عبد الله بن عمرو بن العاص، يكي از كساني است كه اهل سنت روايات بسياري از او نقل كردهاند. بر اساس آماري كه برنامه جوامع الكلم داده، از او 1110 روايت بدون مكررات و 9160 حديث با مكررات در منابع اهل سنت نقل شده است.
اما جالب است كه بسياري از بزرگان اهل سنت تصريح كردهاند كه او در جنگ يرموك دو بار شتر از كتابهاي اهل كتاب را به دست آورد . پس از آن مطالبي از اين كتاب نقل و آن را به رسول خدا صلی الله عليه وآله نسبت ميداد و اين شد كه او سرمنشأ بسياري از اسرائيليات در تراث اسلامي شد.
ابن كثير دمشقي در چند جا از تفسير خود، پس از نقل رواياتي از عبد الله بن عمرو بن عاص، تصريح ميكند كه اين روايت غير قابل قبول است؛ زيرا احتمالا عبد الله اين مطالب را در اون دو بار شتر (زاملتين) ديده و سپس به رسول خدا صلی الله عليه وآله نسبت داده است:
فإنَّهُ كَمَا تَرَى مِنْ مُفْرَدَاتِ ابْنِ لَهِيعة، وَهُوَ ضَعِيفٌ. والأشْبَهُ، وَاللَّهُ أعلمُ، أَنْ يَكُونَ هَذَا مَوْقُوفا عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرو. وَيَكُونُ مِنَ الزَّامِلَتَيْنِ اللَّتَيْنِ أَصَابَهُمَا يَوْمَ الْيَرْمُوك، مِنْ كَلَامِ أَهْلِ الْكِتَابِ.
همانطور كه ميبينيد، اين روايت از مفردات ابن لهيعه است كه ضعيف است؛ ولي درستتر اين است ـ خدا بهتر ميداند ـ كه اين روايت از عبد الله بن عمرو نقل شده و از اون دو بار شتري است كه در جنگ يرموك از سخنان اهل كتاب به دست آورده بود.
تفسير ابن كثير، ج2، ص78
هَذَا حَدِيثٌ غَرِيبٌ جِدًّا وَسَنَدُهُ ضَعِيفٌ وَلَعَلَّهُ مِنَ الزَّامِلَتَيْنِ اللَّتَيْنِ أَصَابَهُمَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرٍو يَوْمَ الْيَرْمُوكِ، فَأَمَّا رَفْعُهُ فَمُنْكَرٌ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
اين روايت بسيار نامأنوس و سند آن ضعيف است . شايد از اون دو بار شتري باشد كه عبد الله بن عمرو در جنگ يرموك به دست آورد؛ اما نسبت دادن آن به رسول خدا صلي الله عليه وآله ، غير قابل قبول است.
تفسير ابن كثير، ج3، ص375.
قُلْتُ: وَعَلَى هَذَا، فَيُخْشَى أَنْ يَكُونَ وَهِمَ فِي رَفْعِ هَذَا الْحَدِيثِ، وَإِنَّمَا يَكُونُ مِنْ كَلَامِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، مِمَّا أَخَذَهُ مِنَ الزَّامِلَتَيْنِ.
قَالَ شَيْخُنَا أَبُو الْحَجَّاجِ، بَعْدَ أَنْ عَرَضْتُ عَلَيْهِ ذَلِكَ: وَهَذَا مُحْتَمَلٌ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
بنابراين، ترس آن ميرود كه در نسبت دادن روايت به رسول خدا صلي الله عليه وآله دچار توهم شده باشد. اين مطلب از سخنان عبد الله بن عمرو است كه از آن دو بار شتر ياد گرفته است.
وقتي من اين مطلب را با استادم ابوحجاج (مزي) در ميان گذاشتم، او نيز گفت كه اين احتمال وجود دارد .
تفسير ابن كثير ،ج3، ص443.
قُلْتُ: وَرَوَاهُ الْإِمَامُ أَحْمَدُ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ . وَفِي صِحَّةِ رَفْعِ هَذَا الْحَدِيثِ نَظَرٌ، وَلَعَلَّهُ مِنْ كَلَامِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، مِنْ زَامِلَتَيْهِ اللَّتَيْنِ وَجَدَهُمَا يَوْمَ الْيَرْمُوكِ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
اين روايت را امام احمد از يزيد بن هارون نقل كرده . در صحت انتساب آن به رسول خدا صلی الله عليه وآله ترديد وجود دارد. شايد از سخنان عبد الله بن عمرو باشد كه او از آن دو بار شتري كه در جنگ يرموك به دست آورده، نقل كرده.
تفسير ابن كثير ت سلامة، ج5، ص192.
وَهَذَا مَوْقُوفٌ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو مِنْ كَلَامِهِ، وَلَعَلَّهُ مِنَ الزَّامِلَتَيْنِ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
اين روايت به عبد الله بن عمرو ميرسد و از سخنان او است، شايد از آن دو بار شتر باشد.
تفسير ابن كثير ، ج6، ص107
هَذَا الْحَدِيثُ رَفْعُهُ مُنْكَرٌ ، وَالْأَقْرَبُ أَنْ يَكُونَ مَوْقُوفًا عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، مِنْ زَامِلَتَيْهِ اللَّتَيْنِ أَصَابَهُمَا يَوْمَ الْيَرْمُوكِ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
نسبت دادن اين روايت به رسول خدا صلی الله عليه وآله غير قابل قبول است. بهتر اين است كه بگوييم اين مطلب از سخنان عبد الله بن عمرو است كه از آن دو بار شتري كه در جنگ يرموك به دست آورده، نقل كرده است .
تفسير ابن كثير، ج7، ص423
همچنين در كتاب البداية والنهاية مينويسد:
فيه غرابة وفيه رجل مبهم لَمْ يُسَمَّ وَرَفْعُهُ فِيهِ نَظَرٌ وَقَدْ يَكُونُ مَوْقُوفًا مِنْ كَلَامِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، فَإِنَّهُ أَصَابَ يَوْمَ الْيَرْمُوكِ زَامِلَتَيْنِ مِنْ كُتُبِ الْمُتَقَدِّمِينَ فَكَانَ يُحَدِّثُ مِنْهَا وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
اين روايت نامأنوس است؛در سند آن شخصي وجود دارد كه اسم او آورده نشده است. نسبت دادن آن به رسول خدا صلی الله عليه وآله اشكال دارد؛ اين مطلب از سخنان عبد الله بن عمرو است؛ زيرا او در جنگ يرموك دو بار شتر از كتابهاي گذشتگان را به دست آورد و بسيار از آن روايت ميكرد.
البداية والنهاية، ج2، ص312
و در صحيح السيرة النبوية ابن كثير كه محمد ناصر الدين الباني آن را تصحيح كرده است، آمده:
قلت: وهذا عن عبد الله بن سلام أشبه ولكن الرواية عن عبد الله بن عمرو أكثر مع أنه كان قد وجد يوم (اليرموك) زاملتين من كتب أهل الكتاب وكان يحدث عنهما كثيرا.
من ميگويم: اين مطلب از عبد الله بن سلام باشد، درستتر است؛ اما از عبد الله بن عمرو بيشتر نقل شده است. با در نظر گرفتن اين نكته كه او در جنگ يرموك دو بار شتر از كتابهاي اهل كتاب پيدا كرد و از آن ها بسيار روايت ميكرد.
صحيح السيرة النبوية، ص78
و ابن حجر عسقلاني براي توجيه اين مطلب كه چرا ابوهريره از عبد الله بن عمرو بن عاص بيشتر روايت دارد، تصريح ميكند كه تابعين از عبد الله بن عمرو بن العاص كمتر روايت نقل ميكردند؛ چون ميدانستند كه او اسرائيليات اهل كتاب را به جاي سخنان رسول خدا صلي الله عليه وآله به مردم تحويل ميدهد:
رَابِعُهَا أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ كَانَ قَدْ ظَفِرَ فِي الشَّامِ بِحِمْلِ جَمَلٍ مِنْ كُتُبِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَكَانَ يَنْظُرُ فِيهَا وَيُحَدِّثُ مِنْهَا فَتَجَنَّبَ الْأَخْذَ عَنْهُ لِذَلِكَ كَثِيرٌ مِنْ أَئِمَّةِ التَّابِعِينَ وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
عبد الله بن عمرو، در شام به بار شتري از كتابهاي اهل كتاب دست يافت. اين كتابها را ميخواند و از آن مطلب نقل ميكرد. به همين دليل بسياري از ائمه تابعين از نقل روايت او خودداري ميكردند.
فتح الباري شرح صحيح بخاري، ج1، ص207
و ملا علي هروي در شرح خودش بر شرح ابن حجر عسقلاني بر كتاب نخبة الفكر، در تعريف حديثي كه در حكم حديث مرفوع است مينويسد:
(وَمِثَال الْمَرْفُوع من القَوْل حكما لَا تَصْرِيحًا:) تصريحٌ بِمَا عُلِمَ ضمنا فِي قَوْله: حكما، فَهُوَ تَأْكِيد لَا تَقْيِيد، (مَا يَقُول الصَّحَابِيّ) قيل ” مَا ” مَصْدَرِيَّة، وَالْأَظْهَر أَن ” مَا ” مَوْصُولَة أَو مَوْصُوفَة، أَي الحَدِيث الَّذِي يَقُوله الصَّحَابِيّ، أَو حَدِيث يَقُول فِيهِ الصَّحَابِيّ (الَّذِي لم يَأْخُذ عَن الْإسْرَائِيلِيات) أَي من كتب بني إِسْرَائِيل، أَو من أَفْوَاههم، وَهُوَ احْتِرَاز عَن الصَّحَابِيّ الَّذِي عُرِفَ بِالنّظرِ فِي الْإسْرَائِيلِيات، كَعبد الله بن سَلام، وكعبد الله بن عَمْرو بن الْعَاصِ، فَإِنَّهُ كَانَ حصل لَهُ فِي وقْعَة / اليرموك كتب كَثِيرَة من كتب أهل الْكتاب، وَكَانَ يخبر بِمَا فِيهَا من الْأُمُور المغيبة
مقصود (از مرفوع حكمي) حديثي است كه از آن دسته از اصحاب كه از اسرائيليات؛يعني از كتابهاي بني اسرائيل يا از زبان آنها نقل ميكردند، نباشد. اين شرط براي اين است كه دوري كنند از احاديث اصحابي كه به خواندن اسرائيليات مشهور هستند؛ مثل عبد الله بن سلام و عبد الله بن عمرو بن عاص . زيرا او در جنگ يرموك كتابهاي زيادي از اهل كتاب را به دست آورد و از آنها از امور غيبي خبر ميداد.
شرح نخبة الفكر ، ص 548ـ549
و جلال الدين سيوطي، به صراحت مدعي ميشود كه مطالب بسياري از او نقل شده كه از اهل كتاب ياد گرفته است:
وَوَرَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ أَشْيَاءُ تَتَعَلَّقُ بِالْقَصَصِ وَأَخْبَارِ الْفِتَنِ وَالْآخِرَةِ وَمَا أَشْبَهَهَا بِأَنْ يكون مما تَحْمِلُهُ عَنْ أَهْلِ الْكِتَابِ.
از عبد الله بن عمرو بن عاص مطالبي در باب قصهها، اخبار، فتنهها و قيامت و مشابه آن نقل شده كه آنها را از اهل كتاب ياد گرفته بوده .
الإتقان في علوم القرآن، ص787.
و جالبتر اين كه ابن تيميه مدعي ميشود كه او پيامبر صلي الله عليه وآله اجازه داشته است كه از اهل كتاب روايت نقل كند:
وَلِهَذَا غَالِبُ مَا يَرْوِيهِ إسْمَاعِيلُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ السدي الْكَبِيرُ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ: ابْنِ مَسْعُودٍ وَابْنِ عَبَّاسٍ وَلَكِنْ فِي بَعْضِ الْأَحْيَانِ يَنْقُلُ عَنْهُمْ مَا يَحْكُونَهُ مِنْ أَقَاوِيلِ أَهْلِ الْكِتَابِ الَّتِي أَبَاحَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَيْثُ قَالَ: ” {بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً وَحَدِّثُوا عَنْ بَنِي إسْرَائِيلَ وَلَا حَرَجَ وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ} ” رَوَاهُ الْبُخَارِيُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو؛ وَلِهَذَا كَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرٍو قَدْ أَصَابَ يَوْمَ الْيَرْمُوكِ زَامِلَتَيْنِ مِنْ كُتُبِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَكَانَ يُحَدِّثُ مِنْهُمَا بِمَا فَهِمَهُ مِنْ هَذَا الْحَدِيثِ مِنْ الْإِذْنِ فِي ذَلِكَ.
بيشتر رواياتي كه سدي كبير در تفسيرش نقل كرده از عبد الله بن مسعود و ابن عباس است. اما گاهي رواياتي را از آنها نقل ميكرد كه از سخنان اهل كتاب بود كه رسول خدا صلی الله عليه وآله نقل آن را مباح اعلام كرده بود . آن جا كه فرمود:
«از من تبليغ كنيد، ولو يك آيه . از بني اسرائيل حديث نقل كنيد؛ اشكالي ندارد. هركس بر من عمدا دروغ ببندد، جايگاهش جهنم است».
اين روايت را بخاري از عبد الله بن عمرو نقل كرده. به همين خاطر وقتي عبد الله بن عمرو در جنگ يرموك دو بار شتر از كتابهاي اهل كتاب را به دست آورد، از آنها مطلب نقل ميكرد؛ چون از اين سخن پيامبر صلي الله عليه وآله مجاز بودن آن را فهميده بود.
مجموع الفتاوى ، ج13، ص366
جناب ابن تيميه ! از كجا معلوم كه عبد الله بن عمرو اين روايت را به دروغ به پيامبر خدا نسبت نداده باشد تا نقل اسرائيليات از اهل كتاب را توجيه كند؟
با اين حال تكليف اين همه روايتي كه از پسر عمرو عاص نقل شده، چي ميشود؟
آيا همچنان ميتوان به روايات او اعتماد كرد؟ آيا بازهم ميشود دين را از چنين افرادي گرفت؟
موفق باشيد
سيد محمد يزداني
ربيع الأول 1438