علماي اهل كتاب و به خصوص احبار يهود با اهداف خاصي به ظاهر مسلمان ميشدند و با اين سياست افكار و عقائد و اسرائيليات خود را وارد افكار دين مبين اسلام كردند . تعدادي از اصحاب؛ همچون عبد الله بن عمرو بن عاص و… با آن ها رابطه داشتند و افكار و گفتار آنها را به عنوان سخنان رسول خدا صلي الله عليه وآله براي مسلمانان نقل ميكردند. اين شد كه بساري از افكار الحادي ؛ همچون تجسيم و… وارد اسلام شده است…
موضوع : نقش علمای اهل کتاب در ورود اسرائیلیات به برخی باورهای دینی (1)
برنامه : یهوابیت
تاریخ : 14 / 01 / 96
مجری :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت سلام و عرض ادب دارم . با برنامه هفتم از برنامه یهوابیت با کارشناسی استاد یزدانی عزیز در خدمت شما عزیزان هستیم . ان شاء الله امشب هم وارد موضوع جدیدی خواهیم شد .
استاد یزدانی :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم . امیدوار هستم امشب هم برنامه ای در خور شأن بینندگان عزیز داشته باشیم .
مجری :
ما در جلسات اول مباحث مقدماتی را بیان کردیم و بعد از آن به بحث کلیدی و اساسی تأویل پرداختیم . در هفته گذشته جمع بندی بحث تأویل را انجام دادیم و وارد بحث مجاز شدیم که به صورت اختصار در مورد آن صحبت کردیم و دیدیم که وهابی ها منکر هر نوع مجازی هستند ، چه در قرآن کریم و چه در سنت . به همین دلیل مجبور هستند در کتاب های خود اقوالی را بیاورند که دال بر تجسیم است ؛ هر چند که خودشان منکر تجسیم باشند .
امشب وارد بحث دیگری می شویم که فکر می کنم به بخش یهود ( یهوابیت : یهود ، وهابیت و یهوه ) مربوط است و این که اساسا این تفکرات تجسیم و جسم بودن و جهت داشتن خداوند و این گونه اقوالی که کفر آمیز است ، از کجا وارد کتب مسلمین شد .
استاد یزدانی :
همان طور که شما بیان کردید ، برنامه ما یهوابیت ، از یهود و یهود و همان خدای وهابیت و یهود است . ما در جلسات گذشته در مورد بحث تأویل مطالب مهمی را بیان کردیم ؛ گرچه که باز هم مطالب زیادی باقی مانده . هفته گذشته بحث مجاز را هم مطرح کردیم که ابن تیمیه گفته بود ما اصلا در قرآن کریم مجاز نداریم !!!
ابن قیم هم گفته بود این که ما لفظ را به مجاز و حقیقی تقسیم کنیم ،طاغوتی است که باید شکسته شود . ابن عثیمن هم تندتر از همه آن ها حرف زده بود . در نهایت ثابت کردیم که هم در قرآن مجاز وجود دارد که یک آیه را خواندیم و گفتیم که این آیه را معنا کنید . خود ابن عثیمن هم آن را به معنای مجاز آن گرفته بود . روایتی هم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خواندیم که معنای مجازی آن مشخص بود . همان طور که ابن تیمیه گفته بود در قرن دوم و سوم ، بحثی از مجاز نبوده ،گفتیم کتاب تخصصی در بحث مجاز نوشته شده ، به نام مجاز القرآن ابی عبیده که از اولین لغت شناسان عرب است .
بحث امروز ما همان طور که شما فرمودید ، مربوط است به یهوه یا همان یهود برنامه است و این که نقش یهود در تاریخ اسلام چه بوده و اسرائیلیاتی که کعب الاهبار ها و علمای یهود و علمای نصرانی وارد اسلام کردند ، چه چیز هایی بودند ؟
این بحث ، یک بحث مفصل است که مباحث تاریخی را می طلبد ؛ اما ما به خاطر کمی وقت نمیتوانیم به تفصیل در این قضیه بپردازیم . اهم مطالب را بیان خواهیم کرد و در ادامه روایاتی را که سلفی ها در مورد خداوند به آن استدلال می کنند را ریشه یابی می کنیم که از کدام یک از اهبار یهود و نصاری بوده .
آیا می توان به یهود اعتماد کرد ؟
قبل از این که وارد بحث شویم ، باید در مورد یهود صحبت کنیم که آیا اعتماد به یهود و خواندن کتاب یهود ، جایز است یا جایز نیست ؟
در قرآن کریم در خصوص یهود بسیار تند صحبت شده و به عنوان سر سخت ترین دشمن مسلمانان معرفی شده که آیات فراوانی در این باره وجود دارد . بنده فقط یک آیه را می خوانم که مستقیما به این بحث مرتبط است .
وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآَتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآَمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ و قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (12) فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ …
ما از بنی اسرائیل میثاق گرفتیم و گفتیم : ما با شما هستیم . اما آن ها میثاق و عهدشان با خداوند را شکستند . به این دلیل خداوند آن ها را لعنت کرده . این ها خیلی سنگدل بودند و کتاب های الهی را تحریف کردند تا آن معنایی که به نفع آن ها است را برداشت کنند . مائده / 12 و 13
مفسرین ” کلم ” را به تورات یا انجیل تفسير كردهاند که کلام الهی بوده و این ها تحریف کردند .
روایات زیادی هم در کتب شیعه و سنی وجود دارد که هم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و هم ائمه (علیهم السلام) از اختلاط با یهود و گفتگو و سؤال پرسیدن و اخذ علم از یهود ما را منع کردند . در این باره کتاب های تخصصی هم نوشته شده . بنده یکی دو روایت را نشان می دهم تا متوجه شویم که نقل از اهل کتاب چه حکمی دارد .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق دکتر مصطفی دیب البغاء ، جلد 2 ، صفحه 953 :
عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : يا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ كَيْفَ تَسْأَلُونَ أَهْلَ الْكِتَابِ وَكِتَابُكُمْ الذي أُنْزِلَ على نَبِيِّهِ e أَحْدَثُ الْأَخْبَارِ بِاللَّهِ تقرؤونه لم يُشَبْ وقد حَدَّثَكُمْ الله أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ بَدَّلُوا ما كَتَبَ الله وَغَيَّرُوا بِأَيْدِيهِمْ الْكِتَابَ فَقَالُوا هو من عِنْدِ اللَّهِ ) لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ( أَفَلَا يَنْهَاكُمْ ما جَاءَكُمْ من الْعِلْمِ عن مُسَاءَلَتِهِمْ ولا والله ما رَأَيْنَا منهم رَجُلًا قَطُّ يَسْأَلُكُمْ عن الذي أُنْزِلَ عَلَيْكُمْ ,
از عبد الله بن عباس نقل شده که : ای مسلمان ها ! چرا از اهل کتاب سؤال می کنید .
واضح است که در عصر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هم عده ای بودند که به روایات اهل کتاب خیلی علاقه داشتند . گاها این روایات را برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می خواندند . یک بار استاد ابوالقاسمی این روایات را خواندند که خیلی ها از دست ایشان ناراحت شدند که چرا این روایات را خواندند . واقعا درد آور است که عده ای از صحابه علاقه شدیدی به کتاب تورات داشتند و مطالب آن را حتی از قرآن هم بیشتر می دانستند .
در حالی که قرآن کریمی که بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شده در دستان شما است و جدیدترین اخباری است که از طرف خداوند به ما رسیده . قرآن را بخوانید ؛ چون تحریف نشده . خداوند در قرآن فرموده اهل کتاب ، این کتاب را که خدا بر آن ها نازل کرده بود را با دست خود تحریف کردند و تغییر دادند و گفتند همه این ها از جانب خداوند است . چون به دنبال منافع شخصی و دنیوی خود بودند و آیات خداوند را در مقابل یک قیمت بسیار کم فروختند . مگر من شما را نهی نکردم که از این ها علم نپرسید و دانش نیاموزید ؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) قسم می خورند و می فرمایند : به خدا قسم نمی بینم یک یهودی را که از کتاب شما سؤالی بپرسد .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق دکتر مصطفی دیب البغاء ، ج 2 ، ص 953
اما شما همیشه به دنبال یهودی ها و کعب الاهبار ، عبد الله بن سلام ، وهب بن منبه و … هستید . در صورتی که من همیشه شما را نهی کردم . در عصر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ، در محضر ایشان عده ای از صحابه به جای پرسیدین احکام و گرفتن علم از آن حضرت ، از عبد الله بن سلام می پرسیدند.
در این روایت به صورت آشکار رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مسلمانان را از سؤال پرسیدن و علم آموختن از اهل کتاب را نهی کردند .
باز هم در همین صحیح بخاری ، جلد 6 ، همان روایت آمده . در این جا روایت جالبی است که وقتی به کعب الاهبار رسیدیم ، بیان می کنیم که چقدر کعب الاهبار به نفع معاویه روایت جعل می کرد و معاویه هم چقدر از او تعریف و تمجید می کرد .
همان روایت از عبد الله بن عباس که بخاری دقیقا عین همان روایت را نقل کرده :
حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا إِبْرَاهِيمُ أخبرنا بن شِهَابٍ عن عُبَيْدِ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ أَنَّ بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال كَيْفَ تَسْأَلُونَ أَهْلَ الْكِتَابِ عن شَيْءٍ وَكِتَابُكُمْ الذي أُنْزِلَ على رسول اللَّهِ e أَحْدَثُ تقرؤونه مَحْضًا لم يُشَبْ وقد حَدَّثَكُمْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ بَدَّلُوا كِتَابَ اللَّهِ وَغَيَّرُوهُ وَكَتَبُوا بِأَيْدِيهِمْ الْكِتَابَ وَقَالُوا هو من عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ألا يَنْهَاكُمْ ما جَاءَكُمْ من الْعِلْمِ عن مَسْأَلَتِهِمْ لَا والله ما رَأَيْنَا منهم رَجُلًا يَسْأَلُكُمْ عن الذي أُنْزِلَ عَلَيْكُمْ .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق دکتر مصطفی دیب البغاء ، ج 6 ، ص 2679
باز در همین جلد از صحیح بخاری ، صفحه 3735 ، روایت 7084 همین روایت را به صورت خلاصه آورده :
حدثنا عَلِيُّ بن عبد اللَّهِ حدثنا حَاتِمُ بن وَرْدَانَ حدثنا أَيُّوبُ عن عِكْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال كَيْفَ تَسْأَلُونَ أَهْلَ الْكِتَابِ عن كُتُبِهِمْ وَعِنْدَكُمْ كِتَابُ اللَّهِ أَقْرَبُ الْكُتُبِ عَهْدًا بِاللَّهِ تقرؤونه مَحْضًا لم يُشَبْ.
چرا از اهل کتاب از کتابهایشان سؤال می کنید ؟؟؟؟
البته مخاطب رسولخدا (صلی الله علیه وآله) مشخص هستند . عده ای از اصحابی که آقایان خیلی برایشان احترام قائل هستند ، این کار را انجام می دادند .
در صورتی که کتاب خدا در نزد شما است .
کسانی که به دنبال تورات می رفتند ؛ به خاطر این بود که قرآن را بلد نبودند و یادگرفتن قرآن برایشان سخت بود .
نزدیک ترین کتابی است که خداوند برای شما فرستاده . کتاب خدا را بخوانید که تحریف هم نشده.
روایت بعدی را به صورت مفصل بیان کرده :
حدثنا أبو الْيَمَانِ أخبرنا شُعَيْبٌ عن الزُّهْرِيِّ أخبرني عُبَيْدُ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن عَبَّاسٍ قال يا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِينَ كَيْفَ تَسْأَلُونَ أَهْلَ الْكِتَابِ عن شَيْءٍ وَكِتَابُكُمْ الذي أَنْزَلَ الله على نَبِيِّكُمْ e أَحْدَثُ الْأَخْبَارِ بِاللَّهِ مَحْضًا لم يُشَبْ وقد حَدَّثَكُمْ الله أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ قد بَدَّلُوا من كُتُبِ اللَّهِ وَغَيَّرُوا فَكَتَبُوا بِأَيْدِيهِمْ قالوا هو من عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِذَلِكَ ثَمَنًا قَلِيلًا أو لا يَنْهَاكُمْ ما جَاءَكُمْ من الْعِلْمِ عن مَسْأَلَتِهِمْ فلا والله ما رَأَيْنَا رَجُلًا منهم يَسْأَلُكُمْ عن الذي أُنْزِلَ عَلَيْكُمْ .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق دکتر مصطفی دیب البغاء ، ج 6 ، ص 3735
آقای بخاری این روایت را با همان تفصیلش در سه جا از کتابش نقل کرده مبنی بر این که مسلمانان حق ندارند از کتب اهل کتاب مطلبی را بخوانند . این که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمایند : از کتاب آن ها سؤال هم نکنید ، فقط به این منظور نیست که نزد عبد الله بن سلام نروید و داستان ها و اسرائیلیات را سؤال کنید . خواندن این کتاب ها هم یکی از مصادیق است . شاید مصداق شدیدتری باشد که عده ای از صحابه کتاب های آن ها را می خواندند و برای مردم تعریف می کردند . جالب است که همین ها را به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله) نسبت می دادند . روایتی را از اسرائیلیات یهود خوانده و خوششان آمده بود . به همین خاطر روایت را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می دادند که قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) و بعد روایت را از آن کتاب ها نقل می کردند .
بنده این روایات را نشان خواهم داد .
مجری :
کلیپی از آقای عدنان ابراهیم مبلغ مشهور اهل سنت آماده شده که در مورد همین عقیده آقایان سلفی مطالبی را بیان کردند .
کلیپ (1 ) :
عدنان ابراهیم ، مبلغ اهل سنت :
عقایدی که ما منکر آن هستیم و جمهور اهل سنت از مالکی و شافعی و احناف آن را به فضل خداوند قبول ندارند ، گرایش این برادران سلفی و اهل حدیث متأسفانه به تشبیه و تجسیم در باب موضوعات مرتبط به خداوند است . آن ها عقاید خطرناکی دارند مثلا به این مطلب اعتقاد دارند که خداوند کسی را در کنارش می نشاند . یعنی این که خداوند تبارک و تعالی در سمت راستش بر عرش و کرسی خودش جایی را خالی گذاشته است و در روز قیامت پیامبر را روی ان می نشاند .
این عقیده ی تجسیمی واضح است العیاذ بالله . این یک مسأله ی خطرناک و موجب نگرانی و ترس است .
مجری :
آقای عدنان ابراهیم بودند که گفتند گروهی از سلفی ها و حنبلی ها عقیده ای دارند که منجر به تجسیم دارد . در کلیپ بعدی خواهیم دید که این قول به تجسیم از کجا وارد شده و منشأ آن چیست ؟
استاد یزدانی :
در این باره صحبت می کردیم که آیا نقل مطلب یا سخن و اخذ علم از اهل کتاب جایز است یا جایز نیست ؟ روایاتی را از صحیح بخاری خواندیم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به صورت صریح و روشن صحابه را از اخذ علم و خواندن کتاب های اهل کتاب ، نهی می کند . همه این روایات هم از عبد الله بن عباس نقل شده بود . جالب است که عبد الله بن عباس از کسانی بود که شاگردی کعب الاهبار را زیاد کرده و روایات زیادی هم نقل نموده . در یکی از کتاب ها دیدم که حدود سیصد یا چهارصد اسرائیلیات را عبد الله بن عباس از کعب الاهبار نقل کرده . البته بعضی ها گفتند این ها دروغ است و به ابن عباس نسبت دادند . وقتی به بحث عبد الله بن عباس رسیدیم به صورت مفصل بحث خواهیم کرد .
یک سری روایات جالب از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده که از من هیچ چیزی غیر از قرآن نقل نکنید . یک سری روایات دیگر هم هست که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به صحابه دستور می دهد که از اهل کتاب روایت و حدیث نقل کنید .
روایت در کتاب مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، جلد 17 ، صفحه 149 نقل شده :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يَزِيدُ أنا هَمَّامُ بن يحيى عن زَيْدِ بن أَسْلَمَ عن عَطَاءِ بن يَسَارٍ عن أبي سَعِيدٍ الخدري قال قال رسول اللَّهِ e لاَ تَكْتُبُوا عني شَيْئاً الا الْقُرْآنَ فَمَنْ كَتَبَ عني شَيْئاً غير الْقُرْآنِ فَلْيَمْحُهُ .
از ابو سعید خدری نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : از من هیچ چیزی غیر از قرآن ننویسید . هر کس مطلبی غیر از قرآن از من نوشته ، باید آن را از بین ببرد .
محقق کتاب هم می گوید :
اسناده صحيح علي شرط شيخين .
سند روایت صحیح است و شرایط بخاری و مسلم را هم دارد .
مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، ج 17 ، ص 149
واقعا مطلب عجیب و غریبی است که قطعا دروغ است . پیامبر (صلی الله علیه وآله) مفسر قرآن بودند و حرف ایشان برای همه ما حجت است و اگر نوشته ای از عصر آن حضرت بود ،قطعا برای ما خیلی بهتر بود . این روایت را کسانی جعل کردند که کتابت سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را در جامعه جرم اعلام کرده بودند و خودشان هم روایاتی را که بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نوشته بودند را آتش زدند . اگر این روایت درست باشد ، کسانی که 500 روایت از آن حضرت نوشته بودند ،بر خلاف نظر ایشان کار کردند و اگر بر خلاف نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نبوده ، چرا آن ها را آتش زدند . این روایت خیلی مرتبط با بحث ما نیست و فقط برای این که تضادش را با روایت بعدی مشخص شود ، نقل کردیم .
پس در این روایت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرماید از من هیچ چیزی غیر از قرآن ننویسید و هر کس غیر از قرآن حدیثی از من نوشته ، آن را از بین ببرد . اما این که چرا نباید سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را نباید نوشت و چرا این ها خود را از اهل سنت می دانند ، بماند !!!!
باز در همین مسند احمد ، جلد 11 ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، صفحه 25 روایت دیگری نقل شده :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا الْوَلِيدُ بن مُسْلِمٍ أنا الأوزاعي حدثني حَسَّانُ بن عَطِيَّةَ حدثني أبو كَبْشَةَ السلولي أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن عَمْرِو بن العاصي حدثه أَنَّهُ سمع رَسُولَ اللَّهِ e يعني يقول بَلِّغُوا عني وَلَوْ آيَةً وَحَدِّثُوا عن بني إِسْرَائِيلَ وَلاَ حَرَجَ وَمَنْ كَذَبَ عَلَىَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ .
از عبد الله بن عمرو بن عاص نقل شده که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود : از من تبلیغ کنید ؛ حتی اگر یک آیه باشد . اما از بنی اسرائیل روایت نقل کنید که هیچ اشکالی ندارد . کسی که بر من عمدا دروغ ببندد ، جایگاهش جهنم است .
محقق هم می گوید :
اسناده صحيح علي شرط البخاري ، رجاله ثقات رجال الشيخين …
سند روایت صحیح بنابر شرایط بخاری صحیح است . روات آن هم ثقه است .
مسند احمد ، ج 11 ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، ص 25
پس سند روایت کاملا صحیح است که نعوذ بالله رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرموده باشند از من فقط قرآن نقل کنید ؛ اما از بنی اسرائیل هر چه می توانید نقل کنید . به هر حال شما پیامبر ما هستید یا کعب الاهبار و عبد الله بن سلام و وهب بن منبه ؟؟ اگر شما پیامبر ما هستید ،خداوند شما را فرستاده تا ما را راهنمایی کند . ما هم باید این راهنمایی ها را بنویسیم تا قیام قیامت مردم استفاده کنند . اما اگر بنی اسرائیل پیامبر ما است ، چه ضرورتی داشت که پیامبر بیاید . کتاب های بنی اسرائیل که بودند .
متأسفانه این روایت را کسانی مثل عبد الله بن عمرو بن عاص که خیلی مشخص است . این فرد بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) در فتح بیت المقدس دو خورجین از روایت های اهل کتاب را پیدا کرد . از این کتاب ها خیلی خوشش آمده بود که آن ها را می خواند و آن را برای مردم نقل می کرد و همه آن ها را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می داد .
روایت را از کتاب های تحریف شده اهل کتاب دیده بود ؛ اما همان ها را بین مردم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کرد . بسیاری از تابعین متوجه شده بودند و می گفتند : عبد الله بن عمرو بن العاص دروغ میگوید . به همین خاطر سعی می کردند از او روایتی نقل نکنند . اما چون در آن زمان حکومت در دست بنی امیه بود ، الان عمرو بن عاص به عنوان یکی از مکثیرین و کسانی که بیشترین روایت را از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کردند .
بنده برای شناخت بهتر عبد الله بن عمرو بن العاص مطالبی را بیان می کنم . ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح صحیح بخاری ، چاپ مکتبه السلفیه ، با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی ، جلد اول ، با تصحیح عبد العزیز بن عبد الله بن باز ، صفحه 307 ، حدیث 113 :
رابعها ان عبد الله كان قد ظفر في الشام يحمل جمل من كتب اهل الكتاب فكان ينظر فيها ويحدث منها فتجنب الأخذ عنه لذلك كثير من ائمة التابعين .
عبد الله بن عمرو در فتح شام یک بار شتر از کتاب های اهل کتاب را پیدا کرد . کتاب ها را می خواند و از آن ها حدیث نقل می کرد .
با این که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) منع کرده بود که از اهل کتاب چیزی نقل نکنید ، آن ها را نخوانید ، از آن ها سؤال نکنید ، اما آقای عبد الله بن عمرو بن عاص کتاب های اهل کتاب را می خواند و از آن حدیث نقل می کرد .
بسیاری از ائمه تابعین به همین دلیل از او روایت نقل نمی کردند .
ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری شرح صحیح بخاری ، چاپ مکتبه السلفیه ، با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی ، ج اول ، با تصحیح عبد العزیز بن عبد الله بن باز ، ص 307 ، ح 113
پس در این صورت عبد الله بن عمرو بن عاص باید این روایت را جعل کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده باشند از من یک روایت و از بنی اسرائیل هر چه می خواهید نقل کنید . چون دو بار شتر از کتاب های آن ها را بدست آورده بود .
یهود به صورت عجیبی در تاریخ اسلام نفوذ کردند . بنده فکر می کنم از روی عمد کاری کردند که عبد الله بن عمرو آن کتاب ها را پیدا کند و آن ها را نقل نماید . کعب الاهبار و عبد الاهبار و عبد الله بن سلام ، هر سه نشست و برخاستشان با یهود زیاد بوده که در زمان خودش توضیح خواهم داد .
جالب است که ابن تیمیه این مطلب را در کتاب مجموع فتاوی خود نقل کرده . در جلد 13 ، با تحقیق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم ، چاپ به دستور ملک فهد ، صفحه 366 :
رسول الله ( e ( حيث قال ( بلغوا عنى ولو آية وحدثوا عن بنى اسرائيل ولا حرج ومن كذب على متعمدا فليتبوأ مقعده من النار ( رواه البخارى عن عبد الله بن عمرو ولهذا كان عبد الله بن عمرو قد أصاب يوم اليرموك زاملتين من كتب أهل الكتاب فكان يحدث منهما بما فهمه من هذا الحديث من الاذن في ذلك
ابتدا روایتی نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : از من یک آیه و از بنی اسرائیل هر چه می خواهید نقل کنید . هر کس عمدا به من دروغ ببندد ، جایگاهش جهنم است . این روایت را بخاری در صحیحش نقل کرده است . بر اساس این روایتی که عبد الله بن عمرو بن عاص از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیده بود ، وقتی در جنگ یرموک دو خورجین از کتاب های اهل کتاب پیدا کرده بود ، از آن ها روایت نقل می کرد و برای مردم حدیث می کرد .
ابن تیمیه ،مجموع فتاوی ، ج 13 ، با تحقیق عبد الرحمن بن محمد بن قاسم ، چاپ به دستور ملک فهد ، ص 366
ایشان هم دقیقا از همین دو خورجین که پیدا کرده بود ، روایت نقل می کرد . گاهی هم از جیب خود روایت نقل می کرد و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم نسبت می داد .
ابن کثیر هم در چندین جا از کتاب های خود ، به خصوص در تفسیر خود این قضیه را نقل کرده که در ادامه برنامه نشان خواهم داد .
مجری :
کلیپ سوم از آقای حسن فرحان بن مالکی است که علت گرایش به تجسیم آقایان سلفی را بیان کرده .
کلیپ 3 ) :
حسن فرحان بن مالکی ، از علمای اهل سنت :
اهل کتاب ، فرهنگ باور به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقاتش را نشر دادند . به این دلیل که در کتب آن ها خداوند با داود کشتی می گیرد و این در نزد آنان عادی است یعنی خداوند با داود کشتی می گیرد و داود پیروز می شود .
یعنی خداوند در نزد آنان دارای جسد و جسم است . در حالی که در قرآن کریم خداوند مانند او چیزی نیست و کسی به ذره ای از علتش آگاهی نمی یابد ، مگر آن خداوند بخواهد و همچنین در کلامی از امام علی که باید آن را ذکر کنیم . چون که امام علی شاگرد پیامبر است و کلمات زیبایی دارد . یعنی زمانی که می گوید سرآغاز دین شناختن او است یعنی شناختن خداوند و کمال شناخت خداوند ، تصدیق او است و کمال تصدیق خداوند باور به توحید او است .
مانند چنین کلام ارزشمندی با این فرق دارد که خداوند به شکل یک جوان بی ریش موفرفری است و دو کفش دارد و نزولی می کند و ظاهر می شود و برای پیامبر به اندازه چهار انگشت جا خالی گذاشته است تا کنارش بنشیند .
چنین کلامی جایز نیست . این تفکر اهل کتاب است . این روایات هر چند که علما و زاهدان به آن ها اعتقاد داشته اند (صحیح نیست ) . آیا می دانید یکی از علمای زاهد در کتابش در مسأله ی صفات خداوند حدیثی آورده است . او فکر می کند خداوند از عرق اسب خلق شده است ؟ این سخن جایز نیست . این از اقوال افراد زندیق است .
مجری :
ایشان از ابتدای صحبت خود تکلیف همه را مشخص کردند و گفتند : این فرهنگ اهل کتاب است که آن را ترویج کردند . بعد هم یک مقایسه جالب داشتند که توحید خالص که توحید اهل بیت (علیهم السلام) و توحید نبوی است و در مقابلش خدای مشهور وهابیت است .
استاد یزدانی :
بحث عبد الله بن عمرو بن العاص بود که دو خورجین از کتاب های اهل کتاب را پیدا کرد و احادیث زیادی از آن نقل کرد . اگر شما کلمه ” زاملتین ” را در کتاب های اهل سنت و به خصوص در تفاسیر آن ها سرچ کنید ،صدها روایت را می بینید که نقل شده و آن ها رد کردند . به این دلیل که گفتند این دو روایت از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیست و از همان دو خورجین خود آورده .
بنده چند نمونه از کتاب تفسیر قرآن العظیم ، تألیف ابن کثیر دمشقی ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، جلد 2 ، سوره آل عمران ـ نساء ، صفحه 78 نشان می دهم که گفته نمی تواند این روایات از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد .
عن عبد الله بن عمرو بن العاص مرفوعا بعث الله جبريل إلى آدم وحواء فأمرهما ببناء الكعبة فبناه آدم ثم أمر بالطواف به وقيل له أنت أول الناس وهذا أول بيت وضع للناس فإنه كما ترى من مفردات ابن لهيعة وهو ضعيف والأشبه والله أعلم أن يكون هذا موقوفا على عبد الله بن عمرو ويكون من الزاملتين اللتين أصابهما يوم اليرموك من كلام أهل الكتاب …
از عبد الله بن عمرو بن العاص مرفوعا ( از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل کرده : خداوند جبرئیل (علیه السلام) را نزد آدم و حوا فرستاد و به آن دستور دارد که کعبه بنا کنند . آن ها کعبه را بنا کردند . سپس دستور داد که دور آن طواف کنند ….
می گوید این روایت از مفردات ابن لهیعه بوده و ضعیف است . نظر درست و بهتر این است که این روایت نباید از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده باشد ؛ بلکه روایت موقوف از عبد الله بن عمرو است که از همان دو خورجینی است که در جنگ یرموک به دست آورده بود و از اهل کتاب می باشد که بیان کرده .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 2 ، سوره آل عمران ـ نساء ، ص 78
این یک نمونه روایتی است که ابن کثیر از عبدالله بن عمرو بن العاص نقل کرده و عبد الله بن عمرو بن العاص آن را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت داده بوده و مرفوعا از آن حضرت نقل کرده . اما ابن کثیر می گوید این روایت مرفوعا نیست ؛ بلکه موقوفا از خود عبد الله بن عمرو است و از همان دو خورجین می باشد .
در جلد 2 از همین کتاب ، صفحه 375 روایتی را از عبد الله بن عمرو بن العاص نقل می کند و می گوید :
عن عبد الله بن عمرو بن العاص قال قال النبي e إذا طلعت الشمس من مغربها خر إبليس ساجدا ينادي ويجهر إلهي مرني أن أسجد لمن شئت قال فيجتمع إليه زبانيته فيقولون كلهم ماهذا التضرع فيقول إنما سألت ربي أن ينظرني إلى الوقت المعلوم وهذا الوقت المعلوم قال ثم تخرج دابة الأرض من صدع في الصفا قال فأول خطوة تضعها بأنطاكيا فتأتي إبليس فتخطمه هذا حديث غريب جدا وسنده ضعيف ولعله من الزاملتين اللتين أصابهما عبد الله بن عمرو يوم اليرموك فأما رفعه فمنكر …
این حدیث غریب است و سندش هم ضعیف می باشد . شاید این روایت از آن دو خورجینی باشد که عبد الله بن عمرو بن العاص در روز یرموک پیدا کرده بود . این که ما روایت را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت دهیم ، منکر است و قابل قبول نیست .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 2 ، سوره آل عمران ـ نساء ، ص 375
نمونه سوم از این روایات :
قال سمعت عبد الله بن عمرو يقول سمعت رسول الله e وآله يقول حين خرجنا معه إلى الطائف فمررنا بقبر فقال هذا قبر أبي رغال وهو أبو ثقيف وكان من ثمود وكان بهذا الحرم فدفع عنه فلما خرج أصابته النقمة التي أصابت قومه بهذا المكان فدفن فيه وآية ذلك أنه دفن معه غصن من ذهب إن أنتم نبشتم عنه اصبتموه فابتدره الناس فاستخرجوا منه الغصن وهكذا رواه أبو داود 3088 عن يحيى بن معين عن وهب بن جرير بن حازم عن أبيه عن ابن إسحاق به قال شيخنا أبو الحجاج المزي تهذيب الكمال 4 / 11 وهو حديث حسن عزيز [ قلت ] تفرد بوصله بجير بن أبي بجير هذا شيخ لا يعرف إلا بهذا الحديث قال يحيى بن معين ولم أسمع أحدا روى عنه غير إسماعيل بن أمية [ قلت ] وعلى هذا فيخشى أن يكون وهم في رفع هذا الحديث وإنما يكون من كلام عبد الله بن عمرو مما أخذه من الزاملتين قال شيخنا أبو الحجاج بعد أن عرضت عليه ذلك وهذا محتمل ,
روایت را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهد و سپس آن را نقل می کند . ایشان مطالبی را بر علیه این روایت بیان کرده و می گوید :
واقعا امکان ندارد که این روایت از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده باشد . بلکه این روایت از خود عبد الله بن عمرو بن العاص است که از آن دو خورجین نقل کرده و به آن حضرت نسبت دادند .
می گوید : من این مطلب را به استادم ابوالحجاج مزی گفتم که ایشان هم گفت : این احتمال وجود دارد .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 2 ، سوره آل عمران ـ نساء ، ص 230
خیلی عجیب است که این ها می گویند : کلهم عدول ، یعنی به هیچ وجه عمدا به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دروغ نمی بندند . اما این روایات همه ثابت می کنند که روایات و اسرائیلیات اهل کتاب را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می داد .
باز هم در تفسیر قرآن العظیم ابن کثیر ، جلد 5 ، صفحه 192 روایتی از عبد الله بن عمرو نقل می کند :
حدثني مولى لعبد الله بن عمرو عن عبد الله قال نظر رسول الله صلى الله تعالى عليه وعلى آله وسلم حين غابت فقال في نار الله الحامية لولا ما يزعها من أمر الله لأحرقت ما على الأرض [ قلت ] ورواه الإمام أحمد 2 / 207 عن يزيد بن هارون وفي صحة رفع هذا الحديث نظر ولعله من كلام عبد الله بن عمرو من زاملتيه اللتين وجدهما يوم اليرموك …
در این جا عبد الله بن عمرو روایت را دقیقا به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهد . بعد می گوید :
من نمی توانم بپذیرم که این روایت کلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد .
مرفوع از دیدگاه این ها یعنی روایتی که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده باشد .
بلکه این روایت از سخنان خود عبد الله بن عمرو است که از آن دو خورجینی است که در روز جنگ یرموک به دست آورده بود ، نقل کرده .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 5 ، ص 192
باز هم در تفسیر قرآن العظیم ، جلد 6 ، صفحه 107 روایت را نقل کرده و می گوید :
عن عبد الله بن عمرو قال يهبط الله حين يهبط وبينه وبين خلقه سبعون حجابا منها النور والظلمة والماء فيصوت الماء صوتا تنخلع له القلوب . وهذا موقوف علي عبد الله بن عمرو من كلامه ، ولعله من الزاملتين والله اعلم .
این کلام از خود عبد الله بن عمرو است و شاید این روایت را از آن دو خورجین نقل کرده باشد .
چون این روایت با دین اسلام سازگاری ندارد .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 6 ، ص 107
در جلد 7 از تفسیر قرآن العظیم ،صفحه 423 باز هم این روایت را نقل میکند :
عن عبد الله بن عمرو رضي الله عنه قال قال رسول الله e الريح مسخرة من الثانية يعني من الأرض الثانية فلما أراد الله تعالى أن يهلك عادا أمر خازن الريح أن يرسل عليهم ريحا تهلك عادا قال أي رب أرسل عليهم الريح قدر منخر الثور قال له الجبار تبارك وتعالى لا إذا تكفأ الأرض ومن عليها ولكن أرسل عليهم بقدر خاتم فهي التي قال الله عز وجل في كتابه ) ما تذر من شيء أتت عليه إلا جعلته كالرميم ( هذا الحديث رفعه منكر والأقرب أن يكون موقوفا على عبد الله بن عمرو رضي الله عنه من زاملتيه اللتين أصابهما يوم اليرموك والله أعلم ,
از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند ، روایتی که به هیچ وجه با معارف اسلامی سازگاری ندارد .
می گوید : نسبت دادن این روایت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) منکر و دروغ است . نظر بهتر این است که این سخن خود عبد الله بن عمرو است که از همان دو خورجینی که در روز جنگ یرموک پیدا کرده بود ، نقل می کند .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 7 ، ص 423
بنده یک نمونه هم از البدایه و النهایه ابن کثیر هم نشان می دهم که نگویند فقط در یک کتاب این مطالب را گفته . البدایه و النهایه یکی از معتبر تاریخی است که آقایان قبول دارند . چاپ دار ابن کثیر ، جلد دوم ، صفحه 312 ، در بحث ذی القرنین می گوید :
حدثني مولى لعبدالله بن عمرو عن عبدالله قال نظر رسول الله e إلى الشمس حين غابت فقال في نار الله الحامية لولا ما يزعها من أمر الله لأحرقت ما على الأرض فيه غرابة وفيه رجل مبهم لم يسم ورفعه فيه نظر وقد يكون موقوفا من كلام عبدالله بن عمرو فإنه أصاب يوم اليرموك زاملتين من كتب المتقدمين فكان يحدث منها .
این روایت برای من عجیب و غریب است و نمی توان آن را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت دهیم . این روایت می تواند از کلام خود عبد الله بن عمرو باشد که از همان دو خورجینی که در روز جنگ یرموک از کتاب های قدمای اهل کتاب پیدا کرده بود ، نقل می کند .
ابن کثیر ،البدایه و النهایه ،چاپ دار ابن کثیر ، ج دوم ، ص 312
از آن ها که نقل می کرد ، می گفت که من این روایت را از فلان کتاب یهود یا انجیل خواندم . پس چرا این روایات را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهد ؟ این شخصی که خودش صحابی است و به قول شما کلهم عدول و کلهم من اهل الجنه می باشند ، چرا روایتی را که از کتاب های اهل کتاب خوانده را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهد .
عبد الله بن عمرو در بحث روایات توحید ، ید طولایی دارد که ان شاء الله در بحث های توحید خواهیم رسید که روایاتی که در مورد دست و پا و چشم و کمر و شلوار خدا است ، چه اندازه از عبد الله بن عمرو و چه اندازه از عبد الله بن عمر و چه اندازه از عبد الله بن عباس و چه اندازه از آن روایات از خود کعب الاحبار و بقیه است که همه این ها با یک ظرافت و طرفندهای خاص بیان کردند . گاهی می شد که روایتی را به یک صحابی نسبت می دادند که از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شنیده . در صورتی که اصلا آن شخص از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نشنیده بود ؛ بلکه از کعب الاحبار شنیده بود .
خیلی عجیب است که شخصیتی مثل عبد الله بن عمر و عبد الله بن عباس ، روایت پیامبر (صلی الله علیه واله) را از کعب الاحبار بشنوند . شما که با پیامبر (صلی الله علیه واله) سال ها زندگی کردید ، به جای این که روایت را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بشنوند ، نزد کعب الاحباری می رفتند که اصلا پیامبر (صلی الله علیه وآله) را ندیده و سال ها بعد از آن حضرت به مدینه آمد ، نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در مورد فلان مسأله از کعب الاحبار می پرسیدند !!!
این برخلاف روایتی است که از صحیح بخاری خواندیم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به همین عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر صراحتا می گفت که از این ها روایت نقل نکنید . البته بحث عبد الله بن عباس کاملا متفاوت است و مفصل توضیح خواهیم داد که علمای اهل سنت هم گفته اند که این اسرائیلیاتی که از زبان عبد الله بن عباس نقل شده ،همه جعلی هستند و به او نسبت داده شده . چون ایشان از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از نزدیکان آن حضرت بود و مردم به او اعتماد داشتند . از این جهت این روایات را به او نسبت می دادند . مردم هم باور می کردند . یهودی ها هم هر مطلبی را که می خواستند ، می گفتند ما از عبد الله بن عباس شنیدیم . در ظاهر مسلمان شده و گرگ هایی در پوست میش بودند ، روایاتی را هم که نقل می کردند ، نمی گفتند که ما این روایات را شنیدیم ، می گفتند از عبد الله بن عباس شنیدیم و عبد الله بن عباس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیده است . در حالی که همه آن ها از اسرائیلیات خود این ها بود که متأسفانه وارد اسلام شد و تا الان هم موجود است و عده ای به شدت از این ها دفاع می کنند . مثل همین بحث خدای بی ریش که همه چیز دارد به جز لحیه و عورت که ابن تیمیه آن ها را نقل کرده و به شدت از آن دفاع می کند .
مجری :
کلیپ بعدی از آقای عدنان ابراهیم ، محقق و مبلغ اهل سنت شافعی مذهب است که در خصوص دو شخصیت ابوهریره و کعب الاحبار اشاره مختصری دارد و این که چگونه از طریق این دو نفر بسیاری از اسرائیلیات وارد تراث روایی مسلمانان شد .
کلیپ (4) :
عدنان ابراهیم ، محقق و مبلغ مشهور اهل سنت :
واما این خبر که حواء از پهلوی آدم خلق شده است ، مسأله ای است که در تورات و در ابتدای سفر تکوین وارد شده است . پس این مسأله ریشه ی بنی اسرائیلی دارد ، ریشه ی این مسأله در کتب آن ها ست . پس آیا ممکن است که گفته شود این داستان از طریق اسرائیلیات به کتب مسلمانان وارد شده است؟ به خصوص این که ابوهریره از کسانی است که بسیار زیاد از بنی اسرائیل روایت نقل کرده است . ابوهریره مشتاق و علاقمند احادیث بنی اسرائیل و اسرائیلیات آن ها بود و در این زمینه متخصص و آشنای به امور بود . تا جایی که ذهبی در تذکره الحفاظ آورده است که کعب الاحبار که یکی یهودی یمنی بود و در زمان خلافت عمر به مدینه آمده بود و اسلامش را آن جا اعلام کرده بود و از علما و احبار بزرگ و مشهور یهود بود . ابوهریره پیش او می نشست و بسیار مشتاقانه پیش او حاضر می شد و بسیار از او روایت و حدیث می شنید تا جایی که یک مرتبه کعب الاحبار گفت : من هیچ کس را مانند ابوهریره ندیده ام که تورات را نخوانده باشد و به آن چه که در تورات است اعلم باشد . ابوهریره تقریبا تورات را حفظ بود .
مجری :
خیلی جالب است فردی که از نظر مخالفان شیعه صحابی است و در برهه ای از زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را درک کرده بود ، کارش به جایی رسید که از یک تابعی که اصلا پیامبر (صلی الله علیه وآله) را ندیده بود و بسیاری از علمای اهل سنت در اسلام آوردن او تشکیک کرده اند ، مرویات اهل کتاب را از او می شنید و به عنوان حدیث نقل می کرد و این طور بسیاری از اخبار جعلی و مخالف قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد کتب روایی شد و به عنوان عقیده پذیرفته شد . واقعا جای تأسف دارد که ما آن اخبار را قبول کرده و سرسختانه هم از آن ها دفاع کنیم .
ما باید به قرآن و سنت صحیح عرضه کنیم تا بتوانیم عقیده صحیح را پیدا کنیم . نه این که از روی تعصب ، اخبار ابوهریره یا هر کس دیگر را بر قرآن عرضه کنیم . همان طور که اهل بیت (علیهم السلام ) به ما دستور داده اند و بهترین روش همین است . اما متأسفانه از اهل کتاب می شنیدند ، به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت می دادند و به عنوان یک عقیده اسلامی در کتاب ها نقل شد که تا امروز هم آثار آن باقی است .
استاد یزدانی :
غیر از ابن تیمیه و ابن حجر و ابن تیمیه ، کسانی مثل البانی که بخاری دوران این ها است و به قول آقای بن باز ، دیگر مثل اقای البانی کسی زیر این آسمان نیامده . ایشان هم در جایی تصریح می کند این روایتی که نقل شده ،احتمالا از همان دو خورجین باشد .
کتاب صحیح سیره النبویه (اصل کتاب برای ابن کثیر است که البانی صحیح آن را جدا گانه نوشته ) ، چاپ مکتبه الاسلامیه عمان و مکتبه السوادی در جده ، صفحه 78 روایتی از عبدالله بن سلام نقل می کند و در ادامه آن توضیح می دهد :
عن ابن سلام : أنه كان يقول :
إنا لنجد صفة رسول الله صلى الله عليه وسلم : إنا أرسلناك شاهدا ومبشرا ونذيرا وحرزا للأميين أنت عبدي ورسولي سميته المتوكل ليس بفظ ولا غليظ ولا صخاب في الأسواق ولا يجزي السيئة بمثلها ولكن يعفو ويتجاوز ولن يقبضه حتى يقيم به الملة العوجاء بأن يشهدوا أن لا إله إلا الله يفتح به أعينا عميا وآذانا صما وقلوبا غلفا وقال عطاء بن يسار : وأخبرني الليثي : أنه سمع كعب الأحبار يقول مثلما قال ابن سلام قلت : وهذا عن عبد الله بن سلام أشبه ولكن الرواية عن عبد الله بن عمرو أكثر مع أنه كان قد وجد يوم ( اليرموك ) زاملتين من كتب أهل الكتاب وكان يحدث عنهما كثيرا .
این روایتی که نقل شده به کلام عبد الله بن سلام شبیه تر است . اما این روایت از عبد الله بن عمرو هم زیاد نقل شده . عبد الله بن عمرو بن العاص در جنگ یرموک دو خورجین از کتب اهل کتاب پیدا کرد و از آن ها روایات زیادی را نقل کرده .
ناصر الدین البانی ، صحیح سیره النبویه ، چاپ مکتبه الاسلامیه عمان و مکتبه السوادی در جده ، ص 78
با این که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در صحیح بخاری نقل شده بود که به صراحت از اخذ علم از اهل کتاب نهی کرده بودند ؛ اما عبد الله بن عمرو بن العاص به پیامبر (صلی الله علیه وآله) چه کار دارد ؟ اصلا این قوم بنی امیه و عمرو بن العاص به حضرت مؤمن بودند ؟ واقعا جای تردید وجود دارد ، این هایی که همیشه با پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) می جنگیدند و به یک باره در فتح مکه تسلیم شدند و مسلمان نشدند و این جنایات را در حق مسلمانان انجام دادند .
این هم اعتراف ناصر الدین البانی که گفته بود عبد الله بن عمرو بن العاص از دو خورجین خود روایت نقل می کرد .
آقای سیوطی هم در کتاب الاتقان فی علوم القرآن ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، صفحه 787 روایت را نقل می کند و در مورد آن بحث میکند و می گوید :
وورد عن عبد الله بن عمرو بن العاص اشياء تتعلق بالقصص واخبار الفتن والآخرة وما اشبهها ، بأن يكون مما تحمله عن اهل الكتاب …
روایاتی که از عبد الله بن عمرو بن العاص نقل شده بیشتر در مورد قصص و اخبار فتن و اخبار آخرت و مسائلی مثل این است . این روایات را از کتب اهل کتاب شنیده بود و نقل میکرد .
سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، ص 787
ملا علی قاری هم در کتاب شرح نخبۀ الفکر فی مصطلحات اهل الاثر ، صفحه 548 مرفوع را تقسیم بندی می کند :
ومثال المرفوع من التقرير تصريحاً ، أن يقول الصحابي : فَعَلْتُ ) أي أنا ، وفي معناه : فَعَلَ فلان ، ( بحضرة النبي صلى الله تعالى عليه وسلم كذا ) ومنه قول الصحابي : ‘ أُكَلِ الضَّبُّ على مائدة رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم ‘ ( أو يقول هو أو غيره ) كان الأولى [ أن يقول ] بدون هو ، ( فعل فلان بحضرة النبي عليه الصلاة والسلام كذا ، ولا يَذكر ) أي الصحابي أو غيره ( إنكارَه ) ….
ومثال المرفوع من القول حكماً لا تصريحاً : ) تصريحٌ بما عُلِمَ ضمناً في قوله : حكماً ، فهو تأكيد لا تقييد ، ( ما يقول الصحابي ) قيل ‘ ما ‘ مصدرية ، والأظهر أن ‘ ما ‘ موصولة أو موصوفة ، أي الحديث الذي يقوله الصحابي ، أو حديث يقول فيه الصحابي ( الذي لم يأخذ عن الإسرائيليات ) …
مرفوعی که تقریر صحابی است که تصریح کرده …
نوع دوم ، مرفوعی که تقریر صحابی است اما تصریح نکرده و از اسرائیلیات نگرفته و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت دادند.
در پاورقی توضیح میدهد :
اي الحديث الذي يقوله الصحابي ، او حديث يقول فيه الصحابي الذي لم يأخذ عن الاسرائيليات اي من كتب بني اسرائيل او من من افواههم ، و هو احتراز عن الصحابي الذي عرف بالنظر في الاسرائيليات ، كعبد الله بن سلام ، وكعبد الله بن عمرو بن العاص ، فانه كان حصل له في وقعة اليرموك كتب كثيرة من كتب اهل الكتاب وكان يخبر بما فيها من الامور المغيبة …
این ها می خواهند آن روایات اصحاب را از قاعده مرفوع خارج کنند . آن اصحابی که همیشه کارشان این بود که کتاب های بنی اسرائیل را می خواندند . مثل عبد الله بن سلام و عبد الله بن عمرو بن العاص که تعداد زیادی از کتب اهل کتاب را در جنگ یرموک به دست آورد که همیشه از اخبار غیبی خبر می داد که هنوز اتفاق نیافتاده بود .
ملا علی قاری ،شرح نخبۀ الفکر فی مصطلحات اهل الاثر ، ص 548
کعب الاحبار داستان هایی نقل می کند که مثلا سه روز بعد اتفاق می افتاد . مثلا برای خلیفه دوم پیش بینی کرد که سه روز بعد می میرد . فردای آن روز آمد و گفت تو دو روز بعد می میری . خلیفه دوم قبول نمی کرد و به او می خندید . باز فردای آن روز آمد که حتما فردا می میری . من این مطلب را در کتاب تورات خواندم . خلیفه قبول نمی کرد تا این که خلیفه در همان روز کشته شد و خیلی ها مثل ابوذرعه مشکوک می شود که شاید کعب الاحبار از جانب یهود مأمور بوده و خلیفه را کشته و این را هم نقل کرده که نشان دهد چه انسان خوبی است و همه چیز را پیش بینی کرده . ان شاء الله در آن بحث مفصل توضیح خواهیم داد .
بنابراین یکی از کسانی که در تاریخ اسلام تأثیر گذار بود و روایات فراوانی نقل کرده ، عبد الله بن عمرو بن العاص از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) است که به تصریح علمای سلفی مثل ابن کثیر و ابن تیمیه و البانی ، ایشان روایتی را از کتاب های بنی اسرائیل می خواند و برای مردم نقل و تصریح می کرد که این روایات را از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم . در حالی که روایت را از کتاب های اهل کتاب شنیده بود . ان شاء الله در بحث مصادیق صفات خبری رسیدیم ، روایات عبد الله بن عمرو بن العاص را هم نشان خواهم داد .
مجری :
به رسم هر هفته در برنامه یهوابیت ، کلیپی که از آقای عبد الرحمن سربازی هست را ببینیم .
کلیپ (5 ) :
عبد الرحمن سربازی :
آن کس که به مولانا محمد عمر ( سربازی ) رحمه الله زبان درازی کرد ، ادب دارد ؟! ادب دارد ؟!
شما در تاریخ بلوچستان … من وقتی می خواهم صحبت کنم ، در آن اغراق و رودر بایستی نیست ! آن چنان که مولانا محمد عمر سربازی ، پرچم توحید را بلند کرده . نه قبل از آن کسی بلند کرده ! آن چنان که علم من مطابقت می کند و نه بعد از آن کسی بلند کرده است !
به غیر مقلد بگو ، به غیر مقلد بگو : بمیر ! بمیر ! تا برهی ! بمیر تا برهی ! که این رنجی است که از مشقت وی تاب مرگ نتوان رست . یا برو اگر پدر داری ، اگر نطفه حلال داری ! برو نظیر زحمات مولانا محمد عمر سربازی را در تمام بلوچستان شرقی و غربی پیدا کن !
غیر مقلد یعنی بدعتی ! غیر مقلد یعنی مبتدع ! فاسق ! پشت سر آن ها نماز خواندن فسق است ! پشت آن ها نماز قابل اعاده است ! کسی که از تعالیم قرآنی و حدیث نمی دانند !
دوستان چند وقت پیش قصه ی جالبی را تعریف کردند . در منطقه لاشار زمین ، چهار پنج ماه قبل ، جماعت تبلیغی رفته بودند . انسان فرومایه ! انسان نااهل ! انسان نا لایق ! غیر از این چیزی ندارد ! او برای خودش چهار پنج مقتدی فرستاده و گفته : شما که چیزی نمی دانید . هر ملایی که بلند شد و یک جمله عربی خواند ، او حدیث می خواند . شما بلند شوید و اعتراض کنید و بگویید : هذا حدیث ضعیف .
این حدیث ضعیف است ، همین جواب برا آنها بس است . چون خدا خواهد کسی رسوا کند . میلش اندر طعنه پاکان برد . جماعت تبلیغی ، همین چند ماه قبل رفته بود محترم آباد .کتیج ، همین دور و بر های لاشار زمین ، دور و بر فتوح .
جماعتی بیچاره ، مغرب بلند شد تا صحبت کند . غیر مقلد آن جا نشسته بود همین را یاد گرفته بود که جماعتی هر چند خواند ، حدیث است . شما بلند شو و بگو : این حدیث ضعیف است . روسیاهی و بدبختی و بیچارگی غیر مقلد این بود که این مبلغ که تبلیغ می کرد . حدیث نمی خواند ، بلکه آیه قرآن می خواند . به او گفته بودند ، هر چه عربی می خواند ، حتما حدیث است و بگوید این حدیث ضعیف است . تبلیغ جماعتی وقتی شروع کرد . آیات قرآن را خواند ، غیر مقلد بلند شد و گفت : این حدیث ضعیف است . این چنین است که اگر خداوند بخواهد کسی رسوا کند ، میلش اندر طعنه پاکان برد !
در یک راهپیمایی سیاسی در ایران ، امام جمعه شعار خوبی تنظیم کرده بود : قل موتوا بغیظکم ؛ قل موتوا بغیظکم .
مولانا محمد عمر سربازی 25 جلد تفسیر کلام الله نوشته : قل موتوا بغیظکم ! چیزی که غیر مقلد را اصلا نصیب نمی شود . مولانا محمد عمر نزدیک به 100 عنوان کتاب ، تک جلدی تا چند جلدی نوشته است : قل موتوا بغیظکم !!
تماس بینندگان :
بیننده : علی از مشهد مقدس ـ شیعه
شب گذشته آقای عبد القدوس دهقان برنامه ای داشتند . ایشان می گفتند ما به آیت الله مکارم نامه نوشتیم ؛ اما جوابی ندادند . بنده تماس گرفتم و گفتم : آیت الله قزوینی ده سال است که به آل الشیخ نامه نوشتند ؛ اما ایشان پاسخ ندادند . گفتند : آل الشیخ به ما ارتباطی ندارد .
ایشان در مورد تفاوت های اهل بیت (علیهم السلام) با ابن تیمیه و پیروانش صحبت کردند . بنده از ایشان پرسیدم این که ابن تیمیه گفته خداوند یک جوان موفرفری است ، اهل بیت (علیهم السلام) این مطلب را قبول داشتند ؟ گفت : این مطلب در کتاب های ما نیامده . بنده از کتاب ابن تیمیه خواندم . گفت : در کتاب های محمد بن عبدالوهاب این مطلب نیامده .
بنده می خواستم بپرسم که آیا محمد بن عبد الوهاب به این خدای موفرفری معتقد بود یا خیر ؟
استاد یزدانی :
بحث آقای عبد القدوس دهقان ، ما هم در برنامه یهوابیت و هم در برنامه راه و بی راه و هم در برنامه چالش ، بارها ایشان را برای بحث و مناظره و حتی نامه نگاری دعوت کردیم . نامه ای که ایشان به آیت الله مکارم شیرازی و بعضی دیگر از مراجع نوشتند ، ما در همین برنامه جواب دادیم . بعد به خود بنده و دیگر اساتید شبکه و آیت الله قزوینی نامه نوشتند . در برنامه خودشان هم این نامه نگاری را مطرح کردند و گفتند ما از آقای یزدانی و اساتید شبکه ولایت پرسیدیم که محمد بن عبد الوهاب و اهل بیت (علیهم السلام) چه فرق هایی داشتند ؟ سه فرق را بیان کنید .
ما از همان روز اول ، از همان بحث هایی که شروع کرده بودند ، شروع کردیم . از بحث شد الرحال ، قسم به غیر خدا را بیان کردیم و جواب دادیم . اتفاقا خیلی خوشحال شدیم که بعد از این همه سال یک وهابی پیدا شده که مرد است و می خواهد مناظره کند . ما هم گفتیم یا شبکه به شبکه و مستقیم مناظره می کنیم یا این که اگر مستقیم مناظره نمی کنید ، همان شنبه ای که شما ساعت 7 برنامه دارید ، ما همان روز کلیپ های شما را در برنامه خودمان که ساعت 10 است پخش می کنیم و پاسخ می دهیم . اما وقتی دیدند جدی هستیم ، پا پس کشیدند و فرار کردند .
فقط در هر برنامه می گویند ما نامه نوشتیم و آن ها پاسخ ندادند . در صورتی که وقتی شما نامه نوشتید ،ما در همان هفته جواب نامه شما را به صورت کتبی دادیم و به همان کانالی تلگرامی که در برنامه خود زیر نویس می کنید ، فرستادیم . حتی نامه ما را هم خواندید ؛ اما این قدر غیرت ندارید که به مناظره بپردازید . ما همیشه آماده مناظره با آقای عبد القدوس دهقان هستیم ، در هر کدام از مباحثی که فکر می کنند اهل بیت (علیهم السلام ) و محمد بن عبد الوهاب هم نظر هستند ، بحث کنند . ما هم حاضر هستیم که بحث کرده و ثابت کنیم نه تنها محمد بن عبد الوهاب با اهل بیت (علیهم السلام) ؛ بلکه با هیچ مسلمانی ، نه در بحث توسل ، نه استغاثه و نه توحید هم نظر نیستند . خدایی که محمد بن عبد الوهاب و پیروانش قبول دارند ، با خدایی که اهل بیت (علیهم السلام) قبول دارند ، کاملا متفاوت است . شرکی که محمد بن عبد الوهاب و پیروانش دارند ، خیلی بدتر از شرک مشرکین صدر اسلام است . آن ها یک بت را می پرستیدند ؛ اما خدایی که محمد بن عبد الوهاب می پرستد ، کاملا متفاوت است .
در مورد شاب الامرد ، استاد ابوالقاسمی به صورت مفصل در شبکه الولایه انجام دادند . ما هم در آینده در این خصوص توضیحات مفصلی را بیان خواهیم کرد .
مجری :
جناب آقای موسوی پرسیدند : اگر یک سری روات اسرائیلیات را با فراغ بال کامل نقل می کردند و خیلی ها هم می شنیدند و قبول می کردند ، چرا حاکمان آن زمان مانع این افراد نمی شدند ؟ آیا اقدامی کردند که مانع این ها شوند ؟ اگر مانع این افراد نشدند ، علت خاصی داشت ؟
استاد یزدانی :
نه تنها مانع این کار نمی شدند ، بلکه آن ها را تشویق می کردند . ما نمیتوانیم بحث خلیفه دوم را مطرح کنیم که چقدر به کعب الاحبار بها می دادند و بین مردم بزرگ کردند . در بحث معاویه ، کعب الاحبار را از مدینه به شام نزد خودش کشاند و آن جا بین مردم از کعب الاحبار تبلیغ می کرد و می گفت : ایشان عالم بزرگ اهل یهود و انسان راستگویی است که ما در حق او کوتاهی کردیم و باید از او روایات بیشتری بشنویم .
خود معاویه روایات رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به جای این که از خود آن حضرت نقل کند ، از زبان کعب الاحبار از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کرد و این یک درد برای ما است که حاکم جامعه اسلامی به دلیل این که کعب الاحبار روایاتی در مورد شامات می دانست ، او را بزرگ می کرد . ان شاء الله به صورت مفصل در آینده بیان خواهم کرد .
بنابراین حاکمان صدر اسلام ، نه تنها با یهودیان اسرائیلی مبارزه نمی کردند ، تشویق هم می کردند. جالب است که محمود ابوریه در کتاب خود از یک سلفی نقل می کند که اولین صهیونیست تاریخ عبد الله صبا است ؛ اما ایشان تصریح می کند که نه ، اولین صهیونیست تاریخ ، کعب الاحبار است که به داخل اسلام نفوذ کرد و تمام عقایدی را که در مورد خدا و قیامت و حضرت موسی داشت را وارد اسلام کرده و الان همه آن را قبول کردند . مثل روایت مشهوری که پیامبر (صلی الله علیه وآله) به معراج رفت . خدا گفت : پنجاه رکعت نماز بر شما واجب است که هر بخوانید . اما حضرت متوجه نشد که سخت است ، در میان راه حضرت موسی را دید . از ایشان پرسید که از کجا می آیید ؟ گفت : از نزد خداوند می آیم . پرسید خداوند چه گفت ؟ حضرت گفت : خدا گفت روزی پنجاه رکعت نماز بخوانید . حضرت موسی فهمید پنجاه رکعت خیلی زیاد است . برو به خدا بگو این خیلی سخت است . تا ده بار نوشتند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیش خدا رفت و در آخر به وساطت حضرت موسی باعث شد خدا کم کند .
در این روایت می خواهد برای حضرت موسی آبرو بخرد . در صورتی که ما حضرت موسی را پیامبر اولو العزم می دانیم و اصلا نیازی به این حرف ها نیست . این روایت ثابت می کند که خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله ) متوجه نشده بود که سخت است ؛ اما حضرت موسی فهمید و این منتی از پیامبر یهودی ها بر مسلمانان است که پنجاه رکعت نماز را به پنج نوبت نماز کاهش داد .
مجری :
آقا محسن از بوشهر پرسیدند : چرا ما شیعیان تأویل می کنیم و آیا ائمه (علیهم السلام ) در این زمینه دستوری دادند ؟
استاد یزدانی :
این که چرا تأویل می کنیم ، بحثی است که در طول تاریخ همیشه انجام شده . ما یک سری آیات در قرآن کریم داریم که ظاهر این آیات با ذات اقدس الهی سازگار نیست . مثل این که خدا دست دارد یا کمر دارد یا چشم دارد یا پا دارد . این روایات و آیاتی که در خصوص صفات خبری خداوند نقل شده را بپذیریم ، مجبور هستیم که بپذیریم خدا جسم است . مثلا خدایی که تخت دارد و روی آن نشسته ، الرحمن استوی علی العرش ، اگر نشستن روی عرش را به معنای ظاهری بگیریم ، یعنی اولا این تخت با خداوند باید قدیم باشد . دوما ، باید خدا جسم باشد تا در جای مشخصی نشسته باشد .
خدایی که جسم است و نیاز به مکان دارد ، قابل قبول نیست . در این جا مجبور هستیم یا عرش را به تأویل ببریم یا به معنای مجاز آن بگیریم . شیعه به معنای مجازی می گیرد . همان طور که تخت را برای نشستن وضع کرده ، همان طور هم تخت را به معنای قدرت گرفته . این که می گویند فلانی بر تخت نشسته ، یعنی به قدرت رسیده . خداوند بر عرش نشسته به این معنای است که بر همه عالم احاطه دارد . ما چاره ای جز تأویل و مجاز این آیات نداریم . اگر ما بخواهیم به معنای ظاهری آن بگیریم ، سر از کفر در می آورد .
اما وهابیت و سلفی ها ، بر خلاف اشاعره و ماتریدیه و معتزله و بر خلاف همه مسلمانان این آیات را بر معنای ظاهری آن می گیرند که صریح و روشن کفر است . بنده روایتی از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مبارزه با کعب الاحبار دیدیم که در کتاب تنبیه الخواطر ، جلد 2 ، صفحه 324 ، از ابن عباس نقل شده :
روي عن ابن عباس رضي الله عنه أنه حضر في مجلس عمر بن الخطاب يوما وعنده كعب الأحبار إذ قال عمر يا كعب أحافظ أنت للتوراة فقال كعب إني لأحفظ منها كثيرا فقال رجل من جنبه في المجلس يا أمير المؤمنين سله أين كان الله جل جلاله قبل أن يخلق عرشه ومم خلق الماء الذي جعل عرشه عليه فقال عمر يا كعب هل عندك من هذا علم فقال كعب نعم يا أمير المؤمنين نجد في الأصل الحكيم إن الله تبارك وتعالى كان قديما قبل خلق العرش وكان على صخرة بيت المقدس في الهواء فلما أراد أن يخلق عرشه تفل تفلة كانت منها البحار الغامرة واللجج الدائرة فهناك خلق عرشه من بعض الصخرة التي كانت تحته وآخر ما بقي منها لمسجد قدسه قال ابن عباس رضي الله عنه وكان علي بن أبي طالب عليه السّلام حاضرا فعظم على ربه وقام على قدميه ونفض ثيابه فأقسم عمر عليه لما عاد إلى مجلسه ففعله ( 1 ) قال عمر غص عليها يا غواص ( 2 ) ما يقول أبو الحسن فما علمتك إلا مفرجا للغم فالتفت علي عليه السّلام إلى كعب فقال غلط أصحابك وحرفوا كتب الله وفتحوا الفرية عليه يا كعب ويحك إن الصخرة التي زعمت لا تحوى جلاله ولا تسع عظمته والهواء الذي ذكرت لا يحوز أقطاره ( 3 ) ولو كانت الصخرة والهواء قديمين معه لكانت لهما قدمته وعز الله وجل أن يقال له مكان يومئ إليه والله ليس كما يقول الملحدون ولا كما يظن الجاهلون ولكن كان ولا مكان بحيث لا تبلغه الأذهان وقولي كان محدث كونه وهو مما علم من البيان …
در مجلس عمر بن خطاب کعب الاحبار بود . عمر بن خطاب از او پرسید آیا همه تورات را حفظ هستی ؟ گفت : من مقدار زیادی از تورات را حفظ هستم . باز پرسید خدا قبل از این که عرش را خلق کند ، کجا نشسته بود ؟ گفت : من می دانم که خدا کجا نشسته بود . خدا روی صخره بیت المقدس بود . صخره بیت المقدس روی هوا بود . بعد عرش را خلق کرد …
تا این که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در آن مجلس بود ، عصبانی شد و قصد خروج را داشت که خلیفه دوم اجازه نداد و قسم داد که در مجلس بمان . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جواب کعب الاحبار را داد و گفت این حرف هایی که می زنی ، همه دروغ است . این صخره ای که می گویی در هوا بوده ، باید مثل خداوند قدیم باشد …
حضرت مطالب دیگر هم گفت که در این روایت به صورت مفصل بیان شده .
ابن ابی فراس مالکی ، تنبیه الخواطر ، ص 234
ما از این دست روایات فراوان داریم که ائمه (علیهم السلام ) همه این روایات را تأویل می برند . ما در همه بحث های مربوط به توحید و صفات خبری خداوند ، نظر اهل بیت (علیهم السلام) را هم بیان خواهیم کرد که همه این ها را تأویل بردند . اگر تأویل نبریم ، به کفر منجر می شود .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و هم چنین شما بینندگان محترم که تا این ساعت از برنامه ما را همراهی کردید ، تشکر می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .