، اگر میتوانید دلیل بیاورید برای من.
استاد یزدانی:
حتما باید از قرآن باشد؟ اگر از غیر قرآن باشد قبول می کنید؟
بیننده:
بله از قرآن باشد؛چون دلیل من برای این است که چون قرآن دست نخورده هست تحریف نشده
استاد یزدانی:
یعنی غیر از قرآن برای شما هیچ چیز حجت نیست ؟
بیننده:
سنت پیامبر (ص) برای من حجت است. اما فعلا از قرآن دلیل بیاورید.
استاد یزدانی:
بحث زیارت بحث مهمی است اما شاید به مسأله جزئی مثل زیارت قبول در قرآن نباشد.
بیننده:
حداقل باید یک اشارهای در مورد توسل از قرآن شده باشد.
بیننده:
وقتی ما آیات را کنار هم قرار میدهیم دقیقا برعکش است.ً یعنی خداوند میگوید من را بخوانید.
استاد یزدانی:
آقای بزرگوار، زیارت هم در نزد شیعه و هم در نزد اهل سنت یک عمل مستحبی است.آیا مهم هست که حتماً باید در قرآن بیاید؟ من یک سؤال از شما دارم ، لطفاً گوش کنید با دقت جواب دهید. بحث زیارت مهمتر است یا بحث حکومت بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله؟
بیننده:
حرف من این است که شما اینقدر روی مسأله زیارت تأکید کرده اید که برای مردم دین شده. در حالی که چنین چیزی نیست. به خاطر همین کارهای اشتباه است که مردم از دین زده شده اند.
استاد یزدانی:
برای ما بحث زیارت بسیار مهم هست. اما شما بگویید حکومت بر مردم مهمتر است یا زیارت؟
من میدانم چون جواب برایش ندارید دارید تفره میروید، چرا خدا درباره حکومت بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله هیچ چیز در قرآنش نگفته؟
بیننده:
من جوابتان را می دهم، میگویم بعد از پیامبر (ص) جماعتی از صحابه جمع شدند درست یا غلط شخصی را انتخاب کردند. الان چه فرقی می کند حضرت علی خلیفه اول باشد یا نباشد؟
استاد یزدانی:
اصلاً کار به آن بحث نداریم، من میخواهم بدانم خدایی که به این عظمت است، چرا مهمترین مشکلی که بین بشریت در طول تاریخ وجود داشته و آن حکومت هست را در قرآن بیان نکرده.طبق نظر شما پیامبرش هم مشخص نکرده و هیچ حرفی در مورد آن نزده. پیغمبری که درباره مسواک زدن حرف زده، درباره نحوه توالت رفتن حرف زده، در مورد حکومت بعد از خودش و این که چه کسی این حکومت را اداره کند، حرفی نزده است.
من برای اثبات زیارت دلیل زیاد دارم، روایت صحیح السند هم از کتابهای شما و هم از کتابهای شیعه دارم. ولی چرا شما فقط از قرآن دلیل می خواهید؟ در صورتی که برای اثبات مشروعیت خلافت بعضیها از قرآن یک دلیل ساده هم ندارید.
یکی از چیزهایی که میشود با آن تبرک کرد بوسیدن هست، دلیل مان چیست،در کتابهای شیعه دلیل فراوان هست و کسی شک و شبههای در این زمینه ندارد. من فقط یک روایت از صحیح سنن ترمذی که قبلاً هم نشان دادم را بیان می کنم. اگر قرار باشد بوسیدن شرک باشد ، که کلیپش را هم ما پخش کردیم که این ها گفتند بوسیدن شرک است، کس که شخص دیگری را ببوسد او را در واقع عبادت کرده و وتعظیم کرده. صحیح سنن ترمزی جلد2، چاپ ریاض عربستان، مکتبة المعارف، چاپ اول، چاپ 1419، صفحه 11، از عایشه رویات نقل شده :
«أن ابابکر قبل بین عینی النبی و هو میت»
صحیح سنن ترمزی جلد2، چاپ ریاض عربستان، مکتبة المعارف، چاپ اول، چاپ 1419، صفحه 11،
سند روایت هم صحیح هست دو روایت هم میآورد هم از ابن عباس هم از عایشه. اگر قرار باشد بوسیدن جایز نباشد آنطوری که شبکههای وهابی میگویند شرک باشد، چطور میخواهند جواب بدهند؟ ما دهها دلیل علمای اهل سنت صریح واضح و روشن داریم که گفتهاند بوسیدن قبر پیغمبر صلی الله علیه وآله جایز هست. بوسیدن منبر پیغمبر صلی الله علیه وآله جایز هست. ما قبلا درباره بحث تبرک صحبت کرده ایم. إن شاءالله در یک زمان دیگری باز هم بحث تبرک را مطرح می کنیم . تبرکهای که این ها کردهاند ،تبرکهای که سلفیها کردهاند، تبرکهای که إبن تیمیه و پیروانش کردهاند. إن شاءالله در زمانی مفصل خواهیم گفت، همین یک روایت را قبول کنند از ما کافی باشد.
بیننده4:
بنده می خواستم بدانم چه کسی صحاح سته را نامگذاری کرده. دوم این که شخصی در مورد جلد اول صحیح مسلم صحبت می کرد البته در چاپ های قدیم که روایات زیادی در مورد متعه در آن آمده بود. لطفا در این باره توضیحاتی را بیان کنید.
استاد یزدانی:
تاریخ دقیق برای اینکه چه کسانی در چه زمانی صحاح سته گفتهاند وجود ندارد. ولی در مقدمۀ این کتابها هم صحیح بخاری هم صحیح مسلم هم سایر کتابها از این صحاح سته خود مؤلف گفته من هر چه جمع کردهام صحیح است به این دلیل این کتاب به صحاح معروف شدهاند. وگرنه در تعداد آن اختلاف هم هست. بعضیها معطه مالک را هم جزء صحاح سته میگیرند، نسائی را جزء صحاح سته نمیگیرند. غیر از آن بعضیهای دیگر کتابهای صحیح دیگری مثل الاحادیث المختاره ،کتاب المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، کتاب صحیح إبن حبان را جزء صحاح این ها می دانند. ولی معروف شده به صحاح سته که آن هم در زمان خودشان معروف نبود بعدها معروف شد. ولی امروزه قبول نمیکنند. صحیح بخاری صحیح مسلم و بقیه را میگویند هم صحیح دارد هم ضعیف دارد صحیح آن را جدا کردهاند ضعیف آن جدا کردهاند. ما طبق مبنای خودشان معمولاً برخورد میکنیم. اگر بخواهیم استدلال کنیم معمولاً به صحیح آن استدلال میکنیم.
مجری:
خیلی تشکر میکنیم از محضرتان الحمدالله این جلسه هم بسیار پر بار بود و بسیار استفاده کردیم و بهرمند شدیم از فرمایشات حضرت عالی.
به امید دیدار تا برنامه آینده
«اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد».