تبرک اهل سنت و سلفیها به پیشکل شتر، اسب فرمانده عبد الله بن زبیر، گاو سخنگوی شامی، کتاب مختصر القدوری، فرش زیر پای نووی و …
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : راه و بی راه (۴9) ؛ تفاوت دیدگاه وهابیت با اهل سنت در بحث تبرک (4)
تاریخ : 28 / 02 / 94
مجری :
امیدواریم در هر کجای عالم که هستید ، در زیر سایه بقیه الله الاعظم (روحی واروح العالمین لتراب مقدمه الفداء ) زندگی خوب و پر برکتی داشته باشید .
در خدمت استاد عزیز و ارجمند ، حجت الاسلام و المسلمین یزدانی هستیم . بنده از ایشان تقاضا دارم که خلاصه ای از مباحث گذشته را بیان کنند تا برای کسانی که برنامه را دیدند ، یاد آوری شود و برای کسانی که برنامه را ندیدند ، در جریان این چند جلسه قرار گیرند .
خلاصه مطالب گذشته
استاد یزدانی :
ما در برنامه های گذشته وارد مبحث تبرک شدیم که ابتدا دیدگاه وهابیت را به صورت مفصل بیان کردیم؛ از جمله آقای ابن تیمیه که هر گونه تبرک را ، شرک و کفر دانسته و گفته بود این کار جایز نیست:
اما التمسح بالقبر ـ ای قبر کان ـ وتقبيله وتمريغ الخد عليه وتمريغ الخد عليه فمنهي عنه باتفاق المسلمين … بل هذا من الشرك .
ابن تیمیه ، زیاره القبور ، چاپ دار الصحابه ، ص 38
هم چنین از ابن عثیمن ، ابن قیم الجوزیه ، بن باز و از لجنه فتاوای عربستان سعودی خواندیم که همه این ها تصریح کرده بودند : هر نوع تبرک به آثار غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرک و کفر و یا وسیلهای به سوی شرک است . البته آثار قطعی را استثناء کرده بودند ، به دلیل روایات فراوانی که از عایشه و بقیه و از احمد بن حنبل ، وجود دارد که آن ها این موارد را استثناء کرده بودند و گفته بودند : جواز تبرک از اختصاصات پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که گفتیم دلیلی جود ندارد که از اختصاصات پیامبر (صلی الله علیه و آله ) باشد ؛ بلکه خلاف آن ثابت شده است . دلیل دوم آن ها هم این بود که تبرک ، وسیله ای به سوی شرک و کفر است که فتاوای آن ها را خواندیم که تصریح کرده بودند ، هیچ نوع تبرکی به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) جایز نیست که یا شرک است یا وسیله ای به سوی شرک می باشد که فتاوای آن ها چند مرحله داشت . بعضی از آن ها مثل ابن تیمیه فتوای صریحی داشت مبنی بر این که تبرک ، شرک است و بعضی از آن ها گفته بودند ، وسیله ای به سوی شرک می باشد .
در ادامه مطالبی را از کتاب های سلفی ها نشان دادیم که خودشان به آب غسل ابن تیمیه ، به خاک قبر ابن تیمیه تبرک کرده بودند .
تبرک احمد بن حنبل به پیراهن شافعی و امام شافعی به لباس زیرین احمد بن حنبل را نیز خواندیم .
در جلسه گذشته فقط مستنداتی را نشان دادیم که در یک صفحه ، تفاوت وهابیت و اهل سنت روشن میشد. در بالای صفحه نظر عالم سنی مذهب که گفته بود : تبرک جایز است و در پاورقی محقق وهابی آن را شرک دانسته بود . مثلا در بالای صفحه ابن حجر عسقلانی ، تبرک به صالحین را جایز و حتی مستحب دانسته بود و در پاورقی آقای بن باز یا آقای براک ، صراحتا گفته بودند : تبرک ، شرک و کفر است . مستندات دیگری هم هست ؛ اما ما در موضوعات مختلف تبرک ، مطالب زیادی داریم که از این بحث می گذریم و به تبرکات ویژه و خاص می پردازیم .
مجری :
ما از جلسات گذشته بخشی را آغاز کردیم با عنوان وهابیت از ادعا تا عمل که امشب هم کلیپی را در این زمینه با هم می بینیم .
کلیپ 1 ) : وهابیت از ادعا تا عمل
کارشناس وهابی :
رعایت کردن ادب و نظافت ، از وظایف و دستورات اسلام است . انسان مسلمان باید مرتب باشد و به چپ و راست خود اخ و تف کند یا بعضی ها در ملأ عام بینی شان را پاک می کنند و صدای بلند از خود نشان می دهند . این خلاف ادب است . امروزه شما وظائف نظافت را دارید و می توانید آن چه را که ممنوع است …
انسان مسلمان باید همیشه خود را پاک و پاکیزه نگه دارد به خصوص در آدابی که خیلی ظاهر است و عمومیت دارد در کوچه و بازار و رعایت کردن ادب و نظافت ، یکی از دستورات اسلامی است .
چرا دستور داده شده که انسان مسلمان باید ناخن هایش کوتاه و تمیز باشد ، همیشه معطر باشد ؟
عملکرد کارشناسان وهابی در برابر دیدگان بینندههای این شبکه ….
مجری :
ملاحظه فرمودید که 90 درصد از کار هایی که آن آقای وهابی داشت که عالم جلیل القدر و دکتر وهابی ها است ، در یک برنامه بود .
تبرکات ویژه در کتب اهل سنت و وهابیت
استاد یزدانی :
این تبرکات را علمای اهل سنت نقل کرده و علمای وهابی هم آن را تصحیح کرده اند . یکی از مسائلی که علمای اهل سنت صراحتا آن را نقل کرده اند ، بحث استشفاء به بول و خون و غائط پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که در کتب اهل سنت به صورت مفصل بیان شده و ده ها نفر علمای اهل سنت ، آن ها را بیان و تصریح کرده اند . البته وهابی های امروزی گفته اند که روایت صحیحی در این زمینه وجود ندارد . از جمله :
1 ) آقای بن باز
در کتاب مسائل الامام ابن باز ، چاپ عربستان سعودی ، صفحه 33 ،سؤال 15 :
سألت شيخنا عن بعض من الف في الخصائص النبوية ، قال : ان بوله طاهر عليه الصلاة والسلام ؟
الجواب : قال الشيخ : لم يصح في هذا شيء ؛ الخصائص لاتثبت الا النص .
می گوید : سؤال کردم از این که بعضی ها در مورد خصائص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کتاب نوشته اند که بول آن حضرت پاک است ؟ شیخ جواب داد : هیچ مسأله صحیحی در این زمینه وجود ندارد و ویژگی های پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید با نص ، ثابت شود .
مسائل الامام ابن باز ، چاپ عربستان سعودی ، ص 33 ، س 15
آقای بن باز ! شما سخن خوبی را بیان کردید . همان گونه که در مورد تبرک گفته بودید : تبرک به آب وضو و موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خصائص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است . اما شما در آن جا به ما مستندی در این باره نشان ندادید . در صورتی که شما در این جا می گویید : تبرک به بول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باید نص داشته باشد . ما در این زمینه نص با سند صحیح به شما نشان خواهیم داد .
در این زمینه مستندات زیادی وجود دارد که ما نمی توانیم همه آن ها را نشان دهیم . فقط چند مورد را که وهابی ها هم آن ها را قبول دارند ، نشان می دهیم .
کتاب البدایه و النهایه ، تألیف ابی الفداء اسماعیل بن کثیر ، متوفای 774 هـ ، جلد 5 ، چاپ دار ابن کثیر دمشق و بیروت ، صفحه 465 روایتی را از ابو یعلی موصلی از علمای بزرگ اهل سنت نقل می کند :
عن يعلى بن عطاء عن الوليد بن عبد الرحمن عن أم أيمن قالت كان لرسول الله فخارة يبول فيها فكان اذا أصبح يقول يا أم أيمن صبي ما في الفخارة فقمت ليلة وأنا عطشى فشربت ما فيها فقال رسول الله يا أم ايمن صبي ما في الفخارة فقالت يا رسول الله قمت وأنا عطشى فشربت ما فيها فقال إنك لن تشتكي بطنك بعد يومك هذا أبدا
از ولید بن عبد الرحمن از ام ایمن (رضوان الله تعالی علیه ) نقل شده که می گفت : پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاسه ای داشت که ( نعوذ بالله از تهمت بسیار زشت و رکیکی که این ها به پیامبر (صلی الله علیه و آله ) زدند ، حضرت بسیار پاکیزه تر از این بوده که نعوذ بالله این کار را انجام دهد ) آن را زیر تخت خود می گذاشت . شب در آن بول می کرد و صبح به ایمن می گفت که آن را دور بریزد . من شبی بیدار شدم ، تشنه بودم . اشتباه کردم و هر چه در این کاسه یا کوزه بود ، نوش جان کردم!!! . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صبح به من گفت : هر چه در کوزه یا کاسه است را دور بریز . من به ایشان گفتم : یا رسول الله ! من شب تشنه بودم و اشتباها آن را خوردم . رسول خدا( صلی الله علیه و آله) ( به جای این که بگوید ، کار تو اشتباه بود و نباید این کار را انجام می دادی ) فرمود : دیگر از این به بعد ، هیچ زمانی به شکم درد مبتلا نخواهی شد .
ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج 5 ، ص 465
من یقین دارم که این روایت دروغ و تهمت است ؛ اما در کتابهای سلفیها و اهل سنت وجود دارد و کاری از دست ما بر نمی آید . ابن کثیر هم هیچ ردیهای بر این روایت نزده است.
روایت دیگری از اسد الغابه نقل می کند :
قال ابن الأثير في الغابة وروى حجاج ابن محمد عن [ ابن ] جريج عن حكيمة بنت أميمة عن أمها بنت رقية قالت كان للنبي قدح من عيدان فيبول فيه يضعه تحت السرير فجاءت امرأة اسمها بركة فشربته فطلبه فلم يجده فقيل شربته بركة فقال لقد احتظرت من النار بحظار …
(نعوذ بالله) رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کاسه ای مخصوص داشت که در آن بول می کرد و آن را زیر تخت خود می گذاشت و خانمی به نام برکه آمد و محتویات آن را خورد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقتی دید ظرف نیست ، به دنبال آن گشت که برکه گفت : من آن را خوردم . پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت : با این بولی که خوردی ، شکمت هرگز آتش جنهم را درک نخواهد کرد .
ابن کثیر ، البدایه والنهایه ، ج 5 ، ص 366
ابن ملقن شافعی ، ابو حامد غزالی ، بویصری در کتاب های خود آن را به صورت مفصل بیان کرده ، از همه این ها بیشتر آقای سیوطی در کتاب خصائص الکبرای خود نقل کرده که یکی دو مورد از آن را بیان می کنم :
کتاب الخصائص الکبری ( مربوط به ویژگی های پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ) ، تألیف جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی ، متوفای 911 هـ ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد اول ، صفحه 120 :
باب المعجزة في بوله وغائطه (ص)
در این جا اصلا بحث تبرک نیست ، این جا معجزات پیامبر (صلی الله علیه و آله) است . روایت را هم از عایشه نقل می کند . گاها این روایات اصلا خواندنی نیست . در صفحه 122 باب دیگری با عنوان :
باب الاستشفاء ببوله (ص)
طلب شفا از بول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که همان روایت فخاره را نقل می کند که حسن بن سفیان در مسندش ، ابویعلی و حاکم و دار قطنی و ابونعیم از ام ایمن را بیان می کند :
كان لرسول الله فخارة يبول فيها فكان اذا أصبح يقول يا أم أيمن صبي ما في الفخارة فقمت ليلة وأنا عطشى فشربت ما فيها فقال رسول الله يا أم ايمن صبي ما في الفخارة فقالت يا رسول الله قمت وأنا عطشى فشربت ما فيها فقال إنك لن تشتكي بطنك بعد يومك هذا أبدا
روایت عبد الرزاق را از ابن جریح نقل می کند :
رواه عبد الرزاق عن ( العدل ) ( 1065 ) ابن جريج ، قال : ( ( أُخبرت أن النبي ( كان يبول في قدح من عَيْدان ، ثمَّ يوضع تحت فبال فيها ، فقمت من الليل ، ( وأنا عطشانة ) ( 1076 ) فشربت ما فيها ، وأنا لا أشعر ، فلما أصبح النبي ( قال : يا أم أيمن ، قومي فأهريقي ما في تلك الفخارة . ( قلت ) ( 1077 ) قد والله شَرِبْتُ ما فيها . قالت : فضحك رسول الله ( حتَّى بدت نواجذه ، ثم قال : أما إنَّه – ( والله ) ( 1078 ) – لا ( يَيجَعَنَّ ) ( 1079 ) بطنك أبدًا ) ) .
سیوطی ، خصائص الکبری ، ج اول ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 120 و 122
در جلد دوم از این کتاب ، صفحه 440 ، آقای سیوطی مطالب دیگری را بیان می کند :
باب اختصاصه (ص) بطهارة دمه وبوله وغائطه
قال أخبرني سلمان الفارسي أنه دخل على رسول الله (ص) وإذا عبد الله بن الزبير معه طست فشرب ما فيه فقال رسول الله (ص) ما شأنك يا ابن أخي قال إنى أحببت أن يكون من دم رسول الله (ص) ي جوفي فقال ويل لك من الناس وويل للناس منك لا تمسك النار إلأا قسم اليمين
سلمان فارسي (رضوان الله تعالي عليه ) مي گوید : من بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدم . دیدم عبد الله بن زبیر تشتی را در دست دارد و هر چه در آن است را می خورد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند : چه کاری انجام می دهی ؟ گفت : من دوست دارم مقداری از خون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در شکم من باشد ….
اما روایت بعدی :
وأخرج البزار والطبراني والحاكم والبيهقي في السنن بسند حسن عن عبد الله ابن الزبير قال احتجم النبي (ص) فأعطاني الدم فقال اذهب فغيبه فذهبت فشربته ثم أتيت النبي (ص) فقال لي ما صنعت قلت غيبته قال لعلك شربته قلت شربته
بزار و طبرانی و حاکم نیشابوری و بیهقی هم در سنن خود با سند حسن این روایت را نقل کرده اند که از عبد الله بن زبیر نقل کرده : رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حجامت کرد و خون حجامتشان را عبدالله بن زبیر را خورده .
در ادامه روایت ام ایمن را نقل می کند و بعد روایت دیگری را که گفتیم سند روایت صحیح است :
وأخرج الطبراني والبيهقي بسند صحيح عن حكيمة بنت أميمة عن أمها قالت كان للنبي (ص) قدح من عيدان يبول فيه ويضعه تحت سريره فقام فطلبه فلم يجده فسأل عنه فقال أين القدح قالوا شربته برة خادم أم سلمة التي قدمت معها من أرض الحبشة فقال النبي (ص) لقد احتظرت من النار بحظار
طبرانی و بیهقی روایت را با سند صحیح از حکیمه بن امیمه از مادرش نقل کردند که (نعوذ بالله) پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاسه ای داشت که در آن بول می کرد و آن را زیر تخت خود قرار می داد که بره ، خادم ام سلمه آن را خورد . پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او گفت : دیگر شکم تو از آتش جهنم حفظ خواهد شد .
سیوطی ، خصائص الکبری ، جلد 2 ، ص 440 و 441
به هر حال در زمینه خون و غائط روایات دیگری هم هست که خواندن آن سخت است . آقای بن باز گفته بود که در این زمینه روایت صحیحی وجود ندارد .
حال ببینیم آقای البانی در مورد سند این روایت چه چیزی گفته است . در کتاب سنن ابی داود ، تألیف ابی داود سلیمان بن اشعث سجستانی ، متوفای 275 هـ ، با تحقیق محمد ناصر الدین البانی ، چاپ مکتبه المعارف ریاض ، صفحه 10 :
باب فی الرجل يبول بالليل في الآناء ، ثم يضعه عنده
(حسن صحيح ) حدثنا محمد بن عيسي ، ثنا حجاج عن ابن جريح عن حكيمة بنت أميمة عن أمها انها قالت كان للنبي (ص) قدح من عيدان تحت سريره يبول فيه بالليل .
روايت حسن و صحيح است . ادامه روایت را هم نقل نمی کند . ولی همین اندازه هم برای ما کفایت می کند . سند همان سند است و ادامه روایت را علمای اهل سنت نقل کرده اند .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) کاسه ای از عیدان داشت که آن را زیر تخت خود قرار می داد و نعوذ بالله در آن بول می کرد .
سنن ابن داود ، متوفای 275 هـ ، با تحقیق ناصر الدین البانی ، چاپ مکتبه المعارف ریاض ، ص 10
این ها تهمت ها و دروغ هایی است که به پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند. به هر حال مطلبی است که علمای اهل سنت نقل و علمای وهابی هم آن را تصحیح کردند .
مستند دیگری از قاضی عیاض از علمای بزرگ اهل سنت وجود دارد در کتاب الشفاء بتعریف حقوق المصطفی ، تألیف قاضی عیاض ، جلد اول ، چاپ دار الحدیث قاهره ، صفحه 50 :
وحديث هذه المرأة التي شربت بوله صحيح ، الزم دار القطني مسلما والبخاري اخراجه في الصحيح واسم هذه المرأة : بركة واختلف في نسبها .
این روایاتی که آن زن بول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نوشید ، سندش صحیح است . آقای دار قطنی ثابت کرده که این روایت شرائط بخاری و مسلم را داشته و باید بخاری و مسلم روایت نوشیدن بول پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسط صحابه را می آورد ؛ اما بیان نکرده . اسم آن زن هم برکه بوده که در نسب او اختلاف دارند .
نسب این شخص خیلی اهمیت ندارد ، چیزی که مهم است این است که اسمش برکه و از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده و طبق روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند ، به بول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تبرک کرده است . در این زمینه ، مستندات زیادی وجود دارد ؛ اما فرصت بیان آن ها نیست؛ ولی چیزی که اهمیت دارد، این است که آقای بن باز گفته بود : در این زمینه روایت صحیحی وجود ندارد ؛ ولی دیدیم که بزرگان اهل سنت این روایات را تصحیح کردند و حتی البانی که یکی از علمای وهابی است هم آن را تصحیح نموده است و نوعی از تبرک است که مدعی هستند ، جایز نیست .
مجری :
در زمینه همین روایت کلیپی را آماده کردیم که یکی از علمای اهل سنت آن را بیان کردند .
کلیپ 2 ) :
جناب مولوی حیات الدین ، از علمای اهل سنت :
یک کتاب حدیثی است به نام سنن دار قطنی که مولوی ها این کتاب حدیث را می شناسند . ایشان در کتاب خود نقل می کند : جناب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در جایی بول کرد . شخصی به نام ام ایمن نگاه کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کجا بول کرده . بالاخره از بوی بول ایشان که بوی عطر می داد ، مکان آن را پیدا نمود و آن را نوش جان کرد .
دوباره آمد . رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمودند : کجا بودی . گفت : بول معطر شما را نوش جان کردم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با محبت فرمودند : کسی که عطر ما در شکم او برود ، شکم او هرگز گرسنه نمی گردد . شکم ام ایمن به برکت بول معطر رسول الله (صلی الله علیه و آله) ، هرگز گرسنه نشد . بول خوردن که ساده نیست ، از برکت مهربانی ها ، شجاعت ها ، غیرت ها ، دلسوزی ها و تحمل های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود .
استاد یزدانی :
این ها تبرک هایی است که خودشان بیان کردند و به ما هیچ ارتباطی ندارد . تبرک دیگری که علمای اهل سنت آن را با آب و تاب نقل کردند و در کتاب های متعدد هم بیان شده ، تبرک عده ای از اصحاب جمل به پشکل شتر است . در صورتی که آقای بن باز ، ابن عثیمن و لجنه دائمه افتاء عربستان سعودی نشان دادیم که گفته بودند ، علت عدم جواز تبرک به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) این است که صحابه و تابعین و اتباع تابعین به غیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک نکردند .
این روایت در کتاب تاریخ طبری ، تألیف ابی جعفر محمد بن جریر طبری ، چاپ دار المعارف ، با تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، جلد 4 ، صفحه 526 ، حوادث سال 36 هـ :
قال أطافت ضبة والأزد بعائشة يوم الجمل وإذا رجال من الأزد يأخذون بعر الجمل فيفتونه ويشمونه ويقولون بعر جمل أمنا ريحه ريح المسك …
… طایفه ضبه و ازد در روز جنگ جمل ، دور شتر عایشه می چرخیدند . مردانی از قبیله ازد ، پشکل شتر را می گرفتند و می شکافتند و بو می کردند و می گفتند : پشکل شتر مادر ما ، بوی مشک می دهد .
جریر طبری ، تاریخ طبری ، ج 4 ، چاپ دار المعارف ، با تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، ص 526
ما در این باره قضاوتی نمی کنیم ، قطعا در میان قبیله ازد ، صحابه بوده ، اگر هم نبوده ، تابعین بودند . این کار ها در محضر عایشه بوده و ایشان هم از این کار هیچ ممانعتی نکردند .
این مطلب در کتاب الکامل فی التاریخ ، تألیف ابن اثیر جزری ، جلد 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، با تحقیق ابی الفداء عبد الله القاضی ، صفحه 134 ، حوادث 36 هـ نیز آمده است . مطالب قبل و بعد آن هم مهم است . عایشه چپ و راست خود را نگاه می کند تا بازرسی از لشکر خود داشته باشد که لشکری قوی برای جنگ با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) داشته باشد . تا جایی که ابن اثیر چزری می گوید :
فكان الأزد يأخذون بعر الجمل يشمونه ويقولون بعر جمل أمنا ريحه ريح المسك
طایفه ازد ، پشکل شتر را می گرفتند و بو می کردند و می گفتند : پشکل شتر مادر ما ، بوی مشک می دهد .
ابن اثیر جزری ، الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، با تحقیق ابی الفداء عبد الله قاضی ، ص 134
در کتاب نهایه الارب فی فنون الادب ، تألیف شهاب الدین نویری ، جلد ۲۰ ، با تحقیق دکتر عماد علی حمزه ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه ۴۳ ، ذکر خلافت علی بن ابیطالب ﴿علیه السلام ) :
فكانت الأزد يأخذون بعر الجمل فيشمونه ويقولون : بعر جمل أمنا ريحه ريح المسك .
طایفه ازد ، پشکل شتر را می گرفتند و بو می کردند و می گفتند : پشکل شتر مادر ما ، بوی مشک می دهد .
شهاب الدین نویری ، نهایه الارب فی فنون الادب ، ج ۲۰ ، با تحقیق دکتر عماد علی حمزه ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص ۴۳
این روایت را فقط علمای گذشته اهل سنت بیان نکردند ؛ بلکه از علمای معاصرشان هم این قضیه را به عنوان فضائل عایشه نقل کردند که حتی مردم به پشکل شتر عایشه هم تا این حد احترام می گذاشتند .
موسوعه ام المؤمنین ، عایشه بنت ابی بکر ، تألیف دکتر عبد المنعم الحفنی ، چاپ مکتبه مدبولی ، صفحه ۸۴۰ :
يأخذون بعر جمل عائشة فيفتونه ويشمونه
وعن البختري الطائي قال : أطافت ضبة والأزد بعائشة يوم الجمل وإذا رجال من الأزد يأخذون بعر الجمل فيفتونه ويشمونه ويقولون بعر جمل أمنا ريحه ريح المسك …
دکتر عبد المنعم الحفنی ، موسوعه ام المؤمنین ، چاپ مکتبه مدبولی ، ص 840
پس هم علمای سابق و هم علمای جدید و معاصر شان ، این قضیه را به عنوان تبرک نقل کرده اند.
مجری :
کلیپ بعدی ، داستان معروف مأمونیه است که یک وهابی آن را نقل می کند .
کلیپ 3 ) : نقل ماجراهای بزرگان اهل سنت از جمله شعرانی ، استاد آلوسی ؛ توسط شیخ مسعد انور ، عالم سرشناس وهابی
این ماجرای عجیب را که شعرانی نقل کرده است ، بشنو که با آن سخن را به پایان می رسانم . یکی از مریدان شیخ ، همسرش حامله بود و هوس مامونیه کرد . مامونیه چیست ؟ حلوای شرقی ، بسبوسه وکنافه و … اما پول نداشت . با اندوه به نزد شیخ رفت . شیخ به او گفت : پسرم چه شده است ؟
گفت : همسرم هوس مامونیه کرده است و پول ندارم . شیخ به او گفت : منتظر باش . و سپس مدفوع کرد ! مدفوع کرد ! سپس به او گفت : این کثافات را بردار و با خود به نزد همسرت ببر !!! او نیز کثافات را برداشت و با خود به نزد همسرش برد . به مجرد این که به نزد همسرش رسید . مدفوع ها تبدیل به شیرینی مامونیه شد !!
بنابراین دیگر نیاز نیست کسی شیرینی پزی باز کند !!! اگر دیدی شیخ تو زنا می کرد ، نگو او زناکار است . بگو چشمم است که زنا کرده است .
استاد یزدانی :
این ها مطالبی است که در کتاب های آن ها بیان شده و باید خودشان هم پاسخگو باشند . البته بنده قبل از بیان مطالب عذر خواهی کردم .
داستان دیگری که شاید شنیده باشید و شبکه های وهابی آن را بسیار زیاد نقل می کنند ، قضیه الاغ پیامبر (صلی الله علیه و آله) که اسمش شهاب بن یزید بود ، می گفت : شصت نسل از ما زنده بوده که اولین آن را حضرت نوح (علیه السلام) سوار شده و همه ما را پیامبران سوار می شدند . از آن نسل، من مانده ام و دوست دارم که تو ای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سوار من شوی . پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم سوار می شود . خیلی هم ناراحتی می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او می فرمایند : اگر می خواهی برایت زن بگیرم . الاغ بسیار باهوشی بوده و هر زمان که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کسی کاری داشته ، به آن الاغ می گفته ، الاغ در خانه آن صحابی می رفت و با سر خود در می زد و به آن صحابی اشاره می کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با تو کار دارد .
قاضی عیاض ، این داستان را به صورت مفصل بیان کرده . کتابی است به نام المصباح المضی ، (موضوع کتاب ، کسانی است که نامه های پیامبر (صلی الله علیه و آله) را برای پادشاهان سرزمین های دیگر می فرستادند ، می نوشت ) تألیف ابی عبد الله محمد بن علی بن احمد بن حدیده انصاری ، متوفای 783 هـ ، جلد اول ، چاپ عالم الکتب ، با تحقیق شیخ محمد عظیم الدین ، صفحه 262 همان داستان را نقل می کند :
يقول مؤلفه عفا الله عنه وهذا علم من أعلام نبوته (ص) فليتني كنت شعرة في جلد هذا الحمار المبارك
داستان حمار معروف به نام یعفور را نقل می کند .
مؤلف این کتاب که خداوند او را بیامرزد ، این داستان را نقل می کند . این الاغ دلیلی بر نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است . ای کاش من یک مویی در پوست این الاغ مبارک بودم .
ابن حدیده انصاری ، المصباح المضی ، متوفای 783 هـ ، چاپ عالم الکتب ، ج اول ، با تحقیق شیخ محمد عظیم الدین ، ص 262
آرزوی یک عالم سنی مذهب که موی الاغ پیامبر (صلی الله علیه و آله ) باشد ، الاغی که مبارک بود . به هر حال این ها می گویند تبرک جایز نیست ؛ اما بعضی ها دوست داشتند و آرزو می کردند ، چنین چیزی باشند .
داستان دیگری که جمال الدین اتابکی آن را نقل کرده که داستان بسیار زیبایی است . داستان تبرک به یک گاو ، در کتاب النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره ، تألیف جمال الدین اتابکی ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 8 ، صفحه 50 ، حوادث سال 695 ، داستانی را نقل می کند :
وقال الشيخ قطب الدين اليونيني وفي العشر الأول من المحرم حكى جماعة كثيرة من أهل دمشق واستفاض ذلك في دمشق وكثر الحديث فيه عن قاضي جبة أعسال وهي قرية من قرى دمشق أنه تكلم ثور بقرية من قرى جبة أعسال وملخصها أن الثور خرج مع صبي يشرب ماء من هناك فلما فرغ حمد الله تعالى فتعجب الصبي وحكى لسيده مالك الثور فشك في قوله وحضر في اليوم الثاني بنفسه فلما شرب الثور حمد الله تعالى ثم في اليوم الثالث حضر جماعة وسمعوه يحمد الله تعالى فكلمه بعضهم فقال الثور إن الله كان كتب على الأمة سبع سنين جدبا ولكن بشفاعة النبي (ص) أبدلها بالخصب وذكر أن النبي (ص) أمره بتبليغ ذلك وقال الثور يا رسول الله ما علامة صدقي عندهم قال أن تموت عقب الإخبار قال الحاكي لذلك ثم تقدم الثور على مكان عال فسقط ميتا فأخذ الناس من شعره للتبرك وكفن ودفن …
قلت وهذه الحكاية غريبة الوقوع والحاكي لها ثقة حجة وقد قال إنه استفاض ذلك بدمشق انتهى
شیخ قطب الدین یونینی در کتاب تاریخی که دارد ، این داستان را نقل کرده . ایشان می گوید : در دهه اول محرم حکایتی را جماعت زیادی از مردم دمشق نقل کردند . داستانی که بسیار شیوع پیدا کرد و همه در مورد آن صحبت می کردند . از قاضی جبه اعسال که یکی از قریه های دمشق بوده ، این قضیه را نقل کرده است که گاوی در قریه ای از قریه های جبه اعسال ، حرف زده .
خلاصه داستان این که ، گاوی با بچه ای از خانه خارج شد تا از نهری آب بخورند . زمانی که از گاو از آب خوردن دست کشید ، با زبان گویا ، از خداوند سپاسگزاری کرد و گفت : الحمد لله رب العالمین که به من آب دادی . آن بچه بسیار تعجب کرد و داستان را برای صاحب گاو تعریف کرد ؛ اما او باور نکرد .
روز دوم صاحب گاو به همراه گاو برای آب خوردن رفتند . زمانی که آب خورد ، خداوند را شکر کرد . روز سوم گروهی آمدند و حمد کردن خداوند توسط این گاو را دیدند . بعضی ها هم با این گاو صحبت کردند و گاو داستان جالبی را نقل کرد که خداوند در تقدیر نوشته بود که امت مسلمان ، هفت سال گرفتار خشکسالی می شوند (این جا اقتباس از داستان حضرت یوسف (علیه السلام) شده که در آن جا خداوند به حضرت یوسف وحی کرد ، اما در این جا خداوند به گاو وحی کرده است ) اما خداوند با شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خشکسالی را از شما دور کرده و به سرسبزی تبدیل کرده .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این گاو دستور داده که این داستان را تبلیغ کند . گاو به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت : من از کجا ثابت کنم که راست می گویم ؟ ( این که گاو صحبت کند ، خودش کار بزرگی است ؛ اما باز هم می گوید : علامت راستگویی من چیست ؟ ) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : وقتی تو این خبر را اعلام کردی ، میمیری .
قاضی جبه اعسال در ادامه می گوید : گاو به یک محل بلندی ایستاد و از آن جا ساقط شد و مرد . تا این جای داستان مربوط به تبرک نبود ؛ اما از این به بعد مربوط به تبرک است که مردم از موهای این گاو به عنوان تبرک می گرفتند . بعد هم گاو را کفن و دفن کردند …
نویسنده در ادامه بیان می کند :
این داستان واقعا عجیب است که چنین اتفاقی بیافتد ؛ اما کسی که این حکایت را نقل کرده ، ثقه و حجت است و گفته که در دمشق خیلی در باره آن صحبت می شد .
جمال الدین اتابکی ، النجوم الزاهره ، جلد 8 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 50
این هم تبرک مردم سنی مذهب در دمشق به یک گاو که بیان شد . این داستان دقیقا در زمانی است که ابن تیمیه هم بوده است .
داستان بعدی ، تبرک عده ای از مردم به اسب است . در کتاب البدایه و النهایه ، تألیف ابن کثیر دمشقی (شاگرد ابن تیمیه است که وهابی ها هم این کتاب را قبول دارند و هم نویسنده کتاب را ) ، چاپ دار ابن کثیر ، جلد 9 ، صفحه 5 ، بحث خلافت عبد الملک بن مروان :
قال ابن جرير ولما دخل يزيد بن سياه الأسوارى قاتل حبيش بن دلجة إلى المدنية مع عباس ابن سهل كان عليه ثياب بياض وهو راكب برذونا أشهب فما لبث أن اسودت ثيابه ودابته مما يتمسح الناس به ومن كثرة ما صبوا عليه من الطيب والمسک .
در این جا داستانی را نقل می کند که وقتی عبد الملک بن مروان به خلافت رسید ، دو جیش را برای جنگ فرستاد ، یکی برای جنگ با توابین در عین الورده و یکی هم برای جنگ با زبیر . اتفاقاتی رخ داد و کسی که فرمانده یزید بود ، کشته شد . ابن جریر می گوید : زمانی که یزید بن سیاه ، فرمانده لشکر عبد الله بن زبیر که حبیش بن دلجه ، فرمانده سپاه یزید ، را کشت ، با عباس بن سهل وارد مدینه شد که لباس سفیدی بر تن داشت و سوار یک مرکب سیاه و سفیدی شده بود . طولی نکشید که هم لباس ها این شخص سیاه شد و هم مرکب این شخص سیاه شد . به خاطر این که مردم به حدی بر این مرکب و صاحب مرکب دست کشیدند که هم لباس های سفیدش و هم مرکبش ، سیاه شد .
این داستان در زمان صحابه ای مثل عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر اتفاق افتاده است .
ابن کثیر ، البدایه و النهایه ، ج 9 ، چاپ دار ابن کثیر ، ص 5
مجری :
کلیپی را آماده کردیم از آقای شریف رمزی الجبینی ، یکی از علمای اهل سنت است که بدون استناد به آیه قرآن یا احادیثی که از جانب شیعه و سنی برای اثبات بحث جواز تبرک ، مورد تمسک قرار می گیرد ، سعی دارد با ادله عقلی این موضوع را اثبات کند .
کلیپ 4 ) : اثبات عقلی جواز تبرک به آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله ) و صالحان
آقای شریف رمزی الجبینی :
ان شاء الله در این قسمت از برنامه ، دلیل عقلی در مورد جواز تبرک به آثار انبیاء و صلحاء را مطرح می کنیم و تبرک ، عملی جایز است . خلاف گفته برخی جاهلان که می گویند : شرک است . خداوند هدایتشان کند .
در تونس معمول است کسی که کمر درد می گیرد ، به دارو خانه می رود و یک چسب درد کمر می گیرد و روی کمر می گذارد . این مسلمان معتقد است خداوند است که شفا می دهد و این قطعه پارچه سببی برای این شفا است . ممکن است شفا پیدا کند یا شفا پیدا نکند . شخص دیگری همان بیماری شخص اول را دارد ، به مرقد ولی صالحی می رود و قطعه ای از پارچه موجود بر قبر او را بر می دارد و بر کمر خود می گذارد و اعتقاد او نیز این است که خداوند شفا دهنده است و پارچه سبب این شفا است . ممکن است شفا پیدا کند یا نکند . اگر این کار شرک باشد ، رفتن به داروخانه و خرید آن پارچه یا چسب تسکین درد کمر هم شرک می شود ؛ اما کار اولی جایز است و کار دومی هم جایز است .
این دلیل عقلی بر جواز تبرک به آثار انبیاء و صلحا را به خاطر بسپارید که جایز است و شرک و کفر نیست . همان گونه که بعضی از جاهلان می گویند ، خداوند هدایتشان کند .
در قسمت های بعد ادله نقلی از قرآن و روایات و نظر علما در مورد جواز تبرک به آثار انبیاء و صلحا را بیان خواهیم کرد .
استاد یزدانی :
در بحث تبرکات عجیب و غریب ، تبرکی را از بزرگان اهل سنت ، آقای تاج الدین سبکی بخوانم . در کتاب طبقات الشافعیه الکبری ، تألیف تاج الدین سبکی (از علمای بزرگ اهل سنت که به شدت هم با ابن تیمیه دشمن بوده ) با تحقیق عبد الفتاح محمد الحلو و محمود محمد الصناحی ، جلد 8 ، صفحه 395 در شرح حال آقای نووی :
يحيى بن شرف بن مري بن حسن بن حسين بن حزام ابن محمد بن جمعة النووي الشيخ الإمام العلامة محيي الدين أبو زكريا
شيخ الإسلام أستاذ المتأخرين وحجة الله على اللاحقين والداعي إلى سبيل السالفين …
وأنا إذا أردت أن أجمل تفاصيل فضله وأدل الخلق على مبلغ مقداره بمختصر القول وفصله لم أزد على بيتين أنشدنيهما من لفظه لنفسه الشيخ الإمام وكان من حديثهما
أنه أعني الوالد رحمه الله لما سكن في قاعة دار الحديث الأشرفية في سنة اثنتين وأربعين وسبعمائة كان يخرج في الليل إلى إيوانها ليتهجد تجاه الأثر الشريف ويمرغ وجهه على البساط وهذا البساط من زمان الأشرف الواقف وعليه اسمه وكان النووي يجلس عليه وقت الدرس فأنشدني الوالد لنفسه
وفي دار الحديث لطيف معنى |
على بسط لها أصبو وآوي |
عسى أني أمس بحر وجهي |
مكانا مسه قدم النواوي |
در این جا وصف ها و صفاتی را برای آقای نووی بیان می کند که در مورد پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم بیان نمی کنند .
علامه محی الدین ابو زکریای نووی ، شیخ الاسلام ، استاد متأخرین ، حجت برای آیندگان بوده و مردم را به سلف دعوت می کرده . مطالب زیادی را بیان می کند و می گوید : من اگر بخواهم مراتب فضیلت او را به صورت خلاصه بگویم و به مردم بگویم که به چه اندازه ایشان ، ارزش و مقام داشته ، شعری را که پدرم سروده و من همیشه می خوانم . پدرم زمانی که در سالن حدیث اشرفیه در سال 742 هـ ، می نشست . شب ها به ایوان آن دار الحدیث می رفت و می ایستاد تا در آن جا که جای آقای نووی بود، نماز بخواند و صورتش را بر فرشی که آقای نووی روی آن نشسته بود ، می مالید . این فرش از زمان واقف دار الحدیث بوده و نووی همیشه در زمان درس دادن بر آن می نشست . پدرم این شعر را می خواند :
در این دار الحدیث معنای لطیفی است … من خیلی دوست دارم صورتم را در جایی که نووی پای خود را بر آن گذاشته ، قرار دهم .
سبکی ، طبقات الشافعیه الکبری ، ج 8 ، با تحقیق عبد الفتاح محمد الجلو و محمود محمد الصناحی ، ص 395
این هم تبرک پدر آقای سبکی که آقای سبکی هم می گفت : من هر زمان می خواهم فضیلت آقای نووی را نقل کنم ، این شعر را می خوانم . که پدر من که از علمای اهل سنت هست ، شب ها در جایی تحجد می کرد که آقای نووی در آن جا ، درس می داده و صورت خود را روی فرشی قرار می داد که آقای نووی پای خود را قرار می داد . تبرک شرک است ؛ اما این ها که به اندازه وهابی ها نمی فهمید.
تبرک بعدی ، تبرک به خاک قبر احمد بن سالم در کتاب المقصد الارشد فی ذکر اصحاب امام احمد ، تألیف ابن مفلح مقدسی ،متوفای 884 هـ ، چاپ مکتبه الرشد ریاض ، جلد اول ، صفحه 112 ، بحث احمد بن سالم را نقل می کند :
أحمد بن سالم بن أبى عبد الله بن سالم بن أبى الفتح بن حسن بن قدامة . سمع السلفى وابن برى النحوى وغيرهما . قال الحافظ الضياء كان يحفظ كثيرا من الأحاديث والفقه وكان ثقة دينا خيرا كثير النفع قليل الشر لا يكاد أحد يصحبه إلا ينتفع به . ويقال إن من أخذته الحمى فإنه إذا علق عليه من تراب قبره يبرأ بإذن الله تعالى …
احمد بن سالم بن ابي عبدالله … حافظ ضیاء مقدسی در مورد او می گوید : احمد بن سالم احادیث زیادی در فقه حفظ بود ، ثقه ، اهل دین و اهل خیر بود .
گفته شده اگر کسی دچار چشم زخم شود ، خاک قبر احمد بن سالم را بر گردنش آویزان کند ، به اذن خداوند فورا شفا پیدا می کند .
ابن مفلح مقدسی ، المقصد الارشد ، چاپ مکتبه الرشد ریاض ، ج 1 ، ص 112
به هر حال کتاب در عربستان سعودی چاپ شده ، عالم یکی از علمای حنابله است ، اهل سنت احمد بن سالم که انسان خاصی هم نبوده ، خاک قبرش را به عنوان شفا برای چشم زخم می گرفتند و به آن تبرک می کردند . اگر از نظر وهابیت ، تبرک شرک است ، همه این ها مشرک هستند .
تماس بینندگان
بیننده : ابوبکر از ایرانشهر ـ اهل سنت
استاد یزدانی ! کلیپی که از آقای شریف رمزی پخش کردید ، این شخص از فرقه پیر پرست هستند که توسل به قبر می کنند ، ما این ها را اصلا قبول نداریم . بنده خودم حنبلی مذهب هستم .
مجری :
آیا شما عمل صحابه را قبول دارید یا خیر ؟
بیننده :
بله ، ما عمل صحابه را قبول داریم .
مجری :
ایشان استدلال عقلی برای اثبات جواز تبرک بیان کردند . گفتند : اگر تبرک را شرک بدانید ، باید رفتن به دارو خانه و گرفتن دارو را هم ، شرک بدانید .
بیننده :
اهل تسنن و حنفی مذهب ، توسل و تبرک را شرک می دانند .
استاد یزدانی :
علمای حنفی اهل سنت ، توسل و تبرک را شرک می دانند ؟
بیننده :
علمای ما می گویند : توسل در زمان بعد از حیات ، شرک است ؛ اما در زمانی که زنده است ، اشکالی ندارد . مثلا پیش یک انسان زنده برود و از او بخواهد که برایش دعا کند . این چیزی است که علمای ما گفته اند و ما آن را قبول داریم .
استاد یزدانی :
ایشان خیلی متناقض صحبت می کنند ، ما در ابتدای برنامه و هفته قبل بحث صحابه را نشان دادیم که تبرک کرده بودند . در صورتی که ایشان می گوید : من تبرک صحابه را قبول دارم ؛ اما علمای احناف گفته اند که تبرک ، شرک است . یعنی چه ؟ یعنی صحابه مشرک بودند؟ .
بیننده :
من نگفتم که تبرک را قبول دارم . شما گفتید خلفای راشدین را قبول دارید ؟ من گفتم : قبول دارم
استاد یزدانی :
من از صحابه تبرک نشان دادم .
مجری :
البته فکر می کنم این جا اشتباهاتی شده ، اولا صحابه با خلفا فرق دارند و نسبتشان عام و خاص مطلق است ، تبرک و توسل هم فرق دارد . شما می گویید اگر به یک فرد زنده بگویید : برایم دعا کن ، توسل است . این هیچ ارتباطی به مطالبی که امشب ارائه شد ، ندارد .
استاد یزدانی :
بنده از خود احناف ، یک نمونه تبرک را نشان می دهم که ببنیم احناف این تبرک را قبول دارند یا خیر ؟ کتاب کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون ، تألیف مصطفی بن عبدالله معروف به حاجی خلیفه ، جلد 2 ، چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت ، صفحه 1631 :
در این صفحه داستانی را در مورد مختصر القدوری نقل می کند که این کتاب توسط ابی الحسین احمد بن محمد القدوری بغدادی از علمای احناف ، متوفای 428 هـ ، نوشته شده .
قال صاحب مصباح الانوار الادعية ان الحنيفية يتبركون بقراءته في ايام الوباء و هو كتاب مبارك من حفظه يكون امينا من الفقر .
صاحب کتاب انوار الادعیه گفته : حنفی ها به این کتاب تبرک می کردند . زمانی که وبا آمد ، این کتاب را می خواندند . این کتاب مبارکی بود که هر کس آن را حفظ می کرد ، هرگز فقیر نمی شد .
مصطفی بن عبد الله معروف به حاجی خلیفه ، کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون ، ج 2 ، چاپ دار احیاء التراث العربی ، ص 1631
این هم مستندی از کتاب احناف بود که خواندم .
بیننده :
شما تبرک را چگونه معنا می کنید ؟
استاد یزدانی :
تبرک ، همین کاری که آقایان احناف انجام داده اند . طلب برکت از چیزی ، تبرک است .
بیننده :
یعنی آقای شریف رمزی که شما کلیپ او را پخش کردید ، گفت : من برای کمر درد خود به دارو خانه می روم و برای آن دارو می گیرم ، تبرک کرده .
استاد یزدانی :
اولا ، ایشان قیاس کرده ، قیاس را شما جایز می دانید . دوما ، سنی مذهب هستند و به ما ارتباطی ندارد .
بیننده :
استاد یزدانی ! این دلیل علمی نمی شود . ما در اهل سنت ، چند نوع مذهب داریم .
استاد یزدانی :
اهل سنت ، 60 نوع مذهب دارند . امام صادق (علیه السلام) فرمودند : این ها 60 نوع هستند . ما هم سخن امام صادق (علیه السلام) را قبول داریم .
بیننده :
استاد عزیز ! 60 نوع نیستند ، بنده نمی خواهم با شما مشاجره یا مجادله داشته باشم . این آقای شریف رمزی ، فرقه ای در پاکستان ، ایالت سند هستند که اگر کسی جرمی را مرتکب شود و آن شخص را دستگیر کنند . از او بپرسند که تو این کار را کردی ؟ می گوید : نه ؛ حتی اگر قسم قرآن را هم بخورد که من این کار را نکردم ، باور نمی کنند ؛ اما آن پیری که در آن جا به نام شهباز قلندر قبر هست ، بگویند : به کمرت بزند ، قبول می کند . این ها پیر پرست هستند . علمای ما این ها را رد کردند .
استاد یزدانی :
این ها صوفی هستند . از علمای شما ، چه کسانی این ها را رد کردند ؟
بیننده :
این ها را کافر نمی دانند ، عمل این ها را جایز نمی دانند .
مجری :
برادر عزیز ! عملی انجام ندادند . ایشان قیاسی را کردند که از نظر شما اهل سنت ، از اصول استنباط شما است ، حکم فقهی که ندادند . نظر شما در مورد روایتی که استاد یزدانی خواندند ، چیست ؟
استاد یزدانی :
بنده از شما می پرسم که در زمان وبا ، چه دارویی مفید است ؟
بیننده :
چیزی که پزشک تجویز می کند .
استاد یزدانی :
اما علمای احناف گفتند : کتاب مختصر القدوری در زمان وبا خوانده شود ، وبا از بین می رود . آیا از پزشکان کسی هست که چنین دارویی را تجویز کند ؟
بیننده :
نه ، هیچ کس چنین تجویزی نمی کنند .
استاد یزدانی :
احناف این دارو را تجویز کرده اند ، به نظر شما احناف کافر هستند ؟
بیننده :
تا جایی که من سراغ دارم از علمای کرام ما ، این ها را رد کردند .
استاد یزدانی :
احناف رد نکردند ؛ بلکه انجام دادند . در این کتاب می گوید : احناف خواندن این کتاب را تبرک می دانستند .
بیننده :
همین روایت را از صحیح بخاری و صحیح مسلم نشان دهید .
استاد یزدانی :
مگر شما صحیح بخاری را قبول داری ؟ آقای بخاری که به شدت با ابو حنیفه مشکل داشته .
بیننده :
بله ، ما صحیح بخاری را قبول داریم . این ها با هم مشکلی نداشتند .
استاد یزدانی :
شما صحیح بخاری را خواندی ؟ می توانی اولین روایت آن را بخوانی ؟
بیننده :
بله ، من خواندم ؛ اما تا این حد حافظه ندارم .
استاد یزدانی :
اولین راوی صحیح بخاری چه کسی است ؟
بیننده :
بنده کاری ندارم که اولین راوی چه کسی بوده . شما از صحیح بخاری روایتی نشان دهید که این ها به لباس یا چیزی دیگر تبرک کردند .
استاد یزدانی :
بنده از هفته آینده همین مطالب را از کتاب صحیح بخاری نشان می دهم . روایتی را نشان می دهم که به خود کتاب صحیح بخاری متبرک شدند . در کتاب تاریخ الاسلام ، تألیف شمس الدین ذهبی (از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت ) ، جلد 52 ، چاپ دار الکتاب العربی ، حوادث سال 691 تا 700 هـ :
واجتمعت جيوش الاسلام علي حمص وحضر الناس لقراءة البخاري بدمشق …
داستان جنگ تاتار با مسلمانان را نقل می کند : زمانی که لشکر اسلام در حمص جمع شده بود و آماده جنگ بودند ، مردم برای دفع شر تاتار ، دعای زیادی می کردند و ختم صحیح بخاری می گرفتند .
ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 52 ، چاپ دار الکتاب العربی ، حوادث سال 691 تا 700 هـ
مجری :
اگر تبرک در صحیح بخاری بخواهید ، قبلا استاد یزدانی آن ها را خوانده اند که صحابه به موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک می کردند .
استاد یزدانی :
بنده در صحیح بخاری فقط شعر النبی را جستجو زدم ، در شش جا از کتاب صحیح بخاری ، روایت بیان شده :
عن بن سِيرِينَ قال قلت لِعَبِيدَةَ عِنْدَنَا من شَعَرِ النبي (ص) أَصَبْنَاهُ من قِبَلِ أَنَسٍ أو من قِبَلِ أَهْلِ أَنَسٍ فقال لَأَنْ تَكُونَ عِنْدِي شَعَرَةٌ منه أَحَبُّ إلي من الدُّنْيَا وما فيها
در این روایت است که یک تار موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کل دنیا برایشان بیشتر ارزش دارد .
صحیح بخاری ، ج 1 ، ص 75
در این زمینه شش روایت در صحیح بخاری نقل شده که این ها به موی پیامبر (صلی الله علیه و آله) تبرک می کردند . به غیر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم به آب زمزم داریم که تبرک می جستند .
ان شاء الله ما این مباحث را به صورت مجزا از صحیح بخاری نقل خواهیم کرد .
بیننده : محمد از گلستان ـ اهل سنت
شما آدرس دو روایت را از کتاب مختصر قدوری و تاریخ الاسلام ذهبی دادید . بنده از استاد یزدانی این سؤال را داشتم که شما گفته حضرت علی (علیه السلام) را قبول دارید که فرمودند : لايعرف الحق بالرجال ، یعنی حق با اشخاص شناخته نمی شود . ابتدا باید حق را شناخت ، سپس افرادی که در اطراف حق هستند ، به خودی خود شناخته می شود .
شما فرمودید که حنفیه توسل به مختصر قدوری کرده اند . این حنفیه چه کسانی بودند ؟ آیا علمای احناف بودند یا عوام احناف ؟
استاد یزدانی :
عوام احناف که این مسائل را درک نمی کنند و شاید اصلا مختصر قدوری را نشناسند .
بیننده :
در آن کتاب لفظ حنفیون نگفتند که علمای احناف تبرک به مختصر قدوری کردند . یک عوام مثلا این کتاب را مثل قرآن ختم می کند . این دلیل نمی شود که بگوییم علمای احناف این کار را کردند .
استاد یزدانی :
عوام اصلا نمی تواند این کتاب را بخواند . شما تا به حال کتاب مختصر القدوری را خواندید ؟
بیننده :
بله ، من این کتاب را خواندم .
استاد یزدانی :
شما از علما هستید یا از عوام هستید ؟
بیننده :
عوام نیستم ؛ ولی نمی توان عالم گفت .
استاد یزدانی :
به نظر شما عوام اهل سنت می تواند مختصر قدوری را بخوانند و متوجه شود .
بیننده :
زمانی که شما می گویید به مختصر قدوری ، تبرک جستند ، نمی توانند آن را باز کرده باشند .
استاد یزدانی :
اشتباه نکنید ، در این جا بیان شده ، يتبرکون بقراءته فی ايام الوباء ، کتاب را خواندند .
بیننده :
شما در عبارتی که از کتاب کشف الظنون خواندید ، نشان دهید که گفته باشد ، علمای احناف این کار را انجام داده باشند .
مجری :
برادر عزیز ! اولا اگر یک عالم شیعه هم بگوید : برای رفع کردن مطلبی ، مثلا به کتاب لمعه مراجعه کنید ، منظور در این جا عوام نیستند . عوام که کتاب لمعه دمشقیه را نمی خوانند . منظور کسانی هستند که در این باب فعالیت می کنند .
بر فرض این که عوام بودند ، اولا این امر را علما تجویز کردند که این کتاب را بخوانید ؛ چون عوام برای عوام چیزی تجویز نمی کنند .
بیننده :
نص آن را بیاورید که علما این مطلب را تجویز کرده اند . من از شما دلیل می خواهم که علمای همان زمان این مطلب را تجویز کرده اند .
استاد یزدانی :
شما ابن حجر عسقلانی را می شناسی ؟ اگر ایشان بگویند که تبرک به صالحین جایز است ، قبول می کنید ؟
بیننده :
بله ، ایشان را می شناسم . بنده کاری به این ندارم که توسل و تبرک جایز است یا خیر ؟ بنده آن قطعه ای را که شما از کشف الظنون و تاریخ الاسلام ذهبی خواندید را سؤال کنم که شما گفتید حنفیه به مختصر قدوری تبرک جستند .
استاد یزدانی :
بنده هم لفظ علمای احناف را به کار نبردم ، من گفتم حنفیه این کار را انجام می داد . حنفیه هم عالم دارند ، چرا علما از این کار منع نکردند ؟
بیننده :
آیا عمل حنفیه دال بر این است که حکم فقهی یا یک مسأله متفق القولی است ؟
استاد یزدانی :
شما صاحب مصباح انوار الادعیه را که این مطلب را نقل کرده ، می شناسی ؟ ایشان از عوام بودند یا از علما بودند ؟
بیننده :
ایشان را نمی شناسم .
استاد یزدانی :
ایشان از علمای احناف بودند ، اگر این کار ، بد بود ، منع می کرد .
بیننده :
در بحث سیاق کلام چه بوده ؟
استاد یزدانی :
سیاق کلام این بود که صاحب مصباح انوار الادعیه ، این مطلب را از احناف نقل کرده . بنده نگفتم که ایشان از عوام بوده یا از علما .
بیننده :
سیاق کلام در این جا شناختن کتاب مختصر قدوری است . آیا در این جا در بحث تبرک این مطلب را بیان کرده ؟
استاد یزدانی :
در بحث تبرک این مطلب را بیان نکرده ، در فضائل کتاب مختصر القدوری آورده که از کتب فقهی احناف است ، چنین معجزه ای داشته که در زمان وبا به آن تبرک می جستند .
مجری :
سیاق این جا است که ، وهو متن متین معتبر متداول بین الائمه الاعیان وشهرته عن البیان ، شهرت این مطلب تا جایی است که می گوید : بین ائمه اعیان مشهور است .
استاد یزدانی :
ادامه مطلب هم مهم است :
قيل ان من قرائته علی استاذ صالح ودعا له عند ختم الکتاب بالبرکه فانه يکون مالکا لدراهم علی عدد مسائله.
گفته شده اگر کسی این کتاب را نزد استاد صالحی بخواندو آن استاد صالح در زمان ختم کتاب طلب برکت برای این شخص کند ، آن شخص صالح درهم هایی به اندازه تمام مسائل مطرح شده در کتاب مختصر القدوری خواهد شد .
بیننده :
در این جا که گفته قیل ، گوینده این قیل ، چه کسی است ؟
استاد یزدانی :
قیل ، علمای احناف هستند ؛ اما در این جا مشخصا نام برده نشده است .
بیننده :
گوینده قیل ، اصلا مشخص نیست .
استاد یزدانی :
قائل آن معلوم نیست ؛ اما از احناف است . قائل آن که یهودی نیست ، یکی از مسلمان های سنی مذهب است .
بیننده :
شما که مسلمان های سنی مذهب می گویید ، این مسلمان سنی مذهب عالم بوده یا غیر عالم ؟ اگر عالم بوده ، کدام عالم حنفی این دلیل را بیان کرده ؟
استاد یزدانی :
هر کسی که باشد ، انسان عادی که این سخنان را نمی زند . از فضائل کتاب مختصر القدوری که یک انسان عادی که صحبتی نمی کند .
مجری :
شما طلبه هستید ؟
بیننده :
بنده طلبه نیستم ؛ اما کتاب ها را مطالعه می کنم .
مجری :
عوام هستید ؟
بیننده :
عوام هم نیستم . کسی که طلبه نشد ، عوام نمی شود .
مجری :
الائمه الاعیان به چه معنا است ؟
بیننده :
به علمای بزرگ ، ائمه الاعیان گفته می شود .
مجری :
شما از سیاق مطلب پرسیدید . این جا گفته شده ، در بین علمای بزرگ (طبق ترجمه شما ) این کتاب بسیار معروف بوده تا جایی که صاحب مصباح الادعیه این سخن را گفته ، یعنی صاحب مصباح الادعیه از علمای بزرگی است که این فضیلت را بر این کتاب نقل کرده است . این هم سیاق مطلب .
بیننده :
صاحب کتاب مصباح الادعیه چه کسی است ؟ و عین متنی که در کتاب مصباح الادعیه آمده را برای بنده بخوانید .
استاد یزدانی :
صاحب مصباح الادعیه گفته : ان الحنفیه یتبرکون بقراءته فی ایام الوباء
بیننده :
مطلبی را که گفته به او درهم می دهد . بنده از خود صاحب مصباح الادعیه می پرسم که قائل قیل ، در این جا کیست ؟
استاد یزدانی :
ایشان هم یکی از علمای احناف است .
بیننده :
اگر از علما است ، چرا در این جا اسمی از او برده نشده ؟
مجری :
شما عالمی را که اسم و کتابش ذکر شده را می پذیرید که قائل قیل را بپذیرید ؟ برادر عزیز ! این روش بحث علمی نیست . شما این روایت را نمی پذیرید ، با بقیه روایات را که در کتب اهل سنت بیان شده ، چه می کنید ؟
بیننده :
کسی تبرک به خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) را نمی تواند منکر شود .
مجری :
شما تبرک به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قبول دارید ؟
بیننده :
بله ، بنده این تبرک را قبول دارم .
استاد یزدانی :
شما تبرک به گاو را قبول دارید . بنده همین امشب این تبرک را نشان دادم .
داستان تبرک به یک گاو ، در کتاب النجوم الزاهره فی ملوک مصر والقاهره ، تألیف جمال الدین اتابکی ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 8 ، صفحه 50 ، حوادث سال 695 ، داستانی را نقل می کند :
شیخ قطب الدین یونینی در کتاب تاریخی که دارد ، این داستان را نقل کرده . ایشان می گوید : در دهه اول محرم حکایتی را جماعت زیادی از مردم دمشق نقل کردند . داستانی که بسیار گسترش پیدا کرد و همه در مورد آن صحبت می کردند . از قاضی جبه اعسال که یکی از قریه های دمشق بوده ، این قضیه را نقل کرده است که گاوی در قریه ای از قریه های جبه اعسال ، حرف زده .
گاوی برای آب خوردن رفته که حمد و ستایش خداوند را کرد . روز اول بچه دید ، روز دوم صاحب گاو دید ، روز سوم تمام مردم دیدند که این گاو بعد از خوردن آب حرف می زند . در دفعه آخر هم گاو این سخن را گفته :
فقال الثور إن الله كان كتب على الأمة سبع سنين جدبا ولكن بشفاعة النبي (ص) أبدلها بالخصب
هفت سال مردم گرفتار خشکسالی می شوند ؛ ولی خداوند به شفاعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را به فراوانی و نعمت تبدیل می کند . بعد از آن خود را از یک بلندی پرتاب می کند . که مردم بعد از مردن ، آن گاو را کفن و سپس دفن کردند .
در ادامه می گوید : این حکایت بسیار غریب است ؛ اما گوینده حکایت ثقه و حجت است .
بیننده :
در این داستان چه کسانی به گاو توسل کردند ؟
استاد یزدانی :
علمای اهل سنت .
بیننده :
شما گفتید : فاخذ الناس ، این ناس کدام یک از علما بودند ؟
استاد یزدانی :
ناس که فقط عوام نیست ، می تواند شامل علما هم شود . علما این مطلب را در فضائل این گاو نقل کردند و هیچ سخنی هم در رد آن بیان نکرده اند . کسی این داستان را نقل کرده که ثقه و حجت هم بوده .
بیننده :
در این جا گفته ناس ، نگفته که فاخذ العلماء دمشق ؟
استاد یزدانی :
یعنی شما می گویید که فقط مردم عوام بودند و علما نبودند .
مجری :
در آن جا علما هم نظاره گر بودند و هیچ ممانعتی هم نکردند . شما آقای احمد بن حنبل را عالم می دانید یا عوام ؟
بیننده :
عالم می دانم .
مجری :
اگر آقای احمد بن حنبل یا آقای شافعی به غیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و به غیر آثار قطعی حضرت ، تبرک کرده بود ، نظر شما در این باره چیست ؟
بیننده :
احمد بن حنبل به امام شافعی تبرک کرده ؟ اگر امکان دارد ، دلیل آن را بیان کنید .
استاد یزدانی :
کتاب البدایه و النهایه ، تألیف ابن کثیر ، جلد 11 ، صفحه 170 داستان را مفصل نقل می کند :
ربیع نقل می کند که شافعی من را فرستاد . شافعی نامه ای نوشت تا من آن را به احمد بن حنبل برسانم . نزد احمد بن حنبل رفتم ، دیدم که نافله صبح را می خواند . نامه شافعی را به او دادم . از من سؤال کرد : این نامه را خواندی یا نه ؟ گفتم : نخواندم . نامه را گرفت و خواند و شروع به گریه کرد . به او گفتم : چه نوشته بود که گریه کردی . گفت : در این نامه ، آقای شافعی نوشته پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیده که به او گفته است : از جانب من نامه ای به احمد بن حنبل بنویس و از جانب من سلام برسان …
قال الربيع فقلت حلاوة البشارة فخلع قميصة الذي يلي جلده فأعطانيه فلما رجعت إلى لشافعي اخبرته فقال إني لست أفجعك فيه ولكن بله بالماء وأعطينيه حتى اتبرك به .
ربیع ، فرستاده آقای شافعی ، گفت : من از شما به خاطر این خوابی که برایتان دیده ، مژدگانی می خواهم . آقای احمد بن حنبل ، لباس زیر خود را بیرون آورد و به عنوان هدیه و بشارت به من داد . زمانی که نزد امام شافعی رسیدم ، گفت : من نمی خواهم این مژدگانی را از شما بگیرم . برو این لباس را خیس کن و بیاور تا من تبرک کنم .
بیننده :
این روایت از لحاظ سندی چگونه است ؟ البدایه و النهایه ، کتاب تاریخی چند جلدی است که در آن هر سخنی را آقای ابن کثیر در آن بیان کرده است .
مجری :
به نظر شما ابن کثیر ، به احمد بن حنبل ، نسبت شرک داده است ؟
بیننده :
منظور من این است از لحاظ سند این روایت چگونه است ؟
استاد یزدانی :
این روایت را یک نفر نقل نکرده ، در کتاب آداب الشرعیه ابن مفلح مقدسی ، جلد 2 ، صفحه 15 آمده :
این داستان از چند طریق نقل شده است که شافعی نامه ای نوشت و ….
ایشان لباس احمد بن حنبل را داخل آب می کرد و آب را به عنوان تبرک به سر و صورت خود می مالید .
مجری :
در این جا تعدد طرق است که برای شما حجت می شود حتی اگر راوی آن فاسق و فاجر باشد .
بیننده :
سند روایت کجاست ؟ در این جا « روی » گفته ، روی را با فعل تمییز آورده .
استاد یزدانی :
در کتاب غذاء الالباب فی شرح منظومه الآداب ، تألیف صفارینی حنبلی ، جلد 1 ، صفحه 234 :
ابتدا همان داستان را نقل می کند که از چند طریق بیان شده ، در ادامه می گوید :
. وَقَدْ رُوِيَتْ هَذِهِ الْحِكَايَةُ مِنْ عِدَّةِ طُرُقٍ وَاشْتُهِرَتْ عَلَى أَلْسِنَةِ الْخَلْقِ , وَتَحَلَّتْ بِهَا الْكُتُبُ الْمُدَوَّنَةُ , وَاشْتُهِرَتْ فِي الْمَحَافِلِ عَلَى الأَلْسِنَة
این حکایت از چند طریق نقل شده و به زبان مردم بسیار مشهور شده ، در همه کتاب ها نقل شده و در محافل اهل سنت همیشه این داستان هست .
صفارینی حنبلی ، غذا الالباب فی شرح منظومه الآداب ، ج 1 ، ص 234
مجری :
امیدوارم در این جا نگویید که احمد بن حنبل از عوام بوده و کار شرک آمیز کرده ، سند هم تعدد داشت .
بیننده :
شما باید برای بنده بگویید که صرف مشهور بودن یک حکایت ، دلیلی بر قوی بودن آن حکایت ندارد .
استاد یزدانی :
شهرت جبران ضعف سند را می کند . اولا این داستان به عنوان فضائل احمد بن حنبل در کتاب های اهل سنت بیان شده و فضائل سند نمی خواهد .
بیننده :
حدیث نعم العبد الصهیب ، هم مشهور است .
استاد یزدانی :
مگر صهیب ، انسان بدی بوده ؟ شما بحث را تغییر نده . این روایت را ابن کثیر ، آقای یافعی در کتاب مراه الجنان و عبره الیقظان ، جلد 2 ، صفحه 100 می گوید :
ومن مناقبه ايضا ما ذكر بعض العلماء في مناقب الامام الشافعي من الربيع
بعضی از علما در مناقب امام شافعی از ربیع نقل کرده اند …
بیننده :
استاد یزدانی ! من از شما سؤال می کنم ، هر حکایتی از بزرگان سند دارد . مثلا عن فلان ، عن فلان ، عن فلان
استاد یزدانی :
برادر گرامی ! این برای روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین سندهایی را نقل می کنند ، برای قضایای بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) هیچ کس چنین سندی را بیان نمی کند . اگر بخواهی این گونه رد کنی ، باید تمام کتاب های تاریخی ، فقهی ، رجالی را کنار بگذاری . هیچ کس برای این ها سند نقل نمی کند . این قضیه را به عنوان فضائل احمد بن حنبل ، نقل شده .
تبرک احمد بن حنبل به پیراهن شافعی را هم برای شما نقل می کنم . در کتاب عمده القاری شرح صحیح بخاری ، جلد 9 ، صفحه 344 به بعد :
بوسیدن مکان های شریف به قصد تبرک و همچنین بوسیدن دست و پای صالحین ، این کار ، به اعتبار آن قصد و نیت ، کار خوبی است . بعد روایتی را از ابو هریره نقل می کند که از امام حسن (علیه السلام) تقاضا می کرد که ایشان آن جایی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوسیده نشان دهد و بعد که امام حسن (علیه السلام) نشان می داد ، ابو هریره آن جاها را به قصد تبرک به آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله) و به قصد تبرک به ذریه آن حضرت ، می بوسید .
رأيت في كلام أحمد بن حنبل في جزء قديم عليه خط ابن ناصر وغيره من الحفاظ ، أن الإمام أحمد سئل عن تقبيل قبر النبي ، (ص) ، وتقبيل منبره ، فقال : لا بأس بذلك ، قال : فأريناه للشيخ تقي الدين بن تيمية فصار يتعجب من ذلك ، ويقول : عجبت أحمد عندي جليل يقوله ؟ هذا كلامه أو معنى كلامه ؟ وقال : وأي عجب في ذلك وقد روينا عن الإمام أحمد أنه غسل قميصا للشافعي وشرب الماء الذي غسله به ….
ابن ناصر می گوید : من این داستان را به ابن تیمیه نشان دادم . او خیلی تعجب کرد و گفت : من خیلی تعجب می کنم ، احمد نزد من خیلی مقام داشت ، واقعا احمد بن حنبل این سخن را گفته است . آیا این سخن احمد است یا این که شما نقل به معنا کرده و آن را تحریف نموده اید ؟
در جواب گفتند : این سخن چه تعجبی دارد ؟ !!! ما از احمد بن حنبل روایت کردیم که ایشان ، پیراهن امام شافعی را می گرفت ، داخل آب می کرد و بعد آن آب را نوش جان می کرد .
بدر الدین عینی ، عمده القاری ، ج 9 ، ص 344 به بعد
این مطلب را به ابن تیمیه نشان دادند ، ابن تیمیه هم مثل شما نگفت که دروغ هست ، تعجب کرد. احمد بن حنبل پیراهن شافعی را داخل آب می کرد و آب آن را نوش جان می کرد .
بیننده :
استاد یزدانی ! شما می گویید که من گفتم : این مطلب دروغ است ؟
استاد یزدانی :
نه ، شما نگفتید دروغ است .
بیننده :
شما الان گفتید که ابن تیمیه نگفت دروغ است ، تعجب کرد . اما شما می گویی دروغ است .
استاد یزدانی :
شما هر مطلبی را که ما بیان می کنیم ، رد می کنید . این هم داستان از زبان ابن تیمیه بود .
بیننده :
من از شما سند خواستم ، نگفتم که روایت دروغ است .
استاد یزدانی :
من سند هم به شما نشان دادم ، اما شما در آن تردید کردید .
بیننده :
سند خواستن به این معنا است که روایت دروغ است ؟
مجری :
بنده از شما به خاطر این طرز بحث کردن ، تعجب می کنم . ایرادی ندارد ، شما نگفتید که روایت دروغ است . الان هم پذیرفتید . از استاد سند خواستید و ایشان هم به شما سند ارائه دادند . هم تعدد طرق داشت و هم مشهور بود . در مورد مثالی هم که بیان کردید ، نعم العبد الصهیب ، در این خصوص آقای اعراقی و سیوطی در تدریب الراوی ، می گوید : لا اصل له ولا يوجد بهذا اللفظ فی شیء من کتب الحديث ، در هیچ جا بیان نشده ؛ اما این مورد در چند جا بیان شده . در باره این مثال قیاس شما ، قیاس مع الفارق بوده است .
بیننده :
هدف بنده از تماس این بود که شما گفتید : حنفیه و اهل شام و اخذ الناس . شما این ها را به علمای احناف ربط ندهید .
استاد یزدانی :
مردمی که این کار را انجام دادند را کافر می دانید یا مسلمان می دانید ؟ چون ابن تیمیه این ها را کافر و مشرک می داند .
بیننده :
من این مردم را مسلمان می دانم و به ابن تیمیه هم کاری ندارم . درخواست من از شما این است که شما یک لفظ عام مثل ناس را به علما نسبت ندهید .
استاد یزدانی :
ناس یعنی تمام مردم .
بیننده :
الناس یعنی تمام مردم کره زمین ؟
استاد یزدانی :
نه ، همه مردمی که در آن منطقه بودند . امکان دارد که علما هم در بین آن ها بوده باشد .
بیننده :
با ممکن و اگر که مطلب ثابت نمی شود .
مجری :
قدر متیقن است که آیا در آن منطقه عالم بوده یا نبوده ؟ این قضیه را یک عالم اهل سنت نقل می کند . پس قدر متیقن این است که در بین آن مردم ، عالم هم بوده .
بیننده :
عالم در آن جا بوده یا به عالم خبر رساندند ؟
استاد یزدانی :
خود عالم مطلب را نقل کرده .
بیننده :
عالم نقل می کند یا خودش در آن جا بوده ؟ یا این که می گوید : من در آن جا حاضر بودم .
استاد یزدانی :
صاحب مصباح الادعیه خودش می گوید : احناف تبرک می کنند . ایشان یکی از علمای شما است . بنده این عبارت را دوباره بیان می کنم :
قال صاحب مصباح الانوار الادعية ان الحنيفية يتبركون بقراءته في ايام الوباء و هو كتاب مبارك من حفظه يكون امينا من الفقر .
حنفيه همیشه این کار را انجام می دادند كه در ایام وبا ، کتاب مختصر القدوری را می خواندند . این کتاب هم ، کتاب مبارکی است و هر کس که این کتاب را حفظ کند ، هرگز فقیر نمی شود و اگر این کتاب را نزد یک استاد صالح بخواند به اندازه تمام مسائل مطرح شده در این کتاب ، صاحب درهم می شود. در ادامه هم می گوید : در این کتاب دوازده هزار مسأله مطرح شده است .
مجری :
بنده از شما برادر عزیز که طلبه هستید ، این گونه بحث کردن بعید است .
بيننده : احمد از اصفهان ـ شیعه
بنده از شبکه ولایت به خاطر این که به این برادر اهل سنت سی دقیقه زمان دادید و مدارک قطعی از خود اهل سنت ، بيان كردید و اهل سنت را با این مدارک آگاه کردید . در صورتی که شبکه های وهابی چنین کاری را انجام نمی دهند .
استاد یزدانی :
ايشان مي خواستند بگویند زمانی که حنفیه می گویید ، علما را در بر نمی گیرد . منظور از حنفیه ، عوام حنفیه است . اما از این ثابت نمی شود . زمانی که حنفیه می گویند ، هم شامل عوام می شود و هم شامل علما . زمانی که ناس می گویند : هم شامل عوام می شود و هم علما .
از جمله این که این مطلب را علما این مطلب را به عنوان فضائل احمد بن حنبل ، شافعی یا مختصر القدوری نقل کردند . این کتاب ها را که مردم عوام ننوشته اند .
مجری :
از شما استاد یزدانی و هم چنین از شما بینندگان عزیز تشکر می کنیم . اميدوارم که تا این جا به یک جمع بندی خوب رسیده باشید .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .