بسياري از بزرگان اهل سنت؛ همچون ابن خلدون و ابن كثير تصريح كردهاند كه تعدادي از اصحاب، گفتار اهل كتاب و اسرائيليات را در تفسير قرآن دخيل كردهاند . حتي گاهي به عنوان سخن رسول خدا صلي الله عليه وآله به مردم منتقل نمودهاند…
موضوع : اعتراف بزرگان اهل سنت به ورود اسرائیلیات در تفسیر قرآن
برنامه : یهوابیت (9 )
تاریخ : 28 / 01 / 96
مجری :
در برنامه های گذشته یهوابیت به موضوعات بسیار مهم و اساسی ، مثل تأویل و مجاز پرداختیم که به تفصیل در مورد آن بحث شد و گفتیم که بحث تأویل یکی از موضوعات بسیار کلیدی است که ما بعدها با آن زیاد کار داریم . بعد از آن به بحث مجاز پرداختیم . بعد از آن وارد بحث دیگری شدیم که آن هم از اهمیت خاصی در مباحث توحیدی برخوردار است و این که چرا توحید وهابیت و سلفی ها و اهل حدیث به جایی کشیده شده که با آن چیزی که در کتب اهل کتاب وارد شده ،تشابه دارد . استاد یزدانی عزیز مصادیق و افرادی را که در آن نقش داشتند را بیان فرمودند . کلیپ هایی را هم در این زمینه پخش کردیم که امشب هم کلیپ های دیگری را هم پخش خواهیم کرد .
استاد یزدانی :
یکی از مباحث اصلی و اساسی ما که به آن پرداختیم ، بحث تفاوت اهل سنت با سلفی ها در بحث خدا است . خدایی که وهابی ها می پرستند ، خدایی است که می تواند به جای یکی ، دو تا شود و یک کپی یا چند کپی از خود درست کند یا این که به اندازه تمام عالم از خود کپی بگیرد . این حرفی است که کارشناس وهابی در شبکه های خود می گوید . یا خدایی که می تواند خودکشی کند یا سنگی را خلق کند که نتواند خودش هم بلند کند . این خدایی است که وهابی ها می پرستند و آن را قبول دارند .
اما خدایی را که مسلمان ها قبول دارند ، کاملا با آن خدا تفاوت دارد تا جایی که از یک موجود افسانه ای و یک هیولا با خدای حقیقی و واجب الوجود که ما می پرستیم تفاوت وجود دارد .
در برنامه قبل به نقش یهود در تاریخ اسلام پرداختیم و این که یهود چه کارهایی انجام داد تا بتواند اعتقادات خود را وارد اسلام کند . متأسفانه عده ای از مسلمانان و آن هایی که به بنی امیه وابسته بودند ، برای این که اسلام را نابود کنند ، این اعتقادات را از یهود می گرفتند و به عنوان کلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) تحویل مسلمانان می دادند . یعنی سخن را از کعب الاحبار یهودی و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام شنیده بود ؛ اما می گفتند : قال رسول الله صلی الله علیه وآله !
ما این ها را در برنامه گذشته نشان دادیم . یکی از اصحاب را که متأسفانه این ها ، نام صحابی را بر او می گذارند ، سر منشأ اعتقادی سلفی ها و وهابی های امروز شده و خدایی که این ها تعریف می کنند .
ما امشب می خواهیم به اعتراف برخی از بزرگان سلفی و اهل سنت به این که در تفسیر قرآن کریم ، یهودی ها ، احبار یهود و اسرائیلیاتی که آن ها نقل می کردند ، متأسفانه امروز به عنوان تفسیر قرآن در بین مردم رایج است و سلف این مسائل را که از یهود شنیدند به نام پیامبر (صلی الله علیه وآله) قالب کردند و الان جزء اعتقادات سلفی ها شده . البته مسلمانان راستین و مسلمانان واقعی این اسرائیلیات را قطعا از حقائق جدا می کنند و این خدایی را که وهابی ها می پرستند را به هیچ وجه قبول ندارند .
بنده یکی دو مورد را تا جایی را فرصت اجازه دهد ، نشان می دهم .
آقای ابن خلدون در تاریخ خود ، چاپ دار الفکر بیروت ، با تحقیق استاد خلیل شحاده و سهیل ذکار ، صفحه 554 در بحث تفسیر می گوید :
وصار التفسير على صنفين تفسير نقلي مسند إلى الآثار المنقولة عن السلف وهي معرفة الناسخ والمنسوخ واسباب النزول ومقاصدا لآي وكل ذلك لا يعرف الا بالنقل عن الصحابة والتابعين وقد جمع المتقدمون في ذلك واوعوا الا ان كتبهم ومنقولاتهم تشتمل على الغث والسمين والمقبول والمردود والسبب في ذلك ان العرب لم يكونوا أهل كتاب ولا علم وإنما غلبت عليهم البداوة والامية واذا تشوقوا إلى معرفة شيء مما تشوق اليه النفوس البشرية في أسباب الموكونات وبدء الخليقة واسرار الوجود فإنما يسألون عنه أهل الكتاب قبلهم ويستفيدونه منهم وهم اهل التوراة من اليهود من تبع دينهم من النصارى واهل التوراة الذين بين العرب يومئذ بادية مثلهم ولا يعرفون من ذلك الا ما تعرفه العامة من اهل الكتاب ومعظمهم من حمير الذين اخذوا بدين اليهودية فلما اسلموا بقوا على ما كان عندهم مما لا تعلق له بالاحكام الشرعية التي يحتاطون لها مثل اخبار بدء الخليقة وما يرجع إلى الحدثان والملاحم وامثال ذلك وهؤلاء مثل كعب الاحبار ووهب بن منبه وعبدالله بن سلام وامثالهم فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم وفي امثال هذه الاغراض اخبار موقوفة عليهم وليست مما يرجع ألى الاحكام فيتحرى في الصحة التي يجب بها العمل ويتساهل المفسرون في مثل ذلك وملئوا كتب التفسير بهذه المنقولات …
تفسير به دو قسم است . تفسیر نقلی که به صورت روایت و مسند از سلف نقل شده است . که این معرفت ناسخ از منسوخ ، اسباب نزول و مقصد آیه است که همه این ها با نقل از صحابه و تابعین به ما رسیده . مفسران گذشته ما این منقولات را جمع آوری کرده و کتاب ها را از این تفسیر ها و منقولات پر کرده اند . (تفسیر های مأثور و مسند به یک صحابی و یک تابعی )
این کتاب ها هم مطالب خوب و هم مطالب باطل و هم مقبول و هم مردود در آن است . چون عرب های آن زمان اهل نوشتن و اهل علم نبودند و اکثرا بی سواد بودند . با این که بی سوادی بر آن ها غلبه کرده بود ، اما آن ها علاقه داشتند که یاد بگیرند که این علاقه باعث شد سراغ اهل کتاب بروند . سراغ اهل کتاب رفتند و از آن ها استفاده کردند . این اهل کتاب ، یهودی ها و کسانی بودند که از دین یهود پیروی می کردند از نصاری . اهل تورات در بین عرب زندگی می کردند . این ها از قبیله حمیر و از طرفداران دین یهود بودند ؛ اما مسلمان شدند (به ظاهر )
این ها اسلام آوردند ؛ اما بعضی مسائل را رها نکردند ، از مسائلی که به احکام شرعی ارتباطی ندارد. مثل ملاحم ، جنگ و خواب ها و رؤیا ها بوده .
این استنباط حرف ایشان است . چون وقتی آن ها حدیث نقل میکردند ، به همه چیز ورود پیدا کردند . همه علوم اسلامی و احکام شرعی و دینی را تحت تأثیر خود قرار دادند .
این ها کسانی مثل کعب الاحبار ، وهب بن منبه ، عبد الله بن سلام و امثال این ها .
این ها افکار یهودیت خود را وارد دین اسلام کردند .
تفاسیر مسلمانان از منقولات این اشخاص پر شد .
از منقولات کعب الاحبار ، وهب بن منبه ، عبد الله بن سلام ، زید بن ثابت ، عبد الله بن عمروبن العاص که هفته گذشته در مورد آن بحث کردیم که علمای اهل سنت تصریح کرده بودند که ایشان دو خورجین از کتاب های اهل کتاب را پیدا کرده بود و از آن مطالبی را نقل و به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت می داد .
متأسفانه مفسیرین هم تساهل کردند و کتاب های تفسیری را از منقولات یهود و نصارا پر کردند .
تاریخ ابن خلدون ، چاپ دار الفکر بیروت ، با تحقیق استاد خلیل شحاده و سهیل ذکار ، ص 554
البته نظر ایشان این بود که این مسائل ربطی به دین ندارد .اما بررسی می کنیم به خصوص تفسیر آقای طبری که اولین و بهترین تفسیر مأثور این ها است ، کتاب های تخصصی نوشته شده . بنده امروز جستجویی کردم که اصلا کتاب های تخصصی امروزی این ها است ، الاسرائیلیات فی التفسیر الطبری . کتاب های تخصصی که آیه به آیه گشتند و منقولات کعب الاحبار را جدا کردند همه به عنوان تفسیر قرآن و در احکام شرعی آمده . این هم اعتراف شخصی مثل ابن خلدون که می گوید : تفاسیر اهل سنت مملوء از منقولات کعب الاحبار و وهب بن منبه و عبد الله بن سلام است که اعتقادات یهود را وارد دین اسلام کرده اند .
مجری :
این هم در مورد چگونگی و نحوه ورود اسرائیلیات به تراث روایی اهل سنت و به خصوص تفاسیر بود . کلیپ اول از آقای عدنان ابراهیم است که در مورد نحوه ورود اسرائیلیات و ریشه اسرائیلیاتی که در کتب اهل سنت وجود دارد ، صحبت های جالبی دارند که با هم می بینیم و می شنویم .
کلیپ (1) :
عدنان ابراهیم ـ محقق اهل سنت
اسرائیلیات از طریق ناسخان اهل کتاب وارد اخبار و روایات نشده است . باب اصلی ورود اسرائیلیات نقل و روایت است و حتی برخی از صحابه در این مسأله امر را آسان گرفته اند ، مانند ابوهریره و عبد الله بن عمرو تا حدی ابن عباس . این ها از اهل کتاب و مسلمان شدگان اهل کتاب نقل کرده اند . مانند وهب بن منبه و برادرش و کعب الاحبار و این جا بود که چیزهایی وارد تراث حدیثی ما شد که جای بررسی و سؤال دارد . من این جا یک مثال می زنم . چون گفتند که مثال بزنم . یک مثال حدیثی که اکثریت علما محقق از اهل حدیث آن را رد کرده اند و بخاری نیز در بین آن ها ست . بخاری این حدیث را رد کرده است و ابن تیمیه و بیهقی و بسیاری از علما این حدیث را رد کرده اند .
حدیثی که می گوید خداوند جهان و آن چه در آن است را در هفت روز خلق کرده است . این حدیث مستقیما رد می شود . چرا که صریحا مخالف قول خداوند در قرآن است که جهان را در شش روز خلق کرده است . اما در مورد این هفت روز و آفرینش اگر ما مستقیما به بخش های اولیه و بخش دوم سفر تکوینی در تورات مراجعه کنیم ، می بینیم که آن جا وجود دارد .
به همان ترتیبی که در حدیث وجود دارد . آفرینش خاک و چهارپایان یعنی واضح است که اصل این حدیث از اهل کتاب است . پس چه بسا کسانی که این حدیث را از ابوهریره شنیده اند ، دچار اشتباه شده اند و ابوهریره نیز این حدیث را از کعب الاحبار گرفته است و این ها گمان کرده اند که ابوهریره این حدیث را از پیامبر گرفت است . این حدیث در صحیح مسلم موجود است .
مجری :
بسیار خب ، در مورد روزه ی روز عاشورا ، آیا این یک مثال زنده و عیان برای این اسرائیلیات نیست؟ زمانی که پیامبر به مدینه آمدند ، دیدند که یهود عاشورا را روزه میگیرند و پیامبر گفتند ما سزاوارتر هستیم به این که این روز را روزه بگیریم .
عدنان ابراهیم :
موضوع روزه عاشورا بسیار پیچیده است . چرا که این جا علامت سؤال های قوی و جدی وجود دارد به دلیل اختلاف و تعارض شدید احادیث مربوط به روزه عاشورا در حالی که این روایات در صحاح وجود دارد . بعضی از این روایات با روایات دیگر کاملا در تعارض است ؛ اما در مورد عاشورا و روز دهم از ماه محرم که بنی اسرائیل آن را روزه می گرفتند ، به این دلیل که خداوند در آن روز آنان را نجات داده بود و از مصر خارج شده بودند . این یک مسأله بسیار عجیبی است ؛ چون تقویم بنی اسرائیل با تقویم هجری تفاوت دارد . چگونه ممکن است روز دهم محرم هر سال همان روز عاشورای تقویم بنی اسرائیل باشد ؟
متأسفانه این صحیح نیست و دقیق نیست . به هر حال این یک مسأله ی دیگری است . من فقط یک مطلب دیگری را در مورد اسرائیلیات می خواهم اضافه کنم و من این را به منزله یک دعوت برای طالبان علم قرار می دهم . طالبان علم و به خصوص اهل حدیث .
برای این که اسرائیلیات مورد بحث و بررسی قرار گیرند ، نباید فقط به دنبال روایات نقل شده از طریق مسلمان شدگان اهل کتاب بگردیم یا فقط به دنبال کلمه ی بنی اسرائیل در کامپیوتر و نرم افزار باشیم ، در بحث علمی و رساله های ارشد و دکتری این گونه صحیح نیست .
یک مسأله دیگر که اهمیت و حساسیت بیشتری در پاکسازی تراث حدیثی مان از این اسرائیلیات پنهان دارد این است که کتب اهل کتاب را خیلی دقیق مطالعه کنیم ، این بسیار ضروری است که کتاب مقدس و برخی از شروحاتش و تلمود و برخی از شروحاتش را بخوانیم . چرا ؟
چون این یک قدرت بالایی ایجاد می کند که موجب روشن شدن بخش زیادی از ظلمت و مجهولات می شود . احادیثی در کتب حدیثی وجود دارد که کاملا از کتب اهل کتاب گرفته شده است بدون این که اشاره ای بشود که این حدیث ریشه در کتاب مقدس و اسرائیلیات و یا مسلمان شدگان اهل کتاب دارد ؛ اما معنا و محتوای حدیث کاملا اسرائیلیاتی است و شما همیشه می بینید که در مورد این مفاهیم و احادیث علامت سؤال هایی وجود دارد . مسائل مبهم و شک برانگیز که گاهی با آیات قرآن و روح دین و قواعد کلی دین مخالف است .
مجری :
توضیحات حقیقتا علمی و محققانه جناب عدنان ابراهیم بود که به مثال هایی هم اشاره داشتند . از جمله خلقت که طبق آیات قرآن در شش روز یا شش دوره بوده ؛ اما حدیثی در صحیح مسلم است که عده ای از علمای اهل سنت آن را رد کردند و گفتند : این روایت از اسرائیلیات است و اگر به تورات مراجعه کنیم ، می بینیم که همان حدیث هست . ایشان توضیح دادند که باب ورود اسرائیلیات چه بوده و برخی از صحابه در آن نقش داشتند .
مثال دیگری که به آن اشاره شد ، روزه روز عاشورا و روز دهم محرم بود که در مورد آن نکته علمی را بیان کردند که تقویم بنی اسرائیل با تقویم هجری فرق داشت . در این صورت چطور امکان دارد که روز دهم محرم هر سال با تقویم بنی اسرائیل یکی باشد . این یک مسأله غیر ممکنی است که نشان می دهد این هم از اسرائیلیات است و از یهود وارد شده .
استاد یزدانی :
در بحث صوم عاشورا ، آقایان مدعی هستند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده باشد : موسی و قومش روز دهم محرم روزه می گیرند . ما چرا باید از آن ها عقب بمانیم . ما هم باید این روز را روزه بگیریم و هر کس روزه می گیرد ، مستند به همان روایت است .
نکته جالبی که این محقق سنی مذهب بیان کردند این بود که گفتند : تقویم یهود با تقویم مسلمانان تفاوت دارد و دهم محرم این ها با دهم محرم ما فرقی می کند . اصلا امکان ندارد که تقویم این ها با تقویم ما مطابق باشد . مثل این است که هجری شمسی ما با هجری قمری می چرخد و مطابقت ندارند . روزه ای را هم که می گیرند ، کاملا اشتباه است .
به هر حال شاید منظور پیامبر (صلی الله علیه وآله) از یهود ، بنی امیه بوده باشد . بنی امیه این روز را روزه می گیرند و پیروان بنی امیه هم متأسفانه این روز را ترویج می کنند ؛ اما مسلمان واقعی هرگز روز عاشورا را روزه نمی گیرد و با بنی امیه هم صدا نمی شود .
یکی از کسانی که خیلی روی اسرائیلیات تأکید کرده ، ابن کثیر شاگرد بنی امیه است . ایشان مدعی است که تفاسیر قبل از من ، در همه موارد اسرائیلیات را وارد تفسیر کردند ؛ اما من این کار را نمی کنم . در مقدمه کتاب این مطلب را گفته که من سعی می کنم اسرائیلیات را در کتاب خود نیاورم . اما متأسفانه به خاطر تعصب و عنادی که داشته ، بسیاری از جاها اشتباه گرفته . البته در بعضی موارد واقعا اسرائیلیات را تشخیص داده و روی فلان روایت دست گذاشته و گفته این روایت از اسرائیلیات است و صحابه اشتباهی این روایت را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله نسبت دادند . 90 درصد از روایاتی که خود ابن کثیر نقل می کند ،قطعا و حتما از یهود است و هیچ ربطی به اسلام ندارد و از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیست .
بنده چند مورد از اعترافات آقای ابن کثیر را می خوانم .
کتاب تفسیر قرآن العظیم ، تألیف ابن کثیر دمشقی ، چاپ دار الطیبه ،جلد اول ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، صفحه 360 در ذیل آیه 99 تا 103 سوره بقره ، قصه هاروت و ماروت را نقل می کند :
وقد روي في قصة هاروت وماروت عن جماعة من التابعين كمجاهد والسدي والحسن البصري وقتادة وأبي العالية والزهري والربيع بن أنس ومقاتل بن حيان وغيرهم وقصها خلق من المفسرين من المتقدمين والمتأخرين وحاصلها راجع في تفصيلها إلى أخبار بني إسرائيل إذ ليس فيها حديث مرفوع صحيح متصل الإسناد إلى الصادق المصدوق المعصوم الذي لا ينطق عن الهوى …
قصه هاروت و ماروت را عده ای از تابعین نقل کردند .
توجه داشته باشید که چطور نظر عده ای از علمای اهل سنت را رد می کند و زیر سؤال می برد .
مثل مجاهد ، سدی ، حسن بصری ، قتاده ، ابی عالیه ، زهری ، ربیع بن انس ، مقاتبل بن حیان و دیگران . این قصه هاروت و ماروت را عده ای از مفسیرین گذشته و متأخر نقل کرده اند .
خلق به این معنا است که گروه زیادی از مفسیرین گذشته و متأخر .
حاصل این تفصیل این است که همه این ها از اسلام نیامده و پیامبر (صلی الله علیه وآله) این داستان ها را نقل نکرده . همه این ها داستان بنی اسرائیل است .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج اول ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 360 در ذیل آیه 99 تا 103 سوره بقره
باز در همین جلد اول ، صفحه 678 روایتی را نقل می کند :
عكرمة مولى ابن عباس في قوله ( لا تأخذه سنة ولانوم ) أن موسى عليه السلام سأل الملائكة هل ينام الله عز وجل فأوحى الله تعالى إلى الملائكة وأمرهم أن يؤرقوه ثلاثا فلا يتركوه ينام ففعلوا ثم أعطوه قارورتين فأمسكهما ثم تركوه وحذروه أن يكسرهما قال فجعل ينعس وهما في يده في كل يد واحدة قال فجعل ينعس وينبه وينعس وينبه حتى نعس نعسة فضرب إحداهما بالأخرى فكسرهما قال معمر إنما هو مثل ضربة الله عز وجل يقول فكذلك السموات والأرض في يديه وهكذا رواه ابن جرير عن الحسن بن يحيى عن عبد الرزاق فذكره وهو من أخبار بني إسرائيل …
روایتی از عکرمه غلام ابن عباس است که در مورد حضرت موسی (علیه السلام ) است که از ملائکه پرسید ، آیا خدا هم می خوابد ؟ خدا به ملائکه هم وحی کرد ….
چرندیاتی که فقط در کتاب های یهود می توان یافت .
این روایت را ابن جریر از حسن بن یحیی از عبد الرزاق از معمر از حکم بن ابان از عکرمه نقل کرده که از روایات و اخبار بنی اسرائیل است .
عکرمه ای که صد ها روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم دارد ؛ اما اخبار بنی اسرائیل را هم وارد تفاسیر کرده .
در ادامه چند نمونه از این روایات را بیان می کند و می گوید :
وأغرب من هذا كله الحديث الذي رواه ابن جرير حدثنا إسحاق بن أبي إسرائيل حدثنا هشام بن يوسف عن أمية بن شبل عن الحكم بن أبان عن عكرمة عن أبي هريرة قال سمعت رسول الله e يحكي عن موسى عليه السلام على المنبر قال وقع في نفس موسى هل ينام الله فأرسل إليه ملكا فأرقه ثلاثا ثم أعطاه قارورتين في كل يد قارورة وأمره أن يحتفظ بهما قال فجعل ينام وكادت يداه يلتقيان فيستيقظ فيحبس إحداهما على الأخرى حتى نام نومه فاصطفقت يداه فانكسرت القارورتان قال ضرب الله عز وجل مثلا أن الله لو كان ينام لم تستمسك السماء والأرض وهذا حديث غريب جدا والأظهر أنه إسرائيلي لا مرفوع …
غریب ترین حدیث از این احادیث بنی اسرائیل ، حدیثی است که عکرمه از ابوهریره نقل کرده که ابوهریره گفته : شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که از حضرت موسی حکایت کرده .
خود ابن کثیر در قسمت بعد می گوید :
این روایت خیلی عجیب و غریب است و نظر واضح و حق این است که این روایت ، روایت اسرائیلی است که ابوهریره به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت داده و اصلا مرفوع نیست .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج اول ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 678
و 679
این روایت از خود ابوهریره است که از کعب الاحبار و از وهب بن منبه و عبد الله بن سلام نقل کرده و به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نسبت دادند . این نظر آقای ابن کثیر است و ما اصلا به خوب یا بد این مطلب کاری نداریم . ما مطلب را از زبان ابن کثیر شاگرد ابن تیمیه می خوانیم و این قضاوت او است .
باز آقای ابن کثیر در جلد 5 ، صفحه 167 روایتی را ذیل آیه ” فسجدوا الا ابلیس کان من الجن ” این که ابلیس از جن بود ، به چه معنا است :
واصل خلق الملائكة من نور …
قال حسن البصري : ما كان ابليس من الملائكة طرفة عين قط …
قال الضحاك : عن ابن عباس كان ابليس من حي من احياء الملائكة …
وقال الضحاك ايضا عن ابن عباس : كان ابليس من اشرف الملائكة واكرمهم قبيلة …
وقال سعيد بن جبير عن ابن عباس قال : هو من خزان الجنة …
وقال سعيد بن مسيب كان رئيس الملائكة سماء الدنيا .
وقال ابن اسحاق عن خلاد بن عطاء عن طاوس عن ابن عباس قال كان إبليس قبل أن يركب المعصية من الملائكة اسمه عزازيل …
وقال ابن جريج عن صالح مولى التوأمة وشريك بن أبي نمر أحدهما أو كلاهما عن ابن عباس قال إن من الملائكة قبيلة من الجن …
وعن سعيد بن جبير أنه قال كان من الجنانين الذين يعملون في الجنة …
وقد روى في هذا آثار كثيرة عن السلف وغالبها من الإسرائيليات التي تنقل لينظر فيها …
عده ای گفته اند که از جنس ملائکه است .
حسن بصری می گوید : به هیچ عنوان از جنس ملائکه نیست .
ضحاک بن مزاحم از ابن عباس نقل کرده که او گفته : از جنس ملائکه است .
باز ضحاک بن مزاحم از ابن عباس نقل میکند که گفته : ابلیس از اشرف ملائکه است .
سعید بن جبیر از ابن عباس می گوید : از خزان بهشت است .
سعید بن مسیب گفته : ابلیس رئیس ملائکه آسمان دنیا است .
ابن اسحاق از خلاد از عطا از ابن عباس نقل کرده که ابلیس از ملائکه است .
ابن جریج از از صالح از ابن عباس نقل می کند که قبیله ای از ملائکه ، جن ها هستند که ابلیس از آن ها است .
سعید بن جبیر گفته ابلیس از جن هایی بوده که در بهشت کار می کرده .
اما در آخر خود ابن کثیر می گوید :
روایات زیادی از سلف در این باره نقل شده که غالب آن ها از اسرائیلیاتی است که این ها نقل می کردند تا ببینند چه چیزی است .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 5 ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 167
اما همه این ها را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت دادند . اکثر این ها را گفته اند که قال رسول الله یا سمعت من رسول الله ، است . مگر امکان دارد شخصیتی مثل ابن عباس ، سعید بن جبیر ، سعید بن مسیب و دیگران چرندیات یهود را نقل کنند و وارد تفاسیر مسلمانان شود ؛ اما سرمنشأ این ها اسرائیلیات و اخبار بنی اسرائیل باشند . البته این نظر ابن کثیر است که بنده بیان کردم .
به هر حال این ها همه درد است که اگر انسان از این درد و غصه بمیرد ، جا دارد که چه چیزی به دست مسلمانان رسیده . ما الان از کجا بدانیم چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست است . این عبد الله بن عباس است ، این ابوهریره است ،این سعید بن مسیب است ، این مجاهد است این عکرمه ،این زهری است . وقتی این ها اسرائیلیات را نقل می کنند و نمی گویند که این ها اسرائیلیات است ، اهل سنت به چه چیز اعتماد کنند و حقیقت قرآن را از کجا بفهمند .
باز در همین جلد صفحه 189 روایت مفصلی را از ابن جریر طبری نقل می کند و می گوید :
وأكثر ما فيه أنه من أخبار بني إسرائيل والعجب أن أبا زرعة الرازي مع جلالة قدره ساقه بتمامه في كتابه دلائل النبوة وذلك غريب منه ….
این روایت ، یک روایت طولانی و منکر است که درست نیست آن را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت دهیم . این روایت از اخبار بنی اسرائیل است . من از ابوزرعه رازی ، امام وفقیه اهل سنت در زمان خودش ، تعجب می کنم با این که جلالت دارد ، تمام این روایت را در دلائل النبوه نقل کرده .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 5 ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 189
خیلی عجیب است ابوزرعه رازی که یکی از رئسای مذاهب اهل سنت بوده (اهل سنت در سه قرن اول بیش از سی مذهب داشته که ابوزرعه رازی صاحب مذهب معروف ابوزرعه رازی است ) یک مطلب را که از اخبار بنی اسرائیل است به صورت کامل در کتابی که در آن معجزات پیامبر (صلی الله علیه وآله) را نقل کرده ، آورده .
در همین جلد 5 ، صفحه 347 در ذیل آیه 51 تا 56 سوره مبارکه انبیاء می گوید :
وما يذكر من الأخبار عنه في إدخال أبيه له في السرب وهو رضيع وأنه خرج بعد أيام فنظر إلى الكوكب والمخلوقات فتبصر فيها وما قصه كثير من المفسرين وغيرهم فعامتها أحاديث بني إسرائيل ….
داستان دروغینی که پدر حضرت ابراهیم (علیه السلام) او را زمانی که شیرخواره بود ، داخل سرب انداخت . بعد از چند روز او را خارج کرد . بعد به ستاره ها و مخلوقات نگاه کرد تا این که بصیرتش باز شد .
همه این قصه ها را مفسرین نقل کرده اند ، همه از داستان های بنی اسرائیل است .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 5 ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 347 ، ذیل آیه 51 تا 56 سوره انبیاء
چه اعتراف تلخ و زهرآگینی از آقای ابن کثیر دمشقی سلفی شاگرد ابن تیمیه است که مفسرین ما این ها را کتاب تفسیر قرآن کریم نقل کردند ؛ اما احادیث ، احادیث پیامبر (صلی الله علیه وآله) و احادیث مأثور نیست .
در صفحه 348 در ذیل آیه 66 از سوره مبارکه انبیاء همین مطلب را نقل می کند . باز در جلد 6 ، تفسیر سوره نور تا سوره یاسین ، صفحه 191 روایت طولانی را از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند و در صفحه بعد می گوید :
ثم قال أبو بكر بن أبي شيبة ما أحسنه من حديث [ قلت ] بل هو منكر غريب جدا ولعله من أوهام عطاء بن السائب على ابن عباس والله أعلم والأقرب في مثل هذه السياقات أنها متلقاة عن أهل الكتاب مما وجد في صحفهم كروآيات كعب ووهب سامحهما الله تعالى فيما نقلاه إلى هذه الأمة من أخبار بني إسرائيل من الأوابد والغرائب مما كان وما لم يكن ومما حرف وبدل ونسخ .
ابوبکر بن ابی شیبه گفته : چه حدیث خوبی بود یا این که بگوییم اصلا حدیث خوبی نبود . ابن کثیر می گوید : این روایتی که ابن عباس نقل کرده ، هم منکر است و هم عجیب و غریب است . شاید این روایت از اوهام و تخیلات عطاء بن سائب (مفسر بزرگ اهل سنت ) است که بر ابن عباس بسته .
دروغ هایی است که عطاء بن سائب بر ابن عباس بسته . در این جا زیر آب همه را می زند . شخصی مثل عطاء بن سائب که از تابعین و از مفسرین اهل سنت است ، اگر چنین دروغی را به ابن عباس نسبت داده باشد ، دیگر می توان به دیگر روایات و تفاسیر دیگر او اعتماد کرد ؟؟!!!
نظر درست این است که عطاء بن سائب همه این ها را از اهل کتاب یاد گرفته ، مثل روایات کعب الاحبار و وهب بن منبه ، که خدا این ها را لعنت کند ، اخبار بنی اسرائیل را به امت اسلامی منتقل کرده .
که متأسفانه عطاء بن سائب به جای این که بگوید من این روایت را از کعب الاحبار و وهب بن منبه شنیدم ، می گوید از ابن عباس شنیدم .
این ها چیز های تحریف شده و نسخ شده و عجیب و غریب را به عنوان سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کردند و وارد امت اسلامی می کردند .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 6 ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 191
اگر این ها می گفتند این سخن من است که مردم هیچ وقت قبول نمی کردند . کعب الاحباری که پیامبر (صلی الله علیه وآله) را ندیده بود ، از آن حضرت روایت نقل می کرد . می گفتند این روایت را از چه کسی شنیده ای ، می گفت : قال رسول الله ، عده ای هم مثل عبد الله بن عباس ، ابوهریره و دیگران پای درس کعب الاحبار می نشستند و سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) را می شنیدند . در صورتی که آن ها با پیامبر (صلی الله علیه وآله) زندگی کرده بودند و به جای این که خودشان سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) را نقل کنند ، آن را از زبان کعب الاحبارها می شنیدند .
در جلد دوم از این کتاب ، صفحه 475 ، ذیل آیه 170 سوره مبارکه نساء روایتی را از کعب الاحبار نقل می کند :
وقال عبد الرزاق أخبرنا معمر عن الزهري عن أبي بكر بن عبد الرحمن بن الحارث عن جزء بن جابر الخيثمي عن كعب قال إن الله لما كلم موسى كلمه بالألسنة كلها سوى كلامه فقال موسى يارب هذا كلامك قال لا لو كلمتك بكلامي لم تستقم له قال يا رب فهل من خلقك شيئ يشبه كلامك قال لا وأشد خلقي شبها بكلامي ما تسمعون من الصواعق فهذا موقوف على كعب الأحبار وهو يحكي عن الكتب المتقدمة المشتملة على أخبار بني إسرائيل …
این روایت موقوف بر کعب الاحبار است . کعب الاحبار این روایت را از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نشنیده ، این روایت را از کتاب های متقدمین نقل می کردند . کتاب هایی که از بنی اسرائیل بود که هم در آن چیز های خوب بود و هم چیز های بد .
کعب الاحبار چیز های بد آن را همیشه نقل و وارد دین اسلام می کرد .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 2، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 475 ، ذیل آیه 170 سوره نساء
باز در همین کتاب ، جلد 7 ، صفحه 394 ذیل آیه اول از سوره قاف می گوید :
وقد روي عن بعض السلف أنهم قالوا ق جبل محيط بجميع الأرض يقال له جبل قاف وكأن هذا من خرافات بني إسرائيل التي أخذها عنهم بعض الناس لما رأى من جواز الرواية عنهم مما لا يصدق ولا يكذب وعندي أن هذا وأمثاله وأشباهه من اختلاق بعض زنادقتهم يلبسون به على الناس أمر دينهم كما افترى في هذه الأمة …
وقد أكثر كثير من السلف من المفسرين وكذا طائفة كثيرة من الخلف من الحكاية عن كتب أهل الكتاب في تفسير القرآن المجيد وليس بهم احتياج إلى إخبارهم …
بعضی از سلف ما نقل کردند که مقصود از ” قاف ” کوهی است که این کوه تمام زمین را احاطه کرده که به آن کوه قاف می گویند . خدا بهتر می داند ؛ اما این از خرافات بنی اسرائیل است که متأسفانه بعضی از مردم آن را گرفتند . نزد من از این مسائل زیاد است . نظر من این است که این داستان ها را زندیق های اهل کتاب درست کردند تا مردم را گمراه کنند .
بسیاری از مفسرین گذشته ما و طائفه ای از مفسرین حال ما (زمان ابن کثیر ) این حکایات عجیب و غریب را از کتب اهل کتاب به عنوان تفسیر قرآن مجید نقل کردند . در صورتی که اصلا احتیاجی به این اخبار و روایات نیست .
ابن کثیر دمشقی ، تفسیر قرآن العظیم ، چاپ دار الطیبه ،ج 7 ، با تحقیق سامی بن محمد السلامه ، ص 349 ، ذیل آیه اول از سوره مبارکه قاف
این اعتراف ابن کثیر دمشقی و سلفی شاگرد ابن تیمیه است که از جام زهر برای مسلمانان بدتر می باشد . ما به چه چیزی اعتماد کنیم ؟ کدام تفسیر را باز کنیم که در آن اسرائیلیات نباشد ؟ تفسیر ابن جریر طبری که سراسر جعلیات است در صورتی که به قول ابن تیمیه ، بهترین تفسیر اهل سنت و اصح تفاسیر است . اما الان کتاب های تخصصی درباره اسرائیلیات تفسیر ابن جریر نوشته اند . بنده در هفته های آینده این کتاب ها را نشان میدهم ، پی دی اف آن را هم در اینترنت گذاشتم تا ثابت شود که چقدر یهود به دین اسلام خیانت کرده و عقاید خود را به عنوان عقاید اسلام وارد دین اسلام کردند و عده ای کورکورانه این عقاید را رواج دادند و باعث شدند که مسلمانان دو دسته شوند ، مسلمانان راستین و مسلمانان سلفی . خدای سلفی و خدای مسلمانان راستین . خدایی که همه چیز از جمله دست و پا و کمر و شلوار دارد غیر از دو چیز ، ریش و عورت . خدایی که از عرق اسب به وجود آمده . از این چرندیاتی که در کتاب های سلفی ها پر است و نقل کردند . جالب است که ابن تیمیه می گوید : هر کس این ها قبول نداشته باشد ، کافر است که قبلا این ها را نشان دادیم .
مجری :
اعترافات ابن کثیر سلفی العقیده را با هم دیدیم . واقعا این مطالب برای اهل علم و اهل حق و حقیقت بسیار تلخ است که چطور به این کتاب ها به ویژه در کتاب های تفسیر قرآن . ما کتابی بالاتر از قرآن کریم نداریم که وحی الهی است ؛ اما با یک سری اقوالی آن را تفسیر کنیم که از اقوال اهل کتاب و از جعلیات و مخالف صریح قرآن کریم می باشد . یعنی قرآن را با اقوالی تفسیر می کنند که با خود قرآن کریم در تضاد است .
کلیپ بعدی هم از آقای عدنان ابراهیم است که به یکی از نمونه های دیگر اسرائیلیات اشاره کردند.
کلیپ (2) :
عدنان ابراهیم ، مبلغ اهل سنت :
واما این خبر که حواء از پهلوی آدم خلق شده است . مسأله ای است که در تورات و در ابتدای سفر تکوین وارده شده است . پس این مسأله ریشه ی بنی اسرائیل دارد . ریشه این مسأله در کتب آن ها است. پس آیا ممکن است که گفته شود این داستان از طریق این اسرائیلیات به کتب مسلمانان وارد شده است ؟ به خصوص این که ابوهریره از کسانی است که بسیار زیاد از بنی اسرائیل روایت نقل کرده است . ابوهریره مشتاق و علاقمند احادیث بنی اسرائیل و اسرائیلیات آن ها بود و در این زمینه متخصص و آشنای به امور بود . تا جایی که ذهبی در تذکره الحفاظ آورده است که کعب الاحبار که یک یهودی یمنی بود و در زمان خلافت عمر به مدینه آمده بود و اسلامش را آن جا اعلام کرده بود و از علماء و احبار بزرگ و مشهور یهود بود . ابوهریره پیش او می نشست و بسیار مشتاقانه پیش او حاضر می شد و بسیار از او روایت و حدیث می شنید . تا جایی که یک مرتبه کعب الاحبار گفت : من هیچ کس را مانند ابوهریره ندیده ام که تورات را نخوانده باشد و به آن چه که در تورات است ، اعلم باشد . ابوهریره تقریبا تورات را حفظ بود .
مجری :
باز هم ایشان در مورد خلقت بود که چقدر اسرائیلیات وارد شده . در مورد خلقت آدم و حواء که از همان جا اسرائیلیات وارد شده تا مسائل دیگر .
تماس بینندگان :
بیننده : حسن از مشهد مقدس ـ اهل سنت
بنده قبلا مسیحی بودم و به تازگی مسلمان سنی شدم . چهار سال قبل با شیخی بحث کردم که گفت : یا مسیح گفتن و یا مریم گفتن و توسل به انبیای مسیحی شرک است ؛ اما توسل به امام رضا توحید است . بنده با این شخص خیلی بحث کردم ؛ اما به نیتجه ای نرسیدم . تا این که به حرم امام رضا رفتم ،باز هم نتیجه ای نگرفتم . بنده می خواستم بدانم توحید شیعه به چه صورت است ؟
استاد یزدانی :
بنده نمی دانم که این مطلب را از چه کسی شنیده اید ؛ اما اگر توسل جایز باشد ، قطعا توسل به همه انبیاء و اولیا و صالحین جایز است . حضرت مسیح (علیه السلام) که از پیامبران اولوالعزم است که قطعا توسل و استغاثه به ایشان هم جایز است و هیچ اشکالی ندارد . چه طبق نظر مسیحیان که می گویند : ایشان از دنیا رفتند و چه طبق نظر مسلمان که زنده هستند . هر کجا که باشند ،ایشان ولی خدا هستند . چون کسی که حاجت می دهد ، خود خدا است و کسی واسطه می شود می تواند حضرت مسیح باشد که نزد خداوند آبرو دارد ، می تواند حضرت عباس (علیه السلام) باشد ، می تواند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) باشد و چه هر کسی باشد که نزد خداوند آبرو دارد .
البته ما در منابع اهل سنت داریم که وقتی حضرت مسیح می آید به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) توسل می کند .
بیننده : علی از تاجیکستان ـ اهل سنت
شما روایاتی را از کتاب ابن کثیر آوردید که گفته بودند : این روایات از بنی اسرائیل است . ما اولا باید این روایات را قبول نکنیم . دوما ، این روایات از عقاید اهل سنت نیست . ابن کثیر این روایات را آورده ؛ اما خوب است که شما هم این روایات را بیان نکنید .
استاد یزدانی :
اگر روایتی با سند صحیح از ابن عباس یا ابوهریره نقل شده که قال رسول الله .. شما از کجا تشخیص می دهید که این روایت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده یا از کعب الاحبار ؟ ما در خیلی از جاها می بینیم که ابن عباس روایتی را از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل کرده . اما علمای اهل سنت فهمیدند این روایت قال رسول الله نیست ؛ بلکه قال کعب الاحبار است . شما جاهای دیگر را چطور تشخیص می دهید ؟
بیننده :
شما یک مثال بیاورید که ابن عباس یا دیگران حدیث صحیحی را بیان کرده و با عقیده اهل سنت در اشتراک باشد .
استاد یزدانی :
شما از کجا می فهمید که اشتراک است یا نیست ؟ فقط ابن عباس نیست ، عبد الله بن عمرو بن العاص ، ابوهریره ، مجاهد ، قتاده ، ابوزرعه و دیگران از ائمه شما این ها را به عنوان تفسیر قرآن کریم نقل کردند . شما چند مورد را تشخیص دادید ، بقیه آن را چطور می توانید تشخیص دهید ؟
بیننده :
این روایات به عقیده ما دخلی ندارد .
استاد یزدانی :
این که وهابی ها می گویند خدا می تواند دو خدای دیگر مثل خودش درست کند یا این که معتقدند خدا پنج انگشت و سه دست دارد که در هر دست یک چیز را نگه می دارد یا خدا سوار بر شتر می شود ، یا خدا سوار الاغ میشود و روایت آن را هم شنیدند ، شما این را از کجا تشخیص می دهید که این ها از بنی اسرائیل است و از اعتقادات درست سلفی ها نیست ؟
مجری :
شما به عنوان اهل سنت معتقد هستید که تمام روایات صحیح مسلم صحیح است . در همان صحیح مسلم روایتی از ابوهریره نقل شده که خداوند دنیا و کائنات را در هفت روز خلق کرده ، در صورتی که این مخالف نص صریح قرآن کریم است .
بیننده :
اگر امکان دارد آن روایت را نشان دهید .
استاد یزدانی :
این که ما این اسرائیلیات را بیان می کنیم ، به ابن کثیر اشکال نمی گیریم . این بیننده چنین تصوری داشتند . در صورتی که ما با خواندن این اسرائیلیات ، اعترافات ابن کثیر را نقل می کردیم . به عنوان نمونه چند مورد را بیان نمودیم که ایشان در جاهای مختلف و در ذیل آیات گوناگون توضیح می دهد که این ها از اسرائیلیات است . این چند مورد را آقای ابن کثیر تشخیص داده ، بقیه را از کجا میدانید که ابن کثیر درست تشخیص داده . شاید خیلی از جاها ابن کثیر به عنوان اعتقاد قطعی پذیرفته و واقعا از بنی اسرائیل نقل شده . چون وقتی شخصیتی مثل ابن عباس و قتاده و عکرمه و زهری که این ها از بزرگان تاریخ هستند یا شخصی مثل عبد الله بن عمرو بن العاص که روایات را از اهل کتاب شنیده و آن را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهد ، ما این چند مورد را فهمیدیم ، بقیه را از کجا تشخیص دهیم ؟
این چند مورد را ما را به شک می اندازند ، شکی که ساری می شود و به بقیه اعتقاداتی که ابن عباس و ابن کثیر و ابوهریره و دیگران داشتند ، مشکوک می کند . از کجا معلوم بقیه را هم از بنی اسرائیل نقل نکرده باشند ؟ این ها ثابت می کند که این افراد انسان های دروغگویی بودند و روایاتی را که از اهل کتاب شنیده بودند را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت می دهند و بسیاری از مفسرین اهل سنت از سلف و خلف ،این ها در تفسیر قرآن وارد کردند . این مطالب به حدی زیاد شده که جدا کردن حق از باطل ممکن نیست ، جز این که ما همه این ها را دور بریزیم و به جریان پاکی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده ، برگردیم و آن را بپذیریم .
ایشان می گویند : این روایات اسرائیلی در اعتقادات ما تأثیری ندارد ، پس این همه اعتقادات باطلی که سلفی ها دارند ، از کجا آمده ؟ در بحث قرآن ، خدا ، پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، استغاثه ، توسل ، زیارت قبور که این ها با مسلمانان اختلاف دارند و با مسلمانان مخالفت می کنند ، این تأثیرات را از کجا گرفتند ؟ آیا اجنه این ها را فریب دادند ؟ نه ، این طور نیست . وقتی ابن تیمیه دو اعتقاد را نقل می کند ، همه این ها را به روایاتی که بنی امیه نقل کردند ، مستند می کند .
پس این ها همه تأثیر است . این هم تفرقه از کجا آمده ؟ آیا همه این ها پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفته بود ؟ طبیعی است که آن حضرت این همه روایات متضاد را نگفته و این ها به جای این که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) بشنوند ، از شخص دیگری شنیدند و به آن حضرت نسبت دادند و این تفرقه و مذهب گرایی بر اثر همین روایات جعلی است که این ها نقل کردند . ضمن این که برخی از این روایات با سند صحیح نقل شدند ؛ اما خود ابن کثیر می گوید قطعا نمی تواند این روایت مرفوع بوده و از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده باشد .
روایت خلقت در هفت روز در صحیح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 2149 نقل شده :
عن أبي هُرَيْرَةَ قال أَخَذَ رسول اللَّهِ e بِيَدِي فقال خَلَقَ الله عز وجل التُّرْبَةَ يوم السَّبْتِ وَخَلَقَ فيها الْجِبَالَ يوم الْأَحَدِ وَخَلَقَ الشَّجَرَ يوم الإثنين وَخَلَقَ الْمَكْرُوهَ يوم الثُّلَاثَاءِ وَخَلَقَ النُّورَ يوم الْأَرْبِعَاءِ وَبَثَّ فيها الدَّوَابَّ يوم الْخَمِيسِ وَخَلَقَ آدَمَ عليه السَّلَام بَعْدَ الْعَصْرِ من يَوْمِ الْجُمُعَةِ في آخِرِ الْخَلْقِ في آخِرِ سَاعَةٍ من سَاعَاتِ الْجُمُعَةِ فِيمَا بين الْعَصْرِ إلى اللَّيْلِ …
از ابوهریره نقل شده که پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستم را گرفت
این را تأکید می کند تا بگوید واقعا روایت از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده .
و گفت : خداوند خاک را در روز شنبه آفرید . کوه ها را در روز یکشنبه و درخت ها را در روز دوشنبه و ناراحتی ها و غم و غصه را در روز سه شنبه و نور را در روز چهارشنبه و چهار پایان را در روز پنج شنبه و آدم را در آخرین لحظات روز جمعه خلق کرد .
صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 2149
به هر حال خداوند هفت روز هفته را مشغول خلقت بوده . اما اشکال این روایت چیست ؟ اشکال این است که این روایت با هفت آیه از آیات قرآن کریم در تضاد است که خداوند در قرآن کریم در هفت جا می فرماید :
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ … هود / 7
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ .. اعراف / 54
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ … یونس / 3
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ …فرقان / 59
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ … سجده / 4
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ … ق / 38
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ … حدید / 4
در هفت آیه از قرآن کریم آمده که خداوند تمام زمین و آسمان را در شش روز خلق کرده ؛ اما در صحیح مسلم آمده که در هفت روز خلق کرده . این مخالف نص صریح قرآن کریم است . این می گوید : پیامبر (صلی الله علیه وآله) دست من را گرفت ، این طور نیست ، بلکه این کعب الاحبار است که دست ابوهریره را گرفته .
در صحیح بخاری هم روایت است که با هر کدام از انگشتان یک چیز را آفریده . روایتی که از یک یهودی در صحیح بخاری آمده که آقای عدنان ابراهیم هم اشاره کردند که اگر به تورات در سفر تکوین مراجعه کنیم ، همین مطالب در آن وجود دارد .
بیننده : آقای کربلائیان از یزد ـ شیعه
بنده از استاد یزدانی سؤالی داشتم که در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم که کتاب های معتبر اهل سنت است ، روایات زیادی آمده که بر حقانیت شیعه دلالت می کند . بنده می خواستم بدانم خود بخاری و مسلم آن زمانی که این کتاب ها می نوشتند و این روایات را آوردند ، آیا تحت فشار و خفقان آن زمان بودند که این روایات جعلی را هم که خلاف است را آوردند یا این که این تضاد فکری بوده که هم مقداری از این طرف و مقداری از طرف دیگر نوشتند ؟
استاد یزدانی :
بعضی از روایاتی که در کتب مخالفین اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده ، بنده شخصا معتقد هستم که این ها معجزه خود اهل بیت (علیهم السلام) است . خود این آقایان هم که بعدا شنیدند ،تعجب کردند که چرا این روایات را نقل کرده و حتی به آن اعتراض کردند . ما این ها را معجزه اهل بیت (علیهم السلام) می دانیم . در همین صحیح بخاری روایت است که ان الله لیؤید هذا الدین برجل الفاجر ، خداوند گاهی دین خود را با فاجرین و فاسقین تأیید می کند . این طور نیست که این ها بتوانند همه دین را نابود کنند و حقایق را پنهان نمایند . به هر حال خداوند ، اولیای الهی و مسلمانان هستند و بعضی از حقایق هم وارد این کتاب ها شده که در تأیید مذهب ما است و ما آن ها تشخیص می دهیم ؛ چون مطابق نظر اهل بیت (علیهم السلام) است ، قطعا درست است و ما به آن ها استناد می کنیم . آن ها مجبور نبودند ؛ بلکه این روایات ، روایات مشهوری بودند که این ها نقل کردند و بیشتر معجزه خود اهل بیت (علیهم السلام) است و این که خداوند نمی خواهد دینش نابود شود .
بیننده : آقای جاوید از تبریز ـ شیعه
بنده می خواستم به این برادر اهل سنت بگویم که در بیشتر کتاب های شما آمده که بعد از من به قرآن و سنت من تمسک کنید . اگر فقط قرآن و سنت باشد ، شما اهل سنت در همه فرق خود بر حق هستید . اما پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند : قرآن و سنت من ! که در این صورت شیعیان حیدر کرار علی بن ابیطالب (علیه السلام) بر حق هستند . من به برادران اهل سنت توصیه می کنم مقدار تفکر کنند تا راه حق را پیدا نمایند . آن
استاد یزدانی :
ان شاء الله در هفته بعد به اعترافات دیگر علمای سلفی در این خصوص که یهود نقش اساسی در تفاسیر ما داشته را نشان خواهیم داد .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و هم چنین شما بینندگان ارجمند که ما را همراهی کردید ، تشکر می کنیم .