محمد بن الحسين أبو يعلی فراء حنبلي متوفاي458هـ كه ذهبي از او با عنوان امام ، علامه ، فقيه و عالم اهل عراق ياد مي كند، يكي از كساني است كه در انتشار روايات «شاب أمرد» نقش اساسي داشته است. او مدعي است كه خداوند همه اعضاء را دارد، جز ريش و عورت … در اين برنامه رواياتي كه او نقل و تصحيح كرده است را تقديم تان كرده ايم
متن كامل برنامه
برنامه : يهوابيت (13 )
تاريخ : 01 / 03 / 96
مجري :
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
خدمت تک تک شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت عرض سلام و ادب و احترام داریم . با يكي ديگر از برنامه هاي يهوابيت به كارشناسي استاد يزداني عزيز در خدمت شما عزيزان هستيم .
استاد يزداني :
اعوذ بالله من الشيطان اللعين الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ كل حمد واليه يعود والصلاة والسلام علي الشاهد والمشهود لكل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب والشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود .
بنده هم خدمت حضرتعالی و همچنین خدمت بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، سلام و عرض ادب و احترام دارم.اميدوارم امشب هم برنامه اي مفيد تقديم حضور شما كنيم .
مجري :
ما در دو برنامه گذشته به روايت مشهور شاب امرد يا همان خداي جوان بدون ريش وهابيت صحبت كرديم . اين برنامه هم ادامه همان موضوع خواهد بود و گفتيم اين روايت موسوم به شاب امرد ، بحث هاي زيادي دارد و براي آقايان وهابي و سلفي واهل حديث بسيار مشكل ساز شده . توضيحات زيادي بيان شده و توضيحات زياد ديگري هم باقي مانده كه استاد يزداني عزيز در اين برنامه به آن اشاره خواهند كرد .
استاد يزداني :
ما در دو جلسه گذشته ديدگاه ابن تيميه را به تفصيل بحث كرديم كه ايشان تأكيد كرده بود كه روايت قتاده از عكرمه از ابن عباس ، قطعي و صحيح است كه در آن عكرمه از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خداوند را در حالي ديد كه جوابي بي ريش با موهاي پرپشت و فرفري ديد كه در يك سبزه زار با كفش هاي طلايي ايستاده بود .
ابن تيميه اين روايت را در چندين جا از كتاب خود نقل كرده بود و خيلي مذبذب بود كه اين خدا را پيامبر (صلي الله عليه وآله) در چه وضعيتي ديده . آيا اين خدا را در خواب ديده يا در بيداري ؟ در زمين بوده يا در سدرة المنتهي و در معراج بوده ؟ اين ديدن با چشم ظاهر بوده يا با چشم قلب بوده ؟ اختلاف ها و تعارضاتي كه در روايات اين آقايان است ، باعث سرگرداني ابن تيميه و پيروانش در اين قضيه شده است .
هم چنين در هفته گذشته بررسي كرديم كه اين فكر از كجا آمده و منشأ اين فكر چه كسي است ؟ طبق روايات اهل سنت سرمنشأ اين فكر نه عبد الله بن عباس ؛ بلكه كعب الاحبار يهودي است كه افكار يهود را از كتاب هاي تورات و انجيل آورده و وارد دين اسلام كرده و متأسفانه بعضي از تابعين مثل عكرمه كذاب و دروغگو اين مطلب را از كعب الاحبار شنيده و به عبد الله بن عباس نسبت مي دهد كه نعوذ بالله پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرموده باشند :
رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط وعليه نعلان من ذهب في روضة خضراء .
از ابن زاغوني و آقاي سماري از كارشناسان شبكه هاي وهابي هم خوانديم كه تأكيد كرده بودند اين روايت صحيح است .
در اين جلسه مي خواهيم به يكي ديگر از بزرگان اهل حديث به نام ابويعلي فراء حنبلي و قاضي معروف حنابله مي پردازيم كه ايشان كتابي به نام ابطال التأويلات الصفات دارد . در اين كتاب تمام تلاش خود را كرده تا ثابت كند خدا دست و پا و چشم و گوش و كمر و … دارد ، فقط دو چيز ندارد : يكي ريش كه كوسه است و ديگري عورت كه خنثي است . همه چيز را ثابت كرده و روايات متعددي را آورده و تصحيح كرده . ديدگاه بزرگان اهل سنت كه در واقع همان علماي اهل حديث باشند را آورده و گفته : اين علما روايت را معتبر دانستند . در آخر نتيجه گرفته كه خداي ما يك خدايي است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اين دنيا با همان چهره شاب امردش ديده و كسي نمي تواند اين روايت را انكار كند . اگر انكار كند ، زنديق ، معتزلي و … است .
اما در مورد ابويعلي حنبلي صحبت كنيم كه چه كسي است ؟ ايشان غير از ابويعلي محدث است كه كتاب مسند ابويعلي را دارد . اين ابويعلي فراء حنبلي شخص ديگري است .
در كتاب سير اعلام النبلاء ، تأليف شمس الدين ذهبي ، جلد 18 ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، چاپ مؤسسه الرساله بيروت ، صفحه 89 ، ابويعلي را معرفي مي كند :
القاضي أبو يعلى
الإمام العلامة شيخ الحنابلة القاضي أبو يعلى محمد بن الحسين بن محمد بن خلف بن أحمد البغدادي الحنبلي ابن الفراء صاحب التعليقة الكبرى والتصانيف المفيدة في المذهب ولد في أول سنة ثمانين وثلاث مئة .
وسمع علي بن عمر الحربي وإسماعيل بن سويد وأبا القاسم بن حبابة وعيسى بن الوزير وابن أخي ميمي وأم الفتح بنت أحمد بن كامل وأبا طاهر المخلص وأبا الطيب بن منتاب وابن معروف القاضي وطائفة وأملى عدة مجالس
حدث عنه الخطيب وأبو الخطاب الكلوذاني وأبو الوفاء بن عقيل وأبو غالب بن البناء وأخوه يحيى بن البناء وأبو العز بن كادش وأبو بكر محمد بن عبدالباقي وابنه القاضي أبو الحسين محمد بن محمد
ايشان در زمان خود امام ، علامه و بزرگ حنابله بود . كتاب هاي زيادي دارد كه اين كتاب ها براي مذهب حنابله مفيد است … يكي از شاگردان ايشان خطيب بغدادي است .
در صفحه بعد ادامه مي دهد :
أفتى ودرس وتخرج به الأصحاب وانتهت إليه الإمامة في الفقه وكان عالم العراق في زمانه مع معرفة بعلوم القرآن وتفسيره والنظر والأصول …
وجمع كتاب إبطال تأويل الصفات فقاموا عليه لما فيه من الواهي والموضوع فخرج إلى العلماء من القادر بالله المعتقد الذي جمعه وحمل إلى القادر كتاب إبطال التأويل فأعجبه وجرت أمور وفتن …
ثم ولي أبو يعلى القضاء بدار الخلافة والحريم مع قضاء حران وحلوان وقد تلا بالقراءات العشر وكان ذا عبادة وتهجد وملازمة للتصنيف مع الجلالة والمهابة …
وكان متعففا نزه النفس كبير القدر ثخين الورع ….
ايشان مفتي و اهل فتوا بود . تدريس مي كرد ، همه از او درس مي گرفتند . در زمان خودش پيشواي فقها بود . در حقيقت مفتي اعظم بود . عالم عراق در زمان خودش بود . هم به علوم قرآن و هم تفسير و هم در علوم نظري و هم در اصول … مسلط بوده . البته پدرش حنفي بود . ايشان كتابي به نام ابطال تأويلات الصفات دارد كه هر مطلب خوب و بد و جعلي و واهي در آن آورد ، نزد علما برد . علما هم آن كتاب را نزد القادر بالله بردند . القادر بالله وقتي اين كتاب را ديد ، بسيار تعجب كرد و اين كتاب باعث فتنه هاي زيادي شد .
به هر حال كتاب بسيار چالش انگيزي بوده .
بعد از آن ابويعلي قاضي دار الخلافه ، حران و حلوان شد . ايشان قرآن را به همه ده قرائت مي خواند . اهل عبادت و تهجد بود . كتاب هاي زيادي مي نوشت ، بزرگ و عفيف و كبير القدر و ثخين الورع و نفس پاكي داشت .
ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج 18 ، با تحقيق شعيب الارنؤوط وهابي ، چاپ مؤسسه الرساله ، صفحه 89 به بعد
اين هم تعريف و تمجيدهايي است كه آقاي شمس الدين ذهبي از ايشان مي كند . ايشان كتاب هاي معروفي دارد از جمله احكام القرآن ، مسائل الايمان ، مختصر ، الرد علي كراميه ، الرد علي الجهميه و … دارد . شخصيت بسيار معروف و مشهوري است و در زمان خودش پيشواي حنابله و مفتي اعظم آن ها بوده .
ايشان حرف هاي بسيار ركيكي در مورد خداوند دارد كه حتي خود حنبلي ها به ايشان اعتراض كردند و جوابش را داده اند. از جمله مشهور و معروف كه خدا همه چيز دارد . فقط ريش و عورت ندارد يعني كوسه و خنثي است .
اين مطلب در كتاب هاي متعدد ايشان آمده و علماي اهل سنت از قول ايشان نقل كردند . از جمله آقاي ابوبكر بن عربي در كتاب العواصم والقواصم ، چاپ مكتبه دار التراث ، با تحقيق دكتر عمار طالبي ، صفحه 209 مي گويد :
أخبرني من أثق به من مشيختي أن أبا يعلى محمد بن الحسين الفراء – رئيس الحنابلة ببغداد – كان يقول إذا ذكر الله تعالى ، وما ورد من هذه الظواهر في صفاته يقول :ألزموني ما شئتم فإني ألتزمه ، إلا اللحية والعورة …
از اساتيد من كسي اين مطلب را براي من نقل كرد كه به او اعتماد دارم . اين كه ابويعلي محمد بن حسين فراء ، رئيس حنبلي ها در بغداد ،هميشه وقتي حرف از ظواهر خداوند پيش مي آمد ، مي گفت : هر چه مي خواهيد در مورد خداوند بگوييد ، من قبول دارم . غير از اين كه ريش و عورت ندارد .
ابوبكر بن عربي ،العواصم والقواصم ، چاپ مكتبه دار التراث ، با تحقيق دكتر عمار طالبي ، ص 209
اين مطلب معروفي از ايشان است كه سبب شده بزرگان حنبلي و اهل سنت به ايشان اعتراض كنند . از جمله آقاي ابن تيميه در كتاب نقض المنطق ، مطلبي را از يكي از بزرگان حنبلي در مورد ايشان نقل مي كند . اين كتاب با تصحيح محمد حامد الفقي ، بزرگ سلفي ها در مصر بود . چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، صفحه 112 ، سخني از ابوالفرج ابن جوزي را بيان مي كند. ابن جوزي عليه حنابله حرف عجيبي را مي زند كه بعدا آن را نشان خواهم داد .
قَالَ أَبُو الْفَرَجِ بْنُ الْجَوْزِيِّ فِي الرَّدِّ عَلَى الْحَنَابِلَةِ : ” إنَّهُمْ أَثْبَتُوا لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَيْناً وَصُورَةً وَيَمِيناً وَشِمَالاً وَوَجْهاً زَائِداً عَلَى الذَّاتِ وَجَبْهَةً وَصَدْراً وَيَدَيْنِ وَرِجْلَيْنِ وَأَصَابِعَ وَخِنْصَراً وَفَخِذاً وَسَاقاً وَقَدَماً وَجَنْباً وَحِقْواً وَخَلْفاً وَأَمَاماً وَصُعُوداً وَنُزُولاً وَهَرْوَلَةً وَعُجْباً ؛ لَقَدْ كَمَّلُوا هَيْئَةَ الْبَدَنِ وَقَالُوا : يُحْمَلُ عَلَى ظَاهِرِهِ وَلَيْسَتْ بِجَوَارِحَ وَمِثْلُ هَؤُلَاءِ لَا يُحَدِّثُونَ فَإِنَّهُمْ يُكَابِرُونَ الْعُقُولَ وَكَأَنَّهُمْ يُحَدِّثُونَ الْأَطْفَالَ “.
قُلْت : الْكَلَامُ عَلَى هَذَا فِيهِ أَنْوَاعٌ :
الْأَوَّلُ : بَيَانُ مَا فِيهِ مِن التَّعَصُّبِ بِالْجَهْلِ وَالظُّلْمِ قَبْلَ الْكَلَامِ فِي الْمَسْأَلَةِ الْعِلْمِيَّةِ .
الثَّانِي : بَيَانُ أَنَّهُ رَدٌّ بِلَا حُجَّةٍ وَلَا دَلِيلٍ أَصْلاً .
الثَّالِثُ : بَيَانُ مَا فِيهِ مِنْ ضَعْفِ النَّقْلِ وَالْعَقْلِ ….
ابوالفرج بن الجوزي در رد حنابله گفته : حنابله براي خداوند ثابت كرده كه هم چشم ، هم صورت ، هم دست چپ و هم دست راست دارد كه همه اين ها زائد بر ذات هستند . خدا پيشاني ، سينه ، دو دست ، دو پا ، انگشت ، ناخن ، ران ، ساق ، باسن ، كمربند ، عقب و جلو … دارد . گفتند : اين ها جوارح نيست ، بلكه ميتوان بر ظاهر حمل كرد . ابن جوزي مي گويد : واقعا عجيب است . فكر مي كنند كه با بچه ها صحبت مي كنند .
اين چه معنايي دارد كه دست و پا و سينه و … دارد ؛ اما اين ها جوارح نيستند . در ادامه ابن تيميه سخن ابن جوزي را رد مي كند و مي گويد :
اين كه حرف ابن جوزي بي دليل است . از روي تعصب است ….
در صفحه بعد هم ادامه مي دهد :
وَرِزْقُ اللَّهِ كَانَ يَمِيلُ إلَى طَرِيقَةِ سَلَفِهِ كَجَدِّهِ أَبِي الْحَسَنِ التَّمِيمِيِّ وَعَمِّهِ أَبِي الْفَضْلِ التَّمِيمِيِّ وَالشَّرِيفِ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي مُوسَى هُوَ صَاحِبُ أَبِي الْحَسَنِ التَّمِيمِيِّ وَقَدْ ذَكَرَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ : ” لَقَدْ خري الْقَاضِي أَبُو يَعْلَى عَلَى الْحَنَابِلَةِ خَريَةً لَا يَغْسِلُهَا الْمَاءُ …
رزق الله تميمي تمايل داشت كه سلفي شود همان طور كه جدش ابوالحسن تميمي و عموي او ابوالفضل تميمي سلفي بودند . ايشان مي گفت : قاضي ابويعلي حنبلي ، طوري حنابله را قهوه اي كرد كه با هيچ آب هم شسته و پاك نمي شود .
ابن تيميه ، نقض المنطق ، چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، ص 112 و 113
دليلش هم همان كتاب ابطال التأويلات الصفات است . همين مطلب را ابن اثير جزري در كتاب الكامل في تاريخ خود نقل مي كند . در جلد 8 از اين كتاب كه چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، صفحه 378 ، حوادث سال 458 را نقل مي كند و مي گويد :
وكان ابن تميمي الحنبلي يقول : لقد خري ابويعلي الفراء علي الحنابلة خرية لا يغسلها الماء .
ابن تميمي هميشه مي گفت : ابويعلي فراء طوري حنابله را قهوه اي كرد كه با هيچ آبي شسته نميشود .
ابن اثير جزري ،الكامل في تاريخ ، ج 8 ،چاپ دار الكتب العلميه بيروت ، ص 378 ، حوادث سال 458
اما اين كه ايشان چه كاري كردند ، ان شاء الله از كتاب تأويلاتش نشان خواهم داد .
مجري :
تا اين جا بخشي از عقايد سلفي ها و وهابي ها را با هم ديديم كه براي خداوند اعضا و جوارح قائل شدند و به گفته علماي خودشان ، مثل اين كه با بچه هاي صحبت ميكنند .
كليپ هايي از علماي وهابي معاصر داريم كه در شبكه هاي خود صحبت مي كنند . از جمله در مورد روايت شاب امرد مطالبي را بيان كردند . در هفته گذشته هم كليپ هايي از آن ها پخش كرديم و پاسخ داديم . اما كليپ هايي كه در اين هفته پخش مي كنيم ، اصل اين روايت را كاملا انكار كردند .
با هم ببينيم اين آقايان با وجود اين كه مطالب مورد بحث در كتاب هايشان ، وقتي مقابل دوربين قرار مي گيرند ، به شكل ديگري صحبت مي كنند كه اگر اين روايت را قبول كنند ، اوضاعشان بدتر مي شود .
كليپ (1) :
مصطفي العدوي ـ عالم وهابي :
اما در مورد حديثي كه مي گويند : پروردگارم را در شكل جواني بدون ريش ديدم . اين حديث بسيار ضعيف است و صحيح نيست و به هيچ وجه ثابت نيست ؛ بلكه آن را جعلي دانسته اند .
يك نفر سؤال پرسيده است كه صحت حديثي كه مي گويد : پروردگارم را به شكل يك جوان بي ريش در لباسي سبز رنگ ديدم ، چگونه است ؟ اين حديث از نظر سندي ضعيف است .
مجري :
ايشان يكي از علماي سرشناس سلفي هستند كه برنامه هاي متعددي دارند و در مورد روايت شاب امرد گفتند : اين روايت از نظر سندي ضعيف و موضوع است و حتي بعضي ها گفتند : جعلي است .
اين سومين برنامه اي است كه ما به اين روايت پرداخته ايم و استاد يزداني عزيز هم بارها به تصحيحات آن اشاره كرده اند و شخصي مثل آقاي سماري گفته بود كه اين روايت را قبول دارند .
استاد يزداني :
طبيعي است كه وقتي اين مطلب را مي زنند ، مردم اين زمان كه عقل و شعور دارند ، اين مطالب را نمي پذيرند . چطور مي شود خدايي كه تمام عالم را آفريده ، يك جسم باشد ؟ عقل نمي پذيرد كه خداوند عالم يك جوان بي ريش باشد . بنابراين وهابي هاي امروز به شدت تلاش مي كنند كه بگويند اين روايت ضعيف است . اما در هفته هاي گذشته ثابت كرديم ابومنصور السماري از كارشناسان همين شبكه هاي وهابي ، از احمد بن حنبل ، الباني ، ابن كثير ، ابن تيميه ، طبراني و ديگران را نام برد كه اين روايت را تصحيح كرده بودند و نمي توانند هيچ اشكالي بر اين روايت بگيرند . روايت طبق قواعد اين ها كاملا معتبر است و الان هم از كتاب ابويعلي فراء حنبلي نشان خواهم داد .
كتاب ابطال التأويلات لاخبار الصفات ، تأليف قاضي ابي يعلي محمد بن حسين الفراء ، جلد اول ، باتحقيق ابي عبدالله محمد بن محمد المحمود النجدي ، چاپ دار الايلاف در كويت ، صفحه 4 در مورد اين كتاب توضيح مي دهد :
تضمن الرد على تأويلات الأشاعرة والمعتزلة والجهمية لأخبار الصفات الإلهية ، الواردة على لسان رسوله – صلى الله عليه وسلم – وأعلم الخلق به ، وبيان مذهب السلف فيها وهو إثباتها والإيمان بها …
وليس التوحيد هو ما يدعيه اولئك المبتدعة من وجوب تأويل الصفات وتفسيرها مما يليق بالله تعالي .
وسموا اهل السنة والجماعة الذين وصفوا الله تعالي مما وصف به نفسه ، ومما وصفه به رسوله صلي الله عليه وسلم سموهم مجسمة حشوية .
اين كتاب در اين موضوع يگانه است . چون تأويلات معتزله و اشاعره و جهميه را رد كرده كه آن ها صفات خدا را تأويل مي برند . صفاتي كه بر زبان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده و سلف صالح طرفدار آن ها بوده . ما بايد به اين صفات ايمان بياوريم ….
اين توحيدي كه بدعت گذارها (معتزله و اشاعره و جهميه ) به آن معتقد هستند ، توحيد نيست . آن ها خود را سني مي دانند و ما اهل حديث را سني نمي دانند و مجسمه و حشويه مي دانند .
قاضي ابي يعلي محمد بن حسين الفراء ، ابطال التأويلات لاخبار الصفات ،ج اول ، باتحقيق ابي عبدالله محمد بن محمد المحمود النجدي ، چاپ دار الايلاف در كويت ، ص 4
از فصل هشتم به بعد ، در صفحه 124 بحث بر اين كه خدا چيست شروع مي شود :
يتعلق بليلة الإسراء في قوله تعالى : { ثم دنا فتدلى } هل الكناية في التدلي عن الله سبحانه أم عن جبريل ؟ فذكر أبو بكر في كتاب التفسير في هذه الآية قولين : أحدهما : أنه جبريل عن مجاهد والحسن في رواية .والثاني : أنه الله سبحانه حكاه عن ابن عباس وعطاء وعكرمة والحسن ، واختار هذا القول …
فأتاني ربي في أحسن صورة ، فقال لي : يا محمد هل تدري فيم يختصم الملأ الأعلى ؟ قلت : لا أدري ، فضرب يديه بين ثديي حتى بدا لي ما في السموات والأرض ….
اين كه خداوند در قرآن فرموده : ثم دنا فتدلي ، خداوند به سمت جبرئيل آمد يا جبرئيل به سمت خداوند آمد ؟ در اين زمينه دو نظر است . نظر اول : از مجاهد و حسن بصري است . نظر دوم از ابن عباس و عكرمه و حسن است كه ميگويند : خود خدا به سمت پيامبر (صلي الله عليه وآله) رفته .
اين كه عين كفر است . خدايي كه از جايي به جاي ديگر حركت كند ، بايد جسم باشد و نياز به مكاني دارد كه از آن حركت كند . مركت از اعضا هم هست .
در آخر نتيجه گيري مي كند :
متدلي خود خداوند است .
در ادامه مطالبي مثل اين كه آيا جايز است كه خداوند در خواب ديده شود يا نه ؟
فوجب أن تكون رؤية الله حقا ولأنه إجماع أهل الأعصار وذلك أن عصرا بعد عصر من لدن التابعين ومن بعدهم يخبر أنه رأى ربه ، ولا ينقل عن أحد من أهل العصر الإنكار عليه فدل سكوتهم على جواز ذلك .
ديدن خداوند حق است و از زمان تابعين تا به امروز همه معتقد هستند كه مي توان خدا در اين دنيا ديد و اين كه خداوند مي تواند به سمت ما حركت كند .
در ادامه هم مطالبي را بيان مي كند كه از مباحث مقدماتي محسوب مي شود . در صفحه 133 بحث شاب امرد شروع مي شود :
رواه أبو بكر الخلال ، عن الحسن بن ناضح الخلال ، قال : نا الأسود بن عامر شاذان ، قال : نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، أن النبي ، صلى الله عليه وسلم : ” رأى ربه جل ثناؤه جعدا قططا أمرد في حلة حمراء.
از ابوبكر خلال از حسن بن ناضح خلال از اسود بن عامر شاذان از حماد بن سلمه از قتاده از عكرمه از ابن عباس نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرموده باشد كه خدا را در حالي ديدم كه جوابي با موهاي كوتاه فرفري ديدم كه عبايي سرخ بر تن داشت .
در صفحه 135 مي گويد :
– ونا أبو القاسم عبد العزيز بن أحمد ، قال : نا أبو الحسن أحمد بن محمد بن موسى بن الصلت ، قال : نا أبو عمر حمزة بن القاسم الهاشمي ، نا عمر بن مدرك أبو حفص القاضي ، نا محمد بن الوليد ، مولى بني هاشم ، قال : نا شاذان ، قال : نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” رأيت ربي ، عز وجل ، في حلة خضراء في صورة شاب عليه تاج يلمع منه البصر ” .
وأخرج إلي أبو القسم عبيد الله بن أحمد في جملة أخبار الصفات ، قال : نا أحمد بن محمد الرازي ، قال : نا حمزة بن القسم ، قال : نا أبو حفص عمر بن مدرك ، قال : نا محمد بن الوليد مولى بني هاشم بغدادي ، قال : نا شاذان ، قال : نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” رأيت ربي ، عز وجل ، في حلة خضراء في صورة شاب عليه تاج يلمع منه البصر “
126 – وقال أيضا : نا محمد بن العباس ، قال : نا أبو الطيب محمد بن القسم الكوفي ، قال : نا أحمد بن زهير بن حرب ، قال : نا إبراهيم بن محمد ، عن عروة ، قال : نا شاذان ، قال : نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” رأيت ربي ، عز وجل ، جعدا أمرد عليه حلة خضراء “
127 – وناه أبو محمد الحسن بن محمد ، في جملة أخبار الصفات ، نا يوسف بن عمر ، قال : نا إسحاق بن إبراهيم بن الحسن بن داود العطار ، قال : نا أبو الفضل محمد بن أبي هارون الوراق ، قال : نا أحمد بن محمد بن يحيى بن سعيد القطان ، قال : نا أسود بن عامر ، قال : نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” رأيت ربي جعدا أمرد عليه حلة خضراء “
128 – وأنا أبو محمد الحسن بن محمد ، قال : أجاز لنا علي بن محمد بن لؤلؤ ، قال : نا الهيثم بن خلف الدوري ، قال : نا حجاج بن محمد الأعور ، عن ابن جريج ، قال : قال الضحاك : سمعت ابن عباس يقول : ” رأى محمد ربه بعينيه مرتين في صورة شاب أمرد “
129 – وأنا أبو بكر محمد بن عبد الملك بن بشران ، قال : أنا أبو الحسن علي بن عمر الدارقطني ، نا أبو العباس عبد الله بن جعفر بن خشيش ، نا محمد بن منصور الطوسي ، نا أسود بن عامر ، نا حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، عن النبي ، صلى الله عليه وسلم : ” أنه رأى ربه ، عز وجل ، شابا أمرد جعدا قططا في حلة خضراء “
130 – وذكر أبو بكر الخلال في سننه ، قال : أنا محمد بن علي بن محمد الوراق ، قال : نا إبراهيم بن هانئ ، قال : نا أحمد بن عيسى ، وقال له أحمد بن حنبل : حدثهم به في منزل عمه ، قال : نا عبد الله بن وهب ، قال : أخبرني عمرو بن الحارث ، عن سعيد بن أبي هلال ، أن مروان بن عثمان حدثه ، عن عمارة بن عامر ، عن أم الطفيل ، امرأة أبي بن كعب ، أنها قالت : سمعت رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، يذكر : ” أنه رأى ربه في المنام في صورة شاب موفر ، رجلاه في خضر ، عليه نعلان من ذهب ، على وجهه فراش من ذهب .
131 – ونا أبو القاسم عبد العزيز ، قال : أنا أبو بكر عبد العزيز ، في الإجازة ، قال : نا محمد بن سليمان ، قال : نا أحمد بن عبد الرحمن ابن أخي وهب ، قال : نا عمي عبد الله بن وهب ، قال : أخبرني عمرو بن الحارث ، عن سعيد بن أبي هلال ، أن مروان بن عثمان حدثه ، عن عمارة بن عامر ، عن أم الطفيل ، امرأة أبي بن كعب ، أنها سمعت رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، يقول : ” رأيت ربي في المنام في خضر من الفردوس إلى أنصاف ساقيه ، في رجليه نعلان من ذهب ، على وجهه فراش من ذهب “
132 – وأنا أبو بكر بن بشران ، أنا الدارقطني ، نا محمد بن إسماعيل الفارسي ، نا أبو زرعة الدمشقي ، نا أحمد بن صالح ، نا ابن وهب ، أخبرني عمرو بن الحارث ، أن سعيد بن أبي هلال أخبره ، أن مروان بن عثمان أخبره ، عن عمارة بن عامر ، عن أم الطفيل ، امرأة أبي بن كعب ، أنها سمعت رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، يذكر : ” أنه رأى ربه في النوم في صورة شاب ذي وفرة ، قدماه في الخضر ، عليه نعلان من ذهب ، على وجهه فراش من ذهب “
133 – وروى أبو عبد الله بن بطة في كتاب الإبانة : قال أحمد بن محمد الباغندي : قال : نا أحمد بن عبد الجبار العطاردي ، قال : نا يونس بن بكير ، عن محمد بن إسحاق ، عن عبد الرحمن بن الحرث ، عن عبد الله بن أبي سلمة ، عن عبد الله بن عمر ، أنه بعث إلى عبد الله بن عباس يسأله : هل رأى محمد ربه ، تبارك وتعالى ، ؟ فبعث إليه : أن نعم قد رآه ، فرد عليه رسوله ، فقال : كيف رآه ؟ قال : فقال : رآه على كرسي من ذهب تحمله أربعة من الملائكة ملك في صورة رجل ، وملك في صورة أسد ، وملك في صور ثور ، وملك في صورة نسر ، في روضة خضراء دونه فراش من ذهب .
134 – وقال : ونا أبو ذر ، قال : نا العطاردي ، قال : نا يونس بن بكير ، عن أبي إسحاق ، قال : حدثني يعقوب بن عتبة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : أنشد رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، من قول أمية بن أبي الصلت :
رجل وثور تحت رجل يمينه . . . والنسر للأخرى وليث مرصد فقال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” صدق “
وقد ذكر أبو الحسن الدارقطني هذه الألفاظ في كتاب الرؤية من طرق اعلم أن الكلام في هذه الأخبار في فصلين
أحدهما : في طرقها ، والثاني : في ألفاظها أما طرقها فإن كلام أحمد في ذلك مختلف
135 – فروى المروذي ، قال : حدثني عبد الصمد بن يحيى الدهقان ، قال : سمعت شاذان يقول : أرسلت إلى أبي عبد الله أستأذنه في أن أحدث بحديث قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، رأيت ربي فقال : حدث به فقد حدث به العلماء ، فقلت : إنهم يقولون ما رواه غير شاذان ، قال : بلى قد كتبته عن عفان ، عن رجل ، عن حماد بن سلمة . وهذا من أحمد تصحيح لحديث ابن عباس وتثبيت له …
وظاهر هذا الكلام من أحمد التوقف في طريقه لأجل الاختلاف فيه ، ولكن ليس هذا الكلام مما يوجب تضعيف الحديث على طريقة الفقهاء …
از قتاده از عكرمه از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله فرموده : پروردگارم را در حالي ديدم كه عبايي سبز بر تن و صورتي جوان داشت كه تاجي نوراني بر سر داشت كه چشم انسان را اذيت مي كرد .
همه اين روايات دلالت بر اين دارند كه خدا جواني بي ريش با موهاي پرپشت و فرفري است . در روايت 130 مي گويد :
از ام طفيل همسر ابي بن كعب گفت از رسول خدا شنيدم كه مي گفت : پروردگارم را در خواب با صورتي جوان با موهاي فرفري است كه پاهايش در چمنزار با كفش هايي از طلا است و بر صورت هم پارچه اي از طلا دارد .
ما قبلا توضيح داديم كه در خواب يا بيداري فرقي نمي كند . خودش هم توضيح ميدهد كه اگر در خواب باشد ، وحي بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) است و نمي تواند خطا كند .
روايت 133 هم جالب است كه مي گويد :
از عبد الرحمن بن حرث از عبد الله بن ابي سلمه از عبد الله بن عمر نقل مي كند كه او شخصي را نزد عبد الله بن عباس بپرسد آيا واقعا نعوذ بالله پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ؟ عبد الله بن عباس گفته : بله ، حتما ديده . شخص پرسيد : خدا را چگونه ديده ؟ گفته : خدا را در حالي ديده كه بر تختي از طلا نشسته و چهار نفر از ملائكه اين تخت را حمل مي كنند . يكي از اين ملائك خود را به صورت يك مرد و ديگري به صورت شير و ديگري خود را به صورت گاو و ملك چهارم به صورت كركس در آورده بودند و در يك باغ سرسبز بوده .
مي گويد : همه اين روايات را دار قطني در كتاب رؤيه خود آورده است .
در ادامه به تصحيحات اين روايت مي پردازد . اولين تصحيح را از احمد بن حنبل نقل مي كند :
شنيدم كه شاذان مي گفت : شخصي را نزد احمد بن حنبل فرستادم كه اجازه نقل روايت قتاده از عكرمه از ابن عباس را بگيرم . احمد بن حنبل گفته :اين روايت را نقل كن . چون علما اين روايت را نقل كردند . گفتم : اين ها مي گويند فقط روايت را شاذان نقل كرده . گفته : نه ، اين روايت فقط از شاذان نقل نشده ؛ بلكه از طريق عفان از مردي از حماد بن سلمه هم نقل شده . اين روايت را احمد تصحيح كرده و آن را قطعي دانسته ….
ظاهر كلام احمد ، اختلاف است ؛ اما سند روايت صحيح است .
در روايت 140 مي گويد :
وقد صحه أبو زرعة الدمشقي فيما سمعناه من أبي محمد الخلال وأبي طالب بن العشاري وأبي بكر بن بشران ، عن علي بن عمر الحافظ ، فيما خرجه في آخر كتاب الرؤية ، قال : نا محمد بن إسماعيل الفارسي ، قال : نا أبو زرعة الدمشقي ، قال : نا أحمد بن صالح ، قال : نا ابن وهب أخبره ، أن مروان بن عثمان أخبره ، عن عمارة بن عامر ، عن أم الطفيل امرأة أبي بن كعب ، أنها سمعت رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” يذكر أنه رأى ربه ، عز وجل ، في النوم في صورة شاب ذي وفرة قدماه في أخضر عليه نعلان من ذهب ، على وجهه فراش من ذهب ” قال أبو زرعة : كل هؤلاء لهم أنساب قوية بالمدينة …
141 – وأخرج إلي أبو إسحاق البرمكي جزءا فيه حكايات عن أبي الحسن بن بشار رواية أبيه أبي حفص ، عن أبيه أحمد بن إبراهيمقال : سألت الشيخ يعني أبا الحسن بن بشار عن حديث أم الطفيل وحديث ابن عباس في الرؤيا ، فقال : صحيح ، فعارض رجل ، فقال هذه الأحاديث لا تذكر في مثل هذا الوقت ، فقال له الشيخ : فيدرس الإسلام فسكت فقد حكم بصحة الحديث …
144 – قال : وأبلغت أن الطبراني ، قال : حديث قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، عن النبي ، صلى الله عليه وسلم ، في الرؤية صحيح ، وقال : من زعم أني رجعت عن هذا الحديث .بعد ما حدثت به فقد كذب ، وهذا حديث رواه جماعة من الصحابة عن النبي ، صلى الله عليه وسلم ، وجماعة من التابعين ، عن ابن عباس ، وجماعة من تابعي التابعين ، عن عكرمة ، وجماعة من الثقات ، عن حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، عن النبي ، صلى الله عليه وسلم ، وذكر أسماءهم بطولها .
145 – وأنا محمد بن عبيد الله الأنصاري ، قال : سمعت أبا الحسن عبيد الله بن محمد بن معدان ، يقول : سمعت سليمان بن أحمد يقول : سمعت ابن صدقة الحافظ ، يقول : من لم يؤمن بحديث عكرمة فهو زنديق .
146 – وأنا محمد بن سليمان ، قال : سمعت بندار بن أبي إسحاق ، يقول : سمعت علي بن محمد بن إبان ، يقول : سمعت البرذعي ، يقول : سمعت أبا زرعة الرازي ، يقول : من أنكر حديث قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم : ” رأيت ربي ، عز وجل ، ” فهو معتزلي
اين روايت را ابوزعه دمشقي با طريقي كه من از ابي محمد خلال و ابي طالب عشاري و ابي بكر بن بشران از علي بن عمر (دار قطني ) در آخر كتاب الرؤيه خود نقل كرده .
به هر حال ابوزرعه اين روايت را تصحيح كرده و همه روات آن ، انساب قوي در مدينه دارند .
در روايت 141 مي گويد : روايت ابي طفيل را هم ايشان تصحيح كرده . من از ابا الحسن البشار در مورد روايت ابي طفيل و روايت ابن عباس در كتاب رؤيا سؤال كردم . گفت اين روايت صحيح است .
در روايت 144 از طبراني نقل مي كند كه حديث قتاده از عكرمه از ابن عباس كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ، صحيح است . هر كس تصور كند من از اين حرفم در مورد اين روايت برگشتم ، دروغگو است . من از اين نظرم بر نخواهم گشت . جماعتي از صحابه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) اين روايت را نقل كردند . (در حالي كه يك نفر فقط نقل كرده ) جماعتي از تابعين از ابن عباس و جماعتي از تابعين از عكرمه و جماعتي از ثقات از حماد بن سلمه از قتاده از عكرمه از ابن عباس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) روايت كرده .
روايت بعدي مي گويد : ابن صدقه حافظ نقل كرده كه هر كس حديث عكرمه را انكار كند و به آن ايمان نداشته باشد ، او زنديق است .
روايت 146 : از ابا زرعه رازي نقل مي كند كه هر كس حديث قتاده از عكرمه از ابن عباس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه خدا را ديده ، قبول نكند ، معتزلي است .
در صفحه بعد هم سخنان احمد بن حنبل را بيان مي كند كه ما قبلا آن ها را نشان داديم :
ونا محمد بن محمد بن الحسن ، قال : نا أحمد بن محمد الملحمي ، قال : سمعت محمد بن علي بن جعفر البغدادي ، قال : سمعت أحمد بن محمد بن هانئ الأثرم ، يقول : سألت أبا عبد الله أحمد بن حنبل عن حديث حماد بن سلمة ، عن قتادة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، عن النبي ، صلى الله عليه وسلم :
” رأيت ربي ” الحديث ، فقال أحمد بن حنبل : هذا حديث رواه الكبر عن الكبر عن الصحابة ، عن النبي ، صلى الله عليه وسلم ، فمن شك في ذلك أو في شيء منه فهو جهمي لا تقبل شهادته ، ولا يسلم عليه ، ولا يعاد في مرض .
149 – وأنا أحمد بن محمد بن عبد الله بن إسحاق ، قال : نا محمد بن يعقوب ، قال : نا أحمد بن محمد ، قال : نا عبد الله بن أحمد بن حنبل ، قال : رأيت أبي يصحح هذه الأحاديث ويذهب إليها وجمعها وحدثناها .
احمد بن حنبل در مورد اين روايت مي گويد : اين روايت را بزرگان ما از بزرگان ما از صحابه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل كردند . هر كس در اين روايت يا در قسمتي از اين روايت شك كند ، جهمي است و شهادت او قبول نمي شود . حتي به او سلام نبايد كرد و گر مريض شد ،نبايد به عيادت او رفت .
به حدي در مورد اين روايت سفت و سخت هستند كه انسان نمي داند چه عكس العملي نشان دهد .
در روايت بعدي مي گويد :عبد الله بن احمد بن حنبل از پدرش نقل مي كرد كه پدرم همه اين روايت را تصحيح مي كرد .
قاضي ابي يعلي محمد بن حسين الفراء ، ابطال التأويلات لاخبار الصفات ،ج اول ، باتحقيق ابي عبدالله محمد بن محمد المحمود النجدي ، چاپ دار الايلاف در كويت ، ص 124 به بعد
مطالب زيادي ديگري هم باقي مانده كه فرصت بيان آن را نداريم .خلاصه اين كه آقاي ابويعلي حنبلي در اين كتاب تلاش مي كند ثابت كند خدا يك جسمي است كه در جاي خاصي روي يك كرسي مي نشيند و حركت مي كند . چهره اش جواني بي ريش با موهاي پرپشت و كوتاه و فرفري است . همه اعضا را غير از عورت و ريش دارد .
اين توحيدي است كه آقايان بر سر آن همه دنيا را ناامن كرده اند . شيعه را تكفير مي كنند ، اشاعره ، معتزله ، احناف را كافر مي دانند ؛ چون اين توحيد را قبول ندارند . توحيدي كه خداي آن جوان بي ريش است .
آقايان وهابي كه اين مطالب را قبول داريد ، بياييد از اين خداي بي ريش خود دفاع كنيد كه راه فرار براي شما باقي نمي گذارد . شبكه هاي وهابي هم تلاش مي كنند بگويند ابن تيميه اين روايت را قبول ندارد . در صورتي كه ابن تيميه اين روايت را تصحيح كرده .
مجري :
اين مطالب در كتب وهابي ها بيان شده ؛ اما آقايان وهابي در شبكه هاي خود به خصوص در سال هاي اخير همه سعي اشان اين است كه روايت را اساسا انكار كنند . كليپ بعدي نظر آقايان وهابي در مورد روايت شاب امرد است كه با هم مي بينيم .
كليپ (2) :
احمد عبد الله ـ اكرم حسن :
سؤال مي گويد كه در كتب مسلمانان از زبان پيامبر آمده است كه او خداوند را به يك جوان بي ريش توصيف مي كند .
شيخ ابواسلام ابتدا بايد بگويم كه داستاني كه نقل شده صحيح نيست ، اين خبر موجود است .
ـ اين خبر در چه كتاب هايي است ؟
در كتاب هاي حديث و سيره موجود است .
ـ در كتب حديث يعني مثلا صحاح سته ؟
مثلا در كتاب مجمع الزوائد
ـ يعني در صحاح سته نيست ؟
بله در صحاح سته نيست .
ـ بله فرماييد .
اين داستان و حديث منكر و جعلي است .
ـ خب اين حديث وقتي در مجمع الزوائد آمده ، گفته كه منكر است يا به شكل عادي نقل شده است ؟
ابن حبان در تعليق بر مجمع الزوائد گفته است كه اين حديث منكر است .
ـ يعني كنار حديث نوشته است كه اين روايت منكر است ؟
بله ، و در كتاب كشف الخفاء آمده است كه اين حديث جعلي است و در همين كتاب آمده كه سبكي كه در زمان ابن تيميه بوده گفته است اين حديث جعلي است و به دروغ به پيامبر نسبت داده شده است .
مجري :
باز هم آقايان وهابي انكار كردند ؛ اما اين كارشناس وهابي وجود روايت را انكار نكرد . ولي گفتند : منكر و جعلي است و ما قبول نداريم . در صورتي كه در اين برنامه استاد يزداني عزيز تصحيحات علما را بيان كردند .
استاد يزداني :
اين كارشناس وهابي نكته جالبي گفت كه آقاي ابن حبان تعليقه اي بر مجمع الزوائد زده كه اين روايت را در آن بيان كرده و گفته اين حديث منكر است .
واقعا عجيب است . اگر منظور ابن حبان معروف است كه بنده ابن حبان بعد از هيثمي نديدم . آقاي هيثمي كه مؤلف مجمع الزوائد مي باشد ،متوفاي سال 807 هـ يعني قرن نهم است . اما ابن حبان كه ايشان تعليقه زده ،متوفاي 354 هـ است . اين ابن حبان چطور امكان دارد كه بر كتاب مجمع الزوائد تعليقه زده باشد ؟؟!!!!!!
مگر اين كه ابن حبان جديدي باشد كه بعد از آقاي هيثمي بر كتابش تعليقه زده باشد . آقايان وهابي مجبور هستند براي رد كردن اين روايت دست و پا بزنند . اين آقايان مي گويند روايت در كتاب مجمع الزوائد آمده . كتاب مجمع الزوائد كجا و كتاب ابطال التأويلات آقاي ابويعلي فراء كجا و كتاب ابن زاغوني كجا ؟ كتاب ابن تيميه كه ده ها صفحه درباره اين روايت صحبت مي كند كه خدا در اين دنيا ديده شده يا ديده نشده ؟ متأسفانه وهابي ها فكر نميكنند و طبق حرف آقاي ابن جوزي فكر مي كنند كه با بچه ها حرف مي زنند . اين ها هنوز عقلشان كامل نشده . خدا همه اعضا را دارد ؛ اما اعضا و جوارح محسوب نمي شوند و كيفيت آن مشخص نيست . اين چه حرفي است ؟؟؟!!!!
بنده مطلب ديگري از ابن تيميه نشان دهم . ايشان در كتاب الوصيۀ الكبري تصريح مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در همين دنيا در معراج ديده . اين نظر اكثر اهل سنت است .
كتاب وصيۀ الكبري ( رساله شيخ الاسلام ابن تيميه الي اتباع عدي بن مسافر الاموي )، تأليف ابن تيميه ، با تحقيق محمد عبد الله النمر و عثمان جمعه ضميريۀ ، چاپ مكتبه الصديق در طائف ، صفحه 72 :
وكل حديث فيه أن محمدا رأى ربه بعينه في الأرض فهو كذب باتفاق المسلمين وعلمائهم هذا شيء لم يقله أحد من علماء المسلمين ولا رواه أحد منهم وإنما كان النزاع بين الصحابة في أن محمدا هل رأى ربه ليلة المعراج فكان بن عباس رضي الله عنهما وأكثر علماء السنة يقولون إن محمدا رأى ربه ليلة المعراج …
اگر روايتي پيدا شود كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) خداوند را در روز زمين ديده ، اين روايت به اتفاق همه مسلمين و علماي مسلمين دروغ است . هيچ كدام از علما اين سخن را نگفته و روايت هم نكرده .
اين سخن دروغ است . چون ما روايات فراواني از علماي اين ها داريم كه گفته اند خداوند روي زمين ديده شده . روايت ضعيف است ؛ اما چنين روايتي گفته اند .
بحث در بين صحابه اين است كه وقتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) به معراج رفت ، خدا را ديد يا نديد ؟
ظاهر آيات قرآن مي گويد پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده . اما اين ها ظاهر است . اگر انسان مقداري فكر كند ، همه قابل تأويل است . خيلي ها گفته اند كه ضمائر به خدا بر نمي گردد . در معراج جبرئيل را به صورت اصلي ديدند نه خداوند را . اما اين ها اين قضيه را قبول ندارند .
ابن عباس و اكثر علماي سني مي گويند : رسول خدا (صلي الله عليه وآله ) خدا را در شب معراج ديده است .
ابن تيميه ، وصيۀ الكبري ( رساله شيخ الاسلام ابن تيميه الي اتباع عدي بن مسافر الاموي )، با تحقيق محمد عبد الله النمر و عثمان جمعه ضميريۀ ، چاپ مكتبه الصديق در طائف ، ص 72
اما اين كه چه ديده اند ، روايت مشهور ابن عباس است كه خدا جواني بي ريش با موهايي فرفري و پرپشت و كوتاه با كفش هاي طلايي در چمنزاري ايستاده بود . اين روايت را احمد بن حنبل و ديگران تصحيح كرده بودند و گفتند : هر كس اين روايت را قبول نكند ، زنديق است ، معتزلي است ، به او نبايد سلام كرد ، شهادتش پذيرفته نمي شود ، وقتي بيمار شد به عيادتش نروند .
بنابر اين ابن تيميه مي گويد : ابن عباس و اكثر علماي اهل سنت معتقدند : خدا در همين دنيا توسط پيامبر (صلي الله عليه وآله) در شب معراج ديده شده ، اعتراف جالبي است .
مجري :
كليپ بعدي از عثمان الخميس وهابي است كه در مورد روايت شاب امرد صحبت مي كند و سعي دارد مخاطب خود را فريب دهد .
كليپ (3) :
عثمان الخميس ، عالم وهابي :
مي گويد كه صحت حديث شاب امرد چگونه است ؟
اين حديث كه پيامبر مي گويد پروردگارم را به شكل يك جوان بي ريش ديدم ، باطل و جعلي و دروغ است . پيامبر اين نكته را نگفته است . چگونه پيامبر اين را بگويد ، در حالي كه در معراج به او گفته شد آيا پروردگارت را ديده اي ؟ گفت : من يك نوري را ديدم و در صحيح مسلم آمده كه پيامبر گفت : نوري را مي بينم و خداوند نه صورتش و نه كيفيتش شناخته شده نيست .
اين داستان باطل است و شكي نيست و بعضي از مردم به ابن تيميه نسبت مي دهند كه اين داستان را تصحيح كرده است . اين هم باطل است و ابن تيميه اين را تصحيح نكرده است ؛ بلكه گفته است اين ثابت نيست و جايز نيست كه به پيامبر نسبت داده شود .
مجري :
ايشان گفتند : روايت شاب امرد ، باطل و موضوع و مكذوب است و بعضي ها به ابن تيميه نسبت مي دهند كه اين روايت را تصحيح كردند . اين هم دروغ است . بلكه گفته نبايد اين روايت را به پيامبر (صلي الله عليه وآله) نسبت دادند .
استاد يزداني ! از اين دروغ هم مي شود واضح تر باشد كه مي گويند ابن تيميه اين روايت را تصحيح نكرده !!!!
استاد يزداني :
ما هم نمي دانيم آقاي عثمان الخميس دروغ مي گويند يا آقاي منصور السماري دروغ مي گويند ؟ يا اين كه خود ابن تيميه دروغ مي گويد ؟ چون كتاب ابن تيميه الان موجود است و در عربستان سعودي هم چاپ شده و به آن افتخار مي كنيد . در همين كتاب به صورت واضح و صريح آمده كه ابن تيميه گفته اين روايت صحيح و مرفوع است . بنده يك بار ديگر اين مطلب را نشان مي دهم تا بينندگان عزيز هم ببينند .
كتاب بيان تلبيس الجهميه ، تأليف ابن تيميه حراني ، چاپ عربستان سعودي ، جلد 7 ، با تحقيق دكتر محمد البريدي ، صفحه 290 :
وهذا يدل على أنه رآه وأخبر أنه رآه في صورة شاب دونه ستر وقدميه في خضرة وأن هذه الرؤية هي المعارضة بالآية والمجاب عنها بما تقدم فيقتضي أنها رؤية عين كما في الحديث الصحيح المرفوع عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم رأيت ربي في صورة شاب أمرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء .
اين روايت دلالت مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده . او خدايي را ديده كه جوان است و پاهايش در سبزه زار است . اين رؤيتي كه مي مي گويم با اين آيه در تضاد است كه جواب داده شد .
اين كه اگر با نور خود تجلي كند ، نمي توان با چشم ديد ؛ اما اگر با نور خود تجلي نكند ،مي توان ديد .
اين روايت اقتضا مي كند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را با چشم سر ديده ، همان طور كه در حديث صحيح مرفوع از قتاده از عكرمه از عبد الله بن عباس نقل شده كه گفت : رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود : خدا را ديدم ، در حالي كه جواني بدون ريش با موهاي فرفري و پرپشت است كه در باغي سرسبز ايستاده .
ابن تيميه ، بيان تلبيس الجهميه ، متوفاي 728 هـ ، چاپ عربستان ، ج 7 ، با تحقيق محمد البريري ، ص 290
اين تصحيح روايت توسط ابن تيميه كه در كتابش آمده است . در همين كتابي كه خودتان چاپ كرديد ؛ اما شما قبول نداريد . بنده اين مطلب را از كتاب آقاي السماري كارشناس شبكه هاي وهابي نشان مي دهم . ايشان كتابي به نام نقض عثمان بن سعيد دارد كه چاپ رياض است .
نقض عثمان بن سعيد ، تأليف منصور بن عبد العزيز السماري ، چاپ دار الميمان ، صفحه 336 :
وقال ابن تيمية ايضا في (3 / ل 241 / أ ) : كما في الحديث الصحيح المرفوع عن قتادة عن عكرمة عن ابن عباس قال : قال رسول الله : رأيت ربي في صورة امرد له وفرة جعد قطط في روضة خضراء وقال ابن كثير في تفسيره (6 / 448 ) : اسناده علي شرط صحيح .
قلت : فالحديث صحيح ، صححه احمد وابوزرعة الرازي وابن صدقة والخلال وابوالحسن بن بشار وابوطالب العشاري والطبراني وابويعلي وابن تيمية وابن كثير واحمد شاكر والالباني وغيرهم …
ابن تيميه گفته : همان طور كه در حديث مرفوع از قتاده از عكرمه از ابن عباس نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرموده باشند : پروردگارم ديدم در حالي كه يك جوان زيبا با موهاي پرپشت و فرفري در يك سبزه زار ايستاده بود . ابن كثير هم در تفسير خود گفته : سند اين روايت شرايط صحيح بخاري را دارد .
آقاي سماري در اين جا نتيجه گيري مي كند و مي گويد :
حديث كاملا صحيح است كه احمد بن حنبل ، ابوزرعه رازي ، ابن صدقه ( از علماي اهل حديث ) ، خلال حنبلي ، ابوالحسن بن بشار ، ابوطالب عشاري ، طبراني ، ابويعلي و ابن تيميه و احمد شاكر و الباني و ديگران اين روايت را تصحيح كردند .
نقض عثمان بن سعيد ، تأليف منصور بن عبد العزيز السماري ، چاپ دار الميمان ، ص 336
من در اين بين حرف كدام يك از شما را قبول كنيم . حرف شما عثمان الخميس را كه مي گوييد : روايت ضعيف و جعلي است و ابن تيميه آن را تصحيح نكرده . يا حرف يكي ديگر از كارشناسان شبكه هاي وهابي را كه مي گويد : احمد بن حنبل ، ابوزرعه رازي ، ابن صدقه ( از علماي اهل حديث ) ، خلال حنبلي ، ابوالحسن بن بشار ، ابوطالب عشاري ، طبراني ، ابويعلي و ابن تيميه و احمد شاكر و الباني و ديگران اين روايت را تصحيح كردند .
شما بايد تكليف خود را مشخص كنيد كه خداي شما شاب امرد است يا نيست ؟ اگر هست كه اين خدا براي خودتان باشد و اگر نيست ؛ چرا اين علماي اهل سنت روايت را تصحيح كردند ؟ چرا گفتند :اين روايت حقيقت دارد و اگر كسي اين روايت را قبول نكند ، زنديق است . بعضي از اين شبكه هاي وهابي ميگويند : اين روايت را نقل كردند ؛ اما جزء اعتقادات خودشان نيست .
در صورتي كه مي گويند : اگر كسي به اين روايت اعتقاد نداشته باشد ،معتزلي است ،زنديق است . نبايد به او سلام كرد ، اگر مريض شد نبايد به عيادت او رفت . اگر همسايه يهودي يا مسيحي يا كافر داشته باشيم ، مستحب است به عيادت او برويم ؛ اما در اين جا گفته : اگر كسي به اين روايت اعتقاد نداشته باشد ، نمي شود به عيادت او رفت و شهادت اين شخص در دادگاه قابل قبول نيست .
ما با اين روايات چه كنيم ، آيا خدا در همين دنيا ديده مي شود يا در قيامت ديده مي شود ؟ با اين چشم ظاهر ديده مي شود يا با چشم باطن و با قلب ديده مي شود ؟
در هفته آينده مفصل بيان مي كنيم كه علماي اين ها معتقدند خداوند علاوه بر دو چشم سر براي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چشم ديگري در قلب آن حضرت قرار داده كه با آن خدا را مي بيند . اين آقايان به حدي اين روايت را گسترده نقل كردند و آب و تاب دادند كه خيلي از بزرگان سني مذهب متأسفانه اين روايت را قبول كردند . در هفته آينده به صورت مفصل بيان خواهيم كرد .
مجري :
كليپ بعدي همان كليپ آقاي محمد عمر سربازي است كه به صورت ثابت در اين برنامه پخش مي كنيم .
كليپ (4) :
مولوی محمد عمر سربازی :
علامه زینوی علامه بدر ، امثال البانی را به شدت محکوم کردند . آقا ( کسی که سربازی این جملات را از او نقل می کند ) می نویسد : این ها هیچ علاقه ای به سلف ندارند و به کلی ارتباطی با سلف ندارند . این ها عقیده تجسیم دارند و مجسمه هستند .مجسمه گروهی است در دنیا که برای خدا جسم قائلند . این ها قائلند که خدا نعوذ بالله مانند انسانی بالای عرش نشسته . عرش مانند نشستگاه و کرسی قدمگاه خدا است . پاهای خدا روی صندلی گذاشته شده مثل انسانی که دارای جسم است . کلا نظر استاد این است . آن آقا درباره آن ها خیلی تردید داشت . سلفی برای این اسمش را سلفی گذاشته تا مردم را فریب دهند که ما عقیده سلف صالح داریم . این جمله ، جمله فریب است . جمله سیاسی است . جمله فریب است که آن را استفاده می کنند . والا عقاید آن ها پر است از عقاید مجسمه . برای خدا تجسیم قائلند ،دست و پا قائلند . درباره الله تعالی می گویند : طوری بر سر عرش نشسته است که انسان روی کرسی نشسته است العیاذ بالله ! و آن ها این فکر را تبلیغ می کنند . استاد صراحتا نوشته است که این ها تمام مذاهب اربعه را مشرک می دانند . حتی نوشته است هر چند به زبان نمی آورد ؛ ولی در دلشان ابوحنیفه را مشرک می دانند . اسم شافعی را مشرک می دانند . امام احمد را مشرک می دانند و مالک را مشرک می دانند و پیروان آن ها همینطور .
آقا مستقیم و با دلیل این ها را نوشته است که زینوی اینطور گفته : پدر این را گفته است . این کلمات همان ها است که من برای شما نقل کردم . خیلی خوب نوشته است . نوشته است که آن ها (سلفی ها ) تمام علمای ما را مشرک گفته اند . حتی افرادی مانند ابن کثیر از همین علما است . ابن حجر عسقلانی از همین مردم است . ملا علی قاری از همین افراد هستند تمام علما را گفته اند . درباره همین آیات با آن ها بحث شده است . این یک مذهب سیاسی خیلی فاسد است .
جهت جلب نظر مردم تلاش می کنند با اسم سلف که این مکر و فریب است . وقتی آدم بد بیاد بد با بد مناسبت دارد . بعضی گروه ها با این ها در بعضی موارد دوست می شوند . به جز دیوبندی های ما که دروغ نمی گویند . بقیه گروه ها با آن ها موافقاتی دارد . خلاصه عقیده من به آن ها رسیده است . من بارها در حرمین شریفین با آن ها مناظره داشتیم ، درباره استقرار خدا بر عرش .
اهل سنت و جماعت تأویل نزد آن ها را نمی پذیرند . آن ها می گویند ما تفویض می کنیم ولی دروغ می گویند برای تفویض سندی ندارند . آن ها تأویل را به کلی رد می کنند از امامان اربعه و بالاتر از آن صحابه ابن عباس و دیگران تأویل وارد شده است . آن ها تأویل را کلا رد می کنند و به همه آن ها مشرک می گویند ماتریدی و اشعری ها همه مشرک هستند . چون آن ها اهل تأویلند و اهل تأویل مشرکند . خلاصه این ها عقیده اهل سنت نیست .
ثم استوی علی العرش معنیش این نیست که خداوند جسم است و بر سر تخت نشسته و پاهایش بر سر کرسی است نعوذ بالله . ثم استوی علی العرش بعد از این که کائنات را آفرید ، قدرتش و تصرف و تسلطش را برای انتظام امور بر قرار کرد و تسلط خود را بر عرش جاری کرد . الله تعالی مرکز اصدار احکام است . مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (4) يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ (5)
یدبر یعنی انتظام می کند . یعنی الله تعالی مدبر است . تدبر کنند نظام عالم و آدم است . البته فرشته ها مأمور انتظام امور هستند و به دستور خدا انتظام امور را انجام می دهند .
مجری :
توضيحات محمد عمر سربازي بود كه بخش عمده آن به موضوعات توحيدي سلفي ها و اهل حديث مربوط بود . ديديم كه ايشان هم به بحث تجسيم و هم به بحث تأويل اشاره داشتند و اين كه اهل حديث و سلفي ها اهل تأويل نيستند و به خاطر همين عقايد تجسيمي دارند .
تماس بينندگان
بيننده : علي از مشهد مقدس ـ شيعه
بنده چند بار با شبكه هاي وهابي تروريستي در مورد روايت شاب امرد تماس گرفتم ؛ اما جواب درستي به ما ندادند . بعضي از آن ها مي گويند : روايت صحيح نيست .
براي آن ها گفتم : اين روايت صحيح است . ابن تيميه در كتاب خودش گفته : حديث صحيح مرفوع . اما باز هم مي گويند اين رؤيت در خواب بوده . گفتم : رؤيت در بيداري و با چشم قلب بوده . اما اصلا قبول نمي كنند .
اين آقايان خود را موحد مي دانند ؛اما به نظر بنده بدترين توهيني كه كردند ، نسبت به خداوند بوده . چون خدا را جسم مي دانند و كسي كه خدا را جسم بداند ، براي او چيزهاي ديگر را هم قائل مي شود . اگر امكان دارد در اين باره توضيحاتي را بيان كنيد .
استاد يزداني :
ما در هفته آينده معناي اين قضيه را بيان خواهيم كرد كه رؤيت در خواب به چه معنا است ؟ اگر پيامبر (صلي الله عليه وآله) در خواب ديده باشد ، آيا درست است يا نيست ؟ بنده يكي از مستندات را نشان مي دهم . البته از ابن تيميه هم خوانديم كه هم رؤيت عين را پذيرفته بود ، هم رؤيت قلب را و هم رؤيت در منام و هم رؤيت در بيداري را .
آقاي حمود بن عبد الله بن حمود التويجري از علماي امروزي وهابي كتابي به نام عقيده اهل الايمان في خلق آدم علي صورة الرحمن دارد . در اين كتاب مي خواهد ثابت كند كه خدا حضرت آدم را مثل خودش آفريده . يعني اگر انسان چهره آدم و حوا را ببيند ، چهره خدا را ديده . همين اعضا و جوارحي كه انسان ها دارند ، خدا هم دارد . خلق الله آدم علي صورته . روايتي است كه در صحيح بخاري آمده كه واقعا فاجعه است .
آقاي تويجري يك كتاب تخصصي در مورد اين روايت نوشته است . ان شاءالله در برنامه هاي بعد با اين كتاب كار زيادي داريم . اين كتاب چاپ دار اللواء عربستان سعودي است . در صفحه 46 همين بحث را مطرح مي كند كه اگر پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در خواب ديده باشد ، ارزش دارد يا ندارد ؟
واذا علم هذا فقد روي ابن ابي حاتم عن ابن عباس رضي الله عنهما قال رسول الله صلي الله عليه وسلم : رؤيا الانبياء في المنام وحي . وروي ابن جرير في تفسيره وابن عاصم في كتاب السنة عن ابن عباس رضي الله عنهما قال : كانت رؤيا الانبياء وحيا . وروي البخاري في صحيحه عن عبيد بن عمير قال : ان رؤيا الانبياء وحي . ثم قرأ ” اني اري في المنام اني اذبحك ” وروي الامام احمد في مسنده وابن ابي عاصم في كتاب السنة باسانيد صحيحة عن معاذ بن جبل رضي الله عنه موقوفا ” ان رسول الله صلي الله عليه وسلم كان ما رأي في يقظه او نومه فهو حق ” .
اگر پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در خواب ديده باشد ، ارزش دارد يا ندارد ؟ روايتي نقل ميكند :
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمودند : اين كه پيامبري چيزي را در خواب ببيند ، وحي است و تفاوتي با ديدن ندارد و قطعا يقيني است . روايتي ديگري از طبري و ابن ابي عاصم در السنه از ابن عباس نقل مي كند كه رؤياي پيامبران وحي است . بخاري هم در صحيحش از عبيد بن عمير نقل مي كند كه گفت : رؤياي پيامبران وحي است .
در ادامه آيه اي از قرآن كريم نقل مي كند كه در جلسه آينده به آن مي پردازيم .
امام احمد در مسند و ابن ابي عاصم در السنه خود با سندهاي صحيح از معاذ بن جبل نقل كرده كه پيامبر چه در بيداري و چه در خواب چيزي را ببيند ، عين حق و حقيقت است .
حمود بن عبد الله بن حمود التويجري ، عقيده اهل الايمان ، چاپ دار اللواء عربستان ، ص 46
اگر گفتند : پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در خواب ديده كه شاب امرد بوده ، فرقي نمي كند حقيقت بوده . خواب ما كه نيست ، خواب پيامبران طبق روايت بخاري ، وحي است . اگر رؤيت قلبي باشد ، از ابن تيميه خوانديم كه گفته بود رؤيت قلبي بالاتر از رؤيت با چشم است .
به هر حال وهابي ها راه فرار ندارند . بنابراين تلاش مي كنند اين بحث اصلا مطرح نشود . اگر هم به شبكه هاي آن ها تماس بگيريد تا عبارت ” شاب امرد ” را بيان كنيد ،قطع مي كنند . اما شما نااميد نشويد و با شبكه هاي مختلف آن ها تماس بگيريد و از كارشناسان آن ها بپرسيد كه آيا روايت ” شاب امرد” درست است يا نيست ؟ اگر گفتند صحيح است كه يك كليپ خوب درست مي شود . اگر گفتند صحيح نيست ، ما باز هم پخش مي كنيم و پاسخ مي دهيم كه شما اشتباه مي كنيد . ابن تيميه ، ابوزرعه ، احمد بن حنبل ، طبراني ،ابن كثير ، الباني ، احمد محمد شاكر ، شعيب الارنؤوط و ديگران اين روايت را صحيح دانستند. در هر صورت چه انكار و چه اثبات اين روايت به درد ما مي خورد .
بيننده : مهدي از كرمانشاه ـ شيعه
بنده شيعه هستم و هيچ مشكلي ندارم ؛ اما اين كتاب هايي كه الان مورد بحث شما است ، در نظر بگيريد كه عالمي در زماني يك حرف مزخرف زده . نمي شود كه بگوييم اهل فلان اين حرف را زدند . چند وقت قبل صحبت هاي آقاي احمدي اصفهاني گوش مي دادم كه مي گفت : وقتي كه حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) به معراج رفت ، حضرت موسي عليه السلام از پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيده : كجا رفتيد ؟ حضرت فرمودند : پيش خدا رفته بودم . پرسيد : چه شد ؟ فرمودند : به بنده ها اعلام مي كنم كه بايد روزي پنجاه ركعت نماز بخوانند . پرسيد :برگرد و به خدا بگو من مي دانم بنده ها پنجاه ركعت نماز نمي خوانند . خلاصه اين كه حضرت ده بار نزد خدا مي رود و بر مي گردد تا اين كه به هفده ركعت مي رسد .
اگر اين شخص اين سخن خلاف عقل را مي زند ، دليل نيست كه بگوييد همه اهل تسنن را زير سؤال ببريد .
مجري :
ما صرفا سخن يك عالم خاص را در اين جا نياورديم . روايتي است كه به آن استناد كردند و بر مبناي آن روايت مذهبي بنا شده . اهل حديث بر همين مبنا عقيده اشان استوار شده . سخن ما اشخاص نيست كه اين طور گفتند يا نگفتند . ما مي گوييم ابن تيميه روايتي را نقل و آن را تصحيح كرده . ده ها عالم ديگر هم آن روايت را تصحيح كردند و روايت از نظر سندي واقعا صحيح است .
بيننده :
منظور بنده اين است كه خيلي از مطالبي كه در كتب ما هم هست كه خلاف عقل است .
مجري :
اصل كلام بنده اين است كه روايتي در اين جا هست كه صحيح مي باشد و ده ها عالم سلفي هم آن را قبول كردند . وقتي روايت صحيح باشد و آن ها هم قبول كردند ، نمي شود اشكال گرفت كه چرا ما اين ها را مطرح مي كنيم . عقايد امروز وهابيت هم بر مبناي همين روايات است كه ان شاء الله استاد يزداني عزيز در اين مورد توضيحاتي را بيان خواهند كرد .
استاد يزداني :
خدمت اين بيننده عزيز عرض كنم كه ما در همين برنامه به صورت مفصل توضيح داديم كه بحث توحيد يكي از تفاوت هاي اساسي اهل سنت با سلفي ها و وهابي ها است . سلفي ها و وهابي ها يك نوع توحيد دارند و به خدايي ايمان دارند كه با خداي اهل سنت تفاوت اساسي دارد . اهل سنت ، اشاعره و معتزله ، اين مطالب را كاملا رد مي كنند . آن ها خدا را نه شاب امرد و نه موفرفري و نه داراي دست و پا و گوش و … مي دانند . آن ها همه اين ها را تأويل مي برند . ما ثابت كرديم كه اشاعره و ماتريديه و همه اهل سنت مانند شيعه ، آيات را تأويل مي برند ؛ اما وهابي ها و سلفي ها و پيروان احمد بن حنبل و كل اهل حديث اين روايت را صحيح مي دانند و گفتند :هر كس اين روايت را قبول نداشته باشند ، زنديق است .
نمي توان گفت اين روايت را قبول ندارند . ما قبلا هم گفتيم كه اين نظر اهل سنت نيست . هرچند كه ابن تيميه نقل ميكند كه اكثر علماي اهل سنت اين روايت را پذيرفتند كه خدا در اين دنيا ديده شده ؛ اما گفتيم كه ابن تيميه در اين باره دروغ گفته و اكثر علماي اهل سنت اين طور نيستند . مگر اين كه منظور از علماي اهل سنت ،اهل حديث باشند . يعني پيروان احمد بن حنبل و طرفداران او است كه در اين صورت حرف ابن تيميه قابل قبول است . ما هم نگفتيم كه اين مطلب نظر اهل سنت است . به اين مطلب كاملا دقت كنيد .
بله ،در كتاب هاي ما هم رواياتش وجود دارد كه ان شاء الله روايت ديده شدن خدا در دنيا توسط پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كتاب هاي شيعه را نقل خواهيم كرد و پاسخ قاطع امام صادق عليه السلام را به اين روايت خواهيم داد كه چطور روايت را تفسير مي كنند و توضيح مي دهند و چقدر كلام امام صادق (عليه السلام) در مورد خداوند شيرين است .
در هر صورت آقايان وهابي بايد يا اين روايت را بپذيرند يا انكار كنند . كه در دو صورت براي ما فرقي نمي كند ؛ چون براي هر دو پاسخ داريم .
خلاصه مطالب اين كه ، ما در اين سه جلسه اخير تلاش كرديم كه تمام تصحيحات علماي سلفي و علماي اهل حديث را بر روايت شاب امرد نشان دهيم كه از آقاي ابن زاغوني نشان داديم كه روايت را به صورت كامل پذيرفته بود . ابن زاغوني از علماي بزرگ اهل حديث و از پيروان احمد بن حنبل است كه روايت را مي پذيرد كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) خدا را با همين چشم ظاهر در دنيا ديده .
از ابن تيميه روايات زيادي نشان داديم كه قبول كردند خداوند يك شاب امرد است و روايتش هم صحيح است و اين كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را در همين دنيا ديده . گاهي مي گويد : با همين چشم ظاهر ، گاهي با چشم قلب ، گاهي در خواب و گاهي هم در بيداري ديده . گاهي مي گويد در آسمان و گاهي هم مي گويد در زمين ديده . در هر صورت ابن تيميه در اين قضيه سرگردان است . همه اي مطالب را مي پذيرد و گاهي هم رد مي كند .
از ديدگاه بعضي علماي اهل سنت هم بحث كرديم مثل ابن عساكر كه گفته بود : هر كس چنين اعتقادي داشته باشد ، كافر است .
همين طور از يكي از علماي امروزي وهابي ، آقاي سماري نقل كرديم كه ايشان روايت را كاملا مي پذيرد و تصحيحات را مي آورد .
در هفته هاي گذشته هم ثابت كرديم منشأ اين فكر ، كعب الاحبار يهودي است . او براي اولين بار اين مطلب را كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) خدا را ديده ، مطرح و آن را به عنوان فضيلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بيان كرد . در صورتي كه اين فضيلت نيست و كفر محض مي باشد . اما ايشان اين مطلب را بر سر زبان ها انداخت و عكرمه خارجي و حسن بصري و ديگران اين اعتقاد را پذيرفتند و به پيامبر بزرگوار اسلام (صلي الله عليه وآله) نسبت دادند .
ان شاء الله در هفته هاي آينده ديدگاه شيعه را مطرح خواهيم كرد و معناي رؤيت قلب را بيشتر توضيح خواهيم داد و اين كه متأسفانه بعضي از علماي اهل سنت مثل عبد القادر گيلاني و آقاي قسطلاني ، ابن حجر عسقلاني ، محيي الدين نووي ، محيي الدين عربي ، وقتي آن روايت را ديدند ،اين مسأله را پذيرفتند .
مجري :
از شما استاد يزداني عزيز و همچنين شما بينندگان محترم كه ما را در اين برنامه همراهي كرديد ،تشكر مي كنيم .
اللهم عجل لوليك الفرج
يا علي مدد
خدا يار و نگهدارتان .