دروغگویی محمد بن عبد الوهاب در باره شستن پا در وضو و مسح بر خفین. روایت صحیح از طریق امیرمؤمنان علیه السلام ، عبد الله بن عباس، أنس بن مالک و … نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله پای خود را میشست. اما علمای اهل سنت خلاف آن را ثابت کردهاند…
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : راه و بی راه
تاریخ : 19 / 11 / 94
مجری :
سلام و درود خداوند بر شما بینندگان شبکه جهانی ولایت باد . با برنامه ای دیگر از سری برنامه های راه و بی راه ، مهمان منازل شما هستیم . ان شاء الله تا پایان برنامه ما را همراهی بفرمایید . کارشناس عزیز برنامه ، استاد یزدانی بزرگوار در این جا حضور دارند .
استاد یزدانی :
من هم خدمت حضرتعالی و هم چنین خدمت تمامی بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت سلام و عرض ادب دارم . امیدوارم باز هم برنامه ای در خور شأن بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت داشته باشیم. ان شا الله .
مجری :
بعد از موضوعات متعدد و متنوعی که در برنامه راه و بی راه تقدیم حضور شما شد ، به بحث دروغ ها و تهمت های وهابیت رسیدیم که در کتاب ها و سخنرانی ها و محافل خودشان به شیعه نسبت می دهند . به صورت ویژه هم کتاب محمد بن عبد الوهاب را بررسی کردیم که به گمان خودش در رد و نقد تشیع نوشته است و همین موضوع را هم امشب ادامه خواهیم داد .
استاد یزدانی :
این پنجمین جلسه ای است که دروغ های محمد بن عبد الوهاب را فقط در کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، بررسی می کنیم . دروغ های واضح و آشکاری که در این کتاب نقل کرده و شیعه را به خاطر همین دروغ ها به کفر و حتی زنا زاده بودن هم متهم می کند . امشب هم یکی دو مورد از این دورغ ها را بررسی می کنیم .
یکی از مباحثی که ایشان در این کتاب مطرح می کند و دروغ های را هم می گوید ، بحث مسح بر پا است که ما پا را بشوریم یا این که مسح کنیم ؟
بینندگان عزیز مستحضر هستند که یکی از مباحث اختلافی بین شیعیان و اکثریت اهل سنت بحث مسح پا است . که شیعه می گوید ما باید پا را مسح کنیم ؛ البته کسانی هم در میان اهل سنت هم هستند که پا را مسح می کنند ؛ اما اکثریت اهل سنت معتقد هستند که پا را باید شست . به دلایلی این عمل را انجام می دهند . از جمله روایاتی را از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و عثمان بن عفان و دیگران نقل می کنند که آن ها پای خود را می شستند . البته خلاف آن هم موجود است که روایات صحیح از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) داریم که ایشان پای مبارک را مسح می کردند . از عثمان بن عفان و دیگر صحابه روایت صحیح داریم که پای خود را مسح می کردند .
محمد بن عبد الوهاب در کتاب رسالة في الرد علي الرافضة اين بحث را بيان مي كند . رسالة في الرد علي الرافضة ، با تحقیق ابوبکر عبد الرزاق بن صالح بن علی النهمی ، چاپ دار الآثار صنعا ، صفحه 99 :
مطلب مسح الرجلين :
ومنها : إيجابهم المسح على الرجلين ومنعهم غسلهما والمسح على الخفين وقد صح عن رسول الله ص الذي قال الله فيه : (وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم) برواية علي رضي الله عنه غسلهما والأمر به وكذا عنه برواية عثمان وابن عباس وزيد بن عاصم ومعاوية بن مرة والمقداد بن معد يكرب وأنس وعائشة وأبي هريرة وعبد الله بن عمر وعمرو بن عنبسة وغيرهم …
مطلبی در مورد مسح پاها
از قبائح شیعه این است که آن ها مسح بر پا را واجب می داند و شستن آن جایز نمی دانند و بر مسح بر خفین ، اشکال می گیرند .
محقق هم در پاورقی روایاتی را از من لایحضر ، منهاج الکرامه و استبصار نقل می کند . این مسأله اجماعی بین شیعه است و اصلا نیازی به آدرس نبود . در ادامه دروغ های محمد بن عبد الوهاب شروع می شود :
با سند صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ؛ همان رسول خدایی که خداوند در باره او فرمود : ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین و تفسیر کنی . نحل / 44 ، از طریق علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که باید پاها شسته شود و به آن امر شده است .
محقق در پاورقی برای تثبیت حرف های ایشان مطالبی را بیان می کند . بنده خیلی جستجو کردم ؛ اما روایت صحیحی که از طریق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نداریم که پاهایشان را شسته باشند و یا دستور به این کار داده باشند .
بله ، روایات دیگری در منابع اهل سنت هست ؛ اما از طریق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) نیست . بنده پیدا نکردم ؛ حتی محقق کتاب هم پیدا نکرده . محقق به جای این که بحث شستن پا را مطرح کند ، بحث مسح بر خفین را مطرح کرده :
قال ابن كثير عند آية الوضوء في المائدة آية (6) : وقد ثبت بالتواتر عن رسول الله ص مشروعية المسح عن الخفين قولا منه وفعلا كما هو في كتاب الاحكام الكبير وما تحتاج الي ذكره هناک ….
ادعای محمد بن عبد الوهاب در این جا اين است كه روایت صحیح از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از طریق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) وجود دارد که شستن پاها واجب است . روایت در این جا کجاست ؟ محقق کتاب چون روایتی در این باره پیدا نکرده، به سراغ مسح خفین می رود . اصلا این بحث ، بحث دیگری است. مسح خفین یعنی مسح بر پاپوش ، حال کفش است یا جوراب یا هر چیز دیگری که پا را بپوشاند . در آن زمان هم معمولا مردم پاپوش داشتند که ممکن بود از نخ یا پشم یا هر چیز دیگری درست می شد .
اکثر اهل سنت ، مسح بر جوراب را جایز می دانند که بحث آن را در جای دیگر مطرح می کنیم . حال آقای محقق ! چرا روایت صحیح را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نمی آورید که پیامبر (صلی الله علیه وآله) که دستور به شستن پاها داده باشد ؟ اگر کل صفحه را نگاه کنید ، روایتی در این خصوص نیاورده . بنده هم روایتی در این زمینه پیدا نکردم . اگر دوستداران آقای محمد بن عبد الوهاب روایتی دارند ، به ما نشان دهند .
بر عکس ما از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت صحیح فراوانی داریم که آقای البانی و آقای شعیب الارنؤوط و احمد محمد شاکر ، آن را تصحیح کرده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرمایند : باید پاها را مسح کنیم .
در ادامه می گوید : هم چنین روایتی از عثمان بن عفان آمده . بله ، ما روایت از عثمان داریم ؛ اما خلاف آن را هم از عثمان داریم . از عبد الله بن عباس هم روایت است . خلاف این روایات را هم فراوان و با سند صحیح از عبد الله بن عباس داریم که در قرآن فقط شستن پا آمده است : الوضوء غسلتان و مسحتان . سند روایت صحیح است .
از زید بن عاصم هم روایت دارد .
حال زید بن عاصم چه کسی است ؟ محقق در پاورقی می گوید :
صوابه : عبد الله بن زيد بن عاصم وهو المازني الذي روي صفة الوضوء …
محمد بن عبد الوهاب، عبد الله بن زید بن عاصم با زید بن عاصم اشتباه گرفته است.
یعنی ایشان به حدی به علم رجال مسلط است که پدر و پسر را با هم اشتباه می گیرد .
از معاویه بن مرة هم روايت دارد . محقق در پاورقی می گوید :
الصواب : ابن ابي سفيان فهو صحابي الحديث كما سيأتي .
ایشان معاویه بن مره نیست ؛ بلکه معاویه بن ابی سفیان است .
چقدر آقای محمد بن عبد الوهاب در علم حدیث تبحر دارد که معاویه بن ابی سفیان را با معاویه بن مره اشتباه می گیرد !! البته شاید چون ابو سفیان ، پدر واقعی معاویه نبوده ، از این جهت معاویه بن مره گفته که مره نامی هم مدعی پدری معاویه بوده باشد.
روایت بعدی از مقداد بن معد بن یکرب است .
بنده روایتی از این شخص ندیدم .
روایت از انس هم دارد .
در حالی که روایت بر عکس از انس بن مالک داریم که تصریح می کند ما باید پاهایمان را مسح کنیم ، نه این که بشوییم .
از عایشه ، از ابوهریره ، از عبد الله بن عمر ، از عمرو بن عبثه و دیگران روایت داریم .
محقق در پاورقی می گوید :
صوابه : ابن عمرو بفتح العمرو .
عبد الله بن عمر را با عبد الله بن عمرو بن عاص اشتباه میگیرد .
پاورقی شماره 5 ، نشان می دهد که محقق هم چقدر جاهل و بی سواد است . روایت در مورد مسح و شستن پا است و اصلا بحث خفین نیست . ولی محقق در پاورقی بحث خفین را بیان کرده :
احاديث المسح علي الخفين متواترة ….
احادیث مسح خفین متواتر است ….
در این جا می خواسته به گونه ای بحث را منحرف کند تا خواننده متوجه دروغگوییهای محمد بن عبد الوهاب نشود . آقایان وهابي ! روایاتی که محمد بن عبد الوهاب ادعا کرده ، کجاست ؟ در کدام کتاب آمده است ؟ در کتاب های اهل سنت است یا در کتاب های شیعه است ؟ بحث مسح بر خفین چه ارتباطی به شستن یا مسح پا دارد ؟ این ها کاملا با هم تفاوت دارند .
در صفحه بعد روایتی را نقل می کند :
وقد صح عنه : ‘ ويل للأعقاب من النار ‘ فمجموع ما ورد عنه في غسلهما فعلا وقولا يفيد العلم الضروري اليقيني ومن أنكر ذلك فقد أنكر المتواتر وحال منكره معلوم أقل مراتبه أن يكون فاسقاً بل تكون صلاته باطلة فيبعث يوم القيامة مصلياً بلا طهارة شرعية والله أعلم .
وقد صح عنه ص برواية نحو خمسين عن الصحابة أو ثمانين أو أزيد المسح على الخفين فمنكره مبتدع …
روایت در صحیح بخاری و مسلم است که صحابه در وضو مسح می کردند . بعد از این که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمدند ، چون نمازشان خیلی دیر شده بود ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند : ویل للاعقاب من النار
وای بر کسانی که نمازشان را تا نزدیک غروب عقب انداختند .
اصلا ارتباطی به مسأله شستن پا ندارد .
مجموع روایاتی که فعلا و قولا از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده است ، باعث یقین شده است . هر کس این روایات را انکار کرده ، متواتر را انکار کرده و هر کس روایت متواتر را انکار کند ، معلوم است کمترین مرتبه ای را که می توان به او نسبت داد ، فاسق بودن است
یعنی هر کس قرار باشد که پای خود را نشوید و مسح کند ، فاسق است . این احکام برای ما مهم است و به تک تک آن ها نیاز داریم .
بلکه نمازش باطل است و روز قیامت مبعوث می شود ؛ در حالی که طهارت شرعی نداشته است .
در ادامه آقای محمد بن عبد الوهاب ، بحث مسح بر خفین را مطرح می کند . در صورتی که محقق در صفحه قبل آن را بیان کرده یعنی محقق هم چون چیزی پیدا نکرده ، سرگردان است .
از پنجاه نفر از صحابه یا هشتاد نفر یا بیشتر ، مسح بر خفین را روایت کرده و هر کس این روایات را انکار کند ، بدعت گذار است .
این روایات از منابع شما است . چه ارتباطی به شیعه دارد ؟ شما اگر هزار روایت هم بیاورید ، به اندازه سر سوزن هم برای ما ارزش ندارد و اصلا شیعه از اول تا آخر رجال و حدیث شما را قبول ندارد . من به عنوان یک شیعه ، روایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از طریق شیعه را قبول دارم . روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) را قبول دارم ، روایات شما برای شیعه قابل قبول نیست .
در صفحه بعد شروع به شعار دادن می کند :
فلا خير في قوم يتركون المتواتر من فعله ص الذي يجب اتباعه في جميع أموره من اتبعه وصل ومن لم يتبعه ضل وانفصل أحيانا الله على سنته وأماتنا على ملته وحشرنا في زمرته .
قومی که روایت متواتر از فعل پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را انکار و ترک کند ، در او خیری نیست …
محمد بن عبدالوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 99 به بعد
بر اساس روایتی دروغ ، شعار می دهد . روایتی که نمی داند از معاویه بن مره است یا از معاویه بن ابی سفیان . نمی داند عبد الله پسر عمرو بن عاص است یا عبد الله پسر خلیفه دوم ، یا در مورد روات دیگر.
بنده روایت مربوط به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را هم طرح و به بینندگان عزیز نشان خواهم داد تا دروغ بزرگ محمد بن عبد الوهاب در این مسأله روشن و واضح شود .
مجری :
کلیپی در همین مورد وضو و شستن و مسح پا آماده است که با هم مشاهده می کنیم تا ببینید که چگونه اتباع محمد بن عبد الوهاب و فرزندان خلف ایشان ، همان دروغ ها را تکرار می کنند ، بدون این که تحقیقی کرده باشد و صرفا تقلیدی آن ها را مطرح و ادعاهای سنگینی را بیان می کنند .
کلیپ 1 ) :
ملازاده :
در ضمن در مورد آیه 6 سوره مائده که درباره وضو است ، توضیح دهید .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ، صورت هایتان را بشویید و دست هایتان را بشویید . همه این ها فتحه دارد و منصوب است .
سر هایتان را مسح کنید و ایدیکم ، منصوب است . با وجود این که قبلش مجرور است . این باء باید هر دو را مجرور می کرد ؛ اما یکی را مجرور کرده . یعنی چه ؟ یعنی این که ارجلکم معطوف به ما قبل است . وقتی معطوف به ما قبل است ، از کجا فهمیدیم که منصوب است یعنی یک حکم را می گیرد . این از نظر لغویی بود .
اما مهمتر از نظر لغویی این است که پیامبر (علیه الصلاه و السلام) آیه را با عملش شرح داده است . چرا پیامبر یک بار در عمرش پایش را مسح نکرد ؟ حتی یک بار . یک روایت درست نیست که پیامبر ؛ حتی علی ؛ حتی آل بیت یا اتباع پای خود را مسح کرده باشند . جوراب را مسح کردند ، کفش را مسح کردند ، اما سطح پا را نه . عقل هم می گوید : شستن بهتر است .
مجری :
از دروغ های مشهور آقای ملازاده بود که به آن پرداخته شده و بارها هم به استدلال قرآنی و هم در مورد روایات پاسخ داده شده . ما هم از باب شاهد مثال و این که چگونه اتباع محمد بن عبد الوهاب هم همان دروغ ها را تکرار می کنند و تاریخ هم تکرار می شود .
استاد یزدانی :
جالب است که ایشان می گفت : عقل هم این را می گوید که شستن بهتر است . این عقلی که می گوید : شستن پا بهتر است ، چطور فهمیده که مسح روی کفش هم درست است ؟ عقل کدام انسان می گوید : مسح کردن از روی کفش ، بهداشت است .
اما دروغی که ایشان گفتند ، این است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) پای مبارک را می شستند . اگر شما مرد بودی و اگر بحث علمی می کنی و اگر عالم هستی ، یک روایت هم می آوردید که ما ببینیم این روایت در کجا نقل شده که اهل بیت (علیهم السلام) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پای خود را می شستند .
اما بحث هایی که از کتاب المحلی ابن حزم نقل کردند ، مفصلا پاسخ داده شده و بنده به صورت خلاصه این ادعا ها را پاسخ می دهم .
المحلی بالآثار ، تألیف ابن حزم اندلسی ، جلد اول ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 301 ، کتاب الطهاره ، مسأله 200 :
وأما قولنا في الرجلين فإن القرآن نزل بالمسح . قال الله تعالى : { وامسحوا برءوسكم وأرجلكم } [ المائدة : 6 ] وسواء قرئ بخفض اللام أو بفتحها هي على كل حال عطف على الرءوس : إما على اللفظ وإما على الموضع ، لا يجوز غير ذلك . لأنه لا يجوز أن يحال بين المعطوف والمعطوف عليه بقضية مبتدأة .
وهكذا جاء عن ابن عباس : نزل القرآن بالمسح – يعني في الرجلين في الوضوء – وقد قال بالمسح على الرجلين جماعة من السلف ، منهم علي بن أبي طالب وابن عباس والحسن وعكرمة والشعبي وجماعة غيرهم ، وهو قول الطبري ، ورويت في ذلك آثار .
منها أثر من طريق همام عن إسحاق بن عبد الله بن أبي طلحة ثنا علي بن يحيى بن خلاد عن أبيه عن عمه – هو رفاعة بن رافع – أنه سمع رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يقول : إنها « لا تجوز صلاة أحدكم حتى يسبغ الوضوء كما أمره الله عز وجل ثم يغسل وجهه ويديه إلى المرفقين ويمسح رأسه ورجليه إلى الكعبين » . وعن إسحاق بن راهويه ثنا عيسى بن يونس عن الأعمش عن عبد خير عن علي ” كنت أرى باطن القدمين أحق بالمسح حتى رأيت رسول الله – صلى الله عليه وسلم – يمسح ظاهرهما “
قال علي بن أحمد : وإنما قلنا بالغسل فيهما لما حدثنا عبد الرحمن بن عبد الله ثنا إبراهيم بن أحمد ثنا الفربري ثنا البخاري ثنا مسدد ثنا أبو عوانة ، عن أبي بشر عن يوسف بن ماهك عن عبد الله بن عمرو بن العاص قال « تخلف النبي – صلى الله عليه وسلم – في سفر فأدركنا وقد أرهقنا العصر ، فجعلنا نتوضأ ونمسح على أرجلنا ، فنادى بأعلى صوته ويل للأعقاب من النار ، مرتين أو ثلاثا » .
قول ما در مورد پاها ، این است که در قرآن مسح نازل شده است . خداوند تبارک و تعالی می فرماید: وامسحوا برءوسکم وارجلکم ، فرقی نمی کند که به کسر یا به فتح یا به کسر بخوانیم . در هر صورت به رؤوس عطف می شود .
امکان ندارد که به عاملی غیر از این عطف شود و از نظر ادبیات عرب مشکل دارد .
یا به لفظ رءوس عطف می شود یعنی ارجلکم با کسر بخوانیم . یا به محل رءوس عطف می شود یعنی ارجلکم را با فتح بخوانیم .
برءوسکم ، مفعول و محلا منصوب است و اگر ارجلکم را به محل رءوس عطف کنیم ، منصوب خوانده می شود .
اصلا غیر از این چیزی جایز نیست . برای این که بین معطوف و معطوف علیه ، یک جمله جدا گانه و مستقل فاصله ایجاد شود ، جایز نیست .
بحث در این جا بسیار مفصل است ؛ اما بنده برای این که پاسخ آقای ملازاده را بدهم ، به صورت خلاصه بیان می کنم .
محمد بن عبد الوهاب گفته بود : روایت صحیح از ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده که پای خود را بشویید . در این جا می گوید :
از ابن عباس نقل شده که در قرآن نازل شده که پاها در وضو مسح شود . جماعتی از سلف اعتقاد داشتند که ما باید پا را در وضو ، مسح کنیم . از جمله امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، ابن عباس ، عکرمه ، حسن بصری ، شعبی و جماعت دیگری و این سخن طبری هم هست .
آقای طبری متوفای 310 هـ صاحب تاریخ و تفسیر جامع البیان والعلم ، صاحب مذهب بوده و نظرش این است که باید پا را مسح کنیم . در صورتی که محمد بن عبد الوهاب می گفت : هر کس بخواهد مسح کند ، حداقلش این است که فاسق است . پس آقای طبری ، عکرمه ، حسن بصری ، شعبی فاسق هستند . عبد الله بن عباس ، صحابی پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، ایشان هم فاسق است . در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که جرأت گفتن نداریم .
روایاتی هم در این باره از طریق همام بن اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه از علی بن یحیی بن خلاد از پدرش از عمویش رفاعه بن رافع نقل شده است که شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) که : ایشان صورت و دست هایش را می شست و سر و پاهایش را مسح می کرد .
هم چنین روایت از عبد خیر از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که فرمودند : نظر من این بود که انسان کف پایش را مسح کند ، بهتر است از این که روی پا را مسح کند تا این که دیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پشت پای خود را نقل می کرد .
آقای محمد بن عبد الوهاب ، آقای ملازاده ، روایت مخالف این روایت را بیاورید !!!
روایت بعدی دقیقا همان روایتی است که از عبد الله بن عمرو بن عاص آمده بود که محمد بن عبد الوهاب می گفت : عبد الله بن عمر است ؛ در حالی که روایت از عبد الله بن عمرو بن عاص است . در آن جا محمد بن عبد الوهاب مدعی شده بود که عبد الله بن عمر یا عبد الله بن عمرو ، روایت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده بود که باید پاها را بشوییم ؛ اما حقیقت روایت چیست ؟
از عبد الله بن عمر نقل شده که گفت : رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وضو گرفت و پاهای مبارک را مسح می کردند .
ابن حزم اندلسی ، المحلی بالآثار ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ج اول ، ص 301
دقیقا همان روایتی که محمد بن عبد الوهاب برای جواز شستن استدلال کرده بود ، آقای ابن حزم همان روایت را برای جواز و بلکه وجوب مسح پا استدلال می کند . در این جا دروغ های محمد بن عبدالوهاب یکی یکی روشن می شود و همچنان روایات دیگری هم بیان می کند .
اما روایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را خدمت بینندگان عزیز نشان دهم . در کتاب مسند امام احمد حنبل ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، جلد 2 ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، صفحه 139 :
عن علي قال : كنت اري ان باطن قدمين احق بالمسح من ظاهرهما حتي رأيت رسول الله ص يمسح علي ظاهرهما .
از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که فرمودند : من نظرم این بود که انسان کف پا را مسح کند ، بهتر است . تا این که دیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پشت پای خود را مسح می کرد .
شعیب الارنؤوط وهابی ، محقق کتاب می گوید :
حديث صحيح بمجموع طرقه …
سند روایت از همه طرقش ، صحیح است .
مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق شعیب الانؤوط وهابی ، ج 2 ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، ص 139
بر عکس آقای محمد بن عبد الوهاب که می گفت : صحیح آن است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پای خود را می شستند . از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هم نقل شده که ایشان هم پای خود را می شستند .
حال در این بین چه کسی دروغگو است ؟ آقای محمد بن عبد الوهاب یا آقای شعیب الارنؤوط یا هر دو ؟ می توانند هر دو باشند ؛ اما در این جا واضح است که آقای محمد بن عبد الوهاب دروغگو است . البته ده ها کتاب از کتاب های اهل سنت نقل کرده و بزرگان اهل سنت روایت را تصحیح کردند . چون بحث ما وضو نیست ، همین یک روایت را نشان دادیم .
روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) است که نظرشان با نظر شیعه موافق بوده . در کتاب روح المعانی ، تألیف شهاب الدین آلوسی سلفی ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 3 ، صفحه 246 :
در این جا ایشان بحث وارجلکم الی الکعبین را می آورد و توضیح می دهد که چطور بخوانیم ، به نصب یا به رفع یا به جر . حتی بعضی از قراء سبعه ، چهار نفر از هفت نفر ، به جر می خواند که نظر قطعی شیعه را ثابت می کند . تا این که می گوید :
قال الامام الرازى : فنقل القفال فى تفسيره عن ابن عباس وأنس بن مالك وعكرمة والشعبى وأبى جعفر محمد بن على الباقر رضى الله تعالى عنهم أن الواجب فيها المسح وهو مذهب الإمامية …
مردم از این جا که پای خود را بشویند یا مسح کنند ، اختلاف کردند . امام فخر الدین رازی گفت : قفال در تفسیر خود از ابن عباس و انس بن مالک و عکرمه و شعبی و امام محمد باقر (علیه السلام) نقل کرده که مسح را واجب می دانستند و این همان چیزی است مذهب امامیه قبول دارد.
شهاب الدین آلوسی ، روح المعانی ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ،ج 3 ، ص 246
ببینید روایت از ابن عباس ، انس بن مالک ، عکرمه ، شعبی و امام باقر (علیه السلام) نقل کرده . در صورتی که محمد بن عبد الوهاب گفته بود که احدی از اهل بیت (علیه السلام) پای خود را مسح نکردند ؛ اما آقای آلوسی سلفی می گوید : امام باقر (علیه السلام) می گفت واجب است که پای خود را مسح کنیم و نظر شیعه هم مطابق نظر امام باقر (علیه السلام) است .
نظر شما مطابق چه کسی است ؟ روایت از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) دارید که مخالف نداشته باشد ؟ روایت از عثمان بن عفان دارید که مخالف نداشته باشد ؟ از عایشه روایت دارید که مخالف نداشته باشد ؟ اگر شما یک روایت بر وجوب شستن پا بیاورید ؛ دو روایت مخالف از منابع اهل سنت با سند صحیح پیدا می شود و این برای شما مشکل است ؛ اما نظر شیعه ، هم طبق قرآن که انّ القرآن نزل بالمسح ، خود علمای آن ها گفتند . هم مطابق سنت صحیح است . سنتی که اهل سنت از آن پیروی میکنند، اختلافی است و مخالف هم دارد و مخالف با قرآن هم هست ، در این جا از دیدگاه محمد بن عبد الوهاب مقدم شده و هر کس طبق آن عمل نکند ، حداقل فاسق است . حکم های دیگر هم دادند که ضال و مضل است ، نمازش باطل است و در قیامت در حالی محشور می شود که نماز خوانده ؛ اما بدون طهارت شرعی .
ابن حزم گفت که نظر قرآن واضح است ، بقیه هم گفتند . نظر قرآن بر مسح است ؛ اما روایت اختلافی است . بعضا روایت نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پای خود را شستند . این روایت مخالف دارد . باهم تعارض می کنند و ساقط می شوند . حتی اگر بگوییم روایت مسح مقدم نمی شود . قرآن چه می گوید ؟ آیا چیزی که مخالف قرآن باشد ، قابل قبول است ؟ قطعا باید به دیوار کوبیده شود . بر مردم هم واجب است که مسح کنند .
ایشان مدعی شده بود که روایت از انس نقل شده که این روایت در کتاب تفسیر ابن کثیر دمشقی آمده است . تفسیر قرآن العظیم ، تألیف ابن کثیر دمشقی ، متوفای 774 هـ ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، چاپ دار الطیبه ریاض عربستان ، جلد 3 ، صفحه 52 ، روایتی را نقل کرده و آن را تصحیح می کند :
حدثنا يعقوب بن إبراهيم قال ثنا بن علية قال ثنا حميد قال قال موسى بن أنس لأنس ونحن عنده يا أبا حمزة إن الحجاج خطبنا بالأهواز ونحن معه فذكر الطهور فقال اغسلوا وجوهكم وأيديكم وامسحوا برءوسكم وأرجلكم وإنه ليس شيء من بن آدم أقرب إلى خبثه من قدميه فاغسلوا بطونهما وظهورهما وعراقيبهما فقال أنس صدق الله وكذب الحجاج قال الله وامسحوا برءوسكم وأرجلكم قال وكان أنس إذا مسح قدميه بلهما . اسناد صحيح اليه .
موسی بن انس برای انس و ما نقل کرد که ای ابا حمزه ! حجاج در اهواز خطبه ای خواند که ما در آن جا بودیم . بحث مطهرات مطرح شد که آیه قرآن را خواند : اغسلوا وجوهکم وایدیکم و امسحوا برؤوسکم وارجلکم ، و گفت : نزد بنی آدم پلیدترین جای او ، پایش است .
البته از نظر شما پیروان حجاج که پا برهنه راه می رفتند ، شاید این طور بوده .
به همین دلیل روی پا ، کف پا تا مچ را بشویید . وقتی این مطلب را برای انس مطرح کردم ، گفت: خدا راست گفته ؛ اما حجاج دروغگو است .
پیروان حجاج ! شمایی که می گویید با عقل بیشتر می سازد که پای خود را بشویید ! آقای ملازاده ! نظر شما مطابق نظر حجاج است . قرآن مخالف نظر شما است . روایت هم با سند صحیح نقل شده که خدا راست می گوید و حجاج دروغ می گوید .
چون خداوند فرموده : سر ها و پاهایتان را مسح کنید . انس هم هر وقت وضو می گرفت پای خود را نمناک می کرد ، نه این که بشویید . سند این روایت که به انس بن مالک می رسد ، صحیح است .
ابن كثير دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 3 ، چاپ دار الطیبه ریاض ، ص 52
آقای محمد بن عبد الوهاب دروغگو ! شما که می گفتید روایت از انس بن مالک است که پاها را باید شست ، ابن کثیر شاگرد ابن تیمیه ، می گوید با سند صحیح نقل شده که انس ، پای خود را مسح می کرد و نظرش هم این بود که قرآن بر مسح نازل شده و مسح را واجب کرده است . اما شما می گویید خداوند نفهمیده و پلیدترین جای بدن انسان ، پای او است . حجاج این را می گفت و بعضی ها هم با عقل حجاج سنجیده می شود و همین را می فهمند ؛ اما خداوند در قرآنش می فرماید : سر ها و پاهایتان را مسح کنید .
انس بن مالک ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، عبد الله بن عباس حبر الامة ، عبد الله بن عمرو بن عاص ، امام باقر (علیه السلام) ، عکرمه ، شعبی ، حسن بصری همین را فهمیده اند . شما در این بین چه کاره هستید ؟ آقای ملازاده ! آقای محمد بن عبدالوهاب که بین معاویه بن مره و معاویه بن ابی سفیان فرقی قائل نیستید و بین عبد الله بن عمر و عبد الله بن عمرو بن عاص تشخیص نمیدهید ، این نظر شما و این هم نظر قرآن است .
از این روایت به راحتی می توان فهمید که عده ای از حکام بنی امیه ، تمام تلاششان را می کردند که دین را تحریف کنند . عقل حجاج بن یوسف همین را برداشت می کرد و اصرار می کرد که این مطلب را بر قرآن تحمیل کند و پیروان حجاج هم همین را می گفتند . نظر آقای ملازاده هم دقیقا نظر حجاج بود که نشان دادیم .
مجری :
هفته گذشته ما کلیپی را از دروغ های فاحش وهابیت پخش کردیم که بیشتر جنبه طنز داشت و حتی به اسباب بازی کودکان هم رحم نکرده بودند . همان کلیپ را از چند نفر از علمای دیگر وهابی پیدا کرده که به آن کلیپ قبلی اضافه کردیم .
کلیپ 2 ) :
محمد امین اسماعیل ، مبلغ وهابی اهل سودان :
شاید صدا از طریق میکروفون خوب به شما نرسد ، چرا چنین هدفی را انتخاب کرده اند ؟ می گویند به عایشه شلیک کن . این اسلحه های اسباب بازی را برای بچه های ما ساخته اند عایشه را بزن !!!
احمد الاسیر ـ وهابی تکفیری :
آیا می دانید وقتی یک کودک این اسلحه اسباب بازی را شلیک می کند ، چه می گوید ؟ ممکن است کسی بگوید این مسأله ی مهمی نیست و افرادی که در دنیا تابع چنین تفکری هستند ، این را سبک و بی اهمیت بشمارند . آیا می دانید بعد از این که می گوید شلیک شلیک شلیک چه می گوید ؟ می گوید به عایشه شلیک کن !!!
نبیل العوضی ، مبلغ وهابی
آیا می دانید صدای این اسلحه اسباب بازی چیست ؟ صدایی در این اسباب بازی ضبط شده که بعد از شلیک می گوید : عائشه را بزن !
مصطفی موسی ـ نماینده مجلس مصر
جناب رئیس ! اخیرا یک مشکل جدید در مصر به وجود آمده است . این مرتبه مسأله جدید این است که …
رئیس مجلس :
اتفاق خوبی افتاده یا این که چیز جدید تری است ؟
مصطفی موسی ـ نماینده مجلس مصر
ای کاش این طور بود . اتفاق بدی افتاده و اهانت به اسلام است . جناب رئیس هر روز مسأله و مشکل جدیدتری درست می شود . اسلحه های اسباب بازی برای کودکان در بازار وجود دارد که عائشه را سب می کند . این اسلحه اسباب بازی است جناب رئیس به قیمت 5 پوند مصری فروخته می شود و عائشه را سب می کند
برو جلو و گروگان ها را آزاد کن !!
کارشناس وهابی شبکه وهابی کلمه :
باور کنید که من کلافه هستم . ملت عزیز ! به خدا شوخی نمی کنم . به الله محمد شوخی نمی کنم.
لطفا این شتر را دیگر نیاورید . شما اگر قرار باشد در هر برنامه چیزی بیاورید ، در برنامه باشد . این شتر را لطفا نیاورید که در استدیوی ما جا نمی شود .
مجری :
اگر آقایان وهابی از این کار ها نکنند ، جای تعجب است !!!
استاد یزدانی :
این ها همه جو سازی هایی است که این آقایان می کنند . حداقل این آقا قبل از این که آن اسباب بازی را به مجلس مصر می برد ، از یک نفر که زبان انگلیسی می دانست ، می پرسید !!
آقای نبیل العوضی هم از افراد شناخته شده و مشهور تکفیری است که در برنامه زنده آن اسباب بازی را نشان می دهد . واقعا برای این آقایون متأسف هستیم !!!!
اما ادامه بحث ما در مسح پا که محمد بن عبد الوهاب در کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، مدعی شده بود :
از قبائح شیعه این است که آن ها مسح بر پا را واجب می داند و شستن آن جایز نمی دانند و بر مسح بر خفین ، اشکال می گیرند .
صحیح است که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از طریق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، از طریق عثمان ، از طریق عبد الله بن عباس ، از طریق زید بن عاصم که محقق گفت : عبد الله بن زید بن عاصم است و از طریق معاویه بن مره که معاویه بن ابی سفیان بود و از طریق مقداد و انس و عایشه و ابی هریره و عبد الله بن عمر که عبد الله بن عمرو بن عاص بود .
ما تا این جا ثابت کردیم که محمد بن عبد الوهاب به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) دروغ می بندد ؛ چون روایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، مسح پا بود . ثابت کردیم که عبد الله بن عباس گفته بود نظر قرآن بر مسح نازل شده . از معاویه هم بنده جستجو نکردم ؛ اما قطعا دروغ است . از مقداد هم هر چه جستجو کردم ، چیزی پیدا نکردم .
ثابت کردیم که روایتی را که ایشان از انس نقل کردند ، روایت دروغی است و انس خلاف آن را قائل است . انس می گوید : قرآن نزل بالمسح و حجاج دروغ گفته . حجاج و محمد بن عبد الوهاب و آقا ملازاده ، چقدر به یکدیگر شباهت دارند و ان شاء الله در قیامت هم با هم محشور می شوند . در این جا واقعا مسلمان ها در یک طرف هستند و ملازاده و ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و حجاج و نبیل العوضی هم در طرف دیگر می باشند .
اما در مورد روایت عثمان بن عفان که با سند صحیح نقل شده و و این که نظر ایشان در مورد مسح پا چه بوده . بنده چندین روایت با سند صحیح از عثمان بن عفان نقل می کنم .
در کتاب مسند احمد بن حنبل ، متوفای 241 هـ ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ دار الحدیث قاهره ، صفحه 373 ، روایت 487 که محقق می گوید : سند روایت صحیح است :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا بن الأشجعي ثنا أبي عن سُفْيَانَ عن سَالِمٍ أبي النَّضْرِ عن بُسْرِ بن سَعِيدٍ قال أتى عُثْمَانُ الْمَقَاعِدَ فَدَعَا بِوَضُوءٍ فَتَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثاً وَيَدَيْهِ ثَلاَثاً ثَلاَثاً ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ وَرِجْلَيْهِ ثَلاَثاً ثَلاَثاً ثُمَّ قال رأيت رَسُولَ اللَّهِ ص هَكَذَا يَتَوَضَّأُ يا هَؤُلاَءِ أَكَذَاكَ قالوا نعم لِنَفَرٍ من أَصْحَابِ رسول اللَّهِ ص عِنْدَهُ .
از ابن اشجعی از سفیان از سالم ابی نضر از بسر بن سعید نقل می کند که گفت : عثمان به وضو خانه آمد و آب وضو خواست . آب را آوردند ، مضمضه و استنشاق کرد . سپس سه بار صورتش را شست .
البته ما این ها را باطل می دانیم ، حداکثر دوبار می توانیم بشوییم .
دست هایش را هم سه بار سه بار شست ؛ سپس سر و پاهایش را هم سه بار سه بار مسح کرد .
مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ دار الحدیث قاهره ، ص 373 ، ح 487
در این جا می خواسته به عنوان تأکید انجام می داده . خدا گفته یک بار ، ایشان سه بار انجام داده . چه اشکالی دارد ؟!!!!
در این جا وهابی ها نمی توانند بگویند که رجلیه ، به غسل بر می گردد . چون ثم می آورد و دقیقا مرحله به مرحله انجام می دهد و قبل و بعد را از هم جدا می کند .
آقای محمد بن عبد الوهاب ! شما که می گفتید : عثمان روایت صحیح دارد که پا را باید شست . سند روایت هم که صحیح است . پس شما چه می گویید ؟
علاوه بر این آقای شعیب الارنؤوط که بر مسند احمد ، شرح زده می گوید : سند روایت حسن است. حسن و صحیح هم با هم تفاوتی ندارد . حق هم با آقای احمد محمد شاکر است که می گوید : سند روایت صحیح است .
اما روایت دوم از عثمان بن عفان ، باز هم در مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، جلد اول ، چاپ دار الحدیث قاهره ، صفحه 340 :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا محمد بن جَعْفَرٍ ثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن مُسْلِمِ بن يَسَارٍ عن حُمْرَانَ بن أَبَانَ عن عُثْمَانَ بن عَفَّانَ رضي الله عنه انه دَعَا بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ وَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلاَثاً وَذِرَاعَيْهِ ثَلاَثاً ثَلاَثاً وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وظهر قَدَمَيْهِ ….
از حمران بن ابان از عثمان بن عفان نقل شده که عثمان آب خواست . وضو گرفت و مضمضه و اشتنشاق کرد . سپس صورتش را سه بار شست و دست ها را سه بار سه بار و صورت و سر و پشت پا هایش را مسح کرد . سند روایت هم صحیح است .
آقایان وهابی دیگر نمی توانند این روایت را انکار کنند ، روایت واضح و روشن است . این جا دیگر نمی توانند بگویند که قدمیه به غسل عطف شده . به هر عربی که نشان دهیم ، متوجه می شود . آقای شعیب الارنؤوط وهابی در شرح همین کتاب می گوید :
صحيح لغيره
سند روایت در همین کتاب صحیح است .
مسند احمد بن حنبل ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ دار الحدیث قاهره ، ج 1 ، ص 340
به هر حال سند روایت کاملا صحیح است . ما تا به این جا حداقل دو روایت از عثمان بن عفان خواندیم که ایشان مدعی بود که وقتی وضو می گرفت ، پای خود را مسح می کرد ؛ اما محمد بن عبد الوهاب به دروغ می گفت : همه این ها می شستند .
حال فرض بگیریم که مخالف این روایت صحیح هم باشد ، هم مسح از آن نقل شده و هم شستن از آن نقل شده ، شما چرا یک طرف را می گیرید ؟ و بر اساس همان روایتی که مخالف دارد ، شیعه را تفسیق می کنید و می گویید : شیعه فاسق است ، شیعه نمازش باطل است و روز قیامت در حالی محشور می شود که نماز خوانده ؛ اما وضویش باطل بوده . آیا انصاف است که شما این کار را انجام دهید ؟!!!
هم دروغ می گویید و هم بی انصافی می کنید و بر اساس این دروغی که می گویید ، به شیعه حمله می کنید .
پس ما تا این جا چند دروغ را نشان دادیم :
اولا ، گفته بود که روایت صحیح با سند صحیح از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که ایشان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که آن حضرت پای خود را در وضو می شستند . ثابت کردیم که این سخن دروغ است ؛ بلکه خلافش هست .
دوما ، مدعی شده بود که از انس بن مالک روایت صحیح نقل شده که ایشان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده که باید پا ها را شست . در حالی که با سند صحیح خلاف آن را ثابت کردیم که انس بن مالک پای خود را مسح می کرد و مدعی بود که قرآن هم بر مسح نازل شده است .
سوما ، مدعی شده بود که نظر عبد الله بن عباس همین است . در حالی که نظر عبد الله بن عباس مخالف آن بود و دروغ های دیگری که امشب گفتند . ایشان مدعی بود که مسح بر خفین روایت متواتر دارد و در این زمینه هم خیلی مانور داده بودند . حال ببینیم نظر علمای اهل سنت و سلف صالح در این باره چیست ؟
مسح بر خفین از نظر علما اهل سنت و خلف صالح
در تفسیر فخر رازی روایت جالبی نقل شده است . تفسیر فخری رازی یا مشهور به تفسیر کبیر ، تألیف امام محمد فخر رازی ،متوفای 604 هـ ، جلد 11 ، چاپ دار الفکر بیروت ، صفحه 166 ،مسأله 40 :
المسألة الأربعون : أثبت جمهور الفقهاء جواز المسح على الخفين . وأطبقت الشيعة والخوارج على إنكاره ، واحتجوا بأن ظاهر قوله تعالى : * ( وامسحوا برؤوسكم وأرجلكم إلى الكعبين ) * يقتضي إما غسل الرجلين أو مسحهما ، والمسح على الخفين ليس مسحاً للرجلين ولا غسلاً لهما …
الوجه الرابع : في بيان ضعف هذا الخبر : أن العلماء اختلفوا فيه ، فعن عائشة رضي الله عنها أنها قالت : لأن تقطع قدماي أحب إليّ من أن أمسح على الخفين ، وعن ابن عباس رضي الله عنهما أنه قال : لأن أمسح على جلد حمار أحبّ إلي من أن أمسح على الخفين ، وأما مالك فإحدى الروايتين عنه أنه أنكر جواز المسح على الخفين ، ولا نزاع أنه كان في علم الحديث كالشمس الطالعة ، فلولا أنه عرف فيه ضعفاً وإلا لما قال ذلک ….
جمهور علما نظرشان این است که مسح بر خفین جایز است ؛ اما شیعه و خوارج منکر این هستند و به ظاهر قرآن کریم احتجاج کردند : وامسحوا برؤسکم وارجلکم الی الکعبین ، که در این آیه یا مسح یا شستن پاها آمده است . اما بحث مسح بر خفین در آیه نیامده است .
در ادامه روایتی را نقل می کند و در ادامه می گوید : روایت ضعیف است مبني بر اين كه مسح را بايد انجام دهیم .
علما در بحث مسح بر خفین اختلاف کردند . از عایشه نقل شده که می گفت : اگر دو پای من قطع شود ، بیشتر دوست دارم تا این که روی کفش های خودم را مسح کنم .
حال یا کفش است یا جوراب یا پا پوش .
آقای محمد بن عبد الوهاب ! شما می گفتید هر کس مسح بر خفین را منکر شود ، فاسق است . نظر شما در مورد عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه وآله) چیست ؟ آیا شما همین حکم را در مورد ایشان هم می دهید؟
از ابن عباس است که گفت : اگر بر پوست الاغی مسح کنم ، بهتر از این است که بر جورابم مسح کنم .
این هم سخن عبد الله بن عباس بود ، آیا ایشان هم فاسق است ؟
از مالک ، امام مالکی ها در یکی از دو روایتی از ایشان نقل شده ، او منکر جواز مسح بر خفین بود . امام مالک در علم حدیث مانند خورشید درخشان است و اگر ضعفی در این روایت مسح بر خفین نمی دید این سخن را نمی گفت .
البته این هم نکته جالبی است که این ها حتی فتوای آن ها از ائمه شان هم مشخص نیست . وقتی به امام شافعی می رسند ، می گویند : امام شافعی فی القدیم والجدید ، در قدیم یک چیز گفته ، در جدید چیزی دیگری گفته . وقتی شافعی در بغداد بود ، نظرش یک چیز بود و در خیلی از فتاوا نظرش فرق می کرد . وقتی به مصر رفت و در آن جا ساکن شد ، باز نظراتش کاملا تغییر کرد .
از ابو حنیفه هم همین طور است . خود ابو حنیفه کتاب ندارد . مالک هم کتاب فقهی که خودش نوشته باشد ، ندارد و بقیه از او نقل کردند . این اختلافات حتی از ائمه خودشان ندارد که نظر آن ها در این قضایا چه نظری داشتند . واقعا انسان بر این مردمی که در ساده ترین مسائلشان یقین ندارند ، تأسف می خورد . از امام مالک تقلید می کنند ؛ اما نظر امام مالک را در این باره نمی دانند . دو روایت نقل شده ، کدام را باید در این جا مقدم کنند ؟
خلاصه مطلب این که ، آقای محمد بن عبد الوهاب مدعی بود که روایات مسح بر خفین متواتر است و هر کس این متواتر را منکر شود ،حداقل فاسق است و وضویش باطل است و در روز قیامت در حالی محشور خواهد شد که وضوی شرعی نگرفته است .
حال آقای محمد بن عبد الوهاب ! نظر شما در مورد عایشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ، ابن عباس و امام مالک چیست ؟ این ها هم مسح بر خفین را جایز نمی دانستند . می گفتند : ما بر پوست الاغ مسح می کنیم ، اما بر کفشمان مسح نمی کنیم . پاهایمان را قطع کنید بهتر از این است که مسح بر خفین داشته باشیم . همین مقدار در این بحث کفایت می کند .
مطلب دیگر را برای فارسی زبان ها نشان می دهم . کتاب شرح عقاید اهل سنت ، تألیف عبد الملک سعدی ، چاپ کردستان ، این کتاب شرحی است بر کتاب العقائد النسفیة ، تألیف عمر بن محمد نسفی که با عنوان العقائد نیز نامیده شده است . هم چنین جزء کتب درسی حوزه علمیه اهل سنت می باشد . این کتاب عقاید اهل سنت ، شرحی بر عقاید النسفیه است . با ترجمه امیر صادق تبریزی ، صفحه 295 می گوید :
اهل سنت و جماعت مسح بر خفین را جایز می دانند
بر خلاف نظر عایشه و ابن عباس و دیگران که مسح بر خفین را جایز نمی دانستند .
و این رخصتی است از سوی خداوند متعال
خداوند در کجا گفته که مسح بر خفین داشته باشید ؟ این تهمتی به خداوند نیست ؟ یک آیه از قرآن کریم بیاورید که خداوند گفته باشد ، مسح بر خفین جایز است . خداوند گفته : بر پای خود مسح کنید ، نه این که بر کفش مسح کنید !!!
در حالی که گروهی از علما از جمله علی (علیه السلام) (بنا بر قولی) و عایشه و ابن عباس و ابو ایوب و نیز خوارج و امامیه آن را جایز ندانسته اند .
عبد الملک سعدی ، عقاید اهل سنت ، چاپ کردستان ، با ترجمه امیر صادق تبریزی ، ص 295
پس امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و ابن عباس و عایشه و ابو ایوب انصاری ، سلف صالح هستند که می گویند : مسح بر خفین جایز نیست و شیعه هم از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پیروی کرده که در کنار قرآن یکی از دو ثقل است و رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) هم دستور به پیروی از ایشان داده است .
این هم یک مطلب از کتاب فارسی که بینندگان فارسی زبان یقین کنند . عایشه مخالف با مسح بر خفین بوده . دو قول هم نیست ، یک قول است . عبد الله بن عباس ، ابو ایوب انصاری و امامیه مخالف هستند .
مجری :
دروغی دیگر به دروغ های متعدد محمد بن عبد الوهاب فقط در این کتاب ، اضافه شد و هر وقت ما دروغ محمد بن عبد الوهاب می گوییم ، شما ده ها عالم و پیرو محمد بن عبد الوهاب را هم به آن اضافه کنید . فرقی نمی کند که از گذشتگان باشد یا از معاصرین باشد که بدون تحقیق و بررسی آن را پذیرفته اند .
تماس بینندگان
بیننده : مراد از خرم آباد ـ شیعه
بنده می خواستم بگوییم که زیاد به این وهابی های شبکه وهابی کلمه اهمیت ندهید . آن ها یزید زمان هستند . شما هر مطلبی هم که بیاورید ، آن ها قبول نمی کنند . خداوند دشمنان اسلام را نابود کند .
بیننده : آقای یاری نژاد از خرم آباد ـ شیعه
در برنامه پرسش و پاسخ شبکه وهابی کلمه ، بیننده ای تماس گرفت و این سؤال را مطرح کرد که قرآن پاره یا کهنه شده را اگر مثلا دریایی برای به آب انداختن یا جایی برای دفن کردن نداشته باشد ، باید چه کنیم . اگر امکان دارد نظر علمای شیعه را در این زمینه بیان کنید .
استاد یزدانی :
بنده در بحث احکام شرعی مسلط نیستم ، اما نظر مرجعی که از ایشان تقلید می کنم این است که باید دفن کنیم . ما حق این که قرآن را آتش بزنیم ، را ندارم و باید آن را دفن کنیم یا در آب روانی که مطمئن هستیم که نجس نمی شود ، رها کنیم .
بیننده :
استاد یزدانی ! منظور شما این است که چیزی به اسم سوزاندن قرآن در مکتب تشیع جایز نیست ؟
استاد یزدانی :
سوزاندن قرآن به هیچ وجهی جایز نیست .
بیننده :
آقای خدمتی وهابی ، کارشناس وهابی شبکه وهابی کلمه می گفت : این قرآن را با این شرایط می توان سوزاند . بر چه اساس این فتوا را می دهند ؟
استاد یزدانی :
بله ، ایشان طبق نظر عثمان بن عفان که قرآن های همه صحابه را آتش زد و فقط یک نسخه از قرآن را باقی گذاشت ، می گوید : جایز است .
بیننده :
یعنی مبنای آن ها همین است ؟
استاد یزدانی :
مستندشان همان است . ما تا به حال از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ندیدیم که قرآن را آتش زده باشند یا از اهل بیت (علیهم السلام ) و بقیه صحابه هم ندیدیم که قرآن آتش زده باشند . اما از عثمان بن عفان نقل کردند .
بیننده :
مدیر وهابی شبکه وهابی کلمه این حرف را زد . وای به حال بقیه کارشناسان آن شبکه !!! این نشان می دهد که چقدر این ها ، انسان های بی دینی هستند و مردم باید بدانند که فریب حرف های بی پایه و اساس این ها را نخورند . الحمد لله رب العالمین همه مردم به نیت پلید آن ها پی برده و خداوند کاری کرده خودشان با دست خود ، آبرویشان را می برند .
بیننده : آقای خدادادی از مشهد مقدس ـ شیعه
بنده سؤالی داشتم مبنی بر این که برادران اهل سنت می گویند از نظر بهداشت و نظافت ، اگر پاها را بشویید ، بهتر است . اما در اوایل انقلاب که ما به روستاهای شهرستان تایباد می رفتیم ، این ها در دستشویی های خود ، برای طهارت سنگ و کلوخ داشتند . حال سؤال بنده این است که برای طهارت ، شستن با آب بهتر است یا پاک کردن با سنگ و کلوخ ؟ در این باره توضیحاتی را بیان کنید .
استاد یزدانی :
درست می گویند . اگر شما در مناطقی مثل پاکستان و افغانستان و جاهایی که این ها خیلی بر استفاده از سنگ و کلوخ در طهارت اصرار دارند ، تمام توالت را که ببینید ، متوجه می شوید که مشکل دارند و در وضعیت بهداشتی بسیار بدی قرار دارند ؛ چون در طهارت واجب می دانند که از سنگ استفاده کنند . سنگ را هم با خود می برند .
اگر قرار بر بهداشت باشد ، سنگ با خود نیاورید . اگر آب پاک کننده است ، همه جا باید از آن استفاده شود . اگر استدلال شما درست باشد، کسی که عرق کرده که باید تمام بدنش را بشوید و بعد وضو بگیرد . استدلال آقایان یک استدلال حجاجی است و بیشتر از این استدلال نباید انتظار داشته باشیم .
بیننده : مهدی از زاهدان ـ شیعه
کارشناسان وهابی می گویند : چون وارجلکم ، واو عطف دارد ، به شستن بر می گردد و باید پاها شسته شود . هم چنین می گویند : پاها عرق می کنند و بو می گیرد ؛ پس از نظر عقلی شستن پاها بهتر است . اگر مشکل آن ها عرق کردن و بو گرفتن است که زیر بغل بیشتر عرق کرده و بو می گیرد . پس یک واو دیگر هم اضافه کنید و زیر بغل خود را بشویید . کسی که شب خوابیده ، برای نماز صبح پاهایش چه بویی گرفته که در مناطق سرد سیر چقدر سخت است که یک پیر مرد یا یک پیرزن ، پاهایش را بشویید . آن هم نه شستی که آب روی آن بریزد ؛ بلکه باید چند دقیقه بنشیند و خلال کند و این خود زمان می برد . به همین دلیل است که فتوا می دهد که خواب وضو را باطل نمی کند که با همان وضوی نماز عشاء هم می توانند نماز صبح را خواند .
در تیمیم هم مگر ندیدید جاهایی که باید شسته شود ، مسح می شود و جاهایی که مسح می شد ، در تیمم افتاده . این ها همه بدعت هایی بوده که در دین وارد کردند تا با حضرت امیر(علیه السلام) مقابله کنند و فقط بحث دشمنی در این بین بوده است .
بیننده : محمد از مشهد مقدس ـ شیعه
بنده از استاد یزدانی سؤالی داشتم . آیا درست است که بگوییم کتاب هایی که از ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب را به چاپ رساندند و مطالبی را در مورد عمر و دیگران آورده اند ، به این منظور بوده که آن ها نمی خواستند واقعیاتی که در آن زمان ها رخ داده و کسی هم از آن ها اطلاع نداشته را در کتاب هایشان آورده تا این که به اهل سنت بفهمانند که آن ها چه مرام و خصوصیاتی داشتند تا بیشتر به طرف اهل سنت و ابن تیمیه نروند . این نظر بنده است . آیا این نظر درست است ؟
استاد یزدانی :
این ها تاریخ را تحریف کردند . بنده روایتی را بخوانم که خیلی جالب است . روایت در کتاب علل و معرفه الرجال ، تألیف احمد بن حنبل ، جلد 3 ، چاپ مکتبه الاسلامی بیروت و دار الخانی ریاض ، صفحه 354 :
حدثني محمد بن عبد الله قال حدثنا أبو داود عن شعبة قال لقد حدثنا الحكم عن عبد الرحمن بن أبي ليلى عن علي بشيء لو حدثتكم لرقصتم والله لا تسمونه مني أبدا .
وحدثنا به محمود بن غيلان مثله وقال لترفضتم.
از شعبه نقل می کند که گفت : عبد الرحمن بن ابی لیلا از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایتی نقل کرده که اگر من آن روایت را برای شما نقل کنم ، به رقص می آیید یا طبق روایت دیگر ، رافضی می شوید .
احمد بن حنبل ، علل و معرفه الرجال ، ج 3 ، چاپ مکتبه الاسلامی بیروت ، ص 354
آقای شعبه بن حجاج خیانت می کند . آن روایت را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) نقل نمی کند ، از ترس این که مردم رافضی شوند . هدف آقایان از انکار حقایق ، فقط و فقط همین است که مردم را از راه راست دور کنند .
بیننده : رضا از هرمزگان ـ اهل سنت
بنده در مورد سخن بیننده ای که گفت : اهل سنت به خاطر دشمنی با حضرت علی (علیه السلام) در دین بدعت ایجاد کردند .
استاد یزدانی :
ایشان منظورشان اهل سنت نیست ؛ بلکه منظورشان حجاج و پیروان آن ها بود که ما روایتش را خواندیم .
بیننده :
ما اهل سنت به این دلیل در وضو پاهای خود را می شوییم که در قرآن دستور داده و این اصلا ارتباطی به دشمنی به حضرت علی (علیه السلام) ندارد .
مجری :
برادر عزیز ! شما بحث وضو و مسح را در برنامه امشب پیگیری فرمودید ؟
بیننده :
متأسفانه ندیدم .
استاد یزدانی :
اگر می خواهید بنده دوباره بحث قرآنی وضو را از دیدگاه علمای اهل سنت مطرح می کنم . از کتاب المحلی ، تألیف ابن حزم اندلسی ، جلد اول ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 301 :
وأما قَوْلُنَا في الرِّجْلَيْنِ فإن الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْمَسْحِ
قرآن بر مسح نازل شده . خداوند فرموده : سر و پایتان را مسح کنید .
بیننده :
شما چطور ارجلکم را این طور معنا کردید . در صورتی که ارجلکم منصوب خوانده می شود . در حالی که برؤوسکم ، مجرور است .
استاد یزدانی :
آقای ابن حزم در ادامه توضیح می دهد :
) وَامْسَحُوا برؤوسكم) (برءوسكم ) (وَأَرْجُلَكُمْ) وَسَوَاءٌ قرىء ( قرئ ) بِخَفْضِ اللاَّمِ أو بِفَتْحِهَا هِيَ على كل حَالٍ عَطْفٌ على الرؤوس (الرءوس) إمَّا على اللَّفْظِ وإما على الْمَوْضِعِ لاَ يَجُوزُ غَيْرُ ذلك ….
چه به جر بخوانی و چه به نصب بخوانی ، به هر حال به رؤوس عطف می شود یا بر لفظ رؤوس عطف و مجرور خوانده می شود . یا به موضع رؤوس عطف شده و محلا منصوب می شود . غیر از این هم جایز نیست .
بیننده :
در کتاب الاستبصار شیخ طوسی آمده که حضرت علی (علیه السلام ) در وضو ، پاهای خود را می شستند .
استاد یزدانی :
اگر امکان دارد ، روایت را بخوانید .
بیننده :
الان کتاب را ندارم . اگر خواستید در برنامه آینده روایت را می آورم .
استاد یزدانی :
بنده خودم روایت را نشان می دهم و توضیحات لازم را بیان می کنم .
بیننده :
موضوع دیگر این که در صدر اسلام ، اذان پنج بار پخش می شد . در یکی از برنامه های شبکه ملی سیمای جمهوری اسلامی ایران ، در برنامه آفتاب شرقی ، خانم دکتر حاج عبد الباقی از اساتید دانشگاه گفتند : در صدر اسلام و حتی در زمان خلافت حضرت علی (علیه السلام) اذان پنج بار پخش می شد .
در حال حاضر هم در کشورهای اسلامی ، پنج بار اذان پخش می شود . پس چرا در کشور اسلامی ایران سه بار پخش می شود ؟
استاد یزدانی :
شما این خانم را قبول دارید یا صحیح بخاری را ؟
بیننده :
بنده به علت این که شما شیعه هستید ، به این خانم استدلال کردم .
استاد یزدانی :
ایشان هر کس که می خواهد باشد ، اشتباه کردند . در صحیح بخاری است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همیشه سه وعده نماز می خواندند .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، کتاب مواقیت الصلاه ، صفحه 142 ، روایت 549 :
حدثنا بن مُقَاتِلٍ قال أخبرنا عبد اللَّهِ قال أخبرنا أبو بَكْرِ بن عُثْمَانَ بن سَهْلِ بن حُنَيْفٍ قال سمعت أَبَا أُمَامَةَ يقول صَلَّيْنَا مع عُمَرَ بن عبد الْعَزِيزِ الظُّهْرَ ثُمَّ خَرَجْنَا حتى دَخَلْنَا على أَنَسِ بن مَالِكٍ فَوَجَدْنَاهُ يُصَلِّي الْعَصْرَ فقلت يا عَمِّ ما هذه الصَّلَاةُ التي صَلَّيْتَ قال الْعَصْرُ وَهَذِهِ صَلَاةُ رسول اللَّهِ ص التي كنا نُصَلِّي معه .
سهل بن حنیف گفت : از ابا امامه شنیدم که می گفت : با عمر بن عبد العزیز نماز ظهر را خواندیم . سپس خارج شدیم تا این که بر انس بن مالک وارد شدیم . در حالی که نماز عصر را می خواند . گفتم : این عمو این چه نمازی است که می خوانی ؟ گفت نماز عصر است و این نمازی بود که پیامبر (صلی الله علیه وآله) می خواند .
صحیح بخاری ، چاپ دار ابن کثیر ، کتاب مواقیت الصلاه ، ص 142 ، ح 549
کان ، فعل ناقصه است که بر فعل مضارع وارد شود ، استمرار را می رساند . یعنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) همیشه بعد از نماز ظهر ، نماز عصرش را هم می خواندند .
بیننده :
شاید در موارد استثناء این کار را می کردند ؟
استاد یزدانی :
شما اگر از اهل علم باشید ، متوجه می شوید که گفته همیشه می خواندند .
بیننده :
بنده در این مورد تحقیق می کنم ؛ اما بنده بعید می دانم که اینطور باشد . چون هر مطلبی را بیان می کنم ، شما یک روایت می آورید . پس تکلیف این یک و نیم میلیارد مسلمان چه می شود ؟
استاد یزدانی :
یک و نیم میلیون مسلمان بر خلاف روایت صحیح بخاری ، عمل می کنند .
بیننده :
فقط شما شیعیان درست انجام می دهید !!!
استاد یزدانی :
دقیقا درست است که ما شیعیان طبق عمل رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عمل می کنیم .
بیننده :
ان شاء الله همین طور باشد .
استاد یزدانی :
قطعا همین طور است . شما می توانید تحقیق کنید . اگر شما صحیح بخاری داشته باشید ، روایت 549 را نگاه کنید .
بیننده :
شاید رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در بعضی از موارد این کار را می کردند .
استاد یزدانی :
بعضی موارد نیست . ایشان می گوید : این نمازی است که ما همیشه با پیامبر (صلی الله علیه وآله) می خواندیم . شما تحقیق کنید ، اگر این روایت نبود ، هفته آینده تماس بگیرید و هر چه خواستید به ما بگویید .
البته در کتاب های فارسی زبان ، کتاب دیدگاه های فقهی معاصر ، تألیف دکتر یوسف قرضاوی ، با ترجمه آقای نعمتی ، نشر احسان در زاهدان ، صفحه 326 ، ایشان در این جا تصریح کرده :
جمع بین دو نماز جایز است ؛ چون پیامبر (صلی الله علیه وآله ) نمی خواستند که مردم به زحمت بیافتند ، اجازه جمع بین دو نماز داده است .
دکتر یوسف قرضاوی ، دیدگاه های فقهی معاصر ، با ترجمه آقای نعمتی ، نشر احسان در زاهدان ، ص 326
وقتی در صحیح بخاری از انس بن مالک ، خادم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ، است که آن حضرت همیشه این طور نماز می خواندند ، یعنی این که تمام این یک میلیارد مسلمان ، بر خلاف عمل پیامبر (صلی الله علیه وآله) عمل می کند و شیعیان هستند که طبق نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله) اعمالشان را انجام می دهند .
بیننده : مرتضی از زاهدان ـ شیعه
بنده از برنامه های شبکه جهانی ولایت که باعث شد که بتوانیم مذهب تشیع را که قبلا برایمان شناسنامه ای بود ، بشناسیم و به آن افتخار کنیم .
نکته بعد این که ، با وجود این دین زیبا و کاملی که خداوند به ما هدیه کرده ، چرا ما مسلمان ها چه شیعه و چه سنی ، به این دین زیبا عمل نمی کنیم ؟
نکته سوم این که اگر امکان دارد ، علاوه بر این برنامه ها ، برنامه های دیگر هم پخش کنید تا گناهانی را که در جامعه زیاد شده ، معرفی کند .
بیننده : حسین از ایلام ـ شیعه
بنده می خواستم بگویم این شبکه های وهابی به جز دروغ و نیرنگ چیز دیگری ندارند و کارشان هم فقط ایجاد تفرقه بین مسلمان ها است .
سؤالی هم از استاد یزدانی داشتم مبنی بر این که خواندن کتاب های دعا ، مانند کنز الیهود و اسرار قاسمی که هم دعاهای قرآنی و هم دعاهای بد در آن است ، حرام است یا حرام نیست ؟
استاد یزدانی :
طبق نظر علمای شیعه ، خواندن کتاب های ضاله اشکال دارد . اما اگر می خواهند دعای خوب بخوانند ، مفاتیح الجنان هست و نیازی به آن کتاب ها نیست .
بیننده : آقای پناهی از سنندج ـ اهل سنت
استاد یزدانی ! در شبکه های وصال و کلمه ، در مورد واژه کعبین که در آیه وضو آمده می گفتند : از نوک انگشتان تا قوزک پا را می شویند . اگر ما بخواهیم دین اسلام را روی عقل و منطق قرار دهیم ، زمانی هایی که اعراب دین اسلام را قبول می کردند و در وضو پاهای خود را با وجود گرد و غبار ، مسح می کردند ، بهتر بود یا این که پاهای خود را بشویند ؟
استاد یزدانی :
البته کعبین ، به معنای قوزک نیست . کعبین به معنای برآمدگی است که می تواند برآمدگی کنار دو پا باشد یا برآمدگی که روی پا باشد . چرا این آقایان کعبین را به برآمدگی کنار پا می چسبانند و به قوزک ترجمه می کنند ؟
بیننده :
حال این یک میلیارد و نیم مسلمان که پاهای خود را در وضو می شویند ، مسح کنند بهتر است یا بشویند ؟
استاد یزدانی :
خدا در قرآن چه دستوری داده ؟
بیننده :
من در مورد قرآن نمی دانم ؛ اما این یک میلیارد مسلمانی که این کار را می کنند ، اشتباه است ؟
استاد یزدانی :
بنده بارها این را توضیح دادم که 5 میلیارد نفر اصلا نماز نمی خوانند . به نظر شما آن 5 میلیارد نفر اشتباه می کنند و یک میلیارد درست می گوید ؟
بیننده :
من در دین اسلام می گویم .
استاد یزدانی :
ارتباطی ندارد . اگر اکثریت ملاک است ، 5 میلیارد نفر اصلا نماز نمی خوانند ، وضو نمی گیرند و طهارت را رعایت نمی کنند . در مقابل ، یک میلیارد این ها را عمل می کند . این امکان دارد که درست باشد ؟
بیننده :
شاید حرف شما درست باشد ؛اما در این یک میلیارد مسلمان ، یک نفر پیدا نشده که بگوید : کار این یک میلیارد اشتباه بوده ؟
استاد یزدانی :
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، انس بن مالک با سند صحیح به آیه قرآن استدلال می کند . بنده روایت را خدمت شما نشان می دهم ، شاید شما روایت را ندیدید .
تفسیر قرآن العظیم ، تألیف ابن کثیر دمشقی ، جلد 3 ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، صفحه 52 :
حدثنا يعقوب بن إبراهيم قال ثنا بن علية قال ثنا حميد قال قال موسى بن أنس لأنس ونحن عنده يا أبا حمزة إن الحجاج خطبنا بالأهواز ونحن معه فذكر الطهور فقال اغسلوا وجوهكم وأيديكم وامسحوا برءوسكم وأرجلكم وإنه ليس شيء من بن آدم أقرب إلى خبثه من قدميه فاغسلوا بطونهما وظهورهما وعراقيبهما فقال أنس صدق الله وكذب الحجاج قال الله وامسحوا برءوسكم وأرجلكم قال وكان أنس إذا مسح قدميه بلهما . اسناد صحيح اليه .
موسی بن انس برای انس و ما نقل کرد که ای ابا حمزه ! حجاج در اهواز خطبه ای خواند که ما در آن جا بودیم . بحث مطهرات مطرح شد که آیه قرآن را خواند : اغسلوا وجوهکم وایدیکم و امسحوا برؤوسکم وارجلکم ، و گفت : نزد بنی آدم پلیدترین جای او ، پایش است .
به همین دلیل روی پا ، کف پا تا مچ را بشویید . وقتی این مطلب را برای انس مطرح کردم ، گفت: خدا راست گفته ؛ اما حجاج دروغگو است .
چون خداوند فرموده : سر ها و پاهایتان را مسح کنید . انس هم هر وقت وضو می گرفت پای خود را نمناک می کرد ، نه این که بشویید . سند این روایت که به انس بن مالک می رسد ، صحیح است .
ابن كثير دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ج 3 ، چاپ دار الطیبه ریاض ، ص 52
بيننده :
بنده این مطلب را دیدم . اما سؤال بنده این است که از نظر شما شستن پا بهتر است یا مسح پا ؟
استاد یزدانی :
قرآن که از شما بهتر می فهمد . پس می فرماید : وامسحوا برؤوسکم وارجلکم .
بیننده :
پس چطور این شبکه ها ، همین آیه را می آورند و در تفسیرآن کتاب بخاری و مسلم را هم می آورند و می گویند از اول این طور بوده که پاها را می شستند .
استاد یزدانی :
بنده این روایت را خدمت شما نشان دادم ، سند آن هم صحیح است . حجاج می گوید : پاها را بشوییم ؛ اما خداوند می فرماید : پاهایتان را مسح کنید .
اگر بخواهد بحث بهداشت باشد ، کسی که تازه از حمام آمده ، پاهایش را کامل با صابون شسته . این شخص می خواهد وضو بگیرد . از نظر شما پای خود را بشوید یا مسح کند ؟
بیننده :
اگر این طور باشد ، مسح کند اشکالی ندارد .
استاد یزدانی :
این که خلاف نظر تمام اهل سنت تاریخ است ، این که نمی شود . در آن جا هم شما شستن پا را واجب می دانید .
بیننده :
از جهت عقلی کسی که از حمام آمده و پاهایش را تمیز شسته ، مسح کند اشکالی ندارد .
استاد یزدانی :
مثلا کارگر بنایی و روی موهایش گرد و خاک نشسته ، سرش را مسح کند یا بشوید ؟
بیننده :
بنده در مورد کسی که تازه از حمام آمده ، گفتم از نظر عقلانی مسح کند ، اشکالی ندارد . اما کسی که از کوه یا بیابان آمده و پاها و بدنش عرق کرده ، باید پای خود را بشوید .
استاد یزدانی :
اگر پای خودش را تمیز بشوید ، خشک کند و بعد از آن مسح کند ، اشکالی دارد ؟
بیننده :
شاید در جایی باشد که نتواند پای خود را بشوید ؟
استاد یزدانی :
اگر نتواند پایش را بشوید که باید مسح کند . باز هم خلاف نظر شما می شود .
بیننده :
استاد یزدانی ! با آن عرق پا چطور می تواند نماز بخواند ؟
استاد یزدانی :
اگر اینطور باشد که باید زیر بغل خودش را هم بشوید . قبل از آن هم باید یک دوش هم بگیرد . نمی شود که با بدنی که عرق کرده ، نماز بخواند . این درست است ؟
بیننده :
بنده حرف دیگری ندارم !!!!!
دین اسلام ، ابتدا روی قرآن و سنت است و بعد از آن روی عقل .
استاد یزدانی :
قرآن می فرماید : وامسحوا برؤوسکم وارجلکم .
بیننده :
استاد یزدانی ! شما این مطلب را می گویید ؛ اما شبکه های دیگر این آیه را طور دیگری تفسیر می کنند .
استاد یزدانی :
بنده مستند از انس بن مالک به شما نشان می دهم .
بیننده :
آن ها هم آیه قرآن و هم روایت نشان می دهند .
استاد یزدانی :
اگر مثل من نشان می دهند ، ما هم پاسخ می دهیم . انس بن مالک ، خادم پیامبر (صلی الله علیه وآله) این طور متوجه شده . وامسحوا برؤوسکم وارجلکم ، آیه قرآن نیست ؟
بیننده :
بقیه این آیه در کجا است ؟
استاد یزدانی :
این جمله مربوط به مسح پا است . بنده کل آیه را به شما نشان می دهم .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ . مائده / 6
ای کسانی که ایمان آورده اید هر زمان که خواستید نماز بخوانید ، صورت و دست ها را تا مرفق بشویید . سر و پاهایتان را تا کعبین مسح کنید .
بیننده :
یعنی این که گفته باشد سر ها و پاهایتان را بشویید را ندارد ؟
استاد یزدانی :
وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ .
سر و پاهایتان را مسح کنید . این تفسیر انس بن مالک است که با سند صحیح هم آمده است .
نظر حجاج را هم بیان کردیم . به نظر شما انسان از حجاج پیروی کند بهتر است یا از انس بن مالک ؟
بیننده :
من کاری ندارم . اما در جاهای دیگر همین آیه را با تفسیر دیگری می آورند . انسان نمی تواند که حرف شما را قبول کند یا حرف آن ها را ؟
استاد یزدانی :
در مورد شما نمی دانیم ؛ اما ما سخن قرآن را قبول داریم .
مجری :
تفسیر صحابه کاملا مشخص بود . چه آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، چه ابن عباس ، چه انس بن مالک و سایرین و حتی بعضی از علمای اهل سنت مثل طبری که قائل به مسح بود .
استاد یزدانی :
ما از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، از ابن عباس ، از انس بن مالک و از قرآن نشان دادیم که نظرش این است . اما می گویند ما روایت داریم . وقتی روایت با قرآن در تضاد باشد ، روایت را باید به دیوار کوبید . این ها نظر حجاج را بر نظر قرآن ترجیح می دهند . واقعا خیلی تأسف بار است !!!
بیننده : آقای محمدی از آذربایجان غربی ـ اهل سنت
استاد یزدانی ! شما از صحیح بخاری در مورد نماز های پنجگانه روایتی را بیان کنید . اگر امکان دارد روایتی هم از نهج البلاغه نامه 52 بیاورم . البته بنده روایت را ندارم و فقط آدرس آن را دارم .
استاد یزدانی :
این نامه خیلی طولانی است . بنده کجای آن را بخوانم . این نامه اصل جواز و نظر شیعه را ثابت می کند . این که نماز ظهر و عصر را باهم بخوانید یا این که نماز عصر را دیر تر بخوانید . این روایتی است که اصلا سند ندارد و برای شیعه حجت نیست .
بیننده :
من این را نگفتم . بنده فقط سه آدرس در مورد نماز های پنجگانه دارم . نامه 52 ، نامه 27 که امام علی (علیه السلام) به محمد بن ابوبکر نامه می نویسد که نماز های پنجگانه را در چه زمان هایی بخوانیم . نماز باید سر وقت خوانده شود .
استاد یزدانی :
این که سر وقت بخوانیم به این معنا است که اول وقت بخوانیم . شما متن را بخوانید تا بنده هم آن را ترجمه کنم . سند روایت را هم بخوانید .
برادر عزیز ! ما در بحث فقه ، اولا روایت صریح می خواهیم که گفته باشد پنج وقت ولا غیر ، سه وقت جایز نیست . دوما ، سند روایت صحیح باشد . سوما ، بعد از اثبات سند ، متن آن واضح باشد و روایت مخالف نداشته باشد و مخالف با قرآن نباشد . این ها شرایطش است .
این روایتی که شما می خوانید ، هیچ کدام از شرایطش را ندارد . اولا ، سند ندارد . وقتی سند ندارد ، اصلا ارزش هم ندارد . ولی روایتی که از صحیح بخاری می خوانم ، اصح الکتب بعد کتاب الله است . سندش کاملا صحیح است .
بیننده :
فرقی نمی کند که از نهج البلاغه باشد یا از صحیح بخاری . هر دوی آن ها نزد من محترم هستند .
استاد یزدانی :
شما نهج البلاغه را قبول دارید ؟
بیننده :
آن طوری که نامه 27 را برای بنده ترجمه کردند این است که نماز صبح قبل از این که هوا روشن روشن شود ، باید خوانده شود . نماز ظهر اندازه سایه یک گوسفند خوابیده باشد . نماز عصر سایه یک گوسفند ایستاده باشد .
استاد یزدانی :
البته زمان ها در طول سال فرق می کند . اگر شما نماز ظهر را خواندی ، ببینید که این گوسفند می ایستد یا نمی ایستد ؟ شما این را امتحان کنید . در این صورت که نماز شما باطل است . نمازی را که تا آن حد عقب می اندازید ، نه تنها یک گوسفند ؛ بلکه پنج گوسفند روی هم می ایستند .
بیننده :
بنده آن مطلبی را که در نهج البلاغه آمده ، بیان می کنم .
استاد یزدانی :
اگر این باشد که نظر شیعه را ثابت می کند . نظر شیعه این است که نماز ظهر را بخواند ، بعد از آن تازه اول نماز عصر می شود . شما همین را امتحان کنید . گوسفند را بخوابانید ، بعد نماز ظهر را بخوانید . ببینید که سایه آن به اندازه یک گوسفند خوابیده می شود . بعد از آن نماز عصر را بخوانید .
بیننده :
چرا در نهج البلاغه نگفته که می توان نماز ظهر را با نماز عصر با هم خواند ؟
استاد یزدانی :
در کجا گفته که نمی توان این دو نماز را با هم خواند . این روایت با هم بودن را ثابت م یکند .
بیننده :
در همین نامه 27 آمده .
استاد یزدانی :
این نامه خیلی طولانی است . شما متنی از نامه 27 را بخوانید تا بنده همان متن را بیاورم .
بیننده :
در حال حاضر نهج البلاغه را در دست ندارم .
استاد یزدانی :
هر زمان که نهج البلاغه را پیدا کردید ، بیان کنید .
بیننده :
الان گفتم که هر پنج وقتش را جدا جدا نوشته که چه زمان هایی خوانده شود .
استاد یزدانی :
این که شما می گویید که نظر شیعه را ثابت می کند .
بیننده :
کجای روایت نظر شیعه را ثابت می کند ؟
استاد یزدانی :
شما یک بار امتحان کن . به یک بیابان برو و یک گوسفند هم با خودت ببر . نماز ظهر را بخوان ، بعد ببین سایه این گوسفند می ایستد یا نمی ایستد ؟ بعد با نماز خودتان مقایسه کنید که چقدر سایه بلند می شود .
نامه 27 که کتاب فقهی شیعه نیست که ما بخواهیم از آن استنباط کنیم . سند هم ندارد .
بیننده :
بنده از این پاسخ شما قانع نشدم .
استاد یزدانی :
شما صحیح بخاری را قبول دارید یا نهج البلاغه را ؟
بیننده :
هر دو را قبول دارم .
استاد یزدانی :
در صحیح بخاری آمده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همیشه نمازش را باهم می خواند . چرا شما این را قبول نمی کنید ؟
بیننده :
من قبول می کنم .
استاد یزدانی :
اگر قبول می کنید ؛ پس چرا نماز ها را با هم نمی خوانید ؟
بیننده :
این مطلب در نهج البلاغه هم آمده .
استاد یزدانی :
شما که نهج البلاغه را قبول ندارید . اگر نهج البلاغه را قبول داشته باشی که نباید سنی باشی . چون در همین نهج البلاغه خطبه سوم صراحتا می گویند : ابوبکر و عمر ، حق مرا غصب کردند .
شما این نهج البلاغه را قبول دارید ؟
بیننده :
استاد یزدانی ! این طور نیست .
استاد یزدانی :
نهج البلاغه را چه کسی نوشته ؟
بیننده :
سید رضی نوشته است .
استاد یزدانی :
برای نهج البلاغه سندی هم بیان کرده ؟
بیننده :
نمی دانم . بنده مسلط نیستم .
استاد یزدانی :
وقتی مسلط نیستی ، سند بخاری را که صحیح است ، رها می کنی و می گویید من نهج البلاغه را قبول دارم . نهج البلاغه ای که در همان ابتدا ، زیر آب مذهب شما را می زند .
بیننده :
اشکالی ندارد که زیرآب مذهب ما را می زند یا این که ثابت می کند . حداقل برای خودمان ثابت شود چیزی که در نهج البلاغه آمده ، بر ضد ما است .
استاد یزدانی :
بر ضد ما نیست . کجای آن بر ضد ما است . شما که ضدش را ثابت نکردی . بر ضد شما است نه بر ضد ما .
بیننده :
بر ضد ما هم که باشد ، حداقل قبول کنیم که مطلبی بر ضد ما در آن آمده .
مجری :
نامه ای را که شما فرمودید ، چیزی بر علیه شیعه نیست . شیعه قائل بر این است که می توان نماز را بر پنج وقت هم بخواند . شیعه که در مورد آن مشکلی ندارد .
استاد یزدانی :
شیعه با پنج وقت خواندن نماز مشکلی ندارد . اگر امام هم گفته بود که نباید نماز را در سه وقت بخوانیم ، حرفی بود . اما صحیح بخاری نظر این ها را کاملا رد و بطلان نماز این ها را ثابت می کند . پیامبر (صلی الله علیه وآله) همیشه با هم می خواندند .
مجری :
از شما استاد عزیز و گرامی و هم چنین شما بینندگان ارجمند که تا این ساعت از برنامه با ما همراهی کردید .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .
One Comment
حجت اله عرفانیان
با کلمه 66 الله 66 امام و اسلام خود را ثابت کنید 66علی کیست جانشین66 بالا ترین درجه اسلام 66 اقیانوس دین علی 66 اولین امام واقعی 66دین الله راه الله 66 مذهب اصلی دین اسلام 66مسیر الله علی 66 +66الله = 132 اسلام 132 علی ولی الله 66 الله 66 +26غدیر =92 محمد+18ذالحجه” غدیر خم =110علی تمام فرقه های دین اسلام اگر توانستید با 5 کلمه جانشین پیامبرتان را مشخص کنید کیست این جانب به مذهب شما در خواهم آمد به ابجد کلمه الله 41+25 {شیعه} اصل اسلام = 66 الله 66+66 امام بدین الله محمد 66به دین الله اصل اسلام66+66 الله = 132 اسلام 132قلب 132 اسلام 132 امام کل 132 بدین الله 132+64 دین = 196 دین اسلام 196 امام کل دین 196 کلید اسلام 196 ضرب 14 معصوم خانواده محترم پیامبر میشود 196 دین اسلام 196 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد کبیر فرقه 385 شیعه385با آل قرآن385 بدین واقعی اسلام 385 اسلام واقعی الله 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه385 فقط دین اسلام 385 شیعه385بدین واقعی اسلام 385اسلام واقعی الله 385انّى جاعلك للنّاس اماماً.خداوند در قرآن می فرماید ما امام را انتخاب می کنیم
امام جانشین اصلی محمد ابن عبدالله110 علی 110 دین الهی110ولی دین110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب110 شما هم با پنج کلمه جانشین پیامبرتان را مشخص نمائید به ابجد صغیر یا کبیرفرقی نمی کند پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه ميدانم نميكنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص 397
عکس نام محمد علیست آئینه روی محمد
علیست جانشینه مصطفا این مرتضا مو لاءعلیست با سه کلمه دین پروردگار پیامبر و امام خود را به ابجد کبیر و صغیر ثابت بفرمائید
به ابجد دین 64 دین 64 الله محمد علی 64 جانشین محمد علی64 امام دین الله محمد64مومن دین الله محمدی64امام دین الله محمد 64 انگشت شصت با چهار انگشت میشود 64 در غدیر همه با علی بیعت کردند تا پیامبر رحلت نمود همه بیعت شکستند دین 64 الله محمد علی64 +64 =128 کلید دین 128 حسین 128به ابجد علی ابن ابی طالب 62+66 الله بزرگترین ارباب جهان = 128 کلید دین 128 حسین 128 کعبه 97+5تن+12 امام +14 معصوم= 128 کلید دین 128 شما هم با سه کلمه پروردگارت پیامبرت امامت و دینت را ثابت کن به ابجد دین 64+64 الله محمد علی64 مسئله اصلی دین64 صاحب خلافت دین اسلام64لوح محفوظ الله 64 حاکم اصلی امت اسلام64 امام برحق دین 64 نور الله اصل اسلامی64 دین 64 الله محمد علی 64+64 = 128 کلید دین 128 حسین 128 کعبه 97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128حسین 128کلید دین128حماسه سرای دین اسلام اگر حسین نداری دین نداری دین 64 دست دوستی 64 کف دستت نوشته 18 الله 18 ذالحجه” غدیر خم18 همه با علی دست دوستی و بیعت دادند دینشان کامل شد دین 64+18 الله =82 در غدیرخم امام 82 توسط پیامبر مشخص گردیددر تمام کتب اهل سنت و شیعه حدیث غدیر خم آمده است خود را به گمراهی نزنید حقیقت چون نور خورشید در آسمان ولایت پیداست فقط باید کمی سر خود را بالا بگیریدتا نور امامت و ولایت را ببینید به ابجد امام 82 امام توسط پیامبر در غدیر خم مشخص گردید مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82+28 دین اسلام = 110 علی 110 دین الهی 110 ولی دین 110 علی 110 تمام 74 فرقه باطل دین اسلام اگر توانستید با 5 کلمه به ابجد صغیر بگوئید جانشین پیامبرتان کیست اینجانب مذهب شمارا خواهم پذیرفت مثال ابجد امام علی 110 میباشد به ابجد صغیر 110خلافت به دین اسلام بحکم الله محمد110رهبر اصلی جانشین محمدعلی110 امام جانشین اصلی محمد ابن عبدالله 110جانشینه حضرت محمد ابن عبدالله 110رهبراصلی جانشین محمد علی 110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب 110نماینده الله جانشین محمد علی 110 رهبر دین اسلام دین آدم دین الله 110 امامی خلیفه اول حضرت محمد 110نماینده الله جانشین محمدعلی 110دین الله دین آدم دین محمدقرآن110امام راه الله خلیفه اول مسلمین 110 راه الله اول خلیفه بدین الله110امام راه الله خلیفه اول مسلمین 110راه الله اول خلیفه بدین الله110دین واقعی اصل اسلام حکم الله 110سالار انبیاء الهی محمدعلی 110نور مقدس الله جانشین محمد علی110
امام راه الله خلیفه اول مسلمین110امام جانشین اصلی محمد ابن عبدالله110 امام رهبر واقعی محمد علی110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب110 رهبر اصلی جانشین محمد علی110پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه25 فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25انسان کامل 25 انسان نمونه 25 نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر علی 110دین الهی110ولی دین 110جلوه الله 110 نمک110نان جو110گندمهای 110به نانو نمک مرتضی علی حق با علیست 110 بسم الله الرحمان الرحیم 786-541 عمرابوبکر=245 اسلام حق 245 اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق علی و فاطمه میباشد 245دین بحق الله 245اسلامه حق 245 یعنی معنای بسم الله الرحمن رحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 +5 تن = 786
وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: نام شیعه چندین بار در قرآن آمده
انتخاب الله 1120-1202 سه خلیفه قاصب = 82 به ابجد صغیر و کبیر 82 امام 82 الم 82 عشق است گل روی امام مهدی 82امام 82 هم اکنون امام 82 مهدی82 باکلید اصلی دین الله82دین 64+18 الله= 82 به ابجد امام 82 در غدیر خم به دست با کفایت پیامبر امامت قیامت بپا کرد امام 82 به ابجد صغیر وکبیر 82 الم میباشد امام82 با کلید اصلی دین الله 82 حاکم اصلی دین اسلامی82 صراط علی حقا نمسکه82 امام82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82 طبیب جهان 82 امام 82 بهای دین82 اله الهی 82 مهدی 82 +114 سوره قرآن = 196 دین اسلام 196 اسلام به ابجد کبیر وصغیراسلام 144 دین اسلام 196 تولد مولاء علی در کعبه 13+ 5 تن= 18 الله 18 +64 دین 64 الله محمد علی 64 +18= 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 +114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196ب 82 با تقواء ترین انسان جهانی82 جانشین الله محمد علی82 علی قرآن=41+41اصل دین اسلام=82 امام82+114سوره قرآن=196دین اسلام 196ضرب14معصوم درخودش میشود 196دین اسلام196 {کلمه الله 41+41 اصل دین اسلام41=82 امام 82 مهدی 82 دین شیعه41+41 دین پیامبر =82 امام 82 مهدی82 آخرین سرورا امام دین اسلام 82با آخرین مکتب حق دین اسلام 82فرمانده دین حق اسلامی 82 کعبه دلها 41+ 41 اصل دین اسلام = 82 امام 82 مهدی 82 معجزه صحف ابراهیم82 ابجد صغیر راه الله 32+32منصب الله 32فرمانده32=64 الله محمد علی64 محور اصلی قرآن64 دین64 الله محمد علی 64 +18 الله =82به ابجدامام82کلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82خلیفه واقعی امام اسلام82مهدی به ابجد کبیر و صغیر میشود82 امام واقعی خلیفه اسلام82به ابجدکبیرو صغیر82امام واقعی کل دین اسلام82امام حق کل جهان اسلام 82به ابجد صغیر راه الله 32+32منصب الله32=64 دین64 الله محمد علی 64 فرمانده کل بدین 64 نماز روزه خمس زکات 64دین 64+18 الله =82 امام 82 به ابجدکلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82 خلیفه واقعی امام اسلام 82 مهدی82 به ابجد کبیر و صغیرمهدی میشود 82 امام واقعی خلیفه اسلام 82 به ابجدکبیرو صغیر82امام واقعی کل دین اسلام82+82=164+32 راه الله = 196دین اسلام 196 به ابجد صغیر راه الله 32+ 32منصب الله32=64 دین64+64=128کلید دین128 حسین 128کلید دین 128به ابجدامام 82 کلمه الله اصل دین اسلام82 شرف اسلام واقعی بدین محمد82 امام82امام واقعی خلیفه اسلام82با دین واقعی اسلام محمد82 دین الله 82 امام 82 امام واقعی کل دین اسلام 82مهدی82 خلیفه واقعی امام اسلام 82 مهدی به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 امام واقعی خلیفه اسلام 82 به ابجدکبیروصغیر82امام واقعی کل دین اسلام82 {مغز دین اسلام 1243-1202 سه خلیفه = 41 اصل دین اسلام41 {کلمه الله 41+41اصل دین اسلام41 دین شیعه41+41 دین پیامبر =82 امام 82 مهدی 82 مهدی به ابجد صغیر23+59مهدی حدیث غدیر در تمام کتب شیعه و سنی موجود است که با دست باکفایت حضرت محمد علی{ع} در غدیر خم برگزیده شد و بعد از وفات پیامبر هر شورایی باطل و شیطانی میباشد به ابجد شیطان 22 عمر 22ابابکر22بدبختی 22مقصر22لعنت22 دوزخه22 عمر22گنده لات22شرور22 نابکار22قلدر22خردجال22منکر22عمر22گنده لات22شرور نابکار22قلدر22لامذهب 22منکر22
74فرقه باطل دین اسلام اگر توانستید با 5 کلمه به ابجد صغیر بگوئید جانشین پیامبرتان کیست این حانب مذهب شمارا خواهم پذیرفت مثال ابجد امام علی 110 میباشد 110خلافت به دین اسلام بحکم الله محمد 110رهبر اصلی جانشین محمدعلی 110 امام جانشین اصلی محمد ابن عبدالله110جانشینه حضرت محمد ابن عبدالله 110رهبراصلی جانشین محمد علی 110 امام جانشین محمد علی ابن ابی طالب 110رهبر دین اسلام دین آدم دین الله 110 امامی خلیفه اول حضرت محمد 110 نماینده الله جانشین محمدعلی 110دین الله دین آدم دین محمدقرآن110امام راه الله خلیفه اول مسلمین 110 راه الله اول خلیفه دین الله110
امام راه الله خلیفه اول مسلمین 110امام جانشین اصلی محمد ابن عبدالله110
با کلمه18الله18+28دین اسلام28 نشانه الله 28 امام جانشین28 امام الله 28 امام مبین 28خورشید 28ارباب راه 2828شمع امامت 28 شمع نبوت 28اهل دین 28 امام جانشین 28انتخاب الله 28 رئیس 28 امام الله 28 کلید 28 خورشید28+18 جانشین=46ماه46محمد علی46 ماه46 نماینده الله 46+ 18ذالحجه” غدیر خم=64 دین اسلام کامل شد به ابجد 64 دین 64 الله محمد علی64جانشین محمد علی64راه الله منصب الله64 عشق الله راه الله64 ولایت مسلمین جهان64رئیس بدین الله64 امام دین الله محمد64صاحب خلافت دین اسلام64 پذیرفتن دین حق64 کلیده بدین الله64 امام اولیای الهی64حکم الله علی64 بهترین دین کدام است 64 حقیقت دین الله 64مذ اهب الله شیعه است 64 مسئله اصلی دین64 محور اصلی قرآن 64 نماینده بدین الله64 حقیقت دین الله64کلید بدین الله 64دین64+64=128کلیددین128حسین128جان دینی128 طبیب اهل دینه128حسین 128کلیددین128 هر کسی حسین ندارد دین ندارد به ابجد کبیر و صغیر دین اسلام امام دین اسلام را به ابجد صغیر و کبیر ثابت بفرمائیدبه ابجد 110 دین الهی 110 علی 110 ولی دین110با اولین جانشینه محمد ابن عبدالله 110معنی الله محمداصل دین اسلامه 110امام جانشین اصلی محمد ابن عبد الله 110 اصل دین اسلام جانشین واقعی محمد 110نگین دین ها الله محمد علی 110 اصل دین الله اصل اسلام مقام شیعه 110 امام بر حق بدین اسلام جانشین محمد110دین الهی110علی110ولی دین110رهبراصلی جانشین محمدعلی110 جانشین اصلی دین اسلام امام واقعی 110علی 110 علی 110شما هم جانشین پیامبرتان را با پنج شش کلمه ثابت نمائید به ابجد صغیر یعنی اگر با 5 کلمه نتوانید به ابجد مولایتان بنویسید خیلی بدبخت و گمراه عالم میباشید110به ابجدصغیرالله 18سلطان 18شب قدر18شجاعت18 عاشقان18مکتب18الله 18جانشین 18مکتب18جانشین 18بدین 18الله 18+18= بدین الله36+36=72+72= 144 اسلام به ابجد کبیر و صغیر میشود 144 ضرب 12 امام در خودش میشود144 عاشق الله33+33 شهید نماز=66 الله 66+ 66=132 اسلام132 به ابجد صغیرالله18+64 دین=82 امام 82مهدی82+ 28دین اسلام=110 علی به ابجد صغیر الله 18+28 رئیس=36مکتب الله36 جانشین سلطان 36+23مهدی= رهبر=59 به ابجدکبیر مهدی 59 آخرین امام دین اسلام 59مهدی 59 بدین الله36 +36 امام غدیر= 72+72= 144 اسلام به ابجد کبیر و صغیر میشود 144 ضرب 12 امام در خودش میشود144 یعنی 114 سوره قرآن 114+30 جزء آن = 144 به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 حکم الله حکم قرآن 475-541= 66 الله 66+66 علی ولی الله= 132 اسلام 132+64 دین = 196 دین اسلام 196 به ابجد آخرین آیه اکملت لکم دینکم چگونه دین اسلام کامل شد دین 64+18 الله 18 ذالحجه” غدیرخم = 82 امام 82+28 دین اسلام 28رئیس 28خورشید28+82 امام = 110 دین الهی 110 علی 110 ولی دین110 در غدیر خم با نصب جانشین توسط پیامبر امام علی به امامت برگزیده شد و دین اسلام کامل شد در تمام کتب اهل سنت و شیعه حدیث غدیر خم موجود میباشد به ابجد صغیر و کبیر مهدی 82 امام82طبیب جهان82
تولدمولاء علی در محراب کعبه در 13رجب 13+5 تن پدرخانواده محترم پیامبر 13+5= 18 ذالحجه” غدیر خم به فرمان 18 الله 18+46 ماه 46 محمد علی 46+18 الله =64 دین 64 +28 رئیس دین اسلام =92 محمد 92+18= 110 علی دین 64 + 64 جانشین محمد علی= 128 کلید دین 128 حسین 128 کلید دین 128 به ابجد امام الله 28+18 الله = 46 ماه 46 محمد علی 46 رهبر جهان اسلام 46 رکن دین اسلام 46 راز حروف46 نماینده الله 46 محمد علی 46 رئیس28 امام الله 28+18 الله =46 جاشین پیامبران 46 ماه 46+46= 92 محمد92 +18 الله = 110 دین الهی110علی110ولی دین 110امام بر حق بدین اسلام جانشین محمد 110
امام بر حق بدین اسلام جانشین محمد110 علی 110 نمک110 نان جو110 به نانو نمک مرتضی علی حق با علیست 110 پلیسی 110 نامت 110 یا علی حقا پلیس عالمی 110 با 5 انگشت بگو حق با سه خلیفه می باشد انگشت خود را باز کن و انکشت شهادت را به انگشت شصت بچسبان این سه خلیفه اینطور بودند همانطور که دست می دهید انگشت شهادت را ببند میشود بیاخ حق را سه تن نیست کف دست راستت نوشته 18 الله 18 ذالحجه” غدیر خم دین 64+18 = 82 امام 82 +28 دین اسلام 110 علی 110 انتخاب گردید در زمان پیامبر یک فرقه بود ولی بعد از پیامبر 74 فرقه شد ابجد ابوبکرعمر عثمان 74 میباشد 74 ان من المجرمین منتقمون 74 سوره سجده آیه 22 شیطان 22 عمر22 ابابکر 22 مقصر22 دشمن اسلام 22 عمر 22 گنده لات 22شرور22نابکار22 قلدر22 والشجرتها الملعونه 74 این سه خلیفه قاصب دین الله بوده اند بعد از پیامبر مردم نزد خیاطی رفته و گفتند ردای خلافت که دوختی اندازه کدام خلیفه بود خیاط فرمود شما می گوئید خلیفه اول ابوبکر است و خلیفه آخر علی من هر چه وجب می کنم انگشت کوچک می آید جای انگشت بزرگ را میگیرد و این سه انگشت دیگر نمی دانم این وسط چه غلطی می کنند در این صورت فقط حق با علیست از عقیل پرسیدند حق با کیست فرمود حق با علیست ایشان نزد عمر و ابوبکر فرمود من از خار سر دیوار دانستم که ناحقید بعد از پیامبر نود درصد یاران پیامبر بر علیه خلیفه زمان امام زمان خود بر خواستند شورش کرده و جنگ جمل را به راه انداختند یعنی بت پرستان مکه به اندازه یک شتر سرکش نفهم بودند مثل کشور میانماریک مشت نفهم بت پرست که بزودی به حسابشان خواهیم رسید پیامبر فرمود هر کسی بر علیه امام زمانش شورش کند مرتد و کافر بی دین است یاران عمری همان یاران سقیفه و باز ماندگان جنگ جمل می باشند تا دیر نشده علی را در یابید یا علی بگوئید و شیعه شوید نام شیعه چندین بار در قرآن آمده وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ نام شیعه 12 بار در قرآن آمده نام آدم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذیر به ابجد صغیر شیعه 25 اصل اسلام 25 انسان کامل 25 انسان نمونه وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ای یوسف زهرادوازدهمین سوره قرآن بیا ای کاملترین دین آخرین امام دین اسلام جانه دله ارباب علی و زهرا بیا تا همه در برابرت خشوع و خضوع کنند ای 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراجانها به فدایت 72 قسم به آیه های سجده دار72 +72=144 اسلام144 ارباب جهان اسلام 397-541 فتنه ها عمر ابوبکر= 144 به ابجد کبیر و صغیر اسلام144 ضرب دوازده امام در خودش میباشد144اسلام144 به ابجدکبیر وصغیر اسلام144 به ابجد صغیر اهل بهشت 23 مهدی 23 و یارانش اهل بهشت هستند به ابجد کبیر اهل بهشت 743-541 فتنه ها عمرابوبکر=202محمدعلی202کلیدبدین الله202مومن الله 202احکام اسلام 202آئینه الله202محمدعلی202دین ماه محمد 202دین الهی محمد202اهل لااله الا الله202بحکم اسلام 202دین ماه محمد202 امام کل دین ها202با ادب اهل دین محمد202کلید الله130+72 قسم به آیه های سجده دار 72شهدای کربلاء=الله کعبه اسلام قرآن محمده202مهدی 59کاملترین دین59 کاملترین مرد 59آخرین امام دین اسلام59 مهدی59 مقدس ترین امام بجهان59رهبر حق جهان اسلام 59 کاملترین دین59 کاملترین مرد59 اسلام قرآن حق محمد 59 وحدت کل اسلام 600-541 فتنه ها عمر ابوبکر=59 مهدی 59 +114 سوره قرآن = 196 دین اسلام 196جمال تو محمدی کمال توست یا علیالماس دین196دین اسلام196امام کل دین 196ضرب14معصوم در خودش میشود196دین اسلام 196مهدی9+ 5=14 معصوم عشق14 نبوت 14 امامت14عشق14یعنی 1+4=5 تن آل عباء خانواده رسول خدا (ص) 59با عشق امامت دین اسلام 59کاملترین دین 59 کاملترین مرد59مهدی 59صاحب دین بحق اسلام 59مهدی59 آخرین امام دین اسلام 59 مهدی 59 جان دینی59