ابن تیمیه حرانی مدعی است که سر امام حسین علیه السلام به شام فرستاده نشده و جسارت یزید به سر آن حضرت ، دروغ و افسانه است؛ اما بزگان اهل سنت؛ از جمله شمس الدین ذهبی، ابن کثیر شافعی، ابن أثیر جزری، ابن جریر طبری ، بلاذری ، ابن حجر هیثمی و … سرگذشت سر مقدس سید الشهداء علیه السلام و همچنین جسارت یزید را نقل کردهاند.
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : حج بی پایان
تاریخ : 04 / 08 / 94
مجری :
باز هم مهمان منازل شما با ویژه برنامه حج بی پایان هستیم ، برنامه ای که در دهه اول محرم تقدیم حضور شما شد که حول موضوع عاشورا و محرم و عزاداری و حجی که بنی امیه آن را برای امام حسین (علیه السلام) بی پایان گذاشتند . در شب های گذشته در خدمت کارشناسان شبکه جهانی ولایت بودیم . امشب هم در خدمت یکی دیگر از کارشناسان محترم و بزرگوار شبکه هستیم .
اما قبل از شروع برنامه ، لازم است که انفجار انتحاری که در مسجد شیعیان عربستان ، دقایقی قبل رخ داد را تسلیت عرض کنم كه باعث كشته و زخمی شدن چندین نفر شد . می بینید که در عربستان شیعیان به هیچ عنوان امنیت ندارند . وقتی که دولت آن کشور چند هزار نفر را می کشد ، از این انفجارات انتحاری دیگر نباید توقع داشت که دل رحم بود .
امشب در خدمت استاد عزیز و سید بزرگوار ، حجت الاسلام والمسلمین یزدانی هستیم .
استاد یزدانی :
السلام علی الحسين وعلی علي بن الحسين وعلی اولاد الحسين وعلی اصحاب الحسين
بنده هم سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و این ایام را به همه شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می کنم . ان شاء الله ما از شیعیان واقعی آن حضرت باشیم و خداوند به عظمت این ایام سال آینده در این ایام همراه با حضرت حجت (علیه السلام) عزاداری کنیم .
مجری :
بعضی از مباحث و موضوعات با این که از وقایع تاریخی هستند در ایام عادی ، بیانش امکان پذیر نیست ؛ اما این شب ها که شب های عزاداری است می توان آن را نقل و بیان کرد . یکی از این مباحث در مورد سرمبارک ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) است . بنده در همین اول برنامه از قلب داغدار حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بابت سخنانی که امشب بیان می شود ، عذر خواهی می کنیم . خلاصه این که موضوع برنامه در مورد سر مبارک امام حسین (علیه السلام) و اتفاقاتی است که در تاریخ رخ داده ، می باشد .
استاد یزدانی :
همان طور که شما فرمودید ، یکی از مباحث مهم در واقعه کربلا ، جسارتی است که یزیدیان به سر مبارک امام حسین (علیه السلام) کردند . ما به این دلیل این موضوع مطرح کردیم که آقایان وهابی و در رأس آن ها ، ابن تیمیه و دیگر نواصب ، این قضیه را کاملا انکار کردند و گفتند بردن سر مبارک سید الشهدا (علیه السلام) در مجلس یزید و این که یزید بن معاویه به سر مبارک حضرت ، جسارت کرده باشد ، دروغ است و واقعیت ندارد . این که دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دختران امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام ) را اسير كرده باشند ، دروغ محض است و از این حرف هایی که ابن تیمیه گفته. البته ما بحث اسارت را به صورت مفصل بحث کردیم و امشب به صورت اختصاصی روی این مسأله بحث خواهیم کرد که آیا سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را برای یزید ، فرستادند یا خیر ؟ اگر فرستادند چه اتفاقاتی در شام و چه اتفاقاتی در کوفه افتاد ؟ ان شاء الله این اتفاقات را مرور خواهیم کرد و بار دیگر آبرویی برای ابن تیمیه نخواهیم گذاشت و ورقی دیگر از کتاب ضخیم بی آبرویی های ابن تیمیه را ورق خواهیم زد .
به عنوان مقدمه باید عرض کنم که در تاریخ اسلام ، سر های زیادی از این شهر به آن شهر حمل شده . اولین سر ، سر عمرو بن حمق خزاعی بود که رضوان خدا بر او باد ، توسط معاویه پسر هند جگر خوار از این شهر به آن شهر حمل شد که این را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند .
عمرو بن حمق خزاعی از اصحاب جلیل القدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود ؛ اما بنی امیه و معاویه ، دشمن بود و زمانی که معاویه سر او را برید ، دستور داد سر ایشان را از این شهر به آن شهر بردند.
دومین سر ، سر سید الشهدا (علیه السلام) است با این ویژگی که بر چوب زده شده . بنده از گفتن این مطالب بسیار عذر خواهی می کنم . برای خودم گفتن این مطالب بسیار درد آور است ؛ اما ما مجبور هستیم آن ها را از منابع اهل سنت ، خدمت شما نشان دهیم .
بسياري از علمای اهل سنت گفتند : اولین سری که بر چوب زده شد ، سر مقدس سید الشهدا (علیه السلام) است . از جمله آقای طبری ، در کتاب تاریخ خود ، جلد 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، قضایای سال 36 تا سال 90 هجری ، صفحه 301 قضایای سال 60 هـ نقل می کند :
عن زر بن حبيش قال أول رأس رفع على خشبة رأس الحسين رضى الله عن الحسين وصلى الله على روحه …
اولين سري كه بالاي چوب رفت ، سر سید الشهداء (علیه السلام) بود .
تاریخ طبری ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 301 قضایای سال 60 هـ
هم چنین در کتاب معجم کبیر طبرانی ، جلد 3 ، صفحه 134 این قضیه از شعبی نقل شده :
حدثنا زَكَرِيَّا بن يحيى السَّاجِيُّ ثنا أَحْمَدُ بن حُمَيْدٍ الْجَهْمِيُّ ثنا الْوَاقِدِيُّ عن عِيسَى بن عبد الرحمن السُّلَمِيِّ عَنِ الشَّعْبِيِّ قال رَأْسُ الْحُسَيْنِ رضي اللَّهُ عنه أَوَّلُ رَأْسٍ حُمِلَ في الإِسْلامِ
اولین سری که در اسلام حمل شد ، سر امام حسین (علیه السلام) بود .
طبرانی ، معجم کبیر ، ج 3 ، ص 134
البته کلمه خشب در این جا حذف شده ؛ اما این هم در منابع اهل سنت موجود است .
از این قضیه که بگذریم ، داستان های زیادی برای سر مقدس آن حضرت اتفاق افتاده . در همان لحظه ای که حضرت را به شهادت رساندند ، طبق نقل علمای اهل سنت ، دستور دادند که سر مبارک ایشان را فورا به کوفه ببرند و از عبید الله بن زیاد پاداش بگیرند . شخصی که این وظیفه را به عهده می گیرد ، خولی است که در کتاب های اهل سنت آمده از جمله در کتاب تاریخ طبری ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان ، جلد 3 ، صفحه 335 :
قال هشام فحدثني أبى عن النوار بنت مالك قالت أقبل خولي برأس الحسين فوضعه تحت إجانة في الدار ثم دخل البيت فأوى إلى فراشه فقلت له ما الخبر ما عندك قال جئتك بغنى الدهرهذا رأس الحسين معك في الدار قالت فقلت ويلك جاء الناس بالذهب والفضة وجئت برأس ابن رسول الله صلى الله عليه وسلم لا والله لا يجمع رأسي ورأسك بيت أبدا قالت فقمت من فراشي فخرجت إلى الدار فدعا الأسدية فأدخلها إليه وجلست أنظر قالت فوالله ما زلت أنظر إلى نور يسطع مثل العمود من السماء إلى الإجانة ورأيت طيرا بيضا ترفرف حولها .
از هشام از پدرش از نوار بنت مالک ، همسر خولی ، که می گوید : خولی به خانه آمد و سر آن حضرت را زیر تشتی گذاشته بود . داخل اتاق شد و در رختخواب خود خوابید . از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده ، چه چیزی آورده ای ؟ گفت : چیزی برایت آورده ام که زندگیت را برای همیشه آباد می کند .این سر حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) است که به خانه آوردم .( همسرش که انسان بسیار منصفی بود ) گفت : مردم طلا و نقره می آورند و تو برای من سر سید الشهدا (علیه السلام) را آورده ای ؟ به خدا قسم دیگر سرم را با تو روی یک بالش نخواهي دید .
جالب است که در ادامه این زن نقل می کند :
از رختخوابم بلند شدم و داخل اتاق شدم . نشستم و نگاه کردم . دیدم نوری را که از آسمان به صورت ستون تا آن تشت پایین آمده و پرنده سفیدی که دور آن تشت می چرخید و طواف می کرد .
تاریخ طبری ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ج 3 ، ص 335
این داستان در کتاب های شیعه به صورت مفصل بیان شده ؛ اما به همین اندازه هم از منابع اهل سنت کافی است .
کتاب انساب الاشراف ، تألیف آقای بلاذری ، جلد 3 ، صفحه 411 همین داستان را نقل کرده :
وبعث عمر برأس الحسين من يومه مع خولى بن يزيد الأصبحي من حمير ، وحميد بن مسلم الأزدي إلى ابن زياد ، فأقبلا به ليلا فوجدا باب القصر مغلقا ، فأتى خولى به منزله فوضعه تحت إجانة في منزله ، وكان في منزله امرأة يقال لها النوار بنت مالك الحضرمي فقالت له : ما الخبر ؟ قال جئت بغني الدهر ؟ ! ! هذا رأس الحسين معك في الدار ! ! ! فقالت : ويلك جاء الناس بالفضة والذهب وجئت برأس ابن بنت رسول الله ؟ والله لا يجمع رأسي ورأسك شيء أبدا .
بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3 ، ص 411
بنابر این داستان هایی که مداحان و روضه خوانان از خولی می خوانند ؛ حتی در منابع اهل سنت هم آمده و آن ها هم نقل کرده اند .
در منابع اهل سنت است که بعد از آن سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در شهر گرداندند . در تاریخ طبری ، جلد 3 ، صفحه 338 می گوید :
(قال أبو مخنف) ثم إن عبيد الله بن زياد نصب رأس الحسين بالكوفة فجعل يدار به في الكوفة ثم دعا زحر بن قيس فسرح معه برأس الحسين ورؤس أصحابه إلى يزيد بن معاوية
از ابو مخنف نقل می کند که عبید الله بن زیاد سر آن حضرت را (بر چوبی) نصب کردند و در کوچه های کوفه می چرخاندند . به زحر بن قیس دستور داد که سر امام حسین (علیه السلام) را همراه سر اصحاب آن حضرت برای یزید ببرند .
تاريخ طبری ، ج 3 ، ص 338
در این کتاب خیلی خلاصه نقل کرده که ما مفصل آن را هم در کتاب های اهل سنت داریم . اما این که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) در مجلس ابن زیاد برده شده ، در صحیح بخاری ، جلد 3 ، چاپ ابن کثیر بیروت و دار یمامه ، چاپ پنجم سال 1414 هـ ، صفحه 1370 ، حدیث 3538 :
عن أنس بن مالك رضي الله عنه أتى عبيد الله بن زياد برأس الحسين بن علي فجعل في طست فجعل ينكت وقال في حسنه شيئا فقال أنس كان أشبههم برسول الله صلى الله عليه وسلم وكان مخضوبا بالوسمة
از انس بن مالک نقل می کند که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را داخل تشت نزد عبید الله بن زیاد بردند . با چوب خیزان خود به لبان آن حضرت می زد و در باره زیبایی سر آن حضرت حرف هایی زد . انس گفت : شبیه ترین فرد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و ریش مبارک خود را وسمه زده بود .
صحیح بخاری ، ج 3 ، چاپ ابن کثیر و دار یمامه ، ص 1370 ، ح 3538
همین مطلب در کتاب فضائل الصحابه احمد بن حنبل آمده ، جلد 2 ، چاپ دار ابن جوزی ، صفحه 974 :
حدثني أنس بن مالك قال : كنت عند ابن زياد فجئ برأس الحسين ، قال : فجعل يقول بقضيبه في
أنفه ويقول : ما رأيت مثل هذا حسنا ؟ قلت : أما إنه كان أشبههم برسول الله صلى الله عليه وسلم
انس بن مالک می گوید : من در کنار عبید الله بودم که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را آوردند…
احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، ج 2 ، چاپ دار ابن جوزی ، ص 974
آقای انس بن مالک ، صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تو در کنار ابن زیاد چه می کردی ؟ وزیر بودی ، وکیل بودی، مشاور بودی … ؟ با این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همه شما این قضایای کربلا را بیان کرده بود که سید الشهدا (علیه السلام) را یاری کنید . چرا در مجلس ابن زیاد حاضر شدی ؟ چرا به ابن زیاد اعتراض نکردی ؟
سند روایت هم کاملا صحیح است و انس بن مالک ، صحابی است که بیش از 3 هزار و ششصد روایت در کتاب های اهل سنت دارد .
جالب است که در بعضی از منابع اهل سنت آمده است که مردم از سر مقدس امام حسین (علیه السلام) معجزات زیادی دیده اند . ولی جای سؤال است که چرا آن مردم درس نگرفتند . ابن عساکر نقل میکند:
قال حدثني بواب عبيد الله بن زياد أنه لما جيء برأس الحسين فوضع بين يديه رأيت حيطان دار الإمارة تسايل دما …
وقتی سر مبارک سید الشهدا (علیه السلام ) را در مقابل ابن زیاد آوردم ، خودم دیدم که دیوار دار الاماره مثل سیل خون گریه می کرد .
ابن عساکر ، تاریخ مدینه دمشق ، ج 14 ، ص 229
ابن ابی جراده ، بغیه الطلب ، ج 6 ، ص 2636
مزی ، تهذیب الکمال ، ج 6 ، ص 434
این روایات در منابع اهل سنت آمده و نقل شده است .
مجری :
استاد یزدانی ! چون بین وهابیت و بنی امیه هیچ فرقی بین عمل و تفکر آن ها نیست ، اگر امکان دارد نظر ابن تیمیه را در این زمینه بیان کنید .
استاد یزدانی :
ابن تیمیه کتاب مخصوصی در این زمینه به نام رأس الحسین دارد که در آن تمام تلاش خود را کرده که یزید را از این قضیه مبرا کند و بگوید : تقصیر یزید نبود ، همه این کارها را ابن زیاد کرده بود و لعنت خدا بر ابن زیاد باد . در جاهایی به شدت از یزید دفاع کرده می خواهد ثابت کند که نعوذ بالله ،یزید امیرالمؤمنین بود و در این قضیه هیچ نقشی نداشت .
در این کتاب در جاهای مختلف ، انکار می کند که سر مقدس امام حسین (علیه السلام ) را اصلا براي یزید نفرستادند ؛ بلکه به مدینه فرستادند و در آن جا دفن شد .
مجموع فتاوی ، تألیف ابن تیمیه ، با تحقیق عبد الرحمن محمد بن قاسم و فرزندش ، چاپ به دستور خائن الحرمین ملک فهد ، جلد 27 ، صفحه 479 مطالب متعددی را می آورد تا این که نتیجه می گیرد :
فقد تبين إن القصة التى يذكرون فيها حمل رأس الحسين إلى يزيد ونكته إياها بالقضيب كذبوا فيها وإن كان الحمل إلى بن زياد وهو الثابت بالقصة فلم ينقل بإسناد معروف إن الرأس حمل إلى قدام يزيد
ولم أر في ذلك إلا إسنادا منقطعا قد عارضه من الروايات ما هو أثبت منه
این که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را برای یزید برده باشند و او به دندان های آن حضرت چوب زده باشد ، همه دروغ است . گرچه که برای ابن زیاد برده شده و این صحیح است ؛ اما با هیچ سند معروفی نیامده که این سر مقدس را برای یزید برده باشند . این روایات با سند صحیحتر معارض است .
ابن تیمیه ، مجموع فتاوا ، ج 27 ، ص 479
اصلا روایت صحیح تری وجود ندارد . به ما نشان دهند که چنین قضیه ای است !!!
اما در اولین قدم و در مرحله اول پاسخ محکم و کوبنده ما به ابن تیمیه ، از زبان آقای ذهبی، شاگرد ابن تیمیه است . بنده یکی از این سند ها را از زبان آقای ذهبی نشان می دهم .
تاریخ الاسلام ، تألیف شمس الدین ذهبی ، متوفای 748 هـ ، چاپ دار الکتاب العربی ، جلد 5 ، صفحه 106 :
وقد ذكرنا في الحوادث من غير وجه أن الرأس قدم به على يزيد .
وقال أحمد بن محمد بن يحيى بن حمزة : حدثني أبي ، عن أبيه قال : أخبرني أبي حمزة بن يزيد الحضرمي قال : رأيت امرأة من أجمل النساء وأعقلهن يقال لها ريا حاضنة يزيد بن معاوية ، يقال : بلغت مائة سنة ، قالت : دخل رجل على يزيد ، فقال : يا أمير المؤمنين أبشر فقد مكنك الله من الحسين ، فحين رآه خمر وجهه كأنه يشم منه رائحة ، قال حمزة : فقلت لها : أقرع ثناياه بقضيب قالت : إي والله .
ثم قال حمزة : وقد كان حدثني بعض أهلها أنه رأى رأس الحسين مصلوباً بدمشق ثلاثة أيام …
وذكر الحكاية وهي طويلة قوية الإسناد .
من با سند های متعدد آورده ام که در داستان کربلا ، سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را برای یزید بردند .
از احمد بن محمد بن یحیی بن حمزه از پدرش از ابی حمزه بن یزید خضرمی نقل می کند : زنی را دیدم که از زیباترین و باهوش ترین زن های زمان خود بود ، به نام ریان که خازن یزید بود . این خانم صد سال سن داشت که نقل می کند : شخصی بر یزید وارد شد . گفت : بشارت باد بر تو . خدا تو را بر حسین بن علی (علیهم السلام) پیروز کرد . وقتی یزید سر امام حسین (علیه السلام) را دید ، صورتش را را پوشاند ، مثل این که از سر امام حسین (علیه السلام) بویی را استشمام کرد . من از آن زن پرسیدم : آیا یزید با چوب خیزان به دندان های امام حسین (علیه السلام) زد ؟ گفت : به خدا قسم زد .
سپس حمزه می گوید : بعضی از افراد خانواده آن زن به من خبر دادند که سه روز سر امام حسین (علیه السلام) را بر دروازه شهر آویزان کرده بودند .
بعد آقای ذهبی میگوید:
و سند این روایت قوی است .
شمس الدین ذهبی ، تاریخ الاسلام ، چاپ دار الکتاب العربی ، ج 5 ، ص 106
آقای ابن تیمیه و ابن یزید ! تو که یزیدی هستی ، شاگردت این روایت را نقل می کند و می گوید : سند روایت قوی است .
شما چطور این روایت را ندیدی ؟ چطور سند این روایت را ندیدی ؟
همچنین این روایت را در سیر اعلام النبلاء خود ، جلد 3 ، صفحه 319 را نقل کرده هم داستان ریّا را و داستان این که سر امام حسین (علیه السلام) سه روز در شهر آویزان بوده .
أحمد بن محمد بن يحيى بن حمزة حدثني أبي عن أبيه قال أخبرني أبي حمزة بن يزيد الحضرمي قال رأيت امرأة من أجمل النساء وأعقلهن يقال لها ريا حاضنة يزيد يقال بلغت مئة سنة قالت دخل رجل على يزيد فقال أبشر فقد أمكنك الله من الحسين وجيء برأسه قال فوضع في طست فأمر الغلام فكشف فحين رآه خمر وجهه كأنه شم منه فقلت لها أقرع ثناياه بقضيب قالت إي والله
ثم قال حمزة وقد حدثني بعض أهلنا أنه رأى رأس الحسين مصلوبا بدمشق ثلاثة أيام
وحدثتني ريا أن الرأس مكث في خزائن السلاح حتى ولي سليمان فبعث فجيء به وقد بقي عظما أبيض فجعله في سفط وطيبة وكفنه ودفنه في مقابر المسلمين فلما دخلت المسودة سألوا عن موضع الرأس فنبشوه وأخذوه فالله أعلم ما صنع به
وذكر باقي الحكاية وهي قوية الإسناد
در این جا هم داستان را ذکر می کند و می گوید :
سند آن قوی است .
ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 319
این مطلب را آقای ذهبی نقل کرده که ابن تیمیه در بحث علم رجال به گرد پای ذهبی هم نمی رسد . ابن تیمیه می گفت هیچ سندی در این باره وجود ندارد . چون یزید از نظر ابن تیمیه و پیروان «امام» است و امیرالمؤمنین این ها است ؛ پس امکان ندارد این کار را کرده باشد . برای تطهیر یزید چنین دروغی را می گویند . در حالی که آقای ذهبی می گوید سند روایت قوی است .
علمایی که این روایت را نقل کرده اند ، حدود دوازده نفر از آن ها را عکس گرفتم که به صورت مفصل این قضیه را بیان می کند . بنده از زبان شاگرد دیگری از ابن کثیر نقل می کنم .
کتاب البدایه و النهایه ، تألیف ابن کثیر دمشقی ، چاپ دار ابن کثیر ، جلد 8 ، صفحه 270 به بعد :
قال محمد بن حميد الرازي – وهو شيعي – : ثنا محمد بن يحيى الأحمري ثنا ليث عن مجاهد قال ، لما جئ برأس الحسين فوضع بين يدي يزيد تمثل بهذه الأبيات :
ليت أشياخي ببدر شهدوا * جزع الخزرج في وقع الأسل
فأهلوا واستهلوا فرحا * ثم قالوا لي هنيا لا تسل
قد قتلنا الضعف من أشرافكم * وعدلنا ميل بدر فاعتدل
قال مجاهد : نافق فيها ، والله ثم والله ما بقي في جيشه أحد إلا تركه أي ذمه وعابه .
وقد اختلف العلماء بعدها في رأس الحسين هل سيره ابن زياد إلى الشام إلى يزيد أم لا ، على
قولين ، الأظهر منهما أنه سيره إليه ، وقد ورد في ذلك آثار كثيرة فالله أعلم . وقال أبو مخنف عن أبي
حمزة الثمالي عن عبد الله اليماني عن القاسم بن بخيت ، قال : لما وضع رأس الحسين بين يدي
يزيد بن معاوية جعل ينكت بقضيب كان في يده في ثغره ، ثم قال : إن هذا وإيانا .
فقال له أبو برزة الأسلمي: أما والله لقد أخذ قضيبك هذا مأخذا لقد رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يرشفه .
عن جعفر . قال : لما وضع رأس الحسين بين يدي يزيد وعنده أبو برزة وجعل ينكت بالقضيب .
قال ابن أبي الدنيا : وحدثني مسلمة بن شبيب عن الحميدي عن سفيان سمعت سالم بن أبي حفصة قال قال الحسن : لما جئ برأس الحسين جعل يزيد يطعن بالقضيب.
از محمد بن حمید شیعی (شیعی به این معنای خاصی که ما می گوییم ، نیست . آقای البانی ، محمد بن حمید را توثیق کرده است) از لیث از مجاهد نقل می کند : وقتی سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را در مقابل امام حسین (علیه السلام) دادند ، یزید این اشعار را خواند : ای کاش پدران من در بدر بودند و می دیدند که من با حسین بن علی (علیهم السلام) چه کردم و به من تبریک می گفتند : یا یزید دستت شل مباد ( شل باد ) .
ابن کثیر این داستان را نقل می کند . در صفحه بعد همین شعر را ادامه می دهد و از مجاهد نقل می کند :
به خدا قسم ، یزید با گفتن این شعر نفاق کرده است . علما اختلاف دارند بر این که بعد از آن ، سر مقدس امام حسین (علیه السلام ) را چه کار کردند ؟ آیا ابن زیاد سر مقدس را برای یزید به شام بردند یا نبردند ؟ دو قول است : که نظر قوی تر این است که ابن زیاد سر مقدس امام را نزد یزید فرستاد . در این باره روایات زیادی وجود دارد .
اما ابن تیمیه چشمانش کور بوده و این قضیه را ندیده است . در ادامه هم روایات را تک تک نقل می کند :
وقتی سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را در مقابل یزید بن هند جگر خوار گذاشتند ، با چوب خیزران خود به دندان های ایشان می زدند و این اشعار را می خواند : شمشیر سر کسانی را می برد که پیش ما عزیز هستند ؛ اما چه کنیم که آن ها بر ما ظلم کردند . ( می گوید : امام حسین (علیه السلام) بر يزید ظلم کرده و ظالم تر بوده ) ابو برزه اسلمی در آن جا بود و گفت : تو چوب را به جایی می زنی که دیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن جا را می بوسید و می مکید .
روایت بعد : از جعفر که می گوید : وقتی سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را در مقابل امام قرار دادند ، ابن برزه در نزد او بود و دید که با چوب خیزران بر دندان های ایشان می زد .
از ابی دنیا از سلمه بن شبیب از حمیدی از سفیان از سالم بن ابی حفصه ، نقل می کند : زمانی که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را در مقابل یزید قرار دادند ، یزید با چوب خیزران به ایشان جسارت کردند .
ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، چاپ دار ابن کثیر ، ج 8 ، ص 270 به بعد
به هر حال ابن تیمیه می گوید روایتی وجود ندارد؛ ولی ابن کثیر و ذهبی همون روایت را تقویت می کنند .
خود ابن تیمیه در جاهای متعدد گفته : اگر یک روایتی بیش از سه سند داشت ؛ حتی اگر روات آن فساق و فجار باشند ، می پذیرند . در این جا چطور نمی پذیرد؟
عده ای دیگر که این داستان را نقل کرده ، از جمله ابو الحسن اشعری است که امام اشاعره است در کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین ، تألیف شیخ اهل السنه والجماعه امام ابی الحسن علی بن اسماعیل اشعری ، جلد اول ، چاپ مکتبه الاسلامیه بیروت لبنان ، صفحه 150 :
بذا ذكر من خرج من آل النبي
خرج الحسين بن ابى طالب رضى الله عنه منكرا على يزيد بن معاوية ما اظهر من ظلمه فقتل بكربلاء رضوان الله عليه وحديثه مشهور وقتله عمر بن سعد وكان الذي انفذ لمحاربته عبيد الله بن زياد وحمل رأس الحسين إلى يزيد بن معاوية فلما وضع بين يديه نكت ثناياه التي كان النبي (ص) يقبلها بقضيبه
کسانی از اهل بیت که خروج کردند
امام حسین (علیه السلام) به خاطر این که یزید ظلم زیادی به مردم می کرد ، خروج کرد و در کربلا به شهادت رسید . او را عمر بن سعد به دستور عبید الله بن زیاد به شهادت رساند . سر امام حسین (علیه السلام) برای یزید بردند . وقتی سر آن حضرت را در مقابل یزید گذاشتند ، با چوب به دندان های آن حضرت می زد ، همان دندان هایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را می بوسید .
ابی الحسن اشعری ، مقالات الاسلامیین ، ج اول ، چاپ مکتبه الاسلامیه ، ص 150
این سخن ابو الحسن اشعری ، امام اهل سنت اشاعره است . اکثریت اهل سنت امروزی ، پیرو ابو الحسن اشعری هستند . چنین شخصیتی این حرف را زده ، شما آقای ابن تیمیه ! چطور شما آقای ابن تیمیه می آیید و از یزید دفاع می کنید؟ .
ابن اثیر جزری در کتاب های متعدد خود ، با روایات متعدد ، این داستان را بیان کرده است . کتاب اسد الغابه ، تألیف ابن اثیر جزری ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 6 ، با تحقیق دکتر جمعه طاهر النجار ، صفحه 423 در شرح حال عبد الواحد بن عبد الله قرشی که از ایشان روایتی را نقل می کند :
عَبْدُ الوَاحِدِ بن عَبْدِ الله القُرَشِيّ ، عن رجُلٍ من الصحابة .
عن محمد بن سوقه عن عبد الواحد القرشي قال : لما أتى يزيد بن معاوية برأس الحسين بن علي رضي الله عنهم – تناوله بقضيب فكشف عن ثناياه فوالله ما البرد بأبيض من ثناياه ثم أنشأ ….
فقال له رجل عنده : يا هذا ، ارفع قضيبك ، فوالله ربما رأيت شفَتَيْ رسول الله ، فأنه يقبله ، فرفع متذمراً عليه مُغضَباً .
عبد الواحد بن عبد الله قرشی ، یکی از صحابه بود که این داستان را نقل می کند .
در ادامه می گوید : چوبت را بردار . به خدا قسم دیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) لبان سید الشهدا (علیه السلام) را می بوسید . یزید با عصبانیت و خشم چوب خود را برداشت .
ابن اثیر جزری ، اسد الغابه ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ج 6 ، با تحقیق دکتر جمعه طاهر النجار ، ص 423
همین قضیه را در جلد 5 از کتاب اسدالغابه ، صفحه 305 نقل کرده :
وكان أبو برْزَة عند يزيد بن معاوية لما أُتي برأس الحسين بن علي ، فرآه أبو برْزَةَ وهو يَنْكُثُ ثَغْر الحُسَين بقَضِيب في يده ، فقال : لقد أخذَ قضيبُك من ثغره مأخذاً ربَّما رأيت رسولَ الله صلى الله عليه وسلّم يَرْشفه ، أما إنك يا يزيد تجيء يوم القيامة وابنُ زياد شفيعك ، ويجيءُ هذا ومحمد شفيعه . ثم قام فَوَلَّى .
ابوبرزه نزد معاویه بود که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را آوردند ….
ابو برزه گفت : یزید ! چوبت را بردار ، به جایی می زنی که روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را می بوسید . یزید ! تو روز قیامت خواهی آمد در حالی که ابن زیاد تو را شفاعت می کند و سید الشهدا (علیه السلام) خواهد آمد در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) او را شفاعت می کند .
ابن اثیر جزری ، اسد الغابه ، ج 5 ، ص 305
این مطلب را در کتاب الکامل فی التاریخ خود به صورت مفصل بیان کرده است که ما فقط از کتاب اسد الغابه نقل کردم .
هم چنین ابن جریر طبری در تاریخ خود ، جلد 3 ، صفحه 340 ، همه مطالبی که دیگران نقل کردند ، آقای طبری به صورت مفصل نقل کرده است .
هم چنین ابن جوزی در کتاب المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، جلد 5 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، با تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا ، صفحه 342 حوادث سال 61 :
قال مؤلف الكتاب ولما جلس يزيد وضع الرأس بين يديه وجعل ينكث بالقضيب على فيه ويقول :
يفلقن هاما من رجال أعزة
علينا وهم كانوا أعق وأظلما
فقال أبو برزة وكان حاضرا ارفع قضيبك فوالله لرأيت فاه رسول الله (ص) على فيه يلثمه ….
علي بن محمد عن خالد بن يزيد بن بشر السكسكي عن أبيه عن قبيصة بن ذؤيب الخزاعي قال قدم برأس الحسين فلما وضع بين يدي يزيد ضربه بقضيب كان في يده …
يفلقن هاما من رجال أعزة
علينا وهم كانوا أعق وأظلما
قال أخبرنا عبدالله بن أبي سعد الوراق قال حدثنا محمد بن أحمد قال حدثنا محمد بن يحيى الأحمري قال حدثنا ليث عن مجاهد قال جيء برأس الحسين بن علي فوضع بين يدي يزيد بن معاوية فتمثل بهذين البيتين يقول :
ليت أشياخي ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الأسل
فأهلوا واستهلوا فرحا
ثم قالوا لي بقيت لأتمثل
آقای ابن جوزی می گوید : زمانی که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را در مقابل یزید گذاشتند و او با چوب به ایشان می زد ، این اشعار را خواند . ابوبرزه به او گفت : یزید ! چوبت را بردار . به خدا قسم دیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دهان سید الشهدا (علیه السلام) را می مکید .
روایت بعدی : از قبیصه بن ذؤیب خزاعی نقل می کند : سر مقدس امام را آوردند و در مقابل یزید قرار دادند که دو بیت شعر خواند …
روایت سوم : از مجاهد نقل می کنند : سر مبارک امام در مقابل یزید قرار دادند که دو بیت شعر خواند و گفت : ….
ابن جوزی ، المنتظم ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ج 5 ، ص 342
آقای ابن جوزی در مورد لعن یزید کتاب مفصلی دارد که ابن تیمیه هم آن را نقل می کند .
یکی دیگر از کسانی که این قضیه را به صورت مفصل در کتاب های متعدد خود نقل کرده است ، ابن حجر عسقلانی است . در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه ، تألیف ابن حجر عسقلانی ، جلد 10 ، صفحه 430 در شرح حال مره بن خالد که از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) است .
مرة بن خالد بن عامر بن قنان بن عمرو بن قيس بن الحارث بن مالك بن عبيد بن خزيمة بن لؤي له إدراك وولده محفز هو الذي ذهب برأس الحسين بن علي إلى يزيد بن معاوية . ذکره الزبير بن بكار .
محفز ، فرزند مره بن خالد ، صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که سر مبارک امام حسین (علیه السلام) را نزد یزید بن معاویه برد . این قضیه را زبیر بن بکار نقل کرده است .
ابن حجر عسقلانی ، الاصابه ، ج 10 ، ص 430
ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقه که در رد شیعه این کتاب را نوشته ، خیلی مفصل تر از همه این داستان را بیان کرده است .
الصواعق المحرقه ، چاپ مکتبه الفیاض ، با تحقیق ابو عبد الله مصطفی بن العدوی و شحات احمد الطحان ، صفحه 543 به بعد :
ولما أنزل ابن زياد رأس الحسين وأصحابه جهزها مع سبايا آل الحسين إلى يزيد …
وقال سبط ابن الجوزي وغيره المشهور أنه جمع أهل الشام وجعل ينكت الرأس بالخيزران …
قال ابن الجوزي وليس العجب إلا من ضرب يزيد ثنايا الحسين بالقضيب وحمل آل النبي (ص) على أقتاب الجمال أي موثقين في الحبال والنساء مكشفات الرؤوس والوجوه وذكر أشياء من قبيح فعله
ولما وصلوا دمشق أقيموا على درج الجامع حيث يقام الأسارى والسبي ….
وقتي سر مبارك امام حسين (عليه السلام ) و اصحابشان را نزد ابن زیاد آوردند . ابن زیاد سر مبارک را همراه با اسرای خاندان امام حسین (علیه السلام) نزد یزید فرستاد ….
سبط بن جوزی گفت : مشهور این است که یزید مردم شام را جمع کرد و با چوب خیزران خود به دندان های حضرت می زدند …
از ابن الجوزی نقل می کند : تعجب نباید کرد که یزید این کار را انجام داده باشد . یزید خانواده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را با ریسمان بسته بود ، در حالی که سر ها و صورت های همه آن ها برهنه بود. و مطالب زشت تری را نقل کرده که ما جرأت نکردیم آن ها را نقل کنیم . وقتی به دمشق رسیدند ، خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از همان دری وارد کردند که سر ها را به آن آویزان کرده بودند .
در صفحه بعد مطالب دردآور دیگری را نقل می کند :
ولما فعل يزيد برأس الحسين ما مر كان عنده رسول قيصر فقال متعجبا إن عندنا في بعض الجزائر في دير حافر حمار عيسى فنحن نحج إليه كل عام من الأقطار وننذر النذور ونعظمه كما تعظمون كعبتكم فأشهد إنكم على باطل …
وقال ذمي آخر بيني وبين داود سبعون أبا وإن اليهود تعظمني وتحترمني ….
وقتی با سر مقدس امام حسین (علیه السلام) آن کار را انجام داد ، نماینده قیصر روم هم در آن جا بود . با تعجب گفت : یزید ! در یک جزیره دور افتاده ای جای پای الاغ حضرت عیسی (علیه السلام) وجود دارد، ما هر سال به سوی آن سفر می کنیم و برای آن نذر می کنیم . در حالی که شما فرزندان پیامبرتان را می کشید . شهادت می دهم که تو باطل هستی .
در ادامه داستان دیگری از یک ذمی یهودی نقل می کند که آن ذمی یهودی هم این قضیه را به یزید گفت و به او اعتراض کرد .
ابن حجر هیثمی ، الصواعق المحرقه ، چاپ مکتبه فیاض ، ص 543
این روایتها را علمای اهل سنت نقل کرده اند ؛ اما می بینیم که ابن تیمیه یزیدی و این شبکه های پلید و یزیدی تر از ابن تیمیه ، این مطالب را انکار می کنند .
ابن عساکر هم این داستان ها را به صورت مفصل بیان کرده است از جمله در تاریخ دمشق ، جلد 16 ، صفحه 180 :
أن رأس الحسين بن علي لما صلب بالشام أخفى خالد بن غفران وهو من أفاضل التابعين شخصه عن أصحابه فطلبوه شهرا حتى وجدوه فسألوه عن عزلته فقال أما ترون ما نزل بنا ثم أنشأ يقول …
وقتی سر مقدس حسین بن علی (علیهم السلام) را در شام آویزان کردند ، آقای خالد بن غفران که از افاضل تابعین بود ، خود را از تا یک ماه از همه مخفی کرد . وقتی او را پیدا کردند ، پرسیدند که چرا خود را مخفی کردی؟ گفت : نمی دانی که چه بلایی بر ما نازل شده که بعد از آن اشعاری را هم خواندند .
ابن عساکر ، تاریخ مدینه دمشق ، ج 16 ، ص 180
آقای ابو نعیم اصفهانی ، در کتاب معرفه الصحابه ، جلد 6 ، صفحه 3155 این قضیه را از عبد الواحد قرشی نقل می کند :
عن عبد الواحد القرشي قال : لما أتى يزيد بن معاوية برأس الحسين بن علي رضي الله عنهم – تناوله بقضيب فكشف عن ثناياه فوالله ما البرد بأبيض من ثناياه ثم أنشأ …
ابو نعیم اصفهانی ، معرفه الصحابه ، ج 6 ، ص 3155
هم چنین آقای خلیل بن ایبک صفدی در کتاب الوافی فی الوفیات ، جلد 12 ، صفحه 264 همین قضیه را نقل می کند :
وعن محمد بن سوقة عن عبد الواحد القرشي قال لما أتي يزيد برأس الحسين تناوله بقضيب فكشف عن ثناياه فوالله ما البرد بأبيض من ثناياه ثم قال من الطويل
يفلقن هاما من رجال أعزة
علينا وهم كانوا أعق وأظلما
در این کتاب داستان هایی را که اتفاق افتاده و توهین ها و جسارت هایی که یزید انجام داده را به صورت مفصل بیان می کند .
شهاب الدین نویری در کتاب نهایه الارب فی الفنون الادب ، جلد 20 ، صفحه 292 به صورت مفصل این داستان را نقل کرده که خواندن آن ها برای بنده بسیار مشکل است .
ان شاء الله خداوند ما را از شیعیان حسین بن علی (علیهم السلام) قرار دهد و بر عذاب یزید و یزیدیان و ابن تیمیه و پیروانشان ، اضافه کند و روز به روز بر عذاب آن ها بفزاید .
مجري :
استاد یزدانی ! سر مقدس امام حسین (علیه السلام) در مسیر رفتن به کوفه و شام ، معجزاتی داشتند که از شما تقاضا می کنیم مستندات خود را هم در این زمینه بیان کنید .
استاد یزدانی :
یکی از معجزاتی که در منابع شیعه و اهل سنت به تفصیل نقل شده است ، قرآن خواندن سر مبارک آن حضرت است که در منابع متعدد نقل شده است . البته در منابع شیعه به صورت فراوان نقل شده ؛ اما در منابع اهل سنت این سه مورد است که بنده آن ها را نقل می کنم .
کتاب الحیاة الحیوان الکبری ، تألیف کمال الدین محمد بن موسی دیمری ، جلد اول ، با تحقیق ابراهیم صالح ، چاپ دار البشائر ، صفحه 204 که مطالب را نقل می کند :
وتکلم بعد الموت اربعة : يحيى بن زكريا حين ذبح ، وحبيب النجارحيث قال ياليت قومي يعلمون ، وجعفر الطيار حيث قال : ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله ، إلخ ، والحسين بن علي رضي رضی الله تعالى عنهما حيث قال : (سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون) .
بعد از مرگ سه نفر صحبت کردند . اول : یحیی بن زکریا در هنگامی که ذبح می شد . حبیب نجار بود که گفت : قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ
هم چنین جعفر طیار (علیه السلام) که گفت : وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ، آل عمران / 169 . نفر آخر ، امام حسین (علیه السلام) هستند که گفتند : وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ . شعرا /227 .
كمال الدین دیمری ، حیاه الحیوان الکبری ، ج اول ، با تحقیق ابراهیم صالح ، چاپ دار البشائر ، ص 204
این قضیه را بدون بیان سند نقل کرده است .
ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق ، جلد 22 ، چاپ دار الفکر بیروت ، صفحه 117 آورده است که آن حضرت قرآن خوانده است:
وحدث الأعمش عن سلمة بن كهيل قال: رأيت رأس الحسين بن علي رضي الله عنهما على القنا وهو يقول: ” فسيكفيكم الله وهو السميع العليم ”
از سلیم بن کهیل ، که از تابعین است می گوید : سر مقدس حسین بن علی (علیهم السلام) را دیدم که روی نیزه بود ، که اين آیه را خواندند : فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ . بقره /137
جالب است که در ادامه روایت را به صورت عجیبی تقویت می کند :
ال الفضل بن جعفر فقلت لأبي الحسن العسقلاني الله إنك سمعته من علي بن هارون قال الله إني سمعته منه قال تمام وأسد قلنا للفضل بن جعفر الله إنك سمعته من أبي الحسن العسقلاني قال الله إني سمعته منه قال عبدالعزيز قلت لتمام وأسد الله إنكما سمعتماه من الفضل بن جعفر قالا الله إننا سمعناه منه قال أبو الحسن علي بن المسلم الفقيه قلت لعبد العزيز الله إنك سمعته من تمام وأسد قال الله إني سمعته منهما قلنا للفقيه أبي الحسن الله إنك سمعته من عبدالعزيز ، قال الله انی سمعته منه .
من به ابو الحسن عسقلانی گفتم : تو را به خدا سوگند ، این داستان را از علی بن هارون شنیدی ؟ سوگند خورد که من شنیدم . تمام و اسد که دو راوی هستند می گویند : ما به فضل بن جعفر گفتیم : تو را به خدا قسم این قضیه را شنیدی ؟ گفت قسم به خدا من شنیدم . عبد العزیز به تمام و اسد گفتم : آیا شما را به خدا قسم این داستان را از فضل بن جعفر شنیدید ؟ گفتند ما این را از او شنیدیم ….
ابن عساکر ، تاریخ مدینه دمشق ، ج 22 ، چاپ دار الفکر بیروت ، ص 117 و 118
به همین ترتیب تمام روات سند قسم خوردند که ما این قضیه را از نفر قبلی شنیده ایم که باز هم روایت بعدی را با سند دیگری نقل می کند و می گوید : این روایت سند دیگری هم دارد .
هم چنین ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق با سند نقل کرده است که امام حسین علیه السلام سخن گفته است . جلد 60 ، چاپ دار الفکر بیروت ، صفحه 369 :
أنا والله رأيت رأس الحسين بن علي حين حمل وأنا بدمشق وبين يدي الرأس رجل يقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى (أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا) قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحملي .
به خدا قسم ، سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را كه حمل مي شد ، دیدم و آن زمان من در دمشق بودم . در مقابلم کسی بود که این آیه را می خواند : (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا) . سر آن حضرت به قدرت خداوند به زبان آمد و با زبان گویا فرمود : عجیب تر از اصحاب کهف ، کشتن من و حمل من است .
ابن عساکر ، تاریخ مدینه دمشق ، ج 60 ، چاپ دار الفکر بیروت ، ص 369
همین قضیه را آقای صالحی شامی در کتاب سبل الهدی و الرشاد ، جلد 11 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 76 از منهال نقل می کند :
روی ابن عساکر عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأيت رأس الحسين بن علي حين حمل وأنا بدمشق وبين يدي الرأس رجل يقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى (أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا) قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحملي .
به خدا قسم ، سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را كه حمل مي شد ، دیدم و آن زمان من در دمشق بودم . در مقابلم کسی بود که این آیه را می خواند :أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا . سر آن حضرت به قدرت خداوند به زبان آمد و با زبان گویا فرمود : عجیب تر از اصحاب کهف ، کشتن من و حمل من است .
صالحی شامی ، سبل الهدی و الرشاد ، ج 11 ، ص 76
و کتاب های متعدد دیگر که این روایت را نقل کرده اند که بنده فرصت جمع آوری آن را نکردم . همین یک روایت در منابع اهل سنت دلالت می کند که خود آقای ابن عساکر نقل کرده و تک تک روات آن قسم جلاله خوردند که ما این روایت را از روات قبلی شنیدم . البته معجزات زیاد است که در فرصت دیگر اساتید بیان خواهند کرد .
مطلب دیگری که برای بنده خیلی عجیب است ، فحاشی هایی است که مردم شام به سر مقدس امام حسین (علیه السلام) می کردند . چقدر برای مردم شام تبلیغ کرده بود که هنوز نیم قرن هم از شهادت رسول خدا (صلي الله علیه وآله ) نگذشته بود ، که ناموس پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شهری که خود را مسلمان می دانند ، می گردانند و چه بی ادبی ها و جسارت هایی به آن حضرت کردند .
کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، تألیف ابن اثیر جزری ، جلد 2 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان ، صفحه 27 این روایت را نقل کرده است :
وروى الأوزاعي عن شداد بن عبد الله قال سمعت واثلة بن الأسقع وقد جئ برأس الحسين فلعنه رجل من أهل الشأم ولعن أباه فقام واثلة وقال والله لا أزال أحب عليا والحسن والحسين وفاطمة ….
قال أبو أحمد العسكري يقال ان الأوزاعي لم يرو في الفضائل حديثا غير هذا والله أعلم قال وكذلك الزهري لم يرو فيها الا حديثا واحدا كانا يخافان بنى أمية .
اوزاعی از شداد بن عبد الله نقل کرده که گفت : از واثله بن اسقع شنیدم که وقتی سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را آوردند ، مردی از اهل شام آن حضرت و پدرشان را لعن کرد . واثله عصبانی و ناراحت شد و بلند شد و رفت و داستان حدیث کساء را خواند .
مؤلف کتاب در ادامه می گوید :
ابو احمد عسکری نقل کرده که اوزاعی هیچ روایت دیگری را در مورد فضائل ، نقل نکرده است و هم چنین زهری ، فقط یک روایت برای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) نقل کرده است ، چون از بنی امیه می ترسیدند و نقل نمی کردند .
ابن اثیر جزری ، اسدالغابه ، ج 2 ، چاپ دار الکتب العلمیه ، ص 27
توجه کنید که به مرور این روایت را چگونه تحریف کرده اند : آقای ذهبی در سیر اعلام النبلاء ، جلد 3 ، با تحقیق شعیب الارنؤوط ، چاپ مؤسسه الرساله ، صفحه 314 :
سمعت واثلة بن الأسقع وقد جئ برأس الحسين فلعنه رجل من أهل الشأم فغضب واثلة وقام
شخصی از اهل شام ، آن حضرت را لعن کرد . واثله هم ناراحت شد و رفت .
ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 314
در این روایت « واباه » که ثابت میکند به امیرمؤمنان علیه السلام نیز بیادبی کرده را حذف کرده اند و موجود نیست . این شاید تحریف خیلی مهمی نباشد ؛ اما وهابی ها در کتاب فضائل الصحابه ، تألیف احمد بن حنبل ، جلد 2 ، چاپ دار ابن جوزی ریاض عربستان ، صفحه 837 نقل می کند :
سمعت واثلة بن الأسقع وقد جئ برأس الحسين فلقيه رجل من أهل الشأم فغضب واثلة وقام
سر مقدس امام حسین (علیه السلام ) را كه آوردند ، مردی از شام با او ملاقات کرد . واثله هم ناراحت شد و بلند شد .
احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، ج 2 ، چاپ دار ابن جوزی ، ص 837
در این جا ، وهابیها هم سب امام حسین و هم سب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را حذف کرده اند . برای این که مبادا آبروی اهل شام برود ؛ چون آن ها پیروان معاویه هستند و معاویه اولین کسی بود که بی ادبی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در شام رواج داد و مردم شام به قول آقای ذهبی همه ناصبی بودند .
در این جا که می گوید مردی از شام با سر ملاقات کرد ، واثله ناراحت شد ، این جا ، جای ناراحتی نیست . واثله به خاطر این که به سر مقدس امام حسین (علیه السلام) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جسارت شد ، ناراحت شد . به هر حال دست هایی است که اجازه نمی دهند این حقایق به مردم برسند . همان طور که ابن تیمیه ، سینه چاک از یزید دفاع می کند ، امروز هم یزیدیانی هستند که تلاش دارند این مطالب را از منابع اهل سنت حذف کنند . اما نمی دانند که دوره تحریف گذشته و زمانی است که همه کتاب ها در اختیار مردم است و فقط آبروی شما است که در خطر است .
در کتاب المسالک والممالک ، جلد اول ، صفحه 24 ، آقای اسطخری این داستان را نقل کرده :
وكان مصلاهم ثم صار في أيدي اليونانيين، فكانوا يعظمون في دينهم، ثم صار لليهود وملوك من عبدة الأوثان، فقتل في ذلك الزمان يحيى بن زكريا عليه السلام، ونصب رأسه على باب هذا المسجد بباب يسمى جيرون، ثم تغلب عليه النصارى فصار في أيديهم كنيسة، يعظمون فيها دينهم، حتى جاء الإسلام فصار للمسلمين واتخذوه مسجداً، وعلى باب جيرون حيث نصب رأس يحيى بن زكريا نصب رأس الحسين بن علي عليهما السلام،
ایشان داستان کنیسه ای را که در شام بود ، را نقل می کند که چه اتفاقی در آن جا افتاده می گوید:
در این کنیسه سر یحیی بن زکریا ، نصب شده بود . مسلمان ها که آمدند ، کنیسه را به مسجد تبدیل کردند و بر در همان دروازه ای که سر یحیی بن زکریا نصب شده بود ، در همان جا سر حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) را نصب کردند .
اسطخری ، المسالک والممالک ، ج 1 ، صفحه 24
این ها همه نشان این است که دشمنان خدا در طول تاریخ همه یک راه را می روند و از این جهت شباهت پیامبران را با اهل بیت (علیهم السلام) بیان می کند .
تماس بینندگان
بیننده : آقای باقری از آذر بایجان غربی ـ اهل سنت
به نظر من کسی که شهادتین را می گوید و خود را مسلمان بداند ، از یزید و یزیدیان دفاع نمی کند و اگر به این افراد کافر هم بگوییم ، کم است . بنده جان خود و خانواده ام را فدای امام حسین (علیه السلام) می کنم .
بیننده : محمد از گیلان ـ اهل سنت
بنده چند سؤال داشتم . این که سر مقدس امام حسین (علیه السلام) را چه کسی جدا کرد ؟ برخی از روايات سنان را و برخی روایات دیگر ، افراد دیگری را نام می برند .
سؤال دوم این که چرا امام حسین (علیه السلام) اهل بیت خود را به کربلا برد ؟
سؤال سوم این که تا چه زمانی باید براي امام حسين (عليه السلام )عزاداری کنیم ؟
استاد یزدانی :
روایات در این باره مختلف است ؛ اما روایتی که در زیارت ناحیه مقدسه است ، شمر بن ذی الجوشن است . البته قاتلین افراد زیادی هستند که همه با هم شریک هستند .تمام کسانی که حاضر بودند ، به نحویی به بدن مبارک آن حضرت ضربه ای زده ، اما «والشمر جالس علی صدره» از امام زمان (علیه السلام ) در زیارت مقدسه ناحیه ، نقل شده؛ بنابراین آخرین شخص شمر بوده . بعضی ها سنان و دیگران را هم بیان کردند . یا بعضی ها گفتند : غلام شمر به نام رستم است . اما بیشتر شمر را گفته اند .
شب قبل استاد قزوینی به صورت مفصل توضیح دادند . خلاصه مطلب این بود که امام مأمور به بردن خانواده خود بود ، تا خون حضرت پایمال نشود . این خانواده حضرت و حضرت زینب (سلام الله علیها ) بودند که پیام عاشورا را به هم عالم رساندند و اگر امروز اتفاقات کربلا را می دانیم ، به نقل آن حضرات هست و اگر خانواده امام حسین (علیه السلام) نبودند ، بقیه همه آن وقایع را انکار می کردند . مثل خیلی از داستان هایی که الان از اصل انکار می کنند . امام حسین (علیه السلام) به دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بردند و مطالبی که از خود حضرت نقل شده است ، خواستند خانواده شان باشند تا حجت را بر آن ها تمام کرده باشد .
طبق روایاتی که اهل سنت هم ذکر کرده اند ، از جمله فضائل الصحابه ، تألیف احمد بن حنبل ، چاپ دار ابن جوزی ، جلد اول ،صفحه 840 ، حدیث 1154 :
كان حسين بن علي يقول : من دمعتا عيناه فينا دمعه او قطرت عيناه فينا قطرة اثواه الله عزوجل الجنة
امام حسین (علیه السلام) فرمودند : هر کس برای ما اهل بیت یک قطره اشک بریزد یا این که چشمانش خیس شود ، خداوند او را در بهشت جای می دهد .
احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، ج 1 ، چاپ ابن جوزی ، ص 840 ، ح 1154
سند روایت را ما قبلا بررسی کردیم که صحیح است . تا زمانی که انسان به بهشت نیاز دارد و به این که به راه راست هدایت شود ، نیاز دارد ، عزاداری برای سید الشهدا (علیه السلام ) نه تنها مشروع ؛ بلکه مستحب اکید است . در روایت شیعه داریم که هر شیعه ای در هر زمانی باید برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری کند و از امام زمان (علیه السلام) هم روایت داریم که آن قدر گریه می کنم که اگر اشکم تمام شود ، به جای اشک ، خون گریه می کنم .
این عزاداری باید برای همیشه باشد تا یزیدیان بر راه امام حسین (علیه السلام) غلبه نکنند و هر سال اين خاطره و پیام های آن تجدید شود تا مردم راه امام حسین (علیه السلام) را فراموش نکنند .
بيننده : خانم عماد از قطر ـ شیعه
بنده چند مسأله را می خواستم بیان کنم . مسائلی در میان اهل سنتی که با ما زندگی می کنند ، وجود دارد . مثلا اهل سنت بلوچ که در این جا هستند می گفتند ما که بچه بودیم . بعضی اوقات می شد که غذای نذری امام حسین (علیه السلام) را می آوردند و اگر میل خوردن نداشتند ، با اجبار می گفتند آن را به نيت شفا وبركت ، غذا را بخورند . یا که می گفتند : ما در کتاب های قدیمی روضه هایی به زبان بلوچی داریم . اما همین افراد الان به جایی رسیدند که می گویند غذای نذری امام حسین (علیه السلام ) نجس است . مجلس امام حسين (عليه السلام ) شرک است و از این حرف های بی اساس . یعنی وهابیت سعی دارد که اهل سنت را طوری نشان دهد که بگوید ، اهل سنت ، همان وهابیت هستند .
بنده از شما تقاضا دارم یک عده از علمای اهل سنت را دعوت کنید ، در مورد همین قیام امام حسین (علیه السلام) صحبت کنند و مسائلی را که اهل سنت نمی دانند را بیان کنند . شاید اگر علمايشان بگویند ، تأثیر بیشتری داشته باشد .
نکته دوم این که ، کلیپ هایی هدفمند را پخش می کنند مثل قمه زنی ، رد شدن از آتش را نشان می دهند . از طرف دیگر بعضی از روحانی ها مطالبی را می گویند که اگر گفته نشود بهتر است را می گویند . بعد فیلمبرداری شده و پخش می شود . وهابیت هم سر و ته آن را می زند و آن چه به نفع آن ها است را پخش می کنند . بنده از شما تقاضا دارم که کلیپ هایی از وهابیت نشان دهید که وقتی اهل سنت و وهابیت می بینند و با شیعه ارتباط داشته باشد ، آن ها را رد کنند .
مجری :
دوستان بنده هم در حال آماده کردن چنین کلیپ هایی هستند که به زودی در شبکه پخش خواهد شد .
استاد یزدانی :
این عده از اهل سنت که چنین عقیده ای دارند ، خیلی کم است . اتفاقا ما بر عکسش را دیدیم از اهل سنتی که عزاداری می کنند ، زیاد است . در همین زاهدان ، شمال کشور و در جاهایی که اهل سنت در آن مناطق هستند ، در عزاداری ها شرکت می کردند حتی خودشان سفره های غذا می اندازند . بنده می توانم به جرأت بگویم که عزاداری در میان اهل سنت روز به روز بیشتر می شود . بر خلاف میل وهابیت ، چه وهابیت بخواهند و چه نخواهند ، امام حسین (علیه السلام) در حال جهانی شدن است . مثلا در افغانستان در شهر جوزجان ، قندهار مناطقی که شیعه خیلی کم است ، حسینیه ای بسیار عظیم ساخته شده که در آن مردم اهل سنت عزاداری می کنند . در آمریکا ، در کشور های اروپایی ، شهری نیست که در دنیا نام ببرید که مجلس امام حسین (علیه السلام) در آن نباشد و در روز عاشورا برای عزاداری به خیابان ها نیامده باشند . این نشانگر آن است که وهابیت در حال افول است و ان شاء الله شاهد روزی خواهیم بود که زمینه ظهور مولا و آقایمان حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) آماده شود و وهابیت را به صورت کامل نابود شده ببینیم .
بیننده : آقای بهادری از کرج ـ شیعه
اگر همان زمان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قلم و دوات خواستند را گوش می کردند ، هیچ زمان کربلایی به وجود نمی آمد .
بیننده : آقای حسین زاده از ادبیل ـ شیعه
شبکه وهابی کلمه در این روز ها ، این سؤال را مطرح کرده اند که عزاداری سنت است یا بدعت ؟ بنده در پاسخ به این ها می گویم نه تنها سنت است ؛ بلکه عین قرآن است . این ها می گویند 1400 سال گذشته ، چه لزومی دارد که آن واقعه را تکرار کنیم ؟ بنده می گویم وقتی قرآن داستان حضرت یوسف را می آورد ، چه لزومی به بیان آن است .
مگر در تاریخ اسلام ، واقعه ای تلخ تر از واقعه عاشورا داریم ؟ در میان همه امت ها ، کدام است که سر فرزند پیامبر خود را از بدن جدا کند و دختران آن پیامبر را به اسارت ببرند ؟ مگر در تاریخ بشریت کسی است که تمام هستی و زندگی خود را برای زنده کردن دینش فدا کند ؟
می گویند : چرا گریه می کنید ؟ مگر زمانی که حضرت یعقوب به یاد یوسف گریه می کرد ، دلیلی داشت . وقتی انسان به کسی علاقه داشته باشد ، یاد آوری مصیبت های او ، انسان را به گریه می اندازد . شما که انسان نیستید که این موارد را درک نمی کنید .
شما مسلمان نیستید ، مگر می شود از چنین واقعه ای به این بزرگی چشم پوشی کرد ؟
استاد یزدانی :
کسانی که عناد داشته باشند ، هر کار که انجام دهیم ، درست نمی شوند . همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نتوانستند ابو جهل ها را به راه راست هدایت کنند . اما قطعا بدانید که این عزاداری ها تأثیر گذار است و هستند از وهابی هایی که بر گشته اند .
مجری :
از شما استاد یزدانی و شما بینندگان عزیز تشکر می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .