پس از کشته عثمان توسط اصحاب رسول خدا (ص)، مسلمانان به دو گروه تقسیم شدند: علویها و عثمانیها . عثمانیها به انتقام خون عثمان جنایتهای زیادی را مرتکب شدند؛ از جمله: جنگ جمل، صفین، نهروان و جنگ کربلا را به راه انداختند.
کربلا ، سمبل کامل جنگ تاریخی میان عثمانیها و علویهاست…
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : حج بی پایان
تاریخ : 25 / 07 /94
مجری :
تا هست خدا در دل من ، کرب و بلا هست
از درد غمت ، گریه بی چون و چرا هست
این دشت زیارتکده منظر توست
بی روی تو عالم همه در آتش آه هست
حسین جان ! اینقدر نگو یار نمانده است و غریبم
تا دختر زهرا و ابر مرد خدا هست
تو تیغ بده ، تا که به طوفان غیورم
معلوم شود زینب تو مرده و یا هست
از هلمن پر سوز تو فهمیده دل من
در قافله نیزه سواران تو جا هست
هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد
ای کعبه من ! حال بگو نوبت ما هست
بیننده برنامه حج بی پایان در شبکه جهانی ولایت هستید . هر کجای این کره خاکی که هستید ، بهترین ها را برای شما آرزومندم . شب چهارم ماه عزای سید و سالار شهیدان ، حضرت ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) ، شبی که منسوب است به دردانه های بی بی حضرت زینب (سلام الله علیها ) است . معمولا در شب های دهه اول محرم ، هر شبی را به شهدای کربلا منتسب کردند و از مدح و منزلت و وفاداری آن ها ، نسبت به عزیز دل زهرا (سلام الله علیها ) ، صحبت می کنند .
ان شاء الله ما هم در این شب ها و روز ها ، عشق و ارادت و محبتمان را نسبت به آقا امام حسین (علیه السلام) و یارانشان ، بیشتر بکنيم و ان شاء الله معرفت باعث شود ، اردات و نزدیکی ما نسبت به امام حسین (علیه السلام) هم بیشتر شود كه به واسطه همین حضور در محافل و مجالس ، سینه زنی ها و زنجیر زنی ها ، هر کسی به هر سبک و سیاقی که در محله و منطقه خودش است ، انجام می دهد .
امشب هم با برنامه زنده حج بی پایان به خانه های شما آمدیم ، برنامه ای که به مناسبت این شب ها در خدمت شما هستیم . در خدمت استاد عزیز و ارجمند ، حجت الاسلام والمسلمین یزدانی هستیم .
استاد یزدانی :
السلام علی الحسين وعلي علي بن الحسين وعلي اولاد الحسين وعلي اصحاب الحسين
من هم به نوبه خودم این ایام را خدمت همه بینندگان عزیز تسلیت عرض می کنم . امیدوارم ما را در عزاداری های خود فراموش نکرده و دعا گوی ما باشند .
مجری :
همان طور که می دانید گروه ها ، قبیله ها و حزب های مختلفی در کربلا نقش داشتند و در رقم زدن این حادثه عظیم را رقم زدند که وجود نازنین امام حسین (عليه السلام ) و دردانه نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در آن شرایط و با آن شکل و با لب تشنه به شهادت رسیدند و اهل بیت پاک و مطهرشان (علیهم السلام) را به اسارت بردند . اما يكي از حزب هایی که نقش مؤثری داشتند ، عثمانی بودند که ما می خواهیم نقش آن ها را در این حادثه بزرگ بررسی کنیم .
حضرت استاد یزدانی در این زمینه تلاش ها و تحقیقات فراوانی داشته اند تا بحثی جدید و نوی را در خدمت شما داشته باشیم . استاد یزدانی ! ابتدا برای ما بیان کنید که بر چه اساسی به این افراد عثمانی می گفتند .
عثمانی ها چه کسانی بودند ؟
یکی از شبهاتی که همیشه آقایان وهابی مطرح و در شبکه های خود روی آن خیلی مانور می دهند ، این است که قاتلین سید الشهدا (علیه السلام) شیعیان کوفه بودند . خودشان امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساندند ، خودشان عزاداری کردند و الان هم عزاداری می کنند .
در مقابل این ها ، علماي شيعه پاسخ های مختلفی داده اند که ما در این شبکه ها بار ها و بارها به این مسأله جواب دادیم از جمله این که ، کسانی که امام حسین ( علیه السلام) را به شهادت رساندند ، همه صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند ، عمرو بن حجاج ، شبث بن ربعی و دیگران از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و در کربلا نقش داشتند .
جواب دوم ، کسانی که امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساندند ، همه از حزب عثمانی بودند. عثمانی هایی که کربلا را به وجود آوردند و در شهادت امام حسین (علیه السلام) نقش داشتند .
اما عثمانی ها چه کسانی بودند ؟
مسلمان ها بعد از کشته شدن عثمان یا در اواخر عمر عثمان ، به دو دسته تقسیم شده اند . یک دسته کسانی که خود را علوی می نامیدند ، پیروان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که معروف به علویه ، علوی ها و نام های مختلف دیگر.
البته مخالفین ترابیه می گفتند . به این عنوان که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، ابوتراب بودند و لقب مخصوص و زیبای آن حضرت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داده بودند ؛ اما آن ها به عنوان یک نقیصه آن را برمیشمردند ، در حالی که نقیصه نبود ؛ بلکه افتخاری برای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به شمار می آمد . این گروه ، گروه علویه بود .
گروه دیگر ، گروه عثمانی ها بودند . این ها مخالف علویه و کسانی بودند که خود را پیرو عثمان می دانستند و عقاید خاصی داشتند و مطالب خون عثمان بودند و می گفتند : ما باید انتقام خون عثمان را از علوی ها بگیریم ، در حالی که خودشان قاتل عثمان بودند و فتنه کشتن عثمان را به راه انداختند ، همان ها خودشان عثمانی شدند و جنگ جمل ، جنگ صفین و جنگ نهروان و بعد از آن ، قضیه امام حسن (علیه السلام) و بعد از آن قضیه امام حسین (علیه السلام) در کربلا را به راه انداختند و نقش اصلی در حادثه عاشورا را آنها داشتند .
بنده از کتاب های اهل سنت سرآغاز عثمانی ها را نشان دهم . در کتاب منهاج السنه الامویه ، تألیف ابن تیمیه حرانی ، جلد 2 ، چاپ اول 1986 م ، صفحه 95 می گوید :
فلما قتل عثمان تفرق المسلمون فمال قوم إلى عثمان ومال قوم إلى علي واقتتلت الطائفتان وقتل حينئذ شيعة عثمان شيعة علي.
وقتی عثمان کشته شد ، مردم به دو گروه تقسیم شدند . گروهی طرفدار عثمان شدند و گروهی طرفدار امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شدند . بین اين دو طائفه جنگ اتفاق افتاد . یکدیگر را کشتند . پیروان و شیعیان عثمان ، شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) را کشتند و به شهادت رساندند .
ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 2 ، ص 95
این نص صریح ابن تیمیه است که خودش از سران عثمانی ها به شمار می رود و تمام اعتقادات عثمانی ها را هم دارد .
در تاریخ مدینه دمشق ، تألیف ابن عساکر از علمای بزرگ شافعی مذهب ، متوفای 571 هـ ، جلد 39 ، چاپ دار الفکر بیروت در 1996 م ، در صفحه 495 این قضیه را به صورت مفصل تر بیان کرده است:
وإن الناس افترقوا عن قتله على أربع فرق ثم فصل منهم صنف آخر فصاروا خمسة أصناف شيعة عثمان وشيعة علي والمرجئة ومن لزم الجماعة ثم خرجت الخوارج بعد حيث حكم علي الحكمين فصاروا خمسة أصناف فأما شيعة عثمان فأهل الشام وأهل البصرة قال أهل البصرة ليس أحد أولى بطلب دم عثمان من طلحة والزبير لأنهما من أهل الشورى وقال أهل الشام ليس أحد أولى بطلب دم عثمان من أسرة عثمان وقرابته ولا أقوى على ذلك يعنون من معاوية وإنهم جميعا برئوا من علي وشيعته وأما شيعة علي وهم أهل الكوفة
مردم در قضیه قتل عثمان چهار فرقه شدند که بعدا فرقه دیگری به وجود آمد و پنج فرقه شد . فرقه اول ، شیعیان عثمان و فرقه دوم ، شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) . فرقه سوم ، مرجئه ، فرقه چهارم ، فرقه پنجم خوارج هستند که بعد از قضیه حکمین به وجود آمد .
اما شیعیان عثمان ، مردم شام و مردم بصره همه عثمانی بودند . اهل بصره می گفتند : کسی حق طلب خون عثمان از طلحه و زبیر را ندارد . کسی که باید خود عثمان را بگیرد ، طلحه و زبیر هستند ؛ چون این ها ، اهل شورا بودند و در آن شورای شش نفره عثمان شرکت داشتند .
(علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم بود ، پس چرا ایشان را نمی گفتند . ایشان علاوه بر این که در این شورا حضور داشتند ، خلیفه مسلمین هم بود . چرا ایشان اولی نباشند ؟ به هر حال طلحه و زبیر که خودشان نقش اساسی در کشتن عثمان داشتند ، در این جا طالب خون عثمان شدند .)
اهل شام مي گفتند : هیچ کس سزاوار تر از خانواده و نزدیکان عثمان به گرفتن خون عثمان نیست . منظور شان هم معاویه بود .
(عثمان کجا و معاویه کجا ؟ این ها پسر عمو می شدند ، آن هم در نسل های قبل . عثمان خودش هشت پسر داشت ، آن ها کجا بودند ؟ آن ها چرا نباید طالب خون پدرشان باشند که شما هستید؟)
تمام این افراد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و شیعیان ایشان برائت می جستند .
روایتی که در صحیح مسلم است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمودند :
قال عَلِيٌّ وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إنه لَعَهْدُ النبي الْأُمِّيِّ e إلي أَنْ لَا يُحِبَّنِي إلا مُؤْمِنٌ ولا يُبْغِضَنِي إلا مُنَافِقٌ.
جز منافق کسی از علی بن ابیطالب (علیه السلام) بیزار نیست و جز مؤمن از علی بن ابیطالب (علیه السلام) دوست نیست .
صحيح مسلم ج 1 ص 86
اين روايت در کنار آن جمله معنا را واضح و روشن می کند .
اما شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، اهل کوفه بودند . در ادامه هم مرجئه را می آورد .
ابن عساکر ، تاریخ مدینه دمشق ، ج 39 ، ص495
اما آنچه از سخن ابن عساکر استفاده می کنیم این است که مسلمان ها بعد از قضیه کشتن عثمان دو دسته شدند ، شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) و پیروان آن حضرت . دسته دوم ، شیعيان عثمان كه معاويه و طلحه و زبیر و اهل بصره و اهل شام بودند .
همان طور که ابن عساکر و ابن تیمیه گفته بود ، واقعا عده ای به آن سمت رفتند و افتخار می کردند که ما شیعه عثمان هستیم و هدفشان مقابله با شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و برائت جستن از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود .
نقش عثماني ها در جنگ جمل
در كتاب البد والتاریخ ، تألیف ابن طاهر مقدسی از علمای بزرگ اهل سنت ، جلد 5 ، چاپ مکتبه الثقافیه ، صفحه 211 داستان جنگ جمل را بیان می کند :
ذكر وقعة الجمل قالوا ولما قدم عثمان بن حنيف البصرة واليا لعلي طرد عبد الله بن عامر قدم إلى مكة بخير الدنيا ويعلى بن منية بمال كثير فاجتمعوا عند عائشة وأداروا الرأي بينهم أن يسيروا إلى البصرة فإنهم شيعة عثمان ويطلبوا بدمه
وقتی عثمان بن حنیف از جانب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) والی بصره شد ، والی عثمان ، عبد الله بن عامر را از بصره اخراج کرد . آن ها با یعلی بن امیه منیه با مقدار زیادی اموال به مکه آمدند . همه در خانه عایشه جمع شدند و با هم شور کردند و نظر دادند . نتیجه این شورا این شد که به طرف بصره بروند ؛ چون اهل بصره ، شیعیان عثمان بودند و خون عثمان را طلب می کردند .
در ادامه مطلبی را بیان می کند که مربوط به بحث ما نیست ؛ اما مطلب جالبی است :
معاويه به زبیر نامه نوشت : من با تو بیعت می کنم و بعد با طلحه بیعت می کنم
ابن طاهر مقدسی ، البد والتاریخ ، ج 5 ، چاپ مکتبه الثقافیه ، ص 211
توجه داشته باشید ! کسی که همه این ها را مدیریت می کند ، معاویه بن ابی سفیان است . نه طلحه و نه زبیر از خودش اختیاری ندارد و نه بقیه . کسی که در این بین مدیریت می کند ، معاویه است که به زبیر نامه می نویسد : من با تو بیعت می کنم ، تو به جنگ علی بن ابیطالب (علیه السلام) برو . آن ها هم فریب معاویه را خوردند و به جنگ امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام ) رفتند که همه از شیعیان عثمان بودند .
شعار عثمانی ها در جنگ صفین
اما این که شعار مردم شام که عثمانی بودند ، چه بود ؟ در کتاب وقعه صفین ، تألیف نصر بن مزاحم که شیعه و سنی تقریبا ایشان را قبول دارند ، صفحه 322 می گوید :
.وكان علامة أهل الشام خرقا صفرا قد جعلوها على وءوسهم وأكتافهم. وكان شعارهم ” نحن عباد الله حقا حقا، يا لثارات عثمان .
علامت مردم شام ، پارچه های زرد رنگی بود که آن را بر سر ها و بازو های خود می بستند . شعارشان هم این بود که ما بندگان برحق خداوند و خونخواه عثمان هستیم .
نصر بن مزاحم ، وقعه صفین ، ص 322
ما باید خون عثمان را از چه کسی بگیریم ؟
به جای این که از خودشان بگیرند و خود معاویه در کشتن عثمان نقش داشت ، آمدند و از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) كه از این جنگ و از این قضیه بیزار بود ، بگیرند .
جالب است که همین شامی ها در جنگ صفین ، آب را بر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بستند . دلیلشان هم این بود که چون شما عثمان را تشنه کشتید ، ما هم به شما آب نمی دهیم . کاملا همه چیز را وارونه جلوه داده بودند .
کتاب الکامل فی التاریخ ، تألیف ابن اثیر جزری از علمای بزرگ اهل سنت ، متوفای 630 هـ ، جلد 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان ، صفحه 167 ، حوادث سال 36 :
فقال معاوية لأصحابه ما ترون فقال الوليد بن عقبة وعبد الله بن سعد امنعهم الماء كما منعوه ابن عفان اقتلهم عطشا قتلهم الله .
معاویه اصحاب و یارانش را جمع کرد و از آن ها نظر خواهی کرد که چکار کنیم ؟ عبد الله بن سعد و ولید بن عقبه (همان کسی که قرآن کریم صراحتا او را فاسق می دانند و همه علمای مسلمان اتفاق دارند که منظور از فاسق در قرآن ولید بن عقبه است ) در آن جا نظر داد که آب را بر آن ها ببندیم همان طور که آن ها به ابن عفان اجازه ندادند که به او آب برسد . شیعیان علی بن ابیطالب(علیه السلام) را تشنه بکشید .
ابن اثير ، الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 167 ، حوادث سال 36
با این که تمام علمای اهل سنت این مطلب را به عنوان افتخارات عثمان نقل کرده اند که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جزء کسانی بود که آب را به عثمان رسانید . روایت در کتاب های متعددشان دارند که اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) آب رساندند . البته ما این روایات را قبول نداریم . آن روایتی سند صحیح دارد که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) آب را برای خانواده عثمان و کسانی که در آن جا بی گناه بودند، فرستاد . از جمله تعداد زیادی کنیز و غلام و زن و بچه بودند که گناهی نداشتند و در آن محاصره قرار گرفته بودند . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به آن ها آب رساند و عثمان هم قطعا از آن آب خورده . با این وجود ، این ها آمده اند و قصاص عثمان را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) مي گیرند . چرا ؟ چون عثمان تشنه کشته شده ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم باید تشنه کشته شود .
اما موفق نشدند و در همان جنگ اول امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در نوبت های متعدد آمدند و آب را از معاویه پس گرفتند . جالب است که بعدا آب را برای شامیها رها کردند که بیایید از این آب بخورید ، مشکلی نیست ؛ اما همین نامرد ها از امام حسین (علیه السلام) آب را منع کردند که دلیلشان را هم همین عثمانی بودنشان است .
در کتاب نهایه الأرب فی فنون الادب ، تألیف عبد الوهاب النویری ، جلد 20 ، صفحه 64 ، همین قضیه را نقل کرده است :
فقال معاوية لأصحابه ما ترون فقال الوليد بن عقبة وعبد الله بن سعد امنعهم الماء كما منعوه ابن عفان اقتلهم عطشا قتلهم الله .
معاویه اصحاب و یارانش را جمع کرد و از آن ها نظر خواهی کرد که چکار کنیم ؟ عبد الله بن سعد و ولید بن عقبه (همان کسی که قرآن کریم صراحتا او را فاسق می دانند و همه علمای مسلمان اتفاق دارند که منظور از فاسق در قرآن ولید بن عقبه است ) در آن جا نظر داد که آب را بر آن ها ببندیم همان طور که آن ها به ابن عفان اجازه ندادند که به او آب برسد . شیعیان علی بن ابیطالب(علیه السلام) را تشنه بکشید .
عبد الوهاب النویری ، نهایه الأرب فی فنون الادب ، ج 20 ، ص 64
این هم داستان کسانی که در جنگ صفین آب را از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیه السلام) و اصحابش منع کردند ، به دلیل این که عثماني بودند .
محمد بن ابی بکر ، از یاران امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که در جنگ صفین به شهادت رسید . فرمانده ای که محمد بن ابی بکر را به شهادت رساند ، شخصی به نام معاویه بن حدیج است . چه کسانی محمد بن ابی بکر ، فرزند خلیفه اول را کشتند؟
در کتاب المحن ، تألیف محمد بن احمد بن تمیم تمیمی ، متوفای 333 هـ ، چاپ دوم در دار الغرب الاسلامی ، جلد اول ، صفحه 119 در قضیه کشته شدن محمد بن ابی بکر :
حدثني غير واحد عن أسد بن الفرات عن ابن إسحاق قال بعث علي بن أبي طالب محمد بن أبي بكر الصديق إلى مصر ونزلها ورق أمر علي بمصر ولما تولى محمد بن أبي بكر سار إليه معاوية بن حديج الكندي فيمن معه من شيعة عثمان .
بسیاری از افراد از اسد بن فرات از ابن اسحاق برای من نقل کرده اند که علی بن ابیطالب (علیه السلام) محمد بن ابی بکر را به مصر فرستاد و والی آن جا کرد . وقتی محمد بن ابی بکر والی مصر شد ، معاویه بن حدیج که فرمانده معاویه بن ابوسفیان بود ، همراه تعداد زیادی از شیعیان عثمان ، به محمد بن ابی بکر حمله کرد… .
محمد بن احمد بن تمیم تمیمی ، المحن ، متوفای 333 هـ ، چاپ دار الغرب الاسلامی ، ج اول ، ص 119
معاویه بن حدیج هم از کسانی است که جنایات زیادی در تاریخ انجام داده و علمای اهل سنت تصریح کردند که ایشان از شیعیان عثمان بوده . پس قاتل محمد بن ابی بکر هم از شیعیان عثمان است و این ها در جنگ های بعدی نقش زیادی داشتند که فرصت بیان همه آن ها در این برنامه نیست .
بنابراین امت اسلامی دو دسته هستند ، شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) و شیعیان عثمان . معاویه ، طلحه ، زبیر ، عایشه و تمام مردم بصره و تمام مردم شام در یک طرف خود را شیعه عثمان می دانند و در یک طرف ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به همراه اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مردم کوفه ، شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام ) هستند . شیعیان عثمان در طول تاریخ جنایت های متعدد و کشتار زیادی انجام دادند . محمد بن ابی بکر ، فرزند خلیفه اول بود . حداقل به احترام خلیفه اول این کار را نمی کردید . جالب است که بعد از این کار عایشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معاویه و عمرو عاص را نفرین کرد که ما بارها روایت آن را در این شبکه خواندیم و محمد بن ابی بکر را به صورت بسیار فجیعی کشتند و سرش را برای معاویه فرستادند و بدنش را داخل جیفه الاغی کردند و آتش زدند .
مجری :
ما باید نگاه دقیقی به واقعه کربلا داشته باشیم که این حادثه عظیم یک لحظه و یک شبه و در عرض یک هفته و یک ماه نیست ، سال های سال طول می کشد . با توجه به نکاتی که استاد یزدانی گفتند ، از زمانی که وجود آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خلافت ظاهری که بعد از مرگ عثمان بوده ، رسیدند ، 25 سال طول کشید و بعد از آن ، واقعه کربلا رخ داده . در این سال ها زمینه سازی ها شده تا به واقعه کربلا منجر شده . البته قبل از به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم قطعا اتفاقات دیگری هم رخ داده ؛ اما هدف اصلی از تشکیل عثمانی ها ، دشمنی و عداوت و کینه با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و شيعيان و محبین ایشان بود .
استاد یزدانی ! این عثمانی ها چه عقایدی داشتند ؟
عقاید عثمانی ها
اگر بخواهیم در مورد عقاید این ها صحبت کنیم ، مطالب زیادی است که چندین جلسه طول می کشد ؛ اما بنده خلاصه ای از اعتقادات عثمانی ها را از زبان ابن تیمیه بیان می کنم که ابن تیمیه خود را یک عثمانی واقعی می دانست .
کتاب منهاج السنه النبویه که علمای اهل سنت آن را منهاج السنه الامویه می نامند . تألیف ابن تیمیه حرانی ، با تحقیق دکتر محمد رشاد سالم ، جلد 6 ، چاپ اول سال 1986 م ، صفحه 201 ، اولین مطلبی که در مورد شیعیان عثمان نقل می کنند ، این است :
وقد كان من شيعة عثمان من يسب عليا ويجهر بذلك على المنابر وغيرها لأجل القتال الذي كان بينهم وبينه .
در میان شیعیان عثمان كساني بودند که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (عليه السلام ) فحش مي دادند .
ابن تیمیه ، منهاج السنه ، با تحقیق دکتر محمد رشاد سالم ، ج 6 ، ص 201
ناسزاگویی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نماد اعتقادات عثمانی ها شده بود . در جاهای متعدد این را بیان می کند که در بعضی کتاب ها می گویند : بعضی از عثمانی ها این کار را می کردند ؛ اما در بعضی کتاب های دیگر می گویند : همه آن ها این کار را می کردند .
این قضیه را پستوی خانه و مخفیانه انجام نمی دادند؛ بلکه این کار را روی منبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و صراحتا به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فحاشی می کردند . به خاطر این که با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگ داشتند ، نسبت به ایشان فحاشی و بی ادبی می کردند .
باز در همین منهاج السنه ، جلد 8 ، صفحه 236 ، می گوید :
بزرگترین اشکالی که به شیعیان عثمانی می توان گرفت ، این است که آن ها از علی بن ابیطالب (علیه السلام) انحراف داشتند . یعنی با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) دشمن بودند و اين كه آن ها علی بن ابیطالب (علیه السلام) را روی منبر ها فحش می دادند ؛ چون بین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و آن ها جنگ بود .
از نظر ابن تیمیه گناه بسیار کوچکی است که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فحش بدهند و با ایشان بجنگند؛ در حالی كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
من حارب علی فقد حاربنی ، من سب عليا فقد سبنی ،
جنگ با علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، جنگ با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جنگ با خداوند است . سب علی بن ابیطالب (علیه السلام) سب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و سب خداوند است . اين روايتي است كه در کتاب های اهل سنت آمده و جالب است روایاتی که در صحیح بخاری است که :
سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ
هر کس به یک مسلمانی فحش دهد ، فاسق است و هر کسی مسلمانی را بکشد ، کافر است .
صحيح البخاري ج 1 ص 27
اگر این ها امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را مسلمان می دانستند ، سب مسلمان فسق است و جنگیدن با مسلمان ، کفر است . خود ابن تیمیه هم می گوید که بزرگترین اشکالی که به این ها می توان گرفت این است که به اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگیدند و به ایشان فحش دادند . در این جا بعضی از شیعیان عثمان را هم نمی گوید ؛ بلکه همه شیعیان عثمان را می گوید .
باز در صفحه 317 از همین جلد می گوید :
ولم تزل شيعة عثمان القادحين في علي تحتج بهذا على أن عليا لم يكن خليفة راشدا .
هميشه شيعيان عثمان به علي بن ابيطالب (علیه السلام) فحش می دادند و بی ادبی می کردند ؛ چون از نظر آن ها علی بن ابیطالب (علیه السلام) خلیفه راشد نبود .
ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 8 ، ص 317
این هم یکی از اعتقادات عثمانی که به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فحش می دادند . خواهيم گفت که در صحنه کربلا چه کسی به امام حسین (علیه السلام) فحاشی و بی ادبی می کردند و حرف های رکیک به آن حضرت می زدند و بعد از آن ، وقتی اهل بیت (علیهم السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها ) به کوفه آمدند ، چه کسانی به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) جسارت و اهانت و فحاشی می کردند .
کتاب السنه النبویه ، تألیف ابن تیمیه ، جلد 6 ، چاپ اول در سال 1406 هـ ، صفحه 199 ، اعتقادات دیگر عثمانی ها را بیان می کند :
ولكن شيعة عثمان الذين كان فيهم انحراف عن علي كان كثير منهم يعتقد أن الله إذا استخلف خليفة يقبل منه الحسنات ويتجاوز له عن السيئات وأنه يجب طاعته في كل ما يأمر به وهو مذهب كثير من شيوخ الشيعة العثمانية وعلمائها .
شیعیان عثمان ، کسانی بودند که با علی بن ابیطالب (علیه السلام ) مخالف بودند . بسیار از آن ها اعتقاد داشتند اگر خدا یک خلیفه را انتخاب کند ، تمام حسنات او را می پذیرد و از تمام گناهان او می گذرد.
با این حرف می خواستند کار های عثمان را توجیه کنند و خودشان هم می دانستند که کار های عثمان در شأن یک خلیفه اسلامی نیست . با این حرف می خواستند بگویند نه ، خلیفه هر کاری که انجام دهد ، خداوند از او می گذرد .
خلیفه هر دستوری که دهد ، واجب است که از او اطاعت کنیم .
همین اعتقادی که امروز تمام اهل سنت دارند که هر خلیفه ای ، هر چیزی که گفت ، باید اطاعت کنیم ؛ جز آن هایی که با آن ها سازگار نیست . حتی اگر آن خلیفه کافر و فاسق باشد . دلیلشان هم حجاج است که از او فاسق تر و کافر تر نبود ؛ اما با این حال عبد الله بن عمر او را قبول داشت
این اعتقاد بسیاری از شیعیان عثمان و علمای آن ها است .
ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 6 ، ص 199
اعتقاد سوم عثمانی ، در کتاب منهاج السنه ، جلد 8 ، صفحه 237 می گوید :
وقد كان أيضا في شيعة عثمان من يؤخر الصلاة عن وقتها يؤخر الظهر أو العصر ولهذا لما تولى بنو العباس كانوا أحسن مراعاة للوقت من بني أمية.
شیعیان عثمان ، نماز را از وقتش به تأخیر می انداختند و سر وقت نمی خواندند . بنی العباس از این ها بهتر بود ، آن ها نماز را سر وقت می خواندند .
ابن تیمیه ، منهاج السنه ، ج 8 ، ص 237
اگر این روایت را در کنار روایت صحیح بخاری بگذاریم که در زمان عمر بن عبد العزیز ، انس بن مالک ، صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر را همیشه با هم می خواند و به پیامبر نسبت میداد ؛ اما بنی امیه همیشه در همان زمان ، نماز عصر خود را عقب می انداختند . این نشانه این است که اگر امروز عده ای از مسلمان ها نماز عصر خود را عقب می اندازند و هم زمان نمی خوانند ، در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبوده و همه در زمان بنی امیه ساخته شده و آن ها بودند که نماز عصر خود را به تأخیر می انداختند . در صورتی که شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) مثل پیامبر (صلی الله علیه و آله) طبق روایت صحیح بخاری ، همیشه نماز ظهر و عصر اول وقت و همزمان باهم می خواندند . اما آن ها تفاوتی با بقیه داشتند که نماز ظهر و عصر خود را به تأخیر می انداختند .
باز در کتاب دیگر از ابن تیمیه ، مختصر الفتاوی المصریه لابن تیمیه ، تألیف بدر الدین ابی عبد الله محمد بن علی حنبلی بعلی ، متوفای 777 هـ ( احتمالا از شاگردان ابن تیمیه است ) با تحقیق عبد المجید سلیم ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 298 ابن تیمیه می گوید :
فلما قتل عثمان رضي الله عنه صار الناس شيعتين قدما يميلون إلى عثمان رضي الله عنه وقوما يميلون إلى علي رضي الله عنه وصار قوم من بني أمية من شيعة عثمان ينهون عن المتعة ويعاقبون على ذلك ولا يمكنون أحدا من العمرة في أشهر الحج وكان في ذلك نوع من الظلم والجهل فلما رأى ذلك علماء الصحابة كابن عباس وابن عمر وغيرهما رضي الله عنهم جعلوا ينكرون ذلك ويأمرون بالمتعة اتباعا للسنة
وقتی عثمان کشته شد ، مردم دو دسته شدند : عده ای طرفدار عثمان شدند و عده ای طرفدار امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) . عده ای از بنی امیه شیعه عثمان شدند . آن ها مخالف شدید متعه بودند . (منظور متعه حج است نه متعه زنان ) و مردم را به خاطر انجام متعه در آن ایام اذیت می کردند و کتک می زدند و هیچ کس جرأت نمی کرد در آن ماههای حج عمره را انجام دهد .
جالب است که ابن تیمیه می گوید :
این کاری که آن ها انجام می دادند ، نوعی از جهل و ظلم به مسلمان ها بود . چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، ابوبکر و عمر حتی در اوایل انجام داده بود . تا این که علما صحابه مثل ابن عباس و ابن عمر با او مناظره و مبارزه کردند تا این که پذیرفتند که متعه حج را باید انجام داد .
بدر الدین ابی عبد الله محمد بن علی حنبلی یعلی ، مختصر الفتاوی المصریه لابن تیمیه ، با تحقیق عبد المجید سلیم ، چاپ دار الکتب العلمیه ، ص 298
در این جا اعتراف می کند که نماد اعتقادی عثمانی ها این است که طرفدار نظریه عثمان بودند ؛ چون عثمان به شدت از متعه حج جلوگیری می کرد و آن هایی هم که عثمانی بودند ، از او پیروی می کردند .
مجری :
استاد یزدانی ! سران عثمانی ها از همان ابتدای شکل گیری چه کسانی بودند ؟
استاد یزدانی :
کسی که مؤسس این مذهب بود ، خود معاویه بن ابوسفیان هست که هم جنگ جمل و هم جنگ صفین را به راه انداخت و هم بیست سال بعد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) حزب عثمانی را تقویت کرد و حزب علوی را به شدت تضعیف کرد .
گفتم که در زمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) اکثر مردم علوی بودند ، جز عده خاصی . اما بعد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و بعد از صلح با امام حسن (علیه السلام) معاویه بن ابی سفیان تمام سعی خود را به کار برد تا کوفه را از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) خالی کند . با کسانی که به عنوان والی برای کوفه قرار می داد ، از جمله مغیره بن شعبه ، زیاد بن ابی ، عبید الله بن زیاد و عده زیادی که آن ها از سران عثمانی ها به شمار می آمدند .
توصیه ای که معاویه به مغیره بن شبعه می کند ، در کتاب الکامل فی التاریخ ، تألیف ابن اثیر جزری ( از علمای معروف و مشهور اهل سنت است و خودش هم در ابتدای کتابش گفته : من مطالبی را از تاریخ در این کتاب می آورم که سند های آن معتبر باشد .) چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، جلد 3 ، صفحه 326 ، حوادث سال 51 :
ثم دخلت سنة إحدى وخمسين
وفيها كان مشتى فضالة بن عبيد بأرض الروم وغزوة بسر بن أبي أرطأة الصائفة
ذكر مقتل حجر بن عدي وعمرو بن الحمق وأصحابهما
في هذه السنة قتل حجر بن عدي وأصحابه وسبب ذلك أن معاوية استعمل المغيرة بن شعبة علي الكوفة سنة إحدى وأربعين فلما أمره عليها دعاه وقال له أما بعد فإن لذي الحلم قبل اليوم ما تقرع العصا وقد يجزي عنك الحكيم بغير التعليم وقد أردت إيصاءك بأشياء كثيرة أنا تاركها اعتمادا علي بصرك ولست تاركا إيصاءك بخصلة لا تترك شتم علي وذمه والترحم علي عثمان والاستغفار له والعيب لأصحاب علي والإقصاء لهم والإطراء بشيعة عثمان والإدناء لهم ….
در این سال حجر بن عدی و عمرو بن حمق ( هر دو صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند ) و یاران آن ها توسط معاویه کشته شد . دلیلش هم این بود که معاویه بن ابی سفیان ، مغیره بن شبعه را در سال 41 ، حاکم آن جا کرد . وقتی امارت کوفه را به مغیره داد ، او را خواست و گفت : من می خواستم به تو مطالب زیادی را توصیه کنم ؛ اما همه این ها را رها می کنم ؛ چون به بصیرت تو اعتقاد دارم. ( مغیره از کسانی است که در شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) نقش زیادی داشته داشت ) اما یک خصلت را نمی توانم به او بگویم و آن این است که هیچ وقت بی ادبی و فحاشی به علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ترک نکن . مبادا مذمت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ترک کنی .
این مطالب را یک شیعه نقل نکرده ، آقای ابن اثیر جزری ، عالم مشهور اهل سنت در کتاب معتبر الکامل که خودش هم گفته همه مطالب این کتاب معتبر است .
اما به عثمان بن عفان ترحم کن و برای او استغفار کن و برای اصحاب علی بن ابیطالب (علیه السلام) عیبی پیدا کنید و آن ها را از خودت دور کن ، مبادا به آن ها نزدیک شوی ، مبادا با آن ها رفت و آمد داشته باشی . شیعیان عثمان را بالا ببر و به آن ها فضائل خوب دروغین بده و به آن ها خودت را نزدیک کن .
ابن اثیر جزری ، الکامل ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه ، ص 326
این بود که سال 41 هـ مغیره بن شعبه حاکم کوفه می شود و شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را از کوفه یکی یکی خارج می کند یا تبعید می کند یا به شهادت می رساند و کسی از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در کوفه نمانده بود ، جز عده بسیار کمی که آن ها هم توانسته بودند با تقیه خود را حفظ کنند . پس این حزب به دستور معاویه بن ابی سفیان تأسیس شد و کسی که این حزب را تقویت کرد ، باز هم معاویه بن ابی سفیان بود .
معاویه این توصیه را فقط به مغیره بن شعبه نبود ، در کتاب شرح نهج البلاغه ، تألیف ابن ابی الحدید که از علمای بزرگ اهل سنت است ، جلد 11 ، صفحه 44 ، نامه معاویه به تمام کار گزارانش را بیان می کند :
كتب معاوية إلى عماله في جميع الآفاق : أن لا يجيزوا لأحد من شيعة علي شهادة ، وكتب إليهم : أن انظروا من قبلكم من شيعة عثمان ، ومحبيه ، وأهل ولايته ، الذين يروون فضائله ومناقبه ، فأدنوا مجالسهم ، وقربوهم ، وأكرموهم ، واكتبوا إلي بكل ما يروي كل رجل منهم ، واسمه واسم أبيه ، وعشيرته ففعلوا ذلك .
معاویه به تمام کارگزاران خود در هر جایی که کارگزاری داشت ، نوشت : در هیچ محکمه ای شهادت هیچ کدام از شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) را قبول نکن و به آن ها نامه نوشت : اما حواستان به شیعیان ، محبین و اهل ولایت عثمان باشد . کسانی که مناقب و فضائل عثمان را بیان می کنند . به مجالس آن ها برو ، به آن ها نزدیک شو و آن ها را اکرام کن . آن هایی را که فضائل عثمان را نقل می کنند ، نام خودشان ، اجدادشان وخانواده هایشان را بنویس و در ادامه می گوید که معاویه چه اندازه به آن ها مال و اموال داد .
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحدید ، ج 11 ، ص 44
مردم هم در آن زمان فقیر بودند و زمانی که این پول های هنگفت را که معاویه می فرستاد ، اغوا می شدند و می پذیرفتند و چه مطالبی که برای عثمان بیان نمی کردند . تمام فضائلی که برای عثمان می بینید ، معاویه از همین راه ها ساخت و عمال و کارگزارانش شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را سرکوب می کردند . کسی از آن ها باقی نماند ؛ اما شیعیان عثمان همینطور بالا آمدند تا این که زمانشان تمام شد و بنی امیه همه آن ها را نابود کردند .
سران عثمانی ها
کسانی که از سران شیعیان عثمان به حساب می آمدند :
1 ) ابو الغادیه
ایشان معروف به عثمانی بود . در کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه ، تألیف ابن اثیر جزری ، جلد 6 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 241 ، حرف الغین :
أَبُو الغَادِيَة الجُهَني .
بايع النبي . وجُهَينة بن زيد قبيلة من قضاعة .
سكن الشام ، يعد في الشاميين ، وانتقل إلى واسط .
وكان من شيعة عثمان رضي الله عنه . وهو قاتل عمار بن ياسر …
ابو الغادیه جهنی ، با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت کرد . ساکن شام بود و از شامی ها محسوب می شد و بعد به واسط رفت . از شیعیان عثمان بود و هم چنین قاتل عمار بن یاسر .
ابن اثیر جزری ، اسد الغابه ، ج 6 ، چاپ دار الکتب العلمیه ، ص 241
از نظر بعضی ها همه صحابه از اهل بهشت هستند ؛ اما هیچ عقلی این را نمی پذیرد .
2 ) عمر بن سعد
ایشان هم از شیعیان عثمان است . در کتاب منهاج السنه النبویه ، جلد 2 ، چاپ دوم سال 1406 ،صفحه 66 استدلالی را از نواصب بیان می کند :
يفضلون محمدا ويعظمونه ويتولونه لكونه آذى عثمان وكان من خواص أصحاب علي لأنه كان ربيبه ويسبون أباه أبا بكر ويلعنونه .
فلو أن النواصب فعلوا بعمر بن سعد مثل ذلك فمدحوه على قتل الحسين لكونه كان من شيعة عثمان
مطالبی را علیه شیعه می گوید که شیعه محمد بن ابی بکر را خیلی دوست دارد
( بله ، ما دوستش داریم و برایش همیشه رحمت می فرستیم)
برای این که عثمان را اذیت کرده بود .
( مابه این دلیل محمد بن ابی بکر را دوست نداریم ؛ بلکه چون محمد بن ابی بکر ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را دوست داشت و از شیعیان آن حضرت بود)
او از خواص علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود و در خانه ایشان بزرگ شده بود . می گوید : این کارتان که محمدبن ابی بکر را دوست دارید ، خیلی زشت است . اگر نواصب بخواهند همین کار را با عمر بن سعد انجام دهند و او را به خاطر این که قاتل حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) بود ، مدح کنند .(چرا عمر بن سعد امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند؟) به خاطر این که از شیعیان عثمان بود .
ابن تيميه ، منهاج السنه ، ج 2 ، ص 66
این هم نقش عثمانی ها در شهادت امام حسین (علیه السلام) بود . ابن تیمیه استدلال نواصب را بیان می کند و هیچ ردی هم بر آن نمی کند . عمر بن سعد ، امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند ؛ چون از شیعیان عثمان بود .
عثماني هايي كه در کربلا بودند و به امام حسین (علیه السلام) هم فحش دادند
1 ) کثیر بن شهاب
علمای اهل سنت ایشان را از صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) محسوب می کنند . در کتاب فتوح البلدان ، تألیف آقای بلاذری ، چاپ مؤسسه المعارف بیروت ، صفحه 431 :
كان كثير بن شهاب بن الحصين بن ذي الغصة الحارثي عثمانيا يقع في علي بن أبي طالب ويثبط الناس عن الحسين ومات قبيل خروج المختار بن أبي عبيد أو في أول أيامه وله يقول المختار بن أبي عبيد في سجعه أما ورب السحاب شديد العقاب سريع الحساب منزل الكتاب لأنبشن قبر كثير بن شهاب المفتري الكذاب .
كثير بن شهاب عثماني بود . او در کربلا به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بی ادبی می کرد و به ایشان فحش می داد و اجازه نمی داد کسی اطراف امام حسین (عليه السلام ) باشد و کسی تحت تأثیر حرف های امام حسین (علیه السلام) قرار گیرد . قبل از خروج مختار کشته شد .
جالب است كه مختار از این شخص کینه داشت ؛ چون نقش زیادی در کربلا داشت :
مختار در باره او می گفت : من قبر او را نبش می کنم ، آن کسی که دروغگو بود و افتراء می زد .
بلاذری ، فتوح البلدان ، چاپ مؤسسه المعارف ، ص 431 و 432
ایشان از سران عثمانی ها و از فرماندهان عمر بن سعد در کربلا بود .
2 ) ابن زیاد
ایشان از کسانی است که علمای اهل سنت صراحتا گفتند که عثمانی است و کسی است که به سید الشهدا و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهم السلام) فحاشی های زیادی دارد . بنده نمی توانم همه آن ها را نشان دهم . واقعا بعضی از فحاشی هایی که به امام حسین (علیه السلام) در کربلا شده ، سنگین است و امکان نشان دادن آن ها نیست . بنده مطالبی را که خیلی درد آور نیست را نشان می دهم .
کتاب الکامل فی التاریخ ، تألیف ابن اثیر جزری ، جلد 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه لبنان ، صفحه 435 ، مطلب مربوط به زمانی است که ابن زیاد اسرای کربلا را در مجلس خود جمع کرده بود . این خودش بزرگترین مصیبت است که ناموس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ناموس امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مجلس شخصی مثل ابن زیاد باشد .
ودخل الناس نودي الصلاة جامعة فاجتمع الناس فصعد المنبر فخطبهم فقال الحمد لله الذي أظهر الحق وأهله ونصر أمير المؤمنين يزيد وحزبه وقتل الكذاب ابن الكذاب الحسين بن علي وشيعته
فلم يفرغ ابن زياد من مقالته حتى وثب إليه عبدالله بن عفيف الأزدي ثم الغامدي ثم أحد بني والبة وكان من شيعة علي كرم الله وجهه وكانت عينه اليسرى ذهبت يوم الجمل مع علي فلما كان يوم صفين ضرب على رأسه ضربة وأخرى على حاجبه فذهبت عينه الأخرى فكان لا يكاد يفارق المسجد الأعظم يصلي فيه إلى الليل ثم ينصرف قال فلما سمع مقالة ابن زياد قال يابن مرجانة إن الكذاب ابن الكذاب أنت وأبوك والذي ولاك وأبوه يابن مرجانة أتقتلون أبناء النبيين وتكلمون بكلام الصديقين …
در این صفحه مطالبی را از اتفاقات آن مجلس با حضور امام سجاد (علیه السلام ) را بيان مي كند و پاسخ هایی داده شد تا این که وقت نماز شد و ابن زیاد مردم را جمع کرد و روی منبر رفت و خطبه خواند و در این خطبه گفت : سپاس خدایی را که حق و اهلش را آشکار کرد و یزید و حزبش را پیروز کرد و نعوذ بالله سپاس خدایی را که کذاب پسر کذاب حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و شيعيانش را كشت.
این توهین بسیار بزرگ و زشتی که ابن زیاد در حضور امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها ) کرد و جالب است که پیرمرد نابینایی است به نام عبد الله بن عفیف ازدی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از اصحاب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) كه يك چشم خود را در جنگ جمل و چشم دیگر خود را در جنگ صفین از دست داده بود ، در مجلس حاضر بود ، بلند شد و گفت : ای پسر مرجانه تو و پدرت دروغگو هستید و کسی که به تو ولایت داده و پدرش . فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می کشی و مانند راستگو ها صحبت می کنی . که ایشان را دستگیر و به شهادت رساندند .
ابن اثیر جزری ، الکامل ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 435
3 ) عمرو بن حجاج
باز هم در کربلا همین کتاب الکامل ، جلد 3 ، صفحه 422 :
عمرو بن الحجاج في ميمنة عمر فلما دنا من الحسين جثوا له علي الركب واشرعوا الرماح نحوهم فلم تقدم خيولهم علي الرماح فذهبت الخيل لترجع فرشقوهم بالنبل فصرعوا منهم رجالا وجرحوا آخرين وتقدم رجل منهم يقال له ابن حوزة فقال أفيكم الحسين فلم يجبه أحد فقالها ثلاثا فقالوا نعم فما حاجتك قال يا حسين أبشر بالنار .
ایشان هم از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هست و در سمت راست لشکر عمر بن سعد بود . شخصی از افراد سپاه عمرو بن حجاج ، به نام ابی حوزه ، آمد و سخن گفت : حسین در میان شما هست ؟ کسی پاسخ نداد . سه بار تکرار کرد . گفتند : بله ، هست ، چه کار داری ؟ گفت : یا حسین ! بشارت باد که تو اهل جهنم هستی . امام هم پاسخش را داد .
ابن اثیر ، الکامل ، ج 3 ، ص 422
و فحش های رکیکی که از عمرو بن حجاج ، حصین بن نمیر در کتاب ها آمده.
مجری :
استاد یزدانی ! تا این جا طبق مطالبی که شما فرمودید دو دسته در کربلا بودند . یک دسته عثمانی هایی که در مقابل امام حسین (علیه السلام) بودند و سر دسته آن ها عمر بن سعد بود و دسته دیگر ، شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) و محبان امام حسين (عليه السلام ) بودند . بنده از شما تقاضا دارم که نماد هایی که این دو دسته در کربلا داشتند را بیان کنید .
استاد یزدانی :
در کربلا حزب عثمانی ها و حزب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به صورت واضح نمود پیدا می کند . بعضی ها در کربلا در رجز خوانی هایی که هنگام ورود به میدان داشتند ، صراحتا اعلام می کردند : انا علی دين علی ، من بر دین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستم .
از آن طرف ، هر کس وارد می شد ، می گفت : انا علی دين عثمان ، من بر دین عثمان هستم . از این قبیل مستندات هم در کتاب های اهل سنت و هم در کتاب های شیعه وجود دارد . فراوان است کسانی که خود را عثمانی خواندند که بنده به اندازه ای که فرصت باشد ، بیان می کنم .
نمود نبرد عثمانی ها و علویها در صحنه کربلا
1 ) زهیر بن قین
ایشان از کسانی هستند که قبلا عثمانی بود و به لشگر امام حسین (علیه السلام) آمدند و از اصحاب بسیار والا مقام امام حسین (علیه السلام) بودند . در کتاب تاریخ طبری ، چاپ دار المعارف مصر ، جلد 5 ، صفحه 417 صراحتا این قضیه بیان شده است :
يا عزرة إن الله قد زكاها وهداها فاتق الله يا عزرة فإني لك من الناصحين أنشدك الله يا عزرة أن تكون ممن يعين الضلال على قتل النفوس الزكية قال يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا …
عزره بن قیس از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ؛ اما در لشگر عمر بن سعد و از سران لشگر است . عزره شب قبل یا روز عاشورا با هم گفتگو و مناظره ای باهم دارد . زهیر به او مطالبی را بیان می کند که عزره در پاسخ می گوید : ای زهیر ! تو از نظر ما شیعه این خاندان نبودی ، تو قبلا عثمانی بودی .
تاریخ طبری ، ج 5 ، چاپ دار المعارف ، ص 417
یعنی ما که در این سمت هستیم ، عثمانی هستیم و کسانی که در لشگر مقابل هستند ، همه از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند . خیلی واضح و روشن است که یک طرف عثمانی بودند و طرف دیگر هم شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) بودند . زهیر هم عثمانی مذهب بود که با اشاره سید الشهدا (علیه السلام) از آن حزب به طرف امام (علیه السلام) آمد .
پس شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) قاتل امام حسین (علیه السلام) نبودند ، آن هایی که شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام ) همه در سپاه امام حسین (علیه السلام) بودند . ان شاء الله ما در یک جلسه دیگر ، تعداد زیادی از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را که شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و شیعه امام حسین (علیه السلام ) را که در لشکر امام حسین (علیه السلام) بودند را به صورت مفصل معرفی خواهیم کرد .
همین مطلب را آقای بلاذری در کتاب انساب الاشراف ، متوفای 279 هـ ، جلد 3 ، چاپ دار الفکر بیروت ، صفحه 392 می گوید :
وقال عزرة لزهير بن القين : کنت عندنا عثمانيا فما بالك ؟ فقال: والله ما كتبت إلى الحسين ولا أرسلت إليه رسولاً ولكن الطريق جمعني وإياه فلما رأيته ذكرت به رسول الله (ص) وعرفت ما تقدم عليه من غدركم ونكثكم وميلكم إلى الدنيا، فرأيت أن أنصره وأكون في حزبه حفظاً لما ضيعتم من حق رسول الله.
عزره به زهیر بن قین گفت : تو عثمانی بودی ، چه شد که به سوی آن طرف رفتی ؟ در ادامه هم بیان می کند که به چه صورت شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شدم ….
بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3 ، چاپ دار الفکر بیروت ، ص 392
همین مطلب در مقتل الحسین (علیه السلام) خوارزمی هم به صورت مفصل تر بیان شده است . مقتل الحسین (علیه السلام) ، تألیف آقا خوارزمی از علمای بزرگ اهل سنت ، متوفای 568 هـ ، صفحه 354 می گوید :
فقال له ابن قيس : إنّك لم تكن عندنا من شيعة أهل البيت وإنّما كنت عثمانيّاً نعرفك فكيف صرت ترابيّاً
عزره بن قیس به زهیر گفت : تو از نظر ما شیعه اهل بیت (علیهم السلام) نبودی . تو قبلا عثمانی بودی ؛ پس چگونه ترابیه شدی .
خوارزمی ، مقتل الحسین (علیه السلام) ، ص 354
معاویه به پیروان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خاطر ابو تراب بودن حضرت ، ترابیه می گفتند.
بنابراین عده ای چون خود را عثمانی می دانستند ، مقابل امام حسین (علیه السلام) قرار گرفته بودند که زهیر هم جواب آن ها را داد .
2 ) نافع بن هلال
ببینید که در رجز خوانی خود این دو حزب را چگونه از هم جدا می کنند . در کتاب تاریخ طبری ، جلد 5 ، صفحه 435 :
أن نافع بن هلال كان يقاتل يومئذ وهو يقول أنا الجملي أنا على دين علي . قال فخرج إليه رجل يقال له مزاحم بن حريث فقال أنا على دين عثمان …
نافع بن هلال در هنگام جنگ این گونه رجز می خواند و می گفت : من جملی هستم و من بر دین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستم .
از طرف مقابل ، کسی که می خواست با نافع بن هلال بجنگد ، شخصي به نام مزاحم بن حریث بود و این گونه رجز می خواند : من بر دین عثمان هستم و با تو می جنگم .
تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 435
ببینید دو لشگر در مقابل هم قرار گرفتند که یکی بر دین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است و دیگری بر دین عثمان . هر دو دشمن و هر دو در رجز خوانی هایی که دو لشگر دارند ، نمود پیدا می کنند . یعنی در این جا تضاد کاملا صد در صد را می توان مشاهده کرد .
همین مطلب را می توان در صفحه 481 هم مشاهد کرد :
کان نافع بن هلال الجملی قد کتب اسمه فوق نبله فجعل يري بها مسومة وهو يقول : ان الجملي انا علی دين علي .
نافع بن هلال وقتی می جنگید : می گفت : من جملی هستم و من بر دین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستم . و جالب است که هر تیری را که به طرف دشمن می انداخت ، نام خود را و هم چنین جمله انا الجملی انا علی دین علی (علیه السلام) را می نوشت .
تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 481
در کتاب البدایه و النهایه ابن کثیر دمشقی شافعی (شاگرد ابن تیمیه ) جلد 8 ، صفحه 260 هم این مطلب را بیان کرده است :
وكان من أصحاب الحسين نافع بن هلال الجملى وكان قد كتب على فوق نبله فجعل يرمى بها مسمومة وهو يقول أرمى بها معلما أفواقها
والنفس لا ينفعها شقاقها
أنا الجملى أنا على دين على
یکی از یاران امام حسین (علیه السلام) نافع بن هلال است جملی بود که در همه تیرهای خود ، نامش را می نوشت و می گفت : من جملی ام ، من طرفدار دین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستم . از طرف مقابل هم آن ها می گفتند : ما از دین عثمان هستیم .
ابن کثیر دمشقی ، البدایه و النهایه ، ج 8 ، ص 260
3 ) عبد الرحمن بن کدن
ایشان از اصحاب امام حسین (علیه السلام) است كه در کتاب انساب الاشراف ، جلد 3 ، صفحه 404 همین مطلب را نقل می کند :
وجعل عبد الرحمن بن عبد الله بن الكدن يقول :
اني لمن ينكرني ابن الكدن اني علی دين حسين و حسن
هر کس مرا نمی شناسد ، من ابن الکدن هستم . من بر دین حسن و حسین (علیهم السلام) هستم.
بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3 ، ص 404
یعنی کاملا تضاد اعتقادی بین اصحاب امام حسین (علیه السلام) و اصحاب عمر بن سعد روشن و واضح است . این جنگ ، جنگ سیاسی نیست ؛ بلکه یک جنگ اعتقادی است .
4) كعب بن جابر
يكي از اصحاب عمر بن سعد و از شعرای معروف زمان خود بود و بریر را به شهادت می رساند. وقتی بر می گردد ، همسرش با او قهر می کند و هیچ وقت با او صحبت نمی کند . در پاسخ به همسرش شعری گفته که خیلی جالب است . در کتاب معجم الشعرا ، تألیف مرزبانی ، متوفای 384 هـ ، با تحقیق دکتر فاروق اسلم ، چاپ دار الصادر بیروت ، چاپ اول سال 1425 هـ ، صفحه 281 :
كعب بن جابر العبدي شهد مقتل الحسين بن علي عليهما السلام مع عبيد الله بن زياد :
فجردته في عصبة ليس دينهم بديني ، واني لابن عفان تابع
کعب بن جابر عبدی ، زیر پرچم عبید الله بن زیاد شرکت کرد و این شعر را در پاسخ به همسرش می گوید : من حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) را در گروهی تنها گذاشتم که دین او با دین من تفاوت داشت . من پیرو عثمان بن عفان بودم .
مرزبانی ، معجم الشعرا ، با تحقیق دکتر فاروق اسلم ، چاپ دار الصادر ، ص 281
ایشان هم نمادی دیگر از کسانی که خود را پیرو عثمان می دانستند و در جنگ با امام حسین (علیه السلام) شرکت کرده بودند .
در تاریخ طبری این شعر را مقداری تغییر داده ، جلد 5 ، صفحه 432 :
فلما رجع كعب بن جابر قالت له امرأته أو أخته النوار بنت جابر أعنت على ابن فاطمة وقتلت سيد القراء لقد أتيت عظيما من الأمر والله لا أكلمك من رأسي كلمة أبدا وقال كعب بن جابر :
سلي تخبري عني وأنت ذميمة
غداة حسين والرماح شوارع
ألم آت أقصى ما كرهت ولم يخل
علي غداة الروع ما أنا صانع
معي يزني لم تخنه كعوبه
وأبيض مخشوب الغرارين قاطع
فجردته في عصبة ليس دينهم
بديني وإني بابن حرب لقانع
كعب بن جابر وقتي به خانه بر گشت ، همسرش یا خواهرش به او گفت : تو به جنگ پسر فاطمه رفتی ، و سید القراء (بریر از یاران امام حسین (علیه السلام) ) را کشتی . به خدا قسم هیچ وقت با تو صحبت نخواهم کرد . کعب بن جابر در پاسخ به او شعری می گوید :
من حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) را در گروهی تنها گذاشتم كه دین آن ها با دین من نبود . من به ابن حرب قانع بودم . ( ابن حرب همان ابوسفیان بن حرب است . )
تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 432
وقتی آن ها به خیام حمله می کنند ، امام حسین (علیه السلام) می فرماید :
يا شيعة آل ابي سفيان !
اي شيعيان ابي سفيان
اين هم نمودی دیگر از کسانی که خود را پیرو بنی امیه و عثمان می دانستند و در جنگ با امام حسین (علیه السلام) شرکت کردند ، به این دلیل که عثمانی بودند .
مجری :
استاد یزدانی ! در تقسیم بندی که شما داشتید که مردم بصره و شام عثمانی بودند و مردم کوفه از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند . قطعا هم تعدادشان بیشتر از ياران امام حسين (عليه السلام ) در کربلا بودند . این ها چرا به یاری امام حسین (علیه السلام) نیامدند .
استاد یزدانی :
خدمت شما بیان کردم که مردم کوفه در زمان خود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شیعه بودند . بیست سال بعد از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) جنگ کربلا شکل گرفت و در این بیست سال کسانی مثل مغیره ، زیاد بن ابی ، عبید الله بن زیاد ، نعمان بن بشیر پدر زن مختار که همه صراحتا گفتند که ایشان هم عثمانی بوده ، کاری کردند که شیعه علی بن ابیطالب (علیه السلام) در کوفه نمانده بود . یا کشته بودند ، یا تبعید کرده بودند. یا این که پیرمردهایی بودند که از دنیا رفتند یا بچه هایی بودند که بزرگ شدند و با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) آشنایی چندانی نداشتند و آن هایی هم که می شناختند ، همه در لشگر امام حسین (علیه السلام) بودند . زهیر بن قین ، حبیب بن مظاهر ، مسلم بن عوسجه و دیگران که حدود سی نفر از اصحاب امام حسین (علیه السلام) از مردم کوفه بودند و هم چنین بسیاری از اصحاب امام حسین (علیه السلام) در زندان به سر می بردند . مختار ثقفی ، سلیمان بن صرد ثقفی و تمام يارانشان ، در زندان بودند و نمی توانستند خودشان را به امام حسین (علیه السلام) برسانند .
بنابراین کوفه اگر شیعه ای داشت ، یا در لشگر امام حسین (علیه السلام) بود یا این که نتوانستند خود را به امام حسین (علیه السلام) برسانند . مثل قوم بنی اسد که اصلا نتوانستند وارد شوند و جنگ در قبیله این ها در گرفت و تعدادی از آن ها قبل از واقعه عاشورا ، به شهادت رسیدند .
مجری :
پس کسانی که در مقابل امام حسین (علیه السلام) ایستادند ، شیعه اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نبودند ؛ بلکه شیعه عثمان بودند که اعتقادات و تفکراتشان دقیقا در ضدیت با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و دشنام دادن و ناسزا گفتن به آن حضرت بود .
استاد یزدانی :
مطلب مهم دیگر این که چرا آن ها آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند ؟ ابن زیاد در نامه خودش به عمر بن سعد تصریح می کند .
در کتاب انساب الاشراف ، تألیف بلاذری ، جلد 3 ، صفحه 389 می گوید :
وجاء كتاب ابن زياد إلى عمر بن سعد أن حل بين حسين وأصحابه وبين الماء فلا يذوقوا منه قطرة، كما صنع بالتقي الزكي المظلوم …
نامه ابن زیاد به عمر بن سعد رسد که بین امام حسین (علیه السلام) و اصحاب و آب فاصله بیانداز . حتی یک قطره هم آب به آن ها نرسان همان طور که به عثمان آب نرساند .
بلاذری ، انساب الاشراف ، ج 3 ، ص 389
باز در کتاب تاریخ طبری ، جلد 5 ، صفحه 412 همین مطلب را بیان می کند :
جاء من عبيدالله بن زياد كتاب إلى عمر بن سعد أما بعد فحل بين الحسين وأصحابه وبين الماء ولا يذوقوا منه قطرة كما صنع بالتقي الزكي المظلوم أمير المؤمنين عثمان بن عفان .
نامه از عبید الله بن زیاد برای عمر بن سعد آمد که بین امام حسین (علیه السلام) و اصحابش و بین آب فاصله بیانداز تا یک قطره هم نخورند . به این دلیل که به عثمان بن عفان آب نرسیده ، شما هم به حسین بن علی (علیه السلام) آب نرسانید .
تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 412
در کتاب مقتل الحسین خوارزمی ، صفحه 346 همین قضیه را بیان شده . قبل از آن هم مطالب متعدد دیگری گفته :
بلغ ذلك إلى عبيد الله فكتب إلى عمر بن سعد : بلغني أنّ الحسين يحفر الآبار ويصيب الماء فيشرب هو وأصحابه ، فانظر إذا ورد عليك كتابي هذا فامنعهم من حفر الآبار ما استطعت وضيّق عليهم ولا تدعهم أن يذوقوا من الماء قطرة ، وافعل بهم كما فعلوا بالزّكيّ عثمان والسّلام .
امام حسین (علیه السلام) مجبور شدند چاه بکنند تا از آن چاه ها آب بخورند ، از آن چاه ها را هم گرفتند و اجازه خوردن آب از آن چاه ها را هم ندادند . عبید الله در نامه اش به عمر بن سعد می گوید : شنیدم که چاه کندند و به آب رسیدند و از این آب خوردند . به آن ها اجازه نده که چاه بکنند و بر آن ها سخت بگیر . یک قطره آب هم نخورند . با این ها همان کاری را انجام بده که با عثمان انجام دادند .
خوارزمی ، مقتل الحسین ، ص 346
خیلی واضح است که این ها با امام حسین (علیه السلام) جنگیدند ، به خاطر این که شیعه عثمان نبودند و شيعه اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند . این کار ها را انجام می دادند که انتقام خون عثمان را بگیرند . كاملا صف شيعيان اميرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مقابل شیعیان عثمان بودند و عثماني ها بودند که کربلا را به راه انداختند و دلیلشان هم این بود که عثمانی بودند و امام حسین (عليه السلام ) و اصحابش ، شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بودند .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و شما بینندگان ارجمند تشکر می کنیم که تا این ساعت از شب با ما همراه بودید .
اللهم عجل لولیک الفرج