ديده شدن خدا در خواب و بيداري از نظر عقل مردود و از نظر اهل بيت عليهم السلام كفر به حساب ميآيد ؛ اما تعدادي از علماي اهل سنت مدعي شدهاند كه خدا را در خواب ديدهاند؛ از جمله احمد بن حنبل، ابو مظفر سمعاني، رقبة بن مصقله ، سريج بن يونس ، ابو القاسم قشيري و…
در اين برنامه به صورت مختصر به ادله عقلي ديده نشدن خداوند اشاره شده و سپس ديدگاه باطل بزرگان اهل سنت طرح و پاسخ داده شده است
برنامه : يهوابيت (18 )
تاريخ : 05 / 04 / 96
مجري :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت تک تک شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب و احترام داریم . فرا رسيدن عيد سعيد فطر را خدمت شما عزيزان تبريك عرض مي كنم . ان شاء الله عيدي خود را در اين روز مبارك از خداوند گرفته باشيد . با برنامه اي ديگر از برنامه هاي يهوابيت با كارشناسي استاد يزداني ميهمان خانه هاي شما هستيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم. عيد سعيد فطر را خدمت همه ي مسلمانان جهان بخ خصوص شيعيان تبريك عرض مي كنم . اميدوارم خداوند طاعات و عبادات شما را در ماه مبارك رمضان مورد قبول قرار داده باشد و ان شاء الله نام همه ما را جزء روزه داران واقعي ثبت و ضبط كرده و در قيامت با اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) محشور گرداند .
مجري :
عزيزاني كه با برنامه يهوابيت همراه بودند ، مي دانند كه موضوع اين برنامه در خصوص خداوند وهابيت بود و اين كه وهابيت چه ادعاهايي را براي خداوند متصور شدند كه مخالف با عقل و قرآن است .
بنده به عنوان اولين سؤال از استاد يزداني مي پرسم كه شما در خصوص خداي جوان موفرفري و شبهات و سؤالاتي كه پيرامون آن مطرح بود ، مطالب مفصلي بيان كرديد . آيا روايتي مانند روايت شاب امرد در كتاب هاي شيعه نيامده ؟ اگر هم آمده آن روايت را نشان دهيد و آيا اين روايت با روايت اهل سنت فرقي دارد يا خير ؟
استاد يزداني :
قبل از اين كه به پاسخ اين سؤال بپردازيم ، بنده خلاصه اي از مطالب مطرح شده در جلسات قبل را بيان مي كنم . موضوع بحث ما خداي وهابيت است . ما در اين برنامه مي خواهيم ثابت كنيم كه بين اهل سنت و سلفي ها در بحث خداوند ، تفاوت زيادي است . اولا گفتيم كه اهل سنت همه قائل به تأويل هستند ؛ اما اهل حديث و سلفي ها و وهابي ها تأويل را شرك و كفر ميدانند و معتقد هستند كه آيات و روايات را بايد طبق ظاهرش عمل شود .
بعد از آن به خداي شاب امرد رسيديم كه سلفي ها از زمان احمد بن حنبل و ابن تيميه و ابن خزيمه و ابن زاغوني و بقيه كساني كه بعد از آن ها بودند ، معتقد هستند كه خداوند در همين دنيا قابل ديده شدن است و پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله) خدا را در همين دنيا ديده است . روايات زيادي با سند هاي صحيح نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در همين دنيا با چشم سر ديده . آن هم خداي جوان بي ريش با موهاي فرفري و پرپشت كه كفش هاي طلايي بر پا داشته و عبايي از طلا بر دوش روي چمنزار ايستاده بوده و پيامبرش در كنارش با او صحبت مي كرده .
ما اين روايت را از ديدگاه ابن تيميه و ابن زاغوني و ابن خزيمه و احمد بن حنبل بررسي كرديم . احمد بن حنبل معتقد بود كه هر كس به اين روايت اعتقاد نداشته باشد ، شهادت او پذيرفته نمي شود ،اگر مريض شد به عيادتش نرويد ، يا اين كه برخي از علماي اهل سنت گفته بودند كه هر كس اين روايت را قبول نداشته باشد ،معتزلي و زنديق و كافر است .
ديدگاه عده اي از علماي اهل سنت را كه تحت تأثير اين مسأله قرار گرفته بودند ،از جمله ابن حجر عسقلاني ،شمس الدين ذهبي ، عبد القادر گيلاني ، محي الدين نووي ، قسطلاني و بقيه را خوانديم كه معتقد بودند خدا در اين دنيا ديده شده و پيامبر (صلي الله عليه وآله) در همين دنيا و در معراج خدا را ديده است . معناي رؤيت را هم به صورت مفصل بيان كرديم . در هفته گذشته مطرح كرديم كه احمد بن حنبل گفته بود ما در مسأله شاب امرد با كسي مناظره و بحث نمي كنيم . به همه پيروانش هم توصيه كرده بود كه در بحث رؤيت خداوند با كسي بحث و صحبت و مناظره نكنيد .
هم چنين گفتيم : اگر علماي امروزي وهابيت در بحث شاب امرد فرار مي كنند ، مسبوق به سابقه است و آن ها طبق دستور احمد بن حنبل عمل مي كنند . همانطوري كه آقاي عرعور ، عالم سرشناس وهابي و هم چنين آقاي دمشقيه ، شخصيت معلوم الحال وهابي ، جرأت نكرد در اين بحث با استاد ابوالقاسمي وارد شود . دليلش اين است كه آقايان در بحث شاب امرد ، هيچ حرفي براي گفتن ندارند و امامشان احمد بن حنبل توصيه كرده كه به اين بحث وارد نشوند .
اما سؤالي كه شما پرسيديد :آيا روايت شاب امرد در منابع شيعه وجود دارد يا خير ؟ بله ، اين روايت در منابع شيعه وجود دارد . بنده اين روايت را از منابع شيعه براي شما مي خوانم .
روايتي كه در كتاب شريف كافي ، تأليف شيخ كليني (ره) ، جلد اول ، چاپ دار الحديث قم ، صفحه 248 ، حديث 275 آمده :
محمد بن أبي عبد الله ، عن محمد بن إسماعيل ، عن الحسين بن الحسن ، عن بكر بن صالح ، عن الحسن بن سعيد ، عن إبراهيم بن محمد الخزاز ومحمد بن الحسين قالا : دخلنا على أبي الحسن الرضا عليه السلام فحكينا له أن محمد صلى الله عليه وآله رأى ربه في صورة الشاب الموفق في سن أبناء ثلاثين سنة وقلنا : إن هشام بن سالم ( 2 ) وصاحب الطاق والميثمي يقولون : إنه أجوف إلى السرة والبقية صمد ( 2 ) ؟ فخر ساجدا لله ( 4 )ثم قال : سبحانك ما عرفوك ولا وحدوك فمن أجل ذلك وصفوك ، سبحانك لو عرفوك
محمد بن ابي عبد الله از محمد بن اسماعيل از حسين بن حسن ، از بكر بن صالح از حسن بن سعيد از ابراهيم بن محمد خزاز و محمد بن حسين كه اين دو نفر مي گويند : ما بر امام علي بن موسي الرضا عليه السلام وارد شديم و گفتيم : حكايت شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در حالي خدايش را ديد كه يك جوان رشيد بود . هم چنين سي سال سن دارد . در ادامه هم مباحث هشام بن سالم و مؤمن الطاق (رحمۀ الله عليه ) را هم بيان كرد .
در پاورقي الشاب الموفق را معنا مي كند :
الشاب الموفق : الشاب الرشيد او المستوي او الذي اعضاؤه موافق بحسن خلقه ….
شاب موفق يعني جوان رشيد كه زيبا و خوش قيافه است .
سند اين روايت ضعيف است و قابل قبول نيست . در ادامه مي گويد :
امام (عليه السلام) سجده مي كند و مطالبي را بيان كرد . تا اين كه مي فرمايند : اي محمد (راوي روايت ) رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وقتي به عظمت خدا نگاه كرد ، در چهره يك جوان رشيد و خوش قيافه بود و سي سال سن داشتند .
روات اشتباه متوجه شدند . پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمودند : من زماني خدا را ديدم كه جواني رشيد و خوش قيافه با سي سال سن بودم . متأسفانه اين ها يا عمدا روايت را تغيير دادند يا اين كه با سهوا تغيير دادند .
روايت اين است كه خدا شاب موفق نبود . بلكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) زماني كه خدا ديد ،در هيئت يك جوان سي ساله و رشيد و خوش قيافه بود . پس اين روايت در منابع شيعه وجود دارد ؛ اما آن ها فقط صفحه اول را مي خوانند و صفحه دوم را رها مي كنند كه امام رضا (عليه السلام) جواب مي دهد كه اين حكايت دروغ است و آن ها اشتباه فهميدند .
ادامه روايت را در منابع اهل سنت خوانديم كه خدا با كفش هاي طلايي و عبايي از طلا بر دوش ، در يك منطقه سرسبزي ايستاده .
در ادامه اين روايت آمده :
قلت : جعلت فداك من كانت رجلاه في خضرة ؟ قال : ذاك محمد كان إذا نظر إلى ربه بقلبه جعله في نور مثل نور الحجب حتى يستبين له ما في الحجب ، إن نور الله منه أخضر ومنه أحمر ومنه أبيض ومنه غير ذلك يا محمد ما شهد له الكتاب والسنة فنحن القائلون به .
گفت : فداي شما شوم . چه كسي پاهايش در سبزه زار بود ؟
پاي خدا در سبزه زار بود يا پاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) ؟ در اين جا معلوم مي شود كه روايت اهل سنت را شنيده كه از امام (عليه السلام) سؤال مي كند .
حضرت فرمودند : آن كسي كه پايش در سبزه زار بود ،رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود .
چون وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به صدرۀ المنتهي رفت ، بهشت و سرسبز بوده . در ادامه هم توضيح مي دهد كه آيا آن جا سبزه زار بود و چمن كاشته بودند . نه ، بلكه مي گويد :
نور خدا بود كه رنگ هاي مختلف دارد . گاهي سفيد ، گاهي قرمز و گاهي سبز است . نوري كه از پشت پرده ساطع مي شود ، اين گونه است و آن جايي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با قلبش ديد ، نور خدا سبز بود .
شيخ كليني (ره) ، كافي ،ج اول ، چاپ دار الحديث قم ، ص 248 ، ح 275
اين هم پاسخ امام علي بن موسي الرضا عليه السلام بود كه چقدر بين عقيده ما و عقيده آن ها تفاوت است . احمد بن حنبل امام آن ها است و تقريبا با امام علي بن موسي الرضا عليه السلام هم عصر است . وقتي به اين روايت مي رسد ،چه پاسخي مي دهد ؟ روايت را مي پذيرد و كاملا به آن معتقد مي شود و مي گويد : هر كس اين روايت را نپذيرد ، او فاسق است . اگر مريض شد ، به عيادتش نرويد . شهادتش را هم نپذيريد . اما امام رضا عليه السلام روايت را به زيبايي توضيح ميدهند و مي فرمايند : آن كه شاب موفق بود ، خدا نبود ؛ بلكه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) بود .
شبيه همين روايت در كتاب تفسير قمي ، جلد اول ، صفحه 30 آمده :
عن علي بن موسى الرضا عليه السلام قال قال يا احمد ما الخلاف بينكم وبين أصحاب هشام بن الحكم في التوحيد فقلت جعلت فداك قلنا نحن بالصورة للحديث الذي روي أن رسول الله صلى الله عليه وآله رأى ربه في صورة شاب وقال هشام بن الحكم بالنفي للجسم فقال يا احمد ان رسول الله صلى الله عليه وآله لما أسري به إلى السماء وبلغ عند سدرة المنتهى خرق له في الحجب مثل سم لإبرة فرأى من نور العظمة ما شاء الله ان يرى وأردتم أنتم التشبيه دع هذا يا احمد لا ينفتح عليك هذا امر عظيم .
بعضي ها خدا را به صورت شاب ديدند . امام عليه السلام پاسخ مي دهد : چنين چيزي درست نيست ؛ چون اين تشبيه است .
علي بن ابراهيم قمي ، تفسير قمي ، ج اول ، ص 30
همين روايت در جاهاي ديگر هم تكرار شده ؛ اما قضيه آن مشخص است . در مورد سند روايت هم ، علامه مجلسي (ره) در كتاب مرآة العقول (شرحي بر كتاب شريف كافي و كتابي تخصصي در مورد سندهاي روايت آن ) ، جلد اول ، صفحه 347 همين روايت را مي آورد و در پاورقي مي گويد :
الحديث الثالث : ضعيف .
سند روايت ضعيف است .
علامه مجلسي ، مرآة العقول ، ج 1 ، ص 347
البته اگر سند روايت هم ضعيف باشد ، قضيه در آن كاملا مشخص است .
مجري :
مي خواهيم در مورد روايت شاب امردي كه اهل سنت نقل كردند ، مقداري تأمل كنيم . فرقي نمي كند سهوا اشتباه كرده باشند يا عمدا در آن باشد ، ممكن است سؤال شود كه چه ايرادي دارد پيامبر (صلي الله عليه وآله) خداوند را به اين شكل و شمايل ديده باشند ؟ روايت كه نقل شده ، احمد بن حنبل و بسياري از علماي اهل سنت چرا ما نمي توانيم آن را عقلا قبول كنيم ؟
استاد يزداني :
بنده باز يك مستند از روايت شاب امرد را در منابع اهل سنت نشان مي دهم و بعد از آن به پاسخ سؤال شما خواهم پرداخت. يكي از كساني كه اين روايت را به تفصيل بيان كردند ، ابوبكر احمد بن حسين بيهقي ، متوفاي 458 هـ ، در كتاب الاسماء و الصفات ، جلد 2 ، با تحقيق شيخ مقبل بن هادي الوادعي ، صفحه 363 ، حديث 938 مي گويد :
كما أخبرنا أبو سعد أحمد بن محمد الماليني ، أنا أبو أحمد بن عدي الحافظ ، ثنا الحسن بن علي بن عاصم ، ثنا إبراهيم بن أبي سويد الذراع ، ثنا حماد بن سلمة ، ح . وأخبرنا أبو سعد الماليني ، أنا أبو أحمد بن عدي الحافظ ، أخبرني الحسن بن سفيان ، ثنا محمد بن رافع ، ثنا أسود بن عامر ، ثنا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، رضي الله عنه ما قال : قال رسول الله e : « رأيت ربي جعدا (1) أمرد عليه حلة (2) خضراء » .
حماد بن سلمه از قتاده از عكرمه از ابن عباس نقل مي كند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند : من خدا را در حالي ديدم كه ريش نداشت ، موهاي فرفري داشت و عباي سبزي هم بر دوشش بود .
در پاورقي ميگويد :
رجال اسناده ثقات : غير ان قتادة مدلس ولم يصرح بالتحديث ….
روات ثقه هستند غير از قتاده كه مدلس است ….
در ادامه تدليسش را جواب مي دهد . روايت بعدي مي گويد :
ورواه النضر بن سلمة ، عن الأسود بن عامر بإسناده أن محمدا e رأى ربه في صورة شاب أمرد ، دونه ستر من لؤلؤ قدميه ـ أو قال : رجليه ـ في خضرة .
خدا را ديدم در حالي كه جواني بي ريش با موهاي فرفري بود كه پاهايش در يك سبزه زار بود .
محقق كتاب سخنان احمد بن حنبل را هم مي آورد :
هر كس اين روايت را قبول نداشته باشد ، معتزلي است .
در ادامه سخن ابوزرعه و ديگران را مي آورد و تصحيح سندي مي آورد . بنابراين سند روايت كاملا معتبر است .
ابوبكر احمد بن حسين بيهقي ،الاسماء و الصفات ، ج 2 ، با تحقيق شيخ مقبل بن هادي الوادعي ، ص 363 ، ح 938
اما چرا نمي توانيم خدا را در اين دنيا ديد .
آيا دليل عقلي بر عدم رؤيت خداوند وجود دارد يا ندارد ؟
بنده شرايط ديدن خداوند را بيان مي كنم . اگر خداوند ديده شود ،بايد چند شرط داشته باشد :
1 . بايد جهت داشته باشد . يعني بايد در جاي خاصي نشسته باشد . مثلا در رو به روي ما قرار گرفته باشد .
2 . بايد رنگ خاصي داشته باشد . اگر خدا رنگ نداشته باشد ، نامرئي است و ديده نمي شود . مثلا آبي ، قرمز يا هر رنگ ديگري كه آقايان وهابي دوست دارند ، باشد .
3 . اندازه خاصي داشته باشد . مثلا طول ، عرض ، ارتفاع و عمق و خلاصه اين كه بايد ابعاد مشخصي داشته باشد . بعدا مفصل توضيح ميدهيم كه گفتند : قد خداوند 60 ذراع است .
4 . شكل خاصي هم داشته باشد . مثلا وقتي كوه را نگاه مي كنيم ، شكل خاصي دارد ، يا حيوان ، انسان يا هر چيزي ديگري براي خود شكل خاصي دارند . پس بايد شكل خاصي داشته باشد تا ديده شود . اگر شكل خاصي نداشته باشد ، ديدني نيست .
5 . حس بينايي ما سالم باشد .
6 . خدايي كه مي بينيم نه زياد دور باشد و نه زياد نزديك باشد . اگر خيلي دور باشد ، نمي توان ديد . اگر خيلي نزديك و چسبيده به چشم باشد ، ديده نمي شود .
7 . مانعي بين بيننده و ديدني نباشد .
8 . نور كافي براي ديدن وجود داشته باشد . اگر نور نباشد وتاريك محض باشد ، نمي توان خدا را ديد .
اين شرايط براي ديدن ، چه در اين دنيا و چه در قيامت ، بايد خداوند جسم باشد . چيزي كه رنگ خاص ، شكل خاص ، جهت خاص داشته باشد ، حتما بايد جسم باشد .
حال اگر خداوند جسم باشد :
1 . احتياج به مكان دارد . بايد مكان خاصي باشد تا خداوند در آن مكان بنشيند و خداوند به آن مكان محتاج است .
2 . محلي كه خداوند روي آن نشسته بايد مثل خداوند قديم و واجب الوجود بالذات باشد . چون اگر قديم و واجب الوجود بالذات نباشد ، زماني خدا بوده كه مكاني نداشته . اگر آن مكان خلق شده ، واجب الوجود نيست . وقتي محتاج به مكان باشد ، بايد او هم واجب الوجود بالذات و قديم باشد . در اين صورت تعدد واجب الوجود و قديم مي شود كه در آن صورت كفر محض مي شود .
3 . خدايي كه جسم است ، بايد مركب از اجزاء باشد . مركب هم به اجزاي خودش احتياج دارد . چيزي كه مركب است ، اگر بخواهد وجود خارجي داشته باشد ،بايد حتما همه اعضاي آن باشد . خدايي كه محتاج است ، حتما ممكن الوجود است و هر ممكن الوجودي حادث است يعني زماني بوده كه او نبوده و شخص ديگري بوده كه او را به وجود آورده . يعني اتفاقي به وجود نيامده ، بلكه بايد يك علت تامه اي باشد تا به وجود بياورد . شايد هم يك زماني نباشد كه اين براي خداوند قابل تصور نيست و هر كسي چنين اعتقادي داشته باشد كه زماني بوده كه خداوند در آن زمان نبوده ، اين كفر محض است .
4 . خداوند بايد محدود باشد . اگر خداوند محدود باشد ، بايد جسم باشد ؛ چون بايد در مكان خاصي بنشيند و اگر در اين جا بنشيند ، يعني در جاي ديگري نيست . اگر خداوند روبه روي من نشسته باشد ،ديگر پشت سر من نيست . اگر در آسمان است ،در روز زمين نيست . اين محدوديت مي شود ؛ چون با چشمي ديده مي شود و آن چشم محدود است . با حسي دركي مي شود كه محدود است و اين امكان پذير نيست .
اگر ما بخواهيم خداوند را ببينيم يا بايد تمام وجودش را ببينيم يا بعضي از وجودش را . ما كه نمي توانيم تمام وجود خدا را ببينيم ؛ چون چشم ما و درك ما محدود است . اگر بعضي از اجزاي خدا را ببينيم ، در اين صورت مركب مي شود و مركب به اجزاي خود محتاج است و حادث و ممكن الوجود است .
بنابراين شرايطي كه گفتيم ثابت مي شود كه خداوند را نمي توانيم ببينيم . حتي ما اگر صد روايت با سند هاي صحيح داشته باشيم كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ، با اين ادله قطعي عقلي رد مي شود و ما نمي توانيم آن روايات را بپذيريم. بهترين كتابي كه بنده به دوستان عزيز توصيه ميكنم كتابي به نام الالهيات آيت الله سبحاني است . ايشان در اين كتاب همه ادله عقلي و نقلي را بيان كرده و ادله آن ها را هم آورده و رد كرده . كتاب به فارسي هم ترجمه شده و در اينترنت هم موجود است .
مجري :
استاد يزداني ! در مورد اين كه برخي از مخالفين ادعا كردن ديدن خداوند امكان پذير است يا حتي بعضي از آن ها ادعا كردند كه خدا را در خواب ديدند ، توضيحاتي را بيان كنيد .
استاد يزداني :
ما هفته هاي قبل در اين زمينه كه آيا مي توان خدا را در خواب ديد يا نه ، بحث كرديم . البته از منابع شيعه خوانديم كه امام (عليه السلام) مي فرمايد : كسي كه تصور كند چه در بيداري و چه در خواب مي توان خدا را ديد ، او دين ندارد .
سند روايت هم كاملا معتبر است . روايت در كتاب امالي شيخ صدوق (ره) ، چاپ مؤسسه اعلمي بيروت ، صفحه 708 نقل شده است :
حدثنا الحسين بن إبراهيم بن ناتانه ( رحمه الله ) ، قال : حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم ، عن أبيه ، عن محمد بن أبي عمير ، عن إبراهيم الكرخي ، قال : قلت للصادق ( عليه السلام ) : إن رجلا رأى ربه عز وجل في منامه ، فما يكون ذلك ؟ فقال : ذلك رجل لا دين له ، إن الله تبارك وتعالى لا يرى في اليقظة ، ولا في المنام ، ولا في الدنيا ،ولا في الآخرة .
حسين بن ابراهيم بن ناتانه از علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از محمد بن ابي عمير از ابراهيم كرخي مي گويد كه به امام صادق (عليه السلام) گفتم : شخصي خدا را در خواب ديد ، قضيه آن چيست ؟ حضرت فرمودند : اين شخص كه مدعي است خدا را در خواب ديده ، دين ندارد . خدا نه در بيداري و نه در خواب و نه در دنيا و نه در آخرت ديده نمي شود .
شيخ صدوق ، امالي ، چاپ اعلمي بيروت ، ص 708
اين يك روايت از ده ها روايت از منابع شيعه در اين باب كه خداوند ديده نمي شود و حضرت آيت الله سبحاني در كتابش بعضي از آن روايات را آورده . در كتاب شريف كافي هم يك باب داريم مبني بر اين كه خداوند نه در خواب و نه در بيداري در اين دنيا ديده نمي شود . همين طور در امالي شيخ صدوق (ره) حدود 21 روايت داريم كه خداوند در اين دنيا ديده نمي شود .
اما متأسفانه برادران ما معتقد هستند مي توان خدا را در خواب ديد . حتي در بيداري و حتي مستند اين كه همه در اين دنيا خدا را در بيداري ديدند ، داريم . در صحيح بخاري و در صحيح و مسلم و ساير كتاب ها كه شاگردان احمد بن حنبل و پيروان او هستند اين روايت را نقل كردند كه همه مؤمنين خدا را در همين دنيا ديدند و وقتي در قيامت مي بينند ، خدا را مي شناسند و به ياد مي آورند .
ان شاء الله وقتي به بحث ساق پاي خدا رسيديم ، به صورت مفصل روايات آن را نشان خواهيم داد . بنده يك مستند در اين باره بيان مي كنم كه در كتاب شرح كتاب التوحيد من صحيح البخاري ، تأليف عبدالله بن محمد الغنيمان (رئيس دانشگاه مدينه منوره ) ، چاپ دار العاصمه ، جلد 2 ، فصل الاول :
وتبقى هذه الأمة فيها منافقوها فيأتيهم الله عز وجل فيقول انا ربكم فيقولون هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه فيأتيهم الله فيقول انا ربكم فيقولون أنت ربنا .
… فيأتيهم الله في الصورة التي يعرفون فيقول انا ربكم فيقولون أنت ربنا فيتبعونه ….
واخرجه مسلم ولفظه : وتبقى هذه الأمة فيها منافقوها فيأتيهم الله تبارك وتعالى في صورة غير صورته التي يعرفون فيقول انا ربكم فيقولون نعوذ بالله منك هذا مكاننا حتى يأتينا ربنا فإذا جاء ربنا عرفناه فيأتيهم الله تعالى في صورته التي يعرفون فيقول انا ربكم فيقولون أنت ربنا فيتبعونه …
منافقين در قيامت در ميان اين امت باقي مي مانند و خداوند نزد آن ها مي آيد مي گويد : من پروردگار شما هستم . همه مي گويند : ما همين جا مي مانيم . اگر خداي ما بيايد ، ما او را مي شناسيم . تو خداي ما نيستي . دوباره خدا مي آيد و مي گويد : من پروردگار شما هستم . آن ها مي گويند : تو خداي ما هستي .
دفعه دوم با چهره اصلي مي آيد كه همه مي شناسند . روايت بعدي باز هم در صحيح بخاري است :
با آن چهره اي كه خدا را مي شناسند ، مي آيد . به آن ها مي گويد : من خداي شما هستم كه آن ها هم قبول مي كنند.
در صحيح صحيح مسلم هم آمده كه خدا ابتدا با چهره ديگري مي آيد و خود را معرفي مي كند كه هيچ كس قبول نمي كند و مي گويند : ما از دست تو به خدا پناه مي بريم . ما همين جا هستيم و جايي نمي رويم و تا خدا را نبينيم نمي رويم . اگر خدا را ببينيم ، مي شناسيم . تا اين كه خدا به چهره اصلي خود مي آِيد و آن ها خدا را مي شناسند و از او پيروي مي كنند .
در صفحات بعد روايات ديگري را نقل مي كند . از جمله اين كه بالاخره خدا را چطور مي شناسند .
فيقول : هل بينكم وبينه آية ، فتعرفونه بها ؟ فيقولون : نعم ، فيكشف عن ساق
مي گويد : آيا بين شما و بين آن خدايي كه مي شناسيد ، نشانه اي هم هست ؟ مي گويند : بله ، وقتي خدا ساق خود را برهنه مي كند ، آن ها خدا را مي شناسند .
خدا را از ساقش مي شناسند كه در بحث ساق خداوند رسيديم ، به صورت مفصل توضيح مي دهيم . در صفحه 29 نتيجه گيري مي كند و مي گويد :
ثم يرفع برنا ومسيئنا وقد عاد لنا في صورة رأيناه فيها اول مرة ، فيقول :أنا ربكم فنقول : نعم . وفيه مع رواية مسلم التصريح بانهم قد سبق ان رأوه مرة قبل هذه . وفي هذه المرة تنكر لهم في غير صورته التي تبدي لهم بها قبلها ، وذلك للامتحان ولهذا قالوا :نعوذ بالله منك لا نشرك بالله شيئا هذا مكاننا حتي تأتينا ربنا ، فاذا جاء ربنا عرفناه ، فيقول : هل بينكم وبينه آية تعرفونه بها ؟ فيقولون : نعم الساق ، فيكشف عن ساقه ، عند ذلك يعرفونه ، فيخرون له سجدا ، فاذا رفعوا رؤوسهم من السجود اذا هو قد عاد في صورته التي رأوه فيها اول مرة .
از اين روايت مسلم و روايت بخاري استفاده مي شود كه مؤمنين قبل از قيامت خدا را يك بار ديده اند .
قبل از قيامت كه برزخ نبوده ، قطعا در دنيا بوده و اين ها خدا را در دنيا ديدند . در ادامه روايت ديگري را نقل مي كند :
يك بار خدا مي آيد و اين ها نمي شناسند . خدا آن ها را امتحان مي كند كه آيا اين ها هر كسي را كه ادعاي خدايي كرد ، قبول مي كنند يا خير. اين ها از امتحان سربلند بيرون مي آيند و مي گويند : نه ، تو خداي ما نيستي و آن علامت را نداري . خدا از آن ها علامت را مي پرسد كه آن ها مي گويند : علامت ساق پاي خدا است . وقتي كه خدا ساق را برهنه ميكند ، همه آن ها سجده مي كنند و خدا را با آن چهره اصلي مي بينند .
عبدالله بن محمد الغنيمان ، شرح كتاب التوحيد من صحيح البخاري ، چاپ دار العاصمه ، ج 2 ، فصل الاول و ص 29
اين روايت در صحيح بخاري و صحيح مسلم وجود دارد كه همه مؤمنين چهره خدا و حتي ساق پاي خدا را ديدند و از ساق پاي او در روز قيامت تشخيص ميدهند .
كساني كه خدا را در خواب ديدند .
1 . احمد بن حنبل
اما در مورد اين كه خدا را در خواب ديدند ، تعدادي زيادي از علماي اهل سنت كه خدا را در خواب ديدند را معرفي ميكنم. از جمله اين ها آقاي احمد بن حنبل است . در جاهاي متعدد نقل شده كه ايشان خدا را ديده و معتقد بوده كه مي توان خدا را در خواب ديد ، بر خلاف نظر اهل بيت (عليهم السلام) و تعدادي زيادي از علماي اهل سنت .
كتاب احياء علوم الدين ، تأليف ابو حامد غزالي ، چاپ دار ابن حزم ، صفحه 324 :
وقال احمد بن حنبل : رأيت الله عزوجل في المنام . فقلت : يا رب ما افضل ما تقرب به المتقربون اليك ؟ بكلامي يا احمد ، قال : قلت : يا رب بفهم او بغير فهم ؟ قال : بفهم وبغير فهم .
احمد بن حنبل گفت : خدا را در خواب ديدم . از خدا پرسيدم : آن چيزي كه از همه بيشتر مردم را به تو نزديك مي كند ، چيست ؟ گفت : به كلام و سخن من ، (زياد قرآن بخوانند ) . قرآن را با فهم بخوانند ( به معناي آن توجه كنند ) يا با فهم نباشد . گفت : هر طور خواستند يا با فهم يا بدون فهم بخوانند .
ابوحامد غزالي ، احياء علوم الدين ، چاپ دار الحزم ، ص 324
گاهي قرآن را مطالعه كرده و به تك تك آيات آن توجه كنند . گاهي هم توجه نكنند و فقط روخواني كنند . در هر دو صورت مي توانند به خدا نزديك شوند .
در كتاب سير اعلام النبلاء ، تأليف شمس الدين ذهبي ، جلد 11 ، چاپ مؤسس الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، صفحه 177 ، شرح حال احمد بن حنبل آمده :
احمد بن حنبل
هو الامام حقا ،وشيخ الاسلام صدقا ، ابوعبد الله …
تا اين كه در صفحه 347 اين داستان را نقل مي كند و مي گويد :
سمعت عبد الله بن احمد بن حنبل سمعت ابي ، يقول : رأيت رب العزة في المنام ، فقلت : يارب ، ما افضل ما تقرب به اليك المتقربون ؟ قال : بكلامي يا احمد .
عبد الله بن احمد بن حنبل مي گويد : از پدرم شنيدم كه مي گفت : خدا را در خواب ديدم . از خدا پرسيدم چه چيزي بندگان را به تو بيشتر نزديك مي كند ؟ گفت : اي احمد ! قرآنم را حتما بخوانيد .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 11 ، چاپ مؤسس الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، ص 177 و 347 ، شرح حال احمد بن حنبل
در كتاب التبصره ، تأليف ابن جوزي ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، جلد 2 ، صفحه 269 دقيقا همين داستان را نقل مي كند :
وقال احمد بن حنبل رضي الله عنه : رأيت رب العزة عزوجل في المنام ، فقلت : يا رب ما افضل ما يتقرب به المتقربون اليك ؟ فقال : بكلامي يا احمد . فقلت : يا رب بفهم او بغير فهم ؟ فقال : بفهم و بغير فهم .
احمد بن حنبل مي گفت : خدا را در خواب ديدم . از خدا پرسيدم چه چيزي بندگان را به تو بيشتر نزديك مي كند ؟ گفت : اي احمد ! قرآنم را حتما بخوانيد ….
ابن جوزي ، التبصره ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، ج 2 ، ص 269
در كتاب مجمل الرغائب فيما للامام احمد بن حنبل من المناقب ، تأليف خزرجي حنبلي ، چاپ دار ابن حزم ، صفحه 308 دقيقا همين كتاب را نقل مي كند :
سمعت عبد الله بن احمد بن حنبل سمعت ابي ، يقول : رأيت رب العزة في المنام ، فقلت : يارب ، ما افضل ما تقرب به اليك المتقربون ؟ قال : بكلامي يا احمد . فقلت : يا رب بفهم او بغير فهم ؟ فقال : بفهم و بغير فهم .
عبد الله بن احمد بن حنبل مي گويد : از پدرم شنيدم كه مي گفت : خدا را در خواب ديدم . از خدا پرسيدم چه چيزي بندگان را به تو بيشتر نزديك مي كند ؟ گفت : اي احمد ! قرآنم را حتما بخوانيد ….
خزرجي حنبلي ، مجمل الرغائب ، چاپ دار ابن حزم ، ص 308
اين شخص اولي كه مدعي شد خدا را در خواب ديده . افراد ديگري هم هستند كه معرفي خواهم كرد .
مجري :
كليپ اول از آقاي ثامر العامر ، از مبلغين وهابي است كه در همين زمينه است . آن را با هم مي بينيم .
كليپ (1) :
ثامر العامر ، مبلغ وهابي :
آيا جايز است يا مشروع است يا ممكن است كه انسان مسلمان خداوند را در خواب خودش ببيند ؟
پاسخ آن است كه علماي بزرگ متقدم و متأخر به جواز اين مسأله فتوا داده اند و در رأس پيامبر است كه در حديث صحيح فرموده اند : ديروز پروردگارم در زيباترين شكل به نزد من آمد . شايد اين مختص پيامبر باشد . همان طوري كه ابن عثيمن گفته است روايت مي شود كه احمد بن حنبل خداوند را در خوابش ديده است و به همين دليل علماي تعبير خواب از اهل سنت كه به اين علم توجه داشته اند و اين يك علم شرعي نيز هست . گفته اند كه ديدن خداوند در خواب جايز است .
جايز است كه انسان خداوند را در خواب ببيند و از ابن سيرين سؤال شد كه آيا انسان مي تواند خداوند را در خواب ببيند و او پاسخ داد : بله .
مجري :
اين عالم وهابي هم خواب احمد بن حنبل را تأييد كرد .
استاد يزداني :
ما در هفته هاي گذشته روايت ابن طفيل از زبان احمد بن حنبل خوانديم كه خداوندي را كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در خواب ديده بود ، همان شاب امرد با موهاي پرپشت است .
ابن مزدين
يكي از كساني كه مدعي است خداوند را در خواب ديده ، آقاي ابن مزدين است . شمس الدين ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 16 ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، صفحه 469 مي گويد :
الامام شيخ الزهاد ابو علي احمد بن احمد بن علي بن مزدين الصوفي النهاوندي القومساني .
اساتيد و شاگردانش را نام ميبرد و در ادامه اين داستان را مي گويد :
قال جعفر بن محمد الابهري كان من اولياء الله الذين يتكلمون على السر سمعته يقول رأيت رب العزة في المنام ايام القحط فقال يا أباعلي لا تشغل خاطرك فإنك عيالي وعيالك عيالي وأضيافك عيالي .
آقاي جعفر بن محمد ابهري مي گفت : ايشان از اولياي خدا بود كه از اسرار صحبت مي كرد . از او شنيدم كه مي گفت : در آن زماني كه قحطي زياد شده بود ، من خدا را در خواب ديدم . خدا گفت : خودت را ناراحت نكن و اين قدر فكر وخيال نكن . براي اين كه تو عيال من هستي و عيال تو هم عيال من است و مهمان هاي تو هم عيال من است .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، ج 16 ، ص 469
ابو مظفر سمعاني
شخصيت ديگري كه خدا را در خواب ديده ، ابومظفر سمعاني است . ايشان خواب بسيار جالبي ديده كه در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 19 ، صفحه 114 نقل شده است :
ابومظفر سمعاني
الامام العلامة مفتي خراسان ، شيخ الشافعية ، ابومظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار بن احمد التميمي السمعاني المروزي الحنفي كان ، ثم الشافعي .
ايشان امام علامه مفتي خراسان و شيخ شافعي بوده . البته ابتدا حنفي بود و بعد شافعي شد .
سال تولد ، اساتيد و شاگردان ايشان را نام مي برد تا اين كه مي گويد :
سمعت شهردار بن شيرويه سمعت منصور بن أحمد وسأله أبي فقال سمعت أبا المظفر السمعاني يقول كنت حنفيا فبدا لي وحججت فلما بلغت سميراء رأيت رب العزة في المنام فقال لي عد إلينا يا أبا المظفر فانتبهت وعلمت أنه يريد مذهب الشافعي فرجعت إليه .
از شهردار بن شيرويه از منصور بن احمد از پدرش نقل كرده كه از ابا مظفر سمعاني شنيد كه مي گفت : من حنفي بودم ، براي من بدا شد . زماني كه براي حج رفتم و به منطقه سميراء رسيدم ، خدا را در خواب ديدم . خدا گفت : نزد ما برگرد . از خواب بيدار شدم و فهميدم كه خدا مي خواهد من شافعي شود . به خاطر همين به خدا برگشتم و شافعي شدم .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، ج 19، ص117
اين ها با اين مسائل مذهب خود را تغيير مي دادند و حجت مي آوردند كه خدا را در خواب ديدند . اين كه چه كسي به خوابش آمده يا راست گفته يا دروغ گفته ، خودشان مي دانند و به ما ارتباطي ندارد . به هر حال دليلي بر اين كه شافعي از حنفي ، حنبلي از مالكي يا حنفي از حنبلي يا مالكي از شافعي بهتر باشد ، وجود ندارد .اين ها مذاهبي هستند كه قرن ها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به وجود آمدند و هيچ ارتباطي به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ندارند . آن زمان نه خود رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و نه صحابه و نه تابعين اين مذاهب را نداشتند . هيچ دليلي بر ترجيح هر كدام از اين مذاهب بر ديگري نيست ، جز همين خواب هايي كه مي بينند .
مجري :
كليپ دوم از صالح الفوزان است كه همه عزيزان ايشان را مي شناسند و به قول آيت الله قزويني از وهابي هاي شناسنامه دار هستند . در زمينه همين بحث مطالبي را بيان كردند كه با هم مي بينيم .
كليپ (2) :
صالح الفوزان ـ عالم وهابي :
آيا در حديث آمده است كه پيامبر خداوند را در خواب ديده است ؟ آيا اين روايت مانند زماني است كه مؤمنين در روز قيامت خداوند را مي بينند ؟
پاسخ : بله ، پيامبر پروردگارش را در بهترين شكل ديده است . اين در حديث صحيح آمده است و خداوند در خواب به وسيله ي كسي كه اسماء و صفات او را خوب بشناسد ، ديده مي شود . بنابراين خدا در خواب ديده مي شود و اين براي بسياري از مردم اتفاق نمي افتد و براي بعضي از آن ها رخ مي دهد .
مجري :
آقاي بن فوزان در اين كليپ تصريح كردند كه خدا را نه تنها پيامبر (صلي الله عليه وآله) ؛ بلكه مردم عادي هم مي تواند در خواب ببينند .
استاد يزداني ! آيا شخص ديگري هم هست كه باز هم ادعا كرده باشد خدا را در خواب ديده باشد ؟
استاد يزداني :
اگر بخواهيم به صورت مفصل جستجو كنيم ،تعداد زيادي هستند ؛ اما بنده چند نفر را از كتاب سير اعلام النبلاء نشان خواهم داد .
رستمي
ايشان هم از بزرگان اهل سنت است كه خدا را در خواب ديده . در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 20 ، صفحه 432 ، شرح حال 283 :
الرستمي
الشيخ الاسلام المفتي القدوة المسند ، شيخ اصبهان …
ايشان شيخ الاسلام و مفتي و رهبر اهل اصفهان بوده .
اين ها از اهل سنت اصفهان بودند كه بعدها به مكتب اهل بيت (عليهم السلام ) گرويدند . در صفحه 473 نقل ميكند :
وقال الجبائي سمعت محمد بن سالار سمعت أبا عبد الله الرستمي يقول وقفت على ابن ماشاذه وهو يتكلم على الناس فلما كان في الليل رأيت رب العزة في المنام وهو يقول لي يا حسن وقفت على مبتدع ونظرت إليه وسمعت كلامه لأحرمنك النظر في الدنيا فاستيقظت كما ترى .
آقاي جبائي گفته كه از محمد بن سالار شنيدم كه ابا عبد الله رستمي مي گفت : در مجلس ماشاذه ايستاده بودم كه او با مردم حرف مي زد و سخنراني مي كرد . وقتي شب شد ، خدا را در خواب ديدم كه به من گفت : اي حسن ! اين چه كاري بود كه انجام دادي . در مقابل يك بدعت گذار ايستادي و حرف هايش را شنيدي و به چهره او نگاه كردي . من ديگر در اين دنيا نگاه نمي كنم يا ديگر مرا در اين دنيا نمي بيني . بعد بيدار شدم و همه چيزي را با چشم خود ديدم .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ،ج 20 ، ص 283 و 473
منظور اين است كه خدا از دستش عصباني شده و با او قهر كرده كه به يك بدعت گذار نگاه كرده و حرف هايش را گوش داده .
رقبة بن مصقله
نفر بعدي كه خدا را در خواب ديده ، آقاي رقبۀ بن مصقله است . در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 6 ، صفحه 197 ، شرح حال 92 آمده:
سليمان بن طرخان
الامام شيخ الاسلام ابوالمعتمر التيمي البصري …
جرير بن عبد الحميد عن رقبة بن مصقلة قال رأيت رب العزة في المنام فقال لأكرمن مثوى سليمان التيمي صلى لي الفجر بوضوء العشاء أربعين سنة .
جرير بن عبد الحميد از رقبه بن مصقله نقل مي كند كه گفت : من خدا را در خواب ديدم . من مقام سليمان التيمي را گرامي خواهم داشت ؛ چون نماز صبحش را چهل سال با وضوي نماز عشاء مي خواند .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ،ج 6 ، ص 197
سريج بن يونس
ايشان هم خدا را در خواب ديده . در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 11 ، صفحه 146 :
قال عبد الله بن أحمد سمعت سريج بن يونس يقول رأيت رب العزة في المنام فقال سل حاجتك فقلت رحمان سربسر يعني رأسا برأس . قلت كان سريج من الائمة العابدين له احوال وكان رأسا في السنة …
عبد الله بن احمد گفت كه از سريج بن يونس شنيدم كه مي گفت : من خدا را در خواب ديدم . خدا گفت : حاجتت را از من بخواه . گفتم : رحمان سر به سر (شايد منظور اين باشد كه رو به روي من بيا تا من تو را ببينم يا اين كه دو نفر از رو به رو به هم مي رسند .) گفتم : سريج بن يونس از بزرگان زمان خودش بوده …
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ،ج 11 ، ص 146
قشيري
ايشان هم از كساني بوده كه خدا را در خواب ديده . در كتاب سير اعلام النبلاء ، جلد 17 ،صفحه 435 ، در شرح حال آقاي ثعلبي (همان ثعلبي معروف و صاحب تفسير كه ابن تيميه با او به شدت دشمني مي كرد ) :
الامام الحافظ العلامة شيخ التفسير ابو اسحاق محمد …
قال عبد الغافر بن إسماعيل قال الأستاذ أبو القاسم القشيري رأيت رب العزة في المنام وهو يخاطبني وأخاطبه فكان في أثناء ذلك أن قال الرب جل اسمه أقبل الرجل الصالح فالتفت فإذا أحمد الثعلبي مقبل .
عبد الغافر بن اسماعيل گفته كه استاد ابوالقاسم قشيري گفت : من خدا را در خواب ديدم ، در حالي كه من با او حرف مي زدم و او با من حرف مي زد . همين كه من گرم گفتگو با خداوند بودم ، خدا گفت : مرد صالحي مي آيد . نگاه كردم كه ديدم آقاي احمد ثعلبي داشت مي آمد .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ،ج 17 ، ص 435
براي اين كه فضيلت تراشي كنند ، اين طور فضيلت مي آوردند .شايد آقاي ثعلبي فضيلتي نداشته باشد ؛ اما در اين جا مي گويد : خداوند گفته ثعلبي انسان صالحي است . كتاب سير اعلام النبلاء از بهترين كتاب هاي اهل سنت است . نظر اهل بيت (عليهم السلام) را هم ديديم كه گفته بودند : كسي كه بگويد من خدا را در خواب ديدم ، آن شخص دين ندارد . خدا را نمي توان در دنيا ديد ؛ چون خدا جسم نيست و در چيزي حلول نمي كند و براي خود يك جسم مثالي ندارد . ما قبلا از ابن عربي خوانديم كه خدا يك جسم مثالي دارد كه در قالب يك شاب امرد موفرفري ظهور مي كند ؛ اما نظر اهل بيت (عليهم السلام) و تعداد زيادي از علماي اهل سنت اين نيست . چون خدا مثل و مانند ندارد و در جسمي حلول نمي كند . مثل جن نيست كه به اشكال مختلف در بيايد .
اين ها مسائلي است كه مخالفين اهل بيت (عليهم السلام) مطرح ميكنند . توحيد اين ها را با توحيد اهل بيت (عليهم السلام) مقايسه كنيد . اگر تا آخر عمر هم براي اين كه پيرو اهل بيت (عليهم السلام) هستيد و نه پيرو احمد بن حنبل ، سجده شكر كنيد ، كافي نيست . از خدا مي خواهيم كه تا آخرين لحظه عمر خود در اين راه مستدام باشيم .
مجري :
كليپ ديگري باقي مانده از ابوقتاده الفلسطيني ، يكي از تكفيرهاي وهابي است كه موارد اختلافي با داعش دارد . داعش ايشان را تكفير كرده و ايشان داعش را . ايشان در مورد ديدن خداوند در خواب مطالبي را بيان مي كند . چون ايشان قبلا مي گفت كه خداوند در خواب ديده نمي شود ؛ اما اتفاقي رخ مي دهد كه معتقد به جواز ديدن خداوند مي شود . با هم اين كليپ را مي بينيم.
كليپ (3 ) :
ابوقتاده الفلسطيني ـ سلفي تكفيري :
آيا ديدن خداوند در خواب جايز است ؟
بله ، بد نيست كه برايتان بگويم من قبلا ديدن خداوند در خواب را انكار مي كردم تا اين كه خدا را در خواب ديدم .
مجري :
اين ها كساني هستند كه به اعتقادات شيعه مثل توسل ايراد مي گيرند و مي گويند : توسل با توحيد مخالف است . واقعا اگر كسي با شنيدن حرف هاي اين ها در مورد خداوند از اسلام روي گرداند ، بايد حق داد .
تماس بينندگان
بيننده : آقاي خسروي از بروجرد ـ شيعه
استاد يزداني ! در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) مردم خيلي اصرار داشتند كه در مورد ماهيت خداوند با خبر شوند و از آن حضرت در اين باره سؤال مي كردند . خداوند هم در جاهايي حقايقي را باز مي كند . ما مي خواهيم به آن واقع بينانه نگاه كنيم . خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : الله نور السموات والارض ، خدا نور آسمان ها و زمين است . مثال نورش ، چراغي در طاقچه اي است كه تلألؤ و نوري دارد كه در زير آن روغن زيتون وجود دارد .
من مي خواهم بگويم اگر خداوند مي خواست بحثي را در اين جا مطرح كند ، به صراحت در مثال بيان مي كرد . اگر مي خواست خود را معرفي كند ، مي گفت : خدا نور است كه شرقي و غربي نيست كه در قرآن هم اشاره كرده . ضمن اين كه شرقي و غربي نيست ، جايگاه را مشخص مي كند .
بنده از استاد يزداني در خواست مي كنم توضيح دهند كه چرا وقتي خداوند مثال مي زند صحبت از طاقچه و چراغ مي كند و از همه مهمتر چرا صحبت از روغن زيتون مي كند . حتي آن جايي كه بر حضرت موسي عليه السلام ظاهر مي شود بر درخت زيتون تجلي مي كند . در اين جا هم خداوند مي توانست براي توصيف خود بگويد : خدا نوري شبيه نور چراغ است و اشاره اي به روغن زيتون و طاقچه نكند .
استاد يزداني :
چون بحث شما خيلي تخصصي و قرآني است ، بنده تسلطي بر آن ندارم . اگر مي خواهند در اين مسائل بحث كنند ،استاد رضايي اصفهاني و استاد رستم نژاد هستند .
اگر شما تفسير اين آيه را مي خواهيد بنده تفسير آن را از زبان اهل بيت (عليهم السلام) مي خوانم . اما اين كه چه تحليلي دارد ، تسلطي بر آن ندارم .
بنده روايتي در اين باره مي خوانم كه فكر كنم مشكلات را حل مي كند . سند روايت هم معتبر است .
علي بن محمد ومحمد بن الحسن ، عن سهل بن زياد ، عن محمد بن الحسن بن شمون ، عن عبد الله بن عبد الرحمن الأصم ، عن عبد الله بن القاسم ، عن صالح بن سهل الهمداني قال : قال أبو عبد الله عليه السلام في قول الله تعالى : ” الله نور السماوات والأرض مثل نوره كمشكاة ( 3 ) ” فاطمة عليهما السلام ” فيها مصباح ” الحسن ” المصباح في زجاجة ” الحسين” الزجاجة كأنها كوكب دري ” فاطمة كوكب دري بين نساء أهل الدنيا ” يوقد من شجرة مباركة ” إبراهيم عليه السلام ” زيتونة لا شرقية ولا غربية ” لا يهودية ولا نصرانية ” يكاد زيتها يضئ ” يكاد العلم ينفجر بها ” ولو لم تمسسه نار نور على نور ” إمام منها بعد إمام ” يهدي الله لنوره من يشاء ” يهدي الله للأئمة من يشاء ” ويضرب الله الأمثال للناس ” ، قلت : ” أو كظلمات ” قال : الأول وصاحبه ” يغشاه موج ” الثالث ” من فوقه موج ” ظلمات الثاني ” بعضها فوق بعض ” معاوية لعنه الله وفتن بني أمية ” إذا أخرج يده ” المؤمن في ظلمة فتنتهم ” لم يكد يراها ومن لم يجعل الله له نورا ” إماما من ولد فاطمة عليها السلام ” فما له من نور ” إمام يوم القيامة . وقال في قوله : ” يسعى نورهم بين أيديهم وبأيمانهم ( 4 ) ” : أئمة المؤمنين يوم القيامة تسعى بين يدي المؤمنين وبأيمانهم حتى ينزلوهم منازل أهل الجنة .
مقصود از مشكاة در اين آيه چيست ؟ امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند : منظور ، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است . فيها مصباح در اين جا به چه معنا است ؟ امام عليه السلام مي فرمايند : مقصود از مصباح ، امام حسن (عليه السلام) است . مقصود از المصباح في الزجاجۀ كيست ؟ فرمودند : مقصود حضرت سيد الشهدا (عليه السلام) است . الزجاجۀ كانها كوكب دريّ يعني چه ؟ فرمودند : حضرت زهرا (عليها السلام) كوكب درخشان در ميان همه زنان دنيا است . يوقد من شجرۀ مباركه به چه معنا است ؟ فرمودند : مقصود از اين درخت مباركه ،حضرت ابراهيم عليه السلام است كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) از نسل ايشان است . مقصود از زيتونۀ لا شرقيۀ ولا غربيۀ چيست ؟ فرمودند : حضرت ابراهيم عليه السلام ، نه يهودي و نه نصراني بود . علم هميشه از اين شجره مباركه به عالم مي رسد ….
سند روايت كاملا معتبر است .
كليني ، كافي ، ج 1 ، ص 195
اگر اين روايت را به ظاهر بگيريم ، فهم آن واقعا مشكل است .اما امام صادق (عليه السلام) به زيبايي اين آيه را تفسير كرده و مقصود را كاملا مشخص كرده . نظر شيعه هم همين است . البته بايد اساتيد ديگر هم بايد به اين قضيه پاسخ دهند .
بيننده : رضا از تهران ـ شيعه
بنده ديروز با آقاي هاشمي در شبكه وهابي كلمه در مورد همين بحث رؤيت خداوند تماس گرفتم . ايشان گفتند : من اين مطلب را قبول ندارم . بنده گفتم : شما كه يك شخص عامي هستيد ؛ اما علماي شما اين مطلب را تأييد كردند . بيننده ي بعدي كه تماس گرفت ، گفت : ابن تيميه گفته : هر كس اين مطلب را قبول نداشته باشد ، زنديق است . ايشان گفتند : اگر ابن تيميه اين حرف را زده ، اشتباه كرده . بعد از تماس بيننده گفت : من ثابت مي كنم كه ابن تيميه چنين حرفي نزده .
استاد يزداني هم هفته قبل گفته بودند چه اين روايت را رد كنند و چه قبول كنند ، به ضرر خودشان است . آقاي هاشمي روايتي از كتب شيعه خواند مبني بر اين كه خدا سوار بر شتر مي شود . بنده هر چه تماس گرفتم ، وصل نكردند . اگر امكان دارد در اين باره توضيحاتي را بيان كنند . چون از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) داريم كه اگر روايتي مطابق با آيات قرآن نباشد ، آن را به ديوار بزنيد .
مجري :
البته اين روايتي كه نعوذ بالله خداوند سوار بر شتر مي شود ، استاد روستايي در برنامه ايستگاه انديشه هم شبهه آن را مطرح و پاسخ آن را دادند .
استاد يزداني :
اين كه آقاي هاشمي مي گويند : من روايت شاب امرد را قبول ندارم ، ابن تيميه در كتاب بيان تلبيس الجهميه خود همين مطلب را نقل ميكند :
بيان تلبيس الجهميه ، جلد 7 ، چاپ عربستان سعودي ، صفحه 225 :
سمعت ابا الحسن عبيدالله بن محمد بن معدان يقول :سمعت سليمان بن احمد يقول : سمعت ابن صدقة الحافظ يقول : من لم يؤمن بحديث عكرمة فهو زنديق .
از سليمان بن احمد شنيدم كه مي گفت : هر كس به اين روايت ايمان نداشته باشد ،زنديق است .
ابن تيميه بر اين مسأله هيچ رديه اي نمي زند . از ابوزرعه رازي هم نقل ميكند :
يقول : سمعت ابازرعة الرازي يقول : من انكر حديث قتادة عن عكرمة عن ابن عباس قال : قال : رسول الله صلي الله عليه وسلم : رأيت ربي عزوجل فهو معتزلي .
از ابازرعه شنيدم كه مي گفت : هر كس روايت قتاده از عكرمه از ابن عباس كه گفته : رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند : من خدا را ديدم ، قبول نكند و انكار كند ، معتزلي است .
ابن تيميه ،بيان تلبيس الجهميه ، ج 7 ، ص 225
روايات ديگري را هم بيان مي كند و در صفحه 290 مي گويد :
وهذا يدل على أنه رآه وأخبر أنه رآه في صورة شاب دونه ستر وقدميه في خضرة وأن هذه الرؤية هي المعارضة بالآية والمجاب عنها بما تقدم فيقتضي أنها رؤية عين كما في الحديث الصحيح المرفوع عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء .
اين روايت با آيه معارض است ؛ اما ما قبلا جواب داديم . اين روايت ثابت مي كند مي توان خدا را با همين چشم ديد ، همان طوري كه در حديث صحيح مرفوع از قتاده از عكرمه از ابن عباس از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است كه فرمودند : من پروردگارم را در حالي كه جواني بي ريش با موهايي فرفري بود و در يك چمنزار ايستاده بود ، ديدم .
ابن تيميه ، بيان تلبيس الجهميه ، چاپ عربستان سعودي ، ج 7 ، با تحقيق محمد البريدي ، ص 290
سند روايت كاملا صحيح است .
آقاي هاشمي !اين كه شما اين روايت را قبول نداريد ، بسيار خوب است . حداقل مي توانيد در بحث توحيد به سمت شيعه بيايد . البته طبق نظر آقاي ابن صدقه ، شما زنديق هستيد و طبق گفته ابوزرعه رازي ، شما معتزلي هستيد .
اما روايتي كه اين بيننده عزيز خواندند در كتاب اصول ستة عشر ، صفحه 54 است :
زيد عن عبد الله بن سنان قال سمعت أبا عبد الله ع يقول إن الله ينزل في يوم عرفة في أول الزوال إلى الأرض على جمل أفرق يصال بفخذيه أهل عرفات يمينا وشمالا ولا يزال …
اصول سته عشر ، ص 54
آقايان به اين روايت خيلي استدلال ميكنند و صفحات سايت خود را پر كردند . در صورتي كه اين كتاب اصلا سند ندارد و اصلا قبلا چاپ نشده بوده . عده اي در اين اواخر اصولي به نام ااپ كردند . خود كتاب جعلي است و سند روايت تا زيد مشخص نيست و ضعيف است و با اعتقادات قطعي شيعه و آيات قرآن كريم در تضاد است . مي خواهند با اين روايت ضعيف بگويند شيعه چنين اعتقادي دارد . در صورتي كه خودشان روايت صحيح مرفوع ابن تيميه را قبول نمي كنند .
بيننده : فرزاد از اسلام آباد غرب ـ اهل سنت
آقاي حسيني شما به عنوان مجري شبكه ولايت ،آيا شما حاضر هستيد با آقاي عقيل هاشمي مجري شبكه كلمه در مورد اين مباحث مناظره كنيد .
مجري :
شما تا به حال ديده ايد چند بار با برنامه آقاي هاشمي تماس گرفتم ؟
بيننده :
بنده فقط آقاي شريفي را ديدم كه گفتند حاضر به مناظره هستند . اما گفتند : چون آقاي هاشمي سوادش كم است ، مناظره نمي كنم . آيا شما حاضر هستيد كه با آقاي هاشمي مناظره كنيد ؟
مجري :
بنده مي دانم كه آقاي شريفي بحث كردند ؛ اما اگر بنده خواهش خواهم كنم ايشان با اغماض آن چه كه آقاي ملازاده در مورد آقاي هاشمي گفتند ، مناظره مي كنند . اين كه آقاي هاشمي با بنده مناظره كنند ، يك سري شرايط معقولي است كه اگر آن را در نظر بگيرند ، هيچ ايرادي ندارد . اما بنده چند بار با ايشان تماس گرفتم ،ولي ايشان يك بار هم با بنده تماس نگرفتند . هر بار هم كه تماس گرفتم ، تماس بنده را وصل نكردند .
شما ميتوانيد با ايشان تماس بگيريد ،اگر آن شرايط را داشته باشند ، حتما با ايشان مناظره مي كنم .
از شما استاد يزداني عزيز و هم چنين شما بينندگان محترم تشكر مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدايار و نگهدارتان .