برنامه کلمه طیبه ، قسمت نهم با موضوع : چه کسی امام حسین علیه السلام را به شهادت رساند؟ شیعیان یا صحابه؟!
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه: كلمه طيبه
استاد: حجة الاسلام و المسلمين آقاي يزداني
تاريخ: 07 / 09 / 1390
موضوع: آيا شيعيان امام حسين (ع) را به شهادت رساندند يا صحابه؟
مجري:
السلام عليك يا ابا عبدالله وعلي الارواح التي حلت بفنائك عليك مني جميعا سلام الله ابدا ما بقيت وبقي اليل والنهار ولا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السلام علي الحسين وعلي علي بن الحسين وعلي اولاد الحسين وعلي اصحاب الحسين
تسليت و تعزيت ما را به مناسبت اين ايام سراسر غم و اندوه پذيرا باشيد.
استاد يزداني:
من هم اين ايام سراسر غم را خدمت همه شيفتگان سيد الشهداء عليه السلام تسليت عرض ميكنم.
اميدوارم كه بتوانم در اين برنامه از مظلوميت جدم و مولايم حضرت سيد الشهداء عليه السلام به خوبي دفاع كنم.
مجري:
از همكاران عزيزم در اتاق فرمان ميخواهم كه كليپ شماره يك را پخش كنند تا سؤالات را مطرح كنيم.
كليپ:
[موضوع: امام حسين گول کوفيان را خورد]
بيننده:
جناب آقاي هاشمي به من جواب دهيد كه چرا امام حسين حج واجب ما را نيمه تمام گذاشت و به سوي كربلا رفت، آيا براي امر به معروف و نهي از منكر نبود؟
هاشمي:
ميداني چه بود، چون شيعيان كوفه سرش كلاه گذاشتند، نامه نوشتند كه سريع بيا، امام حسين هم سادگي كردند و تصور كردند كه آنها انسانهاي صادقي هستند.
مجري:
كارشناس ادعا كرد كه امام حسين سادگي كرد و گول شيعيان را خورد و منظورش اين بود كه دعوت آنها را پذيرفت و آمد و اين اتفاق در واقعه كربلا افتاد.
استاد يزداني:
يكي از شبهاتي كه اينها از مدتها پيش و هميشه مطرح ميكنند، اين است كه قاتلان امام حسين كسي نيست جز شيعيان و ميگويند: امام حسين هم گول همين شيعيان را خورده است و متأسفانه در كربلا رفت و اين اتفاقات افتاد.
تنها هدف اينها اين است كه افرادي مثل يزيد و معاويه و كساني كه بنياميه را بر سر كار آوردهاند را پاك كنند و هدفشان اين است كه يك وقت مردم سؤال كنند كه يزيد چه كسي بود، چه كسي او را سر كار آورد، آن كسي كه يزيد را سر كار آورده بود خودش را چه كسي سر كار آورده بود، چه اتفاقاتي افتاد كه تقريبا پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر اين چنين مردم، فرزند و نوه پيغمبر را به شهادت رساندند، ميخواهند كاري كنند كه ذهن مردم اين سؤالات را نپرسد و اتفاقاتي كه در صدر اسلام افتاد را مردم سؤال نكنند.
اين كه چه شد كه ابو سفيان به يك باره ساكت شد، آمد پيش امير المؤمنين و گفت: اگر بخواهي ميتوانم تمام مدينه را برايت پر از سپاه كنم؛ ولي چه شد كه به يك باره سكوت كرد؟
البته ما سال پيش در همين ايام محرم، برنامهاي اختصاصي درباره ريشههاي عاشورا داشتيم و در آنجا دلايل سكوت ابو سفيان و بعد معاويه و يزيد را بررسي كرديم و اگر فرصت شود در هفتههاي بعد كليپي از اين وهابيها به دست ما بيايد، پاسخ خواهيم داد.
اين آقا ادعا ميكند كه شيعيان آمدند و دعوت كردند و امام حسين هم متأسفانه گول خورد و سادگي كرد، اين تعبير واقعا تعبير زشتي است درباره كسي كه پاره تن پيغمبر است و ريحانه پيغمبر است و سيد شباب اهل بهشت است.
اين تعبير بسيار بدي است.
ميخواهد اين به ذهن مردم خطور كند كه امام حسين نعوذ بالله يك آدم ساده لوحي بود كه به محض اين كه كسي نامه مينوشت كه ما تو را دوست داريم بيا، راهش را گرفت و همه چيز را رها كرد و به طرف كوفه رفت.
چه كسي براي اولين بار به امام حسين نامه نوشت؟
اولين نفري كه مردم را جمع كرد كه بياييد براي امام حسين نامه بنويسيد چه كسي بود؟
اين را تحقيق كنند و ببينند چه كسي براي اولين بار مردم را جمع كرد.
طبق رواياتي كه در كتابهاي خود اهل سنت وجود دارد، اولين كسي كه مردم را در كوفه جمع كرد و به مردم گفت: بياييد نامه بنويسيد و امام حسين را دعوت كنيم، سليمان بن صرد خزاعي بود كه مشهور است و همه ميدانيم كه اولين شخص بود كه مردم را جمع كرد و به امام نامه نوشت و همين سليمان بن صرد خزاعي كه نامه نوشت و بعد هم خودش تخلف كرد و امام را ياري نكرد و بعد آمد و توابين را تشكيل داد ايشان از صحابه است.
يك صحابي است كه رسول خدا نام او را كه يسار بوده به سليمان تغيير داده است.
او اولين كسي است كه نامه نوشته است، اولين كسي است كه امام حسين را دعوت كرده است و اولين كسي است كه تخلف كرده است و بعد توابين را تشكيل داده است.
پس جواب پرسش اين آقا به نفع ايشان نيست بلكه كاملا به ضررش است.
اين كه اين آقا صحابي بوده است و نامه نوشته است در كتابهاي معتبر اهل سنت آمده است.
در كتاب سير اعلام النبلا که معتبرين كتاب رجالي است، يكي از آن معتبرترينها است و همچنين تاريخ الاسلام كه آقاي شمس الدين ذهبي نوشته است، ايشان در شرح حال آقاي سليمان بن صرد ميگويد:
سليمان بن صرد الأمير أبو مطرف الخزاعي الكوفي الصحابي له رواية يسيرة
سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 394 و تاريخ الاسلام، ج 5 ، ص 133
ايشان ميگويد: صحابي است، بعد رواياتش را نقل ميكند ميگويد:
قال ابن عبد البر كان ممن كاتب الحسين ليبايعه فلما عجز عن نصره ندم وحارب
سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 395
اين آقا از كساني است كه به امام حسين نامه نوشت كه بيا ما با تو بيعت ميكنيم؛ اما نتوانست بيعت كند و نتوانست امام حسين را ياري كند و مشكلاتي برايش پيش آمد، پشيمان شد و بعد دوباره آمد و با بنياميه جنگيد.
همين مطلب را آقاي ابن حجر عسقلاني در کتاب الاصابه في تمييز الصحابه در شرح حال سليمان بن صرد خزاعي آورده است.
اسمش را ميآورد سليمان بن صرد فلان بن فلان:
يقال كان اسمه يسار فغيره النبي صلى الله عليه وسلم
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 3، ص 172
بعد ميگويد: از پيغمبر هم روايت نوشته است تا آنجايي كه ميگويد:
ثم كان ممن كاتب الحسين ثم تخلف عنه
الإصابة في تمييز الصحابة، ج 3، ص 172
همين آقا از كساني است كه به امام حسين نامه نوشت و بعد تخلف كرد و امام حسين را ياري نكرد.
پس جواب آقاي هاشمي و كارشناس وهابي اين است كه كسي كه امام حسين را دعوت كرده است و تخلف كرده است، يكي از از اصحاب پيغمبر است.
مردم از يك صحابه پيغمبر تبعيت كردند و نامه نوشتند بعد از همين صحابه تبعيت كردند تخلف كردند و از همين صحابه تبيعت كردند تابعين را تشكيل دادند، دوباره همه كاسهها كوزهها روي سر خودتان ميشكند، نه روي سر شيعه؛ يعني ثابت ميكند كه در ميان صحابه كساني بودند كه شيعه بودند طبق حرف اين آقا و همين صحابه اين مشكلات را به وجود آوردند.
اين به ضرر شما است؛ چون مبناي اهل سنت و اساس مذهب اينها بر عدالت تمام صحابه بنا شده است، اگر ثابت شود كه يكي از اين صحابه عادل نبوده است، تمام بناي مذهب اينها در هم ميريزد.
اين آقا هم از صحابي بوده است و اين كار را انجام داده است؛ پس شيعه در اينجا مشكل ندارد، كسي كه مشكل دارد شما هستيد و مبناي شما كه عدالت كل صحابه است؛ حتي نامههايي هم كه نوشته شده است، اولين نامهها را همه علماي اهل سنت اين طور نقل كردهاند:
لحسين بن علي من سليمان بن صرد والمسيب بن نجبة ورفاعة بن شداد وحبيب بن مظاهر
تاريخ الطبري، ج 3، ص 277 و المنتظم، ج 5، ص 327
به امام حسين اين طور نامه نوشتهاند، در نامهها اول نام سليمان بن صرد است.
پس جواب اين آقا به نفعش نيست؛ بلكه كاملا به ضررش است.
مجري:
اشاره كرديد به اين كه هدف اين كارشناسها و مباحثي كه از طرف وهابيت مطرح ميشود، دفاع از يزيد و يزيديان است.
كسي از علماي آنها را داريم كه از يزيد دفاع كرده باشد و گفته باشد كه امام حسين نعوذ بالله اشتباه كرده باشد.
استاد يزداني:
بسيار فراوان است از علمايي كه متأسفانه ما نميتوانيم بگوييم: اينها اهل سنت هستند؛ چون اهل سنت امام حسين را دوست دارند و به امام حسين احترام ميگذارند.
در طول اين دوران، اكثرا براي امام حسين عزاداري ميكردند.
ما خودمان در سفرهاي تبليغي كه داشتيم، ديدهايم كه اهل سنت هم مثل برادران شيعه سينه ميزنند، زنجير ميزنند، نذر ميدهند، روضه ميگيرند.
اينها را ما نميتوانيم اسمشان را اهل سنت بگذاريم.
عدهاي از علمايي كه خودشان را سني ميدانستند، در طول تاريخ بودهاند كه شديدترين جملات را عليه امام حسين عليه السلام گفتهاند و تا سر حد تكفير، امام حسين را پيش بردهاند كه ما الان به چند تا از اينها اشاره ميكنيم.
طرفداران يزيد در طول تاريخ:
اول قاضي ابيبكر بن عربي است.
در كتاب العواصم من القواصم كه چاپ دارالتراث قاهره است، رواياتي را نقل ميكند و نظرات علماي اهل سنت را درباره يزيد ميگويد و بعد ميگويد: چرا مردم عليه يزيد قيام كردند.
ميگويد:
وما خرج إليه أحد إلا بتأويل ولا قاتلوه إلا بما سمعوا من جده
العواصم من القواصم، القاضي محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي، ج 1، ص 244
هيچ كس عليه امام حسين قيام نكرد، مگر اين كه تأويل و دليلي داشت براي خودش، اجتهاد و نصي داشت، با امام حسين نجنگيدند مگر به خاطر روايتي كه از پيغمبر شنيده بودند.
ميگويد: اگر كسي با امام حسين جنگيده است، به خاطر روايات صحيح السندي است كه در كتابهاي اهل سنت از پيغمبر نقل شده است.
بعد روايات را يكي يكي نام ميبرد، روايتي كه در صحيح مسلم است كه پيغمبر فرمود: بعد از من فلان و فلان ميشود:
فمن أراد أن يفرق أمر هذه الأمة وهي جميع فاضربوه بالسيف كائنا من كان فما خرج الناس إلا بهذا وأمثاله
العواصم من القواصم، القاضي محمد بن عبد الله أبو بكر بن العربي، ج 1، ص 245
هر كس بخواهد كه امر اين امت را دچار اختلاف كند؛ در حالي كه همه يك دست است، هر كس بخواهد بين جماعت مسلمانها اختلاف بيندازد، او را با شمشير بزنيد، هر جا كه ميخواهد باشد، هر كس كه ميخواهد باشد.
ميگويد: مردم به دليل همين روايت و امثال اين روايت عليه امام حسين قيام كردند است كه از پيغمبر شنيده بودند.
به تعبير علماي اهل سنت، امام حسين با شمشيري كه پيغمبر داده بود به دست مردم كشته شده است:
قتل بالسيف جده
امام حسين با شمشيري كه پيغمبر به دستش داده بود كشته شد.
خيلي توهين آميز است.
نفر بعدي آقاي الشيخ محمد الخضري است كه ايشان در تاريخ الامم الاسلامية، چاپ دوم كه چاپ قاهره است، صفحه 235، درباره اين كه آيا جايز است كه كسي عليه ولاة قيام كند يا نه ميگويد:
وعلى الجملة فإن الحسين أخطأ خطأ في خروجه هذا الذي جر على الأمة وبال الفرقة والاختلاف
خلاصه مطلب ميگويد: امام حسين اشتباه بسيار بزرگي كرد كه عليه يزيد خروج كرد، اين خروج امام حسين باعث شد كه بين مردم اختلاف بيفتد، افتراق بين امت بشود؛ يعني آدمي كه كوچكترين مسائل شرعي خودش را بلد نيست به امام حسين ايراد ميگيرد، به فرزند پيغمبر به سيد جوانان اهل بهشت ايراد ميگيرد كه اشتباه بزرگي كرده است، آيا اين آقاي ناصبي است يا نه؟
قطعا همچين آدمي ناصبي است.
نفر بعدي آقاي ابن جوزي است كه ما اصل كتاب آن را گير نياوردهايم از كتاب محمد بن مفلح مقدسي از كتاب الفروع نقل ميكند که ايشان متوفي 763 است.
در جلد 10 ايشان از ابن جوزي نقل ميكند:
قال ابن الجوزي في كتابه السرّ المصون من الاعتقادات العاميّة التي غلبت على جماعة منتسبين إلى السنة أن يقولوا إن يزيد كان على الصواب وإن الحسين رضي اللّه تعالى عنه أخطأ في الخروج عليه
كتاب الفروع ومعه تصحيح الفروع لعلاء الدين علي بن سليمان المرداوي، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن مفلح المقدسي، ج 10، ص 181
كتاب سر المصون او را هر چه كه گشتيم گير نياورديم؛ ولي ايشان هم از علماي بزرگ اهل سنت است ميگويد:
از اعتقادات عامهاي كه به جماعتي از اهل سنت غلبه كرده است و جماعتي از اهل سنت اين اعتقاد را قبول كردهاند اين است كه ميگويند: حق با يزيد بود، امام حسين با خروجش عليه يزيد اشتباه كرد.
نميگويد: يك نفر دو نفر، ميگويد: جماعتي از اهل سنت اين اعتقاد را دارند كه متأسفانه خودشان را به اهل سنت نسبت ميدهند.
اهل سنت هيچ وقت چنين نبوده است و نخواهند بود.
نفر بعدي آقاي ابن كثير دمشقي سلفي شاگرد ابن تيميه است.
ايشان در كتاب البداية و النهاية رواياتي را ميآورد كه آيا لعن يزيد جايز است يا جايز نيست.
چه كساني گفتهاند جايز است، چه كساني گفتهاند جايز نيست.
ميگويد: ابو الفرج جوزي در مصنف خودش نوشته است لعن يزيد جايز است، بعد ميگويد: عدهاي ديگري گفتهاند: نه جايز نيست:
ومنع من ذلك آخرون وصنفوا فيه أيضا لئلا يجعل لعنه وسيلة إلى أبيه أو أحد من الصحابة
البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 245
عدهاي گفتهاند: ما حق نداريم كه يزيد را لعن كنيم، (همان حرف اولي را كه ما زديم) چون ميگويد: اگر ما يزيد را لعن كنيم، بعد ميگوييم: اين يزيدي كه همچين آدمي بود، اين يزيد را چه كسي سر كار آورد؟
لعنت بر آن كسي كه يزيد را سر كار آورد، چه كسي آورده است؟
پدرش، بعد ميگويد: معاويه را چه كسي سر كار آورد؟
ميگويد: اگر ما اجازه دهيم كه يزيد را لعن كنيم، همين طور مرحله به مرحله ميرسد به چه كسي؟
به همين خاطر ما حق نداريم كه يزيد را لعن كنيم.
بعد ميگويد: كساني كه گفتهاند: يزيد كارهاي بد كرده است و لعنش جايز نيست، گفتهاند: هر كاري كه يزيد كرده است، اجتهاد كرده است:
وحملوا ما صدر عنه من سوء التصرفات على أنه تأول وأخطأ
البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 245
يزيد كارهاي بدي كه كرده است همه به اين خاطر بود كه مجتهد بوده و اجتهاد كرده است؛ يعني يزيد كه امام حسين را كشته است، مجتهد بوده است و به خاطر اين اجتهادي هم كه كرده است، بايد ثواب ببرد؛ چون مجتهد اگر اجتهاد كند و خطا برود، حداقل يك ثواب دارد.
يزيدي كه به مدينه حمله كرده است و آن همه كشتار را انجام داده است، واقعه حره و به مكه حمله كرده است و خانه خدا را آتش زده است، اجتهاد كرده است و ثواب هم بايد ببرد.
بعد باز مطالب ديگري را هم ميآورد كه كارهايي را كه يزيد كرده است، در صفحات بعد هم وجود دارد.
بعد ميگويد: وقتي خبر حره را به يزيد دادند، شادي و خوشحالي كرد؛ چون خيال ميكرد كه امام هستم و آنهايي كه از يزيد پيروي نكرده بودند و خروج كرده بودند، اينها از اطاعت يزيد خروج كرده بودند:
فله قتالهم حتى يرجعوا إلى الطاعة ولزوم الجماعة
البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 245
يزيد حق داشت كه با اينها بجنگد تا اينها را به اطاعت خودش پايبند كند و مردم را به جماعت بكشاند:
وقد جاء في الصحيح من جاءكم وأمركم جميع يريد أن يفرق بينكم فاقتلوه كائنا من كان
البداية والنهاية، ابن كثير، ج 8، ص 245
هر كس خواست كه جمع شما را متفرق كند، وظيفه شما است كه با او بجنگيد، هر جا كه ميخواهد باشد؛ يعني طعنه به امام حسين است كه امام حسين هم همين كار را كرده است و اطاعت نكرد و سبب تفرقه شد به قول اين آقا.
مطالب متعدد ديگري را هم ميآورد.
نفر بعدي آقاي ابن قيم جوزي است که باز هم شاگرد آقاي ابن تيميه است كه ايشان هم در كتاب المنار المنيف في الصحيح و الضعيف، در اين كتاب خودش مطالبي را عليه امام حسين عليه السلام آورده است.
شيعه و سني درباره نسب حضرت مهدي اختلاف دارند، ما اعتقاد داريم كه از نسل امام حسين عليه السلام است و روايات متواتر هم در اين رابطه داريم.
آنها اعتقاد دارند كه از نسل امام حسن است و روايتي هم با سند صحيح ندارند.
يك روايت دارند كه آن هم سندش ضعيف است.
كاري نداريم، بايد در جاي خودش بحث شود.
ايشان ميگويد: چرا امام مهدي از نسل امام حسن است؛ اما از نسل امام حسين نيست.
طبق اعتقاد خودش، ميگويد: دليلش اين است كه امام حسن صبور بود، نسبت به خلافت و نسبت به حكومت كردن حريص نبود، صبر كرد تحويل معاويه داد؛ اما امام حسين چون حرصي بر حكومت داشت؛ به خاطر رسيدن به حكومت و به خاطر رسيدن به دنيا جنگيد.
به همين دليل خدا نسل حضرت مهدي را از نسل او قرار نداد.
ميگويد:
وفي كونه من ولد الحسن سر لطيف وهو أن الحسن رضي الله تعالى عنه ترك الخلافة لله فجعل الله من ولده من يقوم بالخلافة الحق المتضمن للعدل الذي يملأ الأرض. . . وهذا بخلاف الحسين رضي الله عنه فإنه حرص عليها وقاتل عليها فلم يظفر بها
اين كه حضرت مهدي از نسل امام حسن است سر لطيفي در اين باره است؛ چون امام حسن خلافت را به خاطر خدا ترك كرد، فلان كرد فلان كرد؛ اما امام حسين اين كار را نكرد، به خاطر حكومت جنگيد؛ اما دستش به حكومت نرسيد.
اين توهين بسيار زشتي است؛ يعني قيام امام حسين عليه يزيد باعث شد كه حضرت مهدي از نسل او نباشد؛ يعني اشتباه كرده است.
واضح است كه حرف ايشان اين است كه ميگويد: امام حسين اشتباه كرده است و اما امام حسن به خاطر خدا اين كار را نكرد.
نفر بعدي و آخرين نفري كه بررسي خواهيم كرد، آقاي ابن تيميه است.
ايشان در كتاب منهاج السنه، مطالب متعددي را عليه امام حسين عليه السلام ميآورد.
بحث اين است كه آيا عليه والي جائر جايز است كه قيام كنيم يا نه؟
ايشان ميگويد:
ففي الجملة أهل السنة يجتهدون في طاعة الله ورسوله
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 527
اهل سنت در اطاعت از خدا و رسولش تلاش زيادي ميكنند.
آيه قرآن كريم را ميخوانند:
فاتقوا الله ما استطعتم
سوره تغابن آيه 16
بعد روايتي از پيغمبر ميخواند:
إذا أمرتكم بأمر فأتوا منه ما استطعتم
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 527
اگر دستوري به شما آمد، امري به شما آمد تا ميتوانيد از آن اطاعت كنيد تا جايي که ميفرمايد:
وأنه أمر بالصلاح ونهى عن الفساد
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 527
پيغمبر هميشه دستور داده است به صلاح و هيچ وقت دستور به فساد نداده است.
بعد مطلب بعدي ميگويد:
فإذا تولى خليفة من الخلفاء كيزيد وعبد الملك والمنصور وغيرهم فإما أن يقال يجب منعه من الولاية وقتاله حتى يولى غيره كما يفعله من يرى السيف فهذا رأى فاسد فإن مفسدة هذا أعظم من مصلحته
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 527
اگر خليفهاي از خلفاء همانند يزيد و عبدالملك و منصور دوانيقي و ساير افراد از اين دست خلافت را به دست گرفتهاند، واجب است كه عليه او قيام كنيم يا نه؟
ميگويد: نه، حق نداريم كه قيام كنيم.
اين كه ما عليه يزيد قيام كنيم، نظر فاسدي است، مفسدهاي كه قيام عليه يزيد دارد، از مصلحت آن بزرگتر و بيشتر است.
بعد ميگويد: چه خروجهايي كه عليه سلطان جائر شده است و هيچ كدام به حق نپيوسته است.
مفصل ميگويد تا آنجايي كه ميرسد به قيام امام حسين عليه السلام:
والله ورسوله إنما يأمر بالصلاح لا بالفساد
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 530
خدا و رسول دستور به صلاح داده است نه به فساد؛ اما ميگويد: گاهي انسان اشتباه ميكند و به خطا ميافتد، تا جايي كه ميگويد:
ولم يكن في الخروج لا مصلحة دين ولا مصلحة دنيا
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 530
در خروج امام حسين نه مصلحت ديني وجود داشت، نه مصلحت دنيوي؛ يعني امام حسين با اين قيامش هم عليه دين قيام كرد و هم عليه دنياي مردم، هم به دين ضرر زد و هم به دنياي مردم.
ميگويد: اين كار امام حسين باعث شد كه آدمهاي ظالم، امام حسين را به شهادت رساندند؛ يعني كاري كه خود امام حسين كرد، باعث شد كه كشته شود:
وكان في خروجه وقتله من الفساد ما لم يكن حصل لو قعد في بلده
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 530
امام حسين در قيام خودش آن قدر فساد توليد كرد كه اگر در خانه خودش ميماند و مينشست و قيام نميكرد، چنين فسادهايي اتفاق نميافتاد كه ان شاء الله اينها را مفصل بررسي خواهيم كرد.
باز هم ايشان رواياتي را از عبدالله بن عمر ميآورد.
ايشان در همين كتاب از اين روايتش كه آيا عليه يزيد جايز بود كه كسي قيام كند يا جايز نبود، ميگويد: عدهاي موافق بودند و عدهاي مخالف بودند؛ اما عبد الله بن عمر روايتي را از پيغمبر خواند كه طبق اين روايت كسي حق نداشت عليه يزيد قيام كند و قيام نكرد:
وهذا حدث به عبد الله بن عمر لعبد الله بن مطيع بن الأسود لما خلعوا طاعة أمير وقتهم يزيد
منهاج السنة النبوية، ج 1، ص 111
اين روايت را عبدالله بن عمر براي عبد الله بن مطيع خواند، آن زماني كه مردم با يزيد مخالفت كردند و از يزيد اطاعت نميكردند؛ با اين كه او ظالم بود:
فعلم أن هذا الحديث دل على ما دل عليه سائر الأحاديث الآتية
منهاج السنة النبوية، ج 1، ص 111
اين روايت همان چيزهايي را ثابت ميكند كه روايت بعدي ثابت ميكند.
ثابت ميكند كه خروج بر واليان مسلمان با شمشير جايز نيست:
وأن من لم يكن مطيعا لولاة الأمور مات ميتة جاهلية
منهاج السنة النبوية، ج 1، ص 111
هر كس از واليان امر خودش اطاعت نكند، مرگش مرگ جاهلي است.
طبق اين روايت كه عبد الله بن عمر نقل ميكند و در صحيح مسلم هم وجود دارد:
من خَلَعَ يَدًا من طَاعَةٍ لَقِيَ اللَّهَ يوم الْقِيَامَةِ لَا حُجَّةَ له وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً
صحيح مسلم، ج 3، ص 1478
هر كس در قيامت برود و از اطاعت دست برداشته باشد؛ در حالي خدا را ملاقات ميكند كه هيچ حجتي ندارد.
از اين چه استفادهاي ميشود؟
امام حسين هم بر خلاف اين روايتي كه عبد الله بن عمر نقل كرده بود، عليه يزيد قيام كرد.
عبد الله بن عمر روايت نقل ميكند كه هر كس اين كار را كند، مرگش مرگ جاهلي است.
امام حسين هم همين كار را كرده است.
نتيجه، حرف آقاي ابن تيميه اين است كه نعوذ بالله امام حسين مرگش مرگ جاهلي بوده است؛ چون عليه يزيد قيام كرده است، عليه والي امر مسلمانها قيام كرده است.
اين نتيجه حرف اين آقا است.
اين مطالبي بود كه از آقاي ابن تيميه است كه اين مطالب متأسفانه در كتابهاي اين آقا است؛ اما اين حرفهاي آقاي ابن تيميه چه نتيجهاي را خواهد داشت؟
من ده دوازده تا از اين حرفهاي ابن تيميه را يادداشت كردهام كه تيتروار براي شما ميخوانم.
نتايج سخنان آقاي ابن تيميه:
1- ابن تيميه از امام حسين سيد شباب اهل الجنه ريحانة النبي، بهتر مصالح دين را تشخيص ميداد؛ يعني اعلمتر از امام حسين بوده است و امام حسين متوجه نشده است؛ اما ابن تيميه فهميده است.
2- امام حسين عليه السلام نعوذ بالله با مصلحت و مفسده كارهاي خود آشنا نبود و تشخيص نميداد كه چه كاري خوب است و چه كاري بد است يا تشخيص هم ميداد در عين حال كه تشخيص ميداد كه اين به صلاح مسلمانها نيست و فساد آور است، اين كار مفسده انگيز را انجام ميداد.
3- كار امام حسين عليه السلام نعوذ بالله بر خلاف دستور خدا و رسول خدا بود؛ چون خدا و رسول طبق روايتي كه اين آقا ميگويد، دستور داده است كه برابر حاكمان ظالم صبر كنيد؛ اما امام حسين صبر نكرد و بر خلاف دستور خدا و پيغمبر، عليه يزيد، عليه فساد و فتنه قيام كرد و اين كارش نه به صلاح دين بود و نه به صلاح دنياي مردم.
4- قاتل اصلي امام حسين عليه السلام خودش است؛ چون اگر قيام نكرده بود، اين اتفاق نميافتاد و كشته نميشد و اين ظالمان اين طاغيان امام حسين را نميكشتند.
اگر در خانه خودش نشسته بود هيچ وقت اين اتفاقات نميافتاد.
5- امام حسين عليه السلام عمدا با دستور رسول خدا مخالفت كرده است؛ چون صحابه ابن عباس، عبد الله بن عمر و… آمدند و صحبت كردند و روايات پيغمبر را برايش خواندند كه تو حق نداري عليه يزيد قيام كني؛ اما امام حسين بر خلاف روايات پيغمبر كه از عبد الله بن عمر و… شنيده بود، باز هم قيام كرد و اين مفسده را به وجود آورد.
6- با سخناني كه عبد الله بن عمر و ديگران گفتند، حجت بر امام حسين تمام شد و او در قيامت هيچ دست آويز و هيچ حجتي به خاطر اين عملي كه انجام داده است ندارد.
7- خروج امام حسين عليه السلام عليه يزيد، همانند محمد بن اشعث و ابن محله و… بود كه عليه حاكمان خودش قيام كردند (اين مطالب بود كه ما نخوانديم).
8- اعتقاد به وجوب خروج عليه حاكماني هم چون يزيد، عبد الملك مروان، منصور دوانيقي و… اعتقاد فاسدي است و بر خلاف روايت صحيح است.
9- طلحه، زبير، عايشه، معاويه كه بر عليه امير المؤمنين عليه السلام خروج كردهاند، خروج آنها اجر و پاداش دارد؛ اما خروج امام حسين عليه يزيد نه تنها اجر و پاداش نداشت؛ بلكه سبب تفرقه و فساد و تباهي است.
باز نتايج ديگري كه حرفهاي ابن تيميه دارد كه امام حسين نعوذ بالله مرگش مرگ جاهلي بود؛ چون عليه امام زمانش قيام كرده است.
اين نتايج حرفهايي است كه از اين آقا داريم.
باز مطالب ديگري عليه امام حسين و به نفع يزيد دارد كه وقت ما كم است.
مجري:
تفكراتي كه الان وجود دارد، تفكرات اهل سنت نيست؛ چون غالبا اهل سنت اعتقاد به اين دارند كه امام حسين بر حق بوده است و من خودم شاهد بودم كه در سيستان و بلوچستان، اهل سنت توجه خاص و ويژهاي به حضرت سيد الشهداء دارند.
در اين دوره هم كسي وجود دارد كه از يزيد و طرفدارانش و كساني كه آمدند و آن اتفاق را انجام دادند و وجود مقدس سيد الشهداء را به شهادت رساندند طرفداري كند؟
استاد يزداني:
متأسفانه جواب مثبت است؛ حتي در حال حاضر كساني هستند كه با تفكر ابن تيميه و… زندگي ميكنند و كار امام حسين را اشتباه ميدانند و كار يزيد را تأييد ميكنند و ميگويند: حق با يزيد بود و يزيد كارش درست بود و بايد اين كار را انجام ميداد.
يكي از اين افراد آقاي بن جبرين است كه صراحتا در سايت خودش اين مطلب را ميگويد.
ما چون صفحه سايتش را نتوانستيم باز كنيم اين را نشان نميدهيم.
اما شخصي بزرگتر از اين شخص، آقاي آل شيخ است.
مفتي اعظم فعلي عربستان سعودي كه عينا همان كلمات علماي سابق را كه خوانديم تكرار ميكند و ميگويد: حق با يزيد بود و امام حسين اشتباه كرد كه خروج كرد.
البته ميگويد: به خاطر اشتباهش به جهنم نميرود خدا او را ميبخشد.
اشتباه كرد، نبايد عليه يزيد قيام ميكرد؛ چون بيعت يزيد و خلافت يزيد يك خلافت شرعي بود.
بيعتش با پدرش در زمان حيات خودش از مردم گرفته بود و امام حسين عليه السلام حق نداشت كه با يزيد مخالفت كند، او ولي امر بود.
اگر كليپ شماره دو را ببينيم عين حرفهاي اين آقا را ميبنيم.
كليپ:
[موضوع: امام حسين اشتباه کرد که با يزيد بيعت نکرد]
آل شيخ مفتي اعظم عربستان: بيعت يزيد بيعتي شرعي بوده است، حسين اشتباه كرد كه با يزيد بيعت نكرد.
خواهر من اينها امتي بودند كه تمام شدند و تاريخي كه گذشت.
آنها امتي بودند كه ديگر موجود نيستند.
اعمال آنها براي خود آنها است و اعمال شما براي شما و از شما در مورد اعمال آنها سؤال نميكنند.
بيعت يزيد بن معاويه بيعتي شرعي بود كه وقتي پدرش زنده بود، براي او بيعت گرفت و مردم نيز با او بيعت كردند و بيعت او را پذيرفتند.
وقتي كه معاويه از دنيا رفت حسين بن علي و عبد الله بن زبير بيعت نكردند.
عبدالله بن عمر نيز در ابتدا بيعت نكرد؛ ولي بعد از مدتي بيعت نمود و اين كه حسين و عبد الله بن زبير همراه بيعت كنندگان با يزيد بيعت نكردند، به دليلي كه گفتم بيعت مردم با يزيد در بيعت نكردن با يزيد اشتباه كرده بودند؛ زيرا بيعت يزيد يك بيعت مشروع بود و در زمان حيات پدرش براي او گرفته شده بود و مسلمانان نيز با او بيعت كرده بودند؛ ولي خداوند خود محافظ آنان (حسين و عبدالله بن زبير) است (و آنان را عذاب نميكند) به خاطر آنچه كه قضا و قدر الهي بوده است.
آنها امتي بودندكه تمام شدند و از خداوند ميخواهيم همه آنها (حسين بن علي و ابن زبير و يزيد و…) را ببخشد.
استاد يزداني:
عبد الله بن زبير هم با يزيد بيعت نكرد و در نهايت در مكه كشته شد.
غير از اين آقاي آل شيخ كه مفتي اعظم عربستان سعودي است، ميبينيم كه وقتي اين آقا اين فتوا را ميدهد، عده زيادي از وهابيها به پيروي از اين آقا در روز عاشورا شادي ميكنند؛ حتي تابلوهاي بزرگي را در كويت در سر چهار راهها نصب ميكنند كه شادي و روز فرح است.
مؤسسهاي است به نام والذكّر، مسؤل اينجا در جلوي مؤسسه خودش صراحتا جوانان را تشويق ميكند كه بياييد امروز روز شادي است و شادي كنيم.
عدهاي از وهابيها در اروپا رفتهاند ديدند كه كسي نيست كه جلوي اينها را بگيرد نه شيعه و نه اهل سنت، آنجا صراحتا داد ميزنند:
يزيد في الجنة الله اكبر
در پاكستان وهابيها كه داد ميزنند كه شهادت حسين مرده باد.
اينها نتايج فتواي اين آقا است كه ميگويد: حق با امام حسين نبود، حق با يزيد بود، امام حسين اشتباه كرد كه قيام كرد.
وقتي كه اين آقا اين فتوا را ميدهد، طبيعي است كه وهابيها هم از او پيروي ميكنند.
كليپ شماره سه را با هم ببينيم.
كليپ:
[موضوع: شادي وهابيها در عاشورا از شهادت امام حسين عليه السلام]
نصب تابلو با مضمون ذيل در كويت:
عاشورا روز خوشحالي و سرور
مدير مؤسسه «وذكّر» از مراكز وهابيت در كويت:
عاشورا روز خوشحالي و سرور است.
عاشورا اي دوستان روز خوشحالي و شادي است، بشتابيد اي دوستان، وقت شادي و خوشحالي است اي جوانان.
وهابيون در اروپا:
يزيد در بهشت است.
تكبير؛ الله اكبر تكبير؛ الله اكبر
يزيد در بهشت است، يزيد در بهشت است.
وهابيون پاكستان:
مرگ بر شهادت حسين.
شهادت حسين مرده باد (نعوذ بالله)
مجري:
ديدن اين صحنهها براي ما خيلي سخت است و قابل تحمل نيست.
كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا
به قول شهيد بزرگوار شهيد مطهري كه ميگفت: شمر و يزيد آن زمان رفت و هر دورهاي براي خودش يزيدي دارد و براي خودش حسيني دارد.
مهم اين است كه ما در كدام قسمت و در كدام طرف هستيم. يزيدي هستيم يا حسيني.
تحملش براي ما واقعا سخت است؛ حتي ديدن اين صحنهها براي ما قابل تحمل نيست كه ببينيم جايي روز عاشورا كه روز حزن اهل بيت و روز عزاي اهل بيت است، اين طور شادي كنند و آن را روز شاد بدانند.
خوش به حال شيعياني كه عشق و محبت ابي عبدالله در دلهاي آنها است و خوش به حال كساني كه از روز اول محرم لباس مشكي به تن ميكنند.
استاد يزداني:
اين كليپهايي كه ديديم همه مربوط به عدهاي از نواصب بود كه متعلق به وهابيها بود كه از آقاي آل شيخ پيروي كردند و اين كارها را انجام دادند و همين طور كه خدمت شما عرض كردم، اينها هيچ ارتباطي به اهل سنت ندارند و اهل سنت تا آنجايي كه ما ديدهايم، هيچ وقت اين حرفها را نميزنند؛ بلكه امام حسين را دوست دارند.
در ايام محرم بارها به مناطق اهل سنت رفتهايم، مناطقي كه شيعه و سني قاطي هستند، در كرمانشاه و سيستان و بلوچستان، خود سنيها در عزاداري امام حسين شركت ميكنند، سينه ميزنند، روضه ميخوانند و حتي نذر ميدهند.
چند وقت پيش كه در شهري رفته بوديم كه مال همين آقاي هاشمي است، خود مردم ميگفتند: تا هفت هشت سال پيش مردم همه نذر ميدادند و در امامزادهها ميرفتند؛ ولي متأسفانه تبليغات وهابيها زياد است و كم كم اينها هم تغيير ميكنند.
اينها هيچ ارتباطي با اهل سنت ندارند.
اگر كليپ شماره 4 را پخش كنيد، ميبينيم كه يكي از علماي بزرگ اهل سنت سوريه نظرش درباره يزيد چيست. اينها اهل سنت واقعي هستند.
كليپ:
[موضوع: نظر عالم سني در مورد امام حسين]
عالم سني:
يزيد آمد و خلافت را با زور و بيعت پنهاني گرفت و وصيت پدر خود را خواند:
اي پسر، مردم همه خلافت تو را قبول ميكنند؛ جز سه نفر عبد الله بن عمر و عبد الله بن زبير و حسين بن علي و هر سه آنها در مدينه هستند.
كسي را به نزد آنها بفرست و از عبد الله بن زبير شروع كن؛ زيرا عبد الله بن عمر اهل عبادت است و اگر ببيند كه مردم بيعت كردهاند او نيز بيعت ميكند.
اگر عبدالله بن زبير از بيعت با تو سر باز زد و فرار نكرد او را تكه تكه كن.
الله اكبر، آيا اين قيمت حكومت است؟
آيا اين قيمت رياست است؟
آيا اين قيمت منصب است؟
گفت و سومين آنها؟
سومين آنها حسين بن علي، اگر او با تو بيعت كند، مردم با تو بيعت ميكنند.
نوبت يزيد آمد و دور خود، اشقيا را جمع كرد.
من دوباره ميگويم: اشقيا.
او دور خود گروهي از افراد ناپاك را جمع كرد، كساني كه در همه زمانها و مكانها براي حكومت نفاق ميكردند و نفاق ميكنند و از اين كار دست نميكشند، آلوده ميكنند و پاكيزه نميكنند به يزيد گفتند: اگر حسين را مجبور به بيعت نكني، خلافت از تو گرفته ميشود؛ اما يزيد بعد از چهار سال:
وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ
سوره ق آيه 19
به راستي كه بيهوشي مرگ فرا ميرسد، آن همان است كه از آن ميگريزي.
مردم در كنار سر او ايستاده بودند و ميگفتند: اي اميرمؤمنين چه ميخواهي؟
اين كساني كه هميشه اهل نفاق بودند، به جاي اين كه يزيد را به ياد توبه از كارهاي خويش بيندازند در پاسخ گفت: هر مشكلي داشتم برطرف شده است؛ اما از كشتن حسين راحت نميشوم، فردا چه پاسخي به خدا بدهم اگر به من بگويد چرا حسين را كشتي؟
اي يزيد به زودي در مقابل خدا خواهي ايستاد و او از تو در مورد خون حسين سؤال خواهد كرد.
بدانيد كه ماجراي او بحث شيعه و سني و راست و چپ نيست، همگي اهل حرف هستيم و نه اهل عمل.
آقاي ما حسين است كه در جهان، تاريخ شجاعت و فداكاري را رسم كرد.
سؤال امروز اين است كه اي يزيد، قبر تو كجا است و تو اي حسين كجا قرار داري؟
تو در كجا هستي اي نوه گرانقدر پيامبر اي ابا عبد الله.
تو در همه قلبها، در همه زبانها، در همه چشمها هستي.
تو مدرسه هستي تو مدرسه جهاد هستي.
تو اي حاكم سلطه طلب ظالم، تو الان در مقابل عادلترين عادلها هستي.
مجري:
تعداد زيادي از مردم مصر در منطقه زينبيه در اين ايام، جمع ميشوند و عزاداري و عرض ارادت ميكنند.
استاد يزداني:
اكثر علماي اهل سنت درباره يزيد همين نظر را داشتهاند.
ميبينيم نظر علمايي مثل شمس الدين ذهبي و ابن حجر عسقلاني و مثل آقاي سيوطي كه اينها رسما يزيد را لعن ميكنند و كتاب مستقل در لعن يزيد مينويسند.
نظر علماي اهل سنت كاملا واضح است، مانند همين آقا؛ ولي وهابيها نظرشان همان بود كه كليپهاي آن را پخش كرديم و اگر كارشناسان اين شبكه علنا اظهار نميكنند، فقط به خاطر ترس از اهل سنت است؛ به اين خاطر كه ميترسند خودشان را از اهل سنت جدا كنند و اهل سنت اينها را از خودشان ندانند.
اين طور تلاش ميكنند كه از امام حسين دفاع كنند و برنامه ميگذارند دفاع از اهلبيت و در اين برنامه هجمه عليه اهل بيت عليهم السلام دارند.
اين شخص از علماي بزرگ سوريه بود كه ديديم چه حرفهايي عليه يزيد زد و چه حرفهايي به نفع امام حسين عليه السلام.
مجري:
حرفهاي شيخ احمد بدر الدين حصون را شنيديم كه بخشي از كلام ايشان را پخش كرديم كه چگونه يزيد و يزديان را رسوا كردند.
شبكه وهابيت سؤال هفتهاي را مطرح كرده بودند، فكر ميكنم كه از بينندگانشان خواسته بودند كه پاسخ دهند.
استاد يزداني:
هدفشان ما هستيم كه جواب دهيم.
از بينندگان ميپرسند؛ چون جرأت نميكنند كه مستقيم از ما سؤال كنند؛ ولي ما جواب خواهيم داد.
مجري:
كليپ شماره 5 را با هم ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: امام زمان از هر هزار نفر 999 نفر را ميکشد]
سؤال هفته:
علماي شيعه صفوي در روايات خود به نقل از معصوم آوردهاند: زماني كه امام زمان ظهور كند از هر 1000 نفر انسان 999 نفر را به قتل ميرساند.
در تاريخ بشر كداميك از گروههاي زير عمل مشابهي انجام دادهاند؟
الف: پيامبران الهي
ب: پادشاهان عادل
ج: پادشاهان ستمگر
د: ترومن رئيس جمهور آمريكا كه با بمب اتم هيروشيما را با خاك يكسان كرد
هـ : هيچكدام.
مجري:
اين يك سؤال عجيب و غريبي بوده است كه مطرح كردهاند.
در اين چهار گزينهها هم كه مطرح كرده بودند، خيلي با ظرافت سعي كرده بودند كه مطرح كنند.
استاد يزداني:
اين آقا فكر كرده كه روايت جديدي را پيدا كرده است و دو سه هفتهاي است كه روي اين روايت مانور ميدهند و ميگويند: شما ميگوييد: امام زمان ميآيد و دنيا را پر از عدل و داد ميكند؛ ولي اين رواياتي كه شما نقل كرديد، با سندهاي صحيح كه من كليپ آن را دارم كه ميگويد: علماي شيعه اين روايت را تصحيح كردهاند و با سند صحيح نقل شده است كه امام زمان وقتي بيايد از هر هزار نفر، 999 نفر را ميكشد و فقط يك نفر را ميگذارد، روايتي كه اين آقا استناد كرده است در تمام كتابهاي شيعه فقط دو تا روايت است كه من نشان خواهم داد.
اين كتاب تأويل الايات است و در بحار الانوار هم نقل شده است كه منشأ اين روايت دو كتاب است، يكي تفسير فرات كوفي است كه اين روايت در فرات كوفي نقل شده است که ميگويد:
قال حدثنا محمد بن القاسم بن عبيد معنعنا : عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله تعالى
تفسير فرات الكوفي، فرات بن إبراهيم الكوفي، ص 567
تا آنجايي كه آياتي را ميگويد كه در مورد اميرالمؤمنين عليه السلام است و اين آيه:
القائم [صلوات الله عليه] إذا قام بالغضب فقتل من كل ألف تسعمائة وتسعة وتسعين
تفسير فرات الكوفي، فرات بن إبراهيم الكوفي، ص 567
حضرت مهدي وقتي ظهور كند و با غضب قيام كند، از هر هزار نفر، 999 نفر را ميكشد.
روايت بعدي در كتاب تأويل الايات آقاي شرف الدين حسيني آمده است در جلد 2، صفحه 807، همين روايت است؛ ولي با يك سند ديگر.
آيه را ميآورد و ميگويد:
ولسوف يرضى تأويله جاء مرفوعا عن عمرو بن شمر عن جابر بن يزيد عن أبي عبد الله عليه السلام
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، السيد شرف الدين علي الحسيني الأستر آبادي، ج 2، ص 807
از أبي عبدالله عليه السلام نقل شده است كه روايت همان روايت است، فقط با سند ديگري نقل شده است:
هو القائم إذا قام بالغضب فيقتل من كل ألف تسعمائة وتسعة وتسعين
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، السيد شرف الدين علي الحسيني الأستر آبادي، ج 2، ص 807 و 808
امام زمان وقتي قيام كند و با غضب قيام كند، از هر هزار نفر، 999 نفر را خواهد كشت.
اين روايت با دو سند در كتابهاي شيعه آمده است، اين دو روايت را ما بررسي سندي ميكنيم.
اولا اين رواياتي كه اين آقا نقل كرده است، هر دوي اينها از نظر سندي ضعيف است.
خود تفسير فرات كوفي كه در رابطه آن حرف زياد است كه اين آقا در هيچ يك از كتابهاي رجالي شيعه اصلا شرح حالي ندارد.
فرض ميگيريم كه آدم موثق و بزرگواري از علماي شيعه است كه در عصر غيبت صغري زندگي ميكرده است.
فرض كنيم كه حرف آقا درست است، اين روايت را از محمد بن قاسم بن عبيد معنعنا با استفاده از كلمه عن فلان فلان تا امام صادق عليه السلام نقل كرده است.
خود آقاي محمد بن قاسم بن عبيد مهمل است و در هيچ كتابي از كتابهاي رجالي شيعه، اسمي از اين آقا وجود ندارد.
آقاي شيخ علي نمازي در كتاب خودش مستدركات علم رجال اين آقا را ميآورد و ميگويد:
محمد بن القاسم بن عبيد الكبيدى: لم يذكروه
مستدركات علم رجال الحديث، الشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج 7، ص 293
اين آقا اصلا ذكر نشده است.
تنها كتابي است كه همه روات شيعه را كه بوده و نبوده و توثيق شده يا نشده را ايشان آورده است.
هيچ يك از علماي شيعه نامي از اين آقا در كتابهاي رجالي خودش نياورده است.
ميگويد: فقط آقاي فرات به ابراهيم از او روايتي را نقل كرده است كه دلالت بر حسن آن ميكند.
اين حرف اگر توثيق نداشته باشد، ارزشي براي ما ندارد؛ پس اين آقا مهمل است.
اين آقايي كه معنعنا نقل كرده است خودش مهمل است، نه تنها مجهول است كه مهمل است.
در هيچ كتابي از كتابهاي شيعه نقل نشده است، بعد معنعنا نقل كرده است.
اين معنعنا آن مشخص نيست؛ چون ما قبلش را گشتيم كه ببينيم اين آقا چند تا سند نقل كرده است، سندهاي مختلفي در اين كتاب فرات كافي نقل كرده است و معلوم نيست نفرات بعدي چه كسي است؛ حتي آن محقق تلاش كرده است كه نفرات قبلي را پيدا كند و گذاشته است كه فلاني از فلاني از فلاني؛ ولي اين را هم نگذاشته است و اين دليل بر اين است كه اصلا اين مشخص نيست.
پس سند اول كاملا ضعيف است، هم محمد بن قاسم هم معنعنا آن مشخص نيست.
روايت دوم را هم ديديم كه نوشته بود:
جاء مرفوعا عن عمرو بن شمر عن جابر بن يزيد عن أبي عبد الله عليه السلام
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، السيد شرف الدين علي الحسيني الأستر آبادي، ج 2، ص 807
روايت به صورت مرفوع از عمرو بن شمر نقل شده است.
اين كارشناس وهابي كه ميگويد: سندش صحيح است، مرفوع شيعه را با مرفوع سني اشتباه گرفته است؛ چون مرفوع از ديدگاه آنها روايتي است كه صحابي مستقيما از پيغمبر نقل كند و سند متصل است به صحابي، صحابي هم از پيغمبر نقل ميكند، به اين روايت مرفوع ميگويند.
با علم رجال شيعه اصلاآشنا نيست.
مرفوع از ديدگاه شيعه روايت و سندي است كه در يك جايي از آن انقطاع است، يكي دو تا سه تا چهار پنج تا راوي ذكر نشده است؛ ولي كلمه رفعه آمده است؛ مثلاً محمد بن يعقوب كليني رفعه عن ابي عبدالله عليه السلام، اين روايت مرفوع است كه از نظر حكم با روايت منقطع كه اهل سنت روايت منقطع ميگويند، با او يکي است.
روايت مرفوع از ديدگاه شيعه اصلا ارزش رجالي ندارد و نميتوان به آن تكيه كرد؛ ولي اين آقا فكر كرده است كه همان مرفوع اهل سنت است كه سند آن صحيح است و علما هم تصحيح كردهان.
جاء مرفوعا
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، السيد شرف الدين علي الحسيني الأستر آبادي، ج 2، ص 807
علاوه بر اين خود آقاي عمرو بن شمر كه اين روايت را نقل كرده است، تضعيف شده است.
آقاي نجاشي در كتاب خودش رجال نجاشي آورده است:
عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفي عربي روى عن أبي عبد الله عليه السلام ضعيف جدا
فهرست اسماء مصنفي الشيعة (رجال النجاشي)، النجاشي، ص 287
اين آقا جدا ضعيف است؛ يعني روايت دوم كه مرفوعا از عمرو بن شمر نقل شده است، خود عمرو بن شمر هم مشكل دارد؛ پس هر دو روايت دو تا اشكال قطعي دارد، هم راوي كه نقل شده است و مشخص شده است ضعيف است، هم راويان بعدي آن مشخص نيست و استناد به روايت ضعيف در مجالس علمي از نظر علماء كاملا كار قبيح و زشتي است.
كسي بخواهد به يك روايت ضعيف استناد كند، علماء او را تقبيح ميكنند.
اگر كسي از شيعه روايت ضعيف بخوانند فورا ميگويند: سند بده سند آن كجاست؟
اگر روايتي سند نداشته باشد، مثل خانه بي سند است، مثل ماشين بي قباله است.
اگر كليپ بعدي را با هم ببينيم از زبان خود اين آقا خواهيم شنيد كه كسي كه به روايت ضعيف استناد ميكند چه حكمي دارد.
كليپ:
[موضوع: حکم استناد به روايت ضعيف]
هاشمي:
همانند خرمگسي است كه در يك باغ پر از گل و ميوه و سرسبزي همه اين سرسبزي و ميوه و گل و طراوت را رها ميكند و اگر يك نجاست كوچكي ببيند، آن نجاست را انتخاب ميكند و برايش لذت بخشترين نقطه اين فضاي سرسبز، فقط همان نقطه نجاست است و هر كاري انسان انجام دهد اين خرمگس اين را رها نخواهد كرد.
حيدري:
اما برادراني كه جز به دنبال شبهه نميروند و جز مانند مگس بر نجاست نمينشينند و نميتواننند زيبايي و گل و چمن را ببينند، آنها هميشه به دنبال آشغال و به دنبال زباله هستند تا اين كه ارتزاق كنند؛ اما زنبور عسلي كه هميشه به دنبال گل است براي توليد عسل، به دنبال زيبايي و بهار است؛ به خاطر توليد عسل، او هميشه چهره زيباي اسلام را ميبيند.
مجري:
مصداق مگس و خرمگس را هم متوجه شديم.
استاد يزداني:
خودش به اين روايت ضعيف استناد ميكند و خودش هم ميگويد: كسي كه به روايت ضعيف استناد كند، چه حكمي دارد و خودش خرمگس را مشخص كرده است.
اين جواب اول ما بود كه روايت سندش ضعيف است و كسي كه به روايت ضعيف استناد كند مثل خرمگسي است كه آقاي هاشمي گفت.
جواب دوم را از زبان آقاي محي الدين نووي خواهيم شنيد كه جواب قشنگي براي اين مطلب داده است.
اين آقا در كتاب الفتوحات المكيه في معرفة اسرار ملكيه مطلبي را نقل ميكند و ميگويد:
ولولا أن السيف بيد المهدي لا فتى الفقهاء بقتله
الفتوحات المكية، ج 3، ص 327
اگر شمشير در دست حضرت مهدي نباشد، تمام فقهاء فتوا ميدهند كه بايد او را بكشيد.
بعد ميگويد: خداوند او را با شمشيرش ميآورد كه هم شمشير دارد و هم كرم دارد، عدهاي را با طناب، عدهاي با ترس كاري ميكند كه از حضرت مهدي اطاعت كنند.
ميگويد: اينها اطاعت ميكنند؛ اما نفاق خود را مخفي ميكنند و خلاف امام را در قلبشان نگه ميدارند؛ چنانچه كه حنفيها و شافعيها در اختلاف بين خودشان انجام ميدادند.
بعد تا آنجايي كه ميگويد: به ما خبر دادهاند که حنفيها و شافعيها با هم جنگيدند و در بلاد عجم همديگر را كشتند و عده كثيري را كشتند، در ماه رمضان هم افطار كردند تا قدرت داشته باشند که با همديگر بجنگند:
فمثل هؤلاء لولا قهر الإمام المهدي بالسيف ما سمعوا له ولا أطاعوه
الفتوحات المكية، ج 3، ص 327
اگر حضرت مهدي در برابر همچين آدمهايي مثل حنفيها و شافعيها شمشير نداشته باشد، هرگز از حضرت مهدي اطاعت نميكنند و سخن او را نميشنوند.
پس جواب دوم ما از زبان آقاي محي الدين عربي اين بود كه براي اين كه بتواند عدالت خود را گسترش بدهد، نياز به شمشير دارد؛ اما نه آن كشتني كه آنها ميگويند، هم كرم دارد هم شمشير دارد.
اگر شمشير نباشد، همه فقهاء عليه او قيام ميكنند و فتوا به قتلش ميدهند، اين حرف آقاي محي الدين ابن عربي بود در الفتوحات المكيه.
به نظر بنده كسي كه اين سؤال هفته را طرح كرده است، بايد گزينه هيچ كدام آن را عوض ميكرد و به جاي گزينه هيچ كدام مينوشت: ابوبكر و عمر و عثمان؛ چون همه اين حرفهايي كه اين آقا گفت كه حضرت مهدي انجام خواهد داد و روايت ضعيف بود، خلفاي خودشان در زمان خودشان انجام دادهاند.
اگر ايشان به كتابهاي خودشان مراجعه ميكرد، اين مطالب را در كتابهاي خودشان ميديد كه خلفاي سه گانه چه كارهايي در زمان فتوحات انجام دادهاند.
واقعا انسان وحشت ميكند، شنيدن آن براي ما قابل تحمل نيست؛ چه برسد كه آدم ببيند كه اينها چه كارهايي انجام دادهاند.
در يك جنگ 100 هزار نفر، در يك جنگ 70 هزار نفر، در يک جنگ 150 هزار نفر کشته شدند و كارهايي كه اينها در فتوحاتي كه در ايران داشتهاند انجام دادهاند.
اگر كليپ شماره 7 را با هم ببينيم، ما به صورت مستند به اين مطلب پاسخ دادهايم.
كليپ:
سؤال هفته:
علماي شيعه صفوي در روايات خود به نقل از معصوم آوردهاند: زماني كه امام زمان ظهور كند، از هر هزار نفر انسان، 999 نفر را به قتل ميرساند.
در تاريخ بشر كداميك از گروههاي زير عمل مشابهي انجام دادهاند؟
الف: پيامبران الهي
ب: پادشاهان عادل
ج: پادشاهان ستمگر
د: ترومن رئيس جمهور آمريكا كه با بمب اتم هيروشيما را با خاك يكسان كرد
هـ : هيچكدام.
چند نمونه از كشتار مردم در دوران خلفاي سه گانه:
سال دوازدهم هجري در زمان ابوبكر:
كشته شدن 70 يا 150 هزار تن به خاطر يك قسم خالد بن وليد.
در کتاب البدايه و النهايه ابن كثير در جلد 9 صفحه 520 ميگويد: خالد گفت: خدايا اگر آنها را شكست دادم، سوگند ياد ميكنم که هيچ يك از كساني را كه به آنها دست يافتم باقي نگذارم مگر اين كه (رود خون) به راه بيندازم.
خالد افرادي را مأمور كرد كه يك شبانه روز گردن مردم را بزنند، (ديدند كه خون حركت نميكند آب را بر خونها جاري كرد) پس آب رود بر خون غليظ جاري شد به همين دليل تا امروز نام اين رود (رود خون) ماند، به صورتي كه آسيابها با اين آب مخلوط شده با خون غليظ جريان يافت، تا جائي كه غذاي سه روز لشگريان را تأمين كرد.
در اين روز تعداد كشته شدگان به 70 هزار نفر رسيد.
سال سيزدهم هجري در زمان عمر بن خطاب:
كشته شدن 100 هزار نفر در يك روز.
در کتاب الكامل في تاريخ ابن اثير صفحه 290 ميگويد: هيچ جنگي بين مسلمانان و ايرانيان اتفاق نيفتاد كه همانند اين جنگ جنازهها روي زمين مانده باشد، استخوان كشتهها مدتي طولاني باقي ماند و كشتهها را 100 هزار نفر تخمين ميزدند.
سال سيام هجري زمان عثمان بن عفان:
تمام مردم شهر را كشتند به جز يك نفر.
در کتاب تاريخ طبري تاريخ الرسل و الملوك جلد 4 صفحه 270 ميگويد: مسلمانان مردم گرگان را محاصره كردند، آنها درخواست امان كردند، به آنان امان داده شد كه حتي يك نفر از آنان را نكشند، مردم گرگان (با تكيه بر اين اماننامه) در قلعه را باز كردند؛ ولي مسلمانان همه را كشتند به جز يك نفر، سپس در قلعه را گشودند و آنچه كه در قلعه بود غارت كردند.
بينندگان عزيز، آيا همانند چنين كشتارهايي را در طول تاريخ سراغ داريد؟
استاد يزداني:
ما دو سه ماه پيش برنامهاي درباره فتوحات داشتيم، مطالب متعددي از كارها و كشتارهايي را كه در ايران و عراق و اندولس انجام داده بودند را خدمت بينندگان عزيز گفتيم.
اين يك نمونهاي بود از كارهايي كه اينها انجام ميدادند.
در يك روز 70 هزار نفر را سر بريدند.
آدم 10 نفر را سر ببرد، ديوانه ميشود، 10 گربه را كسي سر ببرد، ديوانه ميشود، 70 هزار نفر را سر بريدند فقط به اين خاطر كه آقاي خالد قسم خورده بود.
با توجه به جمعيت آن روز مردم و جمعيت امروزي.
تازه اينها فقط شمشير داشتند، اگر بمب اتم داشتند مثل آمريكا كه هيروشيما را زد، اگر دست خالد بن وليد بود چه كار ميكرد؟
فقط با شمشير در يك روز 70 هزار نفر را سر بريدند.
در جنگ زمان عمر بن خطاب 100 تا 150 هزار نفر را در يك روز كشتند يا در جنگ زمان عثمان هم همين طور كه اينها اين كار را انجام دادند.
همه اينها بر خلاف دستور پيغمبر و بر خلاف سنت پيغمبر بود.
تمام جنگهاي پيغمبر را آمار بگيريد كه ما قبلا آمار آن را گفتيم، نزديك 300 نفر بيشتر كشته نشده است.
اگر ما غزوه بني غريضه را در نظر نگيريم كه به دستور پيغمبر نبود و حكمي كه خودشان تعيين كرده بودند دستور داد..
اگر همه اينها را در نظر بگيريم، نزديك 900 يا هزار نفر در طول جنگها و غزوات پيامبر كشته شده است؛ ولي اينها در يك روز 70 هزار نفر را سر ميبرند، بدون اين كه سؤال كنند كه تو ميخواهي مسلمان بشوي يا نه.
بدون اين كه سؤال كند كه تو ميخواهي ايمان بياوري يا نه.
بدون اين كه اسلام را به اين ها معرفي كنند.
مجري:
يك بخشي كه توضيح داده بود كه حتي امان داده بودند كه آسيبي نميزنند.
استاد يزداني:
در زمان عثمان بود.
مجري:
وقتي امان ميدهند خيالشان راحت است كه اتفاقي نميافتد.
استاد يزداني:
امان دادند كه ما حتي يك نفر از شما را نميكشيم؛ اما وقتي وارد قلعه شدند، مردم فكر ميكردند كه مثل خودشان آدمهاي درست و حسابي هستند و امان نامه را قبول دارند، وقتي وارد قلعه شدند همه را كشتند، به جز يك نفر، كه به او گفتند: ما گفته بوديم كه يك نفر را نميكشيم؛ يعني مردم را گول زدند، گفتند: ما يك نفر را نميكشيم، آنها فكر كردند كه هيچ كس را نميكشند؛ ولي اينها همه را كشتند.
نمونهاي از اين كارها بسيار است كه در جنگ ديگر اينها 40 كيلومتر مردم را دفن كردند همه مردم را دار زدند، كه ما قبلا مدارك اينها را گفتهايم.
آقاي هاشمي، چرا اينها را نميگوييد؟
اين كارهايي را كه خلفاي شما انجام دادهاند، بياييد و اينها را به مردم بگوييد.
اينها كارشان خوب بوده است؟
حضرت مهدي بيايد كارش بد است كه عدهاي از دشمنان خودش را كه مخالفت ميكنند و نميگذارند دين خدا در عالم گسترش پيدا كند بجنگد؟
اين نمونهاي از سؤالي بود كه جواب آن را شنيديد و ديديد و گزينه مورد نظر ما همان گزينه بود كه ما هر هفته تلاش ميكنيم به سؤال اينها پاسخ دهيم و از اينها هم انتظار داريم، اگر جرأت دارند، اگر غيرت دارند، به سؤالهاي ما پاسخ دهند.
ما كه سؤال پرسيديم، فقط سؤال هفته اول را جواب دادهاند كه بعد ديدند كه هفته بعدي ما جواب محكم و دندان شكن كه جناب آقاي ابو القاسمي داد ساكت شدند و ما هم انتظار داريم كه اگر اينها واقعا اهل مناظره هستند و خودشان را حق ميدانند، بيايند و سؤالات ما را هم جواب دهند.
ما هم از اينها سؤال پرسيديم، اگر كليپ را پخش كنيد و سؤال ما را زير نويس كنند با هم ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: سؤال هفته]
چهارمين سؤال برنامه كلمه طيبه از كارشناسان شبكه كلمه …:
هاشمي:
چرا زندگيشان اين طور بود، اتاقهاي كوچكي كه حتي حضرت عائشه ميگويند: گاهي كه رسول خدا صلي الله و سلم نماز ميخواند، جايي براي سجده نمييافت؛ مگر اين كه پاي من را ميگرفت و سجده ميكرد؛ يعني حضرت عايشه جلوي نماز رسول خدا صلي الله و سلم ميخوابيد و حضرت رسول جايي براي سجده هم نداشت.
طبق گفته آقاي هاشمي كارشناس وهابي، اتاق عايشه همسر رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله آن قدر كوچك بوده كه وقتي آن حضرت ميخواست نماز بخواند، مجبور ميشد در هنگام سجده پاي عايشه را جمع كند.
از طرف ديگر در صحيح مسلم (صحيح ترين كتاب اهل سنت بعد از قرآن و صحيح بخاري) آمده است كه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله افراد غريبه و نامحرم وارد همين اتاق كوچك عايشه ميشدند، سر شب تا صبح در آنجا ميماندند و صبح با حالت احتلام آنجا را ترك ميكردند.
کتاب صحيح مسلم صفحه 145 روايت اول:
ابو مشعر از علقمه و أسود نقل كرده است كه مردي برعايشه وارد (و جنب شد) صبح در حال شستن لباسش بود كه عائشه به او گفت: همين كه جاي مني را بشويي كفايت ميكند …
روايت دوم:
مردي از قبيله نخع بر عائشه وارد و سپس محتلم شد، كنيز عائشه او را در حال شستن اثر جنابت ديد …
روايات فراوان در ديگر صحاح اهل سنت در اين رابطه وارد شده است.
ترديدي نداريم كه اين مطلب دروغ و افترائي بيش نيست؛ اما اي مسلمانان و اي غيرتمندان جهان، آيا شايسته است كسي به ناموس پيامبر خود چنين توهين زشتي کند؟
حال سؤال ما از كارشناسان شبكه كلمه اين است: كداميك از اديان الهي و غير الهي، چنين توهيني به همسر پيامبر خودش كرده است؟
الف: گاو پرستان هندوستان
ب: يهوديان
ج: نصارا
د: شيطان پرستان
هـ : پيروان مكتب سقيفه
استاد يزداني:
دو روايت در صحيح مسلم بود، در صحيح ترمزي، سنن ابيداود و در كتابهاي ديگر اهل سنت هم وجود دارد.
اين روايت را دوستان در كتاب طهارة، باب حكم مني، در هر صحيح مسلمي كه اينها بروند هر چاپي هشت جلدي شش جلدي شانزده جلدي دوازده جلدي، كتاب طهارة باب حكم مني در آنجا ميتوانند ببينند كه مردان غريبه وارد خانه عائشه ميشدند، همين اتاقي كه آقاي هاشمي ميگويد: اين قدر كوچك بود كه دو نفر در آن جا نميشدند.
مجري:
وقتي كه پيغمبر ميخواست سجده كند، مجبور بودند كه پاهاي عائشه را جمع كنند.
استاد يزداني:
در همچين اتاق كوچكي، مردان غريبه متعدد آمدهاند و سر شب تا صبح آنجا ماندهاند و صبح هم محتلم بيرون رفتهاند.
براي كسي كه غيرت داشته باشد، اين مطلب خيلي زشتي است.
از ناموس پيغمبر همچين مطلبي خيلي زشت است، توهين به پيغمبر است.
اگر واقعيت دارد كه واويلا است.
آيا عائشه که يک زن بيوه و جوان بود، مردان غريبه را در اتاق كوچكي جا ميداد، آنها ميماندند و بعد اين حرفها پيش ميآمد؟
قرآن صراحتا به همه دستور داده است كه اگر ميخواهيد با زنهاي پيغمبر حرف بزنيد، بايد از پشت پرده باشد؛ ولي اينها كجا بودند و در اتاق چه كار ميكردند؟
اگر واقعيت دارد كه واويلا است و بايد قبل از مظلوميت امام حسين، براي مظلوميت پيامبر گريه كنيم.
اگر واقعيت ندارد كه ما مطمئن هستيم كه واقعيت ندارد، چرا چنين توهين زشتي را به همسر پيامبر كردهايد؟
شما كه ميگوييد: ام المؤمنين بوده است و ما هم قبول داريم که ام المؤمنين بوده است (اما به معنايي كه قرآن گفته است كه فقط ازدواج با او جايز نيست و هيچ معناي ديگري نيست) چرا چنين توهين زشتي را كردهايد؟
در كدام مذهب و كدام دين شما پيدا ميكنيد، يهود، نصارا، شيطان پرستها، گاو پرستها، بوداييها، هندوها كدام مذهب را پيدا ميكنيد كه چنين توهين زشتي را به پيغمبر خودش و به همسر پيغمبر خودش كرده باشد؟
غير از كتابهاي شما كه اين مطالب را آورده است، در كتاب ديگري پيدا كنيد كه همچين توهيني را به ناموس پيغمبر خودش كرده باشد.
ما انتظار داريم كه كارشناسان وهابي هر كس كه ميخواهد باشد، آقاي ملازاده، آقاي خدمتي، آقاي حيدري، آقاي ظهرابي و هاشمي و حسيني و هر كس ديگري که باشد، اگر راست ميگوييد و جرأت داريد، به اين سؤال ما پاسخ دهيد.
ببينيم كه پاسخ شما چه چيزي است و اگر پاسخ داريد هفته ديگر در خدمت شما هستيم.
بيننده آقا مجيد از اسلامشهر:
حاج آقا، اينها با چه رويي با اين پروندههاي ننگين خودشان شبكه به نام وهابيت درست كردهاند كه ما را هدايت كنند؟
افشاگري كه حاج آقا انجام داد، تنم لرزيد.
اگر واقعاً با اين روش ميخواهند ما اينها را نميخواهيم.
اين همه جنايت، به خدا همه ما بايد زار زار گريه كنيم و اشك بريزيم براي ظلمي كه به امام حسين عليه السلام وارد شده است.
اينها برايشان مهم نيست و باز هم از اين كارها ميكنند.
از نوه و پسر پيغمبر بالاتر نداريم، با اينها اين طور رفتار ميكنند واي به حال ما.
بيننده آقاي اكبري از كهنوج:
من ايام سوگواري حضرت سيد الشهداء را خدمت شما تسليت عرض ميكنم.
من برنامهاي که در مورد خواندن نماز پيغمبر بود، گوش کردم.
اين قدر اينها نادان و نفهم هستند كه پيغمبر هر وقت كه سجده ميرفت پاي عايشه را كنار ميزد؛ يعني خود عايشه اين قدر فهم و شعور نداشت كه پايش را جمع كند؟
اين دروغ مشخص است.
اين مالك در همين داروين خودمان چقدر آدم را به قتل رساند، من دست مفتي سوريه را ميبوسم، اين مولوي عبد الحميد در رابطه با تسوكي چه چيزي گفت؟
قبل از عمليات آمدند و نماز جماعت خواندند، بعد اين حركت را محكوم كرد و بس.
منتها همين مالك ملعون اعلاميه داد و امام حسين را الگوي خودش قرار داد.
خدا خيرتان دهد كه اين كليپها را پخش ميكنيد.
اين حرفهايي كه اين وهابي زد در خصوص يزيد من شنيدم كه در سايت رفته بوده است و قرار است كه كتاب هم براي توثيقش بنويسند، من از مولوي عبد الحميد ميخواهم كه اگر مرد هستي، در رابطه با وهابيت بيا نه مثل اين آقا، يك هزارم صحبتهاي اين آقا را صحبت كن و تكليف مردم را روشن كن.
تعدادي از برادرهاي بلوچ هم اينجا نشستهاند كه خدمت شما سلام ميرسانند.
اين سفري كه به تركيه رفته بود، شما در سايت برويد، از آقاي يزداني خواهش ميكنم كه اگر اين را هم پخش كنند ممنون ميشوم كه به بقعه ايوب انصاري رفته بود.
در آنجا ميروي، موزه ميروي، اگر موزه بودا باشد ميروي، استغفر الله حرم رفتن مشكل دارد که از آن منع ميكنيد و ميگوييد حرم نرويد؟
بيننده آقاي احمدي از خوزستان:
اين حاج آقا كه اين روايت را خواند، صد در صد دروغ است؛ چون حضرت محمد صلي الله عليه وسلم و حضرت ابوبكر و حضرت عمر، در خانه حضرت عايشه دفن شدند.
دومين سؤال كه گفتند: اينها قاتل بودند كه 150 هزار نفر را كشتند، حضرت علي در جنگها چقدر كشته است از كافران؟
آنهايي را كه مرتد و كافر شدند را كشتند، قلعه خيبر كه معروف است.
اينها در جنگها فراري بودند؛ اما آقاي قاسمي زبانش بسته شد وقتي كه خدا در قرآن اسمشان را نبرده است و مؤمنون را گفته است.
از آقاي حسيني سؤال كردم، آخرين آيه سوره رعد كه در خصوص علم الكتاب است كه ميگويند: حضرت علي عالم بر كتاب قرآن است و از او عالمتر نداريم؛ اما چند تا آيهاي كه در خصوص امامت است، در اين خصوص گفته نشده است، آقاي حسيني جواب هم ندادند.
الحمد الله منتظر هستند كه از بيروت كتاب برايشان بيايد همان طور كه كتابهاي شاعرين ايراني در خصوص مدح حضرت ابوبكر و عمر و عثمان شعر گفتهاند و حالا ايران حذف كرده است و اينها را برداشته است.
اينها در روايتها تحريف ميكنند.
بيننده آقا محمد از كردستان از اهل سنت:
براي اين روزهاي عاشورا و تاسوعا که اين همه هزينه ميشود و اين همه ملياردها پول كه براي اين روزها هزينه ميشود، ثوابش بيشتر است يا به كساني كه واقعا محتاج هستند و نان شبشان را ندارند كه به زن و بچهشان دهند؟
به اينها بدهند ثوابش بيشتر است يا اين كه هزينههايي كه نذر ميكنند كه بعضيها ميتوانند بخورند و همه نميتوانند از آن استفاده كنند؟
استاد يزداني:
آقا مجيد از اسلامشهر گفتند: اينها با چه رويي اين شبكه را درست كردند، ما هر هفته جوابهاي اينها را ميدهيم و باز اينها همان حرف قبلي را تكرار ميكنند واقعا اين چه رويي است، ما هم در ماندهايم.
قبلا سنگ پاي قزوين معروف بود، حالا سنگ پاي بيغد خيلي معروفتر شده است.
اينها بيحيايي را از حد گذراندهاند و جرأت نميكنند كه حرفهايشان را خودشان بگويند، از زبان بينندههايشان ميگويند.
يكي از بينندههايشان كه معروف است، زنگ ميزند و هر چيزي كه از دهانش درميآيد به اهل بيت ميگويد و اينها هم به به و چه چه ميكنند وحرفهاي او را تأييد ميكنند.
آقاي اكبري از كهنوج كه از آقاي مولوي عبد الحميد درخواست داشتند كه بيايد و تكليف مردم را معلوم كند، متأسفانه خود آقاي مولوي عبد الحميد در همين شبكهها، در شبكه نور سخنراني و صحبت ميكند.
معلوم است كه حرفهاي اينها را تأييد ميكند و واقعا ما متأسف هستيم كه اينها اين كارها را انجام ميدهند و ما هم درخواست داريم كه تكليف خودش را مشخص كند.
آقاي احمدي از خوزستان كه از برادران اهل سنت بودند، گفتند: اين روايت محتلم شدن مردان در خانه عائشه صد در صد دروغ است، ما هم گفتيم كه دروغ است؛ اما چرا در كتابهاي شما آمده است؟
چرا در صحيح مسلم آمده است؟
اگر آمده است و دروغ است، چرا صحيح مسلم صحيحترين كتاب بعد از قرآن نام ميگيرد؟
شما همه رواياتش را قبول ميكنيد، يا بايد بگوييد: اين روايات دروغ است و صحيح مسلم نيست و ضعيف مسلم است يا اين كه تكليف ما را مشخص كنيد.
ما تأييد نميكنيم ما سؤال ميكنيم كه چرا شما چنين توهيني را به همسر پيامبر كردهايد؟
گفتند: دليل دروغ بودن آن اين است كه عمر و ابوبكر در اتاق عائشه دفن شده است، اين مطلب دروغ است.
نه عمر در اتاق عائشه دفن شده است و نه ابوبكر و نه پيغمبر.
پيغمبر در همان اتاق خودش كه براي عموم مردم بود و مردم به ملاقات پيغمبر ميآمدند، در همان اتاق خودش دفن شده است كه اين را مفصل بحث خواهيم كرد و مدارك مفصلي را هم جمع آوري كردهايم كه ان شاء الله حتما به اين مطلب جواب خواهيم داد؛ چون پيامبر صراحتا اشاره ميكند به اتاق عائشه و ميگويد:
قام النبي صلى الله عليه وسلم خَطِيبًا فَأَشَارَ نحو مَسْكَنِ عَائِشَةَ فقال هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا من حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ
صحيح البخاري، ج 3، ص 1130
بعد ميگويد: شاخ شيطان از اينجا ظهور ميكند.
چطور ممكن است از جايي كه شاخ شيطان ظهور ميكند، پيغمبر در همان جا دفن شده باشد؟
از آن طرف تمام علماي اهل سنت اجماع دارند كه محل قبر پيغمبر برتر از همه جاي دنيا است، از كعبه، از عرش، از فرش، از لوح، از قلم، از همه جا برتر است.
اين دو تا با هم در تعارض هستند.
اگر قبر پيغمبر برترين بقاع در روي زمين است، نميتواند از آنجا شاخ شيطان بيرون بيايد.
ما اين را مفصل بحث خواهيم كرد.
گفتند: حضرت علي چقدر كشته است، شما به ما نشان دهيد كه حضرت علي در كجا چنين كشتارهايي را انجام داده است كه در يك روز 70 هزار نفر را كشته باشد يا سر بريده باشد، بدون اين كه از آنها سؤال كند: شما چه کسي هستيد و چه كاره هستيد و اسلام را قبول داريد يا نداريد.
اگر امير المؤمنين مانند اينها ميخواست بكشد و كشتار انجام ميداد، هيچ وقت هيچ كدام از اين جنگها اتفاق نميافتاد.
امير المؤمنين بر اساس وظيفهاي كه پيغمبر به او داده بود، با عائشه و طلحه و زبير و معاويه جنگيد؛ اما اين كشتارها را ما از اميرالمؤمنين نديديم.
آخرين سوره رعد را نميدانم منظورش استاد حسيني ما بود يا استاد خودشان حسيني بود، من متوجه نشدم كه منظورش چه چيزي است.
آقاي محمد از كردستان سؤال داشتند كه اين پولهايي كه در روزهاي عاشورا خرج ميشود، اين ثوابش بيشتر است يا اين كه به فقرا داده شود؟
اين كه ثواب كدام بيشتر است، بستگي به نيت شخص دارد؛ ولي هر دوي اينها ثواب دارد، هم نذر دادن براي امام حسين كه تمام زندگي خودش را در راه اسلام و دين داد، در روز عزاي او و عزاداري كردن و سينه زدن ثواب دارد و هم به فقرا پول دادن ثواب دارد.
ما كه نگفتيم كسي اگر براي امام حسين نذر كرد، ديگر نبايد به فقرا غذا دهد.
اتفاقا تمام مردمي كه در عاشورا و تاسوعا نذر ميكنند، فقرا را دعوت ميكنند و همه فقرا شركت ميكنند و از اين غذاها استفاده ميكنند و شكمشان سير ميشود.
مجري:
ياد خاطرهاي افتادم، سال گذشته روز عاشورا بنده در يك حسينيه و مسجدي بودم كه خيلي بزرگ بود، يك فقيري آمد و طلب كمك كرد.
جالب اينجا بود كه مردم و تمام عزاداران حسيني كمك كردند و يك پول قابل توجهي جمع شد و جالبتر اينجاست كه اين عزيزي كه نيازمند بود و طلب كمك از مردم كرده بود، وقتي كه بلند شد كه از مسجد بيرون برود چند قدمي رفت و برگشت و تمام پولهايي كه به او داده بودند نصف كرد و نصف آن را مجدد بخشيد و گفت: آن چيزي كه مردم به من كمك كردهاند و من نيازمندم، برگردانم به عزاداري امام حسين كه مردم براي اين راه خرج كنند و نيم ديگر آن را براي خودش برداشت.
مردم هم كمك ميكنند و هم آن لطفي كه حضرت ابا عبدالله حسين دارد و نذرهايي كه در اين زمينه است و حاجاتي كه مردم گرفتهاند، باعث شده است كه نذر ميكنند و سالها اين چراغ روشنتر ميماند.
استاد يزداني:
اين خرجهايي كه ميشود، براي احياي دين است.
امام حسين تمام زندگي خود را براي احياي دين داد.
هفته بعد ان شاء الله مفصل بحث خواهيم كرد كه چرا امام حسين قيام كرد و چه اتفاقي افتاده بود؟
امام حسين تمام زندگي خودش را براي احياي دين داد، چه اشكالي دارد كه يك شيعهاي هم بيايد يك روز چند نفري را به خاطر همان احياي دين غذا دهد، آيا اشكالي دارد؟
همان طور كه شما هم گفتيد و عرض كردم، تمام اين پولها خرج فقرا ميشود و اين فقرا هستند كه ميآيند در مجالس امام حسين و از اين غذاها ميخورند و بعد براي خودشان ذخيره ميكنند؛ حتي در بعضي شهرها تا آخر صفر براي امام حسين غذا ميدهند و كمتر است كه فقرا در اين مجالس نباشد و استفاده نكنند.
اگر فقير باشد، حتما در اين مجالس حضور دارد و غالب اين نذرها مردمي است؛ حتي همين فقرا هم ميآيند و نذر ميكنند.
ما در روستاهايي رفتيم كه مردم خودشان غذا نداشتند كه بخورند؛ اما همان يك لقمهاي را كه داشتند آوردند در مجلس همه با هم در راه امام حسين نذر دادهاند و همه روستا با هم خوردهاند.
مجري:
اين يك اعتقاد است.
وقتي كه نگاه ميكنند به وجود مقدس سيد الشهداء كه همه هستي خود و هر آنچه كه داشت، جان مقدس خود را فدا كرد، اهل بيت آن حضرت با آن وضعيت براي احياي دين اسلام به اسارت رفتند، براي حفظ شريعت پيغمبر به اين شكل فدا كرد، ميگويند: براي ما اهميت ندارد كه مالي كه داريم در اين راه بدهيم.
هدف آنها اين است كه اين پرچم بالا بماند و اين چراغ تا قيام قيامت روشن بماند.
نام حسين و نام ابي عبد الل،ه همان پيغمبر است، شعار امام حسين همان شعار پيامبر است كه هدف آنها اين است كه تا قيام قيامت باقي بماند.
استاد يزداني:
شما كه در راه امام حسين خرج نكردهايد و پول نداديد چقدر فقراي شما شكمشان سير شده است؟
ما كه مناطق سني نشين رفتهايم و ديدهايم.
در همين كشورهاي سني نشين هم رفتهايم و ملاحظه كردهايم.
در همين عربستان سعودي مناطق فقير نشين را ببينيد كه چه وضعيتي دارند.
شما برويد و به اينها كمك كنيد، ما در راه امام حسين به فقرا ميدهيم شما همين طور در راه فقرا به فقراي خودتان كمك كنيد و ما ميبينيم كه مناطق سني نشين در هر جا از همه جا فقيرتر و بدبختتر هستند.
در پاكستان ، افغانستان و در همين ايران، شما كه در راه امام حسين خرج نكردهايد، چقدر فقرا را كمك كردهايد؟
مگر كمك كردن به فقير در مذهب شما ثواب ندارد؟
فقط در مذهب شيعه است كه ثواب دارد؟
مطلب و درد دل در اين مورد زياد است.
سؤال اولي كه خدمت بينندگان عزيز عرض كرديم و گفته بود كه شيعهها امام حسين را دعوت كردند و خود شيعهها كشتند و بعد عزاداري كردند، جوابش را داديم كه اين شيعهها نبودند؛ بلكه سليمان بن صرد خزاعي صحابي پيغمبر بود.
صحابه بودند كه امام حسين را دعوت كردند، صحابه بودند كه تخلف كردند و امام حسين را ياري نكردند و صحابه بودند كه بعد از آن توابين را تشكيل دادند و اين به نفع شما نيست؛ بلكه صد در صد به ضرر شما است و اساس مذهب شما را سست ميكند.
سؤالهاي بعدي را هم ديديم كه عده زيادي از يزيديهاي تاريخ بودند كه از كار يزيد خشنودي خود را اعلام كرده بودند و امام حسين را گناهكار دانسته بودند و حتي ديديم كه نتيجه حرف آقاي ابن تيميه اين است كه امام حسين:
مات ميتة جاهليه
آقايي كه صراحتا ميگويد: امام حسين گناهي بزرگ انجام داده است.
اين در طول تاريخ بود و ديديم كه در حال حاضر آقاي آل شيخ نظرش همين است و وهابيها هم به تبعيت از آل شيخ اين كارها را انجام ميدهند و در روز عاشورا غذا نذري ميدهند نه به عنوان عزا؛ بلكه به عنوان شادي.
شادي ميكنند تظاهرات راه مياندازند، مرگ بر امام حسين ميگويند، مرگ بر شهادت امام حسين ميگويند، اينها همه نتيجه فتواهايي است كه آقاي آل شيخ و ديگر وهابيها و خداي اصلي اينها آقاي ابن تيميه داده است.
سؤالي هم كه اينها پرسيده بودند جواب داديم كه سند آن ضعيف بود و گفتيم كه خود بزرگان اينها ابوبكر و عمر و عثمان گناهان بسيار بدتر از اين را انجام دادهاند و كشتارهايي را كه اينها انجام دادهاند اصلا در طول تاريخ سابقه ندارد، اگر دارد به ما نشان دهيد.
چنگيز و اسكندر و هيتلر و… اگر انجام دادهاند، به اين صورت در يك روز 70 هزار نفر را كشته باشند؟
شما در طول تاريخ پيدا كنيد كه اين طور سر بريده باشند.
اگر اينها پيدا كردند، حاضر هستم از آن دويست ملياردي كه قرار بود به ما بدهند، دويست هزار تومان هم به آنها بدهم.
اگر پيدا كردند در طول تاريخ كسي در يك روز 70 هزار نفر را سر بريده باشد، .
سؤال آخري كه از اينها پرسيديم و انتظار داريم كه اينها جواب دهند و اين گونه در اتاق تنهايي خودشان قايم نشوند و سؤال ما را جواب دهند.
اينها ميترسند و مطمئن هستيم كه جواب نميدهند.
آقاي عبدالله حيدري در فيس بوك صفحهاي دارد من تا حالا هفت هشت باري رفتهام و در صفحه ايشان اعلام كردهام كه بيا با هم دوست شويم و بحث كنيم، اصلا جرأت نميكند كه دوستي من را تأييد كند تا مطالب من را نخواند و اگر مطالب من را در فيس بوك بخواند، ممكن است كه گمراه شود.
همچين آدمي طبيعي است كه به اين سؤالات ما هرگز جواب نخواهد دا.
ما اميدوار هستيم ولي انتظار نداريم.
مجري:
مهر تو را به عالم امكان نميدهم اين گنج پر بها است، من ارزان نميدهم
گر اختيار جنت و كويت به من دهند كوي تو را به جنت و رضوان نميدهم
اي خاك كرب و بلاي تو، مهر نماز من اين مهر را به ملك سليمان نميدهم
جان ميدهم به شوق وصال تو يا حسين تا بر سرم قدم ننهي، جان نميدهم
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود وثبت لي قدم صدق عندك مع الحسين واصحاب الحسين عليه السلام.
پايان