شصت و هشتمين برنامه كلمه طيبه با موضوعات:
- مشروعيت نذر برای اموات از ديدگاه شيعيان و اهل سقيفه
- ادعاي بخشش گناهان صحابه و تعارض آن با قرآن و روايات
- نزول خدای اهل سقيفه به آسمان دنيا و درخواست توبه از مردم
تاریخ:29/01/1401
برنامه:کلمه طیبه
مجری:
إن شاءالله، ما همیشه روال برنامه بر این بود که حضرت عالی ابتدای برنامه مطلبی را در خصوص امام زمان (عج) برای ما می فرمودید و منور می کردید هم شبکه و هم استدیو و هم مخافل گرم بینندگان را با ذکر آقا امام عصر، إن شاءالله در خدمت شما هستیم و بعد برنامه را آغاز می کنیم.
استاد یزدانی:
چون ایام ایام ولادت حضرت امام مجتبی (علیه السلام) هست من یک روایتی از خود آن حضرت بخوانم از کتاب شریف «کمال الدین» روایاتی از امام مجتبی (علیه السلام) حول محور حضرت صاحب الزمان (علیه السلام)؛ روایت زیبای هست که نقل می کند که راوی می گوید
«لَمَّا صَالَحَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مُعَاوِيَةَ بْنَ أَبِي سُفْيَانَ دَخَلَ عَلَيْهِ اَلنَّاسُ فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَيْعَتِهِ»
وقتی امام حسن با معاویة بن أبی سفیان صلح کرد عده ای از مردم آمدند
«فَلاَمَهُ بَعْضُهُمْ عَلَى بَيْعَتِهِ»
بعضی ها آمدند ملامتش کردند چرا بیعت کردی؟
عده ای هنوز به آن درک و معرفت نرسیده بودند که امام معصوم هر تصمیمی بگیرد دیگر راه برگشت وجود ندارد، چیزی اشکال داری وجود ندارد نهایت صلاح مردم را فقط امام معصوم می داند، امام جواب داد
«وَيْحَكُمْ مَا تَدْرُونَ مَا عَمِلْتُ وَ اَللَّهِ اَلَّذِي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشِيعَتِي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ اَلشَّمْسُ أَوْ غَرَبَتْ»
شما اصلاً متوجه نیستید که من چیکار کردم من چه سودی به حال شیعه رساندم، فایده این بیعت برای شیعیان من از تمام آنچه که خورشید بر او طلوع می کند و غروب می کند بیشتر بود
«أَ لاَ تَعْلَمُونَ أَنَّنِي إِمَامُكُمْ مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ»
نمی دانید من امام شما هستم؟ واجب است اطاعت من از شما
«مُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَيَّ »
مگر شما نمی دانید که من یکی از دو جوانی هستم که سید اهل بهشت اند آقای اهل بهشت اند؟ پیغمبر این لقب را به من داده
«سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ»
همه گفتند بله و بعد امام مجتبی (علیه السلام) داستان حضرت خضر و موسی و این داستان ها را فرمودند و بعد یک مسئله ای را اینجا ذکر کردند که فرمودند
«أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلاَّ وَ يَقَعُ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطَاغِيَةِ زَمَانِهِ إِلاَّ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي يُصَلِّي رُوحُ اَللَّهِ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ خَلْفَهُ»
مردم مگر شما نمی دانید که هر کدام از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بیعت طاغی زمانش بر گردن او هست؟ همه مجبورند ناچارند در دورانی زندگی می کنند که بیعت طاغی زمانش برگردنش هست غیر از حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) همان کسی که عیسی روح الله پشت سرش نماز می خواند
«فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُخْفِي وِلاَدَتَهُ»
خداوند ولادتش را مخفی می کند
«وَ يُغَيِّبُ شَخْصَهُ لِئَلاَّ يَكُونَ لِأَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ»
و خداوند شخصیت او را غایب می کند تا بیعت هیچ طاغی بر گردنش نباشد در زمان خروجش
او چه کسی هست؟
«ذَلِكَ اَلتَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي اَلْحُسَيْنِ (علیه السلام) اِبْنِ سَيِّدَةِ اَلْإِمَاءِ»
آن آقای که خداوند ولادتش را مخفی می کند و شخص اش در میان ما نیست و غایب است او نهمین فرزند از نسل برادرم حسین هست و فرزند بانوی کنیزکان هست (سرور همه کنیزها هست) خداوند عمرش را در دوران غیبتش طولانی می کند
«ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ فِي صُورَةِ شَابٍّ دُونَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»
عمرش خیلی طولانی هست اما وقتی خدا او را با قدرت خودش ظاهر می کند و خروج می کند آن حضرت در چهره یک جوانی است که هنوز چهل سالش نشده
«ذَلِكَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
خدا بر هر کاری توانا هست
و اینکه امام زمان بعد از اینهمه سال جوان دوباره بر می گردد این قدرت خدا هست خدا بر هر کاری توانا هست، اینهم روایتی بود از زبان حضرت امام مجتبی (علیه السلام)، ما از زبان همه ائمه مان روایات فراوان در باره حضرت صاحب الزمان داریم، اینهم یک روایت که مرحوم شیخ صدوق در «کمال الدین» نقل کرده.
مجری:
در ایام میلاد آقا امام حسن مجتبی (علیه السلام) روایتی از حضرت امام حسن مجتبی خواندیم تبرک کردیم جلسه را و خیلی ممنونم از محبتی که فرمودید و روایتی را که خواندید برای ما.
جناب آقای یزدانی عزیز اگر اجازه بدهید اولین کلیپ را ببینیم که در خصوص عدالت صحابه هست، اینها بارها و بارها حضرت عالی و کارشناس های دیگر برنامه این مسئله را به چالش کشیدند منتهی آنها مرتب دنبال این هستند که به یک چیزی دست پیدا کنند بلکه توانند این قضیه را توجیه کنند، حالا این کلیپ را هم ببینیم جالب هست، بعد آن در خدمت شما خواهیم بود.
کلیپ:
مولوی عبدالغنی بدری:
خدای عزوجل به دنبال این فتح چهار چیز برای آن حضرت (ص) بیان می فرماید:
یک:
«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»
گرچه صبح هم در باره عصمت انبیاء ما خواندیم پیغمبر و پیغمبران از گناه معصوم هستند، بسیاری گفتند مراد از ذنب ذنب صوری هست زلت لغزش، صبح در بحث سیدنا آدم (علیه الصلاة والسلام) خواندیم که زلات انبیاء وجود دارد کاری که خلاف اولی باشد از سوی انبیاء صادر می شود اما گناهی که موجب ناراضی پروردگار باشد نه، اما بعضی دیگر گفتند که خطاب رسول الله (ص) را هست مراد صحابه هست، البته
«والمراد باضم ما فرط بالخلاف الأولى بالنسبة علی مقام»
خلاف اولی نسبت به مقام رسول الله (ص) و بعضی گفتند از قبیل حسنات الأبرار سید المقربین، تمام توجیهات را قبلاً عرض کردم اما بهترین توجیه به نظر می آید که همین است که اینجا خداوند دارد پاداش هایی ذکر می کند، این پاداش ها هم برای رسول الله است هم برای صحابه، ین پاداش اول است این بیشتر زیبنده صحابه است، چون رسول الله گناهی ندارد از گناه پاک است، وقتی که ایشان از گناه پاک است ایشان خطاب شدند مراد اصحا و یارانش هستند، و بعد اولین پاداش و جایزه این است که این صلح بسیار سنگین تمام شد بر دلها گران تمام شد و وقتی که بر دلها گران تمام شد چونکه فیصله رسول الله بود امر خداوند عزوجل بود صبر کردند، حرکتی دیگر از خودشان نشان ندادند، در مقابل این صبر خداوند گناهان گذشته و آینده را بخشید پس کسانی که در حدیبیه بودند، آنها را خداوند گناه شان را بخشید بعد از اینکه گناه شان را بخشید اعلام رضایت هم کرد ان شاء الله آیات رضوان را هم می خوانید در همین سوره پس
«لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»
پاداش اول انعام اول جایزه اول در مقابل چه هست؟ در مقال این صبر و شکیبایی که از خودتان نشان دادید و تسلیم فرمان رب تان شدید.
مجری:
بله جناب آقای دکتر یزدانی عزیز مطلب را شنیدیم و واضح هم بود خیلی واضح بیان شد، گاهی از اوقات می بینیم پیامبر را نسبت گناهی می دهند که برخی از همان بزرگان را از آن گناه مرتکب شده باز توجیه کنند آن گناه را اینجا آمدند آن غفران را از پیامبر برداشتند به صحابه دادند که همیشه محور اصلی انگار پیامبر نیست محور کسان دیگر هستند.
استاد یزدانی:
بله آیه مبارکه اول و دوم سوره مبارکه فتح که خداوند می فرماید
«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم*بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا*لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»
ما فتح و پیروزی آشکاری نسیب تو کردیم
فتح/ 1و2
که چه بشود؟ لیغفر، لام لام تعلیل است، تا خداوند ببخشد برای تو گناهان گذشته و آینده شما را، اینها اینطوری معنا می کنند دیگر، گناهان گذشته و آینده تو را در حالی که کلمه تأخر فعل مضارع نیست فعل ماضی است اگر اینجا می آمد که «ما تقدم من ذنبک و ما تأتی» یعنی گناهانی که الآن انجام می دهی، گناهانی که بعداً انجام می دهی این تعبیر درست بود این ترجمه درست بود ولی گفته تأخر آن گناهانی که به تأخیر انداخته شده گناهانی که قبلاً بوده و به تأخیر انداخته شده، خب یعنی چه اصلاً مگر می شود همچین چیزی که گناهانی به تأخیر بیافتد؛ کلمه ذنب را وقتی ما می شنویم معمولاً همیشه گناه به ذهن مان می آید، در حالی که ذنب به معنای گناه نیست بلکه به معنای آثار سوء است، پیامد های گناه است نه به معنای ذنب، ما وقتی این آیه را در کنار آیه مبارکه 14 شعرا قرار می دهیم داستان حضرت موسی (ع) که وقتی می خواست برگردد پیش فرعون گفت که من اگر بخواهم پیش آنها بروم
«وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ»
از نظر آنها من یک گناهی انجام دادم که اگر بروم من را می کشند
شعراء/14
کار حضرت موسی گناه نبود که یک کافر را کشته بود که محدور الدم بود، از نظر فرعونیان این یک گناه بود یک آثاری داشت، کاری کرده بود که آثارش باقی مانده بود و آثارش این بود که حضرت موسی را اگر گیر می آوردند بخاطر آن کار می کشتندش، این دوتا آیه را که کنار همدیگر قرار می دهیم کاملاً معنا مشخص می شود، پیغمبر بزرگوار اسلام قبل از هجرت و بعد از هجرت بلایی بر سر بت های اینها آورده بود که اینها کینه داشتند از رسول خدا (ص) و این کینه ها در دل آنها بود و هرجا پیغمبر را می دیدند حتماً انتقام را می گرفتند، به پیغمبر آسیب می زدند، خدا چه می گوید؟ ما یک فتحی نسیب تو کردیم که دیگر هیچ کاری از دست اینها بر نیاید دیگر هیچ آثاری از کارهایی که تو انجام دادی در حق اینها دیگر اینها نتوانند کاری انجام بدهند، فتح بزرگ این است دیگر، فقط یک صلح نامه نوشتن که خیلی نمی تواند فتح بزرگ باشد، چون بحث صلح حدیبیه است، آیه بعد از صلح حدیبیه می گویند نازل شده، این هست که دیگر هیچ اثری از کینه های آنها نبود، یعنی کاری از دست شان بر نمی آید، ما یک فتحی نسیب تو کردیم، فتح مبین «لیغفر» لام لام تعلیل هم هست ما فتح نسیب تو کردیم که گناهان تو ببخشیم، خب یعنی چه؟ غفران اینجا به معنای بخشش نیست غفران به معنای پوشش است، ما فتح نسیب تو کردیم که گناهان تو را ببخشیم، خب این منطقی نیست، خدا فتح را نسیب تو کرده که گناهانت را ببخشد، این نیست، یک فتحی نسیب تو شده که این فتح نیجه اش این است که بر آن آثار گناهی که نزد قریش داشتیم مثل همان که حضرت موسی نزد فرعونیان داشت پوشش بدهد، دیگر آنها نمی توانند از تو انتقام بگیرند، دیگر کاری از دست قریشی ها بر نمی آید، دیگر فتح مبین نسیب شما شد، خب بجای اینکه این را بیایند درست تفسیر کنند به همان معنای گناه می گیرند، خب از آن طرف هم نمی توانیم گوییم پیغمبر گناه انجام داده که، نمی شود گفت که پیغمبر گناه انجام داده و هرچه گناه انجام داده و انجام خواهد داد خدا او را می بخشد، خدا بارها تحدید کرده پیغمبر را، مثلاً در همین قرآن کریم خداوند پیغمبر را تهدید می کند که اگر به من شرک بورزی چه می کنم، اگر به من تهمت بزنی حرفی از جانب من بزنی رگ گردنت را می زنم
«لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»
بعد آیه دیگری است.
مجری:
پس تهدید های نسبت به اینکه خدای نکرده پیامبر گناهی را مرتکب بشود و خداوند در اثر آن گناه او را عقاب کند سر جایش است، هیچ فرقی نکرده
استاد یزدانی:
بله ببینید مثلاً باز می گوید
«وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ*لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ*ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ»
اگر بعضی حرف ها را به ما نسبت بدهی که واقعاً حرف ما نیست سخن ما نیست
اگر چیزی را به ما نسبت بدهی که مثلاً حرف ما نیست تهمت باشد ما چکار می کنیم؟ یقه ات را می گیریم، رگ گردنت را می زنیم، یا رگ قلبت را می زنیم؛ خب اگر قرار بود خدا همه گناهان آینده و گذشته را بخشیده بود دیگر تهدید معنا ندارد، دیگر اصلاً تهدید معنا دارد پیغمبر را بخواهی تهدید کنی؟ البته پیغمبر این کارها را که انجام نخواهد داد ولی همین ثابت می کند که پیغمبر گناهان آینده اش حداقل بخشیده نشده، اگر به معنای گناه باشد، این آقا آمد این را برد به سمت صحابه، صحابه هر گناهی قبلا انجام داده و هر گناهی از این به بعد انجام بدهد بعد از صلح حدیبیه دیگر بخشیده شده خدا جلو جلو بخشیده هر کاری دوست دارید انجام بدهید خب اینکه دیگر اصلاً قابل قبول نیست اصلاً منطقی نیست که اینها رفتند صلح انجام دادند، کار خاصی هم انجام ندادند، بعضی تازه به نبوت پیامبر شک کرد و پیغمبر را اذیت کرد، پیغمبر به آنها همه دستور داد که بروید سرتان را بتراشید، هیچ کس حرف پیغمبر را گوش نداد، صلح حدیبیه مصیبتی است که پیغمبر بزرگوار اسلام تحمل کرد این مصیبت را از دست بعضی از صحابه که اذیتش کردند آنجا چطور می تواند این کار و این عمل اینها کاری بکند که همه گناهانی که در آینده انجام می دهند را خدا ببخشد اینکه قابل قبول نیست همسران پیغمبر که قطعاً جزء صحابه است، خداوند صریح آنها را تحدید می کند که شما مثل زنهای دیگر نیستید اگر عمل بدی از شما سر بزند دو برابر ما شما را جزا می دهیم
«يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»
احزاب/32
تا آنجایی که می گوید که اگر شما گناهی انجام بدهید ما دو برابر حساب می کنیم با شما، ثوابش را هم دوبرابر حسا می شود اگر تقوا را رعایت کنند عقابش هم دوبرابر حساب می شود اگر کار بد انجام بدهند، آدم عادی یک نفر را بکشد یک اندازه گناه دارد زن پیغمبر یک پیغمبر بکشد انگار دو نفر کشته دو برابر عذاب می شود بخاطر جایگاهی که دارد، بخاطر کارهایی که انجام داده و از این مسائل؛ باز ما یک سری روایات داریم در منابع اهل سنت اگر قرار باشد خداوند گناهان همه صحابه را بخشیده باشد چرا آنها را جهنم می برد؟ روایت داریم در صحیح بخاری که صحابه و اصحاب پیغمبر مرتد می شوند و خداوند همه اینها را جهنم می اندازد، روایت صحیح بخاری است دیگر از بین اصحاب پیغمبر جز یک عده کمی نجات پیدا می کند، بقیه همه اهل جهنم می شوند، روایت هم در صحیح بخاری است، اگر قرار بود همه گناهان گذشته و آینده شان بخشیده شده بود که دیگر نباید اینها اهل جهنم می بودند، نباید وارد آتش جهنم می شدند، بارها این روایت را خدمت تان نشان دادیم بینندگان عزیز هم دیدند در جای جای صحیح بخاری این روایت هست، در چندین جا صحیح بخاری چاپ وزارت اوقاف عربستان، باب فی الحوض، در این روایت، روایات متعددی نقل شده اینجا از جمله این روایت از ابو حریره که روایت شماره 6587است، که پیغمبر می گوید ما در
«بیننا أنا نائم فإذا زمرة حتی إذا عرفتهم خرج رجل من بینی و بینهم»
صحیح بخاری، وزارت اوقاف عربستان سعودی، اب فی الحوض، روایت 6587
صحرای قیامت است پیغمبر می گوید من آنجا بودم که خوابیده بودم که یک گروهی را آوردند من همه را شناختم، گفتم اینها را دارید کجا می برید؟ گفت همه را می بریم جهنم، چرا جهنم می برید؟
«و ما شأنهم إنهم ارتدوا بعدک علی ادبارهم القهقری»
اینها همان هایی هستند که صحابه تو بودند، حالا روایت بعدی همه اش کلمه صحابه داشت این ندارد، اینها بعد از تو همه شان مرتد شدند، برگشتند به دوران جاهلیت، اینها همه را جهنم می برم و همه را بردند جهنم
«فلا أراد یخلص منهم إلّا مثل همل النعم»
از بین همه اینها نجات پیدا نمی کند جز یک عده خیلی کم
همل النعم ضرب المثل هست، اصطلاح است اگر یک چوپانی صدتا شتر به او بدهی ببرد بیابان از صدتا شتر ممکن است چندتا گم کند؟ چندتا جدا بیافتد؟ دو تا، سه تا، چهارتا، پنجچ تا دیگر، دیگر بیشتر از این که جدا نمی افتد دیگر این هم همین است، می گوید از بین همه صحابه همه اهل جهنم می شوند
«إلاَّ مثل همل النعم»
یک عدۀ کم
حالا روایت بعدی دارد که
«يَرِدُ عَلَيَّ يَومَ القِيامَةِ رَهطٌ مِن أصحابي»
همان هایی که این آقا می گفت خدا گناهان گذشته و آینده اش را بخشیده این روایت اصلاً و این آیه هیچ ربطی به صحابه ندارد، حالا از این دست روایات بسیار است،
مجری:
روایت از خود صحیح بخاری بعنوان صحیح ترین کتاب بعد از قرآن کریم در نزد اینها است دیگر نمی توانند همچین چیزی را منکر بشوند
استاد یزدانی:
بله اصح الکتب بعد کتاب الله اینها است، باز ما داریم از بین صحابه که آمدن گناه انجام دادند گناهان بدی هم انجام دادند و در همین دنیا عقاب شدند بعضی از صحابه آمدند شراب خوردند استدلال هم کردند به ایه قرآن کریم، اجتهاد هم کردند حد خوردند، مثلاً روایتی که در کتاب الإصابه ابن حجر عسقلانی آمده، من قبلاً روایت را نشان دادم خیلی خلاصه می گویم، الإصابه فی تمیز صحابه، جلد5، شرح حال آقای قدامة مظعون،
«کان أحد السابقین الأولین»
جزو سابقون الأولون اس است،
«هاجر الهجرتین»
یکبار به حبشه هجرت کرده یکبار به مدینه هجرت کرده،
«و شهد بدراً»
از اصحاب بدر هم بوده
مجری:
چه جالب همان جاهایی که ادعا شده کسانی که در آنجا بودند گناهان شان بخشیده شده همه این ویژگی ها را دارد
استاد یزدانی:
بله همه این ویژگی ها را دارد،
«قال البخاری له صحبة و…»
و فامیل هم بود با یک کسی، این آقا حاکم بحرین شده بود، یک مدتی حاکم بحرین بود
«إستمعل قدامة بن مظعون علی البحرین و کان شهد بدراً»
و اما این آقا چکار کرد؟ اقای جارود سید عبد القیص از بحرین آمد، پیش حاکم آن زمان مسلمان ها و گفت
«إن قدامه شرب فسکری»
قدامه شراب خورده و مست شده
«و إنی رأیت حداً من حدود الله ،حقاً علیّ أ ارفعه إلیک»
من دیدم که این یکی از حدود الهی را شکست
من آمدم پیش تو خبر بدهم، چه کسی شهادت میدهد، گفت ابو حریره شهادت می دهد، ابوحریره هم گفت من ندیدم شراب خورده باشد ولی دیدم مست بود، شراب خوردنش را ندیدم ولی مست بودنش را دیدم، فرقی نمی کند، این را که گفتند آوردند و حد به او زدند، گفت من اگر شراب خوردم بخاطر این آیه قران کریم بوده که خداوند می فرماید
«لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا»
آنهایی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند دیگر هرچه دلشان خواست می تواندن بخورند حتی شراب، استدلال کرد به این آیه قرآن کریم، مثل همین آقایی که الآن استدلال می کند آنها صحابه هستند دیگر، صحابه هر گناهی انجام داده باشند بخشیده شده، هر گناهی هم بعد از آن بخواهند انجام بدهند آزاد هستند، خدا می بخشد، جلو جلو بخشیده شده، یعنی یک چک سفید امضا داده خدا هرطور دلتان خواست خرج کنید، این را می خواهد بگوید، ولی قبول نکرد از او حدش زد، حد شراب بر او جاری کرد، خب اگر قرار بود این ایه دلالت بر این بکند که صحابه هر گناهی انجام بدهد، و در آینده انجام بدهند که نباید شلاقش می زد، نباید حد بر او جاری می کرد، ای نفر اول، حالا زیاد از دست افراد است، من یکی دوتای دیگر هم خدمت تان بگویم، مثلاً آقای عمرو بن حمزه است، عمرو بن حمزه یکی از اصحاب پیغمبر است، درکتاب اسد الغابه فی معرفة الصحابه آقای ابن أثیر جزری، چاپ دار ابن حزم، چاپ اول، چاپ 1433، شرح حال آقای عمرو بن حمزة بن سنان هسـت، ایشان می گوید
«شهدا الحدیبة مع رسول الله»
در صلح حدیبیه با پیغمبر بوده جزو همان هایی است که این آقای می گفت ک گناهان شان بخشیده شده، خب این آقا چکار کرده،
«قدم مدینه ثم استأذن النبی أن یرجع إلی بادیة…»
تا اینجایی که می گوید می خواست برگردد به شهر خودشان در وسط راه
«لقی جاریة من العرب و ضیعتة و فنزعته الشیطان حتی اصحابها»
یک کنیزی از کنیز های عرب را دید و شیطان هم گولش زد و مرتکب گناه کبیره شد و حساب کنیز را رسید
خب چکار کرد پیغمبر؟ پغمبر آمد
«فأقام علیه الحد»
این را آوردند و حد بر او جاری کرد
مگر از جزو حاضران در صلح حدیبیه نبود، مگر خدا از او راضی نشده بود، مگر تو نگفتی، گناهان گذشته و آینده اش بخشیده شده، این چه کاری است که انجام داد، چرا پیغمبر حدش زد، برو هر کاری دوست داری انجام بده، خدا گناهانت را بخشیده، ولی نه پیغمبر این دیدگاه را نداشت و بلکه آن آقا را حد شرعی هم بر او جاری کرد، حالا فرض را بر این می گیریم که اصلاً خدا اینها را بخشیده، خدا از اینها راضی شده، ما از این مولوی بزرگوار سؤال می کنیم شما چرا نمی بخشید، خدا بخشیده شما چرا نمی بخشید، بعضی از همین اصحابی که در صلح حدیبیه بودند در جنگ بدر بودند، کارهای زشتی انجام دادند که شما هرگز آنها را نمی بخشید، و ا ینکه حد هم خوردند، خب یکی از اینها آقای حسان بن ثابت هست، جزو اصحاب بدر اسـت، آقای مسطح بن اثاثه است جزو اصحاب بدر است، آمد به یکی از همسران پیغمبر اتهام فحشا زد، همه تاریخ دیگر مشهور است، شما نقل کردید همه تان که آقای حسان بن ثابت و مسطح بن اثاثه با همدستی یک زنی آمد و به یکی از همسران پیغمبر اتهام فحشا زد، پیغمبر هم بعد از مدتی گرفت و این هردو نفر را حد جاری کرد برآنها، اگر قرار بود گناه اینها هرگز حساب نشود، که پیغمبر دیگر حد جاری نمی کرد، می گفت خوب کاری کردید، خوب تهمتی زدیدی باری کالله، باید باری کالله می گفت، چون شما از اصحاب بدر هستید، چون شما از اصحاب حدیبیه هستید، خدا همه گناهان تان را بخشیده
«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»
هر کاری دوست دارید انجام بدهید، ولی نه، پیغمبر این نظر را نداشت، حد جاری کرد، شما هم خیلی از دست او عصبانی هستید، از دست آن صحابه و ناراحت هستید که چرا فلانی و فلانی به یکی از همسران پیغمبر اتهام فحشا زد، قاتلان عثمان، رئیس قاتلان عثمان از اصحاب پیغمبر از اصحاب حدیبیه است، آقای عبد الرحمن بن عدیس در همین صلح حدیبیه حاضر بوده جزو کسانی است که در صلح حدیبه حاضر بوده، الإصابه فی تمیز الصحابه، جلد4، ابن حجر عسقلانی، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 1415، می گوید عبد الرحمن بن عدیس بلوی، ایشان
«صحب النبی»
، الإصابه فی تمیز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، ج 4، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 1415
اما چه بود
«و کان فیمن سار إلی عثمان»
این از آن کسانی بود که حمله کرد به عثمان
«کان منم بایع تحت الشجرة»
یکی از کسانی بود که در بیعت شجرة حاضر بود
با پیغمبر بیعت کرد، اما بعد از ابن یونس هم نقل می کند که
«قال ابن یونس بایع تحت الشجره و شهد فتح مصر و اختط بها و کان من الفرسان ثم کان رئیس الخیل التی سارت من مصر الی عثمان فی الفتنه»
اما رئیس آن لشکری بود ک از مصر آمد و دور خانه عثمان را محاصره کردند و آخر هم حساب عثمان را رسیدند، عثمان را کشتند، چکار کنیم؟ خدا بخشیده گناهانش را یا نبخشیده؟ اگر بخشیده خب شما چرا ناراحت هستید از دست آن قاتلان عثمان و رکیک ترین فحش ها ممکن را به اینها می دهید، چرا معاویه این را کشت، چرا معاویه عمرو بن حمق را کشت،؟ چرا معاویه فلانی و این همه افرادی که در جنگ با عثمان شرکت داشتند و معاویه آنها راکشت نگفت
«لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ»
چرا این جمله را نگفت، چرا مثل شما تفسیر نکرد، خب اینها دلیل بر این است که تفسیر شما اشتباه است از این آیه، تنها و تنها هدف تان این است که صحابه را، آن هم نه همه صحابه را یک عدۀ خاصی از صحابه را که جنایت های عظیمی در تاریخ انجام دادند آنها را تطهیر کنید، آنها را پاک نشان بدهید حتی اگر شده آیه قرآن را تحریف کنید، بر خلاف ظاهرش تأویل ببرید، شما تأویل را جایز نمی دانید، برای چه تأویل می بری آ یه را، برای چه تفسیر بر خلاف آیه می کنی، نص صریح آیه، سیاق آیه می گوید این آیه مخصوص پیغمبر است، اما پیغمبر گناهی انجام نداد باید معنای مشخص بشود، چرا این را تأویل می بریدبه صحابه، خب این نادرست اسـت، نا با تاریخچه صحابه سازگار است نه با رفتار صحابه، نه با رفتار پیغمبر با صحابه، و نه با رفتار صحابه با صحابه سازگار است، اصلاً قابل قبول نیست این تفسیر از شما
مجری:
جناب آقای یزدانی یک سؤالی همینطور به ذهنم آمد، شما بفرمایید اینها وقتی که می آیند یک قانونی را وضع می کنند، بعنوان عدالت صحابه و همه صحابه را عادل می دانند، خب الآن چند نمونه از برخی از این اصحاب را شما اشاره فرمودید که خودشان آنها را مورد مذمت قرار می دهند و آنها را اصلاً عادل نمی دانند، خب یک نمونه که باشد خودش کل این قانون را به هم می ریزد، صد مورد که هیچ، یک مورد هم که بیاید نقض می شود این قانون، و نمی دانم چطور باز مرتب همین را می گویند.
استاد یزدانی:
اصلاً رویات صحیح بخاری می گوید همه صحابه اهل جهنم هستند جز یک عده کمی همه صحابه اهل جهنم هستند جزو یک عده کم
«الّا مثل حمل النعم»
مجری:
حالا همین آقا که اینطور در مورد عدالت صحابه دارد دفاع می کند، بگوید خب این حدیث بخاری چیست اگر این حدیث بخاری همه اش درست است، و کلش صحیح است، پس این نظرت چیست اگر این نظرت چیست پس صحیح بخاری چیست، مرتب دچار این تناقض ها و اینگونه اختلافات در خود صحبت هایشان هست، در هر گامی که برمی دارند یک اشکالی یک چالشی می بینیم از اینها.
خب جناب استاد یزدانی عزیز اجازه بدهید یک مقطع دیگری را هم ببنیم و ان شاء الله در خصوص آن هم به گفت و گو بنشینیم
کلیپ:
سبحان الله انسان این آیات را نفهمد دیگر این انسان عقلش مسخ شده، این نمی خواهد بفهمد، تعصب کورکورانه نمی گذارد متوجه بشود الله سوگند یاد می کند چه نیازی دارد رب من که سوگند بخورد، سوگند می خورد تا من و تو باور کنیم، تا ما چشمان مان را باز کنیم، گوش هایمان را باز کنیم، ما کجا داریم می رویم، چکار داریم می کنیم، تجدید نظر کنیم در عملکرد مان، تالله سوگند به خدا قسم به خدا،
«لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ»
نحل/56
حتما حتما بازخواست می شوید، حتماً حتماً سؤآل می شوید از آنچه که شما افترا می گویید برای خدا
برای خدا اینها را شریک ساختید، و باز شما اینها را عبادت می کنید برای اینها گوسفند می کشید برای اینها نذر و نیاز می دهید، اینها همه عبادت های مالی هستند، گوسفند کشتن برای خوشنودی غیر خدا مثل سجده کردن برای خوشنودی غیر خدا است، هیچ فرقی نمی کند آن عبادت بدنی است این عبادت مالی است
مجری:
این هم جالب بود جناب آقای دکتر یزدانی، چه بحثی را مطرح کردند و چه چیزهایی را باهم مقایسه کرد، در خدمت شما باشیم دیگر مشخص بود که می خواست نذر را و ماجرای نذر را زیر سؤال ببرد و در این خصوص صحبت هایی داشت.
استاد یزدانی:
ایشان معاون آموزش دار العلوم زاهدان است، آدم معروف و مشهور است در زاهدان و همه کاره است نفر دوم است، ولی جلسه تفسیر دارد بجای اینکه دیدگاه های اهل سنت دیدگاه های احناف را مطرح بکند، معمولا متأسفانه دائم تلاش دارد که شیعه را تکفیر بکند، ما کلیپ های زیادی از او پخش کردیم در تکفیر شیعه، نه اینکه مستقیم بگوید شیعه کافر است ولی خب در قالب اینکه نذر حرام است توسل جایز نیست، استغاثه جایز نیست، فلان هست فلان هست، همه آن مسائل را می آورد و تمام تلاشش را می کند که شیعه و سایر اهل سنت را، خود اهل سنت را تکفیر می کند،
مجری:
خود اهل سنت هم به توسل متعتقد هستند هم به نذر معتقد هستند
استاد یزدانی:
نذری که ما می گوییم، نذر برای غیر خدا ما هم می گوییم شرک است، کسی برای غیر خدا نذر کند قطعا مشرک است، شک و شبهه ای در آن نیست، کسی غیر خدا را عبادت بکند قطعاً مشرک است، اما ایشان پیدا نمی کند در بین مسلمان ها شما یک مسلمان را پیدا کن که بگوید من برای خدا نذر می کنم، یا غیر خدا را عبادت می کنم، اینها متأسفانه از نذرهایی که مسلمان ها انجام می دهند برای اولیاء الهی، برای خدا است قربتاً الی الله انجام می دهند و ثوابش را هدیه می کنند به یکی از اولیاء الهی، این را دست مایه خودشان قرار دادند، تا بتوانند مسلمان ها را تکفیر بکنند، و با این بهانه مسلمان ها را تکفیر می کنند، حرفی که ایشان می زند دقیقاً حرف آقای ابن عثیمین وهابی است، از مفتی های سابق عربستان سعودی در کتاب فتاوا نور علی الدرب، ال مجلد الأول، کتاب العقیده، صفحه 477 سؤال کردند از مصر از شمال صحرای سینا از او سؤال کردن که در پیش ما کسانی هستند
«یذبوحون للأولیاء و الصالحین»
برای اولیاء و صالیحن ذبح می کنند
فتاوا نور علی الدرب، ابن عثیمین، المجلد الأول، کتاب العقیده، ص 477
گوسفند می کشتند وقتی ماشین نو می خرند، گوسفند می کشند، خانه نو می خرند گوسفند می کشند، و برای چاه شان تا کسی آنجا غرق نشود چاه می کنند، برای اینکه کسی آنجا غرق نشود، چاه می کنند، صدقه می دهند نذر می کنند، نظرتان چیست درباره این مسائل
«أما الذبح للاولیائ و غیرهم من المخلوقین فإنه شرک اکبر مخرج عن الملة»
این ذبح برای اولیاء الهی یا برای کسی دیگر از مخلوقین شرک اکبر هست، این افراد از ملت اسلام خارج هستند
کافر هستند مرتد هستند دیگر، بعد هم این آیه را می خواند
«إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمينَ مِنْ أَنْصار»
مائده/73
«و هؤالء لا تنفعهم صلاة و لا صدقه و لاصیام و لا حج و لا غیرها من الأمال الصالحه لأن الکافر لا یقبل منه أی عمل صالح لقول الله تعالی…»
اینها کافر هستند، نه نماز شان فایده دارد، نه صدقه دادن شان فاید دارد نه روزه گرفتن شان نه حج شان نه هیچ کدام از اعمال صالح این افرادی که ذبح می کنند برای اولیاء الهی فایده ندارد چون اینها کافر هستند،
و خداوند از کافر هیچ عملی را نمی پذیرد، بعد به یک آیه ای هم استدلال می کند، این دقیقاً همین حرفی است که آقای مولوی در دالعلوم زاهدان معاون آموزش دارالعلوم زاهدان این حرف را می زند، عجیب است، اما اگر ایشان مراجعه می کرد، به همین کتاب هایی که در خود دارالعلوم زاهدان چاپ شده در هیمن جایی که خود ایشان هست در همانجا چاپ شده، کاملاً نظرش عوض می شد و فرق می کرد، ببینید کتاب محمد الفتاوی که در خود دالعلوم زاهدان چاپ شده، محمد الفتاوای دار العلو زاهدان، تألیف علامه مفتی خدا نظر، الآن از دنیا رفته جایش یک کس دیگر نشسته قاسم قاسمی، این مفتی اعظم اهل سنت بود در آن زمان در عصر خود، کتاب المحمود الفتاوی صفحه 288، دقیقاً همین سؤال را پرسیده،
هرگاه برای ما مشکلی پیش آمد دعا می کنیم ای خدا یا به شرافت و دوستی فلان بزرگ این مشکل ما را حل کن، و نذر می کنیم که یک رأس گوسفند در فلان محل خاص در رضای خدا و ثواب به روح رسول الله و ثواب به روح یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر و ثواب به روح حضرت علی ذبح کنیم، وقتی ذبح بسم الله می گوییم الله اکبر هم می گوییم، نظرتان چیست؟
مجری:
اینجا خودش جواب را گفت، نذر برای خدا است ولی ثوابش را هدیه می کند
استاد یزدانی:
دقیقاً همین کاری که شیعه ها می کنند، هیچ شیعه ای گوسفند برای امام حسین نمی کشد، قربة الی الله می کشد، روبه قبله گوسفند را ذبح می کند، موقع ذبح هم الله اکبر می گوید، سوره قرآن می خواند، فاتحه می خواند، آیت الکرسی می خواند همه اینها را می خواند و بعد گوسفند را سر می برد، ولی ثوابش را هدیه می کند به امام حسین، ثوابش را هدیه می کند به ابولفظل، همین کاری که این سنی انجام می دهد، جواب می دهد
توسل جست در دعا به شرافت و دوستی بزرگان اگر به این نیست باشد که ای خدا به فضل و صلاحیت این شخص و به اینکه این شخص نزد شما محبوب هست، من معتقد هستم و بنا به محبتی که با او داری من رحمت تو را می خواهم این نوع وسیله جایز است،
مفتی خود شما این جواب را داده، اگر غرض فاسدی داشته باشد، مثلاً این عقیده را داشته باشد که هرگاه من به شرف و جای فلان بزرگ از خدا چیزی بخواهم بر خدا واجب است که خواسته مرا برآورده کند با این غرض خواستن به شرافت و جاه حرام است، اما اگر حیوان را به نام الله ذبح کنند، و ثوابش را به روح بزرگی ببخشد، این نذر غیر الله نیست، و جایز است، نذر را برای خد انجام می دهید ثوابش را هدیه می کنی، همین کاری که همه مسلمان ها انجام می دهند، البته اگر اینطور بگوید که اگر خداوند متعال خواسته مرا برآورده سازد من ثواب ده تومان را بخاطر خدا به فلان بزرگ می بخشم در این هیچ اشکالی وجود ندارد، اگر کسی نذر کند ثوابش را هدیه کند به یک شخص دیگر، مثل همین کاری که مسلمان ها انجام می دهند، تو یک مسلمانی را پیدا کن که برای غیر خدا ذبح کند، دیدی تا حالا؟ پرسیدی از مسلمانی، از همان احناف بپرس جنفی هایی که آنجا ذبح می کند، بپرس شما برای خدا نذر می کنی ثوابش را هدیه می کنی، یا نه برای کس دیگر نذر می کنی؟ این واضح و روشن هست، ولی خب متأسفانه اینها متوجه نمی شوند و فقط دنبال این هستند که شیعه را تکفیر بکنند
مجری:
غافل از اینکه دارند مذهب اهل سنت و خودشان را هم می زنند،
استاد یزدانی:
خودشان را هم دارند می زنند، چون شیعه و سنی در مسئله نذر همه هم نظر هستند، دقیقاً متفق القول هستند،
مجری:
تنها گروهی که منتسب هستند به مسلمان ها و اینها را شرک می داند، فقط همین پیروان وهابیت هستند
استاد یزدانی:
بله همین وهابی ها هستن.
فتاوای منبع العلوم کوه ون علامه محمد عمر سربازی، جلد 8 از فتاوای منبع العلوم کوه ون، نویسند حضرت علامه مولانا محمد عمر سربازی، صفحه 45، سؤال شده از او؛ اگر شخصی رفت به پیر سهراب، پیر سهراب یک امام زاده مانندی است در آنجا، و در آنجا خاک چید و نیز نذر کرد که اگر از این مرض سالم باشم یک گوسفند برای خدا ذبح می کنم و خداوند آن را سالم کرد و گوسفند را ذبح کرد آیا ذبح گوسفند برای او جایز است یا خیر؟
عین همان حرفی که ایشان می زد
جواب داده اگر نذر به پیر سهراب کرده روا نیست، ما هم می گوییم، و اگر نذر برای خدا کرده، و ثواب را برای پیر سهراب و غیره می بخشد روا است، خب همین کار را ما انجام می دهیم، چرا می گویید شرک می کنید شما؟
مجری:
جالب است صیغه نذر هم همین را دارد به ما می گوید
استاد یزدانی:
اگر در صیغه نذر لله علیّ نباشد اصلاً نذر محقق نمی شود، کلمه لله علی نباشد، باز برویم سراغ قدیمی تر از اینها، امام شان احمد بن حنبل بزرگ اهل سنت، ببینید نذر ایشان چه هست درباره اینطور ذبح کردن ها، مسائل احمد بن حنبل با روایت پسرش عبد الله یعنی عبد الله حرف ها و سؤالاتی از پدرش پرسیده جواب ها را با سؤال در این کتاب جمع کرده، مسائل احمد بن حنبل، با روایت پسرش، با تحقیق آقای زهیر شاویش، چاپ المکتب الإسلامی در بیروت، چاپ اول، چاپ 1401، صفحه 262، می گوید از پدرم سؤال کردم آیا می شود از جانب اهل بیت (ع)
«یضحی بالشاة عن اهل البیت؟»
می توانیم از جانب اهل بیت گوسفند ذبح بکنیم
به نیابت از آنها، اینطور شاید باشد دیگر، گفت نه اشکال ندارد،
«لابأس قد ضبح النبی صلی الله علیه و آله و سلم کبشین قرب احدهما فقال بسم الله هذا عن محمد و اهل بیته»
پیغمبر دوتا گوسفند کشت دوتا قوچ کشت، اولی را آورد گفت بسم الله این از جانب محمد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و از جانب اهل بیتش
و دیگری را آورد گفت
«اللهم هذا منک و لک و هذا عمّن وحبک من امتی»
این هم از جانب همه موحدین امت من
پیغمبر از جانب همه امت خودش ذبح کرده، پس پیغمبر مشرک است نعوذبالله،
«اللهم هذا منک و لک»
خدایا این گوسفند را تو روزی من کردی برای تو هم دارم ذبح می کنم، به نیابت از همه امت موحدم، از هر کسی از امت من که موحد باشد، خب این هیچ اشکالی ندارد، این همان نذری است که ما مسلمان ها انجام می دهیم، ما شیعه ها انجام می دهیم؛ آقای محی الدین نبوی یک چیز عجیب تری گفته، یک مطلب عجیب تری گفته که اگر من شیعه این مطلب را می گفتم حتماً تکفیر می شدم ولی اشان ببینید چه می گوید در کتاب روضة الطالبین خودش، روضة الطالبین ابو زکریا حیی بن شرف نبوی دمشقی متوفای 676، کتاب معتبری است و نویسنده هم که بسیار سر شناس هست و کسان مثل این مولوی انگشت کوچیکه ای که ریگی در برابر یک کوه به حساب نمی آید، جلد دوم از این کتاب چاپ دار عالم الکتب، چاپ 1423، می گوید: اگر کسی ذبح کند برای غیر خدا
«لا علی هذا الوجه بأن ضحی او ذبح للکعبة عظماً لها لأنها بیت الله تعالی او للرسول لأنه رسول الله فهذا لا یجوز أن یمنع حل الذبیحه»
روضة الطالبین، ابو زکریا حیی بن شرف نبوی دمشقی، متوفای 676، ج2، چاپ دار عالم الکتب، چاپ 1423،
کسی برای خدا نذر می کند اما در کعبه نذر می کند، چون آنجا خانه خد است برای پیغمبر نذر می کند چون پیغمبر خدا است، هدیه می کند به حرم، مثلاً می گوید «اهدیت للحرم»، من این را ذبح می کنم هدیه می کنم به حرم، این جایز هست یا نیست، یا هدیه می کنم به کعبه، یا وقتی پادشاه می آید به استقابال پادشاه که می روند جلوی پای پادشاه گوسفند می کشند، همه می کشند، این رسم معمول است همیشه بوده، پادشاه که می اید جلوی پایش گوسفند می کشند، آیا گوسفند را برای پادشاه کشتند یا برای خدا؟
«فإنه استبشار بقدومه نازل منزلة ذبح العقیقه لولادة المولود»
بچه وقتی به دنیا می آید شما گوسند می کشی برای بچه واقعاً این را برای خدا می کشی یا برای بچه می کشی؟ عقیقه برای چه هست، شما خوشحال می شوی بچه ب دنیا آمده، کوسفند می کشی، شکرانه است دیگر، این هم همین است می گوید اینها هرگز سبب کفر نمی شود، همینطور اگر سجده بکنی برای کس دیگر،
«تذلاً و خضوعاً»
«و علی هذا إذا قال الذابح باسم الله و باسم محمد واراد اذبح باسم الله و أتبرک باسم محمد فینبقی أن لا یحرم»
می گوید یک کسی دارد گوسفند می کشد، می گوید باسم الله و باسم محمد،
ما که هیچ وقت این حرف را نمی زنیم، هیچ مسلمانی این حرف را نمی زند، ولی آقای نبوی فتوا می دهد اگر مسلمانی پیدا بشود همچین کاری بکند، موقع ذبح گوسفند بگوید باسم الله و باسم محمد، هدفش چه باشد؟ قربانی می کنم برای خدا ولی تبرک می کنم بنام پیغمبر، می گوید این جایز است حرام نباید باشد، چرا باید حرام باشد، ما هم می گوییم فقط باسم الله می گوییم موقع ذبح و نذر هم که می کنیم باید کلمه لله علیَّ در آن باشد تا نذر محقق بشود.
مجری:
اینجا از بزرگان اهل سنت می گوید باسم الله و باسم پیامبر هم اشکال ندارد.
استاد یزدانی:
بله می گوید شما می توانید باسم پیغمبر هم نذر بکنید، می گوید جایز هست، چرا باید حرام باشد، شما عقیقه می کنی برای بچه ات عقیقه می کنی، برای بچه ات گوسفند می کشی، اگر بچه ات نبود که نمی کشتی، این آیا حرام است؟ نه حرام نیست، چون تو قربة الی الله داری انجام می دهی، بخاطر اینکه این بچه بدنیا آمده شکرانه اش هست، ما همینطور هست، روز عاشورا گوسفند می کشیم برای چه؟ برای اینکه خداوند امام حسین را به ما داده، شکرانۀ اینکه ما امام حسین را داریم شکرانه اینکه او امام ما است نه فلانی و فلانی خب خیلی هم ثوابش باید زیاد باشد، ما گوسفند می کشیم برای خدا ذبح می کنیم برای خدا، هدیه می کنیم ثوابش را به هر کسی دلمان بخواهد، و این هیچ اشکالی ندارد، ولی خب این وهابی ها دنبال بهانه هستند، دنبال این هستند که فقط و فقط مسلمان ها را تکفیر بکنند، شما اگر قرار است نظرات اهل سنت را نگویی در دار العلوم زاهدان که برای احناف است، خب چرا در اینجا می آیی تدریس می کنی، خب برو مدارس سلفیه هم کم نیستند، برو پاکستان این حرف ها را بزن، شما چرا در این مملکت در شهری که برای احناف است در مدرسه ای که برای حنفی ها است، فتوایی که می دهید خلاف فتوای خودتان است، فتوایی که الآن شما صادر کردی خلاف فتوایی است که در همین دالعلوم زاهدان داده شده کتابش هم موجود است.
مجری:
یعنی در جایی که خود احناف زندگی می کنند، هزینه اش برای آنها است وظیفه شما خدمت رسانی به خود همان ها است داری خود احناف را تکفیر می کنی به یک زبان دیگر
استاد یزدانی:
بله خود آنها را تکفیر می کنید، حالا یک داستان و ضرب المثلی هم هست که می گفتند یک کسی خیلی سگش را کتک می زد، گفت چرا می زنی سگ بیچاره را، گفت این می آید غذا را اینجا می خورد پارس خونه همسایه می کند، ایشان هم حالا نمی خواهم قیاص بکنم، نان از احناف می خورد ولی حرفهای وهابی ها را می زند، شعار وهابی ها را می زند.
مجری:
خیلی متشکریم.
در یک همچین شبی و در یک همچین فضایی ما یک فضیلت بزرگی را هم داریم یا د آن در ای روزها است یعنی بحث غزوه بدر هست و آن رشادت ها و شجاعت هایی که امیرالمؤمنین (ع) در جنگ بدر از خود نشان داد و در جای خودش بیان شده، جای تبریک دارد، هم ولادت امام حسن مجتبی و همچنین این سالروز و این یاد بزرگ از این همه فضائل امیرالمؤمنین (ع) در ماه مبارک رمضان هستیم، طاعات همه شما عزیزان بیننده مقبول درگاه الهی باشد.
جناب آقای دکتر یزدانی خسته نباشید، خیلی جالب بود بحث هایی که داشتید، حالا چون در لابلای بحث هم اشاره ای هم داشتیم به قضیه بدر و آن مباحثی که آنجا است، اینها این همه رشادت امیرالمؤمنین در جنگ بدر را فراموش میکنند و در بخش اول هم شما اشاره داشتید که چه چیزهایی برای صحابه پیامبر و کسانی که در جنگ بدر حاضر بودند می گویند ولی هیچ وقت از این همه فضائل امیرالمؤمنین در جنگ بدر هیچ ذکری نمی کنند متأسفانه.
آقای یزدانی عزیز اجازه می دهید ما یک مقطع دیگری هم داریم این را هم ببنیم بعد ان شاء الله برگردیم در این خصوص صحبت کنیم، و بعد از آن هم اگر وقت شد با بینندگان هم صحبتی داشته باشیم و بشنویم، خب این مقطع را می بینیم و برمی گردیم و از آقای یزدانی می شنویم، تعلیقاتش را
کلیپ:
– درود بر شما
+سلام علیکم استاد عزیز،
– علیکم السلام بفرمایید
+استاد یک روایت بود
– اسم شریفتان
+ ایمان هستم از افغانستان
– اقای ایمان از افغانستان بفرمایید
+ استاد یک روایتی است که یک از علما می گفت که خداوند در ثلث آخر شب به آسمان دنیا پایین می آید و بندگان خود را صدا می زند که چه کسی تقاضا دارد و حاجت دارد که من حاجتش را برآورده کنم، فرزند ندارد فرزند بدهم، این روایت را آیا ما داریم اگر داریم، خدا که مکان ندارد که مثلاً در آسمان باشد یا در زمین یا در جای دیگر، لطفاً این را برای من روشن کنید، بسیار تشکر از برنامه خوبتان
– متشرکم آقای ایمان روی خط باش تا پاسخت را بدهم، بله روایتی که شما به آن اشاره کردید روایت صحیحی است در صحیح بخاری است که رسول الله (ص) فرمود الله متعال در یک سوم آسمان شب به آسمان دنیا می آید و صدا می زند بندگانش را که مرا دعا بکنید من دعای شما را اجابت می کنم خواسته ها شما را برآورده می کنم، و از این درباب صفات الله متعال بعنوان نزول الله متعال از بالای عرش و آسمان هفتم به آسمان دنیا است، حالا شما می گویید که خدا مکان ندارد، بلکه مکان به آن معنی ندارد، ولی من یک سؤال از شما می کنم آقای ایمان خدا تکلم می کند، صحبت می کند یا صحبت نمی کند؟
+ بله چرا نمی کند،
– خب حالا سؤآل من این است که وقتی خدا صحبت می کند، آیا مثل ما انسانها با لب و با دهان و با زبان صحبت می کند؟
+ بلا کیف است دیگر
– بلا کیف است، آفرین پس وقتی که ما می گوییم خدا «کلم الله موسی تکلیما»، خداوند با موسی صحبت کرد، بدون کیفیت است به آن صورتی صحبت کرده که شایسته ذات پروردگار است، در بحث نزول خدا هم به آسمان دنیا دقیقاً همین حرف است، که الله متعال نزول می کند، در حدیث صحیح آمده، حتی در قرآن
«إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»
یصعد بسوی الله، سخن طیب بالا می رود، پس معلوم می شود خدا علو دارد بالا است، و نزول هم می کند، و نزولش به چه شکلی است، آیا مثلاً مثل نزول هواپیما است مثل نزول انسان، نه نزولش همانطوری است که به ذاتش بسته است
مجری:
بله خب جناب آقای دکتر یزدانی جالب بود این توجیهی که این می کند از نزول خدا، هر کاری بکنید نمی توانند این را جمع کنند، خدا از یک جایی به جای دیگر نزول پیدا می کند، این را برای ما توضیح بدهید چه می گویند.
استاد یزدانی:
بله در صحیح ترین کتاب های اینها هم آمده که خداوند وقتی ثلثی از شب می گذرد می آید به آسمان دنیا و آنجا داد می زند که چه کسی است که از من حاجتی بخواهد تا حاجتش را بدهم، چه کسی هست که بخواهد استغفار کند گناهش را ببخشم و از این مسائل، ثلثی از شب که می گذر خدا می آید، الآن که معلوم شده زمین کروی شکل است خب هر زمانی را شما تصور بکنی یک جایی از عالم ثلثی از شب هست، یعنی خدا باید برود بالا بیاید پایین، خب این خیلی سخت است، خدا هر لحظه باید اینجا باشد، اینجا باشد یا در عرشش باشد، اگر نزول را به معنای حقیقی اش بگیریم، که اینها می گویند که نزول به معنای حقیقی اش هست، این مشکل سختی است خب حالا چکار کنیم، می گویند نزول کیفیت ندارد، خب نزولی که کیفیت ندارد اصلاً نیست دیگر، چیزی بی کیفیت مگر می شود وجود داشته باشد، هرچیزی کیفیت دارد، شما کیفیتش را هم مشخص کردید، آمد مثال زد خدا می خواهد حرف بزند مگر خدا لب و دهان دارد که حرف بزند، خدا که لب و دهان و زبان و کام و اینها ندارد، ما می گوییم خدای شما دارد، اتفاقاً خدای شما هم دندان دارد هم زبان دارد هم کام دارد همه چیز دارد،
مجری:
همان شاب امرد
استاد یزدانی:
شاب امرد شما همه چیز دارد فقط ریش ندارد و یک چیز دیگر ندارد، بقیه چیزها را دارد، حالا اینکه دهان دارد، من نشان بدهم از کتاب های اینها،خیلی سریع وقت مان کم هست، من خیلی سریع نشان بدهم، کتاب ابطال التأویلات آقای ابو یعلی فرا حنبلی، بزرگ اینها، چاپ عربستان سعودی است، ابطال التأویلات، آقای ابو یعلی فرّا، جلد1، صفحه 387، می گوید چه کسی گفته که خدا اگر دهان داشته باشد محال است، می گوید نیست،
«إعلم أنه غیر ممتنع إطلاق الفی علیه سبحانه»
ابطال التأویلات، آقای ابو یعلی فرا حنبلی، چاپ عربستان سعودی، ج1، ص 387،
خدایی که دهان داشته باشد ممنوع نیست، همانطور که خدا می تواند دست داشته باشد، خدا وقتی دست دارد صورت دارد چشم دارد چطور می شود که دهان نداشته باشد، یعنی صورت بی دهان مگر می شود، صورت باشد در آن دهان نباشد، شما تصور کنید، همچین خدای مسخره ای را که چشم دارد، دماغ دارد ولی دهان ندارد، بعد دلیلت چیست؟ می گودی احمد بن حنبل در رساله ای که به ابو عباس فلان بن فلان نوشته، تصریح کرده که
«فقد کلم الموسی تکلیماً من فیه»
خدا وقتی می خواست با موسی حرف بزند از کجا حرف می زد؟ با دهانش حرف می زد، احمد بن حنبل اینطوری گفته، بعضی می گویند این روایت ضعیف است، می گوید نه کجایش ضعیف است، فلانی و فلانی توثیق است و جواب شان را هم می دهد، این از دهان خدای اینها
بعد برسیم به دندانها و لثه های خدا، این هم در کتاب های متعدد با سندهای صحیح نقل شده، خودشان تصریح کردند این روایات را از جمله در کتاب، المسند الصحیح المخرج علی الصحیح مسلم که این یک رسالۀ دکتری پایانامه بوده، در جامعة الإسلامیه مدینه دفاع شده، اصل کتاب، المسند الصحیح المخرج علی الصحیح مسلم هست، نویسنده آقای ابو عوانه اسفراینی متوفای 216، از قدمایشان هست این کتاب، چاپ اول، جلد دوم، چاپ 1435، در دانشگاه اسلامی مدینه منوره دفاع شده، صفحه 95 حدیث شماره 432، روایت را نقل می کند،
مجری:
این کتاب دفاع شده یعنی مورد قبول هم قرار گرفته که دفاع شده
استاد یزدانی:
بله رساله دکتری است دیگر، بعد از کلی تحقیق به آن رسیده اند، اصل کتاب هم که اسمش صحیح است، المسند الصحیح، روایتی نقل کرده که ما روز قیامت فلان جا هستیم تا می رسد به اینکه
«ربنا تبارک و تعالی فیقلول: من تنتظرون؟»
خدا می آید و می گوید منتظر چه کسی هستید؟
المسند الصحیح المخرج علی الصحیح مسلم ، ابو عوانه اسفراینی متوفای 216، چاپ اول، جلد دوم، چاپ 1435، صفحه 95 حدیث شماره 432
ما می گوییم ما منتظر خدایمان هستیم، خدا می گوید من خدای شما هستم
«فقال أنا ربکم»
تجلی می کند و پیغمبر می گوید خدا این حرف ها را می زد و می خندید، با خنده می گفت من خدای شما هستم،
«قال سمعت رسول لله یقول یضحک»
خدا می گفت و می خندید
حالا محقق کتاب ، باز روایت بعدی 433 هم همین است، از احمد حنبل تا می رسد به همان داستان که
«حتی ننظر إلیک»
ما به سمت خدا نگاه می کردیم
خدا تجلی کرد و می خندید به سمت ما، خب کسی که بخندد چطوری می خندد، نباید دهان داشته باشد؟ خنده بی دهان چطور قابل تصور است؟
«سمعت رسول الله»
پیغمبر گفت خدا یک طوری می خندید
«حتی تبدو لهواته أو أضراسه»
خدا یک طوری می خندید که دندانها و لسهایش هم معلو می شد،
خیلی دهانش گشاد بوده یا چه بوده، به هر حال قیافه اش اینطوری بوده که وقتی می خندید هم لثه هایش معلوم بود هم دندان هایش معلوم بود
مجری:
خدایی که اینها مدعی هستند، چشم و بین و دهان و دندان بصورت ظاهر دارد
استاد یزدانی:
بله، روایت طولانی است، محقق در پاورقی می گوید این روایت اصلش در صحیح مسلم آمده در فلان جا ولی بعدش می گوید دوتا تنبیه وجود دارد اولاً این حدیث در صحیح مسلم از جابر نقل شده از پیغمبر نقل نشده، جواب می دهد می گوید جای دیگر از پیغمبر نقل شده، دوم می گوید در حدیثی که در صحیح مسلم هست جمله «جتی تبدو لهواته أو اضراسه» نیست، ولی این حدیث از این طریق ثابت است، ابو یعلی با سند خودش نقل کرده که خداوند می فرموید
«یضحک ربکم حتی بدت لحواته و اضراسه»
خدای شما می خندید، طوری می خندید که هم دندانهایش پیدا بود، هم لثه هایش پیدا بود، بدون شک
«ثم قال عقب الحدیث تأکیداً»
بدنال این حدیث تأکید کرده
که یحیی بن معین تأکید داشت که این لهوات و اضراس خدا معلوم بوده
مجری:
حالا این آمده گفت روایت صحیح است یا صحیح نیست، اگر صحیح است چون در مسلم آمده پس باید صحیح باشد، اگر صحیح نسیت که پس مسلم را چرا می گویید صحیح،
استاد یزدانی:
این تیکه اش را می گوید در مسلم نیامده،
مجری:
بله منظور این تعارض در صحبت هایشان است
استاد یزدانی:
بله، بعد می گوید مروزی از احمد بن حنبل نقل کرده، می گوید من به احمد بن حنبل گفتم نظرت درباره این حدیثی که از ابی زبیر از جابر نقل کرده که خدا خندید آنطوری که دندانهایش پیدا شده نظرت چیست درباره این حدیث، گفت
«هذا یشنع به»
این حدیث، حدیثی است که آبرو برای ما نمی گذارد، اگر این را هرجایی بخوانیم به ما می خنند و زشت یم پندارند و از این مسائل، گفت
«فقد حدثت به»
آیا این حدیث را برای کسی نقل هم کردی یا نه؟
تا حالا حدیث کردی این را، گفت به کسی نقل نکردم جز به آقای میثمی، محمد بن داوود میثمی فقط برایش نقل کردم، او از من خواست من هم این حدیث را نقل کردم،
«قلت أفلیس العلما قد تلقته بالقبول؟»
آیا علما این حدیث را قبول کردند یا نه؟
«قال بلی»
احمد بن حنبل هم گفت بله علما این را قبول کردند، حالا روایت را نقل می کند، ابویعلی نقل می کند همان سند دیگری که
«یضحک ربنا حتی بدت لهواته او قال اضراسه و عقب ابو یعلی قالئلاً»
ابو یعلی بدنبال این حدیث می گوید که
«نصَّ احمد علی صحیت هذه الأحادیث»
تأکید داشت تصریح کرد که این حدیث صحیح است،
«و أخذ بظاهرها و الإنکار علی من فسّرها»
هر کس می گفت این روایت معنای ظاهری می دهد و به معنای دیگری تفسیر می کرد احمد دربرابرش می ایستاد، می گفت این درست نیست، همین معنای ظاهری اش هست خدا وقتی دندان دارد خب دندان دارد، دندان را نمی شود به چیزی دیگر تفسیر کرد، وقتی می گوییم لثه دارد، خب لثه دارد دیگر، نمی شود تفسیر کردب ه چیز دیگر، بعد حرف ابو یعلی حنبلی را می آورد که کسی حق ندارد این را بگوید، منظور اظهار نعمت و فضل و این مسائل است، بلکه فقط مقصود همان معنای واقعی است، و بعد محقق می گوید این کتاب در صفات، کتاب الصفات آقای دارقطنی بوده، اما به جای این «اضراسه» را گرفتند حذف کردن و سفید گذاشتند، در چاپ چندتا نقطه سفید گذاشتند که این روایت را حذف کنند، ولی در واقع بوده این موضعی که اینجا سفید گذاشته شده همین روایت بوده چون این روایت در کتاب های دیگر آقای دار قطنی در کتاب رؤیت آقای دارقطنی در مسند احمد هست جاهای دیگر هست، و احمد حنبل چرا می گوید
«نیشنع به»
چرا می گوید وقتی ما این حدیث را نقل کنیم به ما ایراد می گیرند به ما حرفهای بد بد می زنند و از این مسائل و اشکال می گیرند، به این دلیل است که مردم تحملش را ندارند، از آن حدیث هایی است که اگر بین مردم پخش بشود مردم قبول می کنند، نمی شود به هر کسی این حدیث را گفت و او قبول کند، بلکه باید به کسی گفت که تحملش را داشته باشد، ما به هر کسی نمی گوییم، فقط به آقای محمد بن داوود مثمی گفتیم، به بقیه نتوانستیم بگوییم این حدیث را، این دهان و دندان خدا که ایشان می گفت دهان ندارد دندان ندارد، اما م یگفت کیفت هم ندارد، کیفت دیگر چرا ندارد، ما از خود امام تان از بزرگتان آقای ابن تیمیه داریم که ایشان می گوید خدا کیفیت دارد، کیفیتش را هم مشخص کرده، در کتاب های متعدد، نزول خدا را کیفتش را هم برای ما گفته، الدرر الکامنه آقای ابن حجر عسقلانی، السفر الأول، جلد1، صفحه 153، از شخصی بنام اقشهری نقل می کند، می گوید اقشهری در رحله خودش، در سفرنامه خودش در حق ابن تیمه این مطالب را نقل کرده، از جمله مطلبی که نقل کرده این هست که داستان حدیث نزول را نقل کرده،
«فذکر أنه ذکر حدیث النزول»
حدیث نزول را خواند
الدرر الکامنه، آقای ابن حجر عسقلانی، السفر الأول، ج 1، ص 153
«ینزل ربی …»
خدا ثلثی از شب نازل می شود،
«فنزل عن المنبر»
از منبر دو پله آمد پایین
«فنزل علی المنبر درجتین»
دو درجه از منبر آمد پایین
گفت
«کنزولی هذا»
همینطور که من دارم از پله ها می آیم پایین خدا همینطور دقیقاً می آید پایین، بعد گفتند تو مجسمه هستی و او را گرفتند زندانش انداختند، همین مطلب را ابن بطوطه در رحله خودش نقل کرده، جلد1، چاپ دار الإحیاء علوم بیروت، چاپ اول، چاپ 1407، دقیقاً همین حکایت خودش که حکایت ورودش به دمشق و دیدن ابن تیمیه که او بزرگ شام بود چه بود و چه بود،
«إلی أن فی عقله شیئاً»
رحله، ابن بطوطه، ج 1، چاپ دار الإحیاء العلوم بیروت، چاپ اول، چاپ 1407،
ابن تیمیه یک خورده عقلش مشکل داشت یک تخته اش کم بود، از جمله حرفهایی که می زد چه بود؟
«إن الله ینزل الی سماء الدنیا کنزولی هذا»
خدا به آسمان دنیا نازل می شود همینطور که من دارم نازل می شوم،
«و نزل درجة من درج المنبر»
یک پله از پلهای منبر را هم پایی آمد واین حرف را زد،
مجری:
یعنی کاملاً این مصادر و این منابعی که شما فرمودید با آن چیزی که امروز در این کلیپ دیدیم اینها ادعا کردند، کاملاً در تعارض است، یعنی آن ادعایی می کند که واقعاً در کتاب های خودشان و عقیده خودشان و پشتوانه علمی خودش که ادعا می کند، که پشتوانه ای است، کاملاً در تعارض است،
استاد یزدانی:
بله همین داستان را آقای عبد الحی کتانی در جلد اول از کتاب فهرس الفهارس خودش نقل کرده، جلد1، صفحه 277، دقیقاً همین داستان را نقل کرده که در یک مناظره ای که بین دو نفر از علمای اهل سنت و ابن تیمیه اتفاق افتاده بود، ابن تیمیه همین حرف را زد و آنجا هم شکست خورد
«ناظر تقی الدین ابن تیمیه و ظهرا علیه»
این دو نفر، قاضی ابو عبد الله مقری و یک کس دیگر با این تیمیه سر این قضیه مناظره کردند ابن تیمیه شکست خورد یکی از حرفهای زشتی که می زد چه بود
«و قوله فیه کنزولی هذا»
حدیث نزولی که خدا از آسمان می آید پایی همانطور که من از منبر می آیم پایین
مجری:
خیلی ممنون جناب آقای یزدانی من عذر خواهی می کنم از شما چون واقعاً وقت ما خیلی کم است و برخی از دوستان هم تماس گرفتند، می خواهیم از صدای بیننده ها هم استفاده کنیم، و از صحبت های شان و ببنیم اگر سؤآلی دارند بتوانیم در فرصت باقی ماند پاسخ بدهیم ابتدا به کرمانشاه برویم و با دوست عزیز مان آقا اسفندیاری صحبت کنیم، سلام علیکم در خدمت شما هستیم آقای اسفندیاری،
بیننده:
الو سلام علیکم، ممنونم با عرض سلام خدمت شما و جناب آقای دکتر یزدانی، من از کرمانشاه مزاحم می شوم و خواستم این را خدمت آقا سعید که دو هفته پیش بابرنامه شما تماس گرفتند، و در مورد توسل و استغاثه صحبت می کردند، و در برنامه زنده یک دروغ به آقای دکتر یزدانی بستند، که خیلی اصرار داشتند که شما کلمه استغاثه را بکار بردید، من خودم شخصاً چندبار دکلیپ را دیدم و حتی یکبار هم آقای دکتر یزدانی ندیدم که کلمه استغاثه را بکار برده باشد، خواستم این را بگویم که با دروغ می خواهند مذهب خودشان را وطرز فکر خودشان را به دیگران القی بکنند و خودشان را با این صحبت ها به اثبات برسانند که الحمد الله به جای اینکه اثر مثبت برای آنها داشته باشد بیشتر اثر منفی دارد، و از شما تشکر می کنم بخاطر برنامه خوب و روشنگر تان، و همه شما را به خدای بزرگ می سپارم و خدا نگهدار.
مجری:
ممنونم آقای اسفندیاری عزیز از این تماسی که گرفتید، و نکته ای که اشاره فرمودید، بله جناب آقای دکتر یزدانی هم خودشان فرمودند که این کلیپ کل برنامه در سایت موجود است هر لحظه ای ممکن است برود مراجعه کند و عین صحبت ها را آنجا بشنود
استاد یزدانی:
ما همان زمان داشتیم لایو می رفتیم، لایوش هم ذخیره شده بود من هرگز کلمه استغاثه را استفاده نکردم ولی خب بیننده گفتند
مجری:
بله درست است همه اینها موجود است در هر راهی بروند پیدا کنند، در سایت هست، همه این امکانات هست.
خب آقای بهادری عزیز سلام از کرج با ما تماس گرفتند آقای بهادری سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم،
بیننده:
علیکم اسلام و رحمة الله خدمت آقای قزوانی و جناب آقای دکتر یزدانی طاعات قبول باشد ان شاء الله، حضرت آقای دکتر بطور متواتر عزیزان اهل سنت در کتاب هایشان نقل فرمودند که رسول مکرم اسلام فرمودند به صحابه
«لَتَتَّبِعُنَّ سُنَنَ مَنْ كَان قَبْلَكُم
لام لام تأکید است فرمود شما صحابه قطعاً مسیر ملت های قبل را خواهدی پیمود،
«شبراً شبراً»
قدم به قدم
«ذراعا بذراعا»
اگر آن صحابه امت های قبل به سوراخ سوسماری رفتند شما صحابه هم بدنبالش خواهید رفت، یعنی پیروی شدید از یهود و نصاری می کنید ای صحابه، پس دو آیه سوره های توبه، و فتح، که آخر آیه در تأیید صحابه آمده و آقایان وهابی آن را چماق کردن بر سر ما شیعیان می زنند رسول خدا در مورد صحابه ای فرمودند که در راه خدا شهید شدند، یا بعد از وفات پیامبر از مسیر اسلام خارج نشدند، نه اینکه جناب خلیفه دوم آقای کعب الأحبار را به جایی رساند که معاویه دست می کشید، به عبای کعب الأحبار بصورتش میمالید طبق متون محترم اهل سنت آمده، این یک سؤال
21 نفر در دوره عالی فقه و تاریخ پیش کعب الأحبار از یهود درست گرفتند، یکی از آن جناب خلیفه دوم بوده، خودش هم در خواست داشته آقای عمر به کعب الأحبار که برای من کلاس ویژه بگذار چرا من آیات 9 و 8 سوره غافر را نمی فهمم، مدارکم این است تهذیب و تهذیب جلد8، صفحه 439، سیره حلبی جلد 1 صفحه 217، موطأ مالک، جلد1، صفحه 131، من سؤالم این است آقای کعب الأحبار یهودی تازه مسلمان شده، خلیفه دوم هم آقای دکتر قبول کنید که خلیفه مسلمین است از وجدان ها بپرسید از یهودی نصاری هندو گبر یهودی یان از شیعیان نپرسید، بگویید اگر یک پیامبری خلیفه داشته باشد، شخصی از ادیان گذشته می خواهد ایمان بیاورد مسلمان بشود او باید اسلام را از خلیفه یاد بگیرد یا خلیفه از آن تازه مسلمان شده، جناب خلیفه از چه کسی باید اسلام بگیرد، از پیامبر یا از کعب الأحبار، مگر آقای عمر نفرمود سنن پیامبر را آتش بزنید، حالا این قال کعب الأحبار ها چیست؟ ما باید عامل باشیم که فکر ها بکار بیفتد، قال رسول الله از بین رفت، قرآن هم به گفته جناب خلیفه تحریف شده، از نظر جناب عمر خب این قال اصحاب الأحبار ها اسمش چیست، اگر سنت پیامبر است یک بدبختی برای وهابیان است، اگر قال کعب الأحبار سنت است که آقای عمر همیشه از این سنت استفاده می کرده، طبق صدها روایت، پس باید بگوییم جناب خلیفه دوم سنت پیامبر را از بین برد و سنت یهود را وارد اسلام کرد، و به کعب الأحبار می گفت قرآن را برای ما تدریس کن، پس صحابه اصلی پیامبر مانند امام علی کجا بودند، اینها به ما می توانند جواب بدهند؟ چطور شده که آقایان مسلم و بخاری خدا شناسی را از یهود قبول کردند که خدا پا دارد خدا مثل انسان است، خدا از شکم خالی است و … قرآن هم فرموده «لیس کمثله شیء» چرا این آقایان، چرا خدا شناسی را از قرآن نیاورند این را می توانند به ما توضیح بدهند یا نه؟ و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
مجری:
خیلی متشکرم جناب آقای بهادری عزیز از تماسی که گرفتید، جناب آقای یزدانی دو دقیقه بیشتر وقت نداریم من دیگر از بقیه بیننده ها عذر خواهی کنم که بیشتر از این ما نمی توانیم در خدمت بیننده ها و تماس هایشان باشیم، چون وقت کم هست، اگر نکته ای هست در مورد این دو بزرگوار بفرمایید.
استاد یزدانی:
نه دیگر مطلب خاصی دوستان نگفتند من فقط بحث نزول فقط یک مستند نشان بدهم از بحث همین نزول، مجموع فتاوای ابن عثیمین، همین مطلبی که من گفتم مجلد اول، چاپ ریاض، چاپ 1413، یک کسی آمد از او همین سؤالی که من پرسیدم را سؤال پرسید، گفت اینکه شما می گویید خدا نازل می شود به آسمان دنیا خب الآن معلوم شده که زمین کروی شکل است،
«من المعلوم أن اللیل بدور علی الکرة الأرضیه و الله عزوجل ینزل إلی السماء دنیا حین یبقی ثلث اللیل آخر فمقتضی ذلک أن یکون کل اللیل فی السماء الدنیا، فما الجواب عن ذلک»
مجموع فتاوای ابن عثیمین، ج 1، چاپ ریاض، چاپ 1413
اگر قرار باشد خدا ثلثی از شب بیاید به آسمان دنیا خب زمین الآن کروی شکل است، هر یک لحظه یک جایی از دنیا ثلثی از شب است، پس خدا باید همیشه اینجا باشد نمی تواند به عرش خودش برود برگردد، گرفتار شد، جوابی برایش نداشت، گفت این سؤالی است که تو داری از من می پرسی هیچ صحابه ای از پیغمبر نپرسیده،
«جوابنا علیه أن نقول علیه هذا سؤال لم یسأله الصحابه رضوان الله تعالی علیهم»
این سؤال را صحابه نپرسیدند
و اگر کسی مؤمن هست به خدا و پیغمبر باید بپذیرد یعنی چه این سؤال های سخت را از ما می پرسید، سؤالهای سخت سخت از اینها نپرسید که گیر می کنند،
مجری:
این نکته جالبی بود که فرمودید، من از شما تشکر می کنم بخاطر این وقتی که گذاشتید و این مباحثی که برای ما ارائه کردید امیدوارم که این ساعات جزو بهترین ساعات حضرت عالی بنده و بینندگان عزیز باشد و جزو صالح اعمال ذخیره آخرت ان شاء الله باشد، از شما تشکر می کنم خدا حافظی می کنم از شما بینندگان عزیز بخصوص آقای اسفندیاری و آقای بهادری که توانیستیم با ایشان صحبت کنیم و بقیه بیننده ها که متأسفانه نشد که با انها صحبت کنیم، از آنها هم عذر خواهی می کنیم ان شاء الله تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم خدا حافظ شما