برنامه کلمه طیبه قسمت هشتم با موضوعات : ساختگي بودن تبريك ولايت علي در غدير، عدم استجابت دعاي پيامبر، روايات ازدواج موقت، رضاع كبير.
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه: كلمه طيبه
اساتيد: حجج اسلام آقايان استاد يزداني و استاد ابو القاسمي
تاريخ: 30 / 08 / 1390
موضوع: ساختگي بودن تبريك ولايت علي در غدير، عدم استجابت دعاي پيامبر، روايات فحش ابو بكر و عايشه، روايات ازدواج موقت، رضاع كبير.
مجري:
كليپ شماره 1 را همكارانم در اتاق فرمان پخش كنند.
كليپ:
[موضوع: ساختگي بودن تبريك ولايت علي در غدير]
خدمتي:
موضوع بعد جناب استاد هاشمي اين است كه بينندگان محترم به اين مسئله توجه كنند، بعد از اين اتفاق آقايان ميگويند: همه بلند شدند و دست حضرت علي را گرفتند و گفتند: مبارك باشد، تبريك ميگوييم.
اولا چنين چيزي نبوده است، اين من در آوردي و از خود سازي است.
استاد ابو القاسمي:
اين كارشناس وهابي اگر 20 دقيقه وقت ميگذاشت و صحبتهايي را كه در همين شبكه با كتب اهل سنت در ايام غدير در همين شبكه نگاه ميكرد، نيازي به اين مطالب كلي گويي نبود و اين كه بگويد: همچين حرفهايي نبوده است، خودش رويش نميشد كه اين حرفها را بزند.
روايت در كتاب مسند احمد است، راه دور هم نميخواهيم برويم.
آقاي احمد از يكي از صحابه نقل ميكند:
كنا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281
با پيغمبر بوديم حضرت دست حضرت علي را گرفتند و فرمودند:
أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ انى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281
آيا نميدانيد كه من از مؤمنين به جان آنها اوليتر هستم، گفتند: بله، دست حضرت را گرفتند و فرمودند:
من كنت مَوْلاَهُ فعلي مَوْلاَهُ اللهم وَالِ من ولاه وَعَادِ من عَادَاهُ قال فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذلك فقال له هنياء يا بن أبي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مولى كل مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281
عمر حضرت را بعد از آن قضيه ديد و گفت: مبارك و گوارا باشد بر تو اي فرزند ابي طالب، تو به صورت دائمي سرپرست مؤمنين و مؤمنات شدي.
برخي ديگر نقل كردهاند و گفتهاند:
حسن صحيح
اين روايت دقيقا همان مظمون را نقل كرده است و ميگويد:
اسناد صحيح و هو من الزوائد احمد حنبل
يعني فرزند احمد از خود احمد پدرش نقل كرده است.
ببينيم كه علماي اهل سنت در مورد سند اين روايت چه چيزي گفتهاند.
اين كارشناس كه گفته بود درست است، ملا علي هروي در کتاب مرقاة المفتاتيح هم ميگويد:
رواه أحمد أي في مسنده وأقل مرتبته أن يكون حسنا فلا التفات لمن قدح في ثبوت هذا الحديث
مرقاة المفاتيح، ج 11، ص 258
مسند احمد نقل كرده است، حداقل اين روايت حسن است.
بنابراين اگر كسي اشكال بگيرد، اصلا حرفش حجت نيست و چيزي از علم رجال نميداند.
البته ما يك اشارهاي به روات آن داشته باشيم.
عفان بن مسلم که از روات بخاري و مسلم، أبوداود، ترمذي و نسائي است.
نفر بعد از روات بخاري و مسلم است تعليقا علماي اهل سنت مثل ابن حجر او را توثيق كردهاند.
نفر بعد علي بن زيد بن جدعان است که آقاي بخاري در ادب المفرد اين روايت را نقل كرده است، و مسلم در صحيح خودش آورده است.
نفر بعدي عدي بن ثابت است كه آقاي ذهبي او را توثيق كرده است.
نفر بعد براء بن عازب است که در كاشف اين مطلب را تصحيح كرده است.
پس سند اين روايت درست است.
روايت بعدي كه خيلي واضحتر است، در روز غدير خم:
يوم غدير خم لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال ألست ولي المؤمنين قالوا بلى يا رسول الله قال من كنت مولاه فعلي مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم
تاريخ بغداد، ج 8، ص 289
وقتي كه پيغمبر دست حضرت علي را گرفتند، فرمودند: آيا من ولي مؤمنين نيستم؟
عرض كردند: بله يا رسول الله، پيغمبر فرمود: هر كسي که من مولاي او هستم، از اين پس علي مولاي او است.
عمر بن خطاب گفت: براي تو افتخار است اي پسر علي بن ابي طالب، مولي من و هر مسلماني شدي:
فأنزل الله اليوم أكملت لكم دينكم
تاريخ بغداد، ج 8، ص 289
اين آيه هم نازل شد.
اين روايت با سند معتبر در تاريخ بغداد آمده است.
ما بار ها اين روايت را خواندهايم.
جالب اين جا است که ميگويد: هركسي در آن روز روزه بگيرد، براي او ثواب روزه شصت ماه را دارد.
اما سند آن:
عبدالله بن محمد بن بشران كه آقاي ذهبي در تاريخ اسلام ميگويد: خطيب بغدادي گفته است:
كان سماعه صحيحاً
تاريخ الإسلام، ج 29، ص 264
در کتاب سير اعلام النبلا، آقاي علي بن عمر الحافظ دارالقطني مي گويد: شخص بسيار مشهوري است.
نفر بعد أبو نصر حبشون بن موسي بن ايوب الخلال كه آقاي ذهبي او را توثيق مي كند.
نفر بعد آقاي سعيد بن الرملي است كه آقاي ذهبي در ميزان الاعتدال مي گويد:
ما علمت به بأسا… وهو صالح الأمر
ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 5، ص 153 و 154
هيج اشكالي ندارد.
اين كه ثقه بوده است در صحاح سته از او رواي نياورده است.
نفر بعد ضمره بن ربيعه القرشي است که در کتاب سير اعلام النبلا آمده است و بعدي عبدالله بن شوذب است که تمام اينها را علماي اهل سنت توثيق كردهاند و گفتهاند: روايات اينها معتبر و صحيح است.
مطر وراق كه از شهر بن حوشب نقل ميكند و او هم از صحابي ابو هريره نقل كرده است.
شاهد بعد آقاي غزالي است كه اين كتاب را نوشت تا اين كه خلوص نيتش را به يكي از پادشاهان نشان دهد.
پادشاه زمانش از آقاي غزالي خواست كه يك كتابي براي من بنويس كه راه حكومت داري باشد.
ايشان کتاب سر العالمين و كشف ما في الدارين را نوشت كه پادشاه حواس خود را جمع كن.
در بحث خلافت، هيچ كس پدر و مادر نميشناسد:
واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع
سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18
همه اجماع دارند بر متن حديثي كه در روز غدير خم بوده است.
همه مردم بودند که پيامبر فرمود:
وهو يقول من كنت مولاه فعلي مولاه
سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18
عمر گفت:
بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم
سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18
مولاي من و همه مولاها شدي.
اين قبول حكم رسول خدا بود و رضايت عمر بود.
بعد از اين هوي نفس بر او غالب شد به دنبال رياست رفت و عمود خلافت را بر دوش گرفت:
في قعقعة الرايات واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول
سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18
لشكر كشي كردند و پيماني را كه اول بستند، آن را شكستند.
اين را آقاي غزالي نقل كرده است و ميگويد: خليفه دوم ما عمر بوده است که با حضرت علي بيعت كرده است و بخ بخ هم گفته است و بعد بيعت خود را شكسته است، حواست باشد که هيچ كسي به تو وفادار نيست.
بخ يعني افتخار، افتخار براي تو است و حداقل معني آن تبريك گفتن است.
آقاي غزالي در ادامه ميگويد: عمر روز آخر پيامبر گفت:
دعوا الرجل فإنه ليهجر
سر العالمين وكشف ما في الدارين، ج 1، ص 18
پيامبر را رها كنيد كه (زبانم لال) هذيان مي گويد.
ملاحظه کرديد که خود علماي اهل سنت، حداقل با سه سند صحيح تبريك گفتن خليفه دوم را نقل كردهاند.
شما از چه چيزي بدت ميآيد؟
براي چه خجالت ميكشيد بگوييد: خليه دوم به حضرت علي تبريك گفته است؟
چرا منكر ميشويد؟
چون مي دانيد تك تك اين قرائن كه جمع شود، ديگر جايي براي اين شبه پراكنيهاي شما نميماند.
اگر بحث دوستي باشد، همه مومنين با هم دوست هستند.
دستور قرآن است که ميفرمايد:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ
سوره حجرات آيه 10
اگر بحث دوستي بود، آن قدر تبريك و افتخار و اين حرفها را نداشت.
مجري:
كليپ شماره 2 را پخش كنيد.
كليپ:
[موضوع: وانصر من نصره واخذل من خذله]
حسيني:
همچنين قضيه
وانصر من نصره واخذل من خذله
ميگويد: اين هم خلاف واقعه تاريخي است؛ زيرا كساني كه در جنگ صفين با حضرت علي بودند، پيروز نشدند.
علي در كدام يك از جنگهايش پيروز شد؟
در جنگ نهروان كه بر عليه خوارج بود.
در جنگ جمل كه مايه افتخار هيچ كس نبود، خود حضرت علي هم افتخار نكرد كه من پيروز شدم.
در جنگ صفين هم كه پيروز نشدند و به صلح انجاميد و دشمنانش که اگر بگوييم: معاويه دشمنش بوده است، حكومت كرد و حضرت حسن هم با او صلح كرد و بعد شروع كرد به فتوحات.
هاشمي:
در واقع اين حديث عملي نشد.
حسيني:
اصلا نيست؛ به اين خاطر كه ميگويد: اين به اتفاق كساني كه حديث آشنايي دارند، ضعيف است.
در واقع خلاف تاريخي است.
مجري:
كارشناسهاي وهابي در اين بخش مدعي مطلب ديگري شدهاند كه اللهم انصر من نصره كه ما اعتقادمان بر اين است كه پيامبر اسلام بعد از اين كه حضرت امير را به عنوان ولي و جانشين معرفي كردند، بعد اين دعا را فرمودند.
اينها ميگويند: اين كلمه دروغ است؛ چون خداوند اميرمؤمنان علي عليه السلام را در جنگ جمل و صفين ياري نكرده است.
واقعيت اين مطلب چه چيزي است؟
استاد يزداني:
متأسفانه اين آقا كوركورانه از خداي خودش ابن تيميه پيروي ميكند و بدون اين كه مطالعه كند و بدون اين كه به كتابهاي اهل سنت مراجعه كند، هر چيزي كه آقاي ابن تيميه گفته است، اين آقا مثل يك نواري كه ميخواند همان را تكرار ميكند و اصلاً فكر نميكند.
قبل از اين، شش يا هفت قرن قبل، آقاي ابن تيميه اين مطلب را گفته است و او هم بدون فكر گفته است و او هم بدون مطالعه گفته است كه مثلاً در مجموع الفتواي او آمده است:
وقوله اللهم انصر من نصره… خلاف الواقع قاتل معه أقوام يوم صفين فما انتصروا وأقوام لم يقاتلوا فما خذلوا كسعد
مجموع الفتاوى، ج 4، ص 418
اين كه پيغمبر دعا كرده باشد كه خدايا او را ياري كن و هر كس او را ياري كند ياري كن، اين خلاف واقعيت تاريخي است؛ چرا كه كساني در جنگ صفين با امام علي جنگيدند؛ ولي ياري نشدند و كسي از لشگريان علي ياري نشد، كساني هم نرفتند در ركاب علي بجنگند؛ مثل سعد بن ابي وقاص و فلان و فلان كه اينها هيچ كدام دچار خذلان نشدند؛ بلكه موفق هم بودند.
بعد ميگويد:
وكذلك اصحاب معاوية وبنى أمية الذين قاتلوه فتحوا كثيرا من بلاد الكفار ونصرهم الله
مجموع الفتاوى، ج 4، ص 418
كساني هم كه طرفدار معاويه بودند و با علي جنگيده بودند، بعد از آن پيروز شدند و فتوحات زيادي داشتند و خدا آنها را ياري كرد.
اين واقعا چيز عجيبي است كه اين آقا گفته است.
در جواب اين كارشناس ما چند نكته را عرض ميكنيم.
اول اين كه امير المؤمنين در هر سه جنگ پيروز شده است.
شما پيروزي را در چه ميبينيد؟
در جنگ جمل اميرالمؤمنين لشكر عايشه را قلع و قمع كرد و چيزي از آنها باقي نگذاشت و بيست و چهار هزار نفر در اين جنگ كشته شد که بيست هزار نفر از لشگر عايشه بود و آنها شكست خوردند و جمع شدند و عايشه هم اسير شد و به مدينه رفت.
پس پيروز شد و خداوند در آنجا امير المؤمنين را ياري كرد؛ همان طور كه پيغمبر فرموده بود، خدا او را ياري كرد.
در جنگ صفين هم همين طور شد.
هفتاد و پنج هزار نفر كشته شد كه چهل و پنج هزار نفر از لشگريان معاويه بود و تنها بيست و پنج هزار نفر از لشگريان امير المؤمنين كشته شد.
آنجا هم ياري با امير المؤمين بود و پيروزي نهايي از آن اميرالمؤمنين بود تا اين كه اين آقا كارها و فتنههايي كرد كه توانست خوارج را به وجود بياورد.
پس اولا: اميرالمؤمنين پيروز شده است، از اين گذشته. ثانيا : اين سخن ابن تيميه و اين كارشناس، انكار سنت قطعي و صحيح رسول خدا است.
ايشان ميگويد: اين مطلب دروغ است و واقعيت ندارد؛ ولي علماي اهل سنت اين روايت را با سندهاي صحيح نه يكي و دو تا و سه تا، بيش از سه تا سند صحيح در كتابهاي اهل سنت دارد.
چطور اين آقا ميگويد: همچنين روايتي صحيح نيست؟
در كتاب تهذيب خصائص الامام علي عليه السلام آقاي حافظ احمد بن شعيب که معروف به نسائي است و تحقيق آن توسط ابو اسحاق حويني است، امروز حرفهاي زيادي از آقاي حويني پخش خواهيم كرد كه وهابي مشهوري است كه الان هم زنده است.
ميگويد:
أخبرنا أحمد بن شعيب قال أخبرنا الحسين بن حريث المروزي قال أخبرنا الفضل بن موسى عن الأعمش عن أبي إسحاق عن سعيد بن وهب قال قال علي كرم الله وجهه في الرحبة أنشد بالله من سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم يقول إن الله ورسوله ولي المؤمنين ومن كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره ال فقال سعيد قام إلى جنبي ستة وقال زيد بن يثيع قام عندي ستة
خصائص أمير المؤمنين (ع)، النسائي، ص 103
سند كاملا صحيح است.
من قسم ميدهم كساني را كه در روز غدير خم از پيغمبر شنيدم كه فرمود: خدا و رسول ولي مؤمنان هستند، هر كس من ولي او هستم، اين يعني علي بن ابي طالب هم ولي او است.
خدايا دوست بدار، هر كه علي را دوست دارد و دشمن باش، با هر كس كه با علي دشمن است و خدايا ياري كن، هر كه علي را ياري ميكند.
سعيد ميگويد: از من شش نفر از طرف زيد بن يثيع هم شش نفر بلند شدند و شهادت دادند و بعد عمرو ذومر ميگويد:
احب من أحبه وأبغض من أبغضه
خصائص أمير المؤمنين (ع)، النسائي، ص 103
بعد سند روايت را هم ادامه ميدهد.
آقاي ابن كثير دمشقي سلفي که شاگرد ابن تيميه است، اين سند را ميآورد و ميگويد: جيّد است.
ايشان در همين كتاب البدايه و النهايه روايت را ميآورد:
وقال النسائي في كتاب خصائص علي… أنشد بالله رجلا سمع رسول الله يوم غدير خم يقول ان الله ولي المؤمنين ومن كنت وليه فهذا وليه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره
البداية والنهاية، ج 5، ص 210
اينجا رجلا آورده است كه فرقي نميكند.
بعد ميگويد:
وهذا اسناد جيد
البداية والنهاية، ج 5، ص 210
سندش جيد است.
ديديم كه وهابي يك شيطنتي كرده بود و جلوي:
اللهم انصر من نصر
علامت سؤال هم گذاشته بود. چه قصد و منظوري داشت؟
روايت دوم را از كتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد، هيثمي ميخوانيم كه ايشان روايت را از كتابهاي ديگر اهل سنت ميآورد.
باز همان روايت است كه اميرالمؤمنين قسم ميخورد كسي كه در روز غدير خم از رسول خدا اين مطلب را شنيده است و سيزده نفر بلند شدند و شهادت دادند كه رسول خدا فرمود:
ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم قالوا بلى يا رسول الله قال فأخذ بيد علي فقال من كنت مولاه فهذا مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وأحب من أحبه وأبغض من يبغضه وانصر من نصره واخذل من خذله
مجمع الزوائد، ج 9، ص 105
خدايا ياري كن هر كسي که علي را ياري ميكند و دچار خذلان و خفت و خاري كن هر كسي كه با علي اين كار را انجام داده است.
بعد ميگويد: روايت را بزار نقل كرده است و تمام راويان اين روايت، راويان صحيح بخاري هستند غير از آقاي فطر بن خليفة كه او هم ثقه است.
باز هم در اين كتاب آمده است:
وعن حبشي بن جنادة قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم اللهم من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وأعن من أعانه رواه الطبراني ورجاله وثقوا
مجمع الزوائد، ج 9، ص 106
اين روايت را طبراني نقل كرده است و تمام راويان آن توثيق شدهاند.
حداقل تا اينجا ما سه تا روايت صحيح السند خوانديم كه علماي اهل سنت تصريح كرده بودند كه اين روايت از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم صادر شده است.
پس اولا اين حرف آقاي ابن تيميه و اين كارشناسان، انكار سنت پيغمبر است.
پيغمبر اين حرف را فرموده است.
اينها ميگويند: نفرموده است.
اين روايت با سند صحيح آمده است، شما چه جوابي براي اين مطلب داريد؟
نكته بعدي كه خيلي مهم است، جهل اين آقايان و خداي وهابيت را به مفاهيم قرآن و سنت ميرساند.
اگر كسي با معيار ابن تيميه و هم فكران او بخواهد اين مطلب را با خودش بسنجد، واژههاي اسلامي و قرآني را بسنجد، با معيار آنها، هر كس كه در جنگ شکست بخورد، خدا او را ياري نكرده است و هر كس در جنگ پيروز شود، خدا او را ياري كرده است.
از ديدگاه ابن تيميه هر كس در جنگ غلبه ظاهري بر حريفش پيدا كرد، خدا او را ياري كرده است، اگرچه اسكندر مقدوني باشد و اگرچه چنگيز خان مغول باشد؛ ولي با منطق الهي، اين مطلب اين طور نيست.
ياري فقط در اين دنيا نيست.
خداوند صريحا در قرآن خودش ميفرمايد:
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آَمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ
سوره غافر آيه 51
ما به يقين به پيامبران خود و كساني كه ايمان آوردهاند، در زمين زندگي دنيا و آخرت، روزي كه گواهان به پا ميخيزند، ياري ميدهيم.
خدا اينجا قسم خورده است كه ما ياري ميدهيم.
اگر با معيار اين آقا بسنجيم، بايد بگويند: يا امير المؤمنين نعوذ بالله مؤمن نبوده است كه به اين دليل خدا او را ياري نكرده است يا بگويند: اين روايت و آيه قرآن كريم دروغ ميگويد.
باز در آيه ديگر ميفرمايند:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ
سوره روم آيه 47
پيش از تو پيامبراني را به سوي اقوامشان فرستاديم و دلائل روشن هم به آنها داديم؛ ولي اندرزها سودي نداشت و از مجرمان انتقام گرفتيم و ياري مؤمنان هموار حقي است بر عهده ما.
خداوند در اينجا صراحتا ميفرمايد:
وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ
سوره روم آيه 47
ما مؤمن را ياري ميكنيم، حق بر گردن ما دارند و بر عهده ما است كه مؤمن را ياري كنيم.
اگر بخواهيم با معيار آقاي ابن تيميه بسنجيم، خداوند حضرت هابيل را ياري نكرد؛ بلكه قابيل را ياري كرد؛ ولي خدا چيز ديگري ميفرمايد.
درست است كه قابيل پيروز شد و هابيل به شهادت رسيد؛ ولي خداوند هابيل را ياري كرده است.
به زودي در قيامت اين مطلب آشكار خواهد شد.
صدها و هزاران پيغمبر به دست اقوام خودشان كشته شدند و به شهادت رسيدند، آيا خدا آنها را ياري نكرد؟
در جنگ احد رسول خدا به ظاهر شكست خورد و حضرت حمزه سيد الشهداء به شهادت رسيد، آيا رسول خدا و حضرت حمزه و بقيه شهداي احد در آنجا ياري نشدند؟
اين كه خداوند ميفرمايد: نصرت مؤمنين. حقي است بر گردن ما؛ ولي باز با معيار آقاي ابن تيميه، آنها را ياري نكرده است.
در هفتههاي گذشته هم گفتيم: اميرالمؤمنين به دستور رسول خدا با عايشه، معاويه و خوارج جنگيده است.
روايت هم حداقل شش تا سند مستقيم تا صحابه دارد.
هر كدام از اينها، سندهاي مختلف و متواتري دارد.
يك روايت ديگر هم براي شما از كتابهاي اهل سنت بخوانم.
آقاي ابن حجر عسقلاني ميگويد:
قَوْلُهُ ثَبَتَ أَنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ وَصِفِّينَ وَالنَّهْرَوَانِ بُغَاةٌ هو كما قال وَيَدُلُّ عليه حَدِيثُ عَلِيٍّ أُمِرْت بِقِتَالِ النَّاكِثِينَ وَالْقَاسِطِينَ وَالْمَارِقِينَ
تلخيص الحبير، ج 4، ص 44
اين آقاي رافعي كه گفته است: اهل جمل و صفين و نهروان همه بغات هستند، حرف آقاي رافعي درست است.
بعد سندهاي روايت را نقل ميكند.
طبق اين روايت امير المؤمنين به دستور رسول خدا با عايشه و اينها جنگيده است،.
خداوند چطور ميتواند امير المؤمنين را كه به دستور پيغمبرش با اينها جنگيده است، ياري نكرده باشد؟
پس آقاي كارشناس، هر حرفي كه آقاي ابن تيميه ميگويد، شما چشم و گوش بسته نپذير، يك خورده فكر كن، يك خورده به قرآن مراجعه كن.
به قرآني كه ميگويي 25 جزء آن را حفظ هستي، مراجعه كن.
اين آيات در قرآن كريم است.
خداوند ميگويد: ما مؤمن را حتما ياري ميكنيم؛ ولي شما ميگوييد: خدا اميرالمؤمنين را ياري نكرده است و در جنگ صفين شكست خورد، يا بايد بگوييد: اين آيه دروغ است يا بگوييد: امير المؤمنين مؤمن نبوده است.
دو راه بيشتر وجود ندارد.
سندهاي صحيح ديگري هم آمده بود.
مجري:
خودشان را به جهالت ميزنند يا نميروند مطالعه كنند؟
استاد يزداني:
فقط كينه و دشمني با اهلبيت است و چيز ديگري نيست.
اينها انكار فضائل امير المؤمنين را شغل خودشان قرار دادهاند و از عربستان سعودي پول ميگيرند و آنجا مينشينند و فقط فضائل امير المؤمنين را انكار ميكنند كه نيست، اصلا روايت نداريم.
اين روايات در كتابهاي شما چه كار ميكند؟
مجري:
شايد مصداق اين آيه قرآن باشد که ميفرمايد:
فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا
سوره بقره آيه 10
كارشناس وهابي ادعا كرده است كه اهل سنت به هيچ كسي توهين و جسارت نميكنند و حتي مثلا گفتهاند كه به ابو لؤلؤ مجوسي هم توهين نكردهايم.
اين كليپ را ببينيم ان شاء الله جواب را از زبان استاد ميشنويم.
كليپ:
[موضوع: اهل سنت سب و لعن و توهين نميکنند]
هاشمي:
استاد حيدري، آيا در كتب اهل سنت پيامبر روايتي نيست كه به ابو لؤلؤ مجوسي قاتل امير المؤمنين عمر بن خطاب داماد حضرت زهرا، لعنت و نفرين و عذاب و اين جور چيزهايي كه الان به عامه اهل سنت ميگويند روايتي نيست.
حيدري:
من الحمد الله تحقيق كردهام، روايات نيست؛ چون روايات را بايد علماء بنويسند و علماء بسيار پاكتر و بسيار بزرگوارتر از اين هستند كه دشنام را عبادت فرض كنند.
عوام اهل سنت از هر گوشهاي از اين جهان بزرگ را نگاه كنيد و مراجعه كنيد، به اين قائل نيستند كه بايد به دشمنشان لعن و نفرين بفرستند.
كافر يا مشركي آمد عمر فاروق را به شهادت رساند، درباره او ما نداريم كه لعن و نفرين باشد.
لعن و نفرين عبادت نيست.
اين كه شما بياييد در پشت سر، آقاي زاهدي فرمود كه آقاي حيدري دو رو نيست.
مجري:
جناب استاد ابو القاسمي همان طور كه توضيح دادم، اين كارشناس وهابي ادعا كرده است كه اهل سنت حتي به ابو لؤلؤ هم توهين نكرده است.
آيا روايتي در اين زمينه در كتابهاي اهل سنت پيدا ميشود يا نه؟
استاد ابو القاسمي:
در همين كليپي كه پخش شد، گفت: ما به ابو لؤلؤ مجوسي، مجوسي فحش هست يا نيست؟
من نميخواهم كه وارد اين جزئيات اين بحثها بشوم كه مسلمان بوده است و دعوايش با خليفه بر سر چي بوده است.
در كتاب عمدة القاري شرح صحيح بخاري آقاي عيني ميگويد:
قتله علج يسمى فيروز وكنيته أبو لؤلؤة وكان غلاما للمغيرة بن شعبة وكان يدَّعي الإسلام
عمدة القاري، ج 8، ص 229
يك غلام غير عربي او را كشت که كنيهاش ابولؤلؤ بود و غلام مغيرة بن شعبه بود و ادعاي اسلام داشت و شهادتين گفته بود.
ولي نميدانم که چه اصراري دارند كه بگويند: خليفه دوم را يك مجوسي كشت.
اگر قرآن را قبول داريد، قرآن ميفرمايد:
وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا
سوره نساء آيه 94
به كسي كه به شما ميگويد: من مسلمان هستم، نگو تو مسلمان نيستي.
آيه قرآن است، چرا اين قدر توجه نميكنيد؟
ادعاي اسلام ميكرده است.
من كار ندارم كه كار خوب ميكرده يا كار بد ميكرده است، مسلمان كه بوده است، چرا به او ميگوييد مجوسي؟
ايشان به دروغ ميگويد: ما در كتب خودمان و علماي خودمان به هيچ وجه لعنت بر ابو لؤلؤ را نداريم.
من كلمه لؤلؤ و لعنه را جستجو زدم.
در کتاب الشريعة آجري ميگويد:
قتله أبو لؤلؤة لعنة الله
الشريعة، ج 5، ص 2384
در کتاب تهذيب المدونه ميگويد:
أبي لؤلؤة لعنه الله
تهذيب المدونة، ج 1، ص 258
ببينيم كه آقاي مقدسي چه گفته است.
ايشان ميگويد:
فجاء أبو لؤلؤة الملعون لعنه الله
البدء والتاريخ، ج 5، ص 189
هر جا كه ميرسد اين مسلماني كه خليفه دوم را در دعواي شخصي كشته است، ميگويد: ملعون.
پس اينها ابو لؤلؤ را هم لعنت كردهاند با اين كه مسلمان بوده است.
خود آقا ميگويد: مجوسي بعد ميگويد: ما فحش نميدهيم.
از مجوسي بدتر ميخواهي فحش دهي؟
مجوسي يعني آتش پرست، به يك مسلمان بگو آتش پرست.
خودشان گفتهاند: اگر كسي به يك مسلماني بگويد: تو كافر هستي، ارتباط اسلامي بين آنها از بين ميرود يا اين مسلمان باقي ميماند يا طرف مقابل.
بدترين فحش اين است كه به مسلماني بگويي: تو مسلمان نيستي.
شما به يك مسلمان گفتهاي: تو كافري مجوسي هستي.
اگر اتاق فرمان كليپ بعدي را پخش كنند، ببينيم كه اين آقا خودش لعنت ميكند يا نه؟
كليپ:
[موضوع: لعنت کردن حيدري]
حيدري:
آقاي هاشمي من مجبور هستم در اينجا اشاره مجددي داشته باشم به بعضي از افرادي كه بنده آنها را سنيهاي اثني عشري مينامم.
ميگويم: مولوي اثني عشري از خدا بترس.
مبادا روزي برسد كه مرگ فرا رسد و چشمانت از حدقه بيرون بزند، در آن روز نه زن و فرزند به دردت ميخورد، نه جمهوري اسلامي به دردت ميخورد، نه كس ديگري ميتواند تو را از عذاب جهنم نجات دهد.
مولوي اثني عشري، شرمنده هستم كه با اين كلمات خطاب ميكنم، بد فهميده نشود.
به لطف خداوند در جامعه ما بسياري هستند؛ بلكه بيش از نود، نود و پنج درصد علماي ما الحمد الله درد دارند و اهل درد هستند و خدمت ميكنند و تلاش ميكنند و زحمت ميكشند و به هر نحوي كه شده است حق را بيان ميكنند؛ اما تعدادي هستند كه نام عالم بر خود گذاشتهاند، عمامه عالم بر سر گذاشتهاند؛ اما لعنت و نفرين خدا بر آنها باد كه در برابر حق، حق را كتمان ميكنند و براي سي هزار تومان و براي كارت پارسيان كه به آنها رشوه داده ميشود كه ماهي نميدانم چقدر كه به حساب آنها سرازير ميشود، كاش يك مبلغي بود كه ارزشي ميداشت.
از خدا بترسيد، از مخلوق خجالت بكشيد، از زن و بچهتان خجالت نميكشيد؟
از خدا نميترسيد؟ حيا نميكنيد؟
اگر مرد نيستيد، اگر عرضه نداريد، اگر جرأت نداريد، لباس روحانيت را كنار بگذاريد و برويد كشاورزي كنيد.
برويد رانندگي و مغازه داري كنيد.
حيف است كه نام عالم بر روي انسان باشد؛ اما با يك مبلغ ناچيزي دين خدا را بفروشد و در برابر دين خدا احساس مسئوليت نكند.
استاد ابو القاسمي:
اين آقا از يك طرف ميگويد: ابو لؤلؤ مجوسي را لعنت نميكنيم، از يك طرف به يك عده از مولويهايي كه خودش مولوي اثني عشري مينامد، ميگويد: لعنت خدا بر آنها باد؛ پس مولويهاي اهل سنت به نظر اين آقا از ابو لؤلؤ مجوسي بدتر هستند؛ چون ابو لؤلؤ مجوسي را نبايد لعنت كرد؛ ولي اين مولوِيها را اين آقا لعنت ميكند و ميگويد: لعنت خدا بر آنها باد.
شما در يك برنامه اين قدر تعارض داشتيد كه در يك جا با حالت معصومانه ميگوييد: ما هيچ كسي را لعنت نميكنيم، ما حتي به ابو لؤلؤ مجوسي فلان فلان شده هم فحش نميدهيم، بعد خودت در همان برنامه ميگويي: لعنت خدا بر مولويهاي اهل سنت باد.
آبروي خودت را ميبري، چرا حرفهايي ميزني كه باطنت با آن فرق ميكند؟
از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
شما نميتواني تحمل كني كه چند تا مولوي اهل سنت ارتباط صميمي با شيعهها دارند، آنها را لعنت ميكني، بعد ميخواهي كه ابو لؤلؤ مجوسي را لعنت نكني؟
اينها حرفهاي خندهدار است.
ايشان گفتند: ما اهل سنت لعنت نداريم، من از ايشان سؤال ميپرسم، كتابي كه الان ملاحظه کرديد، كتاب صحيح بخاري است، من يك روايتي ميآورم كه شايد بينندهها تا به حال اين روايت را نديده باشند.
روايت بسيار جالبي در صحيح بخاري است، ما توصيه ميكنيم كه عزيزان صحيح بخاري را بخرند و اين روايتها را در آن بخوانند و بفهمند كه طرف آنها چه كسي است.
كتاب الادب، باب قول الضيف لصاحبه لا آكل حتي تأكل، باب زماني كه مهمان به صاحب خانه بگويد: تا زماني كه تو نخوري من غذا نميخورم.
ميگويد: عبدالرحمن پسر ابوبكر ميگويد: براي پدرم يك سري مهمانهايي آمد و بعد پدرم شب رفت پيش پيغمبر و من هم دنبال كارهاي خودم بودم (البته اينجا اينها را نياورده است در شرح آن اين چيزها را آورده است) فقط همين مقدار را ميگويد که ابوبكر پيش پيامبر ماند صبح كه شد، برگشت.
مادرم به او گفت:
احْتَبَسْتَ عن ضَيْفِكَ أو أَضْيَافِكَ اللَّيْلَةَ قال ما عَشَّيْتِهِمْ فقالت عَرَضْنَا عليه أو عليهم فَأَبَوْا أو فَأَبَى فَغَضِبَ أبو بَكْرٍ فَسَبَّ وَجَدَّعَ وَحَلَفَ لَا يَطْعَمُهُ
صحيح البخاري، ج 5، ص 2274
چرا شب پيش مهمانها نيامدي، مهمانها را تنها گذاشتي؟ ابو بکر گفت: به آنها شام ندادي؟
ما به آنها گفتيم: خودتان بخوريد، نخوردند.
بعد اينجا نياورده است كه چه شد.
ابوبكر خيلي عصباني شد، شروع كرد به فحش دادن و هر چه از دهانش در آمد گفت.
جدع يعني گفت: پدرت را در ميآورم، گوشت را ميبرم و قسم خورد كه ديگر به او غذا ندهد.
به چه كسي نميگويد، من رفتم قايم شدم، مقصود همين عبد الرحمن بوده است، ميگويد: پدرم به من فحش داد و گفت: فلان فلان شده چرا نرفتي با مهمانها بشيني كه شام بخورند.
يا غُنْثَرُ فَحَلَفَتْ الْمَرْأَةُ لَا نطعمه
صحيح البخاري، ج 5، ص 2274
اي احمق، زن هم قسم خورد كه ديگر به پسرش غذا ندهد، مهمانها هم قسم خوردند كه به اين پسر غذا ندهند گرسنگي بخورد تا زماني كه خود ابوبكر به او غذا دهد.
ابوبكر ديد كه خيلي قضيه خراب شد و پسرش هيچ جا ندارد كه برود، گفت: اين از شيطان بوده است.
در صحيح بخاري ميگويد: خليفه اول ابوبكر فحش داده است.
فَسَبَّ
صحيح البخاري، ج 5، ص 2274
شما ميگوييد: به ابو لؤلؤ فحش نميدهيد.
ابوبكر ميگويد: من فحش دادهام.
از خليفه اول شروع كرديم، البته مباني اهل سنت است و ما با اينها كار نداريم.
در همان صحيح بخاري ميگويد: زنهاي پيامبر دو حزب بودند، يك حزب عايشه، حفصه، صفيه و سوده و حزب ديگر امسلمه و بقيه زنهاي پيامبر بودند.
فَأَرْسَلْنَ زَيْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَكَ يَنْشُدْنَكَ اللَّهَ الْعَدْلَ في بِنْتِ بن أبي قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِيَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا
صحيح البخاري، ج 2، ص 911
زنهاي پيامبر زينب بنت جحش را فرستادند، آمد و گفت: پيغمبر زنهايت قسمت ميدهند كه نسبت به عايشه عدالت داشته باش، اين قدر بيعدالتي نسبت به ما روا ندار و صدايش را بلند كرد تا اين که صدايش را به عايشه رساند و شروع كرد به عايشه فحش دادن و پيغمبر هم نگاه ميكرد كه ببيند عايشه جواب ميدهد يا نه.
عايشه ميگويد:
فَتَكَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ على زَيْنَبَ حتى أَسْكَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبي صلى الله عليه وسلم إلى عَائِشَةَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبي بَكْرٍ
صحيح البخاري، ج 2، ص 911
عايشه شروع كرد صحبت كردن و آن قدر جواب داد تا اين كه زينب ساكت شد، يعني جوابهاي عايشه تيزتر بود و پيغمبر هم به عايشه نگاه كرد و خوشش آمد و گفت: اين دختر ابوبكر است.
در آخر صحيح بخاري ديديد ابوبكر چقدر قشنگ فحش ميدهد، دخترش هم از همان بابا ياد گرفته است.
اين روايت اهل سنت است، نگوييد: شيعهها اين روايات را دارند.
سراغ صحيح مسلم برويم.
همين روايت را در صحيح مسلم نقل كرده است.
آقاي مسلم اين روايت را جزء فضايل عايشه آورده است.
كتاب فضائل الصحابه رضي الله تعالي عنهم، عائشه زوج النبي.
باب فضائل عائشه است، اينها فضيلتهاي عايشه است.
عايشه همسر پيامبر ميگويد: زنهاي پيامبر زينب را فرستادند، پيش پيامبر آمد:
ثُمَّ وَقَعَتْ بِي
صحيح مسلم، ج 4، ص 1891
شروع كرد به من فحش دادن و خيلي طولاني همين طور فحش ميداد:
فلم تَبْرَحْ زَيْنَبُ حتى عَرَفْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَا يَكْرَهُ أَنْ أَنْتَصِرَ قالت فلما وَقَعْتُ بها لم أَنْشَبْهَا حين أَنْحَيْتُ عليها قالت فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَتَبَسَّمَ إِنَّهَا ابْنَةُ أبي بَكْرٍ
صحيح مسلم، ج 4، ص 1891
مدتي نگذشت كه فهميدم پيغمبر بدش نميآيد كه من هم جواب دهم، وقتي من هم شروع كردم به فحش دادن به زينب، هيچي برايش باقي نگذاشتم، پيغمبر هم در حالي كه ميخنديد فرمود: زينب چه خيال كردهاي اين دختر ابوبکر است.
اگر پدر در صحيح بخاري آمده است كه فحش ميدهد، دخترش هم مثل او ميتواند فحش دهد.
نگوييد: شيعه گفته است، از كتب خود شما است و ما به اين حرفها كاري نداريم؛ اما شما كه ميگوييد: ما حتي ابو لؤلؤ را هم لعنت نميكنيم، اينها چه چيزي است كه در كتابهايتان داريد؟
مورد بعدي در صحيح بخاري، است، باب قوله تعالي و امرهم شوري بينهم.
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم خَطَبَ الناس فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال ما تُشِيرُونَ عَلَيَّ في قَوْمٍ يَسُبُّونَ أَهْلِي ما عَلِمْتُ عليهم من سُوءٍ قَطُّ
صحيح البخاري، ج 6، ص 2683
پيغمبر خطبه خواندند و فرمودند: نظر شما راجع به قومي كه به خانواده من فحش ميدهند چه چيزي است؟ تا حالا هيچ كار بد نكردند؛ ولي به خانواده من فحش ميدهند.
عدهاي از صحابه بودند كه گفتند: همسر پيامبر مرتكب فحشاء شده است.
ديديد در صحيح بخاري آمده است كه صحابه به عايشه فحش دادهاند، زينب بنت جحش به عايشه فحش داده است.
در صحيح مسلم است كه عايشه به زينب فحش داده است.
در صحيح بخاري است ابوبكر به پسرش فحش داده است.
اين مذهبي است كه اهل سنت در صحيح بخاري و مسلم راجع به صحابه مطرح كردهاند.
من از اتاق فرمان ميخواهم كه كليپ شماره 5 را هم پخش كنند.
كليپ:
[موضوع: کدام مذهب لعن را عبادت ميدانند]
هاشمي:
من از اتاق فرمان ميخواهم كه سؤال هفته يك دفعه ديگر پخش كنيد، سؤال هفته را داشته باشيم باز خواهيم گشت.
پيروان كدام يك از اديان و مذاهب منحرف و غير منحرف از لعن، نفرين، دشمني، كينه ورزي و دشنام به خانواده درجه يك و همسران و صميميترين ياران پيامبرشان لذت ميبرند و آن را عبادت ميپندارند؟
الف: يهودي ب: نصاري ج: هندو د: بودايي هـ: تشيع صفوي
استاد ابو القاسمي:
ملاحظه كرديد اين سؤال است.
ما چه سؤالهايي طرح ميكنيم، آقايون چه چيزي طرح ميكنند.
ما سؤال را جواب ميدهيم، هر كس هر چيزي كه خواست بگويد.
ما هفته قبل سؤال طرح كرديم كه ابن مسعود طبق مدارك معتبر شما گفته است: سوره قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس جزء قرآن نيست و آن را از قرآن پاك ميكرده است كه قائل به تحريف بوده است.
آقايان اصلا اين را جواب ندادند.
اصلا نگفتند كه همچين سؤالي شده است، حالا يك سؤالي پرسيدهاند، كسي كه سؤال را طرح كرده است، يك گزينه بايد اضافه ميكرد يهود و نصاري و مجوس و بودايي و شيعه و همسران پيامبر و صحابه؛ چون ديديد كه اهل سنت فحش دادن به زينب را جزء فضائل عايشه آورده است، از عبادت بالاتر، من نماز ميخوانم، او هم نماز ميخواند، اين آقا هم نماز ميخواندند، فضيلت چيز خاصي است بالاتر از عبادت است.
علاوه بر اين كه اين را عبادت ميدانند، اين را جزء فضائل عايشه هم ميدانند.
آقاي مسلم نيشابوري اين را در باب فضائل عايشه نقل كرده است.
پس اضافه كنيد علاوه بر اين خانم عايشه همسر پيامبر هم جزء كساني بوده است كه فحش دادن به ساير همسران را كار خيلي خوبي ميدانسته است، مسلم نيشابوري هم اين را جزء فضائل ميدانسته است، همه اهل سنت هم مسلم را قبول دارند.
يك سؤال ديگر ميپرسم، همسران صحابه وقتي به همسر پيامبر فحش دادند، به اين خاطر كه اعتقاد داشتند كه مرتكب فحشاء شده است، فكر ميكردند كه كار خوبي ميكنيم يا كار بدي ميكنيم؟
فكر ميكردند كه همسر پيامبر مرتكب فحشاء شده است و ما هم كار خوبي ميكنيم.
اگر ميدانستند كه كار بدي را انجام ميدهند، اين چه عدالتي ميشود؟
اگر هم فكر ميكردند كه كار خوبي است، پس از اين كار خوششان ميآمده است.
شما گفتيد: كدام گروه خوششان ميآيد كه به همسران پيامبر و بستگان پيامبر دشنام دهند، همان گروه صحابه را هم اضافه كنيد.
إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ
سوره نور آيه 11
از آقاي هاشمي تقاضا ميكنم كه در سؤال طرح كردن يك گزينه ديگر هم اضافه كنند و ببينند كه چند نفر به آن گزينه آخر رأي خواهند داد، و آخر هم جواب را براي همه بينندگان نشان دهند كه خواهد آمد عايشه همسر پيامبر، صحابه، ابوبكر و ديگر كساني كه اطراف پيامبر بودند خودشان اولين گروهي بودند كه لعن و دشنام و نفرين بر اصحاب پيامبر را علاقه داشتند و باب كردند، از مدارك اهل سنت.
مجري:
من از همكارانم ميخواهم كه كليپ شماره 6 را پخش كنند.
كليپ:
[موضوع: صيغه]
حيدري:
امروز فرزنداني كه در جامعه ما متولد ميشوند، يكي از بزرگترين هزينههايي كه بر دوش ما سنگيني ميكند پرورشگاههاي مفت خواراني است كه از اين صيغهها متولد ميشوند.
البته آنها هيچ گناهي ندارند. اين زناي شرعي است كه براي خودشان تجويز ميكنند.
تزوج منهن ألفا فإنهن مستأجرات
هزار تا دوست دارند، ده تا بيست تا خواسته باشند، هر چي خواسته باشند متأسفانه اينها صيغه ميكنند و به نكاح حرام خودشان در ميآورند و زني كه يك بار آبرويش را بردهاند و او را به بستر خودشان كشاندهاند، اگرچه براي يك شب باشد، اگرچه براي سه شب باشد، آيا اين زن ميتواند زني باشد كه مادر شود و فرزند بزرگ كند و جزء كساني باشد كه كانون خانواده را گرم كند؟
اين را بايد كساني پاسخ دهند كه در جامعه مبتلاي به اين گرفتاريهايي شدند و ما اميدواريم در آينده ان شاء الله از بين اين عزيزان، كساني بحثهايي خواهند نوشت، كساني سخناني خواهند گفت و اين توطئه بزرگ را افشاء خواهند كرد كه صيغه يكي از بزرگترين جنايتهايي است كه در حق جامعه ما انجام ميگيرد.
مجري:
كارشناس وهابي ادعا كرده است كه فرزندان صيغه كه نتيجه يك نكاح حرام و زناي شرعي است، يكي از مشكلات اساسي جامعه ما است، حالا ميخواهيم كه نظر شما را بپرسيم.
استاد يزداني:
متأسفانه اينها وقاحت را به آخرين درجه آن رساندهاند و آن روي خود را نشان دادند.
اين قدر به اينها فشار آمده است كه آن روي خود را نشان دادند و اين گونه توهين ميكنند.
ما از اين آقا سؤال ميكنيم كه شما در كدام يك از كشورهاي اسلامي ديديد كه يك شيرخوارگاه يا محلي براي جمع آوري فرزندان شيعه باشد.
در ايران همچين چيزي وجود ندارد و نيست مگر اين كه در همان مدينه باشد كه وقتي ايشان حرف ميزند هفت هشت ده تا بچه هم دور و برش سر و صدا ميكنند.
چيزي را كه قرآن تشريح كرده است، پيغمبر عمل كرده است، صحابه عمل كردهاند شما چرا ميگوييد: زنا است؟
چرا ميگوييد: نكاح فاسد و حرام و زنا است؟
اين چه حرفي است؟
چيزي را كه قرآن حرام اعلام نكرده است و حلال اعلام كرده است شما اين گونه حرف ميزنيد.
طبق روايات صحيح بخاري و مسلم تمام مسلمانها تا اواخر خلافت عمر بن خطاب صيغه ميكردند، هم زنها صيغه ميدادند و هم مردها اين كار را انجام ميدانند.
از جمله اسماء دختر ابوبكر كه دختر بزرگ ابوبكر بود، از كساني بوده است كه به صيغه اعتقاد داشته است و عمل ميكرده است.
آيا نعوذ بالله به گفته شما دختر ابوبكر زنا كرده است؟
نكاحش نكاح باطل بوده و بچههايش آقاي عبد الله و عروه اينها زنا زاده بودهاند؟
اگر اين است بايد براي شما تأسف خورد.
ما همه اين مواردي را كه گفتيم براي شما مستند ثابت خواهيم كرد.
اسماء دختر ابوبكر را گفتيم، معاوية بن ابيسفيان هم از كساني است كه صيغه ميكرده است، آيا او هم زناكار بوده است؟
آيا او هم نكاح فاسد انجام ميداده؟
اين سؤالاتي است كه ما خواهيم پرسيد.
اما رواياتي را كه در كتابهاي اهل سنت است با هم خواهيم خواند.
مشروعيت ازدواج موقت در قرآن كريم:
خداوند در آيه 24 سوره نساء ميفرمايد:
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
زنهايي را كه متعه ميكنيد، واجب است كه مهريه آنها را بپردازيد و گناهي بر شما نيست كه اگر بعد از تعيين مهر هم توافقهاي ديگري انجام شود.
خود علماي اهل سنت گفتهاند: اين درباره متعه نازل شده است.
آقاي قرطبي ميگويد:
وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام
تفسير القرطبي، ج 5، ص 130 و فتح القدير، ج 1، ص 449
جمهور علماي اهل سنت گفتهاند: مقصود از اين نكاح، نكاح متعهاي است كه در صدر اسلام بوده است.
آقاي شوكاني هم همين را ميگويد، هر دوي اينها اين روايت را نقل ميكنند كه أبي بن كعب و ابن عباس و سعيد بن جبير آيه را اين طور ميخوانده است:
فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن
تفسير القرطبي، ج 5، ص 130 و فتح القدير، ج 1، ص 449
اگر يك زني را به صورت موقت در زمان مشخص متعه كرديد، واجب است كه مهريه و اجرت او را بپردازي.
جمهور علماء گفتهاند: مقصود از اين متعهاي است كه در صدر اسلام بوده است، ميگويد ابن عباس، أبيّ و ابن جبير آيه را اين طور ميخواندند:
فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن
تفسير القرطبي، ج 5، ص 130 و فتح القدير، ج 1، ص 449
اين سه نفر كه يكي دو نفر از آنها صحابي است، آيه را اين طور ميخوانده است كه اگر زنهايي را به صورت موقت صيغه و متعه كرديد، واجب است كه مهريهاش را بپردازيد.
بعد آقاي قرطبي نظر خودش را ميگويد:
ثم نهى عنها النبي صلى الله عليه وسلم
تفسير القرطبي، ج 5، ص 130
رسول خدا از اين نهي كرده است، حالا ميبينيم كه نهي كرده است يا نهي نكرده است.
در کتاب صحيح مسلم كتاب نكاح باب نكاح متعه، سه تا روايت پشت سر هم ميآورد.
روايت بسيار روايت جالبي است.
قَدِمَ جَابِرُ بن عبد اللَّهِ مُعْتَمِرًا فَجِئْنَاهُ في مَنْزِلِهِ فَسَأَلَهُ الْقَوْمُ عن أَشْيَاءَ ثُمَّ ذَكَرُوا الْمُتْعَةَ فقال نعم اسْتَمْتَعْنَا على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ
صحيح مسلم، ج 2، ص 1023
در منزلش پيش او آمديم، از او راجع به مسائلي سؤال كردند؛ سپس بحث به متعه رسيد و گفت: در زمان رسول خدا، ابوبكر و عمر متعه ميكردند.
از همين باب روايت بعدي ميگويد:
سمعت جَابِرَ بن عبد اللَّهِ يقول كنا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ من التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ الْأَيَّامَ على عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَأَبِي بَكْرٍ حتى نهى عنه عُمَرُ في شَأْنِ عَمْرِو بن حُرَيْثٍ
صحيح مسلم، ج 2، ص 1023
با يك مشت آرد يا با يك مشت خرما در زمان پيغمبر، ابوبكر و عمر صيغه ميكرديم تا اين كه عمر در داستان عمرو بن حريث نهي كرد.
داستان عمرو بن حريث هم خود علماي اهل سنت گفتهاند: شخصي با زني صيغه كرد، بعد وقتي كه آن زن بچهدار شد، بچه را قبول نكرد، بچه را پيش عمر آورد و گفت: بچه را قبول نميكند، صيغه كرده بچه به دنيا آمده است و بچه را قبول نميكند، بعد عمر گفت: از اين به بعد كسي حق ندارد صيغه انجام دهد.
روايت بعد از آن هم روايت بسيار جالبي است.
كنت عِنْدَ جَابِرِ بن عبد اللَّهِ فَأَتَاهُ آتٍ فقال بن عَبَّاسٍ وبن الزُّبَيْرِ اخْتَلَفَا في الْمُتْعَتَيْنِ فقال جَابِرٌ فَعَلْنَاهُمَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ثُمَّ نَهَانَا عنهما عُمَرُ فلم نَعُدْ لَهُمَا
صحيح مسلم، ج 2، ص 1023
ابن عباس و ابن زبير هر دو درباره متعه اختلاف داشتند، متعه حج و متعه نساء، جابر گفت: ما در زمان پيغمبر هم متعه حج را انجام ميداديم و هم متعه نساء را انجام ميداديم، بعد عمر آمد از اين قضيه نهي كرد، هم از متعه حج نهي كرد و هم از متعه نساء، ما از آن به بعد نتوانستيم اين كار را انجام دهيم و برنگشتيم و ادامه نداديم.
هفت هشت تا روايت ديگر در اين باب وجود دارد كه دوستان بروند و روايات صحيح مسلم را بخواند كه همه دلالت بر اين است كه خليفه دوم است كه اين قضيه را نهي كرده است.
روايت بعدي باز در صحيح بخاري كتاب التفسير باب فمن تمتع بالعمرة الي الحج است.
البته آقاي بخاري يكي از خيانتهايش همين بوده است كه روايتي را كه مربوط به باب ديگري است، براي اين كه توجيه كند به باب ديگر ميبرد تا ضرر كمتري داشته باشد.
عن عِمْرَانَ بن حُصَيْنٍ رضي الله عنهما قال أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ في كِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مع رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ولم يُنْزَلْ قُرْآنٌ يُحَرِّمُهُ ولم يَنْهَ عنها حتى مَاتَ قال رَجُلٌ بِرَأْيِهِ ما شَاءَ
صحيح البخاري، ج 4، ص 1642
ادامه ميدهد:
قال محمد يقال انه عمر
صحيح البخاري، البخاري، ج 5، ص 158
از عمران بن حصين نقل شده است كه آيه متعه در كتاب خدا نازل شد ما با رسول خدا انجام داديم، رسول خدا تا زنده بود نهي نكرد، تا اين كه يك مردي آمد هر چه دلش خواست گفت و هر چه دلش خواست حكم كرد و حرف خدا و پيغمبر را زير پا گذاشت و حكم خودش را گفت.
طبق اين روايت، طبق اين روايتي كه بخاري نقل كرده است، طبق مبناي اهل سنت، اين رجل معلوم نيست كه خود آقاي محمد بن اسماعيل بخاري بعد ميگويد: اين حرف را عمر گفته است.
اين شخصي كه اين كار را انجام داده است عمر بوده است.
البته اين در چاپهاي ديگر تحريف شده است.
اين چاپ عربستان سعودي بود بيت الافكار دوليه، چاپهاي لبنان تحريف شده است.
چاپهاي مصر هم تحريف شده است، چاپهاي ديگري هم از عربستان سعودي هست كه تحريف شده است.
در چهار پنج تا نسخه هست، در چهار پنج نسخه هم اين قضيه نيست.
باز در كتابهاي اهل سنت روايتهاي ديگري آمده است که دختر ابوبكر متعه ميكرده است، آن هم با سند صحيح و صد در صد صحيح در كتابهاي اهل سنت نقل شده است.
ابو داود طيالسي در مسند خودش و آقاي نسائي از سنن خودش اين را نقل كرده است:
دو جور نقل شده است و در كتابها متفاوت است.
عن مسلم القرشي قال دخلنا على أسماء بنت أبى بكر فسألناها عن متعة النساء فقالت فعلناها على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم
مسند الطيالسي، ج 1، ص 227 و سنن النسائي الكبرى، ج 3، ص 326
اسماء دختر ابوبكر وارد شد، درباره متعه زنان از او سؤال كرديم كه آيا ما ميتوانيم متعه كنيم يا نميتوانيم؟
گفت: ما در زمان رسول خدا اين كار را انجام ميداديم، ما يعني زنان صحابه و مردان صحابه اين كار را انجام ميداديم، از جمله خود خانم اسماء از كساني است كه مشهور است كه اين كار را انجام ميداد.
رواياتي كه از اسماء نقل شده است، در اين باب آمده است:
ما روت أسماء بنت أبي بكر رضي الله عنها عن النبي صلى الله عليه وسلم
مسند الطيالسي، ج 1، ص 227
روايات ديگري هم وجود دارد كه از آن ميگذريم.
بحث معاويه را قبلا دوست عزيزمان آقاي ابو القاسمي توضيح دادهاند.
روايات زيادي است كه صحابه متعه انجام ميدادند، دختر ابوبكر انجام ميداده است.
جالب است كه در فيس بوك يكي از كارشناسان اينها كه به نامهاي مختلف از اين صفحه به صفحه ديگر ميآيد، با من در همين رابطه بحث ميكرد.
هر چي كه گفت، از همين اسماء جوابش را دادم.
گفت: شما چرا زنا انجام ميدهي؟
گفتم: اگر ما زنا انجام ميدهيم، دختر ابوبكر انجام داده است.
گفت: شما غيرت نداريد كه خواهر و مادرتان صيغه شوند؟
گفتم: ما غيرت داريم يا نداريم به تو ربطي نداره؛ اما ابوبكر غيرت داشت يا نداشت كه اجازه ميداد دخترش برود و صيغه شود؟
آيا غيرت داشت يا نداشت؟
گفت: حاضري كه خواهر و مادرت صيغه شوند؟
گفتم: تو به خواهر و مادر ما چه كار داري، پيغمبر فرموده است:
أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم
تفسير الثعلبي، ج 3، ص 334
اسماء دختر ابوبكر صيغه ميداده است شما هم به خواهر و مادرتان بگوييد: از او تقليد كنند.
اينها هر هجومي بخواهند به صيغه و متعه انجام دهند، جوابش دختر ابوبكر است.
دوستان عزيز خواهش ميكنم كه از اين به بعد كه با شبكه اينها تماس گرفتيد، اين مطلب را سؤال كنيد كه آيا دختر ابوبكر كه صيغه ميداده است، نعوذ بالله زنا ميداده و نكاحش فاسد بوده است يا نبوده است؟
طبق گفته خودشان، روايت در كتابها ما است يا نيست كاري نداريم، با سند صحيح در كتابهاي خودشان نقل شده است.
مجري:
اگر يادتان باشد، در برنامههاي گذشته بحث رضاعه كبير را مطرح كرديم كه باز هم اين آقايان نكاتي را بيان كردند كه كليپ شماره 7 را با هم ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: رضاعه کبير]
سجودي:
يك مسئلهاي اينها گفتند كه ضبط شده از شيخ الباني است.
اين شيخ محدث بزرگ زمان ما است و در تصحيح احاديث يك نابغهاي بوده است.
اينها يك چيزي را آوردند كه اول و آخر آن را بريدند و آدرس هم نميدهند كه در كجا است كه ما برويم و ببينيم که درباره چه چيزي است؛ چون چيزهايي است كه بر ضد جواب اينها است.
حالا فرض كنيم كه حرفش است، ببينيم چه گفته است.
ميگويد: من نظر شخصي خودم را ميگويم و هيچ مانعي وجود ندارد كه شير دادن مستقيما از سر سينه صورت گيرد و اين سبب فتنه نيست؛ زيرا فتنه آن است كه تمام سينه را آشكار كنند.
كافي است كه سر سينه را بيرون بياورند كه سر سينه هم محل شهوت نيست؛ چون رنگش سياه و تيره است و چون اين مرد بزرگ قرار است كه بعدا فرزند اين زن شود، بعيد است كه محل فتنه شود.
اين كارها منصوب به او است، آيا شيخ الباني پيامبر است؟
آيا شيخ الباني معصوم است؟
آيا خودش اين ادعا را كرده است كه من پيغمبر هستم؟
آيا گفته است كه حرف من، حرف علماي قبل و بعد از من را منسوخ ميكند و حرف، حرف من است؟
گفته است که نظر شخصي من اين است.
آيا امت با او همراه شده است؟
چرا بايد شوراي شيخ الباني قول همه اهل سنت باشد؛ در حالي كه اهل سنت به آن معتقد نبوده و نيستند.
اينها گفتند: سر سينه است و اين را بزرگ كردند كه بايد سر سينه را بدهد و سنيها متفق هستند كه ميتوان از سينه به مردهاي ديگر شير داد؛ در حالي كه شما ميبينيد كه در اين دوره نيست.
در دورههاي قبل هم نبوده است و سنيها هم اعتقادي ندارند.
يك مذهب سني، يك عالم سني هم نيست كه اعتقاد داشته باشد.
در زمان ما هيچ كس نيست، فقط اين رأي حضرت عايشه بود كه همه با آن مخالفت كردند.
هيچ كس اين را قبول نداشت كه محرميت بالاتر از دو سال شير خوردن ايجاد ميشود.
در هيچ دورهاي نيست.
در دوره قبل هم نبوده است.
اصلا سنيها اعتقادي ندارند.
يك مذهب سني، يك عالم سني هم نيست كه اعتقاد داشته باشد.
در زمانه ما هيچ كس نيست.
آقاي شيخ الباني پيغمبر است؟
آقاي شيخ الباني معصوم است؟
آيا ما گفتيم كه پيغمبر يا معصوم است؟
آيا خودش اين ادعا را كرده است كه پيغمبر و معصوم هستم؟
آيا گفته است كه حرف من، حرف علماي قبل و بعد از من را منسوخ ميكند و حرف، حرف من است؟
گفته است كه نظر شخصي من اين است.
جوابش اين است كه ابن حزم هم گفته است، ابن حزم هم که گفته باشد، اين شد دو تا.
ابن حزم عالمي بوده كه خيلي جاها و اينجا اشتباه گرفته است؛ چون ظاهر لفظ را ميگرفته است.
ايشان در جواب گفته است: بله.
مجري:
كارشناس وهابي در پاسخ به مطالبي كه در برنامههاي قبل شما مفصل بيان کرديد، ميگويد: هيچ يك از علماي اهل سنت، قائل به رضاع كبير نيست، چه برسد به اين كه از سينه باشد.
آيا كسي از علماي معاصر و گذشته اهل سنت يا وهابي، طرفدار اين فتوا بودند يا نه؟
استاد ابو القاسمي:
بينندگان محترم كه خيلي از آنها بيننده ثابت برنامه ما هستند، يادشان است كه اين آقا در برنامه قبلي خودش چه ميگفت.
ميگفت: هيچ آدم بيغيرتي؛ حتي بازيگران هاليوود، نميتوانند اين قدر بيغيرت باشند كه اجازه دهند مرد نامحرم از سينه زنش شير بخورد.
ما گفتيم: آقاي الباني و آقاي ابن حزم اين فتوا را دادهاند.
اينها بي غيرتتر از هاليووديها هستند يا نيستند؟
چرا شما خودت را به كوچه آن طرف ميزني؟
خيلي ساده شما گفتيد: هيچ بيغيرتي اين حرف را نميزند، ما گفتيم: آقاي الباني كه شما ميگوييد: شخص بسيار جليل القدري است، اين حرف را زده است، ابن حزم كه شما ميگوييد: عالم فلاني است، اين حرف را زده است، خودت هم ميگويي: گفته است، از اين طرف ميگويد: هيچ كس نگفته است، هيچ عالمي نداريم نه در گذشته و نه الان.
البته گفته است، اگر ايشان شك دارد، ما فيلم آقاي اوبيكان را هم ميگذاريم كه ميگويد: آقاي الباني همين حرف را زده است، ابن حزم را هم كه كتابش را نشان داديم، حالا چون فايل صوتي بود ميگويد: اين فايل را از كجا آوردهاي؟
در سايت خود آقاي الباني مجموعه سلسلة الهدي و النور در سه تا از نوارهايش ايشان راجع به همين قضيه صحبت كرده است و ميگويد: ارضاع كبير جايز است و شرايطش را هم كه بيان كرده است.
اگر شما بلد نيستيد كه فايلهاي آقاي الباني كجا است، بنده به شما ياد ميدهم.
به سايت خود آقاي الباني برو، سلسلة الهدي و النور آنجا در فهرست جستجو بزن، براي شما ميآورد.
مطلب سختي نيست.
براي اين كه مشخص شود كه آيا الان هم گروهي از علماي اهل سنت اين عقيده را دارند يا خير، از اتاق فرمان ميخواهم كه كليپ شماره 8 را پخش كنند.
كليپ:
[موضوع: نظر علماي اهل سنت و وهابي در مورد رضاعه کبير]
عالم وهابي:
من در اين رابطه بحث نميكنم كه اگر زن سينهاش را بدوشد و شير آن را گرفته به تو بدهد، آيا موجب حرمت است يا خير.
موضوع من اين است كه آيا به اين رضاع گفته ميشود يا خير.
قطعا به اين رضاع گفته نميشود.
تعريف رضاع در دهان گرفتن سينه است، اين اسمش رضاع است.
بنابراين اگر مستقيما دهان با سينه در ارتباط نباشد، رضاع نيست؛ به همين دليل بود كه براي آن زن سنگين بود و گفت: پيامبر او ريش در آورده است.
همان طوري كه در روايت دوم بود، رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: من ميدانم كه او ريش دارد.
براي اين سخت بود كه سينهاش را بيرون بياورد؛ اما 5 بار به او شير داد و به همين دليل بود كه عائشه اگر ميخواست كسي بر او وارد شود، به دختران خواهر و برادرش دستور ميداد كه به آن مرد شير بدهند و به سبب همين شير خوردن آنها بر عائشه وارد ميشدند؛ زيرا عائشه خاله يا عمه رضاعي آنها بود؛ اما ساير همسران پيامبر صلي الله عليه وسلم، اين شير خوردن را قبول نداشتند و گفتند: جز كسي كه در كودكي شير خورده است، نبايد بر ما وارد شود و اعتقاد داشتند كه اين شير خوردن، مخصوص سالم بوده است.
آيا ميتوانيم اين حرف عائشه را انجام دهيم؟
اكثر علما ميگويند: اين تنها مخصوص سالم است.
در اين زمينه از همسران پيامبر صلي الله عليه وسلم، جز عائشه مخالفت نكرده است؛ اما عائشه فرق ميكند.
او فقيهترين همسران پيامبر بود و چهل سال فتوا بر نظرات او ميچرخيد.
بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وسلم تا چهل سال زنده بود.
او براي همه دنيا فتوا ميداد و همه به فتواي او رجوع ميكردند.
از بزرگان مثل پدرش ابوبكر گرفته تا كوچكترين صحابي.
اين حرف را عائشه زده است و عطاء بن رباح و ليث بن سعد و شيخ الاسلام ابن تيميه در اين زمينه تفصيلي دارد.
ابن قيم هم تمام تلاش خود را براي اثبات اين حكم ميكند.
عالم اهل سنت:
اگر كتاب زاد المعاد ابن قيم را باز كني، ميبيني كه در آن راجع به اين مطلب زياد سخن گفته است و نظرات علما در اين مسأله را ذكر كرده است، سپس جواز رضاع كبير را تأييد ميكند كه عائشه به آن فتوا داده بود و عطاء و گروهي از ائمه از جمله شيخ ما شيخ الاسلام ابن تيميه و شوكاني و صنعاني و شيخ محمد صديق خان و الباني، اينها علماي بزرگي هستند كه همه آنها اين كار را درست ميدانند.
اين ماجرا سندش در صحيح مسلم آمده است و سند آن صحيح است و هيچ يك از علماء در صحت سند آن اشكال نگرفته است.
تنها يك عده گفتهاند: شايد اين حكم خاص باشد؛ اما خاص بودن هر مطلبي دليل ميخواهد؛ زيرا رسول الله صلي الله عليه وسلم، همان طور كه ابن قيم به ديگران جواب داده است، در ماجراي قرباني به كسي كه گوسفندي زير سن شرعي قرباني كرد، پيغمبر فرمودند: از تو قبول است؛ اما بعد از تو از هيچ كسي قبول نخواهد شد و بيان كردند كه اين حكم خاص به او است؛ اما اصوليون گفتهاند: هر حكمي كه از پيامبر بيايد، عمومي است و جز با دليل، نبايد آن را تخصيص زد و اينجا هيچ دليلي بر تخصيص نيست.
مجري خانم:
عنوان اين چنين است: فتوا، بر زنان مردان تاجر واجب است كه… به راننده و آشپز و سفرهدار شير دهند تا به آنها محرم شوند.
جواب من را بده، كساني كه با آنها كار ميكنم رانندگان و همكاران و… با آنها چه كنم؟
عالم وهابي:
ميخواهي چه كني؟
به همان چيزي كه در روزنامه آمده است (فتواي من) عمل كن. (با خنده)
سجودي:
اين كه سنيها معتقد هستند كه مي شود از سينه به مردهاي ديگر شير داد، در هيچ دورهاي نبوده است، در دوره قبل هم نبوده است.
اصلا سنيها اعتقادي ندارند.
يك مذهب سني هم نيست، يك عالم سني هم نيست که اعتقاد داشته باشد.
در زمان ما هيچ كس نيست.
استاد ابو القاسمي:
نفر اول آقاي هويني بود كه از شاگردان خود آقاي الباني بوده است و از وهابيون سرشناس مصري است.
نفر دوم اويكان مشاور عالي قضايي عربستان سعودي است .
نفر سوم آقا عبد المهدي از بزرگان الازهر به حساب ميآيد.
اين سه كليپ در واقع جواب تمامي اشكالاتي كه آقا گفته بود را داد.
رضاع لغتا بايد از سينه باشد، از غير از سينه باشد در لغت به آن رضاع نميگويند.
شرعا صد و پنجاه سال، دويست سال بعد از پيغمبر كه علماء آمدند، يك اصطلاحي به نام رضاع درست كردند كه محرم است و …
پيغمبر كه پيرو اين اصطلاح صحبت نميكردند.
پيغمبر طبق روايت صحبت ميكردند.
ديديد، اين خانمي كه سرباز بود، اين خانم مصري، اين قدر اين فتوا برايش سنگين بود كه تعجب كرده بود.
اگر شير را بدوشد و با ليوان به او بدهد، ميدوشد، چه سنگيني براي اين خانم دارد كه اين قدر خجالت بكشد كه قضيه چه چيزي است؟
چرا خودتان را به راههايي ميزنيد كه واقعيت ندارد؟
حقيقت را بگوييد كه گروهي از علماي ما اين فتوا را دادهاند.
گروهي از علماي ما بيغيرتتر از بازيگران هاليوود بودهاند و شبيه اين نظر را راجع به عائشه دارند چون ميگويند: بايد از سينه باشد و لغت هم مساعد آنها است،.
لغت وقتي روايات را بيان ميكند، در واقع تأييد کننده آنها در همين نظر است.
يكي از آنها گفت: شيعهها نصف كتاب را نشان دادهاند و نصف آن را نشان ندادهاند، بالا گفته است كه در لغت به اين معنا است، پايين گفته است در اصطلاح به اين معنا است.
لغت را گفتهاند، اصطلاح را نگفتهاند.
اصطلاح براي دويست سال بعد از پيغمبر است كه آن موقع علماء آمدهاند و اصطلاحات شرعي را درست كردند.
اين مطالب بسيار ساده و بچهگانه را مطرح نكن، آبروي خودت را ميبري.
الان كه همه بيسواد نيستند.
ما هر هفته هم ميآييم و جواب ميدهيم؛ يعني چاهي است كه هر چه آن را هم بزنيد، بويش بيشتر بلند ميشود،.
هر چه بيشتر بگويي، بيشتر آبروي خودت را ميبري.
بينندههاي ما از اين مطلب خسته شدهاند، ما يك مطلب جديد ميگوييم.
استاد يزداني:
البته دكتر عز العلفي هم بودند كه او را از دانشگاه الازهر بيرون كردند.
اگر واقعا فقط ليواني بود، چرا بيرونش كردند؟
دوباره هر چقدر هم كه عذرخواهي كرد، (عكس متن عذر خواهيش را هم داريم) او را در دانشگاه الازهر راه ندادند.
او هم يك وهابي بود.
نفرات ديگري هم غير از اينها بوده است در همين معاصر.
استاد ابوالقاسمي:
طبق روال هر هفته، من ميخواهم كه يك سؤال ديگري اين هفته مطرح كنم؛ اگرچه كه سؤال هفته قبل ما را هنوز جواب ندادهاند.
ما هم كه به سؤالات آقايان وهابي جواب داديم و عرض كرديم كه يك گزينه ديگر هم بگذارند ببينند که مردم به كدام بيشتر رأي ميدهند كه آيا عائشه و ابو بكر و عمر و بقيه صحابه، فحش دادن را فضيلت دانستهاند يا شيعهها و يهود؟
سؤال اين هفته از كارشناسان وهابي شبكه كلمه و علماي اهل سنت:
چرا علماي اهل سنت گفتهاند: عائشه دوست داشت بعضي مردان نامحرم او را ببينند، به همين علت دستور ميداد که خواهرش به مردان نامحرم شير دهد تا بر او وارد شوند؟
صحيح سنن ابي داود، حالا ميبينيم كه خود كارشناس وهابي راجع به آقاي الباني چه مطالبي گفته است.
فبذلك كانت عائشة رضي الله عنها تأمر بنات أخواتها وبنات إخوتها أن يرضعن من أحبت عائشة أن يراها ويدخل عليها وإن كان كبيرا
صحيح أبي داود، الأم، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين الألباني، ج 6، ص 302
كسي كه دوست داشت عائشه آن مرد نامحرم را ببيند.
براي اين كه مشخص شود نظر اين آقاي وهابي راجع به الباني چه چيزي است كليپ بعدي را هم با ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: نظر سجودي در مورد الباني]
سجودي:
شيخ الباني محدث بزرگ زمان ما است و در تصحيح احاديث يك نابغهاي بوده است.
من متوجه شدم احاديث اهل سنت، آنهايي كه ميگويند: صحيح است، در آن ما نميتوانيم ايراد پيدا كنيم.
ما گاهي حديث را ميگوييم كه صحيح هست يا نيست و پاي حرف خودمان هم ايستادهايم.
هر حديثي كه گفتهايم صحيح است، حديث ما است؛ چون كه از راوي مطمئن اين را از پيامبر به ما رسانده است،.
اين فقط به بخاري و مسلم هم محدود نميشود، هر حديثي را كه علماء زير آن را امضا كردهاند، ما ميگوييم: درست است و اگر در آن يك چيز پيدا كرديد كه خلاف عقل و منطق و خلاف قرآن بود، من از اين مذهب بيرون ميروم.
من در اين مسئله تحقيق كردهام، شما خود را محروم نكنيد.
احاديث صحيح ما هيچ ايرادي ندارد.
استاد ابو القاسمي:
گنجي كه آقايون وهابي به خصوص الباني را كه ايشان نام برد، تصحيحش كرده است.
ببينم كه شما از اين گنج چه بهرهبرداري خواهيد كرد.
خانم عائشه همسر پيامبر طبق مدارك معتبر اهل سنت كه آقاي الباني هم تصحيح كرده است، دوست داشته است كه يك عده مرد نامحرم در داخل خانهاش بيايند.
به چه علت ميخواسته كه اين كار را انجام دهد؟
شما علماي اهل سنت و كارشناسان شبكه كلمه و عزيزان اهل سنت از امام جماعتهايتان بپرسيد كه اين آقاي فرهاد كه از قزوين هر هفته تماس ميگيريد و ميگوييد: فلان اتفاق در اينجا افتاده است و چه شده است، در مورد شبكه رافضيها يك سؤال از ما پرسيدهاند، چرا عائشه همسر پيامبر اين كار را كرده است؟
خيلي ساده است.
خانمي كه صدايش همان صداي منشي تلفني اين شبكه است، ميگويد: من از ايران زنگ زدهام، خانم شما چرا اين سؤال را نميپرسي؟
فقط شعر و مقاله ميخواني، يك مقدار هم بحث علمي بپرس، يك مقدار هم دنبال مطالب علمي باش.
بيننده آقاي سيد محمد علي از كابل:
بعد از مدتها كه بيننده شبكه با عظمت شما عزيزان بودم، ميخواستم مطلبي را خدمت شما عرض كنم و بعد يك سؤال داشته باشم.
در رابطه با كليپي كه نشان دادند، آقايي كه از جوار مرقد مطهر حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه ميگفتند: مولويهاي سني اثني عشري، اينها با پول اندك آخرت را به دنيا فروختهاند و دين خودشان را فروختهاند، خواستم كه اين را بگويم چون متأسفانه هر چقدر كه با آنها تماس ميگيرم، تلفن من را قطع ميكنند، خواستم از شبكه شما كه بيانگر زبان راستين اسلام هستيد به اينها بگويم: شما راست ميگوييد، اينها بدبخت هستند كه با پول اندك خودشان را ميفروشند؛ ولي شما با چه ريالهاي سعودي با چه مقدار نه تنها دين خود را نه تنها ايمان خود را بلكه حقانيت خودتان را هم ندانسته ميفروشيد.
اين را چطور جواب ميدهيد كه شما در آنجا با وهابيون و كساني كه خودتان بهتر از ما ميدانيد آرميدهايد؟
اينها ميخواهند اين فتنه را در اينجا روشن كنند.
من ميخواستم اين نكته را هم به شما يادآور شوم كه در كابل الحمد الله اينها از زمان طالبان ملعون مرتد و ضد بشر كه خيلي تلاش كردند؛ ولي الحمد الله اهل سنت ما اينجا بيدار هستند و به اينها اجازه ندادند؛ حتي من چند مورد از مساجد را كه آمدند و سند هم دارم و با مدرك ميتوانم آدرس و نام اين مساجد را بدهم كه خود همين عزيزان اهل سنت اين وهابيون را كه با آن طرز ايستادن در نمازها و با آن طرز عقايد و افكار، با لگد و فضيحت اينها را بيرون انداختند و الحمد الله حناي اينها اينجا رنگي ندارد.
بيننده آقاي زارعي از همدان:
تقاضا ميكنم كه اين چند جملهاي را كه من عرض ميكنم، دوستان توجه كنند؛ به اين خاطر كه اين دوستان نادوست ما و وهابيوني كه در اين شبكه هستند، وقتي جواب منطقي و مستدل را قبول نميكنند يك سري بازيها در ميآورند كه متأسفانه اين بازيها حرفهايي است كه آنهايي كه ضد اسلام هستند، اينها بيان ميكنند.
خداوند ملائك را خلق كرد و به آنها غريضه نداد.
حيوان را خلق كرد و به او غريضه داد؛ ولي عقل و تفكر را نداد؛ اما انسان را خلق كرد هم غريضه داد و هم عقل و تفكر كه در مسير درست از آن استفاده كند.
دوستان وهابي من از شما سؤال ميكنم كه اگر بعضي از اين راهبان و كليسا نشينان كه ازدواج قانوني را بر خودشان حرام كردهاند؛ اما در كنار آن صدها جنايت ميكنند كه در اخبار ميخوانيم كه هر سال صدها جسد و جنازه و جنين سقط شده بچههاي مختلفي كه اينها از راه غير شرعي به وجود آوردهاند، در اطراف كليسا كشف ميشود، اگر اينها از شما سؤال كنند و بگويند: ما چون ميخواهيم كه هميشه عبادت كنيم، ما كاري كه نعوذ بالله زبانم لال پيغمبر شما فرموده است:
النكاح سنتي
ازدواج سنت من است، اين تقديس شهوت است.
اگر اين را بيان كنند و خداي نكرده بر ما اشكال بگيرند، اين را شما چطور جواب ميدهيد؟
من دو تا جمله از ملا نصر الدين كه بسيار شيرين مطلب را بيان كرده است، در جواب اين حضرات ميگويم.
جناب آقاي هاشمي روزي ملا نصر الدين تشريف بردند خواستگاري يك دختر خانمي، خيلي سر بسته عرض ميكنم به صورت بسيار نامعقولي از پدر اين دختر خانم خواستگاري كردند كه من بيان نميكنم، هدف خاص غريضي را بيان كردند، پدر دختر ايشان را با لگد بيرون انداخت، سري بعد رفت و با كلمه ازدواج با ايشان تقاضاي ازدواج از دخترشان را كرد و چقدر هم محترمانه ايشان را قبول كرد، مسئله اينجا است كه هر دو يكي بود؛ اما نحوه بيان غلط است.
شما ميخواهيد با يك نحوه بيان غلط افكار و سنت رسول الله را به بازي بگيريد.
بيننده آقاي محمدي از پاوه:
خداوند به شما توفيق عنايت فرمايد.
آن چيز كه عيان است، چه حاجت به بيان است.
خداوند لطف و كرمي به من کرد كرد كه حدودا پانزده سال قبل در زاهدان درس طلبگي ميخواندم.
كتب مختلفي را مطالعه ميكردم كه با فقه ما خيلي فاصله داشت.
كتابي بود كه چقدر بغض علي كه قربانش شوم در وجود اينها بود.
در داخل كتاب در مقدمه، از فضائل اميرمؤمنان گفته بود.
پدر كشتي و تخم كين كاشتي پدر كشته را كي بود آشتي
براي من سؤالات بسياري مطرح شد و خداوند بابي را براي من باز كرد و به عنوان يك مستبصر در خدمت حاج آقاي قزويني بوده و هستم.
از همه علماي اهل سنت خواهش ميكنم كه از اين كتب نسخه برداريد؛ چون من مطلع شدم كه اينها الان مجموعهاي ميزنند كه اين احاديث را از داخل آن بردارند، همان طور كه كتاب مولانا سربازي كه سه سال قبل مرد و رفت برايش مقدمه زدند، بعد از آن افشاگري كه آقاي قزويني كردند، برايش زمينه زدند و در زمينه بدتر كردند؛ براي همين از اين كتب برداريد كه اين كتب بعدها برعكس و وارونه جلوه داده ميشود.
من از آقاي هاشمي يك سؤال دارم.
آقاي هاشمي، آيا پيامبر بهتر ميفهميد يا عمر؟
تكليف آنهايي كه قبل از زمان پيغمبر و در زمان آن حضرت صيغه ميشدند و بچه به دنيا ميآوردند چه شد؟
پس آيه تطهير اهل بيت را كه مبرا كرده است از رجس و پليدي، پس اين زنا زادهها چه كساني هستند؟
اين به خودت بر ميگردد، خجالت بكش.
راجع به صاحب زمان در مسجد النبي اگر بنده به چشم خودم نميديدم اسامي دوازده امام و حضرت مهدي را، شما همين جا تصديق بفرماييد يا بگوييد تكذيب است.
من به چشم خودم ديدم خدا را شاهد ميگيرم.
بيننده آقاي افخم از عراق:
شما چرا اين قدر حساس هستيد كه وقتي آقايون ميگويند: شما صيغه ميكنيد، شما اگر حلال ميدانيد خجالت ندارد، هر كس كه بخواهد صيغه كند معذرت ميخواهم خواهر شما يا مادر شما را صيغه كند، يا شما چرا خانههاي فساد زمان شاه را تعطيل كرديد.
بيننده آقاي حسيني نژاد از پيرانشهر:
راجع به اين شبكههايي كه وهابي يا اهل سنت يا هر چيزي كه هستند، چيزي كه دستگيرم شده است اين است كه اين آقايون در مقامي نيستند كه بتوانند از اهل سنت دفاع كنند.
نه سواد آن چناني دارند و نه مطالعه دارند.
واقعا اين اساتيد فكرشان خيلي پايين است.
در ضمن شما خودتان را با آنها مقايسه نكنيد.
اين شبكه به لحاظ علمي حداقل به لحاظ مطالعه، خيلي پربار است؛ ولي من يك توصيه برادرانه به شما دارم، اگر ميتوانيد كاري كنيد مسائلي كه دور و بر وحدت چرخ ميزند، اينها را مطرح كنيد.
شما را به خدا جواب آنها را ندهيد.
شما اگر واقعا ميخواهيد از حريم ولايت از حضرت علي دفاع كنيد، كاري كنيد كه اگر واقعاً حضرت علي اين قدر تفرقه برانگيز است كه من خودم به عنوان خليفه چهارم از اين به بعد قبولش ندارم.
البته من خاك پايش هستم، خدا شاهد است كه اين را از ته قلب ميگويم.
من برادرم اسمش علي است، من دبير هستم.
بعضي وقتها فكر ميكنم كه بچهها نبايد بفهمند كه اين شيعه است.
ما حضرت علي را خيلي دوست داريم.
راجع به اين قضيهاي كه الان گفتيد كه عائشه دوست داشته است كه بعضي نامحرمها او را ببينند، من اين سؤال را از شما دارم پيغمبر كجا تشريف داشتند در آن موقع كجا بودند؟
من خودم به شخصه اگر خانمم بخواهد كه با يك نفر نامحرم حرف بزند.
مجري:
اين مطالبي كه گفته شد، اينها همه بعد از رحلت پيغمبر گرامي اسلام استو مستندات آن هم موجود است.
قضيهاي كه روحانيت خودمان براي ما گفتند من ميدانم كه چطور است.
در ضمن آدم اجتهاد ميكند، اشتباه كرده است حضرت عائشه بوده يا هر كس ديگري كه بوده.
دنبال اين طور چيزها نباشيم.
بيننده آقاي رضايي:
آيا مادر امام محمد باقر دختر همان امام حسن شما است؟
از نسبت مادري و پدري سيد ميباشد؟
اولين نفري كه در سقيفه بود چه كسي بود؟
يک صحبت هم با آقاي هاشمي داشتم، راه اهل سنت از راه وهابيت جدا است.
استاد ابو القاسمي:
گفتند: مسائلي راجع به وحدت بيان كنيد.
الحمد الله در اين شبكه ما هم راجع به وحدت صحبت ميكنيم؛ اما شبكههايي كه ما الان به اسم وهابي بيان ميكنيم، با كساني در خود ايران در ارتباط هستند که بر هيچ كس هم پوشيده نيست، تماس تلفني ميگيرند پول دريافت ميكنند؛ حتي تأييد ميشوند؛ حتي سايت بعضي از حوزههاي اهل سنت آنها را تأييد ميكند؛ حتي تبريك ميگويند كه ما يك همچين شبكه جديدي داريم.
اگر واقعاً ميخواهيد كه اين قضيه تمام شود كه ما جواب ندهيم، ديديد كه ما يك كليپ آنها را پخش ميكنيم و جواب ميدهيم، هيچ وقت خودمان نميگوييم كه قضيه اين طور بوده است.
ما هميشه دفاع كردهايم، يك چيزي آنها گفتهاند، ما از عقيده خودمان دفاع كردهايم.
اگر واقعا ميخواهيد كه اين قضيه با آبرو ريزيهايي كه براي شما پيش ميآورد تمام شود، به بزرگان اهل سنت خودتان بگوييد: به اين شبكه توصيه كنند كه دست بردارند.
بزرگان اهل سنت نيايند در نماز جمعههايشان يا در جلسات بگويند: واجب است ماهواره بگيريد و اين شبكهها را نگاه كنيد.
ما حرفهاي اينها را داريم.
خودشان با اين شبكهها تماس نگيرند و صحبت نكنند، حالا رد كردن پيشكش، تأييد نكنيد.
شما همين مقدار بگوييد: ما از اينها جدا هستيم و علنا به همه اهل سنت بگوييد: اين كار را بكنيد.
اگر آنها بحث كردند، ما هم ديگر جواب نخواهيم داد، از وقتي كه آنها شروع كردند، ما هم شروع كرديم به جواب گفتن، از جايي كه حمله ميشود بايد شروع شود.
شما كه خودتان تماس داريد، من به شخصه به نظرم بارها صداي شما را در آن شبكه شنيدهام، تماس بگيريد و بحث كنيد و اين حرفها را نزنيد.
پرسيدند اولين كسي كه در سقيفه بود چه كسي بود، در سقيفه اولين كساني كه جمع شدند گروهي از انصار بودند كه خلافت را براي خودشان ميخواستند و به دنبال اين بودند كه خلافت به آنها برسد و ابوبكر و عمر در آنجا نبودند؛ حتي خالد بن وليد به ابوبكر و عمر رسيد ديد كنار در خانه پيغمبر و اميرمؤمنان نشستهاند، گفت: چرا اينجا نشستهايد؟
گفتند: منتظر هستيم كه كار علي تمام شود و بيرون بيايد و با علي بيعت كنيم تا اين كه شخصي خبر داد كه مردم در سقيفه بنيساعده جمع شدند.
اينها فهميدند كه ميتوانند بهره برداري كنند، به آنجا رفتند.
مادر بسياري از ائمه ما از نسل امام حسن مجتبي بوده است؛ براي همين امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، هم از نسل امام حسن به حساب ميآيد و هم از نسل امام حسين، از آنجا به بعد ائمه ما همه از نسل دو امام به حساب ميآيند؛ براي همين در روايات شيعه و اهل سنت داريم كه حضرت هم حسني هستند هم حسيني؛ حتي در يك روايت دارد كه حسنيني هستند.
دوستمان كه از عراق تماس گرفته بودند، گفتند: شما چرا خواهر و مادرتان صيغه نميشوند، ما جواب را گفتيم شما گوشت را باز ميكردي و ميشنيدي.
ما گفتيم: چرا دختر ابوبكر خليفه شما صيغه شده است؟
آيا شما راضي هستيد كه خواهر و مادر شما ازدواج شوند و طلاق شوند، طلاق دقيقا همان ازدواج موقت شيعه است.
آنها فقط درست كردهاند كه ازدواج به نيت طلاق بدتر از شيعه هم كردهاند با اين شرط كه پدر دختر به هيچ وجه نبايد با خبر باشد از ازدواج به نيت طلاق، شوهر خبر دارد زن هم خبر دارد با هم ازدواج ميكنند به نيت طلاق؛ اما پدر دختر نبايد با خبر شود كه قصد دخترش طلاق گرفتن است.
بعد اين را با زواج مسيار ضميمه ميكنند؛ يعني دختر در خانه پدرش است مرد هم نفقه نميدهد، زواج به نيت طلاق و مسيار را با هم تركيب ميكنند؛ چون مرد نفقه نميدهد حق طلاق با زن است، هر زماني كه بخواهد ميتواند طلاق بگيرد.
در بين خودشان هم قبل از ازدواج قرار و مدارها را گذاشتهاند؛ حتي اگر مرد نخواهد طلاق بگيرد، زن ميتواند طلاق بگيرد؛ چون مرد نفقه نميدهد، پدر دختر هم بي خبر است.
فقط ما شيعهها ميگوييم: اذن پدر شرط است.
آنها ميگويند: اجازه پدر شرط نيست.
در يكي از انجمنهاي اينترنتي بحثي بود با يكي از اهل سنت يا در بخش نظرات در سايت خودمان بود، پرسيد كه چرا شما ازدواج موقت داريد، گفتم: شما مسيار داريد، نكاح به نيت طلاق هم داريد.
اينها را كنار هم بگذاريد ميشود ازدواج موقت ما، با چند خصوصيت ديگر و اضافهتر كه پدر هم نبايد باخبر باشد، اعتراف كرد كه بله راست ميگوييد حق با شما است.
استاد يزداني:
آقاي محمدي از پاوه شعري را كه خواندند.
پدر كشتي و تخم كين كاشتي پدر كشته را كي بود آشتي
درباره اميرالمؤمنين كه اينها ميگويند: پدران بنياميه و معاويه و عموها و داييهاي اينها را كشتهاند تقصير از آنها بوده است.
بعد كتاب آقاي مولوي سربازي را كه ما هم شنيديم كه يك نفر به اينها زنگ زد و گفت: پشم الدين از اين تعبير استفاده كرد كه پشم الدين اين كتاب را نوشته است و شما چرا رد نميكنيد، طبق گفته اين آقا احتمالا مقدمهاي براي آنها نوشتهاند كه آن را خرابتر كردهاند.
بعد گفتند: در مسجد النبي نام ائمه نوشته شده است، بله اين مطلب صحت دارد، البته نام ائمه همه هست فقط نام حضرت مهدي هم هست كه آن را تغيير دادهاند و تحريف كردهاند.
اين عكسي است كه از مسجد النبي گرفته شده است كه نام ائمه را ميبينيد كه نام حضرت مهدي را هم نوشته است كه با همان نام اصلي آن حضرت المهدي حي محمد، كه كلمه حي نوشته شده است كه ببينيد وهابيها اين را چه كار كردهاند، ياء را جدا كردهاند كه كسي حي را نتواند بخواند كه اين تفكر نشود كه حضرت مهدي كه حي است و زنده است، متأسفانه اين را تخريب كردهاند.
استاد ابو القاسمي:
ما در اينجا طلبههاي ساده حوزه علميه هستيم.
تقاضا ميكنم و التماس ميكنم كه دوستاني كه تماس ميگيرند، القابي كه براي بزرگترها و بزرگان ديني ما است، براي ما به كار نبرند.
ما طلبههاي سادهاي هستيم كه فقط در اين زمينه يك مقدار تخصصي كار كردهايم و القابي كه مخصوص بزرگان است مخصوصا مراجع به هيچ وجه براي ما به كار نبرند.
استاد يزداني:
اتفاقا چند بار به آقاي زارعي تذكر دادهايم؛ ولي گوش نميكنند.
پايان