ابن قیم الجوزیه و دیگر وهابیها، تقلید از ائمه اربعه را شرک، ارتداد و بر خلاف قرآن، سنت و عقل میدانند؛ اما علمای اهل سنت بلوچستان تأکید دارند که تقلید امر ضروری و بر اساس عقل و قرآن و سنت است. کدام را بپذیریم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : راه و بی راه
تاریخ : 12 / 05 / 94
مجری :
باز هم بیننده برنامه راه و بی راه هستید ، برنامه ای که در جهت از بین بردن فتنه وهابیت است و خط فاصل بین وهابیت و سایر مذاهب اسلامی را مشخص می کند تا روشنگری برای همگان باشد .
در این برنامه هم در خدمت سید عزیز و بزرگوار ، حجت الاسلام و المسلمین یزدانی هستیم .
می دانید که این برنامه در جهت رسوا کردن وهابیت و نشان دادن اختلافاتی است که با اهل سنت دارند ، تقدیم حضور شما می شود .
این روز ها صداهایی را می شنوید که با هم متحد شدند ، ضد دین ها ، مخالفین دین اسلام ، رسانه های معاند اسلام ، رسانه های بی اخلاق و ضد اخلاق ، رسانه های وهابی ، با هم همصدا شدند تا نقطه ضعفی را از برخی از شیعیان پیدا کنند که دیوار منزلی را که در آن جا نماز می خواندند ، را با صلاح دید صاحبخانه و با هشداری هایی که شهرداری برای تخریب آن داده بوده ، تخریب کردند و این را بزرگترین نقطه ضعف شیعیان قرار داده و با عکس های جعلی که از فلسطین بوده ، این گونه بیان می کنند که شیعیان با ساختن مساجد مخالف هستند .
کلیپ اولی که آماده شده ، مقاطع کوتاهی است از تخریب مساجدی است که توسط وهابیت پلید ، انجام شده . مساجدی که مجوزی دارند که در آن مهر آل سعود زده شده .
کلیپ 1 ) :
تخریب مساجد عربستان سعودی توسط وهابی ها
شهروند عربستانی :
خانه ها ، مزارع ما را خراب کردند . ملک عبد الله بن عبد العزیز که به جای پدر ما بود از زندگی طبیعی ما ممانعت نمی کرد . مثل زلزله بر ما وارد شد . خانه هایمان را بر سر زن ها و بچه هایمان خراب شد . ملک عبد الله با نیروهای نظامی اش حتی خانه خدا (مسجد ) را هم خراب کرد . مسجدمان را خراب کردند ، ما را با درد هایمان تنها گذاشتند . مسجد مسجد مسجد
ای ملک عبد الله بن عبد العزیز ! ان شاء الله خودت و برادرانت و دوستانت درد دائمی بگیرید . ما به جای ملک عبد الله ، خدا را داریم .
از خدا نمی ترسند ؛ حتی خانه خدا (مسجد ) را خراب کردند . فکر می کنند خانه خدا ، خانه خودشان است که هر کاری با آن می کنند . فکر می کنند ، پادشاه خانه خدا هم هستند .
تمام اسناد اموال و زمین های ما به تأیید و مهر امیرنشین مکه در استان جده رسیده است که از خانواده عبد العزیز هستند .
این جا خانه ها و مزارع ما و بندر های ما است که این ها (ارتش سعودی ) خراب کردند . با زور ما را مجبور به تبعیت از دولت می کند
خبرنگار :
چند سال است که این جا هستید ؟
شهروند عربستانی :
از زمان فیصل بن عبد العزیز این جا هستیم و او سکونت ما را در این جا تأیید کرده است و از او امضاء و مدرک داریم .
این بدبختی های ما است . ما را در این منطقه زندانی کرده اند . به این هم قانع نشدند . این جا را هم آمدند بر سرمان خراب کردند .
مجری :
همیشه در بخش ابتدایی برنامه راه و بی راه ، کلیپی با عنوان وهابیت از ادعا تا عمل ، تقدیم حضور شما می شود . هفته گذشته اگر در خاطرتان باشد ، کلیپی را از یکی از کارشناسان وهابی معلوم الحال ، نشان دادیم که گفته بود : هر کس اجازه دهد ، دیگران دستش را ببوسد ، انسانی بی تقوا است . حال این کارشناس وهابی به کلیپی که ما پخش کردیم ، یک پاسخ قانع کننده داده است !!!
ایشان گفتند : اولا دست ایشان را که پیرها نمی بوسند ، جوان ها می بوسند . ثانیا ، این هایی که دست آن آقا را می بوسند ، فرزندان معنوی ایشان هستند .
استاد یزدانی :
البته این شخص اصلا ارزشی نداشته که کلیپی از ایشان ، در برنامه پخش کنیم . اساسا هم به دنبال این است که ما در شبکه ولایت ، حرفی ، سخنی یا کلیپی از ایشان ، پخش کنیم .
جالب است که هم این کارشناس وهابی دنبال شهرت و مطرح شدن است و هم آن شخصی که از دست بوسی او کلیپ پخش کردیم . یکی از رفقای ما که از اساتید دانشگاه هرات است ، می گفتند : مولوی که شما گاها از او کلیپ پخش می کنید ، انسانی بی سواد و فقط به دنبال اختلاف و فتنه انگیزی در بین مردم هرات است که از عربستان پول می گیرد و به دنبال فتنه و فتنه گری است که خوشبختانه مردم هرات و دولت افغانستان ، هوشیاری به کار بردند و جلوی فتنه های این شخص را گرفتند و فعلا جرأت فتنه گری ندارد .
انسان بی سوادی است که ارزش صحبت کردن ندارد ؛ اما این که گفته پدر معنوی است ؛ حتی اگر پدر واقعی آن ها بود ، بوسیدن دست پدر هم از دیدگاه وهابیت ، شرک است . بنده قبلا این مورد را پخش کردم که دوباره آن را تکرار می کنم .
در کتاب فتاوی اللجنه الدائمه للبحوث العلمیه والافتاء ، با جمع آوری شیخ احمد بن عبد الرزاق الدویش ، جلد 2 ، چاپ دار العاصمه عربستان سعودی ، فتوای 2289 :
در مورد قومی به نام بوهره که در هندوستان هستند ، پرسیدند که این قوم دست و پای بزرگان خود را می بوسند ، حکم این کار چیست ؟
ج : اولا ، ما ذكر من تقبيل النساء البوهرة يد كبيرهم ورجله وتقبيلهن يد كان فرد من اسرته ورجله لايجوز ولم يعرف ذلك مع النبي صلي الله عليه وسلم ولا مع احد من الخلفاء الراشدين وذلك لما فيه من الغلو في تعظيم المخلوق وهو ذريعة الي الشرك .
ثانيا ، لايجوز للرجل ان يصافح امرأة اجنبية من ولا ان يمس جسدها ، لما في ذلك من الفتنة ولانه ذريعة الي ما هو شر منه من الزنا و وسائله .
پاسخ : از بوسیدن دست بزرگان توسط زنان بوهره یا این که دست یا پای یکی از اعضای خانواده خود را می بوسند ، حکم چیست ؟ جایز نیست . شنیده نشده کسی دست یا پای پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ببوسد و دیده نشده کسی دست یکی از خلفا را ببوسد . چون کسی که دست دیگری را ببوسد ، غلو در تعظیم مخلوق است و انسان را به شرک می رساند .
فتاوی اللجنه الدائمه ، با جمع آوری شیخ احمد عبد الرزاق الدویس ، ج 2 ، چاپ دار العاصمه عربستان ، فتوای 2289
این هم نص صریح فتاوی عربستان سعودی که بوسیدن دست حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خلفای راشدین جایز نیست و کسی دست آن ها را نبوسیده . مگر این که بگویند آقای مجیب الرحمن ، این فتنه گر وهابی در هرات ، از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از خلفای راشدین بالاتر است !!!
مجری :
کلیپ از ادعا تا عمل این هفته هم در این زمینه است .
کلیپ 2 ) : وهابیت از ادعا تا عمل
کارشناس وهابی :
برای بعضی از پیرها و بعضی از انسان هایی هستند که در آن شأن و منزلتی نیستند که دستشان را کسی ببوسد و اگر همیشه دیده باشید که انسان های متقی و پرهیزگار ، هیچ گاه نمی گذارند که کسی دستشان را ببوسد . این حرف مرا تجربه کنید . انسان های متقی و پرهیزگار اجازه نمی دهند کسی دستشان را ببوسد ، از مقلدین و پیروانشان و از شاگردانشان .
کسانی که به دنبال جاه و مقام و منصب و خود بزرگ بینی در میان مردم هستند ، دستشان را همین طور جلوی مردم می گیرند تا به زور مردم ببوسند . انسان های متقی و بزرگوار هیچ وقت نمی گذارند کسی دستشان را ببوسد .
مجری :
در دو هفته گذشته استاد یزدانی بحثی را تحت عنوان تقلید و تضادی که بین تفکر وهابیت و اهل سنت وجود دارد را مطرح کردند که بنده از ایشان تقاضا دارم خلاصه ای از آن چه گفته شد را بیان کنند و در ادامه به مطالب جدید در این زمینه بپردازند .
استاد یزدانی :
این سومین جلسه ای است که ما بحث تقلید را بررسی می کنیم . هفته های گذشته دیدگاه ابن تیمیه را صریح خواندیم که گفته بود : ریشه مذاهب اربعه اهل سنت ، زندیق ها بودند .
هم چنین از ابن تیمیه نشان دادیم که هر کس بگوید من حنفی و ماتریدی و شافعی و اشعری هستم ، مرتد است . حتی فتوای دیگری از ایشان نشان دادیم که هر کس بر یک مذهب تعصب داشته باشد ، مثلا اگر کسی بگوید من فقط حنفی هستم ، این شخص مرتد است و کشتن او واجب می باشد .
از طرف دیگر ، ما از علما اهل سنت فتاوایی را نشان دادیم . از جمله آقای سربازی که ایشان تصریح کرده بود ، کسی که تقلید نکند ، فاسق ، مشرک ، خارج از دین … هستند .
در این برنامه باز هم دیدگاه علمای وهابی و غیر مقلد و سلفی را بیان کنیم که سخنان تندی را علیه مقلدین و تقلید زده اند . از علمای حال حاضر وهابی که فارسی زبان که در زاهدان زندگی می کنند ، مطالبی را که علیه تقلید و مقلدین گفته بودند ، نشان خواهیم داد . هم چنین از علمای خود زاهدان هم مطالبی را بیان می کنیم .
دیدگاه علمای وهابی در مورد تقلید
ا ) ابن قیم الجوزیه
در کتاب اعلام الموقعین عن رب العالمین ( موضوع کتاب در مورد مخالفت با اهل قیاس و رآی و مقلدین است ) تألیف ابن قیم الجوزیه ، چاپ دار ابن جوزی ، جلد 3 ، با تحقیق آقای ابو عیده ، صفحه 484 می گوید :
فَإِنَّا نَعْلَمُ بِالضَّرُورَةِ أَنَّهُ لم يَكُنْ في عَصْرِ الصَّحَابَةِ رَجُلٌ وَاحِدٌ اتَّخَذَ رَجُلًا منهم يُقَلِّدُهُ في جَمِيعِ أَقْوَالِهِ فلم يُسْقِطْ منها شيئا وَأَسْقَطَ أَقْوَالَ غَيْرِهِ فلم يَأْخُذْ منها شيئا وَنَعْلَمُ بِالضَّرُورَةِ أَنَّ هذا لم يَكُنْ في عَصْرِ التَّابِعِينَ وَلَا تَابِعِي التَّابِعِينَ فَلْيَكْذِبْنَا الْمُقَلَّدُونَ بِرَجُلٍ وَاحِدٍ سَلَكَ سَبِيلَهُمْ الْوَخِيمَةَ في الْقُرُونِ الْفَضِيلَةِ على لِسَانِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم وَإِنَّمَا حَدَثَتْ هذه الْبِدْعَةُ في الْقَرْنِ الرَّابِعِ الْمَذْمُومِ على لِسَانِ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ عليه وسلم فَالْمُقَلَّدُونَ لِمَتْبُوعِهِمْ في جَمِيعِ ما قَالُوهُ يُبِيحُونَ بِهِ الْفُرُوجَ وَالدِّمَاءَ وَالْأَمْوَالَ وَيُحَرِّمُونَهَا وَلَا يَدْرُونَ أَذَلِكَ صَوَابٌ أَمْ خَطَأٌ على خَطَرٍ عَظِيمٍ وَلَهُمْ بين يَدَيْ اللَّهِ مَوْقِفٌ شَدِيدٌ يَعْلَمُ فيه من قال على اللَّهِ ما لَا يَعْلَمُ أَنَّهُ لم يَكُنْ على شَيْءٍ
ما با علم قطعی و یقینی این را ادعا می کنیم که در زمان صحابه ، کسی را پیدا نمی کنید که در تمام احکام شرعی از یک صحابه دیگر تقلید کرده باشد .
در زمان تابعین هم چنین مطلبی نبوده که یک نفر در احکام شرعی از شخص دیگری تقلید کرد . ( یعنی در سه قرن اول چنین چیزی نبوده است . ) کسانی که مقلد هستند ، یک نفر را پیدا کنید که در این قرونی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن ها تمجید کرده ، از یک نفر در احکام شرعی ،تقلید کرده باشد و شما ما را تکذیب کنید .
این بدعت ها (یعنی بدعت حنفی بودن یا شافعی بودن یا حنبلی بودن و مالکی بودن ) در قرن چهارمی که در زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را مذمت کرده است . (البته محقق هم مطلبی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرن چهارم را مذمت کرده باشد ، پیدا نکرده است )
مقلدین فروج و خون ها و اموال را حلال یا حرام می کنند (با توجه به فتاوای که ائمه اربعه اهل سنت داده است ) و نمی دانند که آن فتوا درست است یا اشتباه و نمی دانند که حق و باطل چیست …
هم چنین در صفحه 522 می گوید :
خالف المقلدون امر الله ورسوله وائمتهم
الْوَجْهُ الْعِشْرُونَ أَنَّ فِرْقَةَ التَّقْلِيدِ قد ارْتَكَبَتْ مُخَالِفَةَ أَمْرِ اللَّهِ وَأَمْرِ رَسُولِهِ وهدى أَصْحَابِهِ وَأَحْوَالِ أَئِمَّتِهِمْ وَسَلَكُوا ضِدَّ طَرِيقِ أَهْلِ الْعِلْمِ أَمَّا أَمْرُ اللَّهِ فإنه أَمَرَ بِرَدِّ ما تَنَازَعَ فيه الْمُسْلِمُونَ إلَيْهِ وَإِلَى رَسُولِهِ وَالْمُقَلِّدُونَ قالوا إنَّمَا نَرُدُّهُ إلَى من قَلَّدْنَاهُ وَأَمَّا أَمْرُ رَسُولِهِ فإنه صلى اللَّهُ عليه وسلم أَمَرَ عِنْدَ الِاخْتِلَافِ بِالْأَخْذِ بِسُنَّتِهِ وَسُنَّةِ خُلَفَائِهِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَ وَأَمَرَ أَنْ يُتَمَسَّكَ بها وَيُعَضَّ عليها بِالنَّوَاجِذِ وقال الْمُقَلِّدُونَ بَلْ عِنْدَ الِاخْتِلَافِ نَتَمَسَّكُ بِقَوْلِ من قَلَّدْنَاهُ وَنُقَدِّمُهُ على كل ما عَدَاهُ وَأَمَّا هَدْيُ الصَّحَابَةِ فَمِنْ الْمَعْلُومِ بِالضَّرُورَةِ أَنَّهُ لم يَكُنْ فِيهِمْ شَخْصٌ وَاحِدٌ يُقَلِّدُ رَجُلًا وَاحِدًا في جَمِيعِ أَقْوَالِهِ وَيُخَالِفُ من عَدَاهُ من الصَّحَابَةِ بِحَيْثُ لَا يَرُدُّ من أَقْوَالِهِ شيئا وَلَا يُقْبَلُ من أَقْوَالِهِمْ شيئا وَهَذَا من أَعْظَمِ الْبِدَعِ وَأَقْبَحِ الْحَوَادِثِ ….
الخلف قلبوا اوضاع الدين
وَأَمَّا هَؤُلَاءِ الْخَلَفُ فَعَكَسُوا الطَّرِيقَ وَقَلَبُوا أَوْضَاعَ الدِّينِ فَزَيَّفُوا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ رَسُولِهِ وَأَقْوَالَ خُلَفَائِهِ وَأَصْحَابِهِ فَعَرَضُوهَا على أَقْوَالِ من قَلَّدُوهُ فما وَافَقَهَا منها قالوا لنا وَانْقَادُوا له مُذْعِنِينَ وما خَالَفَ أَقْوَالَ مَتْبُوعِهِمْ منها قالوا احْتَجَّ الْخَصْمُ بِكَذَا وَكَذَا ولم يَقْبَلُوهُ ولم يَدِينُوا بِهِ …
مقلدین با دستور خداوند و رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) و ائمه آن ها مخالفت کردند .
کسانی که تقلید کردند ، با دستور خداوند ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ، با هدایت اصحاب و با دستور ائمه خود و با روش اهل علم هم ، مخالفت کردند . خداوند در قرآن به ما دستور داده که اگر در جایی اختلاف کردید ، به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) رجوع کنید .اما مقلدین می گویند : اگر با هم اختلافی کردید ، به ابو حنیفه ، شافعی و دیگران ، مراجعه کنید .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داده : وقتی اختلافی داشتید ، به سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سنت خلفای راشدین مراجعه کنید . به سنت خلفا تمسک کنید . اما مقلدین می گویند : وقتی اختلافی پیش آید ، به کسی که از او تقلید می کنیم ، برمی گردیم و حرف مقلد خود را بر سخن غیر از او مقدم می کنیم (چه خدا باشد ، چه پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد و چه ابوبکر و عمر باشد . )
تقلیدی که آن ها می گویند که حرف ابوحنیفه را بر حرف خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) مقدم می کنیم ، از بزرگترین بدعت ها و از زشت ترین حوادث تاریخ است .
خلف اوضاع دین را تغییر دادند
این خلف ( بعد از سه قرن اول ) راه را بر عکس کردند و اوضاع دین را تغییر دادند . این ها کتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اقوال خلفا را بین بردند و آن ها کتاب خدا را بر اقوال ائمه شان عرضه کردند . (هر حرفی از قرآن و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) که با فتوای ابوحنیفه ، تطبیق داشت ، آن را می پذیرند و اگر روایت یا آیه ای از قرآن کریم یا سنتی از سنت های صحابه با سخن ابو حنیفه در تضاد بود ، آن را رد می کردند و ملاک آن ها به جای این که خدا باشد ، سخن ائمه اربعه بود ) .
در صفحه 525 از همین جلد کتاب می گوید :
ذم الله من اعرض عن التحاكم اليه
الْوَجْهُ الرَّابِعُ وَالْعِشْرُونَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ ذَمَّ من إذَا دُعِيَ إلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ أَعْرَضَ وَرَضِيَ بِالتَّحَاكُمِ إلَى غَيْرِهِ وَهَذَا شَأْنُ أَهْلِ التَّقْلِيدِ قال تَعَالَى (وإذا قِيلَ لهم تَعَالَوْا إلَى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْت الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْك صُدُودًا) فَكُلُّ من أَعْرَضَ عن الدَّاعِي له إلَى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ إلَى غَيْرِهِ فَلَهُ نَصِيبٌ من هذا الذَّمِّ فَمُسْتَكْثِرٌ وَمُسْتَقِلٌّ
خداوند در قرآن مذمت کرده کسی را که به سوی خدا و رسولش خوانده شود ؛ اما او رو گرداند و تحاکم به غیر از او کند . ( در این جا می خواهد بگوید تحاکم به طاغوت ؛ اما به صورت مستقیم چنین چیزی را بیان نمی کند و به جای آن آیه دیگری را می آورد ) خداوند متعال می فرماید : وقتی به این منافقین ( احناف ، شافعی ها ، حنبلی ها و مالکی ها ﴾ گفته می شود ، به سوی آن چه خداوند نازل کرده ، بیایید ؛ اما این منافقین روی بر می گردانند و به سوی خداوند نمی آیند .
در این جا آیه ای که صراحتا در مورد منافقین است را به اهل سنت ، تطبیق می دهد .
از هر کسی که خواسته شود که بیایید به آن چه خدا و پیامبرش نازل کرده ، پایبند باشید ، روی گردان شوند ، به اندازه ای که روی گردانی کرده ، از این آیه نصیب می برد .
همه احناف ، سخن ابو حنیفه را حجت می دانند ؛ پس این ها همان منافقینی هستند که از خدا و پیامبر ﴿صلی الله علیه و آله ﴾ روی بر می گردانند و نزد غیر خدا برای تحاکم می روند .
در صفحه بعد ادامه می دهد :
اجماع تمام امت این است که تقلید حرام است .
ابن قیم الجوزیه ، اعلام الموقعین عن رب العالمین ، ج 3 ، چاپ دار ابن الجوزی ، ص 428 تا 526
باز در جلد 4 از همین کتاب ، صفحه 18 دلیل رد تقلید را بیان می کند :
حَدُهَا أَنَّا مَنَعْنَا التَّقْلِيدَ طَاعَةً لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَاَللَّهُ وَرَسُولُهُ مَنَعَ منه وَذَمَّ أَهْلَهُ في كِتَابِهِ وَأَمَرَ بِتَحْكِيمِهِ وَتَحْكِيمِ رَسُولِهِ وَرَدِّ ما تَنَازَعَتْ فيه الْأُمَّةُ إلَيْهِ وَإِلَى رَسُولِهِ وَأَخْبَرَ أَنَّ الْحُكْمَ له وَحْدَهُ وَنَهَى أَنْ يُتَّخَذَ من دُونِهِ وَدُونِ رَسُولِهِ وَلِيجَةً وَأَمَرَ أَنْ يُعْتَصَمَ بِكِتَابِهِ وَنَهَى أَنْ يُتَّخَذَ من دُونِهِ أَوْلِيَاءَ وَأَرْبَابًا يُحِلُّ من اتَّخَذَهُمْ ما أَحَلُّوهُ وَيُحَرِّمُ ما حَرَّمُوهُ …
ما اگر با تقلید مخالفت می کنیم ، به خاطر اطاعت از خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و ما را از تقلید منع کرده و خداوند اهل تقلید را در قرآن مذمت کرده است …
یکی از آیاتی که این ها تطبیق داده اند را به شما نشان خواهم داد که ببینید چه آیات تندی را به اهل سنت تطبیق می دهند .
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (30) اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ . توبه / 30 و 31
اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا ، این قسمت از آیه را به علما حنبلی و شافعی و حنفی و مالکی تطبیق می دهند . كه اين ها به جاي اين كه حرف خدا را قبول کنند ، سخن ائمه اربعه را قبول می کنند .
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آَمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا . نساء / 60
این آیه هم در مورد تحاکم به طاغوت بود که مذاهب اربعه اهل سنت ، به جای این که نزد خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) بروند ، نزد طاغوت؛ یعنی ابو حنیفه و مالک و احمد بن حنبل و امام شافعی ، می روند که از دیدگاه ابن قیم الجوزیه ، ائمه اربعه اهل سنت ، طاغوت هستند .
منظور ذم در قرآن همین آیات است که بیان شد .
وَجَعَلَ من لَا عِلْمَ له بِمَا أَنْزَلَهُ على رَسُولِهِ بِمَنْزِلَةِ الْأَنْعَامِ وَأَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ إذَا كانت طَاعَتُهُمْ طَاعَةً لِرَسُولِهِ بِأَنْ يَكُونُوا مُتَّبِعِينَ لِأَمْرِهِ مُخْبِرِينَ بِهِ وَأَقْسَمَ بِنَفْسِهِ سُبْحَانَهُ أَنَّا لَا نُؤْمِنُ حتى نُحَكِّمَ الرَّسُولَ خَاصَّةً فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا لَا نُحَكِّمَ غَيْرَهُ ثُمَّ لَا نَجِدَ في أَنْفُسِنَا حَرَجًا مِمَّا حَكَمَ بِهِ كما يَجِدُهُ الْمُقَلِّدُونَ إذَا جاء حُكْمُهُ خِلَافَ قَوْلِ من قَلَّدُوهُ وَأَنْ نُسَلِّمَ لِحُكْمِهِ تَسْلِيمًا كما يُسَلِّمُ الْمُقَلِّدُونَ لِأَقْوَالِ من قَلَّدُوهُ بَلْ تَسْلِيمًا أَعْظَمَ من تَسْلِيمِهِمْ وَأَكْمَلَ وَاَللَّهُ الْمُسْتَعَانُ وَذَمَّ من حَاكَمَ إلَى غَيْرِ الرَّسُولِ …
خداوند در قرآن کریم ،کسانی را که نمی دانند چه چیزهایی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده ، آن ها را به عنوان حیوان قرار داده …
ما اصلا مشکلی نمی بیننم در آن چه که خداوند نازل کرده ، حکم کنیم . همان طوری که مقلدین مشکلی نمی بینند که آن چه مقلدان آن ها گفته ، عمل کنند .
ابن قیم الجوزیه ، اعلام الموقعین ، ج 4 ، چاپ دار ابن جوزی ، ص 18
در جلد 6 از این کتاب در صفحه 204 می گوید :
وَهَذِهِ بِدْعَةٌ قَبِيحَةٌ حَدَثَتْ في الامة لم يَقُلْ بها أحد من أَئِمَّةِ الاسلام …
تقليد ، بدعت زشتی بود که هیچ یک از ائمه اسلامی ، چنین چیزی را نگفته اند .
ابن قیم الجوزیه ، اعلام الموقعین ، ج 6 ، ص 204
مجری :
کلیپ در مورد همین سخنان ابن قیم الجوزیه آماده شده است . شما عزیزان اهل سنت ، خطاب آن ها به شیعه نیست ، قطعا مخاطب آن ها مقلدین اهل سنت است . با هم ببینیم که چه تعابیری به کار بردند.
کلیپ 3 ) :
کارشناس وهابی :
عقل ، برای فکر کردن است و نه برای تقلید کردن . اگر عقل برای تقلید کردن بود ، حیوانات هم تقلید می کنند . شما صد رأس گوسفند را با یک چوپان کفایت می کند . در مسیر از یکدیگر تقلید می کنند و پشت سر هم راه می روند . چون عقلی نیست ؛ به همین خاطر خیلی راحت است و مشکلی پیش نمی آید .
استاد یزدانی :
از این کارشناس ، که خودش صفت بی عقل را گرفته ، انتظار بیشتری نداریم . در حال حاضر یک میلیارد اهل سنت وجود دارد که همه آن ها مقلد هستند . یعنی به قول این شخص ، البته معذرت می خواهم ، یک میلیارد گوسفند وجود دارد ، در حالی که چوپان آن ها ، قرن ها پیش از دنیا رفته . آقای ابو حنیفه متوفای سال 150 هـ است یعنی حدود 1200 سال قبل از دنیا رفته است .
مجری :
مغلطه ای که این شخص داشت که چون عقل داریم ، نباید تقلید کنیم .یعنی نباید به تقلید مراجعه کنیم .
استاد یزدانی :
اتفاقا چون عقل داریم باید تقلید کنیم ؛ چون وجوب تقلید را عقل مشخص می کند . یکی از آقایانی که علیه تقلید سخنان زیادی گفته و یک کتاب مستقل علیه تقلید نوشته :
2 ) صالح بن محمد العمری مشهور به فلاّنی
در کتاب الایقاظ الهمم اولی الابصار لاقتداء بسید المهاجرین والانصار و تحذیر هم عن الابتداع الشائع فی القری والامصار من تقلید المذاهب مع الحمیه والعصبیه بین فقهاء الاعصار ، تألیف صالح بن محمد العمری مشهور به فلاّنی ( از وهابی های بسیار تند رو ) ، متوفای 1218 ، صفحه 18 می گوید :
أقول كلام الله تعالى وكلام رسوله صلى الله تعالى عليه وعلى آله وبارك وسلم متظاهران على الحث على العمل بالكتاب والسنة وقضايا الصحابة والتابعين كاشفة عن ذلك كل دجنة وكلام الأئمة الأربعة وغيرهم مصرح به وكاشف عن قلوب متبعيهم الاكنة بل في كلامهم التصريح بتحريم تقليدهم بعد ورود نص يخالفهم من كتاب أو سنة وان تقليد المتعصبين بعد ذلك ضلال وجنة وأنه ليس لغير العامي تقليد بغير برهان وحجة .
کتاب خدا و کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به دست هم دادند که ما فقط به کتاب و سنت عمل کنیم . قضایای صحابه و تابعین همه دست به دست هم دادند که کلام ائمه اربعه ، همگی مخالفت با تقلید است . تقلید متعصبین بعد از این ادله ای که ما بیان می کنیم ، گمراهی و دیوانگی است . اصلا غیر عامی بدون برهان و حجت ، حق تقلید را ندارد .
در صفحه 107 می گوید :
فساد التقليد ونفيه و الفرق بين التقليد و الاتباع
قد ذم الله تبارك وتعالى التقليد في غير موضع من كتابه فقال (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله) . توبه / 31
وأخرج البيهقي في المدخل وابن عبدالبر في كتاب العلم بأسانيدهما إلى حذيفة بن اليمان رضي الله عنه أنه قيل له في قوله تعالى (اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله) أكانوا يعبدونهم فقال لا ولكن كانوا يحلون لهم الحرام فيحلونه ويحرمون عليهم الحلال فيحرمونه فصاروا بذلك أربابا
باب فساد تقلید و نفی آن و فرق بین تقلید و اتباع
خداوند در جاهای مختلف از قرآن کریم ، مذمت کرده . از جمله در آیه 31 سوره توبه : اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله ، مسیحیان و یهودی ها ، راهبه ها خود را اربابی در مقابل خداوند قرار داده بودند و دستور آن ها را در مقابل دستور خداوند قرار دادند .
یعنی آقایان احناف و شافعی و بقیه ، آقای ابو حنیفه و شافعی و مالک و احمد بن حنبل را خدایی در برابر خداوند متعال قرار دادند . یعنی این ها مشرک هستند . مثلا می پرسند چرا شما به این صورت نماز می خوانی ، خداوند که دستور دیگری داده ، می گویند : ابو حنیفه این گونه دستور داده .
این استدلال نویسنده است و ما در مورد آن قضاوتی نمی کنیم . در ادامه روایتی را نقل می کند :
در تفسیر این آیه ، روایتی را از حذیفه بن یمان نقل می کند که آیا یهودی ها و مسیحیان ، احبارشان را می پرستیدند ؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود : نه ، راهب ها و احبار یهودی می گفتند فلان چیز حلال است ، همه یهودی ها آن را می پذیرفتند و اگر چیزی را حرام می دانستند ، همه یهودی ها آن را حرام می دانستند . ولو این که مخالف سخن خداوند بود . با این وضعیت آن ها ، اربابشان شدند . یعنی پروردگاری در برابر پروردگار جهانیان قرار دادند .
در صفحه بعد ، آیات متعددی را در مذمت تقلید بیان می کند ، آیاتی که واقعا تطبیق آن ها بر تقلید عجیب است و هیچ ارتباطی به آن ندارد . مثلا آیاتی که مربوط به مشرکین و منافقین است را به مقلدین تطبیق می دهند .
ومثل هذا في القرآن كثير من ذم تقليد الآباء والرؤساء وقد احتج العلماء بهذه الآيات في إبطال التقليد ولم يمنعهم كفر أولئك من الاحتجاج بها …
مثل این آیات که تقلید را مذمت کردند ، در قرآن بسیار زیاد است . علمای هم به این آیات در ابطال تقلید ، احتجاج کردند و این که این آیات مربوط به کفار است ، مانعی برای احتجاج به آن ها نشده است .
در صفحه 8 نویسنده را معرفی می کند :
هو الامام المحدث فخر المتأخرين مسند الوقت ، الاصولي ، الاثري ، المجاهد صالح بن محمد بن نوح بن عبد الله … علي بن ابي بكر ابن سالم بن عبد الله بن عمر بن الخطاب فهو عمري بضم العين المهملة.
اين شخص که عمری بوده ، این سخنان تند را علیه ائمه مقلدین بیان کرده است .
صالح بن محمد العمری ، ایقاظ الهمم ، ص 18 ، 107 ، 8
مجری :
کلیپ بعدی مربوط به یکی از علما و دانشمندان اسلامی است که در این زمینه سخن گفته اند .
کلیپ 4 ) :
علامه محمد زیاد الکوثری در بیشتر کتاب های خود ذکر می کند . البته وهابیت خیلی بر علیه او صحبت کردند ؛ چون توطئه آن ها در تکفیر ابو حنیفه در قرن بیستم را فاش کرد . امام علامه محمد عبد در مورد حزب وهابی نهضت مصر می گوید : سلفیه جامد و مقلد نصوص ، بد اخلاق تر از مقلدین هستند . وهابی ها ادعا می کنند که ضد تقلید هستند ؛ ولی آن ها خطرناکتر از مقلدین هستند . زیرا وهابی ها در نهایت از این تیمیه تقلید می کنند . سلفیه همان وهابیت است .
محمد بن عبد الوهاب وقتی فکر ابن تیمیه را ترویج داد ، دعوت خود را وهابیت نامید .اما به خاطر این که افکار محمد بن عبد الوهاب را منتشر کنند ، در امت اسلامی با این ادعا که مروج اسلام حقیقی هستند . اصطلاح جدید سلفیت را آوردند که منتسب به سلف صالح بود . و اصطلاح سلفیت از آن ها بیزار است و در واقع آن ها وهابیت هستند و سلفیت همان وهابیت است ؛ چون هیچ مذهب فقهی به نام سلفیت وجود ندارد .
سلف نزد وهابیت در ابن تیمیه خلاصه می شود . وهابیت همان سلفیت است . شیخ محمد غزالی در تمام کتبش عقیده وهابیت را باطل کرده است و به همین دلیل وهابیون در بیش از بیست کتاب او را تکفیر کرده است .
از جمله سخنان شیخ محمد غزالی بر علیه وهابیت این عبارت است : رئیس سلفی ها در عصر محمد حامد الفقی به الله قسم می خورد که ابو حنیفه کافر است و گفت : شاهدان این قضیه هنوز زنده هستند و کنفراسی در زمینه محل سلفی ها برگزار شد که عنوانش این بود : ابو حامد غزالی ، کافر است .
مجری :
استاد یزدانی ! عبارتی را از قول محمد حامد الفقی نقل کردند که ایشان رسما گفته ابوحنیفه ، کافر بوده است .
ما که می دانیم این ها همین عقیده را دارند ؛ اما این ها جرأت ابراز با این تصریح را پیدا کردند ؟
استاد یزدانی :
البته ما زمانی که کنفرانس تکفیر برگزار شد و بحث تکفیر را در راه و بی راه داشتیم ، این مطالب را نشان دادیم که این ها صراحتا ابوحنیفه را کافر می دانند و احناف را تکفیر کردند .
این مطلبی که ایشان خواندند را از اصل کتاب می خوانم . در کتاب سرّ تأخیر العرب والمسلمین (راز عقب ماندگی عرب های مسلمان ) تألیف محمد الغزالی ( از اساتید الازهر مصر ) چاپ اول سال 1405 هـ ، صفحه 53 می گوید :
ان زعيم السلفية الاسبق في مصر الشيخ حامد الفقي حلف بالله ان ابا حنيفة كافر .
رهبر سابق سلفی ها در مصر ، شیخ حامد الفقی قسم می خورد که ابو حنیفه ، کافر بود .
محمد الغزالی ، سر تأخیر العرب المسلمین ، ص 53
در مورد خود احناف هم در کتاب نظره عابره اعتباریه حول الجماعه التبلغیه ، تألیف استاد سیف الرحمن احمد ( از سلفی های بسیار تندرو ) ، چاپ دار الحدیث مدینه ، صفحه 58 می گوید :
ولقد صدق من قال ان يهود هذه الامة هم الشيعة و ان يهود اهل السنة هم المقلدون الجامدون وخاصة بعض الاحناف امثال هؤلاء التبليغيين الذين يناصرون الجهل والتقليد الجامد .
راست است کسی که گفته یهود این امت ، شیعه هستند . و یهود اهل سنت ، مقلدونی که فکر بسته دارند و به خصوص بعضی از احنافی که بر ابوحنیفه تعصب دارند . مثل کسانی که تبلیغ می کنند کسانی شهر به شهر و روستا به روستا می روند و جهل و تقلید جامد را بین مردم منتشر می کنند .
سیف الرحمن احمد ، نظره عابره اعتباریه حول جماعه التبلیغ ، چاپ دار الحدیث مدینه ، ص 58
در کتاب القول البلیغ فی التحذیر من جماعه التبلیغ ، تألیف حمود بن عبد الله بن حمود التوایجری ، متوفای 1413 هـ ، چاپ دار الصمیعی عربستان سعودی ، همین مطلب را بیان می کند :
ولقد صدق من قال ان يهود هذه الامة هم الشيعة و ان يهود اهل السنة هم المقلدون الجامدون وخاصة امثال هؤلاء التبليغيين الذين يناصرون الجهل والتقليد الجامد .
راست است کسی که گفته یهود این امت ، شیعه هستند . و یهود اهل سنت ، مقلدونی که فکر بسته دارند و به خصوص بعضی از احنافی که بر ابوحنیفه تعصب دارند . مثل کسانی که تبلیغ می کنند کسانی شهر به شهر و روستا به روستا می روند و جهل و تقلید جامد را بین مردم منتشر می کنند .
حمود بن عبد الله بن حمود التوایجری ، القول البلیغ
در این جا عبارت « بعض الاحناف » را حذف کرده است .
در کتاب موسوعه الفقهیه الکویتیه ، جلد 13 ، چاپ اداره الاوقاف الاسلامی کویت ، صفحه 160 در بحث تقلید می گوید :
حكم التقليد في الفروع :
اختلف في التقليد في الاحكام الشرعية العملية غير ماتقدم علي رأيين :
الاول : جواز التقليد فيها وهو رأي جمهور الاصوليين ….
الثاني : ان التقليد محرم لايجوز قال بذلك ابن عبد البر ، وابن القيم ، والشوكاني ، وغيرهم . واحتجوا بان الله تعالي ذم التقليد يقوله : « اتخذوا احبارهم ورهبانهم اربابا من دون الله » وقوله « وقالوا ربنا انا اطعنا سادتنا وکبراءنا فاضلونا السبيلا » و نحو ذلک من الآيات .
ابتدا حکم تقلید را بیان می کند که آیا جایز هست یا جایز نیست . در عقاید ، تقلید جایز نیست . (این عقیده شیعه هم می باشد) اما در مورد این که آیا می توانیم در فروع دین ، تقلید کنیم یا خیر ؟
در این بحث اختلاف شده که بعضی ها آن را جایز می دانند . اکثر اصولیین گفتند : تقلید جایز است …..
نظر دوم این که ، تقلید حرام است و جایز نیست . این نظر ابن عبد البر ، ابن قیم ، شوکانی و دیگران هستند . خداوند در قرآن کریم ، تقلید را مذمت کرده است . در آیه « اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله » و آیه « وقالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبراءنا فاضلونا السبیلا » و آیات دیگری که در قرآن بیان شده است .
موسوعه الفقیهیه الکویتیه ، چاپ اداره اوقاف الاسلامی کویت ، جلد 13 ، ص 160
توجه داشته باشید ، آیاتی که مربوط به یهودی ها و مشرکین و کفار و منافقین ، نازل شده است ، به مذاهب اربعه اهل سنت تطبیق می دهند .
قبلا هم بیان کردم که در بحث تقلید ، تفاوت اهل سنت با وهابیت ، بسیار روشن و واضح است . هم مقلدین گفتند که غیر مقلدین ، مشرک هستند و هم غیر مقلدین گفتند : مقلدین ، مشرک هستند . در هفته گذشته از آقای سربازی نشان دادیم که گفته بودند : کسانی که تقلید نمی کنند ، مشرک هستند .
دیدگاه مفتیان امروزی وهابیت در مورد تقلید
1 ) مولوی شاهو زهی
ایشان در زاهدان هستند و از وهابی های بسیار مشهور آن منطقه می باشند و بدون این که ابایی داشته باشد ، بسیار واضح و صریح خود را یک وهابی می داند . کلیپ هایی از این شخص در شبکه پخش شد که مولوی عبد الرحمن سربازی را به مناظره دعوت می کند و حرف های بسیار زشتی را علیه دار العلوم زاهدان زده است .
اگر در اینترنت کلمه دیوبندیت را سرچ کنید . وبلاگی است به نام دیوبندیت را پیدا می کنید که اگر آن را باز کنید ، وبلاگ مخصوص آقایان سلفی در زاهدان است بر علیه حنفی ها و دیوبندی ها . در قسمت آرشیو ، اردیبهشت 1390 را کلیک کنید ، صفحه ای باز می شود که مطلبی با عنوان دفاع از اسلام مولوی شاهوزهی شماره 13 که تمام سخنان این شخص بر علیه مقلدین ، می آید . در پایان هم امضاء و تاریخی را که در آن روز این سخنان را بیان کرده ، نوشته است .
دفاع از اسلام مولوی شاهو زهی 13
داستان این سخنرانی این است که در زاهدان حنفی ها ، شبنامه ای نوشته و داخل منزل آقای شاهوزهی و عده ای از وهابی های آن منطقه انداختند که آن ها خیلی عصبانی شدند و یک سری شبهات و سؤالاتی را از وهابی ها پرسیدند و فتاوایی را به وهابی ها نسبت دادند . آقای شاهوزهی در جواب این شبنامه ، این مطالب را نوشته است .
اولا ، ما دین اسلام را از مکه مکرمه و مدینه منوره به امامت خاتم الانبیاء ، یاد گرفته ایم نه از هند سند .
یعنی شما دیوبندی ها ، امامتان در هند بوده و از آن جا مذهب دیوبندیه ، سرچشمه گرفته است و شما دیوبندی ها ، از هند و سند پیروی می کنید در حالی که ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیروی می کنیم .
2 ) آیا کسی می تواند بدون وضو به قرآن دست بزند .
این ها اشکال کرده بودند که شما سلفی ها اجازه دادید که بدون وضو به قرآن دست بزنند . در پاسخ می گوید :
اما در مذهب مقلدین احناف ، بدون ابو حنیفه (در همه مباحث خود ابو حنیفه را جدا می کند و می گوید : نظر شما احناف این است ، نظر ابو حنیفه این نیست . مثل همان روایتی که می گوید : وما کفر احمد ، بل اصحابه کفر ، احمد بن حنبل کافر نبود ؛ اما پیروانش همه کافر هستند ) ، به فتوای ابوبکر الاسکاف متوفای 333 و مفتی قاسم بنی کمال قاسمی ( ایشان در حال حاضر ، رئیس دار الافتای دار العلوم زاهدان و از بزرگان دار العلوم است ) به شماره 6333 گفته اند : نوشتن سوره فاتحه با ادرار نجس و خون بینی ، جایز است .
تصور کنید که کسی داخل لیوانی ادرار کرده و با قلمی که داخل آن لیوان می کند ، سوره فاتحه را بنویسد . یا این مطلب راست است که آقای قاسم قاسمی این مطلب را گفته یا این که این شخص دروغ می گوید . در هر صورت ما قضاوتی نمی کنیم و خودشان باید پاسخ دهند .
3 ) رو به قبله یا پشت به قبله ، توالت جایز است . ( این اشکالی است که حنفی ها به آقای شاهوزهی گرفته اند ) . پاسخ می دهد : کسی که عمل پیامبر (صلی الله علیه و آله) را خرافات بگوید ، او کافر است و همچنین اقوال و اعمال صحابه و فقهای تابعین را توهین کند ، فاسق است .
یعنی شما آقایان احناف و مقلد ، که این سخنان را بیان می کنید ، کافر و فاسق هستید .
4 ) اگر فردی با پارچه نجس نماز بخواند ، نمازش صحیح است . الجواب : دروغ محض و تهمت است ؛ بلکه این مذهب مقلدین است نگاه کنید به کتاب قدوری کنز الدقائق ، هدایه …
البته این مطلب درست است که نظر مقلدین این می باشد که می توان با پارچه نجس نماز خواند .
…. لکن مقلدین جامد و لاعلم در شأن صحابه و ائمه ، توهین و بی ادبی کرده اند و می کنند ….
….. کسی که عمل و دستور امام الرسل (صلی الله علیه و آله) و خط سلف صالحین را خرافات می داند ، باید از کفر خود توبه کند و الا حکم آن قتل است .
در این جا صریح می گوید : شما در بحث این که منی ، پاک است ، این نظر صحابه بوده یا نعوذ بالله نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده ؟ و چون شما احناف این مسئله را مسخره کردید ، کافر هستید و حکمتان قتل است .
در این جا بحث خون را مطرح کرده که آیا خون ، نجس هست یا نجس نیست ؟
لکن در دین مقلدین جامد ، نیازی به دستور رو عمل شفیع الامم (صلی الله علیه و آله) و جمهور صحابه و تابعین نیست اعاذ بالله منه .
اما شراب : در مذهب مقلدین احناف بدون ابو حنیفه ، شراب مسکر جو ، گندم ، ذرت ، عسل حلال است .
حال یا این مطلب درست است که واقعا گفت : الاسلام والسلام ، یا این که دروغ و تهمت است .
اما رطوبت فرج : اگر صاحب نزل الابرار پاک گفته ، چون دلیل برای نجاست آن نه دیده لکن در مذهب مقلدین بلوچستان یا هندوستان دخول در فرج حلال و حرام ناقض وضوء و مفسد صوم و احرام در حج نیست . الدر المختار منزل من الله ص 112 ج 1 ، فتاوای عالم گیری ص 205 ج 1 ، فتاوای قاضی خان ص 208 ج 1 ، مناسک حج قاری محمد طیب مدیر دانشگاه دیوبند ….
9 . اما فوتبالیست نماز را جمع کند این هم از دروغ های مقلدین حسود است .
10 . مذبوحه کفار حلال است از افتراء منکر ختم نبوت است .
یعنی احناف ، منکر ختم نبوت هستند .
11 . یک مرد در یک وقت بیش از چهار زن نکاح کند ، تهمت مقلد الاغ سوار است .
12 . نکاح بدون شاهد دین مقلدین است . اصول شانسی ص 7
16 . صحابه استمناء می کردند ، دروغ مقلدین لوطی است .
آقایان مقلد مطالبی را گفتند که صحابه نعوذ بالله خود ارضایی می کردند ، این سخن از دروغ های مقلدینی است که لواط می کنند و چنین تهمت هایی را به صحابه می زنند . واقعا این سخن سنگینی برای احناف است . از یک طرف به همه مقلدین توهین می کند که همه مقلدین لوطی هستند ، از طرف دیگر ، می گویند : مقلدین گفتند نعوذ بالله صحابه خود ارضایی کردند . یا این ها دروغ می گویند یا آن ها دروغ می گویند .
17 . مادر مزینه و دخترش ، حلال است . مذهب مقلدین قاضی خان و امام شافعی است به ما کاری ندارد .
یعنی کسی با زنی زنا کند و آن زن باردار شود و دختر دار شد . از دیدگاه امام شافعی و مقلدین قاضی خان یا احناف دیوبند ، می تواند با آن دختر و مادر آن زن ، ازدواج کند . شاهو زهی می گوید : این نظر ما نیست ، نظر امام شافعی و مقلدین قاضی خان است .
18 . مردی با نامادری خود بی ادبی نمود ، مذهب مقلدین است . در نزد سلف صالحین آن مرد ، مرتد و حکمش قتل است .
در این جا می گوید : از نظر مقلدین ، خصوصا احناف ؛ چون مقلدین دیگری را شاید آقای شاهوزهی ندیده باشد و در زاهدان همه حنفی هستند ، شخص می تواند با نامادری خود کارهای بد انجام دهد و اشکالی هم ندارد .
ابو اسماعیل عبد الغنی شاهو زهی 1388 / 11/ 2
5 صفر 1430 هـ
این جوابیه ای است که علیه مقلدین داده است . در این جا خیلی صریح و واضح ، دیدگاه مقلدین و غیر مقلدین را برای ما ثابت می کند . تمام مسلمان ها ، تقلید را جایز می دانند غیر از آقایان سلفی و وهابی .
اما نظر یکی از علمای اهل سنت امروزی را می خوانم که نظرشان در مورد تقلید چیست .
آقای قاسم قاسمی
ایشان رئیس دار الإفتای دار العلوم زاهدان است ، در کتابی با نام تحلیلی پیرامون تقلید و برخی از مسائل فقهی ، تألیف علامه رشید احمد کنگوهی ، ترجمه و تحقیق عبد المالک ریجی ( مدرس اشاعه التوحید زاهدان ) ، با تقریظ مولانا محمد قاسم قاسمی ، انتشارات شیخ الاسلام احمد جام ، می گوید :
سخنی از مترجم
الحمد لله الذی هدانا لمعرفة سبل الاجتهاد و تقليده و ارشدنا الي طريق اتباع الائمة و تأييده …
سپاس خدایی که به ما راه اجتهاد و تقلید را یاد داد و ما را به راهی که از ائمه تقلید کنیم ، راهنمایی کرد .
آن چه که غیر مقلدین نسبت به ائمه بزرگوار و پیروانشان می گویند و به قول خودشان ، آنان را بدعتی قرار می دهند ، بی اساس و پوچ است .
ما از ابن قیم الجوزیه خواندیم که این ها بدعت هایی هستند که در قرن چهارم درست شده و قبل از قرن چهارم نبوده است .
ناگفته نماند بزرگترین انگیزه ای که بنده را بر ترجمه این رساله واداشت ، این بود که در بعضی از محافل می دیدم که برادران غیر مقلد ، فضایی را به وجود آورده اند که به مذاهب اربعه و پیروان آن ها القاب بی ادبانه ای نسبت می دهند و آن ها را به زعم خود گمراه و … می دانند و تقلید را از دیدگاه خودشان مردود و بدعت سیئه تصور می کنند .
وهابی ها و سلفی ها از ابو حنیفه روایاتی را بیان می کنند که هر چه از سخنان ما خلاف قرآن بود ، آن ها را به دیوار بزنید . برای رد تقلید به این روایات ، استدلال می کنند . ایشان پاسخ جالبی می دهند :
کسانی که این سخن را گفته اند ، بر این باورند که خلاف قرآن و حدیث ، مسئله ای را نگفته اند .
یعنی تحدی می کنند و می گویند : هر حرفی از ما دیدید که با قرآن و سنت در تضاد بود ، آن را به دیوار بزنید . یعنی ما هیچ زمان حرفی خلاف قرآن و سنت نگفته ایم .
در عصر حاضر تا جایی که مشاهده می شود ، بعضی از افراد برای خود مجتهد قرار گرفته و تقلید از ائمه مجتهدین را رد می کنند . در صورتی که درباره ادبیات عرب آگاهی چندانی ندارند تا چه رسد به این که از حدیث ، چیزی را استنباط یا استخراج نمایند .
این هایی که تقلید را رد می کنند ، خودشان ادبیات عرب را نخوانده اند ؛ چون ادبیات عرب ، اولین مقدمه برای استنباط است .
بدون تردید آن هایی که معتقدند قرآن و حدیث را از ائمه مجتهدین بهتر فهمیده اند نه تنها خودشان گمراه شدند ؛ بلکه سبب ضلالت و گمراهی دیگران را نیز که از علم دین نا آگاهند ، خواهند شد .
عبد المالک ریگی
مدرس اشاعه التوحید زاهدان
یکم آذرماه 1380
چرا می گویند : از ابو حنیفه تقلید نکنید ؟ چون می خواهند بگویند ما قرآن و سنت را از ابو حنیفه و دیگر ائمه اربعه اهل سنت ، بهتر می فهمیم . در این جا می گوید کسانی که خود را از مجتهدین بهتر می دانند ، مثلا در وقت نماز دست را بالای ناف بگذاریم یا زیر ناف ؟ ابو حنیفه گفته : زیر ناف بگذارید . حال تصور کن که کسی از آیه قرآن استنباط کرد که باید دست را بالای ناف قرار دهد ، این به آن معنا است که من از ابو حنیفه بهتر می فهمم . در حقیقت این توهینی به ابو حنیفه محسوب می شود . این هم سخن عبد المالک ریگی ، مدرس اشاعه التوحید زاهدان بود .
تقریظ مولانا محمد قاسم قاسمی ، رئیس شعبه دار الافتاء دار العلوم زاهدان
در این جا آقای محمد قاسم قاسمی به صورت مفصل در باره این کتاب صحبت کرده است . در صفحه 6 می گوید :
واقعیت این است که امروز خیلی ها از نام کتاب و سنت ، سوء استفاده می کنند . و مانند گروه خوارج امت را پریشان می سازد . تنها می خواهند برداشت های شخصی خود را از کتاب و سنت به نام کتاب و سنت بر مردم تحمیل نمایند . و انتظار دارند امت اسلامی فهم برداشت آن ها را بر فهم و برداشت ابو حنیفه و امام شافعی و … و … ترجیح دهد . و هرگاه کسی طبق انتظارشان عمل نکند ، بر او برچسب تعصب و بدعت می زنند .
در صورتی که آن ها به مقلدین می گفتند : مقلدون جامدون خاصه احناف .
خواننده عزیز کتابی را که در دست دارید ، نوشته و تحقیق عالم ربانی و فقیه بزرگ علامه رشید احمد گنگوهی می باشد . علامه گنگوهی که معاصر علامه محمد قاسم نانوتوتی و از مؤسسان دار العلوم دیوبند به شمار می آید .
در صفحه 22 می گوید :
کسانی که در مورد علمای مجتهد چنین گمان نادرست دارند ، در حقیقت آن ها کاملا جاهل و نادان اند . امروزه بسیاری از افراد در لباس علما با پرداختن به مسائل جزئی در کمال بی ادبی ، القاب نادرست را به علمای کرام نسبت داده و به این صورت ، جهالت خویش را آشکار می سازند .
خلاصه مطلب این که ، هدف مولانا این است که زبان درازی کردن غیر مقلدین زمانه ، نسبت به ائمه بزرگوار در آن مسائل کاملا بی جا است .
در صفحه 34 ادامه می دهد :
بنابر این بسیاری وقایع هستند که اهل حدیث و فقه می دانند و آن ها را می پذیرند ؛ اما نادانان به علت این که از فن حدیث و فقه نا واقف و بی اطلاع اند بر علمای مجتهد خرده می گیرند .
در صفحه 40 :
جواب : این گفته غیر مقلدین که در مسائل فقهی اختلاف وجود دارد ؛ ولی در احادیث هیچ اختلافی نیست ، کاملا اشتباه است . شاید آنان کتاب « مشکوه » را ندیده اند و فقط اسم حدیث را شنیده اند و اعتراض بی مورد می کنند .
یکی از ادله آقایان وهابی و سلفی این است که ما باید به سراغ حدیث برویم ، در حدیث اختلافی نیست . در فتوا اختلاف است ، ابو حنیفه و شافعی و غیره سخنان مختلفی بیان کرده اند . در این جا می گوید : این سخن شما کاملا اشتباه است . شما کتاب مشکوة که موضوع آن ، اختلاف ها و تضادهایی است که در احایث می باشد ، را نخواندید .
در احادیث آن قدر تعارض و اختلاف وجود دارد که نیاز به تحقیق دارد و این سخن را که در احادیث اختلافی نیست ، فقط برای فریب دادن مردم مطرح می کنند . و اگر نه دل هر کسی می خواهد در باره آن ها اطلاعاتی داشته باشد ، تحقیق کند . حتی خود احادیث بخاری با هم تعارض دارند و این گونه اختلاف و تعارض ، سبب شده اند تا فقهای مجتهد باهم اختلاف داشته باشد .
الله اکبر ! چقدر سخن اشتباهی است ، در واقعی این گونه سخن های بی اساس را ، خاک انداختن بر آفتاب است ، تعبیر می کنند .
یعنی آقایان وهابی و سلفی ! شما که می خواهید علیه ابو حنیفه و شافعی بیان کنید ، در حقیقت خاک انداختن روی آفتاب است و به صورت خودتان بر می گردد .
در صفحه 44 می گوید :
مولوی محمد حسین بتالوی ، رئیس گروه غیر مقلدین در کتاب السنه ، خوب نوشته و انصاف را اختیار نموده ، این گونه می نویسد : هیچ راه فراری برای غیر مقلدین مطلق از مجتهدین وجود ندارد .
این هایی که می گویند : ما تقلید نمی کنیم ، اصلا راهی غیر از تقلید ندارند . به چه علت فتوا می دهند ؟ دار الافتاء چه معنا دارد ؟ کسانی که دار الافتاء در عربستان سعودی درست کرده اند ، برای این است که فتوا بدهند و وهابی ها به آن عمل کنند . پس راهی غیر از تقلید برای این ها وجود ندارد . اگر تقلید اشتباه است ، فتوا هم اشتباه است . چرا شما فتوا می دهید ؟
در جلد 11 ، صفحه 53 می نویسد : از تجربه 25 سال برای ما معلوم شده کسانی که به علت بی علمی ، تارک مجتهد مطلق و تارک تقلید مطلق می شوند ، در نتیجه دست از اسلام می کشند . بعضی از آن ها مسیحی می شوند و بعضی ، لامذهب که پایبند به هیچ دین و مذهبی نیستند و خروج از شریعت ، کمترین نتیجه بی بند و باری است .
در صفحه 46 ادامه می دهد :
عامه صحابه از مدعیان امروزی ، صدها مرتبه عالم تر بوده اند و در حالی که آنان بر ظاهر قرآن و حدیث ، فتوی داده بودند .
آقای ابن عباس فتوا می داده یا نمی داد ؟ ابو هریره فتوا می داد یا نمی داد ؟ مجاهد ، حسن بصری ، اوزاعی ، طبری فتوا می دادند یا نمی دانند . به چه علت فتوا می دادند ؟ به علت این که مردم از آن ها تقلید کنند .
ولی عوام زمانه ما طوری هستند که اکثرشان قاعده بغدادی را بلد نیستند . پس چگونه آن ها می توانند بدون مراجعه به علما بر ظاهر حدیث یا آیه عمل کنند ؟
لذا ادعای آن ها که پیرو سنت (رسول الله (صلی الله علیه و آله) هستیم ، پوچ و بی اساس بوده و توسط خود حدیث مردود قرار گرفته اند .
استدلال جالبی دارد که می گوید : مردم عوام ، کارگر ، کشاورز ، دامدار ، چوپان و … قاعده بغدادی که اولین کتاب در صرف و نحو اهل سنت است ، را نمی دانند ، چطور بیایند احکام شرعی را از قرآن و حدیث ، استنباط کنند . بنابراین مجبور هستند به علما مراجعه کنند .
در صفحه 166 می گوید :
پس آن گروه که دارای چنین صفاتی نادرستی هستند ، از فرقه ناجیه اهل سنت و جماعت بیرون اند.
20 رجب سال 1424 هـ
محمد قاسم قاسمی ، خادم دار الافتای دار العلوم زاهدان
یعنی ما غیر مقلدین را اهل سنت نمی دانیم .
مطالب دیگری هم در این کتاب آمده که توسط دار العلوم زاهدان ، تأیید شده و صریح و واضح و روشن علیه مقلدین صحبت شده و حتی آقای محمد قاسم قاسمی ، رئیس دار الافتای زاهدان گفتند : این ها خوارج امت هستند . آقای شاهوزهی ، شما از دیدگاه مفتی دار العلوم زاهدان ، خوارج امت هستند .
تماس بینندگان
بیننده : حمید از فارس ـ اهل سنت
بنده آیه ای در قرآن دیدم که مضمون آن این بود که پیامبر گناهانی که قبل و بعد انجام دادی ، این مسئله با عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) چگونه سازگاری دارد .
مجری :
اگر شما در مورد عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) با برنامه دفاع از ثقلین تماس بگیرید ، استاد ابو القاسمی به صورت کامل پاسخ شما را می دهند ؛ چون مربوط به آن برنامه است .
استاد یزدانی :
آیه ای که منظور ایشان است ، آیه اول و دوم سوره فتح است . که خداوند می فرماید :
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا (1) لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا . فتح / 1 و 2
به این آیه برای عدم عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) استدلال می کنند که خداوند گناهان گذشته و آینده پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بخشیده . یعنی چه ؟ آیا نعوذ بالله پیامبر (صلی الله علیه و آله) گناهی انجام داده یا این که گناهی خواهد کرد که خداوند بخشیده است .؟
در برنامه های گذشته به صورت مفصل پاسخ داده شده که بنده به صورت خلاصه پاسخ می دهم . این آیه بعد از صلح حدیبیه نازل شده است و خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) بشارت می دهد که خداوند فتح بزرگی را نصیب تو قرار خواهد داد . به چه علت ؟ لیغفر لک ، تا خداوند برای تو تمام گناهانی را که در قبل انجام دادی و گناهانی که در آینده انجام خواهی داد .
معنای تأخر ، غیر از معنای تأتی است . تأخر به معنای این است که به تأخیر افتاده یعنی کار هایی که قبلا انجام دادی و اثرش در آینده خواهد آمد . اگر این گونه معنا کنی که گناهان گذشته و آینده را ببخشد ، درست نیست . چون در این جا تأخر به معنای تأتی نیست .
نکته دوم این که ، کلمه ذنب ، همیشه به معنای گناه نیست . مشرکین قریش از پیامبر (صلی الله علیه و آله) کینه ای داشتند که چون با آن ها جنگیده بودند ، از دیدگاه مشرکین قریش ، پیامبر (صلی الله علیه و آله) یک انسان گنهکار بود . خداوند می فرماید : ما فتح بزرگی را نصیب تو خواهیم کرد که تمام آثار گذشته و آینده آن را پاک خواهد کرد .
علامه طباطبایی (ره ) در تفسیر المیزان خود به صورت مفصل توضیح دادند که در این جا ذنب به معنای گناه نیست . ذنب در این جا به معنای آثار سوء است . خداوند فتح مکه را نصیب تو می کند تا همه آثار سوء که قبلا بوده و به تأخیر افتاده ، پوشش دهد .
غفران هم همیشه به معنای بخشش نیست ؛ بلکه به معنای پوشش هم هست . اگر توضیحات بیشتری می خواهند ، به تفسیر المیزان مراجعه کنند .
آقای قرطبی در مورد عصمت هم می گوید :
إنهم معصومون من الصغائر كلها كعصمتهم من الكبائر أجمعها
پیامبران از تمام گناهان صغیره معصوم هستند . همان طوری که از تمام گناهان کبیره هم معصوم هستند .
تفسیر قرطبی ، ج 1 ، ص 308
این نص تمام فقهای اربعه اهل سنت است .
بیننده : آقای شهنوازی از زاهدان ـ اهل سنت
بنده چند شب قبل برنامه های شبکه های کلمه را دیدم که بحث های زیادی در مورد تخریب مساجد اهل سنت در ایران می کردند . بنده در زاهدان زندگی می کنم . در خیابان رسالت این شهر دقیقا در وسط خیابان واقع شده و شهرداری به احترام اهل سنت ، آن را تخریب نکردند با این که باید تخریب شود . شهرداری هم اگر جایی را خراب می کند ، طبق قانون عمل کرده است و نمی توان به آن خرده گرفت .
یک نکته هم در مورد تقلید بیان می کنم ، امکان ندارد که تقلید نباشد ، در شیعه هم شنیدم که از مجتهد تقلید می کنند . چندی قبل هم کلیپی از آقای مجتهدی دیدم که گفته بودند : مجتهد هر چه گفت باید بگویی چشم .
به نظر من درست است ؛ چون هر کسی نمی تواند تمام علوم را داشته باشد تا بتواند احکام شرعی را استنباط کند .
استاد یزدانی :
در هفته گذشته از آقای مبارکفوری نشان دادم ، زمانی که آقای ترمذی به آقای شافعی اشکال می کند ، به این معنا است که آقای ترمذی مقلد شافعی نبود ؛ چون اگر مقلد شافعی بود ، نباید به او اعتراض می کرد .
بیننده : محمد رضا از اهواز ـ شیعه
اهل سنت از ابو حنیفه تقلید می کند ، ما که شیعه هستیم از چه کسی تقلید کنیم ؟
استاد یزدانی :
نظر شیعه مشخص و معلوم است . در زمان ائمه (علیهم السلام) تكليف روشن است . امام هست و باید از امام تبعیت کنیم . اما در زمان غیبت ، ما ادله عقلی و روایات داریم که باید تقلید کنیم و به متخصص زنده مراجعه کنیم . اکثر علمای شیعه ، تقلید از زنده را واجب می دانند و تقلید از مرده را باطل می دانند . ما در این زمان باید به مجتهد مان مراجعه و از اعلم مجتهدین تقلید می کنیم .
بیننده : آقای باقری از یزد ـ شیعه
بنده می خواهم بگویم که در این شبکه های وهابی چقدر تناقض وجود دارد . در روز های جمعه ، اعلام می کنند که سؤالات فقهی را از کارشناس شبکه بپرسید . هر چه هم که کارشناس پاسخ دهد ، آقایان وهابی از او می پذیرند ، این خود تقلید است . اگر از این کارشناس وهابی تقلید نمی کنند ؛ پس چرا از او سؤال می کنند . خودتان از قرآن و سنت آن مسائل را پیدا کنید . این یک تناقض بود .
تناقض دوم ، بنده در رابطه با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها )تماس گرفتم و کارشناس وهابی کلیپی از آیت الله بهجت (ره) نشان دادند . نظر بنده را در خصوص کلیپ پرسیدند .
من گفتم : آیت الله بهجت یک مرجع تقلید بزرگوار است و ارتباطی به من ندارد که نظر بدهم . طبق نظر شما اگر فتوایی که داده ، اشتباه بود ، یک ثواب می برد و اگر فتوا درست بود ، دو ثواب می برد . آن کارشناس چنان بلوایی به پا کرد و گفت که شما چگونه دبیر فیزیکی هستی که نمی توانی نظر بدهی ؟
مجری :
از شما استاد یزدانی و شما بینندگان عزیز تشکر و سپاسگزاری داریم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان