حدیث ” سلونی قبل ان تفقدونی ” از فضائل ثابت شده امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که خیلی ها در طول تاریخ مدعی این جمله بودند؛ اما غیر از اهل بیت (علیهم السلام) همگی با اين ادعا مفتضح شدند …این روایت برای ما بسیار مهم است و ثابت می کند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) داراي علم لدنی بودند و علم آن حضرت از سرچشمه علم الهی نشأت ميگرفته است…
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : چالش قسمت 16
تاریخ : 26 / 04 / 95
مجری :
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز شبکه ولایت دارم . برنامه هشتادم چالش را با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله) شروع می کنیم . این برنامه شانزدهم از برنامه چالش است که در خدمت استاد عزیز و ارجمند حضرت حجت الاسلام و المسلمین یزدانی هستیم .
استاد یزدانی :
بنده هم سلام و عرض ادب و احترام خدمت حضرتعالی و هم چنین بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت دارم . امیدوارم که امشب هم برنامه ای مفیدی تقدیم حضور شما عزیزان کنیم .
مجری :
با توجه به اطلاع رسانی که شده ، شاید بعضی از شما عزیزان در جریان موضوع برنامه باشید . عزیزانی هم که در جریان نیستند ، با کلیپ اول متوجه خواهند شد که قرار است به موضوع حدیث مشهوری که از فضائل بی نظیر آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، همان حدیث ” سلونی قبل ان تفقدونی ” است که با هم می بینیم .
کلیپ 1 ) :
بیننده :
مگر حضرت علی (علیه السلام) به صحابه نگفته بودند که هر چیزی می خواهید از گذشته و آینده تا قیامت ، از من بپرسید تا برای شما اعلام کنم . به نظر شما چنین چیزی صحت دارد یا ندارد ؟
کارشناس وهابی :
نه ، چنین چیزی طبق روایات ما صحت ندارد .
مجری :
دیدید که بیننده ای با شبکه وهابی تروریستی داعشی کلمه تماس گرفت و با آقای ترشابی این حدیث را مطرح کرد که از فضائل ثابت شده آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که سلونی ان تفقدونی و این که آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : هر آن چه شما تا قیام قیامت بپرسید ، من برای شما خواهم گفت و به آن خبر خواهم داد .
اما این کارشناس وهابی گفت : ما اصلا چنین چیزی را در روایات نداریم و چنین چیزی صحیح نیست . استاد یزدانی ! آیا واقعا چنین چیزی صحت ندارد یا این که باز هم دروغی است از دروغ های این کارشناس وهابی و شبکه های آن ها است .
استاد یزدانی :
حدیث شریف ” سلونی قبل ان تفقدونی ” یک سیر تاریخی بسیار جالبی دارد که خیلی ها در طول تاریخ مدعی این جمله بودند و روی منبر گفتند : سلونی قبل ان تفقدونی یا سلونی عما شئتم . از من سؤال کنید قبل از این که مرا از دست بدهید یا این که هر چه دلتان می خواهد از من سؤال کنید .
خیلی ها مدعی این مسئله بودند ؛ اما غیر از اهل بیت (علیهم السلام) بقیه در این زمینه همه مفتضح شدند . اولا نقش این روایت برای ما بسیار مهم است که ثابت می کند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) علم لدنی داشتند و از علم الهی برخوردار بودند و علم الهی یکی از شرایط امامت است که طبق آیات قرآن کریم ، وقتی خداوند طالوت را می فرستد ، مردم اعتراض میکنند که ما طالوت را قبول نداریم ؛ چون او از خانواده ثروتمندی نیست یا از خانواده پادشاهان نیست ، خداوند به صراحت می فرماید : من به او دو چیز دادم که به خاطر آن دو چیز ، بر شما امام است و من به خاطر آن دو دلیل ، طالوت را انتخاب کردم . یکی از آن ها علم لدنی است و دومی قدرت در جسم است .
این قضیه در آیه 246 از سوره بقره است :
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (246) وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ . بقره / 246 و 247
بنی اسرائیل بعد از موسی (علیه السلام) نزد پیامبرشان می روند و می گویند : یک نفر را به عنوان پادشاه برای ما انتخاب کن که ما به وسیله او ، با دشمنانمان در راه خدا بجنگیم . پیامبرشان می گوید : خداوند ، طالوت را به عنوان پادشاه برای شما انتخاب کرده . آن ها اعتراض کردند که چرا باید طالوت پادشاه ما باشد ،در حالی که نه اجدادش پادشاه بودند و نه اموال زیادی دارد . آن پیامبر ( که به گفته بعضی ها حضرت حزقیل بوده ) در جواب فرمودند : خداوند او را بر شما انتخاب کرده و دو ویژگی به او داده . اول این که به او علم الهی داده و دوم این که به او قدرت جسمانی عطا کرده .
این آیه ، آیه بسیار مهمی است در بحث این که امامت و حکومت و پادشاهی الهی است و غیر از آن کسی که خداوند به او اجازه داده ،کسی حق حکومت ندارد . کسی می تواند حکومت کند که این دو شرط را دارا باشد ، اول این که علم الهی داشته باشد و دوم قدرت الهی .
قدرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) که ثابت شده است ؛ اما علم لدنی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایات فراوانی دارد . از جمله همین روایت صحیحی که در محضر بزرگان اصحاب چه در مدینه و چه در کوفه ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) روی منبر می نشستند و می فرمودند : سلونی عما شئتم ، سلونی قبل ان تفقدونی .
جالب است که همین جمله از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده و آن حضرت همیشه این جمله را تکرار می کردند . بنده یک نمونه از آن را برای بینندگان عزیز می خوانم .
این روایت در صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق دکتر طیب البغاء ، جلد اول ، صفحه 47 نقل شده است :
حدثنا محمد بن الْعَلَاءِ قال حدثنا أبو أُسَامَةَ عن بُرَيْدٍ عن أبي بُرْدَةَ عن أبي مُوسَى قال سُئِلَ النبي e عن أَشْيَاءَ كَرِهَهَا فلما أُكْثِرَ عليه غَضِبَ ثُمَّ قال لِلنَّاسِ سَلُونِي عَمَّا شِئْتُمْ قال رَجُلٌ من أبي قال أَبُوكَ حُذَافَةُ فَقَامَ آخَرُ فقال من أبي يا رَسُولَ اللَّهِ فقال أَبُوكَ سَالِمٌ مولى شَيْبَةَ فلما رَأَى عُمَرُ ما في وَجْهِهِ قال يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَتُوبُ إلى اللَّهِ عز وجل .
از ابی برده از ابی موسی اشعری نقل شده که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مورد چیزهایی سؤال شد که از آن خوشش نیامد . وقتی زیاد پرسیدند ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ناراحت شد و فرمودند : از هر چیزی که می خواهید از من سؤال کنید .
ابتدا و انتهای روایت با هم ، همخوانی ندارد . از یک طرف ، مردم سؤال می کنند و پیامبر ناراحت می شود . از طرف دیگر ، همان پیامبر می گوید : سلونی عما شئتم .
روایتی که از طریق این ها بیاید ، طبیعی است که اینقدر مشکل داشته باشد .
شخصی به پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفت : پدر من چه کسی است ؟ گفتند : پدرت فلانی است . شخص دیگری پرسید : پدرم چه کسی است ؟ گفتند : پدرت فلانی است . نفر سوم می خواست سؤال بپرسد که نپرسید .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، ج 1 ، ص 47
باز همین روایت در صحیح بخاری ، جلد اول ،صفحه 200 هم آمده که بسیار روایت جالب و شنیدنی است .
حدثنا أبو الْيَمَانِ قال أخبرنا شُعَيْبٌ عن الزُّهْرِيِّ قال أخبرني أَنَسُ بن مَالِكٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ e خَرَجَ حين زَاغَتْ الشَّمْسُ فَصَلَّى الظُّهْرَ فَقَامَ على الْمِنْبَرِ فذكر السَّاعَةَ فذكر أَنَّ فيها أُمُورًا عِظَامًا ثُمَّ قال من أَحَبَّ أَنْ يَسْأَلَ عن شَيْءٍ فَلْيَسْأَلْ فلا تَسْأَلُونِي عن شَيْءٍ إلا أَخْبَرْتُكُمْ ما دُمْتُ في مَقَامِي هذا فَأَكْثَرَ الناس في الْبُكَاءِ وَأَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ سَلُونِي فَقَامَ عبد اللَّهِ بن حُذَافَةَ السَّهْمِيُّ فقال من أبي قال أَبُوكَ حُذَافَةُ ثُمَّ أَكْثَرَ أَنْ يَقُولَ سَلُونِي فَبَرَكَ عُمَرُ على رُكْبَتَيْهِ فقال رَضِينَا بِاللَّهِ رَبًّا وَبِالْإِسْلَامِ دِينًا وَبِمُحَمَّدٍ نَبِيًّا فَسَكَتَ ثُمَّ قال عُرِضَتْ عَلَيَّ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ آنِفًا في عُرْضِ هذا الْحَائِطِ فلم أَرَ كَالْخَيْرِ وَالشَّرِّ .
صحیح بخاری ، ج 1 ، ص 200
این در مورد پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بود که ایشان هم ” سلونی قبل ان تفقدونی ” گفته اند . اما در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، روایت هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت داریم . از نظر شیعه که این روایات متواتر است و به حدی سند دارد که فقط سندهای این روایت در کتاب بصائر الدرجات ، می تواند متواتر باشد . علمای شیعه هم این روایت را به عنوان روایت متواتر بیان کردند ، از جمله مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب الفوائد الطوسیه در باب رد قول من زعم عدم الوجود ، این روایت را جزء روایات متواتر آورده :
ومنها : قوله عليه السّلام : سلوني قبل أن تفقدوني فواللَّه لا تسألون عن شيء إلا أنبأتكم به .
علامه حر عاملی ،فوائد الطوسیه ، باب رد قول من زعم عدم الوجود ، ص 268
روایات صحیح هم در این باره فراوان است که بنده فقط یک نمونه بیان می کنم . در نهج البلاغه (طبق صبحی صالح ) ، خطبه 189 ، این روایت آمده :
أيها الناس سلوني قبل أن تفقدوني ، فلانا بطرق السماء أعلم مني بطرق الأرض ، قبل أن تشغر برجلها فتنة تطأ في خطامها ( 1 ) ، وتذهب بأحلام قومها .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرماید : ای مردم ! هر چه می خواهید از من سؤال کنید قبل از این که من از میان شما بروم .
نهج البلاغه ، خطبه 189
همین طور این روایت در کتاب شریف اصول کافی با سند صد در صد صحیح نقل شده . جلد اول ، چاپ منشورات فجر بیروت ، صفحه 250 ، باب 158 :
باب )
* ( انه ليس شئ من الحق في يد الناس الا ما خرج من عند الأئمة ) *
* ( عليهم السلام وان كل شئ لم يخرج من عندهم فهو باطل ) *
باب بسيار جالبي است كه روايات بسيار زیبایی در این باب آمده که انسان واقعا از خواندن این روایت لذت می برد . از جمله این روایت که همه روات سند ثقه ثقه هستند و یکی از اصحاب اجماع هم در آن است :
عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد عن ابن أبي نصر ، عن مثنى ، عن زرارة قال : كنت عند أبي جعفر عليه السلام فقال : له رجل من أهل الكوفة يسأله عن قول أمير المؤمنين عليه السلام : ” سلوني عما شئتم فلا تسألوني عن شئ إلا أنبأتكم به ” قال : إنه ليس أحد عنده علم شئ إلا خرج من عند أمير المؤمنين عليه السلام ، فليذهب الناس حيث شاؤوا ، فوالله ليس الامر إلا من ههنا ، وأشار بيده إلى بيته .
از احمد بن محمد بن اشعری قمی از بن نصر بزنطی ، از مثنی بن ولید ، از زرارۀ بن اعین گفت : نزد امام باقر (علیه السلام ) بودم که شخصی از این سخن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پرسید که هر چه از من می خواهید سؤال کنید . هر چه سؤال کنید ،جوابش را به شما خواهم داد . امام باقر (علیه السلام) روایت را توضیح دادند که مقصود روایت چیست .
کلینی ، اصول کافی ، ج 1 ،ص 250 ، باب 185
سند روایت هم کاملا صحیح است .
اما در منابع اهل سنت ، انصافا سند های زیادی دارد . اگر این روایت متواتر نباشد ،کمتر روایتی را می توان ثابت کرد که متواتر است . مثلا روایت مشهوری که از ابوطفیل نقل شده . سند کاملا صحیح است و روایت با چندین سند نقل شده که من بعضی از نسخه هایی که این روایت را تصحیح کردند ، نشان می دهم .
کتاب الفقیه والمتفقه ، تألیف خطیب بغدادی ، جلد 2 ، چاپ دار ابن جوزی ،صفحه 351 ، روایت 1081 :
أخبرناه أبو الحسين أحمد بن عمر بن روح وأبو علي الحسن بن فهد النهروانيان بها ، قالا : أنا أبو الحسين محمد بن إبراهيم بن مسلمة الدبيلي بالكوفة ، أنا محمد بن عبد الله بن سليمان الحضرمي ، نا إسحاق بن إبراهيم المروزي ، نا عبد الرزاق ، نا معمر عن وهب بن عبد الله بن أبي دبي عن أبي الطفيل قال : شهدت علياً وهو يخطب وهو يقول :سلوني والله لا تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة إلاّ حدثتكم به .
از ابوطفیل نقل کرده که می گفت : شاهد بودم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) خطبه می خواند و می فرمود : از من سؤال کنید . به خدا قسم از هر چیزی تا روز قیامت از من سؤال کنید ، جوابش را به شما خواهم داد .
سند بعدی :
وبإسناده قال : قال علي : سلوني عن كتاب الله فو الله ما من آية إلاَّ إني أعلم أبليل نزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل .
وأخبرنا ) ابن روح وابن فهد قالا انا محمد بن إبراهيم الدبيلي ، انا محمد بن عبد الله الحضرمي نا عثمان بن أبي شيبة ، نا سفيان بن عيينة عن يحيى بن سعيد ، قال آراه عن سعيد بن المسيب قال : لم يكن أحد من أصحاب النبي يقول سلوني ، إلاّ علي بن أبي طالب عليه السلام .
از سعید بن مسیب نقل شده که گفت : هیچ کدام از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) نبودند که گفته باشند : از من بپرسید . غیر از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) .
محقق کتاب هم در پاورقی سند روایت ها را صحیح می داند :
اسناده صحيح
اسناده صحيح
اسناده حسن
پس سند کاملا معتبر است که از طریق ابوطفیل نقل شده .
خطیب بغدادی ، الفقیه و المتفقه ، چاپ ابن جوزی ، ج 2 ، ص 351
همین روایت را ابن عبد البر در کتاب جامع بیان العلم وفضله ، جلد اول ، چاپ دار ابن جوزی ، صفحه 383 :
عن وهب بن عبد الله عن أبي الطفيل قال شهدت عليا رضي الله عنه وهو يخطب ويقول سلوني فو الله لا تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة الا حدثكم به وسلوني عن كتاب اله فو الله ما منه آية إلا وأنا أعلم بليل نزلت أم بنهار أم بسهل نزلت أم بجبل ….
ابن عبد البر ، جامع بیان العلم وفضله ، ج 1 ، چاپ دار ابن جوزی ، ص 383
سند روایت کاملا صحیح است . همین روایت باز در کتاب المستدرک علی الصحیحین ، جلد 2 ، صفحه 383 :
أخبرني أبو جعفر محمد بن علي الشيباني بالكوفة حدثنا أحمد بن حازم الغفاري حدثنا أبو نعيم حدثنا بسام الصيرفي حدثنا أبو الطفيل عامر بن واثلة قال سمعت عليا رضي الله عنه قام فقال سلوني قبل أن تفقدوني ولن تسألوا بعدي مثلي فقام بن الكواء فقال من الذين بدلوا نعمة الله كفرا وأحلوا قومهم دار البوار قال منافقوا قريش قال فمن الذين ضل سعيهم في الحياة الدنيا وهم يحسبون أنهم يحسنون صنعا قال منهم أهل حروراء هذا حديث صحيح عال وبسام بن عبد الرحمن الصيرفي من ثقات الكوفيين ممن يجمع حديثهم ولم يخرجاه .
حاکم نیشابوری می گوید : سند روایت صحیح است . شمس الدین ذهبی هم نظرش را تأیید می کند .
حاکم نیشابوری ، المستدرک علی الصحیحین ، ج 2 ، ص 383
بنابر این روایت از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از طریق ابوطفیل است که صحیح بود . از طریق زید بن ارقم ، سندش صحیح است . از طریق سعید بن مسیب که نشان دادیم . یکی از بهترین کتاب هایی که نقل کرده ، تاریخ یحیی بن معین ، صفحه 106 نقل شده :
حدثنا يحيى قال حدثنا سفيان بن عيينة عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال ما كان في أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم أحد يقول سلوني غير علي بن أبي طالب
از سعید بن مسیب نقل شده ه گفت در میان اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) کسی نبود که گفته باشد از من سؤال کنید ، غیر از علی بن ابیطالب (علیه السلام) .
تاریخ یحیی بن معین ، ص 106
هیچ کس نمی توانست چنین ادعایی کند . باز همین روایت در کتاب فضائل الصحابه ، تألیف احمد بن حنبل ، چاپ دار ابن جوزی ، جلد 2 ، صفحه 802 :
حدثنا عبد الله نا عثمان بن أبي شيبة نا سفيان عن يحيى بن سعيد قال أراه عن سعيد قال لم يكن أحد من أصحاب النبي e يقول سلوني الا علي بن أبي طالب ,
سند روایت کاملا معتبر است و محقق هم در پاورقی می گوید :
اسناده صحيح
سند روایت صحیح است .
احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، چاپ دار ابن جوزی ، ج 2 ، ص 802
روایت با سند های صحیح از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که حضرت همیشه می گفتند : سلونی قبل ان تفقدونی .
هم چنین از امام صادق (علیه السلام) در کتاب های متعدد نقل شده که آن حضرت در کوفه روی منبر می نشست و می فرمودند : هر سؤالی دارید ، بپرسید و مردم می پرسیدند و پاسخ می گرفتند .
در کتاب سیر اعلام النبلاء ،تألیف شمس الدین ذهبی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، جلد 6 ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، صفحه 257 :
وعن عمرو بن أبي المقدام , قال : كنت إذا نظرت إلى جعفر بن محمد , علمت أنه من سلالة النبيين , قد رأيته واقفا عند الجمرة يقول سلوني , سلوني .وعن صالح بن أبي الأسود : سمعت جعفر بن محمد , يقول : سلوني قبل أن تفقدوني , فإنه لا يحدثكم أحد بعدي بمثل حديثي
از عمرو بن ابی المقدام نقل شده که گفت : هر کس به چهره امام صادق (علیه السلام) نگاه می کرد ، متوجه می شد که از سلاله پیامبر (صلی الله علیه وآله) است . آن حضرت را در کنار رمی جمرات دیدم که ایستاده بود و می فرمود : از من سؤال کنید ، از من سؤال کنید .
از صالح بن ابی الاسود نقل شده که از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که می فرمودند : از من سؤال کنید قبل از این که مرا از دست دهید . به درستی که بعد از من کسی مثل من برای شما حدیث نخواهد گفت .
جالب است که بعد از این روایت ،روایت بسیار زیبایی بیان می کند . کسانی که دوستدار ابوحنیفه هستند ، این روایت را بخوانند .
ابن عقدة الحافظ : حدثنا جعفر بن محمد بن حسين بن حازم , حدثني إبراهيم بن محمد الرماني أبو نجيح , سمعت حسن بن زياد , سمعت أبا حنيفة , وسئل من أفقه من رأيت ? قال : ما رأيت أحدا أفقه من جعفر بن محمد لما أقدمه المنصور الحيرة بعث إلي فقال : يا أبا حنيفة إن الناس قد فتنوا بجعفر ابن محمد فهيىء له من مسائلك الصعاب فهيأت له أربعين مسألة ثم أتيت أبا جعفر وجعفر جالس ، عن يمينه فلما بصرت بهما دخلني لجعفر من الهيبة ما لا يدخلني لأبي جعفر فسلمت وأذن لي فجلست ثم التفت إلي جعفر فقال : يا أبا عبد الله تعرف هذا قال : نعم هذا أبو حنيفة ثم أتبعها قد أتانا ثم قال : يا أبا حنيفة هات من مسائلك نسأل أبا عبد الله فابتدأت أسأله فكان يقول في المسألة : أنتم تقولون فيها كذا وكذا , وأهل المدينة يقولون كذا وكذا , ونحن نقول كذا وكذا فربما تابعنا وربما تابع أهل المدينة وربما خالفنا جميعا حتى أتيت على أربعين مسألة ما أخرم منها مسألة ثم قال أبو حنيفة : أليس قد روينا أن أعلم الناس أعلمهم باختلاف الناس ؟
منصور داونقی (لعنۀ الله علیه ) می خواست آبروی امام صادق (علیه السلام ) را ببرد . ابو حنیفه را با خود آورد و به او گفت : از امام صادق (علیه السلام) سؤالی کن که جوابی نداشته باشد که به این وسیله می توانیم آبروی او را ببریم .
ابوحنیفه می گوید : من چهل سؤال از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم . هر چه پرسیدم جواب داد . گاهی مسأله ای را می پرسیدم که می فرمودند : نظر شما ، آقای ابوحنیفه این است . نظر مردم مدینه این است ، نظر مردم فلان شهر این است . نظر ما هم این است .
ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج 6 ، چاپ دار ابن جوزی ، با تحقیق شعیب الارنؤوط ، ص 275
امام صادق (علیه السلام) بر نظرات همه مسلط بودند .
همین روایت در تهذیب الکمال آقای مزی ، یکی از بهترین کتاب های رجالی اهل سنت در باب صحاح سته نقل شده . در جلد پنجم ، با تحقیق دکتر بشار عواد معروف ، چاپ مؤسسه الرساله ، صفحه 79 :
وعن عمرو بن أبي المقدام , قال : كنت إذا نظرت إلى جعفر بن محمد , علمت أنه من سلالة النبيين , قد رأيته واقفا عند الجمرة يقول سلوني , سلوني .وعن صالح بن أبي الأسود : سمعت جعفر بن محمد , يقول : سلوني قبل أن تفقدوني , فإنه لا يحدثكم أحد بعدي بمثل حديثي
از عمرو بن ابی المقدام نقل شده که گفت : هر کس به چهره امام صادق (علیه السلام) نگاه می کرد ، متوجه می شد که از سلاله پیامبر (صلی الله علیه وآله) است . آن حضرت را در کنار رمی جمرات دیدم که ایستاده بود و می فرمود : از من سؤال کنید ، از من سؤال کنید .
از صالح بن ابی الاسود نقل شده که از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم که می فرمودند : از من سؤال کنید قبل از این که مرا از دست دهید . به درستی که بعد از من کسی مثل من برای شما حدیث نخواهد گفت .
مزی ، تهذیب الکمال ، با تحقیق دکتر بشار عواد معروف ، چاپ مؤسسه الرساله ، ج 5 ، ص 79
بنابراین از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ثابت است که در صحیح بخاری آمده . از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ثابت است که با سند های متواتر در منابع شیعه و سنی نقل شده . از امام صادق (علیه السلام ) هم تعداد زیادی از علمای اهل سنت از جمله آقای مزی و آقای ذهبی دو تن از استوانه های علمی و رجالی اهل سنت نقل کرده اند .
این فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) که ثابت می کند وزاده بسطتا فی العلم و الجسم ، شامل این افراد می شود نه شامل آن هایی که خودشان فریاد می زند : کل الناس افقه من عمر حتی النساء والحجار. مشخص است که حق ولایت و حق حکومت برای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و فرزندان آن حضرت است نه برای دیگران .
مجری :
تا این جا مطالب بسیار زیبایی از فضائل اختصاصی اهل بیت (علیهم السلام) از وجود نازنین پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) تا امام صادق (علیه السلام) تقدیم حضور شما شد که در منابع مخالفین شیعه نقل شده که این ادعا را می کردند و اهل بیت (علیهم السلام) به خاطر آن سطح علمی و علم لدنی که به این بزرگواران اعطا شده ، به حق چنین ادعایی می کردند .
اما ادعای دروغ آقای ترشابی را دیدید که مسأله متواتری را انکار کردند ، در صورتی که این قضیه در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم در منابع شیعه متواتر است و هم در منابع مخالفین شیعه به کثرت و با سندهای مختلف نقل شده و علمای مخالفین این را پذیرفته و تصریح کرده اند .
کلیپ دیگری از همان شبکه داعشی ـ تروریستی آماده شده ، ببینیم که کارشناس دیگری در باره این روایت چه می گوید .
کلیپ 2 ) :
بیننده :
شما قبول دارید که در مورد حضرت علی (علیه السلام) این روایت نقل شده که فرمودند : بیاید هر چه می خواهید از من بپرسید ، قبل از این که من از پیش شما بروم ؛ حتی اگر تا قیام قیامت بپرسید ،شما را آگاه می کنم .
این را قبول دارید یا قبول ندارید ؟
کارشناس وهابی :
سؤال ما از این نیست . من این را قبول دارم . حضرت علی به یقین عالم و دانشمند بود .
مجری :
دیدید که آقای عقیل بی عقل از معدود دفاعتی بود که حرف راست از دهانش خارج شد و حقیقت را گفتند . خیلی کم پیش می آید که این آقایان وهابی حرف راستی بزنند . فکر می کنم از باب این که بیننده ایشان را تحت فشار قرار داده بود ، گفتند : بله ، قطعا چنین چیزی صحیح است و حضرت علی (علیه السلام) عالم و دانشمند بودند .
مدعیان سلوتی قبل ان تفقدونی
استاد یزدانی :
از طرف اهل بیت (علیهم السلام) ثابت شده است که همیشه می فرمودند : سلونی قبل ان تفقدونی. اما از طرف دیگر ، بعضی از بزرگان اهل سنت هم چنین ادعایی کرده اند . سراغ سه نفر اول نمی رویم که کسی ناراحت نشود . افراد دیگری را کم و بیش نشان می دهم که عده ای آمده اند و چنین ادعایی کردند.
1 . امام شافعی
در کتاب های متعدد که شاید بیش از ده کتاب از کتاب های اهل سنت ،از جمله آقای بیهقی در کتاب های مختلف خود آورده است . بنده فقط یک نمونه را از کتاب المنتظم ابن جوزی نشان می دهم .
المنتظم فی تاریخ الملوک والامم ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 10 ، با تحقیق محمد عبد القادر عطاء و مصطفی عبد القادر عطاء (دو تن از محققین مشهور و امروزی اهل سنت ) ، صفحه 136 :
أخبرنا علي بن عبيدالله قال أنبأنا أبو محمد التميمي عن عبدالرحمن السلمي قال سمعت أحمد بن الحسين الأصفهاني يقول سمعت عبدالله بن محمد بن بشر يقول سمعت عبدالله بن محمد بن هارون يقول قال محمد بن إدريس الشافعي بمكة سلوني عما شئتم أخبركم من كتاب الله وسنة نبيه e فقال له رجل ما تقول في المحرم قتل زنبورا فقال قال الله تعالى ) وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا .
عبد الله بن محمد بن هارون می گفت : محمد بن ادریس شافعی در مکه گفت : از هر چه می خواهید از من سؤال کنید من از کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به شما خبر می دهم . مردی از او پرسید : نظر شما در مورد شخصی که احرام بسته و زنبور کشته ، چیست ؟ گفت : خداوند در قرآن کریم فرموده : هر چه پیامبر (صلی الله علیه وآله) به شما دستور داده ،انجام دهید و از چه نهی کرده ، انجام ندهید .
ابن جوزی ، المنتظم ،با تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا ، ج 10 ، ص 136
این آیه چه ارتباطی به سؤال داشت ؟ سؤال کرده که یک محرم زنبوری کشته ، باید کفاره دهد ، دیه دهد ، چه کار کند ؟ آیه ای از قرآن کریم خوانده !! این ها نشانه عجز و ناتوانی این آقایان است .
این قضیه را خیلی ها ؛ حتی شافعی ها ، در شرح حال آقای شافعی نقل کردند و نشان می دهد که این کار نتیجه ای غیر از آبروریزی برای آن ها نداشته .
2 . مقاتل بن سلیمان
ایشان در جاهای متعدد ادعا کرده و آبرویش هم رفته . مثلا در تاریخ مدینه السلام (تاریخ بغداد )، تألیف خطیب بغدادی ، با تحقیق دکتر بشار عواد معروف ، جلد 15 ، چاپ دار الغرب الاسلامی ، صفحه 211 :
قال إبراهيم لم أدخل في تفسيري منه شيئا قال إبراهيم تفسير الكلبي مثل تفسير مقاتل سواء قال إبراهيم قعد مقاتل بن سليمان فقال سلوني عما دون العرش إلى لوياثا فقال له رجل آدم حين حج من حلق رأسه قال فقال له ليس هذا من عملكم ولكن الله أراد أن يبتليني بما أعجبتني نفسي ….
در این جا چندین صفحه در مورد مقاتل بن سلیمان و تفسیرش صحبت می کند و می گوید :
مقاتل بن سلیمان نشست و گفت : هر چه می خواهید از من سؤال کنید از زیر عرش تا زیر زمین . مردی از او پرسید : وقتی حضرت آدم (علیه السلام) حج انجام داد ، سرش را چه کسی تراشید ؟ گفت : خدا می خواست با این سؤال مرا امتحان کند و آبروی مرا ببرد .به خاطر این که من خیلی مغرور شده بودم .
خطیب بغدادی ، تاریخ مدینه السلام ، با تحقیق دکتر عواد معروف ، ج 15 ، ص 211
باز در شرح حال ایشان نقل می کند که مقاتل بن سلیمان جای دیگری این ادعا را کرد .
يقول سمعت سفيان بن عيينة يقول قال مقاتل بن سليمان يوما سلوني عما دون العرش فقال له انسانا يا أبا الحسن أرأيت الذرة أو النملة أمعاؤها في مقدمها أو مؤخرها قال فبقي الشيخ لا يدري ما يقول له قال سفيان فظننت أنها عقوبة عوقب بها ….
سفیان بن عیینه نقل می کند که مقاتل بن سلیمان روزی گفت : از هر چه می خواهید از من بپرسید . شخصی به او گفت : نظر شما در مورد معده مورچه چیست ؟ آیا معده اش در سرش است یا در دمش است ؟ مقاتل بن سلیمان نمی دانست چه جوابی دهد . سفیان بن عیینه گفت : این درماندگی و عجز مقاتل ، عقوبتی بود که خداوند گرفتارش کرد .
خطیب بغدادی ،تاریخ مدینه السلام ، با تحقیق دکتر عواد معروف ، ج 15 ، ص 214
خداوند این طور آبروی مقاتل بن سلیمان را برد تا یادش باشد که دیگر چنین ادعایی نکند . این ادعاها مخصوص کسانی است که خداوند به آن ها علم داده ، نه هر کسی .
3 . قتاده
ایشان بسیار معروف هستند و در کتاب های متعدد آمده که بنده کتاب روح المعانی را نشان می دهم که آقای قتاده چطور کنف می شود .
روح المعانی ، تألیف ناصر الدین البانی ، چاپ دار الکتب العلمیه ، جلد 10 ، صفحه 172 ، ذیل آیه 18 سوره نمل نقل شده است . راست و دروغ بودن این قضیه را نمی دانم ، شاید کسانی که طرفدار ابوحنفیه هستند ، ساخته باشند تا نشان دهند که ابو حنیفه چقدر باهوش بوده .
وعن قتادة أنه دخل في الكوفة فالتف عليه الناس فقال : سلوا عما شئتم وكان أبو حنيفة رضي الله تعالى عنه حاضرا وهو غلام حدث فقال : سلوه عن نملة سليمان أكانت ذكرا أم أنثى فسألوه فافحم فقال أبو حنيفة : كانت أنثى فقيل له : من أين عرفت فقال من كتاب الله تعالى وهو قوله تعالى : قالت نملة ولو كان ذكر لقال سبحانه قال نملة وذلك أن النملة …
قتاده وارد کوفه شد و به مردم گفت : هر چه می خواهید از من بپرسید . ابو حنیفه که در آن زمان یک نوجوان بود ، گفت : از قتاده سؤال کنید مورچه ای که حضرت سلیمان با او حرف زد ، نر بود یا ماده بود ؟ وقتی از قتاده پرسیدند ، حرفی برای گفتن نداشت . ابوحنیفه گفت : ماده بود . به او گفته شد از کجا فهمیدی ؟ گفت از کتاب خدا که فرموده : قالت نمله ، با ضمیر مؤنث آورده . اگر مذکر بود ، می گفت : قال نملۀ .
ناصر الدین البانی ، روح المعانی ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ج 10 ، ص 172 ، ذیل آیه 18 / نمل
بعضی ها هم در این ، تشکیک کردند . البته قابل تشکیک هم هست ؛ اما برای ما مهم این است که قتاده از تابعین بزرگ اهل سنت است ،ادعا می کند : سلوا عما شئتم ، اما در برابر سؤال یک نوجوان خیلی باهوش کنف می شود و جوابی ندارد .
مجری :
تا این جا دیدیم که اهل بیت (علیهم السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) این ادعا را به حق داشتند ؛ چون علم الهی داشتند و هر سؤالی که از آن عزیزان داشتند ، پاسخ لازم را می دادند . حتی در بعضی موراد پاسخ گروه های فکری مختلف را می دادند که فلان مذهب بر چنین روشی عمل می کنند ، ما بر این روش عمل می کنیم . در طرف مقابل هم افراد مختلفی چه در عصر صحابه و چه بعد از صحابه بودند که چنین ادعایی کرده بودند ؛ اما نتوانستند ادعای خودشان را ثابت کنند و در برابر بسیار از سؤالات پاسخی نداشتند .
همین عدم پاسخ دادن به سؤالات می تواند دلیلی بر حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) است . خودتان می توانید بین علم اهل بیت (علیهم السلام) و علم مخالفین اهل بیت و کسانی که برای خودشان پایگاه های فکری و مذاهبی درست کرده بودند .
تماس بینندگان
بیننده : آقای مهدوی از بوکان ـ شیعه
بنده در کتای های شیعه خوانده بودم که در زمان خلفا ، وقتی مشکلی پیش می آمد و آن ها قادر به حل آن مشکل نبودند ، نزد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می رفتند . اما بنده در یکی از شبکه های وهابی دیدم که می گفتند : هر زمان که خلفا به مشکلی بر می خوردند ، به ابوبکر مراجعه می کردند . می خواستم بدانم مطالبی که در کتاب های ما آمده ،درست است یا مطالبی که در کتاب های اهل سنت نقل شده ، درست است ؟
نکته دوم این که اگر امکان دارد در مورد جیش اسامه هم توضیحاتی را بیان کنید .
استاد یزدانی :
در مورد سؤال اول ، اتفاقا بر عکس است که ابوبکر می گفت : اگر علی بن ابیطالب (علیه السلام ) نبود ، ابوبکر هلاک می شد .
روایت در منابع اهل سنت آمده و هیچ زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) سؤالی از ابوبکر نپرسیده که چیزی از او یاد بگیرد . این چطور امکان دارد که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به مردم گفته باشد که در مورد فلان مسأله ما اطلاعی نداریم و شما از ابوبکر سؤال کنید . ما که چنین چیزی ندیدیم . آقایان وهابی باید پاسخ دهند .
روایتی بود که ” فأت ابابکر ” واضح و روشن است که جعلی می باشد و خود علمای اهل سنت به شدت آن را رد کردند . ما ” لولا علی لهلک ابابکر ، لولا علی لهلک عمر” به سندهای متعدد داریم که در مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در مقاله ای که استاد عباسی نوشته بودند ، موجود است و عزیزان می توانند آن را مشاهده کنند که هم مستندات ابوبکر و هم مستندات عمر بن خطاب را آورده اند که هر زمان مردم از آن ها سؤالی می کردند ، پاسخی نداشتند و مجبور می شدند به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ارجاع دهند .
اگر عبارت ” لولا علی ” را در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) را سرج کنید ، می توانید این مقاله را مشاهده کنید .
در مورد سؤال دوم ، جیش اسامه ، داستان مفصلی دارد که پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) در روز های عمر بابرکتشان که احساس کردند از دنیا می روند ، لشکری را تشکیل دادند و به همه صحابه از جمله ابوبکر و عمر وعثمان ، دستور دادند در این لشکر شرکت کنند . با لشکر اسامه رفتند ؛ اما در میان راه ، وقتی خبر از آن دو نفر در خانه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رسید که حال آن حضرت نامساعد شده ، برگشتند و از دستور صریح رسول خدا (صلی الله علیه وآله) سرپیچی کردند و سقیفه بنی ساعده را تشکیل دادند .
در منابع اهل سنت ، روایاتش آمده که ما در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بحث کردیم . لعن الله عن تخلف عنه ، لعن الله من تخلف عن جیش اسامه .
آقای شهرستانی به صورت جزمی و یک امر مهم در مقدمه کتاب الملل و النحل در بحث اختلافاتی که در صدر اسلام اتفاق افتاده ، نقل می کند :
جهزوا جيش أسامة لعن الله من تخلف عنه ….
جیش اسامه را تجهیز کنید ، لعنت خدا بر کسانی که از اسامه تخلف کنند .
شهرستانی ، الملل والنحلل ، ج 1 ، ص 23
تمام کسانی که در سقیفه بنی ساعده حضور داشتند و سقیفه بنی ساعده را تشکیل دادند ، همه بلااستثناء از متخلفین جیش اسامه بودند . هیچ کدام از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن هایی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را دوست داشتند ، در مدینه نماندند و با لشکر رفتند . البته بعد از این که متوجه شدند ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنیا رحلت فرمودند ، به مدینه برگشتند . وقتی برگشتند در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفتند و نتوانستند کاری انجام دهند . یا باید می جنگیدند که در آن صورت جنگ داخلی بین مسلمانان رخ می داد و ابوسفیان و امثال او منتظر چنین اتفاقاتی بودند . یا این که صبر کنند که طبق روایات رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در منابع اهل سنت هم آمده ، دستور به صبر داده بودند و آن ها هم صبر کردند .
جالب است که در روایات اهل سنت است که خلیفه دوم تا اواخر عمر خود به اسامه بن زید که فرمانده این لشکر بود ، می رسید ، می گفت : السلام علیک ایها الامیر ! سلام بر تو ای کسی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) امیر کرد .
بیننده : آقای زهره وند از همدان ـ شیعه
بنده نکاتی را می خواستم به برادران اهل سنت بیان کنم . ما از امثال آقای ترشابی انتظاری نداریم ؛ این آقایان وهابی و دشمن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستند . اما از برادران اهل سنت تقاضا دارم شمایی که می گویید : اول ابوبکر ، بعد عمر ، بعد عثمان و بعد از آن ها امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است ، مقداری روی این روایت صحیح دقت کنید و به ما یک نمونه نشان دهند که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در پاسخ به یک سؤال مانده باشند . اما در مقابل ، از خلیفه اول در مورد فاکهۀ وابی ، سوال کردند که نمی دانست چه است و خودش هم اعتراف کرد . از خلیفه دوم هم در مورد تیمم هم جوابی داد که اصلا ارتباطی با آن نداشت . درباره قضاوت زنی که جنون داشت و حکم به سنگسار او داد و موارد دیگری که در تاریخ به صراحت نقل شده .
بنده از استاد یزدانی تقاضا دارم که روایات را نشان دهند تا کسی فکر نکند که ما بدون مدرک صحبت می کنیم .
استاد یزدانی :
بهترین جایی که می توانیم مراجعه کنیم و همه این روایات را مشاهده کنیم ،کتاب اعلام الموقعین ، تألیف ابن قیم الجوزیه شاگر ابن تیمیه است . چاپ دار ابن جوزی عربستان سعودی ، جلد 4 ، صفحه 21 :
مسائل خفيت علي عمر
وخفي على عمر تيمم الجنب فقال : لو بقي شهرا لم يصل حتى يغتسل ، وخفي عليه دية الأصابع فقضى في الإبهام والتي تليها بخمس وعشرين حتى أخبر أن في كتاب آل عمرو بن حزم أن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – قضى فيها بعشر عشر ؛ فترك قوله ورجع إليه ، وخفي عليه شأن الاستئذان حتى أخبره به أبو موسى وأبو سعيد الخدري ، وخفي عليه توريث المرأة من دية زوجها حتى كتب إليه الضحاك بن سفيان الكلابي – وهو أعرابي من أهل البادية – أن رسول الله – صلى الله عليه وسلم – أمره أن يورث امرأة أشيم الضبابي من دية زوجها ، وخفي عليه حكم إملاص المرأة حتى سأل عنه فوجده عند المغيرة بن شعبة ، وخفي عليه أمر المجوس في الجزية ….
از جمله این که عمر تیمم خود را نمی دانست و می گفت : اگر کسی یک ماه هم آب پیدا کرد ، نباید نماز بخواند . (خلاف نص قرآن کریم است ) در دیه انگشتان ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفته بودند : ده دینار یا ده درهم ؛ اما عمر بن خطاب می گفت : 25 درهم .
در قضیه استئذان ، در قضیه کلاله …..
ابن قیم الجوزیه ، اعلام الموقعین ، چاپ دار ابن جوزی ، ج 4 ، ص 21
این ها مطالبی است که آقای ابن قیم در کتابش آورد و هیچ ارتباطی به ما ندارد . از صفحه 21 تا صفحه 26 همه این موارد را لیست می کند . مطالبی که صراحتا مخالف نص پیامبر (صلی الله علیه وآله ) و نص قرآن کریم بود و عمر بن خطاب نمی دانست !!!!
این که عمر تیمم خود را بلد نبود در صحیح مسلم ، چاپ دار احیاء التراث ، صفحه 105 نقل شده .
بیننده : داوود از تهران ـ شیعه
از استاد یزدانی یک سؤال داشتم ، عنکبوت که در سوره عنکبوت آمده ، كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ . مذکر است یا مؤنث ؟ ضمير در اتخذت ، چه معنا می شود ؟
بیننده : مراد خانی از زنجان ـ شیعه
بنده می خواستم مطلبی را در دفاع از ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) بیان کنم .
ما فرض می کنیم که هیچ سند و دلیلی از روایات در مورد ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) نداریم . در حال حاضر بیش از 1400 سال از بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گذشته . حال محکمترین دلیل ما برای حقانیت اسلام چیست ؟ آیا به جز این است که معجزه جاوید رسول خدا (صلی الله علیه وآله) قرآن کریم است . این قرآن از جنس کلام است و نشان دهنده آن است که می تواند اعجاز باشد و خداوند این قدرت را به بشر داده که بین کلام خدا و کلام بشر تشخیص دهد . همان طور که قرآن کریم محکم ترین معجزه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) است و به همین وسیله خداوند احتجاج خواهد کرد و دلیل ما بر مسلمان بودنمان هم همین است ، همان طور هم می توانیم این استدلال را در دفاع از ولایت حضرت علی (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) بیاوریم و ببینیم که خطبه ها و احادیث و ادعیه ای که از ائمه (علیهم السلام ) باقی مانده ، آیا این ها در خلفای اهل تسنن ، نظیری دارد ؟ آیا این خطبه ها و ادعیه اعجاز نیست ؟ همین می تواند محکم ترین دلیل برای حقانیت اهل بیت (علیهم السلام ) است و اگر هیچ سفارشی از جانب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و آیات قرآن کریم نبود ، همین که این سخنان حکیمانه و دلپذیر و مطابق با فطرت الهی انسان است ، کفایت می کند که از آن ها تبعیت کنیم .
بیننده : آقای احمدی از تهران ـ اهل سنت
در میان برنامه ای که پخش کردید ، این عبارت بود که خداوند دین اسلام را با ولایت حضرت علی (علیه السلام) کامل کرد . اگر این طور است ؛ پس وظیفه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در این بین چه بود ؟
استاد یزدانی :
وظیفه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اعلام ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و کامل کردن دین اسلام با ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) .
بیننده :
پس شما می فرمایید که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرستاده شد تا این را بیان کند که بعد از من دین توسط ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) تکمیل می شود . پس در این صورت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و حضرت علی (علیه السلام) است .
استاد یزدانی :
پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) واسطه ای بین خداوند و همه بندگان است .
بیننده :
منظور من این است که اگر این طور بود ، پس چرا به ایشان پیامبر می گویند ؟
استاد یزدانی :
چه باید می گفت ؟ پیام خداوند را برای مردم می رساند . در آخر هم پیام خداوند در مورد ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) را به مردم ابلاغ کرد و وقتی ابلاغ کرد ، خداوند فرمود :
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا . مائده / 3
این قضیه در منابع اهل سنت با سند صحیح نقل شده است .
بیننده :
اگر اینطور است چرا در این آیه نامی از ولایت یا نامی از حضرت علی (علیه السلام) در این آیه نیامده . هم چنین این که می گویند : این ها با حضرت علی (علیه السلام) دشمنی دارند ، این طور نیست . اشتباه به سمع شما رساندند . همان طور که ما به خلفای راشدین محبت داریم ، نسبت به حضرت علی هم محبت داریم و ایشان و بقیه اهل بیت (علیهم السلام) هم نور چشمان ما هستند .
استاد یزدانی :
معاویه را هم دوست دارید و نور چشمان شما هست ؟
بیننده :
بله ، حضرت معاویه هم نور چشمان ما هست . ایشان هم صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله) بودند.
استاد یزدانی :
شما از یک طرف حضرت علی (علیه السلام) نور چشمانتان است و از طرف دیگر معاویه !!! این دو که قابل قبول نیستند و با هم تضاد دارند .
مجری :
برادر عزیز ! معاویه ، حضرت علی (علیه السلام) را سب و لعن می کرد . یعنی شما هر دو طرف را دوست دارید ؟
بیننده :
چنین چیزی نیست .
استاد یزدانی :
در صحیح مسلم ، صحیح ترین کتاب شما است که معاویه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را سب می کرد . از طرف دیگر با سند معتبر نقل شده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در قنوت خود لعن می کرد .
بیننده :
یعنی شما می فرمایید دین اسلام فحش و لعن را جایز می داند .
استاد یزدانی :
خداوند این همه در قرآنش لعن کرده .
بیننده :
خداوند چه کسی را لعن کرده ؟
استاد یزدانی :
خداوند هر کسی را که یک مؤمن را بکشد ، لعن کرده .
وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا . نساء/ 93
معاویه بن ابی سفیان ، هفتاد و پنج هزار نفر را کشته . به نظر شما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نباید معاویه را در قنوتش لعن کند ؟ عمار بن یاسر مؤمن بود یا نبود ؟
بیننده :
بله مؤمن بودند .
استاد یزدانی :
این قضیه در صحیح بخاری قابل اثبات است .
بیننده :
دوست عزیزمان گفتند که بعد از 1400 سال که اسلام به ما رسیده ، چیز مهم تری است که همه این مسائل را به ما نشان می دهد ، قرآن کتاب خدا است .
مجری :
کلام آن بیننده عزیز به این شکل نبود . ایشان گفتند : بعد از 1400 سال ، اگر هیچ دلیلی بر حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) وجود نداشته باشد ، اعجاز و شیوایی کلام آن ها حقانتیشان را ثابت می کند .
استاد یزدانی :
به هر حال عمار بن یاسر را چه کسی کشته ؟
بیننده :
شما بفرمایید که چه کسی کشته ؟
استاد یزدانی :
این را تمام عالم و آدم می دانند که فئه باغیه که معاویه باشد ، عمار بن یاسر را به شهادت رسانده .
وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا . نساء/ 93
بیننده :
یعنی این آیه قرآن در مورد قاتل عمار بن یاسر است ؟
استاد یزدانی :
خداوند کلی فرموده . اگر الان شما یا نعوذ بالله من این کار را انجام دهیم ، این آیه شامل ما می شود . معاویه هم همین کار را کرده ، شامل این آیه می شود . معاویه هم هفتاد و پنج هزار مؤمن را کشته.
بیننده :
شما سندی دارید که این آقا ، عمار بن یاسر را کشته ؟
استاد یزدانی :
بنده سند آن را نشان می دهم که در صحیح ترین کتاب های شما آمده است .
صحیح بخاری ، جلد اول ،صفحه 172 :
حدثنا مُسَدَّدٌ قال حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن مُخْتَارٍ قال حدثنا خَالِدٌ الْحَذَّاءُ عن عِكْرِمَةَ قال لي بن عَبَّاسٍ وَلِابْنِهِ عَلِيٍّ انْطَلِقَا إلى أبي سَعِيدٍ فَاسْمَعَا من حَدِيثِهِ فَانْطَلَقْنَا فإذا هو في حَائِطٍ يُصْلِحُهُ فَأَخَذَ رِدَاءَهُ فَاحْتَبَى ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُنَا حتى أتى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ فقال كنا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ فَرَآهُ النبي e فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عنه وَيَقُولُ وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إلى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إلى النَّارِ قال يقول عَمَّارٌ أَعُوذُ بِاللَّهِ من الْفِتَنِ .
گروه باغی عمار را می کشد . عمار آن ها را به سوی بهشت می خواند و آن ها او را به سوی جهنم می خواند .
صحیح بخاری ، ج 1 ، ص 172
باز در همین صحیح بخاری ، جلد 3 تکرار شده . روایت دیگری در اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، تألیف ابن اثیر جزری ، جلد 2 ، صفحه 220 ، در بحث جنگ صفین می گوید :
ثم إن ذا الكلاع خرج إلى الشام وأقام به ، فلما كانت الفتنة كان هو القَيِّم بأمر صفين ، وقتل فيها . قيل : إن معاوية سَرَّه قتلُه . وذلك أنه بلغه أن النبي قال لعمار بن ياسر : ( تقتله الفئة الباغية ) . فقال لمعاوية وعمرو : ما هذا ؟ وكيف نقاتل علياً وعماراً . فقالوا : إنه يعود إلينا ويقتل معنا . فلما قتل ذو الكلاع وقُتِل عمار ، قال معاوية : لو كان ذو الكلاع حياً لمال بنصف الناس إلى عليّ .
ذوالکلاع به سمت شام خارج شد و در آن جا ماند . در قضیه صفین فرمانده سپاه معاویه بود و در همان جا کشته شد که معاویه از کشته شدن او خوشحال شد . چون از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) روایت شنیده بود که عمار بن یاسر را گروه باغی خواهد کشت . به معاویه و عمرو عاص گفت : این چه روایتی است ؟ نمی شود که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده باشد : با عمار گروه باغی می جنگد و ما چطور با علی بن ابیطالب (علیه السلام ) و عمار بجنگیم . معاویه دروغ گفت که عمار پیش ما خواهد آمد . وقتی عمار و ذوکلاع صحابی کشته شد ، معاویه گفت : اگر دوکلاع زنده می ماند ، نصف لشکر را به سمت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می برد .
ابن اثیر ، اسد الغابه ، ج 2 ، ص 220
باز در اسد الغابه روایت دیگر نقل شده :
قال أَبو عبد الرحمن السلمي : شهدنا صفين مع علي ، فرأَيت عمار بن ياسر لا يأْخذ في ناحية ولا واد من أَودية صفين إِلا رأَيت أَصحاب النبي يتبعونه ، كأَنه علم لهم قال : وسمعته يومئذ يقول لهاشم بن عتبة بن أَبي وقاص : يا هاشم ، تفر من الجنة الجنة تحت الهارقة ….
در صفین با علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودیم . عمار را دیدیم که هر جا می رفت ، تعداد از صحابه همراهش بودند .
ابن اثير ، اسد الغابه ، ج 4 ، ص 144
این ها همه روایاتی است که در منابع اهل سنت نقل شده ، حتی بعضی ها گفته اند که این روایات متواتر هستند . آقای مزی در تهذیب الکمال گفته :
وتواترت الروايات عن رسول الله e أنه قال لعمار : “تقتلك الفئة الباغية “روي ذلك عن عمار بن ياسر ، وعثمان بن عفان ، وعبد الله بن مسعود ، وحذيفة بن اليمان ، وعبد الله بن عباس في آخرين.
مزی ،تهذیب الکمال ، ج 21 ، ص 224
بیننده :
شما که می گویید : بی تقصیر و بی گناه ایشان را به قتل رسانده .
استاد یزدانی :
گناه عمار چه بوده ؟
بیننده :
بنده از کجا بدانم شما که صحیح بخاری را به من نشان میدهد ، صحیح است یا نه ؟
استاد یزدانی :
شما با گوشی همراهتون هم اگر این عبارت ” تقتله الفئه الباغیه ” را جستجو بزنید ، می توانید عبارت پیدا کنید .
بیننده :
استاد یزدانی ! بنده این موضوع را رد می کنم .
استاد یزدانی :
چون جوابی برای آن ندارید .
بیننده :
جواب های زیادی دارم ؛ چون موضوع برنامه این نیست . این روایت یا تحریف شده است یا جعلی است .
استاد یزدانی :
روایت متواتر جعلی ؟!!!!! این چیز جدیدی است . آقای مزی ، آقای ابن حجر عسقلانی می گویند : روایت متواتر است . شما روایت متواتر را جعلی می دانید ؟!!!!
بیننده :
من از کجا بدانم که برنامه ای که در لب تاپ شما ریخته شده ، تحریف شده نیست ؟
استاد یزدانی :
بنده به شما گفتم که شما می توانید همین الان با گوشی همراهتون در گوگل عبارت را جستجو بزنید . این عین صفحه کتاب است که به شما نشان دادم . چطور می توانم صفحه کتاب را جعل کنم .
مجری :
برادر عزیز ! این روایت در صحیح بخاری موجود است و یک روایت متواتر می باشد . ما می توانیم از شما این قول را بگیریم که شما تحقیق کنید و در برنامه بعدی که در خدمت استاد یزدانی هستیم ، تماس بگیرید و نتیجه تحقیقات خود را برای ما بیان کنید .
استاد یزدانی :
برادر عزیز ! شما تحقیق کنید . واقعا این که هم معاویه را دوست دارید و هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را و هم معاویه رضی الله عنه باشد و هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، قابل قبول نیست ، عقل نمی پذیرد . در حالی که دو نفر رو در روی هم قرار گرفته و آرزوی کشتن یکدیگر را دارند . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در وسط میدان جنگ صفین به معاویه نامه نوشت : معاویه ! اگر مرد هستی به میدان بیا . یا تو مرا بکش یا من تو را می کشم تا مسلمان ها از دست ما راحت شوند .
این داستان از زبان عمرو عاص شنیدنی است که چه بلایی بر سر معاویه آمد . راه حق واضح و مشخص است و خداوند هم در قرآن کریم می فرماید : ما در درون شما دو قلب قرار نداده ایم و نمی توانید هم معاویه را دوست داشته باشید و هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را . چون این دو با هم قابل جمع نیستند .
ما امیدوار هستیم که خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند .
بیننده : مصطفی از زاهدان ـ شیعه
ما از طرف پدر شیعه هستیم و از طرف مادر سنی حنفی هستیم . در جواب آقای احمدی باید بگویم که ما در مورد عمار یاسر روایت داریم که توسط گروه معاویه کشته شد . همانطور که محمد بن ابی بکر هم توسط همین گروه کشته شد . خیلی از افراد هستند که توسط معاویه کشته شد . در تاریخ آمده که احادیث زیادی را بنی امیه جعل کرده و وارد دین اسلام کردند .
در تاریخ است که مردم سیستان اولین کسانی بودند که آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را سب نکردند . اما مابقی گروه ها سب کردند . آقای احمدی می گوید : آقای معاویه ،حضرت است. کجای معاویه ، حضرت است ؟ ما که در مهد اهل سنت هستیم و ختم صحیح بخاری می گیریم ،معاویه را قبول نداریم . چه برسد به این که ایشان را با حضرت صدا کنیم .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و هم چنین شما بینندگان گرامی که ما را تا این ساعت از برنامه همراهی کردید ،تشکر می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان