بیست و سومین برنامه کلمه طیبه با عناوین:
ـ نزدیک شدن خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله در شب معراج به اندازه دو کمان یا کمتر طبق روایت صحیح بخاری
ـ بررسی روایت بیهقی مبنی بر نماز خواندن ابوبکر بر جنازه صدیقه شهیده سلام الله علیها
ـ بررسی روایت جوینی در باره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، شرح حال جوینی و انتساب کتاب به او
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 22/10/1399
برنامه: کلمه طیبه
مجری:
إن شاءالله که همینطور باشد و خداوند هم عاملان و آمران این جنایت هولناک را به اشد عقاب مجازات فرماید.
همانطور که مستحضر هستید در برنامه کلمه طیبه روال طبیعی برنامه را میدانید بدون فوت وقت سراغ پخش کلیپها می رویم و بعد از آن إن شاءالله به نقد آنها مینشینیم و بحث میکنیم، کلیپ شماره 87 را با هم میبینیم.
کلیپ شماره 87:
+«وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى (۱) مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى ﴿۲) وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى ﴿۳﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (۴) عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى ﴿۵﴾»
این قرآن را به پیامبر جبریل که شدید القوی هست آموزش داده و
«ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى»
آن جبریلی که در واقع دارای قدرت زیادی است
«وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى»
و او در افق بالا است
«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى»
بعد نزدیکتر ونزدیکتر شد
«فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»
این درباره نزدیکی جبریل و محمد(ص) هست که قاب قوسین به اندازه دو قوس یا نزدیکتر شد
«فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى»
بعد به بندۀ خود الله متعال وحی کرد
فکر میکنم که تفسیر اینطوری باشد
_یعنی چه؟ یعنی الآن من متوجه نشدم.
+یعنی اینکه جبریل امین(ع) به پیامبر خدا(ص) نزدیک شد به این اندازه، نه اینکه خدا و محمد(ص) با هم نزدیک شدند بلکه جبریل و محمد(ص) با هم نزدیک شدند.
_جبریل نزدیک شد
+بله بله چون قبلاً صحبت از جبریل هست ضمیر به جبریل بر میگردد
«فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»
اینهم تفسیر إبن کثیر هست
«فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»
«فاقترب جبریل إلی محمد لما هبط علیه إلی الارض»
جبریل به محمد(ص) نزدیک شد
«حتی کان بینه»
تا جای که بین جبریل و بین محمد(ص)
«قاب قوسین»
به اندازه دوتا کمان یا کمتر بود
مجری:
در این کلیپ دو سؤال مطرح میشود، یک سؤال اینکه آیا واقعاً این نزدیک شدن بین جبرئیل و پیامبر صلی الله علیه وآله بوده؟ و سؤال بعدی نظر مفسرین و نظر علمای اهل سنت درباره این آیات سوره نجم چه هست؟
استاد یزدانی:
یکی از پاشنه آشیلهای مکتب اهل حدیث به ویژه مکتب اهل حدیث و اشاعره بحث همین توحید هست و اینکه اینها خدا را دارای مکان میدانند و معتقد هستند که خدا در آسمان هفتم هست و روی عرش خودش نشسته، پای خودش را روی کرسی گذاشته، حتی وزن و اندازه خداوند را بیان کردند. یعنی بر این قضیه که خدا در عرش خودش در آسمان هفتم آنجا نشسته و از آنجا عالم را مدیریت میکند، اجماع دارند و چیزی هم که از این مطلب استفاده می شود، صورت جسمانی است. ولی شیعه برای خدا مکان قائل نیست، چون خدا را خالق مکان و عرش میداند. اگر بگوییم خدا روی عرش نشسته، قبل از عرش کجا مینشسته؟ عرش که با خدا همزمان خلق نشدند، خدا که حادث نیست. خدا واجب الوجود به ذات هست. پس حتماً عرش بعد از خدا به وجود آمده و اگر اولین مخلوق هم باشد باید قبل از آن خدا یک جای ایستاده باشد. کجا بوده؟ نظر شیعه در این باره این هست که خداوند مکان ندارد، نه روی عرش، خدا خالق همه مکانها است. اینکه بگوییم خدا همه جا هست هم غلط هست؛ چون همه جا را خدا خلق کرده این اصلاً قابل قبول نیست و اصلاً ورود به این مباحث ضرورتی ندارد و نباید وارد شویم. به این دلیل که عقل ما نمیرسد. همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در اولین خطبه نهج البلاغه فرمودند ما اصلاً نمیتوانیم خدا را وصف کنیم. هر طوری ما وصف کنیم خدا غیر از آن هست؛ چون عقل ما و ذهن ما محدود و خدا نا محدود هست و قابل تصور نیست نه صفات خدا و نه خود خدا و ذات خدا. اما اینها نه، مجبور هستند که اینجا حرفهای بزنند که کاملاً جسمانیت از او برداشت میشود و راه دیگر ندارد. از جمله بحث معراج پیامبر صلی الله علیه وآله و بحث اینکه خدا کجا هست. بحث سوره مبارکه نجم که خداوند از آیه اول تا آیه 18 بحث سر همین هست که وقتی پیغمبر صلی الله علیه وآله به معراج رفتند، چه دید؟ خدا را دید یا ملکوت آسمان و زمین را دید؟ شیعه میگوید اصلاً چون خدا مکان ندارد، آنجا خدا را ندیده؛ بلکه آیات کبرای خداوند را دیده، ملکوت آسمان و زمین را دیده و اگر نزدیک هم شده به این معنا نیست که نزدیک خدا شده. اصلاً این که به خدا نزدیک شده یا خدا به بنده اش نزدیک شده معنا ندارد. ولی اینها مجبور هستند که چیز دیگری بگویند خصوصاً سر این آیه 8 تا آیه 9 بحث دارند.
«ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى»
سوره مبارکه نجم، آیه 8-9
که چه کسی به پیغمبر صلی الله علیه وآله نزدیک شد. «ثم دنا» فاعل این دنا چه کسی است؟ خدا است یا جبرئیل است؟ «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى» یا پیغمبر صلی الله علیه وآله به خدا نزدیک شد خدا به پیغمبر صلی الله علیه وآله نزدیک شد یا جبرئیل به پیغمبر صلی الله علیه وآله، پیغمبر صلی الله علیه وآله به جبرئیل؟ به هر حال این ضمائر را باید دقت کنند و اینها مجبور هستند اینجا توجیهات عجیب و غریب کنند. آقای ترشابی گفت که جبرئیل به پیغمبر صلی الله علیه وآله نزدیک شده و از تفسیر إبن کثیر هم مستند نشان داد. ولی من توصیه میکنم خدمت ایشان که مقداری بیشتر تحقیق کنید،کتابهایتان را بخوانید و بعد اظهار نظر کنید. همینطوری مطالعه نکرده هفته ای چهار پنج برنامه رفتن عوارض دارد. بنده مستندی از صحیح بخاری نشان می دهم تا هم بینندگان عزیز و هم این آقا ببینند.
قطعاً همه روایاتی که از إبن کثیر و إبن زیاد و إبن جماعة و اینها نقل میکنند دیگر در برابر آقای بخاری چیز دیگری هست. صحیح بخاری چاپ وزارت اوقاف چاپ دار السلام عربستان سعودی در سال 1417 ،کتاب التوحید که سراسر اسرائیلیات هست، باب 37 حدیث 7517 روایت عجیبی را نقل می کند:
از انس بن مالک نقل شده شبی که پیغمبر صلی الله علیه وآله از مسجد الحرام به معراج رفت اتفاقاتی افتاد؛ به همراه جبرئیل هر دو با هم رفتند. این مهم هست در این روایت تصریح بر این هست که جبرئیل و رسول خدا(ص) با هم رفتند یعنی هر آسمانی را رفته جبرئیل همراش بوده. روایت طولانی هست من بخشهای از روایت را می خوانم. وقتی به آسمان اول می رسد، ملائکه سؤال میکنند این چه کسی هست همراهت آوردی؟
«وَمَن مَعَک؟»
جبرئیل جواب میدهد که محمد پیامبر خدا صلی الله علیه وآله است. در آسمان دوم، آسمان سوم، در هر آسمانی که میرسند جبرئیل همراه پیغمبر صلی الله علیه وآله هست. ملائکه سؤال میکنند این چه کسی است همراهت آمده؟ میگوید پیغمبر حضرت محمد صلی الله علیه وآله هست ، سؤال میکنند آیا واقعاً مبعوث شد؟ جواب می دهد بله مبعوث شده. تا این که به آسمان هفتم میرسند. حالا در آسمان اول چه کسی را دید؟ نام میبرد، در آسمان دوم حضرت ادریس را دید، در آسمان چهارم حضرت هارون را دید، در آسمان پنجم میگوید من اسمش یادم رفته حالا یاد پیغمبر صلی الله علیه وآله رفته یا از یاد راوی رفته، خیلی عجیب است و این از آن روایاتی است که در بحث عدالت صحابه خیلی به درد ما میخورد که در جای دیگر باید بحث بشود. در آسمان ششم، حضرت إبراهیم علیه السلام را دید، در آسمان هفتم حضرت موسی را دید، چرا در آسمان هفتم بود حضرت موسی؟ از همه بالاتر بود؟ بخاطر که کلیم الله بود. این مشخص است که روایت ساخت پیروان حضرت موسی ،یهودیها است و مشخص است. چنین روایتی که سراسر اسرائیلیات هست و سراسر دروغ هست نمیتواند روایت اسلامی باشد. بعد موسی گفت
«رب لم أظن أن ترفع علي أحدا»
من باورم نمیشد کسی مقامش از من هم بالاتر برود
اما پیغمبر صلی الله علیه وآله بالا رفت تا جایی که فقط خدا میداند
«حتى جاء سدرة المنتهى»
به سدرة المنتهی رسید
اینجای روایت برای ما مهم هست
«ودنا الجبار رب العزة فتدلى»
خدا نزدیک پیغمبر صلی الله علیه وآله آمد
خدا نزدیک شد. اینجا خدا حرکت میکند و این حرکت کردن یعنی جسمانی بودن. غیر از جسم چیز دیگری میتواند حرکت کند؟ آیا می توان حرکت کردن و جسم نبودن را تصور کرد ؟
اصلاً از هر عقل عاقلی، چه بچه چه بزرگ، چه کافر و چه مسلمان بپرسید،از هر بچهای از هر کودکی از هر مسلمانی کافری بپرسی وقتی یک چیزی حرکت کند باید جسم باشد نمیشود که بدون جسم بودن، چیزی حرکت کند.
«ودنا الجبار رب العزة فتدلى حتى كان منه قاب قوسين أو أدنى»
تا اینکه آنقدر خدا خودش را به پیغمبر صلی الله علیه وآله نزدیک کرد که اندازه یک کمان یا دو کمان یا حتی نزدیکتر
صحیح بخاری، کتاب التوحید، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ دار السلام، چاپ 1417، باب 37، روایت 7517
این روایت صحیح بخاری است که صریح، واضح و روشن میگوید خدا به پیغمبر صلی الله علیه وآله نزدیک شد نه جبرئیل. بحث جبرئیل اصلاً نیست؛ چون جبرئیل از اول از مکه با پیغمبر صلی الله علیه وآله در آسمان اول و دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم و هفتم با هم بودند و با هم رفتند و پیغمبر صلی الله علیه وآله رابه همۀ ملائکه معرفی کرد. نمیشود بگویند او نزدیک شد. در روایات صحیح شیعه و سنی داریم که خیلی وقتها جبرئیل به صورت دحیه کلبی آمده و کنار پیغمبر صلی الله علیه وآله می نشست و در جنگها همراه پیغمبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام بود و حمایت میکرد و در خدمت امیرالمؤمنین بود. اصلاً چه سودی دارد که به جبرئیل نزدیک شود یا دور شود که خدا بخواهد در قرآنش از حکایت کند.
مجری:
وقتی که میبینند که با این تناقض عقلی مواجه میشوند، شخصی مثل آقای ترشابی از یک طرف نمیتواند کلام گذشتگان را نقل کند؛ چون برایش آبرو ریزی دارد. از طرف دیگر در تمامی این آیاتی که در سوره نجم آمده مجبور است همه ضمائر را جبرئیل بگیرد.
استاد یزدانی:
همه ضمایر را مجبور است به جبرئیل برگرداند حتی شدید القوی را که به جبرئیل بر میگرداند حتی در آیه «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» ضمیر «إِلَى عَبْدِهِ» را هم باید به جبرئیل بر گرداند، عبد جبرئیل، یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله عبد جبرئیل بود؟ اگر بخواهد ضمایر قبلی را به جبرئیل برگرداند این ضمیر را هم باید به جبرئیل برگرداند. مشکل است این آیات، از آیات مشکلی هست که هر کسی نمیتواند آن ها را تفسیر کند، باید تفسیرش را به عهده اهل بیت(ع) گذاشت که آنجا پیغمبر صلی الله علیه وآله ملکوت آسمان را دید. نزدیکی به معنای نزدیکی جسمانی نیست، به معنای قرب مقام هست. نه اینکه خدا حرکت کرده باشد نزدیک ایشان بیاید. البته ممکن است بگویند در صحیح بخاری روایات زیادی داریم که به جبرئیل نزدیک شده، آن دیگر به ما چه ربطی دارد؟ صحیح بخاری اصح الکتب بعد کتاب الله شما است که اگر دو روایت متناقض باشد، مشکل شما است. ما هر زمانی نیاز باشد از آن استفاده میکنیم ؛چون صحیحترین کتاب شما است. هر زمانی هم نیاز باشد از این استفاده میکنیم که خدا نزدیک شده. شما هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید. چون هر دو از صحیحترین کتاب شماست، نمیتوانید بگویید این ضعیف است یا آن ضعیف است. همچنین گفتید هر کس یک روایت صحیح از صحیح بخاری را انکار کند کافر است. پس نمیتوانید این روایت یا آن روایت را انکار کنید. در بن بستی گیر کرده اید که هیچ چاره ای بر آن ندارید و مجبور به پذیرش هستید که این پذیرش منجر به جسم دانستن خداوند می شود که در شیعه و اهل سنت حکمش مشخص است.
در این بحث، روایات خیلی عجیب هست. إبن حجر عسقلانی از علمای بزرگ و یکی از استوانه های علمی اهل سنت در بحث رؤیت کتابی به نام «الغنية في مسالة الرؤية» دارد که پیغمبر صلی الله علیه وآله در معراج چه را دیده؟ آیا خدا را دیده؟ اگر دیدن با چشم بوده؟ یا با قلب بود؟ چطوری دیده؟ کتاب «الغنیه فی مسأله الرؤیۀ رؤیۀ النبی (ص) ربه سبحانه و تعالی فی لیلۀ الاسراء و من اثبت ذلک ومن نفاه»، چاپ دار الآثار در قاهره، همان شروع کتاب اول کتاب میگوید صحابه اختلاف داشتند که در شب معراج پیامبر صلی الله علیه وآله خدا را دیده یا ندیده؟ بعضیها گفتند دیده، بعضیها گفتند نه ندیده، بعضیها هم نظریه وسط را انتخاب کرده و گفته اند پیغمبر صلی الله علیه وآله خدا را با قلب خودش دیده. این که مردود هست؛ چون همه خدا را با قلب میبینیم همیشه خدا را با قلب دیده، رؤیت خدا با قلب یعنی چه؟ یعنی یقین کامل، مگر پیغمبر صلی الله علیه وآله قبل از این یقین کامل نداشت که خدا هست؟ این قابل قبول نیست. بعضیها هم نفی کردند که با چشم نبوده اما متأخرین چیزهای دیگری گفتند در خواب بوده در بیداری نبوده. در این کتاب صفحه 15 دیدگاههای افرادی که میگویند با چشم سر دیده را نقل میکند:
الغنية في مسالة الرؤية، إبن حجر عسقلانی، چاپ دار الآثار در قاهره، ص 15
إبن عباس، انس بن مالک، أبو هریره نظرشان این هست
«رأی ربه فی لیلة الإسراء بعین رأسه»
با چشم سر پیغمبر خدا را دیده
إبن عباس، انس بن مالک، أبو هریره، البته به إین عباس قطعاً دروغ بستهاند، ولی از انس و ابوهریره بعید نیست؛ چون شاگرد کعب الاحبار هستند، از تابعین چه کسانی گفتند؟ خورشید تابعین، کعب الاحبار، نظرش همین است و واضح است که نظر انس بن مالک و ابوهریره با او یکی باشد. حسن بصری قسم میخورد که حتماً خدا را با چشم سر دیده. عطاء، عکرمه و همه اصحاب إبن عباس، عروة بن زبیر، محمد بن شهاب زهری، معمر بن راشد
«وقال به أکثر أهل السنة ممن بعدهم»
و اکثر اهل سنت نظرشان همین است.
اکثر اهل سنت نظرشان همین است که در شب معراج پیغمبر صلی الله علیه وآله خود خدا را چشم سر دیده که قطعا جسمانی بودن خداوند است. در همین دنیا با چشم سر، این جسم را چطوری دیده؟ با همین چشم؟ با قلب دیدن که قلب مهم نبود. چون در همین جا میتوانست ببیند و همیشه میدید. همه در حد اندازه خودشان میبینند، پس چشم قلب مهم نیست. از احمد بن حنبل همین نقل شده. همچنین محقق در پاورقی اضافه میکند إبن جریر همین نظر را دارد و بسیار مبالغه کرده، شیخ أبوالحسن اشعری ،أبو ذکریا النووی ، إین خزیمه ، أبو یعلی فراء، أبو بکر نجاد و أبوالقاسم إسماعیل بن محمد اصفهانی همین را گفته اند و إین کثیر هم حتی از إبن خزیمه همین را نقل کرده، اکثر اهل سنت طرفدار این دیدگاه هستند. ما تک تک این افراد نامبرده را قبلا در برنامه یهوابیت در بحث خدای یهود و خدای وهابیت به صورت تخصصی بحث کردیم و نظرات آن ها را نشان دادیم.
به هر حال راهی غیر از این ندارند ایشان حرف خوبی میزند که جبرئیل نزدیک شد، چون توجیه خوبی است که خدا جسم نیست. می خواست از جسمانی بودن خدا فرار کند، ولی روایت صحیح بخاری را چه کار میکنید؟ نظر احمد و إبن عباس و أبو الحسن اشعریی و بقیه را چه کار میکنید؟ امام اهل حدیث، احمد حنبل نظرش همین است، امام اشاعره أبو الحسن اشعری نظرش همین است، صحابه اتان نظرشان همین است، می خواهید با آن ها مخالفت کنید ؟
مجری:
کلیپ بعد کلیپ 88 آماده هست که با هم میبینم.
کلیپ شماره 88:
هدف از کفن و دفن شبانه فاطمه عدم حضور أبوبکر بوده است در صورتیکه در یک روایتی شما ایرانیان توجه بفرمایید به خصوص مردمان خراسان زمین و به ویژه مردم بیهق و سبزوار که امام بیهقی دانشمند برجستۀ اهل سنت در سرزمین ایران و در زمانی که ایران اهل سنت بودند روایتی آورده مؤید این مطالب که نماز بر جنازه بانو فاطمه را أبوبکر صدیق خواند. گرچه روایت صحیحتر آنی هست که امام مسلم نیشابوری آورده که شخص علی نماز را خواند در حضور أبوبکر.
مجری:
اگر به مسائل دیگر این کلیپ کاری نداشته باشیم که چطور می خواهند توجه مخاطب خود را جلب کنند، نسبت به اصل محتوا دو مطلب را مطرح کردند؛ یکی روایت بیهقی، یکی روایتی که مسلم نقل میکند. در روایت بیهقی ادعا این است که آورده شده که أبوبکر نماز حضرت زهرا سلام الله علیها را خواند و در صحیح مسلم چنین چیزی را نقل میکند که اصلاً خود امیرالمؤمنین علیه السلام هم که خوانده باشد اما أبوبکر در چنین نمازی حضور پیدا کرده.
استاد یزدانی:
بحث دفن شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها، بحث خیلی مهمی است، خصوصاً این که وصیت کرده بودند من را شبانه دفن کنید تا فلانی و فلانی در نماز من نباشند. قهر حضرت زهرا سلام الله علیها را در هفتههای قبل مطرح کردیم که حضرت زهرا سلام الله علیها تا زنده بودند، با آنها آشتی نکردند و این قهر ادامه دار بود. حتی بعد از مرگشان هم وصیت میکنند طبق روایاتی که در منابع اهل سنت هست که مرا شبانه دفن کنید، چرا شبانه دفن کنیم تا فلانی و فلانی و فلانی در تشییع جنازۀ من نباشند و این خیلی پیام دارد که ان شالله پیامهایش را حضرت آیت الله قزوینی شب پنج شنبه در ویژه برنامه ای که برای ایام فاطمیه خواهند داشت ، مفصلا بحث خواهند کرد. اما اینها مجبور شدند یک سری روایت جعل کنند که بگویند فلانی آمده و نماز خوانده. بخش اول حرف ایشان روایتی از سنن کبرای بیهقی خواند و گفت اهل بیهق توجه کنید چه روایتی در کتاب بزرگ شما هست. «سنن الکبری بیهقی» أبی بکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی متوفی 458 با تحقیق محمد عبدالقادر عطا، در دار الکتب العلمیه بیروت لبنان هم چاپ شده، الجزء الرابع چاپ سوم سال 2003، صفحه 46 روایت 6892 از مجالد از شعبی نقل شده:
«اَنَّ فَاطِمَةَ رضِیَ اللَّهُ عَنْهَا لَمَّا مَاتَتْ دَفَنَهَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَیْلا»
وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها از دنیا رفت امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام او را شبانه دفن کرد
«وَاَخَذَ بِضَبْعَیْ ابیبَکْرٍ فَقَدَّمَهُ یَعْنِی فِی الصَّلاةِ عَلَیْهَا»
آمد و بازوی أبو فلان را گرفت گفت تو نماز بخوان و او نماز خواند
روایت خیلی جالبی است. خودش نماز نخواند، شخص دیگری را پیش کشید. میگوید این روایت با همین سند نقل شده. آقای کیانی چرا اینقدر دروغ میگویید؟ همین بیهقی هم میگوید این روایت درست است از شعبی نقل شده ولی روایت صحیح چیست؟ و روایت صحیح این نیست که نقل شده، هرچند که با این سند نقل شده باشد. ولی روایت صحیح این است:
از إبن شهاب زهری از عروه از عایشه در قصه میراث
«أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى الله عَلَیهِ وَسَلَّمَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى الله عَلَیهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ»
وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها شش ماه بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله زنده بودند. وقتی از دنیا رفتند امیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام او را دفن کردند.
«وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ»
سنن الکبری، أبی بکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی، متوفی 458، محقق محمد عبدالقادر عطا، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان، چاپ سوم، چاپ 2003، ص 46، ر 6892
اصلاً کسی دیگر را خبر نکرد. امیرالمؤمنین علیه السلام خودش دفن کرد و خودش بر او نماز خواند. همین بیهقی هم که شما میگویید، شما را دارد تکذیب میکند. میگوید درست است روایت از شعبی نقل شده، اما شعبی اصلا آن زمان متولد نشده که بخواهند این قضیه را نقل کند. شعبی یک تابعی است که بعدها آمده. چطور میتواند همچین روایتی را نقل کند؟ بیهقی میگوید این روایت جعلی و دروغ است. روایت صحیح، چیز دیگری است. سند روایت که ضعیف است مجالد در این سند به شدت تضعیف شده بقیه رواتی که در سند این روایت هم هست، همه ضعیف هستند. اگر بحث سندی هم بخواهد، در تهذیب الکمال جلد 27 شرح حال مجالد را ببینید. مجالد بن سعید بن عمیر بن بسطام، بخاری از یحیی بن سعید نقل کرده که ضعیف است، عبدالرحمن بن مهدی از او روایت نقل نمیکرده، احمد إبن حنبل میگفت
«لیسَ بشیء»
اصلاً آدم با ارزشی نیست و به هر حال تضعیفات در باره مجالد زیاد است. من دیگر وقت بینندگان عزیز را نمیگیرم به همین اندازه که بیهقی دارد میگوید این حرف درست نیست روایت صحیح آن است همین فکر میکنم کافی هست.
روایت مسلم که دیگر خیلی واضح است. آقای کیانی بنده تحدی میکنم یک روایت شما از مسلم نشان بده که این حرف شما را تأیید کند. از نظر شما که مسلم همه سندهایش صحیح است. یک روایت از مسلم نشان دهید که تأیید کند امیرالمؤمنین علیه السلام نماز خوانده و أبوبکر هم حاضر بوده باشد. روایتی که در مسلم هست همان است که الآن بیهقی نقل کرده بود من فقط آدرس روایت مسلم را هم نشان می دهم، فرصت خواندن روایت نیست. صحیح مسلم چاپ ریاض چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، روایت 1759 که دقیقاً همان است که الآن بیهقی نقل کرده بود از عایشه هم هست که
«عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى الله عَلَیهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ …. وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ»
حضرت زهرا سلام الله علیها شش ماه بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله زندگی کرد ….. اصلاً خبر نکرد
صحیح مسلم، چاپ ریاض، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، روایت 1759
مجری:
کلیپ شماره 89 با هم میبینیم.
کلیپ شماره 89:
وقتی که رفرنس میدهند ارجاع میدهند و ما از آنها مطالبه دلیل میکنیم که بگویید ریشه تاریخی این ادعایتان چیست میگویند جوینی از استوانههای علمی اهل سنت صاحب کتاب فرائد السمطین فی فَضائل السِّبْطَیْن، میگویند که ایشان تصریح کرده إبراهیم بن محمد بن مؤید جوینی خراسانی در سال 644 تا 722 هجری قمری از استوانههای علمی اهل سنت. اما خوب که میرویم نگاه میکنیم میبینیم این عجب استوانه علمی اهل سنت است که نه اینکه اهل سنت نبوده شیعه هم نبوده و بلکه شیعه رافضی بوده یعنی دشمن صحابه بوده. چون چهار نفر دیگر اسمشان جوینی هست و منتسب به اهل سنت و از چهرههای اهل سنت کسی که به عنوان مثال به عنوان امام الحرمین جوینی شناخته شده، شیخ الشافعیه أبو المعالی عبدالمک بن أبو محمد عبدالله بن یوسف بن عبدالله مشهور به جوینی یا شیخ الاسلام أبو عمران موسی بن عباس خراسانی جوینی صاحب مسند صحیح که کتاب خودش را براساس روش صحیح مسلم تخریج و تدوین کرده یا شیخ الشافعیه أبو محمد عبدالله بن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن محمد و یا همین عبدالملک بن عبدالله بن یوسف بن عبدالله بن یوسف بن محمد یا امام الحرمین که قبل از این نام بردم. چهار شخصیتی که به جوینی مشهور هستند و منتسب به اهل سنت و از چهرههای اهل سنت. آقایان آخوندها میآیند إبراهیم بن محمد معید جوینی رافضی را میگویند که سنی هست و در کتاب خودش اشاره کرده به نقش أبوبکر و عمر در به شهادت رسیدن بانو فاطمه، این آن ریشه تاریخی است که آخوندها میآورند.
مجری:
اینهم از ادعای دیگری که مطرح کردند که ما جوینی زیاد داریم. این آقای جوینی که شما میگویید همان آقای إبراهیم بن محمد بن مؤید معروف به جوینی هست،قطعاً شیعه است و شما نمیتوانید اسمش سنی بگذارید آن هم از آن شیعیان تندرو و رافضی. آیا ادعایشان درست هست یا باز فرافکنی میکنند؟
استاد یزدانی:
جوینی یک منطقه بسیار آباد و بزرگ در بیهق خراسان بوده. اگر ایشان در انساب سمعانی هم نگاه میکردند نه چهار جوینی که دهها جوینی میتوانست پیدا کند. این دلیل نمیشود که اگر یک جوینی دیگر بود این جوینی شیعه باشد. جوینی معروفشان همان امام الحرمین جوینی است که ما مقصود مان او نیست. ببینید بحث فاطمیه طوری اینها را اذیت میکند که به گفتن حرف های بیهوده و عجیب و غریب روی آورده اند. صدیقه طاهره سلام الله علیها کاری کردتد که آنهایی که در آن زمان بودند تا امروز هم اینها گرفتار هستند و نمیدانند چیکار کنند. به همین خاطر مجبور هستند دروغ بگویند. بنده هم روایت را به صورت خلاصه نشان می دهم، چون اساتید در شب های آینده این روایت را مفصل بیان می کنند و هم می گویم که این آقای جوینی چه شخصیتی داشته. «فرائد السمطین في فضائل المرتضى والبتول والسبطين والأئمة من ذريتهم» محدث کبیر إبراهیم الجوینی الخراسانی از اعلام قرن هفتم و هشتم، جلد 2، با تحقیق شیخ محمد باقر المحمودی، این کتاب کتابی نیست که آنها چاپ کنند به هر حال علمای شیعه مجبور شدند این کتاب اینها را چاپ کنند. اینقدر در این کتاب حقایق باز و واضح نقل شده که طبیعی هست آنها اصلاً این کتاب را چاپ نکنند. کتاب در قم چاپ شده چاپ اول سال 1428، صفحه 34 حدیث 371، صفحه 35 بحث حضرت زهرا(س) است که پیغمبر صلی الله علیه وآله بزرگوار اسلام میفرماید:
«وأما ابنتي فاطمة، فإنها سيدة نساء العالمين من الأولين والآخرين»
اما دخترم فاطمه او سیده زنان همه عالم هست چه از اول تا آخر عالم سیده و سرور همه زنهای عالم دخترم فاطمه(س) است
«وهي بضعة مني»
او پارهای از وجود من است
او نور چشم من است، ثمره میوه قلب من است، او روح من است در بدنم، روح من است
«وهي الحوراء الإنسية»
روایت خیلی مفصل هست و فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان می کند. اما اینجا میگوید
«وإني لما رأيتها ذكرت ما يصنع بها بعدي»
اما وقتی او را میبینم حوادثی که بعد از من برای او اتفاق میافتد بیادم میآید، من دارم میبینم
«و قد دخل الذل بیتها»
ذلت وارد خانهاش میشود
حرمتش هتک میشود، حقش غصب میشود، ارثش را میگیرند
« و کثر جنبها»
پهلویش را میشکنند،
جنینش را سقط میکنند
«و هی تنادی یا محمدا فلا تجاب
فریاد میزند و کمک میخواهد کسی کمکش نمیکند و بعد از من محزون و مکروب هست
فرائد السمطین في فضائل المرتضى والبتول والسبطين والأئمة من ذريتهم، محدث کبیر إبراهیم الجوینی الخراسانی، محقق شیخ محمد باقر المحمودی، چاپ قم، چاپ اول، چاپ 1428، ج 2، ص 34-35، حدیث 371
و مسائلی که ان شاءالله در شبهای آینده در ایام فاطمیه مفصل اساتید خواهند خواند. این روایت خیلی واضح است و طبیعی است که چنین روایتی را نپذیرند. البته ما مدعی نیستیم سندش صحیح است. همین که چنین روایتی در کتاب مثل «فرائد السنتین» و آن عالم بزرگی به نام ابراهیم بن محمد بن مؤید جوینی نقل شده فکر میکنم برای بیدار شدن یک عده کافی باشد. اما اینکه این آقا مدعی است که این عالم شیعه بوده، آن هم شیعه غالی و دشمن صحابه بوده را نشان می دهد. ببینم بزرگان اهل سنت در مورد ایشان چه میگویند. کتاب «المعجم المختص بالمحدثین» تألیف آقای شمس الدین محمد بن عثمان ذهبی است، ، دکتر محمد الحبیب الحیله،استاد دانشگاه ام القراء در مکه مکرمه در مکتبة الصدیق درطائف چاپ کرده، چاپ اول، سال 1408، آقای ذهبی از آقای جوینی صاحب کتاب «فرائد السمطین»، با همان اسمی که ایشان نام برد، می گوید ابراهیم ابن محمد بن مؤید، ابن عبد الله، ابن محمد الحمویه، خراسانی و جوینی هم هست، همان مشخصاتی که که آقای کیانی خواند، بیان می کند. ایشان چه کسی است؟
«الإمام الکبیر»
امامی بزرگ است
«المحدث شیخ المشایخ»
محدث است، استاد استادهای اهل سنت است
چطور یک شیعه غالی امام کبیر و محدث و شیخ المشایخ شما می شود. چرا اینقدر بدون مطالعه صحبت می کنید؟ اگر اینطور باشد که شما خیلی بیچاره هستید.
استاد ذهبی هم هست ایشان، این کتاب اختصاص دارد به اساتید آقای ذهبی در سال چند به دنیا آمد، در سال چند از دنیا رفت
«و کان ذا اعتناء به هذا الشأن و علی یده اسلم الملک غازان»
یکی از پادشاهان مغول هم به دست آقای جوینی مسلمان شده،
المعجم المختص بالمحدثین، شمس الدین محمد بن عثمان ذهبی، مکتبة الصدق، طائف، چاپ اول، چاپ 1408،
باز در کتاب «تذکرة الحفاظ» آقای ذهبی ، چاپ دارالکتب علمیه بیروت لبنان، با تحقیق شیخ زکریا امیرات چاپ اول در سال 1419، صفحه 199، اساتید خودش را نقل میکند.
من از فلانی روایت شنیدم از فلانی روایت شنیدم ، شماره 24، بیست و چهارمین استاد خودش را آقای جوینی اسم میبرد
«و سمعت من الإمام المحدث»
امام و پیشوای ما بود، محدث اوحد و یگانه در عصر خودش بود
«و سمعت من الإمام المحدث الأکمل فخر الإسلام صدر الدین ابراهیم بن مؤید بن الحمویه الخراسانی الجوینیو کان الشدید الإعتنا بالروایة»
به روایات خیلی اعتنا داشت، قیافه خوبی داشت متدین و صالح بود،
المعجم المختص بالمحدثین، شمس الدین محمد بن عثمان ذهبی، مکتبة الصدق، طائف، چاپ اول، چاپ 1408،
ولی شما میگویید یک رافضی بود که صحابه هم فحش میداد. متأسفانه این ها بدون تحقیق حرف میزنند و به قول خودشان نه خودشان می فهمند و نه بیننده هایشان. نکته بعدی که گفت این بود که از کجا معلوم این کتاب مال آقای این جوینی باشد؟ کسانی از بزرگان اهل سنت که گفتند این کتاب «فرائد السمطین» مال همین آقای ابراهیم ابن محمد جوینی است. کتاب «ایضاح المکنون» که یکی از مهمترین کتابهای اینها در زمینه کتاب فهرست است، یعنی نقل کرده که فلان کتاب برای فلانی هست، چه زمانی نوشته و چه زمانی ننوشته، که العالم الفاضل الأدیب المورخ، الکامل الفلان و فلان… ابراهیم پاشا محمد امین، حالا اسم طولانی دارد، چاپ دار الإحیاء التراث العربی در بیروت لبنان این کتاب چاپ شده، صفحه 182،
«فرائد السمطین، فی فضائل المرتضی و بتول و سبطین لأبی عبد الله ابراهیم بن سعد الدین محمد بن ابی بکر بن محمد بن حمویه»
حالا مؤید آنجا کنیه است، در سال 716 این کتاب را نوشته.
ایضاح المکنون، العالم الفاضل الأدیب المورخ، الکامل الفلان و فلان… ابراهیم پاشا محمد امین، چاپ دار الإحیاء التراث العربی در بیروت لبنان،ص 182
باز «معجم المؤلفین» آقای عمر رضا کحاله، از کتابهای بسیار معروف اینها است، تراجم نویسندههای کتب عربی است.
ابراهیم الجوینی، ابراهیم بن محمد بن ابی بکر بن محمد بن حموی الجوینی الشافعی،
ایشان میگوید شافعی و از محدثین خراسان بوده. کتابی به نام «فرائد السمطین، فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین» دارد.
عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین
باز مشخص است که نویسنده چه کسی است. « الإعلام» آقای زرکلی، دیگر وهابی هم هست، آقای زرکلی، جلد اول، صفحه 63، می گوید:
ابراهیم بن محمد، بن المؤید ابی بکر ابن حمویه جوینی، صدر الدین ابوالمجامع ……
شیخ خراسان در زمان خودش و از اهل جوین بوده، دنبال حدیث به عراق ، شام ، حجاز ، تبریز ، آمل، طبرستان، قدس، کربلا، قزوین و شهرهای مختلف رفته. البته شافعی و صوفی هم بوده.
بعد کتابهایی را که نوشته، اینجا نقل میکند،
«و قال له فرائد السمطین فی فضائ المرتضی و البتول و السبطین»
بله، بعد حرف ذهبی را هم نقل میکند و میگوید ذهبی گفته ایشان
حاطب الیل
بوده هرچه دلش میخواسته نقل میکرده
زرکلی، الاعلام، ج 1، ص 63
به ما ارتباطی ندارد ایشان بزرگ و امام و محدث کبیر شما هست که این روایت را نقل کرده، روایتی که شما را خیلی اذیت می کند.
غیر از اینها هم افراد دیگری گفتند این کتاب فرائد السمطین برای آقای جوینی هست. چهار پنج نفر دیگر هم داریم که هم تأیید کردند. بنابر این ایشان شیعه نیست، محدث ،امام کبیر، شیخ المشایخ شما است. انتساب کتاب هم به ایشان ثابت است، روایت را هم که نقل کرده.
به هر حال روایت هم خیلی واضح است. توضیح دادم بنده نمیگوییم سند روایت صحیح است که حالا شما بروید دست بگیرید که آقا این روایت که صحیح نبود. چنین روایتی طبیعی هم هست که نقل نشود. اینها که به ما میگویند که روایت صحیح بیاورید که مثلاً حضرت زهرا (س) شهید شده باشد به دست فلانی و فلانی و فلانی وقایع را نقل کرده باشد، خب این درخواست، درخواست نامعقولی است،در خواست درستی نیست. به این دلیل که ما کتاب سلیم بن قیس را داشتیم که تمام این وقایع را واضح و روشن با تمام جزئیاتش نقل کرده چه بلایی سرش آوردند. چه بلایی سر عبان بن ابی عیاش آوردند که این کتاب را نقل کرده. ما روایت در کافی داریم که بخاطر بحث عثمان شما را 80، سال کشتند، حالا اگر چنین بحثهایی هم پیش بیاید و شیعهای بیاید همچین روایتی را نقل کند، آن هم مشهور شود، خب چه بلایی بدتر از عبان، بدتر از سلیم، سرش میآید. همین الآن خیلی از علما و مراجع ما به حق گفته اند که شما میخواهید فاطمیه بگیرید، حتماً بگیرید باید گرفته شود، فاطمیه نباید ترک شود اما نگویید قاتل فلانی و فلانی بود. قاتل هر کسی بود کاری نداریم، حرف درستی است. چون دوران ما، دوران سختی است. الآن تا زمان ظهور حضرت مهدی (عج) دوران، دوران تقیه است و ما مجبوریم تقیه کنیم. ان شاء الله آن زمان همه حقایق روشن میشود . آن زمان هم همه مجبور بودند، شما اگر دنبال روایت صحیح هستید، کتاب سلیم هست که حضرت آیت الله خوئی (ره) به نقل از بزرگان شیعه نقل میکند که آن هم روایتش صحیح است و هم قضایا را نقل کرده ان شاء الله اساتید در شب های آینده در این باره هم صحبت خواهند کرد.
بینندگان
بیننده:آقای ابراهیمی
استاد یزدانی چرا حدیثهایی را که از کتاب های مسلم و یا صحیحین شان میآورند، یک جاهایی را مخصوصاً آن قسمتی که مربوط حضرت فاطمه سلام الله علیها میشود را با کذا و کذا و کذا یا سهتا نقطه میگذارند؟ در صورتی که هر آدم عاقلی باشد متوجه میشود که این کذا و کذا چیست.
مطلب بعدی در رابطه با مسئله حضرت فاطمه سلام الله علیها است که می گویندحضرت فاطمه سلام الله علیها پیش ابوبکر رفته و فدک را درخواست کرده. این مطلب برای بنده قابل هضم نیست که چطور حضرت با آن عظمت چنین درخواستی فقط داشتند؟ اگر امکان دارد در این باره هم توضیح دهید.
استاد یزدانی:
از این کذا و کذا خیلی زیاد است خصوصاً در صحیح بخاری جاهای خاص وقتی میرسد، میبیند که مشکل به وجود میآورد کذا و کذا میآورد خب اینها طبیعی است، بخاری از این تعریفها زیاد کرده گاهی یک روایت یک جا یک طور نقل کرده همان روایت «کاذباً عاصماً قادراً خائناً» که مسلم صریح نقل کرده ایشان شش جای صحیح بخاری نقل کرده ولی هر بار به یک نحوی آن را تحریف کرده. غیر از تحریف چاره ای برایشان نمیماند؟ حقایق را تحریف نکنند چکار کنند.
مجری:
نسبت به فدک هم در جلسه پیش و دو جلسه پیش مفصلاً به این شبهه پرداختید که عزیزان اگر خواستند میتوانند به آرشیو مراجعه کنند. اگر تکملهای هست بفرمایید تا سؤال بعدی را مطرح بکنم.
استاد یزدانی:
بحث حضرت زهرا سلام الله علیها روایتی که شیعه نقل کرده و بعضی از اهل سنت هم نقل کردند، وقتی هارون الرشید میخواست فدک را به امام کاظم علیه السلام برگرداند، از ایشان سؤال کرد، محدوده فدک را مشخص کن تا به تو برگردانم، امام کاظم علیه السلام محدوده را طوری مشخص کرد که تمام حاکمیت هارون الرشید را از آفریقا تا هندوستان و از آنطرف از قفقاز، یعنی هرچه که هارون داشت را شامل میشد. این یک پیام دارد و اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فقط میخواهند ثابت کنند این هایی که حاکمیت را گرفتند، حاکمیت حقشان نیست. اینها به پیغمبر صلی الله علیه وآله روایت دروغ نسبت میدهند.اصلاً بحث، بحث مالی نبود. تمام عالم در اختیار حضرت زهرا سلام الله علیها بود. همان حرفی که امام کاظم علیه السلام فرمودند که فدک کل حاکمیت بود، کل حاکمیت مال حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام بود، و حضرت زهرا سلام الله علیها هم دنبال همین بود و همین را هم ثابت کردند. حقانیت مذهب شیعه را صدیقه طاهره سلام الله علیها فریاد زدند تا امروز هم همین است.
بیننده:آقای بهادری از کرج
استاد یزدانی عزیز! در صحیح بخاری، که برای این اقایان بعد از قرآن صحیحترین کتاب را میدانند، جلد5، صفحه 177، وقایع را آورده که حضرت زهرا سلام الله علیها تا زمان شهادتشان دیگر با این دو نفر حرف نزد، و آقا امیرالمؤمنین علیه السلام ایشان را شبانه دفن کرد، «ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ» امام به ابی بکر اجازه حضور در تشیع را هم حتی نداد. خب اگر این ها معتقدند که جناب ابی بکر بر جنازه حضرت زهرا سلام الله علیها نماز خوانده، چرا امام شبانه حضرت را دفن کردند، روز روشن دفن میکردند، این چیزی است که باید به هر حال انجام میشد، امام علی علیه السلام در جاهای دیگر شش قبر را نشانه کرد. اینها فهمیدند چون خلیفه بر جنازه حضرت زهرا سلام الله علیها نماز نخوانده آمدند تا جنازه حضرت زهرا سلام الله علیها را مثلا از قبر بیرون بکشند تا جناب خلیفه بر بدن حضرت زهرا سلام الله علیها نماز بخواند. این را ابن ابی الحدید نقل کرده که میگوید آنها نمیفهمیدند که نباید نبش قبر کنند، با اینکه حتی خلیفه بر او نماز نخوانده باشد. آقای ابن ابی الحدید میگوید در اسلام جایز نیست که حتی اگر نماز بر جنازه خوانده نشده باشد، یا نماز غلط خوانده باشد، جنازه را نباید بیرون بیاورند، این حرام است. مگر اینکه کفن غصبی باشد یا غسل نداده باشند. ابن ابی الحدید میگوید آنها نفهم بودند؟ خیر، به خاطر کینه و بغضی که نسبت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام داشتند، میخواستند دست به چنین کاری بزنند. امیرالمؤمنان علیه السلام هم یک پیراهنی زرد رنگ داشتند، میپوشند تا وقتی که مسئله حساس میشد امام این پیراهن زرد رنگ را به تن میکردند این پیراهن یا عبای زرد را به تن کردند. وارد قبرستان بقیع شدند، سراغ یکی از این آقایان آمدند ، یقه او را گرفت به زمین زد و روی سینه او نشست، فرمود یابن صهاک الحبشیه، کارت به جایی رسیده که میخواهی قبر همسر مرا باز کنی. بخدا سوگند اگر به یکی از این قبرها دست بزنی، زمین بقیع را با خون شما رنگین می کنم. فهمیدند که این وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله دست امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که بسته بود شامل اینجا نمی شود و امام را قسم دادند و حضرت علی علیه السلام این شخص را رها کرد. چرا این مطالب را که آوردند، خواستند در تاریخ حضرت زهرا سلام الله علیها به آقا امیرالمؤمنین علیه السلام وصیتی کردند که مرا شبانه دفن کن تا حجتی باشد برای آیندگان تا بدانند این دو نفر بر سر تنها دختر پیامبر آخر الزمان چه آوردند و این باید به عنوان یک سند قطعی در تاریخ بماند.
بیننده:امین از تهران
آقای یزدانی بنده یک مطلب از قرآن و یک مطلب از اصول کافی دارم و خواهش می کنم اول صحبت های بنده را گوش کنید و بعد پاسخ دهید. شما گفتید که حضرت فاطمه گفت من را شبانه دفن کنید تا با خلیفه اول و دوم روبرو نشوم سر جنازهاش نیایند و تا آخر عمر با اینها قهر کرده درست است؟
استاد یزدانی:
این را هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت گفتند مستندش را هم می توانم نشان دهم.
بیننده:
پس شیعه هم گفته، من الآن میگویم این وصیت حضرت فاطمه خلاف قرآن است، آیه 27 سوره بقره خداوند میگوید
27/ بقره
« الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»
خداوند یک قهر باعث سیه روزی جامعه بشری میشود و آنهایی قهر میکنند فاسق هستند، مضمون آیه این است، یعنی حضرت فاطمه این را نمیدانسته نعوذبالله؟
استاد یزدانی:
«الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»
همین را میخواهید بفرمایید؟
بیننده:
مورد دوم آقای کلینی در کتاب کافی، جلد 2، چاپ علی اکبر غفار بیروت، 1401، صفحه 346، ایشان از امام جعفر صادق نقل میکنند، که امام جعفر صادق گفته قهر موجب خوشحالی شیطان میشود و شیطان از قهر دو مسلمان خوشحال میشود، وقتی این دو با هم آشتی کنند، شیطان داد میزند زانوهایش میشکند و میگوید وای از دست این ها،
استاد یزدانی:
متن روایت را بخوانید تا به بیننده ها نشان دهم.
بیننده:
متن عربی را ندارم، فقط فارسی آن را دارم. یعنی حضرت فاطمه نعوذ بالله آیه 27 سوره بقره را و این روایت را نمیدانسته؟ این را توضیح بدهید ممنون
استاد یزدانی:
بله ایشان استدلالشان به آیه 27 سوره بقره بود که خداوند در اینجا فرموده:
بقره /27
« الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ»
مقصودشان همین تیکه از آیه بود که خدا دستور داده صله رحم کنید، ولی حضرت زهرا سلام الله علیها بجای اینکه صله رحم کند، قطع رحم کرده، این مخالف قرآن هست اگر حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرده باشد مخالف قرآن و روایتی که از کافی هست، عمل کرده. ما در این باره روایت زیاد داریم. در همین صحیح بخاری و مسلم داریم که مسلمان حق ندارد بیش از سه روز با برادر مسلمانش قهر کند، در صحیح بخاری است مسلم است، در همه کتابهای شیعه و سنی از آن روایات معروف توصیه میشود. این قطعی است این مسئله که کسی نمیتواند با برادر دینی خودش قهر کند. اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرده، ما هفته پیش مستند از سه جای صحیح بخاری، دو جای صحیح مسلم و تمام صحاح و مسانید شما نقل کردند. شیعه هم با سندهای صحیح فراوان نقل کرده. حال مگر حضرت زهرا سلام الله علیها قرآن نخوانده بود، یا اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها «ما عامِ إلِّا وقدخص» هیچ عامی نداریم مگر اینکه تخصیص خورده، بابرادر دینیتان قهر نکنید، مگر فلان مگر فلان، من نمیخواهم استثناءهایش را برادر عزیزمان جناب آقای امین بگویم و ایشان را ناراحت کنم. به هر حال هر عامی یک خاصی دارد. حضرت زهرا سلام الله علیها اگر قهر کرده دلایل خاص خودش را دارد و با این آیه هیچ در تضاد نیست، اگر هم باشد شما هم باید جواب بدهید روایت صحیح بخاری است دیگر، نمیتوانی روایت صحیح بخاری را منکر شوید، شما جواب بده. طبق روایت سه جای صحیح بخاری آمده که حضرت زهرا سلام الله علیها با ابوبکر قهر کرده واین خلاف قرآن هست. پس صحیح بخاری شما خلاف قرآن نقل کرده. البته این روایت را هم من میخواستم خدمت ایشان نشان دهم. علمای اهل سنتی که گفتند حضرت زهرا سلام الله علیها وصیت کرد که شبانه دفن شوند که آنها نیایند. در کتاب «تأویل مختلف الحدیث» آقای ابن قطیبه دینوری صفحه 563 می گوید:
حضرت زهرا سلام الله علیها میراثش را طلب کرد وقتی نداد قسم خورد که با او هیچ وقت حرف نزند و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او نباشد و شبانه دفن شد.
در «شرح صحیح بخاری» ابن بطال هم آمده
«و دفن علی زوجته فاطمه لیلاً فرّ بها من ابی بکر أن یصلی علیها، کان بینهما شیء»
امیر المؤمنین علیه السلام همسرش را شبانه دفن کرد و هدفش از این شبانه دفن کردن این بود که ابوبکر نیاید نماز بخواند و چون بین حضرت زهرا (س) و آن شخص اختلافاتی بود به این دلیل وصیت کرد.
ابن قطیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، ص563
در صفحه 326 هم میگوید
«اوصته فاطمه بذلک»،
حضرت زهرا سلام الله علیها خودش وصیت کرده بود که او نباشد
ابن قطیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث، ص 326
این که قطعی هست، غضبش قطعی است، وصیتش قطعی است، هم شیعه هم سنی نقل کرده. شما پاسخ بدهید دیگر با قرآن در تضاد است، یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها قرآن نخوانده بود، تو قرآن خواندی آقای امین، حضرت زهرا قرآن نخوانده؟ اگر انجام داده یک دلیل محکمی داشته. دنبال آن دلیل محکم باشید، من دلیلش را میدانم بگویم ناراحت میشوید، شما خودتان دنبالش باشید چرا حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرد؟ چرا با اینکه قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله این همه توصیه کرده، سه روز بیشتر نشود، تا آخر عمر قهر کردند. دنبال دلیلش باشید. اگر نیاز شد در ایام فاطمیه دلایلش را هم بیان خواهیم کرد.
بیننده:آقای سالاروند
بنده چندتا سؤال داشتم. در بحثهایی که با مخالفین صورت میگیرد در روایاتی که از صحیح بخاری و صحیح مسلم مطرح میکنند که کتاب بخاری دو بخش است، یکی بخش صحیح بخاری است که اصح بعد کتاب الله است و یک بخشش، بخش معلقات است، که روایاتش را قبول ندارند.
سؤال دوم یا به عبارتی شبهه ای که مطرح می کنند این است که سر قضیه حضرت زهرا سلام الله علیها که اصلاً با خلیفه زمان خودش بیعت نکرده ، میگویند که بیعت بر زنان واجب نیست، یعنی عملی مستحب است و فقط مردها باید انجام بدهند.
سوم نکته ای است که از خلال صحبت های استاد یزدای شنیدم. البته شاید بنده متوجه صحبت های ایشان نشدم. استاد فرمودند ما روایت صحیحی دال بر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها نداریم. اگر امکان دارد در این خصوص توضیحاتی را بیان کنید تا برای بنده روشن شود.
استاد یزدانی:
از نظر اهل سنت همه صحیح بخاری، صحیح است و اگر کسی یک روایت آن را انکار کند، کافر است.
بیننده:آقای نوروزی
من سه سؤال در مورد خود حضرت زهرا (س) داشتم. اینکه میگویند ابوجهل فردی را مأمور کرده بود حضرت زهرا سلام الله علیها را قبل از اینکه با حضرت علی علیه السلام ازدواج کنند، زمانی که در منزل حضرت رسول صلی الله علیه وآله بودند سیلی زده. چرا پیامبر صلی الله علیه وآله واکنش نشان نداد؟
سؤال دوم، میگویند حضرت رسول صلی الله علیه وآله چهار سال قبل از شهادتشان باغ فدک را به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشیده بود، نه ارث بود، بخشیده بود بعد باغهایی هم به خلفای اولی و دومی داده بود، آیا این موضوع صحت دارد؟ اگر دارد چرا باغها را موقعی که بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه وآله که باغ فدک را گرفتند، چرا آن باغها را به نفع مسلمین مصادره نکردند؟
سؤال سومم این است که میگویند که ما الآن در باور خودم، فکر میکنم اینها یک بار به منزل حضرت زهرا سلام الله علیها حمله کردند ، اما آن روز کلیپی دیدم میگوید چهار بار حمله کردند، هدف شان چه بود، چرا چهار بار؟ آیا این موضوع صحت دارد؟
استاد یزدانی:
روایت در «السیرة النبویه» ابن اسحاق، قدیمی ترین کتاب سیره آمده، محمد بن اسحاق بن یسار مطلبی مدنی، متوفی 151، جلد شماره 1و2، در یک مجلد چاپ شده، چاپ دارالکتب علیمه بیروت لبنان، چاپ اول، چاپ 2004- 1424، صفحه 265:
«شجّ غلام من قریش فاطمة بنت رسول الله (ص) و هی غادیةٌ»
غلامی از قریش سر صدیقه طاهره سلام الله علیها را با سنگ یا چیز دیگری شکست. حضرت یا آل عبد الشمس را صدا زد. ابو جهل گفت هذه یدی، این دستور من بود.
السیرة النبویة، ابن اسحاق، چاپ دارالکتب علیمه بیروت لبنان، چاپ اول، چاپ 2004- 1424، ج1و2، ص 265
به هر حال روایت را خیلی خلاصه نقل کرده که ابو جهل دستور داده بود که غلامی حضرت زهرا سلام الله علیها را با سنگ زده و پیغمبر صلی الله علیه وآله هم زنده بودند. چرا دفاع نکرد؟ چرا گردن ابوجهل را نزند، پیغمبر صلی الله علیه وآله در دورانی بودند که مجبور به تقیه بودند. یک روز پدر و مادر عمار یاسر را به صورت فجیع به شهادت می رسانند. روزی دیگر کنیزها و زن ها کتک میخورند. یک روز حضرت زهرا کتک میخورد مجبور هستند سکوت کنند، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام هم مجبور به سکوت بودند.
در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها، همان چهارباری که ایشان گفتند، درست است. من کتابی به ایشان معرفی کنم در اینترنت سرچ بزنید. یکی از دوستان عزیزمان در اهواز نوشتند. کتاب به نام روز شمار فاطمیه، مؤلف حسین بریچی است که مفصل مستنداتش را آورده ،چندبار هجوم، تاریخهای هجوم را از منابع شیعه و سنی آوردند. کتاب بسیار خوبی هست که به بینندگان عزیز توصیه می کنم آن را بخوانند.
مجری:
از همه شما عزیزان که ما را تا انتهای برنامه همراهی کردید، تشکر می کنم. ان شالله مشمول شفاعت بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بگیریم.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
One Comment
رضایی رافضی
الحمدلله رب العالمین که رافضی هستیم