بيست و پنجمين قسمت برنامه كلمه طيبه با موضوعات:
ـ اعلام آمادگي براي مناظره با احمد الكاتب و ساير كارشناسان شبكههاي وهابي
ـ الهي بودن امامت و شرايط امام در قرآن
ـ مخالفت اهل سقيفه با برخي از سنتها با انگيزه مخالفت با شيعه
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 13/11/1399
برنامه: کلمه طیبه
مجری:
بدون مقدمه برویم سراغ مطالب و کلیپها، کلیپ اول را با هم میبینیم.
کلیپ:
الآن شبکه کلمه احمد الکتاب هست برای مناظره آخوندها میگفتند شما در حد ما نیستید دیگر نه؟ میگفتند
شما در حد ما نیستید نامه از مفتی اعظم عربستان یا نمیدانم جامع الأظهر مصر بیاورید حالا احمد الکاتب یکی از دانشمندان شیعی سابق بود ایشان آماده هست برای مناظره، روحانیونی که آماده هستند بسم الله من فقط عامل تأسیس برایشما دروغگو بودن آخوندها ثابت بشود ما هر چه میگفتیم گزینی میگفتند آقا شما در حد ما نیستید، باشد احمد الکاتب دیگر بزرگتر از احمد الکاتب کسی هست؟ میدانید چقدر کتابها نوشته؟ بروید خاطرات ایشان را بخوانید با سیصد چهارصد عالِم در قم بحث و گفتگو کرده هیچ جوابش نتوانستند بدهند، شیرازیها نتوانستند جوابش بدهند، آیت الله مدرسی و غیره نتوانستند جوابش بدهند و ایشان آماده هست برای مناظره.
مجری:
باز از این ادعاهای که بارها و بارها شنیدیم و خسته شدیم. استاد اینها فکر میکنند بازی کامپیوتری می کنند، در بازی میسوزند و گیم اُوَر میشوند و دوباره از اول با قدرت بیشتری بازی را شروع می کنند. جالب این است که خودشان را یک طوری نشان میدهند که ما آماده هستیم و این شما هستید که برای مناظره نمیآیید. در صورتی که بارها و بارها از تک تک کارشناسان برنامه از جمله حضرت عالی تحدیهای مختلف و همچنین دعوت به مناظره انجام شده. کما اینکه کارشناسان دیگر برنامه هم در همین شبکه مثل جناب آقای شریفی مدتی پیش مناظرههای داشتند. کأنه اصلاً این ها را ندیدند و اصلاً خبری از آن ندارند.
استاد یزدانی:
متأسفانه همینطور هست شکست میخورند باز ادعای مناظره میکنند و باز این دفعه شخصی را به نام آقای احمد الکاتب آوردند و گفتند آماده مناظره است. ما را دعوت به مناظره نکنید ما را سر این قضیه امتحان نکنید؛ چون قبلاً امتحاناتمان را پاس کردیم. ما از همین استودیو دقیقاً از همین جای که بنده نشستم خودمان به شبکه وهابی کلمه کارشناسهای مختلفشان زنگ زدیم. این ها زمانی آقای دمشقیه را که بزرگشان بود در شبکه کلمه آوردند و گفتند بیایید با ایشان مناظره کنید. ما از همینجا به برنامۀشان زنگ زدیم، به برنامه هم وصل شدیم. اما گفتند ما نه عربی و نه فارسی مناظره نمی کنیم. اگر می توانید انگلیسی مناظره کنید. مشخص شد که مرد مناظره نیستید و فرار کردید.
ما ترس از مناظره نداریم. جناب آقای دکتر أبوالقاسمی با بزرگان شما با عرعور مناظره کرد. وضعیتش مشخص شد. کلیپهای افتضاحی که عرعور به بار آورد،همه موجود است. با دمشقیه به زبان عربی در شبکه خود آنها مناظره کرد. با فارس المصری مناظره کرد، با فراج المطیری مناظره کرد. کسی از بزرگانتان نمانده که کارشناسان شبکه ما با آنها مناظره نکرده باشد. همین هفته پیش آقای شریفی با آقای سجودی سر بحث توحید، اینکه خدا یگانه کیست؟ سر همین مناظره کردند و آقای سجودی وسط مناظره فرار را بر قرار ترجیح داد و فرار کرد. دوباره میگویید برای مناظره بیایید و این بار احمد الکاتب آوردند. قبلاً افراد دیگری را هم آورده بودند که ادعا میکنند شیعه هستند. در مورد احمد الکاتب هم قبلاً بحثش را کردیم که ایشان قطعاً واضح است که شیعه نبوده. فقط مدتی در قم در جامعة المصطفی درس خوانده و بعد رفته گفته من شیعه بودم. در جامعة المصطفی همین الآن صدها نفر سنی درس میخوانند. همین الآن در گرگان صدها نفر سنی در جامعة المصطفی در میخوانند. پس بگوییم این ها شیعه هستند؟ این دروغها را نگویید که برای ما قابل قبول نیست. همانطور که ملازاده گفته این ها را با دستبندهای طلای میآورند. احتمالا احمد الکاتب را با گردن بند طلای یا دستبند طلای آوردند که آماده مناظره است. ایشان ادعای مناظره کردند، ما هم با هر کدام از کارشناسانی که بخواهید ، به هر زبانی که بگویید به زبان فارسی، به عربی ما آماده مناظره هستیم. من از همین الآن از همینجا از همین تریبون اعلام میکنم آقای احمد الکاتب! شما فارسی هم بلد هستی به زبان فارسی در هر شبکۀ که خواستی برو شبکه کلمه، شبکه نور یا هر شبکۀ که خواستی برو ما آماده مناظره هستیم. اگر آنها راه نمیدهند، به شبکه ما بیا.اسکایپ خودت را به ما بده، زنگ میزنیم، با هر کدام از کارشناس های ما که بخواهید مناظره می کنیم. همانطوری که دمشقیه و تحاد العیمی اعلام آمادگی کرده بودند، ما زنگ زدیم و فرار کردند. حالا احمد الکاتب را هم امتحان میکنیم. مرد باشید شبکه به شبکه، تصویر هر دو شبکه باشد، موضوع هم مشخص است. مهمترین موضوعی که یک مسلمان با آن بحث میکند بحث توحید هست. سر بحث توحید و خداشناسی اینکه خدا کیست؟ خدای ما آن خدای واقعی است یا خدای شما خدای واقعی است؟ سر این قضیه مناظره کنیم. ما آماده هستیم و باز هم اعلام میکنیم آماده هستیم، آماده هستیم، آماده هستیم.
مجری:
امیدواریم به قول استاد واقعا مرد میدان باشند و این بار فرار نکنند. کلیپ دوم را همه با هم ببینیم و باز در خدمت شما هستیم.
کلیپ:
و نکته بعدی که سؤالی که زیاد میشود در زمینه علی بن أبی طالب رضی الله تعالی عنه این مطلب هست که در رابطه با علی رضی الله تعالی عنه برخلاف بقیه صحابه که در مورد عموم صحابه ما میگوییم رضی الله تعالی عنه، در مورد علی دو جمله دیگر هم به کار برده میشود یکی (کرم الله وجهه) خداوند چهرهاش را با عزت و کرامت بگرداند و یکی هم (علیه السلام) یعنی درود بر علی، حالا سؤال این هست که آیا گفتن کرم الله وجهه و رضی الله تعالی عنه و علیه السلام از اینها کدام یکی مال صحابه هست؟ آنچه مسلم و محرز هست این هست که برای صحابه پیامبر اکرم (ص) کلمه رضی الله تعالی عنه استفاده میشود برای عموم صحابه أبوبکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر همۀشان چرا؟ برای اینکه قرآن گفته «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» این آیه را با همدیگر داشته باشیم که در واقع قرآن کریم میگوید
«وَ السَّابقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الاَْنْصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بإِحْسَان رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
پیشگامان نخستین مهاجران و انصار و کسانی که از آنها به خوبی پیروی بکنند
«رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی هستند
این آیه میگوید که خب کلمه (رضی الله تعالی عنه) با استدلال از این آیه مناسبترین کلمه هست، اما در جای وارد نشده است که (کرم الله وجهه) گرچه هیچ اشکالی ندارد که ما این کرم الله وجهه را برای علی بن أبی طالب یا سایر صحابه بگوییم یک دعای خیر هست دعای رحمت هست دعای کرامت و بزرگواری هست اما دلیل زیادی در این مطلب وارد نشده، یا (علیه السلام)، علیه السلام بیشتر برای پیامبران استفاده میشوند «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ» برای عیسی روزی که متولد شد، روی که میمیرد، روزی که حرف میزند سلام، علیه السلام، علیه الصلاة والسلام شعاری است که ویژه انبیاء علیهم الصلاة والسلام هست اما واقعیت این هست که اگر کسی برای صحابه پیامبر و چه علی بن أبی طالب چه دیگران بگوید کرم الله وجهه و یا علیه السلام اشکال شرعی ندارد برای اینکه دعای خیر هست میگوییم سلام بر او درود بر او هیچ اشکالی ندارد اما چون برای اینکه اینها تفکیک بشوند و جایگاهشان مشخص هست بهتر این هست که ما برای صحابه پیامبر اعم از علی بن أبی طالب رضی اله تعالی عنه و دیگران کلمه (رضی الله تعالی عنه) خدا از او راضی باد این را استفاده بکنیم و برای انبیاء (علیهم الصلاة والسلام) علیه السلام یا علیهم الصلاة والسلام اینها را استفاده بکنیم، عرض کردم اگر کسی هم کرم الله وجهه یا علیه السلام را هم استفاده کرد ممنوعیت و محضوریت شرعی ندارد ولی خب بهتر است که پایبند به قرآن باشیم پایبند به سنت باشیم به خصوص که کلمه علیه السلام شعار روافض هست و ما باید سعی بکنیم که از این شعار روافض پرهیز بکنیم همانطوری که مثلاً اگر کسی وقتی تلاوت قرآن کریم انجام میدهد و در پایان بگوید صدق الله العلی العظیم و آنجا صدق الله العلی (علی) صفت الله متعال هست اشکال شرعی ندارد ولی خب چون در اینجا در واقع آخوندها و مراجع تقلید و روافض سوءاستفاده میکنند از این کلمه و شعار آنها هست بهتر این هست که ما همان صدق الله العظیم بگوییم و اینها مطالبی هستند که میشود در واقع باید رعایت کرد.
مجری:
استاد نمیدانم سِر این ماجرا چیست چرا این ها با این الفاظ با کرم الله وجهه، با علیه السلام، با امام گفتن و اینها مخالفت و مشکل پیدا کردند؟
استاد یزدانی:
حرف، حرف ایشان نیست، بزرگانشان دقیقاً همین را گفتند که ما نباید از این سه تا کلمه علیه السلام، کرم الله وجه و امام استفاده کنیم. البته این را علمای جدیدشان می گویند. علمای قدیم شان استفاده می کردند. من یک مستند از آقای سلیمان بن صالح الخراشی نشان می دهم. ایشان کتابی به نام «معجم المناهی اللفظیه» دارد. بعضی این لفظهای که نا نباید به کار ببریم را ایشان الفاظی را که نباید به کار برد، به عنوان یک کتاب نوشته «معجم المناهی اللفظیه»چاپ دار الطیبه ریاض عربستان، سر کلمه الأمام العلی، آیا ما الأمام العلی بگوییم یا نگوییم؟ (تنبیه) اینکه داخل پرانتز گذاشته حرف خود آقای خراشی هست
«تخصیص الصحابی الجلیل والخلیفة الراشد الرابع بوصف الأمام»
میگوید اینکه ما خلیفه راشد خلیفه چهارم را اختصاص بدهیم به کلمه امام
«نفحة شیعیه»
ما نباید این را بگوییم
این حرف حرف شیعی است این اعتقاد شیعه هست
که متأسفانه
«تسربت إلی أهل السنة»
به اهل سنت هم گاهی سرایت کرده
حق آن چیست ما بگوییم؟ شأن آن چیست؟ ما باید این را جزء لفظهای ممنوعه قرار بدهیم
«فحقها أن تُلحق بالمناهی اللفظیة»
ما نباید این را بگوییم
چون شعار شیعه است. شیعیان میگویند امام علی ما نباید بگوییم مثل چه؟ دیگر چه نباید بگوییم؟
«شأنها شأن تخصیصه بعلیه السلام»
نباید علیه السلام بگوییم، کرم الله وجهه هم نباید بگوییم.
معجم المناهی اللفظیه، سلیمان بن صالح الخراشی، چاپ دار الطیبه ریاض عربستان سعودی
چون شعار شیعیان است چون شیعیان وقتی به امیرالمؤمنین میرسند، میگویند امام علی چون میگویند امام علی علیه السلام حالا کرم الله وجهه ما کمتر میگوییم یا اصلا نمیگوییم. اهل سنت بیشتر میگویند، اهل سنتی که به هر حال دوستدار امیرالمؤمنین علیه السلام هستند نه بقیه، آنها کرم الله وجهه میگویند.
دلیل اینکه اینها کرم الله وجهه را استفاده نمیکنند، آقای ابن حجر هیتمی در کتاب «الفتاوی الحدیثیه» پاسخ داده. الفتاوی الحدیثیه، تألیف احمد بن شهاب الدین بن حجر هیتمی المکی متوفی 974 ، چاپ در دار المعرفه بیروت، صفحه 59
الفتاوی الحدیثیه، احمد بن شهاب الدین بن حجر هیتمی المکی، متوفی 974، چاپ دار المعرفه بیروت، ص 59
سؤال شده است
«وسئل رضی الله عنه»
از آقای إبن حجر هیتمی سؤال شد که حکمت استعمال کرم الله وجهه در حق امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام چیست؟ چرا ما در حق امیرالمؤمنین کرم الله وجهه استفاده میکنیم؟
«دون غیره عوضا عن الترضی»
به جای که بگوییم علی رضی الله عنه میگوییم علی کرم الله وجهه، چرا برای بقیه کرم الله وجهه استفاده نمیکنم؟
«وهل یستعمل ذلک لغیره من الصحابه؟»
آیا جایز است برای بقیه هم استفاده کنیم؟
جواب داده
«حکمة ذلک أن علیاً کرم الله وجهه رضی الله عنه لم یسجد لصنم قط»
چرا امیرالمؤمنین میگوییم کرم الله وجهه؟
چون هیچ وقت در برابر بتی سجده نکرده
به این دلیل مناسب است که خوانده بشود
«أن یدعی له بما هو مطابق لحاله من تکرمة الوجه»
علی کرم الله وجهه میگوییم برای چه؟ این نشانه این هست که امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ گاه در برابر بت سجده نکرده. اما بقیه کسانی دیگر خلفای دیگر، صحابه دیگر 40 سال، بعضیهایشان 50 سال در برابر بت سجده میکردند. شبها از خرما بت درست میکردند و زیر سرشان میگذاشتند، صبح که بیدار میشدند میخوردند. خود سنیها در باره بعضی از این خلفاء نقل کردند. به این شخص نمیشود کرم الله وجهه گفت. کرم الله وجهه یعنی کسی که هیچ وقت در برابر بت سجده نکرده. به همین دلیل اهل سنت معمولاً این دعا را برای امیرالمؤمنین علیه السلام استفاده میکنند برای بقیه رضی الله عنه میگویند تا به هر حال به آن آیه اشاره کرده باشند که اشاره به آن آیه هم درست نیست چون آیه مخصوص صحابه نیست. آیه برای همه است
«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»
خدا از مهاجرین و انصار راضی شد (البته نه از همه آنها) ولی
«وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ»
این شامل همه مسلمانها تا قیامت میشود و اختصاص به صحابه ندارد. ولی کرم الله وجهه اختصاص به امیرالمؤمنین علیه السلام دارد و مخصوص آن حضرت است. بنده چند مورد از صحیح بخاری نشان می دهم که برای امیرالمؤمنین علیه السلام، لفظ علیه السلام را به کار برده. صحیح بخاری، جلد اول، چاپ پنجم چاپ دار إبن کثیر، بیروت
«وخرج علی علیه السلام»
صحیح بخاری، چاپ دار إبن کثیر بیروت، چاپ 5، ج 1
باز «صحیح بخاری» جلد چهار صفحه 1883
«قال علیٌ علیه السلام»
صحیح بخاری، ج 4، ص 1883
پس علیه السلام را فقط ما شیعهها استفاده نکردیم. در صحیحترین کتاب شما اصح الکتب بعد کتاب الله شما علی علیه السلام استفاده شده. پس اینقدر عناد نورزید، اینقدر در برابر حق لجاجت نکنید. اگر شعار ما است در صحیحترین کتاب شما چه کار میکند؟ حال یا خود بخاری یا در روایت بوده یا راوی گفته هر چه هست الآن در صحیح بخاری امروزی هست. البته ممکن است در چاپ های جدید تحریف کنند. جالب است کرم الله وجهه را حتی خود إبن تیمیه هم در کتابهای متعدد خودش استفاده کرده.«مجموعه فتاوی إبن تیمیه» ببینید حتی إبن تیمیه از کرم الله وجهه برای امیرالمؤمنین علیه السلام در کتابهای متعدد خودش استفاده کرده. به عنوان نمونه «مجموعه فتاوی» جلد 11 صفحه 87
«علی بن أبی طالب کرم الله وجهه»
مجموعه فتاوی، إبن تیمیه، ج 11، ص 87
کاری به موضوع آن ندارم ولی این دعای کرم الله وجهه را ایشان استفاده کرده. حتی در کتاب «بیان تلبیس الجهمیه» که باز به دستور ملک فیصل چاپ شده، چاپ اول در عربستان سعودی در چاپ خانه حکومت عربستان در 1392 ببینید چه استفاده کرده.
«کما یروی فیهم عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه»
بیان تلبیس الجهمیه، چاپ در چاپ خانه حکومت عربستان سعودی به دستور ملک فیصل، چاپ اول، چاپ 1392
إبن تیمیه استفاده کرده، شما نبودید به إبن تیمیه بگویید آقای إبن تیمیه نکن، این شعار رافضیها است. مردم فکر میکنند تو رافضی شدی. کرم الله وجهه چیست که استفاده کردی؟ ولی إبن تیمیه استفاده کرده.
جالب است همین کرم الله وجهه را ببینید در چاپهای بعدی چیکار کردند این چاپ قدیمی بود، چاپ جدید؛ همان «بیان تلبیس الجهمیه» جلد 4، این چاپ جدید است با تحقیق چاپ کردند خیلی تحقیق کردند روی آن، دقیقاً همانجا است
«کما یروی فیهم عن أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله تعالی عنه»
بیان تلبیس الجهمیه، ج4
نمیدانم چرا از این کلمات علیه السلام،کرم الله وجهه، می ترسند.میخواهند مردم نفهمند که امیرالمؤمنین تنها کس در میان خلفاء که هیچ وقت در برابر بتی سجده نکرده. به خاطر همین می گویند کرم الله وجهه استفاده نکنید.
در بحث صلوات ببینید چه کار کردند. علت این که نباید بر آل صلوات بفرستیم چیست؟ چون شعار رافضیها است. وقتی نام پیغمبر میآید و صلوات میفرستیم نباید صلوات بر آل را بفرستیم. «اللالئ البهية في شرح العقيدة الواسطية» که اصل کتاب مال إبن تیمیه است ولی این کتاب نویسنده این شرح آقای صالح بن عبدالعزیز بن محمد إبراهیم آل الشیخ است از نوادگان محمد بن عبدالوهاب، چاپ اول چاپ ریاض در دار العاصمه در ریاض چاپ شده صفحه شماره 410 میگوید
«و کانت لأهل السنة شعاراً الترضي عن أمهات المؤمنين و الترضي عن جميع الآل»
اهل سنت در خطبه نماز جمعۀشان یک شعار دارند که هر وقت نام صحابه را میبرند میگویند رض الله عنه
«فإن إدخال الترضي عن الصحابة و عن زوجات النبي لم يكن في عهده»
در زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله هر وقت نام صحابه را میگرفت نمیگفت رضی الله عنه، زنهایش را صدا میزد نمیگفت فلانی رضی الله عنه. در أبوبکر و عمر و عثمان هم نبوده.
این بدعت بعد از آن ها درست شده.
«ثم بعد ذلك الأئمة من التابعين فمن بعدهم أدخلوا هذا الترضي و أدخلوا هذا الشعار لأنه صار شعاراَ لأهل السنة»
چرا این شعار را درست کردند؟
«في مقابلة غيرهم من الروافض و الخوارج و النواصب و من شابه أولئك»
نه در زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله نه در زمان خلفای اهل سنت هیچ مسلمانی استفاده نمیکرد، ولی بعداً شعار اینها شده ، در عبادات و خطبه ها و در سخنانشان استفاده کردند. بعد میگوید اما بحث صلوات اصل این است
«کذلك في مسألة الصلاة علي النبي صلی الله علیه وسلم»
این شکلی که اینها استفاده کردند آل در آن نیست.
«الأصل فيها أن الصلاة عليه و على آله»
میگوید اصل این است که وقتی ما صلوات بر پیغمبر میفرستیم بر آل او هم باشد همانطور که حدیث از پیغمبر صلی الله علیه وآله نقل شده که این طور صلوات بگویید. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» پیغمبر گفته حدیث أبی حامد ساعدی و دیگران در صحیحین از بخاری و از مسلم هست
«فإن النبي علمهم أن تكون الصلاة عليه و على آله»
پیغمبر صلی الله علیه وآله به ما یاد داده که وقتی صلوات میفرستیم هم بر پیغمبر باشد هم بر آل او
اما اینها چیکار میکنند؟
«فإن أهل السنة إذا ذكروا الصلاة عليه»
ببینید همه این سیمبولهایی که استفاده کردند آل را حذف کردند
«و أرادوا أن يذكرو الآل، أدخلوا معهم الصحابة»
صحابه را هم اضافه کردند
پیغمبر صلی الله علیه وآله میگوید صلوات وقتی خواستید بفرستید «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»،چرا اصحاب را اضافه میکنید؟ مگر پیغمبر صلی الله علیه وآله گفته؟ مگر در زمان صحابه میگفتند؟ مگر در زمان تابعین میگفتند؟ نه، شما اضافه کردید.
«فقالوا: صلي الله عليه و على آله و صحبه»
این را از کجا اضافه کردید؟
«و لم يقتصروا على الآل»
اینها به آل اکتفا نکردند یک دیگر اضافه کردند از پیش خودشان
«و هذا عند اكثر اهل السنة»
چرا اینها اضافه کردند صحبه را اضافه کردند و آل را حذف کردند؟
«لأجل ألا يشابهوا الرافضة و الشيعة في توليهم للآل دون الصحب»
چون میخواهند شبیه شیعه شیعیان نشود. چون شیعیان همان طور که رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور داده بودند، صلوات می فرستند. «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
اللالئ البهية في شرح العقيدة الواسطية، صالح بن عبدالعزیز بن محمد إبراهیم آل الشیخ، چاپ دار العاصمه در ریاض، ص 410
ولی اهل سنت چون نمیخواهند مشابه شیعه شوند، اصحاب را هم اضافه کردند.
آقای فوزان صالح بن فروزان بن عبدالله آل فوزان کتاب جالبی به نام «سیف الله علی من کذب علی اولیاء الله» خیلی کتاب جالبی هم هست. چاپ دار الکتاب والستة قاهره، صفحه 45
«صلی الله علیه [وآله]»
آله را در در کروشه گذاشته. حالا چاپ خانه بوده یا در اصل آن بوده نبوده، اینها گرفتند آل را هم همانطور که پیغمبر گفته بود آل را هم اضافه کردند. آقای فوزان که به نظر می آِید از این پیشامد ناراحت شده، در پاورقی میگوید:
«ملاحظة: لکن الله أمر بالصلاة علیه وحده»
خدا گفته
«صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»
نگفته «صلوا علیه و آله»
«فلو ترکت الزیادة لکان أحسن»
ما نباید آل را اضافه کنیم
«لأنه أنما ورد فی التشهد»
فقط در تشهد جایز است آل را اضافه کنیم
سیف الله علی من کذب علی اولیاء الله، صالح بن فروزان بن عبدالله آل فوزان، چاپ دار الکتاب و الستة در قاهره، ص 45
مگر در صحیح بخاری شما از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت نبود که طریق صلوات را فرموده بودند. که بگویید «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، میگویند چون در قرآن نیامده پس ما نباید بگوییم هر چند پیغمبر صلی الله علیه وآله دستور داده، در صحیحین هم آمده، ولی نباید بگوییم. جالب است حتی از أبو حنیفه هم همینها نقل شده که حالا دیگر به آن نمیپردازیم. البته چیزهای دیگری هم هست که این ها می گویند شعار رافضی ها است. بنده سریع چند مورد از آن ها را بیان می کنم. مثل بحث تسنیم کتاب «إختلاف الأئمة العلماء» آقای وزیر أبی مظفر یحیی بن محمد شیبانی جلد اول چاپ دار الکتب العلمیه بیروت صفحه 188 میگوید
«هل التسنیم هو السنة أو التسطیح»
ما وقتی قبری را درست میکنیم حالت برآمده درست کنیم یا صاف درست کنیم؟
مالک و أبو حنیفه و احمد گفتند سنت تسنیم هست، شافعی گفته سنت تسطیح هست اما آقای أبو علی بن أبی هریره چه گفته از اصحاب شافعی؟
«التسنیم هو السنة»
تسنیم سنت هست.
چرا سنت هست؟
«لأنه قد صار التسطیح شعار الرافضة»
چون تسطیح یعنی صاف کردن روی قبر شعار رافضی است
ما باید خلافش را انجام بدهیم.
إختلاف الأئمة العلماء، وزیر أبی مظفر یحی بن محمد شیبانی، چاپ دار الکتب العمیه بیروت، ج 1، ص 188
باز در کتاب «کفایة النبی شرح التنبیه» در فقه شافعی هست یک یکی از کتابهای فقهی شافعیها هست که آقای أسنوی نوشته امام شیخ جمالدین عبدالرحیم بن حسن إسنوی متوفی 772، جلد 20 صفحه 197
میگوید أبو علی أبو هریره گفته
«أن التسنیمه الآن افضل»
ما الآن قبر را حالت برآمدگی کوهان شتر بدهیم افضل هست
چرا؟ چون
«تسطیح صار شعاراً للروافض»
چون صاف کردن روی قبر شعار رافضیها است
همینطور میگوید ما بلند سلام ندهیم
«وزاد فقال: إنه لا یجهر بالتسلیم؛ لأنه صار شعاراً لهم»
چون شیعهها وقتی به همدیگر میرسند شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام به همدیگر میرسند بلند سلام میکنند ما نباید بلند سلام کنیم چون شعار آنها اینطوری است.
کفایة النبی شرح التنبیه، امام شیخ جمالدین عبدالرحیم بن حسن إسنوی، متوفی 772، ج 20، ص 197
سلام را آرام بدهند، البته سلام عادی فکر میکنم منظورش بوده سلام نماز نیست.
حتی بحث انگشتر را ببیند «مغنی المحتاج» که آقای شربینی نوشته شیخ شمس الدین محمد بن خطیب شربینی، جلد اول چاپ دار المعرفه بیروت صفحه 570
میگوید اینکه انگشتر باید داشته باشیم، این سنت هست. پیغمبر انگشتر داشت و پوشیدن انگشتر سنت هست، حالا در دست راست انگشتر را ما بپوشیم یا در دست چپ؟ میگوید در دست راست
«أفضل علی الصحیح»
نظر صحیح این است که در دست راست باشد
«وقیل: الیسار»
بعضی ها گفتند در دست چپ
چرا؟
«وقیل: الیسار أفضل لأن الیمین صار شعاراً للروافض»
چون انگشتر در دست راست کردن شده شعار رافضیها است ما باید حتماً انگشتر را در دست چپ مان کنیم.
مغنی المحتاج، شیخ شمس الدین محمد بن خطیب شربینی، چاپ دار المعرفه بیروت، ج 1، ص 570
از این موارد فراوان هست زیاد علمایشان گفتند حالا دیگر من نمیپردازم، در همان کتاب «التنبیه» هم همین است «کفایة النبی شرح التنبیه» دقیقاً همین را گفته
«التختم»
در دست راست شعار رافضیها شده
«فاستحب مخالفتهم»
مستحب است که ما با اینها حتماً مخالفت کرده باشیم.
این حرفها واقعاً خیلی عجیب است. اینها خود را اهل سنت میدانند، ولی کار بدعت انجام میدهند. فقط برای اینکه با شیعه مخالفت کرده باشند. این وهابیها را می گویم. میگویند ما اهل سنت هستیم. دین این بیچارهها اینطوری هست که به جای اینکه دین را از پیغمبر صلی الله علیه وآله بگیرند، نگاه میکنند شیعه چطوری انجام میدهد حتماً باید مخالف شیعه را انجام بدهیم حتی اگر بدعت باشد.
مجری:
تا اینجا این دوتا کلیپ را بررسی کردیم و نقدش را هم شنیدیم،کلیپ سوم را با هم ببنیم.
کلیپ سوم:
معرفی شدند حالا ما چگونه بدانیم که اینها امام هستند شرط و شروطهایی قرار دادند، گفتیم که این شرط و شروط قرار دادن یعنی اینکه بر اساس معیار خدا نیست، اگر خدا انتخاب کرده بود که دیگر شرط و شروط نمیخواهد، وقتی شرط و شروط میگذارید یعنی اینکه ساخت شما است، یعنی اینکه شما این را درست کردی، وگر نه که برای آیا نبی شرط و شروطی است، که تو بخواهی شرط بگذاری که خدایا این شرط را داشته باشد، تو باید این را بعنوان نبی انتخاب کنی تا ما قبولش کنیم، حالا برای امامت هم آمدند یک شرط و شروطهایی قرار دادند از یک طرف میگویند که امامت الهی است از سوی خدا انتخاب شدند، از طرف دیگر میآیند شرط و شروط میگذارند که این امام باید چه شرائطی داشته باشد، چه شروطی داشته باشد، چه ویژگیهایی داشته باشد که ما آن را بعنوان امام قبول کنیم، اگر من عند الله است تو چرا شرط میگذاری، اگر من عند الله نیست پس چرا مردم را تکفیر میکنید، پس چرا میگویید که من عند الله است، جالب است ما هفته گذشته هم، چون میگویند که امام باید سه شرط اساسی داشته باشد، یکی اینکه تعیینش از سوی پیامبر است، یا امام بعدی میگوید که بعد از من فلانی امام است، بعد بحث اعلمیتش است، و بعد بحث معصوم بودنش هست.
مجری:
یک سؤال نسبتاً منطقی در بدو نظر میپرسد که واقعاً اگر همان گونه که شیعیان اعتقاد دارند، امامت جایگاهی الهی است، پس نباید شما برای آن شرط بگذارید. در صورتی که میبینیم که در کتب شرط گذاشتند. ببینیم پاسخ حضرت استاد به این مسئله و این شبهه چیست؟
استاد یزدانی:
ادعای ایشان این بود که اگر امامت الهی است این شرط گذاشتن دیگر چیست؟ خدا انتخاب کرده، هر کس را که انتخاب کرده باشد، شما حق ندارید برایش شرط بگذارید که فلان طور باشد، فلان ویژگی را داشته باشد، اینکه شما شرط میگذارید یعنی اینکه شما انتخاب کردید. همانطور که ایشان ادعا میکند که کسی برای پیامبر شرط نگذاشته که پیامبر فلان شرط را داشته باشد. پیامبر صلی الله علیه وآله را خدا انتخاب میکند هر کسی را که بخواهد. دیگر مردم نمیگویند این پیامبر را ما قبول نداریم چون فلان شرط را ندارد. پس امامت الهی نیست. چون شما برایش شرط گذاشتید. در جوابش من خیلی خلاصه این را بگویم، اگر ایشان همان لبتاپی که مقابلش هست، در برنامه مکتبة الشاملهاش شروط النبوة را سرچ میزد، نتیجه غیر از اینی می شد که می گفت. حالا من سرچ زدم. اسامی کتابهای متعددشان می آید که چند مورد از آن را نشان می دهم. مثلاً ببینید شروط النبوه و الرساله فی آدم و ذریته، رسالت و نبوت در آدم باید چه شرایطی داشته باشد؟
«للنبوه شروط،»
نبوت شرایطی دارد،
یکی اینکه مرد باشد، پیامبر باید مرد باشد، بابا خدا انتخاب میکند خدا اگر بخواهد یک زن را انتخاب کند تو حق حرف زدن نداری. میگوید نه حتماً باید خدا مرد را انتخاب کند. پس نبوت هم الهی نیست. شرطهای عجیب و غریبی هم دارد که دیگر به آن نمیپردازم، حتی در کتابهای کلامیشان، کتاب «شرح المقاصد فی علم الکلام» که کتاب معروف آقای سعد الدین تفتازانی است، متوفی 793، از معروفترین کتابهای کلامی این ها آورده اند
شرح المقاصد، فی علم الکالم، سعد الدین، تفتازانی،
«خاتمة من شروط النوة الذکوره»
از شرطهای نبوة این است که حتماً باید مرد باشد
زن نمیتواند باشد،
«کمال العقل»
عقلش کامل باشد
تیز هوش باشد، قوت رأی داشته باشد، بچه نباشد، چیزهایی که مردم از آن متنفر هستند نباشد،
مادرش فلان باشد پدرش فلان باشد،این شرطها چیست؟ اگر نبوت که الهی است، خدا پیغمبر را انتخاب میکند ، مردم که انتخاب نمی کنند که اگر انتخاب میکردند حتماً یکی مثل ابو سفیان را انتخاب میکردند، ولی خدا انتخاب میکند، پس این شرایط که در کتاب های شما آمده، چیست؟ شما باید به این سؤال پاسخ دهید. پس این سؤال کاملا به خودتان بر می گردد.
از این گذشته شرایط برای امامت را ما نمیگوییم، خدا برای امام شرط گذاشته. آن هم در قرآن کریم. من مستقیم از آقای آلوسی از زبان عالم سنی این آیه را تفسیر کنم. آیهای که در قرآن کریم مشخص است. در سوره مبارکه بقره «روح المعانی»، جلد اول، نویسند آقای سید محمود آلوسی بغدادی متوفای 1270، دار الکتب العلمیه بیروت هم چاپ کرده در سال 1415، چاپ اول، صفحه 558، سوره بقره، آیه 228 تا 252، را ایشان در اینجا ترجمه کرده. در بحث حضرت طالوت (ع) می گوید: گروهی از بنی اسرائیل پیش پیامبرشان آمدند. بعضیها گفتند شموئیل بعضی گفتند سموئیل. گفتند: کسی را برای ما بعنوان پادشاه انتخاب کن. حضرت سموئیل هم طالوت را انتخاب کرد. البته نه از جانب خودش،بلکه از جانب خدا طالوت را معرفی کرد. آن ها اعتراض کردند، گفتند نه ما طالوت را قبول نداریم. چرا؟
«قالو ا أن لا یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت السعة من المال»
گفتند طالوت فقیر هست.
اعتراض کردند به انتخاب الهی اعتراض کردند، پیامبر چه جواب داد؟
«قال إن الله اصطفاه علیکم»
خدا انتخاب کرده
خدا انتخاب کرده و خدا شرایطش را به او داده
«و زاده بسطة فی العلم و الجسم»
از نظر علمی اعلم بنی اسرائیل هست، از نظر جسمی قویترین مرد بنی اسرائیل هست،
«و الله یؤت ملکه من یشاء»
خدا ملک و پادشاهیاش را به هر کسی که بخواهد میدهد،
« و الله واسع العلیم»
آقای آلوسی این طور می گوید:
«رد علیهم به ابلغ وجه و أکمله»
حضرت سموئیل بلیغ ترین و کاملترین جواب را داد
«کأنّه قیل»
انگار که حضرت سموئیل گفته باشد
« لا تستبعدوا تملکه علکم لفقره و إنحطاط نسبه عنکم»
بعید ندانید که او پادشاه و امام و حاکم شود، چون فقیر است، چون نسبش از نسب معروف نیست، از نسب عادی هست،
به چه دلایل؟
« أما اولاً فلإنّ الملاک الأمر هو اصطفاء الله تعالی»
ملاک چیست برای انتخاب حاکم؟
اولین ملاک، انتخاب الهی است.
با اینکه آن پیامبر بود خدا میتوانست آن پیامبر را بعنوان حاکم انتخاب کند، نکرد چون همه پیامبران به مقام امامت نمیرسند، میتوانست شخص دیگری را انتخاب کند. ولی خدا حضرت طالوت را انتخاب کرد. پس ملاک، انتخاب الهی و حاکمیت انتخاب الهی است. این سخن آقای آلوسی است.
« أما اولاً فلإنّ الملاک الأمر هو اصطفاء الله تعالی و قد إصطفاه و اختاره و هو سبحانه أعلم بالمصالح لکم»
خدا بهتر میفهمد چه کسی را انتخاب کند شما که نمیفهمید. پس ملاک اول انتخاب الهی است ما هم همین را میگوییم، شیعه هم همین را میگوید ملاک انتخاب الهی است، خدا هر کسی را که خواست و دوست داشت، انتخاب میکند. ولی اگر انتخاب کرد شرایطش را هم به او میدهد، امکاناتش را هم میدهد، عصمت را میدهد علمش را هم میدهد، قدرت را هم میدهد و همچنین شرایط دیگر را.
«ثانیاً فلأن العمده وفور العلم»
ملاک عمده برای انتخاب امام این است که عالم باشد
علم زیاد و علم الهی داشته باشد
« و زاده بسط فی العلم»
علمش علم الهی باشد
خدا به او علم زیاد داده باشد، تا بتواند مسائل سیاست و اینها را پیش ببرد. نمیتواند کسی امام باشد که وضوی خودش را بلد نیست، تیمم خودش را بلد نیست، تا آخر عمرش معنای کلاله را نفهمید، این افراد نمیتوانند امام باشند، آن کسی میتواند امام باشد که خدا «زاده بسط فی العلم» خدا به او علم داده باشد، علم لدنی داشته باشد، قدرت جسمانی داشته باشد، قدرت جسمانی را خدا به او داده باشد،
«لأکون أعظم خطراً فی القلوب و اقوی علی کفاح العداء و مکابدة الحروب»
« و أما ثالثاً »
ملاک سوم هم خیلی مهم است،
« فلأنه التعالی مالک الملک علی اطلاق»
خدا مالک همه ما است
مالک همه عالم است، مالک همه چیزها خدا است
«و للمالک أن یمکن من یشاء من التصرف فی ملکه بإذنه»
خدا مالک همه چیز است، خدا میتواند به هر کسی که بخواهد اذن بدهد که در فلان جا حاکمیت داشته باش
حاکم فقط خدا است، خدا در این آیه چه میفرماید؟
«و الله یعطی ملکه من یشاء»
ملک و قدرت برای خدا است
روح المعانی، آلوسی، دار الکتب العلیمه بیروت، چاپ اول، 1415، ج 1، ص 558
قدرت برای اهل حل و عقد اینها نیست، برای شورا نیست، خدا میگوید
«و الله یعطی ملکه من یشاء»
این آقای آلوسی هم میگوید طبق این آیه قرآن کریم امامت سه شرط داشته، یک خدا انتخاب کند، دو علم لدنی داشته باشد، و سومی قدرت الهی داشته باشد، و چهارمیاش هم که ایشان اضافه میکند این هست که ملک، ملک الهی است. خدا به هر کسی که بخواهد میدهد، اصلاً مردم کاره ای نیستند که انتخاب کنند. مردم یک روز عثمان را انتخاب کردند، فردایش عزل کردند. اگر واقعاً قرار باشد نظر مردم مهم باشد الآن عثمان نباید خلیفه باشد، چون مردم عزل کردند. همان مردمی که انتخاب کردند، همان مردم هم عزلش کردند. بنابر این طبق این آیه اصلاً انتخاب مردم تأثیر گذار نیست، حتی پیامبر نمیتواند انتخاب کند، پیامبر اگر انتخاب میکرد میگفت من انتخاب کردم، شما گفتید یکی را انتخاب کنید من انتخاب کردم، نه میگوید
«إن الله اصطفی علیکم»
خدا انتخاب کرده
انتخاب، انتخاب الهی است و مردم نه حق انتخاب دارند و نه حق اعتراض. شرایط امامت را خدا تعیین میکند، خدا در این آیه تعیین کرده، از مقام پیامبر هم بالاتر است چرا؟ چون پیامبر در بین مردم بود. مردم آن را انتخاب نکردند، خدا هم او را بعنوان حاکم بعنوان امام انتخاب نکرد. چه کسی را انتخاب کرد؟ طالوت را، چرا؟ چون علم لدنی و قدرت الهی داشت. خدا به او داده بود، اما به آن پیامبرش نداده بود. شرائطی را که خود خداوند در نظر گرفته بود این فرد داشت، حضرت داود (ع) زیر دست همین طالوت هست، پیامبر است، قدرت داود را همه میدانند، داوود آهن برایش نرم بود، با یک سنگ جالوت را نابود کرد. با آن قدرتش در عین حال زیر دست طالوت هست. چرا؟ چون خدا طالوت را بعنوان امام انتخاب کرده حتی بر پیامبرش. حتی بر آن پیامبری که از جانب خدا خبر آورد طالوت امام هست بر او و بر همه حاکم بود.این ثابت میکند که امام الهی است، امام باید شرایطی داشته باشد، از جمله علم لدنی ،قدرت الهی و اینکه هر پیامبری هم قرار نیست امام باشد. هر پیامبری هم به مقام امامت نمیرسد. کسی به مقام امامت میرسد که خدا او را انتخاب کرده باشد، مردم حق انتخاب ندارند، اهل حل و عقد اینها چه کسانی هستند، اینها چکاره هستند؟ ملک، ملک خدا است، شما در ملک خدا حق اظهار نظر دارید، مگر پیامبر را شما انتخاب کردید که امام را انتخاب کنید؟ خدا انتخاب کرده، این آیه دیدگاه شیعه را خیلی واضح روشن و صریح ثابت میکند و متأسفانه علمای ما خیلی روی این آیه مانور ندادند.
آیۀ که بحث کردیم 247، سوره مبارکه بقره است، از 246 شروع میشود
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ »
با این که خود آن پیامبر بود اما بعنوان حاکم انتخاب نکردند؟ گفت تو یکی دیگر را انتخاب کن، و او هم خودش انتخاب نکرد. به خدا گفت و خدا طالوت را انتخاب کرد.
«وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا»
بعد آنها که اصرار کردند ما طالوت را قبول نداریم، گفت چرا قبول ندارید؟
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ»
«وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ»
خیلی آیه واضح و روشن هست. ولی اهل حق متأسفانه در بین اینها وجود ندارد و نمیپذیرند که امامت الهی است و خدا انتخاب میکند. حتی بعضی از انبیاء هم باید زیر دست امام سربازی کنند.
بیننده: آقای نوروزی
در قرآن کریم فضائل بی شماری برای امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده. از جمله آیات مربوط به لیلة المبیت و دادن انگشتر به فقر و مسائل دیگر. آقایان فضائلی را برای خلفای خود نقل کرده اند. مثل آیه غار که می گویند در مورد ابوبکر نازل شده که استاد یزدانی پاسخ دادند. نه تنها فضیلتی محسوب نشد بلکه به ضرر او تمام شد. سؤال بنده این است که آیا در قرآن کریم فضیلتی برای آن ها نقل شده؟ در این خصوص توضیحاتی را بیان کنید.
استاد یزدانی:
من نمیخواهم وارد این بحث شوم، چون امشب شب مناظره هم هست، خاطرهای را نقل می کنم از اولین برنامه ای که در شبکه قبلی داشتم، بحث آیه غار بود. در همان اولین برنامه، آقای مولوی عبد المجید مرادزهی از زاهدان تماس گرفت و سر آیه غار که از دیدگاه اهل سنت مهمترین و قویترین فضیلت خلیفه اول هست، با هم بحث و مناظره کردیم. حالا نمیدانم من متأسفانه آن زمان امکانات ضبط نبود. به هر حال آن بحث شاید در اینترنت باشد. آنجا با هم بحث کردیم. استدلالی که من آوردم را ایشان نتوانست جواب دهد. الآن هم بارها و بارها این استدلال را مطرح میکنم که چرا خداوند آنجا از فعل مضارع استفاده کرده
« إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ»
چرا خداوند آنجا سکینه را فقط بر پیغمبر صلی الله علیه السلام نازل میکند و بر همراهش نازل نمیکند؟ این سؤالات را نتوانست جواب دهد و از دست من عصبانی شده بود. اتفاقاً قم هم که یک بار آمده بود اینجا جلسه خصوصی باهم داشتیم. یکی از ادعاهایش این بود که شما در شبکهتان توهین میکنید. گفتم شما یک توهین نشان بده. همان کلیپی که من با او بحث کردم، همان را بحث کرد. گفتم جواب بده. چرا خداوند در قرآن کریم میگوید
« إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»
به جای فعل ماضی از فعل مضارع استفاده کرده و بعد به جای اینکه به هردو سکینهاش را نازل کند فقط سکینهاش را بر پیغمبر صلی الله علیه وآله نازل میکند. این خیلی مهم است، دو نفر در یک غار هستند یکی با آرامش کامل و مطمئن به نصرت الهی هست و هیچ خوف و ترس و وحشتی ندارد. دیگری که در کنارش نشسته از شدت ناراحتی اینقدر گریه میکند که ریش و پیراهنش خیس میشود و ناله میکند. چرا خدا این برخورد را میکند؟ اگر فضیلت است برای ما ثابت کنید. ابن حجر گفته قویترین دلیل ما بر خلافت فلانی همین است.اگر هست برای ما ثابت کنید. ما بارها در این خصوص شما را به مناظره دعوت کردیم؛ اما مثل همیشه کارشناسان شبکه های شما فرار کردند.
بیننده: محمد از تهران
استاد یزدانی جلسه قبل فرمودند در خصوص دروغ آقای کیانی که گفت زمانی که حضرت علی علیه السلام بر بدن مطهر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نماز می خواندند، ابوبکر هم حضور داشته، باز هم تماس گرفتم. اما با هر شماره ای که تماس گرفتم، وصل نکردند. دروغشان اینقدر بزرگ هست که به برنامه های دیگر و کارشناس های دیگر وصل می کنند، ولی اجازه صحبت با آقای کیانی را نمی دهند. در خصوص صحبت هایی که با آقای ترشابی در خصوص دفاع حضرت امیر المؤمنین علیه السلام داشتم، بنده این اشکال را وارد کردم که چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله از سمیه مادر عمار یاسر دفاع نکرد؟ ایشان پاسخ دادند که آن زمان آیه جهاد نازل نشده بود. اگر امکان دارد حضرت استاد در این باره توضیحاتی را بیان کنند.
استاد یزدانی:
از آقای محمد عزیز تشکر می کنم. باز هم زنگ بزنید. الآن بهترین جهاد، پر صواب ترین جهاد، همین است. در زمانی که همه عالم علیه شیعه هجمه کردند، وظیفه هر شیعهای است که مطالب را از شبکه ما یاد گرفته و خودتان را مسلط کنید و با آن ها تماس بگیرید. آقای کیانی شما گفتی در صحیح مسلم همچین روایتی هست نشان بده، حفظ نیستم. وقتی حفظ نیستید اشتباه میکنید که ادعا میکنید. مرد باشید، وقتی ادعای اشتباه کردید، بگو اشتباه کردم.
اما بحث دفاع از سمیه که چرا پیغمبر صلی الله علیه وآله دفاع نکردند. میگویند آیه جهاد هنوز نازل نشده بود. حرف شما قبول است. آیا پیغمبر صلی الله علیه وآله نعوذبالله غیرت داشت یا نداشت؟ شما که اصرار دارید چرا امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع نکرد، چرا پیغمبر صلی الله علیه وآله دفاع نکردند؟ بحث غیرت را که دیگر نمیتوانید، غیرت که دیگر بعداً آیهاش نازل نشده، غیرت در دفاع از ناموس در وجود هر مسلمانی است. در وجود هر انسانی باید باشد. پیغمبر که غیرت الله است. چرا از زن بی دفاع مسلمان آنجا دفاع نکرد؟ جوابش را بدهید، دقیقاً جواب ما برای امیرالمؤمنین علیه السلام هم ثابت میشود. آن زمان چهل یا پنجاه نفر مسلمان بیشتر نبود، اگر پیغمبر صلی الله علیه وآله دفاع میکرد، همه کشته میشدند. همانطور که سمیه و یاسر به شهادت رسیدند،همه کشته میشدند چه کسی به هدفش میرسید؟ مشخص است که دشمنان اسلام به هدف خود می رسیدند.
بیننده:آقای بهادری از کرج
حضرت استاد ما در مورد امامت زیاد صحبت کردیم، ولی این ها اصلا نمی خواهند متوجه شوند. بنده می خواهم در خصوص فلسفه به وجود آمدن حضرت اسماعیل علیه السلام صحبت کنم. 124 هزار پیامبر عظیم الشأن منهای رسول خدا صلی الله علیه وآله،تمام پیامبران گذشته، آیا به امتهای خودشان گفتند که ای مردم شما بروید برای من جانشین تعیین کنید؟ آیا داریم، محال است، کدام یک از این پیامبران خلیفه و جانشینی را خودشان انتخاب کردند، یا دیگران گفتند، بروید برای من پیامبر جانشین انتخاب کنید، نداریم، 16 آیه در قرآن آمده جعل امامت باید توسط خدا انجام بشود،
« الله أعلام حیث یجعل رسالة»
خدا بهتر میداند که در کجا رسالت خودش را قرار بدهد
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود این انتخاب برای اجرائیات روز مره مردم نیست، این یعنی تفسیر کلام خدا. آقای وهابی! این کار را باید کسی انجام بدهد که دارای ویژگی امامت از طرف خدا باشد. چون دین خدا تفسیر میخواهد، این را خدا و رسول خدا صلی الله علیه وآله گفته. من نمیخواهم خانواده من مثل پادشاهان باشند، یا ارث پادشاهی داشته باشند، من میگویم خانواده من سر میدهند اما دین نمیدهند، این یک رمز است. حضرت استاد یزدانی، چرا خداوند به حضرت اسماعیل لقب ذبیح داد ولی ذبح نشد؟ در جایی که زیر پاهای حضرت اسماعیل آب زمزم به وجود آمد. چرا خداوند به نسل حضرت ابراهیم دستور داده بعد از این که حضرت اسماعیل از دنیا رفت، او را کنار بیت دفن کنید تا هرجایی که حجاج خانه خدا را دور میزنند، قبر اسماعیل در مطاف بماند. چون عزت بیت الله الحرام باقی نمیماند مگر زیر سایه ذبح، که سر دادن و دین ندادن باشد، مثل چه کسی؟ وارثش امام حسین علیه السلام. اتفاقاً حضرت اسماعیل ذبح نشد، شهید نشد، ولی لقب را گرفت، قرآن در آیه 107 سوره صافات فرمود:
صافات/ 197
«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
به جای حضرت اسماعیل پیامبر، خدا میگوید بزرگتر از آن را در عاشورا ذبح خواهیم کرد. این یک رمز است. امام باقر علیه السلام یا امام رضا علیه السلام فرمودند اگر منظور قوچ باشد، نستجیر بالله گوسفند و قوچ بزرگتر از حضرت اسماعیل است؟ محال ممکن است، معقول نیست، فرمودند ذبح عظیم در عاشورا اتفاق افتاد. اسماعیل زیر پایش زم زم در آمد، ولی در آنجا فرات است. امام حسین، خلیفه خدا، ذبح میشود تا به دنیا بگوید اگر دادن سر برای دین نباشد، دیگر کعبه عزیز نیست. امروز هم ما شاهد هستیم که حاکمان کعبه مثل بن سلمان در چه وضعیت نوکری و خاری زندگی میکنند. مقابل چشم چند میلیارد مسلمان، حاکمان غربی میآیند برای خودش خوش رقصی نشان میدهد، شمشیر و اسلحه طلا نشان میدهد، طلا هدیه میدهد، گردنبند طلا هدیه میدهد، صدها میلیارد دلار مال مردم مسلمان را میدهد و اسلحه میخرند، به جنگ اسرائیل نمیروند. همان اسلحه را بر سر مردم یمن بد بخت خالی میکنند. این است نتیج کار آقایان وهابی. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بیننده:آقای حسینی
خدمت استاد عزیزم جناب آقای یزدانی بزرگوار عرضی داشتم، آن هم این است که پیغمبر ما در موضوعات مختلفی با عناوین مختلفی حضرت علی علیه السلام را معرفی کردند، مخصوصاً در مهمترین برنامه دینی که در واقع حجة الوداع بود، آخرین کار عمر شریفشان را انجام داده که این خود تعیین کننده بود. صحابه را جمع کردند و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کردند و حتی در تاریخ است که زنها هم بیعت کردند. سه روزی که آنجا حضور داشتند بالغ بر 90 هزار نفر حاضر بودند، یکی از مطالبی که ذکر شده این است که حتی عمر هم آمد و جملۀ معروفی را بیان کردند
«بخ بخ أصبحتک مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه»
سؤالی که مطرح است این است که این اهل سنت و مخصوصاً وهابیت میگویند که صحابه با حضرت علی مشکلی نداشتند، خب اگر مشکلی نداشتند این بخ بخ گفتن عمر بن خطاب به چه معنا است؟ یعنی تا حالا مشکل داشتیم وقتی که پیغمبر این را گفت دیگر مشکلات ما با شما حل شد؟ یا به همان معنایی که ولایت و سرپرستی و بزرگی امت بود که به این معنا آمد مطرح کرد. بیعت کردن خانم ها در این جا به چه معنا است؟ میخواستیم آقای یزدانی برای ما توضیح دهند. ان شاء الله که مثمر ثمر باشد.
و نکته بعدی این است که چطور میشود که حضرت علی علیه السلام با آن همه شاهد نتوانست حق خودش را بگیرد در زمانی که پیغمبر صلی الله علیه وآله حضور داشتند. حضرت علی علیه السلام بعد از ایشان با کمک حضرت زهرا علیها السلام هم نتوانستند حق خودشان را بگیرند. الآن ما چه انتظاری داریم از اهل سنتی که زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله را درک نکردند. وهابیتی که با این همه کینه و حتی میشود گفت بدتر از کینهای که عمر و امثال عمر از حضرت علی علیه السلام داشتند، الآن مقابله میکنند. چطور که آنها کرامات و محتوایی که در شأن حضرت علی علیه السلام آمده دارند از بین میبرند بشود که برای اینها اثبات کرد. در این خصوص هم توضیحاتی را بیان کنند.
بیننده:آقای هاشمی از قم
بنده سؤالی داشتم در رابطه با آن مطلبی که شما پخش کردید مخالفت بااهل تسنن و مخالفت با شیعه، من یک عبارتی را در وافی پیدا کردم این را همیشه در جواب ما میگویند. میخواستم ببینم جواب این چیست، اینجا آقای فیض میگویند که بعضیها از شدت علاقتهم بالتشیع میگوید که
«نرى جماعة في الأعصار المتأخّرة ينكرون استحباب صوم عاشوراء مع الاتّفاق على استحبابه ليخالفوا المخالفين، و يلتزمون بتحريف القرآن ليطعنوا به على أعداء أهل البيت عليهم السلام، مع أنّ مطاعنهم في الكثرة بحيث لا يحتاج معها الى اثبات التحريف و هدم أساس الدّين»
سؤال اصلی ام این است که اگر مثلاً سنیها میگویند که ما با بعضی از سنتها مخالفت میکنیم بخاطر اینکه با شیعه مخالفت بکنیم، دقیقاً در کتاب وافی ما هم آقای فیض همین حرف را زده میگویند، بعضی شیعیان هم با سنیها مخالفت میکنند مثلاً در مسئله استحباب روزه روز عاشورا با وجود اینکه در اخبار احادیث شیعه استحبابش ثابت شده است، چرا ما باید با اینها مخالفت کنیم؟
استاد یزدانی:
باید ببینیم مخالفت در چه زمانی است؟ در بحث تعادل و تراجیح مخالفت هست، همیشه که مخالفت با آنها نیست. در جایی که ما دو روایت از امام داریم که هردو از نظر سندی صحیح و قطعی هست. انتسابش یکی موافق آنها است و یکی مخالف آنها است. از آنجایی که طبق روایت صحیح بخاری و مسلم، اینها بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله آنقدر سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله را تغییر دادند. روایت صحیح بخاری است که حتی نماز را تغییر دادند، هیچ چیز از سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله نماند. فقط نماز مانده بود آن هم نه کل نماز، نماز را هم تغییر داده بودند، فقط رو به قبله نماز میخواندند. زمانی که امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل نماز خواند، مردم تعجب کردند و گفت این آقا دارد ما را یاد نماز پیغمبر صلی الله علیه وآله میاندازد. واضح است وقتی وضعیت اینطوری است و هیچ سنتی از سنت پیغمبر صلی الله علیه وآله نمانده، مگر اینکه اینها تغییر دادند، در جایی که بحث تعادل و تراجیح است، مخالفت با آنها دقیقاً پیروی از حق می شود.
مجری:
از شما استاد عزیز و همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه، همراه بودید، ان شاء الله که بتوانیم همیشه پرو مکتب اهل بیت علیهم السلام باشیم.