قسمتی دیگر از دروغهای ابن تیمیه : جعل حدیث منزلت برای ابوبکر و عمر ؛ انکار حدیث ثقلین در حجة الوداع ؛ فرزند نداشتن امام حسن عسکری علیه السلام و نسبت دادن این مطلب به تاریخ طبری و …
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه : راه و بی راه
تاریخ : 30 / 01 / 95
مجری :
خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت ، عرض سلام و ادب و احترام دارم . امشب هم با برنامه ای دیگر از سلسله برنامه های راه و بی راه ، مهمان منازل شما خواهیم بود . برنامه ای که هر هفته دو شنبه شب ها با کارشناسی حضرت استاد یزدانی عزیز ، تقدیم حضور شما می شود .
استاد یزدانی عزیز :
بنده هم خدمت حضرتعالی و هم چنین خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولایت سلام عرض می کنم و امیدوار هستیم که برنامه ای در خور شأن بینندگان شبکه ولایت تقدیم کنیم .
مجری :
چندین برنامه است که ما به دروغ های وهابیت پرداخته ایم . علمای مختلفی را مطرح کردیم ، در مورد احادیث خاصی مثل حدیث و خبر ” کتاب الله وسنتی ” بحث شد و دروغ هایی که علمای وهابی گفته بودند . هم چنین دروغ های محمد بن عبد الوهاب را به صورت کامل بررسی کردیم . متأسفانه یا خوشبختانه طرفداران ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب ، حتی یک نفر هم نیامد تا از مقتدا و شیخ الاسلام خود دفاع کند . ما امشب هم منتظر هستیم که اگر کسی دفاعیه ای دارند ، تماس بگیرند و دفاع کنند .
استاد یزدانی :
دروغ های ابن تیمیه به حدی زیاد است که انسان می ماند که از کجا شروع کند . به جرأت می توانیم بگوییم که هر زمان ابن تیمیه عقاید شیعه را بیان کرده ، یک دروغ هم به آن اضافه کرده . جایی فضائلی از فضائل اهل بیت (علیهم السلام) نقل نکرده ؛ مگر این که دروغی به آن اضافه کرده .
ان شاء الله این دروغ ها را تک تک بیان و نقد خواهیم کرد . یکی از دروغ هایی که برای بنده خیلی عجیب بود و اصلا انتظار نداشتم که ایشان دروغی به وضوح بگوید ، در کتاب منهاج السنۀ آمده .
1 . عدم قدرت خداوند در هدایت و گمراه کردن انسان
در کتاب منهاج السنۀ ، جلد اول ، صفحه 129 ، در این جا عقایدی از شیعه را بیان می کند که موافق قول معتزله است . یکی از اقوال این است :
ومن قولهم أيضا إن الله تعالى لا يقدر أن يهدي ضالا ولا يقدر أن يضل مهتديا ولا يحتاج أحد من الخلق إلى أن يهديه الله بل الله قد هداهم هدى البيان وأما الاهتداء فهذا يهتدى بنفسه لا بمعونة الله له وهذا يهتدى بنفسه لا بمعونة الله له .
ومن قولهم إن هدى الله للمؤمنين والكفار سواء ليس له على المؤمنين نعمة في الدين أعظم من نعمته على الكافرين بل قد هدى علي بن أبي طالب كما هدى أبا جهل بمنزلة الأب الذي يعطي أحد بنيه دراهم ويعطى الآخر مثلها لكن هذا أنفقها في طاعة الله وهذا في معصيته
خداوند قدرت ندارد که انسان گمراه را هدایت کند . هم چنین خداوند قدرت ندارد که انسان هدایت شده را گمراه کند .
خیلی عجیب است !!! کدام یک از مسلمانان می توانند که این سخن را بگویند ؟!!!!
این همه آیات در بحث قدرت خداوند در هدایت کردن انسان ها وجود دارد . مگر می شود شیعه خلاف این آیات را بگوید ، آن هم به این وضوح و روشنی؟!!!
هیچ کدام از خلایق به هدایت خداوند احتیاج ندارند . خداوند راه را به آن ها نشان داده ؛ اما خداوند در هدایت آن ها دخالتی ندارد . کسی که هدایت شده ، خودش هدایت شده و خداوند اصلا دخالتی در هدایتش نداشته است .
در کدام یک از کتاب های شیعه چنین صحبتی آمده . آقای ابن تیمیه ! شما در پاسخ به علامه حلی (ره) می گفتید . علامه این همه کتاب اعتقادی در راستای عقاید شیعه دارد . آدرس می دادید که علامه حلی ! شما در فلان کتابت چنین مطلبی را آوردید که خداوند قدرت ندارد که انسان های گمراه را هدایت کند ، پس چه کسی هدایت می کند ؟ خودشان هدایت می شوند .
در کدام یک از کتب شیعه آمده ؟ اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد ، خدای قادر ، خدای توانا ، خدایی که خالق انسان ها است ، خدایی که انسان ها به قدرت او کارهای خود را انجام می دهند و هر لحظه می تواند این قدرت را از آن ها بگیرد و انسان را نابود کند . این اعتقاد شیعه است ؛ اما ابن تیمیه می گوید : از نظر شیعه ، خداوند قدرت هدایت ندارد . اگر کسی هم هدایت شده باشد ، خداوند نمی تواند او را گمراه کند . البته خداوند انسان هدایت شده را گمراه نمی کند و خود انسان ها گمراه می شوند و راه را کج می روند ؛اما این که خداوند انسان را نتواند و قدرت نداشته باشد که هدایت کند ،تهمت بزرگی است .
باز ادامه می دهد :
از اقوال شیعیان است که هدایت خداوند برای مؤمنین و کفار یکسان است .
خداوند انسان کافر و مؤمنین را به یک اندازه هدایت کرده است . این به چه معنا است ؟ جمله قبل که با این مطلب در تضاد است . اگر خداوند هم مؤمنین و هم کفار را هدایت کرده ، این که خداوند قدرت بر هدایت ندارد ، یعنی چه ؟ این دو پاراگراف کاملا در تضاد با هم هستند . در این پارگراف می گوید : خداوند قدرت دارد که انسان ها را هدایت کند و هدایت کرده . در آن پاراگراف گفته : خداوند اصلا قدرت بر هدایت انسان ها را ندارد . بالاخره نظر شیعه کدام است ؟ عبارت بالا یا عبارت پایین ؟ در حالی که هر دو دروغ و تهمت است و هیچ کدام از این ها نظر شیعه نیست .
خداوند نعمتی بزرگتری به مؤمنین نسبت به کافرین نداده ؛ بلکه همان اندازه که خداوند علی بن ابیطالب (علیه السلام) را هدایت کرده ، ابوجهل را هم هدایت کرده .
لعنت خدا بر ابن تیمیه و تمام پیروانش که این دروغ ها را می گویند و در کتاب های خود می نویسند و جرأت می کنند که این ها را تایپ و چاپ کنند .
خداوند به منزله پدر است ….
شما پیروان محمد بن عبد الوهاب و ابن تیمیه ! برای ما پیدا کنید که کدام شیعه ، در کدام کتاب گفته : هدایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) به همان اندازه ای است که ابوجهل را هدایت کرده ؟؟؟؟!!!!!! این تهمت و دروغ محض است .
اعتقاد ما در مورد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) مشخص است و خداوند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را از ازل معصوم خلق کرده .
در صفحه بعد می گوید :
ومن أقوالهم إنه يشاء الله مالا يكون ويكون مالا يشاء ….
وفي الجملة فالقوم لا يثبتون لله مشيئة عامة ولا قدرة تامة ولا خلقا متناولا لكل حادث وهذا القول أخذوه عن المعتزلة هم أئمتهم فيه
از اعتقادات شیعه این است که خداوند گاهی چیزهایی را اراده می کند که اصلا آن ها محقق نمی شوند و چیز هایی در دنیا محقق شده که بدون خواست خداوند بوده و بدون خواست خداوند چیزی در این عالم خلق شده .
شاید ای مطلب را هیچ مسلمان و هیچ کافری نگفته باشد . اما ابن تیمیه چون مطلبی برای گفتن ندارد ، این دروغ ها را می گوید . اتفاقا بنده حدود 180 صفحه از جلد اول این کتاب را به صورت دقیق و کامل خواندم . حدود 20 صفحه قبل از این مطالب ، علیه شیعه چرندیات زیادی را گفته بود که بنده را خیلی عصبانی کرد که چرا این قدر دروغ می گوید . در ادامه قسمتی از سخنان علامه حلی (ره) را مطرح کرد که استدلالات همه قوی و محکم بود . بعد از آن سخنان خود ابن تیمیه شروع شد که کاملا با سخنان علامه حلی (ره) فرق کرد تا این که به این جا رسید و شروع به گفتن دروغ کرد .
وقتی استدلالات علامه حلی قوی است و حرفی برای گفتن نداشته باشد ، مجبور می شود که دروغ های شاخ دار بگوید . در ادامه چرندیات دیگری گفته و نتیجه گیری می کند :
شیعه برای خداوند مشیت عام و قدرت تام قائل نیست . این دیدگاهی است که خداوند قدرت کامل ندارد و قدرت خداوند ناقص است و خداوند مشیت عام ندارد را از معتزله گرفته اند
آیا معتزله چنین اعتقادی دارد ؟ اگر معتزله این اعتقاد را داشته باشد ،شکی در کفر آن ها نمی ماند . خداوند قادر متعال است و هیچ نقصی در قدرت خداوند نیست . این نص صریح آیات قرآن کریم است . خطبه اول نهج البلاغه و هم چنین کتاب التوحید شیخ صدوق در بحث توحید کفایت می کند . ما این همه روایات در بحث خداوند داریم ؛ اما ایشان فقط ادعا می کنند .
ما از پیروان ابن تیمیه درخواست داریم که در یکی از کتاب های شیعه پیدا کنید که شیعه گفته باشد که خداوند مشیت و قدرت تام ندارد و قدرت خداوند ناقص است . اصلا هیچ شیعه ای چنین تصوری را نمی تواند داشته باشد . توحیدی که شیعه با توحیدی که این آقایان دارند ، زمین تا آسمان فرق می کند . ان شاء الله ما در بحث وهابیت و توحید ، حرف های ابن تیمیه در مورد خداوند را بیان می کنیم . خدایی که ابن تیمیه تصور می کند با خدایی که شیخ صدوق (ره) از روایات اهل بیت (علیهم السلام) ترسیم می کند ، زمین تا آسمان فرق دارد . آن کسی که توحید دارد ، ما هستیم و کسانی که طبق مبانی خودشان ، مشرک هستند ، ابن تیمیه و پیروانشان هستند .
مجری :
این هم یک دروغ دیگر از ابن تیمیه که دروغ های زیادی را در خود داشت . همان طور که استاد یزدانی فرمودند : دعوت ما از پیروان ابن تیمیه برای پاسخ به این دروغ ها ، پا برجا است . اگر احساس می کنند که در مورد این دروغ ها یا دروغ هایی که در برنامه های قبل مطرح شد ، پاسخ و دفاعیه ای دارند ، با ما در میان بگذارند .
کلیپ اول برنامه در مورد علمای اهل سنت در باب وهابیت است که با هم می بینیم .
کلیپ 1 ) :
دکتر محمود کریمه ، استاد دانشگاه الازهر مصر :
پس متسلفه وهابی بر اساس تکفیر در جهان هستند که خشونت فکری از آن ها متولد می شود که خشونت مسلحانه تبدیل می شود از القاعده سؤال کنید که از زیر کدام عبائی خارج شد و طالبان و سلفی های جهادی در سیناء و سلفی های جهادی در الجزایر از نیجریه سؤال کنید و کشورهای این مناطقی که سلفی ها در آن جا کشت و کشتار و فساد و ویرانی راه انداختند . مساجد و حرم های صالحین را ویران و فتنه راه می اندازند و فتنه از قتل بدتر است . پس این گروه ادعا می کنند که پیرو سلف صالح هستند و سخن در مورد آن ها بسیار است ولی خواستم به شما بگویم که اصل بیماری تکفیر بر می گردد به متسلفه وهابی بروید و کتاب هایشان را بخوانید . کتاب هایی که ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و مراجع نجد نوشته اند را بخوانید ، حرف های خودم را با فرمایش پیامبر ختم می کنم . وقتی فرمودند : خدایا در شام و یمن برکت بده . گفتند : پس نجد ما چه می شود ؟ پیامبر ساکت شدند و فرمود : در یمن ما و شام ما برکت قرار بده و شام ما را برکت بده . گفتند : پس نجد ای رسول خدا . پیامبر فرمود : از نجد شاخ شیطان خارج می شود و از آن جا فتنه و زلزله ها خارج می شود و شاخ شیطان از آن جا خارج می شود و این منطقه ای است که پیامبر ما را از آن بر حذر داشته است و اشاره کرد به مشرق و نجد ، همان گونه که بخاری نقل کرده است و فرمود : فتنه در این جا است . پس اگر بخواهیم معالجه کنیم این درد را ، من به صالحین و نیکان در جهان اسلام می گویم که با این مراجع بنشیند و بگویند که این فکر از وهابیت و تسلف است و از عبای وهابیت خشونت فکری خارج شد و خشونت مسلح و از خدا می خواهیم که این ها را با اسلام صحیح بر گرداند .
مجری :
صحبت های آقای محمود کریمه از اساتید سرشناس الازهر مصر بود که به خطر وهابیت و خطر سلفی گری اشاره داشت که همه مصیبت ها و تکفیر ها و کشت و کشتار ها ، از قبل این فکر ضال و گمراه است و ایشان دعوت کرد که کتاب های وهابیت ، کتاب های ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب را هم بخوانید که ما بخشی از آن را در این برنامه انجام می دهیم . همین دروغ ها است که باعث تکفیر و دیدگاه های این چنینی می شود که دست به سلاح و شمشیر ببرند و یکدیگر را بکشند و این فتنه ای که امروز در جهان اسلام به راه افتاده و منشأ آن همین تفکرات است .
استاد یزدانی :
نکته دیگری که ایشان اشاره کردند این بود که وهابیت ، خوارج زمان است و پیامبر (صلی الله علیه واله) ظهور این خوارج آخر الزمان را پیش بینی کرده و جالب است که طبق روایت صحیح مسلم ، کشتن این ها هم واجب است . ما کاری نداریم و حکمی صادر نمی کنیم ؛ اما در روایتی که در صحیح مسلم آمده ، این گونه نقل شده .
اما در ادامه دروغ های در بحث اهل بیت (علیهم السلام) خیلی زیاد است که ان شاء الله هر هفته یکی دو مورد از این دروغ ها را مطرح می کنیم .
2 . حدیث منزلت در مورد ابوبکر و عمر
یکی از این دروغ ها در بحث حدیث منزلت است . طبیعی است که حدیث منزلت در صحیح بخاری و صحیح مسلم و صحاح سته مفصل و در جاهای دیگر با الفاظ دیگر آمده که صریح و واضح و روشن ، امامت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را ثابت می کند. ایشان وقتی پاسخی برای آن ندارد ، این روایت را نقد می کند و در پاسخ آن یک دروغ بسیار بزرگ می گوید . آن دروغ این است که روایتی را در مورد ابوبکر و عمر نقل می کند که حدیث منزلت در مورد آن ها هم هست و می گوید این روایت در صحیح بخاری و مسلم هم آمده است .
در کتاب منهاج السنۀ ، جلد 7 ، صفحه 303 در بحث حدیث منزلت می گوید :
ألا ترى إلى ما ثبت في الصحيحين من قول النبي صلى الله عليه و سلم في حديث الأسارى لما استشار أبا بكر و أشار بالفداء و استشار عمر فاشار بالقتل قال سأخبركم عن صاحبيكم مثلك يا أبا بكر كمثل إبراهيم إذ قال ( فمن تبعني فإنه مني ومن عصاني فإنك غفور رحيم) و مثل عيسى إذ قال (إن تعذبهم فإنهم عبادك وإن تغفر لهم فإنك أنت العزيز الحكيم) و مثلك يا عمر مثل نوح إذ قال (رب لا تذر على الأرض من الكافرين ديارا) و مثل موسى إذ قال (ربنا اطمس على أموالهم واشدد على قلوبهم فلا يؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم) .
فقوله هذا مثلك كمثل إبراهيم و عيسى و لهذا مثل نوح و موسى اعظم من قوله أنت مني بمنزلة هارون من موسى فان نوحا و إبراهيم و موسى و عيسى اعظم من هارون و قد جعل هذين مثلهم ….
مگر شما نمی بینید که در صحیحین از زبان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ثبت شده که در داستان اسرای بدر ، استغفر الله که با ابوبکر مشورت کرد و ابوبکر گفت : باید فدیه دهند . بعد با عمر مشورت کردند و عمر گفت : باید آن ها را بکشید .
نظر ابوبکر این بود که آن اسراء را آزاد کنیم و در مقابل از آنها فدیه بگیریم . نظر عمر هم کشتن همه آن اسراء بود .
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود : ای ابوبکر ! تو مثل ابراهیم هستی . چون خداوند در قرآن کریم می فرماید : فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ . ابراهیم / 36 .
وجه تشابه در این جا چیست ؟ بنده متوجه نمی شوم که چه وجه تشابهی بین ابوبکر و حضرت ابراهیم (علیه السلام) پیامبر بزرگ خداوند ، است . آقایان وهابی ما را توجیه کنند .
مثل تو مثل حضرت عیسی است كه خداوند می فرماید : إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ . مائده / 118 . ای عمر ! مثل تو هم مثل حضرت نوح است که خداوند می فرماید : وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا . خدایا هیچ کافری را روی زمین باقی نگذار . نوح / 26
عمر هم می خواست همه را بکشد و کسی را زنده نگذارد . همان طور شد که در جنگ ایران ، در یک روز هفتاد هزار نفر را سر بریدند .
مثل تو مثل حضرت موسی (علیه السلام) است که خداوند فرمود : رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ . یونس / 88
سپس نتیجه گیری می کند و می گوید :
این که خداوند به ابوبکر و عمر گفته : مثل شما مثل ابراهیم و عیسی و نوح و موسی است ، فضیلت بسیار بالاتری است از این که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود : انت منی بمنزله هارون من موسی ؛ چون نوح و ابراهیم و عیسی و موسی (علیهم السلام) مقامشان بالاتر از هارون است .
ابن تیمیه ، منهاج السنۀ ، ج 7 ، ص 303
ابن تیمیه در این جا استدلال می کند که این روایت در صحیحین آمده . بنده درخواست عاجزانه از آقایان وهابی دارم که پیرو ابن تیمیه هستند و او را دوست دارند ، این روایت را در صحیحین به ما نشان دهند و به ما بگویند که این روایت در کجای صحیح بخاری و مسلم آمده است .
حدیث منزلت در صحیح بخاری و مسلم آمده . ایشان برای این که بخواهد یک متعارض برای این روایت پیدا کند ، طبیعی است که باید یک روایت از بخاری و مسلم بیاورد . در صحیح بخاری و مسلم هم منزلتی برای ابوبکر و عمر وجود ندارد . مجبور است که یک روایت از جای دیگری بیاورد و به صحیحین نسبت دهد . خواننده های کتاب ابن تیمیه هم ، همه احمق و کودن هستند . چون اگر کسی کودن نباشد ، روایتی را که می خواند ، دنبال می کند که در کجا آمده .
بنده دو عبارت از این روایت را از صحیح بخاری و صحیح مسلم جستجو می کنم . عبارت ” کمثل ابراهیم ؛ اما نتيجه ندارد . یک عبارت دیگر را جستجو می کنم . عبارت ” یا عمر مثل نوح ” یا عبارت ” ومثل عیسی ” را جستجو می زنم . باز هم نتیجه ای ندارد . اصلا این روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم وجود ندارد و از تخیلات ابن تیمیه می باشد .
آقایان وهابی ببینند امام دروغگوی خود را بشناسند . البته شاید یک وهابی پیدا شود که بگوید : ابن تیمیه این روایت را از حفظ خوانده و اشتباه کرده . اما ما می گوییم ایشان اشتباه نکرده و از روی عمد دروغ گفته . چون همین روایت را در کتاب منهاج السنۀ ، جلد 6 از مسند حنبل نقل کرده است .
وقد روى أحمد في المسند من حديث أبي معاوية ورواه ابن بطة ورويناه في جزء ابن عرفة عن أبي معاوية وهي لفظه قال لما كان يوم بدر قال رسول الله ص ما تقولون في هؤلاء الأساري فقال أبو بكر يا رسول الله قومك وأهلك استبقهم واستأن بهم لعل الله يتوب عليهم وقال عمر يا رسول الله كذبوك وأخرجوك قربهم واضرب أعناقهم فذكر الحديث قال فدخل رسول الله ص ولم يرد عليهم شيئا قال فخرج رسول
الله ص فقال إن مثلك يا أبا بكر كمثل إبراهيم قال ) فمن تبعني فإنه مني ومن عصاني فإنك غفور رحيم ( سورة إبراهيم 36 وإن مثلك يا أبا بكر كمثل عيسى قال ) إن تعذبهم فإنهم عبادك وإن تغفر لهم فإنك أنت العزيز الحكيم ( سورة المائدة 118 وإن مثلك يا عمر كمثل نوح قال ) رب لا تذر على الأرض من الكافرين ديارا ( سورة نوح 26 وإن مثلك يا عمر كمثل موسى قال ) واشدد على قلوبهم فلا يؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم ( سورة يونس 88 )
اين روايت در مسند احمد از ابی معاویه نقل کرده که وقتی جنگ بدر اتفاق افتاد . پیامبر (صلی الله علیه وآله) مشورت کرد و ابوبکر و عمر هم مطالبی را بیان کردند و در ادامه سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را که به ابوبکر گفت : مثل تو مثل ابراهیم و عیسی (علیهم السلام) است و به عمر گفت : مثل تو مثل نوح و موسی (علیهم السلام) است .
ابن تیمیه ، منهاج السنۀ ، ج 6 ،ص 134
در این جا می داند که روایت در مسند احمد است ؛ اما عمدا دروغ می گوید که این روایت در صحیح مسلم و صحیح بخاری آمده است . چنین انسان دروغگویی که حتی به کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم رحم نمی کند ، واقعا شیخ الاسلام است ، تقوا دارد ، دین دارد ؟؟؟ با این حال شیعه را متهم به بی دینی می کند !!!!!
البته ما حدود 50 مورد از این روایاتی که از صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل کرده و فقط در منهاج السنۀ است و در بخاری و مسلم وجود ندارد را پیدا کردم که این روایت اولین مورد آن است . بینندگان عزیز توجه کنند که ابن تیمیه چه انسان پلید و دروغگویی بوده که حتی به کتاب های خودشان هم رحم نمی کنند .
ممکن است یک بیننده بگوید که چه فرقی می کند این روایت در صحیح بخاری باشد یا در صحیح مسلم . این فضیلت عمر و ابوبکر از فضیلت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بالاتر است . پیامبر (صلی الله علیه وآله) ابوبکر را با حضرت ابراهیم و حضرت عیسی مقایسه کرده و عمر را با حضرت نوح و حضرت موسی مقایسه کرده . پاسخ این است که حتی در مسند احمد هم این روایت ضعیف است .
مسند امام احمد بن حنبل ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله بیروت ، جلد 6 ، صفحه 138 به بعد :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أبو مُعَاوِيَةَ ثنا الأَعْمَشُ عن عَمْرِو بن مُرَّةَ عن أبي عُبَيْدَةَ عن عبد اللَّهِ قال لَمَّا كان يَوْمُ بَدْرٍ قال قال رسول اللَّهِ ص ما تَقُولُونَ في هَؤُلاَءِ الأَسْرَى قال فقال أبو بَكْرٍ يا رَسُولَ اللَّهِ قَوْمُكَ وَأَهْلُكَ اسْتَبْقِهِمْ وَاسْتَأْنِ بِهِمْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَتُوبَ عليهم قال وقال عُمَرُ يا رَسُولَ اللَّهِ أَخْرَجُوكَ وَكَذَّبُوكَ قَرِّبْهُمْ فَاضْرِبْ أَعْنَاقَهُمْ قال وقال عبد اللَّهِ بن رَوَاحَةَ يا رَسُولَ اللَّهِ انْظُرْ وَادِياً كَثِيرَ الْحَطَبِ فادخلهم فيه ثُمَّ أَضْرِمْ عليهم نَاراً قال فقال الْعَبَّاسُ قَطَعْتَ رَحِمَكَ قال فَدَخَلَ رسول اللَّهِ ص ولم يَرُدَّ عليهم شَيْئاً قال فقال نَاسٌ يَأْخُذُ بِقَوْلِ أبي بَكْرٍ وقال نَاسٌ يَأْخُذُ بِقَوْلِ عُمَرَ وقال نَاسٌ يَأْخُذُ بِقَوْلِ عبد اللَّهِ بن رَوَاحَةَ قال فَخَرَجَ عليهم رسول اللَّهِ ص فقال ان اللَّهَ لَيُلِينُ قُلُوبَ رِجَالٍ فيه حتى تَكُونَ أَلْيَنَ مِنَ اللَّبَنِ وان اللَّهَ ليشهد قُلُوبَ رِجَالٍ فيه حتى تَكُونَ أَشَدَّ مِنَ الْحِجَارَةِ وان مَثَلَكَ يا أَبَا بَكْرٍ كَمَثَلِ إبراهيم عليه السَّلاَمُ قال ) من تبعني فإنه مني وَمَنْ عصاني فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ( وَمَثَلَكَ يا أَبَا بَكْرٍ كَمَثَلِ عِيسَى قال ) إن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لهم فَإِنَّكَ أنت الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( وان مَثَلَكَ يا عُمَرُ كَمَثَلِ نُوحٍ قال ) رَبِّ لاَ تَذَرْ على الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّاراً ( وان مَثَلَكَ يا عُمَرُ كَمَثَلِ مُوسَى قال رَبِّ ) اشْدُدْ على قُلُوبِهِم فَلاَ يُؤْمِنُوا حتى يَرَوُا الْعَذَابَ الأَلِيمَ .
وقتی جنگ بدر اتفاق افتاد ، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نظر آنها را در مورد اسرای بدر پرسید. ابوبکر گفت : این ها قوم و قبیله تو هستند . آن ها را رها کن و از آن ها فدیه بگیر . عمر گفت : همه آن ها را بکش و هیچ کدام را زنده نگذار .
پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ابوبکر گفت : رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود : ای ابوبکر ! تو مثل ابراهیم هستی . چون خداوند در قرآن کریم می فرماید : فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ . ابراهیم / 36 .
مثل تو مثل حضرت عیسی است كه خداوند می فرماید : إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ . مائده / 118 . ای عمر ! مثل تو هم مثل حضرت نوح است که خداوند می فرماید : وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا . خدایا هیچ کافری را روی زمین باقی نگذار . نوح / 26
مثل تو مثل حضرت موسی (علیه السلام) است که خداوند فرمود : رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ . یونس / 88
در صفحه بعد آقای شعیب الارنؤوط وهابی در پاورقی می گوید :
اسناده ضعيف لانقطاعه ابوعبيدة وهو ابن عبد الله بن مسعود لم يسمع من ابيه وبقية رجاله ثقات رجال الشيخين …
سند روایت ضعیف است ؛ چون منقطع است . ابوعبیده پسر عبدالله بن مسعود ، روایتی از پدرش نشنیده است . بقيه راویان هم از روات شیخین هستند .
مسند احمد ، با تحقیق شعیب الارنؤوط وهابی ، چاپ مؤسسه الرساله ، ج 6 ، ص 138 به بعد
واضح است که ابن تیمیه به روایت ضعیفی استدلال کرده و آن را به صحیحین منتسب کرده است . این روایت در فضائل الصحابه احمد بن حنبل هم آمده .
فضائل الصحابه ، با تحقیق آقای وصی الله بن محمد عباس ، چاپ دار ابن جوزی ریاض ، صفحه 221 :
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا أبو مُعَاوِيَةَ ثنا الأَعْمَشُ عن عَمْرِو بن مُرَّةَ عن أبي عُبَيْدَةَ عن عبد اللَّهِ قال لَمَّا كان يَوْمُ بَدْرٍ قال قال رسول اللَّهِ ص ما تَقُولُونَ في هَؤُلاَءِ الأَسْرَى قال فقال أبو بَكْرٍ يا رَسُولَ اللَّهِ قَوْمُكَ وَأَهْلُكَ اسْتَبْقِهِمْ وَاسْتَأْنِ بِهِمْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَتُوبَ عليهم
فدخل رسول الله ص ولم يرد عليهم شيئا فقال فخرج عليهم رسول الله ص فقال مثلك يا أبا بكر كمثل إبراهيم عليه السلام قال من تبعني فإنه مني ومن عصاني فإنك غفور رحيم ومثلك يا أبا بكر كمثل عيسى قال ان تعذبهم فإنهم عبادك وإن تغفر لهم فإنك أنت العزيز الحكيم .
همان روایت را می آورد و محقق در پاورقی می گوید :
اسناده ضعيف لانقطاعه ….
سند روایت ضعیف است ؛ چون منقطع می باشد .
در صفحه بعد روایت دیگری هم می آورد :
حدثنا عبد الله قثنا أبي نا معاوية هو بن عمر وقال نا زائدة فذكر نحوه
حدثنا عبد الله قال حدثني أبي قال نا حسين قال نا جرير يعني بن حازم عن الأعمش فذكر نحوه
محقق در پاورقی می گوید :
ضعيف لانقطاعه وزائدة هو ابن قدامة
ضعيف كسابقه .
فضائل الصحابۀ ، با تحقیق وصی الله بن محمد عباس ، چاپ دار ابن جوزی ، ص 221 و 222
پس سه سند دارد که هر سه آن ها ضعیف است ؛چون منقطع می باشد . روایت منقطع هم مجهول نیست که بگوییم هر سه یکدیگر را تقویت می کند . یک زمانی است که ما یک ریسمان محکم داریم و از آن برای انجام کاری استفاده می کنیم . گاهی هم سه نخ باریک داریم که هر سه باهم یک نخ محکم درست می کنند . اما گاهی است که سه نخ داریم که هر سه نخ پوسیده است و هر سه این ها سبب تقویت نمی شود و فایده ای ندارد . این سه سند هم مانند همان نخ های پوسیده است .
این هم دروغی بود که ابن تیمیه در مورد حدیث منزلت می گوید . چون حدیث منزلت ، حرفی برای گفتن نمی گذارد . به همین علت است که مجبور به دروغ گفتن می شوند . آن ها دروغ های بسیار بزرگ و شاخ دار که حتی به کتاب های خودشان هم رحم نمی کنند
مجری :
این هم یک دروغ دیگر از دروغ های ابن تیمیه بود . همان طور که استاد یزدانی اشاره کردند از این دست دروغ ها ، 50 دروغ هست که ما به آن ها اشاره خواهیم کرد . روایت ضعیفی که در مسند احمد آمده و ابن تیمیه آن را به صحیح بخاری و مسلم نسبت می دهد تا بتواند به گونه ای با حدیث و خبر قطعی و ثابت منزلت مقابله کند .
کلیپ بعدی نظر یکی دیگر از علمای اهل سنت در مورد وهابیت است که با هم مشاهده می کنیم .
کلیپ 2 ) : وهابیت و استعمار
شیخ محمد شریف از علمای الازهر :
انگلیسی ها محمد بن عبد الوهاب را درست کردند و او را به جان مسلمانان انداختند . اگر نفت و انگلیس نبود ، وهابیتی هم وجود نداشت و ما می دانیم که کشورهای استعماری اگر بخواهند کاری انجام دهند ، شخصیتی را انتخاب می کنند . اگر آن کشور متدین و دوستدار دین بود ، یک شخص به اسم دین انتخاب می کنند .
مجری :
در این باره من یادم می آید که مطلبی را خواندم و احتمالا آن را در کتاب هایم نوشته ام که عبد العزیز بن سعود که عربستان سعودی را تأسیس کرد ، پیمان بست که دولت اسرائیل و یهود در فلسطین را حمایت کند . آیا این مطلب درست است ؟
شیخ محمد شریف :
مطالبی که درباره این خانواده (آل سعود) نوشته شده است و دیگران نوشته اند که اصل این خانواده (آل سعود ) یهودی بوده است ، طبق همان مطلبی که نوشته شده و ثابت شده است که کتاب هایی در آمریکا وجود دارد و اجازه نمی دهند که در خاورمیانه منتشر شود .
مجری :
شما این کتاب ها را خوانده اید ؟
شیخ محمد شریف :
بله ، اصل آل سعود از اجداد یهودی است از یهود دونمه بودند که آتاترک هم از آن ها بود . من برای شما یک مثال ساده ذکر می کنم . حکومت سعودی وهابی وقتی تشکیل شد ،پایتخت و منشأ آن کجا بود ؟
مجری :
درعیه
شیخ محمد شریف :
درعیه چیست ؟ اسم درعیه ؟ حکومت سعودی وهابی که تشکیل شد ، پایتخت و منشأ آن کجا بود ؟ در این منطقه یهودیان ساکن بودند و چه کسی درع و زره خود را در آن جا به به گرو گذاشت ؟ پیامبر ، زره خود را نزد یهودیان به گرو گذاشت و یهودیان می خواستند آبروی پیامبر را ببرند .
مجری :
شما می فرمایید که اسم درعیه به خاطر این بود که پیامبر زره خود را نزد آن ها به گرو گذاشت و آن ها به گرو گذاشت و آن ها می خواستند به خاطر این بر پیامبر عیب بگیرند .
شیخ محمد شریف :
بله ، این یهودیان میگفتند که حق ما را بده ای پسر عبد المطلب و این در نزد یهود موجود است و مسلمانانی که بر اسم درعیه محافظت کند که آبروی پیامبر را ببرد واگر نه مکه و مدینه که اولویت دارد و شهر ریاض . می دانید که قصر پادشاه بر قبر مسیلمه کذاب ساخته شده است . این ها نشانه است .
مجری :
خب این احترام گذاشتن به مسیلمه است یا اهانت ؟
شیخ محمد شریف :
این کار احترام گذاشتن به مسیلمه و اهانت به خود دین است . مسیلمه ای که ادعای پیامبری کرد و این ها این قبر را حفظ می کنند و افتخار می کنند که قصرشان بر روی قبر یک دروغگو است . پس معلوم می شود که من چه نسبت و ارتباطی با اسلام دارم و چه حکومتی دارم . این نشانه های کوچک از یک فکر و روحیه خبر می دهند . این وهابیون ساخته شده صهیونیست و یهود هستند که اسمشان را سلفی های صهیونی می گذاریم .
وهابی های صهیونی ، چون این طرز تفکر و این جهاد فکری برای اسلام فقط به روش یهود است چیز هایی که برای یهود مهم است .
مجری :
آیا این تشابه بین وهابیت و یهود و حمایتشان در سیاست است یا این که در عقیده و دیدن خدا هم با هم شباهت دارند ؟
شیخ محمد شریف :
من مسلمان سیاستم را بر طبق اسلام و دینم درست می کنم .
مجری :
این هم یکی دیگر از علمای اهل سنت و علمای الازهر که توضیحات بسیار جالبی را در مورد وهابیت و یهود و هم چنین شباهت های پرشماری که این دو با هم دارند و ارتباط تنگا تنگی که وهابیت با آن ها دارند ومطالب دیگری که همه آن ها مستند و مبین است .
3 . امام حسن عسکری (ع) فرزندی نداشت
استاد یزدانی :
از دیگر دروغ های ابن تیمیه در خصوص اهل بیت (علیهم السلام) دروغ مشهور و معروف او در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) است که ایشان فرزندی نداشته و این مطلب را طبری و ابن قانع بیان کرده اند .
ایشان درکتاب منهاج السنۀ ، جلد اول ، صفحه 122 ، وقتی به بحث امام زمان (علیه السلام) می رسد ، توهین های بسیار زشتی می کند که لایق خودش است تا این که ادامه می دهد :
وأن الحسن بن علي العسكري لم ينسل ولم يعقب كما ذكر ذلك محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالنسب
حسن بن علی عسکری (علیهم السلام) نسلی نداشت و فرزندی از او باقی نماند .
به قول خودش امام حسن عسکری (علیه السلام) عقیم بوده . حال شما این مطلب را از می دانید ؟ شما در قرن هشتم بودی و از قرن سوم تا هشتم ، پنج قرن فاصله است . می گوید :
این داستان را محمد بن جریر طبری و عبد الباقی بن قانع این مطلب را گفته اند که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشته و عقیم بوده .
این دروغ واضح و روشن است . آقای طبری این مطلب را در کجا بیان کرده ؟ به ما نشان دهید . محقق در پاورقی مجبور است که این دروغ را توجیه کند و می گوید :
هو ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري صاحب التفسير الكبير والتاريخ الشهير كان من الائمة المجتهدين وقد توفي سنة 310 هـ . انظر ترجمته في ابن خلكان 3 /332 . وقد اشار الاستاذ محب الدين الخطيب في تعليقه علي « المنتفی من منهاج الاعتدال (تعليق 2 ص 3 ) الي واقعة حدثت سنة 302 وهي مذكورة في تاريخ الطبري تبين ان الحسن العسكري لم يعقب . وقد ذكر الواقعة عريب بن سعد القرطبي في « صلة تاريخ الطبري » 8/ 34 ـ 35 القاهرة 1358 / 1939
ایشان ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن خالد طبری صاحب تفسیر کبری و تاریخ مشهور است . از ائمه مجتهدین بوده و در سال 310 هجری وفات کرده .
این روایت را محمد بن جریر در کجا گفته ؟ خود محقق کتاب این مطلب را در تاریخ طبری و تفسیر کبیر و کتاب های دیگر پیدا نکرده ،
آقای محب الدین خطیب در تعلیقه ای که در منتفی منهاج الاعتدال آقای ذهبی دارد ، این واقعه را در حوادث سال 302 نقل کرده است که مشخص می شود امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشته .
ما همه این ها را تک تک نشان می دهیم . اصلا چنین مطلبی در تاریخ طبری و در حوادث سال 1302 ، چنین داستانی بیان نشده . محقق در این جا می خواهد مقداری هوشیاری کرده و گفته :
آقای عریب بن سعد قرطبی این مطلب در صله تاریخ طبری نقل کرده نه این که در خود تاریخ طبری آورده باشد .
ابن تیمیه ، منهاج السنۀ ،ج 1 ، ص 122
ما ثابت می کنیم که هم محب الدین خطیب دروغ می گوید ، هم ابن تیمیه دروغ گفته و هم دکتر رشاد سالم دروغ گفته . این دروغ را شبکه های وهابی هم تکرار کردند . این مطلب را استاد ما ، استاد قزوینی هم به صورت مفصل مطرح کردند و شبکه های وهابی کلیپی ساختند که همیشه از شبکه های خود پخش می کنند که ثابت کنند ، نعوذ بالله استاد ما دروغ گفته . کلیپ را با هم ببینیم و بعد از آن بنده دروغگویی همه این آقایان را ثابت خواهم کرد .
مجری :
یکی از شبکه هایی که معروف به شبکه دزد و رقاص و …. کلیپی را در مورد استاد قزوینی درست کردند که با هم می بینیم .
کلیپ 3 ) :
گاف بزرگ آخوند قزوینی !!
آخوند قزوینی مدعیست که شیخ الاسلام ابن تیمیه به دروغ قول عقیم بودن حسن عسکری را به امام طبری نسبت داده و چنین قولی در هیچ یک از کتب امام طبری وجود ندارد .
آیت الله دکتر حسینی قزوینی :
الان دوستان مانیتور بنده را نشان دهند . ابن تیمیه در کتاب منهاج السنۀ ، جلد 4 ، صفحه 87 می گوید :
قد ذكر محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالأنساب والتواريخ أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل ولا عقب والإمامية الذين يزعمون أنه كان له ولد يدعون أنه دخل السرداب بسامرا وهو صغير منهم من قال عمرة سنتان ومنهم من ثال ثلاث ومنهم من قال خمس سنين ….
دوستان عزیز ! بنده بار ها گفتم که بنده حاضرم جایزه بدهم هر قدر که طرف مقابل وهابی ، طرفدار ابن تیمیه بتواند پیدا کند . بنده حدود هشت سال است که در شبکه های ملی این مطلب را اعلام کردم . در بعضی از شبکه های شیعه و سنی هم گفتم که ایشان می گوید : محمد بن جریر طبری گفته : امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزندی نداشته .
شما به ما بگویید که محمد بن جریر طبری در کجا و در کدام یک از کتاب های خود این مطلب را بیان کرده است ؟؟
دروغ به این راحتی !!! ایشان تصور می کند که همه افراد احمقی هستند ( بلا نسبت بینندگان عزیز) حرف های ایشان را بدون چون و چرا قبول می کنند . آقایانی که طرفدار ابن تیمیه هستند ، آقایانی که برنامه منهاج السنه گذاشتید ، به ما جواب دهید .
ایشان با کلمه ” قد ” می گوید : قطعا محمد بن جریر طبری و عبد الباقی بن قانع ( که با ایشان کاری نداریم ) و غیر از این ها ، کسانی که علم به انساب و تاریخ دارند ، گفتند : امام حسن عسکری (علیه السلام) عقیم بوده و فرزندی نداشته .
راوی :
اما در کتاب طبری چه آمده است ؟
در کتاب طبری آمده است که شخصی که مدعی می شد از نسل علی بن ابیطالب است بر خلیفه عباسی المقتدر بالله وارد شد ، مقتدر بزرگ آل ابی طالب که ابن طومار نام داشت را به حضور طلبید تا از سخن این شخص اطمینان حاصل کند . ابن طومار نامش را از او پرسید و او در پاسخ گفت : من محمد بن حسن عسکری هستم .
و ابن طومار گفت : حسن عسکری بچه ای نداشت و عده ای هم می گفتند : بچه داشته . در نتیجه مردم متحیر شدند تا این که ابن طومار گفت : شمشیرش را بگیرید و تحقیق کنید کجا آن را ساخته است . وقتی به نزد آهنگر رفتند و از او در مورد خریدار شمشیر پرسیدند ، وی گفت : شخصی است به نام ابن ضبغی که پدرش از یاران اسد بن فرات بود . پدرش را آوردند و او اقرار کرد که این شخص پسرش است . این مدعی دست و پایش لرزید و مقتدر دستور داد که این شخص را زندانی کنند .
آن چه در تاریخ طبری آمده است ، نقل ایشان از بزرگ خاندان آل ابوطالب مبنی بر عقیم بودن امام حسن عسکری است و خود امام طبری این گفته را رد نمی کند ؛ بلکه آن چه در این داستان ثابت می شود ، سخن ابن طومار است و خود آخوند قزوینی هم می گوید : اگر کسی نقلی را ذکر کرد و آن را رد نکرد یعنی به آن اعتقاد دارد .
آیت الله دکتر حسینی قزوینی :
برادر بزرگوار ! قانون کلی این است که اگر یک فقیه یا یک عالم ، مطلبی را نقل کرد و رد نکرد ، یعنی خودش هم به آن عقیده دارد و قائل به آن می باشد .
مجری :
کلیپی را که شبکه های وهابی و دزد و منافق ، در مورد استدلال های استاد قزوینی ساخته بودند را دیدیم . در خصوص قسمت آخر سخنان آیت الله قزوینی که فرموده بودند : اگر کسی نقل کرد و آن را رد نکرد ، این توضیح را بدهم که آن شبکه وهابی این طور خواست القاء کند که خود آیت الله قزوینی فرمودند : اگر کسی چیزی را نقل کرد و آن را رد نکرد ، به این معنا است که آن را قبول دارد . در حالی که در کلام حضرت آیت الله قزوینی که بارها اشاره کردند ، در مقام مسائل فقهی و اعتقادی خاص است .
مثلا جایی که شخصی استدلالاتی را می آورد و استدلالات دیگران را به عنوان مؤید می آورد . نه این که این قضیه در مورد کتب تاریخی هم صدق کند . اما این شبکه های وهابی تدلیس کردند و خواستند که این قاعده را در کنار نقلیات تاریخی هم قرار دهند .
استاد یزدانی در خصوص کلیپ توضیحات لازم را بیان بفرمایید .
استاد یزدانی :
در تکمیل فرمایشات حضرتعالی ، اگر آن چیزی که استاد ما بیان کردند ، در بحثی باشد که مؤلف در مقام استدلال باشد و آن را رد نکند ، قرینه ای است که قبول دارد ؛ اما در کتاب تاریخ طبری هر مطلبی را نقل کرده ، اگر بخواهیم بگوییم همه چیز هایی را که طبری نقل کرده ، قبول داشته که اصلا وضعیت خراب می شود .
برای این که ثابت کنیم هم ابن تیمیه و هم محب الدین خطیب و هم محمد رشاد سالم و هم این شبکه های وهابی دروغ گفته اند ، یک بار دیگر مطلبی که در منهاج السنۀ نقل شده را نشان می دهم . کتاب منهاج السنۀ ، با تحقیق دکتر رشاد سالم ، جلد اول ، صفحه 122 :
وأن الحسن بن علي العسكري لم ينسل ولم يعقب كما ذكر ذلك محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالنسب …
محقق در پاورقی می گوید :
هو ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري صاحب التفسير الكبير والتاريخ الشهير كان من الائمة المجتهدين وقد توفي سنة 310 هـ . انظر ترجمته في ابن خلكان 3 /332 . وقد اشار الاستاذ محب الدين الخطيب في تعليقه علي « المنتفی من منهاج الاعتدال (تعليق 2 ص 3 ) الي واقعة حدثت سنة 302 وهي مذكورة في تاريخ الطبري تبين ان الحسن العسكري لم يعقب . وقد ذكر الواقعة عريب بن سعد القرطبي في « صلة تاريخ الطبري » 8/ 34 ـ 35 القاهرة 1358 / 1939
ابن تیمیه به صورت مستقیم استناد می کند که محمد بن جریر طبری گفته . محب الدین خطیب هم می گوید : محمد بن جریر طبری در حوادث سال 302 گفته . هر دو تقریبا یک مطلب را گفتند . ابن تیمیه آدرس نمی دهد ؛ اما محب الدین خطیب آدرس می دهد .
آقای عریب بن سعد قرطبی و رشاد سالم می گویند : محمد بن جریر طبری این داستان را در صله تاریخ طبری آورده است که در همین جا هم دروغگویی آن ها ثابت می شود که دو نفر اول دروغ گفتند و این داستان در تاریخ طبری نیست ؛ بلکه در صله تاریخ طبری است .
صله تاریخ طبری ، کتابی است که شخص دیگری نوشته که در تکمیله تاریخ طبری می باشد . عریب بن سعد قرطبی هم یک شخص مجهولی است که هیچ توثیق در هیچ کتابی از کتاب های اهل سنت ندارد .
در هر حال این قضیه در اصل تاریخ طبری نیست ، به تاریخ طبری چسبیده است . شخصی تاریخ طبری را باز نویسی کرده و خودش جلدی به آن اضافه کرده . این اصل کتاب تاریخ طبری نیست . در همین جا دروغگو بودن ایشان ثابت می شود . اما مطلبی که استاد ما نشان داد ، در منهاج السنۀ ، جلد 4 ، صفحه 87 است :
قد ذكر محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالأنساب والتواريخ أن الحسن بن علي العسكري لم يكن له نسل ولا عقب .
محمد بن جریر طبری و عبد الباقی بن قانع و دیگرانی که به علم نسب و تاریخ مهارت دارند ، گفتند : حسن بن علی عسکری (علیهم السلام) نسل و ذریه ای از خود باقی نگذاشت .
ابن تیمیه ، منهاج السنۀ ، ج 4 ، ص 87
اما برای ثابت کردن این که ابن تیمیه و محب الدین خطیب دروغ گفته ، بنده تاریخ طبری را نشان می دهم . تاریخ طبری ، چاپ دار المعارف ، جلد 10 ، با تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، صفحه 146 ، حوادث سال 302 . این کتاب آخرین جلد تاریخ طبری است . حوادث سال 302 آخرین مطلبی است که در کتاب خود آورده است .
حوادث سال سال 302 در این کتاب ، دو و نیم صفحه است . اگر بینندگان عزیز کل این دو صفحه و نیم را بخوانند ، اصلا چنین داستانی در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) وجود ندارد . در خود تاریخ طبری وجود ندارد . آقای محب الدین خطیب گفته بود این مطلب در حوادث سال 302 آمده و دیدیم که چنین مطلبی اصلا وجود ندارد .
دکتر رشاد سالم ، محقق کتاب منهاج السنۀ گفته بود که این مطلب در صله تاریخ طبری آمده که همراه همین تاریخ طبری در جلد 11 چاپ شده . همان تاریخ طبری ، تألیف محمد بن جریر طبری ، جلد 11 ، با تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، چاپ دار السویدان ، صله تاریخ طبری که عریب بن سعد قرطبی نوشته ، در صفحه 49 ، حوادث سال 302 ، همان داستان را نقل می کند .
دیدیم که کارشناس شبکه وهابی وصال هم نقل کرد و می خواست ثابت کند که استاد ما دروغ گفته . حال این سؤال مطرح است که این داستان در تاریخ طبری آمده یا در صله تاریخ طبری آمده ؟
در صله تاریخ طبری آمده که یک شخص مجهول آن را نوشته و هیچ توثیقی در هیچ یک از کتاب های اهل سنت ندارد و کسی نگفته که عریب بن سعد قرطبی از بزرگان است .
جاء رجل حسن البزة طيب الرائحة إلى باب غريب خال المقتدر وعليه دراعة وخف أحمر وسيف جديد بحمائل وهو راكب فرسا ومعه غلام فاستأذن للدخول فمنعه البواب فانتهره وأغلظ عليه ونزل فدخل ثم قعد إلى جانب الخال وسلم عليه بغير الامرة فقال له غريب وقد استبشع أمره ما تقول أعزك الله قال أنا رجل من ولد على بن أبى طالب وعندي نصيحة للخليفة لا يسعني ؟ ؟ أن يسمعها غيره وهى من المهم الذى إن تأخر وصولي إليه حدث أمر عظيم فدخل الخال إلى المقتدر والى السيدة وأعلمهما بأمره فبعث في الوزير على بن عيسى وأحضر الخال الرجل فاجتهد الوزير والحاجب نصر والخال أن يعلمهم النصيحة ما هي فابى حتى أدخل إلى الخليفة وأخذ سيفه وأدنى منه وتنحى الغلمان والخدم فأخبر المقتدر بشئ لم يقف عليه أحد ثم أمره بالانصراف إلى منزل أقيم له وخلع عليه ما يلبسه ووكل به خدم يخدمونه وأمر المقتدر أن يحضر ابن طومار نقيب الطالبيين ومشايخ آل أبى طالب فيسمعون منه ويفهمون أمره فدخلوا عليه وهو على برذعة طبرية مرتفعة فما قام إلى واحد منهم فسأله ابن طومار عن نسبته فزعم أنه محمد بن الحسن بن على بن موسى بن جعفر الرضا وأنه قدم من البادية فقال له ابن طومار لم يعقب الحسن وكان قوم يقولون إنه أعقب وقوم قالوا لم يعقب فبقى الناس في حيرة من أمره ….
شخص بسیار زیبا رو که بوی خوش می داد ، در زمان مقتدر مدعی شد که از فرزندان علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستم ….
مقتدر دستور داد ابن طومار را که نسب شناس بود ، حاضر کرد . بزرگان آل ابیطالب را هم دعوت کرد که این شخص که مدعی فرزند امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) شده ،درست می گوید یا نمی گوید ؟
ابن طومار پرسید : تو چه کسی هستی ؟ او گمان کرد که او محمد بن حسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا است .
شبکه دروغگوی وهابی پلید ! این جا نامی از امام حسن عسکری (علیه السلام) برده یا شخصی به نام حسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا است ؟ فرض می کنیم که امام رضا (علیه السلام) دو فرزند داشته . چون طبق اعتقاد شیعه و آن طوری که شیخ مفید (ره) و بقیه نقل می کنند ، امام رضا (علیه السلام) یک فرزند داشته و ایشان امام جواد (علیه السلام) است .
این شخص ادعا کرده که من محمد فرزند حسن فرزند امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هستم . حضرت مهدی (علیه السلام) فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) است . فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) است که با چند فاصله به امام رضا (علیه السلام) می رسد . اما این شخص می گفت :
من نواده امام رضا (علیه السلام) هستم و از بادیه آمدم . ابن طومار گفت : حسن فرزندی نداشت . کدام حسن را می گویید ؟ آیا امام حسن عسکری (علیه السلام) یا حسن بن علی بن موسی بن جعفر الرضا؟ بعضی ها هم همان جا گفتند : امام حسن عسکری (علیه السلام) فرزند داشته .
عریب بن سعد قرطبی ، صله تاریخ طبری ، ص 49
پس واضح شد که اولا ، ابن تیمیه که گفته بود این داستان را طبری نقل کرده ،دروغ بوده ؛ در کل کتاب های طبری هم که بگردید ، باز هم نمی توانید این داستان را پیدا کنید . دوما ، آقای محب الدین خطیب دقیق آدرس داد که طبری در حوادث سال 302 این قضیه را نقل کرده . بروید در حوادث سال 302 جستجو کنید آیا این قضیه امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده یا نیامده ؟
سوما ، دکتر رشاد سالم می گوید : این قضیه در صله تاریخ طبری آمده که همین مطلب تکذیب ابن تیمیه و محب الدین خطیب است .
چهارما ، آقایان کارشناس شبکه های وهابی وصال گفتند : این داستان در تاریخ طبری آمده و تحریف کردند که قضیه در صله تاریخ طبری آمده .
ما به تاریخ طبری مراجعه کردیم که چنین مطلبی نبود . به صله تاریخ طبری نگاه می کنیم که در آن داستانی آمده ؛ اما هیچ ارتباطی با امام حسن عسکری (علیه السلام) ندارد . داستان چیز دیگری است ، شخصی ادعا کرده که من نواده امام رضا (علیه السلام) هستم . ابن طومار می گوید : حسن بن علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) فرزندی نداشته . عده ای هم مخالفت کردند که ایشان فرزند داشته .
حال در این بین دروغگو چه کسی است ؟؟؟ چقدر این آقایان پلید و دروغگو هستند !!!!
بیننده هایی که در هفته های گذشته می گفتند به کلیپ های این شبکه های وهابی پاسخ دهید ، این هم یکی از آن مستند هایی بود که ساختند و می خواستند ثابت کنند که استاد ما دروغ گفته . در حالی که خودشان در همان کلیپ دروغ گفته بودند . کار وهابی غیر از دروغ و تدلیس و دزدی و نفاق چیز دیگری نیست .
3 . نبود حدیث ثقلین در حجۀ الوداع
یکی دیگر از دروغ های ابن تیمیه در بحث اهل بیت (علیهم السلام ) است در منهاج السنۀ ، جلد 7 ، صفحه 317 آمده . در این جا می خواهد ثابت کند که حدیث غدیر صحیح نیست .
فلو كان ما ذكره يوم الغدير مما أمر بتبليغه كالذي بلغه في الحج لبلغه في حجة الوداع كما بلغ غيره فلما لم يذكر في حجة الوداع امامة ولا ما يتعلق بالإمامة أصلا ولم ينقل أحد بإسناد صحيح ولا ضعيف انه في حجة الوداع ذكر امامة علي بل ولا ذكر عليا في شيء من خطبته وهو المجمع العام الذي أمر فيه بالتبليغ العام علم أن امامة علي لم تكن من الدين الذي أمر بتبليغه بل ولا حديث الموالاة وحديث الثقلين ونحو ذلك مما يذكر في إمامته.
اگر آیه ابلاغ قبل از غدیر نازل شده بود و پیامبر (صلی الله علیه وآله) مأمور به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود ، چرا این قضیه را در حجه الوداع نگفتند ؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) در حجه الوداع حرفی از امامت سخنی نگفته و این نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف نقل شده .
همه این مطالب پاسخ دارند که ما معتقدیم آیه ابلاغ قبل از غدیر نازل شد و در حجه الوداع نازل نشده بود . به همين خاطر پیامبر (صلی الله علیه وآله) در حجۀ الوداع مأمورد به ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) نبود و بعد از آن نازل شده و این قضیه در آن جا ثابت می شود . چون در منابع اهل سنت ، روایت صحیح همین مطلب را ثابت می کند .
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) حدیث مولاۀ را در حجۀ الوداع نگفتند و اصلا هیچ صحبتی در مورد حضرت علی (علیه السلام) در خطبه اش نگفت و هم چنین پیامبر (صلی الله علیه وآله) حدیث ثقلین را هم در خطبه خود نگفت .
ابن تیمیه ، منهاج السنۀ ، ج 7 ، ص 317
مطلبی که ما می خواهیم ثابت کنیم که ابن تیمیه دروغ گفته ، این است که ابن تیمیه می گوید : پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه وآله) در حجۀ الوداع سخنی از حدیث ثقلین نگفته است . این مطلب درست است یا دروغ است ؟
بنده همین جا از صحیح سنن ترمذی نشان می دهم که این مطلب آمده است . صحیح سنن ترمذی ، با تحقیق ناصر الدین البانی ، چاپ مکتبۀ المعارف ریاض عربستان ، جلد 3 ، صفحه 542 ، باب مناقب اهل البیت النبی :
حدثنا نصر بن عبد الرحمن الكوفي حدثنا زيد بن الحسن هو الأنماطي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جابر بن عبد الله قال رأيت رسول الله ص في حجته يوم عرفة وهو على ناقته القصواء يخطب فسمعته يقول يا أيها الناس إني قد تركت فيكم ما إن أخذتم به لن تضلوا كتاب الله وعترتي أهل بيتي …
جابر بن عبد الله انصاری می گوید : رسول خدا (صلی الله علیه واله) را در حجه الوداع در روز عرفه دیدم که سوار بر ناقه خود بود و خطبه می خواند . شنیدم که آن حضرت می فرمودند : ای مردم ! برای شما چیزی می گذارم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید . کتاب خدا و عترت و اهل بیتم .
سنن ترمذی ، با تحقیق ناصر الدین البانی ، چاپ مکتبۀ المعارف ریاض ، ج 3 ، ص 542
آقای ابن تیمیه گفته بود که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در حجه الوداع سخنی از حدیث ثقلین نگفته اند . این هم کتاب آقایان وهابی با تحقیق آقایان وهابی که این روایت را بیان کردند .
این هم دروغ دیگری از ابن تیمیه بود که بیان کردیم .
مجری :
این هم یک از دروغگویی های جمعی از وهابی ها بود که همه نشأت گرفته از دروغ ابن تیمیه است.
تماس بینندگان
بیننده : احمد از اهواز ـ شیعه
بنده از این که به دروغ های ابن تیمیه پرداخته اید ، بسیار تشکر می کنم ؛ چون این آقایان ارادت ویژه ای نسبت به ابن تیمیه دارند .
نکته دوم ، اگر امکان دارد برنامه ای برای دروغ های این آقایانی که زنده هستند ، بگذارید تا این آقایان هم رسوا شوند .
استاد یزدانی :
ما همین امشب دروغ های شبکه وصال باطل را گفتیم . ما در برنامه سراب وهابیت ، قسمتی را داشتیم که فقط دروغ های آقای خدمتی را به صورت تخصصی پاسخ می دادند . سعی می کنیم که دروغ های این آقایان را بیشتر پخش کنیم .
بیننده :
بنده به همین خاطر زنگ زدم که یکی از کارشناسان این شبکه های وهابی به نام احراری مطلبی را از قول سید نعمت الله جزایری نقل کرده که ایشان گفته باشند : انهم کفار انجاس باجماع العلماء الامامیۀ … ، اهل سنت ، نجس و کافر هستند .
من کنجکاو شدم که آیا این عالم شیعه این سخن را گفته یا نگفته ؟ این آقای وهابی یک آدرس دروغ گفت . مطلب هم روی پاورپوند نشان می داد و صفحه کتاب را اصلا نشان ندادند . بنده در کتاب ایشان دیدم که اصلا این عالم شیعه اسمی از اهل سنت نبرده است . هرچند که اعتقادات سید نعمت الله جزایری و کتاب هایی نوشته ، مطلب دیگری است . به هر حال علما صحبت هایی داشتند و بعضی از اقوالشان را رد کردند ؛ اما نکته این جا است که این کارشناس وهابی به این عالم شیعه دروغ بسته و از شما خواهش می کنم که این دروغ را هم نشان دهید تا دروغ این آقایان مشخص و واضح شود .
بنده هم عکس کتاب را و هم ادعای شبکه کلمه را برای شما می فرستم . بنده خودم کتاب سید نعمت الله را دیدم . ایشان اصلا نگفته که اهل سنت نحس هستند ؛بلکه بحث در مورد نواصب است . در تماس مستقیمی که با این کارشناس داشتم هم گفتم که شما چرا به این عالم شیعه دروغ بستید ؟ چرا می خواهید شیعه و سنی را به جان هم بیاندازید ؟ آقای جزایری در مورد نواصب صحبت کرده ، نه در مورد اهل سنت . خدا می دانید که این کارشناس وهابی به بنده فحاشی کرد .
آقای خدمتی هم دروغ دیگری را گفت که در نهج البلاغه نقل کرد که حضرت علی (علیه السلام) فرموده باشند : هر کس مرا بر ابوبکر و عمر برتری دهد ، من حد مفتری جاری می کنم .
والله بالله دروغ است . بنده همه نهج البلاغه را نگاه کردم ، تماس گرفتم که چرا دروغ می گویید این حد مفتری در هیچ کدام از نهج البلاغه هایی که شما می گویید ، پیدا نکردم . می گوید : شما بگردید ،پیدا می کنید .
برادران اهل سنت ! به خدا قسم این شبکه های وهابی همه دروغگو هستند و حرفی برای گفتن ندارند .
بیننده : آقای صمدی از تهران ـ شیعه
نادانی برای دیگران تولید زحمت می کند . از حذیفه یمانی نقل شده است که در بین راه عمر بن خطاب را ملاقات کرد . عمر بن خطاب پرسید : حالت چطور است ؟ حذیفه گفت : می خواهی چگونه باشم؟ هم اکنون در حالی هستم که حق را دوست نمی دارم ؛ ولی فتنه را دوست می دارم . به چیزی که ندیده ام ،گواهی می دهم . غیر مخلوق را حفظ می کنم . بدون وضو نماز می خوانم . من در زمین چیزی دارم که خدا در آسمان ندارد .
عمر از سخنان حذیفه خشمگین شد و چون عجله داشت ، از آن جا گذشت ؛ اما تصمیم گرفت حذیفه را برای این گفتار ، کیفر نماید . همین طور که می رفت به آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه اسلام) رسید . آن حضرت آثار خشم را در چهره عمر مشاهده کرد . پرسیدند : تو را چه چیز به غضب آورده؟ جواب داد : در بین راه حذیفه یمانی را دیدم ، پرسیدم چگونه صبح کردی ؟ گفت : صبح کردم در حالی که حق را دوست نمی دارم .آقا امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمودند : درست گفته . زیرا مرگ با این که حق است ، دوست ندارد . گفت : حذیفه گفت : فتنه را دوست دارم . فرمودند : راست گفته ؛ زیرا اولاد و اموال خود را دوست می داد . خداوند می فرماید : انما اموالکم واولادکم فتنۀ ، اموال و فرزندانتان برای شما فتنه هستند .
گفت : حذیفه می گفت : گواهی می دهم به آن چه که ندیده ام . فرمودند : راست گفته ، گواهی به وحدانیت خدا و مرگ و انگیزش از قبر ها و قیامت و بهشت و جهنم و صراط می دهد ، با این که آن ها را ندیده است . گفت : می گوید : غیر مخلوق را حفظ می کنم . فرمودند : راست می گوید ، زیرا قرآن مخلوق نیست و او آن را حفظ می کند . گفت : حذیفه می گفت : نماز بی وضو می خوانم . فرمودند : زیرا صلوات بر پسر عمویم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بدون وضو می فرستد و فرستادن صلوات بدون وضو جایز است . گفت : یا اباالحسن ! چیز دیگری گفت که از همه این ها بالاتر است . می گوید : چیزی در زمین دارم که خداوند در آسمان ندارد . فرمودند : راست گفته ، او در زمین زن و فرزند دارد ؛ اما خداوند منزه است از داشتن فرزند و زن . عمر هم می گوید : لولا علی لهلک عمر !!!
استاد یزدانی :
داستانی را که شما نقل کردید ، در تفسیر شعراوی یا تفسیر الخواطر ، تألیف محمد متولی الشعراوی ، متوفای 1418 ، جلد 5 ، صفحه 2825 این داستان را نقل کرده است . ایشان از علمای اهل سنت است.
عمر – رضي الله عنه – وقد دخل عليه حذيفة فسأله : كيف أصبحت ؟ . أجاب حذيفة : أصبحت أحب الفتنة وأكره الحق وأصلي بغير وضوء ولي في الأرض ما ليس في السماء . وغضب سيدنا عمر ، ولولا دخول سيدنا علي بن أبي طالب لكان لسيدنا عمر شأن آخر مع حذيفة .
وسأل علي عمر : ما يغضبك يا أمير المؤمنين ؟ . قال عمر : سألت حذيفة كيف أصبحت فقال كذا وكذا . فقال علي – كرم الله وجهه – : نعم يا أمير المؤمنين ، أصبح يحب الفتنة ، أي يحب ماله وولده ، فالحق قال : { إنمآ أموالكم وأولادكم فتنة } ، وهو يكره الموت والموت حق من فينا يحبه يا أمير المؤمنين ؟ وهو يصلي بغير وضوء على النبي صلى الله عليه وسلم ، وله في الأرض زوجة وله ولد وهو ما ليس لله في السماء .
تفسیر شعراوی ، ج 5 ، ص 2825
این تفسیر از تفاسیر اهل سنت است که این داستان را به صورت کامل نقل کرده است .
بیننده : رضا از اصفهان ـ شیعه
بنده به این شبکه های وهابی می گویم که اگر ما با شبکه های شما تماس می گیریم ، می خواهیم بگوییم که شیعه واقعی چه کسانی هستند ؟ جالب است که وقتی ما تماس می گیریم و پشت خط نگه می دارند ، بیننده بعدی را بلافاصله وصل کرده و آن بیننده شروع به توهین به ما می کنند .
بنده یکی از کارشناسان وهابی سؤالی در مورد صلح حدیبیه پرسیدم . در روز حدیبیه عمر بن خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می گوید : من در هیچ روزی بیشتر از امروز به نبوت شما شک نکردم .
تقاضا دارم در این مورد توضیحاتی را بیان کنید ؛ چون این کارشناس وهابی می گفت : اصلا چنین چیزی وجود ندارد .
سؤال دوم این که آیا در قرآن آمده که سیگار حرام است ؟؟ چون آقای خدمتی امروز می گفت : در قرآن آمده که سیگار حرام است . آیا این درست است ؟
استاد یزدانی :
اصل داستان صلح حدیبیه و اعتراض خلیفه دوم به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و قانع نشدن از سخن آن حضرت ، در صحیح بخاری آمده . اما آقای بخاری مثل همیشه تقطیع کرده . در مصنف عبد الرزاق ، جلد 5 ، صفحه 239 دقیقا همین مطلبی که بیننده عزیزمان بیان کرده ،آمده .
فقال عمر بن الخطاب والله ما شككت منذ أسلمت إلا يومئذ ….
من در نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) شک نکردم ، جز الان که شک دارم .
مصنف عبدالرزاق ، ج 5 ، ص 239
پیامبر (صلی الله علیه وآله ) گفته بود : ما وارد مکه خواهیم شد و طواف و قربانی خواهیم کرد ؛ اما امسال پیامبر (صلی الله علیه وآله) صلح کرد و با آن ها نجنگیدند و برگشتند . عمر هم به آن حضرت اعتراض کرد و این سخن را گفت .
22 مصدر از مصادر اهل سنت از جمله صحیح ابن حبان هم این داستان آمده است . صحیح ابن حبان که معتقد بوده همه آن صحیح است ، جلد 11 ، صفحه 224 همین داستان را نقل کرده :
فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاللَّهِ مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ …
صحیح ابن حبان ،ج 11 ، ص 224
اما در مورد سؤال دوم که در قرآن آمده که سیگار حرام است ، حرفی برای گفتن ندارم و باید این سؤال را از خود آقای خدمتی بپرسند . بنده که چنین چیزی ندیدم ، شاید ایشان از آیه ای اجتهاد کرده که مواد مخدر حرام است . باید مستند آن را از خودشان پرسید .
مجری :
از شما استاد یزدانی عزیز و هم چنین بینندگان محترم تشکر می کنیم .
اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی مدد
خدایار و نگهدارتان .