بسياري از حنفيها و مالكيها به نسب، علم و عدالت شافعي طعن ميزدند و ميگفتند: در اجماع به او اعتنايي نميشود .
اختلاف و تفرقه در ميان مذاهب اسلامي و به خصوص مذاهب اهل سنت، چيزي نيست كه بتوان آن را انكار يا مخفي كرد؛ اما متأسفانه گاهي آتش اين ناسازگاري توسط سلفيها شعلهورتر شده است .
ابن تيميه حراني متوفاي728هـ يكي از كساني است كه هميشه به دنبال اختلافافكني ميان مسلمان بوده و با طرح شبهات پوچ و بياساس و نشر عقائد انحرافي سهم زيادي در چند دستگي ، ناهمسوني، نزاع و مشاجره در جامعه اسلامي داشته است.
وي با همين غرض در كتاب مسألة تعليق الطلاق در باره اختلافات طوايف مختلف اهل سنت مينويسد:
فطائفة لا تعد خلاف الشافعي خلافا؛ كالقاضي إسماعيل بن إسحاق وغيره، وطائفة لا تعد خلاف أبي حنيفة خلافا؛ كأكثر أهل الحديث، وطائفة تقول كان ينبغي لمالك أن يسكت؛ كما قال محمد بن الحسن وغيره، الی أمور أخری يطول وصفها.
طايفهاي مخالفت شافعي را خلاف نميدانستند (ناقض اجماع مسلمانان نميدانستند)؛ هماند اسماعيل بن اسحاق و ديگران . و طايفه ديگري مخالفت ابوحنيفه را خلاف نميدانستند؛ همانند بسياري از اهل حديث . طايفهاي ميگفتند: شايسته است كه مالك ساكت شود (نبايد فتوا دهد)؛ همانطوري محمد بن الحسن و ديگران گفتهاند و و مسائل ديگري كه شرح همه آنها طول ميكشد.
و در جاي د يگر مدعي ميشود كه بسياري از حنفيها و مالكيها به نسب شافعي طعنه ميزدند و به عبارت ديگر او را حلال زاده نميدانستند:
فكثير من الحنيفة والمالكية طعنوا في الشافعي في نسبه وعلمه وعداتله، وقالوا: لا يعتد به في الإجماع، وذكروا لذلك شبها.
بسياري از حنفيها و مالكيها به نسب، علم و عدالت شافعي طعن ميزدند و ميگفتند: در اجماع به او اعتنايي نميشود . شبهاتي را نيز در اين باره به زبان ميآوردند.
ومنهم من هو عظيم عند المسلمين مثل القاضي إسماعيل بن إسحاق كان يقول: لا يعتد بخلاف الشافعي.
و باز در ادامه به عدم نقل روايت از ابوحنيفه و شاگردان او در صحيح بخاري و مسلم اشاره ميكند و مدعي ميشود كه چون نويسندگان اين دو كتاب با ابوحنيفه مخالف بودهاند، از او و پيروانش روايتي در صحيحترين كتابهاي اهل سنت، نقل نكردهاند:
وأكثر أهل الحديث طعنوا في أبي حنيفة وأصحابه طعنا مشهورا إمتلأت به الكتب، وبلغ الأمر بهم إلی أنهم لم يرووا عنهم في كتب الحديث شيئا، فلا ذكرا لهم في الصحيحين.
بعضي از آنها كه جايگاه بلندي نزد مسلمانان داشتند؛ همانند قاضي اسماعيل بن إسحاق، همواره ميگفتند: به مخالفت شافعي اعتنايي نميشود (ضرري به اجماع مسلمانان نميزند).
اكثر اهل حديث به ابوحنيفه طعن ميزدند، طعن مشهوري كه كتابها را پر كردده است. كار به جايي رسيده است كه از آنها در كتابهاي حديث روايتي نقل نميكردند؛ به همين خاطر در صحيحين يادي از آنها نشده است.
آيا به راستي مذاهب اهل سنت تا اين اندازه با هم اختلاف دارند يا ابن تيميه دروغ ميگويد؟
آيا واقعا مالكيها و حنفيها شافعي را حلال زاده نميدانستند؟
به راستي چرا بخاري و مسلم و ساير صحاح سته اهل سنت، هيچ روايتي از ابوحنيفه نقل نكردهاند؟
اگر اين اختلافات واقعي است و ابن تيميه دروغ نميگويد، كداميك از مذاهب «اهل سنت» ، «فرقه ناجيه» هستند؟
زيرا بر اساس روايت متواتر «افتراق» امت اسلامي به هفتاد و سه فرقه تقسيم ميشوند كه از اين ميان تنها يك فرقه اهل بهشت و سايرين همگي اهل جهنم خواهند بود.
گاهي ديده شده كه بعضيها مدعي ميشوند كه «اهل سنت» چون «سواد أعظم» هستند؛ پس آنها همان فرقه ناجيه هستند.
نخستين نكتهاي كه پس از اين ادعا به ذهن ميرسد، اين است كه كداميك از فرقههاي اهل سنت «فرقه ناجيه» هستند؟ آنها يك مذهب نيستند و با هم اختلافات زيادي دارند. اختلاف و تحزب با وحدت و يگانگي سازگار نيست .
پس «فرقه ناجيه» كداميك از آنها هستند؟
3 Comments
محمد
سلام.در حدیث زیر معاویه منکر متعه شد یا معانه زن معاویه؟
أَنَّ مُعَاوِيَةَ اسْتَمْتَعَ بِامْرَأَةٍ بِالطَّائِفِ فَأَنْكَرَتْ ذَلِكَ عَلَيْهِ
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=73&ID=1637&idfrom=13380&idto=13407&bookid=73&startno=1
Yazdani
زنی که معاویه او را متعه کرده بود، منکر عقد شد…
محمد
تشکر