عبد الرحمن دمشقيه مدعي است كه چون رسول خدا صلي الله عليه واله از ابوطالب عليه السلام شير خورده است؛ پس اميرمؤمنان عليه السلام برادر رضاعي آن حضرت شده و ازدواجش با صديقه طاهره سلام الله عليها ازدواج با دختر برادر است .
همچنين مدعي شده است كه اگر اميرمؤمنان عليه السلام نفس رسول خدا صلي الله عليه وآله باشد، ازدواج آن حضرت با حضرت زهرا سلام الله عليها ازدواج با دختر خود است.
برنامه : كلمه طيبه
تاريخ : 31 / 05 / 91
مجري :
اللهم صل علي محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت يكايك شما بينندگان عزيز و ارجمند شبكه جهاني ولايت سلام خالصانه عرض مي كنم . طاعات و عبادات و بندگي هاي شما در اين شب ها و روزهاي مبارك رمضان قبول باشد . خوشحاليم كه بار ديگر با برنامه كلمه طيبه در خدمت شما عزيزان هستيم . اميدواريم با استعانت از حضرت حق و توسل به ساحت مقدس ائمه معصومين (عليهم السلام) بتوانيم برنامه اي خوب و قابل قبول ، به كارشناسي دو تن از اساتيد عزيز و محترم استاد يزداني و استاد ابوالقاسمي تقديم حضور شما كنيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و دوست عزيزم جناب استاد ابوالقاسمي و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم .
استاد ابوالقاسمي :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد المصطفي وعلي المرتضي وفاطمة الزهراء والحسن الرضا والحسين المصفاء وجميع الاوصياء والمصابيح الدجي وصل علي من بيمنه رزق الوراء بالوجوده ثبتت الارض والسماء مولانا صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) .
خدمت شما جناب آقاي يزداني و بينندگان شبكه جهاني ولايت عرض سلام و وقت به خير دارم . اميدوارم در هر كجا كه هستند ، در ذيل توجهات حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف )زندگي با خير و بركتي داشته باشيد .
مجري :
اولين كليپ را با هم مي بينيم و بعد از آن ، پاسخ را از اساتيد محترم دريافت مي كنيم .
كليپ (1) :
دمشقيه ، كارشناس ناصبي وهابي :
فاطمة تزوجت من عمها في الرضاع .يعني لا يحق لها ان تتزوج من علي . لم اقول ذلك ، أنا الزمهم بذلك .لماذا ؟ هناك عدد روايات في كتاب الكافي ،صحح اسناده في مجلسي في مرآة العقول ان النبي صلي الله عليه وسلم يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب و في رواية من القرابة .
نادي في رواية اخري في كتاب الكافي ان ابي طالب لم يجد امرأة ترجع النبي صلي الله عليه وسلم فاعطاه سدي نفسه …
كياني ، كارشناس وهابي :
نكته سوم در بحث اين كه چه كسي به فاطمه زهرا سلام الله عليها نصب مي كند ؟ كسي به فاطمه زهرا رضي الله عنها اهانت مي كند كه مي گويد : فاطمه زهرا با عموي رضاعي خود ازدواج كرده . آقايان نمي گويند فاطمه زهرا با عموي رضاعي خود ازدواج كرد . بلكه جمع بندي روايت هاي آن ها بيانگر اين موضوع است . چطور ؟
آقاي كافي روايتي آورده كه مجلسي در مرآة العقول سندش را صحيح دانسته . آن روايت اين است كه يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب ، يا القرابۀ . از رضاع و شيرخواري حرام مي شود همان چيزي كه در نسب و خويشاوندي حرام است . به عنوان مثال برادر و خواهر بر هم حرام هستند . هر نسبتي كه در خويشاوندي و قرابت وجود دارد و حرام است ، در شيرخوارگي هم همين حكم را دارد . خانمي به يك پسر بچه شير مي دهد . اين پسر بچه بر اين خانم و بر فرزندان اين خانم حرام مي شود . اين توضيح اين مسأله است كه كافي آورده و مجلسي در مرآۀ العقول آن را صحيح دانسته .
روايت دوم ، كافي روايت كرده كه ابوطالب عموي رسول الله صلي الله عليه وسلم كه در مقطعي از زندگي آن بزرگوار سرپرستي آن حضرت را به عهده گرفت ، زني براي شير دادن به رسول الله صلي الله عليه وسلم پيدا نكرد و بعد خودش به پيامبر صلي الله عليه وسلم شير داد . چطور ؟ سينه در دهان محمد صلي الله عليه وسلم گذاشت و رسول الله صلي الله عليه وسلم از سينه ابوطالب شير خورد . عجيب است !!
ابوطالب پدر علي بود . محمد صلي الله عليه وسلم از ابوطالب شير خورد . يعني محمد صلي الله عليه وسلم و علي برادر رضاعي و شير خورده شدند . محمد صلي الله عليه وسلم بزرگ شد ، ازدواج كرد ، صاحب دختري به نام فاطمه شد و با همين فاطمه ،علي كه برادر محمد بود ، ازدواج كرد . نعوذ بالله اين طور برداشت مي شود كه فاطمه زهرا رضي الله عنها با عموي رضاعي خود ازدواج كرده .
مجري :
استاد يزداني ! كارشناس وهابي در اين كليپ ادعا مي كند كه طبق اعتقاد شيعه و طبق قواعدي كه خودش مطرح ميكند ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) با عموي رضاعي خود ازدواج ميكند .استدلالش اين است كه شيعه معتقد است حضرت ابوطالب (عليه السلام) به پيامبر (صلي الله عليه وآله) شير دادند . بنابراين اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) برادر رضاعي پيامبر (صلي الله عليه وآله) هستند و حضرت زهرا (سلام الله عليها) با عموي رضاعي خود ازدواج كردند . توضيحات شما را در اين خصوص مي شنويم .
استاد يزداني :
ما واقعا از اين كارشناس انتظار نداشتيم كه اين قدر ناشيانه وارد اين مباحث شود . قبلا آقاي نعثل العلما و خيانتي بودند كه اين شبهات پيش پا افتاده را مطرح ميكردند ، ما مي گفتيم : از كم تجربه بودنشان است كه اين شبهات را مطرح مي كنند ؛ اما از اين آقايي كه مي گويد من سي و پنج سال در اين مباحث تجربه دارم ، مطرح كردن اين شبهات تعجب برانگيز است كه چطور اين شبهه كهنه و قديمي را كه بارها و بارها جواب داده شده ،دوباره مطرح ميكند و روي آن مانور مي دهد . البته اين كليپ طولاني بود ؛ اما فرصت آن نيست كه همه آن را پخش كنيم . الان همه بينندگان ما پاسخ اين شبهات را مي دانند ، همان طوري كه در آن برنامه تماس گرفتند و پاسخ آقاي دمشقيه را دادند ؛ اما دمشقيه حرفي براي گفتن نداشت .
ما در پاسخ به آقاي دمشقيه چند نكته را بيان مي كنيم :
نكته اول ، سند روايتي كه شما خوانديد ، ضعيف است . روايت در كتاب شريف كافي ،جلد اول ، صفحه 448 آمده :
محمد بن يحيى ، عن سعد بن عبد الله ، عن إبراهيم بن محمد الثقفي ، عن علي بن المعلى ، عن أخيه محمد ، عن درست بن أبي منصور ، عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لما ولد النبي صلى الله عليه وآله مكث أياما ليس له لبن ، فألقاه أبو طالب على ثدي نفسه ، فأنزل الله فيه لبنا فرضع منه أياما حتى وقع أبو طالب على حليمة السعدية فدفعه إليها .
از ابي بصير از امام صادق عليه السلام نقل شده كه حضرت فرمودند : وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به دنيا آمدند ، چند روزي كسي نبود كه به آن حضرت شير دهند . تا اين كه حضرت ابوطالب (عليه السلام) خودش به آن حضرت شير داد . تا اين كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را به حليمه سعديه سپردند .
كليني ، كافي ، ج 1 ، ص 448
اگر اين آقا واقعا اهل علم بود ،سند روايت را بررسي ميكرد . در سند اين روايت عده زيادي مشكل دار هستند . از جمله علي بن معلي و محمد بن معلي مجهول هستند . درست بن ابي منصور و علي بن ابي حمزه از واقفي ها است و به شدت از جانب علماي شيعه طرد شده ؛ چون كذاب و وضاع است . پس تا اين جا ثابت شد كه سند روايت ضعيف است . وقتي سند روايت ضعيف باشد ، استناد به سند ضعيف آن ها در مباحث علمي ، كار بسيار بسيار ناپسندي است .
جالب است كه آقاي عقيل هاشمي و نعثل العلماء مي گفتند : اگر كسي به روايت ضعيف استناد كند ، مانند خرمگسي است كه وقتي وارد باغ ميشود ، گل ها و درختان و نعمات را نمي بيند و فقط نجاسات را مي بيند و روي همان مي نشيند و از آن استفاده مي كند . اين كارشناس وهابي هم همين كار را مي كند و به يك روايت ضعيفي كه هيچ ارزشي از نظر شيعه ندارد و هيچ چيزي براي آن ها ثابت نمي كند ، استدلال كرده .
نكته دوم ،فرض كنيم كه اين قضيه درست باشد ، چه اشكالي مي تواند داشته باشد ؟ اين هم معجزه اي از معجزات پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) است ، نه معجزه حضرت ابوطالب (عليه السلام) . معجزه پيامبر (صلي الله عليه وآله) است كه خداوند از همان لحظه تولد تا آخرين لحظه عمرش از پيامبرش محافظت كرده . در اين جا هم شيردهنده اي نبوده ، خداوند معجزه اي نشان داده و پيامبر (صلي الله عليه وآله) از حضرت ابوطالب (عليه السلام) شير خورده . همانطور كه خود علماي اهل سنت نقل كردند و ما قبلا نشان داديم كه پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله) با زبان مبارك خود به امام حسن (عليه السلام) شير داده . يعني روزي امام حسن (عليه السلام) تشنه مي شوند و گريه مي كند . آب پيدا نمي شود و پيامبر (صلي الله عليه وآله) زبان مبارك را در دهان امام حسن (عليه السلام) گذاشته و به آن حضرت شير مي دهند .
اين روايت در كتاب هاي متعدد نقل شده . از جمله در كتاب تاريخ مدينه دمشق ،جلد 13 ، صفحه 221 نقل شده :
عن أبِي جعفرٍ رضيَ اللَّهُ عنهُ قَالَ : ( بَيْنَا الْحَسَنُ مَعَ رسولِ اللّهِ إِذْ عَطِشَ فَاشْتَدَّ ظَمَؤُهُ ، فَطَلَبَ لَهُ النَّبِيُّ مَاءً فَلَمْ يَجِدْ ، فَأَعْطَاهُ لِسَانَهُ فَمَصَّهُ حَتّى رَوِيَ )
از امام باقر عليه السلام نقل شده كه امام حسن (عليه السلام) نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود . حضرت تشنه شد ، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آب طلب كردند ؛ اما آب پيدا نشد . سپس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) زبان مبارك را در دهان امام حسن (عليه السلام) قرار داد . حضرت آنقدر از زبان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نوشيد تا سيراب شد .
تاريخ مدينه دمشق ، ج 13 ، ص 221
اين هم يك معجزه از معجزات پيامبر (صلي الله عليه وآله) است كه شما نقل كرديد . آن معجزه هم در كتاب هاي ما نقل شده . اين دو معجزه كاملا مشابه هم هستند . هيچ اشكالي هم در اين قضيه نيست .
نكته سوم ،از اين گذشته خود شما در كتاب هاي متعدد نقل كرديد كه يكي از علماي اهل سنت به خاطر اين كه كرامت هاي متعدد داشت و انسان خوبي بود ،به يك بچه شير داد . ما بارها اين قضيه را نشان داديم كه در كتاب مرآۀ الجنان ، تأليف يافعي يمني مكي (از علماي بزرگ اهل سنت ) متوفاي 768 هـ ، جلد 4 ، شرح حال آقاي دلاوي :
الشيخ الكبير السيد الشهير أبو محمد عبد الله لمعروف بالدلاوي – رضي الله تعالى عنه – ونفع به . كان من ذوي الكرامات العديدات ، والمناقب الحميدات …
ومنها أنه كان عنده طفل غابت أمه عنه ، فبكى فدر ثديه باللبن ، فأرضع ذلك الطفل حتى سكت ، وله كرامات أخرى كثيرة شهيرة .
شيخ كبير ابو محمد عبد الله معروف به دلاوي ،كرامات و مناقب زيادي داشت . بچه اي در نزد آقاي دلاوي بود كه مادرش رفت . بچه گريه مي كرد . تا اين كه خداوند شير در سينه او جاري كرد و آقاي دلاوي به آن بچه شير داد و بعد آن بچه ساكت شد .
يافعي يمني مكي ، مرآۀ الجنان ،متوفاي 768 هـ ، ج 4 ، شرح حال آقاي دلاوي
وقتي آقاي دلاوي از علماي شما بتواند چنين معجزه اي داشته باشد ، چرا خداوند براي پيامبرش اين كار را انجام ندهد . اين ها از معجزاتي است كه شما در كتاب هايتان نقل كرده ايد . شايد درست باشد ، شايد هم درست نباشد .
نكته چهارم ، اگر در گوگل جستجو كنيد ، ده ها نفر از كساني كه در همين زمان سينه هايشان پرشير شده و شير دادند را مي بينيد . از جمله يك آقاي سريلانكايي معروف است كه بعد از مرگ همسرش به فرزندش شير مي دهد .
نكته پنجم ، جالب است كه خود علماي اهل سنت معجزه اي را از عايشه ، همسر پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) نقل كردند ، با اين كه شوهر نداشته و هيچ وقت هم بچه دار نشده ، مي توانست به مردهاي غريبه از سينه خود شير دهد . البته از همه برادران اهل سنت عذرخواهي مي كنيم ، مطلبي است كه در كتاب هاي شما آمده و بنده كاري به صحت و سقم آن ندارم .
كتاب فتح المنعم ، تأليف موسي شاهين لاشين (استاد دانشكده حديث و دانشكده اصول دين در الازهر مصر و از علماي بزرگ اهل سنت است ) متوفاي 1430 هـ ، جلد 5 ، صفحه 622 :
وكانت عائشة رضي الله عنها تري ان ارضاع الكبير يحرمه وارضعت غلاما فعلا وكان يدخل عليها …
نظر عايشه اين بود كه اگر به يك بزرگسال هم شير دهد ، محرم مي شود . خود عايشه به كودكي كه نزديك به سن بلوغ رسيده بود ، قطعا شير داده .
موسي شاهين لاشين ، فتح المنعم ، ج5 ، ص 622
وقتي خداوند چنين معجزه اي به عايشه داده ، چه اشكالي دارد كه به حضرت ابوطالب (عليه السلام) هم اين معجزه را داده باشد . جواب شما به اين قضيه چيست ؟ هر جوابي كه شما دهيد ،ما هم همان جواب را ما به قضيه حضرت ابوطالب (عليه السلام) مي دهيم .
روايت بعدي در كتاب تفسير التحرير والتنوير ، تأليف ابن آشوب (از علماي بزرگ اهل سنت ) ، جلد 4 ، صفحه 297 آمده:
إذ كان يدخل عليها كما يدخل الأبناء على أمهاتهم ، فتلك خصوصية لها ، وكانت عائشة أم المؤمنين إذا أرادت أن يدخل عليها أحد الحجاب أرضعته ، تأولت ذلك من إذن النبيء صلى الله عليه وسلم لسهلة زوج أبي حذيفة …
هر زمان فردي مي خواست بر عايشه در حال حجاب وارد شود ، اجتهاد مي كرد كه به او شير دهد . چون پيامبر (صلي الله عليه وآله) به سالم مولا ابي حذيفه اجازه داده بود كه از آن زني كه در خانه اش بزرگ شده ، شير بخورد ، عايشه هم اجتهاد مي كرد كه رضاع كبير اشكالي ندارد و خودش شير مي داد .
ابن آشوب ، تفسير التحرير و التنوير ، ج 4 ، ص 297
خود عايشه شير مي داد تا آن مردها وارد شوند . جالب است كه شير دادن به صورت خوردن از ليوان نيست و بايد از خود سينه باشد . اين مطلب را ابن تيميه در كتاب احكام الزواج ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، با تحقيق محمد قادر عطاء ، صفحه 236 آورده :
الرَّضْعَةُ ” أَنْ يَلْتَقِمَ الثَّدْيَ فَيَشْرَبَ مِنْهُ ثُمَّ يَدَعُهُ : فَهَذِهِ رَضْعَةٌ .
رضاع اين است كه با دهان سينه را بگيرد و شير بخورد و آن را رها كند . اين شير دادن و رضاع است .
اگر غير از اين باشد مثلا شير را در ليوان بريزد ، رضاع نمي شود و فقط بايد از طريق دهان و سينه باشد .
ابن تيميه ،احكام الزواج ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، با تحقيق عبد القادر عطاء ، ص 236
اين معجزه اي است كه شما از عايشه نقل كرده ايد . جواب شما از اين قضيه چيست ؟ هر جوابي شمادهيد ، ما هم به قضيه شير دادن حضرت ابوطالب (عليه السلام) به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي دهيم .
جالب است كه هم در كتب شيعه و هم در كتب اهل سنت آمده كه رضاع شرايط و اركاني دارد و بدون وجود اين اركان اصلا رضاع محقق نمي شود . از علامه شيعه ، علامه حلي (ره) در كتاب تحرير الاحكام ، جلد 3 ، صفحه 447 اين قضيه را نقل كرده :
فصل الثاني : في الرضاع
ومطالبه اربعة : المطلب الاول : في اركانه : وهي ثلاثة : المرضعة واللبن والمحل .
فصل دوم در مورد شيردادن . در اين زمينه چهار مطلب را بايد نقل كرد . مطلب اول ، درمورد اركان رضاع است كه سه مورد است . اول ، كسي كه شير مي دهد بايد زن باشد . دوم ، شير باشد . سوم بايد با دهان سينه را گرفته باشد .
اين سه شرطي است كه براي رضاع قائل است . اگر هر كدام از اين سه شرط نباشد ، رضاع در نزد شيعه محقق نمي شود. در ادامه مي گويد :
فلا اعتبار بلبن البهيمة ولا لبن الرجل ، ولا الميتة ، ولا مَنْ درَّ لبنها من غير ولادة ….
اگر كودكي از يك گوسفند شير بخورد ، فايده اي ندارد . اگر مردي به كودكي شير دهد …. در اين صورت ها رضاع محقق نمي شود .
به هر حال شير دادن زن به كودك يكي از اركان رضاع است .
علامه حلي ، تحرير الاحكام ، ج 3 ، ص 447
علماي اهل سنت هم همين را گفته اند . يعني اگر اركان الرضاع را در كتاب هاي اهل سنت جستجو بزنيم ، ده نفر از علماي اهل سنت هستند كه اين قضيه را بيان كرده اند .بنده چند متن را به آقاي دمشقيه نشان دهم ، از جمله در كتاب اختلاف ائمه العلماء ، تأليف آقاي ابن هيبره شيباني آمده :
واتفقوا على أن الرجل لو در له لبن فأرضع منه لم يثبت بذلك تحريم الرضاع
همه علما اتفاق دارند كه اگر مردي به كودكي شير دهد ، رضاع محقق نمي شود .
ابن هيبره شيباني ، اختلاف ائمه العلماء ، ج 2 ، ص 205
آقاي نظام الدين نيشابوري در تفسير غرائب القرآن خود ميگويد :
وللرضاع أركان : أحدها المرضع ويجب أن تكون امرأة , فلبن البهيمة لا يثبت تحريما بين الذكر والأنثى للذين شربا منه وكذا لبن الرجل …
رضاع اركاني دارد كه يكي از آن ها اين است زن به بچه شير دهد و شير مرد و شير گاو و گوسفند فائده ندارد .
نظام الدين نيشابوري ، تفسير غرائب القرآن ، ج 2 ، ص 382
بنده حدود 15 نفر از علماي اهل سنت را دارم كه گفته اند : از اركان رضاع اين است كه زن به كودك شير دهد . اما اين كه يك مرد به بچه شير دهد ،رضاع محقق نمي شود .
آقاي دمشقيه ! شما قبل از طرح اين ادعا مقداري تحقيق مي كرديد كه ديدگاه شيعه و اهل سنت در مسأله رضاع چيست و آيا اين روايتي كه به آن استدلال كرديد ، سندش صحيح است يا ضعيف ؟ اما شما خيلي ناشيانه وارد اين بحث كرديد و اين طور آبرويتان رفت . البته اين بحث قديمي است و ما بارها اين مباحث را با كارشناسان شبكه كلمه انجام داديم و جوابي هم نگرفتيم .
مجري :
كليپ دوم را هم مي بينيم و بعد پاسخ آن را از استاد ابوالقاسمي دريافت مي كنيم .
كليپ (2) :
دمشقيه ـ كارشناس ناصبي وهابي :
لكن الشيعة اخرجوا عليا من هذه الآية .
كياني ـ مجري وهابي :
سبحان الله ! ايشان مي فرمايند : شيعيان حضرت علي را از مفهوم و مدلول اين آيه خارج كردند و گويا اين برداشت مي شود كه حضرت علي نعوذ بالله جزء اين مؤمنيني كه عايشه مادرشان باشد ، نيست . دليلش را خود استاد بيان كردند ، اين كه شيعيان مي گويند : علي نفس پيامبر است و اين آيه سوره آل عمران را به بازي گرفتند كه الله متعال خطاب به پيامبر صلي الله عليه وسلم مي فرمايد : فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ، در جريان مباهله بياييد كه ما هم همسران خود و شما هم همسران خود را بياوريد و نفس هاي ما و نفس هاي خود را . شيعيان مي گويند : منظور از نفس ، آن طور كه آيه را به بازي گرفته اند ،شخص علي است . يعني گفته اند : علي رضي الله عنه نفس پيامبر گرامي صلي الله عليه وسلم است . وقتي اين را بگوييد كه علي عليه السلام نفس پيامبر صلي الله عليه وسلم است ، در حقيقت آن بزرگوار را از مفهوم و مدلول اين آيه بيرون آورديد . چرا كه آيه مي فرمايد : النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ، پيامبر را جدا از مؤمنين ذكر مي كند و وقتي علي نفس پيامبر باشد ، گويا آن بزرگوار را از مفهوم اين آيه خارج كرديم .
فرمودند : اگر علي رضي الله عنه را از مفهوم مؤمنين و اين كه از جرگه مؤمنين است ،با توجه به اين آيه قرآن ،بيرون بياوريد ، اهانت بزرگي به آن بزرگوار كرديد و نعوذ بالله تعالي گويي علي را تكفير كرديد و او را از جرگه مؤمنان به حساب نياورديد . اما كار ديگري كه مي توانيد بكنيد ، آيا غير از اين است كه رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت به علي از خود به علي اولويت دارد . مگر اين كه باز بگوييد : نه ،اين گونه نيست كه باز هم يك رويكرد نادرست است و در تضاد و تعارض قرار مي گيرد . بس است كه اين همه با آيات الهي بازي كرديد .
مي فرمايند : اگر علي رضي الله عنه را نفس پيامبر قرار دهيد ،آن طور كه با آيه سوره آل عمران بازي كرده ايد ، گويا همسر فاطمه زهرا ، محمد صلي الله عليه وسلم است . تأكيد كردند بس است كه اين قدر با آيات الهي بازي كرديد . اگر بخواهيد بياييد و از بعد علمي نگاه كنيد ،بعد عاطفي را كنار بگذاريد . اگر گفته شود علي نفس پيامبر صلي الله عليه وسلم است ، نعوذ بالله اهانت بزرگي است و در حقيقت گفته ايد كه شوهر فاطمه زهرا ، پدرش بوده يا نعوذ بالله تعالي آن چيزي كه قرآن مي گويد : النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ، كه پيامبر صلي الله عليه وسلم اولويت بيشتري نسبت به مؤمنين به خودشان دارد كه از جمله اين ها ، علي رضي الله عنه است . دو راه پيش روي شما است ؛ ولي راهش اين است كه با آيات خدا بازي نكنيد يا به اين عناد ادامه دهيد كه تعبير صحبت ايشان است و باز به اين تأكيد كنيد يا اين كه علي را كه به نص قرآن از جمله مؤمنين است بپذيريد كه بعد از رسول الله صلي الله عليه وسلم ، شخصيت خودشان را داشتند و علي مرتضي رضي الله عنه به عنوان يكي از مؤمنين شخصيت خودشان را داشته .
فرمودند : شباهتي بين نصاري و بين كساني كه چنين فكري دارند ، وجود دارد . نصاري مي گويند : پسر پدر روح القدوس و مي گويند : هر سه تا يك نفر هستند و به آن ها مقام خدايي مي دهند . شيعيان ، كساني كه چنين ديدگاهي دارند بر اساس مطالبي كه استاد مطرح كردند ، ميگويند : علي و محمد هر دو يكي هستند . وقتي علي نفس پيامبر صلي الله عليه وسلم هست و اين گفته مي شود ، گويا اين ديدگاه مطرح ميشود كه علي و محمد يكي هستند و اين شباهت به همان پنداري است كه نصارا دارند . آن ها سه تا را يكي دانستند و كساني كه به نام شيعه اين تفكر را دارند ،دو تا را يكي دانستند .
مجري :
كارشناس وهابي در اين كليپ ادعا كرد كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم ) نيست ؛ چرا كه اگر نفس آن حضرت باشد ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه دستور قرآن بود با مؤمنين ازدواج كنند ، حضرت امير (عليه السلام) حكم پدرشان را دارد و در اين صورت حضرت زهرا (سلام الله عليها) با پدرشان ازدواج كردند . توضيحات شما در اين باره چيست ؟
استاد ابوالقاسمي :
بنده در پي مقدماتي عرض كنم كه آقاي دمشقيه بعد از دو سه بار دعوتي كه از ايشان براي مناظره كرديم ،ديدند اگر اين دعوت را قبول نكنند ، خيلي آبرو ريزي است .يك دفعه اعلام كردند كه آقاي دمشقيه مي آيد و چند برنامه هم دارند . به ما هم اعلام كردند كه شبكه ولايت براي مناظره با آقاي دمشقيه بياييد . خيلي جالب بود كه در آن برنامه حدود بيست بار نام شبكه ولايت و آيت الله قزويني را بردند ؛ اما آقاي كياني كه به عنوان مترجم بود ، يك بار هم اسم شبكه يا اسم آيت الله قزويني را نياوردند .
نكته دوم ، خود آقاي دمشقيه مي خواستند با ما مناظره كنند ؛اما در آخر ديديم كه بيست خط براي تماس آقاي دمشقيه قرار داديم ؛ اما تماس نگرفتند . ما هم هر چه با آن شبكه تماس گرفتيم ، ما را وصل نكردند . اين طور هم نبود كه وصل نشود ؛ بلكه وصل شد ؛ اما اجازه صحبت ندادند . كليپ آن را هم پخش كرديم . پس اين طور نيست كه ما تماس بگيريم و وصل نشود . يك بار هم كه وصل شديم ، شما اجازه صحبت نداديد .
جالب است مصيبتي كه گرفتار آن شده اند ، نصف بيننده هايي كه با آن ها تماس ميگيرند ، از خودشان است و نصف ديگر بينندگان از آن ها مي پرسند كه چرا با شبكه ولايت مناظره نمي كنيد .اين قضيه براي آقاي هاشمي بسيار سنگين تمام شد ،به حدي كه شب گذشته ما بي ادبي هاي پشت سرهم از آقاي هاشمي ديديم . مثلا بيننده اي تماس گرفت و سؤالي پرسيد و ايشان گفت به شما ربطي ندارد . آقاي قزويني و كارشناسان شبكه ولايت در حدب مناظره با ما نيستند . بيننده اي هم تماس گرفت و گفت : اگر در حد مناظره و بحث با شما نيستند ، چرا آقاي دمشقيه درخواست مناظره با همين ها را داده بود . تا اين حد آقاي هاشمي از وضعيتي كه دمشقيه در شبكه كلمه به وجود آورده ، عصباني كرده . اگر به ياد داشته باشيد آن زماني كه آقاي حيدري هم ادعاي مناظره كرده بود ، آقاي هاشمي تا دو سه هفته همين وضعيت را داشتند .
آقاي دمشقيه گفت : من يك هفته در اين شبكه برنامه مي گذارم و منتظر شما هستم كه بحث كنيم . يك هفته كه هيچ ، همان روزي كه ما درخواست مناظره داديم ، ايشان از مناظره فرار كرد . جالب است كه آقاي هاشمي گفت : اين شبكه مزبور براي آقاي دمشقيه حتي ارزش ديدن هم ندارد . در صورتي كه خودشان از تماس هاي تلفني كه به شبكه ما مي شد ، كليپ درست كردند . بيننده به آن ها زنگ مي زند ، آن ها مي گويند : شما با شبكه ولايت تماس گرفتيد و ما فايل صوتي شما را داريم . همان كاري كه ما با خودشان كرديم ، جواب ما را نمي توانند بدهند ،جواب بيننده هاي ما را مي دهند .
نكته آخر ، وضعيت رسانه اي كارشناسان شبكه كلمه ، مثل آقاي دمشقيه كه به حدي بيني خود را بالا كشيد كه مجري خسته شد . البته كليپ ديگري از يكي از ديگر كارشناسان اين شبكه داريم كه به وقتش آن را پخش مي كنيم تا ثابت شود اين ها چقدر با بحث رسانه آشنا هستند . با اين حال مي گويند : شبكه ولايت ارزش ديدن ندارد .
اما در مورد ادعاي اين كارشناس وهابي ، در آيه 61 از سوره آل عمران فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ .
خداوند مي فرمايد : هر كس مي خواهد مباهله و نفرين كند ، بگو اي پيامبر ! ما فرزندان خود را مي آوريم و شما هم فرزندان خود را بياوريد . شما همسران خود را بياوريد ، ما هم همسرانمان را مي آوريم . ما جان خود را مي آوريم ، شما هم جان خود را بياوريد . بعد با هم مباهله مي كنيم . لعنت خدا بر دروغگويان . آل عمران / 61
آقاي دمشقيه مي گويد : اين آيه مدرك شيعه است براي اين كه علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) است و شيعه با آيات خدا بازي مي كنند .
حال ببينيم كه شيعه با آيات خدا بازي ميكنند يا شما آقاي دمشقيه ؟
اين كه يك امر مسلّم است و در صحيح مسلم ، جلد 4 ، صفحه 1871 نقل شده :
ولما نزلت هذه الآية : ندع أبناءنا وأبناءكم سورة آل عمران آية 61 دعا رسول الله عليا وفاطمة وحسنا وحسينا ، فقال : ” اللهم هؤلاء أهلي ” . *
سعد بن ابي وقاص گفت : وقتي اين آيه نازل شد تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ ، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ،اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امام حسن و امام حسين (عليه السلام) را صدا زدند و فرمودند : خدايا اين ها اهل بيت من هستند .
صحيح مسلم ، ج 4 ، ص 1871
در اين جا نه حفصه ، نه عايشه و نه ام سلمه و نه ديگر زنان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و نه ابراهيم پسر آن حضرت هستند . خداوند دراين آيه فرموده : ابناءنا و ابناءكم ، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) ابناء هستند . نساء چه كساني بودند ؟ حضرت زهرا (سلام الله عليها) . انفسنا باقي مي ماند كه حضرت امير (عليه السلام) را آوردند .
اين قضيه را فقط شيعه نمي گويد ؛ بلكه علماي اهل سنت هم اعتراف كردند متواتر است كه منظور از ” انفسنا ” در اين آيه ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .
. قال الحاكم : وقد تواترت الأخبار في التفاسير ، عن عبد الله بن عباس ، وغيره ، أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخذ يوم المباهلة بيد علي , وحسن , وحسين وجعلوا فاطمة وراءهم ، ثم قال : ” هؤلاء أبناؤنا وأنفسنا ونساؤنا ، فهلموا أنفسكم وأبناءكم ونساءكم ، ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين ”
حاكم نيشابوري گفت : در تفاسير اخبار به صورت متواتر آمده از عبد الله بن عباس و غير از او نقل شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در روز مباهله دست اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را گرفتند و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) پشت سرشان بود . سپس فرمودند : اين ها فرزندان و همسران و جان ما هستند .
در اين جا نگفتند كه خودم ، انفسنا هستم . بلكه فرمودند : اين ها انفسنا هستند .
حاكم نيشابوري ، معرفه علوم الحديث ، ج 1 ، ص 50
پس گفتند كه اين قضيه متواتر است . بعد از متواتر ، نه فقط متواتر است ؛ بلكه چندين روايت صحيح دارد . از جمله آقاي ابو سعيد محمد بن محمد خادمي حنفي در كتاب بريقه محموديه ، جلد 2 ، صفحه 10 مي گويد :
لأن المراد بالأنفس علي لأن الأخبار الصحيحة أنه – صلى الله تعالى عليه وسلم – دعا عليا إلى هذا المقام .
منظور از انفسنا در آيه ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است . براي اين كه اخبار صحيحي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را به اين مقام خواند .
محمد خادمي ، بريقه المحموديه ،ج 2 ، ص 10
پس هم روايت متواتر دارند و هم اخبار صحيحه دارند . از جمله اين روايت هاي صحيح :
آقاي ابن كثير از ابن مروديه از حاكم نيشابوري از ابو داود طيالسي از جابر بن عبد الله انصاري روايتي نقل ميكند . البته جالب است كه الان اين روايت در كتاب مستدرك حاكم نيست و غير از حاكم افراد ديگري هم نقل كردند .
قال جابر وفيهم نزل قوله تعالى :* ( فقل تعالوا ندع أبناءنا . . . الآية ) * قال جابر : ” أنفسنا وأنفسكم . . رسول الله ( ص ) وعلي بن أبي طالب …
وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) براي مباهله دعوت كردند ، اين آيه نازل شد كه ما فرزندانمان را و شما فرزندانتان را و ما جانمان را و شما جان تان را بياوريد . جابر مي گويد : منظور از انفسنا و انفسكم ، رسول خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .
تفسير ابن كثير ، ج 1 ، ص 370
همين مطلب را آقاي سيوطي به نقل از حاكم و ابن مروديه ، در كتاب الدر المنثور ، جلد 2 ، صفحه 231 نقل كرده :
قال الجابر : انفسنا وانفسكم ، رسول الله صلي الله عليه وسلم و علي بن ابي طالب …
جابر مي گويد : منظور از انفسنا و انفسكم ، رسول خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .
سيوطي ، در المنثور ، ج 2 ، ص 231
آقاي شوكاني هم در فتح القدير ، جلد 1 ، صفحه 347 نقل كرده :
قال جابر فيهم نزلت ) تعالوا ندع أبناءنا ( الآية قال جابر ) وأنفسنا وأنفسكم ( رسول الله e وعلي …
جابر مي گويد : منظور از انفسنا و انفسكم ، رسول خدا صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .
شوكاني ، فتح القدير ، ج 1 ، ص 347
باز در كتب اهل سنت با سند معتبر غير از صحابه مثل ابن عباس و غير او را كه حاكم گفته بود . جابر را هم سند صحيح آورديم ، از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند :
عن أبي جعفر , في قول الله عز وجل : { $ 167 $ فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم } [ آل عمران : 61 ] قال : ” الحسن والحسين , ونساءنا ونساءكم قال : فاطمة , وأنفسنا وأنفسكم قال : علي بن أبي طالب رضي الله عنهم .
امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) ابناءنا هستند . نساءنا و نساءكم حضرت زهرا (سلام الله عليها) هستند . انفسنا و انفسكم هم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هستند .
عبد الله آجري ، الشريعه ، ج 5 ، ص 2204
آقاي شعبي مي گويد :
قال الشعبي : أبناءنا وأبناءكم : الحسن والحسين , ونساءنا ونساءكم : فاطمة , وأنفسنا وأنفسكم : علي بن أبي طالب رضي الله عنهم
عبد الله آجري ، الشريعه ، ج 5 ، ص 2202
صاحب شريعه هم در جلد 4 ، صفحه 1757 همين مطلب را بيان مي كند :
وأنفسنا وأنفسكم قال : علي بن أبي طالب رضي الله عنهم ” *
عبد الله آجري ، شريعه ، ج 4 ، ص 1757
آقاي حاكم در معرفه علوم الحديث از ابن عباس روايت ديگري نقل مي كند :
وعلى نفسه ونساءنا ونساءكم في فاطمة وأبناءنا وأبناءكم في حسن وحسين …
اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) است و نساءنا و نساءكم ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است .
حاكم ، معرفه علوم الحديث ، ص 50
روايت ديگري است كه از شهر بن حوشب در الشريعه ، جلد 5 ، صفحه 2203 نقل شده است .
بنابراين اين اجماع اهل سنت است . جالب است كه اهل سنت روايت هايي دارند كه مضامين زيبايي دارند . البته اين روايات براي ما حجت نيست ؛ اما براي آن ها خيلي زيبا است . روايتي در صحاح دارند كه عمرو عاص ميگويد :
من نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رفت و گفت : محبوب ترين شخص نزد شما كيست ؟ فرمود : عايشه . گفتم : من از زن ها سؤال نمي كنم . فرمودند : ابوبكر . گفتم : بعد از ابوبكر چه كسي محبوب تر است ؟ فرمودند : حفصه . گفتم : از زن ها سؤال نكردم .فرمودند : عمر . گفتم : پس علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه شد ؟
ادامه اين روايت را در صحاح نياوردند . فقط ابتداي روايت را نقل ميكنند . ادامه اين روايت را آقاي سيوطي در جامع الاحاديث ، جلد 16 ، صفحه 257 آورده . در كنز العمال ، جلد 13 ، صفحه 62 هم آمده :
عن عمرو بن العاص قال : لما قدمت من غزوة ذات السلاسل وكنت أظن أن ليس أحد أحب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم مني فقلت : يا رسول الله ! أي الناس أحب إليك ؟ قال :عائشة ، قال : إني لست أسألك عن النساء ، قال : أبوها إذن ،قلت : فأي الناس أحب إليك بعد أبي بكر ؟ قال : حفصة ،قلت : لست أسألك عن النساء ، قال : أبوها إذن ، قلت : يا رسول الله ! فأين علي ؟ فالتفت إلى أصحابه فقال : إن هذا يسألني عن النفس
من نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رفت و گفت : محبوب ترين شخص نزد شما كيست ؟ فرمود : عايشه . گفتم : من از زن ها سؤال نمي كنم . فرمودند : ابوبكر . گفتم : بعد از ابوبكر چه كسي محبوب تر است ؟ فرمودند : حفصه . گفتم : از زن ها سؤال نكردم .فرمودند : عمر . گفتم : پس علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه شد ؟ به اصحاب خود نگاه كردند و گفتند : اين از جان من سؤال مي كند .
علي بن ابيطالب (عليه السلام) جان من است . ابوبكر و عمر اصحاب من هستند . اصلا نمي توان اين ها با هم قياس كرد . اين روايت را اهل سنت نقل كردند .
سيوطي ، جامع الاحاديث ، ج 16 ، ص 257
متقي هندي ، كنزالعمال ، ج 13 ، ص 62
جالب اين جا است كه در المحاسن والمساوي بيهقي ، جلد 1 ، صفحه 38 شبيه همين قضيه را از محمد بن ابي عايشه كه از تابعين بوده ، البته بعضي ها مي گويند از صحابه بوده و رؤيت هم داشته ، نقل مي كند و ميگويد :
قال : حدثني أبي قال : حضرت مجلس محمد بن عائشة بالبصرة إذ قام إليه رجل من وسط الحلقة فقال : يا أبا عبد الرحمن من أفضل أصحاب رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ؟ فقال : أبو بكر وعمر وعثمان وطلحة والزبير وسعد وسعيد وعبد الرحمن بن عوف وأبو عبيدة بن الجراح . فقال له : فأين علي بن أبي طالب ، رضي الله عنه ؟ قال : يا هذا تستفتي عن أصحابه أم عن نفسه ؟ قال : بل عن أصحابه . قال : إن الله تبارك وتعالى يقول : ‘ قل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ‘ ، فكيف يكون أصحابه مثل نفسه ؟
ابا عبد الرحمن برترين اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) چه كساني هستند ؟ گفت : ابوبكر ، عمر ، طلحه ، عثمان ، زبير ، سعد ،سعيد ، عبد الرحمن بن عوف … . در اين ميان علي بن ابيطالب (عليه السلام) كجاست ؟ گفت : شما در مورد اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) سؤال مي كنيد يا جان پيامبر (صلي الله عليه وآله) ؟ گفتم :از اصحابش سؤال كردم . گفت :خداوند آيه قرآن را نازل كرد . كجا اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) مثل جان آن حضرت مي شوند ؟
بيهقي ، المحاسن و المساوي ، ج 1 ، ص 38
جالب است كه شبيه همين روايتي كه نقل كرديم در كتاب هاي ديگر آقاي آجري هم نقل شده . امروز بنده تمام كتاب هاي آقاي آجري را از ابتدا تا انتها خواندم ؛ اما اين روايت را پيدا نكردم . اين روايت را حذف كردند .
جالب است كه مي گويد خطيب در تاريخ بغداد ادامه همين روايت را كه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل كرديم را بيان مي كند :
…. قلت : يا رسول الله فأين علي فالتفت إلى أصحابه فقال إن هذا يسألني عن النفس وقال أبو عمر الزاهدي في كتاب اليواقيت حدثنا أبو عبد الله بن منى عن أبيه عن رجاله قالوا قال عمرو بن العاصي قلت يوما يا رسول الله من أحب الناس إليك حتى أحبه قال عائشة قلت إنما سألت عن الرجال قال فأبوها إذن فقال فتى من الأنصار وكان إلى جنبي يا رسول الله فما بال علي فقال له النبي ما ظننت أن أحدا يسأل عن نفسه . أخرجه الخطيب في تاريخ بغداد من طريقه .
جواني از انصار در كنار من نشسته بود . پرسيد : يا رسول الله ! پس علي بن ابيطالب (عليه السلام) چه شد ؟ فرمودند : فكر نمي كردم كسي در باره جان خودش سؤال كند .
تو در مورد اصحاب پرسيدي ، نه در مورد جان خودم .
خطيب بغداد اين روايت از طريق ديگري نقل شده .
سيوطي ، الآلي المصنوعۀ في الاحاديث ، ص 348
در صورتي كه اصلا اين روايت در تاريخ بغداد نيست و از آن حذف شده . اين فضيلت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را هم تحريف كردند .
آقاي عبد الرحمن الدمشقيه هم نمي تواند تحمل كند كه خدا بگويد : اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) جان پيامبر (صلي الله عليه وآله) است . به اين سخن خداوند دو سه اشكال وارد مي كند :
اشكال اول : اگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) باشد ،در آيه مي فرمايد : النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ، پيامبر از مؤمنين بر جان خود شايسته تر است . در اين صورت يك طرف پيامبر (صلي الله عليه وآله) است و طرف ديگر مؤمنين است . پس علي بن ابيطالب (عليه السلام) را در كجا قرار مي دهيد ؟ اگر طرف مؤمنين بگذاريد ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيست . اگر طرف مؤمنين نگذاريد ، علي بن ابيطالب (عليه السلام) جزء مؤمنين نيست .
اگر اين طور باشد ، پيامبر (صلي الله عليه وآله) را در كدام طرف قرار مي دهيد . اگر در طرف مؤمنين بگذاريد كه ديگر اولي نمي شود . در طرف مقابل هم بگذاريد ، ديگر پيامبر (صلي الله عليه وآله) ديگر مؤمن نيست . همان را كه شما براي پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گوييد ما براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي گوييم . مؤمن يعني ايمان به پيامبر (صلي الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) !
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ، پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر كساني اولي است كه ايمان به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) داشته باشند . اگر ايمان نياورند ،فايده اي ندارد و منافق محسوب مي شوند . هر چه شما براي پيامبر (صلي الله عليه وآله) گفتيد ، ما هم براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي گوييم . اگر گفتيد : چون پيامبر (صلي الله عليه وآله) طرف مقابل است ،جزء مؤمنين نيست ، ما هم مي گوييم : نيست . اگر گفتيد : جزء مؤمنين هستند ، ما هم همان را براي شما مي گوييم .
اشكال دوم ، اگر علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) باشد ، چطور نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) با دختر پيامبر (صلي الله عليه وآله) ازدواج كرده ؟
ما هم از شما سؤال مي كنيم ، آقاي عبد الرحمن دمشقيه ! مگر شما نميگوييد عثمان برادر پيامبر (صلي الله عليه وآله) است ؟ در فضائل الخلفاء الراشدين ، جلد 1 ، صفحه 64 آمده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به عايشه گفت :
عن عائشة ، قالت : قال رسول الله : « ادع لي أخي » قلنا : أبو بكر قلنا : عمر قال : « ادع لي أخي » قلنا : عثمان : قال : « نعم » فخلا به النبي صلي الله عليه وسلم …
از عايشه نقل شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند : برادرم را صدا كن . گفتيم : ابوبكر . گفتيم : عمر . فرمودند : برادرم را صدا كن . گفتيم : عثمان . فرمودند : بله ، بعد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با او خلوت كرد .
ابونعيم اصفهاني ،فضائل الخلفاء الراشدين ، ج 1 ، ص 64
آيا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) دو دختر خود را به برادرش داده ؟ چرا اين جا اشكال نمي كنيد ؟ حتما اين دو دختر ، فرزندان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نبوده ؟
نكته دوم ، بر فرض اين كه سند روايت را قبول نكنيم ، صحيح مسلم را كه قبول داريد . در صحيح مسلم روايت آمده :
قال سمعت عَبْدَ اللَّهِ بن مَسْعُودٍ يحدث عن النبي e أَنَّهُ قال لو كنت مُتَّخِذًا خَلِيلًا لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا وَلَكِنَّهُ أَخِي وَصَاحِبِي وقد اتَّخَذَ الله عز وجل صَاحِبَكُمْ خَلِيلًا…
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل ميكند كه فرموده باشند اگر دوستي مي گرفتم ، ابوبكر را مي گرفتم . اما ابوبكر برادر من و صاحب من است .
صحيح مسلم ، ج 4 ، ث 1855
آيا پيامبر (صلي الله عليه وآله) برادرش را گرفته ؟ شما از اين تهمت ها به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) هم مي زنيد . ما قبلا ثابت كرديم كه پدر ابوبكر دختر برادرش را گرفته ، اين بحث ديگري است . خودشان با سند معتبر در مجمع الزوائد آقاي هيثمي نقل كردند كه پدر ابوبكر ، با دختر برادرش ازدواج كرده . ما با اين كاري نداريم .
البته جسارت نشود ، عرب ها مثلي دارند كه اسب نجيب است و با محارم خود نزديكي نمي كند . بعد متأسفانه همين آقايان مي گويند : ابوبكر با درختر خواهرش ازدواج كرده .
ما سؤال ميكنيم شما گفتيد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) برادر ابوبكر است . چطور پيامبر (صلي الله عليه وآله) دختر برادرش را گرفته ؟ يا شايد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به اين انساب ترديد داشته ؟ شما بايد جوابگوي اين سؤال باشيد . همه اين ها قابل حل هستند . چه آن هايي كه شما مي گوييد و ما نمي خواهيم كار را براي شما سخت كنيم كه دنبال بحث انساب بگرديد كه چه كسي به چه كسي نمي خورد ، به اين ها كاري نداريم و قضيه را حل ميكنيم .
روايتي در مجمع الزوائد ،جلد 9 ، صفحه 210 نقل كرده :
وفى رواية عن أسماء بنت عميس أيضا قالت كنت في زفاف فاطمة رضي الله عنها بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما أصبحت جاء النبي صلى الله عليه وسلم فضرب الباب فقامت إليه أم أيمن ففتحت له الباب فقال لها يا أم أيمن ادعى لي أخي فقالت أخوك هو وتنكحه ابنتك قال يا أم أيمن ادعى لي فسمع النساء صوت النبي صلى الله عليه وسلم فتحسحسن فجلس في ناحية …
اسماء بنت عميس نقل مي كند كه در عروسي حضرت زهرا (سلام الله عليها) بودم . ام ايمن كنار در نشسته بود . رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به ام ايمن گفت : برو و بردارم را صدا كن . ام ايمن گفت : اي رسول خدا ! تو مي گويي برادرم . در حالي كه مي خواهي دخترت را به او بدهي . حضرت فرمود : برو او را صدا كن و كاري نداشته باش . من خودم خبر دارم . تو نمي فهمي.
هيثمي ، مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 210
اين ها مقامات ديني است . آن كه حرام است ، ازدواج بادختر برادر نسبي است كه حرام است و پدر ابوبكر انجام داده . اما چيزي كه در شرع آمده ، برادري ديني نيست و مي توانيد با دختر برادر ديني خود مي تواني ازدواج كنيد . با كسي كه در دين جان تو محسوب مي شود ، مي تواني ازدواج كنيد . اين جواب بسيار ساده اي است . آقاي دمشقيه ! چرا اين قدر مطلب را سخت كرديد؟ خيلي مهم نيست ، شما هر چه مي خواهيد فكر كنيد . اين ها تصورات و تفكرات بچگانه تو است .
اما معناي اين كه جان پيامبر (صلي الله عليه وآله) اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است ، چيست ؟ آقاي زمخشري در كشاف ، جلد 1 ، صفحه 370 مي گويد :
. وفيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء عليهم السلام . وفيه برهان واضح على صحة نبوة النبي صلى الله عليه وسلم لأنه لم يرو أحد من موافق ولا مخالف أنهم أجابوا إلى ذلك …..
اين قوي ترين فضيلت بر اصحاب كساء است كه هيچ كس ديگري اين فضيلت را ندارد . اهل بيت (عليهم السلام) برهان و دليل روشني بر نبوت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بودند .
زمخشري ، الكشاف ، ج 1 ، ص 370
اهل بيت (عليهم السلام) مايه فضيلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در روز مباهله بودند . اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) در روز مباهله آمدند . همين براي ما ثابت مي كند كه آيه قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ، در شأن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است .چون پيامبر (صلي الله عليه وآله) شاهد نبوت خود براي مسيحيان نجران اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) بود . پس اين آيه نيازي به سند ندارد و برخورد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ثابت مي كند كه منظور اهل بيت كساء هستند .
نكته بعد ، اين كه خودشان گفتند :اهل بيت (عليهم السلام) مايه فضيلت و برتري پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي شوند. آقاي آجري در الشريعه مي گويد :
وأمر نبيه أن يباهي بهم ، فقال جل ذكره : (…فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ثم نبتهل …) ، وهم علي وفاطمة والحسن والحسين رضي الله عنهم
خدا به پيامبرش دستور داده اين چنين به اين ها مباهات كن .
آجري ، الشريعة ، ج 5 ، ص 2200
مباهات رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به عايشه و حفصه است ؟ به ابن عباس و به ابوبكر و به عمر و به عثمان است ؟ به چه كسي افتخار ميكند ؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) به اهل بيت (عليهم السلام) مباهله مي كند .
اين ها محبوب ترين افراد در نزد خداوند هستند . اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) است . مگر از نفس بالاتر هم براي انسان وجود دارد ؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) چه كسي را بيشتر از همه دوست دارد ؟ اين ها را بيشتر از همه دوست دارد .
تفسير بيضاوي ، جلد 2 ، صفحه 46 مي گويد :
ان يدع كل منا ومنكم نفسه واعزة اهله وانستهم بقلبه
نزديك ترين افراد به قلبش را دعوت مي كند .
نزديك ترين شخص به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ابوبكر بود ، عايشه بود ، عثمان بود ،عمر بود يا آن كسي كه جان پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود ؟ پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) دوست داشتن هايش روي معيارهاي دنيويي بود يا اخروي ؟ ان اكرمكم عندالله اتقاكم ، مگر اين كه بگوييم نه ، ان اكرمكم عند نبي الله ابوبكر ، عمر ، عثمان …. !!!!
مطلب بعد اين كه ، اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) شد . يعني تمام خصوصياتي كه براي پيامبر (صلي الله عليه وآله) ثابت بود ، جز موارد قطعي مثل نبوت ، در اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) موجود است . از جمله عصمت ،اولي بالمؤمنين من نفس بودن ، افضل از همه خلق حتي ساير انبياء . تمام اين خصوصيات براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ثابت مي شود .
نكته بعد اين كه اين آيه را در كنار آيه ديگري بگذاريد و ببينيد كه چه چيزي از آن ثابت مي شود . سوره توبه ، آيه 20 :
مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ،
مردم مدينه و اعراب اطراف مدينه حق ندارند كه با پيامبر (صلي الله عليه وآله) مخالفت كنند …
مگر بقيه مردم حق دارند ؟ خير ،اين يك امري مخصوص به مردم مدينه و اطراف مدينه است . چه شأني جز امر خلافت دارد ؟؟
هم چنين حق ندارند نفس خود را به جاي نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) بگذارند . توبه / 120
نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) چه كسي بود ؟ آيه ثابت كرد كه حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بود . صريحا آيه مي فرمايد : مردم مدينه و اطراف آن حق ندارند كه جاي نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) كسي ديگري را بگذارند . چرا سراغ ابوبكر و عمر رفتيد ؟؟؟؟
اين آقا مي گويد : شيعه با آيات قرآن كريم بازي مي كند . ما با آيات قرآن بازي مي كنيم يا شما كه نمي خواهيد آيات به اين واضحي را مي بينيد . إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ . جاثيه / 13 بايد در آيات فكر و تعقل كنيد . در صورتي كه شما فقط مي خواهيد آيات را بخوانيد و يك برداشت ظاهري هم داشته باشيد و چون در آيات اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) شد ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) با عمويش ازدواج كرده . اين ها تفكرات اشخاصي مثل آقاي دمشقيه است . البته ايشان حق دارد وقتي مي گويد : من در چهارده سالگي من نمي فهيمدم كه كاغذي مقابل من گذاشتند كه تو لواط كاري و من امضاء كردم . مشخص است درك و فهم ايشان به اين قضايا نمي رسد .
نكته ديگر اين كه ،اين فضيلت به حدي مشهور شده كه خود اهل سنت براي آن شعر سرودند . ديوان ابن معصوم ،جلد 1 ، صفحه 201 آمده :
خليفة الله العظيم الذي % من ضوئه نور الهدى يقبس
( نفس النبي المصطفى أحمد % وصنوه والسيد الأرأس
اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) خليفه بزرگ خداوند بر زمين است كه از نور او ، هدايت به دست مي آيد .
جان پيامبر (صلي الله عليه وآله ) و همتاي او و سيد والا مقام است .
ابن معصوم مدني ، ديوان ابن معصوم ،ج 1 ، ص 201
نكته آخر اين كه ، ما يقين داريم كه حضرت علي (عليه السلام) ، حضرت زهرا (سلام الله عليها) و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) آمدند . اما اين ها روايتي آوردند كه علاوه بر اين پنج نفر ، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ابوبكر و خانواده اش ، عمر و خانواده اش و عثمان و خانواده اش را هم با خود برده .
روايت در كتاب تاريخ مدينه دمشق ، جلد 39 ، صفحه 177 نقل شده . ما سند اين روايت را نگاه كرديم كه واقعا از سندهاي درخشان اين ها است كه در آن چندين نفر هستند . ابوعبد الله محمد بن ابراهيم جرمقاني ، مجهول است . سعيد بن عنبسة رازي كه خودشان گفتند :كذاب ، وضاع . هيثم بن عدي كه خودشان گفتند : متروك الحديث است .
أخبرنا أبو عبد الله محمد بن إبراهيم أنبأ أبو الفضل بن الكريدي أنبأنا أبو الحسن العتيقي أنا أبو الحسن الدارقطني أنا أبو الحسين أحمد بن قاج أنا محمد بن جرير الطبري إملاء أنا سعيد بن عنبسة الرازي أنا الهيثم بن عدي قال سمعت جعفر بن محمد عن أبيه في هذه الآية ” تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ” ( 3 ) قال فجاء بأبي بكر وولده وبعمر وولده وبعثمان وولده وبعلي وولده .
يعني روايتي از امام صادق (عليه السلام) آوردند كه وقتي فرمودند : ندعو ابناءنا و ابناءكم ، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ابوبكر و خانواده و عمر با خانواده و عثمان با خانواده اش را هم با خود برد .
ابن عساكر ، تاريخ مدينه دمشق ، ج 39 ، ص 177
اين روايت با سند درخشاني است تا بگويند فقط اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) و حضرت زهرا (سلام الله عليها) نبوده . ما كه مي گوييم هر فضيلتي كه حضرت امير (عليه السلام) دارند ،اين ها براي خودشان درست مي كنند ، آقايان مي گويند : اين حرف ها چيست ، شما برعكس عمل مي كنيد . اين هم نمونه اي از همان جعل فضيلت ها است كه بيان كرديم .
تماس بينندگان
بيننده : خانم كريميان از كانادا ـ شيعه
بنده مي خواستم در پاسخ به سخن اين كارشناس وهابي كه گفت : شيعيان حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را نفس پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي دانند ، همانطور كه مسيحيان ، حضرت مسيح را فرزند خدا مي دانند .
وقتي اين آقايان با مسيحيان بحث ميكنند ، مسيحيان به آن ها مي گويند : اگر شما با همين طرز فكر كه در مورد توسل فكر ميكنيد ، در زمان حضرت مسيح هم زندگي مي كرديد ، حتما آن حضرت را هم مشرك مي دانستيد . چون حضرت مسيح عليه السلام زنده را مرده مي كرده يا نا بينا را بينا مي كرده . يا اگر در زمان حضرت سليمان بوديد ، ايشان را هم مشرك مي دانستيد ؛ چون آن حضرت باد را به حركت در مي آورد . با موريانه و مورچه صحبت مي كرد .
بنده فكر مي كنم اين آقايان قبل از اين كه در مورد اين چيزها صحبت كنند ،بايد مشكل خود را با دين هاي گذشته حل كنند ، بعد در مورد اسلام صحبت كنند .
بيننده : آقاي حسين نژاد از ايرانشهر ـ اهل سنت
بنده مي خواستم مطالبي در مورد اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) صحبت كنم . اين كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) سيده نساء اهل الجنة هستند ، بر كسي پوشيده نيست . حتي من اين را از ماموستاي روستاي خودمان پرسيدم كه گفتند : فضيلت ايشان از همه همسران پيامبر بيشتر و برتر است . ما اين طور حضرت زهرا را مي شناسيم . حضرت علي را هم همين طور مي شناسيم . اين ها شبكه هاي وهابي هستند كه جرأت اهانت به حضرت علي را داشتند . اما ما بايد تفسيرها را قبول داشته باشيم . بالاخره انسان در مقابل يك چيزهايي مانور هايي مي دهد . اما آن جسارتي كه شبكه هاي وهابي مي كنند هم درست نيست . اما وقتي خدا مي فرمايد : النبي اولي بالمؤمنين ، قطعا حضرت علي يكي از مؤمنان است . ولي در انفسنا كه جان هاي خودمان را بياوريم ، حضرت علي دامادش است ، پسر عمويش است و به لحاظ عاطفي پيامبر ايشان را بيشتر از بقيه دوست داشته و فضيلتش از همه اصحاب بالاتر است . مهم اين است كه من از لحاظ خانوادگي خودمان حضرت علي را خيلي دوست دارم . اما اين نبوده كه عين پيامبر (صلي الله عليه وآله) بوده . اصلا به نظر شما قابل قبول است كه دو انسان مثل هم باشند و هيچ تفاوتي با هم نداشته باشند ؟ مگر چنين چيزي وجود دارد . عقل كه اين را قبو ل نمي كند . اما پيامبر به لحاظ عاطفي گفته كه حضرت علي جان من است و دوستش دارم . مثل اين كه من يك داماد دارم و به خاطر اين كه خيلي خوب است ، مي گويم : من او را خيلي دوست دارم و عزيز من است . بله ،كه پيامبر در مورد حضرت علي بگويد : او جان من است و به اندازه خودم دوستش دارم . ولي به اين معنا نيست كه حضرت علي با پيامبر حتي مو هم نزند . كدام آيه قرآن چنين مطلبي را مي گويد ؟ اين برداشت آقاي ابوالقاسمي است .
استاد ابوالقاسمي :
همين آيه گفته حضرت علي (عليه السلام) جان من است . دوست عزيز ! پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه خودش نگفته ؛ حتي اگر گفته هم باشند ، پيامبر (صلي الله عليه وآله) ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي است . اين آيه است كه خداوند مي فرمايد : فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ …آل عمران / 60
بيننده :
تفسير اين آيه همين مقدار است و بيشتر از اين نيست . مگر مي شود دو انسان مثل هم باشند.
استاد ابوالقاسمي :
چرا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) حضرت امير (عليه السلام) را بيشتر از همه دوست داشت ؟
بيننده :
براي اين كه بايد دوست داشته باشد .
استاد ابوالقاسمي :
نه ، بايد دوست داشتن يك مسأله است و از همه بيشتر دوست داشتن چيز ديگري است .
بيننده :
انسان خوب را چه كسي است كه دوست ندارد .
استاد ابوالقاسمي :
يعني بقيه به اندازه حضرت علي (عليه السلام) خوب نبودند ؟
بيننده :
امكان ندارد . اما ما فضيلت اصحاب را منكر نمي شويم . حضرت علي به كسي تهمت نمي زند . پست ماهواره هر چه از دهانش خارج مي شود ، نمي زند . روي سخن من با شما است كه انتظار ما بيشتر است . آقاي يزداني هم كه واقعا امتحان خود را پس دادند . من واقعا براي كساني كه مي گويند ما خلق علوي داشته باشيم ،متأسف هستم . مگر مي شود حضرت علي قبول كند كه پيروانش هر چه از دهانشان خارج مي شود ، بگويند .
استاد ابوالقاسمي :
من از شما سؤال كردم وقتي آمدند تا با پيامبر (صلي الله عليه وآله) مباهله كنند ، مباهله به چه معنا ست ؟ مباهله يعني لعن كردن . در قرآن آمده : تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ، دست ابولهب قطع شود . در قرآن آمده : أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ، آن ها از حيوانات چهارپا هم گمراه تر هستند . فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ، بعضي ها از سگ هم بدتر هستند .پس پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه نبايد بي ادبي كند .
بيننده :
قرآن هم در مورد اصحاب ما گفته : اين ها با جان و مال خود مهاجرت كردند . شما اين ها را اين طور مي كنيد . وقتي اين ها به مدينه مهاجرت كردند ، نزد خداوند هم ارج و قرب دارند .
استاد ابوالقاسمي :
مگر كسي گفته كه مهاجرت ارج و قرب ندارد ؟ مشكل ما سر سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) است . مشكل ما بر سر هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) است . مشكل ما تربيت آدم هايي مثل عبد الشيطان دمشقيه است.
بيننده :
من به آقاي عبد الرحمن دمشقيه كاري ندارم .
استاد ابوالقاسمي :
اتفاقا بايد به ايشان كار داشته باشيد . مشكل ما ايشان است . چون بزرگان وهابيت عربستان ،او را به عنوان مبلغ خود مي شناسند .
بيننده :
مگر ايشان براي آن ها وحي منزل است . هر انساني يك حرفي مي زند . اما به نظرم ايشان خيلي جسارت كرده و بنده همان روز به ماموستاي مسجد خودمان گفتم كه نبايد اين حرف ها را در تلويزيون بگويند . نبايد به ساحت حضرت زهرا توهين شود. گفت : شايد اين ها مقابله به مثل كردند و اين اشتباه بزرگي است . حتي اين را هم گفت : كه حضرت زهرا سيده نساء اهل الجنة است و از همه همسران پيامبر بالاتر است . اين مطلب را ماموستاي روستاي ما گفته . احتياجي نيست هم كه براي ايشان تبليغي شود . بنده خدا دولتي هم نيست كه بگوييم اين حرف را زده .
ما اين طور به حضرت زهرا ارادت داريم . به خدا خيلي دوست دارم قبر حضرت علي را زيارت كنم و خاك ايشان را ببوسم . ما اين طور حضرت علي را دوست داريم ؛ اما به كسي هم توهين نمي كنيم . به نظر من همين جلسات شما باعث شده كه اين شخص اين كار را انجام دهد . هر كس جسارت مي كند ،بايد بگوييم خيلي غلط كرده . اين كار خيلي اشتباه است . مگر مي شود به ساحت مقدس حضرت زهرا جسارت كرد .
استاد ابوالقاسمي :
آقاي حسين نژاد ! آقاي دمشقيه همين حرف ها را يك سال پيش در شبكه هاي عربي هم گفته بود . پس نگوييد كه اين ها به خاطر رد فعل شما است . برعكس برنامه هاي ما بعد از برنامه هاي ايشان بوده .
بيننده :
من واقعا انتظار نداشتم كه آقاي يزداني اين طور جواب دهيد .
استاد ابوالقاسمي :
اتفاقا اگر بنده هم بودم ،همين كار را مي كرديم . چون خداوند دستور داده كه دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) بايد اهانت و لعنت شوند .
بيننده :
به نظر من بايد داشته هاي خود را روي مسائلي كه اختلاف است ،عرضه كنيم . نبش قبر كه فايده اي ندارد . اگر داشته هاي خود را عرضه كنيم ، مردم هم جذب ميشوند . به خدا تا به حال بنده به هيچ كدام از اين شبكه ها زنگ نزدم . گفتم : وقتي اين ها به ساحت حضرت زهرا اهانت كردند ، تنم لرزيد . اما به نظرم كارهاي شما باعث اين عكس العمل آن ها شده .
استاد يزداني :
آقاي حسين نژاد ! آن اهانتي كه ما كرديم ، چه بوده ؟
بيننده :
من با شما قهر هستم . دوست داشتم روي ماه شما را ببوسم ؛ اما كاري كردي كه خيلي ناراحت شدم . واقعا نبايد اين طور مي كرديد .
استاد يزداني :
اگر من شما را ناراحت و عصباني كردم ، چه حرفي زدم .
بيننده :
من هر زمان به آيت الله قزويني زنگ زدم ، هميشه اظهار ارادت كردم و اگر انتقادي كردم ، گفتم : ما بايد مثل دو كشتي گير بايد حرف بزنيم و بعد روي هم را ببوسيم . من به خودم اجازه نمي دهم به كسي جسارت كنم .
استاد يزداني :
من به ياد نمي آورم كه اهانتي به شما كردم .
بيننده :
من كه كسي نيستم . بنده خودم را نمي گويم . اما شما خط قرمز ها را مقداري رعايت كنيد .
استاد يزداني :
ما بارها گفتيم وقتي آن ها به حضرت زهرا (سلام الله عليها) توهين مي كنند ، ما ديگر خط قرمزي نمي شناسيم .
بيننده :
پس وجادلهم باللتي هي احسن چه مي شود ؟
استاد ابوالقاسمي :
هي احسن را از كتاب هاي خود آورديد ؟
استاد يزداني :
من عين كتاب هاي شما را بيان مي كنيم . يك نمونه از اهانت هاي بنده را بگوييد .
بيننده :
بنده اشتباه كردم ؛ اما خيلي دوست داشتم بهتر از اين با هم صحبت ميكرديم . مگر پيروان حضرت علي اين طور بودند . اگر فقط داشته هاي خود را عرضه كنيم ، خيلي خوب است .
استاد يزداني :
شما مورد به مورد توهين هاي بنده را بيان كنيد . اگر من اهانت كرده بودم ، همين جا رسما عذر خواهي ميكنم .
بيننده :
اين كه مي گوييد ابوبكر حرامزاده است .
استاد يزداني :
من چه زماني گفتم كه ابوبكر حرامزاده است . بنده حتي يك بار هم اين حرف را نزدم . مي گوييم علماي شما چنين توهيني به ابوبكر كردند .
بيننده :
اتفاقا اين حرف را به من گفتيد .
استاد يزداني :
نه ، من گفتم : علماي شما چنين توهيني به ابوبكر كردند .
بيننده :
علماي ما چنين توهيني نكردند .
استاد يزداني :
بنده از كتاب هاي خودتان نشان دادم كه چنين توهيني به ابوبكر كردند .
بيننده :
حتي يهودي ها هم چنين توهيني نمي كنند . اي كاش اين مطالب را بيان نمي كردند .
استاد ابوالقاسمي :
أبو بكر الصديق عليه السلام واسمه عبد الله بن أبي قحافة واسمه عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة وأمه أم الخير واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة
پدر ابوبكر ، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد است . مادرش سلمي دختر صخر بن عامر بن كعب بن سعد است .
از عامر به بعد ، اسم ها مشترك هستند . اسم پدر ابوبكر ، عثمان بود . اسم عمويش عامر بود . عثمان با دختر برادرش ازدواج كرده .
بيننده :
تمام ايراني ها در زمان ساسانيان با خواهرشان ازدواج مي كردند .
استاد ابوالقاسمي :
اولا ، اين مطلب را كه مي گوييد ، اهانت به همه ايراني ها است . پس در صحبت كردن دقت كنيد . ما كه مي گوييم اهانت نمي كنيم ، فرق بين ما و شما همين است . شما به مي گوييد :تمام ايراني ها اين كار را مي كردند .
استاد يزداني :
خود علماي شما گفته اند :
وهي ابنة عم ابوبكر صديق
مادر ابوبكر ، دختر عمويش بوده .
من مي گويم : اين مطلب را دو نفر از علماي شما گفتند . ما كه نگفتيم ، ما فقط از ابوبكر دفاع ميكنيم كه چنين توهين هايي به ابوبكر نكنيد . شما چرا ناراحت مي شويد .
بيننده :
دست شما درد نكند ؛ اما اي كاش اين طور نبود .
استاد يزداني :
من عين مطلب علماي شما را بيان كرديم و هيچ توهيني نكردم .
بيننده :
در مورد حرف هاي آقاي دمشقيه هم بگويم كه ما خود را از آن ها مبرا مي دانيم .
استاد ابوالقاسمي :
دوست عزيز ! مبرا دانستن از آن ها يك حرف است وتهمت زدن به ما حرف ديگري است . شما اين دو بحث را خلط مي كنيد .
بيننده : آقاي باقري از يزد ـ شيعه
همه ديشب برنامه شبكه وهابي كلمه و توهين هاي بي شمار و آشكار آقاي هاشمي به شيعيان محترم و به شبكه ولايت و به كارشناسان و اين جانب ديدند . البته اين مطلب جديدي نبود . بنده چند نكته را مي خواهم به آقاي هاشمي بيان كنم :
نكته اول : آقاي نعثل يا همان شهاب ابراهيمي به تمام زنان شيعه نسبت زنا مي دهند .البته شيعيان عزيز در پي شكايت دنيوي از ايشان هستند و در آن دنيا او را به خداوند منان و اهل بيت (عليهم السلام) و پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي سپارند و كيفرش را از آن ها خواهان است .
نكته دوم ، آقاي هاشمي ! شما كه از بردن نام شبكه جهاني ولايت وحشت داريد ، آقاي كياني قلابي ! شما كه آقاي دمشقيه بارها نام شبكه ولايت را مي برد ؛ اما شما در ترجمه ، نام شبكه و كارشناسان را نمي بريد و به آن ها اهانت مي كنيد . در همين شبكه ، كارشناسان برنامه شماها را با اسم صدا كردند . اما شما كليپ از آيت الله قزويني و ديگر كارشناسان شبكه پخش مي كنيد و بعد خطاب مي كنيد كه اين شخص معمم ! البته ما علت وحشت شما را از كارشناسان شبكه ولايت مي دانيم كه به همان علت از نام بردن اسم آن ها ابا داريد .چون مانند امام و پيامبرتان محمد بن عبد الوهاب از نام تشيع ميترسيد .
آقاي هاشمي ! نمي خواهد از من كليپ پخش كنيد . بنده در يكي از برنامه هايي كه آن ها خيانت كردند ، با افتخار مي گويم عبد الخائن خيانتي . چون خيانت هاي بسيار زيادي كرده . چه در نقل حديث از شيعه و چه نسبت دادن به شيعه و چه در توهين به حضرت زهرا (سلام الله عليها) و اهل بيت ما . اين كار شما آقاي هاشمي سبب خير شد . چون شبكه ولايت به ما اجازه پخش برنامه نمي دهند ، افراد خيري با ما صحبت كرده اند كه ما مثل آقاي اثني عشري ، خانم صفايي و ديگران ، هفته اي يك ساعت برنامه ضبط كنيم يا به صورت زنده برنامه از شبكه ولايت بخريم كه مسئوليت آن با خودمان باشد و مسئوليتي بر شبكه ولايت نباشد . تا به شدت از شيعيان دفاع كنيم . اين كه شما به كارشناسان شبكه ولايت توهين ميكنيد ، مثل اين است كه به برادران و پدر و مادر ما توهين ميكنيد . چون اين ها از اهل بيت (عليهم السلام) دفاع مي كنند . ما هم از اهل بيت (عليهم السلام) دفاع مي كنيم . جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا . اسراء / 81
استاد ابوالقاسمي :
عزيزان خيلي مدح ما را كردند . ما در واقع شاگردان آيت الله قزويني و طلبه كوچكي از حوزه هستيم . ما هنوز به حجه الاسلام والمسلميني هم نرسيديم . بحث سيد بودن ما را بيان كردند كه فرمايش امام صادق عليه السلام) را بيان مي كنم :
ولايتي لعلي خير من ولادتي عنه ، فان ولايتي له فرض وولادتي عنه فضل
ولايت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بهتر از ولادت از آن حضرت است . چون ولايت واجب است و ولادت فضيلت است .
بيننده : آقاي شعباني از هنديجان ـ شيعه
شاعر مي گويد : آقاي دمشقي ! با زبان فضل روي آور به ميدان نبرد ورنه با دست تهي پيكار كردن مشكل است .
بنده دو سالي است كه شبكه هاي مختلف را مي بينيم . اين طور متوجه شدم كه چون اين ها ولايت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) را قبول نكردند ،خداوند علم معني و تفسير قرآن را از آن ها گرفته . گفتند : آقاي دمشقيه را بگذاريم شايد ايشان بتواند كاري انجام دهد . آقاي دمشقيه هم نتوانست كاري انجام دهد ؛ چون تفسير و معني قرآن را از ايشان ديديم .
موضوع بعد اين كه ، بنده سه ماه قبل خوابي ديدم كه آيت الله قزويني با يكي از بزرگان عرب مناظره مي كردند . در كنار ايشان شخصي بود كه صورتشان ديده نمي شد . وقتي سؤال كردم كه ايشان چه كسي هست ؟ گفتند : ايشان حضرت فاطمه سلام الله عليها هستند . آن آقايي كه مناظره مي كردند ،از من پرسيدند : فاطمه يعني چه ؟ گفتم فاطمه يعني انديشه . گفت انديشه چيست ؟ گفتم : انديشه همين است كه ما در مورد اهل بيت (عليهم السلام) ما داريم .
ان شاءالله خداوند به ما و شما توفيقات بيشتري عطا كند .
استاد ابوالقاسمي :
در مورد خوابي كه فرمودند كه معناي فاطمه را پرسيدند و ايشان گفته : به معناي انديشه است ، خيلي عجيب است كه با يكي از دقيق ترين تفسيرات قرآن كريم سازگار دارد . چون در مورد حضرت زهرا (سلام الله عليها ) سوره كوثر نازل شده : إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ، در خيلي از تفاسير كوثر را به خير كثير تفسير كردند و در قرآن فقط يك جا خير كثير آمده ، يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ . بقره /269 كسي كه حكمت ، معادل فارسي انديشه به او داده شود ، به او خير كثير داده شده . به پيامبر (صلي الله عليه وآله) كوثر داده شده كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) همان خير كثير و همان حكمت يا همان انديشه فارسي هستند .
بيننده : خانم حسيني از تهران ـ شيعه
بنده از زحمات شما كارشناسان محترم تشكر مي كنيم كه با صبوري و متانت سعي به راه آوردن عده اي كه دانسته يا نادانسته يا از روي بغض و عداوت به ساحت مقدس اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، اين شفيع دنيا و آخرت توهين كردند ، همت گمارديد . باور بفرماييد وقتي همه كارشناسان از جمله آيت الله قزويني حرص و جوش مي خورند ، دعا ميكنيم كه براي ايشان ناراحتي پيش نيايد . خدا خيرتان دهد .
بنده يك مورد را كه ناظر و شاهد آن بودم و برايم خيلي جالب بود را عرض مي كنم . مدتي قبل در روز وفات حضرت زهرا (سلام الله عليها) در يكي از خيابان هاي تهران سوار تاكسي شدم . وقتي نشستم موسيقي خيلي بدي از ضبط ماشين پخش مي شد . از ايشان خواهش كردم اگر شما مي خواهيد اين موسيقي را گوش كنيد ،من مزاحم نمي شوم و با ماشين ديگري مي روم. راننده با حالت عصبانيت روي دستگاه پخش موسيقي زد و بيرون رفت و با لهجه خاصي كه از هموطنان ما بود ، گفت : من سني هستم و چه اجباري است من بايد به عقايد شما احترام بگذارم . گفتم : به همان دليلي كه بنده اجباري ندارم به عقايد شما احترام بگذارم . من كه گفتم پياده مي شوم . گفت : اگر شما من را متقاعد كردي ، من تسليم مي شوم . چقدر شيعه در دنيا است ؟ گفتم : آمار دقيقي ندارم ؛اما فكر مي كنم از يك ميليارد كمتر باشد . گفت : چقدر سني داريم ؟ گفتم : هر چقدر كه شما بگوييد ، من قبول مي كنم . گفت : پس تعداد اهل سنت بيشتر است يا تعداد شيعيان ؟ گفتم : اگر قياس بر مبناي تعداد طرفداران است ، ببينيد كه در هند چند درصد بت پرست ، حيوان پرست است . در چين كمونيستي ببينيد كه چه خبر است . اگر بخواهيد تعداد زياد طرفدار را بيان كنيد كه خيلي وضعتان خراب است . پس شما هم بايد بت پرست و ماترياليسم شويد و نبايد سني باشيد . چون تعداد آن ها خيلي بيشتر است .
سؤال ديگري هم از ايشان پرسيدم كه اگر جواب داديد ، بنده هم به حرف هاي شما گوش مي دهم .گفتم : شما ببينيد كه در دنيا چقدر گوسفند است و چقدر سگ است ، چقدر حيوان پليد است و چقدر چيز هاي خوب است . خدا براي ما چيز طيب و طاهر قرار داده .
استاد يزداني :
ما آيات متعدد در قرآن كريم داريم كه خداوند اصلا اكثريت را ملاك قرار نمي دهد .اكثرهم لايعقلون ، اكثرهم لا يؤمنون. بنده روايتي از كتب اهل سنت نشان دهم :
قال عطاء بن السائب عن الشعبي : ما اختلفت أمة بعد نبيها الا ظهر أهل باطلها على أهل حقها
عطاء بن سائب از شعبي نقل مي كند :هيچ امتي بعد از پيامبر خود اختلاف نكردند مگر اين كه اهل باطل بر اهل حق پيروز شد .
ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 4 ، ص 311
اين قضيه در مورد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) هم صدق مي كند .
بيننده : آقاي خوانساري از قم ـ شيعه
بنده از سعه صدر كارشناسان عزيز شبكه تشكر مي كنم و من از شنوندگان و بينندگان عزيز در هر جاي دنيا كه هستند ،توصيه مي كنم كه سعه صبر اين عزيزان ،سؤ برداشت نكنند و امر بر آن ها مشتبه نشود . چون اين ها فضلاي بزرگي هستند كه نتيجه عمرشان را در حوزه علميه تقديم حضور شما مي كنند .
بنده كتابي به نام الوفا باخبار دار المصطفي در اختيار من است . اين كتاب به تأييد شوراي افتاي عربستان و الازهر مصر و بزرگان ديگري رسيده كه بنده يكي دو سطر از اين كتاب را كه در مورد زماني است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) امر فرمودند :همه درب هايي كه به مسجد باز مي شوند ، بسته شود . وقتي اين دستور از طرف رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به مردم مدينه ابلاغ شد ، غوغايي در مدينه شد .داستان خيلي مفصل است ؛ اما در اين جا داريم كه وقتي ندا آمد :
فنادى : أيها الناس ، سدّوا أبوابكم . فتحسحس الناس لذلك ولم يقم أحد . ثمّ خرج الثانية فقال : آيها الناس ، سدوا أبوابكم . فلم يقم أحد . فقال الناس : ما أراد بهذا ؟ فخرج فقال : إيها الناس ، سدوا أبوابكم قبل أن ينزل العذاب . فخرج الناس مبادرين . وخرج حمزة بن عبد المطّلب يجر كساءه حين نادى : سدوا أبوابكم .
قال : ولكل رجل منهم باب إلى المسجد ، أبو بكر وعمر وعثمان ، وغيرهم .قال : وجاء عليّ حتى قام على رأس رسول الله صلى الله عليه [ وآله ] وسلّم . فقال : ما يقيمك ؟ إرجع إلى رحلك . ولم يأمره بالسدّ .فقالوا : سدّ أبوابنا وترك باب عليّ وهو أحدثنا ! فقال بعضهم : تركه لقرابته .فقالوا : حمزة أقرب منه ، وأخوه من الرضاعة ، وعمّه ! وقال بعضهم : تركه من أجل ابنته .
چون برنامه شما فارسي است ، بنده هم فارسي آن را مي خوانم . در جلد دوم ، صفحه 478 از اين كتاب آمده :
وقتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) دستور فرمودند درب ها را ببنديد ، غوغايي در مدينه شد . به طوري كه حمزه عبد المطلب كه به شدت مورد علاقه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و عمو و برادر رضاعي حضرت بودند ، به طرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) رفتند . در بين جمعيت ابوبكر و عمر وعثمان و افراد زياد ديگري بودند . همه آمدند و به حضرت گفتند : مردم بين خود درگوشي با هم حرف مي زنند كه حضرت فرموده : همه درب ها را ببنيد غير از درب خانه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) . شايد اين به خاطر حضرت زهرا (سلام الله عليها باشد كه دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و همسر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) است ،باشد . عده اي گفتند : شايد به خاطر فاميل بودن است . گفتند : حمزه هم فاميل است . هم عموي او است و هم از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بزرگتر هستند . اما اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) كوچكتر است .
اين سخنان به گوش رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيد . سه بار اين دستور را دادند . در حالي كه چهره ايشان از ناراحتي قرمز شده بود .
در حالت عصبانيت رگي در پيشاني رسول خدا (صلي الله عليه وآله) قرمز مي شد.
سپس فرمودند : خداوند به موسي عليه السلام امر كرد كه مسجدت را پاك كن و كسي ساكن نشود مگر موسي و هارون و فرزندان او شبّر و شبير . خدا به من وحي كرده كه مسجدم را پاك كنم و كسي غير از من و علي بن ابيطالب (عليه السلام) و فرزندان او امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) ساكن باشيم . برويد درب ها را ببنديد قبل از اين كه عذاب الهي نازل شود .
يعني طهارت مسجد به اخراج اين افراد و بودن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بوده . برادران و عزيزاني كه لا اله الا الله و محمد رسول الله (صلي الله عليه وآله) مي گوييد . در هر جاي از دنيا كه هستيد ، خدا شاهد است كه روز قيامت همين شبكه هايي مانند شبكه ولايت كه الان از مرّ اسلام و از حق اسلام دفاع مي كنند . اگر ما مي گوييم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) يعني همان چيزي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرموده . اگر مي گوييم حضرت زهرايي همان است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرموده ، مغلطه و سفسطه نكنيد . مگر شيعه چه ميگويد .
من سؤالي هم از كارشناسان محترم دارم . اگر در دنيا برادران اهل سنت جواب خوبي دادند ، هر جايزه اي كه كارشناسان محترم در نظر بگيرند ،تقديم مي كنم . سؤال بنده اين است پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) كه از دنيا رفتند ، مگر شورا مي خواستند رئيس جمهور تعيين كنند كه شوراي سقيفه تشكيل شد ؟ مگر كدخدا مي خواستند براي مدينه تعيين كنند ؟ مسأله وحي است . جانشين وحي بايد كسي باشد كه سنخيت داشته باشد . يعني جا مصطفاي خدا و برگزيده او باشند . اگر ابوبكر به عنوان رئيس جمهور يا پادشاه بوده ، اشكالي ندارد . اما اگر به عنوان خليفه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بوده ،حق دهيد كه به كسي مربوط نيست تا انسان ها دخالت كنند . اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام)را كه ما مي گوييم ، چون مصطفاي خدا است . بنده به عنوان يك شهروند مسلمان مي پرسم كه به چه حقي ابوبكر را انتخاب كردند ؟
نكته دوم اين كه در اين شورا چه اتفاقي افتاده بود كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) حضور نداشت ؟ آيا مثل اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) كه اين همه روايت پيرامون ايشان است ، نبايد در اين شورا حاضر مي بود ؟
استاد يزداني :
از همه بينندگان عزيزي كه اين شبكه و كارشناسان اين شبكه را مورد لطف خود قرار دادند ،تشكر مي كنم . در مورد آقاي حسين نژاد از پيرانشهر ،بعد از برنامه اي كه داشتم ، به بنده زنگ زدند و خيلي ناراحت و عصباني بودند كه چرا شما به ابوبكر توهين مي كنيد . بنده همان جا هم گفتم : من چه توهيني كردم . گفتند : شما از كتاب هاي ما نشان مي دهيد كه ابوبكر زنا زاده بوده . گفتم : من چنين تعبيري نكردم . اگر كليپ هاي بنده را هم نگاه كنيد ،هيچ وقت از اين تعبير استفاده نكردم كه ابوبكر زنازاده است . من گفتم : علماي شما گفته اند : ابوبكر با دختر برادر خود ازدواج كرد و ابوبكر نتيجه چنين ازدواجي بوده . من به عنوان سؤال از شما مي پرسم كه چرا شما چنين توهيني به امام و خليفه خود مي كنيد ؟ اگر نقل قول توهين باشد ، پس خود قول چه مي شود ؟ شما اين قول را در كتاب هاي خود آورديد و ما فقط نقل قول مي كنيم .
آقاي حسين نژاد ! به قول آقاي هاشمي درمان زخم ، درد دارد . گفتن برخي مطالب واقعا درد آور است . انسان بعد از اين همه عمر بفهمد خليفه اي كه او يقين داشته بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله) بهترين صحابي است و خلافت حق او است ، چنين وضعيتي داشته ، آن هم به گفته ي علماي خودشان ، سخت است و درد دارد . اما اين مطلب را بنده نگفتم . مطلبي است كه خودتان نقل كردند و توهين را علماي خودتان كردند . اگر شما فكر كرديد كه بنده به شما توهين كردم ، رسما از همين جا از شما و همه پيروان سقيفه عذر خواهي مي كنم .
البته ايشان به همه مردم ايران توهين كردند . در حالي كه خود علماي اهل سنت گفتند : حتي در زمان جاهليت چنين ازدواجي سابقه نداشته . چه برسد به ايراني هايي كه آن زمان متمدن بودند . به هر حال براي ابوبكر نقل كردند و به ما هيچ ارتباطي ندارد .
مجري :
از شما اساتيد محترم و هم چنين شما بينندگان عزيز تشكر مي كنيم .