برنامه کلمه طيبه قسمت ششم ، با موضوعات رضاع كبير، مطرح نشدن ولايت علي (ع) در عرفات، پاسخ از اتهام تحريف قرآن و …
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه: كلمه طيبه
اساتيد: حجج اسلام آقايان استاد يزداني و استاد ابو القاسمي
تاريخ: 16 / 08 / 1390
موضوعات: رضاع كبير، مطرح نشدن ولايت علي (ع) در عرفات، پاسخ از اتهام تحريف قرآن، ترك سنت به خاطر مخالفت با شيعه.
مجري:
اولين كليپ را دوستان پخش كنند تا من سؤال را از اساتيد محترم داشته باشم.
كليپ:
[موضوع: رضاعة کبيرة]
سجودي:
سوال اين است، چرا عمر رفته است كه از سينه يك زن بيگانه شير بخورد؟
به گفته شما كه ميگوييد: سنيها عقيده دارند كه به اين وسيله عمر ميتوانسته برود پيش امالمؤمنين عايشه و سوالات را بپرسد؛ ولي سوال اينجاست، قومي كه در پيش آنها بيرون آوردن سينه در مقابل مرد نامحرم كاري عادي بوده است، ديگه رفتن پيش يك زن كه بخواهد از او سوال كند كه بايد كار عاديتري باشد، چگونه ميشود كه اين كار براي آنها حرام باشد؟
زني كه شير ميدهد، حتما شوهر دارد، حتما بچه دارد و گرنه نميتوانست كه شير دهد، حتما هم شوهرهاي اين خانمها، خواهر زادههاي حضرت عايشه، ميدانستند كه خانمهاي ما به مردهاي ريش دار و بزرگسال از سينه خود شير ميدهند.
تصور كنيد براي اين كه شما بفهميد كه اين مسئله چقدر خندهدار است، چقدر جاهلانه و احمقانه است، تصور كنيد كه آقايي آمده است در خانه خواهرزاده حضرت عايشه را ميزند، شوهر اين خانم ميآيد دم در و ميگويد: چه كار داري؟
ميگويد: آمدم كه از سينه خانم شما شير بنوشم تا كه به خالهاش محرم شوم.
آقا ميگويد: بفرما تو بشين زن خودش را هم ميگويد كه بيا بشين.
تصور كنيد، آقا نشسته خانمش هم نشسته سينه خود را بيرون ميآورد، من نميخواهم باز كنم؛ چون هر كسي پاي تلويزيون نشسته است، سرش را بگذارد روي زانوي خانم و سينهاش را در ميآورد و از سينه او شير ميخورد.
نه يك مكيدن، ده دقيقه پانزده دقيقه شير ميخورد.
اين آقا شوهرش و برادرش ايستاده و نگاه ميكند و بعد اون آقا بلند ميشود و بعد آقا بلند ميشود كه برود كه محرم نشدي 5 دقيقه بخور، اين را تصور كنيد، اين بيغيرتي را حتي هنرپيشههاي هاليوود هم ندارند؛ يعني شما اگر در هاليوود برويد همچين چيزي را نخواهيد ديد.
اينها اين تهمت را به عربهاي زمان پيامبر كه به غيرت مشهور بودند، زدهاند.
عربها و عجمها، همه به غيرت مشهور هستيم.
آن بيغيرتي كه زنش فيلم هم بازي ميكند، اين كار را اجازه نميدهد.
اين را جوابش را براي ما بدهيد.
مجري:
استاد ابو القاسمي اين كارشناس وهابي ميگويد: چگونه ممكن است كه شخصي اجازه دهد همسر وي به مرد نامحرم شير دهد و اين با غيرت مرد سازگار نيست؛ چه برسد به اين كه عايشه دستور داده باشد.
البته بيشتر شبيه طنز بود.
استاد ابو القاسمي:
آقايان وهابي هميشه از ما طلبكار هستند.
شيعه روايت نقل كرده باشد، ما بدهكاريم، اهل سنت هم روايت نقل كرده باشد، باز هم ما بدهكار هستيم.
ميگويند: آقايان شيعه اين چه روايتي است كه ما سنيها در كتابهاي خودمان با سند صحيح داريم كه عايشه به خواهرش دستور ميداده است كه بايد به مرد نامحرم شير بدهي؟
اين با غيرت سازگار نيست.
آقا چرا اين حرف را زدي؟
هفته قبل هم عرض كرديم كه پدر من هر وقت ما پايمان به استكان چاي ميخورد و ميريخت ميگفت: مگر كوري، چرا جلوي پايت را نگاه نميكني و هر وقت پاي خودش ميخورد به استكان چاي ميگفت: مگر اينجا جاي استكان است.
ما روايت داشته باشيم، آقايان شيعه چرا اين روايت را داريد؟
خود سنيها داشته باشند، آقايان شيعه اين چه روايتي است كه ما سنيها داريم؟
البته علماي اهل سنت از اين آقاي سجودي يك مقدار زرنگتر هستند؛ چون در جريان بودند كه اين روايت را اهل سنت نقل كردهاند، نگفتند: زنهاي هاليوودي هم اين كار را نميكنند و بسيار مستحجن است؛ چون آبروي خودشان را ميبرند.
روايت با سند معتبر در كتب خودشان آمده است.
بله، ما هم ميگوييم: آنهايي را كه قبلا به شيعه نسبت دادهايد، با سند ضعيف، الان خود شما گفتيد: كاري است كه حتي هنرپيشگان هاليوودي هم از آن سر باز ميزنند.
آنها اين قدر غيرت را ميفهمند؛ ولي شما اهل سنت همين مطالب را با سند معتبر به همسر پيامبر نسبت دادهايد؛ براي همين علماي اهل سنت يك سري توجيحاتي كردهاند و مثل اين آقاي بيسواد نبودند كه بگويند: خيلي زشت است.
خواستند از قبح آن كم كنند.
اگر اتاق فرمان كليپ شماره 2 را پخش كنند، مشخص ميشود.
اين مربوط به آقاي الباني وهابي است.
صحبتهاي ايشان فقط نوار صوتي است، اين را گوش دهند ما زير نويس كردهايم.
كليپ:
الشيخ محمد ناصر الدين الالباني:
من نظر شخصي خودم را ميگويم، هيچ مانعي وجود ندارد كه شير دادن مستقيما از نام آن چيست؟
سر سينه، از سر سينه صورت گيرد؛ زيرا اين مطلب موجب فتنه كه گاهي به ذهن مردم خطور ميكند نميشود؛ زيرا فتنه تنها در صورتي است كه تمام سينه را آشكار كند.
در اين صورت موجب فتنه ميشود؛ اما لازم نيست كه زن بيايد در جلوي مردم كل لباس خود را در بياورد.
تنها مقدار سر سينه را بيرون ميآورد و همان طور كه شوهرها ميدانند، محلي كه موجب شهوت بشود نيست؛ زيرا رنگ آن سياه و تيره است؛ بنابراين وقتي كه مردي بزرگ آن هم در فرضي كه اين شخص فرزند او خواهد شد، بنا در اين فرض بسيار بعيد است كه موجب فتنه بشود.
استاد ابو القاسمي:
ملاحظه کرديد، اين كارشناس وهابي ميگويد: نه، اين با غيرت منافاتي ندارد، اصلاً اين كار موجب تحريك مرد نامحرم نميشود.
هر چقدر هم كه آنها گفته باشند؛ چون ما دو سند صحيح داريم از اهل سنت، ما اين يك مورد را ميگوييم كه موجب تحريك مردم نامحرم نميشود و اشكالي ندارد، اين حرف آقاي الباني بود؛ پس آقاي سجودي، ما حرف شما را باور كنيم يا حرف مفتي وهابيها آقاي الباني را كه ميگويد نه سينه بوده است و با غيرت هم منافاتي ندارد؟
ما كدام يك از اينها را باور كنيم؟
شما اول دعوا را بين خودتان تمام كنيد، يك حرفي را صاف كرده و درست كرده از آب گذشته تحويل شيعهها دهيد تا اين كه آبروي شما نرود.
ما بحث علمي را مطرح كنيم، اين آقا كه از جهت علمي بيسواد است، فكر ميكند كه اين روايت در كتب اهل سنت نيامده است، ما ميخواهيم با علماء بحث كنيم.
واقعا خيلي از اينها بيسواد هستند و خبر ندارند.
ديدم که يكي از اينها گفته بود: رضاع اين است كه شير را در ليوان بدوشند و به شخص بدهند كه بخورد.
كسي كه اين حرف را زده است، اصلا با لغت آشنا نيست.
شما به كتب لغت مراجعه كنيد و ببينيد كه معناي رضاع را چه چيزي در لغت گفتهاند.
اسم لمص الثدي وشرب لبنه
شرح المنهج، ج 4، ص 474 و أسنى المطالب في شرح روض الطالب، ج 3، ص 415 و الإقناع للشربيني، ج 2، ص 476 و إعانة الطالبين، ج 3، ص 285 و فتح الوهاب، ج 2، ص 194
رضاعي که موجب محرميت ميشود: مكيدن سينه و نوشيدن شير آن است.
در معني رضاع، بچه بايد سينه را بمكد و شير بخورد.
آن وقت شما ميگوييد: نه، رضاع يعني: دوشيدن كه با لغت سازگاري ندارد.
همه از علماي اهل سنت هستند.
يك نكته راجع به رضايت كبير در صحيح مسلم آمده است كه ما اين را قبلا مطرح كردهايم.
پيغمبر وقتي به آن زن فرمودند: به آن جوان شير بده، اگر منظور ايشان اين بود كه شير را در ليوان بدوش كه خيلي قبحي نداشت، اين زن گفت: يا رسول الله، اين جوان ريش در آورده است، من چطور به او شير بدهم؟
اگر رضاع به اين بود كه شير را هر طور شده است به او برسانيد؛ مثل دوايي كه گاهي اوقات در داروي گياهي ميگفتند: شخص بايد شير بچه را بخورد تا حالش خوب شود، اين هيچ بعد و استبعادي نداشت؛ اما در صحيح مسلم آمده است كه اين زن با تعجب گفت: ريش در آورده است.
پيغمبر فرمودند: به او شير بده.
ما از آنها تشكر ميكنيم كه به خوبي گفتند: اين كار بسيار زشتي است و قبح آن را واضح كردند كه همه مردم بفهمند كه كارشناسان وهابي يك بار گفته بودند كه شيعهها خيلي عايشه را متهم ميكنند.
ببينيد كه اين آقا گفت: اينها حرفهاي خيلي زشتي است و با غيرت مناسبت ندارد.
ببينيم كه علماي اهل سنت چه گفتهاند.
در کتاب المحلي ميگويد: رضاعي كه محرمه است و عايشه ميگفت: شير دهيد محرم ميشويد، چه چيزي است؟
وأما صفة الرضاع المحرم فإنما هو ما امتصه الراضع من ثدي المرضعة بفيه فقط ولا يسمى إرضاعا إلا ما وضعته المرأة المرضعة من ثديها في الرضيع يقال أرضعته ترضعه إرضاعا
شيرخوار آن را از سينه زني كه شير ميدهد، با دهان بمكد؛ اما اينكه شير را بدوشد، طور ديگر فايده ندارد، تنها زماني رضاع ناميده ميشود كه از سينه به دهان شيرخوار برسد؛ وگرنه غير از اين را رضاع نميگويند.
يك سري نظرات علماء را هم مطرح ميكند و رواياتي هم مطرح ميكند كه اگر شير را بدوشند، طوري كه در دوا بريزند، اين رضاع به حساب نميآيد
ليس برضاع إنما الرضاع ما مص من الثدي
روايت از طريق عبد الرزاق است که ميگويد:
أرسلت إلى عطاء أسأله عن سعوط اللبن للصغير وكحله به أيحرم قال ما سمعت أنه يحرم
المحلى، ج 10، ص 7
پرسيدند كه ما به بچه قطره قطره شير بدهيم؟ نه، نشنيدهام كه اين موجب حرمت شود.
به صورت صريح هم ميگويد.
اما راجع به اين كه اين آقا گفته است: اين كار بسيار زشت و زننده است يا بعضيها گفتهاند: اين كار نسخ شده است، يكي از علماي اينها که به نظرم آقاي حيدري بود، گفت: اين كار نسخ شده است و مخصوص به زمان تبني بوده است.
وقال آخرون هذا منسوخ بنسخ التبني
آقاي ابن حزم، چند قرن قبل جواب شما را داده است.
حرفي بزنيد كه جوابش را خود علماي اهل سنت نداده باشند.
قال أبو محمد وهذا باطل بيقين
يقينا اين قضيه نسخ نشده است.
بعد جواب آقاي سجودي را ميدهد:
وقال بعض من لا يخاف الله تعالى فيما يطلق به لسانه كيف يحل للكبير أن يرضع ثدى امرأة أجنبية
بعضي از كساني كه از خدا نميترسند، زبانشان را هر طور كه شده باز ميكنند، گفتند: چطور ممكن است كه يك آدم بزرگ بيايد سينه يك زن اجنبي را بخورد، ميگويد:
هذا اعتراض مجرد على رسول الله صلى الله عليه وسلم الذي أمر بذلك
المحلى، ج 10، ص 23
ما سنيها روايت صحيح السند داريم، اگر بخواهي اين حرف را بزني به پيغمبر اعتراض ميكني، پيغمبر دستور داده است.
ما مسائلي در كتب اهل سنت داريم كه اينها در شرع ما آمده است و همه را هم منصوب به پيغمبر ميدانيم.
ونعوذ بالله من عدم الحياء وقلة الدين
المحلى، ج 10، ص 23
به خدا قسم چقدر اينها بيحيا هستند كه ميگويند: پيغمبر چرا اين حرفها را زده است.
آقاي سجودي، آقاي ابن حزم شما را بيحيا ميداند و ميگويد: شما به پيغمبر اهانت كردهاي.
اما روايتها:
گفتيم: در كتب اهل سنت با سند معتبر آمده است.
در کتاب صحيح سنن ابي داود، الباني، ج 6 ، به صراحت ميگويد:
فبذلك كانت عائشة رضي الله عنها تأمر بنات أخواتها وبنات إخوتها أن يرضعن من أحبت عائشة أن يراها ويدخل عليها وإن كان كبيرا خمس رضعات ثم يدخل عليها
صحيح أبي داود، الأم، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين الألباني، ج 6، ص 302
به همين دليل عايشه به دختران خواهرش و دختران برادرش دستور ميداد: به كسي كه عايشه دوست داشت كه او را ببيند، شير دهند.
اگر اين يك بچه كوچك خردسال بود، لازم بود كه خواهرزادههايش را بگويند كه به آنها شير دهد؟
مردهايي بودند كه عايشه دوست داشت آنها را ببيند.
بيحيايي از اين بيشتر ميشود كه در كتب اهل نسبت به همسران پيامبر آمده باشد؟
قبلا هم در برنامهاي كه مربوط به اين قضيه بود عرض كردم: آقاي كارشناس وهابي، شما خودتان ميتوانيد بگوييد: همسر من دوست دارد كه يك سري مردهاي نامحرم را ببيند؟
همين حرف راجع به زن خودت ميتوانيد بگوييد؟
بله، در كتب اهل سنت، آقاي الباني گفته است و سند آن را هم ما ميگوييم كه طبق مباني اهل سنت صحيح است.
قلت : إسناده صحيح على شرط البخاري
صحيح أبي داود، الأم، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين الألباني، ج 6، ص 302
در کتاب الموطأ مالك بن انس جلد 2 صفحه 123 ميگويد: از ابن شهاب ظهري از رضاعه كبير سوال شد، عروة بن زبير به من خبر داد و ماجرا را نقل ميكند.
عائشه همين فتوا را گرفت و به مردهايي كه دوست داشت كه پيش او بيايند، به خواهرش ام كلثوم دستور ميداد (در آنجا به دختران خواهرش، اينجا به خود خواهرش) كه به مردي كه عايشه دوست داشت كه پيشش بيايد شير بدهند.
در کتاب الام شافعي علنا ميگويند:
كان يَدْخُلُ على عَائِشَةَ
الأم، ج 7، ص 265
كساني كه دختران ابوبكر به آنها شير داده بودند، وارد بر عايشه شده بود.
همه سلسله مطالب، از اين است كه اين كار را جايز بدانند و از اين كه اين بحث شير دادن را جايز بدانند و از اين كه بعد از شير دادن وارد بر عايشه شوند، تمام اين مراحل، در كتب اهل سنت با سند معتبر آمده است و علماي آنها هم گفتهاند.
آقاي سجودي ما واقعا از شما متشكر هستيم.
فكر نميكرديم كه يك كارشناس وهابي اين قدر ساده در اين چاهي بيافتد كه خودشان روايت آن را نقل كردهاند.
گفت: اين مطلب بسيار زشت و زننده است، بله، ما هم قبول داريم از اين زشتتر نميشود، حالا اگر جرأت داريد بگوييد: شيعه به همسران پيامبر اهانت كرده است.
اگر ميتوانيد و روي آن را داريد، بگوييد.
البته اينها رويشان ميشود.
مجري:
كليپ شماره 3 را با هم ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: در خطبه حجة الوداع امامت مطرح نشده است]
خدمتي:
ديشب در رابطه با اين مسائلي كه عرض كردم، اشارهاي داشتند.
حضرت رسول در رابطه با خطبه معروف حجة الوداع به تمام چيزها اشاره كردند؛ به جز حرفي كه ما امروز در رسانهها ميبينيم که حق خلافت حضرت علي است كه هرگز در خطبه رسول الله صلي الله عليه وسلم ما نديدهايم و حتي به شكل تلويحي هم به آن اشاره نشد؛ در حالي كه بهترين وقت براي احراز و طرفداري از اين حق بود كه رسول الله صلي الله و سلم ميفرمودند؛ ولي ميبينيم كه در كل خطبه حجة الوداع با روايتهاي مختلف كه از روايان مختلف، هيچ اشارهاي به كسي نيست، نه به حضرت علي و نه به ابوبكر و نه به عمر يا به طور عموم اشارت به جانشيني نيست؛ در حالي كه بهترين فرصت بود كه رسول الله صلي الله عليه وسلم بين بيش از صد و بيست هزار صحابه عنوان ميفرمودند.
حيدري:
آقاي هاشمي، موضوعي را شما مطرح فرموديد و اساتيد توضيح دادند که خطبه عرفات بود و پرسش به جايي كه مطرح کرديد، جاي تأمل دارد.
كساني كه از هيچ و پوچ بزرگنمايي ميكنند و ميگويند: همه اسلام در امامت خلاصه شده است كه پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفتند و بلند كردند؛ اما واقعيت هويدا ميشود و امروز در طول سال تنها روزي است كه بينندگان عزيز ميتوانند واقعيت را به طور ملموس ببينند.
اگر چيزي به نام امامت وجود ميداشت قطعا رسول اكرم صلي الله عليه وسلم در چنين روزي و در چنين جايگاهي و در چنين خطبهاي كه حتما مطرح ميکردند و جاي مطرح شدن آن همين جا بود.
مجري:
كارشناس وهابي ادعا ميكند: اگر بنا باشد بحث خلافت و جانشيني حضرت علي عليه السلام مطرح شود، در صحراي عرفات و عرفه، بهترين موقعيت بود كه هم صحابه بودند و هم جمعيت زيادي حضور داشتند؛ اما در هيچ يك از خطبههاي پيامبر چنين چيزي نيامده است و حتي با كنايه هم صحبت نشده است.
استاد يزداني:
متأسفانه اين كارشناسان وهابي، تمام همت خود را به كار بستهاند تا فضائل اهل بيت عليهم السلام و فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام را انكار كنند.
متأسفانه مطالعه نميكنند و كتابهاي خود را نميگردند تا ببينند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله در خود همين صحراي عرفه و در خود همين روز عيد قربان رسما و صراحتا از جانشيني اميرالمؤمنين و از جانشيني اهل بيت عليهم السلام صحبت كرده است.
اولا ما به اينها ميگوييم: پيغمبر تابع وحي بود.
شما چه كاره هستيد كه براي پيغمبر تعيين تكليف ميكنيد که اينجا جايش خوب بوده است كه بگويد و اينجا جايش بد بوده است؟
پيغمبر تابع وحي بود، هر جا كه خدا صلاح ميدانست و دستور ميداد، پيغمبر اطاعت ميكرد و ابلاغ ميكرد و در غدير خم آيه ابلاغ نازل شد و پيغمبر رسما به همه مردم ابلاغ كرد.
در خود همين عرفه كه ايشان ميگويد: اگر حرفي از خلافت و جانشيني بود، ما اين روايت را كه در عرفه اتفاق افتاده است خدمت شما نشان خواهيم داد.
حديث شريف ثقلين در حجة الوداع:
همان طور كه ميدانيد يكي از دلائل ما براي خلافت اهل بيت عليهم السلام حديث شريف ثقلين است.
آقاي الباني در كتاب صحيح سنن ترمزي، ج 3 ، ص 542 ـ 543 ، اين روايت را با سند صحيح نقل ميكند، و خودش هم دو بار تصريح ميكند كه سند صحيح است:
عن جابر بن عبد الله قال رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم في حجته يوم عرفة وهو على ناقته القصواء يخطب فسمعته يقول يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي
صحيح وضعيف سنن الترمذي، محمد ناصر الدين الألباني، ج 8، ص 286
بعد آدرس ديگري هم ميدهد كه تحقيق دومش هم بوده است و اين را محكمتر ميكند.
بعد ميگويد:
صحيح
صحيح وضعيف سنن الترمذي، محمد ناصر الدين الألباني، ج 8، ص 286
آقاي كارشناس شما اين روايت را ديده بودي يا نديده بودي؟
پيغمبر صراحتا ميگويد: من دو چيز در ميان شما باقي ميگذارم كه اگر از اين دو چيز اطاعت كنيد، هرگز گمراه نميشويد.
روز عرفه است، پيغمبر سوار بر ناقهاي بودند كه اسم آن قصواء بوده است.
سوار بر اين شتر ميشود و در همان عرفه باز از اهل بيت صحبت ميكند.
شما يك جايي را نشان دهيد كه پيغمبر صحبت كرده باشد و از علي بن ابي طالب سخن نگفته باشد.
ما برعكس آن را ميگوييم.
روز عرفه و عيد قربان و روز ورود پيامبر و غدير خم و هر مجلس مهمي كه بوده است، پيغمبر از علي بن ابي طالب و از جانشيني علي بن ابي طالب صحبت كرده است و سندهاي صحيح هم در كتابهاي شما وجود دارد.
همين روايت در صحيح مسلم هم نقل شده است و بقيه علماي اهل سنت هم نقل كردهاند؛ اما كلمه اهل بيت را از آن حذف كردهاند.
وقد تَرَكْتُ فِيكُمْ ما لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ إن اعْتَصَمْتُمْ بِهِ كِتَابُ اللَّهِ
صحيح مسلم، ج 2، ص 890
بقيه آن را تحريف كردهاند و اين فرق سنن ترمزي با صحيح مسلم است.
اگر اسم کتاب مسلم را صحيح گذاشتهاند، به خاطر همين چيزها است.
اگر ديگر کتب اعتبارشان اين قدر كمتر است، به همين خاطر است كه آنها فضائل اهل بيت را كمتر حذف كردهاند و مسلم يك خورده بيشتر و بخاري از همه بيشتر اين کار را کردهاند.
بخاري اصلا اصل آن را نقل نكرده است.
اين از روز عرفه.
روز عيد قربان هم پيغمبر باز از اهل بيتش گفته است؛ يعني هر روزي كه اينها دست بگذارند، ما روايتي پيدا ميكنيم كه درباره اهل بيت و اميرالمؤمنين باشد.
شما دستتان را بگذاريد و بگوييد: فلان مجلس بوده است كه پيغمبر از اهل بيت چيزي نگفته است، ببينيد كه ما از كتابهاي شما روايت پيدا ميكنيم يا نه.
اين روز عيد قربان است:
ثم قال لا ترجعوا بعدي كفارا مضلين يملك بعضكم رقاب بعض إني قد خلفت فيكم ما إن تمسكتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي
تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 111و 112
مردم مبادا بعد از من كافر و گمراه شويد و با همديگر بجنگيد؛ براي اين كه اين كار را نكنيد، پس من دو چيز در ميان شما باقي ميگذارم كه اگر از آن دو چيز اطاعت كنيد هرگز گمراه نميشويد، كتاب خدا و عترت من.
طبق روايت صحيح مسلم همه صحابه مرتد و كافر شدهاند؛ جز يك عده كمي.
صحابه به جان هم افتادند و بيست و چهار هزار نفر در جنگ جمل و هفتاد هزار نفر در جنگ صفين كشته شدند، اينها همه به اين خاطر بود كه وصيت پيامبر را فراموش كردند و گمراه شدند و فقط به كتاب خدا چسبيدند و كتاب خدا را روي نيزه گرفتند؛ اما با همان نيزه اهل بيت را به شهادت رساندند.
حديث مفصل است كه خطبه پيامبر در روز عيد قربان نقل شده است.
اينها كه ميگويند: پيغمبر نگفته است، شما مطالعه و مراجعه نكرديد.
پيغمبر در هر منطقهاي كه رسيده است، صحبت كرده است و خطبه خوانده است و از اهل بيت و اميرالمؤمنين فرموده است و اين كه ميگويند: از عمر و ابابكر نگفته است، بله، چون كه آنها وضعيتشان معلوم بود و ما قبول داريم كه از آنها را نفرموده است؛ ولي از اهل بيت فرموده است، آن هم با سندهاي صحيح در كتاب شما وجود دارد.
مجري:
كليپ شماره 4 را با هم ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: تحريف قرآن]
هاشمي:
در بحث تحريف قرآن، من فقط يكي از اينها را نشان ميدهم.
به همين خاطر يكي از مراجع جرأت نميكنند كه حكم كفر را بر قائلين به تحريف قرآن صادر كنند.
من خودم از يكي از اين معممين شنيدم كه ميگفت: حرف مزخرف و چرندي است.
چرا نميگوييد: كفر است؟
ما به جرأت ميگوييم: هر كس كه اين را بگويد، كافر است، هر دين و مذهبي كه ميخواهد داشته باشد.
فرقي با سلمان رشدي كه قرآن را به اين صورت ارائه داد نميكند.
كتاب تفسير قمي معروف است و از مصادير شيعه است و متوفاي 329 است که از متقدمين شيعه است.
ايشان در مقدمه تفسيرش ميگويد: تحريف قرآن:
بقي شئ يهمنا ذكره وهو ان هذا التفسير كغيره من التفاسير القديمة يشتمل على روايات مفادها ان المصحف الذي بين أيدينا لم يسلم من التحريف والتغيير وجوابه انه لم ينفرد المصنف (رح) بذكرها بل وافقه فيه غيره من المحدثين المتقدمين والمتأخرين عامة وخاصة اما العامة فقد صنفوا فيه كتبا كالسجستاني حيث صنف كتاب المصاحف والشعراني حيث قال ولولا ما يسبق للقلوب الضعيفة ووضع الحكمة في غير أهلها لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان
تفسير القمي، علي بن إبراهيم القمي، ج 1، ص مقدمة المصحح 22
ميگويد: اين تفسير، مانند تفاسير گذشته مشتمل بر رواياتي است كه مفاد اين روايات اين است اين قرآني كه هم اكنون در بين ما است، از تحريف و تغيير سالم نمانده است.
ميخواهد اهل سنت را به اين متهم كند.
حسيني:
ميبينيد كه چطور دروغ ميگويد و اهل سنت را متهم ميكنند.
هاشمي:
از اين به بعد اعلام ميكنيم كه هر كسي كه قائل به تحريف قرآن باشد و اين نسبت به آن ثابت شود، كافر است و مسلمان نيست و با شهامت تمام ميگوييم.
حسيني:
چرا به ائمه دروغ ميبندند؟
ائمه خودشان را ميشناسند و آنها را معصوم ميدانند، بعد هم به آنها چه دروغهايي كه نچسباندهاند و چه اهانتيهايي كه نكردند.
حالا كه به فخر رازي و بخاري و فلان دروغ بستن كه خيلي ساده است، بخاري كي است؛ ولي امامي كه من عند الله است چي؟
هاشمي:
پس به اين قضيه ايمان داريم كه قرآن من عند الله است و هيچي به آن اضافه نشده است.
مجري:
اين آقاي وهابي ادعا كرده است كه شيعيان قائل به تحريف قرآن هستند و مطالبي كه به كتب اهل سنت نسبت ميدهند دروغ است و صحت ندارد.
استاد ابو القاسمي:
بنده تقاضا ميكنم که اگر ميخواهيد آبروي اهل سنت را نبريد، قبل از اين كه برنامه اجرا كنيد، متن را كامل بخوانيد.
اين متن از مصنف نبوده است؛ بلکه از تعليق نويس اين كتاب بود.
مقدمه براي كسي است كه حاشيه براي كتاب نوشته است.
در همان مقدمه كه شما بالاي آن را ديدي و پايين آن را نديدي و بعد وسط برنامه به دست و پا افتادي، الان هم مداركي از اهل سنت نقل ميكند كه اينها قائل به تحريف قرآن هستند.
شما گفتيد كه شيعيان قائل به تحريف قرآن هستند و روايت دارند و چه و چه، من از اتاق فرمان ميخواهم كه يك كليپي هست كه آن را پخش كنند كه يكي از كارشناسهاي خودشان است، من ميترسم بگويند: اين آقا نفوذي است؛ چون همين امشب ما دو تا سوتي خيلي بزرگ از او داريم، ميترسم كه بگويند: اين آقا نفوذي است و دفاع از شيعه ميكند.
ايشان راجع به اين كه شيعه اعتقاد به تحريف قرآن دارد يا ندارد ببينيم كه چه چيزي مطرح ميكند.
كليپ:
[موضوع: تحريف قرآن]
سجودي:
ما يك قاعده كلي داريم و آن اين است كه قرآن تحريف نشده است و دست خوش هيچ نوع دگرگوني نشده است، نه نقطهاي از آن زياد شده است و نه نقطهاي از آن كم شده است.
اين عقيده اهل سنت است به طور اجماع، خوشبختانه حوزههاي علميه شيعه هم در اين مسئله با ما متفق هستند؛ يعني من نميبينم و سراغ ندارم كه در حوزه علميه قم يا نجف يا مشهد يا هر جاي ديگر دنيا، غير از اين را بگويند.
آنها هم معتقد هستند: قرآن، همان قرآني است كه الان در هر خانهاي است.
اگر يك ديوانهاي كه شيطان بر دوشش سوار است در يك جاي دور دنيا حرفي ميزند كه قرآن تحريف شده است، آن حرف در پيش خود علماي شيعه هم ارزشي ندارد؛ پس شيعهها در اين با ما متفق هستند و عملا قرآن آنها قرآن ما است؛ ولي يك نكته بين ما و آنها اختلاف است و آن اين است كه ما با قاطعيت اعلام ميكنيم: هر كس قائل به تحريف است، قائل به تغيير و كم و زيادي قرآن است، او كافر است؛ همان طور كه هر كس كه گفت: خدا دو تا است كافر است، هر كس كه بگويد قرآن دو تا است او هم كافر است.
اين عقيده متفق است هيچ كس در اين عقيده شكي ندارد.
ما از علماي شيعه كه قائل به تحريف نيستند و حرف ما را هم ميزنند ميخواهيم كه در نكته دوم هم با ما همراه باشند؛ يعني بگويند: هر كس كه گفت قرآن دو تا است، تحريف شده است و قرآن ديگري هم وجود دارد، كم و زياد شده است، او كافر است.
مجري:
حاج آقاي ابو القاسمي، فكر ميكنم اين آقا را از هفته بعد ممنوع التصوير كنند، نظر شما چيست؟
استاد ابو القاسمي:
اين آقا هم حرف ما را تأييد كرد كه ما شيعهها قائل به تحريف قرآن نيستيم.
شاهد از غيب رسيد:
وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا
سوره يوسف آيه 26
بنابراين آقاي هاشمي، خدمتي و حيدري، هر وقت كه خواستيد حرفي بزنيد، اول با كارشناسهاي شبكه خودتان هماهنگي كنيد و ببينيد كه حرفي ضد آن نزده باشند و تناقض نداشته باشيد و بعد اين حرف را مطرح كنيد.
ايشان گفت: ما اهل سنت قائل هستيم که هر كس قائل به تحريف قرآن باشد؛ چه از شيعه و چه از سني باشد، كافر است.
كتابي كه ملاحظه ميكنيد، در همان مقدمه تفسير قمي اشاره كرده بود كه گفتند دروغ گفته است، كتاب المصاحف ابي بكر عبدالله بن سليمان بن اشعث سجستاني حنبلي معروف به ابن ابي داود است که متوفاي 316 است؛ يعني جزء متقدمين علماي اهل سنت است.
اين كتاب را محب الدين عبد السبحان واعظ از دانشگاه جامع القري مكه در بخش دعوت و اصول دين، بخش كتاب و سنت اين را تعليقه زده است.
اين پايان نامه دكترايش بوده است.
اسم اين كتاب را المصاحف گذاشته است و گفته است كه قرآني كه عمر داشت اين طوري بود، قرآني كه علي داشت اين طوري بود و … و آيههايش با قرآن ما فرق ميكرد، در اين كتاب علنا در قرن سوم روايت با اسناد معتبر تقريبا هشتصد روايت در اين كتاب است كه نزديك به ششصد روايت آن سندش معتبر است، كه تحريف قرآن را اثبات ميكند.
گفت: هر كس بگويد: قرآن تحريف شده است كافر است.
در جلد 1 صفحه در284 مصحف عمر بن خطاب روايت 143 ميگويد: عمر وقتي كه قرآن ميخواند، چطور ميخواند، شخصي ميگويد: من پشت سر عمر نماز ميخواندم شنيدم كه اين طور ميخواند:
عن الأسود عن عمر أنه كان يقول مالك يوم الدين وكان يقرأ صراط من أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم وغير الضالين
كتاب المصاحف، ج 1، ص 160
در روايت بعدي ميگويد:
عن الأسود وعبقمة أنهما صليا خلف عمر فقرأ بهذا
كتاب المصاحف، ج 1، ص 160
ما ميخوانيم:
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ
سوره فاتحه آيه 7
عمر گفته است:
صراط من أنعمت عليهم غير المغضوب عليهم وغير الضالين
كتاب المصاحف، ج 1، ص 160
هفت روايت راجع به اين مطلب وجود دارد.
اين روايت را اين كارشناس وهابي تعليقه زده است (نه شيعه) نقل كرده است كه ابن كثير اين را نقل كرده است و گفته است:
وهذا إسناد صحيح
تفسير ابن كثير، ج 1، ص 30
از عبيد بن كعب هم شبيه به همين نقل شده است كه ميگويد: اينها در نماز ميخواستند تفسير سوره حمد را بخوانند، تفسير نميشود؛ چون در نماز خوانده است، ميماند كه چه كار كند، ميگويد: اين از حرفهايي است كه نسخ شده است.
خليفه دوم در زمان خلافت خودش وقتي امام جماعت بود، هر روز اين طور نماز ميخوانده است و بعد خودش هم تصحيح ميكند و ميگويد: آقاي ابن كثير گفته است من هم ميگويم:
اسناده صحيح
بعد هم نقشهاي براي اين روايتها ميكشد كه هفت نفر نقل كردهاند، اين هفت نفر به سه نفر ميرسد:
1- أبان بن عمران
2- الاعمش
3- محمد بن عمر
اينها به سه نفر ميرسند:
1- عبد الرحمن بن اسود
2- ابراهيم نخعي
3- يحيي بن عبد الرحمن
اين هم باز به سه نفر ميرسند:
1- اسود بن يزيد
2- علقمه
3- عبد الرحمن بن حاطب
يعني حداقل اين روايت مستفيذ است.
در تمام طبقات آن حداقل سه نفر موجود هستند، جداي از اين كه سند روايت را هم تصحيح كردهاند و اسناد معتبر هم دارد.
ما از دوستان اهل سنت سوال ميكنيم، آقاي خليفه دوم سوره حمد را اين طوري ميخوانده است، آقاي كارشناس وهابي از خودت سوال ميكنم، اگر تو بگويي كه هر كس قائل به تحريف قرآن است كافر است، اولين كسي كه قرآن را تحريف كرده است چه كسي بوده است؟
خليفه دوم؛ پس خليفه دوم كافر است.
هفت سند هم دارد و سند آن هم معتبر است.
منكر ضروري دين كافر ميشود، آقاي خليفه دوم اين را قبول نداشته است.
چند نمونه ديگر: آقاي شعراني گفته است: اگر دلهاي ضعيف نبود، آياتي كه از قرآن عثمان حذف شده است بيان ميكردم.
شعراني در همان تفسير قمي گفته بود، كارشناس وهابي هم گفت دروغ نسبت دادهاند.
ببينيم كه گفته است يا نه.
در کتاب اليواقيت و الجواهر عبد الوهاب شعراني كه آلوسي راجع به او ميگويد: سرور ما، آقاي ما است و از او خيلي مدح ميكند.
در حاشيه هم كلمات خود ايشان را آورده است.
ايشان گفته است:
ولولا ما يسبق للقلوب الضعيفة ووضع الحكمة في غير أهلها لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان
تفسير القمي، علي بن إبراهيم القمي، ج 1، ص مقدمة المصحح 22
اگر دلهاي ضعيف نبود، من ميگفتم كه در زمان عثمان چه چيزهايي از قرآن حذف شد.
نه اين كه زمان پيغمبر نسخ شده باشد، زمان عثمان نتوانستند بياورند.
چيزهايي كه در مصحف عثمان ناقص شد؛ اما اگر چيزي در مصحف عثمان آمد، اين يقيناً تا الان مانده است.
اگر چيزي قبل از عثمان بود، تا زمان ابوبكر و عمر ممكن است كه از قرآن حذف شده باشد؛ اما زمان عثمان اگر آمد اين در قرآن وجود دارد و از زمان عثمان به بعد تحريف صورت نگرفته است و مربوط به قبل از آن است.
آلوسي كه نقل قول ايشان را در مقدمه تفسير قمي آورده بود كه گفت دروغ است، ببينيم گفته است يا نه.
در کتاب روح المعاني، آلوسي در همان مقدمهاي كه خودش نوشته است، ميگويد:
نعم أسقط زمن الصديق ما لم يتواتر وما نسخت تلاوته
روح المعاني، ج 1، ص 25
در زمان ابوبكر بسياري از آيات به خاطر متواتر نبودن حذف شد.
گفته است: پيغمبر قرآن را اين طور خوانده است، بقيه نشنيده بودند، گفتيم: نميشود اين را در قرآن گذاشت، هر چيزي كه متواتر بود گذاشتيم، عدهاي ده نفر يازده نفر ميگفتند: اين آيه هست و قبول ميشد و اگر پنج شش نفر ميگفتند: ما اين آيه را از پيغمبر شنيدهايم، نه فايدهاي ندارد بايد متواتر شود.
چيزهايي را كه متواتر نبود انداختند و چيزهايي كه نسخ تلاوت شده است آنها هم حذف شد.
نگويند: آنهايي كه متواتر نبود نسخ شد، عطف كرده است و عطف دلالت بر تغاير ميكند، يعني آنها كه نسخ شده بود، يك سري بود و آنهايي كه متواتر نبود، يك سري ديگر بود كه نسخ نشده بود و ما چند شاهد براي آن پيدا نكرديم.
دوباره همينها مطرح ميشود:
إن الله وملائكته يصلون على النبي يا أيها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما وعلى الذين يصلون الصفوف الأولون
روح المعاني، ج 1، ص 25
اين هم در قرآن بوده است كه حذف شده است.
بعد چند تا آيه همين طور نقل ميكند:
ولو أن إبن آدم سأل واديا من مال فأعطيه يسأل ثانيا ولو سأل ثانيا
روح المعاني، ج 1، ص 25
اين آيه ديگر است.
يك سري روايتهايي نقل ميكند و آخر آن ميگويد:
والروايات في هذا الباب أكثر من أن تحصى
روح المعاني، ج 1، ص 25
آن قدر روايت در باب حذف شدن آيات غير متواتر و منسوخه داريم كه اصلا قابل شمارش نيست.
آياتي كه غير متواتر بود، خيلي زياد بود كه همه آنها حذف شده است.
نياييد بگوييد: نسخ شده است، اين بازيها را نكنيد.
اگر در شبكه ماهوارهاي اين حرفها را بزنيد، شيعيان و اهل سنت هستند که جلوي شما ميايستند و ميگويند: خليفه دوم با هفت سند، اسناد معتبر در كتب آمده است كه سوره حمد را طور ديگري ميخوانده است.
روايت دارد كه خليفه دوم يازده، دوازده سال طول كشيد كه سوره بقره را حفظ شد و يك شتر قرباني كرد.
واي به حال اين كه سوره بقره را هم مثل سوره حمد حفظ كرده باشد.
اگر سوره بقره را هم مثل سوره حمد حفظ كرده باشد چي؟
آقاي عبد الله بن مسعود گفته است: معوذتين جزو قرآن نيست.
اين چيست كه در قرآن گذاشتهايد؟
در کتاب مسند آقاي احمد بن حنبل نقل ميكند:
كان عبد اللَّهِ يَحُكُّ الْمُعَوِّذَتَيْنِ من مَصَاحِفِهِ وَيَقُولُ انهما لَيْسَتَا من كِتَابِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى
مسند أحمد بن حنبل، ج 5 ، ص 129
عبد الله بن مسعود اگر قرآن دستش ميرسيد، ميآمد و با انگشت پاك ميكرد و ميگفت: سوره قل اعوذ برب الفلق، قل اعوذ برب الناس، نبايد در قرآن باشد و اينها در قرآن نيست.
در قرآنهاي الان وجود دارد؛ پس عبدالله بن مسعود اعتقاد داشته است که قرآنهايي كه براي غير خودشان است، تحريف شده است.
ارنؤط كارشناس وهابي در پاورقي و تعليقهاي که به اين کتاب زده است مينويسد:
اسناده صحيح، رجاله ثقات رجاله صحيح
جناب آقاي كارشناس وهابي، متشكريم که نظر ما را تأييد كردي.
اگر كسي بخواهد بگويد: هر كسي قائل به تحريف قرآن بوده كافر است، اول شامل خليفه دوم و عبد الله مسعود ميشود.
ما نميگوييم: قائل به تحريف قرآن هستيم، نه؛ اما يك عدهاي به خاطر اشتباهاتي كه در برداشت برخي روايات داشتند يا اخبار ضعيف به آنها رسيده بود، اينها قائل به تحريف شدند.
به خليفه دوم كاري نداريم، سند معتبر داريم، آنها كه قائل به تحريف شدهاند كاري نداريم.
علماي شيعه فرض بگيريد كه شبيه خليفه دوم بودند، اينها چند قرن بعد از پيغمبر بودهاند؛ ولي خليفه دوم بلافاصله بعد از پيغمبر قائل به تحريف شده است.
عالم شيعه به خاطر اشتباهي كه در فهم اين روايت داشته است كه آن هم هميشه اين طور نيست، گاهي اوقات كلمات علماء را اشتباه فهميدهاند.
مجري:
در حالي كه شايد بارها پشت سر پيامبر نماز هم بوده است و شنيده است.
سوره حمدي كه الان بچههاي كوچك ما همه حفظ هستند و به راحتي ميتوانند بخوانند.
استاد ابو القاسمي:
بنابراين ادعا نكنيد كه شيعه بايد بگويد: هر كسي كه قائل به تحريف قرآن است كافر است.
اگر اين طور حرف بزنيد، دچار مشكل ميشويد.
ما تحريف قرآن را قبول نداريم و به شدت هم منكر ميشويم.
بهترين كتابي كه در باب عدم تحريف نوشته شده است، كتاب آقاي خويي است.
يک عالم شيعي اين را نوشته است و علماي اهل سنت هم اعتراف كردهاند که ما اين را قبول نداريم.
كارشناس خود شما اعتراف كرده است: شيعيان تحريف قرآن را قبول ندارند، حمل بر اشتباه يا جهل يا مطلب ديگر ميكنند.
اين كه بگوييد: هر كس قائل به اين حرف شد كافر ميشود، مشكل اول براي خودتان پيش ميآيد.
مجري:
از اين به بعد ميخواهيم يك سوال بپرسيم كه کارشناسان شبکههاي وهابي جواب دهند،.
سوال امشب ما اين است: چرا عمر بن خطاب آيات سوره حمد را در نماز به صورت غير متعارف ميخواند؟
ما ان شاء الله از اين به بعد، هر هفته يك سوال را مطرح ميكنيم، جناب كارشناسان وهابي اگر راست ميگويند، به ما پاسخ دهند.
استاد يزداني:
من از بينندگان عزيز شبكه كلمه و همچنين شبكه ولايت تقاضا دارم كه از اين شبكه سوال كنند كه چه چيزي بود تا ببينيم كه جواب اينها واقعا چه چيزي است.
آيا اينها هم ميتوانند خليفه را تكفير كنند يا نميتوانند؟
از برادران عزيز اهل سنت هم تقاضا ميكنيم که وقتي به مساجد ميروند و پشت سر ائمه جماعت و جمعه خودشان نماز ميخوانند، وقتي آنها به غير المغضوب عليهم ولا الضالين رسيدند، سوال كنند كه شما اين طور ميخوانيد و خليفه جور ديگر ميخوانده است، ما حرف شما را گوش كنيم يا حرف خليفه را؟
ما نماز شما را قبول كنيم يا نماز خليفه را؟
ما به سوالاتي كه اينها درباره آيات امامت و … مطرح كرده بودند، مفصل جواب دادهايم؛ ولي اينها نشنيدهاند.
حضرت آيت الله قزويني در ماه مبارك رمضان، يك ماه مفصل در مورد آيه ولايت توضيح داد و جواب اينها را داد.
ما هم حالا سوال كرديم كه ببينيم اينها جواب ميدهند يا نميدهند.
مجري:
كليپ شماره 6 را ميبينيم.
كليپ:
[موضوع: هر کس با علي بجنگد کافر نيست]
حيدري:
به كساني كه متأسفانه اين قاعده نادرست را جايگزين كردهاند و اين تقدس را به افراد دادهاند كه هر كس با علي جنگيده است كافر باشد، اين ناشي از جهل و گمراهي و عدم آشنايي با قرآن و سنت صحيح رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است.
مجري:
جناب استاد يزداني كارشناس وهابي ادعا كرده است كه اين مطلب كه هر كس با حضرت علي عليه السلام بجنگد كافر ميشود، تناقض با قرآن و سنت پيامبر دارد، ميخواستم پاسخ شما را بشنوم.
استاد يزداني:
يكي از سوالاتي كه هميشه بينندهها از اينها پرسيدهاند و هيچ جوابي براي آن نداشتهاند و هميشه طفره رفتهاند و حرفهايي زدند كه مرغ پخته را هم به خنده وادار ميكند و تا حالا نتوانستهاند به اين سوال پاسخ دهند، اين است كه يك طرف عايشه است زن پيامبر و در طرف مقابل اميرالمؤمنين خليفه چهارم به قول اينها و برادر رسول خدا و پسر عموي رسول خدا و اولين مسلمان و افتخاراتي كه وجود دارد.
اين دو نفر با هم جنگيدهاند و 24 هزار نفر از مسلمانان و فرزندان عايشه، كشته شدند.
خون اينها به گردن چه كسي است؟
20 هزار نفر از لشگر عايشه و 4 هزار نفر از لشگر اميرالمؤمنين در اين جنگ به شهادت رسيدند.
خون اينها به گردن چه كسي است؟
نميشود كه خون همه اينها هدر باشد.
به هر حال يا عايشه مقصر است يا علي بن ابي طالب.
از صحيح بخاري روايتي را خواهيم خواند كه صراحتا توضيح ميدهد.
در کتاب صحيح بخاري يك شخص صحابي روايت را از پيغمبر ميخواند:
حدثنا عبد الرحمن بن الْمُبَارَكِ حدثنا حَمَّادُ بن زَيْدٍ حدثنا أَيُّوبُ وَيُونُسُ عن الْحَسَنِ عن الْأَحْنَفِ بن قَيْسٍ قال ذَهَبْتُ لِأَنْصُرَ هذا الرَّجُلَ فَلَقِيَنِي أبو بَكْرَةَ فقال أَيْنَ تُرِيدُ قلت أَنْصُرُ هذا الرَّجُلَ قال ارْجِعْ فَإِنِّي سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول إذا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا فَالْقَاتِلُ وَالْمَقْتُولُ في النَّارِ فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ هذا الْقَاتِلُ فما بَالُ الْمَقْتُولِ قال إنه كان حَرِيصًا على قَتْلِ صَاحِبِهِ
صحيح البخاري، ج 1، ص 20 و ج 6، ص 2520
احنف بن قيس ميگويد: من ميخواستم بروم كه مرد را همراهي كنم، (مرد چه كسي است؟ اينجا منظورش قطعا اميرالمؤمنين است و همه شارحهاي صحيح بخاري گفتهاند که منظور از مرد اينجا اميرالمؤمنين است) ميگويد: با ابوبكر كه يك صحابي است ملاقات كردم، سوال كرد كه كجا ميخواهي بروي؟
گفت: ميخواهم بروم اين مرد را همراهي و كمك كنم.
گفت: برگرد من از رسول خدا شنيدم، وقتي كه دو مسلمان بر عليه همديگر شمشير كشيدند، هم آن كسي كه كشته ميشود وارد جهنم ميشود و هم آن كسي كه ميكشد، قاتل و مقتول هر دو وارد جهنم ميشوند.
گفتم: كسي كه كشته است بايد به جهنم برود؛ ولي كسي كه كشته شده است چرا بايد به جهنم برود؟
حضرت فرمود: آن يكي هم خيلي دوست داشت كه آن يكي را بكشد و در كشتن رفيق خودش حريص بود.
3 تا روايت در صحيح بخاري آمده است كه صراحت دارد: تمام كساني كه در جنگ جمل حاضر بودند و با هم ديگر جنگيدند، اهل آتش جهنم هستند.
همه آنها بلا استثناء، هم 24 هزار نفري كه كشته شدند، وارد جهنم شدند و هم تعدادي كه زنده ماندند، هر دو لشگر وارد جهنم ميشوند و جاي ترديد هم در سند آن ندارد.
اهل سنت اينجا چهار راه دارند:
1- بايد بگويند: هر دو طرف كافر شدهاند و اهل جهنم هستند، هم علي و هم عايشه.
2- بايد بگويند: هر دو اهل نجات هستند كه اين با روايت نميسازد.
3- بايد بگويند كه علي بن ابي طالب وارد جهنم شده است، عايشه بر حق بوده است كه باز هم با روايت نميسازد.
4- يا بر عكس آن را بگويند که عايشه و لشگريانش اهل جهنم بودند و علي بن ابي طالب اهل نجات بوده است.
گزينه اول كه هر دو باشد، اگر قبول كنند اساس مذهب خودشان را از ريشه كندهاند؛ چون كه اساس مذهب اهل سنت بر اين بنا شده است كه تمام صحابه بلا استثناء عادل و اهل بهشت هستند.
اگر ثابت شود كه يكي از اصحاب وارد جهنم ميشود، با همان اثبات اساس و شالوده مذهب اينها از هم ميپاشد.
هر كدام از اين گزينهها را اينها قبول كنند ما ميپذيريم؛ اما اين گزينه كه علي بن ابي طالب اهل نجات باشد، ما براي اين دليل و روايت زياد داريم؛ پس قطعا بايد گزينه ديگري را انتخاب كنند و آن گزينه را همه ميدانند که آن كسي كه حمله كرده است، آن كسي كه مقصر بوده است، آن كسي كه بر خلاف دستور خدا و رسول خدا از خانه خودش خارج شده است، او اهل آتش جهنم خواهد بود.
اين كه اميرالمؤمنين عليه السلام قطعا اهل آتش جهنم نيست، روايات زيادي در كتابهاي شيعه و سني با سندهاي صحيح نقل شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله دستور صريح به اميرالمؤمنين و تمام صحابه ميدهند كه با عايشه و طلحه و زبير و معاويه بجنگيد.
اگر بعد از من عايشه عليه اميرالمؤمنين قيام كرد، به اميرالمؤمنين دستور ميدهد كه با او بجنگ؛ پس اميرالمؤمنين اگر جنگيده است، به دستور خدا عمل كرده است و خدا در قرآنش دستور داده است با چه كساني بجنگيد.
آياتي در قرآن كريم وجود دارد توبه 73 و تحريم 9
خداوند در قرآن ميفرمايد:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
سوره توبه آيه 73 و سوره تحريم آيه 9
اي پيغمبر با كفار و منافقين بجنگ و بر آنها سخت بگير.
اميرالمؤمنين هم از پيغمبر دستور داشت كه با اينها بجنگد.
خداوند در سوره حج آيه 78 ميفرمايد:
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ
در راه خدا آن طور كه شايسته است بجنگيد.
اميرالمؤمنين به دستور رسول خدا جنگيده است.
ما در اين باره شش يا هفت دسته روايت داريم که از هفت نفر از صحابه نقل شده است.
دسته اول از اميرالمؤمنين است که روايات متعددي است.
يكي از علماي اهل سنت، عبد البر قرطبي که از بزرگان اينها است، ميگويد: اين روايت سندهاي متعددي دارد ميگويد:
ولهذه الأخبار طرق صحاح قد ذكرناها فى موضعها
الاستيعاب، ج 3، ص 1117
اين روايت طرق بسياري دارد كه ما از آن نقل كردهايم.
بعد ميگويد: از علي و ابن مسعود و ابو ايوب انصاري و ابوسعيد خدري و حذيفه نقل شده است.
بعد ميگويد:
أنه قال ما وجدت إلا القتال أو الكفر بما أنزل الله يعنى
الاستيعاب، ج 3، ص 1117
از اميرالمؤمنين نقل ميكند که علي بن ابيطالب ميفرمايد: من آن زمان كه با عايشه رو به رو شدم، بين دو چيز مخير بودم، يا بايد با اينها به دستور رسول خدا ميجنگيدم و يا كافر ميشدم و اميرالمؤمنين به دستور رسول خدا، با عايشه جنگيده است و بعد آيهاي را ميفرمايد:
والله أعلم قوله تعالى وجاهدوا في الله حق جهاده وما كان مثله
الاستيعاب، ج 3، ص 1117
اميرالمؤمنين اگر جنگيده است، جنگش در راه خدا و به دستور رسول خدا بوده است.
چند دسته روايت براي شما ميخوانم.
بزار در روايت خودش نقل ميكند:
عن علي بن ربيعة عن علي قال عهد إلي رسول الله صلى الله عليه وسلم في قتال الناكثين والقاسطين والمارقين
مسند البزار، ج 3، ص 27
رسول خدا از من پيمان گرفت و به من وصيت كرد و دستور داد كه با ناكثين يعني طرفداران عايشه و قاسطين طرفداران معاويه و با مارقين طرفداران خوارج بجنگم.
بنابراين اميرالمؤمنين و تمام لشگريانش از اين قاعدهاي كه همه اهل جمل در آتش جهنم هستند، طبق روايت صحيح بخاري مستثني است.
اين روايت را دهها نفر از علماي اهل سنت نقل كردهاند.
طبراني نقل كرده است و هيثمي ميگويد:
رواه البزار والطبراني في الأوسط وأحد إسنادي البزار رجاله رجال الصحيح غير الربيع بن سعيد ووثقه ابن حبان
مجمع الزوائد، ج 7، ص 238
سندش صحيح است.
علماي ديگر اهل سنت هم همين روايت را نقل ميكنند.
دستهاي ديگر از عمار بن ياسر روايت شده است.
عن القاسم بن سليمان عن أبيه عن جده قال سمعت عمار بن ياسر يقول أمرت أن أقاتل الناكثين والقاسطين والمارقين
مسند أبي يعلى، ج 3، ص 194
به من دستور داده شده است كه با ناكثين و قاسطين و مارقين بجنگنم.
روايت از عبدالله بن مسعود و ابو ايوب انصاري و خذيمه ذو الشهادتين نقل شده است.
روايت عن عبد الرحمن بن ابي ليلا است که اين روايت از خذيمه ذو شهادتين است كه پيغمبر شهادت او را به جاي شهادت دو نفر پذيرفته است.
كنت بصفين فرأيت رجلا راكبا متلثما قد أخرج لحيته من تحت عمامته فرأيته يقاتل الناس قتالا شديدا يمينا وشمالا فقلت يا شيخ تقاتل الناس يمينا وشمالا فحسر عن عمامته ثم قال سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول قاتل مع علي وقاتل وأنا خزيمة بن ثابت الأنصاري
موضح أوهام الجمع والتفريق، ج 1، ص 265
من در صفين بودم، ديدم كه يك مردي ريش خود را از زير عمامهاش بيرون انداخته است، ديديم كه بسيار شديد با اين مردم و با عايشه ميجنگد و چپ و راست با اينها ميجنگد و حمله ميكند، گفتم: اي شيخ ميبينم كه چپ و راست به اينها حمله ميكني و با اينها ميجنگي، چه خبر است؟
عمامهاش را كنار زد و گفت: از رسول خدا شنيدم که فرمود: هر جا كه علي با كسي جنگيد، تو همراه علي باش، علي با هر كس جنگيد تو هم با علي و در ركاب علي با دشمنش بجنگ، من خذيمه پسر ثابت انصاري هستم.
اين روايت با سند معتبر در كتابهاي اهل سنت است،.
روايت از ابوسعيد خدري و حذيفه هم نقل شده است و روايات خيلي متعدد است كه مقالهاش را ما در سايتمان گذاشتهايم.
در همان صفحه اول سايت ما است تقريبا سي چهل روايت با سندهاي متعدد كه صد در صد متواتر است، آوردهايم.
اگر اين روايت متواتر نباشد، روايتهاي ديگر نميتواند متواتر باشد؛ چون اينها اگر چهار صحابي روايت را نقل كرده باشند، ميگويند: متواتر است.
اين روايت را هفت نفر از صحابه نقل كردهاند، آن هم با سندهاي صحيح و طرق مختلف.
بنابراين اميرالمؤمين عليه السلام از اين قاعده مستثني است؛ چون به دستور رسول خدا با عايشه جنگيده است؛ اما عايشه مستثني نيست؛ چون روايت صريح گفته است.
پيغمبر فرموده است: هرگاه ديدي دو تا مسلمان شمشير به جان هم كشيدند، هم قاتل و هم مقتول وارد جهنم ميشوند.
اميرالمؤمنين مستثني است؛ اما لشگر عايشه مستثني نيست.
اگر جوابي داشته باشند ما در خدمت آنها هستيم.
مجري:
كليپ شماره 7 را ميبينيم.
كليپ:
[موضوع:
حيدري:
آقاي هاشمي و بينندگان عزيز و گرامي، يك حقيقت ديگري كه متأسفانه تاكنون از عزيزان پنهان گذاشته شده است و ما اين پرسش بي پاسخ را مطرح ميكنيم و ان شاء الله هرگز براي آن پاسخي نخواهند داشت
حتي يرج الجمل في سمن الخياب
تا شتر از سوراخ سوزن بگذرد، يك قاعدهاي دارند من حدود بيست روايت در اين معني جمع كردهام كه سر فرصت با هم مرور خواهيم كرد.
خالفوا العامة فان فيه رشاد
با اهل سنت مخالفت كنيد؛ زيرا كه سعادت و رستگاري در اين است.
اين باب بزرگ و گستردهاي را كه من به آن اشاره كردم و اين قاعده را به بينندگان نشان ميدهيد، بحث بسيار عميق و دقيقي است؛ حتي رواياتي وجود دارد.
روايتي به امام هشتم نسبت ميدهند كه از ايشان سؤال شد: آيا ما با اهل سنت مخالفت كنيم؛ حتي اگر حق با آنها باشد، ميفرمايد: حتي اگر حق با آنها باشد.
هاشمي:
ما شاء الله به اين حضور ذهن و دقت شما در ذكر روايت مستند.
در كتاب كافي شيخ كليني جلد 1 صفحه 62 ميگويد:
قال: ما خالف العامة ففيه رشاد
يعني اصل مذهب قرآن و حديث كه بايد اصل مذهب مخالفت با عامه مردم باشد.
مجري:
حاج آقاي ابو القاسمي، اين كارشناس وهابي گفت: شيعيان هر چيزي كه مخالفت با اهل سنت باشد اين را صحيح ميدانند، اين را چگونه پاسخ ميدهيد؟
استاد ابو القاسمي:
ايشان فكر كرده است، چون اسم خودش را اهل سنت گذاشته است، واقعا حرفي كه ميزنند سنت است.
بنده خدايي بود ميگفت: در شهر ما يك لالي است كه به او ميگويند: بلبل، يك كچلي هم هست كه به او ميگويند زلف پريشان.
آن چيزي كه شما به عنوان اهل سنت حساب ميكني، روايتهايي است كه از عمر نقل ميكنيد كه حمد را اين طور بخوان:
صراط من انعمت عليهم غير مغضوب عليهم وغير الضالين
اين سنت شما است. كارهايي است كه معاويه انجام داده است. حرفها و بدعتهايي است كه معاويه و امثال او گذاشته است.
در كتب اهل سنت با سند معتبر آمده است كه به خاطر دشمني با حضرت علي سنت را ترك ميكردند.
آن چيزي كه سنت بود ترك ميشد.
عن سعيد بن جبير قال كنت مع ابن عباس بعرفات فقال ما لي لا أسمع الناس يلبون قلت يخافون من معاوية فخرج ابن عباس من فسطاطه فقال لبيك اللهم لبيك لبيك فإنهم قد تركوا السنة من بغض علي
صحيح وضعيف سنن النسائي، محمد ناصر الدين الألباني، ج 7، ص 78
سعيد بن جبير ميگويد: همراه با ابن عباس در عرفات بودم که گفت: چطور مردم تلبيه نميگويند؟
روز عرفه مردم بايد تلبيه و لبيك بگويند، گفتم: از معاويه ميترسند.
پيغمبر فرموده است؛ اما اينها از معاويه ميترسند.
ابن عباس از خيمه بيرون آمد و بلند شروع كرد به گفتن لبيك اللهم لبيك لبيك
اين را بلند ميگويم؛ چون اينها سنت را به خاطر دشمني با حضرت علي ترك ميكنند.
حضرت علي اين كار را سنت ميداند و خودش اين كار را انجام ميداد، اينها به خاطر دشمني حضرت علي اين كار را ترك ميكنند
آقاي الباني گفته بود:
صحيح الاسناد
صحيح وضعيف سنن النسائي، محمد ناصر الدين الألباني، ج 7، ص 78
سند آن صحيح است.
با اين ميخواهيد چه كار كنيد؟
اين كارشناس وهابي فكر كرده است هر چه روايت پيدا كرده است؛ يعني سندش درست است.
ما هر چه كه روايت ميآوريم، ميگوييم: اين سند، اين رجال و اين عالم شما که گفته صحيح است.
شما هم همچين كاري كنيد.
ياد بگيريد، چند وقت گذشته است؟
براي شما زشت است.
ما هفتهاي يك برنامه داريم که در همان برنامه هميشه روايتهاي صحيح مطرح ميكنيم.
بنابراين چيزي كه شما به عنوان سنت مطرح ميكنيد و ميگوييد: شيعه گفته است كه بايد مخالفش را عمل كنيد، اين حرفهاي معاويه است.
ما افتخارمان اين است كه به روايات عمل ميكنيم و مخالفت ميكنيم با بدعتهايي كه معاويه و امثال او بر ضد حضرت علي گذاشتهاند.
افتخار ما اين است كه مقابله ميكنيم با كارهايي كه به خاطر دشمني با حضرت علي انجام شده است. اين افتخار ما است.
علماي شما به صراحت خودشان گفتهاند: اگر كاري مستحب هم باشد؛ چون شيعه انجام ميدهد، ما ترك ميكنيم.
من سه نمونه نقل ميكنم.
آقاي ابن تيميه در کتاب منهاج سنه ميگويد:
من ذهب من الفقهاء إلى ترك بعض المستحبات إذا صارت شعارا لهم فلا يتميز السنى من الرافضي ومصلحة التميز عنهم لأجل هجراتهم ومخالفتهم أعظم من مصلحة هذا المستحب
منهاج السنة النبوية، ج 4، ص 154
به همين دليل فقهاء فتوا دادهاند که اگر مستحب علامت شيعه باشد، بايد آن مستحب را ترك كرد.
اگر شيعه و سني مثل هم انجام دهند، ديگر سني را از رافضي تشخيص نميدهيم؛ براي همين بايد سني مستحب را ترك كند؛ براي اين كه اين كار دچار مشكل نشود.
مصلحت جدا شدن از شيعهها به خاطر دور بودن از آنها و مخالفت با آنها از مصلحت مستحب بيشتر است.
فقهاء گفتهاند: مستحب را ترك كنيد با شيعه مقابله كنيد.
ابن تيميه اين حرف را ميزند و تأييدش ميكند.
الان اهل سنت قبرهايشان را چه كار ميكنند؟
روي قبر را گرد ميكنند.
اين دقيقا بدعتي است كه پيغمبر آن را نهي كرده است.
پيغمبر دستور دادند روي قبر بايد صاف باشد، اگرچه قبر از زمين يك وجب بلندتر باشد؛ اما روي قبر بايد صاف باشد.
روي قبر خود پيامبر و ابوبكر و عمر هم صاف ميكنند، چرا؟
چون ميگويند: اگر قبرها را صاف كنيم شبيه قبرهاي رافضه ميشود و قبر شيعه را از سني تشخيص نميدهيم، بعد اين خانواده متهم ميشود كه شيعه بوده است.
وقال ابن أبي هريرة إن الافضل الآن العدول من التسطيح إلى التسنيم لان التسطيح صار شعارا للروافض فالاولي مخالفتهم وصيانة الميت وأهله عن الاتهام
الشرح الكبير للرافعي، عبد الكريم الرافعي، ج 5، ص 232 و 231
به جاي اين كه سطح قبر را صاف كنيم ما بايد مثل كوهان شتر كنيم؛ چون اين علامت شيعهها شده است و اولي اين است كه با آنها مخالفت كنيم.
با اين كه خودش روايت ميكند و ميگويد:
رأيت قبر النبي صلي الله عليه وسلم وأبى بكر وعمر رضي الله عنهما مسطحة
الشرح الكبير للرافعي، عبد الكريم الرافعي، ج 5، ص 231 و 230
ديدم قبر پيغمبر و ابوبكر و عمر، رويش صاف بود.
وقيل اليسار أفضل لأن اليمين صار شعارا للروافض
مغني المحتاج، ج 1، ص 392
ميگويد: انگشتر دست راست كردن مستحب است؛ اما چون شيعهها دست راست ميكنند، ما دست چپ ميكنيم.
بنابراين اگر آن چيزي كه ما ميگوييم، چيزي كه در آن مخالفت عامه است رشاد است، خود شما هم اعتراف كردهايد و گفتيد: آن كاري كه ما انجام ميدهيم مستحب نيست، مستحبات را شيعهها انجام ميدهند.
ما مخالف مستحب را انجام ميدهيم تا با شيعهها لج كرده باشيم.
خودتان گفتهايد و ما هم با حرف شما مخالفت ميكنيم.
شما اول ببينيد كه عالم شما چه گفته است.
عالم شما گفته است: هر كاري كه ما انجام دهيم، مخالفت با شيعهها است؛ چون شيعهها با مخالفت با ما مستحبات را انجام ميدهند، ما هم ميگوييم: حالا كه شما مخالفت كرديد، ما هم هر كار كه شما مخالفت كرديد ميفهميم كه مستحب بوده است.
شما فکر ميکنيد اين که در دست شما است، سنت است؟
روايتهاي متعدد با اسناد معتبري تقريبا به حد متواتر ميرسد داريم که علماي شما گفتهاند: تمامي سنتهايي كه شما به عنوان سنت ميشناسيد، تغيير پيدا كرده است؛ حتي نماز.
آقاي شافعي در کتاب الام نقل ميكند: ابن زبير اول نماز ميخواند و بعد خطبه جمعه، برعكس همه، بعد گفت: همه سنتها تغيير پيدا كرده است؛ حتي نماز.
خودش تغيير داده بود بعد ميگفت: همه سنتها تغيير كرده است.
تمامي سنتهاي پيغمبر تغيير پيدا كرده است؛ حتي نماز که اين مطلب در کتاب الام آقاي شافعي جلد 1 صفحه 235 آمده است.
اين برنامهاي هم كه ملاحظه ميكنيد الجامع الكبير است.
آقايان وهابي از آن استفاده نميكنند؛ چون به ضرر آنها است، تا مطلب را بزنند در آن پيدا ميشود.
يكي زنگ زده بود ميگفت: روايت در صحيح بخاري است، گفت: شمارهاش چند است؟
شماره را زد و گفت: پيدا نكردم، اين دروغ است، فكر كرده است كه بينندهها همه مثل خودش بيسواد هستند.
كتاب، چهار پنج تا چاپ دارد و با هم فرق ميكند و حتي بعضي 2000 تا شماره اختلاف دارد؛ اما متن را كه جستجو بزنيد پيدا ميشود.
آقاي بخاري در صحيحش جلد 1 صفحه 198 حديث 507 ميگويد: انس بن مالك در دمشق گريه ميكرد، گفتم: چرا گريه ميكني؟
گفت: هيچ كدام از سنتها باقي نمانده است؛ غير از همين نماز كه آن را هم نابودش ميكنند.
انس بن مالك صحابي گفته است، حالا شما بگوييد: اين سنت است.
خير القرون شما ميگويند: اينها نابود شده است، شما ميگوييد: اهل سنت است.
ما هر چيزي را كه شما به اهل سنت بشناسيد، ما ميگوييم: اينها باطل است؛ به خاطر روايتهاي خودتان.
در صحيح بخاري ميگويد: رفتم پيش ابو درداء ديدم كه عصباني است، گفتم: چرا عصباني هستي؟
گفت:
والله ما أَعْرِفُ من أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وسلم شيئا إلا أَنَّهُمْ يُصَلُّونَ جميعا
صحيح البخاري، ج 1، ص 232
هيچ چيزي از امت پيغمبر باقي نمانده است؛ مگر نماز جماعت آنها، فقط همين نماز جماعتي که با هم ميخوانند، تازه آن را هم قواعدش را مراعات نميكنند.
لَا أَعْرِفُ شيئا مِمَّا أَدْرَكْتُ إلا هذه الصَّلَاةَ وَهَذِهِ الصَّلَاةُ قد ضُيِّعَتْ
صحيح البخاري، ج 1، ص 198
شما چه چيزي داريد كه به آن بنازيد كه ما از آن تقليد كنيم؟
نمازتان و روزه و حجتان را خراب كرديد، طبق روايتهاي خودتان، هيچ چيز باقي نمانده است.
مجري:
فقط براي اين كه مخالفت كنند به هر قيمتي.
استاد ابو القاسمي:
در روايت يكي از فقهاي آنها که از او سوال كردند كه در سجده نماز چشمهايم باز باشد يا بسته باشد، گفت: نگاه كنيد جعفر بن محمد اگر باز گذاشت، شما ببنديد و اگر بست، شما باز بگذاريد تا وقتي هم كه تحقيق ميكنيد، يك چشم بسته و يك چشم باز بگذاريد تا قطعا مخالفت كرده باشيد.
اين وضعيتي است كه آنها داشتهاند.
ميگويند: چرا شما گفتيد: مخالفت با اهل سنت، مخالفت با اهل سنت مخالفت با سنت پيامبر نيست، مخالفت با روايتهاي جعلي ابوهريره و معاويه و امثال او است.
مجري:
كليپ شماره 8 را ببينيم.
كليپ:
حسيني:
ميگويند: چگونه پيامبر بعد از خود جانشيني انتخاب نكرده است؟
خب نكردند، چرا بايستي شاگردان رسول الله را كسي كه 23 سال با آنها كار كردهاند، اين قدر آنها را عاجر و ناتوان دانست كه اينها نميتوانند تكليف خودشان را مشخص كنند، اين قدر به اين رشد فكري نرسيده باشند كه بايد حتما براي آنها وصي قرار داد؟
وصي براي كسي است كه سفيه و نادان است و تشخيص نميدهد.
اين قدر شما در مورد جانشيني صحبت ميكنيد، در حقيقت ارزش و مقام انسان را پايين آوردهايد.
پيامبر افرادي ساخته بود كه اينها ميخواهند دين را به جهانيان برسانند.
كسي هنوز اين قدر به رشد فكري نرسيده است، چگونه ميخواهد دين را به ديگران برساند؟
هنوز احتياج به ولي و وصي دارد كه بدون مشورت آنها و بدون رأي آنها بيايند براي آنها حاكم گمارده شود.
مجري:
استاد يزداني، كارشناس وهابي در اين بخش ادعا كرده است كه هر كس براي خودش جانشين تعيين كند، مردم را سفيه شمرده است؛ چون تنها سفيه و ديوانه است كه احتياج به وصي و قيم دارد.
استاد يزداني:
ما هفته گذشته هم در اين باره صحبت كرديم كه خليفه اول وقتي در حال احتضار بود، خليفه دوم را به جانشيني خودش انتخاب كرد و روايت آن هم صحيح است و روايت در اين رابطه خيلي زياد است كه خيلفه انتخاب كرد و مردم اعتراض كردند.
ايشان ميگويد: در زمان پيغمبر، چون مردم به حد بلوغ رسيده بودند كه ميتوانستند دنيا را بگيرند و دنيا را اداره كنند، پيغمبر براي اينها انتخاب نكرد و كسي كه انتخاب كند، مردم را سفيه شمرده است.
ما از اينها سوال ميكنيم: پيغمبر انتخاب نكرد؛ چون مردم سفيه نبودند، چطور شد كه در مدت دو سال حكومت خليفه اول تمام مردم سفيه شدند؟
در زمان پيغمبر مردم همه عاقل بودند، ابوبكر دو سال حكومت كرد همه مردم سفيه شدند و ابوبكر ناچار شد كه براي اينها قيم و وصي بگذارد.
اين اهانت به همه صحابه است.
علي بن ابي طالب قبول نكرد و طلحه اعتراض كرد.
اين نشانگر اين است كه همه صحابه را سفيه ميدانسته است و انتخاب كرده است.
براي اين كه يه خورده مستند باشد، يك روايت از هفته قبل كه بوده را براي شما بخوانيم.
انتخاب عمر توهين به شعور مردم:
طبق مبناي اين آقا ما قبول نميكنيم.
روايت را هفته پيش هم خوانديم سند آن هم صحيح است.
سه بار تا حالا اين روايت را خواندهايم و كسي تا حالا جرأت نكرده است كه سند آن را بررسي كند.
وقتي كه ابوبكر در حال احتضار بود، دستور داد كه عهدنامه را بياورند و بنويسند؛ اما نام شخص را مشخص نكنند:
فأمره أن لا يسمي أحدا وترك اسم الرجل فأغمي على أبي بكر إغماءة فأخذ عثمان العهد فكتب فيه اسم عمر
اعتقاد أهل السنة، ج 7، ص 1324 و جزء ابن عرفة، الحسن بن عرفة العبدي، ص 10
اسم شخصي را ننويسند، ابوبكر در حال بيهوشي افتاد، اغماء سراغش آمد، عثمان نامه را گرفت و اسم عمر را نوشت، (معلوم است كه اينها از قبل با هم هماهنگ بودند) بعد ابوبكر به هوش آمد و سؤال كرد چه كسي را نوشتيد؟
گفتند: اسم عمر را نوشتيم.
ابوبکر گفت: چه كسي نوشته است؟
عثمان گفت: من نوشتهام.
ابوبکر گفت: اگر خودت را هم مينوشتي، اين مردم سفيه مشكلي نداشتند.
طبق مبناي اين آقا همين را ميگويد.
رحمك الله وجزاك خيرا فوالله لو كتبت نفسك لكنت لذلك أهلا
اعتقاد أهل السنة، ج 7، ص 1324 و جزء ابن عرفة، الحسن بن عرفة العبدي، ص 10
فقط يك نفر اينجا سفيه نبوده است و آن هم عثمان بوده است.
روايت هم معتبر است.
اگر انتخاب خليفه دليل بر اين باشد كه مردم سفيه باشند؛ پس تمام صحابه در زمان خليفه اول در مدت دو سال سفيه شدند.
بيننده عبد الله از امارات:
من ميخواستم يك كلمه با شما صحبت ميكنم.
من تلوزيونها را نگاه ميكنم چند تا شبكه وجود دارد.
اين شبكهها به كجا ميرسند نميدانم.
تفرقه، دختر به شيعه دادهاند، شيعه دختر داده است به سني، اينها خانواده دارند بچه دارند، اينها تفرقه مياندازند، تفرقه خانه مردم را خراب ميكند.
خدا در قرآن ميگويد:
الفتنة اشد من القتل
يعني من درست نميبينم.
اين طور زندگي مردم خراب ميشود. مردم زندگي ميكنند، شيعه و سني با هم فرقي ندارند.
بچههاي شيعه و سني هم خانه هستند، اين برنامهها را كه ميبينند، بين آنها تفرقه ميافتد.
من به چشم خودم ديدهام كه هر روز بحث است و هر روز در و دعوا است.
من ميخواستم از شما خواهش كنم، نه از كانال شما، كانال شما محترم است؛ حتي آن كانالها هم خوب هستند، من نميگويم: آنها هم بد هستند، از آنها ميخواهم كه بد كسي را نگويند.
عيسي به دين خود، موسي به دين خود.
هر كس در قبر خود ميخوابد. فردا كه او در قبر من نميآيد كه من را نجات دهد.
بيننده خانم محمدي از اسلامشهر:
اگر اجازه دهيد به آقايي كه توهين كردند صحبتي داشته باشم.
ميخواستم به شما بگويم: برادر، ديدم كه لياقت برادري نداريد، ميخواستم به شما بگويم: هم وطن، باز هم ديدم كه لياقت هم وطن بودن را نداريد، ميخواستم به شما بگويم: آقا، ديدم كه اصلا معرفت براي آقا بودن در شخصيت شما نيست؛ چون شما انسان فحاش و بيادبي هستيد كه با خط گرفتن از كارشناسان وهابي به تمام نواميس علماي محترم توهين كرديد.
اين شخص كسي نيست جز اين فرهاد بيادب.
من به عنوان يك زن ايراني واقعا از اين فرهاد نارحت شدم.
از همه برادران و خواهران اهل سنت خواهش ميكنم اعلام انزجار از اين فحاش بيادب داشته باشند.
بيننده خانم هاشمي از امارات:
دو تا سوال داشتم.
شما گفتيد: روي قبر بايد صاف باشد، شما كه روي قبرهايتان بارگاه درست ميكنيد؟
شما در ركعت دوم و سوم هر نماز به جاي سوره فاتحه چيز ديگري ميخوانيد، آيا دليلي براي صحت آن داريد؟
از قرآن هم دليل ميخواهم.
آيا پيغمبر و حضرت علي عليه السلام هم همين را ميخواندند؟
بيننده آقاي حليلي از اصفهان:
من ميخواستم يك نكتهاي را از كارشناسان شما سوال كنم، علت اين كه براداران عامه خودشان را اهل سنت ناميدهاند چه چيزي است؟
در حالي كه در محضر پيامبر در كتب مختلف خودشان، برادر و خواهر قرآن وجود دارد كه در كنار پيامبر بيان كردند كه كتاب خدا براي ما كافي است و نيازي نيست كه پيامبر چيزي براي ما بنويسد.
در آن لحظه پيامبر ناراحت شد و لفظ قوموا عني را به كار برد.
اين سوال اولي كه ميخواستم كارشناسهاي بزرگوار جواب دهند.
يك يادآوري براي عزيزان ميخواستم عرض كنم.
خداوند تبارك و تعالي در طول هدايت بشر، هميشه واسطه قرار ميداده است و بين خلق خودش يك نفر را به عنوان نبي و پيامبر انتخاب ميكرد و حكم خود را به پيامبر ميفرمود و پيامبر هم بايد براي مردم بيان كند.
طبق گفته اين برادران بزرگوار كه ميگويند: واسطه واسطه و روي اين مانور ميدهند، خدايي كه خودش واسطه قرار داده است، خدا اين قدرت را نداشت كه به همه خلق يك حكمي را اعلام كند؟
پس اين مقام و منزلت انبياء است كه هم واسطه دو طرفه بشوند از خدا به خلق و از خلق خدا به خود خداوند تبارك و تعالي.
ميخواستم كه اين را هم كارشناسان بزرگوار پاسخ دهند.
آيا فرداي قيامت، مردم در بهشت جوان محشور ميشوند يا پير؟
برادران اهل سنت ميگويند: عمر و ابابكر
سيدا كهول اهل الجنه
در حالي كه در قرآن در سوره واقعه داريم:
انا انشأنا هن إنشائا و جعلناهن ابكارا
اين را هم توضيح دهند ممنونيم.
بيننده آقاي حسيني از آلمان:
الحمد الله الذي هدانا علي دين اسلام والصلوة والسلام علي سيدنا وعلي آله واصحابه الكرام
سوال من از جناب يزداني اين است كه چرا در رابطه با جوابي كه ابوبكر به اصحاب ميدادند، هنگامي كه با آنها مشورت ميكرد، ابوبكر چه جوابي به اصحاب ميدادند؟
وقتي كه آنها ميگفتند: ما بيم داريم از اين كه عمر آدم تندخويي است.
معاويه و عايشه طبق اين روايتهايي كه شما بيان كرديد و خودتان در برنامههاي ديگر هم كه گفتيد، اينها را كافر ميدانيد.
سوال اين است كه چرا حضرت علي خود نه در رابطه با معاويه، نه در رابطه با امالمؤمنين عايشه اعلام كفر نكردند و بلكه امالمؤمنين عايشه را با تمام احترام به مدينه برگشت دادند؟
اگر معاويه اهل جهنم است، همان طور كه شما ميگوييد، چگونه امام حسن زعامت امور اسلام را به يك كافر به يك ملحد به يك نفر جهنمي واگذار كردند و با او صلح كردند؟
آيا اين در تناقض با روح اسلام نيست؟
مگر ميشود فرمان خدا را كه خداوند به ائمه ابلاغ كرده است، آنها از خودشان بيايند و امر ابلاغ شده را همين طور به معاويه تقديم كنند.
بيننده آقاي اثني عشري از اهواز:
خدمت بينندگان عرض كنم كه اين شبكه الحمد الله امر به معروف و نهي از منكر را كه يكي از ركنهاي واجب دراسلام است را با تمام قوا انجام ميدهد.
يكي از برادران اهل سنت مطلبي بيان كردند، تمام برادران اهل سنت براي ما عزيز و مورد احترام هستند؛ ولي متأسفانه بعضي از مسائل را به خودشان ميگيرند؛ ولي متأسفانه تمام هم و غم اين شبكه در برابر قوم وهابيت است كه برادران اهل سنت هم اذعان ميكنند كه اينها مغرض هستند و تمام روز، بد و بيراه ميگويند هم به ايران و هم شيعه.
من از مسئولين اين شبكه خواهش ميكنم که اگر ممكن است در شبكههاي ديگر هم اين برنامه كلمه طيبه را پخش كنند.
اين كليپهايي كه زحمت ميكشند، واقعا ارزشمند هستند و اگر اينها را تمام مردم و برادران اهل سنت ما در ايران بشنوند، صد در صد براي آنها مفيد است؛ همان طور كه براي ما شيعيان مفيد است و ما هيچ مشكلي هم با برادران اهل سنت نداريم و همه پيش ما عزيز هستند.
اگر ممكن است اين را به سمع مسؤل شبكه برسانيد كه از جاهاي ديگر هم پخش شود از شبكههاي آنتن كشورمان پخش شود واقعا ممنون هستيم.
استاد ابو القاسمي:
جناب آقاي عبدالله از امارات پرسيدند كه ما چه كار كنيم اين دعوا پيش آمده است، من از شما سوال ميپرسم، تا حالا شده است كه يك مطلبي را ما خودمان از خودمان مطرح كنيم؟
هر مطلبي كه بوده، اول شبكه وهابي گفته است و چندين بار تكرار كرده است و تأكيد كرده است و خواسته است كه شبهه افكني كند و ما در مقام دفاع از خودمان براي جواب آمدهايم.
هيچ مطلبي نبوده است كه ما از خودمان به صورت مستقيم بگوييم.
شما اگر ميخواهيد اين قضايا تمام شود و پايان پيدا كند، به شبكههاي ديگر بگوييد: شبهات باطل خود را مطرح نكنند كه ما دست برداريم.
تا زماني كه شبهه افكني باشد، حتي طبق روايات اهل سنت:
فعلى العالم أن يظهر علمه فإن لم يفعل فعليه لعنة الله
السنة للخلال، ج 3، ص 495
عالم بايد علم خود را آشكار كند وگرنه خدا لعنتش ميكند تا زماني كه آنها شبهه افكني كنند.
ما كه خودمان را عالم نميدانيم؛ اما در اين مقدار كه بلد هستيم وظيفه داريم كه بياييم تبيين كنيم تا طبق روايات شما و روايات خودمان مديون نباشيم.
اگر ميخواهيد كه آرام شود، به آنها بگوييد كه دست بردارند.
خانم هاشمي از امارات سوال پرسيدند كه شما گفتيد: روي قبر بايد صاف باشد و نبايد گرد باشد پس چرا شما شيعهها و گنبد و بارگاه داريد، خواهر محترم من گفتم: روي خود قبر بايد صاف باشد نه كاري به ساختمان روي آن داشتم و نه چيز ديگر.
سطح خود قبر بايد صاف باشد، طبق روايات اهل سنت؛ اما چرا روي قبرها گنبد و بارگاه داريم، بارها پرسيدم كه پيغمبر در ساختمان دفن شد يا در بيابان؟
در خانه عايشه دفن شد، طبق نظر اهل سنت، روي قبر پيامبر ساختمان بود يا نه؟
ما شيعهها ميگوييم: خانه خود پيغمبر بوده است و ان شاء الله بحث خواهيم كرد.
طبق نظر اهل سنت، اگر بودن ساختمان روي قبر اشكال دارد، پس چرا پيغمبر را جايي دفن كردند كه روي آن ساختمان باشد؟
سوال ساده است كمي روي اين مطالب فكر كنيد.
پرسيدند كه در ركعت سوم و چهارم چرا حمد ميخوانيد، پيغمبر و حضرت علي چنين خواندند فقط هم از قرآن، چرا ما سبحان الله و الحمد الله ميگوييم؟
فقط هم از قرآن جواب دهيم، از شما ميپرسم كه چرا شما حمد ميخوانيد فقط هم از قرآن جواب دهيد؟
چرا در ركعت سوم و چهارم شما حمد ميخوانيد خواهش ميكنم كه فقط از قرآن جواب دهيد؟
چرا در ركعت اول و دوم ميخوانيد، من جواب شما را با روايتي از خليفه دوم ميخوانم درخواست ميكنم كه ناراحت نشويد.
در کتاب مفتاح الجنة سيوطي آمده است که شخصي پيش عمر آمد گفت: اينها را ول كنيد از آيه قرآن بياوريد:
فقال عمر إنك أحمق
مفتاح الجنة، ج 1، ص 59
تو احمق هستي، آيا در كتاب خدا نماز به صورت تفصيلي آمده؟
ركعت اول و دوم چي بخوان؟
در كتاب خدا روزه را تفسير شده و واضح ميبيني؟
قرآن اصل را گفته است و سنت تفسير كرده است.
ما در سنت خودمان داريم كه در ركعت سوم و چهارم شما ميتوانيد به جاي حمد سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر را بخوانيد.
شما ميتوانيد به کتاب وسائل الشيعه جلد 6 صفحه 109 روايت 5 و روايتهاي بعدي آن مراجعه كنيد كه در اين زمينه است.
دوست ديگري بحث شفاعت و بحث سيدي الكهول را مطرح كردند كه واقعا مطالبي است كه هر شخصي خندهاش ميگيرد كه در مقابل سيدي الشباب چه روايتهايي را جعل كردهاند.
مطلب ديگر پرسيدند كه چطور امام حسن زمام امور را به يك كافر واگذار كردند، آيا اين در تناقض با اسلام نيست، از شما سوال ميپرسم چرا حضرت هارون زمام امور را به سامري گوساله پرست واگذار كرد، قرآن را قبول داريد يا نه؟
شما آن طور كه صحبت كرديد، به نظر رسيد که اهل علم هستيد.
آيا حضرت موسي به هارون نفرمود:
اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
سوره اعراف آيه 142
خليفه من باش در قومم.
حضرت هارون چه كار كرد؟
وقتي كه به او هجوم آوردند و ديد كه نميتواند، واگذار كرد به چه كسي؟
به گوساله پرست.
ما هيچ وقت نگفتيم كه ابوبكر و عمر و عايشه كافر هستند.
ميگوييم طبق مباني خودتان كافر هستند، ما همه را مسلمان ميدانيم، مسلمان هستند؛ اما مراتب ايماني آنها با بقيه صحابه يكسان نبوده است و پايينتر بوده است.
اين اعتقاد ما است و بارها و بارها هم گفتهايم؛ اما شما طبق مباني خودتان آنها را بايد كافر بدانيد؛ اما ما كه ميگوييم: او مسلمان بود.
دستور قتل معاويه را پيغمبر صادر كرده بودند:
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: إذا رأيتم معاوية على منبري فاقتلوه
أنساب الأشراف، ج 2، ص 121
امام حسن مجتبي عليه السلام قدرت پيدا نكرد، به چه دليل؟
به اين خاطر كه هارون نتوانست و خلافت را واگذار كرد به يك كافر.
نبوت هارون از او گرفته شد؟
با اين كار نبوت به سامري رسيد؟
خير، آيا امامت منصب الهي از امام حسن گرفته شد؟
خير، به معاويه هم هيچ چيزي نرسيد جز وزر و وبال اخروي و دردسري كه در اين زمينه داشت.
استاد يزداني:
آقاي حليلي كه از اصفهان تماس گرفتند، گفتند كه چرا اهل سنت، اهل سنت ناميده ميشوند، با اين كه حسبنا كتاب الله دارند، علاوه بر اين ما روايات متعددي داريم كه خليفه اول و دوم و سوم اينها با سنت پيغمبر شديدا مبارزه ميكردند و واقعا ما هم تعجب ميكنيم.
آنها اصلا سنت پيغمبر را قبول نداشتند.
گفتند: نبايد سنت پيامبر مطرح شود، حسبنا كتاب الله؛ ولي اينها اهل سنت هستند.
من يكي دو روايت براي شما ميخوانم.
آقاي ذهبي در همان مقدمه كتاب تذكرة الحفاظ خودش ميگويد: ابوبكر پانصد روايت از روايات پيغمبر را جمع كرد و همه را آتش زد.
از عايشه نقل ميكند:
الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت خمسمائة حديث فبات ليلته يتقلب كثيرا قالت فغمني فقلت أتتقلب لشكوى أو لشيء بلغك فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنا فحرقها
تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 5
عائشه ميگويد: شب ديدم كه خيلي به خودش ميپيچد، صبح از او سوال كردم كه چرا اين كار را ميكردي؟
گفت: روايات پيغمبر را بياور تا همه را آتش بزنم، همه روايات پيغمبر را آتش زد.
اولين كسي كه از نوشتن سنت پيغمبر ممانعت كرد، خليفه اول بود.
در کتاب تذکرة الحفاظ ميگويد:
أن الصديق جمع الناس بعد وفاة نبيهم فقال إنكم تحدثون عن رسول الله صلى الله عليه وسلم أحاديث تختلفون فيها والناس بعدكم أشد اختلافا فلا تحدثوا عن رسول الله شيئا
تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 2 و 3
ابوبكر بعد از وفات پيغمبر مردم را جمع كرد و گفت شما از پيغمبر چيزهايي جمع ميكنيد كه با هم مختلف است، مردم بعد از شما اختلاف بيشتري پيدا ميكنند، از رسول خدا چيزي نقل نكنيد.
اولين كسي كه با سنت پيامبر خدا مخالفت كرده است، خليفه اول و دوم است؛ اما اينها چرا خودشان را اهل سنت مينامند كه جديدا اهل سنت پيامبر مينامند، من تعجب ميكنم.
بايد خودشان جواب دهند.
آقاي عبدالله حسيني قبلا ما در شبكه ولايت از آمريكا برنامه داشتيم ميآمد و ادعاي مناظره ميكرد يك بار آمد و با هم بحث كرديم، همان سوال اولي كه پرسيد جوابش را داديم، رفت و الان هم كه ميآيد ادعاي مناظره نميكنند.
همان عبدالله حسيني است كه در شبكه كلمه هم زنگ ميزند.
ايشان سوال كردند چرا شما جواب ابوبكر را نقل نميكنيد، وقتي صحابه اعتراض كردند كه يك آدم بداخلاق را بر ما انتخاب كردي جواب خدا را چه ميدهي، چرا جواب ابوبكر را نميآوري، آقاي عبدالله حسيني كه اسم اصليش را هم نميدانيم، جواب ابوبكر چه دردي از شما دوا ميكند؟
جواب ابوبكر براي شما فايده دارد كه بگوييد كه ابوبكر، عمر را با اجماع انتخاب كرده است؟
جواب او هيچ فايدهاي براي شما ندارد.
جواب ابوبكر اين است:
أمرت عليهم خير أهلك
مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 358
خدايا من بهترين خلق تو را انتخاب كردم.
اگر خدا از من سوال كرد اين جواب را ميدهم.
اين دردي از شما دوا نميكند و ثابت نميكند كه خلافت عمر انتصابي نبوده است و از جانب ابوبكر و اجماعي بوده است.
چرا پيغمبر اين كار را نكرده است؟
چرا بهترين خلق را پيغمبر انتخاب نكرد؟
اين هم جواب ديگر.
اگر ما جواب را بياوريم يا نياوريم، به هر حال دردي از شما دوا نميكند.
بحثهايي كه درباره معاويه مطرح كردند، من براي اين آقا يك روايت جالب از كتابهاي اهل سنت با سند صحيح ميخوانم.
در همان شبكه خودشان براي ما جواب دهند.
حدثني خلف بن هشام البزاز حدثنا أبو عوانة عن الأعمش عن سالم بن أبي الجعد قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم معاوية في تابوت مقفل عليه في جهنم
أنساب الأشراف، ج 2، ص 121
معاويه در يك تابوت در بسته در داخل جهنم است.
روايات زيادي است كه ما در سايتمان گذاشتهايم.
باز روايت صحيح السند ديگري نقل ميكند از عبدالله بن عمر بن عاص که ميگويد:
كنت عند النبي صلى الله عليه وسلم فقال يطلع عليكم من هذا الفج رجل يموت على غير ملتي قال وكنت تركت أبي قد وضع له وضوء فكنت كحابس البول مخافة أن يجيء قال فطلع معاوية فقال النبي صلى الله عليه وسلم هو هذا
أنساب الأشراف، ج 2، ص 120
پيغمبر فرمود: از اين شكاف كوه يك مردي بيرون ميآيد كه او وقتي ميميرد، كافر است و بر غير ملت من است.
ميگويد: من نگران بودم كه نكند الان پدرم از آنجا بيايد (ايشان به پدرش خيلي اعتماد نداشته است) بعد ميگويد: معاويه از آنجا خارج شد، پيغمبر فرمود: آن شخصي كه وقتي ميميرد كافر است و بر ملت من نيست، همين آقاي معاويه است.
روايات در كتابهاي شما است به ما چه ربطي دارد؟
اين سوال را از كارشناسهاي خودتان بپرسيد كه اين روايات با سند صحيح در كتابهاي ما چه ميكند؟
جواب آن چيست؟
جوابش را ما نبايد بدهيم.
تعارضي است كه در مذهب شما است.
استاد ابو القاسمي:
نكتهاي كه گفتند: حضرت علي چرا عايشه را با احترام برگرداند، عايشه خودش در جنگ كسي را علنا به نفسه كشته بود كه بايد او را ميكشتند؟
خير، عايشه را وقتي برگرداندند حكمش قتل نبود، وقتي رسيد به مدينه چه كار كرد؟
با زن او را فرستادند، با زني كه لباس مردانه داشت، گفت: نگاه كنيد علي حرمت پيامبر را شكسته است.
يك پيراهن عثمان جديد درست كرد.
حضرت علي فرمودند: الان زنها بيايند در مسجد نقابها را بردارند كه مشخص شود كه اينها زن هستند.
به اين ميگويند: تف سر بالا.
هر كارش كني به خودت بر ميگردد.
اگر حضرت او را حبس ميكردند و دستور شلاق ميدادند يا هر كاري ميكردند باز اين مصيبتي بود كه بر حكومتشان وارد ميشد.
كاري نميتوانستند كنند، حضرت موسي چرا سامري را نكشت؟
قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ
سوره طه 97
در دنيا ديگر هيچ به تو نميتواند دست بزند، براي چه؟
مگر حكم سامري قتل نبود؟
مگر گوساله درست نكرد؟
به قرآن مراجعه كنيد، قضاياي انبياء را بخوانيد ببينيد، انبياء دقيقاً در همين موارد مشابه رفتارهاي مشابه داشتهاند.
اميرمؤمنان دقيقا مثل انبياء برخورد كردند؛ چون وصي پيغمبر است.
اين كه با او برخورد نكردند در دنيا، دليل نميشود كه او اشتباه نكرده باشد يا خطا مرتكب نشده باشد.
اينجا اگر برخورد ميكردند، معاويه بيشتر سوء استفاده ميكرد و ميگفت: به زن پيغمبر اهانت كردهاند.
به زن عثمان يك عده خارجي اهانت كردند حضرت علي تقاصش را پس داد، اگر به زن پيغمبر جسارت ميشد، چه كسي بايد تقاص آن را پس ميداد؟
استاد يزداني:
اگر در وسط جنگ اميرالمؤمنين دستش به عايشه ميرسيد، چه كار ميكرد؟
نوشتهاند دو هزار نفر فقط در دور شتر عايشه كشته شدند، در دفاع از شتر عايشه، وقتي اميرالمؤمنين دستش به عايشه ميرسد كه او اسير است و كشتن اسير هم كه جايز نيست، چه كسي ميتواند اسير را بكشد؟
مگر پيغمبر اسير به دستش رسيد، مگر به ابوسفيان و هند جگر خوار رسيد آنها را كشت كه اميرالمؤمنين بكشد؟
اسير را هيچ كس نميكشد.
اگر در معركه دستش به آنها ميرسيد، آن وقت سوال شما به جا بود كه چرا نكشته است؛ ولي متأسفانه در وسط معركه ياران اميرالمؤمنين دسترسي نيافتند.
پايان