بخشی دیگر از دروغها و افتراهای محمد بن عبد الوهاب به شیعیان در کتاب رسالة فی الرد علی الرافضة
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : راه و بی راه
تاریخ : 28 / 10 / 94
مجری :
خدمت شما بینندگان عزیز و همراهان همیشگی شبکه جهانی ولایت سلام و عرض ادب دارم . باز هم با برنامه ای دیگر از سلسله برنامه های راه و بی راه در خدمت شما هستیم . ولادت باسعادت امام حسن عسکری (علیه السلام) را خدمت شما تبریک و تهنیت عرض می کنم . ان شاء الله که خداوند ما را از شیعیان واقعی آن حضرت قرار داده و شفاعت ایشان را شامل حال ما کند . اللهم آمین .
اما کارشناس برنامه راه و بی راه ، معرف حضور شما عزیزان هستند . حضرت استاد یزدانی عزیز که خدمت ایشان هم سلام عرض می کنم .
استاد یزدانی :
من هم خدمت حضرتعالی و هم چنین خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض می کنم . بنده هم ولادت باسعادت حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام) را خدمت همه شیعیان تبریک و تهنیت عرض می کنم .
مجری :
در بیش از هفتاد برنامه راه و بی راه که تقدیم شما عزیزان شده و موضوعات متعددی هم مطرح شده و مورد اقبال شما قرار گرفته ، به بحث دروغ های وهابیت و تهمت هایی که به شیعه می زنند ، رسیدیم . حال یا از کتاب های شیعه یا از ذهن خودشان به صورت تخیلی دروغ هایی می سازند. و کلیپ هایی که به صورت اختصاصی در چند برنامه قبل پخش کردیم . تا این که به دروغ های محمد بن عبد الوهاب در یک کتابش رسیدیم ، دروغ هایی که به شیعه نسبت داده و هم چنین استدلال ایشان به روایات ضعیف و حتی روایات جعلی برای اثبات عقایدش بود که در هفته گذشته از کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، مطالبی از دروغ ها و تهمت های آقای محمد بن عبد الوهاب از همان ابتدای کتاب مطرح کردیم که امشب هم به ادامه نقد این کتاب خواهیم پرداخت .
از استاد یزدانی عزیز تقاضا می کنم که خلاصه ای از مطالب و دروغ های محمد بن عبد الوهاب و استدلال های ضعیف و سخیفش بیان کنند تا به مباحث جدید وارد شویم .
استاد یزدانی :
ما در هفته های گذشته بحث را به دروغ های شاخدار آقایان وهابی بردیم . چند دروغ از آقای قفاری نشان دادیم و بعد سراغ محمد بن عبد الوهاب آمدیم . فقط از یک کتاب شروع کردیم و دروغ هایی را که به شیعه نسبت داده بود را مطرح کردیم . در کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، چاپ دار الآثار صنعا ، تألیف محمد بن عبد الوهاب ، با مقدمه پنج نفر از علمای وهابی و تحقیق آقای ابوبکر عبد الرزاق بن صالح بن علی النهمی.
خدمت شما بیان کردم که در همان صفحه اول ، یک گاف بزرگ داده و گفته بود : شیخ مفید (ره) در کتاب روضة الواعظین چنین مطلبی را آورده است که محقق در پاورقی توضیح داده بود که این کتاب برای شیخ مفید نیست ؛ بلکه کتاب برای آقای فتال نیشابوری است و شیخ مفید (ره) تا فتال نیشابوری ، چند قرن فاصله است .
در ادامه روایت دروغی را از همین کتاب نشان داده بود که اصلا چنین روایتی در آن کتاب وجود خارجی نداشت و بر اساس همان روایت دروغ ، شیعه را تکفیر کرده بود .
روایاتی را هم از کتاب های اهل سنت نشان داده بود که مثلا گفته بود این روایت را دارقطنی نقل کرده ، در صورتی که دارقطنی اصلا آن روایت را نقل نکرده ؛ بلکه حاکم نقل کرده و سندش هم ضعیف است . مثلا گفته بود روایت را بغوی نقل کرده و سند آن هم حسن است ، در حالی که سند کاملا ضعیف بود . مثلا روایت را از حاکم نیشابوری نقل می کند ، در صورتی که در کتاب حاکم اصلا چنین روایتی وجود ندارد . محقق هم به دروغ گفته بود که این روایت را حاکم در فلان کتاب نقل کرده ، در حالی که اصلا چنین روایتی وجود ندارد . یا این که روایت را از کتاب المجروحین ابن حبان نقل می کرد و گفته بود که ابو زرعه سند را قوی دانسته ، در حالی که سند روایت قوی نبود و از ابو زرعه هم چنین مطلبی در هیچ جا نقل نشده است.. یا این که گفته بود حاکم و بیهقی تصحیح کرده ، در صورتی که حاکم و بیهقی اصلا این روایت را نقل نکرده بودند . تا صفحه 50 از این کتاب ، دروغ های آقای محمد بن عبد الوهاب را نشان دادیم .
اما در صفحه 52 از این کتاب می گوید :
مطلب دعواهم ارتداد الصحابة رضي الله عنهم :
ومنها أنه روى الكشي منهم وهو عندهم أعرفهم بحال الرجال وأوثقهم في رجاله وغيره عن الإمام جعفر الصادق رضي الله عنه وحاشاه من ذلك أنه قال لما مات النبي ص : ارتد الصحابة كلهم إلا أربعة المقداد وحذيفة وسلمان وأبو ذر رضي الله عنهم فقيل له : كيف حال عمار بن ياسر قال : حاص حيصة ثم رجع ص هذا العموم المؤكد يقتضي ارتداد علي وأهل البيت وهم لا يقولون بذلك …
مطلبی که صحابه را تکفیر می کنند
از اشکالاتی که به شیعه هست ، این است که كشي که از دیدگاه شیعه قوی ترین و موثق ترین عالم رجالی آن ها است ، از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل می کند .
در حالی که این گونه نیست ، آن کسی که اعرف به حال رجال و اوثق هست ، نجاشی و شیخ طوسی (ره) است و بعد از این دو نفر آقای کشی قرار دارد.
و حاشا که امام صادق (علیه السلام) این حرف را زده باشد که فرموده باشد : زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همه صحابه مرتد شدند غیر از چهار نفر .
من تحدی می کنم که شما یک روایت در منابع شیعه به بنده نشان دهید ، با این عنوان که ارتد الصحابه کلهم ، همه صحابه کافر شدند ، غیر از چهار نفر .
بله ، ما روایت داریم که ارتد الناس الا اربعة ، کلمه کل را اصلا ندارد . استاد ابوالقاسمی هم مفصل توضیح داد که مقصود از ناس ، همه مردم نیست . ناس می تواند گروهی از مردم باشد که این گروه 10 نفر ، 20 نفر یا بیشتر باشد . در آن جا مفصل بحث سندی هم کردند که بنده دیگر وارد این موضوع نمی شوم .
اما ایشان چه دروغی می گوید ، روایت را تحریف می کند که بتواند احساسات اهل سنت و احساسات پیروان خود را علیه شیعه ، تحریک کند .
این چهار نفر ، مقداد و سلمان و حذیفه و ابوذر است که بعدا عمار یاسر هم آمد .
وهابیها اگر میتوانند چنین روایتی پیدا کنند که در منابع شیعه باشد . اصلا چنین روایتی وجود خارجی ندارد . این دروغ را با همین عنوان ارتد الصحابه کلهم ، پیدا کنید .
این شامل علی بن ابیطالب (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) هم می شود .
در صورتی که ما گفتیم منظور افراد و گروه خاصی است . محقق در پاورقی کشی را تعریف می کند که چه انسانی بوده :
كشي هو ابو عمرو محمد بن عمر بن عبدالعزيز الكشي من علماء الشيعة في القرن السابع عشر وذكروا ان داره كان مرتعا للشيعة .ترجمة النجاشي في الرجال (2 / 282 )
مقصود از کشی ابو عمرو محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی از علمای شیعه در قرن هفدهم است و نقل کردند که خانه او چراگاه شیعه بود . یعنی درب خانه اش همیشه باز بود و شیعه از ایشان استفاده می کردند .
ایشان می گوید : کشی از علمای قرن هفدهم بوده . آقایان به سال میلادی کاری ندارند و قطعا مقصود ایشان سال قمری است . ما در حال حاضر در سال 1437 هجری هستیم یعنی قرن پانزدهم هست. پس دو قرن مانده که کشی بیاید و چنین کتابی بنویسد و چنین روایتی را در آن نقل کند . محمد بن عبد الوهاب که متوفای 1206 هـ ، است ، اگر در آخرین لحظه عمر خودش نوشته باشد ، یعنی پنج قرن بعد از خود را پیش بینی کرده که آقای کشی می آید و چنین کتابی می نویسد .
این مطلب نشان می دهد که آقایان چقدر بی سواد هستند که حتی نمی دانند که در چه سالی یا حداقل در چه قرنی هستند و در چه عصری زندگی میکنند.
مرحوم کشی از بزرگان رجال شیعه و متوفای 340 هـ است که قرن چهارم می شود تا قرن هفدهم ، حدود سیزده قرن فاصله می شود . در ادامه هم می گوید :
آقای نجاشی ایشان را در کتاب رجال خودش ترجمه کرده است .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 52
نجاشی متوفای 450 هـ است . حال آقای نجاشی از قرن پنجم چطور توانسته شخصی در قرن هفدهم را ترجمه کند . واقعا این برای پیروان آقای محمد بن عبد الوهاب و محققین آن ها، ننگ است که چه تحقیقاتی انجام می دهند !!!!
جالب است که در صفحه 59 به روایاتی استدلال می کند که خیلی عجیب است :
…. قال : ص لا تسبوا أصحابي لعن الله من أصحابي ص وقد روي بأسانيد بعضها حسن عن ابن عباس قال : كنت عند النبي ص وعنده علي رضي الله عنه فقال النبي ص : ص يا علي سيكون في أمتي قوم ينتحلون حب أهل البيت لهم نبز يسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشركون ص
صحابه مرا لعن نکنید . لعنت خدا بر هر کسی که صحابه مرا سب می کند .
ما هم می گوییم لعن الله من سب اصحاب رسول الله (صلی الله عليه وآله) ، آن صحابه ای که واقعا صحابه بودند . چه کسانی برای اولین بار صحابه را سب کردند و علنی در مسجد پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، روی منبر آن حضرت می نشست و همین جایی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) نشسته و این سخن را گفته ، برترین صحابی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را سب می کرد و رکیک ترین فحش ها و اهانت ها را به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) می داد. گاهی نماز جمعه و خطبه می خواندند ، در خطبه این سب را فراموش می کردند ، دوباره بر می گشتند و حضرت را سب می کردند . پس لعن الله من سب اصحاب رسول الله (صلی الله عليه وآله) .
بنده بحث سب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را نشان دهم که در چه کتاب هایی نقل شده :
در کتاب منهاج السنة ، تألیف ابن تیمیه حرانی ، جلد پنجم ، با تحقیق دکتر محمد رشاد سالم ، صفحه 42 :
وأما حديث سعد لما أمره معاوية بالسب فأبى فقال ما منعك أن تسب علي بن أبي طالب فقال ثلاث قالهن رسول الله ص فلن أسبه ….
اما حدیث سعد بن ابی وقاص ، معاویه به او دستور داد که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) سب کند . اما سعد قبول نکرد . معاویه گفت : چه چیزی باعث شد که به علی بن ابیطالب (علیه السلام) جسارت و اهانت نکنی ؟ سعد گفت : به خاطر سه فضیلتی که علی بن ابیطالب (علیه السلام) دارد و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آن ها را بیان کرد .
ابن تیمیه ، منهاج السنة ، ج 5 ، با تحقیق دکتر محمد رشاد سالم ، ص 42
روایت آقای محمد بن عبد الوهاب را هم نشان می دهیم که گفته بود :
…. قال : ص لا تسبوا أصحابي لعن الله من أصحابي ص….
در ادامه روایت دیگری را نقل می کند که این روایت هم جالب است :
از عبد الله بن عباس روایت شده که بعضی از اسانید آن حسن است . عبد الله بن عباس می گوید : من پیش پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بودم که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم بود . رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند : به زودی قومی خواهد آمد که ادعا می کنند ما محب اهل بیت (علیهم السلام) هستیم . به گروهی از آن ها ، رافضه می گویند . با آن ها بجنگ که آن ها همه مشرک هستند.
عجب روایتی که پیامبر (صلی الله علیه واله) در آن علم غیب دارد !!!
این روایت ثابت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) علم غیب دارد و وهابیها هر کس که ادعای علم غیب کند را کافر می دانند . عجیب است که این روایت را کفر ندانستهاند !!!
در این جا می گوید : بعضی از اسانید این روایت ، حسن است . محقق کتاب در شرح روایت می گوید :
الحديث ضعيف ذكره ابن الجوزي في العلل المتناهية في الاحاديث الواهية (ج 1 ، ص 166 ) وقال: هذا لايصح عن رسول الله قلت : الحديث ضعيف ، قد جاء من عدة طرق ولاتخلو من مقال لكن هذا هو حال الروافض تسترون بحب اهل البيت .
روایت ضعیف است . ابن جوزی در علل المتناهیة في الاحاديث الواهية که موضوع کتاب روایات جعلی است ، در جلد اول ، صفحه 166 می گوید : نسبت دادن این روایت به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درست نیست . من (محقق )می گویم : حدیث ضعیف است . با طرق متعدد نقل شده ؛ اما هیچ کدام از طرق آن ، خالی از اشکال نیست .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 59
آقای محمد بن عبد الوهاب ! تو اگر عالم هستی ، این ادعا ها چه معنا دارد ؟ کدام یک از سند ها ، حسن است ؟ اگر هست به ما نشان بدهید ؟ اگر از قاعده یقوی بعضها بعضا هم استفاده می کرد ، باز می گفتیم : مقداری علم دارد و می فهمد . از آن قاعده هم استفاده نکرده و می گوید : خود سند ، حسن است . اگر از قاعده یقوی بعضها بعضا استفاده می کرد ، می دیدیم که واقعا چند سند دارد یا ندارد ؟ بعد از این قاعده استفاده می کردیم . اما ایشان از این قاعده استفاده نکرده و سند را تصحیح کرده .
این دومین دروغ محمد بن عبد الوهاب در این دو صفحه بود که بیان کردیم .
مجری :
به نظر بنده خیلی عجیب بود ، با توجه به این که ما در قرن پانزدهم قمری هستیم ، عالمی که در قرن هفدهم طبق ادعای محقق کتاب است را عالمی که در قرن پنجم بوده ، ترجمه کرده باشد . واقعا از عجایب است و فکر می کنم فقط در کتب وهابیت این مطالب پیدا شود .
کلیپ اول ، معرفی محمد بن عبد الوهاب از دید یکی از علمای اهل سنت است .
کلیپ 1 :
محمد شریف از علمای الازهر :
انگلیسی ها محمد بن عبد الوهاب را درست کردند و او را به جان مسلمانان انداختند . اگر نفت و انگلیس نبود ، وهابیتی هم وجود نداشت و ما می دانیم که کشورهای استعماری اگر بخواهند کاری را انجام دهند ، شخصیتی را انتخاب می کنند . اگر آن کشور متدین و دوستدار دین بود ، یک شخص به اسم دین انتخاب می کنند .
مجری :
در این مورد من یادم می آید که مطلبی را خواندم و احتمالا آن را در کتاب هایم نوشته ام که عبد العزیز بن سعود که عربستان سعودی را تأسیس کرد ، پیمان بست که دولت اسرائیل و یهود فلسطین را حمایت کند . آیا این مطلب صحت دارد ؟
محمد شریف از علمای الازهر :
مطالبی که در مورد این خانواده (آل سعود) نوشته شده است و دیگران نوشته اند که اصل این خانواده (آل سعود ) از یهود بوده است . طبق آن مطالبی که نوشته شده است و ثابت شده است و کتاب هایی است که در آمریکا وجود دارد و اجازه نمی دهند که در خاورمیانه منتشر شود .
مجری :
شما این کتاب ها را خوانده اید ؟
محمد شریف از علمای الازهر :
بله ، اصل آل سعود از اجداد یهودی است . از یهود دونمه بودند که اتاترک نیز از آن ها بود . من برای شما یک مثال ساده ذکر می کنم . حکومت سعودی وهابی وقتی تشکیل شد ، پایتخت و منشأ آن کجا بود ؟
مجری :
درعیه
محمد شریف :
درعیه چیست ؟ اسم درعیه ؟ حکومت سعودی وهابی وقتی تشکیل شد ، پایتخت و منشأ آن کجا بود ؟ در این منطقه یهودیان ساکن بودند و چه کسی درع و زره خود را در آن جا به گرو گذاشت ؟ پیامبر ، زره خود را در نزد یهود به گرو گذاشت و یهودیان می خواستند آبروی پیامبر را ببرند .
مجری :
شما می فرمایید که اسم درعیه به خاطر این بود که پیامبر زره خود را نزد آن ها به گرو گذاشت و آن ها می خواستند به خاطر این بر پیامبر عیب بگیرند .
محمد شریف :
بله و این یهودیان می گفتند که حق ما را بده ای پسر عبد المطلب و این در نزد یهود موجود است و مسلمانی که بر اسم درعیه محافظت کند که آبروی پیامبر را ببرد و اگر نه مکه و مدینه که اولویت دارد و شهر ریاض می دانید که قصر پادشاه بر قبر مسیلمه کذاب ساخته شده است . این ها نشانه است .
مجری :
خب این احترام گذاشتن به مسیلمه است یا اهانت ؟
محمد شریف :
این کار احترام گذاشتن به مسیلمه و اهانت به خود دین است . مسیلمه ای که ادعای پیامبری کرد و این ها این قبر را حفظ می کنند و افتخار می کنند که قصرشان بر روی قبر یک دروغ گو است . پس معلوم می شود که من چه نسبت و ارتباطی با اسلام دارم و چه حکومتی دارم . این نشانه های کوچک از یک فکر و روحیه خبر می دهند .
این وهابیون ساخته شده صهیونیست و یهود هستند که اسمشان را سلفی های صهیونی می گذاریم. وهابی های صهیونی ، چون این طرز تفکر و این جهاد فکری برای اسلام فقط به روش یهود است که برای یهود مهم است .
مجری :
آیا بین این تشابه وهابیت و یهود و حمایتشان در سیاست است یا این که در عقیده و دیدن خدا هم با همه شباهت دارند ؟
محمد شریف :
من مسلمان سیاستم را بر طبق اسلام و دینم درست می کنم .
مجری :
کلیپ را مشاهده کردید که از آقای محمد شریف ، از علمای الازهر بودند که در مورد محمد بن عبدالوهاب و حرکتی که او به همکاری محمد بن سعود ، بنایش را گذاشت و تا به امروز هم ادامه دارد و آثار و جنایات آن را شاهد هستیم .
استاد یزدانی :
دروغ های محمد بن عبدالوهاب همچنان ادامه دارد و واقعا یکی از بهترین کلیپ هایی است که اگر هر شب هم پخش شود ، بسیار خوب است که در حقیقت نظر واقعی اهل سنت را در مورد محمد بن عبد الوهاب نشان می دهد .
شاید عوام اهل سنت خیلی از مسائل را ندانند ؛ اما آقای محمد شریف از علمای بزرگ الازهر هستند و دقیقا همه چیز را می دانند .
باز یکی دیگر از دروغ های محمد بن عبد الوهاب در کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، در صفحه 78 آمده . این مطلب از دروغ هایی است که واقعا انسان شاخ در می آورد و خیلی عجیب است که انسان فکر می کند محمد بن عبد الوهاب تا به حال اصلا شیعه را ندیده و در بین شیعه هیچ نشست و برخاستی نداشته !!! وگرنه چنین دروغی واقعا بعید است .
مطلب نفي ذرية الحسن رضي الله عنه :
ومنها قولهم : إن الحسن بن علي لم يعقب وأن عقبه انقرض وأنه لم يبق من نسله الذكور أحد وهذا القول شائع فيهم وهم مجمعون عليه ولا يحتاج إلى إثباته كذا قيل ….
مطلب نفی فرزند برای امام حسن (علیه السلام)
یکی از قبائح رافضه این است که آن ها معتقدند امام حسن (علیه السلام) اصلا فرزندی نداشته و نسلش منقرض شده و هیچ فرد مذکری از نسل امام حسن (علیه السلام) باقی نمانده است .
در این جا می گوید : نظر شیعیان این است که از امام حسن (علیه السلام) هیچ فرزندی به جا نمانده و نسلش منقرض شده .
این قول شایعی بین شیعیان است و تمام شیعه بر این مسأله اجماع دارند که امام حسن (علیه السلام) فرزندی نداشته .
اما آقای محمد بن عبد الوهاب ، ما بر دروغگو بودن شما اجماع داریم . یعنی شک نکن که اگر شیعه ای این مطلب را در کتاب شما ببیند ، در دروغگو بودن شما شک نمیکند . این همه سید شیعه داریم که از نسل امام حسن (علیه السلام) هستند . خصوصا در هندوستان و پاکستان و حتی در همین ایران خیلی زیاد هستند . بسیاری از علمای ما سید حسنی هستند . عبد العظیم حسنی که خیلی معروف و مشهور است. بله ، درست است نسل امام حسن (علیه السلام) را نگذاشتند در روز زمین بماند و از بین بردند و تعداد خیلی کمی باقی ماند وگرنه نسل امام حسن (علیه السلام)هم مانند نسل امام حسین (علیه السلام) همه عالم را می گرفت . در حال حاضر سید حسینی تمام عالم را گرفته . شما کشور یا شهری را پیدا کنید که یک سید حسینی در آن نباشد . ولی سید حسنی هم زیاد و فراوان است .
آقای محمد بن عبد الوهاب ! اجداد تو ، بنی امیه و بنی العباس ، سادات حسنی را از بین بردند و بسیاری از آن ها را به شهادت رساندند ؛ ولی نسلشان قطع نشد . تمام شیعه اجماع دارند که امام حسن (علیه السلام) فرزند داشته ، فرزندانش زنده ماندند و نسل سادات حسنی باقی هستند و همه اجماع داریم که شما آقای محمد بن عبد الوهاب از دروغگو ترین انسان های عالم هستید .
ما می گوییم شاید همین مقدار دروغ گفته و رد شده ؛ اما می گوید :
این مطلب نیازی به اثبات ندارد و خیلی واضح است .
براساس همين مطلب در صفحه بعد می گوید :
انظر إلى هؤلاء الأعداء لآل البيت المؤذين رسول الله ص وفاطمة بإنكار نسب من يثبت نسبه قطعاً أنه من ذرية الحسن – رضي الله عنه وثبوت نسب ذريته متواتر لا يخفى على ذي بصيرة ، وقد عدَّ ص الطعن في الأنساب من أفعال الجاهلية ، وقد ورد ما يدل على أن المهدي من ذرية الحسن رضي الله عنه كما رواه أبو داود وغيره .
به سوی این دشمنان آل البیت (علیهم السلام) نگاه کنید ، این هایی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را اذیت کردند و نسب یکی از کسانی که نسبش قطعا ثابت شده را انکار کردند و نسب کسی را انکار کردند که متواتر است . این که من می گویم امام حسن (علیه السلام) نسب دارد ، بر کسی که بصیرت داشته باشد ، مخفی نمی ماند و بعضی از علمای ما طعن در انساب را از افعال جاهلیت می داند .
روایتی نقل شده که حضرت مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسن (علیه السلام) است و ابو داود آن را نقل کرده است .
به این روایت استدلال می کند که حضرت مهدی (علیه السلام) از ذریه امام حسن (علیه السلام) است . بنده روایت را نشان می دهم ؛ اما توجه کنید که بر اساس دروغی که خودش می گوید و تهمتی را به شیعه می زند ، بعد بر اساس همان تهمت چه قضاوت هایی می کند که این ها دشمن اهل بیت (علیهم السلام) هستند ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را اذیت کردند و نسب امام حسن (علیه السلام) را انکار کردند . این کاری که این ها انجام داده از افعال جاهلیت است .
اما دروغی که می گوید امام مهدی (علیه السلام) از نسل امام حسن است ، در پاورقی شماره 3 می گوید :
الحديث عند ابي داود رقم (4290 ) : من طريق ابي اسحاق السبيعي ، عن علي بن ابي طالب و في عون المعبود قال المنذري : هذا منقطع ، ابو اسحاق السبيعي رأي عليا رؤية وضعفه الالباني في المشكاة (5462 ) …
روایت را ابو داود از طریق ابو اسحاق سبیعی از علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل کرده و آقای منذری در عون المعبود گفته : سند منقطع است . ابو اسحاق سبیعی نمی تواند این روایت را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل کرده باشد . آقای البانی هم در کتاب المشکاة خودش این روایت را تضعیف کرده و یک روایت کاملا ضعیف است .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 78 و 79
ايشان در یک صفحه دروغی می گوید و به یک روایت جعلی هم استدلال می کند . کارش همین است که یا باید دروغ بگوید یا این که به روایت جعلی استناد کند .
دروغ های واضح تری هم گفته که در هفته های آینده نشان خواهم داد . یکی از تهمت هایی که به شیعه می زند و بر اساس آن قضاوت می کند ، در همین کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، صفحه 73 می گوید :
تکفیر کسانی که با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند
یکی از قبائح شیعه این است ، کسانی را که با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند را تکفیر می کنند . مقصودشان هم عایشه و طلحه و زبیر و اصحابشان و معاویه و اصحابش است .
روایت متواتر از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده : این هایی که با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند ، مؤمن بودند و همین طور متواتر است بعضی از کسانی که با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند ، مبشر به بهشت بودند . (مقصود طلحه و زبیر است )
در ادامه مطالب دیگری می گوید و بعد به تکفیر و تفسیق شیعه شروع می کند .
آقای محمد بن عبد الوهاب ! ما در کجا کسانی را که با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند را تکفیر کردیم ؟ ما این ها را کافر نمی دانیم . بنده کاری به این اسم ها ندارم و فقط روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کنم . ایشان اگر راست می گوید ، همین روایتی که هر کس با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند و شیعه تکفیر کرده و می گوید متواتر است ، این تواتر را ثابت کند.
یک روایت پیدا کنید که هر کس با علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگید ، مؤمن است . مگر چنین چیزی امکان دارد . مگر می شود کسی با علی بن ابیطالب (علیه السلام) بجنگد و مؤمن باشد .
می گوید : روایت عشرة مبشرة ، متواتر است . یک روایت صحیح برای ما بیاورید که مشخص کرده باشد ، این ده نفر چه کسانی هستند ؟ این ها تا 21 نفر با هم تعارض دارند و هیچ سند صحیحی در منابع اهل سنت ندارد . اگر دارد به ما نشان دهید . ما قبلا این ها را بحث کردیم .
بنده روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشان می دهم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در این باره چه قضاوتی کرده اند ؟ در کتاب صحیح جامع الصغیر یا همان فتح الکبیر ، نویسنده اصلی آقای سیوطی است که آقای البانی از محققین وهابی و از پیروان محمد بن عبد الوهاب این کتاب را نوشته است. جلد اول ، چاپ المکتب الاسلامی ، صفحه 306 روایت 1462 :
أنا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ وسِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ .(حسن )
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خطاب به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و صدیقه شهیده (سلام الله علیها) می فرماید : من در حال جنگ هستم با کسی که با شما بجنگد و در حال صلح هستم با کسی که با شما در صلح باشد .
آقای البانی می گوید : سند روایت هم حسن است .
ناصر الدین البانی ، صحیح جامع الصغیر ،ج اول ، چاپ المکتب الاسلامی ، ص 306 ، روایت 1462
یعنی هر کس با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بجنگد ، با رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) جنگیده . هر کس با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در صلح باشد ، با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در صلح است .
بنده نمی خواهم وارد روایات دیگر شوم و فقط روایت صحیح مسلم را به آقای محمد بن عبد الوهاب نشان می دهم تا نظر رسول خدا (صلی الله علیه واله) را در مورد کسی که با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بجنگد ، بدانیم که واضح و روشن بیان کرده اند .
صحیح مسلم ، جلد 1 ، صفحه 86 می فرماید :
حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا وَكِيعٌ وأبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ ح وحدثنا يحيى بن يحيى واللفظ له أخبرنا أبو مُعَاوِيَةَ عن الْأَعْمَشِ عن عَدِيِّ بن ثَابِتٍ عن زِرٍّ قال قال عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ ص إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ .
قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید ، از یادگاری های پیامبر (صلی الله علیه وآله) به من این است که جز مؤمن کسی تو را دوست ندارد و جز منافق بغض تو را در دل ندارد .
صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 86
آن هایی که با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند ، با عشق امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند؟! . این قابل باور است ، با عقل انسان سازگار است؟ !!! یا با بغض علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند ؟ به خاطر دوستی با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که نمی جنگیدند .هیچ کس با دوستش نمی جنگد ، با دشمنش می جنگد . این قضیه خیلی واضح و روشن است و چیزی نیست که قابل فهم نباشد .
این هم دروغ و تهمت دیگری از محمد بن عبد الوهاب بود که بیان کردیم .
یک بحث جالب دیگر در جمع بین صلاتین است که بنده آن را نشان می دهم . در همین کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، صفحه 85 :
مطلب الجمع بين الصلاتين :
ومنها : تجويزهم الجمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء من غير عذر وقد روى الترمذي قال قال رسول الله ص : ص من جمع بين صلاتين بغير عذر فقد أتى بابا من الكبائر …
مطلبی در مورد جمع بین صلاتین
يكي از قبائح شیعه این است که جمع نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را جایز می دانند ، بدون این که عذری داشته باشد .
خدمت شما نشان می دهم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم همیشه این کار را انجام می داد . در منابع اهل سنت با سند صحیح در صحیح بخاری است که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) همیشه نماز ظهر و عصر را با هم می خوانده ، نماز مغرب و عشاء را هم باهم می خوانده و هیچ وقت جدا نخواندند . در ادامه روایت جالبی را می آورد :
ترمذی روایت کرده که پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه وآله) فرموده باشد : نعوذ بالله ، هر کس بین دو نماز بدون عذر ، جمع کند ، دروازه ای از گناهان کبیره را بر روی خود باز کرده است .
اولین روایتی که ایشان استدلال می کنند که نماز ظهر و عصر را نباید باهم بخواند ، نماز مغرب و عشاء را نباید با هم بخواند . چه روایت جالبی ، چه متن جالبی دارد !!!
حال ببینیم که ارزش این روایت تا چه حد است . محقق کتاب در پاورقی می گوید :
عند الترمذي رقم (188) و هو ضعيف ، في سنده حسين بن قيس الرحبي الملقب بحنش وهو متروك.
روایت در نزد ترمذی ، ضعیف است ؛ چون در سند حسین بن قیس رحبی ملقب به حنش است در حالی که متروک است .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 85
در ادامه به آیه قرآن استدلال می کند که اصلا هیچ ارتباطی ندارد . وهابی ها همین هستند . این امامشان است ، این کسی است که یک مذهب را پایه ریزی کرده . واقعا بعضی اوقات بعض علمای وهابی را می بینم ، از بی سوادیشان تعجب می کنم . این هایی که یک عمر صبح تا شب در حال درس خواندن هستند ، چه چیزی یاد گرفتند؟. امامشان از این ها بدتر هست . اولین روایتی که می آورد که نباید بین نماز ظهر و عصر و هم چنین نماز مغرب و عشاء جمع کنیم ، روایتی است که سند آن کاملا ضعیف است .
بنده روایتی را از منابع اهل سنت نشان دهم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همیشه نماز ظهر و عصر را باهم می خواندند . صحیح بخاری ،چاپ دار ابن کثیر در سال 2004 م ،صفحه 142 ،روایت 542 :
حدثنا بن مُقَاتِلٍ قال أخبرنا عبد اللَّهِ قال أخبرنا أبو بَكْرِ بن عُثْمَانَ بن سَهْلِ بن حُنَيْفٍ قال سمعت أَبَا أُمَامَةَ يقول صَلَّيْنَا مع عُمَرَ بن عبد الْعَزِيزِ الظُّهْرَ ثُمَّ خَرَجْنَا حتى دَخَلْنَا على أَنَسِ بن مَالِكٍ فَوَجَدْنَاهُ يُصَلِّي الْعَصْرَ فقلت يا عَمِّ ما هذه الصَّلَاةُ التي صَلَّيْتَ قال الْعَصْرُ وَهَذِهِ صَلَاةُ رسول اللَّهِ ص التي كنا نُصَلِّي معه .
از ابوبکر بن عثمان بن سهل بن حنیف از ابو امامه نقل شده که همیشه می گفت : ما با عمر بن عبد العزیز نماز ظهر را خواندیم و بر انس بن مالک ، صحابی و خادم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شدیم ، دیدیم که او نماز عصر می خواند . اعتراض کردیم : عموجان این چه نمازی است که می خوانی ؟ گفت : این نماز عصر است و این همان نمازی است که ما با پیامبر (صلی الله علیه وآله) می گفت .
صحیح بخاری ، چاپ ابن کثیر ، ص 142 ، ح 542
یعنی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همیشه نماز ظهر را با نماز عصر با هم می خواند . اما چه کسانی تغییر داده اند؟ همان هایی که تمام سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را بین بردند . انس بن مالک گریه می کرد که تمام سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله ) را از بین بردید . این نماز باقی مانده بود که این نماز را هم ضایع کردید . این کار ها در عصر صحابه انجام شده و در عصر انس بن مالک بوده .
روایتی که محمد بن عبد الوهاب آورده بود : هر کس بین دو نماز را جمع کند ، دری از گناهان کبیره را بر روی خود باز کرده . پس طبق نظر محمد بن عبد الوهاب ، نعوذ بالله ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) همیشه در حال انجام گناه کبیره بوده !!!
حال اگر بگوییم انس بن مالک دروغ گفته ، حداقل خود انس که صحابی است . چرا نماز ظهر و عصر را با هم می خوانده ؟
در صحیح مسلم هم روایات زیادی در این باره هست . صحیح مسلم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، صفحه ، باب جمع بین الصلاتین فی الحضر :
حدثنا يحيى بن يحيى قال قرأت على مَالِكٍ عن أبي الزُّبَيْرِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال صلى رسول اللَّهِ ص الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جميعا وَالْمَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ جميعا في غَيْرِ خَوْفٍ ولا سَفَرٍ .
از ابن عباس نقل شده که گفت : رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر را با هم می خواند . مغرب و عشاء را هم با هم می خواند ، بدون این که خوفی باشد و بدون این که مسافرتی باشد . یعنی عذری نداشتند .
نه بارانی هست ، نه سفری هست ، نه ترس و نه زلزله ای هست ، در شرایطی کاملا عادی پیامبر (صلی الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر خود را باهم می خواند .
روایت بعدی :
وحدثنا أَحْمَدُ بن يُونُسَ وَعَوْنُ بن سَلَّامٍ جميعا عن زُهَيْرٍ قال بن يُونُسَ حدثنا زُهَيْرٌ حدثنا أبو الزُّبَيْرِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ قال صلى رسول اللَّهِ ص الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ جميعا بِالْمَدِينَةِ في غَيْرِ خَوْفٍ ولا سَفَر قال أبو الزُّبَيْرِ فَسَأَلْتُ سَعِيدًا لِمَ فَعَلَ ذلك فقال سَأَلْتُ بن عَبَّاسٍ كما سَأَلْتَنِي فقال أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أَحَدًا من أُمَّتِه . ِ
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر خود را در مدینه با هم خواند ، بدون این که ترسی باشد و بدون این که در سفر باشد .
از ابن عباس سؤال کردم : چرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) این کار را انجام می داده ؟ ، ابن عباس هم می گوید : من از پیامبر (صلی الله علیه وآله) سؤال کردم که فرمودند : من دو نماز را باهم می خوانم تا این امتم به زحمت نیافتد .
شما اگر در شهرهای این آقایان زندگی کنید ، هر پنج دقیقه یک اذان گفته می شود . انصافا انسان از اذان هم خسته می شود . اما رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) نماز ظهر و عصر خود در مدینه بدون خوف و بدون ترس ، با هم می خواند تا امتش به زحمت نیافتند .
روایت بعد :
وحدثنا يحيى بن حَبِيبٍ الْحَارِثِيُّ حدثنا خَالِدٌ يَعْنِي بن الْحَارِثِ حدثنا قُرَّةُ حدثنا أبو الزُّبَيْرِ حدثنا سَعِيدُ بن جُبَيْرٍ حدثنا بن عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص جَمَعَ بين الصَّلَاةِ في سَفْرَةٍ سَافَرَهَا في غَزْوَةِ تَبُوكَ فَجَمَعَ بين الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ وَالْمَغْرِبِ وَالْعِشَاءِ قال سَعِيدٌ فقلت لابن عَبَّاسٍ ما حَمَلَهُ على ذلك قال أَرَادَ أَنْ لَا يُحْرِجَ أُمَّتَهُ .
صحیح مسلم ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، باب جمع بین الصلاتین فی الحضر
آقای مسلم نیشابوری همین طور پشت سر هم روایات متعدد را بیان می کند جایز است نماز ظهر و عصر را باهم خواند .
جالب است که آقای یوسف قرضاوی ، وهابی مشهور که بسیار ضد شیعه است ، در کتاب دیدگاه های فقهی معاصر ، تألیف یوس القرضاوی ، چاپ ایران ، صفحه 326 می گوید:
جمع بین دو نماز اشکالی ندارد .
یوسف القرضاوی ، دیدگاه های فقهی معاصر ، چاپ ایران ، ص 326
در این جا به صورت مفصل صحبت شده ؛ اما وقتی در صحیح بخاری و صحیح مسلم در این باره بیان شده ، حرف آقای قرضاوی ارزش گوش کردن ندارد .
بنابراین تهمت و دروغ دیگر آقای محمد بن عبد الوهاب این است که می گفت : شیعه بدون عذر نماز را جمع می خواند و دری از کبائر را بر روی خود باز می کند . در ادامه روایتی که محمد بن عبدالوهاب گفته بود :
وقد ورد أن من أشراط الساعة تأخير الصلاة عن أوقاتها ، وما روي عن ابن عباس رضي الله عنه من الجمع بين العصرين والعشاءين فمؤول بتأخير الأولى إلى آخر وقتها وأداء الأخرى في أول وقتها والله أعلم ، قيل أن سبب جمعهم بين الظهرين والمغربين طول الدهر مع اختيار التأخير فيهما هو ص أنهم ينتظرون القائم المختفي في السرداب ليقتدوا به فيؤخرون الظهر إلى العصر إلى قريب غروب الشمس فإذا يئسوا من الإمام واصفرت الشمس وصارت بين قرني الشيطان نقروا عند ذلك كنقر الديك فصلوا الصلاتين من غير خشوع ولا طمأنينة فرادى من غير جماعة ورجعوا خائبين خاسرين …
روایت وارد شده که از علامت های قیامت این است که مردم نماز را از اول وقت خودش به تأخیر می اندازند .
شیعه که نماز را تأخیر نمی اندازد . در حالی که این بر شما تطبیق می کند ؛ چون پیامبر (صلی الله علیه وآله) نمازش را اول وقت و باهم می خواند .
روایتی که از ابن عباس در جمع بین دو نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء وارد شده ، تأویل می شود به این که نماز اول را تأخیر بیاندازد تا آخر وقتش و با نماز عصر با هم بخوانند .
در حالی که این طور نبود و چنین تأویلی واقعا درست نیست . اگر بخواهند به تأخیر بیاندازند که از علامت های قیامت است . توجه کنید که در دو سطح چقدر متناقض صحبت می کند . از سطر بالا می گوید از علامت های قیامت است که نماز را به تأخیر بیاندازد . در سطر پایین روایت ابن عباس را به این تأویل می برد که نماز ظهر را اینقدر عقب می انداختند تا زمان نماز عصر برسد . این از علائم آخر الزمان است و نهی و مذمت شده ؛ اما ایشان همان طور تأویل می برد . یعنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) نعوذ بالله از آن کار های نادرست انجام می داده .
در ادامه یک تهمت مشهور دیگر می زند که تمام شیعه از این تهمت خبر دارد و متأسفانه در کتاب های آن ها زیاد دیده می شود .
دلیل این شیعیان بین دو نماز را جمع می کنند این است که آن ها نماز را به تأخیر می اندازند و منتظر هستند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از سردابی که در آن مخفی شده ، بیرون بیاید تا به او اقتدا کنند .
هر شیعه ای که این مطلب را بخواند یا بشنود ، بر دروغگو بودن آقای محمد بن عبد الوهاب ، یقین می کنند و بر دروغگو
ألا لعنة الله علي الكاذبين .
نماز ظهر را تا نزدیک غروب خورشید ، عقب می اندازند . وقتی از امام مأیوس می شوند و رنگ خورشید عوض می شود و بین دو شاخ شیطان واقع می شود ، مثل خروس نوک میزدند و با سرعت میخواند
دروغ هایی می گویند ، مثل این که اصلا شیعه را ندیده اند . فکر نمی کنم در رمان های خیالی هم چنین چیز هایی بیاورند .
بدون خشوع و خضوع و طمأنینه و به صورت فردا و بدون جماعت نماز را می خوانند و در حالی که سر شکسته و زیان دیده هستند ، بر می گردند .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 86
آقایان وهابی ! این هم از امام شما که چقدر دروغگو و پلید است که به این آشکاری دروغ می گوید و به شیعه تهمت می زند .
مجری :
نمونه های دیگری از دروغ های محمد بن عبدالوهاب و استدلال های سخیف و ضعیف و جعلی ایشان بود . این دروغ های همچنان ادامه دارد و در جلسات بعد هم به این دروغ ها خواهیم پرداخت .
کلیپ بعدی هم معرفی آقای محمد بن عبد الوهاب از زبان یکی دیگر از علمای اهل سنت است .
کلیپ 2 :
دکتر الیکوا ، از علمای تونس
محمد بن عبد الوهاب همه مسلمانان را کافر می داند ؛ حتی صحابه را . عمر بن الخطاب را کافر می داند ، امام علی را تکفیر می کند و گفت : من از امام علی بهتر و برتر و اعلم هستم . در مورد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفته : زن آوازه خوان فاحشه خانه ، بهتر از کسی است که بالای منبر بر محمد بن عبد الله (صلی الله علیه وآله) صلوات می فرستد .
کارشناس :
این سخن در کتابش موجود است ؟
مجری :
عجیب یعنی تا این حد ؟
دکتر الیکوا :
بلکه بیشتر ، به همین زودی کتاب من به نام تبرقع الیهود فی العقیدة الوهابية از چاپ خارج می شود. یک رابطه بین یهود و وهابیت است به طوری که نمی توانی عقیده وهابیت و یهود را از هم تشخیص بدهی . مگر در بعضی از امور ظاهری و عقیده وهابی مخلوطی از عقیده جهمیه و معتزله و مرجئه است .
مجری :
یعنی همه روایات تشکیکی است ؟
دکتر الیکوا :
و از عقیده مسیحی شائولی که منتسب با شائول است که پتروس پیامبر به او می گویند که به جنگ حضرت عیسی رفت و حواریون را کشت که اصحاب حضرت عیسی هستند و محمد بن عبد الوهاب صحابه را تکفیر کرده است و گفته که صحابه مسلمان نیستند ، بلکه کافر هستند و همه مسلمانان تا 600 سال قبل از ظهورم کافر بودند و الان پیروان وهابیت بر این عقیده اصرار دارند .
مجری :
این افراد مشخص هستند ، چه کسانی هستند ؟
دکتر الیکوا :
بله ، در آغاز صحبت هایم گفتم .
مجری :
این عقیده خطرناکی است .
دکتر الیکوا :
محمد بن عبد الوهاب گفت : این چوب دستی من (عصا) از محمد بن عبد الله بهتر است . چون من از این عصا برای تکیه کردن و دور کردن سگ ها و کشتن مارها استفاده می کنم ؛ ولی محمد یک نامه رسان است . نامه رسان در لغت اعراب نجد یعنی پستچی که یک پیامی آورد و مرد و تمام شد و هیچ فایده ای دیگر ندارد .
مجری :
حاشا رسول الله (صلی الله علیه وآله) .
مجری :
قول عالم دیگری از علمای اهل سنت در مورد محمد بن عبد الوهاب و وهابیت و منشأ آن بود که مشاهده فرمودید . قول یک عالم هم نیست ، در کلیپ قبلی هم به همین مطلب و ارتباط وهابیت و یهود به خوبی اشاره شد .
استاد یزدانی :
یکی از دروغ هایی که محمد بن عبد الوهاب بیان می کند ؛ البته دروغ نیست . از آن اشکالاتی است که می گیرد ؛ اما حقیقتی است . ما فقط می خواهیم بین حرفش در یک کتاب تناقض بیاندازیم .
در همین کتاب رسالة في الرد علي الوهابية ، صفحه 74 :
مطلب انحصار الخلافة في اثنى عشر :
ومنها دعواهم انحصار الخلافة في اثنى عشر فإنهم كلهم بالنص والإبصار عمن قبله وهذه دعوى بلا دليل مشتملة على كذب فبطلانها أظهر من أن يبين …
مطلب انحصار خلافت و امامت در دوازده نفر
یکی از اشکالات شیعه این است که ادعا می کند خلافت و امامت در دوازده نفر منحصر است . ( یعنی بیشتر از دوازده نفر نیست ) به خاطر نصی که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در این باره نقل شده است . این ادعا دروغ است و بطلان آن روشن تر از این است که بیان شود .
آیا خلافت منحصر به دوازده است یا خیر ؟ از همین کتاب خودش مطلبی را در این باره بیان می کنیم ، در صفحه 47 همین روایت را خودش نقل کرده بود :
وعن ابن عمر رضي الله عنهما قال : ص سمعت رسول الله يقول : يكون خلفي اثنا عشر خليفة أبو بكر لا يلبث إلا قليلا ص رواه البغوي بسند حسن .
از عمر بن خطاب است که شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) که می گفت : بعد از من دوازده نفر خلیفه است . اولین آن ها ابوبکر است که مدت کمی خلافت می کند و مسموم می شود . این روایت را آقای بغوی با سند حسن نقل کرده .
محقق در پاورقی گفته بود :
اخرجه ابن عساكر في تاريخ مدينة دمشق في ترجمة ابي بكر الصديق رقم ( 6332 ) وهو ضعيف جدا وسنده فيه ضعفاء ….
گفتیم که آقای بغوی این روایت را نقل نکرده و دروغ است؛ بلکه ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق در شرح حال ابوبکر آن را بیان کرده است و سند روایت بسیار ضعیف است و در آن ضعفای زیادی وجود دارد .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 74 و ص 47
ما برای این که بگوییم ائمه ما دوازده نفر هستند ، صدها حدیث داریم . نه از کتاب های شیعه ؛ بلکه از کتاب های اهل سنت . شما خودتان در همین کتاب ، چند صفحه قبل گفتید که ائمه دوازده نفر هستند ، آن هم با یک روایت دروغ و جعلی که اولی از آن دوازده خلیفه ، ابوبکر است .
این که ائمه دوازده نفر هستند ، در صحیح بخاری ، صحیح مسلم ، مسند احمد و در همه کتاب های روایی اهل سنت ، روایت خلفای اثنی عشر ، بسیار زیاد است خصوصا در صحیح مسلم که با سندهای متعدد نقل شده . شیعه هم به همین معتقد است . شما می گویید اولین آن ها ابوبکر است ، دومی عمر ، سومی عثمان و چهارمی حضرت امیر (علیه السلام) است . بعد از آن تمام می شود . بعضی ها هم می گویند : پنجمی معاویه ، یزید ، مروان و فرزندانش است . یا به دوازده نفر نمی رسند یا این که از دوازده نفر بیشتر می شود . اما شیعه کاملا مشخص است . این هم یکی از مطالب بسیار مضحکی که در این کتاب نقل کرده بود .
تماس بینندگان
بیننده : آقای رحیمی از کرج ـ شیعه
یکی از شبکه های وهابی ، کتاب مرآة العقول ، تألیف آقای مجلسی (ره) ، صفحه 525 ، باب نوادر را با چند آیه از قرآن نشان داد و ادعا کرد که علامه مجلسی روایت موثقی آورده که نام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در این آیات بوده ؛ اما دشمنان اسلام ، نام ایشان را از آیه حذف کرده . آیا این مسأله حقیقت دارد یا ندارد ؟
استاد یزدانی :
این مطلب را از چه جلدی خواندند ؟
بیننده :
نگفتند که در چه جلدی بیان شده ، فقط شماره صفحه را گفتند .
استاد یزدانی :
مرعاة العقول 26 جلد هست . اگر متنی خوانده ، بیان کنید که آن را جستجو بزنم .
بیننده :
متنی نخواند ، فقط چند آیه خواند که شماره آیات را یاداشت نکردم .
استاد یزدانی :
باب النوادر که شما گفتید ، در همه جلد ها وجود دارد . چون مرحوم کلینی در کتاب کافی ، در هر بحثی یک باب النوادر دارد و روایاتی را که خیلی قبول ندارد یا روایات شاذ را به باب النوادر خود اضافه کرده است .
بیننده :
مسأله دیگر این که ، در کشف الاسرار امام خمینی (ره) ، صفحه 119 : خلیفه دوم را تکفیر کردند . آیا این مطلب درست است یا نیست ؟
استاد یزدانی :
متأسفانه کتاب کشف الاسرار را ندارم . اگر متنش را می خوانید ، می توانستم از اینترنت پیدا کنم .
بیننده : آقای حسنی از همدان ـ شیعه
بنده می خواستم به آقایان وهابی بگویم که شما هر چقدر که به ائمه عزیز ما اهانت و جسارت کنید ، هرچقدر که شبهه افکنی کنید ، هیچ کاری نمی توانید انجام دهید ؛ چون ما شیعیان رهروی ائمه عزیزمان هستیم و به آن ها اعتقاد زیادی داریم .
به استاد یزدانی عزیز هم می گویم که زیاد به این شبکه های وهابی اهمیت ندهید ؛ چون هر چقدر شما در باره آن ها صحبت کنید ، آن ها پرو تر می شوند . بنده دوستان سنی زیادی دارم که وقتی نظر آن ها را در باره این شبکه های وهابی می پرسم ، می گویند برنامه های این شبکه ها برای ما مثل برنامه های طنز است .
به نظر من شما با این کار ، آن ها را بزرگ می کنید و شاید کار شما تبلیغی برای شبکه های آن ها باشد .
بیننده : علی از خوزستان ـ شیعه
بنده هفته گذشت با شبکه وهابی کلمه تماس گرفتم و روایت انت خليفتی فی کل مؤمن من بعدی ، را برايشان خواندم . از آن جایی که این آقایان وهابی با اهل بیت (علیهم السلام) بغض دارند ، مخصوصا با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، روایتی از کتاب فضائل الصحابة احمد بن حنبل خواندند با این مضمون که ابوبکر انت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی .
بنده به کارشناس شبکه گفتم : اصلا لازم نیست که شما این روایت را بررسی سندی کنید . هر کس که این روایت را ببیند و بشنود ، به جعلی بودن آن پی می برد .
از استاد یزدانی عزیز تقاضا دارم که در این باره توضیحاتی را بیان کنند .
استاد یزدانی :
اگر امکان دارد متنی از آن را بخوانید ؛ چون بنده چنین روایتی را تا به حال ندیدم .
بیننده :
آقای یزدانی عزیز ، بنده هم چنین روایتی را ندیدم . خود اهل سنت هم این روایت را ندیدند . اگر چنین روایتی وجود داشت ، تا به حال این آقایان به بوق و کرنا کرده بودند .
نکته بعدی این است که شیعیان به علم غیب ائمه (علیهم السلام) عقیده دارند ، این درست است ؟
استاد یزدانی :
علم غیب به صورت استقلالی ، نباشد .
بیننده :
بله درست است ؛خطاب بنده به بعضی از شیعیان است که متأسفانه گاها با شبکه های وهابی تماس می گیرند . یکی از بینندگان شیعه که بعضی اوقات با این شبکه ها تماس می گیرد ، کلا علم غیب از امامان معصوم (علیهم السلام) را کلا انکار کرد و صراحتا گفت که من شیعه نهج البلاغه ای هستم و به علم غیب اعتقاد ندارم .
بنده خیلی تعجب کردم . تا به حال نشنیده بودم که شیعه ای چنین اعتقادی داشته باشد . خواستم نظر شما را هم در این باره بدانم .
استاد یزدانی :
روایت در فضائل الصحابه احمد بن حنبل ، روایت 610 :
حدثنا أبو جعفر محمد بن هشام بن أبي الدميك قثنا الحسن بن سعيد البزاز قثنا خالد بن العوام عن ميمون بن مهران في قوله عز وجل ) وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثا ( قال أسر إليها أن أبا بكر خليفتي من بعدي .
روایت شده از ابو جعفر محمد بن هشام بن ابی دمیک از میمون بن مهران در مورد این آیه از قرآن کریم که خداوند فرمودند : آن زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بعضی از رازهای خود را به بعضی از زن های خود گفت . آن راز این بود که ابابکر خلیفه من بعد از من است .
احمد بن حنبل ، فضائل الصحابه ، روایت 610
اولا ، سند روایت ضعیف است . در سند خالد بن عوام است که مجهول است و هیچ توثیقی ندارد . روایت با همین یک تضعیف ، کاملا تضعیف می شود . از طرف دیگر میمون بن مهران چه کاره است که بیاید و آیه را تفسیر کند و از پیامبر (صلی الله علیه وآله) روایت نقل کند . مگر پیامبر (صلی الله علیه وآله) این راز را به یکی از زن های خودش نگفته بوده ؟ میمونه بن مهران صحابی هم نیست ؛ چون در سال 37 به دنیا آمده و در سال 117 از دنیا رفته . زن های پیامبر (صلی الله علیه و آله ) این راز را چگونه به میمون بن مهران گفتند ؟
اگر راز بوده و پیامبر (صلی الله علیه وآله) به زن هایش گفته که این راز را نگو و آن ها گفتند ، این خیلی به ضرر شما است . کسی که راز پیامبر (صلی الله علیه وآله) را فاش کند ، حکمش مشخص است .
پس این روایت ، اولا دروغ است ؛ چون راز بوده و راز را یا فاش کردند یا نکردند . اگر فاش کردند ، خلاف دستور خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله) عمل کرده و کسی که خلاف دستور خدا و پیامبر (صلی اله علیه وآله) انجام دهد ، آیاات قرآن حکمش را مشخص کرده . اگر هم نگفته ، میمون بن مهران چطور فهمیده و واسطه ای که روایت را از همسر پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیده ، چه کسی بوده ؟
سند روایت ضعیف است و مشکلات دلالی زیادی دارد . جالب است که خود علمای اهل سنت ، روایت را تضعیف کردند . اولا در معجم ابن اعرابی با همان سندی که گفتیم ، آمده . در الکامل فی الضعفاء الرجال به عنوان یک روایت ضعیف آمده . از این ها که بگذریم ، آقای ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام ، جلد 14 ، صفحه 134 یکی از روات روایت را می آورد و می گوید :
قلت : من موضوعاته ، عن هشام بن عروة ، عن أبيه ، عن عائشة وإذ أسر النبي إلى بعض أزواجه حديثاً قال : أسر إليها أن أبا بكر خليفتي من بعدي . رواه عنه سعدان .
از جعلی های این روایت این است که از هاشم بن عروه از پدرش از عایشه است که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بعد از این آیه راز را به یکی از زن های خودش گفت که ابوبکر خلیفه من بعد از من است .
ذهبی ، تاریخ الاسلام ، ج 14 ، ص 134
یعنی استدلال به این روایت هم از نوع استدلال های محمد بن عبد الوهاب است . روایت از جعلیات است . وقتی روایت جعلی باشد ، آقای ذهبی هم مجبور است که بگوید جعلی . اگر جعلی نباشد ، از یک طرف خلافت ابوبکر را ثابت می کند . از طرف دیگر ، حکم کسی که راز را فاش کرده را چه می کند ؟ به همین خاطر گفته روایت از جعلیاتی است که ایشان نقل کرده است و سند ندارد .
از این گذشته روایت خوب و صحیح باشد و پیامبر (صلی الله علیه وآله گفته باشد که ابوبکر خلیفه بعد از من است ، همین یک روایت اصل و اساس مذهب این ها را زیر سؤال می برد ؛ چون بنیان و اساس مذهبشان این است که خداوند در قرآنش در مورد امامت سخنی نگفته . پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم به آن هیچ اشاره ای نکرده و هیچ نصی از رسول خدا (صلی الله علیه واله) در مورد خلیفه بعد از خودش نیامده است . اگر آمده بود که این همه اختلاف بین مسلمان ها نبود ، سقیفه همه تشکیل نمی شد .
مبنای شیعه این است که خداوند انتخاب کرده ، پیامبرش اعلام کرده و او امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و یازده امام بعد از خودش را با نام مشخص کرده است .
من مبنای این آقایان را از منابع اهل سنت نشان دهم . آقای غزالی در کتاب احیاء علوم الدین ، چاپ دار ابن حزم مي گوید :
ولم يكن نص رسول الله ص على إمام أصلا ….
یکی از اصول مذهب اهل سنت این است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نصی در مورد جانشین بعد از خودش ندارد .
غزالی ، احیاء علوم الدین ، چاپ ابن حزم
ابوبکر با نص به خلافت نرسیده ؛ بلکه با اختیار و بیعت بود که اختیار و بیعت هم دروغ بود و هیچ کدام از صحابه رازی نبودند و مخالف بودند که فقط یک نفر انتخاب کرد و آن عمر بن خطاب بود .
آقای نووی در شرح صحیح مسلم ، جلد 12 ، چاپ مؤسسه قرطبه بیروت ، صفحه 283 در ذیل این روایت :
حدثنا أبو كُرَيْبٍ محمد بن الْعَلَاءِ حدثنا أبو أُسَامَةَ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن بن عُمَرَ قال حَضَرْتُ أبي حين أُصِيبَ فَأَثْنَوْا عليه وَقَالُوا جَزَاكَ الله خَيْرًا فقال رَاغِبٌ وَرَاهِبٌ قالوا اسْتَخْلِفْ فقال أَتَحَمَّلُ أَمْرَكُمْ حَيًّا وَمَيِّتًا لَوَدِدْتُ أَنَّ حَظِّي منها الْكَفَافُ لَا عَلَيَّ ولا لي فَإِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ من هو خَيْرٌ مِنِّي يَعْنِي أَبَا بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْكُمْ فَقَدْ تَرَكَكُمْ من هو خَيْرٌ مِنِّي رسول اللَّهِ ص …
از عمر بن خطاب نقل کردند که در آخرین لحظات عمرش به او گفتند : خلیفه ای انتخاب کن . گفت اگر من انتخاب کنم ، کار را انجام دادم که بهتر از من انجام داده (که او ابوبکر بود ) اگر انتخاب نکنم و ترک کنم به کسی اقتدا کردم که بهتر از ما بود و کسی را انتخاب نکرد .
یعنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای خودش جانشین انتخاب نکرده است . در پاورقی توضیح می دهد :
فان تركه فقد اقتدي بالنبي ص في هذا …
اگر عمر بن خطاب ترک کند ، به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اقتدا کرده .
نووی ، شرح صحیح مسلم ، ج 12 ، چاپ قرطبه بیروت ، ص 283
در ادامه هم به صورت مفصل توضيح مي دهد که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بعد از خودش کسی را انتخاب نکرد .
این اجماع و مبنای اهل سنت است . اگر روایتی بر خلاف این باشد ، اول مبنای این ها را زیر سؤال می برد و این که این ها 1400 سال به مردم دروغ گفتند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) انتخاب نکرده . پس پیامبر (صلی الله علیه وآله) انتخاب کرده بوده . چه کسی را انتخاب کرده ؟ ابوبکر بوده یا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)؟
اول مبنای آقایان خراب می شود . مقایسه می کنیم با روایتی مثل انت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی ، خود آقایان وهابی گفتند که سند این روایت صحیح است و ابوبکر خلیفتی من بعدی ، خود علمای اهل سنت گفتند : سند این روایت جعلی است . در این مقایسه هم ثابت می شود که حق با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام)است .
در مورد علم غیب ائمه (علیهم السلام) ، ما شکی نداریم که آن حضرات ، علم غیب دارند . اگر علم غیب نداشته باشند ، با من چه فرقی دارد . البته ما گفتیم که علم غیب دو نوع است ، علم غیب استقلالی و علم غیب غیر استقلالی . این که کسی ادعا کند از پیش خودشان و مستقلا این علم را دارند ، مسلما این کفر آشکار است و این علم فقط مختص خداوند است . اما ما اعتقاد داریم که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) این علم را از خداوند گرفته و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به ائمه بعد از خودش داده است . چه اشکالی دارد ، خدا علم غیب را به پیامبرش داده ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم به ائمه بعد از خودشان . ما نمی گوییم که این علم ، عین علم الهی است . نامحدود هست ؛ اما هر کس به اندازه ظرفیتش دارد . خیلی از اولیای الهی داشتند . خود ابن تیمیه همه مدعی است که من علم غیب دارم و از لوح محفوظ می خوانم . اگر بنده مستندات این ها را داشته باشم نشان می دهم وگرنه در بحث های آینده مفصل توضیح خواهم داد . البته این مباحث قبلا هم نشان داده شده .
بیننده : آقای زهره وند از همدان ـ شیعه
دیشب استاد قزوینی در بحث صحابه بسیار مفصل صحبت کردند و ثابت شد که ما شیعیان چنین عداوتی که آقایان ادعا می کنند ، با صحابه نداریم . اما بنده می خواستم عرض کنم اگر از این ها نام صحابه را بپرسیم نمی توانند بیشتر از ده نفر نام ببرند و آن ها دقیقا دشمنان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) هستند . باور کنید که اگر ما این ده نفر را دوست داشتیم ، آقایان با لعن بقیه صحابه مشکلی نداشتند . نمونه آن هم در مورد هند جگر خوار است که کارشناس وهابی آن را با رضی الله می خواند . در دشمنی این زن جگر خوار با رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) هیچ شکی نیست . با وضعیتی که این زن در آن زمان داشته ، باز هم این کارشناس وهابی برای او ترضی می کند ، فقط به خاطر این که دشمن اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است .
یا در مورد معاویه و دشمنی که با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) داشت و دستور سبی که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشت . اما با این وجود متأسفانه بعضی از اهل سنت را می بینیم که می گویند : معاویه برای ما عزیز است . داستان معاویه در کتاب ربیع الابرار آمده که وقتی به دنیا آمد ، چهار نفر ادعای پدری او را داشتند . وقتی هم که حکومت را به دست گرفت ، باعث کشته شدن حداقل ده هزار نفر شد . ایشان چطور عادل هستند ؟ چطور صحابی است ؟ و این آقایان چطور چنین چیزی را قبول می کنند .
استاد یزدانی در جنگ احد آن چه که ما خواندیم و شنیدیم این بود که هند از وحشی خواست که یکی از این سه نفر ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و حمزه سید الشهداء (علیه السلام) را به شهادت برساند .
یکی از این آقایان وهابی ادعا می کرد که علاوه بر این سه نفر ، سه خلیفه اول را هم بکشد . آیا این مطلب درست است یا نیست ؟
استاد یزدانی :
هند جگر خوار را همه می شناسند ، همان جگر خوار بودنش کفایت می کند بر این که ایمانش ثابت نشده و هیچ کس هم نمی تواند ایمان هند جگر خوار را ثابت کند . نه تنها هند جگر خوار ؛ بلکه تمام کسانی که در فتح مکه تسلیم شدند ، همه فقط تسلیم شدند . خود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید :و ما اسلموا ولکن استسلموا ، این ها تسلیم شدند ، مسلمان نشدند .
مسلمان بودن هیچ کدام از آن ها را ما قبول نداریم . با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم جنگیدند . هند جگر خوار که وضعیتش مشخص است ؛ اما این که این ها ادعا کردند هند غیر از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) برای کشتن افراد دیگری هم جایزه گذشته بودند ، به ما سند نشان دهند . بنده تا به حال در این مورد مستندی ندیدم که در منابع اهل سنت روایتی آمده باشد که نشان دهد ، هند جگر خوار جایزه گذاشته باشد . اگر این طور بود که کشتن آن ها خیلی راحت تر بود . چون آن ها بیرون از میدان جنگ بودند و به راحتی کشته می شدند . مثل حمزه سید الشهدا (علیه السلام) نبودند که در میدان جنگ کشته شوند . می توانستند آن ها را به راحتی بکشند و جایزه آن را بگیرند . آن هم چه جایزه ای که شبکه جهانی ولایت اجل از این است که بخواهیم جایزه هند جگر خوار را بیان کنیم .
بیننده : آقای بهادری از کرج ـ شیعه
آقایان وهابی معتقدند که 120 هزار صحابه همه ، عادل هستند . آیه ای در قرآن است که می فرماید : وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ . توبه / 100
قرآن کریم می فرماید : صحابه باید از نظر زمان تقسیم شود . زمان شهادت یا مرگ تو . صحابه ای که در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله ) بودند . در احد ، حنین و در جنگ هایی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) حضور داشتند ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) از این ها راضی بوده ؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) به همه این ها مهر تأیید زده و بهشتی هستند . آیا بعد از فوت یا شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) صحابه مثل صحابه زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عمل کردند ؟
ما روایتی داریم در مقابل 163 منبع اهل سنت در 42 کتاب آمده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرموده : جزء قطعیات است که صحابه نقش آفرین من بعد از من زنده می مانند ، آن ها ممکن نیست و محال است حتی به شفاعت من به بهشت بروند .
از طرف دیگر ، از عایشه روایتی است که گفته :
ارتد العرب قاطبة
تمام عرب مرتد شدند .
ابن کثیر دمشقی ، البدایه والنهایه ، ج 6 ، ص 23
آقای شوکانی هم روایت را تصحیح کرده . ابن حجر عسقلانی از ارکان اهل سنت ، می گوید :
وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفت همه مردم یعنی صحابه مرتد شدند غیر از پنج نفر .
ابن حجر عسقلانی ، تهذیب التهذیب ، ج 7 ، ص 29
تهذیب الکمال ، ج 21 ، ص 77
البدایه والنهایه ، ج 6 ، ص 91
ابن عساکر هم که از علمای بزرگ هستند ، نوشته :
ارتد العرب قاطبة
در این باره توضیح دهید .
بیننده : آقای بابا نژاد از شهریار ـ شیعه
یکی از آقایان گفته بودند که آیا در قرآن صحبتی از امامت شده یا نه ؟ در سوره رعد ، آیه 7 خداوند دو گروه را برای انسان ها معرفی می کند :
وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آَيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ . رعد / 7
یکی بیم دهند است و دیگری پیش برنده و معرفی کننده راه است .
ابن عباس می گوید : وقتی این آیه نازل شد ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) دست بر سینه گذاشت و فرمودند : من همان بیم دهنده هستم و سپس به حضرت امیر (علیه السلام) اشاره کرد و گفت : تو هدایت کننده هستی و روش من را پیش می بری .
بنده می خواستم بدانم این قضیه تا چه حد صحت دارد . سؤال دوم بنده در مورد سوره قدر است که می فرمایند :
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ. قدر / 4
در این آیه می فرماید : ظاهرا ملائکه همیشه در حال نزول هستند و پیام خداوند را بر روی زمین می آورند .
اگر امام معصومی نباشد ، آقایان به ما بگویند که این فرشته ها بر چه کسی نازل می شوند .
سؤال سوم این که ، در رابطه با صحابه که حرف می زنند ، اگر ما طلحه و زبیر و معاویه را جزء صحابه بدانیم ، آیا به گفته خود اهل سنت امام علی (علیه السلام) خلیفه چهارم بوده یا نبوده ؟ اگر خلیفه چهارم بوده باشد ، کسی که بر خلیفه و جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله) شمشیر بکشد و با او بجنگد ، چطور انسان صالح و صحابی می دانند ؟ اگر امکان دارد حضرت استاد در این باره توضیحاتی بیان کنند .
استاد یزدانی :
در مورد آیه 7 سوره رعد ، در منابع اهل سنت ، روایات معتبر است که مقصود از منذر ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و مقصود از هاد ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است . روایت در فتح الباری شرح صحیح بخاری ، تألیف ابن حجر عسقلانی ، با تعلیقه بن باز مفتی عربستان سعودی و عبد الرحمن بن ناصر البراک ، چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، صفحه 260 :
ما أخرجه الطبري بإسناد حسن من طريق سعيد بن جبير عن بن عباس قال لما نزلت هذه الآية وضع رسول الله ص يده على صدره وقال أنا المنذر وأومأ إلى على وقال أنت الهادي بك يهتدي المهتدون بعدي …
طبرانی با سند حسن ، از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده که وقتی این آیه نازل شد ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست مبارک را بر سینه گذاشت ، و فرمود : من منذر هستم و به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) اشاره کردند و فرمودند : تو هادی امت هستی . هر کس بعد از من بخواهد هدایت شود ، باید با هدایت تو باشد .
ابن حجر عسقلاني ، فتح الباری ، با تعلیقه بن باز و عبد الرحمن بن ناصر البراک ، چاپ دار الطیبه عربستان ، ص 260
خیلی واضح و روشن است که اگر ابوبکر و عمر اهل هدایت هستند ، باید هدایتشان را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بگیرند . سند روایت هم حسن است که هر کس می خواهد هدایت شود ، باید پیرو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد نه پیرو معاویه و فلانی و فلانی . این خیلی مشخص و واضح است و یکی از فضائل بی نظیر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که نه فقط در کتاب های شیعه ؛ بلکه در منابع اهل سنت هم سند های معتبر دارد .
جالب است که باز روایتی در مسند امام احمد بن حنبل آمده ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، جلد 2 ، چاپ دار الحدیث قاهره ، صفحه 48 ، روایت 1041 که سندش کاملا صحیح است .
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني عُثْمَانُ بن أبي شَيْبَةَ ثنا مُطَّلِبُ بن زِيَادٍ عَنِ السدي عن عبد خَيْرٍ عن علي في قَوْلِهِ ) إنما أنت مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ ( قال رسول اللَّهِ ص الْمُنْذِرُ وَالْهَادِ رَجُلٌ من بَنِى هَاشِمٍ .
از عبد الله از عثمان بن ابی شیبه از مطلب بن زیاد از سدی از عبد خیر از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مورد این آیه فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) منذر است و هدایت کننده مردی از بنی هاشم باید باشد .
مسند احمد ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، ج 2 ، چاپ دار الحدیث قاهره ، ص 48 ، روایت 1041
نه از بنی تمیم و بنی امیه و بنی العباس باشد . بنی عباس می تواند باشد ، ولی اهل هدایت نبودند . هادی در هر قومی باید فردی از بنی هاشم باشد .عالم سنی هم می گوید : سند کاملا صحیح است . شما در کجا می توانید که در هر قومی هدایتگرش فردی از بنی هاشم باشد ، غیر از شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) .
در مورد سوره قدر هم برای ما توضیح دهند که الان بر چه کسی نازل می شود ؟ بر این آقایی نازل می شود که با کفش وارد خانه خدا شد ، آقای سلمان بن عبد العزیز که با کفش وارد خانه خدا شد و با همان کفش نماز هم خواند .این خیلی عجیب است .
یا بر آن آقایی که با بوش و دیگران شراب خورد ؟ بر بن لادن و ملاعمر نازل می شود ؟ واضح است که جبرئیل و ملائکه شب قدر بر انسانی نازل شود که ظرفیت داشته باشد ، مثل رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در زمان خودشان . در این زمان هم بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) نازل می شود. آقایان جواب دهند ، جواب ما که واضح و روشن است .
در مورد سؤال سوم ، بنده در این باره نمی خواهم حکمی بگوییم . فقط روایتی را که از کتاب محمد بن عبد الوهاب خواندم را یک بار دیگر برای شما نشان می دهم که از فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که همین روایت ، حکمش را مشخص می کند .
در کتاب صحیح جامع الصغیر ، تألیف ناصر الدین البانی ، جلد اول ، چاپ مکتب الاسلامی ، صفحه 306 می گوید :
وانا حرب لمن حاربتم ، وسلم لمن سالمتم (حسن)
تمام کسانی که با پنج تن آل عبا (علیهم السلام) جنگیدند ، مثل کسانی هستند که با پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله ) جنگیدند .
ناصر الدین البانی ، صحیح جامع الصغیر ، ج اول ، چاپ مکتب الاسلامی ، ص 306
روایت در صحیح مسلم هم بود که هر کس بغض امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را داشه باشد ، منافق است . تمام کسانی که با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) دشمنی کنند و بجنگند ، حکمش مشخص است . در این جا ما هم نام نمی بریم ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هم به صورت کلی گفته اند . پیامبر (صلی الله علیه وآله) می داند که چه کسی با امام حسن (علیه السلام) خواهد جنگید ؟ چه کسی با سید الشهدا (علیه السلام) خواهد جنگید ؟ چه کسی با صدیقه شهیده (سلام الله علیها) خواهد جنگید و چه کسی با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیده ؟
بیننده : آقای شریفی از کرج ـ شیعه
بنده بحثی با یکی از شبکه های وهابی در دنیای مجازی داشتم که سؤالی پرسیدند و بنده پاسخ دادم که متأسفانه قانع نشد . سؤال در مورد فرار خلیفه دوم از جنگ بود . ایشان گفتند : درسوره آل عمران ، آیه 155 خداوند فرموده : که فراری های جنگ را بخشیده .
جواب بنده برای ایشان این بود گفتم درست است که خداوند فرموده : فراری های جنگ را بخشیدم ؛ اما مستقیما نگفته که چه کسانی را بخشیده ؟ آن ها می گویند : منظور جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله) است . بخشیده ؛ اما نام نبرده . می گفت : منظور این است که من فراری جنگ را که بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله ) جانشین او است ، بخشیده .
آقایان اصلا گفته ما را قبول نمی کردند و می گفتند شما شیعیان حتی به گفته های قرآن هم اعتقاد ندارید .
استاد یزدانی :
برادر عزیز ! موضوع برنامه در مورد خلفاء نیست ، بیشتر در مورد وهابیت است . اما به صورت خلاصه مطالبی را بیان می کنم . اگر فرض را بر این بگیریم که خداوند بخشیده باشد ، در جنگ های بعدی هم بخشیده ؟ در جنگ احزاب ، خیبر ، حنین همین اتفاق افتاد .
بنده آیه را یک بار دیگر هم توضیح دادم . اما چون موضوع برنامه این قضیه نیست ، از شما عذر خواهی می کنم .
بیننده :
خودشان هم می گویند : چون خلیفه از قبل مرتکب گناه شده بود و به گفته خود وهابی ها ، شیطان بر آن ها غلبه کرد . ما در جواب به آن ها گفتیم : چطور می شود کسی که همیشه شیطان بر او غالب است ، جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله) شود ؟
مجری :
استاد یزدانی عزیز ! اگر امکان دارد خلاصه ای از مطالب مطرح شده در این برنامه را بیان کنید .
استاد یزدانی :
در ادامه دروغگویی های محمد بن عبد الوهاب از کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، صفحه به صفحه بررسی کردیم و دروغ های ایشان را نقل کردیم . در هفته های آینده هم به دروغ های دیگر محمد بن عبد الوهاب می پردازیم .
بنده از آقایان وهابی روایتی را می خوانم که از آن ها می خواهم تا هفته آینده آن را پیدا کنند . چون خودم خیلی جستجو کردم ، اما نتوانستم آن را پیدا کنم . روایت جالبی است که برای ما خیلی قابل استفاده است . محقق کتاب هم روایت را نتوانسته پیدا کند ، شاید آقایان وهابی بتوانند پیدا کنند .
در همین کتاب رسالة في الرد علي الرافضة ، چاپ دار الآثار ، صفحه 64 به بعد :
( مطلب التقية :
ومنها إيجابهم التقية ورووا عن الصادق رضي الله عنه : ص التقية ديني ودين آبائي ص حاشاه عن ذلك وفسر بعضهم قوله تعالى : ) إن أكرمكم عند الله أتقاكم ( أكثركم تقية وأشدكم خوفاً من الناس وقد قال ص : ص من فسر القرآن برأيه فقد كفرص ونقل علماؤهم عن أحد ثقاتهم أنه قال : ص إن جعفر الصادق رضي الله عنه نام ليلة عندنا في خلوته الخاصة ولم يكن عنده إلا من لم نشك في تشيعه فقام للتهجد فتوضأ ماسحاً أذنيه غاسلاً رجليه وصلى ساجداً على اللبد عاقداً يديه فكنا نقول لعل الحق ذلك حتى سمعنا صيحة فرأينا رجلاً ألقى بنفسه على قدميه يقبلهما ويبكي ويعتذر فسئل عن حاله فقال : كانص الخليفة وأركان دولته يشكون فيك وأنا كنت من جملتهم فتعهدت بالفحص عن مذهبك وقد انتهزت الفرصة مدة مديدة حتى ظفرت هذه الليلة بأن دخلت الدار واختفيت ولم يطلع علي أحد فالحمد لله الذي أذهب ذلك عني وحسن اعتقادي يا ابن بنت رسول الله ص ولم يبقني على سوء ظني ، قال الشيخ : فعلمنا أن الله لا يخفي عن المعصوم شيئاً وعلمنا أن هذه كانت تقية منه انتهى .
مطلبی در مورد تقیه
یکی از قبائح شیعه این است که تقیه را واجب می دانند
چون قرآن تقیه را واجب می داند ، ما هم واجب می دانیم . در این جا بحث اثبات تقیه نیست وگرنه ما به صورت مفصل تقیه را کار کردیم و در سایت تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) مقاله ای در این باره است که چهار آیه از قرآن کریم نقل کردیم و هم چنین تقیه هایی که صحابه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از مسلمین ، از خلفاء می کردند . تقیه ای که ابو هریره ، ابن عباس ، ابو حنیفه ، مالک ، احمد بن حنبل در بحث خلق قرآن انجام دادند .
اگر در سایت کلمه تقیه را جستجو کنند ، می توانند این مقاله را مشاهده کنند .
روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که تقیه دین ما و دین پدران ما است .
بله این روایت وجود دارد . تقیه همان حفاظی است که ما را از دشمنان اسلام تا امروز حفظ کرده است وگرنه چیزی از شیعه باقی نمی ماند . در ادامه می گوید :
بعضی از شیعیان می گویند : إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ … این آیه را اکثر شیعه تقیه معنا می کنند
بنده هر چه در کتاب های تفسیری شیعه گشتم ، پیدا نکردم . شاید کسی از شیعه باشد که باطن این آیه را به این صورت ترجمه کردند .
روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که هر کس قرآن را با رأی خود تفسیر کند ، کافر شده است .
اگر این روایت درست باشد که مشکل برای خودتان درست می شود . محقق در پاورقی شماره 4 می گوید:
لفظ الحديث : من فسر القرآن برآيه فليتبوأ مقعده من النار . وهو ضعيف ذكره الشوكاني في الفوائد المجموعة ص 317 .
لفظ حدیث این است هر کس که قرآن را با رأی خود تفسیر کند ، به قول آقای سجودی باید صندلی خود را روی آتش جهنم بگذارد و روی آن بنشیند . سند روایت ضعیف است و اصلا چنین روایتی وجود ندارد .
محمد بن عبد الوهاب در ادامه می گوید :
علماي شيعه از یکی از ثقات خود ، روايتي را نقل كرده اند که امام صادق (علیه السلام) شبی را در نزد ما و در خلوتی خوابیده بود . تصور می کرد که هیچ کس غیر از شیعه در کنارشان نیست . سپس بلند شد که که به نماز تهجد بپردازد . وضو گرفت و گوش هایش را مسح کرد .
چون همه اهل سنت این کار را نمی کنند . بعضی از اهل سنت مسح می کنند .
پاهایش را هم شست . بر فرش خودش سجده کرد و دست بسته نماز خواند . بعد ما گفتیم: شاید حق همین است تا این که صیحه ای شنیدیم و شخصی خود را روی پای امام صادق (علیه السلام) انداخت که پای آن حضرت را می بوسید و گریه می کرد و از امام معذرت خواهی می کرد . امام از ایشان پرسید : چرا گریه می کنی و روی پای من افتادی ؟ گفت : خلیفه مرا فرستاده بود و شک داشت که شما طبق مذهب شیعه عمل می کنی یا طبق مذهب خلیفه عمل می کنی ؟ من تا امروز در این جا جاسوس بودم و کار های شما را زیر نظر داشتم که چه کار می کنی ؟ خدا را شکر که من متوجه شدم شما شیعه نیستی .
محمد بن عبد الوهاب ، رسالة في الرد علي الرافضة ، ص 64
ایشان این روایت را در بحث تقیه نقل می کند و می گوید : یکی از ثقات شیعه این روایت را نقل کرده است . من تک تک کلمات این روایت را در منابع شیعه گشتم ؛ اما چنین روایت را پیدا نکردم . محقق کتاب هم این روایت را پیدا نکرده است . اگر پیدا کرده بود ، فورا آن را در پاورقی بیان می کرد .
اگر این روایت باشد ، به نفع ما است و ثابت می شود که تقیه دین خدا است ، کسی که تقیه نداشته باشد ، دین ندارد . این نظر شیعه و از اصول ما است . اما بنده هر چه گشتم ، چنین روایتی ندیدم . آقای محمد بن عبد الوهاب در کدام کتاب این روایت را دیده . بنده تا هفته آینده منتظر می مانم که آقایان وهابی این روایت را پیدا کنند تا ما از این روایت استفاده کنیم و در کنار هزاران روایتی که بحث تقیه را ثابت می کند ، بگذاریم و استفاده کنیم . جالب است که این روایت فقط در همین کتاب رسالة في الرد علي الرافضة آمده و من در منابع شیعه پیدا نکردم . در صورتی که محمد بن عبد الوهاب از منابع شیعه نقل کرده بود . البته چنین داستانی از علی بن یقطین وجود دارد ؛ اما در مورد امام صادق (علیه السلام) چنین داستانی ندیدم .
مجری :
از شما استاد عزیز و گرامی و شما بینندگان عزیز تشکر و قدر دانی می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .