عبد القادر بن عبد الله العيدروس متوفاي1038هـ در شرح ابوبكر بن عبد الله العيدروس متوفای914هـ مينويسد:
او از اولياي الهي بود . اهل سنت از جاهاي دور و نزديك به قصد تبرك به زيارت قبر او ميرفتند. اما وي همواره ميگفت:
اگر خدا پدر و استادم را بفرست كه اميرمؤمنان عليه السلام از خلفا برتر هستند، بازهم نميپذيرم:
وَكَانَ مُتَمَسِّكاً بِالْكِتَابِ وَالسُّنَّةِ حَتَّى أنَّهُ كَثِيْراً مَا يَقُولُ إِذا جُرى ذِكْرُ التَّفْضِيل بَين الصَّحَابَة رَضِي الله عَنْهُم وَاللّهِ الْعَظِيْمِ لَوْ بَعَثَ اللّهُ وَالِدِي الشَّيْخَ عَبْدَ اللّه وَأسْتَاذِي الشَّيْخَ سَعْدَ وَذَكَرَا لِيْ أَنَّ سَيِّدَنَا عَلِيًّا أَفْضَلَ عِنْدَ اللّهِ مِنْ سَيِّدِنَا أبِيْ بَكْرٍ رَضِي اللّهُ عَنْهُمَا مَا رَجَعْتُ عَنْ مُعْتَقَدِ أهْلِ السُّنَّةِ وَالْجَمَاعَةِ مِنْ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ أفْضَلَ مِنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللّه عَنْهُم أَجْمَعِينَ.
او به كتاب و سنت چنگ ميزد؛ تا جايي كه وقتي سخن از برتري بين صحابه پيش ميآمد، بسيار ميگفت:سوگند به خداي عظيم ، اگر خداوند پدرم شيخ عبد الله و استادم شيخ سعد را بفرستد و هر دو بگويند كه آقاي ما علي نزد خداوند از ابوبكر برتر است، از اعتقاد اهل سنت و جماعت برنخواهم گشت كه ابوبكر، عمر و عثمان از علي عليه السلام برتر هستند!!!
النور السافر، ص130
جاي شگفتي نيست كه يك عالم سني در قرن دهم چنين تعصب و عنادي داشته باشد. عدهاي در حضور رسول خدا صلی الله عليه وآله وقتي فهميدند كه آن حضرت اميرمؤمنان عليه السلام را بيشتر از بعضيها دوست دارد، صدايشان را بلند كردند و بر سر پيامبر خدا فرياد كشيدند.
ابن جحر عسقلاني مينويسد:
وَأَخْرَجَ أَحْمَدُ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِيُّ بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِيًا وَهِيَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ عَلِيًّا أَحَبُّ إِلَيْكَ مِنْ أَبِي الْحَدِيثُ.
احمد بن حنبل، ابو داود و نسائي با سند صحيح از نعمان بن بشير نقل كردهاند كه ابوبكر قصد ورود به خانه رسول خدا صلی الله عليه وآله را داشت كه شنيد صداي عايشه بلند است و ميگويد: به خدا سوگند من فهميدم كه تو علي را از پدرم بيشتر دوست داري.
فتح الباري شرح صحيح البخاري، 8، ص348.
با اين كه خداوند ، به صراحت حرمت بلند سخن گفتن در محضر رسول خدا صلی الله عليه وآله را در قرآن كريم گوشزد كرده است:
يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ. الحجرات/2.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد و با او بلند سخن نگوييد آنگونه كه با يكديگر بلند سخن مىگوييد، مبادا بىآن كه خود بفهميد اعمالتان تباه شود
بله شما تعصب و عناد داشته باشيد و لجاجت كنيد، حق را نپذيريد؛ اما بدانيد كه عاقبت بايد در پيشگاه خداوند پاسخگو باشيد …
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ. النمل/14.