بسياري از علماي اهل حديث و سلفي مسلك مدعي هستند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در قيامت در كنار عرش خداوند خواهند نشست ؛ از جمله احمد بن حنبل ، ابن تيميه حراني و …
در اين برنامه به تفصيل اين مسأله بررسي شده است
برنامه : يهوابيت
تاريخ : 19 / 04 / 96
مجري :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت تک تک شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب و احترام داریم . با برنامه اي ديگر از سري برنامه هاي يهوابيت با كارشناسي استاد يزداني عزيز ، در خدمت شما هستيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم. اميدوارم امشب هم برنامه اي در خور شأن بينندگان عزيز داشته باشيم .
سالروز شهادت حضرت حمزه (عليه السلام) و ديگر شهداي احد را خدمت همه مسلمانان جهان تسليت عرض ميكنم و اميدوارم خداوند ما را با شهداي احد محشور گرداند و ان شاء الله بر عذاب كساني كه جنگ احد را به راه انداختند و آن جنايات را مرتكب شدند ، بيفزايد .
مجري :
موضوع جديدي كه در برنامه يهوابيت مطرح شد و ادامه خواهد داشت ، درباره استوي است كه در آيات قرآن كريم هم با كليد واژه ” استوي ” وارد شده كه مثلا ” الرحمن علي العرش استوي ” . ما در مورد اين لفظ صحبت مي كرديم كه از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) و اهل سنت و سلفي ها و اهل حديث چه نظري دارند و در كتب خود چه نظر نهايي را ارائه دادند .
طبيعتا وهابي ها و سلفي ها و اهل حديث ، چون قائل به تأويل نيستند ، معناي ظاهري آن را پذيرفتند . پيرامون آن رواياتي نقل كرده بودند كه مخالفين شيعه و به ويژه اهل حديث ، آن را قبول كرده بودند كه خداوند پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در كنار خود در عرش مي نشاند . كليپ هايي را در اين زمينه پخش كرديم كه حتي يكي از مبلغين سلفي مي گفت : خداوند در روز هاي جمعه در بهشت نزول مي كند و روي كرسي مي نشيند و پيامبران الهي دور او مي نشينند .
در اين باره صحبت كرديم و امشب هم به اين مباحث اختصاص دارد كه از زبان استاد يزداني خواهيم شنيد .
استاد يزداني :
كساني كه معتقد به نشستن خداوند در عرش هستند :
ابن تيميه
همان طور كه شما فرموديد ، بحث امشب ما بحث نشستن خداوند روي عرش است كه هفته گذشته تعدادي روايات و ديدگاه هاي سلفي و اهل حديث را آورديم و نشان داديم كه معتقد بودند خداوند در قيامت روي عرش مي نشيند و وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي آيد ، جايي در كنار خود باز مي كند تا آن حضرت هم بنشيند . ابن تيميه هم به اين مطلب اعتراف كرده و اين را در كتاب مجموع فتاوي ، جلد 4 ، صفحه 374 تصريح مي كند :
إذا تبين هذا فقد حدث العلماء المرضيون وأولياؤه المقبولون أن محمدا رسول الله يجلسه ربه على العرش معه .
بر اساس مطالبي كه نقل كردم ، روشن مي شود كه علما واوليايي كه نزد خدا و مردم خوب هستند ، معتقدند خداوند رسولش (صلي الله عليه وآله) را در عرش و در كنار خود خواهد نشاند .
ابن تيميه ، مجموع فتاوي ، با تحقيق عبد الرحمن بن محمد قاسم ، ج 4 ، چاپ عربستان ، ص 374
هم چنين ابن تيميه كتاب ديگري به نام العرش دارد كه متأسفانه الان در اختيار ما نيست ؛ اما در آن زمان بوده و علماي اهل سنت از او همين مطلب را نقل كردند كه خداوند در كنار خود جايي را باز مي كند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در كنار خود مي نشاند . ابن تيميه به خاطر اين مطلب از مردم آن زمان كتك هم خورد .
نكته ديگر اين كه حتي بر سر اين قضيه ، زماني بين حنابله و اهل سنت جنگ شديدي رخ داد و افراد زيادي كشته شد . حنابله و اهل حديث معتقد بودند خداوند روي عرش مي نشيند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) را هم در كنار خود مي نشاند . آن ها به اين آيه ” عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا “ ، استدلال مي كردند . اهل سنت اين مطلب را قبول نداشتند ، از اين جهت با آن ها جنگيدند و كشته هاي زيادي داشتند .
امروز مطلب ديگري از ابن تيميه نشان مي دهم و بعد از ساير علماي سلفي مذهب كه اين مطل را قبول كردند .
كتاب درء تعارض العقل والنقل ، تأليف ابن تيميه حراني ، با تحقيق دكتر رشاد سالم ، جلد 5 ، چاپ عربستان سعودي ، صفحه 237، در بحث كتاب ابطالب التأويل قاضي ابو يعلي :
كحديث قعود الرسول صلى الله عليه وسلم على العرش رواه بعض الناس من طرق كثيرة مرفوعة وهي كلها موضوعة وإنما الثابت أنه عن مجاهد وغيره من السلف وكان السلف والأئمة يروونه ولا ينكرونه ويتلقونه بالقبول
در اين كتاب هم روايت مسند و هم روايت جعلي آورده . مثل حديث نشستن پيامبر (صلي الله عليه وآله) در عرش كه اين روايت را بعضي از مردم از طريق هاي كثير مرفوع نقل كردند كه همه آن ها جعلي هستند .
طبق قاعده اي كه خود ابن تيميه دارد كه ولو همه ناقلان فساق و فجار باشند ، وقتي كه كثير است ، جعلي نميتواند باشد و بايد آن را بپذيرند .
اين روايت به صورت ثابت و قطعي از مجاهد و ديگر علماي سلف نقل كردند . سلف ما و ائمه ما اين روايت مجاهد را نقل كرده و آن را انكار نكردند و آن را به صورت يك اعتقاد قطعي قبول كردند .
روايت مجاهد را مفصل نشان خواهيم داد . روايت مجاهد اين بود كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار خداوند در عرش خواهند نشست .
ابن تيميه حراني ، درء تعارض العقل والنقل ،با تحقيق دكتر رشاد سالم ، ج 5 ، چاپ عربستان سعودي ، ص 237
اين هم سخن ابن تيميه كه در كتاب درء تعارض العقل و النقل آمده بود كه حداقل ائمه آن ها اين مطلب را قبول داشته . شاگرد ايشان ، آقاي ابن قيم الجوزيه كتابي به نام بدائع الفوائد دارد .
ابن قيم الجوزيه
بدائع الفوائد ، تأليف ابن قيم الجوزيه ، با تحقيق علي بن محمد العمران ، چاپ دار عالم الفوائد ، جلد 4 ، صفحه 1379 :
صنف المروذي كتابا في فضيلة النبي e وذكر فيه إقعاده على العرش قال القاضي وهو قول أبي داود وأحمد بن أصرم ويحيى بن أبي طالب وأبى بكر بن حماد وأبى جعفر الدمشقي وعياش الدوري وإسحاق بن راهوية وعبد الوهاب الوراق وإبراهيم الأصبهانى وإبراهيم الحربي وهارون بن معروف ومحمد بن إسماعيل السلمي ومحمد بن مصعب بن العابد وأبي بن صدقة ومحمد بن بشر بن شريك وأبى قلابة وعلي بن سهل وابى عبد الله بن عبد النور وأبي عبيد والحسن بن فضل وهارون بن العباس الهاشمي وإسماعيل بن إبراهيم الهاشمي ومحمد بن عمران الفارسي الزاهد ومحمد بن يونس البصري وعبد الله ابن الإمام والمروذي وبشر الحافي انتهى .
قلت وهو قول ابن جرير الطبري وإمام هؤلاء كلهم مجاهد إمام التفسير وهو قول أبي الحسن الدارقطني ومن شعره فيه :
حديث الشفاعة عن أحمد إلى أحمد المصطفى مسنده
وجاء حديث بإقعاده
على العرش أيضا فلا نجحده
أمروا الحديث على وجهه
ولا تدخلوا فيه ما يفسده
ولا تنكروا أنه قاعده ولا تنكروا أنه يقعده
آقاي مروذي كتابي را در فضيلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مورد نشستن در عرش نقل كرده . قاضي ابي يعلي هم اين مطلب را نقل كرده و گفته اين ديدگاه نظر ابي داوود سجستاني ، احمد بن اصرم ، ابي بكر حماد ، ابي جعفر دمشقي ، عباس دوري ، اسحاق بن راهويه ، عبد الوهاب وراق ، ابراهيم اصفهاني ، ابراهيم حربي ….. و عبد الله بن حنبل و مروذي و بشر حافي .
اين افراد از كساني هستند كه اعتقاد دارد در قيامت پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار خدا در عرش خواهد نشست و اين كفر محض است و نمي توان كفري بالاتر از اين تصور كرد . چون صريح و واضح ثابت مي كند كه بايد خداوند جسم باشد . جسم باشد كه در يك جاي محدود در كنار پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار او بنشيند و دست بر شانه هاي آن حضرت بزند .
اين ديدگاه ابن جرير طبري ، مجاهد ، امام التفسير ، و دار قطني كه از بزرگان سلفي و بزرگان اهل حديث هستند . در اين زمينه شعري هم دارد : حديث شفاعت را من به پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي رسانم . حديث اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار خدا در عرش مي نشيند هم نقل شده و من آن را انكار نمي كنم .
جهد نمي كنم ، يعني يقين دارم كه اين روايت هست و بعد از يقين آن را انكار نمي كنم .
حديث همان طور كه نقل شده ، مي پذيريم و در آن چيزهاي بد هم وارد نمي كنيم . انكار نكنيد كه خداوند نشسته و اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار خدا در عرش نشسته .
ابن قيم الجوزيه ، بدائع الفوائد ،با تحقيق علي بن محمد العمران ، چاپ دار عالم الفوائد ، ج 4 ، ص 1379
اين ها مطالبي است كه ابن قيم الجوزيه ، شاگرد ابن تيميه ، در كتاب بدائع الفوائد بيان كرده است .
بنابراين بسياري از علماي وهابي وسلفي معتقد هستند كه خدا در روز قيامت روي عرش خود مي نشيند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) را هم در كنار خود مي نشاند . در حالي كه اين عين تجسيم است . بنده كلمات علماي اهل سنت را هم در اين باره مي آورم كه تصريح كردند اين تجسيم مي دانند و تجسيم كفر است .
مجري :
اين بخشي از اقوال بود كه در قالب شعر هم از آن دفاع كرده و گفته بودند : ما آن را قبول داريم كه العياذ بالله خداوند پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در كنار خود مي نشاند . مثل اين كه واقعا صندلي است و جسمانيتي در كار است . امكان ندارد كسي چنين مطلبي را قبول كند و بعد منكر جسمانيت خداوند باشد . اگر هم بخواهد چنين ادعايي كند ، ادعايش دروغ و باطل است . والا چنين داستاني قطعا و يقينا دلالت صريح دارد بر اين كه خداوند داراي جسم و حد و حدودي است .
كليپ اول در مورد استواي بر عرش و اين كه خداوند بر عرش مي نشيند . از يكي از علماي سلفي ـ وهابي مشهور در اين باره پرسيدند . ببينيم چه پاسخي دادند .
كليپ (1) :
صالح الفوزان ـ عالم وهابي :
سؤال كننده در مورد كلام عبد الله بن المبارك كه از ائمه ي اهل سنت است ، پرسيده كه او گفته است ” الاستواء علي العرش بحد ” . آيا اين كلام صحيح است ؟
اگر منظورش از عبارت ” بحد” اين باشد كه اين استواء بر معناي حقيقي اش مي باشد ، صحيح است . يعني اين استواء بر حقيقتش است و نه تأويل يا استواء معنوي عبد الله بن المبارك امامي جليل القدر است و اگر اين قول از او ثابت بشود ، او در پي رد كساني بوده است كه در مورد استواء سخن گفته اند . چرا كه آن ها مي گويند : اگر ما استواء و علو را براي خداوند ثابت كنيم ، اين به منزله ي اثبات حد براي خداوند است . در حالي كه خدا نامحدود است ، نه بالا و نه زير و نه راست و نه چپ و نه داخل و نه خارج براي خدا وجود ندارد .
بنابراين ما نمي گوييم او روي عرش قرار گرفته يا بالاي مخلوقات است ؛ چون اين محدود كردن خداست . اين سخني باطل است و ابن المبارك در سدد رد كردن اين ها بوده است . ما صفت استواء بر عرش را به معناي حقيقي اش براي خداوند ثابت مي كنيم . همان طوري كه علو خداوند بالاي مخلوقات را براي او ثابت مي كنيم ،
مجري :
آقاي صالح الفوزان از وهابي ها و سلفي هاي تندرو بودند . يعني در بين وهابيت و سلفيت كه تندروي خيلي عادي است ، ايشان از تندرو هاي وهابي ها هستند كه حتي قائل به كفر شيعه هم هستند . ايشان خيلي واضح و شفاف ميگويند : ما كساني را كه معناي ديگري براي استواء به كار مي برند يا تأويل مي كنند را قبول نداريم . بلكه همان حقيقت و ظاهر استواء را در آيه اي كه نازل شده ، قبول داريم كه خدا در عرش است و روي آن قرار ميگيرد . آن هايي كه استواء را به تأويل مي برند ، كلامشان باطل است يا كساني كه جهت را نفي مي كنند و مي گويند خدا راست و چپ برايش تعريف نمي شود يا اين كه مي گويند تعيين جهت براي خداوند ، دلالت بر محدود كردن خداوند است هم كلامشان باطل است .
اين كارشناس وهابي گفت : ما همه اين مسائل را قبول نداريم و قائل هستيم به اين كه بايد ظاهر آن ها را قبول كرد ، پس بايد عرشي وجود داشته باشد كه خداوند بر آن مي نشيند .
استاد يزداني :
آل الشيخ مفتي اعظم عربستان
از علماي تقريبا معاصر وهابي ، مطلبي را نشان دهم كه ايشان مجاهد را پذيرفته ، بر خلاف تمام رواياتي كه در منابع اهل سنت است . فتاوي و رسائل ، تأليف محمد بن ابراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ (مفتي اعظم اسبق عربستان ) ، با جمع آوري محمد بن عبد الرحمن بن قاسم ، جلد 2 ، چاپ عربستان ، صفحه 136 در بحث مقام محمود :
قيل الشفاعة العظمي ، وقيل انه اجلاسه معه علي العرش كما هو المشهور من قول اهل السنة .والظاهر ان لا منافاة بين القولين ، فيمكن الجمع بينهما بان كلاهما من ذلك ، والافعاد علي العرش ابلغ .
مقصود از مقام محمودي كه خداوند به پيامبرش خواهد داد ، همان شفاعت عظمي است
كه روايت صحيح هم در صحيح بخاري و هم صحيح مسلم و هم در ديگر كتاب هاي اهل سنت آمده . از شيعه هم نقل شده كه مقصود از مقام محمود قطعا مقام شفاعت عظمي است .
بعضي ها هم گفتند كه مقصود از مقام محمود ، نشاندن خداوند بر عرش است . همان طور كه اين قول مشهور اهل سنت است .
كه مقصود از مقام محمود اين است كه خداوند پيامبرش را در كنار خودش خواهند نشاند .
بين اين دو قول منافاتي نيست و مي توان هر دو قول را پذيرفت كه هم شفاعت عظمي باشد و هم در كنار خدا بنشيند و همه را شفاعت كند . اگر ما مقام محمود را به نشاندن پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر عرش توسط خداوند ، تفسير كنيم ، بهتر است و با آيه سازگاري بيشتري دارد .
محمد بن ابراهيم بن عبد اللطيف آل الشيخ ،فتاوي ورسائل ، با جمع آوري محمد بن عبد الرحمن بن قاسم ، ج 2 ، چاپ عربستان ، ص 136 در بحث مقام محمود
اين هم نواده محمد بن عبد الوهاب كه دقيقا اين مطلب را تصريح كرده و مي پذيرد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار خدا در عرش خواهد نشست و مردم را هم شفاعت خواهد كرد . محقق در پاورقي سخن ابن قيم را كه خواندم مي آورد .
اين هم شخص بعدي از علماي وهابي كه معتقد است بر اين كه خداوند در عرش در كنار خود خواهند نشاند . مطلبي كه واقعا كفر محض است . اگر اين كفر نباشد ، چيز ديگري نمي تواند كفر باشد .
احمد بن حنبل
احمد بن حنبل ، امام حنابله ، هم از كساني است كه اين مطلب را پذيرفته . مطلب ايشان را در كتاب هاي متعدد نقل شده . بنده اين مطلب را از كتابي كه تمام عقايد احمد بن حنبل را نقل كرده ، نشان مي دهم .
كتاب الجامع لعلوم الامام احمد ، تأليف تعداد زيادي از پژوهشگران در دار الفلاح ، جلد 3 ، چاپ عربستان سعودي ، صفحه 313 :
قال عبد الله :ثنا هارون بن معروف حدثنا محمد بن فضيل عن ليث عن مجاهد في قوله ) عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ( قال يقعده عن العرش فحدثت به أبي رحمه الله فقال لم يقدر لي أن أسمعه من ابن فضيل
روي المروذي حكاية بنزول عن إبراهيم بن عرفة سمعت ابن عمير يقول سمعت أحمد بن حنبل يقول هذا قد تلقته العلماء بالقبول .
مجاهد گفته : منظور از اين آيه عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، اين است كه خداوند پيامبرش را در عرش در كنار خود خواهد نشاند . عبد الله بن احمد مي گويد : من اين روايت را براي پدرم نقل كردم . پدرم گفت من نتوانستم اين روايت را از فضيل بشنوم . مروذي اين روايت را از ابراهيم بن عرفه از ابن عمير نقل كرده كه من از احمد بن حنبل شنيدم كه مي گفت : اين روايت را همه علما قبول كردند و به عنوان يك اعتقاد قطعي پذيرفتند
كه خداوند در روز قيامت در عرش خود پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در كنار خود خواهند نشاند . اين مقصود آيه است .
تعداد زيادي از پژوهشگران در دار الفلاح ، الجامع لعلوم الامام احمد ، ج 3 ، چاپ عربستان سعودي ، ص 313
اين هم سخن احمد بن حنبل بود كه خيلي ها آن را نقل كردند ، از جمله آقاي خلال ، ابويعلي حنبلي ، شمس الدين ذهبي و… نقل كردند كه ان شاء الله از آن ها هم خواهم خواند .
مجري :
اين هم سخن عده ديگري از علماي اهل حديث و از خود احمد بن حنبل ، امام آن ها ، بود كه گفته : اين روايت را علما قبول كردند . سلفي ها هم به اين روايت در كتب خود استناد كردند و در تفسير مقام محمود گفتند كه منظور اين است و هيچ منافاتي با اين ندارد كه منظور مقام شفاعت باشد .
كليپ بعدي از يكي از علماي اهل سنت اشعري العقيده است كه در مورد اين آيه صحبت كرده .
كليپ (2) :
جيل صادق ـ عالم اهل سنت :
اين كتاب تفسير كبير امام فخر الدين رازي شافعي است كه در سال 604 هجري از دنيا رفته است . در اين كتاب جلد چهاردهم چاپ دار الكتاب العلميه چاپ دوم سال 1425 هجري در صفحه ي 83 اين كلام خداوند كه « ثم استوي علي العرش» را تفسير ميكند و مي گويد : اما اين كلام خداوند كه « ثم استوي علي العرش » بدان كه نمي تواند منظور آن باشد كه خداوند روي عرش است و دلائل عقلي و نقلي بر فساد اين نظر دلالت مي كند . سپس گفته است همه ي اين اقوال باطل است .
بنابراين اين ديدگاه كه خداوند داراي جا و مكان است قطعا باطل است . اين جا كلام امام فخر الدين رازي به پايان رسيد ، اين عقيده ي مسلمانان است . خداوند روي عرش نمي نشيند و در آسمان هم سكونت نمي كند و خداوند بدون جهت و مكان موجود است .
مجري :
اين هم يك عالم اهل سنت اشعري العقيده بود كه از كتاب تفسير فخر رازي خواندند . فخر الدين رازي هم از علماي سرشناس اشاعره است و مي توان گفت قدرتمند ترين متكلم و مفسر و عالم اشعري العقيده در اين مباحث است . به قول ايشان استناد شد و نظر اهل سنت را بيان كرد و آن هايي كه مي گويند خدا داراي جهت و مكان خاصي است ، قولشان صحيح نيست يعني دقيقا پاسخي به كليپ اول و ديدگاه سلفي ها و اهل حديث بود .
استاد يزداني :
از كساني كه اين مطلب را تصريح كرده :
جمال الدين سرّمري
در كتاب منهج الامام جمال الدين السرّ مري في تقرير العقيده مع تحقيق و دراسه كتابه خصائص سيد العالمين وماله من المناقب العجائب علي جميع الانبياء عليهم السلام ، با تأليف و تحقيق خالد بن منصور المطلق ، چاپ رياض عربستان ، صفحه 579 :
در اين كتاب خصائص پيامبر (صلي الله عليه وآله) را ميشمرد .
ومن كبار خصائصه ما قاله عبد الله بن سلام قال : اذا كان يوم القيامة جاء نبيكم فيقعد بين يدي الله علي كرسيه وعن مجاهد في قوله تعالي : عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا . قال : يقعده علي العرش ، قال ابوبكر محمد بن الحسين الآجري : حديث مجاهد في فضيلة النبي تفسيره لهذه الآية انه يقعد علي العرش تلقاها الشيوخ من اهل العلم والنقل بحديث رسول الله وقبلوها احسن قبول ولم ينكروها وصنف في ذلك الامام ابوبكر (احمد ) بن محمد بن الحجاج المروذي رحمه الله كتابا …
از بزرگترين ويژگي هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) مطلبي است كه آقاي عبد الله بن سلام گفته . اين كه وقتي روز قيامت مي شود ، پيامبر شما خواهد آمد و روبه روي خدا در كنار خدا مي نشيند .
از مجاهد در مورد اين آيه عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، نقل شده كه مقصود از آيه اين است كه خدا پيامبرش را در كنار خود خواهد نشاند . ابوبكر آجري مي گويد : اين كه مجاهد در تفسير اين آيه گفته است :خداوند پيامبرش را در عرش كنار خود خواهند نشاند ، بزرگاني از اهل علم و حديث اين مطلب را طبق حديث پيامبر (صلي الله عليه وآله) پذيرفتند و چه خوب كه قبول كردند و انكار نكردند . امام ابوبكر (مروذي ) يك كتاب تخصصي در باره حديث مجاهد نوشته .
خالد بن منصور المطلق ،منهج الامام جمال الدين السرّ مري في تقرير العقيده مع تحقيق و دراسه كتابه خصائص سيد العالمين وماله من المناقب العجائب علي جميع الانبياء عليهم السلام ، چاپ رياض عربستان ، ص 579
در ادامه مطالبي را مي آورد كه همه از كفريات است .بنده اصل اين مطلب را از كتاب آقاي آجري در هفته هاي آينده نشان خواهم داد .
من تعجب مي كنم كه كساني مثل آقاي عبد القادر گيلاني هم به شدت طرفدار اين روايت هستند و آن را پذيرفته اند .
عبد القادر گيلاني
در كتاب الغنيه ، تأليف عبد القادر گيلاني ، چاپ دار الكتب العلميه لبنان ، با تحقيق ابو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضه ، جلد اول ، صفحه 150 :
واهل السنة يعتقدون ان الله يجلس رسوله ونبيه المختار علي سائر رسله وانبيائه معه علي العرش يوم القيامة .لما روي عن عبد الله بن عمر رضي الله عنهما عن النبي صلي الله عليه وسلم في قوله عزوجل :عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، اسراء / 79 قال يجلسه معه علي السرير .
وعن هشام بن عروة عن ابيه عن عائشة رضي الله عنها انها قالت سألت رسول الله صلي الله عليه وسلم عن المقام المحمود . فقال صلي الله عليه وسلم : وعدني ربي القعود علي العرش .
وكذلك عن عمر بن الخطاب : وعن عبد الله بن سلام قال : اذا كان يوم القيامة جيء بنبيكم صلي الله عليه وسلم فاقعد بين يدي الله علي كرسيه …
وقال الحجاج في حديثه : اذا كان يوم القيامة نزل الجبار جل اسمه علي عرشه وقدماء علي كرسي ويؤتي بنبيكم صلي الله عليه وسلم فيقعد بين يديه علي الكرسي …
اهل سنت اعتقاد دارند كه خداوند پيامبرش را در كنار خودش در عرش و در روز قيامت خواهند نشاند . پيامبري كه بر همه پيامبران برتري دارند و انتخاب شده از ميان همه پيامبران است . دليل اعتقاد ما هم به خاطر روايتي است كه از عبد الله بن عمر از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده كه منظور از اين آيه عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، اين است كه خداوند پيامبرش را با خود روي تخت خواهند نشاند .
روايت بعدي از هشام بن عروه از پدرش از عايشه نقل كرده كه من از پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مورد مقام محمود سؤال كردم . حضرت فرمودند : خدا خودش به من وعده داده من تو را در عرش خود خواهم نشاند .
همچنين از عمر بن خطاب از عبد الله بن سلام نقل شده كه وقتي روز قيامت شد ، پيامبر شما مي آيد و روبه روي خداوند بر كرسي خود خواهد نشاند .
روايتي هم از حجاج نقل شده كه روز قيامت خداوند برعرش خود مي نشيند و پاهاي خود را بر كرسي مي گذارد و پيامبر شما مي آيد و روبه روي خداوند بر كرسي مي نشيند .
عبد القادر گيلاني ، الغنيه ، چاپ دار الكتب العلميه لبنان ، با تحقيق ابو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عويضه ، ج اول ، ص 150
اين هم از كفرياتي است كه در كتابش نقل مي كند . اگر انسان مقداري فكر كند و خدا را بشناسد ، چنين مطالبي را امكان ندارد ، بيان كند . عصبانيت علماي وهابي امروزي را هم در مورد اين روايات نقل خواهم كرد كه مثلا الباني در مورد اين روايات چقدر ناراحت و عصباني است كه مي گويد : اين روايات همه دروغ است . قول مجاهد را ما قبول نداريم و قابل پذيرش نيست و همه اين ها جعلي است و اين امكان ندارد پيامبر (صلي الله عليه وآله) دركنار خداوند بنشيند .
ابويعلي فراءحنبلي
توضيح المقاصد وتصحيح القواعد في شرح قصيدة الإمام ابن القيم ، اسم المؤلف: أحمد بن إبراهيم بن عيسى الوفاة: 1329 ، دار النشر : المكتب الإسلامي – بيروت – 1406 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : زهير الشاويش
إن
شرح قصيدة ابن القيم ج 1 ص 518
سر منشأ اين اعتقادات مجسمه و مشبهه و اين چرندياتي كه خيلي ها نقل كرده و آن را پذيرفتند ، ابويعلي فراء حنبلي است . بسياري از رواياتي را كه ايشان نقل كرده ، شايد ديگران نقل نكرده باشند . اما در هر صورت سردمدار اين قضيه مي باشد .
كتاب الاعتقاد ، تأليف ابويعلي فراء حنبلي ، با تحقيق دكتر محمد بن عبد الرحمن الخميس ، چاپ دار الاطلس الخضراء ، صفحه 37 ، باب الاسراء والمعراج :
الإسراء والمعراج :
وله صلى الله عليه الآية العظمى التي ظهرت له في الأرض والسماء ، التي لم يشركه فيها بشر ، ولم يبلغ الذي بلغه أحد من النذر ، التي إذا تدبرها ذو فهم وعقل وبصيرة علم أن الله قد جمع له فيها شرف المنازل والرتب ، ما فضله بها على الأولين والآخرين ، وهو أنه ركب البراق ، وأتى بيت المقدس من ليلته ، ثم عرج به إلى السموات ، فسلم على الملائكة والأنبياء ، وصلى بهم ، ودخل الجنة ، ورأى النار ، وافترض عليه في تلك الليلة الصلوات ورأى ربه ، وأدناه ، وقربه ، وكلمه ، وشرفه ، وشاهد الكرامات والدلالات ، حتى دنا من ربه فتدلى ، فكان قاب قوسين أو أدنى . وأن الله وضع يده بين كتفيه فوجد بردها بين ثدييه فعلم علم الأولين والآخرين وقال عز وجل : { وما جعلنا الرؤيا التي أريناك إلا فتنة للناس } [ الإسراء : 60 ] . وهي رؤيا يقظة ( $ 172 $ 1 ) لا منام . ثم رجع في ليلته بجسده إلى مكة وأخبر في كتابه أنه يعطيه في الآخرة من الفضل والشرف أكثر مما أعطاه في الدنيا بقوله : { ولسوف يعطيك ربك فترضى } [ الضحى : 5 وبما له في الآخرة ( المقام المحمود ) …
در شب معارج ، پيامبر (صلي الله عليه وآله) سوار بر براق شد و به بيت المقدس آمد . بعد به آسمان رفت و بر ملائكه و انبياء سلام كرد ، با آن ها نماز خواند . بهشت و جهنم را ديد و وارد بهشت شد . خدا را ديد و نزد يكش هم شد و با خداوند صحبت كرد . خدا دستش را بين دو كتف پيامبر (صلي الله عليه وآله) گذاشت و سردي دست خدا را از جلوي سينه احساس كرد .
پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در بيداري ديده نه در خواب . با جسد خود به معراج رفته . در آخرت هم به مقام محمود خواهد رسيد كه هيچ كس از اولين و آخرين به اين مقام نخواهد رسيد .
تا اين كه به اين روايت مي رسد :
أخبار المكيين بإسناده عن مجاهد ( $ 172 $ 1 ) في قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا } [ الإسراء : 79 ] قال : ” يجلسه على العرش ” ( $ 172 $ 2 ) .
وروى أبو بكر ( $ 172 $ 3 ) وعثمان ( $ 172 $ 4 ) ابنا أبي شيبة بإسنادهما عن مجاهد ( $ 172 $ 5 ) في قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا } [ الإسراء : 79 ] .قال ” يقعده على العرش …
در اخبار مكيين با سند خودش از مجاهد نقل كرده كه مقصود از آيه عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ، اين است كه خداوند پيامبرش را در عرش كنار خود خواهد نشاند .
ابوبكر و عثمان پسران ابي شيبه با سند خودشان از مجاهد نقل مي كند كه مقصود از عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا ،خداوند پيامبرش را بر عرش خواهد نشاند .
تفاوت اين دو روايت در دو كلمه ” يقعده ” و ” يجلسه ” است .
باز در صفحه بعد از مجاهد نقل مي كند :
عن مجاهد في قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا } [ الإسراء : 79 ] قال يجلسه معه على العرش ( $ 172 $ 2 ) وقال ابن عمير : سمعت أبا عبد الله أحمد بن حنبل ( $ 172 $ 3 ) وسئل عن حديث مجاهد : ” يقعد محمدا على العرش ” . فقال : قد تلقته العلماء بالقبول ، نسلم هذا الخبر كما جاء ” ( $ 172 $ 4 ) .
وقال ابن الحارث : ” نعم يقعد محمدا على العرش ” وقال عبد الله بن أحمد : ” وأنا منكر على كل من رد هذا الحديث ” . وعن ابن عباس ( $ 172 $ 5 ) في قوله : { مقاما محمودا } قال : ” يقعده على العرش ” ( $ 172 $ 6 ) . روى هذه الأخبار شيخنا أبو بكر المروزي وصنف في ذلك كتابا كبيرا . ورواه والدي – رحمه الله – عنه فيما أجازه لنا بإسناده عن ابن عمر عن
از مجاهد است كه در مورد اين آيه مي گويد : مقصود اين است كه خداوند پيامبرش را در عرش كنار خود خواهند نشاند. از ابن عمير هم نقل شده كه عبد الله بن احمد بن حنبل شنيدم كه مي گفت از پدرم در مورد روايت مجاهد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر عرش مي نشيند ، پرسيدم . احمد بن حنبل گفت : اين روايت را علما قبول كردند و ما تسليم اين خبر هستيم . (همان طور كه نقل شده و هيچ توضيح و تفسيري نمي دهيم .)
به سخن مالك بن انس هم خواهيم رسيد كه يك نفر در اين باره اصرار كرد كه اين قضيه چه مي شود . گفت : او بدعت گذار است ، او را بيرون بياندازيد . توانايي توضيح دادن در مورد آن را ندارند .
از ابن حارث نقل مي كند كه بله ، پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر عرش مي نشيند . عبد الله بن احمد بن حنبل هم نقل مي كند كه من كسي را كه اين روايت را رد كند ، اصلا قبول ندارم .
از ابن عباس هم نقل مي كند كه مقصود از مقام محمود اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر عرش مي نشيند .
اين روايات را ابوبكر مروذي شاگرد احمد بن حنبل نقل كرده و يك كتاب بزرگ در مورد اين روايات نوشته . پدرم اين ها را نقل كرده كه از او اجازه داشت با سند خود از عبد الله بن عمر از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل كرده كه در مورد اين آيه گفته باشند : منظور آيه اين است كه خداوند پيامبرش را با خود بر تخت خواهد نشاند .
با سند خود از عايشه نقل كرده كه من در مورد مقام محمود از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) پرسيدم كه گفتند : خدا خودش به من وعده داده كه مرا در كنار خود در عرش خواهد نشاند .
ابويعلي فراء حنبلي ،الاعتقاد ، با تحقيق دكتر محمد بن عبد الرحمن الخميس ، چاپ دار الاطلس الخضراء ، ص 37 به بعد ، باب الاسراء والمعراج
باز هم با سند خود از عبد الله بن عمر روايت ديگري نقل ميكند كه در هفته بعد از كتاب ابطال التأويلات به صورت مفصل تري خواهم خواند كه چطور كساني را كه اين مطالب را قبول ندارند ،تكفير مي كند . اين بخشي از كتاب ابويعلي فراء حنبلي بود .
مجري :
كليپ بعدي از آقاي عبد الرحمن سربازي است كه خطاب به غير مقلدين و وهابي ها و سلفي ها است .
كليپ (3) :
عبد الرحمن سربازی :
آن کس که به مولانا محمد عمر ( سربازی ) رحمه الله زبان درازی کرد ، ادب دارد ؟! ادب دارد ؟!
شما در تاریخ بلوچستان … من وقتی می خواهم صحبت کنم ، در آن اغراق و رودر بایستی نیست ! آن چنان که مولانا محمد عمر سربازی ، پرچم توحید را بلند کرده . نه قبل از آن کسی بلند کرده ! آن چنان که علم من مطابقت می کند و نه بعد از آن کسی بلند کرده است !
به غیر مقلد بگو ، به غیر مقلد بگو : بمیر ! بمیر ! تا برهی ! بمیر تا برهی ! که این رنجی است که از مشقت وی تاب مرگ نتوان رست . یا برو اگر پدر داری ، اگر نطفه حلال داری ! برو نظیر زحمات مولانا محمد عمر سربازی را در تمام بلوچستان شرقی و غربی پیدا کن !
غیر مقلد یعنی بدعتی ! غیر مقلد یعنی مبتدع ! فاسق ! پشت سر آن ها نماز خواندن فسق است ! پشت آن ها نماز قابل اعاده است ! کسی که از تعالیم قرآنی و حدیث نمی دانند !
دوستان چند وقت پیش قصه ی جالبی را تعریف کردند . در منطقه لاشار زمین ، چهار پنج ماه قبل ، جماعت تبلیغی رفته بودند . انسان فرومایه ! انسان نااهل ! انسان نا لایق ! غیر از این چیزی ندارد ! او برای خودش چهار پنج مقتدی فرستاده و گفته : شما که چیزی نمی دانید . هر ملایی که بلند شد و یک جمله عربی خواند ، او حدیث می خواند . شما بلند شوید و اعتراض کنید و بگویید : هذا حدیث ضعیف .
این حدیث ضعیف است ، همین جواب برا آنها بس است . چون خدا خواهد کسی رسوا کند . میلش اندر طعنه پاکان برد . جماعت تبلیغی ، همین چند ماه قبل رفته بود محترم آباد .کتیج ، همین دور و بر های لاشار زمین ، دور و بر فتوح .
جماعتی بیچاره ، مغرب بلند شد تا صحبت کند . غیر مقلد آن جا نشسته بود همین را یاد گرفته بود که جماعتی هر چند خواند ، حدیث است . شما بلند شو و بگو : این حدیث ضعیف است . روسیاهی و بدبختی و بیچارگی غیر مقلد این بود که این مبلغ که تبلیغ می کرد . حدیث نمی خواند ، بلکه آیه قرآن می خواند . به او گفته بودند ، هر چه عربی می خواند ، حتما حدیث است و بگوید این حدیث ضعیف است . تبلیغ جماعتی وقتی شروع کرد . آیات قرآن را خواند ، غیر مقلد بلند شد و گفت : این حدیث ضعیف است . این چنین است که اگر خداوند بخواهد کسی رسوا کند ، میلش اندر طعنه پاکان برد !
در یک راهپیمایی سیاسی در ایران ، امام جمعه شعار خوبی تنظیم کرده بود : قل موتوا بغیظکم ؛ قل موتوا بغیظکم .
مولانا محمد عمر سربازی 25 جلد تفسیر کلام الله نوشته : قل موتوا بغیظکم ! چیزی که غیر مقلد را اصلا نصیب نمی شود . مولانا محمد عمر نزدیک به 100 عنوان کتاب ، تک جلدی تا چند جلدی نوشته است : قل موتوا بغیظکم !!
مجري :
اين كليپ خطاب به همين افرادي بود كه قائل به چنين خدايي هستند . خدايي كه در صورت جوان موفرفري بدون ريش روي يك صندلي نشسته است و انسان ها را كه از انبياء انتخاب مي كنند ، در كنار خود مي آورد و مثل اين است كه يك خداي جسماني محدود است كه در آسمان ها قرار دارد و مي توان به او با دست اشاره كرد . علماي اهل سنت هم موضعگيري هايي دارند . از جمله اي كليپ كه خطاب به سلفي ها و وهابي ها و غير مقلدين بود .
استاد يزداني :
اما در مورد آقاي مجاهد ، شرح حال ايشان را از كتاب سير اعلام النبلاء آقاي ذهبي نشان دهيم تا مشخص شود كه ايشان چه كسي است .
سير اعلام النبلاء ، تأليف شمس الدين ذهبي ، جلد 4 ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، چاپ مؤسسه الرساله ، صفحه 449 :
مجاهد بن جبر
الإمام شيخ القراء والمفسرين أبو الحجاج المكي الأسود مولى السائب بن أبي السائب المخزومي ويقال مولى عبد الله بن السائب القارئ ويقال مولى قيس بن الحارث المخزومي .
روى عن ابن عباس فأكثر وأطاب وعنه أخذ القرآن والتفسير والفقه وعن أبي هريرة وعائشة وسعد بن أبي وقاص وعبد الله بن عمرو وابن عمر ورافع ابن خديج وأم كرز وجابر بن عبد الله وأبي سعيد الخدري وأم هانىء وأسيد بن ظهير وعدة تلا عليه جماعة منهم ابن كثير الداري وأبو عمرو بن العلاء وابن محيصن
وحدث عنه عكرمة وطاووس وعطاء وهم من أقرانه وعمرو بن دينار وأبو الزبير والحكم بن عتيبة وابن أبي نجيح ومنصور بن المعتمر وسليمان الأعمش وأيوب السختياني وابن عون وعمر بن ذر ومعروف ابن مشكان وقتادة بن دعامة والفضل بن ميمون وإبراهيم بن مهاجر وحميد الأعرج وبكير بن الأخنس والحسن الفقيمي وخصيف وسليمان الأحول وسيف بن سليمان وعبد الكريم الجزري وأبو حصين والعوام ابن حوشب وفطر بن خليفة والنضر بن عربي وخلق كثير .
وروى ابن اسحاق عن أبان بن صالح عن مجاهد قال عرضت القرآن ثلاث عرضات على ابن عباس أقفه عند كل آية أسأله فيم نزلت وكيف كانت .
قال سفيان الثوري خذوا التفسير من أربعة مجاهد وسعيد بن جبير وعكرمة والضحاك .
وقال خصيف كان مجاهد أعلمهم بالتفسير.
وقال قتادة أعلم من بقي بالتفسير مجاهد .
قال أبو بكر بن عياش قلت للأعمش ما بالهم يتقون تفسير مجاهد قال كانوا يرون أنه يسأل أهل الكتاب …
قال ابن جريج لأن أكون سمعت من مجاهد فأقول سمعت مجاهدا أحب إلي من أهلي ومالي …
وقال يحيى بن معين وطائفة مجاهد ثقة …
شعبة عن رجل سمعت مجاهدا يقول صحبت ابن عمر وأنا أريد أن أخدمه فكان يخدمني .
إبراهيم بن مهاجر عن مجاهد قال ربما أخذ ابن عمر لي بالركاب .
امام و استاد همه قاريان و مفسرين هستند . ايشان از عبد الله بن عباس زياد روايت نقل كرده . قرآن و تفسير و فقه را از او ياد گرفته . شاگرد ابوهريره و عايشه و سعد بن ابي وقاص و عبد الله بن عمر و عبدالله بن عمرو …. بوده . شاگرداني هم مثل عكرمه ، عطا …. داشته .
از مجاهد نقل شده كه من سه بار قرآن را عرضه كردم . در مورد هر كدام از آيات و سبب نزول آن ها سؤال كردم .
سفيان ثوري گفته : تفسير را از چهار نفر ياد بگيريد ، از مجاهد ،از سعيد بن جبير ، از عكرمه و از ضحاك .
خصيف گفته : مجاهد اعلم همه در تفسير بوده .
قتاده گفته : اعلم كساني كه در تفسير باقي ماندند ، مجاهد است .
ابوبكر بن عياس گفته : به اعمش گفتم : چرا علما از تفسير مجاهد نقل نمي كنند ؟ گفت : چون معتقد هستند مجاهد از اهل كتاب نقل مي كرده .
يعني اين مطالبي كه خدا روي عرش مي نشيند ، از كعب الاحبار است كه آن را هم نشان خواهم داد .
ابن جريچ گفته : اگر مي توانستم از مجاهد روايت نقل كنم و مي گفتم : سمعت مجاهدا ، همين بهتر از خانواده و مالم بود .
ايشان از علماي بزرگ اهل سنت است كه داستان متعه او بسيار معروف است كه ايشان حدود 90 زن متعه داشته .
يحيي بن معين و طائفه اي گفتند كه مجاهد ثقه است .
مردي گفت از مجاهد شنيدم كه مي گفت : در مسافرتي همراه ابن عمر بودم . من مي خواستم او را خدمت كنم ؛ اما او مرا خدمت مي كرد و تلاش مي كرد كه در خدمت من باشد .
ابراهيم بن مهاجر از مجاهد نقل مي كرد كه گاهي مي شد ابن عمر ركاب اسبم را مي گرفت تا سوار بر اسب شوم .
در هر صورت شخصي معروف و مشهوري است .
وروي عن الأعمش قال كان مجاهد كأنه حمال فإذا نطق خرج من فيه اللؤلؤ .
قال ابن سعد مجاهد ئقة فقيه عالم كثير الحديث
از اعمل روايت شده كه مجاهد وقتي حرف مي زد مثل اين بود كه از دهانش لؤلؤ و مرجان خارج مي شود .
ابن سعد گفته : مجاهد ثقه فقه عالم و كثير الحديث بود .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، چاپ مؤسسه الرساله ، ص 449
توصيف از آقاي مجاهد فراوان است كه ايشان از بزرگان تاريخ اهل سنت بوده و اعتقاد داشته خداوند پيامبرش را در عرش كنار خود خواهد نشاند . در اين باره مطالب زيادي است كه در هفته هاي آينده بيان خواهم كرد .
مجري :
اين هم اقوال ديگري از علماي اهل سنت و كساني كه بعضا در آن زمان مشرب اهل حديث و سلفي گري داشتند را نقل ميكنيم . اين ها چيز هايي است كه شايد براي بعضي ها قابل باور نباشد . اما اين ها چيز هايي هستند كه به عنوان عقيده در بعضي از كتب نقل شده و تا به امروز هم آن ها را قبول دارند و به آن باور دارند و از آن دفاع مي كنند . اما در قالب مناظره و بحث هاي رو در رو كه به صورت علمي باشد ، فراري هستند .
استاد يزداني :
يكي از كساني كه مطالب متعدد آن را مفصل بيان كرده ، آقاي شمس الدين ذهبي است . ايشان يك كتاب تخصصي به نام العرش دارد كه كل مطالب مرتبط به عرش را از كتاب هاي گذشتگان در اين كتاب جمع كرده .
كتاب العرش ، تأليف شمس الدين ذهبي ، چاپ اضواء السلف ،عربستان سعودي ، جلد 2 ، تحقيق محمد بن خليفه التميمي ، صفحه 153 ، ديدگاه تابعين در مورد عرش :
عن مجاهد في قوله تعالي : عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، قال : يجلسه معه علي العرش .
از مجاهد نقل شده كه منظور از آيه عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا ، اين است كه خداوند پيامبرش را در عرش كنار خود مي نشاند . اين روايت را اسحاق ابن راهويه از ابن نمير عن ابن فضيل عن ليث هم نقل كرده .
در صفحه 84 به بعد در شرح حال محمد بن مصعب العابد مطالب متعددي را بيان مي كند :
محمد بن مصعب العابد ( 228 ه – ) ]
188 – وقال المروزي 5 ، [ سمعت أبا عبد الله الخفاف 6 ] 7 ، سمعت
ابن مصعب 1 وقرأ { عسى أن يبعثك ربك مقاما محمودا } 2 فقال : ” نعم يقعده معه على العرش ” .
قال أحمد بن حنبل – وذكر ابن مصعب – ، فقال : ” قد كتبت عنه وأي رجل .
أخرجه أبو بكر المروزي صاحب الإمام أحمد ، وهو من أجل من أخذ الفقه عنه ، ألف هذا الكتاب في حدود السبعين ومائتين ، لما أنكر بعض الجهمية أن الله يقعد محمدا صلى الله عليه وسلم على العرش ، واستفتى من كان في عصره في ذلك .
وهذا حديث ثابت عن مجاهد …
وحدث به عنه أيضا 4 إسحاق بن راهوية 5 ، ومحمد بن عبد الله بن نمير 6 ، وخلاد بن أسلم 7 ، وإسماعيل بن حفص الأيلي 1 ، وسفيان بن وكيع 2 ، ومحمد بن حسان 3 ، والحسن بن الزبرقان أبو الخزرج 4 ، والحارث بن شريح 5 ، وعلي بن حرب 6 ،وعلي بن المنذر الطريقي 1 ، والعباس بن يزيد البحراني 2 ، ولفظهم 3 ” يجلسه معه على العرش “
ولفظ الباقين ، أخبرني ابني أبي شيبة 4 ، وعبد الرحمن بن صالح 5 ، وهارون بن معروف 6 ، وإبراهيم بن موسى الرازي 7 ،وواصل ( ق 52 / أ ) بن عبد الأعلى 1 ، ويحيى بن عبد المجيد الحماني 2 ، وعبيد بن يعيش 3 ، وجعفر بن محمد بن الحداد 4 ، ” يجلسه على العرش .
وممن أفتى المروزي 1 بأن الخبر يسلم كما جاء ولا يعارض : أبو داود صاحب السنن 2 ، وعبد الله بن الإمام أحمد 3 ، وإبراهيم الحربي 4 ، ويحيى بن أبي طالب 5 ، وأبو جعفر الدقيقي ،محمد بن اسماعيل السلمي الترمذي ، عباس بن محمد الدوري …
واحتج بما رواه احمد بن الفرج الطائي …
حتى إن عبد الله بن الإمام أحمد قال عقيب حديث مجاهد : ” وأنا منكر على من رد هذا الحديث ، وهو عندي رجل سوء ، متهم على رسول الله صلى الله عليه وسلم ، وسمعت هذا الحديث من جماعة ، وما رأيت أحدا من المحدثين ينكره ، وكان عندنا وقت ما سمعناه من المشايخ أنه إنما ينكره الجهمية .
روايت مروذي را كه از ابا عبد الله خفاف از ابن مصعب نقل مي كند كه اين آيه را مي خواند و مي گفت : خداوند پيامبرش را در عرش در كنار خود خواهند نشاند .
احمد بن حنبل هم در مورد ابن مصعب مي گويد كه من از او روايت نقل مي كردم .
ابوبكر مروذي دوست احمد بن حنبل از بزرگترين افرادي بود كه فقه را از احمد بن حنبل ياد گرفت و كتاب تخصصي در سال 270 در اين باره نوشته . چون بعضي از جهميه اين قضيه را كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) روي عرش مي نشيند ، را انكار كردند . از كساني هم كه در زمان او بودند ، استفتاء مي كرد .
اين روايت از مجاهد قطعي است …
اين روايت را اسحاق بن راهويه ، محمد بن عبد الله بن نمير ، خلاد بن اسلم و اسماعيل بن حفص الايلي ، سفيان بن وكيع … نقل كردند . لفظي كه آن ها استفاده كردند اين است ” يجلسه معه علي العرش ”
بقيه هم از جمله دو پسر ابن شيبه ، عبد الرحمن بن صالح ، هارون بن معروف … هم آوردند و اين لفظ را استفاده كردند ” يجلسه علي العرش ”
از كساني كه بر اساس اين روايت فتوا دادند و قبول كردند و گفتند اين روايت قطعي است ، ابو داود صاحب سنن و عبد الله بن احمد بن حنبل و ابراهيم حربي و يحيي بن ابي طالب و ابوجعفر دقيقي و محمد بن اسماعيل ترمذي … است .
احمد بن فرج طائي هم به اين روايت استدلال و آن را نقل كرده است .
حتي عبد الله بن احمد بن حنبل به دنبال روايت مجاهد مي گويد :هر كس اين روايت را انكار كند ، من در برابرش خواهم ايستاد و در نزد من اين شخص انسان بدي است . او به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) تهمت زده . من اين روايت را از جماعتي شنيدم و نديدم كسي از محدثين را كه اين روايت را انكار كند . هر كس اين روايت را انكار كند ، از ديدگاه ما آن شخص جهميه است .
در صفحه بعد سخن احمد بن حنبل را نقل مي كند :
وقال المروزي 7 : وحدثني إبراهيم بن عرفة 8 ، سمعت أبا عمير 9 يقول : سمعت أحمد بن حنبل وسئل عن حديث مجاهد ” يقعد محمدا صلى الله عليه وسلم على العرش ” فقال : قد تلقته 1 العلماء بالقبول 2 .
193 – قال المروزي : وقال أبو داود – يعني صاحب السنن – فيما احتج به ، حدثنا [ محمد ] 3 بن أبي صفوان الثقفي 4 ، حدثنا يحيى بن كثير 5 ، [ قال ثنا سلم بن جعفر 6 ، ثنا سعيد الجريري 1 ] 2 ، حدثنا سيف [ السدوسي ] 3 ، عن عبد الله بن سلام 4 رضي الله عنه قال : ” إذا كان يوم القيامة 5 جيء بنبيكم صلى الله عليه وسلم حتى يجلس بين يدي الله على كرسيه ، فقلت يا أبا مسعود : إذا كان على كرسيه أليس هو معه ؟ ، قال : ويلك 6 هذا أقر حديث في الدنيا لعيني .
وقد رواه محمد بن جرير الطبري 5 في تفسيره لهذه الآية عن مجاهد وغيره ، وقال : ” ليس في فرق المسلمين من ينكر هذا ، لا 6 من يقر 7 أن الله فوق العرش ولا من ينكره .
احمد بن حنبل گفته : علما اين روايت را قبول كردند .
از عبد الله بن سلام نقل مي كند كه از او سؤال مي كند : آيا مي شود كه خدا پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در روز قيامت در كنار خود در عرش بنشاند ؟ جواب مي دهد : واي بر تو ! اين روايت ، بهترين روايتي است كه در اين دنيا نور به چشمان من مي دهد .
از ابن جرير طبري هم نقل مي كند : كسي از فرقه هاي مسلمان يافت نمي شود كه روايت مجاهد را انكار كند .
اين تعبير خيلي عجيب است . يعني هر كس اين روايت را انكار كند ، نبايد از فرقه مسلمانان باشد .
چه كساني كه گفتند : خدا روي عرش است و چه كساني كه اين روايت را انكار نكردند ، روايت مجاهد را رد نكردند .
در صفحه بعد ادامه مي دهد و روايات ديگري را نقل مي كند :
حتى قال أبو بكر النجاد 6 الفقيه – صاحب أبي داود – : ” لو أن حالفا حلف بالطلاق ثلاثا أن الله يقعد محمدا معه على العرش ، واستفتاني ، لقلت له : صدقت وبررت “.
ابوبكر فقيه ، شاگرد ابوداود ، هم گفته : اگر كسي قسم بخورد كه اگر روايت خدا پيامبرش را در عرش در كنار خود خواهند نشاند ، درست نباشد ، زن من طلاق باشد . اين را از من استفتاء كند ، من ميگويم : تو سخن راست و حق را گفتي و زن تو نيست .
از محمد بن عمران فارسي نقل ميكند كه به دنبال روايت مجاهد گفته : كسي كه عقلش را از دست داده و جاهل است اين روايت را انكار مي كند . اگر كسي بخواهد با اين روايت مجاهد را بزند ، در حقيقت ابن عباس را زده . كسي كه بخواهد ابن عباس را بزند ،يعني رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را زده .
يعني سخن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را رد كرده . هر كس سخن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را رد كند ، حرف خدا را رد كرده . كسي هم كه سخن خدا را رد كند ، كافر است .
شمس الدين ذهبي ، العرش ، چاپ اضواء السلف ،عربستان سعودي ، ج 2 ، تحقيق محمد بن خليفه التميمي ، ص84 به بعد
آقاي شمس الدين ذهبي مطالب ديگري دارد كه در جلسه آينده آن ها را بيان خواهيم كرد .
تماس بينندگان
بيننده : آقاي پيشداد از بندر عباس ـ شيعه
بنده سؤالي از كارشناس برنامه داشتم مبني بر اين كه ما چند ابن عباس داريم ؟ كدام يك از آن ها تا آخر با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بوده و بعد از آن به امام حسن (عليه السلام) پيوسته ؟ البته بنده شنيدم كه يكي از آن ها به معاويه پيوسته . روايت از كدام يك از آن ها بيشتر نقل شده ؟
استاد يزداني :
ابن عباسي كه ايشان گفتند ، ما زياد داريم . عباس عموي پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرزندان زيادي داشته كه سه تن از آن ها معروف هستند ، فضل بن عباس ، عبد الله بن عباس ، عبيد الله بن عباس . در مورد فضل مطالب زيادي نيست . عبد الله بن عباس ، راوي است كه هم اهل سنت و هم شيعه ايشان را قبول دارند . اهل سنت روايات بسيار زيادي از ايشان نقل كردند كه اكثرا دروغ است و به ايشان نسبت دادند . شيعه هم ايشان را ثقه مي داند ؛ هرچند كه كارهايي با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) انجام داد كه واقعا درد آور است . اما عبيد الله بن عباس ، فرمانده سپاه امام حسن مجتبي (عليه السلام) بوده . اما متأسفانه در آن لحظه اساسي و مهم و استراتژيك به معاويه پيوست ،آن هم به خاطر صد هزار درهم . يعني معاويه براي او صد هزار درهم فرستاد و او به دشمن پيوست .
مرحوم آيت الله خوئي (ره) در معجم الرجال ، جلد 12 ، صفحه 80 اين مطلب را نقل ميكند :
عبيد الله بن عباس بن عبد المطلب لحق بمعاوية ، لعنه الله من أصحاب الحسن عليه السلام رجال الشيخ .
وقال الكشي ذكر الفضل بن شاذان في بعض كتبه ، قال : ان الحسن عليه السلام لما قتل ابوه اميرالمؤمنين عليه السلام خرج في شوال من الكوفة الي قتال معاويه فالتقوا بكسكر وحاربه ستة أشهر ، وكان الحسن عليه السلام جعل ابن عمه عبيد الله بن العباس على مقدمته ، فبعث إليه معاوية بمائة ألف درهم فمر بالراية ولحق بمعاوية ! وبقي العسكر بلا قائد ولا رئيس ، فقام قيس بن سعد بن عبادة فخطب الناس ، وقال : أيها الناس لا يهولنكم ذهاب عبيد الله هذا لكذا وكذا ، فإن هذا وأباه لم يأتيا قط بخير ، وقام بأمر الناس ، ووثب …
عبيد الله بن عباس بن عبد المطلب به معاويه پيوست . ايشان از ياران امام حسن (عليه السلام) بود .
از كشي نقل ميكند كه وقتي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به شهادت رسيدند ، در شوال همان سال براي جنگ با معاويه از كوفه خارج شدند و شش ماه در آن جا ماندند . امام حسن (عليه السلام) پسر عموي خود عبيد الله بن عباس را به عنوان فرمانده لشگر انتخاب كردند . تا اين كه معاويه صد هزار درهم براي او فرستاد . عبيد الله پرچم را برداشت و به معاويه پيوست . سرباز ها بدون فرمانده ماندند تا اين كه قيس بن سعد بن عباده ، پرچم را گرفت و لشگر را دوباره احياء كرد …
اتفاقات ديگري هم رخ داد كه امام (عليه السلام) زخمي شدند و داستان هايي كه در مدائن اتفاق افتاد و در آخر مجبور به صلح شدند .
آيت الله خوئي ، معجم الرجال ، ج 12 ، ص 80
يك تار موي قيس بن سعد بن عباده به ميليون ميليون عبد الله بن عباس و عبيد الله بن عباس مي ارزد كه امام حسن (عليه السلام) را تنها رها كردند و به حضرت كمك نكردند . اما قيس بن سعد بن عباده با اطمينان و ايمان قلبي و با شجاعت بي نظيري كه داشت ،تا آخرين لحظه با امام عليه السلام بود . اميدواريم خداوند سر سوزني از معرفت افرادي مثل قيس بن سعد را به ما عطا كند .
در مورد صحابه اي كه مورد قبول شيعه و سني باشند ، قبلا هم بحث كرديم كه ما تعداد زيادي از صحابه را قبول داريم . طبق روايتي كه در كتب شيعه است تا دوازده هزار از صحابه با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بودند كه هشتاد نفر از اصحاب بدر در جنگ جمل در ركاب حضرت بودند . حدود 800 نفر از اصحاب بيعت رضوان در ركاب اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) در جنگ جمل و صفين و نهروان شركت داشتند . ما همه اين ها را قبول داريم و خاك پاي همه اين ها را طوطياي چشم مي كنيم . از جمله جابر بن عبد الله ،سلمان ، ابوذر ، مقداد …
اين هايي كه در ركاب اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بودند و بر عهد و پيماني كه با رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بستند ،ماندند . مثل قيس بن سعد كه همه از اصحاب بود ،هم با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بود و هم با امام حسن (عليه السلام) بود . اما تعدادي از اصحاب هم هستند كه ما آن ها را قبول نداريم و از آن ها بدتر در تاريخ وجود نداشته .
صحابه اي هم هستند كه هم شيعه و هم اهل سنت قبول دارند . مثل عبد الله بن عباس ، جابر بن عبد الله انصاري ، ابوايوب انصاري ….
بيننده : آقاي اعظميان از اصفهان ـ شيعه
بنده مي خواستم چند نكته بيان كنم . اول ، آزادي موصل از دست اين يهودي زاده . دوم ،آيا برنامه هاي استاد ابوالقاسمي از شبكه پخش مي شود يا خير ؟ سوم ، در خصوص خداي يهودي زاده اين جماعت فرقه وهابيت كه استدلال ها و ادله شما حدود سي مورد شد و برخي از علماي سلفي در مورد اين خدا صحبت مي كردند . بنده مي خواستم بدانم اين ها با چه رويي ديگران را ترور مي كنند يا آن ها را مشرك مي دانند و مي گويند : هيچ كس غير از مسلمان نيست .
در صورتي كه برخي از اين علما قائل به تأويل نيستند و ميگويند : نبايد در حريم خداوند وارد شد و بايد به ظاهر آيات عمل شود . ما شيعيان كه قائل به تأويل هستيم را ادله هايي از كتاب هايمان مي آورند و مي گويند : خداي شما خداي شتر سوار است. من مي خواهم بگويم اگر خداي ما شتر سوار است ،خداي شما كه خر سوار است . واقعا ما چه كار كنيم كه توحيد اين فرقه ثابت شود ؟ واقعا اين علمايي كه با تزوير فتوا به قتل و ترور مي دهند ،بر چه اساس چنين فتوايي مي دهند ؟
سؤال بنده اين است كه استاد در مورد يك امر تأويل كه هم شيعه و هم اهل بيت (عليهم السلام) بر آن قائل است ، توضيح مختصري دهيد . در چه جاهايي تأويل جايز است و مي توان تأويل كرد ؟
سؤال دوم اين كه ، منبع حديث اين خداي شتر سوار كه در كتاب هاي ما آمده ،كجا است ؟ آيا صحيح است يا خير ؟
استاد يزداني :
ما در اين رابطه مفصل توضيح داديم . هم نظر شيعه و هم نظر اهل سنت و هم نظر سلفي ها را بيان كرديم . در هر آيه اي كه با مقام خداوند سازگاري نداشته باشد ،واجب است كه آن آيه را تأويل كنيم . يا حديثي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده كه با مقام خداوند سازگار نباشد ، بايد آن ها را تأويل كنيم . آياتي كه مي گويند : خدا چشم دارد ،خدا دو دست دارد ، رواياتي كه مي گويند :خدا كمر و شلوار دارد . همه اين روايات با اين كه در منابع اهل سنت نقل شده ، گاهي هم در منابع شيعه ديده مي شود ، بايد تأويل برده شود يا معناي مجازي و استعاري يا كنايه اي آن استفاده شود .
اين كه مي گوييم فلاني روي تخت نشست ، يك معناي ظاهري و اصلي دارد كه فلاني از اين جا بلند شد و روي تخت نشست . اما يك معناي مجازي دارد كه مقصود اين است فلاني كه روي تخت نشست يعني به قدرت رسيد . الرحمن علي العرش الاستوي ، يك معناي ظاهري دارد كه نعوذ بالله خدا حركت كند و روي عرش خود بنشيند يا به آسمان زمين نزول كند . يك معناي مجازي يا كنايي و قابل تأويل دارد و مقصود اين است كه خداوند خلائق را خلق كرد و بر همه اين خلائق احاطه دارد . اين معنايي است كه اهل بيت (عليهم السلام) قبول دارند .
بنابراين در هر آيه اي كه صفتي از صفات خبري خداوند نقل شده ، اگر با مقام و ذات و صفات حقيقي خداوند سازگار است ، معناي ظاهري آن را مي گيريم . اگر سازگار نباشد ،واجب است كه تأويل برده شود يا به معناي مجازي استفاده شود .
در مورد خداي شتر سوار هم به صورت مفصل توضيح خواهيم دارد . اين روايت ، روايتي است كه در هيچ كدام از كتاب هاي شيعه سند ندارد و نمي توانند حتي يك سند هم براي آن پيدا كنند . اين مطلب در كتابي به نام اصول سته عشر آمده كه بعد از 1400 سال عده اي نوشته اند . نه كتاب ، سند دارد و نه در آن كتاب در خصوص اين مطلب سندي نقل كردند . اما در صحيح ترين كتاب هاي خود ، شتر سواري ، پشه سواري و الاغ سواري آورده اند .
مجري :
از شما استاد يزداني عزيز و هم چنين شما بينندگان محترم تشكر مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدايار ونگهدارتان .