کارشناس وهابی مدعی شده است که امور الهی نیازمند بیعت نیست؛ همانطوری که رسول خدا صلی الله علیه وآله، هیچگاه برای رسالت خود از کسی بیعت نگرفته است . ما ثابت میکنیم که در امور الهی هم بیعت گرفته شده ه است و پیامبر خدا هم برای رسالت و حتی اصل اسلام از مردم بیعت گرفته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : چالش
تاریخ : 23 / 10 / 94
مجری :
این افتخار را داریم که طبق روز های زوج ، با برنامه ای دیگر از سلسله برنامه های چالش ، در خدمت شما باشیم . ان شاء الله مدعیان دروغین توحید و اسلام را به چالش خواهیم کشید . افتخار می کنیم که باز هم در خدمت کارشناس عزیز و ارجمند ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین یزدانی هستیم .
استاد یزدانی :
بنده خدمت حضرتعالی و هم چنین خدمت همه بینندگان شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب دارم .
مجری :
همان طور که شما بینندگان عزیز مستحضر هستید ، در دو برنامه چالشی که در خدمت استاد یزدانی عزیز بودیم ، موضوعی که به آن پرداختیم ، بحث صوفی بودن خانواده آقای دکتر ملازاده بود که در این جا اسنادی ارائه شد و چند بار هم تکرار شد ؛ اما ظاهرا بعضی از بینندگان یا بعضی از دوستان آقای ملازاده یا حتی بعضی از شیعیان با آقای ملازاده تماس گرفته و از ایشان در مورد صوفی بودن خانواده اشان تماس گرفتند . آقای ملازاده هم صوفی بودن خانواده خود را انکار کردند . در این رابطه کلیپی آماده شده که بعد از آن با توضیحات استاد یزدانی عزیز در خدمت شما خواهیم بود .
کلیپ 1 :
ایمیل به ملازاده :
امشب در شبکه ولایت در برنامه چالش ، در مورد صوفیه صحبت می کردند . کلیپ از شما پخش شد در مورد صوفی های غالی که شما آن ها را مشرک می خواندید . در این لحظه کارشناس شبکه گفت : پدر و برادران شما هم صوفی هستند و به آن ها هم فحش می دهید .
ملا زاده:
دروغ می گویند ، افتراء می زنند . این ها از سابق به ما افتراء می زنند . من هر شب برای پدر و برادران و مادر خودم با اسم دعا می کنم ؛ حتی در نماز هایم برایشان دعا می کنم . این ها ترور شخصیت می کنند . همه این ها بر عکس عمل می کند . عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .
چون آن ها صوفی بودند . نه آن ها صوفی به این معنایی که آن ها می گویند نبوده . تازه مولوی عبد العزیز در آخر عمر خود علیه صوفی کار می کرد . ولی ایشان شخصیت جامعی بود و همه را به دست می آورد.
لطفا برای بینندگان عزیز توضیح دهید تا بدانند .
این اعتقادی که من از تصوف می کنم ، هیچ کدام از این ها را مولوی عبد العزیز قبول نداشت ؛ بلکه خودش در زاهدان کار بزرگی کرد . وقتی به زاهدان آمد ، همه گرفتار خرافه صوفیان بودند . همه آن جا را اصلاح کرد .
من بدعت های صوفیه را مثل بدعت های شیعه انتقاد می کنم . پدر بنده یکی از علمای بلوچستان بوده و با این بدعت ها مخالفت می کرده . هم چنین برادرانم با این بدعت ها مخالفت می کردند . سال ها من با برادرم زندگی کردم ، یک بار کار صوفیه را انجام نداد . نه طریقه داد و نه طریقه گرفت ، نه این هارت و هورت ها را انجام داد ؛ بلکه با این ها کاملا مخالفت کرد . پدرم که بعد از تحصیل به بلوچستان برگشت ، همه این شرک و ضلالت ها را از بلوچستان برداشت . آن جا را مسکن توحید کرد .
مجری :
ادعای جدید دکتر ملازاده بود . البته در مورد ابتدای کلیپ توضیحی را عرض کنم که ایشان خواستند به گونه ای القاء کنند که ما در این جا گفتیم آقای ملازاده به خانواده خود فحاشی کردند . در حالی که ما بحث را این طور مطرح نکردیم ؛ بلکه تمام حرف ما این بود که آقای ملازاده همه این اهانت هایی را به صوفیه کردند ، طبیعتا به خانواده خودشان هم بر می گردند ؛ چون خانواده خودشان هم صوفی هستند .
استاد یزدانی :
ما در برنامه گذشته که در سایت هم موجود است ، به صورت مفصل بحث صوفیه را طرح کردیم و این که آقای ملازاده حرف های بسیار رکیکی علیه صوفیه زده و کلیپ های مفصلی را در این باره پخش کردیم . از طرف دیگر هم ثابت کردیم که پدر آقای ملازاده ، مولانا عبد الله سربازی ، و هم چنین عبد العزیز ملازاده ، برادر آقای ملازاده صوفی بودند و با صوفیه بیعت کردند و پدرشان تا آخر عمر می گفت آن بیعتی که کردم و آن تجود و وجدی که در صوفیه داشتم ، تا آخر عمر با من بود و از آن هیچ وقت دست برنداشتم .
این ها را که ثابت کردیم ، گفتیم فحش هایی که شما علیه صوفیه دادید ، در حقیقت به خانواده خودت بوده ، نه این که گفته باشیم آقای ملازاده در شبکه اش به پدر و مادر و برادرانشان فحش داده باشد. طبیعی است کسانی هم که برای ایشان پیام می فرستند ، از جنس خودشان هستند .
بنابراین قضیه صوفی بودن خانواده ایشان ثابت شده است . در این کلیپ ایشان ادعا کردند که برادرشان هیچ وقت اهل طریقت نبوده ، هیچ وقت صوفی نبوده و پدرش هم وقتی به زاهدان برگشتند ، با صوفیه و بدعت هایی که در آن هست ، مخالفت می کردند . البته ما نگفتیم که برادرشان در زاهدان مجلس ذکر و رقص و آواز می گرفتند ؛ اما این که ایشان اهل طریقت بوده و با صوفیه بیعت کرده ، چه در سرباز و چه در افغانستان در شهر چمن رفته و با قطب صوفیه آن جا بیعت کرده .
مجری :
این کلیپ از تناقضات آقای ملازاده است . کلیپ اول از برنامه های جدید ایشان هست ؛ اما در برنامه های قبل تر ادعایی کردند که در تناقض با ادعای جدیدشان است . در کلیپ اول ادعا کرده بودند که نه پدر و نه برادرشان ، هرگز هیچ طریقه ای نداده و نگرفته اند . اما ظاهرا آقای ملازاده فراموش کردند که قبلا تصریح کرده بودند که برادرشان اهل طریقت بوده و بعدا رها کردند و این از تناقضات آقای ملازاده و از دروغ های ایشان است . در واقع انسانی که دروغگو باشد ، کم حافظه هم هست .
کلیپ 2 :
ملازاده :
راجع به برادرم ، مولانا عبد العزیز که در این جا و آن جا شایعاتی است که ایشان تا آخر عمر ، چشتی بوده ، این حرف کاملا نادرست است . در ابتدای زندگیش طریقه داشته ؛ لیکن بعدا به صورت کلی رها کرد . حتی گاهگاهی شوخی و مسخره می کرد که ما وقتی در جوانی با صوفیه بودیم ، چه کار می کردیم .
مجری :
ظاهرا ایشان قبلا حرف های دیگری زدند .
استاد یزدانی :
در کلیپ قبلی می گفت : هیچ وقت نه پدر و نه برادرم صوفی نبودند ، نه طریقه دادند و نه طریقه گرفتند . اما در این کلیپ گفت : در جوانی طریقه داشته . این که در جوانی طریقه داشته را ما از شما می پذیریم . اما این که در آخر عمر رها کرده باشند ، ثابت شده نیست . چون اصلا خود ایشان نبودند که برادرشان را در آخر عمرشان ببینند . ملازاده همیشه در مسافرت بودند . به عربستان و بعد از آن به سوریه و از آن جا به لبنان رفتند . الان هم فراری هستند و در لندن و امارات هستند .
ما از کتاب خودشان ثابت کردیم که صوفی بوده ؛ اما این که از تصوف برگشته ، به ما نشان دهند . بنده در این جا تحدی می کنم که آقای ملازاده یک مستند به ما نشان بده که برادر شما از تصوف و از بیعتی که با صوفیه بسته بود ، پشیمان شده یا توبه کرده باشد . چون شما تصوف را کفر می دانید . حتی ما نشان دادیم که پدر شما گفته بود من تا آخر عمر آن حالت تجود را داشتم . شما یک مدرک یا یک مستند به ما نشان دهید که پدر و برادرتان از کفر و شرک و خرافات خودش توبه کرده باشد و این که در تصوف ، طبق کلیپ هایی که ما نشان دادیم ، لواط ، زنا ، شرابخواری جایز است .
این ها حرف هایی است که شما زده اید و ما هیچ وقت چنین اعتقادی نسبت به صوفیه نداریم . حال برای ما ثابت کنید که از این کار ها توبه کردند یا نکردند ؟
مجری :
در کلیپ های هفته های گذشته که در خدمت استاد یزدانی عزیز بودیم ، از مولوی عبد الحمید پخش کردیم که بر صوفی بودن محمد عمر سربازی تصریح کرده بودند . اما می خواهیم نظر آقای ملازاده را در مورد محمد عمر سربازی و این که چگونه عالمی بودند ، بدانیم .
کلیپ 3 :
ملازاده :
سلام ، من برنامه شما را نگاه می کنم . به نظر شما مولانا محمد عمر سربازی چگونه عالمی بود ؟
جواب : عالمی حنفی مذهب و صوفی مذهب بود که بعضی از آرای ایشان بسیار اشتباه است .
مجری :
این هم نظر آقای ملازاده در مورد محمد عمر سربازی بود . ظاهرا صفاتی را که آقای ملازاده در مورد صوفی ها به کار می برد ، بر محمد عمر سربازی هم باید اطلاق شود .
استاد یزدانی :
همین هم برای ما کفایت می کند که بگویند آقای محمد عمر سربازی ، قطب الارشاد اهل سنت بلوچستان است . چون صوفیه طبقات مختلف دارند از ابدال و غوث تا قطب الارشاد که آخرین مرحله هست . این مطلب در کتاب مجالس قطب الارشاد آقای سربازی بیان شده .
اگر ایشان صوفی باشد و آن حرف ها بر ایشان تطبیق کند ، کفایت می کند . حرف های رکیکی که در شبکه های وهابی علیه صوفیه و تصوف زدند . از یک طرف تمام اهل سنت بلوچستان برای مولوی سربازی احترام قائل هستند و او را به عنوان قطب و یک عالم و مفتی قبول دارند و از این طرف ملا زاده علیه صوفی ها آن حرف های زشت و رکیک را زده که جمع این دو مشخص و معین است .
مجری :
به هر جهت ما انتظار داریم که آقای ملازاده از ما یاد بگیرند . ما بلافاصله و در اسرع وقت ، مطالبی که ایشان در شبکه خود ادعا می کنند و از آن به عنوان ادعا های دروغین نام می برند ، پاسخ می دهیم ، ایشان هم همین کار را انجام دهند .
کلیپ بعدی که شاید موضوع اصلی برنامه امشب باشد ، را با هم می بینیم و بعد از آن در خدمت استاد یزدانی عزیز هستیم .
کلیپ 4 :
معرفی کارشناس این کلیپ ، منصور حسینی (یزیدی ) :
*وی همانند دیگر کارشناسان وهابی در ابتدایی ترین علوم دینی از جمله صرف و نحو ، ضعیف بوده و اشتباهات فاحشی در این زمینه دارد .
*وی مدافع بی چون و چرای بنی امیه است و حتی به خاطر دفاع از آن ها ، یزید را امیرالمؤمنین و امام حسین (علیه السلام ) را شورشی می داند .
*وی حضرت علی (علیه السلام ) را عامل اصلی جنگ جمل وصفین دانسته و ایشان را در این دو جنگ ، به عنوان جناح باطل معرفی می کند .
نمایش کلیپ :
منصور حسینی :
اصلا اینقدر آسمانی بود که احتیاجی به بیعت نداشت . شما در کجا دیدید که با یکی از انبیاء بر نبوت بیعت شده باشد .
مجری :
این یک سؤال بسیار مهم است .
منصور حسینی :
لازم نیست ، امر آسمانی است . مگر پیامبر احتیاج دارد که بگوید : بیاید با من بیعت کنید که من پیامبر خدا هستم . ثانیا ، شما در قرآن نگاه کنید که خداوند بیعت النساء آورده . بیعت الرضوان آورده . بیعتی که در یکی از اموری بوده که وقتی آمدند بیعت کردند ، نه بر اصل نبوت ، در این که این کار ها را انجام دهند . در این که در بیعت الرضوان ، دفاع از عثمان به عنوان سفیر رسول الله (صلی الله علیه وسلم ) شود . قرآن این دو بیعت را ذکر فرمودند .حال به فرض این که این بیعت رخ داده باشد ، در قرآن ذکر نشود . بیعت برای امری مدنی است و حق مردم است که با او بیعت می کنند . می آید بیعت می کند که من این کار را انجام می دهم .
پس وقتی بیعت می شود یعنی این که مردم حق انتخاب دارند . حالا آمدند و دست می دهند که من با تو هستم . مثل همان قضیه انتخابات .
در بحث امامت ، وقتی انتصابی و از طرف خدا باشد ، من بخواهم و نخواهم اصلا معنایی ندارد . نبی خدا را من قبول کنم یا قبول نکنم ، نبی خدا هست و احتیاج به بیعت ندارد که بیعت کنم . بله ، اصحاب با پیامبر بیعت کردند بر این که از پیامبر دفاع کنند ، نه این که بر اصل نبوت بیعت کرده باشند .
مجری :
حتی بیعتی که پیامبر از زنان گرفت ، بر این که حلال و حرام را رعایت کنند .
منصور حسینی :
در عقبه اولی و عقبه دوم ، در سال دوازدهم و سیزدهم بیعت گرفتند ، برای این بود که پیامبر (صلی الله علیه وسلم ) به سوی آن ها هجرت کند و از پیامبر دفاع کنند . نگفتند که ما بیعت می کنیم که تو نبی هستی . به او ایمان آوردند و تمام شد .
مجری :
کلیپی از یک به اصطلاح کارشناس جدید شبکه های وهابی ـ داعشی بود . البته بنده این را به شما عرض کنم که کلیپ از یک کارشناس جدید به این معنا نیست که دروغ ها و ادعاهای آقای ملازاده تمام شده یا کلیپی از ایشان موجود نیست . کلیپ های متعددی از آقای دکتر ملازاده در آرشیو داریم که ما به خاطر تنوع و یا به خاطر خستگی بعضی از بینندگان عزیز از دیدن چهره آقای ملازاده ، سراغ کارشناس دیگری رفتیم .
استاد یزدانی عزیز ! ادعاهایی بود که آقای منصور حسینی مطرح کردند ، پاسخ شما در این باره چیست ؟
استاد یزدانی :
البته ایشان از کارشناسان جدید نیستند ؛ بلکه از کارشناسان خیلی قدیمی شبکه کلمه بودند که از شبکه کلمه ایشان را اخراج کردند . ما در برنامه کلمه طیبه به حدی ایشان را چپ و راست کردیم که دیدند بودن ایشان در شبکه کلمه به صلاح نیست ، به شبکه نور رفتند . چون ما در آن زمان شبکه نور را نقد نمی کردیم و فقط روی شبکه کلمه زوم کرده بودیم . انصافا در آن زمان یکی از سوژه های اصلی برنامه کلمه طیبه ایشان بود و کلیپ های ایشان هم از کلیپ های همیشگی برنامه محسوب می شد .
این کارشناس در این کلیپ ادعایی کردند که در حقیقت دو رکن داشت . رکن اول ایشان این بود که اگر چیزی امر الهی باشد ، نیازی به بیعت ندارد . مثل نبوت که نبوت یک امر الهی است و نیازی به بیعت ندارد . چه کسی بپذیرد یا نپذیرد فرقی نمی کند ، پیامبر ، پیامبر است . کسی که بپذیرد ، مسلمان است و کسی که نپذیرد ، کافر است . این سخن ایشان بود .
ادعای بعدی ایشان این بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) ، هیچ زمان برای نبوت خودشان از مردم بیعت نگرفته است . این که ای مردم ! من پیامبر هستم ، بیاید با من بیعت کنید . هیچ گاه رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) چنین بیعتی نگرفته است .
این ادعای این کارشناس وهابی بود و به نظرشان خیلی حرف بزرگی زده بود و از خوشحال در پوست خودشان نمی گنجیدند . ما فرصت زیادی برای این که روی این موضوع بحث کنیم ، نداریم ؛ اما فقط چند روایت از صحیح بخاری نشان می دهم . بنده از صحیح بخاری حدود بیست روایت به شما نشان می دهم که خلاف این ادعا را ثابت می کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) همیشه از مردم برای اسلام بیعت می گرفت . هر کسی ایمان می آورد ، از او بیعت می گرفت که تا آخر عمر مسلمان باشد و یک سری اعمال را هم انجام دهد . حتی در قرآن کریم هم آیه هست ، همان بیعت النسائی که ایشان گفت و آن کارشناس هم تأیید کرد ، همان هم بیعت بر اصل اسلام است .
زن هایی آمدند و گفتند ما مسلمان شدیم . بعد رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) از آن ها بیعت گرفت که چه کارهایی انجام دهند و چه کار هایی انجام ندهند . بیعت النساء در سوره ممتحنه ، آیه 12 می فرماید :
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ . ممتحنه / 12
ای پیامبر ما ! اگر مؤمنات (زن های مؤمن ) نزد تو آمدند که بیعت کنند که هیچ گاه برای خدا شریکی قائل نشوند …
این قطعا بیعت بر نبوت و بیعت بر اصل اسلام است ، بیعت بر این که خدایی جز خدای یگانه نیست. این که توحید هست و خدا یکی است ، این امر الهی است یا امر مردمی است ؟
مجری :
قطعا یک امر الهی است .
استاد یزدانی :
پس چرا مردم بیعت می کنند ؟ یعنی مردم اختیار دارند ؟
مجری :
صد در صد مردم اختیاری ندارند .
استاد یزدانی :
مردم در این جا اختیاری ندارند ، چه مردم بیعت بکنند و چه بیعت نکنند ، خداوند یکی است و دو تا نمی شود . این که مردم اگر بیعت نکنند ، خداوند دو تا می شود ، چنین چیزی امکان ندارد . قطعا این که ما برای خدا شریک قائل نشویم ، یک امر الهی است .
این که کسی دزدی نکند یا زنا نکند ، این که فرزندانش را نکشد ، این که بهتان نزند یا مسائل دیگر ، همه از امور الهی هستند و مردم هیچ اختیاری ندارند . چه بیعت بکنند و چه بیعت نکنند ، زنا حرام است ، کشتن فرزند حرام است ، دزدی حرام است ، چه مردم بخواهند و چه نخواهند امر الهی است . خصوصا ان لايشرکن بالله شيئا ، بيعت بر اصل اسلام است .
همین مثالی که خودش زد ، پایه و اساس کل استدلال و هر دو رکنش را خراب می کند که هم می توان بر یک امر الهی ، بیعت بگیریم و این که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هم طبق نص قرآن کریم ، بیعت گرفته است .
از این که بگذریم ، من یک سری رویت از صحیح بخاری نشان می دهم :
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، با تحقیق مصطفی دیب البغاء ، جلد اول ، چاپ پنجم در سال 1414 ، صفحه 31 :
حدثنا أبو النُّعْمَانِ قال حدثنا أبو عَوَانَةَ عن زِيَادِ بن عِلَاقَةَ قال سمعت جَرِيرَ بن عبد اللَّهِ يقول يوم مَاتَ الْمُغِيرَةُ بن شُعْبَةَ قام فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عليه وقال عَلَيْكُمْ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ له وَالْوَقَارِ وَالسَّكِينَةِ حتى يَأْتِيَكُمْ أَمِيرٌ فَإِنَّمَا يَأْتِيكُمْ الْآنَ ثُمَّ قال اسْتَعْفُوا لِأَمِيرِكُمْ فإنه كان يُحِبُّ الْعَفْوَ ثُمَّ قال أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَتَيْتُ النبي ص قلت أُبَايِعُكَ على الْإِسْلَامِ فَشَرَطَ عَلَيَّ وَالنُّصْحِ لِكُلِّ مُسْلِمٍ فَبَايَعْتُهُ على هذا ….
زمانی که مغیره بن شعبه به جهنم واصل می شود ، جریر بن عبد الحمید سخنرانی می کند و در آن سخنرانی حرف هایی می زند … تا آن جا که می گوید : من نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) رفتم و گفتم : من بیعت می کنم که مسلمان شوم … .
این بیعت ، بیعت بر اصل نبوت ، اصل توحید است . این که کسی مسلمان شود ، امر الهی است یا مردمی است ؟ آیا مردم اختیار دارند که اسلام را بپذیرند ؟
کاملا امر الهی است ، بپذیرند یا نپذیرند ، در این که اسلام از جانب خدا آمده ، تفاوتی ایجاد نمی کند .
پیامبر (صلی الله علیه وآله ) برای من شرط کرد که برای مسلمان ها خیر خواه باشم. من هم بر امر بیعت کردم .
صحيح بخاري ، چاپ دار ابن کثیر ودار ابن یمامه ، ج اول ، ص 31
روایت دوم ، در صحیح بخاری ، جلد دوم ، صفحه 665 کتاب فضائل المدینه ، باب المدینة تنفي الخبث :
حدثنا عَمْرُو بن عَبَّاسٍ حدثنا عبد الرحمن حدثنا سُفْيَانُ عن مُحَمَّدِ بن الْمُنْكَدِرِ عن جَابِرٍ رضي الله عنه جاء أَعْرَابِيٌّ النبي ص فَبَايَعَهُ على الْإِسْلَامِ فَجَاءَ من الْغَدِ مَحْمُومًا فقال أَقِلْنِي فَأَبَى ثَلَاثَ مِرَارٍ فقال الْمَدِينَةُ كَالْكِيرِ تَنْفِي خَبَثَهَا وَيَنْصَعُ طَيِّبُهَا ….
یک اعرابی نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله ) آمد و با آن حضرت بیعت کرد که من با شما بیعت می کنم تا مسلمان شوم .
صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 665 ، باب المدینه تنفی الخبث
یعنی نبوت شما را بپذیرم ، بپذیرم که خدا یکی است ، بپذیرم که معادی وجود دارد ، بپذیرم که نمازی ، خمسی ، روزه ای ، زکاتی و…. واجب است . من بیعت می کنم که اسلام را با همه مسائلی که در آن است بپذیرم . این امر الهی است یا امر مردمی است ؟ در این جا مردم حق اختیار و اظهار نظر در این باره دارند ؟ نه ، حق اظهار نظر ندارند . مثل امامت ، مثل ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) امام است ، مردم بیعت بکنند یا نکنند ، آن حضرت از جانب خداوند بر تمام مردم ولی است ، مردم بپذیرند یا نپذیرند ؟ پذیرفتند ، مؤمن می شوند . نپذیرفتند ، به حرف خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله ) گوش ندادهاند .
روایت بعدی ، صحیح بخاری جلد 3 ، صفحه 1120 ، کتاب الجهاد ، باب 190 :
حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن مُوسَى أخبرنا يَزِيدُ بن زُرَيْعٍ عن خَالِدٍ عن أبي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ عن مُجَاشِعِ بن مَسْعُودٍ قال جاء مُجَاشِعٌ بِأَخِيهِ مُجَالِدِ بن مَسْعُودٍ إلى النبي ص فقال هذا مُجَالِدٌ يُبَايِعُكَ على الْهِجْرَةِ فقال لَا هِجْرَةَ بَعْدَ فَتْحِ مَكَّةَ وَلَكِنْ أُبَايِعُهُ على الْإِسْلَامِ .
مجاشع با برادرش مجالد نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) آمدند . مجاشع به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) گفت : این برادرم مجالد آمده تا با شما بر هجرت بیعت کند . حضرت فرمودند : بعد از فتح مکه هجرت معنا ندارد .
قطعا داستان در مکه صورت گرفته . هجرت در جایی است که انسان را مجبور کنند که از جای کفر به یک منطقه اسلامی هجرت کند . مکه در آن زمان سرزمین اسلامی بوده .
اما من با برادرت بیعت می کنم بر این که مسلمان بشود .
صحیح بخاری ، ج 3 ، ص 1120 ، کتاب الجهاد ، باب 190
روایت بعد در همین جلد 3 ، صفحه 1043 ، داستان جنگ خندق :
حدثنا أبو مَعْمَرٍ حدثنا عبد الْوَارِثِ حدثنا عبد الْعَزِيزِ عن أَنَسٍ رضي الله عنه قال جَعَلَ الْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ يَحْفِرُونَ الْخَنْدَقَ حَوْلَ الْمَدِينَةِ وَيَنْقُلُونَ التُّرَابَ على مُتُونِهِمْ وَيَقُولُونَ
نَحْنُ الَّذِينَ بَايَعُوا مُحَمَّدَا |
على الْإِسْلَامِ ما بَقِينَا أَبَدَا |
از انس نقل کرده که مهاجرین و انصار اطراف مدینه خندق می کندند و خاک را بر پشت خود حمل می کردند و می گفتند : ما همان کسانی هستیم که با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بیعت کردیم که تا تا ابد ما مسلمان بمانیم .
صحیح بخاری ، ج 3 ، ص 1043 ، باب حفر الخندق
روایت دیگری باز در همین جلد ، ص 1082 باب الجهاد :
حدثنا إِسْحَاقُ بن إبراهيم سمع مُحَمَّدَ بن فُضَيْلٍ عن عَاصِمٍ عن أبي عُثْمَانَ عن مُجَاشِعٍ رضي الله عنه قال أَتَيْتُ النبي ص أنا وَأَخِي فقلت بَايِعْنَا على الْهِجْرَةِ فقال مَضَتْ الْهِجْرَةُ لِأَهْلِهَا فقلت عَلَامَ تُبَايِعُنَا قال على الْإِسْلَامِ وَالْجِهَادِ .
مجاشع نقل می کند که من با برادرم نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمدیم که بر هجرت بیعت کنیم . حضرت فرمودند : بیعت تمام شد و گذشت . گفتم : بر چه چیزی باید بیعت کنم ، حضرت فرمودند : بیعت کنید که مسلمان شوید و جهاد کنید .
صحیح بخاری ، ج 3 ، ص 1082 ، باب الجهاد
باز در صحیح بخاری ، جلد 4 ، صفحه 1566 ، کتاب المغازی ، باب 50 ، حدیث 4055 و 4054 :
حدثنا عَمْرُو بن خَالِدٍ حدثنا زُهَيْرٌ حدثنا عَاصِمٌ عن أبي عُثْمَانَ قال حدثني مُجَاشِعٌ قال أَتَيْتُ النبي ص بِأَخِي بَعْدَ الْفَتْحِ قلت يا رَسُولَ اللَّهِ جِئْتُكَ بِأَخِي لِتُبَايِعَهُ على الْهِجْرَةِ قال ذَهَبَ أَهْلُ الْهِجْرَةِ بِمَا فيها فقلت على أَيِّ شَيْءٍ تُبَايِعُهُ قال أُبَايِعُهُ على الْإِسْلَامِ وَالْإِيمَانِ وَالْجِهَادِ فَلَقِيتُ أبا معبد بَعْدُ وكان أَكْبَرَهُمَا فَسَأَلْتُهُ فقال صَدَقَ مُجَاشِعٌ .
مجاشع می گوید : من با برادرم نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رفتیم . به حضرت گفتم من با برادرم آمدیم تا بر هجرت بیعت کنیم . حضرت فرمود : هجرت تمام شد . گفتم بر چه چیزی بیعت کنم ؟ فرمودند : من با شما بیعت می کنم برای این که مسلمان شوی ، برای این که ایمان بیاوری و برای این که جهاد کنی .
صحیح بخاری ، ج 4 ، ص 1566 ، کتاب المغازی ، ح 4055 و 4054
باز در همین جلد ، صفحه 1664 ، کتاب تفسیر آل عمران ، باب 74 ، روایت 4290 که داستان عبد الله بن ابی بن سلول را نقل می کند که با پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بگو مگوهایی داشت و بیعت نکرد ؛ اما بعد از این که رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) در جنگ بدر پیروز شد و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) سران کفار قریش را کشت ، نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) آمد :
فَبَايَعُوا الرَّسُولَ ص على الْإِسْلَامِ فَأَسْلَمُوا .
با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بر سر اسلام بیعت کرد و مسلمان شد .
صحیح بخاری ، ج 4 ، باب 74 ، روایت 4290 ، ص 1664
روایت بعدی ، صحیح بخاری ، جلد 6 ، صفحه 2636 ، کتاب الاحکام ، باب بیعة الاعراب :
حدثنا عبد اللَّهِ بن مَسْلَمَةَ عن مَالِكٍ عن مُحَمَّدِ بن الْمُنْكَدِرِ عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضي الله عنهما أَنَّ أَعْرَابِيًّا بَايَعَ رَسُولَ اللَّهِ ص على الْإِسْلَامِ فَأَصَابَهُ وَعْكٌ فقال أَقِلْنِي بَيْعَتِي فَأَبَى ثُمَّ جَاءَهُ فقال أَقِلْنِي بَيْعَتِي فَأَبَى فَخَرَجَ فقال رسول اللَّهِ ص الْمَدِينَةُ كَالْكِيرِ تَنْفِي خَبَثَهَا وتنصع طِيبُهَا .
اعرابی با رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) بر اسلام بیعت کرد . اما بعدا پشیمان شد و نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمد و گفت : بیعت را از گردن من بردار . چند بار آمد ؛ اما رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) قبول نکرد . رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند : مدینه مانند کوره آتش است که خباثت ها را جدا می کند .
صحیح بخاری ، ج 6 ، کتاب الاحکام ، باب بیعة الاعراب ، ص 2636
همان روایت جابر بن عبد الله انصاری است که در این جا هم تکرار شده . متأسفانه آقای بخاری یک روایت را چندین بار تکرار کرده ، البته با الفاظ مختلف . همان روایت ، همان سند ؛ اما الفاظ آن را تغییر داده است .
در همین جلد ، صفحه 2638 ، کتاب الاحکام ، باب 50 و 51 ، همان روایت با سند دیگر از جابر نقل شده :
حدثنا أبو نُعَيْمٍ حدثنا سُفْيَانُ عن مُحَمَّدِ بن الْمُنْكَدِرِ سمعت جَابِرًا قال جاء أَعْرَابِيٌّ إلى النبي ص فقال بَايِعْنِي على الْإِسْلَامِ فَبَايَعَهُ على الْإِسْلَامِ ثُمَّ جاء الْغَدَ مَحْمُومًا فقال أَقِلْنِي فَأَبَى فلما وَلَّى قال الْمَدِينَةُ كَالْكِيرِ تَنْفِي خَبَثَهَا وتنصع طِيبُهَا .
اعرابی نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمد و به ایشان گفت : من بر اسلام بیعت می کنم . پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) بیعت کرد با بر این که مسلمان شود .
صحیح بخاری ، ج 6 ، کتاب الاحکام ، باب 50 و 51 ، ص 2638
از این دست روایات ، فراوان است . شما اگر عبارت فبایعه علی الاسلام ، بایعه علی الاسلام را جستجو بزنید ، می توانید صدها مستند از منابع اهل سنت پیدا کنید که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) همیشه بیعت می گرفتند . هر مسلمانی پیش پیامبر (صلی الله علیه وآله ) می آمد ، با پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیعت می کرد که مسلمان بماند ، که نبوت ایشان را بپذیرد ، که توحید را بپذیرد ، که معاد را بپذیرد ، که جهاد کند . پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هم از همه بیعت می گرفت .
آیا این که اسلام دین حق است ، امر الهی است یا امر مردمی است ؟ قطعا الهی است . اگر الهی است ، پس چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیعت می گرفت ؟ این سؤال را باید آقای حسینی جواب دهد . همان طور که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بر اصل اسلام از مردم بیعت می گرفت و اصل اسلام الهی است ، بر امامت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیعت می گرفت و این ، امامت را از الهی بودن خارج نمی کند .
بنابراین استدلال آقای حسینی کاملا باطل است . البته حسینی گفتن ، ظلم به همه حسینی ها است و ایشان یزیدی است . به خاطر توهین ها و جسارت های رکیکی که به امام حسین (علیه السلام ) و سایر اهل بیت (علیهم السلام) داشتند .
مجری :
یک بخش از ادعای ایشان در مورد نقش خلیفه سوم در بیعت رضوان بود که اگر امکان دارد آن را به صورت خلاصه بیان کنید .
استاد یزدانی :
البته ما این مورد را به صورت مفصل بحث کردیم که این ادعا می کنند ، بیعت رضوان به خاطر عثمان بوده ، سودی به حال عثمان بن عفان ندارد . چون در روایاتی که از خودشان نقل شده ، چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) عثمان را انتخاب کردند ؟ اول عمر بن خطاب را انتخاب کردند . عمر قبول نکرد و گفت : من نمی روم و می ترسم و می خواهند مرا بکشند . بعد عثمان انتخاب شد . دلیلش چه بود ؟ می گفتند : باید کسی را انتخاب کنیم که تا به حال دستش به خون هیچ مشرکی آلوده نشده باشد و هیچ مشرکی را نکشته باشد و با هیچ مشرکی نجنگیده باشد .
همه مسلمان ها یک مشرک را کشته بودند . گفتند : عمر بن خطاب برود . اما عمر بن خطاب قبول نکرد که من در آن جا قوم و قبیله ای ندارم ، ممکن است که من را بکشند . گفتند : عثمان بن عفان که قوم و قبیله هم در آن جا داشت . عثمان رفت و وارد مکه شد . حتی در روایت خودشان آمده که اصلا طواف هم نکرد و به خانه فامیل های خودش رفت و چند روز در آن جا به مهمانی در میان اقوامش گذراند. همه از این که عثمان سه روز است ، رفته و خبری از او نیامده ، نگران شدند . پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم بعد از آن از همه مسلمان ها بیعت گرفت که هیچ وقت فرار نکنند . در این جا بر موت بیعت گرفت که بمیرند ؛ ولی در جنگ فرار نکنند . اما متأسفانه خیلی از صحابه بر این بیعت باقی نماندند و در جنگ حنین همه فرار کردند ، جز دوازده نفر .
به هر حال این بیعت فضیلتی برای عثمان بن عفان نیست .
مجری :
این هم پاسخی بود که جناب استاد یزدانی عزیز ارائه فرمودند و ما هم در اصل به آقای ملازاده فرصتی دادیم که دروغ های خود را مرور کنند تا شاید پاسخی به زعم خودشان ، در شبکه مطرح کنند . ما هم در این جا آماده هستیم و کلیپ ها را پخش خواهیم کرد . همان طور که در کوتاهترین فرصت ممکن کلیپ های ایشان در مورد صوفی نبودن خانواده اشان را پخش کردیم و مجددا پاسخ دادیم .
همین طور آقای حسینی با این ادعاهای عجیبشان که در این جا توسط کارشناس عزیزمان با روایات صحیح بخاری پاسخ داده شد .
تماس بینندگان
بیننده : امیر علی از بندر عباس – شیعه
بنده از برنامه شما تشکر می کنم که این برنامه ره گشای ما شیعیان قرار گرفته . با توجه به این که ما در در مناطق جنوب زندگی می کنیم و معمولا وهابی های معاندی که از روی نادانی و جهل ، مطالبی را که این شبکه های وهابی می شنوند و از روی تعصب ، طوطی وار می کنند ، اما ما از برنامه های شما استفاده های زیادی می کنیم و به این علم و مطالبی که بیان می کنید ، مسلح می شویم .
بنده در مورد این برنامه پیشنهادی داشتم که در هر برنامه از برنامه های چالش به یکی از کارشناسان دروغگوی وهابی بپردازید . به نظر بنده اگر به این صورت باشد ، برنامه جذاب تر می شود .
بیننده : علی از شیراز _ شیعه
بنده از استاد یزدانی سؤالی داشتم . یکی از شبهاتی که شبکه های وهابی – سلفی بیان می کنند ، این است که آیا حضرت علی (علیه السلام ) به اسامی مقدس دوازده امام معصوم (علیهم السلام) اشاره فرمودند یا نه ؟
بنده چند روایت پیدا کردم ، از استاد یزدانی تقاضا دارم سندیت رجالی این روایات را برای ما تبیین کنند تا این وهابی ها هم بشنوند .
از کتاب الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة ، تألیف شیخ حر عاملی ، صفحه 482 ، حدیث 132 ، باب 12 ، از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) روایتی نقل کرده :
وقال : حدثنا علي بن الحسن بن محمد قال : حدثنا هارون ابن موسى التلعكبري قال : حدثنا عيسى بن موسى الهاشمي بسامراء قال : حدثني أبي عن أبيه عن آبائه عن الحسن بن علي عن أبيه علي عليهما السلام قال : قلت يا رسول الله كم الأئمة بعدك ؟ قال : أنت يا علي ثم ابناك الحسن والحسين وبعد الحسين علي ابنه وبعد علي الحسن ابنه والحجة من ولد الحسن ، هكذا موسى ابنه وبعد موسى علي ابنه وبعد علي محمد ابنه وبعد محمد علي ابنه وبعد علي الحسن ابنه والحجة من ولد الحسن …
شيخ حر عاملي . الجواهر السنیة في الاحاديث القدسية ، ص 482
این روایت در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی (ره) ، جلد 1 ، صفحه 150 ، حدیث 27 و 35 آمده . بنده از استاد یزدانی می خواهم که سندیت این روایت را برای ما تبیین کنند که آیا حضرت امیر (علیه السلام) اسامی دوازده امام (علیهم السلام) را ذکر کرده اند که خودشان راوی حدیث باشند که این مغلطه هم پاسخ داده شود .
مطلب دیگری که می خواستم بگویم این است که در آیه 36 سوره توبه به دوازده امام اشاره شده . جابر از نبی مکرم (صلی الله علیه وآله ) پرسیدند که تعداد امامان چند نفر هستند ؟ حضرت فرمودند : به تعداد دوازده ماه .
من در یک سایت دیدم که خیلی جالب گفته بود که منظور از اربعة حرم ، چهار امامی هستند که نام علی را دارند و نام آن ها از نام خداوند مشتق شده و مانند سایر ائمه ، حرمت دارند . جالب این است که ابن منظور در لسان العرب می گوید : منظور از شهور ، علما هستند و به شعر حضرت ابوطالب (علیه السلام) استشهاد می کند . این مطلب در لسان العرب ، جلد 4 ، صفحه 433 بیان شده است .
خداوند در قرآن ، کلمه اشهر را به معنای ماه آورده نه کلمه شهور را . بنده از استاد می خواهم که معنای کلمه اشهر و شهور را که در آیات قرآن ، خصوصا آیه 197 سوره بقره که اشهر المعلومات ، و شهور که در تفاسیر شیعه به معنای دوازده امام است ، این را هم برای ما تبیین کنند .
روایت دیگری هم هست که از استاد می خواهم آن را هم تبیین کنند . روایتی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) هر کس دوست دارد مرگ و زندگیش همانند من باشد و مانند من وارد بهشت شود ، ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و فرزندانش را بپذیرد که آن ها شما را هیچ وقت از هدایت خارج نمی کنند.
این روایت هم در تفاسیر اهل سنت و در سایت اسلام وب آمده که برای بنده بیان کنید که سند روایت ضعیف است یا قوی ؟ آیا علمای اهل سنت آن را تأیید می کنند یا نه ؟
استاد یزدانی :
دقیقا ما در همان ایامی که با آقای حیدری بحث داشتیم ، روایت صحیح السندی در باره نام تک تک ائمه (علیهم السلام) نقل کرده و در مورد آن بحث کردیم . در حال حاضر هم در سایت تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) موجود است .
این آقایان یک بار این مشت محکم را خورده اند ؛ اما باز هم این را تکرار می کنند . در همان جا روایت صحیح السند از امام جواد (علیه السلام) از پدرانشان از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل می کند . سند روایت هم صد در صد صحیح است و هیچ شک و شبهه ای در صحت آن نیست که می توانند در همان سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مقاله امامت ائمه (علیهم السلام) با سند های صحیح در منابع شیعه مشاهده کنند . چهل حدیث صحیح پیرامون امامت که یکی از آن ها ، از زبان امام جواد (علیه السلام) از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که اگر بینندگان عزیز کلمه چهل را جستجو کنند ، می توانند به این مقاله دسترسی پیدا کنند .
در مورد سؤال دوم ، در سوره مبارکه توبه ، آیه 36 آمده : إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا … توبه / 36 ، ماه در نزد خداوند ، دوازده است .
این یک ظاهری دارد . ظاهرش همین است که ماه های سال دوازده است که از محرم شروع می شود و آخر ذی الحجه تمام می شود . این یک مطلب است و یک باطنی دارد که باطن آن در روایات شیعه آمده که مقصود از این دوازده ماه ، همان دوازده امام است .
وهابي ها باطن آن را قبول ندارند ؛ ولی ما قبول داریم . هر آیه ای ممکن است که یک ظاهر و یک باطنی داشته باشد . هم شیعه و هم اهل سنت این را دارند . اهل سنت روایات صحیح دارد که آیات قرآن تا هفتاد بطن دارد . ظاهرش همین است ؛ ولی ممکن است معنای باطنی آن چیز های دیگری باشد که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) درباره آن صحبت کردند .
این برادر عزیز از بینندگان همیشگی ما هستند و با شبکه های وهابی خیلی تماس می گرفت و بحث می کرد . در یکی از تماس هایی که گرفته بودند ، فحش های خیلی رکیکی داده بودند و آن ها هم صدای ایشان را ضبط و پخش کردند . ما از آن به بعد تماس ایشان را پاسخ نمی دادیم و از دست ایشان عصبانی بودیم . چون هیچ شیعه ای حق فحاشی ؛ حتی به شبکه های وهابی ندارد . بیشتر مطالبی که بیان کردند ، مطالبی بود که خودشان طرح کرده بود و حالت سؤال نداشت یعنی خودشان پاسخ سؤالاتشان را می دادند .
بیننده : امید از ارومیه – اهل سنت
بنده از استاد سؤالاتی داشتم . اول این که اگر حضرت علی (علیه السلام) که به عنوان ولی معرفی شده و شیعه امامت ایشان و فرزندانش را ادعا می کند ،چرا خداوند در قرآن هیچ گونه اشاره ای نشده و حتی فرموده : اکملت لکم دینکم ، امروز دین شما را کامل کردم .
اگر دین کامل شده ، پس چرا حضرت علی به عنوان امام و ولی ، حکومت نکرده و امامتی نداشته .
دوم این که ، چرا ایشان بعد از خودش ، امام حسن (علیه السلام) را به عنوان امام معرفی نکرد ؟ و هیچ روایت صحیحی در این باره شاید شما هم نداشته باشید که چنین چیزی را بیان کرده باشد . اگر روایتی وجود دارد ، آن را برای ما بیان کنید .
سوم این که ، در غیر خم ، به قول شیعه ها که می گویند : 50 هزار نفر یا بیشتر در آن جا حضور داشتند ، چطور امکان دارد که این مردم یک شبه یا یک روزه ، دین اسلام را فراموش می کنند و حتی فراموش می کنند که در آن روز پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) از آن ها بیعت گرفته . اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) از بابت امامت از آن ها بیعت گرفته ، چطور ممکن است همه آن ها یک شبه ، این مسأله را فراموش کردند .
استاد یزدانی :
شما فرمودید دین اسلام کامل است . به نظر شما صد در صد کامل است ؟
بیننده :
طبق آن چه که قرآن فرموده ، باید کامل باشد . یا قرآن تناقض دارد یا این که گفته های شیعه باید تناقضی داشته باشد ؟
استاد یزدانی :
مثلا در اسلام در باره مسواک زدن هم روایت داریم که چطور مسواک بزنید . لباس و کفش چه رنگی داشته باشد . برای همه این ها حکم وجود دارد .
به نظر شما مهمترین اختلاف در تاریخ اسلام چه بوده است که به خاطر آن صدها هزار نفر از مسلمان ها کشته شدند؟
بیننده :
مسأله امامت بوده .
استاد یزدانی :
چطور خداوند و پیامبر (صلی الله علیه وآله ) برای مسواک زدن ، برای این که رنگ لباس و کفش ، حکم دارد ؛ اما برای امامت که مهترین اختلاف بین مسلمان ها است ، حکمی صادر نکرده است ؟ این چه اسلام کاملی است؟ .
بیننده :
بنده از شما عذر می خواهم . بنده این را می گویم که یا نعوذ بالله خداوند می دانسته که اختلاف می افتد و عمدا اختلاف انداخته . یا مسأله امامتی وجود نداشته .
استاد یزدانی :
پس یا امامت وجود ندارد یا خدا نمی داند .
بیننده :
نه ، مسأله این نیست . مسأله این است که تناقض این است .
استاد یزدانی :
بنده همین را می گویم . این تناقض برای شما است . شما می گویید اسلام کامل است . اما این اسلام ، برای امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) هیچ حکمی صادر نکرده است . این چه اسلام کاملی است که برای مسواک زدن ، برای راه رفتن حکم صادر کرده ؛ اما برای امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) هیچ حکمی صادر نکرده ؟
بیننده :
این که کامل است ، من نمی گویم . این را آیه قرآن می گوید .
استاد یزدانی :
بنده هم کامل بودن اسلام را قبول دارم ؛ اما چطور امکان دارد که خداوند برای کوچکترین وظایف انسان ، حکم صادر کرده ؛ اما برای امامت که از روز اولی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا همین الان ، مهمترین اختلاف است ، حکمی نداشته باشد؟
بیننده :
بنده می توانم این مسأله را این طور بگویم که اگر خداوند می دانسته این اتفاقات می افتد و عمدا این کار را کرده ، پس دین اسلام به فرموده قرآن کامل نیست و قرآن ناقص است . این نتیجه را می توان گرفت که اگر حضرت علی در زمان خلافتش ، به هیچ عنوانی از امامتش دفاع نکرده .
استاد یزدانی :
این ادعای شما است . بنده حاضرم برای شما ثابت کنم که حضرت امیر( علیه السلام) از همان لحظه ای که در سقیفه بنی ساعده بودند تا آخرین لحظه از عمر مبارکشان ، از امامتشان دفاع کردند و بعد از خودشان هم امام حسن (علیه السلام) را نصب کردند .
اما این سؤال برای بنده اهمیت دارد که چرا پیامبر یک روایت درباره امامت نگفته و سکوت کرده ؟ برای این که مستحب است که کفش من زرد باشد ، پیراهنم سفید باشد ، حکم صادر کرده ؛ اما برای امامت هیچ مطلبی نگفته و سکوت کرده ، مگر چنین چیزی امکان دارد ؟
بیننده :
شاید بتوان گفت : نعوذ بالله رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) ترسیده ، می شود این را گفت ؟
استاد یزدانی :
مثلا چنین روایت داریم که والنص منتف فی حق ابی بکر ، همه اهل سنت اجماع دارند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) حرفی درباره امامت نزده است . خداوند هم هیچ اشاره ای در این باره نکرده . حال چطور امکان دارد که چنین دینی کامل باشد ؟
بیننده :
اگر وجود داشته و پیامبر (صلی الله علیه وآله) نگفته ، پیامبر (صلی الله علیه وآله ) قصور کرده .
استاد یزدانی :
چنین پیامبری را ما هم قبول نداریم . شما هم قبول ندارید .
بیننده :
قبول داریم .
استاد یزدانی :
پیامبری که در دستور خداوند قصور کند ، من اصلا قبول ندارم .
بیننده :
پس چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) نگفته ؟
استاد یزدانی :
بنابراین به این جا می رسیم مشخص می شود . پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای هر چیزی حکم صادر کرده ، محال هست که برای مهمترین اختلاف بین مسلمان ها ، هیچ حکمی صادر نکرده باشد . این بطلان اعتقاد کسانی را صادر می کند که می گویند : موضوع امامت ، مسکوت مانده است .
خیلی واضح و روشن است که اگر دین اسلام کامل است ، باید برای امامت هم تکلیف مشخص شود . پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، پیامبر من هم هست . الان من می خواهم تکلیف خودم را بدانم که در زندگی از چه کسی تبعیت کنم ، امام من چه کسی باشد ؟ باید مشخص شود . برای من همه احکام را مشخص کرده ؛ اما به امامت که می رسد ، می گوید : حکم منتفی است . این بطلان مذهب کسانی را ثابت می کند که می گویند : پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هیچ حرفی درباره امامت نگفته و هیچ اشاره ای هم نکرده . خداوند هم هیچ سخنی نگفته ، قرآن هم کامل است . قرآنی که کامل است ، چرا نباید تکلیف امامت را مشخص کرده باشد؟ . باید روشن کرده باشد . حال که باید روشن کرده باشد ، در کجا بیان شده ؟ اتفاقا موضوع بحث استاد ما در همین هفته ، استدلال امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به امامت خودشان بود .
مگر می شود پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در مورد مهمترین اختلاف بعد از خودش سکوت کرده باشد ؟ این اصلا امکان ندارد . هیچ حکمی از احکام الهی نیست که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) نگفته باشد . پس چطور ممکن است که اصلی از اصول دین که اهل سنت هم گفتند از اصول دین است را رها کرده باشد . این با کامل بودن دین ، با حکمت خداوند ، با اصل نبوت در تضاد است .
پیامبر (صلی الله علیه واله) آمده که اختلافات را از بین مردم بردارد ، اما وضعیت مهمترین اختلاف مردم را حل و مشخص نمی کند . اگر این طور بود ، در حقیقت پیامبر (صلی الله علیه وآله) به وظیفه خودش عمل نکرده . چنین پیامبری ما قبول نداریم . پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) قطعا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مشخص کرده . هم از منابع اهل سنت با صدها روایت ، قابل اثبات است و هم از منابع شیعه با صدها روایت صحیح مشخص و واضح است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را انتخاب کرده ، چه در غدیر خم و چه قبل از آن .
متأسفانه بنده فرصت ندارم که در این باره زیاد صحبت کنم . بینندگان عزیز می توانند برنامه شب جمعه استاد قزوینی را در سایت شبکه جهانی ولایت مشاهده کنند و این هفته هم استاد ما استدلال های امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به آیات قرآن برای امامت خودشان را ادامه خواهند داد . بنده هم یکی دو مورد از منابع اهل سنت نشان می دهم که امام حسن (علیه السلام) ، وصی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بوده و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) هم در این مورد وصیت کرده است .
در مورد فراموش کردن روز غدیر ، همان طور که در حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، زمانی که کاغذ و دوات خواستند تا چیزی بنویسند که امت گمراه نشود ، گفتند : تو هذیان می گویی و حرفی که هذیان باشد ، ارزش ندارد . پیامبر (صلی الله علیه وآله) را ناراحت کردند .
همان طور که در جیش اسامه ، چند روز رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را معطل کردند و حرف ایشان را گوش نکردند . همان طور که پیامبر (صلی الله علیه واله) فرمودند : من روزه ام را می خورم ، شما هم روزه تان را بخورید ؛ اما عده ای بودند که بر خلاف دستور آن حضرت عمل می کردند .
در نص صریح قرآن کریم هست که در حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله) در وسط نماز جمعه بود، کاروان تجاری وارد مدینه شد ، تمام صحابه بلا استثناء اطراف پیامبر (صلی الله علیه وآله) ترک کردند (وترکوک قائما) ، در حال ایستاده رها کردند و فقط دوازده نفر باقی ماندند .
همان هایی که طبق نص صریح قرآن کریم ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در حال نماز رها کردند، همان صحابه هم بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله) فراموش کردند که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را در غدیر خم انتخاب کردند .
این ها سؤالاتی است که چون قبلا به صورت مفصل پاسخ داده شده ، به آن ها زیاد نمی پردازیم .
در مورد جانشینی امام حسن (علیه السلام) ، مقاله ای در مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) داریم . بنده یکی از مستندات را نشان می دهم .
کتاب البدایه و النهایه ، جلد 6 ، صفحه 249 صراحتا نقل شده :
ثم بعدهم الحسن بن علي كما وقع لأن عليا أوصى إليه وبايعه أهل العراق ….
البدایه والنهایه ، ج6 ، ص 249
این روایت در منابع اهل سنت موجود است و به صورت مفصل آمده است .
بیننده : آقای نجاری از تهران – شیعه
در خصوص آقای ملازاده ، بنده چند بار با ایشان تماس گرفتم که مناظره ای داشته باشیم ؛ اما متأسفانه ایشان قبول نکردند . به نظر من اگر نام شبکه را به شبکه توهین تغییر دهد ، خیلی بهتر می شود. در مورد امامت که بیننده قبلی گفتند ، ما در قرآن داریم که إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ . قدر / 1 ، در جای دیگر می فرماید : إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ . صافات / 80 ، در جای دیگر خداوند در قرآن می فرماید : إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا . بقره / 124 ، من برای شما امام قرار دادم .
درجای دیگر می گوید : ما امام فرستادیم ، یا ما جزا و پاداش دادیم . در این جا هم می فرماید : من امام قرار دادم .
برادران اهل سنت ! مگر می شود که بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) کسی نباشد که امامت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرد ؟ وقتی خداوند می گوید : من ابراهیم را برای شما امام قرار دادم ، در عید غدیر هم خداوند می فرماید : يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ . مائده / 67
وقتی خداوند امامت را قرار می دهد ، چطور می شود که ما بگوییم خداوند امامت را قرار نداده و آن را انکار کنیم ؟
بیننده : آقای ولی پور از کرج – شیعه
بنده در پاسخ به سؤال این برادر اهل سنت که گفت : مگر امکان دارد آن همه مردمی که در غدیر بودند ، یک شبه فراموش کنند . همان طور که استاد یزدانی عزیز از صحیح بخاری نشان دادند ، اعرابی از بیعت با پیامبر (صلی الله علیه وآله ) پشیمان شد و برگشت ، آن ها هم بیعتی را که در غدیر بسته بودند ، به سرعت فراموش کردند .
بیننده : آقای احمدی از ایرانشهر – اهل سنت
بنده می خواستم در مورد برنامه ای که استاد روستایی در مورد فتوحات خلیفه اول ودوم صحبت می کردند ، سؤالی بپرسم. ایشان به این فتوحات با چشم حمله و به گونه ای ظالمانه نگاه می کردند که از طرف خلیفه اول و دوم صورت گرفت . بنده از استاد یزدانی تقاضا دارم نظر خود را در این باره بیان کنند که آیا این فتوحات ، حمله و ظالمانه بوده یا فتح محسوب می شد ؟
استاد یزدانی :
به نظر شما جهاد واجب است یا واجب نیست ؟
بیننده :
صد در صد واجب است .
استاد یزدانی :
به نظر شما این جنگ ها جهاد بوده ؟
بیننده :
صد در صد جهاد بوده .
استاد یزدانی :
پس چرا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) در این جهاد ها شرکت نکردند ؟
بیننده :
یعنی حضرت علی (علیه السلام) این فتوحات را قبول نداشتند ؟
استاد یزدانی :
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) بلا استثناء در تمام جنگ ها حضور داشتند . در همه جنگ هایی هم که حضور داشتند ، بلا استثناء پرچمدار ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند . در این قضیه هیچ شکی نیست . چطور بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) خانه نشین می شود و در هیچ جنگی شرکت نمی کند ؟ به نظر شما این جنگ ، جهاد نبوده ، یا نعوذ بالله امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از فرمان خدا سرپیچی کرده و جهاد نکرده است ؟
بیننده :
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) هیچ وقت از فرمان خداوند سرپیچی نکردند . اما شما می توانید بگویید که دو دختر یزد گرد سوم که از اسرای ایرانی بودند ، چرا حضرت علی (علیه السلام) آن ها را به عنوان هدیه قبول کردند و به همسری فرزندشان امام حسین (علیه السلام) در آوردند ؟
استاد یزدانی :
اگر نظر شیعه را بخواهید ، ما در ایام محرم و در بحث بی بی شهر بانو ، بحث کردیم که شبکه های وهابی به صورت کامل منکر بودند که چنین دختری اصلا وجود خارجی نداشته . اما ما مفصل از منابع اهل سنت ثابت کردیم که بی بی شهر بانو وجود داشته ؛ اما این که چرا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پذیرفتند ، اولا بحث کنیز نبود . طبق روایات شیعه و اهل سنت ، امام حسین (علیه السلام) با این دختر ازدواج کردند . دلیلش هم این بود که عمر بن خطاب می خواست این دو دختر را که شهربانویه و ناز بانویه ، بودند بفروشد . اما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اجازه چنین کاری را نداد و فرمود : حکم دختر پادشاه این است که فروخته نشود و با هر کسی خواست ازدواج کند .
عمر بن خطاب از این حکم باخبر نبود ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) هم این حکم را به او گفت تا حق آن دو دختر ولو این که کافر هم باشند ، ضایع نشود . آن دو دختر ایمان آوردند . یکی از آن دو دختر با محمد بن ابوبکر ازدواج کرد و شهربانویه ، امام حسین (علیه السلام ) را انتخاب کرد و با ایشان ازدواج کرد . در این جا اصلا بحث هدیه نیست . آن ها باید آزاد می شدند و آزاد هم شدند . در اسلام حکم دختر پادشاه همین بود و نباید مثل بقیه اسرا به کنیزی فروخته می شدند .
ثانیا ، از نظر شیعه ، تمام عالم در اختیار امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حق ایشان است و می تواند در حق خودش ولو در دست دیگری باشد ، تصرف کند و اصلا چیزی به نام هدیه نبوده و نمی توانند این را ثابت کنند .
بیننده :
اگر بحث کشور گشایی بوده ، نباید حضرت علی (علیه السلام) چنین هدیه را قبول می کردند .
استاد یزدانی :
خود رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) این همه کنیز داشتند . حتی از کفار هم کنیز قبول کردند . مادر ابراهیم ، ماریه قبطیه ، چه کسی بود ؟ ایشان کنیز بوده یا نبود ، این کنیز را یک کافر از حبشه به پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هدیه کرده بود . آیا آن کافر ماریه قبطیه را در جنگی که جهاد بود ، به دست آورده بود ؟ جهاد نبود ، در جنگ بین دو کافر بوده که دختری بسیار زیبایی را به دست آورده بود که به پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هدیه کردند . پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هم آن هدیه را پذیرفتند و ابراهیم هم از این مادر به دنیا آمد .
پس از نظر شیعه ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ولایت تکوینی دارد و برتمام عالم حق تصرف دارد و هیچ اشکالی هم ندارد . از نظر شما هم که مقایسه کردیم که پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله ) با مادر ابراهیم ازدواج می کند ، با این که هدیه یک کافر است و هنوز مسلمان نشده بود . وقتی پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هدیه یک کافر را قبول می کند ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) چرا قبول نکند ؟
بیننده :
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) قبول می کردند ؛ اما اگر خلفا در آن زمان زورگو بودند و به حضرت زور می گفتند .
استاد یزدانی :
بنده می گویم ایشان اصلا هدیه نبوده ، شما اول هدیه بودن را ثابت کن . بعد هم گفتم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) حق تصرف دارد . همان طور که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) هدیه کافر را قبول کرد ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم قبول می کنند .
بیننده :
این ها را به پیشنهاد خلفاء هدیه کردند . طوری نبود که در آن زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) از نظر شما ضعیف بودند .
استاد یزدانی :
پیامبر (صلی الله علیه وآله ) ضعیف بودند ؟
بیننده :
نه ایشان ضعیف نبود .
استاد یزدانی :
پس چرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ماریه قبطیه را قبول کردند ؟ و با ایشان ازدواج کردند .
بیننده :
بنده این را نمی دانم .
استاد یزدانی :
پس بدانید که پیامبر (صلی الله علیه وآله) با ماریه قبطیه که یک کنیز بود ، ازدواج کرده با این که یک کافر به ایشان هدیه کرده بود . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم همین طور بود . بر فرض این که هدیه باشد که ما گفتیم هدیه نبود . این جنگ ها را به دلیل این که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و دیگر ائمه ما شرکت نکردند ، به دیده تردید به این جنگ ها نگاه می کنیم و قبول نداریم که این فتوحات ، جهاد باشد ؛ چون اگر جهاد بود ، بر هر مسلمانی جهاد واجب است و نمی تواند دست از جهاد بکشد و اگر دست از جهاد بکشد ، جایز نیست و قطعا حرام است .
بیننده : آقای ریگی از زاهدان – اهل سنت
یکی از بیننده ها در روز چهارشنبه با شبکه شما تماس گرفته و از مولانا عبد الحمید ، امام جمعه اهل سنت زاهدان ، گله داشتند که چرا در رابطه با شهادت آیت الله نمر هیچ عکس العملی از خود نشان ندادند .
مجری :
جناب ریگی عزیز ! یک لحظه دقت کنید . آن بیننده ای که تماس گرفتند سؤالشان در مورد شیخ نمر نبود . بلکه سؤال کلی مطرح کردند که با دفتر جناب مولوی عبد الحمید و مولوی گرگیج تماس گرفته و سؤال کردند آیا ایشان طریقه اهل سنت را قبول دارند و بر منهج اهل سنت هستند یا وهابیت ؟
بیننده :
قبل از این که این حرف را بگوید ، در رابطه با مولانا گرگیج بود که این ها ایرانی هستند و حقوق بگیر عربستان هستند .
مجری :
ایشان یک سؤال کلی پرسیدند و از آن ها خواستند که پاسخ دهند .
بیننده :
ما ایرانی هستیم و به ایرانی بودن خودمان هم افتخار می کنیم . این که مولوی های ما به پادشاه عربستان نامه بنویسند هم که مشکلی را حل نمی کند و به حرف این ها گوش نمی دهد . پس خوب نیست که برادران عزیز در رسانه جمعی مطرح کنند که چرا از حق یک فرد دیگر در یک کشور دیگر دفاع نمی کنیم . ما مسئول اعمال خودمان در کشور خودمان هستیم .
استاد یزدانی :
برادر عزیز ! ما از آن ها انتظار یک موضع محکمتر و قوی تر داشتیم که دیدیم برادران اهل سنت خیلی مواضع قوی و محکم و قاطعی علیه عربستان سعودی داشتند و ما هم کلیپ های آن را پخش کردیم. این که ما چون در ایران هستیم و فقط برای ایرانی ها اظهار نظر کنیم ، با اصل اسلام سازگار نیست . یک مسلمان در هر نقطه از عالم که به یک مسلمان دیگر ظلم می شود ، باید از آن مسلمان دفاع کند . ما نمی توانیم با عربستان وارد جنگ شویم و نمی خواهیم جنگ هم کنیم ؛ اما زبانا که می توانیم علیه عربستان سعودی یک موضعگیری قاطع و محکم انجام دهیم که متأسفانه موضع محکم و قاطعی از جانب این ها گرفته نشده و آن بیننده حتما به این دلیل ایراد داشتند .
بیننده :
بر فرض این که موضعگیری می کردند ، عربستان اعدام شیخ نمر را متوقف می کرد ؟
استاد یزدانی :
این که همه یک موضع قاطع و محکم بگیرند ، همبستگی ما را ثابت می کند . حداقل باعث می شود دفعه دیگر این جنایات را تکرار نکنند . این که کار خوبی است و دستور اسلام است که ما از مسلمان قاطعانه دفاع کنیم . این که سست بگوییم : «ما انتظار نداشتیم و باورمان نمی شد» ، به نظر من به صلاح نیست . همان طور که ما در برابر فلسطین که همه اهل سنت هستند ، این همه شیعه و مردم ایران محکم و قاطع از آن ها دفاع می کند ، ما هم انتظار داشتیم وقتی یک شیعه مظلومانه و با آن وضع ، بدون هیچ گناهی کشته می شود ، موضع قاطع و محکم داشته باشید . اعتراض هم نیست ؛ بلکه گلایه بوده که مطرح شده .
بیننده :
ما هم از اعدام شیخ نمر راضی نبودیم ؛ اما هر کشوری در چهار چوب خودش قانونی دارد .
استاد یزدانی :
ولی اگر قانون ظالمانه باشد ، ما هم حق اعتراض داریم .
بیننده :
کسی هم که خلاف قانون عمل کند ، باید سزایش را بکشد . در همین ایران خودمان هم اگر برخلاف قانون عمل کند ، مجازات می شود .
استاد یزدانی :
شیخ نمر در آن جا کار خلاف قانونی انجام نداده . چه کار خلاف قانونی انجام داده ؟ آیا کسی را کشته بود ؟ تروریسم هم که نبود ؛ حتی خودشان هم اعلام کردند که حکمش محاربه نبوده . چه کار کرده که حکم اعدام را به ایشان داده ؟
بیننده :
گفته بوده که جایگاه خلفای اهل سنت در جهنم است .
استاد یزدانی :
در کجا چنین حرفی گفتند ؟ هر کس این حرف را بزند باید کشته شود ؟ مثلا اگر من هم بگویم باید کشته شوم .
بیننده :
بحث در این جا فرق می کند . اگر کسی در عربستان چنین حرفی را بزند ، جرم است . قانونشان این است .
استاد یزدانی :
ما هم به این قانون غلط اعتراض کردیم .
بیننده : مجید از اصفهان – شیعه
بنده از استاد یزدانی عزیز سؤالی داشتم . این که اکثر شبکه های وهابی در مورد توسل صحبت کرده و آن را محکوم می کنند . خصوصا وقتی شخص از دنیا می رود ، می گویند دیگر کاری از او بر نمی آید .
واقعیت این است که بنده دیسک کمر خیلی شدیدی داشتم . به حدی که حتی ده متر نمی توانستم راه بروم . به امام رضا (علیه السلام) متوسل شدم و شفاء پیدا کردم . بنده به این آقایان وهابی می گویم که وقتی این عزیزان 1400 سال قبل شهید شدند ، چطور می شود که ما متوسل می شویم و نتیجه می گیریم . این ها که در حال حاضر در قید حیات نیستند .
خواهشی که از استاد یزدانی عزیز دارم این است که جدا از بحث اثبات کردن از طریق قرآن و روایات ، اگر امکانش باشد از آستان قدس رضوی با سند ، اشخاصی که شفاء پیدا کردند را اعلام کنند تا همگی مطلع شوند .
بیننده : محمد از تبریز – شیعه
در مورد حمله عمر به ایران ، آقای کعب الاحبار نوشته بود که در قبر حضرت دانیال ، لوحی که نام دوازده امام را در آن نوشته شده . قبر حضرت دانیال را ویران کردند و آن لوح را به بحر المیت بردند .
نکته دوم در مورد آقای موسوی زنجانی که گفته بودند در یکی از آیات قرآن که بنده فراموش کردم ، در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) چطور قرائت می کردید؟ در همان صحیح شان نوشته بودند که قسم می خوردند که ما در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم می خواندیم و هم اسم دوازده امام هم در آن بیان شده بود .
ما اگر مسلمان هم نبودیم و از بیرون به دین اسلام نگاه می کردیم و انصاف داشتیم ، می توانستیم قضاوت کنیم که حق با چه کسی است ؟
مجری :
از شما استاد عزیز و گرامی و شما بینندگان ارجمند تشکر و سپاسگذاری می کنیم که برنامه امشب را هم همراهی کردید .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .