كارشناس وهابي مدعي شده است كه اعتقادات و باورهاي اميرمؤمنان عليه السلام ، به خصوص در بحث استغاثه و امامت ، با ديدگاه شيعيان در تضاد است … در اين برنامه از اين شبهه پاسخ داده شده است.
موضوع : مطابقت اعتقادات امیرالمؤمنان (علیه السلام) با اعتقادات شیعیان از منابع اهل سنت
برنامه : چالش
تاریخ : 19 / 01 96
مجری :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب دارم . این ایام پر خیر و برکت ، به ویژه میلاد با سعادت امام جواد الائمه (علیه السلام) را خدمت شما تبریک می گوییم . امیدواریم از این ایام نهایت استفاده را بکنیم .
امشب هم با برنامه چالش به کارشناسی استاد یزدانی در خدمت شما هستیم .
استاد یزدانی :
بنده هم به نوبه خود خدمت حضرتعالی و هم چنین خدمت شما بینندگان محترم شبکه جهانی ولایت ، عرض سلام و ادب دارم . این ایام را خدمت شیعیان و محبان اهل بیت (علیهم السلام) ، به خصوص سالروز ولادت جواد الائمه و ولادت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهما السلام) را خدمت شما تبریک و تهنیت عرض می کنم .
مجری :
قبل از این که کلیپ اول برنامه را با هم ببینیم ، روایتی زیبا را از امام جواد (علیه السلام) از زبان استاد یزدانی عزیز می شنویم .
استاد یزدانی :
روایتی است که شیخ کلینی (ره) در کتاب شریف کافی ، جلد اول ، صفحه 248 ، روایت سوم نقل کرده :
3 – وبهذا الاسناد ، عن أبي جعفر عليه السلام قال : قال الله عز وجل في ليلة القدر” فيها يفرق كل أمر حكيم ” يقول : ينزل فيها كل أمر حكيم ، والمحكم ليس بشيئين ، إنما هو شئ واحد ، فمن حكم بما ليس فيه اختلاف ، فحكمه من حكم الله عز وجل ، ومن حكم بأمر فيه اختلاف فرأي أنه مصيب فقد حكم بحكم الطاغوت إنه لينزل في ليلة القدر إلى ولي الأمر تفسير الأمور سنة سنة ، يؤمر فيها في أمر نفسه بكذا وكذا ، وفي أمر الناس بكذا وكذا ، وإنه ليحدث لولي الأمر سوى ذلك كل يوم علم الله عز وجل الخاص والمكنون العجيب المخزون ، مثل ما ينزل في تلك الليلة من الامر ، ثم قرأ : ” ولو أن ما في الأرض من شجرة أقلام والبحر يمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت كلمات الله إن الله عزيز حكيم .
سند معتبر است . (هرچند که بعضی ها به یک راوی اشکال گرفتند) از امام جواد (علیه السلام) نقل شده که خداوند این آیه در مورد شب قدر نازل شده ….
روایت بسیار جالب است که در شأن امام (علیه السلام) بیان شده :
می گوید : خداوند در شب قدر به ولی خود ، تفسیر امور یک ساله را نازل می کند .
در عالم ولی امر یک نفر است و خداوند در آن شب جزئیات تمام سال را به امام (علیه السلام) عرضه می کند .
هر وظیفه ای که خود امام (علیه السلام) باید انجام دهد ، تک تک نازل می شود که تو باید این کارها را در طول این سال انجام دهی . در باره مردم هم که چه اتفاقاتی می افتد و چه کارهایی که باید انجام دهند و چه کارهایی انجام ندهند ، در شب قدر بر ولی امر نازل می شود . غیر از این که در شب قدر تمام اتفاقات سال را بر امام (علیه السلام) نازل می کند ،هر روز بر علم امام (علیه السلام) اضافه می کند .
علم خداوند پایان ناپذیر است و تمام نمی شود . علم امام (علیه السلام) هم به علم خداوند متصل است و هر روز و هر لحظه به علم و معرفت و مقام امام (علیه السلام ) اضافه می شود و جایگاه امام (علیه السلام) در نزد خداوند بالاتر می رود .
امام زمان ما ، حضرت حجت (علیه السلام) هزار و سیصد و هشتاد سال از عمر شریفشان می گذرد. هر لحظه و هر ساعت و هر روز بر علم آن حضرت اضافه شده . این ویژگی امام شیعه است . وقتی انسان با علم بقیه و کسانی که خود را امام می دانستند ، مشخص می شود که امام از دیدگاه شیعه چه جایگاهی دارد و چه کسی است . از دیدگاه آن ها چطور است و چه کسی باید باشد که حتی می تواند فاسد و فاجر هم می تواند باشد . این دیدگاه احمد بن حنبل است که در جای خود توضیح داده شده و توضیح داده می شود .
این امام از نظر شیعه است و آن امام از نظر آن ها است . امام جواد (علیه السلام) ما که با سن کمی که داشت ، یحیی بن اکثم که امام اهل السنه در زمان خودش بود را به صورت بسیار عجیبی خوار و خفیف کرد . یحیی بن اکثمی که توصیفات زیادی است .
مجری :
این هم روایت امام جواد (علیه السلام) که ویژگی ائمه شیعه را بیان کردند . کلیپ اول را با هم می بینیم و بعد از آن در خدمت شما عزیزان هستیم .
کلیپ (1) :
بیننده : رضا از خوزستان
شما گفتید که حضرت علی (علیه السلام) در کجا اعتقاداتش با شما یکی بود ؟ حضرت علی (علیه اسلام) در وضو پای خود را مسح می کرد ، اما شما این کار را نمی کنید .
ترشابی ، کارشناس وهابی :
آقای رضا ! مسأله غسل و مسح وضو ، مسأله اعتقادی نیست .
بیننده :
وضو باید صحیح باشد که نماز قبول شود .
کارشناس وهابی :
در مورد مسائل فقهی هم در میان شیعیان اختلاف نظر وجود دارد و هم در بین اهل سنت هم اختلاف نظر وجود دارد و این هیچ اشکال شرعی ندارد . بحث ما مسائل اعتقادی است . تشییع رافضی دینش بر سه نکته استوار است . نکته اول : شرک بر الله متعال که غیر خدا را صدا می زنند . بزرگترین اختلاف شما با اهل سنت یکی این است . شما بیاورید که علی غیر خدا را صدا زده باشد . نکته دوم : بزرگترین اشکال دوم این است که تشییع رافضی دوازده نفر یا سیزده نفر را بعد از پیامبر معصوم می دانند و می گویند این ها امامت الهی داشتند . شما از علی بیاورید که این ها امامت الهی داشتند . شما این دو مورد اساسی را پاسخ دهید .
بیننده :
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید : به خدا قسم ، من پسر عمو و برادر و وصی و خلیفه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هستم .
کارشناس وهابی :
این مطلب را در کجا فرمودند ؟
بیننده :
در مجموع زوائد هیثمی آمده .
کارشناس وهابی :
آن روایت موضوع و ساختگی است . شما می دانید که آن روایت ساختگی است . علی در هیچ کجا نگفته من امامت الهی دارم .
بیننده :
در مورد ابوبکر و عمر هم گفتند : هم خائن و هم خیانتکار بود . اگر صحیح مسلم را بخوانید این مطلب را بیان کردند .
کارشناس وهابی :
اگر به قول شما ابوبکر و عمر خائن باشند ، باز هم شرک شما را و امامت الهی علی را ثابت نمی کنند .
مجری :
بیننده بزرگواری با آقای ترشابی تماس گرفتند و در واقع می خواستند سؤالی را که این شبکه ها زیاد مطرح می کنند در مورد تطبیق و مقایسه عقاید آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) با عقاید شیعیان .
ابتدا از یک مسائل فقهی شروع کردند که در این شبکه های وهابی مطرح می شود .اما وقتی دیدند بیننده با دست پر آمده ، گفتند این ها مسائل فقهی است که اختلاف در آن ها هم یک مسأله عادی است ، سراغ مسائل اعتقادی بروید .وقتی سراغ مسائل اعتقادی رفتند و دیدند باز هم دست بیننده پر است ، تماس را قطع کردند و گفتند روایتی را که شما خواندید ، موضوع است . خیلی عجیب بود که گفت : تشییع بر سه اساس است که دو مورد را گفت و سومین مورد را فراموش کرد .
استاد یزدانی :
دو موضوعی که ایشان مطرح کرد را ببینیم که در کتب اهل سنت هست یا نیست ؟ بحث اول ، توسل و استغاثه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود که روایات فراوانی در این مورد است . هر چند که خود امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، ولی الله و خلیفه الله است و نیاز به توسل و استغاثه ندارد ، اما با این حال توسل به رسول الله (صلی الله علیه وآله) را انجام دادند و به مردم هم آموزش داده . به منابع شیعه کاری نداریم ؛ چون ایشان شیعه نیست .
از منابع اهل سنت در این بحث یکی دو روایت می خوانم .
کتاب التعازی و المراثی ، تألیف ابی العباس مبرد (از علمای بزرگ اهل سنت ) متوفای 286 هـ ، چاپ دار الکتب العلمیه ، با تحقیق خلیل المنصور ، صفحه 6 :
ويروى عن علي بن أبي طالب رحمة الله عليه من وجوه ، سمعنا ذلك وبعضها يزيد على بعض ، أنه قال : لما توفي رسول الله صلى الله عليه وسلم تولى غسله العباس ، وعلي ، والفضل ، فقال علي : لم أره يعتاد فاه في الموت ما كنت أراه في أفواه الموتى . ثم لما فرغ علي من غسله وأدرجه في أكفانه ، كشف الإزار عن وجهه ، ثم قال : بأبي أنت وأمي ، طبت حيا ، وطبت ميتا ، انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت أحد ممن سواك من النبوة والإنباء ، خصصت حتى صرت مسليا عمن سواك ، وعممت حتى صارت المصيبة فيك سواء . ولولا أنك أمرت بالصبر ونهيت عن الجزع لأنفدنا عليك الشؤون ، ولكن ما لا يدفع كمد وإدبار محالفان وهما داء الأجل ، وقلا لك . بأبي أنت وأمي . أذكرنا عند ربك …
وقتی این طور بیان می کنند ( من وجوه ) یعنی روایت چند سند دارد . وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از دنیا رفتند ، عباس ، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و فضل بن عباس ، کار غسل آن حضرت را به عهده گرفتند . سپس حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : پدر و مادرم به فدایت . ما را نزد خدا یاد کن .
التعازی و المراثی ، تألیف ابی العباس مبرد ، التعازی والمراثی ، چاپ دار الکتب العلمیه ، با تحقیق خلیل المنصور ، ص 6
یعنی ما را نزد خداوند شفاعت کن . این استغاثه صریح و روشن و آشکار است . این ها سخن گفتن با مرده و درخواست از او را استغاثه می گویند . توسل این است که انسان از خداوند بخواهد ؛ اما شخصی را واسطه بیاورد . مثلا بگوید خدایا تو را به حق فلانی ، این حاجتم را بده . اما استغاثه این است که نزد یک مرده برود و از او درخواستی داشته باشد . این درخواست می تواند شفاعت باشد ، می تواند مال دنیا باشد ، می تواند بخشش گناهان از خداوند باشد یا هر چیز دیگری .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هم در این جا از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می خواهد که او را نزد خداوند یاد کند . یعنی او را شفاعت کند . این استغاثه صریح است که با چندین سند هم نقل شده .
همین مطلب را ابن عبد البر در کتاب التمهید ، جلد 2 ، صفحه 162 آورده :
قال علي رضي الله عنه وتولى غسله صلى الله عليه وسلم العباس وأنا والفضل قال علي فلم أره يعتاد فاه في الموت ما يعتاد أفواه الموتى ثم لما فرغ على من غسله وأدرجه في أكفانه كشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبي أنت وأمي طبت حيا وطبت ميتا انقطع بموتك ما لم ينقطع بموت أحد ممن سواك من النبوة والأنبياء خصصت حتى صرت مسليا عمن سواك وعممت حتى صارت المصيبة فيك سواء ولولا أنك أمرت بالصبر ونهيت عن الجزع لانفذنا عليك الشؤون بأبي أنت وأمي اذكرنا عند ربك واجعلنا من همك ثم نظر إلى قذاة في عينه فلفظها …
ابن عبد البر ، التمهید ، ج 2 ، ص 162
اما اگر پرسیدند این آقای مبرد چه کسی هست که چنین حرفی زده است . بنده شرح حال ایشان را از کتاب سیر الاعلام النبلاء ، تألیف شمس الدین ذهبی ، چاپ مؤسسه الرساله ، صفحه 576 ، شرح حال 299 :
المبرد
اما النحو ابوالعباس محمد بن يزيد بن عبد الاكبري الازدي البصري النحوي الاخباري صاحب الكمال. اخذ عن : ابي عثمان المازني وابي الحاتم السجستاني ….
وكان اماما علامة جميلا وسيما فصيحا مفوها موثقا …
ابوالعاباس محمد بن یزید بن عبد الاکبری ازدی بصری صاحب کتاب الکامل . اساتید او ابی عثمان مازنی و ابی حاتم سجستانی . ایشان امام ، علامه جمیل فصیح بود .
در صفحه بعد ادامه می دهد :
قال ابن حماد النحوي : كان ثعلب اعلم باللغة وينفس النحو من المبرد …
كان اسماعيل القاضي يقول : ما رأي المبرد مثل نفسه .
مبرد کسی مثل خودش ندیده است .
شمس الدین ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، ص 576 ، شرح حال 299
یعنی در علم و وثاقت و فضیلت کسی مثل مبرد نبود . این هم آقای مبرد که با چندین سند از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) با ایشان صحبت کرده و طلب شفاعت نمودند .
مورد بعدی شعری از دیوان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) است که توسط علمای اهل سنت جمع آوری شده . چاپ تصحیح شده ( یعنی هر شعری که در این کتاب آمده ، محقق گشته و تصحیح کرده و روایت صحیح را آورده و در انتساب این اشعار به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از دیدگاه محقق کتاب هیچ شک و شبهه ای نیست . ) با تحقیق عبد العزیز الکرم ، صفحه 6 می گوید :
ولمكانة اميرالمؤمنين الامام علي بن ابي طالب رضي الله عنه وكرم الله وجهه فقد نقل عنه ونسب اليه كثير من الاشعار نورد هنا بعضا منها بعد مراجعتها والتدقيق في صحتها قدر الامكان علي الكتب والدواوين المعروفة .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به خاطر جایگاهی که داشتند ، روایات زیادی از ایشان نقل شده و مطالب زیادی از شعر به ایشان نسبت داده شده . محقق ما به اندازه توانش دقت کرده و گشته تا روایاتی را پیدا کند که صحیح باشد .
دیوان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، با تحقیق عبد العزیز الکرم ، ص 6
در صفحه 217 نمونه ای از این اشعار صحیح را بیان کرده :
قال (ع) : إذا ضاقت بك الأحوال يوماً |
فَثِقْ بالواحِدِ الفَرْدِ العَلِيِّ |
تَوَسَّلْ بالنَّبِيِّ فَكُلّ خَطْبٍ |
يَهُونُ إِذا تُوُسِّلَ بالنَّبِيِّ |
اگر مشکلاتت زیاد شد و روزگار بر تو سخت گرفت ، به خدایی که واحد و فرد و علی است ، تکیه کن . هم چنین در هر قدمی که بر می داری ، به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) توسل کن . این مشکلات و سختی های روزگار زمانی آسان می شود که به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) توسل کنید .
جالب است که می گوید این شعر به صورت دیگری هم نقل شده :
تشفع بالنبي فكل عبد
يجاب اذا تشفع بالنبي
از پیامبر (صلی الله علیه وآله) طلب شفاعت کن . هر بنده ای که از ایشان طلب شفاعت کند یا این که آن حضرت را شفیع خود قرار دهد ، جواب داده خواهد شد .
دیوان امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، با تحقیق عبد العزیز الکرم ، ص 217
این هم توسل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود . شما که توسل را شرک می دانید ، این هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که با شعری بسیار زیبا این مسأله را ثابت کرده . محقق هم گفته بود که سند صحیح است .
روایت بعدی از علمای معاصر اهل سنت ، از کسانی که همه که همه آثار آن ها موجود است . کتاب تفسیر معارف القرآن ، تألیف محمد شفعی عثمانی دیوبندی (مفتی اعظم پاکستان )، با ترجمه محمد یوسف حسین پور ( از بزرگان اهل سنت بلوچستان و مدیر دار العلوم گشت سراوان )، انتشارات احمد جام ، صفحه 37 در تفسیر آیه 64 از سوره نساء :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .
این آیه هم طلب شفاعت و هم توسل و هم استغاثه و هم شد الرحال را ثابت می کند . در صفحه 44 می گوید :
وحضور در خدمت آن حضرت همان طور که در زمان حیات بود همچنین حضور در روضه اقدس هم در همین حکم است .
این که ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برویم ، فرقی نمی کند که ایشان زنده باشند یا نباشند. حکم یکی است که ایشان هم می شنوند و هم جواب می دهند .
حضرت علی (کرم الله وجهه) فرموده که وقتی ما رسول الله (ص) را دفن کرده ، فارغ شدیم ، بعد از سه روز یک روستایی آمد و بر مقبره گرامی آن حضرت افتاد و زار زار گریست . لذا حضرت علی آیه فوق را به وی معرفی کرد و گفت که الله تعالی در این آیه فرموده که اگر گنهکاری در خدمت رسول خدا حاضر باشد و رسول برای او دعای مغفرت کند ، گناهان او آمرزیده می شوند . بنابراین او گفت من در خدمت شما حاضر شده ام که شما در حق من دعای مغفرت بفرمایید . کسانی که در آن وقت حاضر بودند بیان می فرمایند که در جواب آن از روضه اقدس این صدا بر آمد که ” قد غفر لک ” یعنی مغفرت شدی .
محمد شفعی عثمانی دیوبندی ، تفسیر معارف القرآن ، با ترجمه محمد یوسف حسین پور ، انتشارات احمد جام ، ص 37 و 44 ،در تفسیر آیه 64 از سوره نساء
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) کنار روضه مقدس نشسته بودند که یک اعرابی آمد و حضرت به او یاد داد که اگر بخواهی گناهت بخشیده شود ،از پیامبر (صلی الله علیه وآله) طلب شفاعت کن. این قضیه صراحتا استغاثه واضح است که نظر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را بیان کرده و در کتابی آمده که مفتی اعظم شما این حرف را آورده .
اگر ایشان کافر باشد ، تکلیف وهابی ها مشخص است . چون این ها دینشان از همین طریق به دست آمده .
مجری :
تا این جا دیدیم آقایان وهابی ادعا می کنند دیدگاه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) همان عقیده وهابی ها است ، در صورتی که دیدگاه حضرت در مورد توسل و استغاثه همان چیزی است که شیعیان تا به امروز داشتند و دارند و از آن دفاع می کنند .
استاد یزدانی ! ادعای دوم ایشان امامت و خلافت بود که در این باره هم توضیحاتی را بیان کنید .
استاد یزدانی :
بحث امامت و خلافت که خیلی مشخص و واضح است . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به هیچ وجه با آن سه نفر بیعت نکردند و بعد از شش ماه هم که بیعت کردند ، بیعت مصالحه نیست و اصلا این بیعت نبوده ؛ بلکه مصالحه بوده . آن حضرت اصلا مشروعیت خلافت آن ها را قبول نداشت ؛ اما دست به شمشیر هم نبرد ، به دلائلی که در جای خود در شبکه ولایت توضیح داده شده .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) خودشان را خلیفه منتصب از طرف خداوند می دانست که روایات آن در منابع شیعه متواتر است که ما این مورد را به صورت مفصل در برنامه کلمه طیبه بیان کردیم .
بنده فقط یک روایت بخوانم که آقای ترشابی می گفت این روایت جعلی و موضوع است . امیدواریم آقای ترشابی اینقدر غیرت و جرأت داشته باشد که جعلی بودن و موضوع بودن آن را به ما نشان دهد . در کتاب تفسیر قرآن العظیم ،تألیف ابن کثیر دمشقی ،چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی محمد السلامه ، جلد 2 ، صفحه 129 :
وقال ابوالقاسم الطبرانی : حدثنا علی بن عبد العزيز حدثنا عمرو بن حماد بن طلحة القناد حدثنا أسباط بن نصر عن سماك بن حرب عن عكرمة عن ابن عباس أن عليا كان يقول في حياة رسول الله e ( أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم ) والله لا ننقلب على أعقابنا بعد إذ هدانا الله والله لئن مات أو قتل لاقاتلن عليه حتى أموت والله إني لأخوه ووليه وابن عمه ووارثه فمن أحق به مني .
کسانی که با ادبیات عرب آشنا هستند می دانند که وقتی افعال ناقصه بر سر فعل مضارع بیاید ، استمرار را ثابت می کند . یعنی آن کار را چندین بار انجام دادند .
از عکرمه از ابن عباس نقل شده که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) همیشه در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می گفتند : آیا اگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به شهادت رسیدند یا از دنیا رفتند ، شما به دوران جاهلیت و به عقب بر می گردید ؟ به خدا قسم ، بعد از این که خداوند ما را هدایت کرد ، ما به عقب بر نمی گردیم . قسم به خدا ، من برادر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هستم .
ابن تیمیه این برادری را انکار می کند و میگوید : حتما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) متوجه نشده که گفته من برادر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هستم !!!!!
من ولی و جانشین ایشان هستم .
این نهایت حماقت است کسی بگوید ” ولی ” در این جا به معنای دوست است . کسی در دوستی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شکی نداشت که قسم یاد کنند .
من پسر عمو و وارث رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هستم . چه کسی از من بر خلافت سزاوارتر است .
ابن کثیر ، تفسیر قرآن العظیم ،چاپ دار الطیبه عربستان سعودی ، با تحقیق سامی محمد السلامه ، ج 2 ، ص 126
این روایت را آقای طبرانی نقل کرده و گفته سند روایت معتبر است . همان طور که آقای هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، جلد 9 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، کتاب المناقب ، باب 71 ، روایت 14765 :
وعن ابن عباس أن عليا كان يقول في حياة رسول الله e إن الله عز وجل يقول ) أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم ( والله لا ننقلب على أعقابنا بعد إذ هدانا الله تعالى والله لئن مات أو قتل لأقاتلن على ما قاتل عليه حتى أموت والله إني لأخوه ووليه وابن عمه ووارثه فمن أحق به مني رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح ,
همان روایت را نقل کرده و می گوید :
این روایت را طبرانی نقل کرده که تمام راویانش راویان صحیح بخاری هستند .
هیثمی در مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، ج 9 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، کتاب المناقب ، باب 71 ، ح 14765
آقای ترشابی ! شما که می گفتید این روایت جعلی و موضوع است . بیایید و جعلی بودن این روایت را برای ما ثابت کن . بیننده عزیز بحث های دیگر را هم مطرح کرد که اجازه نداد . دیدگاه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مورد خلفا را مطرح کرد که روایتش در صحیح مسلم آمده :
کاذبا آثما غادرا خائنا ظالما فاجرا
صحیح مسلم
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شش خصلت در مورد آن ها بیان می کنند که خودشان هم پذیرفته اند وسند روایت هم صحیح است و در اصح الکتب بعد کتاب الله آمده . ما به خاطر این که احساسات برادران عزیز اهل سنت ، به این روایت نمی پردازیم ؛ اما بیننده خواند .
اگر اجازه دهید یک روایت در مورد خلیفه چهارم آن ها ،معاویه بن ابی سفیان ، بیان کنم که در نظر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در مورد معاویه هم مشخص شود . سند روایت هم صحیح است و در کتاب های متعددی آمده .
در کتاب تاریخ طبری ، جلد 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، صفحه 113 آمده :
وكان إذا صلى الغداة يقنت فيقول اللهم إلعن معاوية وعمرا وأبا الأعور السلمي وحبيبا وعبدالرحمن بن خالد والضحاك بن قيس والوليد فبلغ ذلك معاوية فكان إذا قنت لعن عليا وابن عباس والأشتر وحسنا وحسينا .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) هر زمان که نماز صبح می خواندند ،می گفتند : خدایا معاویه و عمر و ابا العور سلمی و حبیت و عبد الرحمن بن خالد و ضحاک بن قیس و ولید را لعنت کن .
تاریخ طبری ، ج 3 ، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت ، ص 113
برای کسی که اهل حق و به دنبال حقیقت باشد ، همین یک روایت برای همه چیز کفایت می کند، هم خلافت ،هم امامت ،هم حقانیت مذهب شیعه و هم بطلان مذهب آن ها را مشخص می کند . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) در قنوت نماز صبح خود معاویه را که یکی از خلفای دوازده گانه این ها است و عمرو بن العاص و عده ای دیگر از صحابه را لعن می کرد .
در مورد وضو هم که ایشان اجازه بیان مطلب را به بیننده نداد و گفت : بحث وضو مهم نیست . در صورتی که خیلی مهم است . اگر وضو باطل باشد ، نماز باطل است و اگر نماز باطل باشد ، طبق روایات شیعه و اهل سنت باطل باشد ، هیچ عملی از انسان در قیامت قبول نمی شود .
روایت در کتاب مسند احمد بن حنبل ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، جلد 2 ، صفحه 139 بیان شده :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ ثنا الأَعْمَشُ عن أبي إِسْحَاقَ عن عبد خَيْرٍ عن عَلِىٍّ رضي الله عنه قال كنت أَرَى ان بَاطِنَ الْقَدَمَيْنِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ من ظَاهِرِهِمَا حتى رأيت رَسُولَ اللَّهِ e يَمْسَحُ ظَاهِرَهُمَا .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : تصور من این بود که اگر کف پا را مسح کند ، بهتر از این است که پشت پای خود را مسح کند . اما دیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پشت پای خود را مسح می کردند .
محقق در پاورقی می گوید :
حديث صحيح
سند روایت صحیح است .
مسند احمد ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، ج 2 ، ص 139
روایت خیلی واضح است که ثابت می کند وضوی شیعه صحیح است و وضوی دیگران باطل است . سند روایت هم صحیح است .
در کتاب المحلی ابن حزم روایت جالبی آمده . جلد اول از این کتاب ، کتاب الطهاره ، مسأله 20 ، صفحه 301 :
وقد قال بالمسح علي الرجلين جماعة من السلف منهم علي بن ابي طالب وابن عباس والحسن وعكرمة والشعبي وجماعة غيرهم وهو قول الطبري …
جماعتي از سلف نظرشان این بود که باید پا را مسح کرد . از جمله امیرالمؤمنین یعسوب الدین علی بن ابیطالب (علیه السلام) ، ابن عباس ، حسن بصری ، عکرمه و شعبی و آقای طبری .
ابن حزم ، المحلی ، ج 1 ، کتاب الطهاره ، مسأله 20 ، ص 301
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پای خود را مسح می کرد . شما چرا پای خود را مسح نمی کنید ؟ چرا خلاف نظر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) عمل می کنید ؟ مگر آن حضرت صحابه نبودند ؟ شما که می گویید اختلاف مهمی نیست ، در صورتی که این اختلاف خیلی مهم است . بحث صحت و عدم صحت نماز است و بحث قبولی و عدم قبولی همه اعمال انسان است . اگر کسی که واقعا حرف رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را گوش می کند ، باید این مطلب را بپذیرد .
در بحث نماز امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) که نماز آن حضرت با نماز دیگران فرق داشت . روایت در صحیح بخاری ، با تحقیق دکتر طیب البغاء ، صفحه 2130 ، روایت 5293 که وقت آن حضرت به خلافت رسیدند ، چطور وضو می گرفتند :
5293 حدثنا آدَمُ حدثنا شُعْبَةُ حدثنا عبد الْمَلِكِ بن مَيْسَرَةَ سمعت النَّزَّالَ بن سَبْرَةَ يحدث عن عَلِيٍّ رضي الله عنه أَنَّهُ صلى الظُّهْرَ ثُمَّ قَعَدَ في حَوَائِجِ الناس في رحبه الْكُوفَةِ حتى حَضَرَتْ صَلَاةُ الْعَصْرِ ثُمَّ أُتِيَ بِمَاءٍ فَشَرِبَ وَغَسَلَ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ وَذَكَرَ رَأْسَهُ وَرِجْلَيْهِ ثُمَّ قام فَشَرِبَ فَضْلَهُ وهو قَائِمٌ ثُمَّ قال إِنَّ نَاسًا يَكْرَهُونَ الشُّرْبَ قِيَامًا وَإِنَّ النبي e صَنَعَ مِثْلَ ما صَنَعْتُ .
از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نقل شده که نماز ظهر را خواند . بعد در رحبه کوفه نشست و کارهای مردم را انجام داد تا این که نماز عصر شد . وضو گرفت به این صورت که ابتدا مزمزه کردند ، بعد صورت خود را شستند ، دست ها را هم شستند . سپس یادی از دست و پای خود کردند .
این که یادی از دست و پا را کردند ، به چه معنا است ؟؟!!!
صحیح بخاری ، با تحقیق دکتر طیب البغاء ، ص 2130 ، روایت 5293
ببینیم این آقای بخاری چطور انسانی بوده و تا چه اندازه منصف بوده و چرا این کتاب صحیح بخاری شده و دیگر کتاب ها این ویژگی را ندارند .
همین روایت در کتاب مسند ابی داود طیالیسی ، با تحقیق دکتر محمد بن عبد المحسن الترکی ، جلد اول ، چاپ دار الهجر ، صفحه 125 ، روایت 141 :
حدثنا أبو داود قال حدثنا شعبة قال أخبرني عبد الملك بن ميسرة قال سمعت النزال بن سبرة يقول صلى علي الظهر في الرحبة ثم جلس في حوائج الناس حتى حضرت العصر ثم أتى بكوز من ماء فصب منه كفا فغسل وجهه ويديه ومسح على رأسه ورجليه ثم قام فشرب فضل الماء وهو قائم وقال إن ناسا يكرهون أن يشربوا وهم قيام ورأيت رسول الله e فعل الذي فعلت وقال هذا وضوء من لم يحدث .
در این روایت که سند آن هم صحیح است ، عبارت به صورت ” مسح علی رأسه ورجلیه ” آمده . محقق کتاب هم در پاورقی گفته :
حديث صحيح
سند روایت صحیح است .
مسند ابی داود طیالیسی ، با تحقیق دکتر محمد بن عبد المحسن الترکی ، ج اول ، چاپ دار الهجر ، ص 125 ، روایت 141
دست های امانتدار آقای بخاری عبارت را از ” مسح ” به ” ذکر ” تغییر دادند و احتمالا هدفشان هم هدایت خلق بوده !!!
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) مثل شیعه ی امروزی پا و سر مبارک را مسح می کردند . چرا شما این کار را نمی کنید ؟ !!! سند روایت هم صحیح است و در بخاری هم نقل شده ؛ اما بخاری تحریف کرده و این تحریف به جای این که به ضرر ما باشد ، به نفع ما است . چون ثابت می کند اصح الکتاب بعد کتاب الله شما چقدر امانتدار بوده !!!!
تماس بینندگان
بیننده : محمد از تهران ـ اهل سنت
بنده مطلبی را می خواستم بیان کنم که ربطی به موضوع برنامه ندارد . چند شب قبل کلیپی از استاد قزوینی در همین شبکه پخش شد . روایتی از رسول خدا خواندند که عده ای در جایی وضو می گرفتند و مسح می کردند . ایشان گفتند اگر مسح اشکالی داشت ، حتما رسول خدا چیزی می گفتند .
استاد یزدانی :
این کلیپ چه زمانی پخش شده ؟
بیننده :
حدود یک هفته قبل پخش شد . به نظر من جاهایی از این کلیپ بریده شده بود . چون در آن حدیث وقتی رسول خدا مشاهده کردند که اصحاب و یارانشان به صورت کامل وضو نمی گیرند ، به آن ها گفته بودند که وضو را کامل بگیرید . آتش بر آن پایی که شسته نمی شود .
استاد یزدانی :
ویل للاعقاب من النار . اعقاب در این جا به چه معنا است ؟
بیننده :
من نمی دانم . از شما تقاضا می کنم که این مطلب را توضیح دهید .
مجری :
آقا محمد عزیز ! استاد یزدانی در این باره توضیح می دهند . اما شما در مورد این که آقای بخاری وضو گرفتن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را تحریف کردند ، نظری دارید ؟ در صورتی که همان روایت با همان سند در مسند ابی داود آمده ، اما عبارت مسح را دارد . آیا این خیانت در امانت و مصداق دروغ بستن به آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله) نیست ؟
بیننده :
مگر حضرت علی همان طور که رسول خدا وضو می گرفتند ، وضو نمی گرفت .
مجری :
قطعا همین طور است . در صحیح بخاری هم هست ؛ اما متأسفانه آقای بخاری تحریف کردند و به جای ” مسح ” را حذف کردند و ” ذکر ” آورده . همان روایت در مسند ابی داود است که با عبارت ” مسح ” آمده .
بیننده :
در روایات دیگر به چه صورت آمده ؟
استاد یزدانی :
ما روایات امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را با سند صحیح از منابع اهل سنت خواندیم که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) روایت کردند که هم خودشان و هم آن حضرت مسح میکردند . پس چرا آقای بخاری آن را تحریف کرده .
بیننده :
روایات ضعیف و صحیح زیادی وجود دارد . شاید آن روایت ضعیف بوده باشد .
استاد یزدانی :
ما روایت صحیح خواندیم . شاید شما آن را ندید .
روایت در کتاب مسند احمد بن حنبل ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، جلد 2 ، صفحه 139 بیان شده :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ ثنا الأَعْمَشُ عن أبي إِسْحَاقَ عن عبد خَيْرٍ عن عَلِىٍّ رضي الله عنه قال كنت أَرَى ان بَاطِنَ الْقَدَمَيْنِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ من ظَاهِرِهِمَا حتى رأيت رَسُولَ اللَّهِ e يَمْسَحُ ظَاهِرَهُمَا .
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : تصور من این بود که اگر کف پا را مسح کند ، بهتر از این است که پشت پای خود را مسح کند . اما دیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پشت پای خود را مسح می کردند .
محقق در پاورقی می گوید :
حديث صحيح بمجموع طرقه …
سند روایت صحیح است .
مسند احمد ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، ج 2 ، ص 139
بیننده :
شاید انسان جایی مجبور شد که مسح کند . اما بهتر نیست که انسان با پای شسته شده به سمت نماز برود .
استاد یزدانی :
برادر من ! چرا شما به دنبال شاید و توجیه هستید . خداوند در روز قیامت این توجیهات را از شما می پذیرند ؟ یا این که نمی پذیرد . من حجت را بر شما تمام کردم . روایت با سند صحیح نقل شده که هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و هم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پای خود را مسح می کردند . اما شما می گویید : شاید این روایت اشتباه باشد .
بیننده :
من اطلاعات دینی زیادی ندارم .
استاد یزدانی :
بنده الان اطلاعات شما را بالا بردم . روایت در مسند احمد بن حنبل ، امام اهل سنت ، است . عالم وهابی که محقق کتاب است ، می گوید : سند روایت صحیح است که هم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و هم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) پای خود را مسح می کردند .
بیننده :
منظور من این است که شبهه پراکنی کنم .
استاد یزدانی :
اشکالی ندارد . اگر شبهه ای است بیان کنید ، ما پاسخ شبهه را می دهیم . اما شما به این روایت توجه داشته باش که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) و رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در روز قیامت از شما می پرسند که چرا پای خود را مسح نکردید ؟
شما این روایت را به روحانی محل نشان بده . با شبکه های وهابی تماس بگیر و این روایت را بخوان و از آن ها پاسخ بخواهید . ما این روایت را در پاسخ به شبکه های وهابی خواندیم . اگر شبکه های وهابی مرد باشند ، به این روایت جواب می دهند . اما ما سال ها است که آن ها را امتحان کردیم و هر دفعه هیچ پاسخی ندارند .
بیننده :
ما در کشور ایران زندگی می کنیم و اصلا کاری به آن شبکه های وهابی نداریم . اما این مطلب را به علمای اهل سنت محل خود نشان خواهم داد .
استاد یزدانی :
این روایت ” ویل للاعقاب من النار ” در شش جا از صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده .
حدثنا أبو النُّعْمَانِ عَارِمُ بن الْفَضْلِ قال حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو قال تَخَلَّفَ عَنَّا النبي e في سَفْرَةٍ سَافَرْنَاهَا فَأَدْرَكَنَا وقد أَرْهَقَتْنَا الصَّلَاةُ وَنَحْنُ نَتَوَضَّأُ فَجَعَلْنَا نَمْسَحُ على أَرْجُلِنَا فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ وَيْلٌ لِلْأَعْقَابِ من النَّارِ مَرَّتَيْنِ أو ثَلَاثًا .
می گوید : با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مسافرتی داشتیم که عقب ماندیم و نمازمان دیر شد . ما وضو گرفته و پای خود را مسح می کردیم . پیامبر (صلی الله علیه وآله) با صدای بلند فرمودند : ویل للاعقاب …
صحیح بخاری ، ج 1 ، ص 33
این که معنای اعقاب چه است ، اختلاف می باشد . پشت پا است یا جای دیگری است . اصلا در این روایت مطلبی آمده که پای خود را بشویید . روایت این است که صحابه هم مسح می کردند . آیا صحابه اشتباه می کردند ؟ آیا پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند : مسح نکنید و پای خود را بشویید ؟ چنین چیزی نیست . اعقاب یعنی انسان وضوی درست نگیرد و جاهایی از اعضای وضو خشک بماند . صحابه عجله داشتند و به درستی وضو نمی گرفتند و مسح نمی کشیدند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) گفتند باید درست وضو بگیرید و مسح کنید .
این که اعقاب به معنای جایی است که آب به آن نرسیده و خشک مانده ، می توانیم قرائن زیادی را بیان کنیم . بنده یک نمونه از این قرائن را از زبان یکی از علمای اهل سنت نشان می دهم .
آقای جزولی در کتاب مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل ، جلد 1 ، صفحه 271 و 272 می گوید :
قال الجزولي : فيلزم المتوضيء ان يتحفظ عليها فان ترك شيئا منها كان كمن لم يتوضأ ويدخل في قوله صلي الله عليه وسلم ويل للاعقاب من النار فنبه علي الوترة لان الماء ينحدر من اعلي الانف فلا يصيبها.
جزولی گفته است که برای شخصی که وضو می گیرد ، لازم است که مواظب وضویش باشد ؛ زیرا اگر بخشی از وضو ترک شود ، مانند این است که اصلا وضو نگرفته است و داخل در فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) می شود که فرموده : ویل للاعقاب من النار . جزولی با این کلامش به وتره ـ پرده زیر زمینی که دو سوراخ بینی را جدا می نماید ـ توجه داده است ؛ زیرا معمولا آب از بالای بینی به پایین می ریزد و به وتره نمی رسد .
جزولی در کتاب مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل ، ج 1 ، چاپ دار عالم الکتب ، ص 271 و 272
اگر اعقاب به معنای پشت پا باشد ، آیا به هم ربط دارند ؟ واقعا این ها کسانی هستند که اصلا مطالعه نمی کنند . اعقاب در وضو یعنی جاهایی که خشک مانده . وقتی اصحاب با عجله وضو می گرفتند که به درستی انجام نمی دادند ، رسولخدا (صلی الله علیه وآله) به آن ها فرمودند : درست وضو بگیرید و باید همه جا باید آب برسد ، حتی زیر بینی شما هم نباید خشک باقی بماند .
باز در جاهای دیگری هم داریم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای زیر ناخن هم از این عبارت استفاده کرده . آقای رویانی از علمای اهل سنت است که ” ویل للاعقاب ” را توضیح می دهد .
عن ليث عن عبد الرحمن ابن سابط عن ابي امامة قال نظر رسول الله صلي الله عليه وسلم الي رجل يتوضأ للصلاة وترك موضع الظفر من الوضوء فامره رسول الله صلي الله عليه وسلم ان يسبغ الوضوء وقال رسول الله صلي الله عليه وسلم : ويل للاعقاب من النار .
ابوامامه نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به مردی که برای نماز وضو می گرفت ، نگاه می کرد . پس آن مرد ناخن هایش را در وضو نشسته بود . پس پیامبر (صلی الله علیه وآله) به او دستور داد که وضویش را کامل نماید و پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود : ویل للاعقاب من النار .
مسند الرویانی ، ج 2 ، ص 300
این هم قرینه روشن دیگری که ثابت می کند منظور از ” اعقاب ” پشت پا فقط نیست . می تواند جاهای دیگر وضو باشد که باید به آن آب برسد . نظر استاد ما هم همین است ؛ اما این آقایان از این عبارت سوء استفاده می کنند .
پس در این جا منظور از ” اعقاب ” پشت پا نیست که پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفته باشند چرا مسح کردید ، بلکه طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم ، از مسح کردن منع نکرده . اعتراض رسول خدا (صلی الله علیه وآله) این بود که چون عجله می کردند ، درست وضو نمی گرفتند و بعضی از جاهای بدن که باید خیس شوند ، خیس نمی شد . به همین دلیل آن حضرت این عبارت را بیان کردند .
فکر نمی کنم این کلیپ از شبکه ولایت پخش شده باشند . این کلیپ بسیار معروفی است که در شبکه های وهابی پخش می کنند .
بیننده : آقای بهادری از کرج ـ شیعه
بنده می خواستم بگویم منع تفسیر قرآن توسط خلیفه دوم بوده . اگر این کار مصلحتی بوده ، پس چرا بر خلاف نظر ایشان قرآن را تفسیر کردند و آزاد گذاشتن که قرآن تفسیر شود . اگر کار خلیفه دوم صحیح نبوده ، پس به خلافت خلیفه دوم وارد اشکال وارد است .
قرآن می گوید : مرا بخوانید و تدبر کنید. این سؤال ما شیعیان است . اما خلیفه دوم می گوید : تدبر نکنید . اواخر قرن اول که از تفسیر قرآن منع کردند ، دو نفر پیدا شدند ، یکی در بلخ به نام مقاتل بن سلیمان و یکی در مکه به نام ابن جریج . حکومت به این دو اجازه تفسیر قرآن دادند . این ها از زمان امام صادق (علیه السلام) شروع به تفسیر قرآن کریم مطابق میل خود کردند .
همین آقایان که قرآن را تفسیر کردند ، تعدادی از علمای اهل سنت که حدود هفت نفر بودند ، گفتند : یک کلام از مقاتل بن سلیمان قبول نکنید . مدارکی است که همین آقایان علمای اهل سنت گفتند : آقای مقاتل بن سلیمان هر جایی که تفسیر قرآن کرده ، قبول کنید که حرف خدا است . یعنی بخاری گفته : کذاب ! بعضی دیگر گفته اند : کانه کذاب ! یعنی تفسیر آقای مقاتل بن سلیمان هیچ اعتباری ندارد .
اما در جایی آقای شافعی گفته : هر جا تفسیر مقاتل بن سلیمان است ، عین اسلام است . پس انتقال کلام خدا از آقای مقاتل بن سلیمان نه تنها جایز است ؛ بلکه هر جا تفسیر مقاتل بن سلیمان باشد ، عین اسلام است . اما حرف رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به هیچ عنوان قبول نکنید ، چون ایشان کذاب است و شایستگی نقل کلام رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ندارد .
انسان وقتی این دو دستگی ها را می بیند ، همان چیزی می شود که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می فرماید : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ، یعنی به این دو تمسک کنید و به آن چنگ بزنید که این دو از هم جدا نمی شوند .
وقتی این تناقض گویی ها مطرح می شود ، ایشان در کتاب تفسیر خود ، آن جایی که در مورد اهل بیت (علیهم السلام) است ، می گوید : اولی الامر که اهل بیت هستند ، می گویند : یهودیان است . راسخون العلم یعنی عبد الله بن سلام و پیروانش که یهودی بودند . من علمه علم الکتاب که اهل بیت هستند ، یهودیان را می دانند .
اگر امکان دارد در این باره توضیحاتی را بیان کنید .
استاد یزدانی :
بحث منع تدوین حدیث باید در فرصتی به صورت مفصل بحث شود که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تدوین حدیث نه تنها جایز بود ؛ بلکه حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) دستور به این کار می دادند . به همین عمرو بن العاصی که ما در هفته گذشته بحث آن را انجام دادیم که مطالب کتاب های اهل کتاب را به عنوان روایت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کرد ، آن حضرت دستور می دهد هر مطلبی که من گفتم ، شما بنویسید و او می نوشت ؛ حتی در زمان خشم و غضب .
عده ای از صحابه کتاب های متعددی نوشته بودند . امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) کتابی به نام ” الجامع ” دارند که تمام گفته های رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را در آن نوشته بودند . خلیفه اول هم 500 حدیث از آن حضرت را نوشته بود . اما بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بداء حاصل شد و از نوشتن پشیمان شدند و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را آتش زدند و خلیفه دوم هم دستور داد که هر کس حدیث از پیامبر (صلی الله علیه وآله) را نوشته ، باید بیاورد . همه آوردند که آن ها را آتش زد . حتی کسانی مثل عبد الله بن مسعود به خاطر نوشتن حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله) در زمان خلیفه سوم زندانی شدند ؛ اما اشخاصی مثل کعب الاحبار آزاد بود و حتی مردم را تشویق می کردند که بروید و از کعب الاحبار حدیث بشنوید !!
در صورتی که کعب الاحبار در زمان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اصلا نبوده و یک لحظه هم آن حضرت را ندیده بود ، صحابه از او حدیث پیامبر (صلی الله علیه وآله) را می شنیدند . اشخاصی مثل ابوهریره سخن کعب الاحبار را می شنیدند که کعب الاحبار از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کرد . این ها هم در بین مردم پخش می کردند .
این ها درد است که کسانی مثل مقاتل بن سلیمان که از او تعریف و تمجیدهای زیادی کردند . مثل آقای شافعی که در باره ایشان گفته :
عن الشافعي انه قال الناس كلهم عيال علي ثلاثة علي مقاتل في التفسير …
همه اهل سنت عیال بر سه شخص هستند ، بر مقاتل در تفسیر …
تفسیر را مقاتل بن سلیمانی نقل کرده که همه کافر بودن و مجوسی بودن او اتفاق نظر دارند . چه حرف های تندی علیه او که ننوشتند ؛ اما تفسیر را از ایشان گرفتند . از ضحاک بن مزاحمی گرفتند که دو سال بعد از پدرش به دنیا می آید . از وهب بن منبه ای می گیرند که یک عمر مجوسی بوده ، بعد نصارانی شده ،بعد یهودی شده و بعد به ظاهر مسلمان شده . تفسیرشان را از این اشخاص گرفتند .
ان شاء الله در برنامه یهوابیت به این بحث خواهیم رسید که اشخاصی مثل ابن کثیر و ابن خلدون گفتند : تمام کتاب های تفسیر ما از اسرائیلیات این ها پر شده ، ما چه کار کنیم .
بیننده : حبیب از اهواز ـ شیعه
در این جا یک شبکه به نام الاحمدیه است که از هندوستان پخش می شود که شخصی به نام میرزا غلام احمد قادیانی المسیح الموعود الامام المهدی (علیه السلام) است . می گوید : در آخر الزمان در پنجاب ظاهر می شود . آیا این مهدی خودمان است یا مهدی دیگری است .
در این باره توضیحاتی را بیان کنید .
استاد یزدانی :
این بحث باید در برنامه تخصص ادیان مطرح شود که قادیانی ابتدا حرف های دیگری می زد که آهسته آهسته به جایی رسید که ادعای اولوهیت کردند . این بحث در تخصص بنده نیست و قصد ورود به آن را ندارم .
اما در کذاب بودن آن ها شکی نیست . تمام مسلمانان اجماع دارند که حضرت مهدی (علیه السلام) از کنار خانه کعبه ظهور می کنند و هند و مناطقی که این ها درست کردند ، دروغ و ساخته دست استعمار است تا مسلمانان را از آن هدف اصلی خود باز بدارند و اعتقادات مسلمانان را خدشه دار کنند .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و هم چنین شما بینندگان محترم به خاطر همراهی که با ما داشتید ، تشکر و قدردانی می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدا یار و نگهدارتان .
4 Comments
میرحسن مصباح
باعرض سلام خدمت آقای یزدانی عزیز سوالی دارم در مورد یک ویدیوی که ازشبکه کلمه منتشرشده که درآن می ازکتاب های شیعه (الااستبصار، کافی کلینی ) سند ارایه می کنه و می گوید که در مذهب شیعه رواتی است که به اجاره دادن فرج زن های کنیز را جایزدانسته
Yazdani
سلام علیکم
طبق فقه همه مسلمانان ، کنیز جزء اموال صاحبش به حساب میآيد و مي تواند او را بفروشد يا به ازدواج كسي دربياورد. البته بايد اون روايت را بررسي كرد كه تا چه حد صحت دارد ؛ اما اهل سنت بالإتفاق اين مسأله را جايز دانسته اند. براي نمونه چند مستند خدمت تان تقديم مي شود:
مَسْأَلَةٌ من أَحَلَّ فَرْجَ أَمَتِهِ لِغَيْرِهِ … قال ابن جُرَيْجٍ وَأَخْبَرَنِي عَطَاءُ بن أبي رَبَاحٍ قال كان يُفْعَلُ يُحِلُّ الرَّجُلُ وَلِيدَتَهُ لِغُلاَمِهِ وَابْنِهِ وَأَخِيهِ وَتُحِلُّهَا الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا . قالعطاء وما أُحِبُّ أَنْ يُفْعَلَ وما بَلَغَنِي عن ثَبْتٍ قال وقد بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ كان يُرْسِلُ بِوَلِيدَتِهِ إلَى ضَيْفِهِ . قال أبو محمد رحمه الله فَهَذَا قَوْلٌ وَبِهِ يقول سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ . وقال مالك وَأَصْحَابُهُ لاَ حَدَّ في ذلك أَصْلاً .
إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد ابومحمد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج11، ص258، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت.
عبد الرزاق عن بن جريج قال أخبرني عطاء قال كان يفعل يحل الرجل وليدته لغلامه وابنه وأخيه وابيه والمرأة لزوجها وما أحب أن يفعل ذلك وما بلغني عن ثبت وقد بلغني أن الرجل يرسل وليدته إلى ضيفه.
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج7، ص216، ح12850، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي – بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
هذا إسناد صحيح .
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تغليق التعليق ج5، ص121، تحقيق : سعيد عبد الرحمن موسى القزقي، ناشر : المكتب الإسلامي، دار عمار – بيروت، عمان – الأردن، الطبعة : الأولى، 1405.
قَوْلُهُ رُوِيَ أَنَّ عَطَاءَ بن أبي رَبَاحٍ كان يُجَوِّزُ وطأ (((وطء))) الْجَارِيَةِ الْمَرْهُونَةِ بِإِذْنِ مَالِكِهَا قال عبد الرَّزَّاقِ نَا بن جُرَيْجٍ أخبرني عَطَاءٌ قال يُحِلُّ الرَّجُلُ وَلِيدَتَهُ لِغُلَامِهِ أو ابْنِهِ أو أَخِيهِ أو أبيه وَالْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا وأما (((وما))) أُحِبُّ أَنْ يَفْعَلَ ذلك وما بَلَغَنِي عن ثَبْتٍ وقد بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ يُرْسِلُ وَلِيدَتَهُ إلَى ضَيْفِهِ ثُمَّ رَوَى بِسَنَدِهِ عن طَاوُسٍ أَنَّهُ قال هو أَحَلُّ من الطَّعَامِ فَإِنْ وَلَدَتْ فَوَلَدُهَا لِلَّذِي أُحِلَّتْ له وَهِيَ لِسَيِّدِهَا الْأَوَّلِ.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تلخيص الحبير في أحاديث الرافعي الكبير، ج3، ص37، تحقيق السيد عبدالله هاشم اليماني المدني، ناشر: – المدينة المنورة – 1384هـ – 1964م.
محمد
سلام علیکم
ببخشید لینک دانلود اسکن ها انگار همان لینک فایل صوتی برنامه است
لطفا اصلاح شود
Yazdani
سلام عليكم
ممنونم از تذكر بجاي شما .
اصلاح شد
موفق باشيد
ياعلي…