ديده شدن خدا در دنيا، يكي از مسائل اختلافي بين علماي اهل سنت است . تعدادي از علماي اهل سنت، تحت تأثير اهل حديث و برخي از روايات، مدعي شدهاند كه خدا را ميشود در همين دنيا ديد و رسول خدا صلي الله عليه وآله خدا را در شب معراج از نزديك ديده است .
كساني همچون : احمد بن محمد قسطلاني، ابوالمعالي جويني، ابواسماعيل هروي، ابوالقاسم اصفهاني، شيخ علي صفاقسي، محي الدين عربي و …
در اين برنامه ديدگاه اين افراد بررسي شده است
موضوع : خداي يهوابيت ؛ جوان بي ريش و موفرفري (6)
برنامه : يهوابيت (17 )
تاريخ : 29 / 03 / 96
مجري :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت تک تک شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب و احترام داریم . آرزوي قبولي نماز و روزه و طاعات و عبادات شما را در اين ماه پرخير و بركت ، از خداوند بزرگ خواستاريم . با برنامه اي ديگر از سري برنامه هاي يهوابيت به كارشناسي استاد يزداني عزيز ميهمان خانه هاي شما عزيزان هستيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم.اميدوارم طاعات و عبادات شما مورد قبول درگاه الهي قرار گرفته باشد و ما را از دعاي خير خود فراموش نكنيد .
مجري :
سلسله مباحثي كه در برنامه يهوابيت داشتيم ، همه با هم مرتبط بودند . چه مباحث مقدماتي به خصوص بحث تأويل كه بسيار مبحث مهمي بود و چه در بحث شاب امرد كه استاد يزداني عزيز توضيحات مفصلي ارائه دادند و خيلي از شبهات يا دفاعيه هايي كه در شبكه هاي وهابي مطرح مي شود هم نقل و بررسي شد . مثلا ادعا مي كردند رؤيت ، رؤيت در خواب يا در قلب است. ما همه اين ها را از زبان خودشان مطرح كرديم و پاسخ داديم .
مطالبي را هم به صورت كلي در مورد رؤيت بيان كردند كه به روايت شاب امرد مرتبط بود ؛ چون اساس و مبناي روايت شاب امرد ، رؤيت خداوند است و اين كه خداوند از ديد سلفي ها و اهل حديث ديده مي شوند . امشب هم بحث در مورد رؤيت خداوند كه در ادامه روايت شاب امرد است ،ادامه پيدا مي كند .
استاد يزداني :
ما در برنامه گذشته مشخصا به ديدگاه آقاي ابن خزيمه كه به گفته ذهبي ايشان امام الائمه و شيخ الاسلام حنبلي ها در عصر خودش و بزرگ اهل حديث و اهل سنت است ، پرداختيم . ايشان روايات متعددي آورده بود ، مبني بر اين كه خدا در همين دنيا با چشم سر ديده مي شود . ديدگاه ابن تيميه را هم به صورت مفصل بيان كرد كه ايشان هم همان برداشتي را كه ما از روايات ابن خزيمه داشتيم ، داشت و مدعي بود ابن خزيمه معتقد است كه خدا را مي توان در همين دنيا ديد و خدا در اين دنيا ديده مي شود .
بعد از آن به ديدگاه تعدادي ديگر از بزرگان اهل سنت پرداختيم . از جمله ابن حجر عسقلاني كه ايشان در مورد رؤيت يك كتاب تخصصي نوشته بود و در آن كتاب به صورت مفصل روايات را آورده و تصحيح كرده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در همين دنيا خدا را در معراج ديده و روايات آن هم صحيح است . ايشان ديدگاه ابن عباس را تقويت كرد و ديدگاه عايشه را رد كرد و از تك تك استدلال هاي ايشان به آيات قرآن كريم ، پاسخ داد و نظر نهايي اش اين بود كه خدا را مي توان در اين دنيا ديد . البته پيامبر (صلي الله عليه وآله) ديده و اين از ويژگي هاي آن حضرت است . ايشان در چندين جا از كتاب فتح الباري شرح صحيح بخاري ، اين مسأله را متذكر مي شود كه رؤيت از ويژگي هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) است كه مي توان در همين دنيا با چشم سر ، خدا را ببيند .
ديدگاه محيي الدين نووي را خوانديم كه ايشان هم تصريح كرده بود اكثر اهل سنت طرفدار اين هستند كه خدا را مي توان با چشم سر ديد و رواياتش را تقويت و تصريح مي كند .
ديدگاه عبد القادر گيلاني را خوانديم كه ايشان بزرگ فرقه قادريه است و از ايشان به عنوان يكي از اولياي الهي ياد مي كنند و گفتند: بعد از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) بزرگترين ولي خدا در تاريخ بوده . ايشان هم مي گفت : اعتقاد ما اهل سنت اين است خدا در همين دنيا با چشم سر ديده مي شود .
ديدگاه آقاي ذهبي را خوانديم كه ايشان هم طرفدار ديده شدن خداوند در معراج است .
ديدگاه ابن كثير و تعداد ديگري از علماي را هم در هفته هاي گذشته خوانده بوديم .
امروز مي خواهيم به ديدگاه برخي ديگر از علماي اهل سنت بپردازيم كه اين ها هم معتقد هستند خدا در اين دنيا با چشم سر ديده مي شود .
احمد بن محمد قسطلاني
ايشان در كتاب المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه ، تأليف علامه احمد بن محمد قسطلاني ، با تحقيق صالح احمد شامي ، چاپ مكتب الاسلامي بيروت ، جلد اول مي گويد :
ولما كان فى شهر ربيع الأول أسرى بروحه وج ولما كان فى شهر ربيع الأول أسرى بروحه وجسده يقظة من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى ، ثم عرج به من المسجد الأقصى إلى فوق سبع سماوات ، ورأى ربه بعينى رأسه …
در ماه ربيع الاول رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با روح و جسم خود و در حالت بيداري از مسجد الحرام به مسجد الاقصي و به بالاي هفت آسمان رفت و خدا را با همين دو چشم سر ديد .
علامه احمد بن محمد قسطلاني ، المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه ، با تحقيق صالح احمد شامي ، چاپ مكتب الاسلامي بيروت ، ج اول
اين نظر ايشان است كه خدا بايد در هفت آسمان ها نشسته باشد و پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله) نزديك شده باشند و در يك جاي مشخص هم نشسته باشند . بايد فاصله مشخصي بين آن ها باشد كه نه خيلي دور و نه خيلي نزديك باشد . اگر خيلي نزديك باشد ، به چشم ايشان چسبيده و اگر خيلي دور باشد ، هم نمي شود . پس در يك مكان مشخص با يك فاصله مشخص ، بايد با چشم سر ديده باشد كه عين تجسيم است . يعني بايد جسم باشد كه جسم به مكان نياز دارد و بايد مركب باشد . همه اين ها دلالت بر جسم بودن خدا دارد كه حكم جسم دانستن خداوند از نظر اهل بيت (عليهم السلام) مشخص است و از ديدگاه بسياري از علماي اهل سنت ، مجسمه و مشبهه كافر هستند و با آيات قرآن در تضاد است .
ابوالمعالي جويني
ايشان از يكي ديگر از بزرگان اهل سنت و صاحب كتاب هاي متعدد و همان متكلم معروف و مشهور است . ايشان در كتاب لمع الادله ، تأليف عبد الملك جويني ، با تحقيق دكتر فوقيه حسين محمود ،چاپ دار عالم الكتب ، باب 4 مي گويد :
رؤية الله
مذهب اهل ـ الحق ان الباري تعالي : مرئي ويجوز ان يراه الراؤون بالابصار .
وذهب المعتزلة إلى أنه سبحانه وتعالى يستحيل أن يرى
وصار الأكثرون منهم إلى أن الباري تعالى لا يرى نفسه
والدليل على جواز الرؤية عقلا أن الرب سبحانه وتعالى موجود وكل موجود مرئي .
مذهب اهل حق اين است كه خدا قابل ديدن است و جايز است كه مردم خدا را با چشم خود ببينند .
معتزله گفتند : محال است كه خدا ديده شود .
در ادامه استدلال عقلي بيان ميكند و ميگويد :
دليل عقلي داريم كه خدا موجود است و هر موجودي ديده مي شود .
عبد الملك جويني ، لمع الادله ، با تحقيق دكتر فوقيه حسين محمود ،چاپ دار عالم الكتب ، باب 4
استدلالي كه اگر پيش يك بچه شيعه ده ساله هم بگويند ،مي خندد . خدا موجود است يا نيست ؟ مجبور هستيم بگوييم كه خدا موجود است . خدا اصل الوجود است ، واجب الوجود است ، منشأ همه وجود است . بعد مي گويند : هر چيزي كه موجود است بايد ديده شود . ما مي توانيم هزار مثال بياوريم كه در اين دنيا هستند و همه يقين داريم كه موجود هستند ؛ اما مرئي نيستند و نمي توان آن ها را با چشم سر ديد . ايشان مي گويد : چون خدا موجود است ؛ پس بايد ديده شود . پس در اين صورت بايد جسم باشد . چون هر چيزي كه ديده مي شود ، جسم است . اگر خدا جسم باشد ، شبيه مخلوقاتش مي شود كه اين با نص صريح قرآن كريم در تضاد است ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ و هزاران مشكلي كه از جسم دانستن خداوند ايجاد مي شود .
در ادامه استدلال هاي عجيب و غريب ديگري مي آورد . روايات متعددي از جمله روايت لن تراني حضرت موسي عليه السلام را هم بيان مي كند و جواب مي دهد . اين استدلال ها بايد در جاي خود بحث و بررسي شده و جواب داده شوند و واقعا جاي تعجب دارد كه اين ها چطور به اين مقامات رسيده اند و اين ها چطور نام عالم را دارند . واقعا بايد شبانه روز خدا را شكر كنيم كه ما را شيعه قرار داده و پيرو چنين علمايي نيستيم .
مجري :
اين هم از افرادي كه قائل به اين نظريه هستند كه مي توان خدا را با چشم ديد و اين كه معتقدند پيامبر (صلي الله عليه وآله) در شب معراج با چشم سر خود ديده . همان طور كه استاد يزداني اشاره داشتند ، هر چيزي كه با چشم ديده شود ، قطعا بايد جسم باشد . يكي از مسائل ديگري كه كليپ هم در مورد آن است و اگر امشب فرصت شد در مورد آن هم استاد يزداني صحبت خواهند كرد ، رؤيت خداوند در خواب است . آقايان وهابي بسيار مطرح ميكنند كه خداوند را در خواب هم مي توان ديد .
كليپ اول از علماي سلفي و وهابي است كه در شبكه هاي خود مطالبي را در اين زمينه بيان كردند .
كليپ (1) :
صالح الفوزان ـ عالم وهابي :
آيا در حديث آمده است كه پيامبر خداوند را در خواب ديده است ؟ آيا اين روايت مانند زماني است كه مؤمنين در روز قيامت مي بينند ؟
بله ، پيامبر پروردگارش را در بهترين شكل ديده است . اين در حديث صحيح آمده است و خداوند در خواب به وسيله ي كسي كه اسماء و صفات او را خوب بشناسد ، ديده مي شود . بنابراين خدا در خواب ديده مي شود و اين براي بسياري از مردم اتفاق نمي افتد و براي بعضي از آن ها رخ مي دهد .
مجري :
آقاي صالح الفوزان ، عالم وهابي معروف بودند كه گفتند : ما حديث صحيح مشهور داريم كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خداوند را ديده و در بهترين شكل هم ديده كه بايد خود آقايان سلفي و وهابي اين بهترين شكل را بيان كنند كه منظورشان چيست ؟ اگر ما به كتب اين ها مراجعه كنيم ،مي بينيم كه منظورشان از بهترين شكل همان روايت شاب امرد است كه خدا را با آن وصفيات در كتاب هاي خود مطرح و حتي تصريح كردند و غير از اين هم نمي تواند باشد . الا اين كه بعضا ادعا كنند نور است كه اين بهترين شكل ندارد . از طرفي هم گفتند : همه مردم به اين مقام نمي رسند يا به عبارت ديگر اين تجربه را ندارند ؛ اما عده اي برايشان اين اتفاق مي افتد كه خداوند را مي بينند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) به بهترين شكل در خواب خداوند را ديدند .
استاد يزداني :
اين ها روايت صحيح دارند كه ما به آن خواهيم پرداخت كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد : من احسن صور خدا را ديدم . ان شاء الله به آن روايت خواهيم رسيد و اين كه چه كساني خدا را در اين دنيا و در خواب ديدند .
اما شخص بعدي كه مدعي است خداوند را مي توان در اين دنيا ديد ،ابن البناء است .
ابن البناء
ايشان كتابي به نام الرد علي المبتدعه دارد . ايشان شخصيت مشهوري مثل آقاي قسطلاني ندارد . در كتاب سير اعلام النبلاء آقاي شمس الدين ذهبي ، چاپ مؤسسه الرساله ، جلد 18 ، صفحه 380 آقاي ابن البناء را تعريف كرده .
ابن البناء
الامام ، العالم ، المفتي ، المحدث ابوعلي الحسن بن احمد بن عبد الله بن البناء البغدادي الحنبلي صاحب التواليف …
وقد ذكره القفطي فقال : كان من كبار الحنابلة …
وقال شجاع الذهلي : كان احد القراء المجودين …
ايشان در زمان خود امام ، عالم ، مفتي و محمدث و حنبلي مذهب بوده و كتاب هاي زيادي هم نوشته . ايشان كتاب هاي فقهي هم دارد . تعليقه اي هم بر كتاب ابو يعلي حنبلي دارد . شاگردان زيادي هم داشته .
آقاي قفطي مي گويد : ايشان از بزرگان حنابله بوده . آقاي شجاع ذهلي هم گفته كه ايشان از قراء بوده .
شمس الدين ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، چاپ مؤسسه الرساله ، ج 18 ، ص 380
ايشان كتابي به نام الرد علي المبتدعه دارد كه در عربستان سعودي به عنوان يك رساله مجستر تحقيق شده ، عبد المنعم عبد الغفور حيدر قل اسرار تحقيق كرده و با اشراف دكتر محمد المدخلي معروف و مشهور رساله اي نوشته . در صفحه 252 مي گويد :
فصل : ونبينا صلي الله عليه وسلم في ليلة الاسراء بعينيه في اصح الروايات عن احمد .
پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) خدايش را در شب معراج با هر دو چشمش ديده ، طبق روايت صحيح تري كه از احمد بن حنبل نقل شده .
قبلا از زبان ابن تيميه خوانديم كه از احمد بن حنبل سه چهار روايت است . اما روايت اصح تر اين است كه احمد بن حنبل معتقد بوده پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در اين دنيا و در معراج ديده است كه ابن تيميه هم آن را تأييد كرد .
در صفحه بعد ادامه مي دهد :
لما روي جابر عن النبي صلي الله عليه وسلم في قوله : ولقد رآه نزلة اخري . قال : رأيت ربي مشافاة لا شك فيه . وعن ابن عباس وما جعلنا الرؤيا اريناك الا فتنة للناس ، هي رؤيا عين اربها النبي صلي الله عليه وسلم ليلة اسري به ، اخرجه البخاري ومسلم .
جابر از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در ذيل آيه ” ولقد رآه نزلۀ اخري ” نقل شده كه فرموده باشند : پروردگارم را چهره به چهره ديدم و شكي در آن نيست .
البته محقق كتاب مي گويد : من چنين روايتي در كتاب هاي اهل سنت نديدم و وجود خارجي ندارد . اين كه چرا شك را در اين جا آورده ، شايد فكر مي كرده كه در آينده مردم شك مي كنند .
روايت بعدي از ابن عباس است كه در صحيح بخاري و مسلم نقل شده و در ذيل آيه ” وما جعلنا الرؤيا اريناك الا فتنۀ للناس ” مي گويد :در آن شبي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به معراج رفت ، با چشم خودش ديد .
اما اين كه چه چيزي را با چشم خود ديده ، نظر شيعه و سني و معتزلي و سلفي با هم متفاوت است . آ ن چيزي كه ما مي گوييم اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) آينده را ديد ، بني اميه را ديده كه روي منبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) مانند ميمون بالا مي رفتند . روايت صحيح آن در منابع اهل سنت نقل شده . اما اين ها ميگويند : پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديده و روايت آن در صحيح بخاري آمده . چند روايت ديگر هم نقل كرده تا اين كه به نظر عايشه همسر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي رسد .
قال المروذي : قلت لابي عبد الله : بأي شئ تدفع قول عائشة : من زعم ان محمدا رأي ربه فقد اعظم الفرية ، قال : يقول النبي صلي الله عليه وسلم وقوله اكبر من قولها . وهذه المسألة وقعت في عصر الصحابة فكانت عائشة تنفي رؤيته في تلك الليلة وابن عباس وانس وغيرهما يثبتونها .
مروذي گفت : از احمد بن حنبل پرسيدم :جواب اين روايت عايشه را كه هر كس گمان كند پيامبر (صلي الله عليه وآله) را ديده ، بزرگترين دروغ است ، چه مي دهيد ؟ گفت : پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گويد خدا را ديده ؛ اما عايشه همسرش مي گويد : آن حضرت خدا را نديده . قطعا سخن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مقدم است .
اين قضيه بود كه در عصر صحابه اتفاق افتاد . عايشه رؤيت در شب معراج را نفي مي كرد ؛ اما ابن عباس و انس و ابوهريره و ….آن را اثبات مي كردند . پس نظري كه اثبات مي كند ، مقدم مي شود .
ايشان روايات زيادي را نقل ميكند تا ثابت كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در همين دنيا و در شب معراج با چشم سر ديده است .
ابن البناء ، الرد علي المبتدعه ، با تحقيق عبد المنعم عبد الغفور حيدر قل اسرار ،با اشراف دكتر محمد المدخلي ، ص 252 به بعد
اين هم نظر آقاي ابن البناء عالم مفتي و محدث و فقيه بزرگ حنبلي مذهب بود .
ابواسماعيل هروي
ايشان هم معتقد است كه خدا را در همين دنيا با چشم سر مي توان ديد . در كتاب الاربعون في دلائل التوحيد ، تأليف ابي اسماعيل عبد الله بن محمد بن علي انصاري هروي ، متوفاي 481 هـ ، چاپ دار ابن رجب ، با تحقيق ابومالك جهاد بن سيد المرسدي ، صفحه 63 :
باب رؤية النبي ربه عزوجل ليلة المعراج بعينيه رؤية يقظة
عن عمر بن دينار ثنا عكرمه قال قال ابن عباس رضي الله عنه : ( وما جعلنا الرؤيا التي أريناك إلا فتنة للناس ) وقال هي رؤيا عين رآها رسول الله e ليلة أسري به هذا لفظ عبد الجبار وزاد عمر بن حفص ليس رؤيا منام .
باب ديدن خداوند عزوجل توسط پيامبر (صلي الله عليه وآله) در شب معراج با چشم سر و در بيداري
روايت طولاني با سندي طولاني از عكرمه از ابن عباس نقل مي كند كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده بود . در ادامه مي گويد :
اين رؤيت خواب نبوده ؛ بلكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در شب معراج با چشم سر ديده .
محقق در پاورقي مي گويد :
هل ليلة اسري به صلي الله عليه وسلم رؤية منامية ام رؤية يقظة ؟
قلت جهاد : قد بوب المصنف رحمه الله باب : رؤية النبي صلي الله عليه وسلم ربه عزوجل ليلة المعراج بعينيه رؤية يقظة . وكان هذا التبويب لعلة عنده وهي ان يثبت ويؤكد ان النبي صلي الله عليه وسلم رأي ربه عزوجل ليلة اسري به رؤية منامية .
آيا در شب معراج پيامبر در خواب ديده يا در بيداري ؟
محقق كتاب جواب مي دهد :اين كه مصنف اين باب را در كتاب خود آورده ، به اين دليل است كه مي خواهد تأكيد كند پيامبر (صلي الله عليه وآله) در شب معراج با چشم سر و در بيداري ديده نه در خواب .
در ادامه محقق چندين صفحه روايت در تأييد سخن آقاي ابو اسماعيل هروي نقل مي كند .
ابي اسماعيل عبد الله بن محمد بن علي انصاري هروي ، الاربعون في دلائل التوحيد ، متوفاي 481 هـ ، چاپ دار ابن رجب ، با تحقيق ابومالك جهاد بن سيد المرسدي ، ص 63
اما شرح حال آقاي هروي از كتاب سير اعلام النبلاي آقاي شمس الدين ذهبي نشان دهم . آقاي ذهبي معمولا آن شهرت معروف و مشهور عالم را به عنوان سر تيتر ترجمه خود مي آورد . مثلا در مورد آقاي ابن البناء ، نام ابن البناء شهرت معروف ايشان بود كه بعد توضيح مي دهد چه كسي بوده . در اين جا در خصوص آقاي انصاري هروي به عنوان شيخ الاسلام ياد مي كند:
شيخ الاسلام :
الامام القدوة الحافظ الكبير ، ابواسماعيل ، عبد الله بن محمد بن احمد بن علي بن جعفر بن منصور بن مت الانصاري الهروي ، مصنف كتاب ذم الكلام ، وشيخ خراسان من ذرية صاحب النبي صلي الله عليه وسلم ابي ايوب الانصاري مولده في سنة ست و تسعين وثلاث مائة .
ايشان امام و رهبر و حافظ كبير و از نسل ابو ايوب انصاري هم بوده .
ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 14 ، ص 36
خدا ايوب انصاري رحمت الله عليه از شيعيان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و از دشمنان مكتب سقيفه بود و هيچ وقت با آن ها بيعت نكرد و در جنگ صفين و جمل و نهروان مثل يك شير از اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) دفاع كرد و شمشير خود را بر زمين نگذاشت . در تركيه از دنيا رفت و همان جا دفن شد و در آن جا داراي بارگاه و حرم است .
آقاي هروي هم با چنين شخصيتي تصريح مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در همين دنيا با چشم سر خداي خود را ديده است .
ابوالقاسم اصفهاني
ايشان هم از بزرگان اهل سنت است كه سخن احمد بن حنبل را نقل مي كند . در كتاب الحجة في بيان المحجة وشرح عقيدة اهل السنة ، تأليف ابي القاسم التيمي الاصبهاني ، متوفاي 535 هـ ، جلد 2 ، با تحقيق محمد بن محمود ابورحيم ، چاپ دار الرايۀ ، صفحه 253 :
وروي عن احمد بن حنبل رحمه الله قال : رآه بعين رأسه .وروي عنه انه رآه بعين قلبه ، والصحيح انه رآه بعين رأسه وعين قلبه .
از احمد بن حنبل نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديد .بعضي ها هم نقل كردند كه با چشم قلبش ديده .
وقتي دو روايت از احمد بن حنبل است كه در يكي از آن ها گفته : پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديده و در روايت ديگر گفته : با چشم قلب ديده . اين دو روايت با هم تضاد دارند ؟ نه ،با هم تضاد ندارند ؛ بلكه قابل جمع است . آقاي اصفهاني نظر صحيح را اين مي داند كه :
روايت صحيح اين است كه هم با چشم سر و هم با چشم قلب خود ديده .
ابي القاسم التيمي الاصبهاني ، الحجة في بيان المحجة وشرح عقيدة اهل السنة متوفاي 535 هـ ، ج 2 ، با تحقيق محمد بن محمود ابورحيم ، چاپ دار الرايۀ ، ص 253
اين دو روايت هم را نفي نمي كنند . اگر بنده بگويم يك چيز را با چشم سر ديدم و بار ديگر بگويم با چشم قلب ديدم ، اين دو با هم تضاد ندارند . بلكه يك بار با چشم سر ديده و يك بار هم با چشم قلب ديده .
شيخ علي صفاقسي
از كساني كه اعتراف كردند به اين كه خدا را مي توان در همين دنيا با چشم سر ديد ، آقاي شيخ علي صفاقسي است .ايشان در كتاب تقريب البعيد الي جوهرۀ التوحيد ( مؤلف كتاب جوهره التوحيد آقاي امام ابراهيم اللقاني متوفاي 1041 هـ است و مؤلف تقريب البعيد آقاي شيخ علي صفاقسي ، با تحقيق حبيب بن طاهر ، چاپ مؤسسه المعارف ، صفحه 102 مي گويد :
هذا الذي عرفت ، ورؤيته تعالي للمختار من جميع العالمين وهو نبينا محمد صلي الله عليه وسلم دنيا اي : في الدنيا ثبتت اي : وقعت له صلي الله عليه وسلم خاصة دون غيره حتي موسي الكليم عليه السلام ليلة الاسراء اذ الراحج عند جمهور العلماء انه صلي الله عليه وسلم رأي الله تعالي بعيني رأسه ، وهذا دليل واضح علي جواز الرؤية .
آيا خدا را در اين دنيا ديده يا نه ؟ آيا از ميان همه خلائق پيامبر مختار ما ، رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) ديده يا نه ؟ اين از ويژگي هاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) است كه خدا را با چشم سر ديده . حتي حضرت موسي كليم الله هم ايشان را نديده . چون نظر راجح از نظر توده علماء اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديده و اين دليل واضحي بر جواز رؤيت خداوند در همين دنيا است .
شيخ علي صفاقسي ، تقريب البعيد الي جوهرۀ التوحيد ، با تحقيق حبيب بن طاهر ، چاپ مؤسسه المعارف ، ص 102
قاضي عياض
از اشخاص ديگري كه بر اين قضيه اصرار داشته ، آقاي قاضي عياض معروف مالكي مذهب است . ايشان در كتاب الشفاء بتعريف حقوق المصطفي (ويژگي هاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را در اين كتاب بيان مي كند) ، تأليف ابوالفضل عياض بن موسي بن عياض ، با تحقيق عامر الجزار ، جلد اول ، چاپ دار الحديث ، صفحه 128 ، فصل الخامس :
رؤيته لربه
واما رؤيته صلي الله عليه وسلم لربه جل وعز فاختلف السلف فيها ، فانكرته عائشة .
وعن ابن عباس : انه رآه بعينه .
والاشهر عنه انه رأي ربه بعينه …
وحكي ابوالفتح الرازي وابو الليث السمرقندي الحكاية عن كعب .
وحكي النقاش عن احمد بن حنبل انه قال : انا اقول بحديث ابن عباس : بعينه رآه حتي انقطع نفسه يعني نفس احمد .
رؤيت خداوند توسط پيامبر (صلي الله عليه وآله)
اما اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در اين دنيا ديده يا نديده ،سلف با هم اختلاف كردند ، عايشه هم آن را انكار كردند .
روايت عائشه را مي آورد و بعد از ابن عباس هم روايت نقل ميكند و مي گويد :
پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سرش ديده .
در ادامه مي گويد :
روايت رؤيت قلبي هم ديده ؛ اما روايت مشهور از ابن عباس اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديدند .
اين روايت از كعب الاحبار هم نقل شده .
مشخص است كه همه اين ها زير سر يك يهودي است و هيچ وقت ابن عباس چنين مطلبي را نگفته .
نقاش از احمد بن حنبل حكايت ميكند كه مي گفت : نظر من اين است كه به حديث ابن عباس معتقد هستم اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديده و اين عقيده را تا آخرين نفس داشت و آن را تغيير نداد .
انقطاع نفس در اين جا شايد به معناي اين است كه اين عقيده خود را دائم تكرار مي كرد يا اين كه به معناي اين است كه تا نفس مي كشيد ، همين عقيده را داشت . در ادامه روايات ديگري را نقل مي كند تا اين كه حرف خود را مي آورد .
قال القاضي ابوالفضل : والحق الذي لا امتراء فيه : ان رؤيته تعالي في الدنيا جائزة عقلا وليس في العقل ما يحيلها .
وكل هذا ليس فيه ما يحيل رؤيته في الدنيا ، بل فيه جوازها علي الجملة وليس في الشرع دليل قاطع علي استحالتها ولا امتناعها ، اذ كل موجود فرؤيته جائزة غير مستحيلة .
قاضي عياض مي گويد : حقي كه در آن هيچ شك و شبهه اي در آن نيست ، اين است كه عقلا مي توان در اين دنيا خدا را ديد و دليل عقلي قطعي نداريم كه ديدن خدا محال باشد .
شما آقاي قاضي عياض دليل عقلي را نديديد . اين همه دليل عقلي است . اگر شما كتاب هاي كلامي را مي خوانديد ، متوجه مي شديد خدايي كه ديده شود ،جسم است . چيزي كه جسم است ،نياز به مكان دارد و بايد مركب باشد . اين ها همه براي خداوند محال است ؛ چون در آن صورت خدا محتاج مي شود . خدا حادث مي شود و هر حادثي ، زماني بوده و يك زماني هم نبوده و يك زماني از بين مي رود . پس قديم نيست . ادله هاي زيادي است كه وقتي به بحث جسم بودن رسيديم ، آن ها را مفصل بيان ميكنم .
جالب است ايشان همان دليلي كه آقاي جويني آورده بود را بيان مي كند ومي گويد :
خدا موجود است . هر موجودي هم ديده مي شود . امكان ندارد چيزي موجود باشد و ما نبينيم .
مثلا اجنه موجود هستند ، اما ديده نمي شوند . البته شايد آقايان وهابي آن ها را ببينند . روايت هست كه گاها اين ها با اجنه ازدواج كردند و حتي بچه دار هم شدند .
در صفحه 131 استدلال مخالفين را مي آورد و مي گويد :
ولقد رأيت لبعض السلف والمتأخرين ما معناه : ان رؤيته تعالي في الدنيا ممتنعة ، لضعف تركيب اهل الدنيا وقواهم ، وكونهم متغيرة غرضا للآفات والفناه ، فلم تكن لهم قديم علي الرؤية …
وهذا الكلام حسن مليح ، وليس فيه دليل علي الاستحالة الا من حيث ضعف القدرة ، فاذا قوي الله تعالي من شاة من عباده واقدره علي حمل اعباء الرؤية لم تمتنع في حقه .
وقد تقدم ما ذكر في قوة بصر موسي ومحمد عليهما السلام ، ونفوذ ادراكهما بقوة الهية منحاها لادراك ورؤية ما رأياها والله اعلم .
مخالفين ما استدلال كردند كه رؤيت خدا در اين دنيا ممتنع است ؛ چون چشم هاي ما ضعيف است و قدرت و قوت اين را ندارد كه خدا را ببيند و چون خداوند متغير نيست و چشم هاي ما در معرض آفات و فنا است و خداوند اين گونه نيست .
سخن خوبي است كه محال است ما خدا را ببينيم ؛ چون قدرت ما ضعيف است . اما خدا به بعضي ها مي تواند اين قدرت را بدهد . اين قدرت را هم مي تواند به پيامبرش بدهد تا خدا راببيند .
قبلا هم گفتيم كه حضرت موسي عليه السلام و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چشم هاي بسيار قوي داشتند و با قدرتي كه خداوند به آن ها داده بود ، توانستند خدا را در اين دنيا ببينند .
در ادامه هم استدلال هاي ديگري را بيان مي كند ؛ اما نظر نهايي ايشان در صفحه 131 اين است كه :
فان ورد حديث نص بيّن في الباب اعتقد ووجب المصير اليه ، اذ لا استحالة فيه ولا مانع قطعي يرده والله الموافق.
در اين دنيا ديدن خداوند محال نيست و مانعي براي ديدن نيست .
ابوالفضل عياض بن موسي بن عياض ، الشفاء بتعريف حقوق المصطفي ،با تحقيق عامر الجزار ، ج اول ، چاپ دار الحديث ، ص 128 ، فصل الخامس
اين هم نظر آقاي قاضي عياض مالكي بود كه بيان كرديم .
مجري :
اين مطالب بسيار جديد و جذاب است ؛ چون غالبا خيلي كم در اين باره كار شده . البته به شرط اين كه مباحث مقدماتي را دنبال كرده باشيد . امشب هم در مورد رؤيت خداوند در اين دنيا و با چشم سر صحبت كردند . ديديم كه افرادي هستند كه اين عقيده و اين نظر را دارند . اگر اين عقيده را در كنار ادعاهاي توحيدي آن ها قرار دهيد ، اين هم نحوه بيان آن ها در مورد خداوند است . اين كه چون خدا موجود است ، پس بايد ديده شود و ما ميتوانيم خدا را در اين دنيا ببينيم . حتي براي ديدن خدا نه تنها روايت مي آورند ؛ بلكه دليل عقلي هم ارائه مي دهند . واقعا با چه عقلي مي شود حكم كرد كه خدا را با چشم ديد ؟؟!!!
كليپ بعدي از علماي وهابي است كه در شبكه هاي وهابي مي گويند : مي توان خدا را در خواب هم ديد .
كليپ (2) :
ناصر العامر ـ مبلغ سلفي :
آيا جايز است يا مشروع است يا ممكن است كه انسان مسلمان خداوند را در خواب خودش ببيند ؟
پاسخ آن است كه علماي بزرگ متقدم و متأخر به جواز اين مسأله فتوا داده اند و در رأس آن ها پيامبر است كه در حديث صحيح فرموده اند : ديروز پروردگارم در زيباترين شكل به نزد من آمد . شايد اين مختص پيامبر باشد . همان طور كه بن عثيمين گفته است روايت مي شود كه احمد بن حنبل خداوند را در خوابش ديده است و به همين دليل علماي تعبير خواب از اهل سنت كه به اين علم توجه داشته اند و اين يك علم شرعي نيز هست ، گفته اند كه ديدن خداوند در خواب جايز است .
جايز است كه انسان خداوند را در خواب ببيند و از ابن سيرين سؤال شد كه آيا انسان مي تواند خداوند را در خواب ببيند و او پاسخ داد : بله .
مجري :
ايشان هم يكي ديگر از كارشناسان وهابي است كه شبكه هاي وهابي عرب زبان برنامه دارند . ايشان در مورد ديدن خدا در خواب توضيح ميدادند كه علماي متقدم و متأخر قائل به اين هستند كه چنين چيزي شدني است و در رأس همه اين ها خود رسول خدا(صلي الله عليه وآله) هستند كه حديث نقل كردند . علماي تعبير خواب هم گفتند كه قطعا خدا را مي توان در خواب ديد و توضيحات ديگري كه به آن اشاره كردند .
استاد يزداني :
محي الدين عربي
از علمايي كه تصريح كردند خدا را مي توان در اين دنيا ديد ، آقاي محي الدين عربي است كه وهابي ها و سلفي ها ايشان را زنديق مي دانند و اكثر علماي شيعه هم همين نظر را دارند . يعني تقريبا بر كفر آقاي ابن عربي اجماع است ؛ اما طرفداراني هم دارند . ايشان كتابي به نام ذخائر الاعلاق شرح ترجمان الاشواق دارد .اين كتاب سراسر شعر در مورد خداوند است كه ايشان در مورد آن ها شرح داده . كتاب با تحقيق محمد عبد الرحمن الكردي ، صفحه 71 مي گويد :
حمرة الخجلة في وجئته وضح الصبح يناغي الشفقا
فذكر انه خجل لما ذكرناه ومن اسمائه الحي ، وقد جاء ان الله تعالي يستحي من عبده ذي الشيبة ان يكذبه فيما كذب فيه ، ولما كان هذا التجلي في الصور المثالية مثل حديث عكرمة عن النبي صلي الله عليه وسلم حيث قال : رأيت ربي في صورة شاب امرد عليه حلة من ذهب وعلي رأسه تاج من ذهب وفي رجله نعلان من ذهب .واشباه هذه الاحاديث المشكلة التي ذكرتها العلماء قال الله تعالي : وفي انفسكم افلا تبصرون .
يكي از صفات خداوند حي است . گاهي خداوند از بعضي بنده هاي خود خجالت مي كشد . مثلا گاهي نمي خواهد بعضي ريش سفيدها دروغگو شوند .
حتي اين ها رواياتي در اين باره نقل كردند كه خدا به پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله) اجازه داد تا دروغگو شود ؛ اما به بعضي از اين ريش سفيدها اجازه نداد كه دروغگو شوند و از ريش سفيد آن ها خجالت كشيد .
اگر بخواهد اين تجلي در صورت مثاليه باشد ، مثل حديث عكرمه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه مي فرمايند : خدا را به صورت جوان بي ريش ديدم كه عبايي از طلا بر شانه و تاجي از طلا بر سر و كفش هايي از طلا به پا داشت . اين تجلي مثالي خداوند است . شبيه اين احاديثي كه علما ذكر كردند ، خداوند هم در قرآن كريم اين آيه را بيان مي كند : وفي انفسكم افلا تبصرون .
در ادامه هم مطالب ديگري را مي آورد و قصد دارد ثابت كند خدا يك صورت مثالي دارد و آن صورت مثالي خداوند يك جوان بي ريش طلا پوش است .
محي الدين عربي ،ذخائر الاعلاق ، با تحقيق محمد عبد الرحمن الكردي ، ص 71 و 72
از اين كتاب چاپ هاي ديگري هم هست . از جمله چاپ مطبعه الانسيه ، با تحقيق محمد سليم الانسي ، صفحه 55 و 56 همين قضيه بيان شده . افراد ديگري هم هستند كه اين قضيه را تكرار كردند كه فرصت بيان آن ها نيست . افراد زيادي از علماي مخالفين هستند كه اعتراف كردند مي توان خدا را در همين دنيا و با چشم سر ديد . به اين مطلب اعتقاد داشته و بر آن اصرار دارند و روايت آن را هم صحيح مي دانند و مي گويند : نظر ما و نظر اهل حق و نظر اهل سنت همين است . اما اين نظر با نظر اهل بيت (عليهم السلام) كاملا متضاد است و اهل بيت (عليهم السلام) اين نظر را رد كردند . روايت آن را در يكي دو جلسه قبل خوانديم كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) فرمودند :هر كس چنين اعتقادي داشته باشد كه مي توان خدا را هم در اين دنيا و هم در آخرت ديد ، كافر است .
در امالي شيخ صدوق (ره) (يكي از بهترين كتاب هاي شيعه كه در همه مباحث روايات خوبي دارد )، با مقدمه شيخ حسين اعلمي ، چاپ مؤسسه اعلمي بيروت ، آمده :
حدثنا الحسين بن إبراهيم بن ناتانه ( رحمه الله ) ، قال : حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم ، عن أبيه ، عن محمد بن أبي عمير ، عن إبراهيم الكرخي ، قال : قلت للصادق ( عليه السلام ) : إن رجلا رأى ربه عز وجل في منامه ، فما يكون ذلك ؟ فقال : ذلك رجل لا دين له ، إن الله تبارك وتعالى لا يرى في اليقظة ، ولا في المنام ، ولا في الدنيا ،ولا في الآخرة
حسين بن ابراهيم ناتانه است كه مي توان توثيق آن را ثابت كرد ، از باب ترضي شيخ صدوق (ره) كه ايشان در كتاب هاي مختلف و روايات مختلف ، از ايشان ترضي كرده و اصرار ترضي شيخ صدوق (ره) دليل بر وثاقت است .
حسين بن ابراهيم بن ناتانه از علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از محمد بن ابي عمير از ابراهيم كرخي مي گويد كه به امام صادق (عليه السلام) گفتم : شخصي خدا را در خواب ديد ، قضيه آن چيست ؟ حضرت فرمودند : اين شخص كه مدعي است خدا را در خواب ديده ، دين ندارد . خدا نه در بيداري و نه در خواب و نه در دنيا و نه در آخرت ديده نمي شود .
شيخ صدوق ، امالي ، چاپ اعلمي بيروت ، ص 708
هر كس مدعي باشد كه من خدا را ديدم يا مي توان خدا را ديد يا خدا در آخرت قابل ديدن است يا در خواب يا بيداري قابل ديدن است ، دين ندارد . اين نظر امام صادق (عليه السلام) است . سند روايت هم حداقل مي تواند معتبر باشد . ما در اين باره روايات زيادي داريم كه در هفته هاي گذشته چند روايت را خواندم و اين روايت را هم تبركا خواندم . در هر صورت نظر شيعه كاملا مشخص است ؛ نظر مخالفين شيعه هم كاملا واضح و روشن است . البته ما از آن طرف ،علماي اهل سنت زيادي داريم و حتي نظر ابن عساكر را خوانديم كه گفته بودند : هر كس بگويد خدا شاب امرد است و در اين دنيا ديده مي شود ،كافر است .
مجري :
روايت پاياني كه از اهل بيت (عليهم السلام) خوانده شد ، بسيار زيبا بود كه به صورت كاملا واضح نفي كرده بودند كه خدا را نه در دنيا و نه در آخرت و نه در خواب و بيداري ، رؤيت نمي شود و اساسا هر چيزي كه رؤيت شود ،بايد دچار تجسم باشد و بايد جسدي را برايش در نظر بگيريم .
كليپ بعد از يكي از علماي سلفي تكفيري است كه در مورد ديدن خدا ادعاي جالبي مي كند .
كليپ (3) :
ابوقتاده الفلسطيني ـ سلفي تكفيري :
آيا ديدن خداوند در خواب جايز است ؟
بله ، بد نيست كه برايتان بگويم من قبلا ديدن خداوند در خواب را انكار مي كردم تا اين كه خدا را در خواب ديدم .
مجري :
ابوقتاده فلسطيني از سلفي هاي تكفيري و حامي گروه هاي فلسطيني بودند كه گفتند : من زماني منكر ديدن خدا بودم تا اين كه خودم خدا را در خواب ديدم . يعني ايشان به صورت عيني و عملي تجربه كردند و قائل شدند كه خدا را مي توان در خواب ديد .
استاد يزداني :
رجل لا دين له ، اگر دين داشت چنين ادعايي نمي كرد .
بجث شاب امرد بحث بسيار مهمي است كه شش جلسه است در مورد آن صحبت مي كنيم . اين بحث يكي از مباحثي است كه مخالفين هيچ حرفي براي گفتن ندارند . حتي شبكه هاي وهابي در اين مدت متعرض اين بحث نشده اند . اين بحث از قديم الايام همين طور بوده و علماي اهل سنت از جمله احمد بن حنبل معتقد بودند كه خدا يك شاب امرد است كه مي توان در اين دنيا ديد . اما گفتند : ما هيچ وقت بر سر اين مسأله با كسي مناظره نمي كنيم و مناظره در اين باره ممنوع است . اگر علماي امروزي وهابي از مناظره با ما فرار مي كنند ، مسبوق سابقه است . احمد بن حنبل هم هر زمان در جايي گير مي كرد ، مي گفت : مناظره نكنيد . مثلا در بحث غدير مي گويد : حديث غدير را همان طور كه هست نقل كنيد و هيچ بحثي نكنيد . در بحث حديث منزلت هم با كسي بحث نمي كنند . در مورد روايت شاب امرد هم مي گويد در اين باره هم با كسي بحث نكنيد .
تعداد زيادي از علماي اهل سنت قديم و جديد اين مسأله را نقل كردند كه احمد بن حنبل مي گفت : ما در اين قضيه با كسي بحث نمي كنيم . يكي از كتاب هايي كه اين قضيه را به صورت مفصل نقل كرده ، كتاب الجامع العلوم امام احمد بن حنبل است . اين كتاب را تعدادي از علماي اهل سنت به صورت مشاركتي تأليف كردند . خالد الرباط ، سيد عزت عيد و محمد احمد عبد التواب ، اين ها تمام ديدگاه هاي احمد بن حنبل را در اين كتاب جمع كردند . جلد سوم ، چاپ دار الفلاح ، صفحه 24 ميگويد :
قال عبدوس : سمعت ابا عبدالله احمد بن حنبل يقول : اصول السنة عندنا : التمسك بما كان عليه اصحاب رسول الله والاقتداء بهم وترك البدع وكل بدعة فهي ضلالة ، وترك الخصومات والجلوس مع اصحاب الاهواء وترك المراء والجدال والخصومات في الدين …
ومن السنة اللازمة التي من ترك منها خصلة لم يقلها ويؤمن بها لم يكن من اهلها :
فعليه الايمان به والتسليم له مثل حديث الصادق والمصدوق مثله في القدر …
لا يخاصم احدا ولا يناظره ، ولا يتعلم الجدل فان الكلام في القدر والرؤية والقرآن وغيرها من السنن مكروه منهي عنه ولايكون صاحبه ـ ان اصاب بكلامه السنة ـ من اهل السنة حتي يدع الجدل ويسلم ويؤمن بالآثار .
وان النبي صلي الله عليه وسلم قد رأي ربه ، وانه مأثور عن رسول الله صلي الله عليه وسلم صحيح .
عبدوس مي گويد : از احمد بن حنبل شنيدم كه مي گفت : اصول اهل سنت در نزد ما است . اولين اصل ، تمسك به چيزي كه صحابه به آن اقتدا مي كردند . ترك بدعت كه هر بدعتي ضلالت است .
هر مطلبي كه احمد بن حنبل در اين جا به كار برده ، براي ما قابل استفاده است .
از سنت هايي كه اگر كسي به آن ها ايمان نداشته باشند و آن را ترك كنند ، از اهل سنت به حساب نمي آيند :
1 . ايمان به قدر و خير و شر .
2 . اين كه با كسي در بحث قدر و ديدن خداوند و قرآن ، بحث و مناظره نكنيد . اين ها از سنت هاي مكروه هستند كه از آن ها نهي شده . كسي از اهل سنت نيست ؛ مگر اين كه جدل را در اين باره كنار گذاشته و فقط به روايات اعتقاد داشته باشد .
3 . اين كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) خدا را ديده و اين سخن از خود رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده و سندش هم صحيح است .
اين ها از سنت هايي است كه هر سني بايد به آن ها عمل كند و اگر عمل نكند از اهل سنت نيست . در صفحه بعد روايت آن را نقل ميكند :
عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس و رواه الحكم بن ابان عن عكرمة عن ابن عباس ورواه علي بن زيد ، عن يوسف بن مهران ، عن ابن عباس ، والحديث عندنا علي ظاهره كما جاء عن النبي صلي الله عليه وسلم والكلام فيه بدعة ولكن نؤمن به كما جاء علي ظاهره ولا نناظر فيه احدا .
حديث را بر ظاهرش حمل مي كنيم همان طور كه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمده و كلام در اين باره بدعت است و نبايد حرف زد .
البته طبق روايات اين ها مي گوييم . اين كه عكرمه خارجي ناصبي نقل كرده كه ابن عباس گفته پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ، چشم بسته بپذيرد و با هيچ كس در اين باره بحث و مناظره نكند .
ولكن به ظاهر روايت ايمان داشته باشد و با كسي در اين باره مناظره نكند .
الجامع العلوم امام احمد بن حنبل ، ج سوم ، چاپ دار الفلاح ، ص 24 به بعد
مناظره در باره شاب امرد همان روايت قتاده از عكرمه از ابن عباس است كه ابن تيميه ، ابوزرعه ، الباني و ديگران آن را تصحيح كردند كه قبلا تصحيحات آن را بيان كرديم . خلاصه اين كه در اين روايت احمد بن حنبل مي گويد : ما با كسي در باره شاب امرد مناظره نمي كنيم .
الان هم كارشناسان وهابي شبكه هاي وهابي كه هميشه سينه سپر مي كردند و در مورد هر بحثي نامه نگاري مي كردند و هر روز نامه را مي خوانند و جواب مي خواستند ، در مورد روايت شاب امرد هيچ حرفي نمي زنند . چون احمد بن حنبل گفته : در بحث شاب امرد با كسي مناظره نكنيد .
آقاي بن جبرين وهابي ناصبي هم در كتاب شرح اصول السنۀ (احمد بن حنبل ) ، تأليف عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين (از مفتي هاي عربستان سعودي ) ، چاپ مكتبه دار المصير ، صفحه 61 دقيقا همين مطلب را بيان مي كند :
وان النبي صلي الله عليه وسلم قد رأي ربه ، وانه مأثور عن رسول الله صلي الله عليه وسلم صحيح . عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس و رواه الحكم بن ابان عن عكرمة عن ابن عباس ورواه علي بن زيد ، عن يوسف بن مهران ، عن ابن عباس ، والحديث عندنا علي ظاهره كما جاء عن النبي صلي الله عليه وسلم والكلام فيه بدعة ولكن نؤمن به كما جاء علي ظاهره ولا نناظر فيه احدا .
اين كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) خدا را ديده و اين سخن از خود رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده و سندش هم صحيح است .حديث را بر ظاهرش حمل مي كنيم همان طور كه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمده و كلام در اين باره بدعت است و نبايد حرف زد .ولكن به ظاهر روايت ايمان داشته باشد و با كسي در اين باره مناظره نكند .
عبد الله بن عبد الرحمن الجبرين ، شرح اصول السنۀ ، چاپ مكتبه دار المصير ، ص 61
آقاي ابو يعلي حنبلي در كتاب طبقات الحنابله ، چاپ عربستان سعودي ، جلد 2 ، صفحه 166 باز هم همين قضيه را بيان مي كند :
ومثل احاديث الرؤية كلها ، وان نبت عن الاسماع واستوحش منها المستمع …
لا يخاصم احدا ولا يناظره ، ولا يتعلم الجدل فان الكلام في القدر والرؤية والقرآن وغيرها من السنن مكروه منهي عنه ولايكون صاحبه ـ ان اصاب بكلامه السنة ـ من اهل السنة حتي يدع الجدل ويسلم ويؤمن بالآثار .
وان النبي صلي الله عليه وسلم قد رأي ربه ، وانه مأثور عن رسول الله صلي الله عليه وسلم صحيح . عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس و رواه الحكم بن ابان عن عكرمة عن ابن عباس ورواه علي بن زيد ، عن يوسف بن مهران ، عن ابن عباس ، والحديث عندنا علي ظاهره كما جاء عن النبي صلي الله عليه وسلم والكلام فيه بدعة ولكن نؤمن به كما جاء علي ظاهره ولا نناظر فيه احدا .
ما در اين باره نه با كسي دشمني داريم و نه با كسي مناظره و بحث مي كنيم .
ابو يعلي حنبلي ،طبقات الحنابله ، چاپ عربستان سعودي ، ج 2 ، ص 166
آقاي ابن جوزي هم در كتاب مناقب الامام احمد بن حنبل ، با تحقيق محسن التركي ، صفحه 230 به بعد همين قضيه را بيان كرده . آقاي لالكائي ، آقاي جوهني ، عبدالغني مقدسي ، راجحي ، عبد المحسن البدر ، عبد القادر بن بدران دمشقي و افراد زيادي اين روايت را نقل كرده كه احمد بن حنبل گفته : ما در بحث شاب امرد با كسي حرف نداريم و با هيچ كس هم در اين باره مناظره نمي كنيم . راز اين قضيه هم مشخص و معلوم است ؛ چون اگر مناظره كنند ، حرفي براي گفتن ندارند .
مجري :
مطلب جالبي بود كه احمد بن حنبل از پيروانش درخواست كرده كه با هيچ كس در مورد حديث رؤيت خداوند و اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ، مناظره نكنيد و هر كس از اين قضيه خارج شد ، اهل بدعت است . فقط روايت را قبول كنيد و به ظاهر آن عمل كنيد . شايد به اين دليل باشد كه كارشناسان وهابي جرأت نمي كنند در مورد اين روايت و شبيه آن صحبت كنند .
كليپ بعدي از كليپ هاي ثابت برنامه يهوابيت است كه با هم مي بينيم .
كليپ (4) :
عبد الرحمن سربازی :
آن کس که به مولانا محمد عمر ( سربازی ) رحمه الله زبان درازی کرد ، ادب دارد ؟! ادب دارد ؟!
شما در تاریخ بلوچستان … من وقتی می خواهم صحبت کنم ، در آن اغراق و رودر بایستی نیست ! آن چنان که مولانا محمد عمر سربازی ، پرچم توحید را بلند کرده . نه قبل از آن کسی بلند کرده ! آن چنان که علم من مطابقت می کند و نه بعد از آن کسی بلند کرده است !
به غیر مقلد بگو ، به غیر مقلد بگو : بمیر ! بمیر ! تا برهی ! بمیر تا برهی ! که این رنجی است که از مشقت وی تاب مرگ نتوان رست . یا برو اگر پدر داری ، اگر نطفه حلال داری ! برو نظیر زحمات مولانا محمد عمر سربازی را در تمام بلوچستان شرقی و غربی پیدا کن !
غیر مقلد یعنی بدعتی ! غیر مقلد یعنی مبتدع ! فاسق ! پشت سر آن ها نماز خواندن فسق است ! پشت آن ها نماز قابل اعاده است ! کسی که از تعالیم قرآنی و حدیث نمی دانند !
دوستان چند وقت پیش قصه ی جالبی را تعریف کردند . در منطقه لاشار زمین ، چهار پنج ماه قبل ، جماعت تبلیغی رفته بودند . انسان فرومایه ! انسان نااهل ! انسان نا لایق ! غیر از این چیزی ندارد ! او برای خودش چهار پنج مقتدی فرستاده و گفته : شما که چیزی نمی دانید . هر ملایی که بلند شد و یک جمله عربی خواند ، او حدیث می خواند . شما بلند شوید و اعتراض کنید و بگویید : هذا حدیث ضعیف .
این حدیث ضعیف است ، همین جواب برا آنها بس است . چون خدا خواهد کسی رسوا کند . میلش اندر طعنه پاکان برد . جماعت تبلیغی ، همین چند ماه قبل رفته بود محترم آباد .کتیج ، همین دور و بر های لاشار زمین ، دور و بر فتوح .
جماعتی بیچاره ، مغرب بلند شد تا صحبت کند . غیر مقلد آن جا نشسته بود همین را یاد گرفته بود که جماعتی هر چند خواند ، حدیث است . شما بلند شو و بگو : این حدیث ضعیف است . روسیاهی و بدبختی و بیچارگی غیر مقلد این بود که این مبلغ که تبلیغ می کرد . حدیث نمی خواند ، بلکه آیه قرآن می خواند . به او گفته بودند ، هر چه عربی می خواند ، حتما حدیث است و بگوید این حدیث ضعیف است . تبلیغ جماعتی وقتی شروع کرد . آیات قرآن را خواند ، غیر مقلد بلند شد و گفت : این حدیث ضعیف است . این چنین است که اگر خداوند بخواهد کسی رسوا کند ، میلش اندر طعنه پاکان برد !
در یک راهپیمایی سیاسی در ایران ، امام جمعه شعار خوبی تنظیم کرده بود : قل موتوا بغیظکم ؛ قل موتوا بغیظکم .
مولانا محمد عمر سربازی 25 جلد تفسیر کلام الله نوشته : قل موتوا بغیظکم ! چیزی که غیر مقلد را اصلا نصیب نمی شود . مولانا محمد عمر نزدیک به 100 عنوان کتاب ، تک جلدی تا چند جلدی نوشته است : قل موتوا بغیظکم !!
مجري :
ديديم كه جناب عبد الرحمن سربازي خطاب به سلفي ها و غير مقلدين چطور صحبت مي كرد و آن ها را صراحتا فاسق و مبتدع خواندند و نماز پشت سر آن ها بايد اعاده شود .
تماس بينندگان
بيننده : علي نژاد از بهبهان ـ شيعه
بنده از استاد يزداني دو سؤال داشتم . نكته اول در مورد برنامه راه و بي راه بود كه شما به بحث قسم به غير خدا پرداخته بوديد . من مي خواستم اقوال علماي شيعه را در مورد قسم خوردن به غير خدا را در غير بحث يمين بيان كنيد .
نكته دوم ، در كتاب وسائل الشيعه ،جلد 14 ، صفحه 368 ، حديث 19406 كه شيخ حر عاملي سند آن را صحيح مي داند و مي گويد :
وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ( 1 ) ، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر قال : سألت أبا الحسن عليه السلام عن قبر فاطمة عليها السلام فقال : دفنت في بيتها فلما زادت بنو أمية في المسجد صارت في المسجد .
شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ،ج 14 ، ص 368 ، ح 19406
از امام رضا (عليه السلام) پرسيدند :حضرت صديقه كبري (سلام الله عليها) در كجا دفن هستند ؟ فرمودند : در خانه اشان دفن هستند .
بنده مي خواستم بپرسم چطور شيعه مدعي است كه قبر حضرت مخفي است ؟ مثلا ما از علما داريم كه بارها و بارها به اهل بيت (عليهم السلام ) توسل كردند تا قبر صديقه كبري (سلام الله عليها) را نشان دهند كه آن ها نشان ندادند . خواستم بدانم بنابر اين روايات آيا مي توانيم بگوييم كه قبر آن حضرت در بيت مباركشان است و آيا الان بيت ايشان مشخص است يا به مسجد النبي (صلي الله عليه وآله) منتقل شده .
استاد يزداني :
ما همان زمان ديدگاه شيعه را هم بيان و ثابت كرديم كه از ديدگاه شيعه قسم خوردن به غير خدا اشكالي ندارد . البته يمين شرعي به حساب نمي آيد . شبكه هاي وهابي به ديدگاه علامه حلي (ره) استدلال كردند . ما گفتيم : بله ، از ديدگاه شيعه كسي به غير خدا قسم بخورد ، يمين شرعي محسوب نمي شود و اثر ندارد . اما از نظر اين كه جايز است يا جايز نيست ، مفصل بحث كرديم كه جايز است و حتي روايت مفصلي از نهج البلاغه خوانديم كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به جان خود قسم خوردند . جان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) هم قطعا خدا نيست .
نهج البلاغه ، خطبه 24 ، صفحه 66 مي فرمايند :
لعمري ، لئن كانت الإمامة …
نهج البلاغه ، خطبه 24 ، ص 66
اگر كلمه لعمري را در نهج البلاغه جستجو كنيد ، موارد متعددي پيدا مي كنيد كه اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام ) به جان خود قسم مي خورد . ما در آن برنامه مفصل اين موضوع را بحث كرده و ثابت كرديم . عزيزان بيننده مي توانند اين موضوع را در سايت شبكه جهاني ولايت وهم چنين سايت خودم ، ببينند كه ما دروغگويي شبكه هاي وهابي را جواب داديم .
در مورد سؤال دوم ايشان ، روايتي كه از وسائل خواندند ،موجود است . اما قبل از آن در كتاب هاي ديگر هم هست . از جمله در كتاب شريف كافي ، عيون اخبار الرضا كه سند آن ضعيف است و در كتاب معاني الاخبار هم هست كه سند روايت در آن جا صحيح مي باشد . خود شيخ صدوق (ره) نقل مي كند :
والصحيح عندي في موضع قبر فاطمة عليها السلام ما حدثنا به أبي – رحمه الله – قال : حدثني محمد بن يحيى العطار ، قال : حدثني سهل بن زياد الآدمي عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي ، قال : قال : سألت أبا الحسن علي بن موسى الرضا عليهما السلام عن قبر فاطمة صلوات الله عليها فقال : دفنت في بيتها فلما زادت بنو أمية في المسجد صارت في المسجد .
شيخ صدوق ، معاني الاخبار ، ص 268
آن روايتي كه بيننده عزيز خواندند ، از امام رضا (عليه السلام) نقل شده بود . در هر صورت سند ها مختلف هستند .
وسئل ابوالحسن الرضا عليه السلام : عن قبر فاطمة عليها السلام فقال : دفنت في بيتها فلما زادت بنو امية في المسجد صارت في المسجد .
از امام رضا (عليه السلام ) در مورد قبر حضرت زهرا (سلام الله عليها) سؤال كردند . حضرت فرمودند : در خانه خودشان دفن شد ؛ اما بني اميه كه مسجد را گسترش دادند ، وارد مسجد شدند .
در اين جا بحث اين نيست كه الان قبر كجا است ؟ البته الان هم اين كه خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) كجاي اين مسجد است ، مشخص نيست . اما آن چيزي كه براي ما مهم است ، اين است كه حضرت زهرا (سلام الله عليها) شبانه دفن شدند و هيچ كدام از خلفاء اجازه شركت در مراسم كفن و دفن ايشان نيافتند . اما اين كه الان قبر آن حضرت كجا است ؟ باز هم اختلاف است و خيلي ها اين نظريه را قبول ندارند و جاهاي ديگر را مي گويند . ولي حتي اگر در خانه خودشان هم دفن شده باشند ، آيا خلفاء در اين مراسم حاضر بودند يانبودند ، براي ما مهم است . آن زمان هم غير از اهل بيت (عليهم السلام) و خواصي كه در مراسم غسل و كفن و دفن شركت داشتند ، كسي خبر نداشت . بعد از آن هم تا زمان امام كاظم (عليه السلام) كه ديگر از بني اميه ملعون خبري نبود كه آن ها قبر حضرت را بشكافند ، هيچ بعيد نبود . ائمه بعد هم گفتند كه در خانه خودشان دفن شدند ، اما باز هم جاي آن مشخص نيست . هيچ وقت هم ديده نشده كه هيچ كدام از ائمه ما همانطور كه بر سر قبر اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) مي رفتند و زيارت نامه مي خواندند ، براي حضرت زهرا (سلام الله عليها) چنين چيزي نقل نشده .
ان شاء الله هر زمان كه حضرت حجت (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) تشريف آوردند ، دقيقا جاي قبر مشخص مي شود . اين روايت هم مشخص نمي كند كه دقيقا الان كجا است و هيچ كس هم نمي تواند جاي دقيق آن را نشان دهد .
بيننده : آقاي كرماني از كرمان ـ شيعه
بنده با يكي از شبكه هاي وهابي تماس گرفتم كه يكي از كارشناسان وهابي به صراحت اعتراف كرد كه بر اساس آيه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ … ، از آقا اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) اطاعت نكردند و افرادي كه در جنگ هاي سه گانه شركت داشتند ، اين آيه را ناديده گرفتند و سر تعظيم در برابر فرمان خداوند فرود نياوردند و خودشان هم به اين آيه عمل نمي كنند و از بنده خواستند كه چكار كنند . من هم مي خواهم از شبكه شما به آقاي هاشمي اعلام كنم كه بايد توبه كند و اگر شخصي حتي يك كلمه از قرآن كريم را قبول نداشته باشد ، مرتد و كافر است .
از بينندگاني كه در اين هفت سال آن ها را گمراه كردند ، عذر خواهي كرده و هر چه زودتر خودشان هم توبه كنند تا گرفتار آتش جهنم نشوند .
استاد يزداني :
در مورد اولي الامر هم بنده يك روايت از كتاب شريف كافي ،جلد اول ،صفحه 287 مي خوانم .
علي بن إبراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس وعلي بن محمد ، عن سهل ابن زياد أبي سعيد ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن ابن مسكان ، عن أبي بصير قال سألت أبا عبد الله عليه السلام عن قول الله عز وجل : ” أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم ( 2 ) ” فقال : نزلت في علي بن أبي طالب والحسن والحسين عليهم السلام : فقلت له : إن الناس يقولون : فما له لم يسم عليا وأهل بيته عليهم السلام في كتاب الله عز و جل ؟ قال : فقال : قولوا لهم : إن رسول الله صلى الله عليه وآله نزلت عليه الصلاة ولم يسم الله .
كليني ، كافي ، ج 1 ، ص 287
اين روايت شش سند دارد كه قبلا هم آن را خوانديم . دو سند در اين جا است و دو سند ديگر در آخر نقل مي كند . اين روايت براي شبكه هاي وهابي خاطرات بسيار بدي را تداعي مي كند . به خصوص آقاي كالي كلابي . آن زمان كه برنامه كلمه طيبه بود ، هر سؤالي كه مي كردند ما از همين روايت جواب مي داديم . روايت بسيار زيبايي است كه اگر براي آقاي عقيل بي عقل و ديگر كارشناسان آن ها اين روايت را يادآوري كنيد كه شما اين روايت را بحث كرديد و آبروي شما رفت .
ابي بصير از امام صادق (عليه السلام) در مورد آيه اطيعوا الله و اطيعوا الرسول ،سؤال كردند و اين كه چرا نام اهل بيت (عليهم السلام) در قرآن نيامده ، حضرت به صورت مفصل جواب مي دهند و اين كه اصل امامت در قرآن هست ، همان طور كه اصل نماز در قرآن آمده ؛ اما جزئيات آن نيست . اصل امامت هم در قرآن آمده مثل همين آيه و آِيه ولايت و … ؛ اما جزئيات آن نيامده و پيامبر (صلي الله عليه وآله) مشخص مي كند كه اولي الامر و انما وليكم الله و آيه تطيهر و آيه مباهله چيست .
بيننده عزيز اين روايت را براي آن ها بخوانيد . اين روايتي است كه خاطرات قديم آن ها را تازه مي كند .
بيننده : علي از مشهد مقدس ـ شيعه
وقتي با شبكه هاي وهابي تماس مي گيريم ، خيلي نامردي مي كنند . يا تماس را در آخرين لحظات قرار مي دهند تا شارژ ما تمام شود يا اين كه اصلا حق صحبت كردن نمي دهند .
سؤالي هم از استاد يزداني داشتم مبني بر اين كه روايتي در كتاب كنز العمال ، روايت 1717 است كه از شما خواهش مي كنم آن را ترجمه كرده و موضوع آن را بيان كنيد .
استاد يزداني :
در مورد اين روايت هفته هاي آينده وقتي به بحث انگشتان خدا رسيديم ،به صورت مفصل بحث خواهيم كرد و روايات آن را خواهم خواند . در كتاب هاي معتبر ديگري غير از كتاب كنزالعمال نقل شده ، كنز العمال كه كتاب معتبري نيست . بيننده عزيز برنامه هاي آينده به صورت مفصل مطرح خواهم كرد .
متأسفانه اين ها معتقد هستند كه خدا انگشت دارد . گاهي انگشتان خود را روي پشت پيامبر (صلي الله عليه وآله) قرار مي دهد ، حتي روايت صحيح دارند كه خدا با انگشتان كتابت كرده . ان شاء الله در جاي خود مفصل بيان مي كنم .
مجري :
از شما استاد يزداني عزيز و هم چنين شما بينندگان محترم تشكر مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدا يار و نگهدارتان .