بر اساس باورهاي اهل حديث، ابن تيميه و پيروان آنها، خداوند هر شب از عرش به آسمان دنيا نازل ميشود. ابن تيميه مدعي است كه اين نزول، همانند پايين آمدن او از پلههاي منبر است. محمد بن إسحاق السراج فتوا داده است كه هر كس نزول را انكار كند، كافر است و بايد كشته شود. ابن عثيمين روايات نزول را متواتر ميداند و …
برنامه:يهوابيت (29)
تاريخ :24 / 07 /96
مجري :
اللهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بينندگان عزيز شبكه جهاني ولايت دارم . شهادت امام سجاد (عليه السلام) را تسليت عرض مي كنيم . ان شاء الله عزاداري هاي شما مورد قبول درگاه حق قرار گرفته باشد . اميدوارم ايام باقيمانده از محرم و صفر را هم حضور مستمر در عزاداري ها و مساجد و تكايا و حسينيه ها داشته باشيد و ان شاء الله از مواهب اين عزاداري ها به نحو احسن استفاده كنيم .
گفتيم كه قرار است يك موضوع جديد را با توجه به عنوان برنامه كه يهوابيت ، برگرفته از كلمات يهوه ، وهابيت و يهود است ، در مباحث توحيد سلفيت و وهابيت و اهل حديث داشته باشيم . البته اين موضوع را زياد شنيده ايم ؛ اما مي خواهيم در اين برنامه به صورت مفصل تري بپردازيم . اين كه به چه رواياتي استناد مي شود و چه اقوالي از علماي سلفي و وهابي در اين زمينه موجود است . كليپ هايي هم پخش خواهد شد كه عقايد امروز اينها همان چيزي است كه در كتاب ها وارد شده و نتايجي هم كه مترتب بر چنين عقيده اي مي شود ، مورد بحث قرار خواهد گرفت . قطعا با موضوع نزول و حديث آن كه از معروف ترين احاديثي است كه در شبكه ها و سايت ها زياد مطرح مي شود ، اين است كه خداي اهل حديث در يك سوم پاياني شب به آسمان دنيا مي آيد و اگر كسي در آن زمان طلب مغفرت كند ، خداوند پاسخ او را مي دهد و او را مورد غفران قرار مي دهد . طبيعتا در اين جا تأويل راه ندارد و آن را باطل ميدانند .
اين كليت بحث ما است ؛ اما اين كه اين نزول به چه شكل بر تشبيه و تجسيم دلالت مي كند و اين كه خود وهابي ها و سلفي ها اين روايت را به چه شكل قبول كردند و آيا اين چيزي كه مي گوييم فقط از خودمان است يا خود سلفي ها و وهابي ها قبل از ما اين روايت را آورده و به همين شكلي كه مطرح ميشود ، قبول كردند و واقعا هم دلالت بر تجسيم و تشبيه دارد ؟
توضيحات مفصل تر را از استاد يزداني خواهيم شنيد .
استاد يزداني :
همان طور كه شما توضيح داديد ، يكي از مباحث مهم در مباحث خداي سلفيت و اهل حديث ، بحث نزول است كه خدا از عرش خودش نازل مي شود . چون اين ها جايگاه خدا را در آسمان مي دانند و هر كس خلاف اين را بگويد ، او را كافر مي دانند كه ما قبلا بحث آن را كرده ايم . مي گويند : خدا وقت هر شب بعد در يك سوم نهايي شب به آسمان دنيا مي آيد و فرياد مي زند چه كسي لازم است كه من گناهانش را ببخشم و … كه بنده روايت آن را خواهم خواند .
اين بحث ، بحث بسيار مهمي است كه متأسفانه از طرف همه اهل حديث بلااستثناء نقل كردند كه ابن تيميه گاهي رد كرده و گاهي هم آن را به طور كامل قبول كرده . افرادي هم مثل ابن عثيمن و الباني و … اين روايت را قبول كردند .
البته روايت در منابع شيعه هم هست كه بنده وقتي به بحث روايت شيعه رسيد ، نشان خواهم داد كه انسان با خواندن آن ها چقدر لذت مي برد و به انسان آرامش مي دهد كه مقصود از نزول چيست ؟
اين ها مي گويند : وقتي ثلثي از شب مي گذرد خدا به آسمان دنيا مي آيد و فرياد مي زند چه كسي استغفار ميكند كه او را ببخشم .
حال بايد بگويند كه ثلث شب چه زماني است ؟ با توجه به اين كه زمين در حال گردش است و اگر ما بخواهيم هر لحظه از ساعت ، از دقيقه از زمان را كه محاسبه كنيم ، حتما يك جايي از زمين ، ثلث شب است . مثلا اگر اين جا شب است ، يك جاي زمين ثلث شب است . هر لحظه اي را كه شما تصور كنيد ،ثلث شب است . پس در اين صورت بايد خداوند هميشه روي آسمان دنيا باشد . يا در حال رفت و آمد باشد كه با سرعت نور رفت و آمد كند . يا اين كه هميشه در آسمان دنيا باشد و به عرش نرود . همين سؤال را از وهابي ها پرسيدند كه جواب آن ها را نشان خواهيم داد .
ابن تيميه:
ابن تيميه در كتاب منهاج السنه ، با تحقيق دكتر رشاد سالم ، جلد 2 ، صفحه 631 از علامه حلي (ره) نقل ميكند :
قال الإمامي: ” وذهب بعضهم إلى أن الله ينزل كل ليلة جمعة بشكل أمرد راكبا على حمار ، حتى أن بعضهم ببغداد وضع على سطح داره معلفا يضع كل ليلة جمعة فيه شعيرا وتبنا ، لتجويز أن ينزل الله تعالى على حماره على ذلك السطح ، فيشتغل الحمار بالأكل ويشتغل الرب بالنداء : هل من تائب ؟ هل من مستغفر ؟ تعالى الله عن مثل هذه العقائد الردية في حقه تعالى .
بعضي از حنابله معتقد هستند كه خدا هر شب جمعه به صورت يك جوان امرد كه ريش ندارد ، نازل مي شود در حالي كه سوار الاغ است . حتي بعضي ها در بغداد روي پشت بام خود ، علف يا جو و چيز هاي ديگر مي اندازد كه وقتي خدا نازل مي شود روي پشت بام آن ها بيايد تا الاغ خدا از آن علف ها استفاده كند …
علامه حلي (ره) اين مطالب را نقل مي كند كه باعث عصبانيت ابن تيميه مي شود . اين كه خدا به شكل امرد است ، خود ابن تيميه اعتراف كرده . اين كه سوار بر الاغ ميآيد ، ابن عساكر از علماي حنبلي نقل كرده . اين مسائل در منابع خودشان وجود دارد وعلامه حلي (ره) تقريبا از نظر زماني به دوران اوج انحرافات حنابله در بحث توحيد مصادف است .
در صفحه بعد پاسخ مي دهد و مي گويد :
وأما هذه الحكاية فحدثني طائفة من ثقات أهل بغداد أنها كذب محض عليهم …
ومما يبين كذب ذلك عليهم أن هذا الحديث الذي ذكره لم يروه أحد لا بإسناد صحيح ولا ضعيف ، ولا روى أحد [ من أهل الحديث ] أن الله تعالى ينزل ليلة الجمعة ، [ ولا أنه ينزل ليلة الجمعة ] إلى الأرض (، ولا أنه ينزل في شكل امرد …
اين حكايت دروغ محض است و سند آن ضعيف است . از چيزهايي كه ثابت مي كند اين مطلب دروغ است ، روايت نزول در شب جمعه است كه نه با سند صحيح نقل شده و نه با سند ضعيف . هيچ كدام از علماي حديث نقل نكردند كه خدا شب جمعه به زمين نازل شود . كسي هم نقل نكرده كه خدا به شكل يك جوان بي ريش است .
در صورتي كه محقق در پاورقي مي گويد :
اورد السيوطي في «اللائي المصنوعة» 1/ 28 ـ 30 عدة احاديث عن رؤية الله في صورة شاب اولها (1/ 28 ـ29 ) عن ام الطفيل مرفوعا …
وثانيها (1/ 29) عن ابن عباس …
وحديثا ثالثا (1/30) عن عائشة …
حديثا رابعا (1/30) …
سيوطي در كتاب اللائي المصنوعه ، جلد 1، صفحه 29 تا 30 ، شش سند در اين زمينه نقل كرده .
ما قبلا گفتيم كه ابن تيميه روايت اين كه خدا شاب امرد است را تصحيح كرده .
ادامه مطلب اصلي كتاب :
بل لا يوجد في الآثار شيء من هذا الهذيان ، بل ولا في [ شي من ] لأحاديث الصحيحة أن النبي – صلى الله عليه وسلم – قال : إن الله ينزل إلى الأرض ، وكل حديث روي فيه هذا فإنه موضوع كذب ، مثل حديث الجمل الأورق ….
وأمثال ذلك ، فإن هذه كلها أحاديث مكذوبة باتفاق أهل المعرفة بالحديث ، والذين وضعوها منهم طائفة وضعوها على أهل الحديث …
اصلا چنين هزيان هايي در كتاب هاي حديثي و آثار ما ديده نمي شود . بلكه در احاديث صحيحه هم نيامده كه خدا به زمين نازل مي شود و هر حديثي در اين زمينه كذب و موضوع است . مثل حديث جمل اورق كه آن هم دروغ است …
امثال اين روايات همه دروغ است . هر كس اين روايت را جعل كرده ، به اهل حديث تهمت زده و اهل حديث هرگز طرفدار اين نيست كه خدا به زمين نازل مي شود .
ابن تيميه ،منهاج السنه ، با تحقيق دكتر رشاد سالم ، ج 2 ، ص 631
بحث اصلي نزول خدا به زمين است . حال ببنيم كه چنين روايتي وجود دارد يا خير ؟
بنده يك مستند از ابن تيميه نشان مي دهم تا دروغگو بودن او ثابت شود .
مجموع فتاوي ، تأليف ابن تيميه ، چاپ عربستان سعودي ، با تحقيق عبد الرحمن بن محمد قاسم ، جلد 6 ، صفحه 234 :
وَفِي الصِّحَاحِ حَدِيثُ النُّزُولِ ” { يَنْزِلُ رَبُّنَا كُلَّ لَيْلَةٍ حِينَ يَبْقَى ثُلْثُ اللَّيْلِ الْآخِرُ فَيَقُولُ : مَنْ يَدْعُونِي فَأَسْتَجِيبَ لَهُ ؟ مَنْ يَسْأَلُنِي فَأُعْطِيَهُ ؟ مَنْ يَسْتَغْفِرُنِي فَأَغْفِرَ لَهُ ؟ } ” فَهَذَا قَوْلٌ وَفِعْلٌ فِي وَقْتٍ مُعَيَّنٍ وَقَدْ اتَّفَقَ السَّلَفُ عَلَى أَنَّ ” النُّزُولَ .
در صحاح اهل سنت حديث نزول آمده كه خدا هرشب زماني كه ثلث شب مي گذرد ، نازل مي شود .
علامه حلي (ره) نقل كرده بود كه شب جمعه نازل مي شود . اگر شب جمعه نباشد ، هر شب نازل مي شود كه شب جمعه را هم شامل مي شود .
خدا وقتي نازل مي شود ،مي گويد : چه كسي دعايي دارد تا من استجاب كنم ؟ چه كسي درخواستي دارد تا من عطا كنم ؟ چه كسي طلب استغار مي كند تا او را ببخشم .
اين قول و فعل خداوند در زمان معيني انجام مي شود (در يك سوم پاياني شب ) . سلف اتفاق دارد كه خداوند اين كار را خداوند حتما انجام مي دهد . اين روايت را اوزاعي و حماد بن زيد و فضيل بن عياض و احمد بن حنبل و ديگران نقل كردند .
ابن تيميه ،مجموع فتاوي ، چاپ عربستان سعودي ، با تحقيق عبد الرحمن بن محمد قاسم ، ج 6 ، ص 234
اوزاعي از نظر ما از علماي بزرگ اهل حديث است كه صاحب مذهب بود . حماد بن زيد هم از علماي مشهور بوده . احمد بن حنبل هم كه امام حنابله و اهل حديث است .
ابن تيميه در كتاب منهاج السنه مي گفت : اين كه خداوند به زمين نازل مي شود ، نه با سند ضعيف و نه با سند صحيح نقل نشده است . تمام رواياتي كه در بحث نزول خدا در زمين است ، همه جعلي و موضوع و دروغ هستند . اما در اين جا مي گويد : همه روايات نزول در كتب صحاح سته ما آمده و تمام سلف بر آن اجماع دارند و در يك زمان مشخص خداوند اين كار را انجام مي دهد زماني كه ثلث آخر شب شده و زمان خواندن نماز شب است مي آيد و فرياد مي زند .
آقاي ابن تيميه ! شما آسمان كدام زمين را مي گوييد ؟ اگر به افق دمشق بگيريم كه خدا به زمين نزول كرد ، مردم اندلس و اروپا يا مناطق ديگر زمين چه گناهي دارند ؟ آيا خدا بايد به آن جا هم بيايد يا نيايد ؟ شما هر افقي را كه هر آن ، تصور كنيد ، ثلث شب آن زمان مشخصي است كه خداوند بايد به زمين بيايد و فرياد بزند . در اين صورت خداوند هرلحظه بايد از عرش خود به زمين بيايد و در اين صورت جلوس خداوند هم خراب مي شود . يا اين كه خداوند هميشه در زمين هست . بايد يكي از اين دو را قبول كند و اين ها نمي توانند از اين شبهه جواب دهند و اين مسأله را رد كنند .
مجري :
ديديم كه اين همان روايتي است كه به حديث نزول مشهور شده و خدايي كه در يك سوم پاياني شب به آسمان دنيا نزول مي كند و طلب اين را دارد كه بندگانش بيايند و طلب آمرزش كنند و او هم بندگان خود را بيامرزد و خواسته هاي بندگانش را برآورده كند .
سلفي ها و وهابي ها و اهل حديث اين روايت را قبول دارند و تأويل را در مورد چنين حديثي رد مي كنند و هيچ وقت كسي حق ندارد به عنوان اهل حديث يا سلفي بگويد منظور از اين روايت اين است كه رحمت خدا نازل مي شود يا هر توجيه ديگري كه بخواهند در مورد اين روايت و اين نزول بياورد . نتيجه هم مشخص است ، اين كه خدايي كه محصور در زمان مي شود ، به اين معنا است كه خدا هم زير مجموعه زمان قرار مي گيرد كه مي گويند در يك سوم پاياني شب مي آيد و اين كه در يك مكاني مي آيد ، به اين معنا است كه محدود به مكان مي شود . هر چيزي هم كه محدود به مكان و زمان باشد ، جزء مخلوقات مي شود و خداي سلفي ها و اهل حديث در حقيقت بايد طبق اين روايت و طبق استدلالي كه آن ها دارند ، بايد مخلوق باشد . راه فراري هم از اين روايت ندارند و هر توجيهي كه بياورند ، توجيه غير علمي و باطلي است . اساس اين نوع استدلالات هم اين است كه آن ها عقل را كنار گذاشته اند و با بي عقلي تمام به اين روايات رجوع مي كنند .
حال كليپ اول را كه از يكي از علماي سرشناس وهابي عربستان است كه همين سؤال را مي كنند و ايشان در مورد اين روايت توضيح مي دهند .
كليپ (1) :
صالح الفوزان ـ عالم وهابي :
سؤال كننده مي گويد : حديثي كه مي گويد پروردگارمان در يك سوم پاياني شب به آسمان دنيا نزول مي كند را براي من شرح دهيد و هم چنين اين نزول آيا يك نزول حقيقي است ؟
پاسخ : بله ، اين نزول حقيقي است ؛ اما شايسته ي جلالت خداوند است و خداوند بر هر چيزي تواناست . او آفريننده ي آسمان و زمين و عرش است و بر هر چيزي توانا است . نزول خداوند با نزول مخلوق مقايسه نمي شود ؛ چرا كه اين نزول خالق است . بنابراين ما نزول را ثابت مي كنيم و حديث نزول صحيح و ثابت است ، بلكه با روايات فراوان ثابت شده و برخي از علما آن را از امور قطعي به حساب آورده اند .
ثبوت اين مسأله قطعي است . در نزد برخي از علماء متواتر است . بنابراين نزول الهي ثابت است و ايمان به آن از مسائل عقيده است . بنابراين ما به نزول خداوند در يك سوم پاياني هر شب به آسمان دنيا ايمان مي آوريم و مي گوييم اين نزولي كه شايسته ي جلال خدا است و آن گونه كه برخي از افراد نادان گمان مي كنند مانند نزول ما از يك مكان به مكاني ديگر نيست .
مجري :
آقاي صالح الفوزان عضو هيئت عربستان سعودي و از علماي سرشناس وهابي در جهان وهابيت است كه گفتند : حديث ثابت و قطعي است و برخي از علما اين دسته از احاديثي كه دال بر نزول خداوند در يك سوم پاياني شب ،دلالت مي كند را متواتر مي دانند . استاد يزداني عزيز اشاره كردند كه هيچ نقطه از كره زمين در هيچ لحظه اي نيست كه يك سوم پاياني شب در آن وجود نداشته باشد . بالاخره يك نقطه يا مناطقي از كره زمين است كه يك سوم پاياني كره زمين محقق مي شود . اگر اين طور باشد بايد خداوند فقط در آسمان كره زمين محصور باشد . در اين صورت آيا عرشي كه وهابي ها و اهل حديث ترسيم كرده اند ، خالي مي شود ؟ به هر حال ما دوست داريم بدانيم اين حديث را چطور مي توانند توضيح دهد كه اين حديث چطور با يك حقيقت واقعي و عملي كه ما در آن زندگي مي كنيم ، مطابقت مي كند و هيچ جاي زمين نيست كه يك سوم پاياني شب وجود نداشته باشد . همين الان هم كه ما صحبت مي كنيم مناطقي از كره وجود دارد كه يك سوم پاياني شب در آن محقق است يعني خداوند طبق ديدگاه سلفي ها و اهل حديث در آن جا نزول كرده . آيا خداي سلفي ها و وهابي ها در آسمان زمين گير افتاده است و عرش خالي است يا اين كه نه ، توجيه ديگري دارند و ان شاء الله استاد يزداني عزيز مطالبي كه از وهابي ها و سلفي ها اين سؤال را پرسيدند و جواب هاي عجيب و غريبي را كه دادند ، خواهند خواند و هم در برنامه هاي بعدي كليپ هايي پخش مي كنيم كه همين سؤالات را در برنامه ها از وهابي ها پرسيدند و جواب هايي داده اند كه اگر واردش نمي شدند ، بهتر بود .
استاد يزداني :
جالب بود كه سخنان آقاي صالح الفوزان دقيقا شبيه سخنان ابن عثيمن بود كه بنده نشان خواهم داد . پس تا اين جا ديديم كه ابن تيميه در يك جا انكار كرد و گفت : امكان ندارد كه خدا به زمين نازل شود . از طرف ديگر هم در جاي ديگري گفت : احاديثي كه در اين زمينه وارد شده ، با سند صحيح است و همه بر آن اتفاق دارند .
محمد بن إسحاق السراج
از يكي از علماي اهل حديث فتوايي در اين زمينه بخوانم كه مي گويد : كسي كه نزول خدا به زمين را انكار كند ، كافر و زنديق است و بايد توبه داده شود . اگر توبه كرد كه كرد و گرنه بايد گردنش زده شود و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود .
كتاب سير اعلام النبلاء ، تأليف شمس الدين ذهبي ، متوفاي 748 هـ ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، جلد 14 ، صفحه 388 ، شرح حال 216 آقاي سراج :
محمد بن إسحاق بن إبراهيم بن مهران الإمام الحافظ الثقة شيخ الإسلام محدث خراسان أبو العباس الثقفي مولاهم الخراساني النيسابوري صاحب المسند الكبير على الأبواب والتاريخ وغير ذلك …
مولده في سنة ست عشرة ومئتين .
يحيى بن يحيى التميمي ولم يسمعه وسمع من إسحاق وقتيبة بن سعيد ومحمد بن بكار بن الريان وبشر بن الوليد الكندي وأبي معمر القطيعي وداود بن رشيد ومحمد بن حميد الرازي ومحمد ابن الصباح الجرجرائي وعمرو بن زرارة وأبي همام ….
حدث عنه البخاري ومسلم بشيء يسير خارج الصحيحين وأبو حاتم الرازي أحد شيوخه وأبو بكر بن أبي الدنيا …
محمد بن اسحاق بن ابراهيم بن مهران ، امام حافظ (صدهزار حديث حفظ بوده ) ثقه و شيخ الاسلام و محدث خراسان بوده و صاحب مسند كبير و تاريخ است .
ايشان متولد سال 216 و از علماي قرن سوم است . اساتيدي مثل يحيي بن يحيي تميمي ، قتيبة بن سعيد و محمد بن بكار بن ريان و … داشته .
شاگرداني از جمله بخاري و مسلم …. داشته كه از ايشان حديث نقل مي كرده .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، متوفاي 748 هـ ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، ج 14 ، ص 388 ، شرح حال 216 آقاي سراج
در صفحه 396 روايتي را از ابوالعباس سراج نقل مي كند :
حدثنا أبو العباس السراج إملاء قال من لم يقر بأن الله تعالى يعجب ويضحك وينزل كل ليلة إلى السماء الدنيا فيقول من يسألني فأعطيه فهو زنديق كافر يستتاب فإن تاب وإلا ضربت عنقه ولا يصلى عليه ولا يدفن في مقابر المسلمين .
ابو العباس سراج كلمه به كلمه املاء كرد : هر كسي اقرار نكند كه خدا تعجب مي كند …
ما در بحث تعجب خواهيم رسيد كه تعجب براي خدايي كه عالم و قادر است اصلا معنا ندارد . تعجب از روي جهل است . انسان چيزي را مي بيند و چون به آن جهل دارد ، باور نمي كند كه چنين اتفاقي بيافتد ، تعجب مي كند . خدايي كه از ازل عالم بوده ، تعجب براي او معنايي ندارد . مثل خنديدن كه براي خدا معنا ندارد كه ان شاء الله در جاي خود مي رسيم .
و اين كه خدا هر شب به آسمان دنيا نازل مي شود و مي گويد : چه كسي است كه از من درخواستي داشته باشد تا من به او بدهم . او زنديق و كافر است و واجب است توبه داده شود . اگر توبه كرد كه كرد وگرنه بايد گردنش زده شود . نماز ميت بر او خوانده نمي شود . در مقابر مسلمين هم نبايد دفن شود .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، متوفاي 748 هـ ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، ج 14 ، ص396
اين هم فتواي آقاي سراج از علماي بزرگ اهل حديث كه بحث نزول را بيان و آن را ثابت مي كند .
اما بحث ابن تيميه ، كليپي كه از آقاي صالح الفوزان نشان داديد ، ايشان گفت : نزول خداوند مثل نزول ما انسان ها نيست . بلكه نزولي است كه شايسته خداوند است .
حال اين نزول شايسته خداوند چگونه است ؟ آيا نزول خداوند حركت است يعني خداوند از جايي به جاي ديگر منتقل مي شود ؟ كه ما در بحث ابن تيميه مي رسيم كه ايشان نزول را به دو معنا مي گيرد ، يكي نزول به معناي انتقال از جايي به جاي ديگر و معناي دوم ، نزولي است كه مسلمانان آن را مي گيرند كه ابن تيميه نزول به معناي دوم را به شدت رد مي كند و مي گويد : اين ها همه از تأويلات باطل است كه ان شاء الله به صورت مفصل توضيح خواهم داد .
ايشان مي گويد : نزولي كه شايسته خداوند است . نزولي كه شايسته خداوند است ، قطعا به صورت حركت جسماني در جاي مشخص و در زمان مشخص نيست . قطعا نزول توجه خداوند ، نزول امر خداوند و … است . توجيهاتي كه به صورت مفصل از زبان علماي اهل سنت خواهم خواند .
نزول خدا، همانند نزول ابن تيميه
اما ابن تيميه اين اعتقاد را نداشته ؛ بلكه معتقد بوده نزول خداوند مثل نزول انسان ها است و خودش در دمشق روي منبر نشسته بوده و زماني كه صحبت مي كرده ، گفته نزول خدا مثل نزول من است .بعد هم چند پله از پله هاي منبر را به پايين مي آيد و ميگويد : خداون اين طور نازل مي شود .
بنده مستندات آن را از منابع اهل سنت مي خوانم كه چه كساني اين مطلب را به صراحت بيان كردند : ژ
1 ) ابن حجر عسقلاني
ايشان در كتاب الدرر الكامنة دارد كه شرح حال بزرگان اهل سنت در قرن هشتم است كه ابن تيميه متوفاي 728 از بزرگان قرن هشتم است .
الدرر الكامنه ، تأليف ابن حجر عسقلاني ، متوفاي 852 هـ ، الصفر الاول ، صفحه 153 به بعد مطلبي را از آقاي اقشهري در مورد ابن تيميه نقل مي كند . مطالب زيادي را از ايشان بيان مي كند تا در صفحه 154 حرف هاي ابن تيميه بر عليه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را بيان مي كند :
وقال الأقشهري في رحلته في حق ابن تيمية بارع في الفقه والأصلين والفرائض والحساب وفنون أخر وما من فن إلا له فيه يد طولى وقلمه ولسانه متقاربان قال الطوفي سمعته يقول من سألني مستفيدا حققت له ومن سألني متعنتا ناقضته فلا يلبث أن ينقطع فأكفي مؤنته وذكر تصانيفه وقال في كتابه أبطال الحيل عظيم النفع وكان يتكلم على المنبر على طريقة المفسرين مع الفقه والحديث فيورد في ساعة من الكتاب والسنة واللغة والنظر ما لا يقدر أحد على أن يورده في عدة مجالس كأن هذه العلوم بين عينيه فأخذ منها ما يشاء ويذر ومن ثم نسب أصحابه إلى الغلو فيه واقتضى له ذلك العجب بنفسه حتى زها على أبناء جنسه واستشعر أنه مجتهد فصار يرد على صغير العلماء وكبيرهم قويهم وحديثهم حتى انتهى إلى عمر فخطأه في شيء فبلغ الشيخ إبراهيم الرقي فأنكر عليه فذهب إليه واعتذر واستغفر وقال في حق علي أخطأ في سبعة عشر شيئا ثم خالف فيها نص الكتاب منها اعتداد المتوفي عنها زوجها أطول الأجلين وكان لتعصبه لمذهب الحنابلة يقع في الأشاعرة حتى أنه سب الغزالي فقام عليه قوم كادوا
يقتلونه ولما قدم غازان بجيوش التتر إلى الشام خرج إليه وكلمه بكلام قوي فهم بقتله ثم نجا واشتهر أمره من يومئذ واتفق الشيخ نصر المنبجي كان قد تقدم في الدولة لاعتقاد بيبرس الجاشنكير فيه فبلغه أن ابن تيمية يقع في ابن العربي لأنه كان يعتقد أنه مستقيم وأن الذي ينسب إليه من الاتحاد أو الإلحاد من قصور فهم من ينكر عليه فأرسل ينكر عليه وكتب إليه كتابا طويلا ونسبه وأصحابه إلى الاتحاد الذي هو حقيقة الإلحاد فعظم ذلك عليهم وأعانه عليه قوم آخرون ضبطوا عليه كلمات في العقائد مغيرة وقعت منه في مواعيده وفتاويه فذكروا أنه ذكر حديث النزول فنزل عن المنبر درجتين فقال كنزولي هذا فنسب إلى التجسيم ورده على من توسل بالنبي صلى الله عليه وسلم أو استغاث …
نعوذ بالله امير المؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در هفده جا اشتباه كردند . علماي اهل سنت در مقابل ايشان ايستادند و موضعگيري كردند . ايشان نسبت به مذاهب حنابله تعصب داشت و به اشاعره فحش مي داد . فحش او به آقاي غزالي باعث شد مردم به او حمله كنند و او را كتك بزنند تا حدي كه به حال مرگ افتاد .
تا اين كه او را براي محاكمه مي آورند كه مطالبي را در باره او بيان ميكنند . از جمله حديث نزول كه گفته بود خدا از آسمان هفتم و از عرش به آسمان دنيا و به زمين نازل مي شود . دو طبقه از طبقات منبر را پايين آمد و گفت :نزول خداوند مثل نزول من از پله هاي منبر است . وقتي اين حرف را زد ، گفتند : تو مجسمه هستي .
اين يكي از دلائلي بود كه ابن تيميه به خاطر آن محاكمه شد و به زندان رفت . بحث توسل و زيارت قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) را هم بيان مي كند ….
ابن حجر عسقلاني ، الدرر الكامنه ، متوفاي 852 هـ ، الصفر الاول ، ص 153 به بعد
اين هم سخن ابن حجر عسقلاني در كتاب الدرر الكامنه بود كه از رحله ابن اقشهري نقل ميكند . ابن اقشهري از بزرگان اهل سنت و هم عصر با آقاي ابن حجر بوده كه شرح حال ايشان را هم از همين كتاب نشان مي دهم .
الدرر الكامنه ، جلد 3 ، صفحه 309 :
محمد بن أحمد بن أمين بن معاذ بن إبراهيم بن عبد الله الأقشهري منسوب إلى أقشهر بقونية ولد بها سنة 665 ورحل إلى مصر ثم إلى المغرب فسمع من أبي جعفر بن الزبير بالأندلس ومحمد بن محمد بن عيسى بن منتصر بفاس وغيرهما وجمع رحلته إلى المشرق والمغرب في عدة أسفار وجمع كتابا فيه أسماء من دفن بالبقيع سماه الروضة قال القطب الحلبي تناولته منه وحدث عنه أبو الفضل النويري قاضي مكة وجاور بالمدينة ثم اتخذها موطنا إلى أن مات سنة 731
محمد بن احمد بن امين بن معاذ بن ابراهيم بن عبد الله اقشهري منسوب به اقشهر قونيه است كه در سال 665 هـ به دنيا آمده و در سال 731 هـ هم از دنيا رفته .
ابن حجر ، الدرر الكامنه ، ج 3 ، ص 309
به هر حال آقاي ابن حجر عسقلاني هم اين مطلب را در كتاب الدرر الكامنه بيان مي كند .
2 ) آقاي ابن بطوطة
ايشان هم از علماي مشهور اهل سنت است كه در كتاب رحله ابن بطوطه يا همان سفرنامه ابن بطوطه ، با تحقيق شيخ محمد منعم العريان ، چاپ دار احياء العلوم بيروت ، جلد اول حكايت ابن تيميه را نقل ميكند و مي گويد :
وكان بدمشق من كبار الفقهاء الحنابلة تقي الدين بن تيمية كبير الشام يتكلم في الفنون . إلا أن في عقله شيئاً .
در دمشق يكي از بزرگان حنابله در دمشق ، تقي الدين ابن تيميه از بزرگان شام بود كه در علوم متعدد صاحب نظر بود و صحبت مي كرد . شخص عالمي بود ؛ اما مقداري عقلش مشكل داشت .
مطالب ديگري هم مي گويد كه در دمشق چه كارهايي انجام داد . چند بار به زندان رفت ، چه كتابهايي نوشت تا اين كه يكي از سخنان ابن تيميه را نقل ميكند و مي گويد :
فكان من جملة كلامه أن قال : إن الله ينزل إلى سماء الدنيا كنزولي هذا ونزل درجة من درج المنبر …
يكي از سخنان ابن تيميه اين بود كه مي گفت : خدا به آسمان دنيا نازل مي شود ، مثل نزول من از پله هاي اين منبر است .
رحل ابن بطوطه ، با تحقيق شيخ محمد منعم العريان ، چاپ دار احياء العلوم بيروت ، ج اول
در صورتي كه آقاي ابن عثيمن و آقاي صالح الفوزان مي گويد : نزول خداوند نزولي است كه شايسته خداوند است . يعني نزول خداوند مثل پايين آمدن ابن تيميه از پله هاي منبر است ؟؟؟!!!! آيا اين تشبيه و كفر واضح هست يا نيست ؟ اين تجسيم هست يا نيست ؟ مشخص است كه اين تجسيم است و علماي اهل سنت به حق ابن تيميه را مجسمه دانستند و به حق او را به زندان انداختند . البته ابن تيميه چندين بار زنداني شده .
پس اين دومين عالم از علماي بزرگ اهل سنت كه آمدند و وارد دمشق شدند و اين قضايا را ديدند ، ابن اقشهري و ابن بطوطه كه شهادت دادند ابن تيميه چنين حرفي را زده است .
3) عبد الحي الكتاني
ايشان در كتاب فهرس الفهارس والاثبات ، تأليف عبد الحي بن عبد الكبير كتاني ، با تحقيق دكتر احسان عباس ، جلد اول ، چاپ دار الغرب بيروت ، صفحه 277 مي گويد :
ومن أبشع وأشنع ما نقل عنه رحمه الله قوله في حديث ينزل ربنا في الثلث الأخير من الليل ” كنزولي هذا ” قال الرحالة ابن بطوطة في رحلته ( 1 ) : ” وشاهدته نزل درجة من المنبر الذي كان يخطب عليه ” . وقال القاضي أبو عبد الله المقري الكبير في رحلته ” نظم اللآلي في سلوك الأمالي ” حين تعرض لشيخيه ابني الإمام التلمساني ورحلتهما : ” ناظرا تقي الدين ابن تيمية وظهرا عليه وكان ذلك من أسباب محنته ، وكانت له مقالات شنيعة من إمرار حديث النزول على ظاهره ، وقوله فيه ” كنزولي هذا “
از زشت ترين و ركيك ترين چيزهايي كه از ابن تيميه نقل شده ، در بحث نزول است كه مي گويد :خداوند در ثلث پاياني شب نازلاب مي شود ، مثل پايين آمدن من . اين مطلب را ابن بطوطه در رحله خود بيان كرده كه خودش ديده ابن تيميه يك پله از پله هاي منبر را در زمان سخنراني خود پايين آمده و گفته نزول خدا مثل نزول من از اين پله ها است .
شخص ديگري آقاي قاضي ابوعبد الله مقري است كه در رحله با نام نظم اللآلي في سلوك الامالي زماني كه شرح حال دو تن از اساتيد خود را كه از پسران تلمساني بود ، مي گويد : اين دو نفر با ابن تيميه مناظره كردند و هر دو بر ابن تيميه پيروز شدند. اين شكست ابن تيميه در برابر اين دو نفر ، سبب شد كه گرفتار شود و به زندان بيافتند . ابن تيميه حرف هاي بسيار زشتي زد ، از جمله در بحث حديث نزول گفته بود : حديث نزول بايد بر ظاهرش حمل شود . ابن تيميه گفته بود هر شب خداوند به آسمان زمين نازل مي شود ، مثل پايين آمدن من از پله هاي منبر است .
عبد الحي بن عبد الكبير كتاني ، فهرس الفهارس ، با تحقيق دكتر احسان عباس ، ج اول ، چاپ دار الغرب بيروت ، ص 277
اين سه نفر با ابن تيميه مناظره كردند و او را شكست دادند و اين باعث شد كه به زندان بيافتد . پس سه نفر از علماي اهل سنت ، ابن بطوطه ، ابن اقشهري و ابو عبد الله مقري شهادت دادند كه ابن تيميه اين حرف را بيان كرده . علاوه بر اين كه ابن حجر كه با ابن اقشهري همزمان است هم بيان كرده و آن را رد نكرده .
آيا شهادت اين سه نفر كافي است يا نيست ؟ زنا كه نيست تا چهار شاهد باشد . براي اين مسائل دو شاهد هم كافي است. مگر اين كه بگويند علماي اهل سنت همه دروغگو هستند . اگر اين طور بگويند ما آن را از شما مي پذيريم . ما ثابت كرديم كه همه علماي سلفي دروغگو هستند . دروغ هاي ابن تيميه در اين جا به صورت مفصل نشان داديم و ثابت كرديم كه ابن تيميه يك انسان دروغگو است و تمام كتاب هايش مملوء از دروغ است . از الباني و ديگرانشان هم ثابت كرديم كه دروغگو هستند . حال اگر شما مي گوييد علماي اهل سنت هم دروغگو هستند ، ما جوابي براي شما نداريم و نمي توانيم قضاوتي در اين باره داشته باشيم . به همين دليل سخن شما را مي پذيريم . هم شما دروغگو هستيد و به گفته شما آن ها هم دروغگو هستند . يا اين كه شما فقط دروغگو هستند .
خودتان بايد تكليفتان را مشخص كنيد . ماشهادت سه نفر از علماي اهل سنت را نشان داديم كه تصريح كرده بودند ابن تيميه گفته : خدا از آسمان نازل مي شود ، مثل نزول انسان ها . خودش هم اين نزول را با پايين آمدن از پله هاي منبر نشان داده و اين باعث زنداني شدنش شده كه در همان زندان هم به هلاكت رسيد .
مجري :
اقوالي از علماي اهل سنت را ديديم كه مسأله اي را ياد آوري كرده و داستاني را در مورد ابن تيميه نقل كردند كه كلامش در تشبيه و تجسيم صراحت دارد . اين راه فراري براي آن ها است كه ما قبلا گفتيم هر صفتي را كه بخواهند ثابت مي كنند ؛ اما در آخر مي گويند : آنطوري كه لايق ذات خداوند است . ما قبلا از زبان آقاي علي جمعه پخش كرديم كه خودشان به عنوان يك عالم سرشناس و اشعري مسلك ، اين ادعاي سلفي ها و اهل حديث را پاسخ دادند و گفتند : اين توجيه سلفي ها اصلا و ابدا علمي نيست كه هر چيزي را مي خواهند ثابت مي كنند و بعد مي گويند : اما مثل انسان نيست ؛ بلكه لايق ذات خداوند است .
اگر بخواهيم پاسخش را بيان كنيم اين است كه مواردي مثل نزول و استوي بر عرش كه نشستن بر عرش را ثابت مي كنند ، همه ي اين مفاهيم معناي مشخصي دارند . يعني اگر به كتب لغت مراجعه كنيد و به دنبال معناي نزول بگرديد ، معناي آن مشخص است . هر چيزي غير از آن باشد ، نزول گفته نمي شود . تعريف نزول مشخص است چه در مورد خداوند به كار رود ، چه در مورد حيوان به كار رود و چه در مورد انسان به كار رود ،مفهوم يكي است . مگر اين كه سلفي ها بگويند خدا طور ديگري نزول مي كند يا طور ديگري جلوس مي كند . ولي اصل نزول ثابت است . اين كه بگويند لايق ذات خدا است يا نگويند ، تأثيري در اصل مسأله ندارد و تشبيه قطعا ثابت است .
البته ما از سلفي ها و وهابي ها انتظار نداريم كه اين اصطلاحات را متوجه شوند ؛ چون آن ها عقل را به صورت كامل كنار گذاشته اند وگرنه به چنين رواياتي استدلال نمي كردند .
كليپ بعدي هم از يكي ديگر از علماي وهابي ، آقاي صالح المنجد است كه در مورد همين حديث توضيح مي دهند .
كليپ (2) :
محمد صالح المنجد ـ عالم وهابي :
در مورد نزول خداوند به آسمان دنيا كسي كه مي گويد : منظور از نزول امر خدا است ، اين سخن باطل است . چرا كه چنين شخصي متن حديث را بر غير منظور خداوند و پيامبرش تفسير كرده است . خداوند به آسمان دنيا نزول مي كند . به گونه اي كه شايسته ي جلالت و عظمت او است . خداوند در يك سوم پاياني شب نزول مي كند . اگر كسي بگويد منظور نزول امر خدا است ، برادرم نزول امر خدا در هر زماني اتفاق مي افتد . كسي كه مي گويد منظور نزول امر خدا است ، خب نزول امر خدا در شب و روز و يك سوم ابتدايي و يك سوم دوم و پاياني و بعد از فجر و عصر رخ مي دهد . اين نزول كه در يك سوم پاياني شب مي باشد ، يك نزول خاص است . منظور نزول امر خداوند نيست ؛ چون نزول امر خدا عام است و در تمام زمان ها رخ مي دهد . اين يك نزولي است كه شايسته جلالت و عظمت خدا است .
مجري :
اين شخص راه توجيه را هم بستند و گفتند : اين هايي كه مي گويند : منظور نزول امر الهي است ، اين كلام ، كلام باطلي است . دليل هم آوردند و گفتند : واقعا خود خدا ، ذات خدا در يك سوم پاياني شب مي آيد و اگر كسي غير از اين بگويد ، درست نيست و باطل است .
نتائجي هم كه بر اين سخن مترتب مي شود را هم گفتيم و البته باز هم تكرار خواهيم كرد تا اين مطلب براي بينندگان روشن شود .
استاد يزداني :
عين سخني كه ايشان گفت ، ابن عثيمن هم دارد . جالب است كه ايشان گفت : امر خدا كه هميشه هست ؛ پس بايد يك نزول خاص باشد . ما هم مي گوييم كه يك امر خاص است . هميشه امر خدا هست يا اين كه مي گوييم رحمت خدا هست . خدا هميشه رحيم است . اما در لحظات خاصي امر خدا و رحمت و توجه خدا به يك منطقه بيشتر مي شود . آن زمان اوج لذت بندگي انسان ها است كه انسان بنده خدا شود . بنده خدايي كه نيمه هاي شب بيدار مي شود و با خدا راز و نياز مي كند . اين بهترين لحظات است . آن لحظه توجه خدا به زمين بيشتر مي شود . چه كساني در آن زمان بيدار هستند ، آن زمان همه عالم خواب است ؛ جز انسان هاي خاص و كساني كه اهل عبادت مي باشند ، بيدار مي شوند . آن لحظه رحمت خداوند بيشتر نازل ميشود . ما هم ميگوييم كه نزول ، نزول خاص است . ما هم مي گوييم كه امر ، امر خاص است يا رحمت ، رحمت خاصي است .
اگر ما در روايات شيعه داريم كه خداوند در شب جمعه در كربلا نازل مي شود ، به اين معنا نيست كه خود خدا نازل مي شود ؛ بلكه توجه خدا در آن شب توجه بيشتري به زائران سيد الشهدا (عليه السلام) دارد و رحمت خدا بر آن ها نازل مي شود . اميدواريم كه همه شيعيان در روز اربعين شامل اين توجه و رحمت خدا شوند .
صالح بن عثيمن
آقاي ابن عثيمن در كتاب شرح العقيده السفارينيه ، تأليف صالح العثيمن ، چاپ مدار الوطن للنشر عربستان ، صفحه 272 بحث نزول را بيان مي كند و مي گويد :
المبحث الأول : ما معنى النزول وهل الله سبحانه وتعالى ينزل بذاته ؟
النزول : يعني إلى السماء الدنيا ، وذلك لأنه تواتر عن النبي صلى الله عليه وسلم ، أو اشتهر اشتهارا قريبا من التواتر أن الله تعالى ينزل إلى السماء الدنيا حين يبقى ثلث الليل الآخر ، ينزل – نزولا حقيقيا ؛ بذاته إلى السماء الدنيا …
مبحث اول : معناي نزول چيست ؟ آيا خداوند بالذات خود نازل مي شود يا رحمت خدا است كه نازل مي شود ؟
اين كه خداوند بر آسمان دنيا نازل مي شود ، از پيامبر (صلي الله عليه وآله) به صورت متواتر نقل شده .
در صورتي كه ابن تيميه آن را انكار مي كرد .
يا اين كه به حدي مشهور شده كه نزديك به تواتر است كه خدا به آسمان دنيا نازل مي شود زماني كه در ثلث پاياني شب است ، نزول حقيقي دارد كه ذات خود خدا به آسمان دنيا نازل مي شود .
يعني شخص خود خدا نازل مي شود ، نزول هم نزول حقيقي است . نزول حقيقي را چگونه مي توانيد توجيه و تأويل كنيد. نزول حقيقي را همه انسان ها مي فهمند . شما به هر زباني كه اين كلمه را بگوييد ، مي فهمد كه نزول يعني پايين آمدن . پايين آمدن حقيقي هم كه مشخص است . بايد انتقالي و حركتي باشد ، يك جايي هم باشد و يك جايي هم نباشد . مثلا اگر من از جاي خود بلند شوم و در جاي شما بنشينم ، يك نقل و انتقالي رخ داده . اين نزول حقيقي است . ايشان هم مي گويد : نزول ، نزول حقيقي است و خود خدا هم نازل مي شود . چرا ؟ روايتي را از صحيح بخاري و مسلم مي خواند .
در صفحه بعد توضيح مي دهد و استدلال مي كند :
فإذا قال : ينزل ربنا إلى السماء الدنيا ، فإن مراده يكون نزوله تعالى بذاته ، وقد صرح أهل السنة بأن المراد نزوله بذاته ، وصرحوا بكلمة بذاته مع أننا لا نحتاج إليها …
وقتي خود رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرموده : خدا بر آسمان دنيا نازل ميشود ، يعني خود خدا نازل شده ، نه اين كه رحمت خدا نازل شده باشد . اهل سنت (اهل حديث كه معتزله و اشاعره و ماتريديه نظر ديگري دارند ) تصريح كردند كه خود خدا نازل شده و به كلمه ” ذات ” تصريح كردند با اين كه اگر كلمه ” ذات ” را نمي گفتند ، ما متوجه مي شديم كه ذات خدا نازل مي شود.
اين اصلا قابل توجيه نيست . نزولي كه شايسته خود خدا است . اين كه امكان ندارد كه ذات خدا از مكاني به مكان ديگر منتقل شود .
در ادامه استدلال هاي ديگري هم بيان مي كند و مي گويد :
وقد أجمع الصحابة رضي الله عنهم على أن المراد : ينزل ربنا بذاته سبحانه وتعالى .
تمام صحابه هم اجماع دارند كه ذات خدا نازل مي شود .
صالح العثيمن ،شرح العقيده السفارينيه ، چاپ مدار الوطن للنشر عربستان ، ص 272
اين هم تصريح ابن عثيمن بود . هفته گذشته بيننده اي وهابي به نام شيعه تماس گرفته بوده و مي گفت : از وهابي هاي امروزي به ما نشان دهيد . آقاي فوزان ، آقاي المنجد و آقاي ابن عثيمن از علماي وهابي امروزي هستند .
جالب است كه پذيرفتن اين مطلب خيلي سخت است . همان طور كه در ابتدا توضيح دادم كه اگر خدا بخواهد در ثلث شب نازل شود ، در كدام نقطه از زمين نازل مي شود ؟ زمين در حال گردش است . اگر خدا بخواهد در آسمان دنيا نازل شود ، اين زمين در حال گردش است و ثلث شب لحظه به لحظه تغيير مي كند . مثلا الان اينجا ثلث شب است ، ساعت بعد ثلث شب جاي ديگري مي شود و ساعت به ساعت تغيير مي كند و قطعا در بيست و چهار ساعت ثلث شب در روي زمين وجود دارد . يك جاي زمين ثلث شب است و بايد خدا نازل شود . اگر بگوييم نزول در آن و هر لحظه است ، در اين صورت خدا بايد مدام در حال رفت و آمد باشد .
از آقاي ابن عثيمن همين سؤال را مي پرسند كه ايشان پاسخ مي دهد . در كتاب مجموع فتاوي ، تأليف ابن عثيمن ، چاپ دار الوطن عربستان ، جلد اول ، با جمع آوري فهد بن ناصر بن ابراهيم السليمان ، سؤال 102 ، صفحه 218 :
سئل الشيخ اعلي الله درجته في المهديين : من المعلوم ان الليل يدور علي الكرة الارضية والله عزوجل ينزل الي السماء الدنيا حين يبقي ثلث الليل الاخر فمقتضي ذلك ان يكون كل الليل في السماء الدنيا فما الجواب عن ذلك ؟
فاجاب بقوله : الواجب علينا ان نؤمن بما وصف الله وسمي به نفسه في كتابه وعلي لسان رسوله ، صلي الله عليه وسلم من غير تحريف ولا تعطيل ولا تكييف ولا تمثيل الصفة ….
وهذا الذي يقول ان الله ينزل الي السماء الدنيا حين يبقي ثلث الليل الاخر كل ليلة فيقوم من هذا ان يكون كل الليل في السماء الدنيا لان الليل يدور علي جميع الارض ، فالثلث ينتقل من هذا المكان الي المكان الاخر .
جوابنا عليه ان نقول : هذا سؤال لم يسأله الصحابة رضوان الله عليهم ولو كان هذا يرد علي قلب المؤمن المستسلم لنبيه الله ورسوله صلي الله عليه وسلم ونقول ما دام ثلثل الليل الاخير في هذه الجهة باقيا فالنزول فيها محقق ومتي انتهي الليل انتفي النزول ..
وعلينا ان نستسلم وان نقول سمعنا ، وآمنا واتبعنا واطعنا هذه وظيفتنا .
از شيخ سؤال شد اين كه خيلي واضح است كه زمين در حال گردش است و ثلاث شب هم در حال گردش است . اين كه خدا در ثلث پاياني شب نازل مي شود ، اقتضا مي كند كه خدا بايد هميشه در آسمان دنيا باشد . جواب اين سؤال چيست ؟ ذ
ايشان جواب مي دهد كه واجب است كه ما به اين صفات خدا ايمان بياوريم و حق نداريم اين مسائل را كه در كتاب خدا و لسان پيامبر (صلي الله عليه وآله) است ،انكار كنيم . بايد ايمان بياوريم و نه طرفدار تعطيل و نه طرفدار تكييف و نه تمثيل باشيم …
اين كه خدا هم گفته كه در ثلث شب به آسمان دنيا نازل مي شود هم قطعي است ؛ اما اين سؤال شما كه زمين مي چرخد و ثلث شب منتقل مي شود و خداوند در حال رفت و آمد مي شود ، جواب ما اين است كه اين سؤال را صحابه نپرسيدند . اين چه سؤالي است كه شما مي پرسيد ؟
مگر صحابه اين سؤال را از پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيدند ؟ شما حق پرسيدن اين سؤال را نداريد .
اگر اين سؤال درست بود ، به قلب مؤمني اين سؤال را مي انداخت تا از پيامبر (صلي الله عليه وآله) بپرسد تا جواب دهند .
وقتي خدا اين سؤال را در قلب مؤمني نيانداخته و او هم از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نپرسيده ، شما هم مؤمن باشيد و اين مسائل را نپرسيد . اگر بپرسيد كه ما جوابي بر آن نداريم !!!
ما مي گوييم كه اگر اين سمت زمين ثلث شب باشد ، خدا نازل مي شود و كار خود را انجام مي دهد . وقتي آن طرف زمين ثلث شب شد ، آن جا مي رود . وقتي ثلث شب تمام شد ، به عرش بر مي گردد .
اين طرف و آن طرف زمين كه معنا ندارد . ايشان دوران را به خوبي متوجه نشده . اين طور نيست كه يك طرف زمين شب باشد و طرف ديگر روز باشد . زمين در حال گردش است و هر لحظه از لحظات روز ،در روي زمين ، ثلث شب است و در آن صورت خدا بايد دائم در حال رفت و آمد باشد .
واجب است كه ما تسليم شويم ، اطاعت كنيم و ايمان بياوريم و اصلا از اين سؤال ها نپرسيم .
جالب است كه در صفحه بعد مطلبي از امام مالك نقل مي كند :
ولهذا جاء رجل الي مالك بن انس رحمه الله قال : يا ابا عبدالله الرحمن علي العرش استوي ، كيف استوي ؟
فاطرق برأسه وغلته الرحضاء وقال : الاستواء غير مجهول والكيف غير معقول والايمان به واجب والسؤال عنه بدعة وما اراك الا مبتدعا .
مردي نزد مالك بن انس آمد و پرسيد : الرحمن علي العرش استوي كه شما به معناي استقرار است ، اين استوي به چه صورت است ؟ امام مالك چند لحظه سر را پايين انداخت و صبر كرد و گفت : استواء مجهول نيست . كيفيت هم كه ما نمي توانيم . ايمان به آن واجب و سؤال از آن بدعت است . تو كه از اين مسأله پرسيدي بدعت گذار هستي و بايد گردنت را بزنيم .
ابن عثيمن ، مجموع فتاوي ، چاپ دار الوطن عربستان ، ج اول ، با جمع آوري فهد بن ناصر بن ابراهيم السليمان ، سؤال 102 ، ص 218
به هر حال از مجلس به بيرون انداختند . حال اين وهابي ها چنين سؤالي را از آقاي ابن عثيمن مي پرسد و ابن عثيمن جواب مي دهد : اين چه سؤالي است كه تو مي پرسي ؟ مگر صحابه چنين سؤالي پرسيده اند ؟؟؟؟
گاهي وقت ها به گردن صحابه مي اندازند . از ابن تيميه در مورد شستن گوشت مي پرسند كه وقتي ما گوسفند را ذبح ميكنيم ، گوشت را بشوريم يا نشوريم ؟ ابن تيميه مي گويد : مگر صحابه اين گوشت را مي شستند . وقتي صحابه اين كار را نكردند ، شما هم اين كار را انجام ندهيد .
واضح است كه اين روايت جعلي و دروغ است . ان شاء الله در برنامه هاي آينده از زبان علماي اهل سنت هم اين روايت را توضيح خواهيم داد كه آن ها چه توجيهي در اين باره بيان كردند . امام صادق (عليه السلام) و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در اين باره چه توجيهي دارند ؟
مجري :
بعضي از مناطق در هست كه شش ماه شب است يا بعضي نزديك به شش ماه مي باشد . حال در اين مناطق آيا خدا هميشه در اين مناطق وجود دارد ؛ چون خودشان گفتند كه خدا بالذات خود نزول مي كند و چيز ديگري نمي آيد . اين چيزي است كه سلفي ها و اهل حديث در طول قرن هاي متمادي گفتند و تا به امروز هم اين مطلب را تكرار مي كنند و از حرف خود كوتاه نمي آيند و مخالف آن را هم اهل بدعت مي دانند .
در كليپ بعدي همين مطلب را از زبان يك وهابي مي شنويم .
كليپ (3) :
عبد العزيز الطريفي ـ عالم وهابي :
بيننده از صحت حديث نزول خداوند در يك سوم پاياني شب به آسمان دنيا سؤال كرده است و اين كه نزول خداوند چگونه است ؟
جواب : حديث نزول خداوند به آسمان دنيا را بخاري و مسلم از ابوهريره از پيامبر نقل كرده اند . پيامبر فرموده اند كه پرودگارمان در يك سوم پاياني شب به آسمان دنيا نزول مي كند و ميگويد : هر كس مرا بخواند او را اجابت مي كنم و هر كس از من درخواست كند به او عطا مي كنم و هر كس از من طلب استغفار كند او را مي آمرزم . ما مي گوييم نزول خداوند ثابت است و دلائل آن متواتر است و اين روايت از صحيح ترين روايات در اين موضوع است و روايتي مستفيض و محل اجماع است و علماء در مورد آن اختلافي ندارند .
مجري :
ما در هر سه كليپي كه امشب پخش شد ، سه عالم برجسته وهابي در جهان وهابيت است و همه ي اين ها صاحب كرسي مي باشند . اين چهره هاي مقبول وهابيت مي گويند : احاديثي كه در زمينه نزول وارد شده را نبايد تأويل كرد به اين كه امر خدا يا رحمت خدا آمد ، باطل است . بلكه بايد بگوييم خود خدا آمد و روايات هم در اين زمينه قطعي و صحيح و ثابت است و خود اين روايت هم طبق گفته آقاي طريفي ، مستفيض است و بعضا هم گفتند كه اصل اين ماجرا كه خداوند به آسمان دنيا مي آيد ، متواتر و از قطعيات است و جاي هيچ شك و شبهه اي هم ندارد . اين مطلبي است كه خود وهابي ها و سلفي ها و اهل حديث مي گويند . ما در اين جا گفتيم كه اگر كسي قائل به اين مطلب باشد ، نتيجه اش اين مي شود كه خدايي كه سلفي ها و وهابي ها و اهل حديث به آن قائل هستند ، جسمانيتي دارند ؛ چون در مكان و زمان محصور مي شود و زمان و مكان محيط بر خدا مي شود و بايد بگويند خداي آن ها در زمين يا آسمان دنيا زنداني مي شود .
تا اين جا سه عالم وهابي را ديديم ، كليپ بعدي از آقاي محمد عمر سربازي است .
كليپ (4) :
محمد عمر سربازي ـ عالم اهل سنت :
علامه زینوی علامه بدر ، امثال البانی را به شدت محکوم کردند . آقا ( کسی که سربازی این جملات را از او نقل می کند ) می نویسد : این ها هیچ علاقه ای به سلف ندارند و به کلی ارتباطی با سلف ندارند . این ها عقیده تجسیم دارند و مجسمه هستند .مجسمه گروهی است در دنیا که برای خدا جسم قائلند . این ها قائلند که خدا نعوذ بالله مانند انسانی بالای عرش نشسته . عرش مانند نشستگاه و کرسی قدمگاه خدا است . پاهای خدا روی صندلی گذاشته شده مثل انسانی که دارای جسم است . کلا نظر استاد این است . آن آقا درباره آن ها خیلی تردید داشت . سلفی برای این اسمش را سلفی گذاشته تا مردم را فریب دهند که ما عقیده سلف صالح داریم . این جمله ، جمله فریب است . جمله سیاسی است . جمله فریب است که آن را استفاده می کنند . والا عقاید آن ها پر است از عقاید مجسمه . برای خدا تجسیم قائلند ،دست و پا قائلند . درباره الله تعالی می گویند : طوری بر سر عرش نشسته است که انسان روی کرسی نشسته است العیاذ بالله ! و آن ها این فکر را تبلیغ می کنند . استاد صراحتا نوشته است که این ها تمام مذاهب اربعه را مشرک می دانند . حتی نوشته است هر چند به زبان نمی آورد ؛ ولی در دلشان ابوحنیفه را مشرک می دانند . اسم شافعی را مشرک می دانند . امام احمد را مشرک می دانند و مالک را مشرک می دانند و پیروان آن ها همینطور .
آقا مستقیم و با دلیل این ها را نوشته است که زینوی اینطور گفته : پدر این را گفته است . این کلمات همان ها است که من برای شما نقل کردم . خیلی خوب نوشته است . نوشته است که آن ها (سلفی ها ) تمام علمای ما را مشرک گفته اند . حتی افرادی مانند ابن کثیر از همین علما است . ابن حجر عسقلانی از همین مردم است . ملا علی قاری از همین افراد هستند تمام علما را گفته اند . درباره همین آیات با آن ها بحث شده است . این یک مذهب سیاسی خیلی فاسد است .
جهت جلب نظر مردم تلاش می کنند با اسم سلف که این مکر و فریب است . وقتی آدم بد بیاد بد با بد مناسبت دارد . بعضی گروه ها با این ها در بعضی موارد دوست می شوند . به جز دیوبندی های ما که دروغ نمی گویند . بقیه گروه ها با آن ها موافقاتی دارد . خلاصه عقیده من به آن ها رسیده است . من بارها در حرمین شریفین با آن ها مناظره داشتیم ، درباره استقرار خدا بر عرش .
اهل سنت و جماعت تأویل نزد آن ها را نمی پذیرند . آن ها می گویند ما تفویض می کنیم ولی دروغ می گویند برای تفویض سندی ندارند . آن ها تأویل را به کلی رد می کنند از امامان اربعه و بالاتر از آن صحابه ابن عباس و دیگران تأویل وارد شده است . آن ها تأویل را کلا رد می کنند و به همه آن ها مشرک می گویند ماتریدی و اشعری ها همه مشرک هستند . چون آن ها اهل تأویلند و اهل تأویل مشرکند . خلاصه این ها عقیده اهل سنت نیست .
ثم استوی علی العرش معنیش این نیست که خداوند جسم است و بر سر تخت نشسته و پاهایش بر سر کرسی است نعوذ بالله . ثم استوی علی العرش بعد از این که کائنات را آفرید ، قدرتش و تصرف و تسلطش را برای انتظام امور بر قرار کرد و تسلط خود را بر عرش جاری کرد . الله تعالی مرکز اصدار احکام است . مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (4) يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5)
یدبر یعنی انتظام می کند . یعنی الله تعالی مدبر است . تدبر کنند نظام عالم و آدم است . البته فرشته ها مأمور انتظام امور هستند و به دستور خدا انتظام امور را انجام می دهند .
مجري :
محمد عمر سربازي ، عالم اهل سنت سرشناس منطقه سيستان وبلوچستان بودند كه هم در مورد تأويل و هم در مورد عقايد مقلدين از سلفي ها و وهابي ها كه منجر به تشبيه و تجسيم مي شود ، صحبت كرد . اين هم سخن يك عالم اهل سنت داخل كشور كه صراحتا گفتند چنين افرادي وجود دارند و معتقدند خدا روي عرش مانند يك انسان مي نشيند كه اين خود تجسيم و تشبيه است . هر كسي را هم معتقد به تأويل باشند را تكفير مي كنند .
تماس بينندگان :
بيننده : آقاي ايراني از مشهد مقدس ـ اهل سنت
آقاي يزداني شما گفتيد ابن تيميه گفته زماني كه من از پله ها پايين مي آِيم ، خدا هم پايين مي آيد .
استاد يزداني :
نه اين طور نگفتم . بنده گفتم : ابن تيميه گفته همين طور كه من از پله ها پايين مي آيم ، خدا هم پايين مي آيد . زمانش را بيان نكردم . علماي اهل سنت از ابن تيميه نقل كرده بودند كه ابن تيميه روي منبر نشسته بود كه گفت : خدا هر شب به آسمان دنيا نازل مي شود ، مثل نزول من . خودش هم پله هاي منبر را پايين آمد .
بيننده :
حكامي كه ايشان را زنداني كردند ،سني مذهب بودند ؟
استاد يزداني :
آن زمان همه بلا استثناء سني مذهب بودند و شيعه مذهبي در دمشق نبود .
بيننده :
پس در اين صورت سخن ابن تيميه را قبول نداشتند ؟
استاد يزداني :
الان هم علماي اهل سنت سخن ابن تيميه را قبول ندارند . ما از آقاي محمد عمر سربازي نشان داديم كه گفتند : ما اين حرف ها را قبول نداريم ؛ چون اين حرف ها ، حرف هاي مشبهه و مجسمه است .
بيننده : سعيد از تهران
بنده هفته ي گذشته با شما تماس گرفتم و با شما صحبت كردم . آقاي يزداني امشب هم تكرار كردند كه يك بيننده وهابي مذهب با ما تماس گرفته . بنده مي خواهم بدانم ايشان چطور و با چه دلائلي اين كشف و شهود برايشان حاصل شد كه من وهابي هستم .
استاد يزداني :
وقتي شما مي گوييد كه وهابي ها و اهل سنت چنين اعتقادي ندارند و از آن ها دفاع مي كنيد ، بنده از اين تشخيص دادم كه حتما شما شيعه نيستند . اگر شيعه باشيد كه شيعه از ابن تيميه و احمد بن حنبل و وهابيت و محمد بن عبد الوهاب دفاع كند .
بيننده :
آقاي يزداني ! اين نشان مي دهد كه شما اصلا به سؤال بنده دقت نكرديد . بنده اولين جمله اي را كه گفتم اين بود كه آيا ما در ايران وهابي داريم ؟ همين كليپي كه شما از محمد عمر سربازي پخش كرديد ، دقيقا چيزي است كه من مي خواستم بيان كنم . صحبت بنده در حيطه ي برادران اهل سنتي است كه در كشور خودمان هستند . بنده اصلا كاري به اهل سنت خارج از كشور كاري ندارم . بنده مي گويم اهل سنتي كه در ايران زندگي مي كنند ، فهم و دركشان از اسلام و مسائل فقهي و احكام طوري است كه هرگز هيچ كدامشان معتقد نيستند كه خداوند دست و پا دارد مثل دست و پايي كه ما داريم .
استاد يزداني :
اهل سنت ايران در شمال ، در كردستان و در جنوب از نظر كلامي طرفدار كدام مذهب هستند ؟
بيننده :
بنده مي گويم اگر شما از هر نحله فكري و عقيده اي از اهل سنت كه بياوريد ، مثل همين آقاي محمد عمر سربازي كه بگويد : ما اهل تسنن هستيم و معتقديم خدا دست و پا دارد . دليل مان هم اين است كه آيات را تأويل نمي كنيم و به ظاهر آن ها را مي گيريم . اما دست خدا مثل دست ما است ؛ ولي بزرگتر است . يك نفر را براي ما بياوريد كه اين مطلب را بگويد .
استاد يزداني :
شما اصلا برنامه هاي ما را نديديد . بنده 28 برنامه رفتم و شما حتي يك برنامه از آن را نديديد . شما اگر هفته گذشته ديده بوديد ، ابتداي برنامه مفصل توضيح دادم كه اهل سنت ماتريدي ، معتزلي و اهل حديث هستند . گفتم اهل سنت بلااستثناء اين مطالب را قبول ندارند . محمد عمر سربازي كه ماتريدي است ، اين مطلب را قطعا قبول ندارد . شكي هم در اين باره نيست . من كه نگفتم : آقاي محمد عمر سربازي از اهل سنت اين مطلب را قبول ندارد . بنده مي گويم اهل حديث اين مطالب را قبول دارند .
برنامه ي بنده وظيفه اش جداسازي اهل سنت از اهل حديث و وهابيت و سلفي ها است . سلفي ها اين اعتقاد را دارند كه خدا دست و پا و گوش و چشم و كمر … دارد . از آسمان دنيا به زمين نزول مي كند . روي عرش مي نشيند . اما اهل سنت هيچ كدام از اين ها را قبول ندارند .
مجري :
شما كه در مورد دست و پا مي گوييد ، ما به بحث دست و پا هم خواهيم رسيد . برنامه امشب در مورد نزول بود . ديديد كه علماي سلفي گفتند خود خدا هر شب به آسمان دنيا مي آيد . به نظر شما اين عقيده ، تشبيه و تجسيم را به همراه دارد يا خير ؟
بيننده :
صد در صد به همراه دارد و غلط است .
مجري :
ما هم به دنبال اثبات همين مسأله هستيم . اهل سنت ايران در منطقه سيستان و بلوچستان ماتريدي هستند و اصلا اين اهل حديث را قبول ندارند . ممكن است كسي پيدا شود كه بگويد من سلفي هستم . ما هم ميگوييم كه آن شخص قطعا اين عقيده باطل را دارد . اما غالب اهل سنت ايران يا ماتريدي هستند يا احناف يا شافعي هستند كه خود را پيروان ابوالحسن اشعري مي دانند . پس طبيعي است كه چنين عقيده اي را ندارند . اما كساني كه مي گويند ذات خدا در آسمان دنيا مي آيد ، خود شما هم تصريح كرديد كه اين عين تشبيه و تجسيم است . آيا شما انتظار داريد كه ما بگوييم چنين چيزي وجود ندارد ؟
بيننده :
بنده هم مي گويم كه اين عقيده باطل است ؛ اما بنده مي گويم آيا در ايران عزيز ما ، عالم اهل حديثي وجود دارد كه از اين اعتقاد دفاع كند و بگويد ما معتقديم خدا دست و پا دارد ؟
استاد يزداني :
اين كه در ايران باشد يا نباشد مهم نيست . ما در حال نقد اين فكر و عقيده هستيم و اصلا مرز و جغرافيا را نقد نمي كنيم. ما مي گوييم اهل حديث در هر جاي دنيا كه باشد مثل آقاي شاهوزهي كه در پاكستان يك وهابي است ، قطعا اين اعتقاد را دارد . اما محمد عمر سربازي كه ماتريدي است ، قطعا اين اعتقاد را ندارد . بحث ما كه در زمينه مرز جغرافيايي نيست . هدف ما اين است كه كل عقايد شيعه را با كل عقايد سلفي ها مقايسه مي كنيم و اصلا براي برنامه ي ما اين مرزبندي ها معنا ندارد .
مجري :
اگر اين طور باشد كه اصل كعبه در مكه است و اصل شروع اسلام از حجاز بوده . اگر بخواهيم طبق نظر شما پيش برويم كه نبايد از مرزها را محدود كنيم و اصلا سراغ اسلام نرويم . اين ديد اصلا علمي نيست .
بيننده :
بنده به عنوان يك شيعه از شما يك سؤال دارم . در برنامه شما بارها و بارها شنيدم كه مجري ها يا عزيزان ديگر گفته اند يا علي مدد ! آيا اين عبارت با قرآن سازگار است ؟
استاد يزداني :
ما 120 برنامه راه و بي راه رفتيم و به اين سؤال پاسخ داديم . همه اين برنامه ها هم در سايت شبكه جهاني ولايت همراه متن و كليپ و صوتش موجود است . مي توانيد به آن مراجعه كنيد و جواب خود را بگيريد .
مجري :
اگر شما در اينترنت عبارت ” يا حسين مدد ” علي جمعه ، ” يا علي مدد ” اسامه الازهري ، دو عالم اهل سنت و از مفتي هاي مصر و اشعري العقيده هستند كه در اين باره صحبت كردند كه ” يا حسين مدد” گفتن يا اذكار مشابه شرك و كفر است ؟ به صراحت پاسخ مي دهند كه اشكالي ندارد .
مجري :
از شما استاد يزداني عزيز و هم چنين شما بينندگان محترم تشكر مي كنيم .
One Comment
رضایی رافضی
سبحان الله