بیست و دومین قسمت برنامه کلمه طیبه با موضوعات:
ـ قهر حضرت زهرا سلام الله علیها با ابوبکر در صحیح بخاری
ـ رضایت خداوند ازاصحاب در بیعت شجره
ـ فضیلت جنگیدن امیرمؤمنان علیه السلام در خیبر
ـ یادگیری زبانهای غیر عربی از دیدگاه مفتی های سلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: /10/151399
برنامه:کلمه طیبه
مجری:
ان شاء الله به حرمت این دعاها و این ایام ان شاء الله که حقیقتاً همینطور باشد، عزیزان مطلع هستید که سبک و سیاق برنامه به چه صورت است بدون فوت وقت و به سرعت کلیپ اول را میبینیم و برمیگردیم ان شاء الله به نقدش میپردازیم.
کلیپ:
بعد از اینکه پیامبر وفات نمود ابوبکر صدیق رضی الله عنه در تمام مسائل پیامبر چگونه رفتار میکرد آن گونه رفتار میکرد، یعنی فدک از مال فیء بود در اختیار پیامبر بود، پیامبر اکرم (ص) بخشی از درآمدهای فدک را صرف اهل بیت خودش میکرد، چون زکات برایشان جایز نبود و برخی دیگر را به بیت المال و سایر مسلمانان میداد، ابوبکر صدیق رضی الله تعالی همین کار را انجام میداد، فاطمه نزد ابوبکر آمد وگفت که من ادعای ارث دارم و فدک را از پیامبر خدا (ص) به ارث میبرم پس فدک را به من بدهید، ابوبکر صدیق رضی الله تعالی عنه این حدیث را برای فاطمه زهرا خواند که ما گروه انبیاء «نحن معاشر الأنبیا لا نورث ما ترکنا صدق» ما گروه انبیا چیزی از خودمان به ارث نمیگذاریم آنچه که ما میگذاریم صدقه هست، ارث ما علم است دانش است در برخی از روایات آمده، فاطمه با شنیدن این صحبت دیگر بعد از آن با ابوبکر صحبتی نکرد، بعضیها میگویند که خب صحبت نکرد قهر کرده، نه فاطمه یک خانم بود و گرفتار مصیبت وفات یپامبر اکرم (ص) بود و اصولاً با مردان بیگانه نیازی هم نبود که ارتباطی داشته باشد سلام علیکی داشته باشد رفت و آمدی داشته باشد و شایستۀ ایشان نیست که قهر باشد اینطوری که آخوندها میگویند که بعد از آن قهر کرد و فلان کرد اینها دروغ است که آخوندها درست کردند ما به تفصیل در باره این صحبت میکنیم و فاطمه هم قانع شد و مسئله هم تمام شد.
مجری:
هرچند ما در جلسه گذشته نسبت به این روایتی که مطرح شد مفصلاً صحبت کردیم و با مصادر مختلف در کتب اهل سنت، جریان نسبت به این روایتی که نقل شد، روشن شد. اما ادعایی که آقای ترشآبی باز مطرح میکند که اولاً ابوبکر تمامی رفتارش شبیه رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله بوده. از جمله در جریان فدک که آقا رسول صلی الله علیه وآله قسمتی از درآمد فدک را به اهل بیت اختصاص میداد و قسمتی هم صرف بیت المال میشد. آیا حقیقتاً همینطور بوده و ابوبکر به تأسی از آقا رسول الله صلی الله علیه وآله قسمتی از درآمد فدک را به اهل بیت اختصاص داد ؟
نکتۀ دیگری هم که خیلی به آن اشاره میکند این است که آخوندها این مطالب را ساختند و شما باید از مصادر معتبر این را پیگری کنید و به قول آخوندها گوش ندهید. حالا ببینیم آیا آخوندها از مصادر نقل میکنند یا این ها می خواهند هر طور شده حرف خود را به کرسی بنشانند.
استاد یزدانی:
واقعاً این نوع حرف زدن خیلی عجیب هست نمیدانم بینندهها را چه تصور کرده اند که این گونه ادعا میکند وهیچ مستندی هم نشان نمیدهد. ایشان مدعی بود که پیغمبر صلی الله علیه وآله در زمان حیاتشان از خیبر و فدک که فیء بود یعنی طبق نص صریح قرآن کریم مال مخصوص و شخصی یپغمبر صلی الله علیه وآله بود ، همه مسلمانها هم این را می دانستند، بخشی را به اهل بیت علیهم السلام میداد و بخشی را خرج بیت المال و سائر مسائل میکرد ، ابوبکر هم دقیقاً همان کار را انجام می داد. یک مستند به ما نشان دهید که ابوبکر یک دانه خرما از خرماهای فدک ، یک جو یک گندم را به اهل بیت علیهم السلام اختصاص داده باشد این دروغ محض است چرا اینقدر دروغ میگویید؟ کل ماترک پیغمبر صلی الله علیه وآله را مدعی بودند که ارث نیست و صدقه است. تمام ماترک پیغمبر صلی الله علیه وآله را از حضرت زهرا سلام الله علیها گرفتند و هیچ چیز به حضرت زهرا (س) و سائر اهل بیت علیهم السلام ندادند و همه را گرفتند. حضرت زهرا سلام الله علیها سر همین قضیه ناراحت و عصبانی شدند. ابوبکر هیچ چیز نداد، عمر بن خطاب طبق برخی از روایات به امیرالمؤمنین علیه السلام وعباس واگذار کرد و بعد از آن عثمان دوباره گرفت. به هر حال خلفاء هر کدام یک نوع برخورد کردند. ولی ابوبکر هرگز حتی یک مشت خرما، یک دانه خرما از خرماهای فدک را یا چیزهای دیگر را به اهل بیت علیهم السلام نداد.
مجری:
ایشان ادعا میکند که دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از این صحبتها قول ابوبکر را قبول کردند و دیگر پی ماجرا را نگرفتند و اینکه میبینیم در مصادر آمده که حضرت زهرا سلام الله علیها صحبت نکرده صرفاً به خاطر این بوده که ابوبکر، نامحرم شد و به خاطر نامحرم بودن صحبتی انجام نمیشد، نه بخاطر قهر کردن و نارضایتی.
استاد یزدانی:
اما اینکه حضرت زهرا با ابوبکر قهر نکرده باشد و دیگر با او حرف نزده باشد از این جهت که با هم نامحرم بودند مخالف روایات صریح صحیح بخاری است. من این را هفته گذشته هم نشان دادم باز هم خدمت ایشان نشان میدهم که ببنید حرفی که شما میزنید و میگوید آخوندها درست کردند که ابوبکر با حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرد و دیگر حرف نزد، آخوند بخاری، اقای ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری متوفی 256، صحیح بخاری أصح الکتب بعد کتاب الله شما، چاپ وزارت اقواف عربستان سعودی ، چاپ اول، چاپ 1417، در دارالسلام ریاض، واضح و روشن است در جاهای مختلف صحیح بخاری و مسلم و همه کتابهای روایی شما آمده که وقتی ارث را به حضرت زهرا (س) نداد و همه را صدقه حساب کرد، حضرت زهرا سلام الله علیها
«فغضبه فاطمة بنت رسول الله»
حضرت زهرا عصبانی شد خشمگین شد
«فهجرت ابابکر»
با ابوبکر قهر کرد
«فلم تزل مهاجرتة حتی توفیت»
تا حضرت زنده بودند این قهرش تمام نشد
صحیح بخاری، اسماعیل بخاری، چاپ وزارت اوقاف،دار السلام ریاض ، سال 1417
عصبانی و خشمگین شدند و قهر کردند و تا زنده بودند این قهر ادامه داشت. ایشان میگوید خشم و غضب و قهر را آخوندها ساختند. باز همین آخوند بخاری در کتاب «المغازی» صحیح بخاری باب 39 حدیث 2441-2440، دقیقاً همین را نقد میکند
«فوجدت فاطمه »
حضرت زهرا سلام الله علیها ناراحت شد
«فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت»
حضرت زهرا سلام الله علیها بر فلانی ناراحت و خشمگین شدند و با او قهر کردند و حرف نزدند تا از دنیا رفت
المغاری، بخاری، باب 39، حدیث2440-2441
کدام آخوندی توانسته این روایت را در صحیح بخاری شما جا دهد، باز در همین صحیح بخاری، کتاب الفرائض باب شماره 3، یک باب روایت در همین باره نقل کرده که باز حضرت زهرا (س)
فرائض، بخاری، باب 3
«فهجرته فلم تکلمه حتی ماتت»
این سه روایت فقط در صحیح بخاری است دهها روایت دیگر با سندهای دیگر داریم که حضرت زهرا سلام الله علیها قهر کرد تا آخر عمر هم قهر بود و حتی طبق نقل ابن قطیبه دینوری در کتاب « الإمامه و السیاسه، جلد اول، چاپ دار الأضواع بیروت صفحه 30 و 31،
وقتی پیش حضرت زهرا سلام الله علیها برای عیادت آمدند، در آن عیادت میخواستند از حضرت زهرا سلام الله علیها عذر خواهی کنند، حضرت زهرا سلام الله علیها قبول نکردند و آنها را قسم داد که آیا شما از پیغمبر صلی الله علیه وآله شنیدید که
«رضاء فاطمه من رضائی و سخط فاطمه من سخطی فمن احب فاطمه ابنتی فقد احبنی و من ارضی فاطمه فقط ارضانی»
آنها هم گفتند بله همه را شنیدیم ، بعد خدا و ملائکه شاهد گرفتند که من وقتی پیغمبر صلی الله علیه وآله را ببینم از دست شما شکایت خواهم کرد و صریح فرمودند:
«والله لأدعون الله علیک فی کل صلاة أصلیها»
هر نماز بخوانم شما را نفرین میکنم
الإمامه و السیاسه، دینوری، چاپ دارالأضواع، بیروت، ج1، ص30 و 31
این روایت ها را همه ما ساختیم؟ کمی خجالت بکشید. مردمی که پای تلویزیون شما و پای صحبتهای شما مینشینند همه مثل خود شما نیستند،میفهمند، درک و شعور دارند. در این دنیای امروز که فضای مجازی هر لحظه سریع میتوانند سرچ بزنند و از اینترنت این روایت و کتاب ها را پیدا کنند، چطور اینقدر واضح دروغ میگویید؟ با چه جرأت اینقدر راحت دروغ میگویید؟ آخوندها ساختند میگوید حضرت زهرا با أبوبکر قهر کرد؟ این روایت های صحیح بخاری و مسلم و مسانید دیگر را چیکار می کنید؟ خیلی واضح و روشن است که این آقا دروغ میگوید، خشم حضرت زهرا سلام الله علیها چیزی سادهای نیست طبیعی است چنین حرفی بزنند. خشم و غضب حضرت زهرا سلام الله علیها طبق روایت خشم و غضب پیغمبر صلی الله علیه است خشم و غضب پیغمبر صلی الله علیه وآله، خشم و غضب خدا است و حضرت زهرا(س)، همۀ بنیان ها و ستونهای مذهبشان را از هم میپاشد و عدالت صحابۀشان ،اجماعشان را وخیلی از مسائل دیگر را زیر سؤال میبرد، مجبور هستند بگویند که نه اصلاً قهری نبوده آخوندها ساختند.
مجری:
با تشکر از استاد یزدانی کلیپ بعدی را با هم ببینیم.
کلیپ:
اولاً که من گفتم که بینندگان نمیفهمند بله نمیفهمند بازهم تکرار میکنم نمیفهمند صحبتم این است که من نمیفهمم بینندگان من هم نمیفهند، درست میگویم یا نمیگویم؟ در این موضوع ما نمیفهمیم، به من میگوید تو سند آلبانی را بیاور، من چیکاره هستم سند آلبانی را بیاروم؟ این کارتان درست نیست، یا باید بیایید به من بگویید که آلبانی حدیثش ضعیف است بیا برای ما بررسی کن، من خر چه کسی باشم که حدیث را بررسی کنم؟ من که نمیدانم که، من تمام این کسانی که راوی حدیث هستند باید بروم بخوانم بنشینم یک عمر میخواهد، کار من نیست، در شبکه ما شاید هیچ کس هم نتواند این کار را بکند در چهار شبکۀ ما، من خر چه کسی باشم که حدیث را بررسی کنم؟ من که نمیدانم که، یک عدۀ محدودی میتوانند این کارها را انجام بدهند، امت به آنها چه میکند؟ امت به آنها اعتماد میکند یعنی اگر یک شان اشتباه زیاد کند بقیه میگویند این بلد نیست.
مجری:
اختیار دارید آقای سجودی این صحبتهای شما نفرمایید حالا اینطوری که خودتان و همه این افرادی که هستند همه را یک کاسه میکنید و میگویید که نه من میفهمم نه این بینندگان من میفهمند نه هیچ کدام از این اصحابی که دور و بر من در این شبکه هستند هیچ کدام از کارشناسها هم نمیفهمند، همه را با هم یک کاسه میکنید نفرمایید خلاصه اینطور، حالا تازه مخصوصاً شما هم معروف شدید چند وقت پیش همین چند جای پیش در اخبار بیست و سی نشانتان دادند، نشان دادند که بله در این جریانات داعش و اینکه توصیه میکردید که به ایران حمله بکنند و خلاصه تازه راه افتادید تازه این معروفیتتان دارد جا میافتد حالا اینطوری بخواهید با این صحبتها خودتان را مقایسه بکنید بالاخره با بعضی از حیوانات و اینها یک بلا نسبتی چیزی بگویید بالاخره به آن حیوان حداقل بر نخورد و اینها، نمیدانم حالا دیگر این صحبتهای خودشان است اینطور دارند میگویند.
استاد یزدانی:
بله کلیپ قبلی سؤال کردیم شما بینندهها را چه فرض کردی، اینجا خودش مشخص کرد که خودشان را این فرض میکنند و بعد بینندهها را هم با خودشان مقایسه میکنند، یعنی چه بیننده نمیفهمد؟ یعنی چه که هر چه البانی گفته ما قبول میکنیم ما خودمان نمیتوانیم؟ شما نمیتوانید؛ چون سوادش را ندارید. همه بینندهها متوجه میشوند.علم رجال اینقدر سخت نیست که شما تصور کردید. شما و آنهای که در شبکه شما هستند، هیچ کدام کارشناس علم حدیث نیستند و واقعاً متوجه نیستند و نمیفهمند. ولی بینندهها میفهمند، خیلی از بینندههای شیعه و خیلی از بینندههای اهل سنت میتوانند روایت را بررسی سندی کنند. الآن همۀ کتابها در اختیار ما و شما است بینندهها هم این کتابها را دارند لازم نیست تقلید کنند. متأسفانه این ها در علم فقه میگویند تقلید نکنید؛ ولی در رجال تقلید میکنند. چرا روایت صحیح است؟ چون البانی گفته صحیح است، چون بخاری گفته صحیح است. خودت باید اجتهاد کنی. نه در رجال و در حدیث حق تقلید نداریم. هرکسی باید خودش برود دنبالش خودش باید مجتهد شود،آقایان در علم فقه تقلید را شرک می دانند و در علم رجال و در اصول جایز است .
مجری:
سراغ کلیپ بعد برویم و ببینیم این افراد چه صحبتی دارند.
کلیپ:
حالا چرا ما میگوییم که صحابه مهم هستند؟ چرا ما میگوییم خلفای راشدین مهم هستند؟ چرا ما میگوییم که اینها چراغی بر فراز راه این امت هستند؟ برای اینکه خداوند از آنها اعلام رضایت و خوشنودی نموده در سوره مبارکه فتح الله متعال از کسانی که در زیر درخت با پیغمبر بیعت کردند، از آنها اعلام رضایت و خوشنودی نموده آنجایی که در آیه 18 سوره فتح میفرماید
«لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»
خداوند از مؤمنینی که زیر درخت با تو بیعت کردند راضی شد
در رأس این مؤمنینی که آنجا زیر درخت بیعت کردند چه کسی بودند؟ خلفای راشدین أبوبکر و عمر و عثمان و علی(ع) بودند، خدا میگوید خدا از اینها راضی شد. آخوند میگوید ما راضی نیستیم آخوند شکایت دارد مرجع تقلید شکایت دارد، خدا میگوید ما از اینها راضی شدیم
«لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»
خداوند از مؤمنین آن هنگامی که زیر درخت با تو بیعت کردند راضی شد
«فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ»
خدا میدانست که در دلهایشان چه است، اخلاص هست، ایمان هست، للهیت هست، خلوص هست، آخوند میگوید این صحابه منافق بودند، قرآن میگوید خدا از آنها راضی شد چون میداند که در دلهایشان چه وجود دارد، اگر در دلهایشان آنطوری که آخوند و مرجع تقلید میگوید نفاق و کفر وجود داشته باشد چگونه خدا از آنها راضی میشود؟
مجری:
سؤال این بود که خدا از صحابه راضی شد اما آخوندها راضی نمیشوند حالا جسارت نشود محضرتان بخواهیم از شما به عنوان نماینده یک از این آخوندها بپرسیم چرا از صحابه راضی نمیشوید ؟ مگر چه بوده که خدا راضی شده اما شما راضی نمیشوید؟
استاد یزدانی:
آیهای که ایشان روی آن تأکید داشت آیه 18 سوره مبارکه فتح است که خداوند در این آیه میفرماید
«لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا»
سوره مبارکه فتح، آیه 18
آیه، از آیات معروفی هست که همیشه برای عدالت همه صحابه به آن استدلال میکنند و میگویند خدا از آن ها راضی شده و رضایت خدا هم دائمی هست؛ یعنی اگر خدا از کسی راضی شود، دیگر از او ناراضی نمیشود. حال این بحث مفصلی دارد که رضایت از صفات ذات که نیست که قابل تغییر نباشد، از صفات فعل هست. یک روز شما کار خوب انجام میدهی، خدا از شما راضی میشود. فردا کار بد انجام میدهی، خدا ناراضی میشود، اینطوری نیست که خدا از کسی راضی شد دیگر هیچ وقت از دستش ناراضی نشود.
اما همینجا «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ» خدا از چه کسی راضی شده؟ خدا از مؤمنین راضی شده. خدا از مؤمنینی راضی شده که در آن روز بیعت کردند نه از همه کسانی که بیعت کردند، حالا شما ثابت کن چند نفر در حدیبیه بوده؟ 1400 نفر، 1500 نفر. روایات در این باره مختلف هست، اکثراً 1400 نفر گفتند. 124 هزار صحابی کجا، 1400 نفر کجا. شما باید ثابت کنید کسانی که آنجا بودند همۀشان مؤمن بودند؟ چون خدا گفته من از مؤمنین راضی شدم. نگفت که «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عن الذین يُبَايِعُونَكَ» قید عن المؤمنین دارد. چرا قید به این واضحی را کنار میگذارید؟خدا میگوید من از مؤمنین راضی شدم شما میگویی از همه کسانی که بیعت کردند راضی شده ؟ شما قرآن را تحریف میکنید. نص صریح قرآن هست که از مؤمنین راضی شده. این جواب اول. دلیلش هم این هست که در همین بیعت رضوان عبدالله بن اُبی، رئیس منافقین حضور داشته ، آیا خدا از عبدالله بن اُبی که در اینجا حضور داشته و با پیغمبر صلی الله علیه وآله بیعت کرده راضی شده؟ آیا شما از عبدالله بن اُبی راضی هستید؟ بنده یک مستند نشان می دهم. «المحلی إبن حزم اندلسی» جلد 16 المجلد الثالث عشر، محققین زیادی روی این کتاب کار کردهاند چاپ دار إبن حزم بیروت چاپ اول سال 1437، صفحه 65
روایت داستانی از عکرمه نقل میکند که وقتی عبدالله بن اُبی به حالت مرگ افتاد در حالت احتزار افتاد از إبن عباس نقل میکند پیغمبر صلی الله علیه وآله بر او وارد شد. صحبتهای بین عبدالله بن اُبی و حضرت رد و بدل شد. عبدالله بن اُبی گفت که من درخواستی از شما دارم .این که من را با پیراهن خودت کفن کنید و خودت بر من نماز بخوان. بعد إبن عباس میگوید که پیغمبر صلی الله علیه وآله با پیراهن خودش او را کفن کرد و خودش بر او نماز خواند.
«و أَنَّ رسول الله»
این سخن إبن عباس هست
«لم يَخْدَعْ إنْسَانًا قَطُّ غير أَنَّهُ قال يوم الْحُدَيْبِيَةِ كَلِمَةً حَسَنَةً»
پیغمبر صلی الله علیه وآله که نمیخواست عبدالله بن اُبی منافق را فریب دهد. نمیخواست بگوید من با این لباس میخواهم تو را اهل بهشت کنم یا قولی که داده بود را نخواهد عملی کند، پس چرا این کار را انجام داد؟ چون در صلح حدیبیه سخن بسیار خوبی گفته بود.
چه سخنی بود؟ عکرمه میگوید من سؤال کردم این کلمه چه بود گفت آن روز (حدیبیه) قریش آمد به عبدالله بن اُبی گفت که ما نگذاشتیم محمد صلی الله علیه وآله طواف کند؛ ولی به تو اجازه میدهیم بیا طواف کن. به عبدالله بن اُبی برخورد گفت
«فقال : لا، لي في رسول الله اسوة حسنة»
او اسوۀ من است
المحلى بالآثار، إبن حزم اندلسی، چاپ دار إبن حزم بیروت، چاپ اول، چاپ 1437، ج 16، ص 65
اگر پیامبر صلی الله علیه وآله طواف نکرده من هم طواف نمیکنم. حالا به خاطر این حرف خوبی که آنجا زد پیغمبر صلی الله علیه وآله در زمان مرگ عبدالله بن اُبی آمد و لباس خود را بر او کفن کرد و خودش بر او نماز خواند. آیا خدا از عبدالله بن اُبیِ که از سران منافق مدینه بود ،راضی شده؟ شما از او راضی هستید؟ ما راضی شویم؟ پس خداوند در سوره مبارکه فتح آیه 18 میفرماید «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ» مؤمنین فقط راضی شده نه از همۀ بیعت کنندهها راضی نشده، این جواب اول.
مجری:
عبدالله بن اُبیِ که بعداً اگر شما قرار است به این آیه استدلال بکنید پس سوره منافقون را هم بخوانید آیه 8 آن که دقیقاً اصلاً در وصف، اصلاً شأن نزول آن خود همین عبدالله بن اُبی هست.
استاد یزدانی:
سند این روایت هم که گفتم صحیح هست. در کتاب «الحدیث النبوی و الفقه» صریح گفته
«صحیح من روایة الثقات»
و سند هم مسند هست، کاری به این مسأله نداریم؛ اما بودن عبدالله بن اُبی در صلح حدیبیه قطعی هست.
مسئله بعدی: آیا واقعاً شما از همۀ اینها راضی هستید؟ بیعت پیغمبر صلی الله علیه وآله در روز صلح حدیبیه بر سر چه بود؟ مفاد بیعت چه بود؟ عهد و پیمانی که اینها بستند چه بود؟ روایت در صحیح مسلم هست؛ صحیح مسلم توضیح داده صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری دیگر یکی از صحیحترین کتابهای اینها بعد از بخاری الصح الکتب بعد از کتاب الله هست، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی در دار السلام، چاپ دوم سال 1421، کتاب الإماره باب 71 روایت 4808، یک باب روایت نقل کرده باب 18 باب استحباب مبایة الامام و بیان بیعة الرضوان تحت الشجرة
از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند که ما چه بیعت کردیم
«بایعناه علی أن لا نَفِرَّ»
ما بیعت کردیم که دیگر فرار نکنیم
روایت بعدی از جابر: بیعت نکردیم بر مرگ، چه بیعت کردیم؟
«إنما بایعناه علی أن لا نَفِرَّ»
صحیح مسلم، کتاب الإماره، باب 71، مسلم بن حجاج نیشابوری، چاپ دار السلام وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ دوم، چاپ 1421، روایت 4808، باب 18
ما با پیغمبر صلی الله علیه وآله در حدیبیه بیعت کردیم که دیگر فرار نکنیم و همه غیر آقای جد بن قیس انصاری که زیر شتر خودش قایم شده بود، بیعت کردیم. عبدالله بن اُبی هم پس از این روایت استفاده میشود که که انجا بیعت کرده تمام حاضران در بیعت الرضوان با پیغمبرصلی الله علیه وآله بیعت کردند غیر از آقای جد بن قیس، عبدالله بن اُبی هم آنجا حاضر بوده پس او هم حتماً بیعت کرده.
پس این ها بیعت کرده بودند که دیگر فرار نکنند، اما فرار کردند یا نکردند؟ ببینید خداوند در سوره مبارکه فتح آیه 10 قبل از آن چه میفرماید؟
سوره مبارکه فتح، آیه 10
«إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ»
آنهای که با تو بیعت کردند
«إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ»
با خدا بیعت کردند
«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»
دست خدا با آنها هست بالای دست آنها هست
یعنی خدا با آنها هست، اما
«فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ»
اما کسی که بیعت را شکست، خودش ضرر کرده.
به خدا ضرر آن نمیرسد ضرر آن به خودش بر میگردد خودش را بیچاره کرده،
پس این بیعت اینطوری نیست که اینجا بیعت کردی دیگر تمام نه این طور نیست، اگر به این بیعت ماندی، با خدا بیعت کردی، خدا هم همیشه با تو هست. اما اگر بیعت را شکستی ؟ «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ». بیعت، بیعت آزادی نیست که دیگر بیعت کردی تمام رضایت برای همیشه هست. بیعت را کجا شکستند؟ خداوند در سوره مبارکه توبه آیه 25 میفرماید
«وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ»
روز حنین آن روزی که مغرور شده بودید ما چقدر زیاد هستیم
اما این کثرت هیچ سودی به حال شما نداشت
«وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ»
زمین بر شما تنگ شده بود
دنیا بر شما تنگ شده بود
«بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ»
سوره مبارکه توبه، آیه 25
در روز حنین چیکار کردید؟ شما صحابه بیعت کرده بودید دیگر فرار نکنیم، خدا گفت آنهای که بیعت کردند با خدا بیعت کردند، اما آنهای که بیعت شکستند چه؟ «يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ»، و خداوند میگوید شما بیعتتان را شکستید و در جنگ حنین فرار کردید «ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ» سوره مبارکه توبه آیه شماره 25، پس بیعت مشروط نبود بیعت بر این بود که فرار نکنند و صحابه فرار کردند، حکم این فرارشان چیست؟ باز خداوند در سوره مبارکه إنفال میفرماید که اگر کسی بعد از این بیعت باز فرار کند،
«فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»
گرفتار غضب خدا میشوند
دیگر از رضایت خدا خبری نیست
«وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»
سوره مبارکه انفال، آیه 16
خدا گفت «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» بله قبول داریم. بیعتشان هم بیعت با خدا بود؛ اما اگر بیعت را شکستند و فرار کردند «فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» رضایت خدا تبدیل به خشم میشود و بهشتی که خدا وعده داده بود، تبدیل به جهنم میشود و اهل جهنم محسوب می شوند. خدا میگوید آنهای که در جنگ حنین فرار کردند اهل جهنم هست، چرا؟ چون بیعت کرده بود که دیگر فرار نکنید و آنهای که فرار نکردند و بر بیعتشان ماندند، آنها مؤمن بودند. خدا از آنها برای همیشه راضی هست . چون بر بیعتشان ماندند.چه کسانی فرار کردند؟ دیگر نمیخواهیم وارد شویم روایت صحیح بخاری واضح است آنهای که فرار میکردند بعد میگفتند خدا گفته فرار کنید، اسامی آن ها در صحیح بخاری آمده .
إبن تیمیه خیلی جالب این آیه را تفسیر کرده با اینکه همیشه خلاف قرآن صحبت میکند اینجا خیلی قشنگ صحبت کرده. گاهی اوقات واقعاً انسان از حرفهای إین تیمیه علیه وهابیت و علیه اعتقادات این بدبختهای بیچاره میگوید، لذت میبرد. «مجموع الفتاوی» إبن تیمیه، جلد 7 چاپ شده در عربستان سعودی به دستور فهد سال 1425، صفحه 444
ذیل همین آیه «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ …. میگوید
«بین أنه»
خدا در این آیه بیان میکند که
«رضی عنهم هذا الوقت»
خدا آن زمان از اینها راضی شد
رضایت دائمی نیست چرا؟ خدا گفته
«إِذْ یُبَایِعُونَکَ»
حرف (إذ) اینجا
«ظرف لما مضی من الزمان»
همان زمانی که بیعت کردید خدا از شما راضی بود، همان زمان
«فعلم أنه ذاک الوقت رضی عنهم بسبب ذلک العمل»
چرا خدا از شما راضی شده بود؟
چون بیعت کردید که دیگر فرار نکنید و خدا از شما راضی بود
«وأثابهم علیه»
ثواب هم داد
مجموع الفتوای، إبن تیمیه، چاپ 1425، چاپ عربستان سعودی، ج 7، ص 444
این رضایت موقتی هست، ابدی و دائمی نیست. این رضایت تا زمانی هست که این بیعت هم باشد. اما اگر بیعتتان را شکستید، دیگر خدا از شما راضی نیست، این حرف إین تیمیه هست و خیلی حرف قشنگ و واقعاً منطقی هست که زده.
آقای عبدالرحمن بن عدیس بلوی از کسانی هست که در بیعت رضوان بوده با پیغمبر صلی الله علیه وآله بیعت کرده .کتابهای متعدد سنی این را گفته. «العصابة فی تمیز الصحابه» إین حجر عسقلانی یکی از مهمترین و بهترین و قویترین کتاب این ها در باب صحابه و شرح حال صحابه است. جلد 4 چاپ دار الکتب العلمیه بیروت چاپ اول در سال 1415 صفحه 281 شرح حال 5179
عبدالرحمن بن عدیس پسر فلانی پسر فلانی، إبن سعد گفته از اصحاب پیغمبر صلی الله علیه وآله بود. از پیغمبر صلی الله علیه وآله روایت شنید و در جنگ مصر حاضر بود؛ اما چیکار کرد؟
«وکان فیمن سار إلی عثمان»
از کسانی بود که علیه عثمان قیام کرد و جمع شدند و عثمان را کشتند
إبن برقی و بغوی و دیگران گفتند
«کان ممن بایع تحت الشجرة»
آقای عبدالرحمن بن عدیس بلوی قاتل عثمان از آنهای بود که در بیعت رضوان حاضر بود و با پیغمبر صلی الله علیه وآله بیعت کرد.
باز إبن یونس نقل میکند
«بایع تحت الشجرة»
آقای عبدالرحمن بن عدیس با پیغمبر صلی الله علیه وآله در زیر درخت بیعت کرد، در فتخ مصر حاضر بود، شخص شجاعی بود
«ثم کان رئیسَ الخیل التی سارت من مصر إلی عثمان فی الفتنة»
اما رئیس کسانی بود که از مصر آمدند خانه عثمان را محاصره کردند عثمان را کشتند
العصابة فی تمیز الصحابه، إین حجر عسقلانی، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 1415، ج 4، ص 281، شرح حال 5179
شما راضی هستید؟ من سؤال میکنم آقای ترشابی خدا از تمام کسانی که در بیعت رضوان حاضر بودند و با پیغمبر صلی الله علیه وآله بیعت کردند، راضی شد «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» خدا راضی شد، شما راضی هستید؟ از قاتل عثمان راضی هستید؟ این سؤال را به من جواب بدهید.اگر راضی هستید که دیگر حرفی نیست، اما اگر ناراضی هستید دیگر گلایه نکنید چرا آخوندها راضی نیستید.
شخصیت بعدی آقای عمرو بن حمزه است. کتاب «اسدالغابه فی معرفة الصحابه» نویسنده إبن اثیر جزری، چاپ دار إبن حزم بیروت چاپ اول چاپ 1433، یک جلدی چاپ شده صفحه 930 شرح حال 3912
عمرو بن حمزة بن سنان الاسلمی از کسانی بود که در حدیبیه با پیغمبر صلی الله علیه وآله بود بیعت هم کرد. وارد مدینه شد، از پیغمبر صلی الله علیه وآله اجازه خواست که به روستا و قبیله خودش برگردد. پیغمبر صلی الله علیه وآل هم به او اجازه داد اما در مسیر
«لقی جاریة من العرب وضیئة»
در راه بر میگشت به روستایشان با یک کنیز خیلی زیبایی روبرو شد
«فنزغه الشیطان»
شیطان گولش زد
«حتی أصابها»
اسدالغابه فی معرفة الصحابه، إبن اثیر جزری، چاپ دار إبن حزم بیروت، چاپ اول، چاپ 1433، تک جلدی، ص 930، شرح حال 3912
بعد پشیمان شد و حد زد. آیا واقعاً خدا از همۀ بیعت کنندهها همیشه راضی بوده؟ از این کار هم راضی بوده؟ شما از یک آدم زناکار راضی هستید واقعاً؟ ما که ناراضی هستیم. خدا از یک زناکار راضی هست ؟ میتوانید بگویید خدا از یک زناکار راضی هست؟هیچ کس راضی نیست.
قاتل عمار بن یاسر، إبن تیمیه در «منهاج السنة» جلد 6 چاپ اول چاپ 1406 صفحه 333 میگوید أبو الغادیه با معاویه از سابقین الاولین بودند. ایشان قاتل عمار بن یاسر. إبن تیمیه نقل میکند
«وکان ممن بایع تحت الشجرة و هم السابقون الأولون»
منهاج السنة، إبن تیمیه، چاپ اول، چاپ 1406، ج 6، ص 333
قاتل عمار بن یاسرِ صحابی هست، با پیغمبر صلی الله علیه وآله در بیعت رضوان بوده و بیعت کرده. آیا خدا از او راضی هست؟ شما از او راضی هستید ؟ خدا میتواند از چنین آدمی راضی باشد؟ نه خدا نمیتواند راضی باشد. چون روایت صحیح از پیغمبر صلی الله علیه وآله در منابع اهل سنت در «صحیح جامع الصغیر» آقای البانی، جلد دوم ،صفحه 791 نقل شده
«قاتِلُ عمارٍ و سالبُهُ فی النار»
کسی که عمار را به شهادت میرساند و کسی که او مثله میکند همه اهل جهنم هستند
صحیح جامع الصغیر، البانی، ج 2، ص 791
سند روایت هم صحیح است، شما از قاتل عمار یاسر راضی هستید ؟ بله شما راضی هستید قطعاً راضی هستید همانطور که إبن تیمیه میگوید، ببینید إبن تیمیه در همین «منهاج السنة» جلد 6 صفحه 205 میگوید
«والذی قتل عمار بن یاسر هو أبو الغادیة»
آنکس که عمار یاسر را به شهادت رساند أبو الغادیه بود
گفتند که او از اهل بیعت رضوان بود إبن حزم گفته
«فنحن نشهد لعمَّار بالجنة»
ما میگوییم عمار اهل بهشت بود و قاتلش را هم میگوییم اگر از اهل بیعت رضوان باشد شهادت میدهیم که اهل بهشت است.
منهاج السنة، إبن تیمیه، ج 6، ص 205
واقعاً عجیب است پیغمبر صلی الله علیه وآله میگوید قاتل عمار یاسر اهل جهنم است، ولی شما میگویید اهل بهشت است. حرف شما را گوش بدهیم یا حرف خدا و پیغمبر صلی الله علیه وآله را ؟ کدامتان راست میگویید؟ خیلی واضح است روشن است که حرف شما کاملاً با سخن پیغمبر صلی الله علیه وآله در تضاد هست، از این گذشته خود صحابه این برداشت را نداشتند که شما دارید. این روایت صحیح بخاری هست. در صحیح بخاری (صحیحترین کتاب شما بعد از قرآن )چاپ اوقاف ریاض عربستان ،چاپ اول سال 1417 صفحه 860 روایت 4170 که سید بن مصیب میگوید من با براء بن عازب ملاقات داشتم به او گفتم
«طُوبی لکَ صَحِبتَ النبی(ص) وَ بایعته تحت الشجرة»
خوش به حالت صحابی پیغمبر (ص) بودی و زیر درخت با پیامبر بیعت کردی
خدا هم گفته «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ»
اما براء بن عازب چه گفت؟
«یابن أخی إنک لا تدری ما أحدثنا بعده»
تو نمیدانی که ما بعد از پیغمبر (ص) چه خلافها و بدعتهایی انجام دادیم و چه کارهای که نکردیم.
صحیح بخاری، چاپ اوقاف ریاض عربستان، چاپ اول، چاپ 1417، ص 860، روایت 4170
پس از این روایت استفاده میشود که بیعت رضوان بیعت کردند ولی کارهای که بعد از آن کردند همه چیز را از بین برد و حبط شد.
برداشت صحابه در روایت هم صحیح بخاری الصح الکتب بعد از کتاب الله شما است. شما میگویید خداوند از صحابهای که در بیعت رضوان بودند برای همیشه راضی شده ولی صحابه میگوید نه اینطور نیست ما بعد از بیعت رضوان یا بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله در جنگ حنین، در فلان جنگ، فلان جنگ، فلان جنگ فرار کردیم. چه کارهایی که انجام ندادیم که باعث شد از ما خدا راضی نشود. پس اینکه کسی در بیعت رضوان حاضر باشد دلیل بر این نیست که خدا برای همیشه از او راضی هست. همانطور که از عبدالله بن اُبی قطعاً راضی نیست ؛ چون منافق بوده. همانطور که شما از قاتلین عثمان راضی نیستید. ما هم به همین دلیل از تمام کسانی که در بیعت رضوان حاضر بودند راضی نیستیم .فقط از صحابه مؤمن راضی هستیم، همان 12 نفری که در جنگ حدیبیه در کنار پیغمبر صلی الله علیه وآله ماندند. اسمهایشان هم مشخص است که هم شیعه و هم هم اهل سنت نقل کرده. ما از صحابه مؤمن راضی هستیم و از کسانی که بیعت شکستند و فرار کردند؛ چون خدا از آن ها راضی نیست.
مجری:
خیلی زیبا خیلی کامل و جامع الحمد الله فرمودید و چه بسا بگوییم گناه اینها بیشتر هم میشود زمانی که بعد از این بیعت پیمان شکنی بکنند کمااینکه حضرت استاد اشاره فرمودند خود خداوند متعال در سوره نساء آوردهاند که
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا»
این دیگر کلام خود خداوند هست که اتفاقاً مجازات اینها چندین برابر هم خواهد شد.
سؤالات بینندگان
آقا علیرضا سؤال پرسیدند که لطفاً از آقای یزدانی بپرسید چرا پیغمبر صلی الله علیه وآله بین معاذ بن جبل و حضرت جعفر بن أبی طالب رضوان الله تعالی علیه موأخات برقرار کردند؟
استاد یزدانی:
اولاً اینکه اصلاً واقعاً این اتفاق افتاده یا نیفتاده، باید مستنداتش را بررسی کرد. بنده مستندات آن را ندیدهام. که صحیح است. اما آن چه که روشن و واضح است این است که پیغمبر صلی الله علیه وآله با امیرالمؤمنین علیه السلام هست سندش هم صحیح است. شیعه و سنی با سند صحیح نقل کردهاند که ما قبلاً مستنداتش را نشان دادیم. اما اینکه بین حضرت جعفر طیار رضوان الله تعالی علیه و معاذ بن جبل برقرار کرده باشد اول باید مستندش را دید که واقعیت دارد یا ندارد و اگر واقعیت داشته باشد، دلیلیش را واقعاً ما نمیدانیم. چون در روایت هم نیامده. فقط در مورد خود امیرالمؤمنین علیه السلام، پیغمبر صلی الله علیه وآله دلیلش را گفته که من شما را برای خودم نگهداشتم تو از من هستی من از تو هستم.
اینکه چرا بین مهاجرین و انصار هست، مشخص است؛ چون مهاجرین ضعیف بودند پول نداشتند، ولی انصار خانه خودشان بود، پولدار بودند به این دلیل مؤاخات صورت می گرفت که کمکی هم به مهاجرین شده باشد تا بتوانند در مدینه زندگی کنند. معاذ بن جبل از انصار بود و جعفر طیار از مهاجرین. حالا اگر واقعیت داشته باشد، چون جعفر سالها در حبشه بود، بعد از بازگشتش از حبشه در اواخر عمرش حالا مأخات هم اگر آن زمان بوده و اتفاق افتاده باشد به این دلیل است که انصار به مهاجرین کمک کنند، اما اینکه تطابق دینی و اخلاقی و اینهاهم بوده یا نبود،در روایت نداریم.
امکان دارد یکی از مصالح این بوده باشد که معاذ بن جبل چندان با اهل بیت علیهم السلام نبود میخواست با جعفر رضوان الله تعالی علیه برادر شود شاید تغییری در او ایجاد می شد که فکر میکنم موفق هم نبود. معاذ بن جبل بعدها مسیرش سمت دیگری بود.
سؤال صوتی:
در یکی از شبکههایی که مخالف مکتب تشیع است، برنامهای در رابطه با نذر کردن داشتند که از کتاب وافی روایتهایی از آقا امام جعفر صادق(ع) خواندند که حضرت فرموده بودند اگر قرار باشد نذری صورت بگیرد فقط باید برای خدا باشد. سؤالم این است که آیا مثلاً ما برای ائمه علیهم السلام نذری میکنیم، با توجه به این روایات به مشکلی بر میخوریم یا نه؟ نکته دیگری که گفتند این بود که نذر کردن را عملی مکروه می دانستند. در این خصوص هم توضیحاتی را بیان کنید. از کتب خود اهل تسنن هم روایاتی را آوردند که آقا رسول الله صلی الله علیه وآله فرموده بودند که در نذر کردن خیری نیست، اگر اشتباه نکنم این روایت را از صحیح مسلم آورده بودند، میخواستم در رابطه با این موضوع توضیحی را بفرمایید.
استاد یزدانی:
این بحث، بحث مفصلی هست که باید برنامه ای به آن بپردازیم. گرچه قبلاً در برنامۀ راه و بی راه مفصل به آن پرداخته ایم، اما به صورت خلاصه بگویم که نذر برای غیر خدا از دیدگاه تمام شیعیان شرک است، شکی در این نیست که کسی برای غیر خدا نذر کند، چه برای پیغمبر صلی الله علیه وآله باشد، چه برای امام باشد، چه برای مردم باشد، چه برای پدر و مادر یا برای هر کسی باشد، نذر برای غیر خدا شرک است. واضح و روشن است فتوای علمای ما از قدیم تا امروز از شیخ صدوق تا امروز همین بوده. من از سید مرتضی یک مستند نشان می دهم ،میگوید
« ومما انفردت الامامية به أن النذر لا ينعقد»
نذر اصلاً منعقد نمیشود
«إلا به أن یقول الناذر»
مگر اینکه ناذر بگوید
«لله علی کذا»
باید در نذر کلمه لله علی باشد،
بر من واجب است لله علی اگر این لفظ و این صیغه را نیاوریم، اصلاً نذر محقق نمیشود، و اگر شما بخواهی برای امام حسین علیه السلام من نذر میکنم برای پیغمبر صلی الله علیه وآله نذر میکنم. این واضح است که شرک است، اما مسئله دیگری را باید شما توجه کنید، شیعه اگر در ماه محرم نذر میکند یا هر زمان دیگری برای اهل بیت علیهم السلام نذر میکند، نذر برای خدا است. ثوابش را ما به اهل بیت علیهم السلام اهدا میکنیم، ما شب جمعه نذر میکنیم و ثوابش را بر پدر و مادرمان هدیه میکنیم. مثلاً به چند نفر غذا میدهیم ذبح میکنیم یا هر کاری اینها نذرش لله است. ولی ثواب این کار را به امواتمان هدیه میکنیم. این هیچ اشکالی ندارد. حتی علمای اهل سنت این مسأله را قبول دارند. یک مستند خیلی کوتاه از آقای نبوی خودش بزرگترین فقیه تاریخ شافعیها نشان می دهم،در «روضة الطالبیین»، جلد2 ، چاپ دار عالم الکتب، سال 1423، صفحه 474 به بعد میگوید:
جایز نیست که ذبح کننده یا صید کننده بگوید
« باسم محمد و لا باسم الله باسم محمد»
جایز نیست وقتی ذبح میکند بجای اینکه بسم الله بگوید، بگوید به اسم محمد
نمیتواند بگوید، «باسم الله و باسم محمد» این میگوید جایز نیست، فتوایشان هم درست است واقعاً هم همین است؛ اما اگر ذبح کند برای غیر خودش مثلاً برای کعبه ذبح کند، برای تعظیم کعبه، یا برای پیغمبر صلی الله علیه وآله ذبح کند، میگوید به هیچ وجه جایز نیست. اما اگر بگوید ثوابش را هدیه میکنم برای کعبه یا فلان و فلان نذر را لله انجام دهد اما پیش پای پادشاه نذر کند، چون خوشحال شده پادشاه آمده برای خدا نذر کرده میگوید هیچ اشکالی ندارد. مثل عقیقه، ما چرا عقیقه میکنیم؟ عقیقه مگر برای آن بچه است؟ عقیقه نذر است دیگر، ما برای خدا عقیقه میکنیم اما به چه دلیل؟ خدا یک بچه به ما داده شادی کردیم خوشحال شدیم، خدا این بچه را برای ما حفظ کند و بعد میگوید این که اشکال ندارد و کفر نیست.
«و علی هذا إذا قال الذابح»
آن کسی که ذبح میکند اینطور نیت کند
«باسم الله و باسم محمد (ص)»
قصدش این باشد که به اسم خدا ذبح میکنم اما نام پیغمبر صلی الله علیه وآله را به عنوان تبرک میبرم
«اذبح باسم الله و أتبرک باسم محمد»
روضة الطالبیین، نبوی، چاپ دار عالم الکتب، چاپ 1423، ج2، ص474
این حرام نیست، اگر نام پیغمبر صلی الله علیه وآله را هم میبرد، از باب تیمن و تبرک است، این فتوای آقای نبوی است. ما شیعیان جایز نمیدانند. در صیغه ذبح فقط باید اسم خدا برده شود. ولی شما یک قدم از ما جلوتر هستید، اسم پیغمبر صلی الله علیه وآله به عنوان تبرک هم جایز میدانید.
پس ذبح فقط برای خدا است .کسی برای غیر خدا ذبح کند، نذر کند، قطعاً شرک است و شکی در این نیست. اما اگر نذر کند و ثوابش را به هر کسی که دلش میخواهد هدیه کند، این هیچ اشکالی ندارد.
حالا مستندات زیادی هم داریم که خود وهابیها هر سال برای محمد بن عبد الوهاب نذر میکنند. ان شاء الله در فرصت دیگری نشان خواهیم داد.
در مورد مکروه بودن نذر که پرسیدند، نه نذر مستحب است. ایشان برای مکروه بودن نذر روایت از صحیح مسلم آورد، ولی من پیدا نکردم. نذر مستحب است خود پیغمبر صلی الله علیه وآله نذر میکرد همیشه مگر میشود نذر کردن مکروه باشد. این همه سفارش برای نذر کردن داریم. ولی باید لله باشد، نذر برای غیر خدا جایز نیست. پیغمبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام خودشان همیشه نذر میکردند. حتی برای خودشان نذر میکردند یعنی امام باقر (ع) وصیت که برای من تا ده سال در منی فلان پول را نذر کنید و این مشکل ندارد. پس نذر کردن خودش مستحب است. اگر متن روایتی که از صحیح مسلم گفتن را می خواندند را پیدا می کردیم؛ اما متأسفانه بنده پیدا نکردم.
بیننده:علی از کرمانشاه
استاد یزدانی شما دوسال قبل در مناظره ای که با مرادزهی داشتید روایت «کنت ناظرا علی العایشه» را خواندید. بنده می خواستم اگر امکان دارد متن روایت را نشان دهید.
استاد یزدانی:
ما چون نمیخواهیم به آن دوران بر گردیم و خاطرات با آقای مرادزهی زنده شود دیگر نمیخواهیم به آن بحث بپردازیم ولی اگر در اینترنت همین جمله سرچ کنید، پیدا می کنید.
مجری:
سؤال دیگری که پرسیده شده راجع به بحث ازدواج حضرت ام کلثوم هست، که پرسیدند همسر ام کلثوم چه کسی بوده ؟
استاد یزدانی:
این که همسرشون چه کسی بوده پسر علامه امینی، کتابی در همین موضوع نوشته. در آنجا ایشان مستندی نشان میدهد که ام کلثوم عروس عقیل هست و یکی از پسران عقیل همسر ایشان بوده. در آن کتاب میتوانند ببینند و ما بحث ازدواج ام کلثوم را قبلاً مفصل جواب دادیم ،که اولاً اصلاً چنین ازدواجی صورت گرفته باشد محل تأمل است. بر فرض هم چنین ازدواجی صورت گرفته باشد هیچ چیزی را ثابت نمیکند. همانطوری که ابن تیمیه گفته ازدواج آن زمان دلیل بر محبت نبوده هر کسی با هر کسی ازدواج میکرده. ما نمونههایش را هم آنجا مفصل گفتیم حضرت اما مجتبی (ع) با دختر اشعث بن قیس که شکی در نفاق او نیست، ازدواج کرده. در عصر امیرالمؤمنین علیه السلام منافقتر از اشعث بن قیس نداشتیم. در همه گرفتاریها ایشان نقش داشت، در نهروان و صفین و همه جا نقش داشت . ولی امام مجتبی علیه السلام با دخترش ازدواج کرد. با دختر طلحه، ام اسحاق ازواج کرد. در صورتی که همه میدانند که طلحه دشمن اهل بیت علیهم السلام بوده و در جنگ جمل در سپاه مقابل امیرالمؤمنین امیرالمؤمنین علیه السلام بوده و به قصد کشتن امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و در همان جنگ کشته شده. ولی امام مجتبی علیه السلام با دختر طلحه ازدواج میکند. همان ام اسحاق که بعدا با امام حسین علیه السلام ازدواج میکند. امام جواد علیه السلام هم با دختر مأمون ازدواج کرده. همه شیعه و سنی می دانند که مأمون قاتل امام رضا علیه السلام بود و حضرت با دختر قاتل پدرشان ازدواج کردند. این ازدواجها هیچ کدام دلیل بر محبت نیست. سنیها نقل کردند که ام کلثوم دختر حضرت زینب سلام الله علیها با حجاج ازدواج کرده. حجاج را همه میشناسند که چقدر دشمن اهل بیت علیهم السلام و شیعیان بوده. البته سنیها نقل کردند. همینطور نقل کردند که حضرت سکینه سلام الله علیها با مصعب بن زبیر ازدواج کرده که البته دروغ و افسانه است. ولی این قضیه را زیاد نقل کردند. اگر قرار باشد ازدواج دلیل بر محبت باشد باید امام جواد علیه السلام رفیق مأمون باشد. در صورتی که مأمون پدرش را به شهادت رسانده. پیغمبر صلی الله علیه وآله این همه ازدواج داشته که پدرهانشان کافر بودند. پیامبر صلی الله علیه وآله حیی بن اخطب یهودی را در جنگ بنی قریضه میکشد و همان روز هم با صفیه دخترش ازدواج میکند. در صورتی که حیی بن اخطب یهودی و دشمن پیغمبر صلی الله علیه وآله بود. حتی با دختر ابو سفیان ام حبیبه ، ازدواج کرده. مگر دشمنتر از ابو سفیان داشتیم که با پیغمبر صلی الله علیه وآله دشمنی کرده باشد. ایات قرآن در مذمت ابو سفیان نازل شده، آن هم کشتاری که ابو سفیان در جنگهای مختلف از احد و احزاب انجام داد. این ازدواج ها هیچ کدام دلیل بر محبت نیست. روایت صحیح داریم که خود پیغمبر صلی الله علیه وآله صراحتا ابوسفیان را لعن کردند.
کلیپ:
+حضرت علی (رض) در این جنگ شرکت داشتند، خب خیبر قلعههایی بود، نه اینکه مثلاً فقط یک قلعه بود، نه خیبر یک منطقه وسیعی بوده، منطقه خوش آب و هوایی بوده پر از درخت بوده، باغهای خرما اینها همه داشتند، زارعت بوده کشاورزی بوده، خب حضرت علی (رض) در این غزوه، یکی از قهرمانان این غزوه هستند حقیقتاً؛ میبینیم که رسول الله (ص) فرمودند که فردا پرچم را به شخصی میدهم که
– خدا و رسولش او را دوست دارد و آن هم خدا و رسول را دوست دارد
+ دوست دارد، همه آرزو داشتند صفت خوبی است مدح خوبی است
– این افتخار نسب چه کسی میشود
+ بله دقت کنید اینجا، اینها دیگر رد بر خوارج میشود، این احادیث رد بر نواصب است، دشمنان حضرت علی، ردی بر آنها است دیگر، کسی که رسول الله (ص) میفرماید که
– الله و رسول را دوست دارد و الله و رسول هم او را دوست دارند
+ دوست دارند، وقتی که خدا و پیامبر کسی را مورد مدح قرار دادند و بعد از آنها چیزی که بر خلاف این باشد مذمت و ضد این مدح وارد نشده باشد همان میماند دیگر، چون یک مسئله قلبی است الآن، مسئله ظاهری نیست، یعنی اینکه وقتی این را میگوید هم آن از طریق وحی باشد و هم از اینکه دیده این فرد چگونه است، وقتی میگوید که خدا او را دوست دارد
– این دیگر بالاترین مدح است در واقع، بالاترین مهر تأیید است پس
+ یعنی آیا اینجا میشود از طرف خدا پیامبر همینطوری بگوید؟ نمیتواند پیامبر که از سوی خدا بعد به خدا نسبت بدهد که خدا علی را دوست دارد، در حالی که مثلاً دوست نداشته باشد
– مگر اینکه «ما ینطق عن الهوی إن هو إلّا وحی یوحی»
استاد یزدانی:
ما وقتی کلیپ از اینها پخش میکردیم، فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار میکردند. حتی اگر روایتی صحیح بود را میگفتند ضعیف است. اما در هفتههای پیش از همین آقا در همین برنامهاش، روایتی از فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام خواند و بسیار زیبا هم توضیح داد. ما واقعا از ایشان تشکر می کنیم که این کار را انجام داد. من روایت را از صحیح بخاری نشان بدهم چون ایشان مستندی نشان نداد. من مستند نشان بدهم که فضیلت بی نظیر امیرالمؤمنین علیه السلام هست که در صحیح بخاری آمده. صحیح بخاری ،چاپ اوقاف عربستان در دار السلام ریاض ،چاپ اول، سال 1417، صفحه 610، حدیث 3009 که خیلی روایت جالبی است
سهل بن حنیف می گوید :
«قال النبی یوم خیبر»
پیغمبر صلی الله علیه وآله در روز خیبر گفت
«لأعطینّ رایة غداً رجلاً»
فردا من پرچم را به دست کسی خواهم داد به دست مردی خواهم داد
«یفتح الله علی یدیه»
خدا فتح و پیروزی را به دست او نصیب ما خواهد کرد
«یحب الله و رسوله»
آن شخص خدا و پیغمبر را دوست دارد
«و یحبه الله و سوله»
خدا و پیغمبر هم او را دوست دارند
صحیح بخاری ، چاپ اوقاف عربستان در دار السلام ریاض ،چاپ اول، چاپ 1417، ص 610، ح 3009
خیلی عجیب است که میگوید همه منتظر بودند فردا چه اتفاقی میافتد و چه کسی را انتخاب میکند، روایت بسیار زیبایی است، متأسفانه آقای بخاری روایت را ناقص نقل کرده که بعدش در روایات دیگر دارد که آن کسی که من میفرستم کرار است، فرار نیست و مسائل دیگر. ما زمانی میتوانیم اهمیت این حدیث را بفهمیم که با دیگران مقایسه کنیم. این روز آخر جنگ خیبر هست که پیغمبر صلی الله علیه وآله این حرف را زده. چه شده که در طول این چند روزی که بقیه رفتند و برگشتند؟ فتح و پیروزی را خدا به دست آنها نصیب مسلمانها نکرده، نکند آنها خدا و پیغمبر صلی الله علیه وآله را دوست نداشتند؟ نکند خدا و پیغمبر صلی الله علیه وآله هم آنها را دوست نداشتند؟ اگر دوست داشت فتح و پیروزی را نصیب آنها میکرد. متأسفانه این وهابیها روایت را کامل توضیح نمیدهند. اگر یک زمانی فرصت شود مفصلا این روایت زیبا را کامل توضیح می دهیم تا برای کسانی که فرار بودند، مشخص شود که این فضیلت کرار بودن چه فضیلت بزرگ و برتری برای امیرالمؤمنین علیه السلام است.
بیننده:آقای نوروزی
من یک سؤال داشتم که جناب آقای یزدانی فرمودند که پدر خانمهای پیغمبر صلی الله علیه وآله تماما کافر بودند آیا پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها هم کافر بود؟
استاد یزدانی:
پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها که قبل از اسلام بوده، حالا ما نمیدانیم قبل از اسلام به دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده یا نبوده؟ نگفتم همه آن ها کافر بودند، اگر گفتم همه، که اشتباه کردم. ولی پدر حضرت خدیجه سلام الله علیها که قبل از اسلام از دنیا رفته، حضرت خدیجه سلام الله علیها یتیم بودند. در زمان اسلام حضرت خدیجه سلام الله علیها خودش اولی مسلمان بوده، شاید کافر بوده، شاید هم به دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده که این احتمالش زیاد هست.
بیننده:
انگیزهاش چه بوده، انگیزه رسول خدا صلی الله علیه وآله از این ازدواج ها چه بوده؟
استاد یزدانی:
انگیزه در هر ازدواجی متفاوت بوده ،مثلاً یکی از ازدواج ها، ازدواج رسول خدا صلی الله علیه وآله با ام حبیبه بود که ما در سایت مؤسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، ده پانزده سال قبل مقالهاش را مفصل نوشتیم. ام حبیبه مؤمن بود. به حبشه رفته بود و شوهرش آن جا فوت کرد. وقتی به مدینه آمد، بی پناه بود و کسی را نداشت. پیغمبر صلی الله علیه وآله هم پناه همه یتیمان و بیوه زنان بود. روایت صحیح بخاری است دیگر که پیغمبر صلی الله علیه وآله عصمة الارامل، پناهگاه بیوه زنان بود. با او ازدواج کرد؛ چون پناهی نداشت. با ام سلمه ازدواج کرد؛ چون کل قبیلۀ او با پیغمبر صلی الله علیه وآله همراه شدند، از جمله خالد بن ولید. خالد بن ولید بن مغیره دشمن پیغمبر صلی الله علیه وآله در همه جنگها بود. بعد از اینکه پیغمبر صلی الله علیه وآله با ام سلمه از قبیله او ازدواج میکند، خالد بن ولید دیگر علیه پیغمبر صلی الله علیه وآله شمشیر نکشید. با صفیه، دختر حیی بن اخطب یهودی ازدواج کرد؛ چون کسی را نداشت. هر کدام از این ازدواجها فلسفهای داشتند و هیچ کدام از این ازدواجها برای اینکه ثابت کند با فلانی یا فلانی خوب هست رابطه حسنه داشته، نبوده ، نمیتوانند ثابت کنند من با فلانی ازدواج میکنم چون پدرش را دوست دارم. چنین مستندی که پیغمبر صلی الله علیه وآله گفته باشند من با جبیریه یهودیه ازدواج میکنم چون پدرش را دوست دارم. با صفیهای که یهودیه بوده ازدواج میکنم چون پدرش را حیی بن اخطب که دشمنش و رئیس قبیله بنی قریظه است و در آن جنگ کشته شده،دوست هستم. هیچ کدام از این ازدواجهای دلیل با دوستی با آن قبیله نیست. خیلی از این ازدوج ها برای این بود که آن قبیله با اسلام دشمنی نکنند، چون این ارتباطات برایشان مهم بود. خیلیهایشان هم برای این بود که خودشان میآمدند و خود را به پیغمبر صلی الله علیه وآله عرضه می کردند. طبق آیه قرآن کریم است ،که اگر زنی آمد خود را به پیغمبر صلی الله علیه وآله بخشید، پیغمبر صلی الله علیه وآله میتواند با او ازدواج کند، حتی بدون عقد، همین عقد میشود و میتواند با او ازدواج کند. خیلی از زنها میآمدند خودشان را پیغمبر صلی الله علیه وآله هبه میکردند و حضرت هم با آنها ازدواج میکرد. هیچ کدام از این ازدواج ها نعوذ بالله بحث شهوت و شهوترانی و این مسائل نبوده. دلیلش هم واضح است که پیغمبر صلی الله علیه وآله بعد از حضرت خدیجه سلام الله علیها مدت طولانی پنج سال با یک زنی به نام سوده بنت زمعة، پیر زنی حدود هفتاد ساله بود.
کلیپ:
- خانم رحمانی در رابطه با این که یاد گرفتن زبان خارجی گفتند حرام است، ما که نشنیدیم اتفاقاً بهترین صفت این است که انسان زبانهای مختلف یاد بگیرد و بتواند دیگران را به راه راست هدایت دهد، تعلیم هیچ زبانی اشکال شرعی ندارد حالا، آخوندهای شیعه برای خودشان یک مسائلی دارند که این کنه مطلب و مذهبشان را بفهمد، به حقیقت شان پی ببرد برای همین و إلّا که امروزه زبان خارجی یاد گرفتن ضرورت است بخصوص زبان انگلیسی که بین المللی است،
استاد یزدانی:
بله ایشان فتوایش این است که یاد گرفتن زبان عربی خیلی مهم است؛ چون زبان بین المللی است و مفصل هم صحبت کرد. ولی بعد میگوید شیعیان چون مذهبشان نمیخواهد معلوم شود و آن رازهای مخفی که دارند نمیخواهند آشکار شود، میگویند نه زبان یاد نگیرید. کدام شیعهای آمده گفته که نه زبان عربی یاد نگیرید، زبان انگلیسی یاد نگیرید؟ هیچ شیعهای، هیچ عالمی از علمای شیعه چنین فتوایی ندادند. ولی علمای شما فتوا دادند. کتاب « الشرح الممتع» آقای ابن عثیمن، مفتی بزرگ وهابیها در این کتاب خودش، محمد بن صالح العثیمن، چاپ دار ابن جوزی در عربستان سعودی، جلد 12، چاپ اول، صفر 1427، صفحه 263، میگوید:
ما اصلاً دوست نداریم مردم از لغة عربی روی گردان شوند مخالف این هستیم،
« ونری أن من اکبر الجنایه علی الأولاد»
بزرگترین جنایتی که دارند در حق این اولاد میکنند این هست که کلمات غیر عربی دارند به بچههایشان یاد میدهند
بعد به حرف ابن تیمیه در کتاب «اقتضاء صراط المستقیم» مستند میکند که لغة بسیار مهم هست در فرهنگ ما مهم هست. در حفظ اصول امتها بسیار مهم هست و بعد روایتی نقل میکند که
«فلانی یضرب من یرطنون رطانة الأعاجم»
فلانی کسی که با لهجه عجمها حرف میزد او را کتک میزد
سند روایت هم صحیح است. البته از ایشان روایات دیگر هم فراوان داریم که کسی به زبان فارسی حرف بزند، خبیث است. در این حد هم فتوا داریم. بعد میگوید جایز نیست
«ینبغی أن یضرب هؤالاء الذین یفخرونه بهذه الغة الأجنبیه»
باید کتک بزنیم کسانی را که میگویند ما انگلیسی بلد هستیم و افتخار میکنند به زبان انگلیسی.
حالا انگلیسی یا غیر انگلیسی
« و الأقبح و الأسوأ عنهم»
بدتر این است که به بچههایشان را یاد میدهند
«فهذه جنایت عظیمه»
این جنایت بزرگی است که اینها به بچههایشان زبان انگلیسی یاد میدهند
الشرح الممتع، محمد بن صالح العثیمن، دار ابن جوزی، عبرستان، چاپ اول، ج12، ص263
آقای خدمتی حرف قشنگی میزنید، ولی قبل از حرف زدن با مفتیهایتان هماهنگی کنید. آخوند که میگوید منظور ما نیستیم آخوندهای خودشان است ،انگلیسی زبان خوبی است ولی آخوندهای شما میگویند بزرگترین جنایت است و از گذشتگانتان که با زبان عجم به شدت مخالف بودند و خباثت و جنابت میدانستند و آن زمان هر کس فارسی حرف میزد کتک میزدند. با توجه به سنت خلفاء و علمایتان فتوا بدهید.
مجری:
امشب هم کاملاً استفاده کردیم و بهره بردیم. ان شاء الله که همیشه بتوانیم مروّج مکتب اهل بیت علیهم السلام باشیم.
اللهم أجعل محیانا محیا محمدٍ و آل محمد اللهم أجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صلی علی محمد و آل محمد