ويژه برنامه «کشتی نجات» با موضوع سؤال از اهل سنت در باره محرم و امام حسين عليه السلام
سؤال اول: اگر در كربلا بوديد، در كدام جبهه قرار ميگرفتيد؟
ما شيعيان ترديدي نداريم كه اگر در كربلا بوديم، قطعا در جبهه امام حسين عليه السلام بوديم؛ اما برادران اهل سنت در كدام جبهه قرار ميگرفتند؟ اگر در جبهه يزيد باشند، تكليف شان مشخص است. جنگ با امام حسين جنگ با رسولخداصلیالله علیه وآله است. اگر در جبهه امام حسين عليه السلام باشند، با مباني آنها مبني بر حرمت خروج عليه حاكم در تضاد است. ابن عمر با استناد به همين مبنا، قيام عليه يزيد را حرام اعلام كرد و مردم مدينه را اهل جهنم دانست.
برنامه كشتي نجات
تاريخ: 18/05/1400
مجری:
زنده باشید متشکر هستم از شما ابتدای صحبت تان همدردی بود و اینکه بتوانیم توفیق این را داشته باشیم که عزداری کنیم. چقدر خوشحالم حداقل من و قطعاً شما بینندگان عزیز خداوند توفیق این را به ما داد که محرم دیگری را درک کنیم و حضرت سیدالشهدا اجازه داد که عزا داری کنیم ان شاء الله بتوانیم لباس مشکی عزای حضرت سید الشهدا و یاران با وفایشان را بپوشیم و محرم امسال هم مدال نوکری و عزاداری آقا سید الشهدا به گردن ما باشد.
جناب آقای یزدانی عزیز ما یک سری از سؤالات و شبهات را داشتیم که امروز میتوانیم بگوییم که دو قسمت از این سؤالات را من آوردم خدمتتان که حالا برایتان میخوانم که اگر لطف بفرمایید این سؤالات را برای ما توضیح بفرمایید ممنون میشویم از شما، سؤال اول و قسمت اول این هست که امروزه ما همه ادعای این را داریم چه ما چه دوستان دیگری که هستند، ادعای این را داریم که شیعه امام حسین هستیم و اگر ما آن زمان در سرزمین کربلا بودمی قطعاً از یاران واقعی حضرت بودیم که این ادعا را داریم و آیا واقعاً اگر ما یا اهل سنت در سرزمین کربلا بودیم و طرف یزید بودیم چه عواقبی برای ما داشت؟
استاد یزدانی:
قبل از اینکه وارد سؤال شما بشوم که البته سؤال بسیار مهمی هم هست میخواهم یک روایت از حضرت سید الشهداء (ع) در باره حضرت مهدی بخوانم، چون شبکه حضرت ولیعصر هست و ما هم بنایمان بر این است که اول هر برنامه یک روایت درباره حضرت مهدی بخوانیم و یا یادی بکنیم از مولایمان و آقای مان و صاحب نعمت مان حضرت صاحب الزمان (عج) روایتی که در کتاب شریف «کمال الدین» باب 31، صفحه 317، طبق این چاپ نقل شده از امام حسین (ع) هست که امام حسین (ع) میفرماید
«منا اثنا عشر مهدیاً»
ما دوازده مهدی هستیم
کمال الدین، باب 31، ص 317
که اولین از این مهدی ها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب هست و آخرین آنها نهمین شخص از فرزندان من هست،
«و هو الإمام القائم بالحق»
او امام قائم به حق هست
او هست که زمین را بعد از مرگش دوباره زنده خواهد کرد، و او هست که دین حق را بر همه ادیان پیروز خواهد کرد حتی اگر مشرکین ناراحت باشند نپذیرند. برای او غیبتی است که
«یرتدّ فیها أقوام»
خیلی ها گرفتار شک و تردید می شوند
اما گروه دیگری هم هستند که اینها ثابت قدم هستند در همان اعتقاد خودشان
«فیذون و یقال لهم متی هذا الوعد ان کنتم صادقین اما ان الصابر فی غیبه علی الأذی و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله»
این جملات را ببینید ما باید افتخار کنیم به این اعتقادمان و به این باورمان می گوید مسلمان ها یا شاید شیعیان دو دسته می شوند در دوران غیبت یک عده دچار شک و تردید می شوند و یک عده صبر می کنند بر هرچه اذیت و آزار است، به هر حال در زمان غیبت اذیت و آزار کم نیست این همه شیعیان دارند اذیت می شوند، عده ای تکذیب می کنند و با این تکذیب کردنشان ما را ناراحت می کنند و اذیت می کنند، ببینید این شبکه های وهابی چقدر کنایه می زنند چقدر زخم زبان می زنند در بحث حضرت مهدی و این خیلی برای ما درد آور است و ناراحت کننده و ان شاء الله امیدوار هستیم یک روزی بیاید که ما در رکاب حضرت باشیم و تمام این زخم زبان ها را جبران کنیم؛ این همه ما را اذیت کردید این همه زخم زبان زدید ان شاء الله روزگاری می رسد ما همه اینها را جبران می کنیم.
«علی الأذی و التکذیب»
هر کس در دوران غیبت صبر کند بر غیبت ها و بر تکذیب هایی که هست به منزله کسی است که در رکاب پیغمبر و در جلوی پیغمبر جهاد کند.
و شیعیان امروز همین ویژگی را دارند، آنهایی که ثابت قدم هستند و ما ان شاء الله ثابت قدم هستیم و خواهیم بود در تأیید حضرت صاحب الزمان ان شاء الله در ایام غیبتش و امیدوار هستیم که خداوند ما را جزو شیعان آن حضرت حساب بفرماید.
اما سؤالی که فرمودید و سؤال بسیار بجا و مهمی است و قرار هست که در بخش دوم برنامه کشتی نجات کارشناسان بزرگواری که تشریف می آوردند حضرت استاد ابوالقاسمی، حضرت استاد روستایی و همچنین بنده حقیر، یک سؤال اساسی و مهم را بپرسیم، خودمان به این سؤال جواب بدهیم از بقیه هم درخواست کنیم به این سؤالات جواب بدهید، سؤال یک سؤال چالشی است و بسیار مهم، سؤال اولی که قرار است ما از اینها بپرسیم و خودمان هم به آن جواب بدهیم که اگر شما در کربلا بودید در کدام جبهه قرار می گرفتید؟ اگر در جبهه دشمن امام حسین قرار می گیرید و در جبهه یزید قرار می گیرید تکلیف معلوم است، جنگ با امام حسین جنگ با پیغمبر است، حالا مستنداتش را خواهم گفت، که ما شیعیان قطعاً در جبهه امام حسین هستیم نه در جبهه دشمنان امام حسین اما آنهایی که در جبهه دشمنان امام حسین قرار می گیرند چه؟ تکلیف شان کاملاً مشخص است، برای اهل سنت این مسئله خیلی سخت است پاسخ گفتنش، دچار یک سردرگمی خواهند شد چرا؟ چون اگر بگویند ما در جبهه امام حسین هستیم با مبانی شان در تضاد هست، مبنای اساسی اهل سنت این هست که خروج علیه حاکم حرام است، هر کس علیه حاکم خروج کند باید کشته شود حقش این هست که کشته شود و جایگاهش هم جهنم است، بنابر این اگر اینها در جبهه امام حسین باشند با مبنایشان مخالفت کردند، اگر در جبهه دشمنان امام حسین باشند باز هم مشکلات شان کم نمی شود یعنی نه در این جبهه می توانند باشند نه در آن جبهه، اگر بخواهند در جبهه امام حسین باشند باید دست از مذهب شان بکشند اگر در جبهه یزید باشند باید با پیغمبر بجنگند، یعنی راه سومی وجود ندارد.
اما اینکه، اگر ما در جبهه امام حسین (ع) نباشیم بلکه در جبهه یزید باشیم چه عواقبی برای ما دارد. من روایاتش را از منابع اهل سنت بخوانم، روایات شیعه که فراوان است، من یک روایت از زبان خلیفه اول بخوانم کتاب «الریاض النضر فی مناقب العشره» آقای احمد بن عبدالله طبری نوشته، جلد 3، چاپ دارالمعرفه بیروت، صفحه 132، روایت از ابوبکر هست خیلی عجیب است این روایت و خیلی مهم هست برای ما، روایت 1417، که ایشان می گوید
«رأیت رسول الله»
پیغمبر را دیدم در یک خیمه ای
و تکیه داده بود بر یک کمان عربی در خیمه این افراد هم حضور داشتند، چه کسانی بودند در خیمه در کنار پیغمبر؟
«علی و فاطمه و الحسن و الحسین»
پیغمبر در یک خیمه ای نشسته تکیه داده بر یک کمان عربی و در کنار امیر المؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن، و امام حسین هست
«فقال معشر المسلمین»
ای مردم ای مسلمان ها
«أنا سلم لمن سالم اهل الخیمه حرب لمن حاربهم»
هر کس در این خیمه هست، هر کس با اینها در سازش است با اینها خوب است من با آنها خوبم و در سازش هستم، اما اگر کسی با اینها بجنگد با من جنگیده
من با آنها در حال جنگ خواهم بود، هر کس اینها را دوست دارد من هم آنها را دوست دارم، چه کسانی اینها را دوست دارند؟
«لا یحبهم إلِّا سعید الجد طیب المولد»
هیچ کس اینها را دوست ندارد مگر اینکه ولادتش پاک باشد
نطفه پاکی دارد
«و لا یبغضهم»
کسی بغض این افراد را در دل ندارد مگر اینکه نطفه اش یک خللی است
یک مشکلی در نطفه اش هست، روایت در منابع اهل سنت است راوی هم خلیفه اول هست، بنابر این اگر کسی در جبهه امام حسین نباشد در جبهه یزید باشد اعلام جنگ کرده با پیغمبر، این یک روایت که راوی هم خلیفه دوم هست، و همینطور از یکی دیگر از اصحاب پیغمبر هم این روایت آمده «المعجم الأوسط» آقای طبرانی جلد3 ، چاپ انتشارات دارالحرمین قاهره، چاپ 1415، روایت 2854، می گوید من در خانه پیغمبر بودم که امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین آمدند یک گوشه ای نشستند
«فخرج رسول الله الینا»
پیغمبر آمد پیش ما و گفت
المعجم الأوسط، طبرانی، دارالحرمین قاهره، چاپ 1415، ج 3، روایت 2854
«إنکم علی خیر و علیه کساء خیبری»
پیغمبر یک عبا را روی دوش شان انداختند
«فجلّلهم به»
همه این چهار نفر را زیر عبای خودش آورد پیغمبر
ببینید اینها خیلی مهم است، پیغمبر دارد می گوید فقط اینها عبا را می کشد که بگوید بقیه نیستند جزء این حکم فقط اینها هستند فرمود:
«أنا حرب لمن حاربکم، سلم لمن سالمکم»
من در جنگ هستم هر کسی با شما بجنگد و در صلح هستم هر کس با شما در صلح باشد،
در سازشم هر کس با شما در سازش باشد؛ روایت خیلی واضح است، با این روایت به این وضوح آیا کسی باز می تواند بگوید من در جبهه امام حسین نیستم در جبهه یزید هستم؟ هیچ کس نمی تواند بگوید جزعت نمی کند، چون جنگ با امام حسین جنگ با پیغمبر هست، جنگ با پیغمبر هم جنگ با خدا است، اذیت کردن امام حسین اذیت کردن پیغمبر است اذیت کردن پیغمبر هم اذیت کردن خدا است و حکمش مشخص است کفر است دیگر این خیلی واضح و روشن است، باز همین روایت در «صحیح ابن حبّان» از زید بن ارقم نقل شده «الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبّان»، نویسنده آقای امیر علاء الدین علی بن بلبان فارسی، جلد 15، تحقیق آقای شعیب الأنعوط وهابی، از زید بن ارقم نقل شده، این سومین نفر از اصحاب پیغمبر است که این روایت را از پیغمبر نقل می کند که پیغمبر به فاطمه و به حسن و حسین، حالا اینجا امیرالمؤمنین نیست، خیلی فرقی نمی کند
«أنت حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم»
هر کس با شما در جنگ باشد من با او در جنگم، هر کس با شما در صلح و آرامش باشد من در صلح و آرامش هستم
الإحسان فی تقریب صحیح ابن حبّان، امیر علاء الدین علی بن بلبان فارسی، تحقیق شعیب الأرنعوط وهابی جلد 15،
بنابر این هر کسی در جبهه امام حسین نباشد، در جبهه یزید باشد در واقع تصور کنید در جبهه مشرکین است آمده در جنگ بدر با پیغمبر بجنگد، انگار در جبهه ابوسفیان است، انگار در جبهه معاویه است، آمده با پیغمبر بجنگد، کسی که با امام حسین بجنگ انگار با پیغمبر جنگیده این حکمش؛ بنابر ایند از هر شیعه ای شما سؤال کنید خواهند گفت، که «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما با شما بودیم در کربلا، ای کاش روز عاشورا بودیم آنجا ما هم مثل زهیر بن قین، مثل حبیب بن مظاهر، مثل اینها کشته می شدیم تیکه تیکه می شدیم در راه سید الشهدا و قطعاً اگر بودیم در این جبهه بودیم آن طرف جبهه هر گز نخواهیم بود، اما بقیه چه؟ آیا سنیها هم می توانند بگویند ما در جبهه امام حسین هستیم در جبهه یزید نیستیم، این را می توانند بگویند نه نمی توانند بگویند، این را من خدمت شما خواهم گفت.
اما اینها چرا نمی توانند بگویند، چرا نمی توانند در جبهه امام حسین باشند؟ باید در جبهه یزید باشند دلیلش چیست؟ اینها یک مبنا دارند، همه اهل سنت در طول تاریخ این مبنا را داشتند و آن اینکه خروج علیه حاکم حرام است، هر کسی حاکم باشد در جامعه اسلامی، حق نداریم علیهش خروج بکنیم، هر کسی خروج بکند حکمش کشتن هست، قتل است باید کشته بشود، حالا من یکی دوتا روایت خدمتتان بخوانم از کتابهای اهل سنت در این باره مثلاً از «صحیح بخاری» اصح الکتب بعد کتاب الله اینها، «صحیح بخاری، چاپ اول، چاپ 1417، صفحه 1482، کتاب الفتن، باب دوم، حدیث 7053، 7054، از ابن عباس که فرموده
«من کره من امیر شیئاً فلیصبر»
هر کس از امیرش چیز بدی دید باید صبر کند
صحیح بخاری، چاپ اول، چاپ 1417، کتاب الفتن، ص 1482، باب دوم، حدیث 7053 و 7054،
وظیفه اش صبر است
«فإنه من خرج من السلطان شبراً مات میتة جاهلیة»
هر کس از پادشاه یک وجب دور بشود مرگش مرگ جاهلی است
یعنی همیشه باید ملتزم باشیم به دستورات حاکم و از او نباید دوری کنیم، روایت بعدی:
«من رأی من امیره شیئاً یکرهه فلیصبر علیه»
هر کس از امیرش یک چیزی دید باید صبر کند
«فإنه من فارق الجماعة شبراً فمات إلی مات میتة جاهلیه»
کسی حق ندارد از جماعت جدا بشود، همیشه باید با جماعت باشیم، اگر یک وجب کسی از جماعت جدا بشود و بمیرد مرگش مرگ جاهیلی است.
خب حالا سؤال داریم ما اینجا امام حسین (ع) از جماعت مسلمانهای آن روز خارج شد یا نشد؟ جماعت مسلمانها طرفدار یزید بودند در هر شهری می رفتند جماعت مسلمانها آن روز تحت حمایت یزید تحت فرمان یزید بودند، پیرو یزید بودند امام حسین علیه یزید خروج کرد آیا این حکم شامل امام حسین می شود یا نمی شود؟ چاره ای ندارید مجبورید بگویید
«فإنه من فارق الجماعة شبراً فمات إلی مات میتة جاهلیه»
بنابر این شما نمی توانید در جبهه امام حسین باشید باید در جبهه یزید باشید و الّا مرگتان مرگ جاهلی است مرگ جاهلی یعنی کافر، اینها نمی توانند بگویند ما در جبهه امام حسین هستیم، اگر در جبهه امام حسین نباشند جنگشان جنگ با پیغمبر است، اگر در جبهه امام حسین باشند باز مرگشان مرگ جاهلی است، چون از جماعت دور شدند، الآن این وسط ما چکار کنیم تکلیف شان را معلوم کنند مردم یا در جبهه امام حسین هستند یا در جبهه یزید در هر جبهه ای باشند مشکلشان حل نمی شود، حالا ما یک کلیپی را هم آماده کرده بودیم در این زمینه.
مجری:
بله کلیپی را آماده کردیم که إن شاءالله اتاق فرمان پخش می کنند و بعد در مورد آن صحبت می کنیم، بفرمایید.
کلیپ:
طه دلیمی عالِم سرشناس سلفی:
برادرانم! الآن می رسیم به سؤال سوم و آخرین سؤال؛ آیا حسین شهید شمرده می شود؟
اولاً برادرانم! موضوع شهادت پیش خداوند است اما من می گویم: آیا شرط ورود به بهشت این است که انسان با شهادت بمیرد؟ حتی کسانی که صحابه هستند، بسیاری از صحابه مردند و شهید نشدند، حسین جایگاهش محفوظ است، اعمالش محفوظ است و خداوند به او هیچ ظلمی نخواهد کرد اما ما می گوییم باید کارها را مطابق شرع و قوانین اسلام اجرا کرد. اسلام فقط بحث ذکر گرفتن و نماز و روزه و عبادات نیست، امکان دارد شخصی از بزرگترین عبادت کننده ها باشد اما مرتکب عمل مشخصی شود که حد کشتن بر او جاری شود یا مجازات شود و یا دستش قطع شود و مسائل دیگر، این احکام اجرا می شود، اینجا دولت وجود دارد، دولت لوازمی دارد، اینجا قانون حاکم است، اینجا قانون مجازات وجود دارد، ما می گوییم: این قوانین حتی بر پیامبر تطبیق می شود پس چطور بر حسین تطبیق نشود؟ اگر ما روایت رایج و مشهور را قبول کنیم که همه گمان دارند صحیح است که حسین انقلاب و بر یزید خروج کرده است، آیا خروج جایز است؟ می گوییم جایز نیست، احادیث را هم گفتیم، این مسأله بین همه جهانیان اتفاقی است کسی که بر حاکم خروج کند از نظر قانون مجرم حساب ومجازات می شود، هر دولتی برای این کار مجازات مخصوص تعیین کرده اما در دولت اسلام مجازات کسی که بر خلیفه و حاکم خروج کند چیست؟ در قدم اول احادیث می گویند که خروج جایز نیست اما روایات دیگری هم هست مثلاً در صحیح مسلم از أبو سعید خدری نقل شده که پیامبر فرمود:
«روی مسلم عن أبی سعید الغدری قال: قال رسول الله: إذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما»
اگر با دو خلیفه بیعت شد، دومی را بکشید.
این حدیث در مسلم هست یا نه؟ کجاست؟ در صحیح مسلم است اگر اعتراض ضعیفی هم وجود دارد، بگوید تا به آن روایت عمل نشود اما می بینید که این قانون جهانی است هر کس بر حاکم خروج کند کشته می شود، قانون اسلام این است که دومین خلیفه کشته شود هر کس باشد و هر ویژگی داشته باشد، مهم نیست، دومین خلیفه کشته می شود؛ تا فتنه بخوابد، اگر بگوییم نه! کسی را می کشیم که فضیلت کمتری دارد چه کسی فضیلت را اندازه می گیرد؟ این قضیه ای است که در آن به یقین نمی رسید حکومت نابود می شود و شما هنوز یقین نکرده اید که چه کسی برتر است، با فضل و پیشینه و این که پسر چه کسی هستی، نمی توان به قدرت رسید، این چنین نیست برادرانم، قدرت قوانین خودش را دارد، قدرت به صورت صد در صد شرعی به یزید منتقل شد مخالفت دو نفر به این حکومت ضرر نمی زند بلکه به همان دو نفر ضربه می زند، واجب است که این دو نفر از امت پیروی کنند و امت اجماع کرده اند چون در میان آن ها بزرگان صحابه هستند که از حسین و عبدالله بن زبیر داناتر هستند، عبدالله بن عمر و ابن عباس و بقیه همگی بیعت کردند با یزید، حق بر ضد کسانی است بیعت نکرده اند بلکه بیشتر بر ضد کسی است که خروج کرده، قانون اسلام می گوید هر کس بر خلیفه خروج کند، کشته می شود، مگر اینکه که بگویید این حدیث ضعیف است و بر طبق آن عمل نمی شود در این صورت بر خلاف مقتضای عقل سخن گفته اند و اگر شما راه گریزی برای حسین پیدا کنید، ما با شما هستیم، اگر شما راه گریزی سراغ دارید، ما هم سراغ داریم، چیه آن راه گریز؟ ما می گوییم: خدا او را می بخشد، اگر روایت صحیح باشد، او اجتهاد کرده و خداوند او را می بخشد و گناهش را جزء حسناتش حساب می کند، این راه گریز است،اما آیا شما راه گریز شرعی دارید که این حدیث بر حسین تطبیق نمی شود؟ اگر این حدیث بر او تطبیق می شود؛ پس حسین هیچ راه گریزی ندارد یعنی راه گریز قانونی وجود ندارد که حکم قتل بر او جاری نشود، اگر راه گریزی ندارد؛ پس حسین کشته می شود، حد او این است که کشته شود، پس وقتی حد او کشتن است؛ چطور می تواند شهید باشد؟ این سؤالی است که من از شما دارم، سؤال در اینجا زیاد است؛ آیا امام حسین بر اساس قوانین اسلام خروج کرده؟ آیا قوانین اسلام بر حسین نیز تطبیق داده می شود؟ آیا این حدیث در مسلم وجود دارد؟ بله در مسلم وجود دارد، آیا ضعیف است؟ اگر ضعیف است بگویید به ما، اگر روایت صحیح است؛ آیا راه گریز برای حسین وجود دارد؟ از این سؤالات ما جواب بدهید، پیش ما راه گریز وجود دارد، از جهت مقام و از جهت دوستی صحابه و دوستی گذشتگان مان راه گریزی ما این است که خدا از او راضی است و او را خواهد بخشید اما من بر اساس احکام شرعی سخن می گویم نه دست من است و نه دست شما، نه از روی احساسات و نه از این جهت که حسین نواده پیامبر است، لازم است که “نواده پیامبر بودن” را کنار بگذاریم، قضیه اینجا بر عکس است قانون بر او به طریق اولی تطبیق می شود؛ زیرا او نواده پیامبر بوده وگرنه این ها قضایای عاطفی است و فرهنگی است که مرسوم شده، ما قصد داریم که این فرهنگ را تصحیح کنیم، ما با شریعت اسلام هستیم، ما با صحابه هستیم ما با حسین رضی الله عنه هستیم ما طرفدار یزید هستیم که خدا او را رحمت کند، ما طرفدار همه بزرگان سلف هستیم، حسین از بزرگان است و یزید نیز از بزرگان است، هر کدام به سمت اعمال خودشان رفتند و اگر مشکلی با هم دارند آنجا در برابر خدا با هم حل کنند در پیشگاه خداوند برای خودمان و برای آنها رحمت و رضایت و مغفرت خواهانیم.
مجری:
جناب آقای استاد یزدانی! با توجه به این کلیپی که الآن پخش شد و حالا ادعاهای را در این کلیپ داشتند ما اینجا می توانیم این سؤال را داشته باشیم که حالا کسانی که در جبهه امام حسین باشند چه عواقب و حالا چه اتفاقاتی می شود گفت که شامل حال شان می شود و منتظرشان هست با توجه به این روایات و حالا کلیپی که انجام شده بود؟
استاد یزدانی:
ایشان طه دلیمی هستند یکی از سلفی های که قطعاً می شود بگوییم ناصبی هست یعنی شک و شبهۀ در ناصبی بودن این آقا وجود ندارد یک بار هم شبکه وهابی کلمه آمده بود و خیلی آنجا روز اول ادعایش می شد و داد و فریاد می کرد و از مسائل و ما از همین استودیو از همین جا زنگ زدیم و جرأت مناظره و گفتگو را نداشتند و اجازه ندادند اصلاً با ایشان تماس بگیریم و مناظره کنیم، از آن ناصبی های ترسو هست که جرأت ندارد با شیعه روبرو بشود، خلاصه حرف این ناصبی چه هست؟ اهل سنت شما توجه کنید! حرفی که ایشان می زند ببینید آیا همچین آدمی ناصبی هست یا نیست؛ چه می گوید؟ می گوید بیعت یزید بیعت شرعی بود، یزید امام بود، یزید امیرالمؤمنین شرعی بود، وقتی یزید امیرالمؤمنین شرعی هست آیا جایز است علیه او خروج کنیم؟ می گوید نه جایز نیست، ما اینهمه روایت در صحیح مسلم داریم، من روایتش را خدمتتان خواهم خواند که خروج علیه حاکم حرام هست، اگر ما یک خلیفه داریم یک خلیفه دیگر هم بیاید باید ما خلیفه دومی را بکشیم و امام حسین خروج کرده علیه یزید و حقش کشتن بود، حدش این بود که کشته بشود و وقتی حد امام حسین شرعاً این هست که کشته بشود ما نمی توانیم به او بگوییم شهید، ببینید شهید بودن امام حسین(ع) را زیر سؤال می برد، اما بالاخره راه گریز چه است؟ هر کس علیه حاکمی خروج کند و کشته بشود جایش جهنم است، می گوید نه، امام حسین را إن شاءالله خدا می بخشد، در این حد، این قدر آدم وقیع، اینقدر آدم ناصبی باشد دشمن امام حسین باشد که این حرف ها را بزند، البته همانطور که خدمت تان گفتم حرفی که می زند طبق مبنایش هست یعنی ایشان یک صلفی هست که تقیه را گذاشته کنار، بقیه صلفی ها تقیه می کنند حرف های شان را راحت نمی زنند ولی ایشان راحت حرف هایش را می زند، چطوری؟ من الآن خدمت تان توضیح بدهم؛ من سؤال را یک بار دیگر خدمت تان تکرار کنم مستقیم از بینندگان عزیز این سؤال را می پرسم هم از شیعه هم از سنی؛ اگر شما در کربلاء بودید در کدام جبهه قرار می گرفتید؟ از منِ شیعه بپرسند از شما شیعهها بپرسند قطعاً می گوییم در جبهه امام حسین، شک و شبهۀ در این نداریم و اگر کسی در جبهه یزید قرار بگیرد جنگ کرده با پیغمبر، جنگش جنگ با پیغمبر هست، اما اگر در جبهه یزید باشد چه؟ در جبهه یزید باشد اهل سنت چاره ای جز این ندارند چرا؟ یعنی همین پیروان اینها طرفداران اینها، چرا چاره ای جز این ندارند؟ چون مبنای شان این هست که هر کس با خلیفه نزاع کند باید کشته بشود و امام حسین با خلیفۀشان نزاع کرده با امام شان نزاع کرده، حالا من روایتش را از صحیح مسلم خدمت تان بخوانم و ایشان (این آقای ناصبی) هم همین روایت را از صحیح مسلم خواند، ببینید روایتی که در اصح الکتب بعد کتاب الله اینها وجود دارد «صحیح مسلم» چاپ ریاض عربستان، چاپ وزارت اوقاف عربستان، چاپ دوم در محرم 1421 هم دقیقاً 21 سال پیش این کتاب چاپ شده، روایت در کتاب الإماره هست حدیث شماره 4788 که از أبو هریره نقل شده هر کس از اطاعتی خارج شود و از جماعت جدا شود و بمیرد
«مات ميتة جاهلية»
از پیغمبر نقل کرده
صحیح مسلم، چاپ ریاض عربستان، چاپ وزارت اوقاف عربستان، چاپ دوم محرم 1421، کتاب الإماره، ح 4788
«من خرج من أمتی علی أمتی یضرب برها و فاجرها، لا یتحاش من مؤمنها ولایفی الذی عَهِدَ عَهدَها فلیس منی»
هر کس از امت من یک مسلمانی بر مسلمان دیگر خروج کند بکشد بر و فاجر را بکشد این جزء مؤمنین به حساب نمی آید به عهد خودش وفا نکرده و از من نیست
ببینید این احکامی که اینجا می گوید.
روایت بعدی:
«من رأی من امیره شیئاً یکرهه، فلیصبر، فإنه من فارق الجماعة شِبراً فمات، فمیتة جاهلیه»
هر کس از امیرش یک چیزی دید چیز بدی دید باید صبر کند اگر صبر نکرد از جماعت جدا شد و مُرد مرگش مرگ جاهلی هست
و جالب است روایت بعدی باز همین هست، روایت خیلی مهم در صحیح مسلم هست که همین وهابی در بخشی از گفته هایش به همین روایت هم استدلال می کند، ببینید روایت چه هست در صحیح مسلم؛ در زمان جنگ حرَّ است، جنگ حَرَّ چه هست؟ جنگ مردم مدینه با یزید، بعد از شهادت امام حسین (ع) مردم مدینه ناراحت شدند عدۀ از صحابه به رهبری عبدالله پسر غسيل الملائكه که غسیل الملائکه در اُحد به شهادت رسید پسر ایشان قیام کرد علیه یزید، علیه یزید قیام کرد همۀ مردم مدینه و یزید نیرو فرستاد و لشکر فرستاد برای سر کوبی مردم مدینه، وقتی اینها آمدند مدینه که مردم قیام کرده بودند، عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم که با یزید بیعت کرده بود آمد به مردم هشدار داد مردم!
«من خلع یداً مِن طاعة لقى الله یوم القیامة لا حجة له»
هر کس دست از اطاعت از یزید بکشد روز قیامت در حالی خدا را ملاقات می کند که هیچ حجتی ندارد
«و مَن مات و لیس فى عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»
هر کس بمیرد و بیعتی در گردنش نباشد مرگش مرگ جاهلی است
عبدالله بن عمر دارد در باره یزید می گوید مردم را بر حذر که مبادا بر یزید خروج کنید، امام حسین چه کار کرد؟ بر همین یزید خروج کرد، تکلیف امام حسین چه است برای ما بگویید اینجا؟ سؤالی که این وهابی پرسیده بود این سلفی پرسیده بود سؤالی هست که در ذهن همه هست؛ تکلیف امام حسین چه است این وسط؟ آیا امام حسین علیه یزید خروج کرد یا نکرد؟ آیا از نظرشما خلافت یزید مشروع بود یا نبود؟ از نظر شما که باید مشروع باشد چون او را چه کسی انتخاب کرده؟ معاویه، طبق مبنای شما است، طبق مبانی شما است نمی توانید بگویید مشروع نبود خلافت یزید و وقتی خلافت مشروع بود امام حسین علیه او قیام کرد و حکم امام حسین چه است این وسط به ما بگویید؟ عبدالله بن عمر مشخص کرده تکلیف شما را،
«من خلع یداً مِن طاعة لقى الله یوم القیامة لا حجة له و مَن مات و لیس فى عنقه بیعة مات میتة جاهلیة»
این یک روایت.
باز روایت بعدی خیلی مهم هست که پیغمبر می گوید بعد از من اتفاقاتی می افتد چه می شود و چه می شود
«فمَنْ أراد أنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هذِهِ الأُمَّةِ وهِيَ جميعٌ ، فاضرِبُوهُ بالسيْفِ ، كائِنًا مَنْ كانَ»
هر کس خواست بین این امت تفرقه بی اندازد در حالی که شما اتفاق دارید بزنید گردنش را
هر کس که می خواهد باشد، اینها همه روایات اهل سنت صحیح مسلم است.
باز روایت بعدی که می گوید من از پیغمبر شنیدم که می فرمود:
«مَن أتاكُمْ وأَمْرُكُمْ جَمِيعٌ علَى رَجُلٍ واحِدٍ، يُرِيدُ أنْ يَشُقَّ عَصاكُمْ، أوْ يُفَرِّقَ جَماعَتَكُمْ، فاقْتُلُوهُ»
همین وهابی هم همین روایت را می خواند:
اگر شما دیدید یک شخصی آمد و شما بر یک شخصی اجتماع کردید (از یک نفر دارید اطاعت می کنید) آن شخص هدفش چه است؟ می خواهد عصای مسلمین را دو شق کند یعنی بین شما اختلاف بی اندازد جماعت شما را متفرق کند او را باید بکشید.
امام حسین چه کار کرد؟ دقیقاً همین کار را کرد، امام حسین آمد علیه یزید قیام کرد و جماعت مسلمین را دو تا کرد یکی طرفداران امام حسین، یکی دشمنان امام حسین.
و روایتی که این وهابی به آن استدلال کرد این آقای سلفی آقای طه دلیمی؛ «صحیح مسلم» از أبی سعید خدری هست که:
«قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِذَا بُویِعَ لِخَلِیفَتَیْنِ، فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»
اگر یک زمان با دو خلیفه بیعت شد آن خلیفۀ دومی را حتماً بکشید
با یزید که یک سال پیش بیعت کرده بودند، عدۀ آمدند با امام حسین بیعت کردند حکم امام حسین چه است اینجا؟ این وهابی هم گفت این روایت صحیح مسلم هم می گوید:
«فَاقْتُلُوا الْآخَرَ مِنْهُمَا»
باید امام حسین کشته می شد، به قول این وهابی به وقول این سلفی حد امام حسین کشتن بود و کسی که حدش کشتن هست طبق مبنای شما چطور می توانید او را شهید بگویید؟ چطور می توانید در جبهه امام حسین باشید علیه خلیفه شرعی تان بجنگید؟ نمی توانید این یک بمبست بسیار عجیبی هست.
باز روایت بعدی که همین وهابی هم به آن استدلال کرد حالا در بخش های دیگر؛ بعد از من امیرانی خواهند آمد که کارهای خوب انجام می دهند کارهای بد انجام می دهند
«فَمَنْ عَرَفَ بَرِئَ وَمَنْ اَنْکَرَ سَلِمَ وَلَکِنْ من رضی وَتَابَعَ»
از پیغمبر سؤال شد این امیرانی که می آیند بعضی هاکارهای خوب انجام می دهند بعضی ها کارهای بد انجام می دهند ما چیکار کنیم بجنگیم با آنها یا نجنگیم؟ گفت نه تا زمانی که نماز می خوانند با آنها نجنگید.
روایت بعدی، روایت بعدی، همینطور روایت فراوان هست، من سؤال را یک بار دیگر تکرار می کنم؛ برادران عزیز! اگر در کربلاء بودید در کدام جبهه قرار می گرفتید؟ اگر از شیعه بپرسید این سؤال را شیعه می گوید ما در جبهه امام حسین حتماً خواهیم بود نمی توانیم در جبهه یزید باشیم چرا؟ چون پیغمبر فرمود هر کسی با امام حسین بجنگد با من جنگیده، جنگ با امام حسین جنگ با پیغمبر است،اما اگر بخواهید در جبهه امام حسین باشید برادران عزیز اهل سنت باز مشکل تان حل نمی شود چرا؟ چرا حل نمی شود؟ چون اگر در جبهه امام حسین باشید با مبنای تان مخالفت کردید باید دست از مذهب تان بکشید، چطوری دست از مذهب تان بکشید؟ مبنای شما این هست که هر کس علیه حاکم شرعی خروج کند باید کشته شود و از دیدگاه شماطبق مبانی شما یزید خلیفه بر حق شما بوده خلیفه شرعی شما بوده آقایان سلفی! با شما هستم از نظرشما طبق مبنای شما یزید خلیفه شرعی شما بوده پس باید با او باشید در رکابش باشید با امام حسین بجنگید، الآن می مانید شما این وسط، با امام حسین باشید با مبنای تان مخالفت کردید دست از مذهب تان بکشید، علیه امام حسین باشید در واقع علیه پیغمبر بودید با پیغمبر جنگیدید، این بمبست را چطوری می خواهید حل کنید؟ از این بمبست چطوری می خواهید فرار کنید؟ راه فرار برای تان وجود ندارد، این یک روایت، حالا باز من سؤال را دوباره تکرار می کنم چون همه اش سؤال هست من یک سری روایت های دیگر هم بخوانم از منابع اهل سنت از منابع سلفی ها که ببینید اینها چه گفتند،خیلی مهم هست این روایت، فتاوای شان را بخوان، تا اینجا روایت خواندم، می خواهم یک فتوا از فتاوای سلفی ها را بخوانم؛ «شرح العقیدة التدمریه» اصل کتاب مال آقای إبن تیمیه است شرح را آقای محمد بن صالح العثیمین از مفتی های سابق عربستان سعودی نوشته، کتاب بسیار مهم، شخصیت شخصیت مشهور و معروف وهابی ها، آقای محمد بن صالح العثیمین متوفی 1421 هست یعنی حدود 21 سال پیش ایشان از دنیا رفته، چاپ اول، چاپ 1437 که در ریاض عربستان چاپ شده، ایشان چه می گوید؟ بحث ولی امر عاصی است، فرض را می گیریم یزید ولی امر عاصی است دیگر گنه کار است
«و إذا سأل سائلٌ: هل یجب طاعة ولی امر العاصی»
اگر کسی از شما سؤال کرد آیا واجب است اطاعت از ولی امر عاصی و گنه کار
جواب بله
«ولی الأمر العاصی یجب طاعـته ما لم یکن کافراً»
ولی امر عاصی و گنه کار واجب است اطاعت از او اگر کافر نباشد
اگر کفر صریح داشت
«و إن کفر کفراً صریحاً عندنا فیه من الله برهان لا نطیعه»
اگر ما یک دلیل قطعی داشیم که این کافر شده کافر صریح شده از او اطاعت نمی کنیم
«اما إذا کان یشرب الخمر»
اگر حاکم شراب خورد
اگر حاکم زنا کرد، اگر حاکم اهل لواط بود، اگر شخصی را کشت که حقش کشتن نبود، جان کسی را گرفت، باز در عین حال
«یجب طاعته»
واجب است اطاعت از او
حتی اگر خودت را بزند، کتکت بزند ظلم کند به تو در عین حال باز
«فیجب علیه أن تطیعه»
واجب است از او اطاعت کنی
خب دقیقاً تطبیق می کند بر یزید دیگر، یزید هم اهل شراب بود، هم اهل قمار بود، هم اهل زنا بود، هم اهل لواط بود، خود علمای اهل سنت گفته با زن پدرش زنا می کرد، با دختران خودش زنا می کرد، اهل همه چیز بود، اهل همه جور فسق و فجوری بود، اما آیا اطاعت از یزید واجب است یا نیست، این فتوای عالم شما است سلفی ها این مفتی شما است آقای بن عثیمن می گوید واجب است اطاعت از او ، خب امام حسین چکار کرد؟ تکلیفتان را با امام حسین مشخص کنید، آیا امام حسین علیه این حاکم قیام کرد یا نکرد؟ خب واضح است قیام کرد خروج کرد، جنگید با یزید و یزیدیان، خب چرا اطاعت نکرد؟ آیا «مات میتة جاهلیه» طبق روایات شما؟ یا نه یزید خلافتش شرعی نبود، اگر بگویید یزید خلافتش شرعی نبود، خب این را چه کسی کاشت؟ معاویه، معاویه سر کار گذاشت، پس برمی گردیم به معاویه، معاویه را چه کسی؟ همینطور دیگر کل مذهبتان، کل اساس مذهبتان از بین می رود.
مجری:
بله؛ جناب آقای یزدانی ما در خدمت شما هستیم باز اگر خودتان لطف بفرمایید سؤالتان را باز بپرسید، که اصلاً این سؤآل شما جای کلی بحث و صحبت دارد که فکر نمی کنم در این 7-8 دقیقه ای که از زمان برنامه مانده بتوانیم کامل این را به قطعیت برسانیم، باز هم شما ادامه را بفرمایید ممنون می شوم از شما.
استاد یزدانی:
حالا من یک سری روایت هم بخوانم از منابع اهل سنت، در باب اینکه خروج علیه حاکم حرام است، روایاتشان خیلی عجیب هست و نمی توانند از این روایات جواب بدهند، «صحیح مسلم»، چاپ دار الحدیث قاهره است، چاپ 1412، کتاب الأمارة، حدیث 1447،که از حذیفة بن یمان است، که پیغمبر بزرگوار اسلام می فرماید
«یکون بعدی ائمة لا یهتدون بهدای و لا یستنون بسنتی»
بعد از من ائمه ای خواهند آمد، پیشوایانی خواهند آمد که اینها اهل هدایت نیستند
صحیح مسلم، دار الحدیث قاهره، چاپ 1412، کتاب الإمارة، حدیث 1447
یعنی به طریق من هدایت نمی کنند، به سنت من عمل نمی کنند پیرون سنت من نیستند
«و سیقوم فیهم رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جثمان إنس»
در میان این خلفایی که بعد از من می آیند کسانی هستند که قلبشان قلب شیطان است اگر چند چهره شان چهره انسان است
خب طبیق می کند بر یزید دیگر؛ حداقل بر یزید که دیگر تطبیق می کند، شیطانی تر از یزید که نداشتیم دیگر، این همه جنایت یزید کرده، این همه فثق و فجور، حذیفه می گوید
«قال قلت کیف اصنع یا رسول الله إن ادرکت ذلک»
از پیغمبر سؤال می کند اگر من این دوران را درک کردم، تکلفم چیست چکار باید بکنم؟
دقت کنید این فرمانی است که پیغمبر به همه شما داده، به همه آن کسانی که صحیح مسلم را قبول دارند
«تسمع و تطیع للأمیر»
باید از امیرتان اطاعت کنید
باید حرف شنو باشید
«و إن ضرب ظهرک»
اگرچه کتکت بزند
اگرچه مالت را بگیرد باز هم
«فسمع و أطع»
باز هم حرف شنو باش باز هم اطاعت کن
خب امام حسین چکار کرد؟ خلاف وصیت پیغمبر اطاعت کرد، کسی که خلاف وصیت پیغمبر عمل بکند حکمش چیست؟
«و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون»
خب حرفی که پیغمبر می زند قطعاً حرف خدا است، حکمی که پیغمبر کرده اینجا گفته از هر امیری باید اطاعت کرد، ولو شیطان باشد، ولو آن حاکم قلبش قلب شیطان باشد باز باید اطاعت کنی حکم، حکم خدا است، امام حسین چرا به این حکم عمل نکرده؟ چیست تکلیف امام حسین؟ آیا شهید هست یا نیست؟ اگر قرار باشد علیه حاکم، حرف پیغمبر را گوش نکند «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» شما چکار می خواهید بکنید این وسط، تکلیفتان را با امام حسین معلوم کنید، سؤال من همین است، باز هم این سؤالات را من تکرار می کنم و شبهای بعد اساتید دیگر هم از همین دست سؤآلات را آماده کردند خواهند پرسید، سؤالات چالشی که جوابش واقعاً سخت است، برای شیعه جوابش خیلی ساده است، اگر از من شیعه بپرسند خب تکلیف معلوم است، سؤال چه هست؟ سؤال این است، اگر در کربلا بودید در کدام جبهه قرار می گرفتید؟ جوابش را شیعه می داند شیعه قطعاً در جبهه امام حسین هست شک و شبهۀ نیست، کسی که در جبهه یزید باشد طبق روایت صحیح شیعه و سنی در واقع با پیغمبر جنگیده، جنگ با امام حسین جنگ با پیغمبر هست، اما اگر در جبهه یزید باشیم چه؟ اگر در جبهه یزید نباشیم چه؟ اگر در جبهه یزید نباشیم در جبهه امام حسین باشیم چه؟ حالا اگر کسی در جبهه امام حسین باشد از اهل سنت حکمش چه است؟ باز اینها نمی توانند در بروند چرا؟ چون اگر در جبهه امام حسین باشند با مبانی شان مخالفت کردند، مبنای شان چه است؟ مبنای اهل سنت این هست که هر کس علیه حاکم وقت خروج کند
«مات ميتة جاهلية»
مرگش مرگ جاهلی است
کافر می میرد، اگر در جبهه امام حسین باشید حکم تان چه است؟ علیه یزید قیام کردید، حکم امام حسین چه است این وسط؟ همۀتان گفتید روایات متواتر دارید هر کس علیه حاکم خروج کند مرگش مرگ جاهلی است امام حسین هم علیه حاکم تان خروج کرده حکم امام حسین چه است؟ این را برای ما بگویید، تکلیف شما چه است وسط؟ برنامۀتان چه است؟ راه گریزتان چه است؟ می خواهید چه کار کنید؟ در لشکر امام حسین باشید باید دست از مذهب تان بکشید، اگر در جبهه یزید باشید با پیغمبر جنگیدید، این وسط تکلیف تان چه است؟ خودتان فکر کنید من اصلاً از همه برادران عزیز شیعه و سنی می خواهم فکر بکنند روی این سؤال، شب، روز، فردا، پس فردا، همیشه فکر کنید روی این سؤال فکر کنید که اگر در جبهه امام حسین نباشید در جبهه یزید باشید با امام حسین بجنگید جنگ تان با امام حسین جنگ با خدا است جنگ با پیغمبر هست شک و شبهۀ در این نداشته باشید کسی که در جبهه امام حسین نباشد در جبهه یزید باشد جنگ او جنگ با خدا است جنگ با پیغمبر هست، اما اگر در جبهه امام حسین هم باشید باز مشکل پا برچاست چرا؟ چون باید آنجا دست از مذهب تان بکشید دست از مبنای تان بکشید مبنای تان این هست که هر کس علیه حاکم خروج کند مرگش مرگ جاهلی هست و عبدالله بن عمر با استناد به همین روایت از یزید دفاع می کرد و می گفت هر کس علیه یزید قیام کند مرگش مرگ جاهلی است، تکلیف امام حسین چه است این وسط؟ سؤال را دارم تکرار می کنم برای همین است که قشنگ این سؤال جا بیفتد.
مجری:
شما تلنگر را کامل دارید می زنید.
استاد یزدانی:
دیگر از تلنگر گذشته.
مجری:
دقیقاً، شما تلنگر واقعی را دارید می زنید اینجا، متشکریم از شما جناب آقای یزدانی خیلی لطف کردید این بحث را شما باز کردید و حالا با روایت ها با استفاده از روایت ها، با استفاده از حالا می شود گفت منابعی که خود ایشان در دسترس دارند و حالا ادعا می کنند در مورد این مسائل و مباحث.
استاد یزدانی:
هر چه هم مستند خواندم از منابع خود اهل سنت بود صحیح ترین کتاب های شان یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری بود خواندم من، نمی توانند دست از صحیح بخاری و مسلم بکشند چرا؟ چون می گویند هر کس یک روایت از صحیح بخاری را انکار کند کافر می شود، این فتوای شان در باره صحیح بخاری و مسلم هست، باز در همین صحیح بخاری و مسلم آمده هر کس علیه حاکم خروج کند مرگش مرگ جاهلی است و کافر است و باید کشته بشود، از آن طرف امام حسیت علیه حاکم خروج کرده، تکلیف چه است؟ اینجا چیکار باید کرد؟
مجری:
شما الآن دقیقاً چالش را به جای بردید که حتی اگر بخواهند فکر هم بکنند که آیا این صحبت ها درست هست یا نه از روی کتاب های خودشان که دیگر الآن روی کتاب های خودشان هم باید یک مقداری فکر بکنند که آیا این کتاب از کجا آمده.
استاد یزدانی:
من راه نجات اینها را بلد هستم می دانم چه هست راه نجات شان؛ این روایت ها هیچ کدام روایت پیغمبر نیست اینها همه اش جعلیات بنی امیه هست برای اینکه مشروعیت بدهند به خلافت غیر شرعی خودشان این روایت را جعل کردند اینها حرف های پیغمبر نیست اگر حرف پیغمبر بود امام حسین از اینها با خبر بود امام حسین علیه حرف پیغمبر کاری نمی کند خلاف دستور پیغمبر عمل نمی کند، اینها همه اش دروغ است اینها را بگذارید کنار، دست از این روایات بکشید، یزید نمی تواند خلافتش شرعی باشد، بر گردید سمت اهل بیت، بر گردید دست از اینها بکشید بیایید در جبهه امام حسین، بیایید در جبهه امام حسین که هر کسی در جبهه امام حسین باشد انگار در جبهه پیغمبر هست در جبهه خدا هست و علیه شیطان می جنگد علیه کفر می جنگد، امام حسین علیه کفر می جنگید و من هم به همۀتان توصیه می کنم راه در رو را هم نشان دادم، اگر با مذهب خودتان می خواهید بروید این یک بمبست است، ولی اگر حرف شنو باشید برگردید راه، راه امام حسین کاملاً مشخص است صراط مستقیم کاملاً واضح است.
مجری:
خیلی متشکرم از شما استاد یزدانی خیلی لطف کردید، زمان برنامه به پایان رسیده من از شما تشکر می کنم و از شما خدا حافظی می کنم، شما بینندگان عزیز هر کجای کره خاکی هستید شب های محرم ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید التماس دعا خدا نگهدارتان.