در اين برنامه موضوعات ذيل بررسي و پاسخ داده شده است:
الف: انكار انتساب جمله «فزت ورب الكعبة» از زبان اميرمؤمنان عليه السلام
ب: انكار برهنه شدن عمرو بن العاص در جنگ صفين به خاطر نجات جانش
ج: بدعت دانستن قرآن بر سر گذاشتن
د: ادعاي اين كه در منابع اهل سنت، هيچ اهانتي به اميرمؤمنان عليه السلام نشده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : كلمه طيبه
تاريخ : 23 / 05 / 91
مجري :
اللهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت يكايك شما بينندگان عزيز و ارجمند شبكه جهاني ولايت سلام خالصانه عرض مي كنم . طاعات و عبادات و بندگي هاي شما در اين شب ها و روزهاي مبارك رمضان قبول باشد . خوشحاليم كه بار ديگر با برنامه كلمه طيبه در خدمت شما عزيزان هستيم . اميدواريم با استعانت از حضرت حق و توسل به ساحت مقدس ائمه معصومين (عليهم السلام) بتوانيم برنامه اي خوب و قابل قبول ، به كارشناسي دو تن از اساتيد عزيز و محترم استاد يزداني و استاد ابوالقاسمي تقديم حضور شما كنيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و دوست عزيزم جناب استاد ابوالقاسمي و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم.اميدوارم در اين ايام و در اين شب هاي بسيار بسيار مبارك ما را از دعاي خير خود فراموش نكنيد .
استاد ابوالقاسمي :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد المصطفي وعلي المرتضي وفاطمة الزهراء والحسن الرضا والحسين المصفاء وجميع الاوصياء والمصابيح الدجي وصل علي من بيمنه رزق الوراء بالوجوده ثبتت الارض والسماء مولانا صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) .
خدمت شما جناب آقاي يزداني و بينندگان شبكه جهاني ولايت عرض سلام و وقت به خير دارم و اميدوارم طاعات و عبادات شان در اين ماه شريف و اين ليالي قدر مورد قبول درگاه الهي قرار گرفته باشد .
مجري :
همان طور كه مي دانيد در روز هاي گذشته زلزله اي در آذربايجان غربي و شهرهاي اهر و چند شهر و روستاي ديگر اتفاق افتاد و حدود سيصد نفر از هم وطنان ما جانشان را از دست دادند و تعدادي هم مجروح شدند . جا دارد كه آرزوي علو درجات براي كساني كه از دنيا رفتند و براي بازماندگان صبر و اجر را از خداوند متعال مسئلت داريم و آرزو مي كنيم كساني كه مجروح و مصدوم شدند ، خداوند متعال به آن ها شفاي عاجل عنايت كند .
براي آغاز بحث لازم است كه اولين كليپ را با هم ببينيم و بعد از آن سؤالات را از اساتيد مي پرسم .
كليپ (1) : اثبات جمله «فزت ورب الكعبة» از زبان اميرمؤمنان عليه السلام از منابع اهل سنت
حيدري ، كارشناس وهابي :
اين جمله ” فزت ورب الكعبه ” در واقع در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده كه اعرابي اين حديث انس بن مالك است كه مي فرمايد : مجموعه اي از مردم نزد پيامبر گرامي صلي الله عليه وسلم آمدند و گفتند : اي پيامبر خدا ! تعدادي را با ما بفرست تا به ما قرآن و سنت ياد بدهند . فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ سَبْعِينَ رَجُلًا من الْأَنْصَارِ ، پيامبر گرامي صلي الله عليه وسلم هفتاد نفر از انصار را به عنوان استاد قرآن و سنت همراه آن ها فرستاد . قال وَأَتَى رَجُلٌ حَرَامًا خَالَ أَنَسٍ من خَلْفِهِ فَطَعَنَهُ بِرُمْحٍ ، در همين اثناء شخصي از پشت سر آمد و دايي انس بن مالك را از پشت با خنجر زد . حتى أَنْفَذَهُ فقال حَرَامٌ فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ و خنجر از جلو بيرون آمد . حرام در اين لحظه صدا زد : فزت و رب الكعبه . از كسي كه در تاريخ ثابت شده كه اين جمله را فرموده ، حرام بن ملحان ، دايي انس بن مالك است و روايت در صحيحين آمده .
سجودي ـ كارشناس وهابي :
اجازه دهيد قبل از اين كه پاسخ اين سؤال را دهم ، دو نكته در تأييد فرموده هاي …. به شما عرض كنم . يكي اين كه ايشان فرمودند : فزت و رب الكعبه را كه گفتيد درست نيست ، حقيقتا من هم نمي دانستم يعني من هم نمي دانستم كه اين فرموده حضرت علي نيست . حال چرا شما نمي دانستيد و من هم نمي دانستم ، براي اين كه اين جمله از شركيات نيست و ما به حضرت علي حسن ظن داريم و هر چيز خوب را متعلق به حضرت علي مي دانيم . اين نشانه حب ما نسبت به حضرت علي است . چيز خوبي را بگوييد ، ما هم مي گوييم كه حضرت علي لايق آن است . اما اگر چيز شركيات بگوييد ، حضرت علي را اله مي كنيد ، ما در مورد آن تحقيق مي كنيم . حال چون استاد حيدري در اين باره تخصصي كار مي كنند ، متوجه اين موضوع شدند . 90 درصد اهل سنت ممكن است كه متوجه نشوند و بگويند : عيب ندارد كه حضرت علي اين را فرموده باشد . اين را يك مؤمن زمان مردنش مي گويد ؛ البته اگر در امتحانش كامياب و صبور شود .
مجري وهابي :
يك چيزي كه جلب توجه من را كرده اين است كه طبعا آقايان اين را كسر شأن مي دانند كه بگويند : من اين را نمي دانستم و در جامعه ايران مد شده كه كسي نمي داند ، بالاخره ما تحصيلكرده ايران هستيم و ديديم كه زمين را به آسمان و آسمان را به زمين مي رسانند تا آن اشتباه خود را توجيه كند . از زير خاك هم شده روايتي پيدا مي كند كه اين را حضرت علي گفته . من هم اين را گفتم و استاد حيدري هم تصحيح فرمودند . شما كه نگفته بوديد ، چه نيازي داشتيد كه بگوييد : من نمي دانستم !!!
سجودي ، كارشناس وهابي :
من واقعا نمي دانستم .حقيقت اين است كه مي خواستم اين را بگوييم كه ما دوستدار حضرت علي هستيم . اگر متنش مخالف شرك نباشد ، ما قبول مي كنيم و اين معقول است كه حضرت علي اين را گفته ؛ هرچند كه فهميديم اين را نگفته اند .
مجري وهابي :
مي خواستم بگوييم اين را به بينندگان عزيز بگويم كه اگر ما اشتباهي كرده باشيم ،اين شهامت را داريم و خيلي ساده در ملأ عام مي گوييم . استاد سجودي اين را نگفت و بعد بگويد من نمي دانستم ؛ بلكه بدون اين كه كسي از او بپرسد و بدون اين كه آن جمله را بگويد ،خودش مي گويد : من هم نمي دانستم . يعني به چه راحتي اين قرآن و اين مكتب نبوي به انسان مي آموزد كه اي انسان ! افتخار نيست كه هميشه حرفش را به كرسي بنشاند . بلكه زيبايي انسان به اين است كه اعتراف به حق كند و با چه راحتي شاهد بوديم كه اصلا اين صحنه ساختگي نبود و از قبل هم برنامه ريزي نكرده بوديم كه اين پيش بيايد يا پيش نيايد يا اين را بگوييم و اين را نگوييم . بلكه نا خودآگاه من روايت اشتباهي را خواندم ، به تصور اين كه حضرت علي اين جمله را فرمودند و استاد حيدري هم تصحيح فرمودند . بنده هم چون متوجه شدم كه اشتباه كردم ،به راحتي اعتراف كردم كه اشتباه خواندم .
آقاي سجودي هم بدون اين كه كسي از ايشان بپرسند ، گفتند : من نمي دانستم . بينندگان عزيز مطمئن باشيد كه نمونه هايي از اين مورد ديگر هم در اين شبكه پيش بيايد ، به راحتي اعتراف ميكنيم . اغراق هم نمي كنيم ، قرار هم نيست كه ما چيزي از كسي پنهان كنيم . مسابقه اي هم نيست كه در آن برد و باخت باشد و من بايد بيشتر گل بزنم . به هر حال مسأله پيروزي و شكست نيست ، مسأله زندگي ابدي است كه با شقاوت يا سعادت است ، مسأله روز قيامت است و ما از خدا مي ترسيم !!
مطمئن باشيد كه از خدا مي ترسيم اگر مطلبي را اشتباه بگويم شما در روز قيامت يقه ي ما را بگيريد و خداوند گناه شما را بر گردن من بگذارد و شخصي كه از اين اشتباه من تبعيت مي كند ،خودش هم در عين حال آن گناه را داشته باشد . يك نسخه برابر اصل هم بر گردن من باشد . من او را حمالي كنم . چون يك مطلب اشتباهي را گفتم . پس از خدا و از روز قيامت مي ترسيم . مطمئن باشيد و يقين كنيد كه اگر چيزي مخالف قرآن باشد و بر عليه خودمان باشد ،همين طور كه اين مورد پيش آمد ،موارد ديگري را هم شاهد خواهيد بود .
مجري :
استاد يزداني ! كارشناس وهابي ادعا كرد كه اين جمله معروفي كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هنگام ضربت خوردن بيان كردند و گفتند : فزت ورب الكعبه ، از شخص ديگري به نام حرام بن ملحان است كه در زمان حضرت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به شهادت رسيد و اين جمله را گفت. اولا ، بيان كنيد كه اين روايت با سند معتبر از آن حضرت نقل شدند يا خير ؟
استاد يزداني :
واقعا متأسفيم براي كسي كه خود را فرزند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي داند ؛ هرچند كه مي دانيم و يقين داريم كه دروغگو است و از فرزندان بني اميه است . اما به هر حال خود را فرزند اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي داند ؛ اما تمام تلاش خود را مي كند تا فضائل آن حضرت را انكار كند . اين هم شعار مي دهند كه ما اهل تقوا هستيم و از خدا و از قيامت مي ترسيم كه گفتيم ” فزت و رب الكعبه ” دروغ است . يعني چون ما از خدا مي ترسيم ، فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را انكار مي كنيم .
اين نشانه بغض و كينه شديدي اين ها است كه نسبت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) دارند . هاشمي مطلبي را خواند ، حيدري انكار كرد و سجودي تا ديد يكي از فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) زير سؤال مي رود ، از خوشحالي چشمهايش از حدقه بيرون زد كه اين فضيلت هم انكار شد و گفت : من نمي دانستم و فهميدم كه اين فضيلت هم از فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) انكار شد .
به هر حال ما به اين ها مي گوييم : اگر شما واقعا تقوا داشتيد و اگر اهل دين بوديد و از قيامت مي ترسيديد ، فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليه السلام) را به محض اين كه يك فرد ناصبي انكار كرد ، شما آن را چشم بسته نمي پذيرفتيد . در مورد آن تحقيق مي كرديد . حيدري گفته باشد ، اگر شما خود را كارشناس و اهل تحقيق مي دانيد ، جستجوي كوتاهي در كامپيوتر روبه رويت مي كردي كه آيا اين جمله را اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) گفته يا نگفته ؟
اما اين ها تمام همت و تلاش خود را بر اين گذاشته اند كه فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را انكار كنند و اگر فضيلتي از آن حضرت نقل شود ،مو را از ماست بيرون مي كشند . تمام تلاش خود را مي كنند كه آن را بررسي سندي كرده و سند هاي آن را تضعيف كنند . اما اگر فضيلتي از فضائل ابوبكر باشد ، با اين كه صد در صد يقين دارند كه چنين مطلبي دروغ است و صحت ندارد ،چشم بسته مي پذيرند و تمام تلاش خود را مي كنند كه آن روايت را تصحيح كنند و آن فضيلت ثابت شود .
اين است كه ناصبي بودن آن ها را براي ما آشكار مي كند كه شما دوستدار اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نيستيد . اگر دوستدار اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بوديد ، به دنبال انكار فضائل آن حضرت نبوديد . شما چه كار داريد كه جمله ” فزت ورب الكعبه ” از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را گفتند يا نگفتند . اصلا به شما چه ارتباطي دارد . اگر به دنبال تحقيق هستيد ، تحقيق كنيد و بعد از آن حرف بزنيد . اگر اشتباه بود ،ما آن را مي پذيريم . در حالي كه همين روايت با سند معتبر در كتاب هاي خودشان نقل شده .
اين ناصبي وقتي جستجو هم مي زند ، فضيلتي را كه از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) باشد را هم نمي بيند و خودش را به كوري مي زند . گفتند : اگر ما از خدا و قيامت نترسيم و بخواهيم به شما دروغ بگوييم ، گناه همه مردم به گردن ما است . شما كه عوام اهل سنت را فريب مي دهيد ، قطعا گناه آن ها به گردن شما خواهد بود .
اما ببنيم كه اين روايت در كتاب هاي اهل سنت هست يا نيست ؟ آقايان كارشناسان شبكه وهابي كلمه توجه كنند !!
كتاب انساب الاشراف ، تأليف علامه بلاذري ، متوفاي 279 هـ ،با تحقيق دكتر سهيل زكار ، چاپ دار الفكر بيروت ، جلد 3 ، صفحه 249 :
المدائني عن مسلمة بن محارب ، عن داود بن أبي هند : عن الشعبي قال : حجّ ناس من الخوارج سنة تسع وثلاثين وقد اختلف عامل علي وأصحاب معاوية ، فاصطلح الناس على شيبة بن عثمان ، فلما انقضى الموسم أقام الخوارج مجاورين فقالوا : كان هذا البيت معظما في الجاهلية ، جليل الشأن في الإسلام ، وقد انتهك هؤلاء حرمته ، فلو أن قوما شروا أنفسهم فقتلوا هذين الرجلين اللذين قد أفسدوا في الأرض ، واستحلا حرمة هذا البيت استرحنا واستراحت الأمة ، واختار الناس لأنفسهم إماما ، فقال عبد الرحمان بن ملجم : أنا أكفيكم عليا ، وقال الحجاج بن عبيد الله الصريميّ – وهو البركة ( كذا ) – . أنا أقتل معاوية . وقال داذويه مولى بني حارثة بن كعب بن العنبر – واسمه عمرو بن بكر – : والله ما عمرو بن العاص بدونهما ، فأنا له فتعاقدوا علي ذلك ، ثم إنهم اعتمروا عمرة رجب .
فقدم ابن ملجم الكوفة وجعل يكتم أمره ، فتزوج قطام [ 1 ] بنت علقمة من تيم الرباب – وكان علي قتل أخاها – فأخبرها بأمره ، وكان أقام عندها ثلاث ليال ، فقالت له في الليلة الثالثة : لشدّ ما أحببت لزوم أهلك وبيتك وأضربت عن الأمر الذي قدمت له ! ! فقال : إن لي وقتا واعدت عليه أصحابي ولن أجاوزه . ثم إنه قعد لعليّ فقتله ، ضربه على رأسه ، وضرب ابن عم له عضادة الباب ، فقال على – حين وقع به السيف – فزت ورب الكعبة .
روات همه از بلا استثناء از ثقات اهل سنت هستند و شكي در سند نيست .
مدائني از مسلمه بن محارب از داود بن ابي هند از شعبي نقل مي كند : سه نفر از خوارج در كنار كعبه با هم قسم خوردند كه يك نفر عمرو عاص ، يك نفر معاويه و يك نفر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را بكشند …..
ابن ملجم داخل كوفه شد و با قطام بن علقه ازدواج كرد .
حضرت علي (عليه السلام ) زماني كه شمشير ابن ملجم بر فرق مباركشان خورد ، گفتند : فزت و رب الكعبه ، به خداي كعبه قسم كه من رستگار شدم .
بلاذري ،انساب الاشراف ، چاپ دار الفكر بيروت ، ج 3 ، با تحقيق سهيل زكار ، ص 249 و 250
آقايان كارشناس دروغگو كه هر هفته يك دروغ مي گوييد ، اين روايتي است كه در كتاب هاي شما نقل شده و سند آن معتبر است . اگر شما غيرت داريد و اگر مرد هستيد و خود را اهل علم مي دانيد ، سند روايت را بررسي كنيد و به اين سند اشكال بگيريد . اگر شما اهل تحقيق نيستيد ، در آن صورت شما اشتباه مي كنيد كه در يك شبكه جهاني فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را انكار مي كنيد . اگر هم اهل تحقيق هستيد ، چرا اين مطلب را نديديد ؟ يا نديديد و جاهل هستيد و در يك شبكه جهاني عليه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) صحبت مي كنيد ، اشتباه كرديد . يا اين كه مي دانيد و انكار مي كنيد . در آن صورت قطعا ناصبي هستيد و جايگاه ناصبي در شبكه هاي اسلامي نيست .
اما روايتي را كه از صحيح بخاري خواندند و در سه جا از اين كتاب آمده ،مي تواند اشكالات متعددي داشته باشد :
اشكال اول : اين روايت از انس بن مالك نقل شده كه انس بن مالك اصلا در آن قضيه نبوده . آن قضيه هفتاد نفري بود كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرستاد كه همگي آن ها به شهادت رسيدند غير از دو نفر كه اصلا انس در آن جا نبود . انس بن مالك اين قضيه را از كجا فهميده . پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه به او نگفته . طبق روايت آن حضرت تمام قضايا را نقل كرد ؛ اما نگفتند كه آن شخص گفته : فزت و رب الكعبه . پس در اين صورت سند مرسل است .
برفرض اگر اين قضيه را قبول كنيم ،جالب است بدانيد كه ابن تيميه اين قضيه را از شخص ديگري نقل مي كند . از غلام ابوبكر ، عامر بن فهيره كه او اين جمله را گفت . بلاخره ” فزت ورب الكعبه را چه كسي گفته ؟ يا حرام بن ملحان ، دايي انس بن مالك گفته يا عامر بن فهيره ، غلام ابوبكر گفته ؟ يا اين كه هر دو گفتند . شايد هم علاوه بر اين دو نفر ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم گفته باشند .
چرا شما مطلبي را كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم مي تواند گفته باشند ، حرام بن ملحان و هزاران نفر ديگر هم مي توانند گفته باشند را انكار مي كنيد ؟ از طرف ديگر ، اين ها سراغ آخرين لحظات عمر خليفه اول و دوم نمي روند تا ببينند كه آن ها چه گفتند ؟ شما به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه كار داريد كه چه گفتند ؟
به هر حال ” فزت ورب الكعبه ” با سند صحيح در كتاب هاي شما هم آمده . اما ببينيد كه خلفاي شما در آخرين لحظات خود چه گفته اند . در كتاب صحيح بخاري ، جلد 4 ، صفحه 204 ، كتاب فضائل الصحابه ، باب مناقب عمر بن خطاب :
حدثنا الصَّلْتُ بن مُحَمَّدٍ حدثنا إِسْمَاعِيلُ بن إبراهيم حدثنا أَيُّوبُ عن بن أبي مُلَيْكَةَ عن الْمِسْوَرِ بن مَخْرَمَةَ قال لَمَّا طُعِنَ عُمَرُ جَعَلَ يَأْلَمُ فقال له بن عَبَّاسٍ وَكَأَنَّهُ يُجَزِّعُهُ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَلَئِنْ كان ذَاكَ لقد صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ e فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ ثُمَّ فَارَقْتَهُ وهو عَنْكَ رَاضٍ ثُمَّ صَحِبْتَ أَبَا بَكْرٍ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُ ثُمَّ فَارَقْتَهُ وهو عَنْكَ رَاضٍ ثُمَّ صَحَبَتَهُمْ فَأَحْسَنْتَ صُحْبَتَهُمْ وَلَئِنْ فَارَقْتَهُمْ لَتُفَارِقَنَّهُمْ وَهُمْ عَنْكَ رَاضُونَ قال أَمَّا ما ذَكَرْتَ من صُحْبَةِ رسول اللَّهِ e وَرِضَاهُ فَإِنَّمَا ذَاكَ مَنٌّ من اللَّهِ تَعَالَى مَنَّ بِهِ عَلَيَّ وَأَمَّا ما ذَكَرْتَ من صُحْبَةِ أبي بَكْرٍ وَرِضَاهُ فَإِنَّمَا ذَاكَ مَنٌّ من اللَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ مَنَّ بِهِ عَلَيَّ وَأَمَّا ما تَرَى من جَزَعِي فَهُوَ من أَجْلِكَ وَأَجْلِ أَصْحَابِكَ والله لو أَنَّ لي طِلَاعَ الأرض ذَهَبًا لَافْتَدَيْتُ بِهِ من عَذَابِ اللَّهِ عز وجل قبل أَنْ أَرَاهُ قال حَمَّادُ بن زَيْدٍ حدثنا أَيُّوبُ عن بن أبي مُلَيْكَةَ عن بن عَبَّاسٍ دَخَلْتُ على عُمَرَ بهذا .
وقتي ابولؤلؤ عمر بن خطاب را با قداره به شكمش زد …
عمر بن خطاب گفت : به خدا قسم اگر همه زمين پر از طلا بود و من داشتم ، آن ها را مي دادم تا گرفتار عذاب خداوند نشوم .
صحيح بخاري ، ج 4 ، ص 204 ، كتاب فضائل الصحابه ، باب مناقب عمر بن خطاب
از اين آقاي نعثل (حيدري ) كليپ داريم كه گفته بود : هر كس هنگام مرگ وقتي احساس كرد كه در حال مردن است ، قيامت خود را مي بيند كه اهل بهشت است يا اهل جهنم . در اين جا خليفه دوم چه ديده بود كه دوست داشته همه عالم پر از طلا را مي داد تا خداوند او را عذاب نكند .
ابن حجر عسقلاني در شرح اين روايت مي گويد :
وإنما قال ذلك لغلبة الخوف الذي وقع له في ذلك الوقت من خشية التقصير فيما يجب عليه من حقوق الرعية أو من الفتنة بمدحهم …
اين خوفي كه در اين جا براي عمر بن خطاب ايجاد شده بود ، به خاطر كوتاهي هايي بود كه در حق رعيت انجام داده بود ….
ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري ، ج 7 ، ص43
مطالب ديگري كه ما قبلا خوانديم از جمله اين روايت :
قال وحدثنا يحيى بن يحيى أنا أبو معاوية عن جويبر عن الضحاك قال مر أبو بكر رضي الله عنه على طير قد وقع على شجرة فقال طوبى لك يا طير تطير فتقع على الشجر ثم تأكل من الثمر ثم تطير ليس عليك حساب ولا عذاب . يا ليتني كنت مثلك والله لوددت أني كنت شجرة إلى جانب الطريق فمر علي بعير فأخذني فأدخلني فاه فلاكني ثم إزدردني ثم أخرجني بعرا ولم أكن بشرا …
ضحاك بن مزاحم نقل ميكند : ابوبكر از كنار گنجشكي روي درخت نشسته بود ، عبور كرد و گفت : خوش به حالت اي مرغ كه روي درخت مي نشيني و از ميوه هاي درخت مي خوري و بعد پرواز مي كني و نه حساب و كتابي داري . اي كاش من هم مثل تو بودم . به خدا قسم دوست داشتم درخت بودم و شتري از كنارم عبور ميكرد و برگ هاي من را مي خورد و هضم مي كرد و به صورت پشكل بيرون مي داد ؛ اما ابوبكر نبودم …
احمد بيهقي ، شعب الايمان ، ج 1 ، ص 485
در اين جا قسم ياد كرده و كسي نمي تواند اشكال كند كه اين جا دروغ گفته . از اين بدتر خليفه دوم گفته :
فقال عمر رضي الله عنه يا ليتني كنت كبش أهلي سمنوني ما بدا لهم حتى إذا كنت كأسمن ما يكون زارهم بعض من يحبون فذبحوني لهم فجعلوا بعضي شواء وبعضه قديدا ثم أكلوني ولم أكن بشرا قال وقال أبو الدرداء يا ليتني كنت شجرة تعضد وتؤكل ثمرتي ولم أكن بشرا .
اي كاش من قوچ خانواده ام بودم . خانواده ام من را چاق مي كردند و من را مي پختند و مي خوردند و هضم مي كردند و به صورت مدفوع بيرون مي دادند ؛ اما عمر بن خطاب نبودم
حناد بن سري ، الزهد ، ج 1 ، ص 258 ، ح 449
بيهقي ، شعب الايمان ،ج 1 ، ص 485
سيوطي ، جامع الصغير ، ج 13 ، ص 317
ده ها كتاب از كتاب هاي اهل سنت كه اين روايت را نقل كردند . شما بايد سراغ اين مطالب و خلفاي خود برويد و جواب آن ها را بدهيد و سيره آن را بيان كنيد كه در آخرين لحظات عمرشان چه گفته اند .
البته بنده از عزيزان اهل سنت عذر خواهي ميكنم . بنده اصلا قصد جسارت نداشتم ؛اما وقتي ديدم اين آقايان اهانت مي كنند ، مجبور شديم اين مطالب را از كتاب هاي خودشان بيان كنم .
مجري :
اگر سريال امام علي (عليه السلام) را ديده باشيد ،عمرو عاص در جايي كه ديد جانش در خطر است ، لباس هايش در مي آورد تا جانش را حفظ كند . آقا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم حيا مي كنند و جانش را نمي گيرد . كليپ بعدي در اين باره بحث و شبهه وارد كردند .
كليپ (2 ) : برهنه شدن عمر بن العاص در جنگ صفين
سجودي ـ كارشناس وهابي :
سؤالي كه اين بيننده كردند اين بود كه آيا اين داستان درست است كه حضرت علي در جنگ با حضرت عمرو عاص روبه رو شدند و عمرو عاص را تحت فشار قرار دادند و عمرو عاص براي نجات خود كشف عورت كرد و حضرت علي به خاطر اين كه عورت او را نبيند ،راه خود را كجا كرد و از كشتن او صرفنظر كرد . اين داستان در بيان شيعيان مشهور است و تا ف گفت ، من تا فرحزاد را فهميدم . شايد شما اين قضيه را نشنيده باشيد .
اما داستان دروغ است ، مثل همان دروغ هايي كه اين ها مي سازند . من دليل عقلي مي آورم كه اين دروغ است و اگر دروغ نبود ، حضرت علي هيچ كس را نمي توانست بكشد ؛ چون هر كس مي توانست لباس خود را در مقابل حضرت علي پايين بكشد . اصلا در جنگ كسي وقت اين كار را نداشت . جنگ تن به تن است .
آقا محسن عزيز ! خدا به ما عقل داده ، هميشه صحنه را براي خود مجسم كنيد . بين من و شما جنگ شمشير رخ مي دهد . آيا فرصت مي شود كه شما لباس خود را پايين بكشيد . من به شما اين اجازه را نمي دهم و شما را مي زنم .اين جنگ كه با تفنگ و از دور نبوده ؛ بلكه رو به رو هستند . لذا اين از دورغ هايي است كه مي گويند .
مجري :
استاد ابوالقاسمي ! اين داستان براي بينندگان عزيز خيلي آشنا است كه عمرو عاص كشف عورت كرد و جان خود را نجات داد . اما اين ها مي گويند : اصلا چنين چيزي وجود ندارد و دروغ است . آيا علماي اهل سنت اين روايت را نقل كردند يا خير ؟
استاد ابوالقاسمي :
علماي اهل سنت اين قضيه را يك امر مسلم دانستند ؛ حتي به عنوان يك فضيلت براي عمروعاص ذكر كردند . در ادامه صحبت هاي استاد يزداني بايد بگويم كه علماي اهل سنت در باب فضائل و مستحبات اجماع دارند كه نيازي به بررسي سندي نيست . فقط در باب حلال و حرام و عقيده ي ضروري نياز به بررسي سندي است . اما اين ها به فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي رسند ، سند مي خواهند .
آقاي هاشمي بارها گفتند كه منابع رجالي ما نياز به بررسي سندي ندارد .
در كتاب الوافي بالوفيات ، جلد 10 ، صفحه 82 ، ماجراي درگيري بسر و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را نقل مي كند . در استيعاب آمده كه بصر بن حداد را از صحابه مي داند . بسر بن ارطاة يكي از جاني هاي معروف معاويه بوده .
وكان بسر من الأبطال الطغاة وكان معاوية بصفين فأمره أن يلقى عليا وقال له سمعتك تتمنى لقاءه فلو ظفرك الله به حصلت على دنيا وآخرة ولم يزل يشجعه ويمنيه حتى رآه فقصده في الحرب والتقيا فصرعه علي وعرض له معه كما عرض له مع عمرو بن العاص لأن عمرا لما صرعه علي انكشف له فكف علي عنه أنفة وفي ذلك يقول الحارث بن النضر السهمي وكان عدوا لعمرو ولبسر
* أفي كل يوم فارس ليس بنتهي
* وعورته وسط العجاجة باديه
* يكف لها عنه علي سنانه
* ويضحك منه في الخلاء معاوية
* بدت أمس من عمرو فقنع رأسه
* وعورة بسر مثلها حذو حاذيه
* فقولا لعمرو ثم بسر ألا انظرا
* سبيلكما لا تلقيا الليث ثانيه
* ولا تحمدا إلا الحيا وخصاكما
* هما كانتا والله للنفس واقيه
* ولولاهما لم تنجوا من سنانه
* وتلك بما فيها من العود ناهيه
* متى تلقيا الخيل المشيحة صبحة
* وفيها علي فاتركا الخيل ناحية
* فكونا بعيدا حيث لا تبلغ القنا
* نحوركما إن التجارب كافيه
قال ابن عبد البر إنما كان انصراف علي رضي الله عنه عنهما وعن أمثالهما لأنه كان لا يرى في قتال الباغين عليه من المسلمين أن يتبع مدبر ولا يجهز على جريح ولا يقتل أسير وتلك كانت سيرته في حروبه في الإسلام …
بسر بن ارطاۀ يكي از جنگجويان سركش بود . همراه معاويه در صفين بود كه به او دستور داد با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بجنگ . معاويه گفت :شنيدم كه آرزو داشتي كه با علي بن ابيطالب (عليه السلام) بجنگي . اگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) را بكشي ،دنيا و آخرت را به دست مي آوري و او را تشويق به جنگ مي كرد . به جنگ رفتند و مشغول درگيري شدند تا اين كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) او را به زمين زد .
مصارعه در اين جا به معناي آن است كه شخص بدون شمشير بجنگد . اين كه مي گويد : چطور فرصت مي شد كه عمرو عاص لباس خود را بيرون بياورد ، خيلي از جنگ ها بود كه حضرت بدون شمشير مي جنگيد .
وقتي بسر در اين جا بر زمين افتاد ،همان كاري را انجام داد كه عمرو عاص انجام داده بود .
بسر بن ارطاه شاگرد عمرو عاص بود و اين كار را بعد از قضيه عمرو عاص انجام داد .
وقتي كه حضرت امير (عليه السلام) عمرو عاص را به زمين زد ،او هم خود را برهنه كرد . حضرت هم به خاطر بزرگواري كه داشتند ، اصلا نگاه نكردند و او را رها كردند .
جالب است كه مي گويند :
حارث بن نضر سهمي از بزرگان لشگر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شعر گفت : هر روز يك سوار كار مي شناسيد و او را رها نمي كنيد و عورت خود را در وسط جنگ مكشوف مي كنيد .
بسر بن ارطاه كه اين كار را مي كند ،اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) از روي بزرگواري او را رها مي كند ؛ اما معاويه او را رها نمي كند . معاويه در خلوتگاه خود آن ها را مسخره مي كند و مي خندد . ديروز عمروعاص خود را لخت كرد و از خجالتش صورت خود را پوشاند . بسر بن ارطاه هم دقيقا همان كار عمرو عاص را انجام داد . به عمرو عاص و بسر بگوييد : از اين به بعد وقتي مي خواهيد به جنگ برويد ، نگاه كنيد با چه كسي مي جنگيد ، نكند كه طرف مقابل شما يك شير درنده باشد . لازم نيست از كسي تشكر كنيد . فقط از ران و عورت خود تشكر كنيد ،اين ها بودند كه شما را نجات دادند . اگر اين دو نبودند شما از نيزه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نجات پيدا نمي كرديد .
ابن عبد البر تصريح مي كند كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به خاطر دستور رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را كه مبادا اسير يا كسي را كه از جنگ فرار كرده را بكشيد ، آن دو را نكشت .
صفدي ،الوافي بالوفيات ، ج 10 ، ص 82
بنده در جستجويي كه امروز داشتم ،حدود سي مصدر از مصادر اهل سنت پيدا كردم كه ماجرا را با مضامين متعدد بيان كردند . جالب اين جا است كه در وقعۀ الصفين مي گويد :
ورجع عمرو إلى معاوية فقال له: ما صنعت يا عمرو ؟ قال: لقيني على فصرعني.قال: احمد الله وعورتك …
بعد از اين كه عمرو عاص از ميدان برگشت ، معاويه به او گفت : برو خدا و عورتت را شكر كن .
نصر بن مزاحم ، وقعة الصفين ، ج1 ، ص 407
در اخبار طوال دينوري كه از قديمي ترين كتب اهل سنت و يكي از معتبر ترين كتب نزد آن ها است كه روايات طولاني را با سند هاي معتبر نقل كرده .
فقال له معاوية: (أحمد الله وسوداء إستك يا عمرو)
معاويه به عمروعاص گفت : خدا را شكر كن و نشيمنگاه سياهت را كه نجات پيدا كردي .
دينوري ، اخبار الطوال ، ج 1 ، ص 177
اما آقاي سجودي سؤالي مطرح كرد كه چطور امكان دارد كه انسان در جنگ فرصت چنين كاري به دست بياورد ؟ اين در صورتي است كه آن ها وقتي حضرت امير (عليه السلام ) را از دور مي ديدند ، فرار مي كردند و اين كار را انجام مي دادند . يا اين كه بعضي اوقات اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بدون شمشير مي جنگيدند .
سؤال ديگري پرسيد : چطور ممكن است كه حضرت كسي را كشته باشد . اگر اين طور بود كه هر كس مي توانست در مقابل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) لخت مي شد و كشته نمي شد . اين ها كساني هستند كه مثل شما فكر مي كنند يعني وقتي با حضرت امير (عليه السلام) مقابله ميكنند ، بايد لخت شوند . اين تفكر افرادي مثل شما است . اما بقيه مقداري حيا داشتند .
نكته اي كه در اين جا هست اين است كه مقابله با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جنگ وضعيت روحي براي آن ها پيش مي آورد كه اصلا خودشان را نميتوانستند خود را كنترل كنند يعني اصلا متوجه نمي شدند كه چكار كنند .
در المحاسن و المساوي بيهقي مي گويد :
عن الشعبي أن عمرو بن العاص دخل على معاوية وعنده ناس فلما رآه مقبلاً استضحك فقال : يا أمير المؤمنين أضحك الله سنك وأدام سرورك وأقر عينك ، ما كل ما أرى يوجب الضحك فقال معاوية : خطر ببالي يوم صفين يوم بارزت أهل العراق فحمل عليك عليّ بن أبي طالب ، رضي الله عنه ، فلما غشيك طرحت نفسك عن دابتك وأبديت عورتك كيف حضرك ذهنك في تلك الحال ، أما والله لقد واقفته هاشميّاً منافيّاً ولو شاء أن يقتلك لقتلك فقال عمرو : يا معاوية إن كان أضحكك شأني فمن نفسك فاضحك ، أما والله لو بدا له من صفحتك مثل الذي بدا له من صفحتي لأوجع قذالك وأيتم عيالك وأنهب مالك وعزل سلطانك ، غير أنك تحرزت منه بالرجال في أيديها العوالي ، أما إني قد رأيتك يوم دعاك إلى البراز فاحولّت عيناك وأزبد شدقاك وتنشّر منخراك وعرق جبينك وبدا من أسفلك ما أكره ذكره .
بعد از تمام شدن جنگ ، روزي عمرو عاص نزد معاويه رفت كه او را خندان ديد . به او گفت : اي معاويه !اگر به من مي خندي ، خودت هم يك قضيه خنده دار داري . معاويه در مورد آن قضيه پرسيد . عمروعاص گفت : يادت رفته كه روزي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به تو گفت به جنگ بيا . از ترس چشم هايت چپ شد .
چون كسي كه فشار رواني زيادي بر او باشد ، چشم هايش چپ مي شود .
رگ هاي پيشاني ات بيرون زد . بيني اش ورم كرد و پيشاني اش شروع به عرق ريختن كرد و از پايين كاري كردي كه من دوست ندارم آن را بگويم .
ابراهيم بن محمد بيهقي ، المحاسن و المساوي ، ج 1 ، ص 46
يعني معاويه فقط شنيد كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) گفت : به جنگ بيا . شما تصور كنيد كه آن حضرت به جنگ با آن ها آمده . اصلا ذهن اين ها كار مي كند كه بايد چه كار كنند ؟ اما چون عمروعاص را داعيه العرب مي خواندند و او را بسيار زرنگ مي دانستند ، اين كارش را يك فضيلت دانستند و گفتند : چون عمرو عاص بسيار زرنگ بوده و وقتي حضرت امير (عليه السلام) به جنگ او آمده ، توانسته اين كار را انجام دهد . اما بقيه مردم اين طور نبودند .
ما از آقاي سجودي سؤالي داشتيم مبني بر اين كه ، شما گفتيد : به حقيقت اعتراف مي كنيد . آقاي يزداني روايتي آورد و ثابت كرد فضيلتي كه شما از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) منكر شديد ، در واقع در كتاب اهل سنت آمده .بنده هم روايتي آوردم و ثابت كردم كه عمرو عاص هم اين كار را در جنگ با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) انجام داده . اگر شما واقعا شجاعت داريد ، بگوييد اين قضيه رخ داده و عمرو عاص اين كار را انجام داده و در آن قضيه هم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) جمله ” فزت و رب الكعبه ” را گفته اند . آن زمان است كه بايد ببينيد كسي از اهل سنت حرف شما را قبول مي كنند يا خير ؟ ما مي خواهيم ببينيم كه شما غيرت و شجاعت اعتراف به حقيقت را داريد يا فقط در باب انكار فضيلت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شجاع مي شويد و مي گوييد : حضرت علي (عليه السلام) فضيلت نداشته .
مجري :
ما در اين شب هاي قدر دو واسطه به درگاه الهي مي بريم ، قرآن كتاب الهي كه يادگار پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله) است و ديگر اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) . قرآن را بر سر مي گذاريم و خداوند متعال را ابتدا به نام خودش و يك يك به نام معصومين (عليهم السلام) قسم مي دهيم . آقايان وهابي حتي به اين هم رحم نكردند و شبهه وارد كردند. كليپ بعدي در اين باره است كه با هم مي بينيم .
كليپ (3) : قرآن بر سر گذاشتن اميرمؤمنان عليه السلام در شب قدر
كياني ، كارشناس وهابي :
آيا ثابت است كه در دوره رسول الله صلي الله عليه وسلم ، صحابه و اهل بيت قرآن بر سر گذاشته باشند . چون چيزي كه ما در جامعه خود زياد مي بينيم اين است كه در شب هاي قدر لامپ ها را خاموش كرده و عده اي دور هم جمع مي شوند و قرآن بر سر مي گذارند و از اين عمل به عنوان يك عبادت بزرگ و مرسوم در جامعه ما ياد مي شود كه به وضوح هم مي بينيم .
خدمتي ، كارشناس وهابي :
استاد كياني ! جاي قرآن در دل ها است نه روي سرها .قرآن را بايد در دل ها جا داد . إِنَّ هَذَا الْقُرْآَنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ .در سوره حشر مي فرمايد : لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآَنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا ، اگر ما قرآن را بر كوهي فرود آورده بوديم ، آن كوه تكه تكه پودر مي شد . حال قرآن را روي سر قراردادن و دل از قرآن غافل بودن ، چه ارزشي دارد ؟ جاي قرآن روي سرها نيست ؛ بلكه در دل ها است . بنابراين حضرت علي نشأت گرفته از مكتبي كه در آن بزرگ شده يعني مكتب رسول الله صلي الله عليه وسلم ، قرآن را در دل خود جاي داد و همين است كه ما هنوز قرآن را در دل جاي نداديم كه مصيبت هاي روزي بعد از روزي ديگر و مصيبت هاي پي در پي به ما مي رسد . ما نتوانستيم قرآن را در دل خود جاي دهيم .
بينندگان عزيزي كه الان شب ها را در مسجد با گذاشتن قرآن روي سر براي خود احياء مي كنند ، چه استفاده اي از قرآن برده اند . سؤال اين جا است شما كه از اول شب و بعد از مغرب تا سپيده دم فجر و قبل از سحري در مسجد قرآن بر سر گذاشته ايد ،چه استفاده اي از قرآن برده ايد ؟
صحابه رسول الله صلي الله عليه وسلم خط و مشي خود را قرآن قرار داده و در راه هايي كه در پيش داشته ، موفق بوده و به بركت عمل آن ها به قرآن ،امروزه اسلام به ما رسيده . اگر آن ها قرآن را فقط روي سر مي گذاشتند ، اينچنين كه اسلام و قرآن به ما رسيده ،نميرسيد ؛ بلكه آن چنانكه آقايان قرآن به دستشان رسيده ، از قرآن فقط تقدس و احترام و ادب به قرآن آموخته اند نه چيز ديگر .
كياني ، كارشناس وهابي :
به يك ادب كذايي و غير ضابطه مند و در واقع يك چيز خود ساخته رسيدند .
هاشمي ، مجري وهابي :
به خدا قسم ، توجه كنيد به اين صف زيبايي كه مسلمانان از زمان رسول خدا و بعد از آن ، عمر بن خطاب و حضرت علي و عثمان اين گونه شب هاي رمضان را سپري ميكردند . قرآن را به اين صورت بر سر نمي گذاشتند . اين عبادت نبود ؛ بلكه مي خواندند كه خدا چه نوشته ، إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ، يعني چه ؟ عبادت احياء شب هاي رمضان به اين صورت بود .
مجري :
استاد يزداني ! اين كارشناس وهابي ادعا كردند كه قرآن بر سر گذاشتن در شب هاي قدر كار درستي نيست ؛ چون جاي قرآن در دل هاي ما است نه روي سر . حتي قرآن بر سر گذاشتن را نمايش هم دادند و به گونه اي با حال مسخره آن را عنوان كردند . در اين باره توضيحات شما را مي شنويم .
استاد يزداني :
در پاسخ به اين شخص به چند نكته اشاره ميكنيم :
نكته اول : قضيه اصالة الحلية است . از نظر شيعه و سني تا زماني كه دليل قطعي بر حرمت كاري نباشد ، آن كار جايز است و در كتاب هاي شيعه و سني ، هيچ دليلي بر حرمت قرآن بر سر گذاشتن نيست . پس جايز است .
نكته دوم :مستحبات نيازي به دليل ندارد . از نظر اكثر بزرگان شيعه ، جز عده قليلي ، اين است كه عمل مستحب نياز به مستند ندارد و اگر ما قرآن را بر سر مي گذاريم ، يك عمل مستحب است . البته اصرار ما بر اين نيست كه اصل قرآن بر سر گذاشتن مستحب است ؛ بلكه دعا كردن در آن حالت مستحب است . كسي بر سر بگذارد يا نگذارد ، موضوعيت ندارند .
البته گفتند كه شما شيعيان از سر شب تا سحر قرآن بر سر مي گذاريد . اين دروغ محض و تهمت بزرگي است . قرآن بر سر گذاشتن شيعيان حدود 20 دقيقه تا نيم ساعت طول مي كشد . نه اين كه از سر شب تا صبح قرآن بر سر بگذارد و دعا كند .
نكته سوم : گفتند: جاي قرآن در دل هاي ما است و ما بايد قرآن را بخوانيم و به آن عمل كنيم .
ما در اين زمينه مي توانيم سؤال هاي متعددي از آن ها داشته باشيم . اگر شما قرآن را خوانده بوديد ،خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ، من تو را به عنوان امام جعل كردم . در ادامه مي فرمايد : لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ، امامت عهد من است و به ظالمين نمي رسد . بقره / 124
اگر شما قرآن خوانده و به اين قرآن عمل كرده بوديد ،آيا ابوبكر و عمر را به عنوان امام خود مي پذيرفتي ؟ در حالي كه دو سوم عمرشان را در بت پرستي گذرانده بودند و بعد از آن هم كارهايي انجام دادند كه كسي در تاريخ انجام نداده . حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) و غصب خلافت و ده ها عملي كه خودشان در آخر عمر اعتراف كردند . شما چنين افرادي را به عنوان امام مي پذيرفتيد و بعد ادعا مي كرديد :
من قال ان ابابكر وعمر ليسا بامامي الهدي يقتل
كسي كه امامت ابوبكر و عمر را به اين كه آن ها امام هدايتگر هستند را انكار كند ، بايد كشته شود .
امامتي كه هيچ دليلي بر آن نه در قرآن و در سنت پيامبر (صلي الله عليه وآله) است و نه عقل و نه اجماع امامت ابوبكر و عمر را قبول مي كند . هيچ دليلي بر مشروعيت آن نيست . اگر شما قرآن خوانده بوديد ، مي ديديد كه خداوند به صراحت گفته : لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ، امامت ابوبكر و عمر را نمي پذيرفتيد . ابوبكر و عمري كه طبق روايت صحيح بخاري و صحيح مسلم و كتاب هاي ديگر شما ،اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) آن ها را را كاذب و آثم و خائن وظالم و فاجر مي دانستند . ظالم و فاجر در كتاب هاي ديگر آمده . اگر شما قرآن خوانده بوديد ، چنين شخصي را به عنوان امام مي پذيرفتيد ؟
نكته چهارم : گفتند : ابوبكر و عمر قرآن مي خواندند . اگر عمر قرآن خوانده بود ، تيمم خود را ياد مي گرفت . خداوند در قرآن مي فرمايد : اگر آب نيافتيد ، بايد تيمم كند . اما در صحيح مسلم آمده كه عمر بن خطاب مي گويد : اگر كسي جنب شد و آب پيدا نكرد ، اصلا نماز نخواند .
جالب است كه خود اين ها با سند صحيح نقل كردند كه دوازده سال طول كشيد تا عمر بن خطاب سوره بقره را ياد گرفت . يعني شايد تا آخر عمر از سوره مائده بيشتر نخوانده باشد . بعد از يادگيري سوره بقره قرباني و نحر كرد . ولي ما خوشحال هستيم كه حتي مستحبات ما در كتاب هاي اين ها با سند صحيح نقل شده . يعني كوچك ترين عمل مستحبي كه ما در شب هاي قدر سالي يك يا دو بار در شب هاي قدر انجام ميدهيم ، اين هم با سند صحيح در كتاب هاي آن ها نقل شده و اهل بيت (عليهم السلام) قرآن بر سر ميگذاشتند و دعا مي كردند .
مجري :
استاد يزداني ! واقعا جاي سؤال دارند كه اين ها روايات را نخوانده اند يا اين كه مي خوانند و باز هم اين شبههات را مطرح ميكنند ؟
استاد يزداني :
قطعا مي دانند ؛ اما فقط به خاطر شبهه افكني و دشمني با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) اين كار را مي كنند . وگرنه اين روايات در كتاب هايشان وجود دارد و با يك جستجوي ساده مي توانند آن ها را پيدا كنند .
در كتاب المعرفه و التاريخ ، تأليف ابو يوسف يعقوب بن سفيان فصوي ، با تحقيق دكتر اكرم ضياء العمري ، چاپ مكتبه الدار مدينه منوره ، جلد 2 ، روايت با سند معتبر نقل شده :
حدثنا عبد العزيز بن عبد الله الأويسي ثنا إبراهيم بن سعد عن شعبة عن أبي عون محمد بن عبيد الله الثقفي عن أبي صالح الحنفي قال: رأيت علي بن أبي طالب أخذ المصحف فوضعه على رأسه حتى لأرى ورفه يتقعقع ثم قال: اللهم إنهم منعوني أن أقوم في الأمة بما فيه فأعطني ثواب ما فيه، ثم قال: اللهم إني قد مللتهم وملوني، وأبغضتهم وأبغضوني، وحملوني على غير طبيعتي وخلقي وأخلاق لم تكن تعرف لي، فأبدلني بهم خيراً منهم وأبدلهم بي شراً مني، اللهم أمت قلوبهم ميت الملح في الماء …
سند روايت كاملا معتبر است و اگر آقايان اشكالي بر سند دارند ، ما پاسخ ميدهيم .
مي گويد : اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را ديدم كه قرآن را گرفته و روي سر قرار داده بود . به صورتي كه من صداي ورق هاي كاغذ را مي شنيدم .
وقتي قرآن بر سر گذاشته بودند ،ورق هاي قرآن حركت مي كرد .
حضرت مردم كوفه را نفرين مي كرد كه خدايا اين ها اجازه ندادند كه من در ميان امت كارهايي را كه بايد انجام دهم و حق حكومت را از من گرفتند ….
ابو يوسف يعقوب بن سفيان فصوي ، المعرفه والتاريخ ، با تحقيق دكتر اكرم ضياء العمري ، چاپ مكتبه الدار مدينه منوره ، ج 2 ،ص 751
اين روايت در كتاب هاي شما با سند معتبر آمده . البته اين روايت در كتاب هاي ما هم نقل شده .
بنابر اين يك عمل مستحبي ما هم در كتاب هاي آن ها يك سند صحيح دارد ؛ چه برسد به امامت و عصمت و ساير مسائلي كه از ضروريات مذهب ما است .
در كتاب هاي ما هم از امام صادق (عليه السلام) ، امام كاظم (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) روايت داريم كه در شب هاي قدر قرآن بر سر بگذاريد و دعا كنيد .
مجري :
كليپ بعدي هم در مورد مسأله ديگري است كه بعد از پخش كليپ توضيحات مختصري بيان مي كنم .
كليپ (4 ) : اهانت به اميرمؤمنان عليه السلام در كتاب هاي اهل سنت
سجودي ـ كارشناس وهابي :
شما دو سه بار به گذشته من اشاره كرديد . من در گذشته خود چيزي از اين ها شنيدم ، مردم ايران هم فراوان شنيدند . برادران شيعه من شاهد هستند كه اين را در جامعه جا انداختند كه حضرت ابوهريره كه اين ها ابوهريره مي گويند ، مي گفته : سفره معاويه چرب تر است و حق با علي است . اين را شما شنيديد يا نشنيديد ؟ خيلي شنيديد . اين جمله را هم مي گفتند كه ابوهريره در مدح معاويه حديث جعل مي كرده و در بدگويي از حضرت علي هم حديث مي ساخته .
ما كه در مذهب اهل سنت آمديم و كتاب هايشان را باز كرديم ، هر چه گشتيم حتي يك حديث پيدا نكردم كه در بدگويي از حضرت علي باشد . من همه آن ها را به تحدي و مبارزه مي طلبم . در كتب اهل سنت يك حديث پيدا كنيد كه در بدگويي از حضرت علي باشد . اگر بخواهيد من بيست حديث از ابوهريره در مدح حضرت علي مي آورم . اگر بيست روايت مي گويم براي اين است كه مطمئن هستم . اين بسيت روايت به يك معني در ذم معاويه مي شود . آخر دروغ به اين بزرگي چرا !!!
مجري :
استاد ابوالقاسمي ! كارشناس وهابي ادعا مي كند كه در كتاب هاي اهل سنت هيچ مطلبي كه اهانت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) باشد ، وجود ندارد . اين ادعا تا چه اندازه صحيح و درست است ؟
استاد ابوالقاسمي :
بنده قبل از اين كه به سؤال شما پاسخ دهم ، بگويم كه تماس گرفتند مدرك برخورد معاويه زماني كه صداي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را شنيد ، نشان دهم .
در المحاسن و المساوي بيهقي مي گويد :
عن الشعبي أن عمرو بن العاص دخل على معاوية وعنده ناس فلما رآه مقبلاً استضحك فقال : يا أمير المؤمنين أضحك الله سنك وأدام سرورك وأقر عينك ، ما كل ما أرى يوجب الضحك فقال معاوية : خطر ببالي يوم صفين يوم بارزت أهل العراق فحمل عليك عليّ بن أبي طالب ، رضي الله عنه ، فلما غشيك طرحت نفسك عن دابتك وأبديت عورتك كيف حضرك سذهنك في تلك الحال ، أما والله لقد واقفته هاشميّاً منافيّاً ولو شاء أن يقتلك لقتلك فقال عمرو : يا معاوية إن كان أضحكك شأني فمن نفسك فاضحك ، أما والله لو بدا له من صفحتك مثل الذي بدا له من صفحتي لأوجع قذالك وأيتم عيالك وأنهب مالك وعزل سلطانك ، غير أنك تحرزت منه بالرجال في أيديها العوالي ، أما إني قد رأيتك يوم دعاك إلى البراز فاحولّت عيناك وأزبد شدقاك وتنشّر منخراك وعرق جبينك وبدا من أسفلك ما أكره ذكره .
بعد از تمام شدن جنگ ، روزي عمرو عاص نزد معاويه رفت كه وقتي او را ديد ،خنديد . علت خنده را از معاويه پرسيد .معاويه گفت : به ياد آمد زماني براي جنگ با حضرت علي (عليه السلام) رفتي خود را لخت كردي . عمرو عاص گفت : اي معاويه !اگر به من مي خندي ، خودت هم يك قضيه خنده دار داري . معاويه در مورد آن قضيه پرسيد . عمروعاص گفت : يادت رفته كه روزي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به تو گفت به جنگ بيا . از ترس چشم هايت چپ شد . رگ هاي پيشاني ات بيرون زد . بيني اش ورم كرد و پيشاني اش شروع به عرق ريختن كرد و از پايين كاري كردي كه من دوست ندارم آن را بگويم . معاويه گفت : بس است . همين ها را هم نمي خواستم همين ها را هم بگويي .
ابراهيم بن محمد بيهقي ، المحاسن و المساوي ، ج 1 ، ص 46
اين روايت را دوباره نشان دادم تا دوستان نگويند كه مطلبي را بدون مدرك نقل مي كنيم .
اما در مورد اين كه گفته شده ابوهريره گفته : سفره معاويه چرب تر است و نماز پشت سر حضرت علي (عليه السلام) بهتر است ، را اهل سنت نقل كردند . ما مقاله اي را چندين سال قبل در مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) داشتيم كه روي سايت مؤسسه قرار گرفته . عنوان مقاله ، آشنايي با چهره ي واقعي ابوهريره است كه در مورد شخصيت اخلاقي ابوهريره مي گويد :
انه كان يصلي خلف علي رضى الله عنه وياكل من سماط معاوية ويعتزل القتال فسئل عن ذلك وقال الصلوة خلف علي افضل وسماط معاوية اذ سم وترك القتال اسلم ..
پشت سر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نماز مي خواند و سر سفره معاويه غذا مي خورد و نمي جنگيد و مي گفت : نماز پشت سر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) كامل تر و سفره معاويه چرب تر است و نجنگيدن موجب سلامت بيشتر است .
ابن عماد حنبلي ، شذرات الذهب ،ج 1، ص 64
بنابراين اين وضعيت آقاي ابوهريره شما است . هويت ايشان مشخص است و ما از خود جعل نكرده ايم . اين مطالبي را كه مطرح ميكنيم در كتاب اهل سنت آمده . اما شما گفتيد : يك روايت از كتب اهل سنت بياوريد كه در آن روايت دشمني و اهانت به حضرت علي (عليه السلام) آمده باشد .
من واقعا نمي دانم شما حيا نداريد . ما در اين شبكه چندين بار در مورد اين مسأله صحبت كرديم و ثابت كرديم در كتب اهل سنت و وهابيت اهانت هاي فراواني به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) شده .
در كتاب تبعيد الظلام آقاي جبهان وهابي ، علنا ميگويد : علي بن ابيطالب با يك اسكيمو از قبائل ماؤ ماؤ هيچ فرقي ندارد . آيا اين اهانت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هست يا نيست ؟ آيا شما علماي عربستان را سني مي دانيد يا نمي دانيد ؟ ما به اين مطالب كاري نداريم . بلكه مي خواهم مطالب ديگري را در مورد ابن تيميه و آقاي بخاري در صحيح ترين كتاب هايتان بيان كنم .
ببينيد آقاي ابن تيميه در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه مطالبي مطرح كرده . جالب است ابن حجر در كتاب لسان الميزان ، جلد 6 ، صفحه 319 در مورد ابن تيميه مي گويد :
وكم من مبالغة لتوهين كلام الرافضي ادته أحيانا إلى تنقيص علي رضي الله عنه …
گاهي اوقات ابن تيميه مي خواست جواب رافضه را بدهد ،اما اين قدر مبالغه كرده كه بن تنقيص حضرت علي (عليه السلام) رسيده .
ابن حجر ، لسان الميزان ،ج 6 ، ص 319
بنده از شما مي پرسم حكم كسي كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را تنقيص كند ،چيست ؟ در اين جا ابن حجر صراحتا گفته كه ابن تيميه تنقيص حضرت علي (عليه السلام) كرده . شما مي گوييد چنين مطلبي در كتاب هاي اهل سنت نيست ؛ اما ابن حجر مي گويد : چنين مطلبي هست و ابن تيميه آن را گفته است . ما كدام يك را قبول كنيم .
در كتاب الدرر الكامنه ، جلد 1 ، صفحه 155 آمده :
ابن تيميه در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب( عليه السلام) گفته است كه در هفده مورد اشتباه كرده كه با نص قرآن مخالف است .
ابن حجر ، الدرر الكامنه ، ج 1 ، ص 155
ما مي گوييم آقاي عمر با آيه تيمم مخالفت كرده ، فرياد اين آقايان به آسمان رفته . سه هفته برنامه داشتند كه نه ، عمر اشتباه نكرده . اگر چه در آخر براي توجيه عمر ، آيه را تحريف كردند . ما گفتيم عمر با يك آيه مخالفت كرده ، دو هفته براي آن برنامه گذاشتند . ابن تيميه مي گويد : اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در هفده مورد اشتباه كرده كه با نص قرآن كريم مخالف بوده . اين اهانت نيست ؟؟!!!
نكته بعد ، همين آقاي ابن تيميه در كتابش عبارت بسيار زشت در مورد قياس بين اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) با ابوبكر دارد و مي گويد :
لكن المقصود أنه لو قدر أن أبا بكر اذاها فلم يؤذها لغرض نفسه بل ليطيع الله ورسوله ويوصل الحق إلى مستحقه وعلي رضي الله عنه كان قصده أن يتزوج عليها فله في أذاها غرض بخلاف أبي بكر ….
اگر ما فرض كنيم كه ابوبكر حضرت زهرا (سلام الله عليها ) را اذيت كرده باشد ، به خاطر ميل شخصي اش كه نبوده ؛ بلكه به خاطر اطاعت از خدا و رسولش او را آزار داده و مي خواسته حق را به مستحقش برساند .
نعوذ بالله حضرت زهرا (سلام الله عليها) حق خوري كرده بود ، ابوبكر حق را به حق دار رسانده .
اما علي بن ابيطالب (عليه السلام) از آزارش قصد و غرض داشت و مي خواست بر سر حضرت زهرا (سلام الله عليها) هوو بياورد . پس علي بن ابيطالب (عليه السلام) از روي عمد حضرت زهرا (سلام الله عليها) آزار داده .
اين اهانت به حضرت علي (عليه السلام) هست يا نيست ؟ در ادامه همين مطلب مي گويد :
وأبو بكر كان من جنس من هاجر إلى الله ورسوله وهذا لا يشبه من كان مقصوده امرأة يتزوجها
ابوبكر به سمت خدا و رسول هجرت كرد . ابوبكر شبيه كسي نيست كه هدف هجرتش به خاطر ازدواج با يك زن باشد .
ابن تيميه ، منهاج السنه ، ج 4 ، ص 255
در اين جا ابوبكر را با حضرت علي (عليه السلام) قياس مي كند . اينطور مي خواهد القاء كند كه حضرت علي (عليه السلام) كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) را از مكه به مدينه آورد ، قصدش اين بود كه با حضرت زهرا(سلام الله عليها) ازدواج كند .
اين مطلب را در كنار اولين روايتي كه در صحيح بخاري آمده ، قرار دهيد كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند :
الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ ما نَوَى فَمَنْ كانت هِجْرَتُهُ إلى دُنْيَا يُصِيبُهَا أو إلى امْرَأَةٍ يَنْكِحُهَا فَهِجْرَتُهُ إلى ما هَاجَرَ إليه …
اعمال با نيات آن سنجيده مي شود . هر كسي هجرتش به سمت دنيا باشد يا به سمت زني باشد كه با او ازدواج كند ،هجرتش همان است و هجرت به سمت خدا نيست .
صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 3
يعني ابن تيميه با اشاره به اولين روايت صحيح بخاري مي گويد : اصلا هجرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) درست نبوده و از مهاجرين محسوب نمي شده ؛ چه برسد به السابقون الاولون و ساير مسائل .
علماي اهل سنت در مورد ابن تيميه گفتند : اين شخص كافر است .
آيا اين اهانت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به حساب مي آيد يا خير ؟
روايت ديگري در صحيح بخاري است :
أخبره أَنَّ عَلِيَّ بن أبي طَالِبٍ أخبره أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ e طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ بِنْتَ النبي عليه السَّلَام لَيْلَةً فقال ألا تُصَلِّيَانِ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ أَنْفُسُنَا بِيَدِ اللَّهِ فإذا شَاءَ أَنْ يَبْعَثَنَا بَعَثَنَا فَانْصَرَفَ حين قُلْنَا ذلك ولم يَرْجِعْ إلي شيئا ثُمَّ سَمِعْتُهُ وهو مُوَلٍّ يَضْرِبُ فَخِذَهُ وهو يقول ) وكان الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا (
حضرت امير (عليه السلام) فرمودند : رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به درب خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) آمد تا براي نماز صبح بيدار كند . حضرت فرمودند : نماز نمي خوانيد ؟ گفتم : جان ما در دست خدا است . اگر بخواهد ،براي نماز بلند مي شويم و اگر نخواهد ، براي نماز بلند نمي شويم . وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) اين را شنيد ، رفت و ديگر جواب مرا نداد . بعد روي زانوي خود زد و گفت : وكان الانسان اكثر شي ء جدلا ، انسان از همه بيشتر جدل مي كند .
صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 379
بنده از عزيزان بيننده تقاضا مي كنم كه معناي اين آيه را در تفاسيري مثل تفسير طبري نگاه كنند .
الجدل خصومة القوم لانبيائهم و ردهم عليهم ما جاؤوا به .
مردم با هم دشمني كنند و دستورات پيامبرانشان را زير سؤال ببرند .
تفسير طبري ، ج 15 ، ص 266
در كتاب الدر المنثور از ابن ابي حاتم در ذيل همين آيه نقل مي كند :
وأخرج ابن أبي حاتم ، عن ابن زيد في قوله : { وكان الإنسان أكثر شيء جدلاً } قال : الجدل الخصومة ، خصومة القوم لآنبيائهم ، وردهم عليهم ما جاؤوا به وكل شيء في القرآن من ذكر الجدل ، فهو من ذلك الوجه ..
مردم با هم دشمني كنند و دستورات پيامبرانشان را زير سؤال ببرند . هر چه ” جدل ” در قرآن آمده ، به همين معنا است .
يعني دشمني مردم با پيامبر (صلي الله عليه وآله) و زير سؤال بردن انبياء است .
سيوطي ، الدر المنثور ، ج 6 ، ص 376
پس اين روايات به اين معنا است كه در صحيح روايت به صراحت آمده كه حضرت علي (عليه السلام) با دستور رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مخالفت كردند . آيا شما از اين دشمني و اهانت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بيشتر مي شود ؟
بخاري در كتاب التاريخ الصغير خود مي گويد:
ابوبكر خلافت داشت ، بعد از او عمر و بعد عثمان و بعد از عثمان ، فتنه معاويه و علي بود كه حضرت علي (عليه السلام) اصلا خليفه نبوده !!!
بخاري ، التاريخ الصغير ، ج 5
اين عقيده بخاري در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است . آيا اين اهانت نيست ؟؟؟!!
در صورتي كه علماي اهل سنت از جمله احمد بن حنبل گفتند :
هر كس اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به عنوان خليفه چهارم معرفي نكند ،از الاغ خانه خود هم گمراه تر است .
ابن تيميه ،منهاج السنه ، ج 4
اين آقاي بخاري شما است !!!
يا در جايي ديگر از صحيح بخاري روايتي را نقل مي كند و مي گويد :
ثم قام عليٌّ من عنده وهو على طمع ، وكان عبد الرحمن يخشى من علي شيئاً …
در قضيه شورا عبد الرحمن از حضرت علي (عليه السلام ) مي ترسيد . چون حضرت علي (عليه السلام) طمع خلافت داشت .
باز در جاي ديگر صحيح بخاري مي گويد :
فلما اجتمعوا تشهد عبد الرحمن وقال : أما بعد يا علي ، فإني نظرت في أمر الناس ، فلم أرهم يعدلون بعثمان فلا تجعلن على نفسك سبيلاً
يا علي ! مبادا فكر كني كه ميتواني خليفه شوي !!!
صحيح بخاري ، ص 1375
اين به معناي آن است كه نعوذ بالله اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) طمع خلافت داشته .
در الدرر الكامنه ابن حجر در مورد ابن تيميه مي گويد :
ومنهم من ينسبه إلى النفاق لقوله في علي ما تقدم ولقوله إنه كان مخذولا حيث ما توجه وإنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها وإنما قاتل للرئاسة لا للديانة ولقوله إنه كان يحب الرئاسة …
برخي از مردم ابن تيميه را منافق مي دانستند ، به خاطر اين كه ابن تيميه گفته بود : حضرت علي (عليه السلام) رياست طلب بوده .
ابن حجر ، الدرر الكامنة ، ج 1 ، ص 181
در صحيح بخاري آمده كه حضرت علي (عليه السلام) رياست طلب بوده . پس در اين صورت بخاري هم منافق بوده . شما بيشتر از اين اهانت به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) مي خواهيد كه در كتاب هاي شما آمده ؟ اصلا شما نمي دانيد كه چه مطالبي در كتاب هايتان نوشته شده . چون آن ها را نمي خوانيد . نه عقيده شيعه را به درستي مي دانيد و نه عقيده اهل سنت را . پس نگوييد كه من شيعه بودم و الان سني شدم ، بگوييد لا مذهب هستيد !
مجري :
به ياد داريد كه در اولين كليپ برنامه ، آقاي هاشمي كلي قسم و آيه و صحبت از قبر و قيامت و سؤال و پرسش كرد . الان با توجه به مطالبي كه اساتيد برنامه بيان كردند ، براي شما عزيزان واضح و روشن شد كه چه كسي دروغ مي گويد و چه كسي راست مي گويد و حق با چه كسي است . قضاوت بر عهده شما است .
كليپ ديگري باقي مانده كه آن را با هم مي بينيم .
كليپ (5 ) :
هاشمي ، مجري وهابي :
مطلبي كه من به خاطر آن خيلي نگران هستم ، اين است كه آقا عارف از تهران را مدتي نداريم . يكي از دوستان گفت : متأسفانه ايشان با شبكه اي به نام شبكه ولايت تماس داشته و بعد از آن تماس مثل اين كه ايشان را رد يابي و اذيت كردند . بنده تمنا دارم اگر آقا عارف صداي ما را دارند ، با ما تماس بگيرند . واقعا نگران ايشان شديم . چون شماره ها را رد يابي مي كنند ، بعد از آن تماس بوده .
عارف از تهران :
استاد هاشمي ! اولا ، من با شبكه ولايت تماس نداشتم . دوما ، شما نگران نباشيد . من از جانب پروردگارم در امان هستم. ما تا شما را داريم مطمئن باشيد كه با آن شبكه كاري ندارم و اصلا ما را با آن شبكه كاري نيست .
مجري :
به همين راحتي و به همين زودي دروغشان بر ملا مي شود و بيننده تماس مي گيرد و پشت خط مي آيد .
استاد يزداني :
گفتند : ما از قيامت مي ترسيم و اگر اشتباهي كرده باشيم ، حتما اعتراف مي كنيم .
ما امشب چند دروغ آن ها را نشان داديم و حقايق را براي آن ها روشن كرديم . اگر واقعا از قيامت مي ترسيد ، اين گوي و اين ميدان . ببينيم اين هفته شما چه كار مي كنيد . حتما بايد اعترافات زيادي داشته باشيد .
تماس بينندگان :
بيننده : خانم نصرتي از لرستان ـ شيعه
بنده دو سؤال داشتم . اول اين كه ، قيام زيد كه در زمان امام رضا (عليه السلام) بوده ، به خاطر گرفتن حق امام رضا (عليه السلام) بوده يا براي به حكومت رسيدن خودش بوده .
اهل سنت يا وهابي ها كه قرآن سر گرفتن ما را زير سؤال مي برند ،خودشان در شب هاي قدر چه كار مي كنند ؟
نكته سوم ، گفتند قرآن در قلب ما نيست ، اولا ما نياز نداريم كه شما بگوييد قرآن در قلب ما هست يا نيست . خدا بايد بداند كه خودش هم مي داند . دوما ، اگر قرآن مي خوانيد و به آن عمل مي كنيد ، مگر خداوند در چندين جا از قرآن داستان قوم لوط را نگفته و آن ها را نفرين كرده ، چرا شما از قوم لوط در شبكه هاي خود مي آوريد ؟؟
مجري :
به نظر بنده اگر بخواهيم آيه اي در مورد اين ها بگوييم ، همين آيه است كه وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا . اسراء / 82 اگر دم از قرآن مي زنند و گاهي زياد هم قرآن مي زنند ، به خاطر اين كه عقيده اي به ولايت ندارند ، چيزي جز خسران چيزي نصيبشان نخواهد شد .
استاد يزداني :
در مورد اين كه اهل سنت در شب هاي قدر چه كار مي كنند ، ما در هفته اول ماه مبارك رمضان توضيح داديم كه اهل سنت در شب هاي ماه مبارك نماز تراويح مي خوانند . همان نماز تراويحي كه عمر بن خطاب هيچ وقت نخواند ، ابوبكر هيچ وقت نخواند ، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) هيچ وقت نخوانده ، عبد الله بن عمر هم هيچ گاه نخوانده .
اما در مورد اين كه چرا اين شبكه هاي وهابي از افرادي دعوت مي كنند كه عمل قوم لوط را انجام مي دهند ؟ بله ،نوري زاد را مي گويند . كليپ هاي ايشان در سايت ها وجود دارد . جالب است كه آقاي هاشمي مي گفت : اين حسين ما ايراني ها است.
شخص پليد و بي دين و لامذهبي كه در اين شبكه زير آب همه اسلام و قرآن را زد و همه آيات را مسخره كرد را مي گويند : حسين زمان ما است . كليپ هايشان را نشان داديم و چون جوابي ندادند ،ما خودمان جواب داديم و از اسلام دفاع كرديم.آقاي كلهر هم كه معروف و مشهور است . از آقاي دمشقيه هم سند معتبر نشان داديم كه اهل لواط بوده . دليلش اين است كه لواط از نظر مذهب اين ها اشكالي ندارد .
در كتاب النتف في الفتاوي ،تأليف آقاي سغدي ، چاپ دار الكتب العلميه ، جلد 1، صفحه 269 :
حكم اللواط للرجال
وفي قول أبي حنيفة ليس فيه حد وفيه التعزير
ابوحنيفه گفته : هر كس لواط كند ،لازم نيست حد شرعي زده شود . تعزير كند ، كفايت مي كند .
تعزير هم به اين معنا كه قاضي مثلا گوش او را بكشد يا به پشتش بزند يا به او اخم كند .
سغدي ، النتف في الفتاوي ، چاپ دار الكتب العلميه ، ج 1، ص 269
در كتاب المبسوط سرخسي ، اين قضيه آمده :
ومن أتى امرأة أجنبية في دبرها فعليه الحد في قول أبي يوسف ومحمد رحمهما الله تعالى والتعزير في قول أبي حنيفة رحمه الله تعالى ) وكذلك اللواط عند أبي حنيفة رحمه الله تعالى يوجب التعزير عليهما …
هر كس با زن اجنبي از پشت كاري انجام دهد ، ابو يوسف ومحمد گفتند : بايد حد زده شود . ابوحنيفه گفته : تعزير دارد . ابوحنيفه هم در مورد لواط گفته : اشكالي ندارد .
سرخسي ، المبسوط ، ج 9 ، ص 77
به همين دليل آقايان به اين مسائل اهميتي نمي دهند .
استاد ابوالقاسمي :
در مورد قيام زيد ، روايت در كتاب عيون اخبار الرضا (عليه السلام) ، جلد 2 ، صفحه 225 آمده . زيد بن علي بن الحسين (عليهم السلام) در زمان امام باقر (عليه السلام) قيام كرد . زيد فرزند حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) در زمان امام رضا (عليه السلام) قيام كرد ..
فقال الرضا عليه السلام : يا أمير المؤمنين لا تقس اخى زيدا إلى زيد بن علي فإنه كان من علماء آل محمد غضب لله عز وجل فجاهد أعداءه حتى قتل في سبيله ولقد حدثني أبي موسى بن جعفر عليهما السلام انه سمع أباه جعفر بن محمد بن علي عليهم السلام يقول : رحم الله عمى زيدا انه دعا إلى الرضا من آل محمد ولو ظفر لوفى بما دعا إليه ولقد استشارني في خروجه فقلت له : يا عم ان رضيت أن تكون المقتول المصلوب بالكناسة .
امام رضا (عليه السلام) فرمودند : زيد بن موسي بن جعفر (عليهم السلام) را با زيد بن علي بن الحسين (عليهم السلام ) قياس نكنيد . خدا عمويم زيد را رحمت كند . او دعوت به كسي از آل محمد (عليهم السلام) كه همه مردم به او راضي هستند .
شيخ صدوق ، عيون اخبار الرضا ،ج 2 ، ص 225
قيام ايشان براي دعوت به آل محمد (عليهم السلام) بوده .
بيننده : آقاي باقري از يزد ـ شيعه
ديشب آيت الله قزويني از كتب اهل سنت چنان وهابيون را رسوا كردند كه هيچ حرفي براي گفتن در برنامه اشان نداشتند و فقط گفتند : در ايران زلزله شده و رسانه هاي ايران هيچ حرفي از آن نمي زنند .
واقعا نمي دانم آقاي هاشمي در كجا زندگي مي كنند ؟ آيا در جنگ هاي آمازون زندگي مي كنند كه نمي بينند رسانه هاي جمهوري اسلامي لحظه به لحظه گزارش مي دهند ،مردم كمك رساني ميكنند . اصلا اين قضيه چه ارتباطي به شما دارد . اگر شما مرد هستيد ، پاسخ آيت الله قزويني را بدهيد .
نكته دوم ، شخصي در شبكه وصال ناحق مي گفت : به حدي از آقاي يزداني و ابوالقاسمي در شبكه ولايت نفرت دارم كه حد ندارد . حال شما خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل !
ببينيد شما دو استاد بزرگوار چه بلايي از كتاب هاي خودشان بر سرشان آورده ايد كه اين ها اين طور ميگويند . بنده از اين شبكه به اين آقايان مي گويم شما كه از مناظره با استاد يزداني و استاد ابوالقاسمي فرار كرديد . چرا ما چند بيننده شبكه ولايت كه با شبكه هاي شما تماس مي گيريم و شاگرد شاگرد استاد قزويني هم نيستيم ، از ما فرار مي كنيد ؟ در هر صورت ما از طرق ديگر جواب شما را مي دهيم ؛ چون مذهب ما مذهب حقه است ؛ والا ما كه از خود چيزي نداريم . اين مذهب حقه اهل بيت (عليهم السلام) است كه نمي توانيد جوابي بدهيد .
بيننده : آقاي بهادري از كرج ـ شيعه
طاعات و عبادات شما در اين ماه مبارك ، قبول درگاه الهي باشد . نكته ديگر اين كه به نظر من وهابي ها اصلا قابل هدايت نيستند . چون اگر توجه كنيم ، اصل و نسب اين ها به همان شجره ملعونه و خوارج مي رسند . اگر در كتاب هاي اهل سنت نگاه كنيم ، علماي اهل سنت در فضائل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) همه خوب نوشته اند واحاديث آن ها را كه گوش مي كنيم ، مي بينيم كه با احاديث شيعه فرقي ندارد . اما ابن تيميه ملعون ساز مخالف زد و در جهت منفي حركت كرد و شاگردش محمد بن عبد الوهاب هم هرگونه جزعبلاتي كه توانست در كتاب هاي خود نوشت . اميدوارم اين آقايان با شما مناظره كنند ؛ اما فكر نمي كنم چنين كاري انجام دهند ؛ چون چيزي براي گفتن ندارند . آن قدر مطالعه و اطلاعات هم ندارند كه حتي جواب بينندگان خود را بدهند . اين است كه هر چه از دهانشان بيرون مي آيد را مي گويند . آن ها فكر مي كنند مردم ايران هيچ مطالعه اي ندارند و هر چيزي را بايد قبول كنند .
از اساتيد شبكه هم تشكر مي كنيم كه با برنامه هايي كه داشتند به مراتب معلومات ما بيشتر و بيشتر شده . به صورتي كه مي توانيم با بعضي از دوستان اهل سنت بحث كنيم .
در آخر هم سؤالي داشتم . اين كه چرا اين آقايان مي گويند :اگر معاويه با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) جنگيد ، به خاطر اجتهادي بود كه داشت . اگر يزيد با امام حسين(عليه السلام) جنگيد و آن حضرت را به شهادت رساند ،اجتهاد كرده . در اين صورت چرا خداوند بهشت و جهنم را آفريده ؟ اگر امكان دارد پاسخ اين مسأله را بيان كنيد .
استاد ابوالقاسمي :
در مورد اين كه دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) مشكل خوني دارند ، درست است . ما كليپي از كالي كلاب به درخواست آقاي حيدري ذخيره كرديم و مشخص شد كه ژنتيك ايشان به پدر و مادرشان رفته و مشكل خوني دارند . اين يك امر طبيعي در آن ها است .
در مورد اجتهاد معاويه ، در اين صورت ما هم كه معاويه را لعن مي كنيم ، اجتهاد ما اين است و به خاطر اين كار ثواب مي بريم .
بيننده : آقاي محمدي از كردستان ـ شيعه
بنده مي خواستم نكاتي را بيان كنم . نكته اول اين كه ، اين روزها سالگرد جنگ هاي سي و سه روزه اسرائيل با حزب الله لبنان است . آن زمان شخصي به اسم بن جبرين فتوا داد كه براي پيروزي حزب الله دعا كنيد . با توجه به اين كه در قرآن كريم مي فرمايد : فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ .بقره / 256
بحث اين است كه طاغوت و ائمه كفر در اين زمان كيست ؟ آيا آن هايي كه همجنس گرايي و شراب و زنا و قمار و گناهاي ديگر را ترويج ميدهند ، طاغوت نيست ؟ مگر ائمه كفر ، با دين مبارزه نمي كنند ؟
بن جبرين هم به خاطر اين كه حزب الله شيعه است ، مي گفت : دعا كردن براي آن ها گناه است . يكي از علماي اهل سنت در اين شبكه ها آمده و به شدت به بن جبرين و فتوايي كه داده بود ، حمله كرد .
چند روز قبل در شبكه وصال كه آقاي كشتكار و دو نفر از كارشناسان وهابي بودند ، بيننده اي تماس گرفت و گفت : روايتي كه هر كس با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) دشمن باشد ، يا منافق است يا زنا زاده است يا نطفه حيض است . شب گذشته هم آيت الله قزويني اين روايت را از كتب اهل سنت خواندند .
بيننده از آقاي كشتكار پرسيد : چنين روايتي وجود دارد ؟ آقاي كشتكار گفت :بله ، چنين روايت وجود دارد . اما تا خواست روايت را توضيح دهد ، تماس بيننده را قطع و با عبد الله حيدري تماس گرفتند و مطالب ديگري بيان كردند . با توجه به اين روايت ، اين آقايان به معاويه ، حضرت معاويه مي گويند . مگر اين معاويه با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نجنگيد . در اين صورت تكليف معاويه و كساني كه در مقابل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) قرار گرفتند ، چه مي شود ؟
در آخر اين كه ، ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه خود در مورد اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي گويد :
نباشد به جز بي پدر دشمنت
كه يزدان بسوزد به آتش تنش
استاد ابوالقاسمي :
در خصوص جنگ سي و سه روزه لبنان و فتواي بن جبرين صحبت كردند ، همين دو هفته قبل ، آقاي حيدري در برنامه خود سه چهار دقيقه را فقط لعن و نفرين به شيعيان كردند . همين هفته هم در عربستان فتوا دادند كه نفرين كردن يهود و نصارا جايز نيست . اما بر ضد شيعه دعا و نفرين مي كنند .
در مورد دشمني معاويه ، خودشان در كتاب هاي اهل سنت از جمله تذكره الخواص ابن جوزي تصريح كرده :
در مورد معاويه چهار نفر با هم اختلاف داشتند . عماره بن وليد بن مغيره ،مسافر بن ابي عمرو ، ابي سفيان و عباس بن عبد المطلب .
ابن جوزي ، تذكره الخواص
در كتاب ربيع الابرار ، اصلا اسم ابوسفيان را نمي برد و مي گويد :
چهار نفر در مورد معاويه با هم دعوا داشتند . مسافر بن ابي عمرو ، عماره بن وليد ، عباس بن عبد المطلب و غلام عماره كه كارگر ابوسفيان بوده .
ربيع الابرار
اين وضعيت معاويه است . ان شاء الله در مورد معاويه برنامه خواهيم داشت كه فقط چهار قسمت سند هاي اهل سنت در مورد مادر معاويه است كه چه كارهايي انجام ميداده . صحنه اي را نشان ميدهند كه حمله كردند و اين ها به بالاي كوه فرار كردند. در آن جا هند ، شعري سروده و حسان بن ثابت بر ضد او فحشاي هند را گفته كه خواندن آن شعر يك جلسه كامل طول مي كشد كه اهل سنت گفتند : ما جرأت نقل اين شعر را نداريم . تا اين حد اين شعر تند و تيز است .
خود اهل سنت روايتي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل مي كنند :
ولد الزنا شر الصلاة ؟؟؟
ولد الزنا از پدر و مادرش بدتر است .
هر چه پليدي كه پدر و مادرش داشته باشد ، در او جمع مي شود . اين وضعيت معاويه است كه به او رضي الله عنه مي گويند .
بيننده : آقاي روستا آزاد از هشتگرد ـ شيعه
بنده مي خواستم قبل از اين كه مطالبم را بيان كنم ، چند بيت در مدح اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بخوانم .
علي بر حق ،علي مطلق ز نور ايزدي مشتق
بيا اي كاتب احمد ، علي را مصطفي بنگر
علي مرشد ، علي ارشاد ، علي را جبريل را استاد
بيا اي راه گم كرده به كنه رهنما بنگر
علي رازق ،علي قانع ، علي خاضع ، علي خاشع
به پيش حضرتش راكع ، جميع انبياء بنگر
علي معلول ، علي علت ، علي معصوم ، علي عصمت
علي منصور ، علي نصرت ، علي شاه ولا بنگر
بشر گويم ، چرا گويم ؟ خدا گويم ، خطا گويم
نمي دانم چه ها گويم ، مرا بنگر وي را بنگر
بنده مي خواستم در مورد كليپ هاي برنامه كارشناسي كنم . اين ها چون امامشان معاويه و عمرو عاص هستند . به همين خاطر از مناظره مي ترسند كه اگر مناظره كنند ، همان بلايي كه در مقابل با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بر سر معاويه و عمرو عاص آمد ، همان بلا بر سر خودشان بيايد .
در مورد سخن آقاي خدمتي كه گفت : جاي قرآن در دل ها است ، ايشان راست مي گويد . اين ها نمي دانند كه جايگاه قرآن كجاست ؟ جاي قرآن بر سر نيزه ها است كه اين ها روي نيزه ها زدند . اين ها ريشه همان خوارج هستند تا اين زمان ادامه دارد . ان شاء الله با ظهور حضرت حجت (عليه السلام) ريشه همه اين ها كنده شود .
استاد ابوالقاسمي :
واقعا حرف درستي زدند كه جاي قرآن در دل ها است نه بر سر نيزه . شما بايد توجيه كنيد كه چرا عمرو عاص قرآن را بر سر نيزه كرد . چرا وقتي در مسجد النبي (صلي الله عليه وآله ) مي خوابند ،قرآن را روي شكم هايشان مي گذارند و مي خوانند .
مجري :
از شما اساتيد عزيز و بزرگوار و هم چنين شما بينندگان محترم تشكر و قدر دارني مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدا يار ونگهدارتان .